انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 10 از 14:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  13  14  پسین »

داستانهای سكسی مربوط به همكاران


زن


 
سامان و منشی جدید

.سلام من سامانم البته مستعار.من کارم پیمانکاری بود تا اینکه دوست بابام برای بازسازی شرکت جدیدش بهم پیشنهاد داد.منم قبول کردم یک ماهی طول کشید و بعد از اتمام کار ازم خواست همونجا پیشش بمونم .منم راستش به خاطر بدی اوضاع کار قبول کردم.شدم مدیر داخلی شرکت.چند ماهی گذشت شرکت داشت تازه پا میگرفت و در هر حال افزایش نیرو بود.یه روز مدیر عامل اومد بهم گفت یه منشی میاد برای مصاحبه راهنماییش کن .مدیرشم خودتی ولی چون تجربه مصاحبه نداری خودم این کارو میکنم.اینم بگم که مدیرعاملمون آدم مذهبی هست. یک ساعت بعد یک خانم با لباس اداری (مانتو ساده و مقنعه اومد تو) سلام کردم و ازش خواستم بشینه و برگه استخدام رو پر کنه. داشتم زیر چشمی نگاهش میکردم همچین مالی به نظر نمیرسید.خلاصه اون روز گذشت و ایشون قرار شد از اول هفته بیاد سر کار.براش میز اماده کردم و وسایل مورد نیازش رو آماده کردم.همکاری ما شروع شد .راستی اینم بگم که از تو برگش فهمیدم متاهل است.دختر خوبی بود .یواش یواش باهم صمیمی تر شدیم.یه چند باری پیش اومد که گوششیش رو میزاشت و میرفت بیرون.منم یه بار رفتم تو عکساش و همشو دیدم.جا خوردم اصلا انگار یکی دیگه بود چند تا از عکساش تو باغ پدرش بود با یه تاپ و شلوار لی کنار درخت.سایز سینه حدود 70 یا 75 .اینم بگم من از سینه خیلی خوشم میاد یعنی بیشتر از پایینی دوست دارم و باهاش تحریک میشم.موهای بلندی نازی داشت.یه ذره هم آرایش داشت .واقعا زیبا بود.این ماجراها گذشت و ما کلی با هم رفیق شده بودیم جوری که به محض ورود به شرکت با هم چت میکردیم.خیلی از زندگیش ناراضی بود میگفت شوهرش درکش نمیکنه که البته بعدا فهمیدم از نظر سکسی ارضا نمیشه.هر روز درد دل و از این حرفا.منم سعی میکرم آرومش کنم .دیگه هم رو با اسم کوچیک صدا میکردیم و برای هم بوس و بقل میفرستادیم .6 ماه گذشته بود.دیگه انقدر درسش داشتم که وقتی پنج شنبه میشد حالم گرفته میشد که یه روز نمیبینمش.تو این مدت هم بهش گفته بودم که به گوشیش سرک کشیدم اونم برخورد بدی نکرد باهام .دیگه وقتایی که شرکت خلوت میشد یا وقتی کسی نبود با هم دست میدادیم.شرکت ما کلا 7-8 نفر بودیم.بچه های دیگه تایم کاریشون آزاد یعنی هر وقت میخواستن میامدن هر وقت هم میخواستن میرفتن.مدیرعاملمونم خیلی از مواقع شرکت نبود .

یه روز حدود ساعت 2 بعد از ظهر آخرین نفر هم از شرکت رفت بیرون .من موندم و منشی .کلید شرکت هم دست من بود بعد از چند دقیقه گفت سامان من میخوام برم برای تولد شوهرم یه چیزی بخرم.حالم گرفته شد گفتم باشه برو.وقتی داشت وسایلشو جمع میکرد گفت میخوای با هم بریم.برقم پرید گفتم آره بریم.سوار ماشین من شدیم و رفتیم ال سی من و براش با سلیقه من یه پیرن خریدم .از ماشین که پیاده شدیم بریم سمت مغازه دستشو انداخت لای دست من منم که از خدا خواسته محکم دستشو گرفتم.خرید که تموم شد گفت الان زوده برم خوبه بریم دور بزنیم .بهش گفتم من میترسم کسی ما رو ببینه ضایع میشیم.اون گفت خوب چی کار کنیم نمیدونم چی شد که گفتم برگردیم شرکت که اونم گفت باشه.رسیدیم شرکت و رفتیم بالا من تو فکر اون بودم و هواسم نبود که آقا کوچولو سیخ شده.داشتیم راجه به زندگیش حرف میزدیم که یهو زد زیره گریه من هم از جام بلند شدم که برم آرومش کنم.رفتم پیشش و همون جور که نشسته بود روی صندلی چرخوندمش به سمت خودم تا برگشت بلند شد و من رو بقل کرد.برای اولین بار سینه هاشو حس کردم بزرگ و سفت اون داش گریه میکرد ولی من هم دست خودم نبود حالم داشت خراب میشد و فکر رسیدن به اون سینه ها لحظه ای از جلوی چشمام دور نمیشد.گریش که آروم شد به خودم جرات دادم و از گونش بوسش کردم این کار رو چند بار تکرار کردم که یه دفعه سرش رو آوارد بالا و خیره شد تو چشمام من هم با لبخند جوابش رو دادم.که یهو نگاش به لبام دوخته شد و دستشو از دور کمرم آوادر بال و گذاشت پشت سرو و سرم رو به سمت خودش آوارد و لبشو گذاشت رو ی لبم.اولش آدم وار و خیلی زیبا هم رو بوس میکردیم.دست من دور کمرش بود و دست اون پشت سر من.کم کم وحشی بازی شروع شد.خوردن با ولع زیاد.داشتم فکر میکردم یه جوری از خودم بکنمش و سینه هاشو بگیرم تو دستم.خلاصه از خودم جداش کردم و نشستم روی صندلیش و بهش گفتم بیا بشین روی پاهام.اونم اومن یکم خجالت کشیده بود.ولی دوست داشت ادامه بده.بعد یه چند ثانیه ای دباره به لبام خیره شد و بخور بخور شرروع شد منم دلو زدم به دریا و یه دستمو گذاشتم روی سینه هاش شروع کردم به مالیدن .امیدوار بودم ناراحت نشه که دیدم صداش داره در میاد.ناله میکرد هی خودشو تو بقلم تکون میداد .من قدم 190 هست و 93 کیلو هم وزن دارم البته اون هم قدش به نسبت خانم ها بلند بود ولی لاغر اندام بود.یواش یواش در حالی که هنوز داشتیم لبای هم رو میخوردیم دستم رو بردم سمت دکمه مانتوش و بالایی رو باز کردم و تا پایین اومدم.یه تاپ زرد تنش بود لبم رو از رو لباش کندم شروع کردم به خوردن زیر گردنش دیگه داشت میمرد.کاملا احساس میکردم که دیگه خودش نیست.اونم دکمه لباس من رو باز کرده بودو داشت بدنم رو میمالید.دستمو از ریز تاپش رسوندم به سینه هاش و از زیر سوتیانشو دادم بالا البته به سختی که خودش مانتوشو در آوارد و پشتشو کرد به من و گفت سوتیان رو باز کن .حال من هم خراب بود سوتیان رو باز کردم تا برگشت خودشو انداخت تو بقلم که مثلا چشم تو چشم نشیم که من خندیدم و بهش گفتم بزار ببینمش گفت خجالت میکشم.خلاصه به زور از خودم کندمش انقدر زیبا بودن که حتی نخواستم به دیدن ادامه بدم کردمش تو دهنم .آخ جاتون خالی یه دل سیر در حد خفگی داشتم میخوردم.اونم آه اوهش دفتر رو برداشته بود که احساس کردم دستش رفت سمت اصل کاری.برقم پرید سینشو از دهنم در آواردم و کمکش کردم شلوارم رو دربیادره تا شلوارم و دربیارم جلوم نشست و نگاش به دکمه هاش شلوارم و کمربندم بود شلوارم رو کشید پایین و شرتم رو هم کشید پایین .کوچولوی ما معمولی هست نه باعث آبروریزیه نه اونقد که نشه تو شرت جاش کرد.کیر و درآوارد و دستشو درش حلقه کرد و یه نگاه با شهوت به من .من که دیگه داشتم خفه میشدم بهش گفتم ترو خدا دارم میمیرم.که یه دفعه همه کیرم رو کرد تو دهنش.حاجی انگار دنیا مال من بود.اصلا تو ذهنم نمیرفت من ،اون ،تو شرکت خلاصه بعد چند دقیقه داشت آبم میاومد که بهش گفتم داره میاد بلند شد اومد کنارم و شروع کرد با دست برام جق زدن دیگه از این جا به بعدش یادم نیست ولی وقتی چشمام رو باز کردم جا خوردم آبم همه جا بود انقدر زیاد بود که خودم باورم نمیشد همش مال من باشه.کلی هم طول کشید تا جمش کردیم.بهش گفتم پس تو چی گفت من همون اول ارضا شدم.بلند شدیم و رفتیم بیرون که برسونمش نزدیک خونه باور کنید تا اونجا فقط دست من توی دستش بود وباهاش بازی میکرد و فقط در مورد اینکه از کدوم طرف باهم حرف میزدیم.خواهش میکنم فهش ندین.خودم بعدش فهمیدم که چه غلطی کردم چون اون شوهر داشت.الانم نوشتم که خودم خالی شم شاید یکی بخونه بلکه درس نگیره.خدا من رو ببخشه

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس با شراره همکار هلال احمرم


موضوع از اینجا شروع شد که من عضو هلال احمر لنجان شدم در استان اصفهان
اونجا با زنی به اسم شراره آشنا شدم که شوهر داشت ولی شوهرش 40سال از خودش بزرگتر بود و دیگه قدرت رابط جنسی رو نداشت بعد از گذروندن دو سه تا همایش و مانور بیشتر با هم آشنا شدیم و همو داداش و آجی صدا میکردیم یک روز خونمون خالی بود ازش خواستم بیاد خونمون و با هزار مکفات قبول کرد که ناهار بیاد خونمون منم توی یه آشپزی کار کرده بودم بلند شدم سریع غذای مورد علاقش جوجه بود درست کردم که اومد آماده باشه جاتون خالی اومد و ناهار رو خوردیم بعد نشستیم به حرف زدن که ازش خواستم برای اینکه هوا گرمه و کولر خرابه (البته سالم بود نمیخواستم روشن کنم)یه صیغه موقت بخونیم که اونم لباسای اضافشو در بیاره که اذیت نشه اونم قبول کرد چون بهم اعتماد داشت خلاصه لباسای اضافشو در آورد و فقط با شلوار و یه تاپ کوتاه نشست جلوی من منم بی ضرفیت و توکف سریع سیخ کردم البته شلوارم گشاد بود معلوم نشد خیلی خوش اندام بود.سر بحث سکس رو باهاش باز کردم کمکم بهش نزدیک شدم فکر کنم فهمید چون یکم چهرش درهم شد منم صبر کردم ادامه دادیم تا بهش گفتم یه لب میدی چون میدونستم اونم تو کفه ولی نمیخواست بروی خودش بیاره ولی من بیشتر بخاطر اون میخواستم شروع کنم کار رو ،گفت که چی بشه گفتم قرار چیزی بشه فقط میخوام ببوسمت گفت چرا لب گفتم چون دلم میخواد لبت رو اونم گفت بیا بایه حسی اومد جلو و لباش رو روی لبام قفل کرد که دیگه جدا نشد تا جائی که خواستم لختش کنم که مقاومتی نکرد اول اونو لخت کردم بعد خومو،لخت که شدیم دوبار لبامون قفل شد و من در حین لب گرفتن سینه هاشم می مالیدم که خودش گفت بسه فکر کردم میخواد لباساشا بپوش خورد تو ذوقم نشستم عقب که اومد جلوم نشست و خم شد رو کیرم و شروع به ساک زدن کرد من چنان کیفی داشتم میکردم که حواسم نبود چند دقیقه شد یهو آبم اومد پاشید تو دهنش همشو ریخت بیرون و فوشم داد رفت دهنشو شست و اومد با اخم نشست دوباره جلوم گفت بی ظرفیت کاندوم که داری احیانا گفتم نه گفت منم نمیدم گفتم میدی خوابوندمش رو کمر و خودمم از وسط پاهاش رفتم و افتادم به خوردن سینه هاش چند دقیقه ای شد که کیرم دوباره سیخ شد بدون اینکه بهش بگم به بهونه خواروندن تخمام چون وسط پاهاش بودم پاهاش باز بود یهو کیرمو هل دادم توکسش که یه جیغ ناز زدگفت نامرد حداقل بگو بعد این کیر خر رو بکن تو کس من که 5سال کیر ندیده واقعا هم تنگ بود بعد گفت من کُردم زود باردار می شم نریزی توش گفتم نترس شروع کردم تلمبه زدم که صدای اونم دراومد فقط آه میکشید و نفس میزد هیچی نمی گفت 5دقیقه تلمبه زدم که گفتم حالت سگی شو اونم شد و یکم با آب کسش سوراخ کونشو خیس کردم که گفت نمیگم نکن ولی یواش منم کیرم چون تو کسش بود خیس شد بود حسابی دیگه نیازی به تف نبود با یه حس خاصی که خودمم نمیدونم از کجا اومده بود سر کیرم رو گذاشتم رو سوراخش و یکم هل دادم سرش رفت تو در آوردم دوباره زدم بار دوم نصفش و بار سوم همش رفت توش که دوباره جیغش دراومد اعتراض نمیکرد ولی میفهمیدم دردش میاد یکم که زدم خودش گفت دربیار درد داره در آوردم یکم چشمام از درد قرمز شد بود منو خوابوند و دوبار برام ساک زد یکم که زد گفتم ارضا نشدی باور نکردنی بود برام بعد از حدودا20دقیقه هنوز نشده بود گفت کُردا خیلی دیر ارضا میشن ولی آخرش گفت که ترامادول خورده بود خلاصه نشست رو کیر ما از عقب کرد تو شروع کرد نمیدونید تو آسمونا بودم که گفتم آبم داره میاد گفت اشکال نداره یکم که تلمبه زد بلند شد و رفت یخ آورد مالید به کیر من حسم خوابید دوبار نسشت اینبار کرد تو کسش گفتم علت این کارت گفت 10دقیق تاخیر دادم بهت گفتم من اینطوری بدم میاد بلند شو بخواد رو شیکم خوابید پاهاشو بازکردم بدون معطلی با سرعت پائین ولی پر قدرت از عقب زدم جا که چنان جیغی زد که گفتم الان همه میرزین تو خونمون شروع کردم به تلمبه ایندفعه مینالید منم انصافا کیرم بزرگه آخه من عربم دقیقا سر 10 دقیقه ارضا شدم و همشو توش خالی کردم و ولو شدم روش وقتی پاشدم به انداز کیرم سوراخش باز مونده بود چون نای کردن نداشتم رفتم یه بادمجون آوردم و افتادم ب جون کسش وبعد از 10دقیق تلمبه که از اول کار تا الان که دقیقا40دقیقه شده بود خانوم ارضا شدند و با یه حموم حسابی و پوشیدن لباس از هم خداحافظی کردیم ودیگه ندیدمش نه تو هلال احمر نه جای دیگه خطشم خاموش کرد

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس با یکی از پرسنل دانشگاه

سلام داستان من درمورداولین و آخرین سکسم در دوران مجردی بود. تو دانشگاه با همه شوخی میکردم پسرودختر.جوری که همه منو میشناختن.هیچوقت دنبال سکس با یه دختر نبودم و همیشه میگفتم گه بخام سکسی داشته باشم بهتره برم یکی رو صیغه
کنم ولی چون جرات اینکارو نداشتم همیشه خودموسرگرم میکردم تا اینکه دانشگاه به محلی خیلی دورتر ازخونم انتقال پیدا کرد.دانشگاه جدیدخیلی بزرگ بودولی اصلاامکانات خوبی نداشت بخاطرهمین دیگه کمترمیرفتم دانشگاه وفقط واسه کلاسامیرفتم.خلاصه بعد اینکه مئتی گذشت یکی از پرسنل دانشگاه بهم رو انداخت که واسه یکی از همکلاسیهاش که گویا وضع خوبی نداشت وام جور کنم منم یه وام 5تومنی واسش جور کردم و بهش دادم (بعد2ماه)بعد این موضوع یه روز که رفتم تو آموزش ازم تشکر کردومنم فقط یه لبخند زدمو گفتم خواهش میکنم...بعد3یا4روزواسم پیامک اومد که شمارش ناشناس بود.سلام خوبید؟منم با تعجب نوشتم سلام شما؟ خودشو معرفی کردو .دوباره ازم تشکر کردو گفت اگه کاری داشتم میتونم روش حساب کنم
آخرترم شدومن خیلی درگیرکارام بوذم بخاطر همین دیگه مثه قبل نمیتونستم درس بخونم.وقی نتایجو دادن دوتاازدرسارو افتاده بودم بعد بهش پیامک زدموموضوع رو بهش گفتم خیلی آدم خوبی بود بهم گفت بااستاداصحبت میکنه تا حداقل بهت10بدن بعد چندروزکه سایت رو دیدم استادا بهم 12و13داده بودن باورم نمیشد سریع گوشیمو برداشتموبهش زنگ زدم همین که گوشی رو برداشت نزاشت حرف بزنم و گفت اگه واسه تشکر زنگ زدیدباید بگم قابلی نداشت.منم هنوز جملاتمو جمع میبستم و گفتم خیلی بهم لطف کردیدواقعا نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم خلاصه گذشتو من ترم تابستون برداشتم و چون وقتم خالی بود از صبح میرفتم دانشگاه.یه روز که تو تریا نشسته بودم دیدم اومدو یه کیک گرفت تا منودید سلام کردو گفت چیزی میخورید؟؟منم با خنده گفتم بستگی داره چی باشه!!!به فروشنده گفت این آقا هرچی خاست بهش بدید بنویسید تو حساب من و بهم نگاه کردو گفت دیگه چی؟؟؟بعد رفتو من ماتم برده بودمنم رو حساب شوخی دوتا شکلات کوچیک گرفتمو سریع رفتم تو اتاقش .شکلاتو بهش دادم ولی قبول نکردبهش گفتم نترسید پولشو خودم دادم...ارم گرفت ولی ناراحت شد منم اومدم سر کلاس ..شب تو فکرم بوذ باخودم میگفتم زیاده روی کردم خلاصه یه پیامک بهش دادم ومثه اینکه منتظر باشه سریع جوابمو داد منم یه پیامک عشقی واسش فرستادم انتظار نداشتم بهم جواب بده ولی فوری جوابمو داد.بعذ یه جوک نیمه خفن فرستادم دیدم جواب نداد سریع واسش فرستادم ببخشید اشتاباه فرستادم بعد در جواب نوشت بامن راحت باشید !!!!!!!!!بعد گفتم میتونم از این به بعدبا شما راحت صحبت کنم و دیگه جملاتمو جمع نیندم گفت با من راحت باش!!!!!!!
خلاصه گدشتو بعد یه مدت خیلی بهش پیامک میدادم اونم جواب میداد یه روز به طور اتفاقی بعذ تموم شدنه کلاسم دیدم بیرون دانشگاه منتظره سروسیه منم اومدم جلوش و گفتم مسیرت کجاست خانمه.......گفت راحت باش با سرویس میرم منم اسرار کردم وقتی مسیرشو گفت اصلا هم مسیر نبودیم ولی دروغی گفتم اتفاقا مسیرمنم همونجاس خلاصه بعد کلی اسرارسوار شدتو راه فقط بیرونو نگاه میکرد منم از آینه نگاش میگردم از شوخی گفتم این درسته که شما بتونی راحت بیرونو نگاه کنی ومن نتونم؟؟؟با خنده گفت خب چیکار کنم گفتم منو نگاه گن تامنم بتوم تو رو نگاه کنم بعد نگاکردویه لبخند زد خیلی خوشگل بود
خاستم بدونه که خونه مجردی دارم بهش گفتم خب تعریف کن خونه کجاس ؟؟بابا چیکارس؟؟و ......گفت شمابگیذ منم گفنم راستش من مجردی زندگی میکنم و.....خلاصه بعد کلی حرف رسیدم در خونشون گفتم از فردا من حاضرم صبر کنم برسونمت؟؟اونم تشکر کردو گفت مزاحم میشیم؟!!!!!!!!!
خلاصه از اونشب پیامکام فرق کرده بود یه شب بهش گفتم بیا با هم مسابقه بدیم گفت چه مسابقه ای؟؟گفتم پیام بدیم هرکس کم آورد فردا تو دانشگاه ناهار بگیره؟؟ چوم میدونستم دخترا دوست ندارن کم بیارن شروع کردم کلی پیامک سکسی فرستادم اونم کم نیاورد و یکی یکی جواب میداد اولین شبی بود که اینطوری بهش پیام میدادم خلاصه فرداش بهم پیام زد گفت ناهار گرفتم برو حساب کن (یعنی دیبشب تو کم آوردی)))منمئ گفتم نوش جونت منم میام...خلاصه بعد چند شب که بهم پیامک سکسی میدادیم یهش گفتم فردا صبر کن باهم بیایم خونه و اونم قبول کرد...بعذ اینکه سوارش کردم تو راه از خونم و اوضاع خونم و گفتم و بهش گفتم غذا اربیرون میگیرم و اینا گفتم تو بلدی غذا درست کنی؟؟؟ آره چه جورم !!!! بعد گفتم میشه یه روز بیای واسم غذا درست کنی؟؟؟؟ گفت الان خو.به؟؟؟ منم چون خونم خیلی کثیف بود گغتم فردا چطوره ؟؟؟ گفت خبر میدم!! فردا پیامک زد و گفت امروز حالم بده و نمیتونم برم دانشگاه ولی دوست ندارم خونه بمونم !!مهمومون نمیخای؟؟؟؟ منم سریع گفتم چرا که نه!بیام دنبالت ؟؟گفت نه آدرس بده خودم میام! منم چون بهش از دروغ گفته بودم هم مسیریم ترسیدم ناراحتشه بهش گفتم تا1ساعته دیگه سرکوچتون منتظرم
منم سریع خونرو جمع و جور کردم سریع دوش گرفتم رفتم دنبالش..تومسیر که دید خیلی از خونشون دورشدیم
گفت تو واقعا بخاطر اینکه منو برسونی این همه راه رو می اومدی ؟؟؟منم گفتم خب مگه چیه دوست دارم دیگه!!!!خلاصه اومدیم خونه چون خونه من طبقه 4بودو آسانسور نداشت همین که رسید خونه خودشو انداخت رو مبل و گفت میشه من راحت باشم منم گفتم چرا که نه بعد دیدم خودش مانتوشو در اوردو انداخت تو اتقاق خواب وای چه سینه هایی چه لباس قشنگی داشت یعد رفت ذستشویی وقتی اومد بیرون گفت حموم بودی؟؟؟؟منم گفتم آره چطور مگه؟؟؟گفت حالشو داری ذوباره بری؟؟گفتم بستگی داره واسه چی باشه؟؟؟خندیدو اومد تو اتاقودراز کشید رو تخت بعد منو که تو آشپزخونه داشتم چای درست میکردم صدا زدو با خنده گفت اگه میخای بری حموم بیا تو اتاق!!!! وای چه صحنه ای لباسشو در آورده بود فقط شلوار داشت منم کیرم شق شده بود پریدم تو بغلش!!شایذ 10دقیق لبای خئشگلشو میخوردم بعد که خاستم شلوارشو درآرم نذاشت گفت قراره تو بری حموم نه من!!!!!!!بعد شلوار منو در آورذو شروع کرد به جلق زدن آبم اومدو رفتم حمام و از اونروز همیشه باهم میرفیم با هم میاومدیم یه روز برفی که داشتیم میرفتیم دانشگاه خبررسید که دانشگاه تعطیطه من با خوشحالی گفتم امرو اصلا حالم خوب نیست و نمیخاستم برم دانشگاه میای خونم؟؟؟؟گفت باشه؟؟؟بعد گفتم امرو ذوست داری بری حموم؟؟؟گفت اگه تو بخای آره...سریع اومدیم خونه از رو پله ها هی بوسش میکردمو میاومدیم بالاهمین که وارد خونه شذیم چون خونه خیلی گرم بو دسریع لباسامو ذر آوردم لخت شدم بعدبغلش کردم اوردمش روتخت.... لباشو خورم و لباسشو ذر آوردم شروع کردم سینه های کوچیکشو به خوردن بعد یواش دستمو بردم جای کسش همینطور که لبلشو میخورم کسشو با دستم میمالوندم صدای آ ه ه ه ش که بلند شد گفتم عزیزم بریم حموم؟؟؟؟گفت آره !!!!!!منم یواش زیپشو باز کردم و شلوارشو که لی بود به سختی در آوردم چقد پاهاش سفید بود شورتشم توری بود وهمه کسش دیده میشد آرو م شورتشودر آوردم کیرمو کذاشتم لای پاهاش بهد گفتم اگه ذوست نداری بکنم تو کست از کون بکنمت گفت نه درد داره بدم میاد من پرده ندارم بکن توکسم نترس!!!!وای چه کس داغی داشت
یکم که کردم گفتم میشه کیرمو بخوری اونم بی معطلی گذاشت تو دهنش مثه بستنی قیفی لیس میزد مثه آبنبات چوبی ام میکرد تو دهنش!!!خوب که بهم حال داد گفت تو هم کسمو میخوری با اینکه بدم میاومد ولی حالت 6-9خوابیدیم اون مال منو میخوردومن مال اونو بعد کردم تو کسشو بعدم آبم اومد.این اولین رابطه سکسی بودو و بعد این قضیه ازدواج کردمو آلان 8سال ازاین موضوع میگذره.بای

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
ســــــــــــــکس با آقای هــــــــــــمکار


من کارمند دانشگاه هستم.35سالمه.اندامم تپل هست.کس تپل و باحالی دارم.عکسای سکس رو که نگاه میکنم میبینم هیچ کدوم کسشون به خوشکلی کس خودم نیست.همکاری دارم که اونم هیکل سکسی عالی داره.هروقت شلوار جین میپوشه من فقط رد کیرشو میگیرم.همیشه دلم میخواست میرشو لمس کنم.راستی نگفتم که سینه هامم درشته.سایز 75.سفت و گرد و تپل.با یه هاله قهوه ای باحال اطرافل سینم.ضمنا من و همکارم توی یه اتاق کار میکنیم.واسه همیشه مانتوهامو جوری انتخاب میکردم که سینه هام چششو بگیره.یه روز وارد اتاق شد و به من گفت خبر داری قراره من و شما واسه یه ماموریت بریم کیش؟گفتم نه.اما چه خوب.حداقل همسفرم شمایید و خیالم راحته که خوش میگذره.از همون لحظه به این فکر میکردم که بهترین فرصت واسم دست داده که حال کیرشو ببرم.خلاصه با هم رفتیم کیش.توی هتلی که دانشگاه واسمون اتاق گرفته بود ساکن شدیم.اتاق اون دقیقا روبروی اتاق من بود.روز و شب اول بدون هیچ اتفاقی گذشت.فقط یه سری کنار دریا رفتیم.به من گفت میخوام واسه خانمم لباس زیر بگیرم.میشه شما منو کمک کنید؟گفتم آره ایرادی نداره



.پس فردای همون روز قرار شد بریم بازار واسه خرید.رفتیم مرکز تجاری کیش.توی یکی از مغازه ها وارد شدیم.فروشنده به من گفت خانم تنها بیاید شوهرتون ممنوعه.یه باره اون به فروشنده گفت آخه خانمم میخواد با سلیقه من لباس بگیره.ما مسافریم بذارید راحت خرید کنیم.خانم فروشنده هم قبول کرد.شورت و سوتین های متنوعی رو واسمون میاورد تا انتخاب کنیم.چندتاشو من انتخاب کردم.وسط انتخاب هی دستشو به دست من میمالوند.منم خودمو بهش چسبونده بودم.بوی شهوت از نفسش استشمام میشد.یه لحظه به فروشنده گفت میشه خانمم یکیشو پرو کنه؟خانمه گفت ایرادی نداره.یکیشو انتخاب کرد و داد به من رفتم تو اتاق پرو.با هیجان پوشیدمش.سینه هامو توش میزون کردم.درو که باز کردم که صداش کنم دیدم پشت در ایستاده.یه نگاه شهوت آلود به من کرد بعد گفت عالیه.بعدم خرید کردیمو بیرون اومدیم.نایلون خریدارو خودم دست گرفتم.عمدا بهش ندادم که شب به همین بهانه برم اتاقش.آخه فردای اونروز باید برمیگشتیم.باید کارمو میکردم.شب به بهانه دادن لباس زیرا رفتم اتاقش.به یه شورت تو اتاق نشسته بود.میدونست میرم.فکر کنم اونم آماده نشسته بود.وارد اتاق شدم.از روی تعارف رفت لباسشو پوشید.



نشستیم کمی از کارای انجام شده گفتیم.به بهانه گرم بودن مانتومو بیرون آوردم.تاپ مشکی من با سینه های سفید و تپلم که بیرون زده بود حالشو منقلب کرد.بهش گفتم راستی نایلون خریدارو آوردم.به من گفت میشه یه بار دیگه همه رو بپوشی که مطمئن بشم؟گفتم آره چرا که نه.بهش گفتم ایرادی نداره تاپمو بیرون بیارم؟آخه اینجوری نمیشه پرو کرد.گفت نه اتفاقا بهتر.منم تاپمو بیرون آوردم.رفتم کنارش بهش گفتم میشه سوتین منو باز کنی؟ایستاد که سوتین منو باز کنه کیرش خورد به کونم.احساس کردم کیرش داغ داغ شده.دکمه سوتینمو که باز کرد دیگه طاقت نیاورد.از زیر سوتین دستشو برد روی سینه هام و سینه هامو فشار داد.آخ که چه حالی داشت.چند دقیقه ای تو همون حس سینه هامو فشرد.بعد منو برگردوند سمت خودش.صورتمو و چشمامو بوسید.بغلم کرد.لبای همو خوردیم.بعد شروع کرد به خوردن سینه هام.منم موهاشو نوازش میکردم.یه باره جلو پام زانو زد.شلوار و شورتمو بیرون آورد و کسمو اساسی خورد.تا اینجا هنوز به آرزوم نرسیده بودم وکیرشو ندیده بودم.بهش گفتم کیر میخوام.گفتم باشه عشقم.همش مال تو.اینبار من جلوی اون زانو زدم .دکمه شلوارشو باز کردم و بیرون آوردم.از روی شورت کیرشو لیس میزدم و بو میکردم.بهم گفت شیما دیوانم کردی.منم بی توجه به اون دستمو بردم توی شورتش و واسش مالیدم.شورتشو زدم کنار و کیر کلفت و لندشو تو دهنم کردم.کیرشو میخوردم و تخماشو میمالیدم.یه باره من بغل کرد و خوابوند روی تخت و ولو شد روی من.



تا تونستیم همدیگرو خوردیم.انگشتش توی کسم بود و لبش روی لبم.بالاخره دستم به کیرش رسید و همونجوری که روی من خوابیده بود فرو کردم تو کسم.از قبل برنامه ریزی کرده بودم و قرص ضدبارداری همرام بود.قبلا هم یکیشو خورده بودم.اینم بگم که فرهاد کمر سفتی داشت.واسه همین من برای لذت هرچه بیشتر حسابی فرصت داشتم.یواش بهم گفت قمبل بزن.منم واسش قمبل گرفتم.اونم نشست روی کمرم کیرش گذاشت روی دهانه کسم و با یه فشار فرو کرد.بهم گفت ملایم یا وحشی؟گفتم وحشی.میخوام حست کنم.میخوام جر بخورم.گفت پس تحمل کن و جیغ نزن.بعد منو کشوند سمت کیرش.کیرشو فرو کرد تو کسم و حالا نکن و کی بکن.اون بیرحمی میکرد و من حالشو میبردم.



نیم ساعت طول کشید تا فرهاد آبش اومد.برخلاف اینکه میدونست قرص خوردم ولی کیرشو از کسم بیرون آورد و به پشت خوابوند و آبشو ریخت تو صورتم.بعد کیر خیسشو فرو کرد تو دهنم و منم اساسی خوردمش.اون شب تا صبح تو اتق فرهاد موندم و تاصبح چهار تا سکس اساسی داشتیم.بعد از برگشتن از ماموریت من که مزه کیر فرهاد رو چشیده بودم یکماه بعد یه آپارتمان خریدم.هنوزم هفته ای یکی دوبار میریم آپارتمان من و همدیگرو اساسی میکنیم.


نوشته :شیما کس تپلی
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
طرح یک ســـــــــــــاله


سلام دوستان
من سلمان هستم. از اونجا که از دوره دبیرستان سیبیل میذاشتم بهم میگن سلمان سیبیل. البته بعد از خدمت دیگه سیبیل نذاشتم ولی اسمم روم موند. کارم تو یه دفتر تجاریه. تو مجموعه خودمون از همه رتبه م پایین تره و فقط کار هماهنگی بین همکارارو وقتی تو شرکتای مختلفن انجام می دم. یه جورایی بعد از من فقط آبدارچیه. در مورد ظاهرم بهتره بگم که یکی از دوستام میگه تو شبیه هیچی نیستی. واقعا شبیه هیچی نیستم. قدم 160، لاغر مردنی و البته پر تحرک, ریشمو می زنم شبیه سیرابی میشم و ریش میذارم شبیه احمدی نژاد میشم. به خاطر همین کلا سرمو تراشیدم و یه ریش پرفسوری نازک گذاشتم که یه بهم بیاد و یه خورده شبیه آدمیزاد شدم.


خاطره ای که دارم براتون تعریف میکنم در خلال یک سال اخیر رخ داد که شنبه ی این هفته به بار نشست.
آخرای پاییز پارسال(91) بود که یه همکار جدید (یه دختر خوشگل به اسم مریلا ....) بهمون اضافه شد. می گفتن سابقه کار تو چند تا شرکتو داره. به سنش نمیومد. بعدا فهمیدیم که با پارتی باباش اومده. خلاصه تو چند روز اول که داشتن توجیهش می کردن که شرایط کار تو شرکت چه جوریه، من همش تو کفش بودم. بعد از یه مدت از زبون تیز و بزم استفاده کردم و بهش پیشنهاد همکاری بیشتر دادم. اونم اولش ناز کرد ولی وقتی دید تو اونجا باید از یه نفر کمک بخواد قبول کرد. خلاصه تو تموم این مدت همه ی تلاشمو کردم که از کارایی که براش میکنم یه راهی برای نزدیک شدن بهش پیدا کنم. کلی با هم رابطه صمیمی برقرار کردیم و بعضی وختا اس ام اسای +18 و جکای زیر کمر واسه میفرستاویم.



تا اینکه 10 ماه گذشت و روز جشن تاسیس شرکت رسید. تو جشن تاسیس که ساعت 7 شروع شد، مدیرمون که مذهبیه کلی ضرضر کرد و رفت تمرگید و بعدش سهامدار اصلی شرکت کلی کس شعر گفت و جفتشون رفتن گورشونو گم کردن. حدودا ساعت 10 بود که فقط همکارای خودمونی مونده بودن. ما هم با بچه ها نشستیم در غیاب اضافه ها مشروب خوردن. وقتی مریلام نشست کنارم تشتکم پرید. گفتم فکر نمی کردم تو هم بخوری. گفت تا حالا نخوردم ولی امشب بابام اینا نیستن اگرم حالم بد شه نمیبینن که پیششون ضایع شم. خلاصه نشستیم خوردن که بعد از دو پیک خانم حالش خراب شد منم سریع رسوندمش دستشویی که اونجا تگری بزنه. وقتی کارش تموم شد، گفت می خوام برم. منم نذاشتم تنها بره و گفتم خودم می رسونمت. بعد با بچه ها خدافظی کردم و بردم برسونمش. انقد دو تا پیک روش تاثیر گذاشته بود که داشت کس شعر می گفت. وقتی رسیدیم خونه شون ( البته تو این مدت همکاری خونه شونو یاد گرفته بودم) گفتم بذار ببرمت بالا. خلاصه رفتیم تو آپارتمان . دیدم خیلی ساکنه و از هیچ کدوم از چهار تا طبقه صدایی نمیاد. تو آسانسور ازش پرسیدم چرا انقد ساکته؟ گفت که پارسال قرارداد همه مستاجرا رو با هم بسته بودیم امسالم که گرون کردیم همه شون رفتن کلا ساختمون خالیه و قراره مستاجر جدید بیاد (منم تو دلم گفتم عجب بابای دندون گردی داره!).



گفتم خوبه دیگه اینجا حال میده سکس کنی با صدای بلند جیغ بکشی و هیشکی هم نیست که اذیت بشه. اونم تو اون حال خرابش شروع کرد لو دادن که کِی سکس بابا و مامانشو دیده و از این حرفا. خلاصه یه خورده کس شعر سکسی هم من گفتم و دیگه رسیدیم دم در واحدشون. گفتم کلید و بده درو باز کنم. دیدم داره مثل اسکلا نگام میکه. گفتم نترس خطرناک نیستم نمیام تو، اصلا اگه کلیدو ندی همینجا بغلت می کنما! اونم نه گذاشت و نه ورداشت بغلم کرد و ازم یه لب گرفت. گفت اینجوری حال نمیده بریم تو. رفتیم تو و شروع کردیم لب بازی. مانتو شو دراورد (بدنش لاغر، کون کوچولو با پستونای نقلی) و منم شروع کردم از رو ساپورتش مالوندنش و لب بازی و زبون خوری و مالش پستون. حدودا یه ربع وایسادنه لب بازی کردیم و منم حسابی مالوندمش. بعدش بلوزشو دراوردم و انونم که حشرش زده بود بالا اصلا مانع نشد. یه سوتین آبی کم رنگ پوشیده بود که بالاش توری داشت و گیره ش جلو بود. همینجوری از رو سوتینش پستوناشو مالیدمو بعدش گیره سوتینشو باز کردم و حسابی خوردمش. خوابوندمش رو کاناپه و دوباره از لباش شروع کردم خوردن و رفتم پایین سراغ پستوناش و بعدشم نافش. بعدش رفتم سراغ کسشو از رو ساپورتش خوردمش می خواستم شلوارشو بکشم پایین که یه دفه پاشد و خودش شلوارشو دراورد و گفت لخت شو بریم حموم. منم کلی با این حرفش حال کردم. لخت شدم و رفتیم تو حموم. یه حموم بزرگ با یه دوش و یه سکو و یه تخت پلاستیکی واسه دراز کشیدن با یه وان. هنوز شمون پامون بود (البته من راست کرده بودم) و همینطور که وایساده بود از رو شورتش کسشو خوردم. بد رفت تو وان و آبو ولرم کرد و گذاشت وان پر شه و اومد شورتشو دراورد و بعدشم شورت منو دراورد و شروع کرد به خوردن لبام و همینجوری داشت میرفت پایین. منم برای اینکه زود ارضا نشم و جلوش ضایع نشم گفتم وان به اندازه کافی پر شد و رفتیم تو وان و آبو بستیم و شروع کردیم به شامپو ردن به بدن همدیگه.



کلی همدیگه رو مالیدیم و ور رفتیم تا اینکه از تو کشوی زیر سکو یه کاندوم دراورد و داد بهم. فهمیدم که همیشه آماده به کاره. کیرمو خشک کردم و کاندومو زدم سر کیرم و اونم شروع کرد به خوردن کیرم از رو کاندوم که حسابی خیس بشه و اذیت نشه. بعش نشست رو گوشه وان و گفت زود باش. منم رفتم آروم بغلش کردم و یه لب گرفتم و سر کیرمو گذاشتم دم کسش و آروم آروم یه خورده فشار دادم تو و یهذره دراوردم که دوباره آروم بکنم توش که گفت الحق که بچه جنوب شهری یهویی بکن توش. (مارو باش که هواشو داریم که اذیت نشه) منم که یه خورده از دستش شاکی شده بودم همچین کرمد تو که صدای جیغش درومد که "مرتیکه جاکش آروم تر!" منم توجه نکردم و شروع کردم تلمبه زدن. حالا نزن کی بزن اونم دیگه فقط جیغ میزد. یه خورده که کردم دیدم آبم داره میاد، سریع دراوردم گفتم بریم رو تخت. اونم که فهمیده بود جریان چیه به روی خودش یاورد و پاشد و منم خودمو قشنگ تابلو کردم (کیرمو گرفتم زیر آب سرد اونم یه جاکش دیگه نثارم کرد). بعدش رفتم رو تخت کنارش دراز کشیدم و لب بازی و این جور جنگولک بازیا و کلی مالوندن و خوردن می خواستم دوباره بکنم که نذاشت گفت الا دیگه کیرت لزج نیست و رفت پایین و واسم ساک زد. بعدش دوباره دراز کشید بغلم و گفت حالا بکن. گفتم همچین بکنمت که همین پلاستیکو گاز بگیری. گفت ببینیم و تعریف کنیم. منم تاق وازش کردم و رفتم نشستم لای پاهاش و کیرمو گذاشتم در سوراخ کسش. گفتم آماده ای؟ گفت بریم.



منم دوباره همچین یه دفه کردم تو که اینبار یه کس کش بعد از جیغ نثارم کرد. چند دقیقه تلبمه زدم و دراورد و گفتم برگرد. اونم دمر خوابید و منم اول دوتا زدم در کونش بعدشم دست انداختم زیر کمرش و یه خورده کشیدمش بالا. اول با آرامش کردم تو کسش و تلمبه زدم بعدش پرسیدم که کونش آزاده یا نه؟ اونم خندید و گفت راحت باش. منم گفتم آماده گاز گرفتن باش. آروم آروم کردم تو کونش و بعدش تلمبه رو شروع کردم و سرعتمو زیاد کردم. انقد تند تند تلمبه میزدم که صدای جیغش کل ساختمونو ورداشته بود. بعد از چند دقیقه که آبم داشت میومد، کیرمو دراوردم و کاندمو سریع کشیدم بیرون و از پشت بغلش کردمو و با تکون کمرم کیرمو سابوندم در کونش که با یه صدای بم نکره آبم اومد و ریخت رو بدن جفتمون. ولی مریلا هنوز ارضا نشده بود. گفتم عمه کس تو چرا ارضا نمیشی؟ گفت تا حسابی چوچولمو نخوری ارضا نمیشم. منم افتاده به جون کسش و با زبون چوچولشو گیرر آوردم و یه دل سیر خوردم و لیس زدم و کردم تو دهنم تا اینکه ارضا شد. منم که دوباره راست کرده بودم رفتم از تو کشو یه کاندم دیگه ورداشتم رفتم سراغ دهنش و کیرمو با دهنش خیس کردم و اینبار همون اول رفتم سرااغ کونش. حسابی کونشو ترکوندم.



بعد رفتم سراغ کسشو کلی تلبمه زدم. بعدشن پوزیشن 69 رو اجرا کردیم و دوباره رفتم سراغ کسش. چون یه بار ارضا شده بودم دیگه اینبار کلی حال کردم و آبم خیلی دیتر اومد. بعدشم چند دقیقه تو حالتی که هنوز کیرم که در حال خوابیدن بود تو کسش مونده بود کلی لب بازی کریم. بعدش همونجا حسابی همدیگه رو شستیم و تو وان کلی شیطونی سکسی کردیم و بعدشم خودمونو خشک کردیم و رفتیم لباسامونو پوشیدیم. وقتی داشتم از واحدشون میومدم بیرون اونم با من اومد و کلی تو آسانسور لب بازی کریدم و بعدشم که از آسانسور اومدیم بیرون تا دم در خروجی به لب بازی ادامه دادیم. از الانم واسه شنبه هفته دیگه که دوباره بابش اینا نیستن قرار گذاشتیم.


نوشته سیبیل
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
عــــــــــــــــشق سابق من

من با سحر حدود 9سال پیش تو یه شرکت همکار بودیم .شرکتی که توش کار میکردیم پر بود از دختر وپسرای مجرد.این سحر خانوم ما تو جمع دخترای شرکت تک بود وخیلیا تو کفش بودن و منم دوس داشتم باهاش دوست بشم واز ترس این که جواب نه بده بهم ومغرور بودم پا پیش نمیذاشتم.گذشت تا این که از همکارا شنیدم سحر رو قراره بفرستن قسمت ما و با این خبر پسرای قسمت تو کونشون فشفشه روشن شده بود.حالا بماند که سحر خانوم تو این جمع منو انتخاب کرد تعریف از خود نباشه از هر جهت از همه سر بودم.خلاصه بعد چند ماه سحر خانوم از شرکت استعفا داد و منم بعد سحر .بعد بیرون اومدنمون از شرکت حدود دو سالی باهم بودیم ولی در حد دو تا دوست.خلاصه این که سحر خانوم وقتی دید که من واسه ازدواج پا پیش نمیذارم به یکی از خواستگاراش جواب بله داد و وقتی من فهمیم که کاراشون تموم شده بود .سحر خانوم عروسی کرد و رفت سراغ زندگیش و منم تو حسرت از دست دادنش.


دورادور خبر داشتم که واسه خاطر کار شوهرش تو یه شهر دیگه زندگی میکنن.گذشت تا حدود 3 سال پیش که منم داشم نامزد میکردم و یه دختر شیر پاک خورده قسمتم شده بود.راستی یادم رفت بگم که بعد در امدنم از شرکت مغازه باز کردم.بلاخره روزی که انتظارشو میکشیدم فرا رسید.یه روز حدود ساعت 12 ظهر تو مغازه تنها بودم و سر میز کارم مشغول تعمیر که متوجه اومدن یه خانوم شدم وسرم رو میز کارم بود.صداشو شنیدم که ازم یه چیزی خواست ومنم تا بلند شدم خشکم زد و زبونم بند اومد سحر بود که اومده بود مغازه من وبه زحمت فقط تونستم چیزی رو که میخواست بهش بدم .ازم خواست که اگه دوس دارم شماره جدیدمو بهش بدم که منم کارت مغازرو بهش دادم وبعدش رفت.یه ساعت نکشید که بهم اس داد ورابطمون دوباره شروع شد .همون شب تا خود صبح با هم اس بازی کردیم و باورم نمیشد همون سحر که داره بهم اس میده و اساش ادمو دیونه میکرد و تا صبح با اس دادن 2بار ابم اومد.فرداش برگشت پیش شوهرش توشهر خودشون.قرار شد 1ماه دیگه برگرده و ازش قول این که باهام باشه رو گرفتم.زیاد طول نکشید که خبر داد که از شوهرش اجازه گرفته واسه دیدن مامانش چند روز بیاد


شبی که رسید باهم قرار مدادارو گذاشتیم وقرار شد فردا بیاد پیشم و باهم باشیم ومنم شدید تو کف یه سکس اساسی باهاش بودم.قرار شد فرداش ساعت 2بعد از ظهر بیاد مغازه و باهم بریم بالکن.لحظه موعود رسید اومد.وای که چه سکسی شده بود قدی حدود170وزن65 وارایش کرده وخوشکل مثل همیشه.احساس کردم که سحر هم خیلی وقته منتطر همچین روزی بوده و بعد راهنمایش کردم که بره بالکن ومنم درو بستم و رفتم بالا.وای که چقدر با دیدنش حشری شده بودم.ازش خواستم که راحت باشه اونم شال و مانتوشو در اورد رفت روکاناپه که گوشه بالکن بود نشست.بادیدن اندام سکسیش دیونه شده بودم وبه زحمت جلو خودمو نگه داشته بودم.معلوم بود سحر جونم هم فشارش بالا رفته.ازش خواستم که بیاد پیشم که اومد و روبرو نشست.دستاشو تو دستم گرفتم وکشیدمش سمت خودم اومد بغلم.بوسش کردم ولبامو بردم سمت لبش که شروع کرد به خوردن لبلم وای که چه حالی میداد لب دادنش معرکه بود.تو حین لب دادن با سینه هاش بازی میکردم و سحر جونم هم کیر منو از رو شلوار واسم میمالید.به پشت دراز کشیدم و اومد روم وبازم لبامو میخورد.روم که بود با دستام باسنشو میمالیدم وای که په باسنی داشت.ازش خواستم که بلند شه و واسم لخت بشه بلند شد و منم روبروش.



تیشرتمو در اورد وبغلم کرد بعد رفت سراغ شلوارم از رو شورت کیرمو گرفت یهو شورتمو کشید پایین وگرفت تو دستش و شروع کرد به ساک زدن عجب ساکی میزد.بعدش ازم خواست که تاپ وشلوارشو در بیارم .اندامش عالی بود رو شکم خوابوندمش و از پشت روش خوابیدم و باسنشو لمس میکردم بعد رفتم سراغ شورت وسوتینش ولخت مادرزادش کردم.ازش خواستم یخورده باسنشو بیاره بالا تا کیر کلفتمو بندازم تو کوسش.تا یه خورده از کیرم رفت توش یه اهی کشد وبدنشو سفت کرد معلوم بود که کیرم واسش بزرگه ومنم اروم تا ته کدرمو تو کسش فشار دادم و اونم از درد پایه های کاناپه رو گرفته بود و شروع کردم به تلمبه کردن کیرم که تو کوس سحرم جا باز کرده بود بعد از روش بلند شدم و پشت خوابیدم وازش خواستم رو کیرم بشینه و بکنه تو کوسش.کیرم رو با دستش گرفت و با کوسش اومد روش وکیرم تا ته رفت تو کوسش و شروع کرد به تلمبه کردن عالی تلمبه میزد و صداش تو مغازه پیچیده بود بعد 5 مین تلمبه زدن پاشد وچهارزانو نشست و منم از پشت کیرم روکردم تو کوسش و دوباره شروع کردم به تلمبه زدن وباسنشو بادستم گرفتم تا از دستم در نره و تا میتونم تلمبه بزنم تو کوس نازش وای که چه حالی داد بهم.بعد اینکه زانوهام خسته شد ازش خواستم که به پشت بخوابه و روبرش نشستم وپاهاشو باز کردم و کیرمو تو کوسش کردم تاته کردم توش ازم خواست که تا میتونم بکنمش و جرش بدم ومنم نامردی نکردم و وحشیانه ترین نوع کردمش بعد با دستام پاهاشو بالا اوردم ودوباره شروع کردم به تلمه زدن و تا میتونستم حشری و وحشیانه میکردمش که احساس کردم ابم میخواد بیاد ازش خواستم ابمو بخره که سحر به علامت رضا سرشو تکون داد و تا ابم خواست بیاد کیرمو از کوسش در اوردم و کردم تو دهنش و اونم همه ابم رو خورد و بعدش من ولو شدم وپیشش دراز کشیدم ...


نوشته مهرداد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
خوب قبل اینکه این داستان رو بزارم بهتره بدونید ک این داستان رو یکی از بچه ها داده تا من براش بزارم دلیلشم شخصی بود .امیدوارم خوشتون بیاد

همکار حشری و خوشگل من

این داستانی که براتون می نویسم دو روز پیش روز جمعه برام اتفاق افتاده و کاملا" واقعی هست .من قدم ۱۸۲ وزنم ۸۴ پسری هستم که همه میگن جذاب هستم .مدیر عامل یک شرکت بزرگ هستم وضع مالی خوبی هم دارم.پنج شش ماه قبل یه شرکتی دیگه تاسیس کرده بودیم به خاطر اینکه اول کارش بود نخواستیم هزینه بشه گفتم بیایید شرکت من تا کمی راه بیافته .برای فروش محصولات شرکت جدید چند تا بازاریاب خانم آورده بودند .من زیاد با همکاراهای شرکت راحت نیستم یعنی برای اینکه پررو نشند خودم اینجوری خواستم .ولی یکی از این دخترها حی پا پیچ من می شد و ازم یه سری راهنمایی می خواست .نمی دونم چرا من هم خدا ناخواسته جواب می دادم ولی هیچ حسی بهش نداشتم .تا اینکه شرکت جدید دو ماه قبل جای جدید گرفت و انتقال دادیم محل جدید. و اون خانم هم گفت من اونجا کار نمی کنم .هر کاری کردیم قبول نکرد و تسویه کردیم تشریف بردند.ولی بعضی مواقع اس می داد و سوالاتی ازمن می کرد این اواخر یه اس داد که دلم گرفته و اینجور چیزها بهش گفتم چرا ؟ اس داد تنهام و دلم گرفته نمی دونم چی شد که به اس هاش جواب می دادم و همراهی می کردم .تو یکی از اس هاش گفت دنبال دوست پسر هست .من پرسیدم چطوری باشه که اس داد مثل خودت .دیگه برم اصل مطلب که این به بعد اس ها رنگ بوی سکسی بخودش گرفت جوکهای سکسی وحرفهای سکسی تا اینکه گفت جمعه میای شرکت کار خصوصی دارم .من هم قبول کردم بیاد .از این دختر خانم بگم قد ۱۶۰ اندامی باریک و کونی خوش فرم و لبای کلفت و خوشمزه .من اول فکر نمی کردم اوپن باشه ولی توی یکی از اس هاش گفته بود موقع ورزش پردش پاره شده بلاخره اومد از قبل بهش گفته بودم که دوست تر تمیز باشه و انصافا" نیم ساعت قبل اومدن رفته بود حموم .خیلی ناز لباس پوشیده بود مانتو آبی با روسری ست خیلی خوشگل آرایش کرده بود.اومد با هم دست دایم نشست ازش پذیرای کردم .اولش خیلی خجالت می کشید ولی من گفتم راحت باشه برای اینکه جو بشکنه خودم رفتم جلو بوسش کردم .دیدم کمی سرخ شد ولی خوشش اومده بود .لبم رو گذاشتم رو لبش و حسابی لب گرفتیم چقدر شیرین بود خیلی حشری بود مخصوصا" وقتی لاله گوش و گردنشو می خوردم حسابی حال می کرد .یواش یواش رفتم سراغ سینه های ناز و کوچک زیاد بزرگ نبود همونی که من عاشقش هستم 65 شایدم کوچکتر .چون سن زیادی نداره حدودا" 20 ساله .وقتی بهشون دست می زدم از حال می رفت همشون رو تو دهنم جا می دادم و مک می زدم دیگه صداش کل دفتر رو برداشته بود . کم کم رفتم سراغ اصل کاری وای وقتی دستم رو رسوندم به کسش داشت آبم می اومد چه کس تر و تمیزی داشت با اینکه سن کمی داشت ولی خیلی ناز و توپول بود .خیس خیس شده بود .برای اینکه مطمئن بشم از اوگن بودنش دوباره سوال کردم با سرش تائید کرد با خیال راحت دیگه کارم و شروع کردم شرتشو پایین کشیدم و با کسش بازی می کردم بعد شروع کردم به خوردن کسش وای عجب کس خوشمزه ای داشت حسابی براش خوردم .جیغ و دادش هوا می رفت کونشو از حشری به میز می زد .انگشتمو فرستام تو کسش و با نقطه جی بازی کردم که یه جیغ کشید و به ارگاسم رسید .قیافه اش خیلی دیدنی بود مخصوصا" چشماش واقعا" خمار خمار بود .حالا نوبت من بود همه لباس هام رو درآوردم و گیرم که از سیخی درد گرفته بود گذاشتم تو دهنش که برام ۵ دقیقه ای ساک زد خیلی ناز ساک می زد خیلی حال داد . بهش گفتم اجازه هست با سر اوکی داد من سر گیرم آروم گذاشتم دم کسش خیلی خوشحال بودم که همچین کسی رو می خوام بکنم .کمی با کیرم با کسش بازی دادم و بلاخره کیرم رو آروم فرستادم تو .چقدر تنگ و داغ بود اولش احساس کردم اذیت شد آخه کیرم حدودا 14 سانتی میشه ولی کمی که بهش عادت کرد .داشت حال می کرد .سنه های کوچکش رو تو دستام گرفته بودم و تلمبه می زدم .کمی که تلمبه زدم پوزیشن رو عوض کردم .خیلی دوست دارم از عقب بکنم تو کس .اینکار رو هم کردم از عقب آروم هل دادم تو چند دقیقه ای به همین روش تلمبه زدم چون از قبل کاندوم گذاشته بودم آبم به شدت اومد و تخلیه کردم تو کاندوم واقعا" چند دقیقه حال خودم نبودم .بهترین سکس زندگی ام بود . قراره این هفته هم سکس از عقب رو داشته باشم چون راضی شده اینکار رو بکنیم

اگه خوشتون اومده از قلم وفن نویسندگی این دوستمون تو این تاپیک نظر بدین تا بازم برامون بنویسه https://www.looti.net/12_7736_1.html
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
توپولی ناز من

سلام من کامران از کرج چندسال پیش در کرج فروشگاهی داشتم بسیار معتبر و شلوغ بنام........ برای اداره فروشگاه همکاران خانمی داشتم که مدت زیادی همکاریشان ادامه پیدا نمیکرد و نهایتا سه الی چهارماه ترک کار مینمودند.
روزی برای استخدام از طریق آگهی روزنامه خانمی مرجعه کرد ظاهری آرام و قدی مناسب و بسیار متین بود ابتدا در دفتر فروشگاه با او مصاحبه نموده و چندین مورد دیگر نیز مصاحبه داشتم که فرمهای استخدام پر کرده و قرا بود بررسی شود.


بالاخره نتوانستم از بین آنها کسی را انتخاب کنم و شاید باجبار تنها گزینه را در او دیدم نامش بنفشه بود و بعد ازتماس درساعت مقرر در دفترم حاضر بود بعد از یادآوری مقررات و ساعت کار فروشگاه اورا به سایر همکارانش معرفی نموده و مشغول شد. فرم اورا که مطالعه کردم متاهل و دارای 2فرزند دختر کم سن و سال بود و شناسنامه اش هم این مساله را تایید میکرد. خلاصه روابط عمومی خوبی داشت و روزگارمیگذشت تا اینکه از طریق یکی از همکارانش متوجه شدم در حال متارکه با همسرش میباشد بحر نحو شده سر صحبت را باو باز کردم ولی قانع به ادامه زندگی نبود تا اینکه بالاخره گفت از حدود دوسال پیش در خانه پدر بوده و بالاخره جداشد.


چند روزی بود وقتی برایم چای میاورد نگاهش فرق میکرد کم کم صحبتها و درد دلهای خصوصی داشت تا جاییکه خیلی خودمانی شده بود من نیز گاهی با نگاه زیباتری اورا زیر نظرداشتم بدن پری داشت با باسن و سینه هایی درشت گاهی خیلی دوست داشتم از نزدیک اورا لمس میکردم صورت توپول و سفیدش هربیننده ای را حشری میکرد.
مسیرمنزلش زیاد دور نیود قبلا اورا زودتر مرخص میکردم ولی با تغییراتی که در ساعت کاری بوجود آمد اورا خودم میرساندم البته در صنلی عقب می نشست و از آینه مراقبش بودم و سعی میکردم دورترین مسیر را انتخاب کنم تا با او باشم حالا او کمی بخودش میرسید و بوی عطرش مرا حسابی حشری میکزد. شبی که اورا میخواستم سوارماشین کنم اشتباهادرب جلورا باز کرد ولی فورا رفت عقب تشست من نیز از فرصت استفاده کردم گفتم چراترسیدی وبدون اکراه آمد جلو کنارمن نشست در راه گرمای تنش رو احساس میکردم برایش آبمیوه خریدم کیرم دیگرطاقت نداشت حسابی ورم کرده بود طوری که کتوجه شد چون موقع پیاده شدن برای اولین باردست دادو موقع خداحافظی دستش را روکیرم گذاشت و گفت مواظبش باش اذیت نشه و رفت.


شب تاصبح نخوابیدم وفردا قیافه او هم نشان از همین بود. بالاخره شب شد و ارا سوارکردم عذرخواهیکرد و گفت دیشب ناخودآگاه چنین کاری کرده منهم گفتم اتفاقا خیلی خوشحالم که بجزمن فکرهمه چیز هستی بع ازکمی تعارف گفتم دلت میخواد کمی دونفر باهم تنها باشیم درجواب گفت دونفری نه سه نفری که منظورش را گرفتم.
جمعه صبح وقت مناسبیی بود بهانه ای برای بچه ها جورکرده بود و قرار بود صبح زود برم دنبالش بریم کوه شب قبل حسابی به خودم رسیده بودم و منزل رو نیز مرتب کرده بودم آخه صبح جمعه اکثر همسایه ها میرفتند بیرون و تاشب نبودند خلاصه سوارش کردم گفت دیشب بد خوابیده و اصلاحوصله کوه را ندارد فوراپیشنهاد منزل را دادم قبول کرد وقتی رسیدیم اورا جلوتر پیاده کردم و خودم جوانب رابررسی و دعوتش کردم حالااو بود و من بلافاصله پرید توبغلم چه بدن نرمی داشت آنهم بالباس نوازشش کردم تقریبا بوسه ای ازم گرفت که چندین دقیقه طول کشید دستم روی باسنش بود و حالا اورا حس میکردم بع از کمی مالش و خوردن یک چای اورا به دیدن اتاق خوابم دعوتش کردم وقتی وارد شدیم از پشت بغلش کردم چقدر گرم و لطیف بود آهسته تاپش را در آوردم سوتین توری و زیبایی داشت آنرا نیز خودش درآورد حالا من بودم و یکدنیا ممه بعداز خوردن حساب حال اومده بود روی تخت خوابونمش و شلوار لی اورا نیز در آوردم وای چه باسنی سفیدو سفت و درشت با یک شورت صورتی لامبادا



خلاصه شروع کردم به خوردن لبهاش حالا صدای ناله اش از لای لبهاش شنیده میشد از زیر گردنش شروعکردم به بوسیدن و لیسیدن تا نزدیکهای نافش رفته بودم دیدم حالش خیلی عوض شده آهسته رونهی توپولش رو باز کردم و کمی اونارو خوردم حالا شورتشرو نیز درآوردم چه کوس توپولی سفیدو تمیز اول با بوسیدن بعد لیسیدن و بعد هم میک زدن چوچول درشتش صدای ناله اش اتاق رو پرکرده بود که گفت نگهدار بلندشد و کیرم را تو دستش گرفت از تعجب اول فقط نگاهش میکرد چون حسابی کلفت بود. برایم حسابی ساک زد طوریکه ندیکم کرده بود.منوبرد وسط پاهاش و کیم را به کوس قشنگش میمالید میگفت دو سه سالی هست تشنه است حسابی سیرش کن آهسته گذاشتم روی سوراخش با کمی فشار سرش وارد شد صدای آخش در اومد آخه خیلی تنگ شده بود پاهایش را دورکمرفشارداد و تا ته کوسش فر رفت چقد لذت بخش خسی و داغ بود مثل دستگاه مکنده میمکید بزور کنترل کردم گفت دوست دارم بالا باشم روی من نشسته و کیررا داخل کرد شاید با چهارمین حرکت بود که آبش آمد باوکنید مثل اینکه لیوان آب چپه شده تاخایه ها وکونم خیس شده بود برای چند لحظه نای بلند شدن نداشت وقتی پرسید آبت رو کجا میاری گفتم هرجورتو بخوای گفت بکن تو کونم وای خدا به آرزوم میرسیدم دمرخوابید بعد از کمی مالش سرش رو کردم تو دیدم مقاومت میکنه نتونستم تاقت بیارم و تا آخر چپوندم جیغ کوتاهی کشید و گفتهونطورنگهش دارتا عادت کنه آروم آروم حرکت روشروع کردم لرزشی بندم روگرفت آبم شروع به آمدن کرده بود میگفت سوختم جان چقدر گرمه . خیلی ازش تشکرکردم او نم خیلی شاداب تر شده بود مدتها جمعه ها صبح میرفتیم کوه تا بطور مسالمت آمیز کمتر همدیگر را میبینیم امیدوارم همیشه خوش باشید و از اینکه وقتتان را گرفتم مرا ببخشید.


نوشته کامران
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون خونی

سلام به همه دوستان .. این خاطره ای که می خواهم براتون تعریف کنم برمی گرده به دو سال پیش که من توی یک شرکت سرپرست یک قسمت بودم . توی این شرکت یک دختر بود که منشی شرکت بود و معلوم بود که خیلی هم شلوغه و حشری (اینو بعداً فهمیدم ). خلاصه من مخ این منشی خانومو زدم و اس ام اس بازی ها شروع شد و بعد یک مدت قرار می گذاشتیم و بیرون میرفتیم و تو ماشین لب بازی و مالش هم می کردیدم چون مکان هم نبود مجبوراً چند بار توی ماشین جاهای خلوت لاپایی اینا کار میکردم تا اینکه یک مکان جور شد و بهش گفتم . اونم از خدا خواسته قبول کرد و بعد شرکت بیرون قرار گذاشتیم و سوار ماشین کردمو و رفیتم .تارسیدیم چون که وقت زیاد نداشتیم بدون معطلی شروع به لب گرفتن و مالش هم کردیم که من لباسهای اونو در آوردم و اونم لباسهای منو درآورد و به محض اینکه کیر سیخ شده من افتاد بیرون با ولع تمام افتاد به جونش و حسابی ساک زد که داشتم از حال می رفتم و منم داشتم سینه های کوچولوشو می مالیدم



بعد گفتم منم میخام کستو بخورم که به پشت خوابید و پاهاشو باز کردم و افتادم به جون کس تمیز و صورتیش که خیلی خوش فرم بود آنقدر کسشو خوردم که صدای آه و نالش تمام اتاقو پر کرده بود بعد چون دختر بود نمیگذاشت از جلو بکنمش با کیرم کسشو مالش دادم و اون افتاد روی منو خودش شروع کرد مالش کسش به کیرم در عین حال سینه هاشو نزدیک دهنم کرد که بخورم منم سینه هاشو خوردم و مالشش دادم که با یک صدای جیغ و آه موقع ارضا شدن هی می گفت منو بکن .منوبکن و افتاد روم . منم برگردوندمش به شکم خوابید و کونشو آوردم بالا و کسش زد بیرون و تف زدم همینکه گذاشتم دم کسش تا فشار بدم که یکم فشار داده بودم جیغ زد و نذاشت که علتو پرسیدم گفت نه نمیشه و دختره .





گفتم پس چی ؟ گفت از پشت بکن . منم که تجربه سکس با دختر ، اونم از پشت نداشتم . بدون مقدمه شروع کردم و کیرمو خیس کردم گذاشتم دم کونش و فشار دادم که جیغ زد و گفت یواش و منم فشارو یواش کردم ولی دوباره جیغ زدو ولی دیگه چون منم حشرم زده بود بالا و عصبی شده بودم اعتنایی نکردمو و فشار دادم و که یکم سرش رفت تو و چون خیلی با کیرم وررفته بودو و ساک و مالش به کون و کسش کرده بودم با چند تا تلمبه کوچک توی کونش آبم اومد و موقع ریختن آبم روی کونش دیدم که کیرم و هم کون اون خونی شده که اول هم خودم و هم اون ترسیدیم که نکنه طوری شده ولی یکم بعدخونش بند اومد و جمع و جور کردیدم و بردم رسوندم ولی یکی دو ساعت دیگه برام اس فرستاد که کونش دوباره خونریزی کرده. فرداش ازش پرسیدم که چی شد گفت خوب شده ولی داره میسوزه .


فرستاده آرمین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون خانم منشی

این خاطره برمی گیرده به زمانی که من توی یک شرکت بعنوان سرپرست یک قسمت استخدام شدم. توی این شرکت یک منشی داشتند که رنگ سبزه و یکم لاغر اندام بود ولی کون خوبی داشت. من از همون اول نمی دونم چرا چشمم دنبالش بود و زیاد نگاهش میکردم ولی از نظر سکس بخاطر اینکه با دختر سکس نکرده بودم علاقه ای نداشتم و می ترسیدم.خلاصه بعد از مدتی دیدم نه این دختره خودش می خاره و به من اس فرستاد البته اساش جک و مطالب معمولی بود و بعد از مدتی که باهم اس بازی کردیدم بیرون قرار گذاشتیم و صحبت کردیم و یواش و یواش توی ماشین بوس و لب اینا رفتیم . یکبار هم با ماشین اطراف شهر رفتیم و مالش و هم و لاپایی دادم .دوبار هم کم مونده بود گیر مامور بیفتیم . خلاصه از ترس قرار شد دیگه بیرون و ماشینو بی خیال شیم. دنبال یک جا بودم تا دلی از عزا دربیارم تا اینکه یک جایی جور شد و بهش گفتم و اونم از خدا خواسته قبول کرد.


بعد شرکت بیرون قرار گذاشتیم و اونو برداشتم باهم رفتیم خونه خالی که ردیف شده بود. بعد اینکه رسیدم بدون مقدمه شروع به لخت کردن هم کردیم همزمان با لب و لوچه خوردن . سینه های کوچکی داشت و افتادم به سینه هاشو خوردم اونم کیرمو گرفته بود و می مالید بعد گفت میخام بخورمش که دادم کیرمو حسابی ساک زد خیلی خوب ساک میزد کوس و کون تمیزی و صافی داشت تر تمیز و خوش فرم. بعد از اون نوبت من شد که پاهاشو باز کردم و کسشو لیس زدم .عجب چیزی بود. یک کس تنگ و صورتی . حسابی خیس خیس شده بود و آه و نالش دراومده بود. بعد شصت و نه شدیم و من کسشو می خوردم اونم کیرمو و تا زبونمو می بردم تو یک آهی میکشید و ناله میکرد و کیرمو ساک نمی زد . بعد به شکم خوابوندم و کونشو آوردم بالا کسش زد بیرون کیرمو روی کسش کشیدم و سرشو گذاشتم روش یکم فشار دادم ولی جیغ آرومی زدو خودشو جلو کشید و نذاشت



. منم افتادم روش و بهش گفتم از کون بکنمت . چیزی نگفت و ساکت بود . منم کیرمو با تف خیس کردم و کونشو دادم بالا و کیرمو گذاشتم رو سوراخ کونش و خواستم فشار بدم خوابید و منم روش خوابیدم و فشار دادم جیغ زدو گفت یواش منم فشارو یواش کردم ولی تو نرفت دوباره خیس کردم گذاشتم فشار دادم که گفت توروخدا یواش جر خوردم. انصافاً کون تنگی داشت فکر کنم یا بار اولش بود یا اینکه من ناشی بودم. خلاصه یکم دیگه فشار دادم و سر کیرم یکم رفت تو و دادش دراومده بود ولی چیزی نمیگفت منم که خیلی با کیرم ورفته بودم نزدیکای ارضا بودم با دوتا تلمبه کوچک آبم اومد موقع ریختن آبم رو کونش متوجه شدم کیرم خونیه. با دستمال کیرمو تمیز کردم و لای کون اون کشیدیم. دیدم کونش خونریزی کرده ولی زیاد نیامود و بعد کمی بند اومد. خلاصه من نمیدونم اینایی به این سادگی میگن کسشو کردیم و بعد کونشو واقعاً از کون کردن به این سادگیه ؟یا ما بلد نیستیم؟ چون من اولین باری بود که از کون میکردم.
ممنون از همتون


نوشته آرمان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 10 از 14:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  13  14  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سكسی مربوط به همكاران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA