انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین »

حس خطرناك


زن


 
حس خطرناک
قسمت اول
سلام دوستان عزیز قضیه ای که واسه من پیش اومد مربوط به یک سال پیش درست زمانی بود که بعد از دو سال اشنایی ویک سال نامزدی با وجود تمامی مشکلات خواستم دیگه با عشق زندگیم ازدواج کنم و بریم سر خونه زندگیمون.راستشو بخواید وضع مالی خونواده من متوسط وخداروشکر دستمون به دهنمون میرسید اما خودتون بهتر میدونید که تویه این دوره زمونه زندگی خیلی سخته و اگه الکی شروع کنی مجبور میشی اجباری تمومش کنی به خاطر همین موضوع هم بود اینهمه دست گیر داده بودم من علی هستم 29سال سنمه وساکن یکی از محله های متوسط کرج هستیم خانمم سمیرا 27 سنشه وهردو تحصیلات عالیه داریم خانمم قدی متوسط داره با بینی عملی و صورتی بیبی فیس وایشون دوساله که مرتب بدن سازی میکنه باسنی کاملا شکل دار و سینه های برجسته خود منم قدی نسبتا خوب دارم قیافه بدی هم ندارم همه میگن بهم میاید میخوام واسه شما از حسی بگم که شاید شما هم اینو تجربه کردید ولی این حس واسه من خیلی جالب ودوست داشتنی بود بذارید از اول بگم ما طبق قرارو مدارمون تصمیم گرفتیم تیر ماه ازدواج کنیم با پولی که تازه از رفتن سره کار بدست اورده بودم از خرداد به فکر مقدمه چینی بودیم تا روزی که.... با خانمم واسه دیدن اتلیه و گرفتن نوبت فیلم برداری به یکی از اتلیه های با کلاس کرج که اسم نمیارم رفتیم بعد از پذیرایی گرم با اب میوه ایشون البوم عکس های عروسیشو اورد که نمونه کاراشو نشون بده اونجا بود که با دید ن اولین عکس حس خاصی درون من بوجود اومد لذت همراه با تعجب خدایا چی میدیدم کیفیت عکس ها فوق العاده بالا ولی این عکس ها دیگه خیلی نوبر بودن چاک سینه عروس کاملا باز لباس عروس ها تا نزدیک رونهاشن بالا اونم تویه چه مدل های سکسی کار فیلمش که از اون سکسی تر چیزی حدود نیم ساعت از فیلم بر داریش تو اتلیه انجام میشد داماد عروسو بغل کرده بود لب های طولانی این فیلم عروسیه اخه یا پورنو اخر کار هم یه قیمت نجومی واسه کارهاش بهمون تحویل داد داشتیم بیرون میومدیم که سمیرا برگشت وگفت.... ادامه دارد لطفا نظر بدید تا ترغیب شم بنویسمش

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
امیر تو واقعا اجازه میدی من اینجوری عکس بندازم در ضمن کلک دیدم داشتی کف میکردی دهنت اب افتاده بودا به شوخی یکی تویه سر من زدو گفت اره؟ گفتم نظر تو چیه گفت نه راستش عکس ها خیلی باز هستن من اصلا روم نمیاد یه دفعه بگه لباستو در بیار دیگه. از هم جدا شدیم من خونه بابا اونم همینطورولی همش فکرم مشغول بود از اینکه اینجوری عکس بندازه نه تنها بدم نیومد بلکه همون حس باعث شد بیشتر ترغیب شم و تحریک. تلفنو برداشتم و بهش تل زدم طبق معمول حرف زدن هایه ما یک ساعت به بالاس قربون اون لبات برم امروز خانم گلم خسته شدیا نه بابا علی جون تو خیلی زحمت افتادی راستی سمیرا جون امروز چه صندل نازی پوشیده بودی (یه صند ل پاشنه بلند ناخن های پای بلند پدیکور شده با زمینه لاک صورتی انگشت های کشیده با حلقه پا ) عزیزم خوشت اومد دوست داشتی صندلم چجور بود عالی بیست نامبر وان خوب سمیرا جان نظرت راجع به این اتلیه چیه ببین امیر این دیگه با تو هستش خودت میدونی عکاسش مرده اجازه میدی اینجور عکس از زنت بندازه؟ گفتم اره چه عیب داره خندیدو گفت ای بی غیرت تو که دسته هر چی رشتیو از پشت بستی ببین سمیرا جان اگه تو مشکلی نداشته باشی من مشکل ندارم یعنی امیر اگه یه مرده دیگه زنتو تو اون وضع ببینه تو ناراحت نمیشی؟نه فقط یه شبه در ضمن تو اون شب عروسی بذار عکسامون جالب از اب در بیاد من گفتم مشکلی ندارم گفت حالا باشه تا اون زمان ولی من اینقدر باز نمیندازم..سرتونو درد نیارم مقدمات کار اماده شد و روز موعود فرا رسید بعد از اریشگاه خودم و گرفتن دسته گل راهی ارایشگاه شدیم زنگ ارایشگاهو که زدم شاگرد درو باز کردوبعد از معرفی گفت شیرینی میخوام خلاصه یه ده تومنی منو تیغ زدو سمیرارو اورد واییییی چی میدیدم لبای برجسته ارایش خلیجی بازوها و بدن کامل تاتو شده موهای شینیون لباس دکلته که خط سینه سمیرا کامل معلوم بود صندل نقره ای با پدیکور و مانیکور سرخابی ... باور کنید همونجا راست کرده بودم بعد از خوش وبش وخسته نباشی راهی اتلیه شدیم تویه اتلیه اقا مسعود منو سمیرارو به گالری بردو بعد از خوش امد گویی منتظر اقا مسعود واسه عکس بودیم خدایی اتلیه تکی بود با دکوراسیون عالی وکارهایی که به دیوار زده شده بود همه بی نظیر بودن مسعود اقا دوربین به دست اومدو....خوب سمیرا خانم تبریک میگم اقا امیر نمونه کارهای مارو که دید؟ بله مسعود خان ما اماده ایم نورافکن روشن کردوسمیرا خانم تشریف بیارید رو صندلی سمیرا نشست سمیرا گفت اقا مسعود میخوایم بهترین کارتون باشیما که مسعود در جواب گفت وقتی عروس ناز باشه وخوشگل کار مگه میشه بد باشه سمیرا با ناز خاصی نشست در حالی که یکی از پاهاش روی پای دیگه بود منهم کنار رفته بودم و متحور از اون همه زیبایی داشتم نگاه میکردم به مدل های پیشنهادی عکاس. عکس اول و دوم بیشتر تمرکز روی صورت بود تا اونجا که مسعود گفت عروس خانم دراز بکشید دستها زیر چونه با چشم های بسته ورفت کنار پاهای سمیرا وای چی میدیدم کنار رفتن دامن سمیرا جونم و لغزش لباس سفید عروس روی ساق های عشق زندگیم تقریبا کاملا ساق معلوم بودو چند عکس دیگه مسعود خان گرفت که مسعود گغت اگر اجازه بدید عکس های مخصوص اتلیه ای خودمونو بندازیم منهم گفتم مسعود خان بهترین کارتو میخوایم دیگه بازم سمیرا رو صندلی نشست اینبار مسعود به سمیرا گفت عروس خانم لطفا یه انگشتو در دهنتون بذارید و با دندون انگشتتونو بگیرید و با دسته چپ وانگشت اشاره چاک لباستونو باز کنید به طرف پایین سمیرا خندید و سرخ شد نه اقا مسعود اخه ... یه مدل دیگه بدید ونگاه معنا داری به من کرد تا دیدم ممکنه قبول نکنه گفتم ببین سمیرا جان مشکلی نداره عکسات زیبا میشه.. سرشو به نشونه هر چی تو بگی قبول کردو اروم با اون ناخن های مانیکور شده چاکشو پایین کشید زیبای سینه های غنچش که خط وسطش مثل شکاف باسن بود حالا دیگه بهتر خودنمایی میکرد عکاس شروع کرد به عکس گرفتن تا جایی که بازم مسعود مدل دراز کشیده پیشنهاد کرداما اینبار چیزی دیدم که دیگه واسه خودم هم کمی سخت بود مسعود دامنو تا روون داد بالا سر سمیرارو از پشت خم کرد حالا دیگه متوجه صورت سمیرا شدم که میشد خجالت و تو صورتش خوند اما چیزی نمیگفت مسعود اروم به پاهای سمیرا نزدیک شد وبه ارومی صندلو از پای سمیرا در اورد در این حین واسه دراوردن کامل پنجه پای سمیرارو تو دستش گرفتو صندلو دراورد واروم دامنه سمیرارو تنظیم واسه عکس بعدی میکرد اما اصلا تماسی دستش با رون سمیرا نداشت بعد از گرفتن چند عکس دیگه دیگه کم کم حس راحتی باهاش داشتیم تا اینکه تویه یکی از مدل ها..... ادامه دارد

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
تا اینکه توی یکی از مدل ها سمیرارو روی یه صندلی چهارپایه پایه بلند نشوند وازش خواست که باسنشو عقب بده وسینه جلو ودستاشو بصورت حلقه وارر و مورب بندازه دور سرش مسعود بعد از فیگور گرفتن سمیرا اروم اومد جلو زانو زد وشروع کرد به تنظیم دامن خانمم اما مثل اینکه قرار نبود کوتاه بیاد دامنشو خیلی بالا داد سمیرا اروم گفت امیر این عکسارو فردا چه جور نشون خونوادها بدیم فکرشو کردی؟که بلافاصله مسعود خان گفت سمیرا خانم قرار نیست تمام عکسارو توی البوم عروسی بذارید باید یه البوم خصوصی هم داشته باشید منم با سر حرفشو تایید کردم راستش توی دنیای خودم نبودم این مدل اخر اینقدر سکسیش کرده بود که داشتم خودمو همونجا خراب میکردم خدایا این چه حسیه؟چرا من از کنار رفتن دامن خانمم توسط یه مرد دیگه اینقدر تحریک میشم ؟علی تو چت شده دوباره به خودم اومدمو با خودم گفتم علی یه شبه دیگه در ضمن مسعود با بدن سمیرا که برخوردی اصلا نداشته فقط پاهاشو لمس کرده علی این چیزی نیست که... مسعود خلاصه عکساشو تموم کرد نوبت گرفتن تیزر ها ویدیویی شده بود اینجا نیاز به من بود اولین تیزر رقص سمیرا و من و جرخیدن منو سمیرا با هم و نهایتا بغل کردن عروس بود اما مشکل من این بود که میترسیدم در حین بغل کردن و بلند کردن سمیرا از کنار موهاش به هم بریزه که با ترفند های مسعود این مشکلم حل شد بعد از هر تیزر مسعود فیلم اچ دی که تهیه شده بود روی سینما خونواده موجود سریع پخش میکرد بعد از تیزر بالا حین پخش کردن فیلم چیزی دیدیم که هیچکدوم به روی خودمون نیاوردیم اما سمیرا کمی معذب شده بود اخر تیزر موقع بلند کردن سمیرا از اونجا که زیر دامن سمیرا فقط یه شورت فانتزی بود و در اثر چسبیدن لباس سمیرا به بدنش وبلند کردنش به کنار کاملا کسش بیرون زده بود مسعود که اینو فهمیده بود گفت نگران نباشید فیلم ها بعدا ادیت میشه سمیرا اروم کنارم اومدو گفت علی دیدی همه جام معلوم بود ابرومون رفت گفتم این چه حرفیه اتفاقی نیفتاده واسه اینا این چیزا طبیعیه بعد از این عکس مسعود گفت کمی استراحت کنید من تا ده دقیقه دیگه بر میگردم دیگه حالا منو عشق زدگیم تنها بودیم کنار هم سمیرا پرسید ارایشم خوبه گفتم عالی مثل همیشه گفت تمامه بدنمو واست مومک انداختم با یه شیطنت خاصی .اروم کنارش اومدم کنار نشیمن نشستم انگشتمو اب دهن زدم بدون اینکه بهش بگم اروم از زیر لباس عروس دستمو به شورتش رسوندم سمیرا با لحنی اروم و شهوت الود گفت علی حالا وقتش نیست بزار شب دیگه گفتم یه ذره خیلی خرابم شورت پاهاش لامبادا بود اروم شورتو کنار زدمو انگشته خیسمو به سوراخ کونش رسوندم واییییییی چه صاف و دوست داشتنی نگاهم به صورت سمیرا بود اب دهنش کمی خشک شده بود وچشماش بلافاصله خمار بعد از کمی بازی با شوراخش اروم انگشتو به داخل فشار دادم اما اینقدر سوراخش کوچیک بود که انگشتمو پس میداد دیدم اروم فایده نداره کمی با فشار بیشتری داخل کردم ناله ای خفیف کرد یه بند انگشتم حالا دیگه تو بود گفت وای امیر درد دارم د رش بیار اینقدر کوسش خیس شده بود که قسمتی از خیسیش روی سوراخ باسنش بود اروم انگشتمو از باسنش بیرون کشیدم سریعا فضارو عوض کردم چون اگه تو اون حالت مسعود میومد بالا من راست بودم سمیرا هم ممکن بود فوق العاده خیس بشه به سمیرا گفتم عزیزم بریم البومای عکس و عکس های اویزون به دیوارو ببینیم که سمیرا قبول کرد داشتیم عکسارو میدیدیم که یه لحظه چیزی دیدم شوک شدم خدایه چه سوتی بزرگی اتلیه که محل عکس برداری بود به دلیل اینکه طبقه بالا بود مجهز به دوربین های مدار بسته بود اصلا به روی خودم نیاوردم چون میدونستم سمیرا بفهمه خیلی ناراحت میشه بعد از دیدن عکسا و کمی انتظار مسعود مجدد اومد وتیزر های بعدیم ازمون گرفت یکی از اون تیزر ها که هنوزم اول فیلم عروسیمون خیلی خود نمایی میکنه قطعه ای که سمیرا به حالت اسپانیایی با دامنش میرقصه من باید دست بزنمو بیام جلو وشاباش روی سر سمیرا بریزم با هر شاباش سمیرا دامنشو بیشتر بالا میدید تیزر های اخر دیگه سمیرا کامل راحت بود وهر چی مسعود میگفت به راحتی انجام میداد این بود وقتی تنها بودیم مسعود تیکه ای واسم اومد که کاش زودتر عروس خانم داغ میشدن معلوم بود پدر سوخته فیلمو دیده بود خلاصه سرتونو درد نیارم به خوشی اتلیه تموم شدو راهی مراسم شدیم یه ویلا از گوهر دشت واسه یک شب کرایه کرده بودیم که تویه عروسی خانم ها و اقایون قاطی باشن خدایا چی میدیدم خونواده سمیرا بخصوص دختر خاله هاش فقط مونده بود لخت بیان وسط البته من ازشون خیلی ممنونم که مراسم مارو گرم کردن همه چیز عادی بود تا دوباره جایی که پسر خاله های سمیرا اومدنو بلندش کردن واسه رقصیدن دوباره اون حس بیدار شد وقتی میدیدم پسر خاله هاش دورشن و واسش دست میزنن و سمیرام بینشون قر میاد لذت خاصی بهم دست میداد معلوم بود یکی از پسر خاله هاش چشمش تو سینه هاس سمیرا بود که موقع رقص حرکتی موج وار داشت یکی دیگه فقط چشماش به پاهای سمیرا بود پاهایی لطیف با پدیکور سرخابی و ناخن های بلند البته حق داشت من که شوهرش بودم واسم جذاب بود چه برسه به اون... ادامه دارد

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
میهمان
 
به ارزوی دلم دیگه رسیده بودم همه چیز به خوبی خوشی تموم شده بود حدود ساعت دو شب بود خونوادها مارو تا در منزلی که گرفته بودیم هدایت کردن و منو عشق زندگیمو تنها گذاشتن خدایا این منم بالاخره بعد از این همه مشکلات دختریو که دوستش داشتم بهش رسیدم خدایا صد مرتبه شکردیگه حالا منو سمیرا تنها بودیم البته سمیرا استرس نداشت چون ما بصورت کامل دوران عقدمون سکس داشتیم منتها با ترس ومشکلاتی که همه دارن بعد از کمی شوخی راجع به مهمونایی که اومده بودن هردو رفتیم روی تخت نشستیم تمام تخت گل کاری شده بود و اکنده از شیرینی بود سکوتی حکم فرما شد من مبهوت ارایش چشم های سمیرا بودم که سمیرا گفت میخوام این شب واسه همیشه به یادگار بمونه ازم خواهش کرد اگه میشه دوربین دیجیتالمونو بیارم دوربینو اوردمو گفت تا ارایشم خراب نشده چند عکس بندازیم گفتم هر چی شما بگی عروس خانم سمیرا با نگاه معنا داری گفت میخوام هدیه ای اولش بهت بدم معلوم بود از چشم های خمارش جریان چیه پیش خودم گفتم لبو افتادیم که سمیرا گفت فقط کتت رو در بیار و دراز بکش این کارو کردم اروم دستاشو روی زیپ شلوارم گذاشت زیپو باز کرد حالا دستای داغو کوچیک سمیرارو رو کیرم حس میکردم اروم از شلوارم کیرمودر اورد اومد جلو نگاهم کرد و لبخندی زد گرمای نفسش رو بالای کیرم حس میکردم که با لبای قلوه ایش سرش رومیبوسیدازکیرم تو دستاش بود و تنه کیرمو روی صورت زیباش میمالید چشماشو بسته بود سرشو به دهن کوچولوش گذاشته بود فقط سرشو مک میزد توی فضا بودم از دهنش بیرون اوردو شروع کرد با زبون لیسیدن از منتهای کیرم تا سرش اب دهنش روی کیرم راه گرفته بود با زبونش با سوراخ کیرم بازی میکرد هر چند ثانیه با تمام وجودش کیرمو میبوسیدو میگفت دوستت دارم شروع کرد به مکیدن. لبشو روی پوست کیرم میلغزوند گاهی محکم گاهی اروم..اما مشکل همیشگی من دوباره خودشو نشون داد میدونستم اگه یک دقیقه دیگه ادامه بده ابم میاد و بد جوری حال گیری میشه گفتم عزیزم کافیه مرسی خوشگلم سرشو از روی کیرم بالا اورد در حالی که از لباش اب دهن شیرینش جاری بود
اومدم جلو ازش یه لب گرفتم چند عکس دو نفری انداختیم اما خیلی داغ بودیم دوربینو روی سه پایه تنظیم کردم فیلم برداریو روشن کردم سمیرا گفت عزیزم میخوای فیلم بگیری گفتم میخوام یادگاری واسه همیشه باقی بمونه روی تخت نشسته بودم دیدم سمیرا چند قدم رفت عقب گفت علی دوربین روشنه گفتم اره با حالت رقص جلو اومد دستشو گذاشت پشت سرش و باسنشو تکون میداد واسم بوس میفرستاد پیرهنمو دراوردم سمیرا عاشق موهای سینس چشماش برقی زدو پاهای نازشو گذاشت روی سینم سرمو خم کردمو اروم انگشت شصت پاهاشو بوسیدم ازم پرسید حلقه پاهاش اذیت نمیکنه گفتم نه بزار باشه انگشتای پاشوکشید وسط سینم اروم پایین اومد تحمل نیاوردم پاهاشو تو دستم گرفتم چند ثانیه نگاه به پاهای عشق زندگیم کردم چیزی به ذهنم رسید که گرمای شهوتمو چند برابر کرد نگاه احسان پسر خاله سمیرا به پاهای سمیرا حس عجیبی بهم داده بود این زیبایی وصف ناپذیره پاهای سفید و کشیده با ناخن های بلند پدیکور شده وانگشتهای کشیده چیزی بود که کمتر مردی میتونه ازش بگذره طاقت دیگه نداشتم شروع کردم به مکیدن انگشتاش دونه به دونه چشمامو بستمو لحظه گرفتن پاهای سمیرا توی دستای مسعود و نگاه حیض و شهوت الود احسان به پاهای همسرم منو بیشتر ترغیب میکرد اب دهنمو روی انگشت وسط پاهاش ریختم وای چه خوشمزه و خوردنی زیبایی این حس اونجا بود که هر از چند گاهی نگاهم به چشمای سمیرا بود که خمار از مکیده شدن پاهاش کم کم دیگه داشت ناله میکرد دستشو زیر دامن برد بعد از چند کشو قوس دیدم که شورت قرمز لامبادا وسط دستاشه داره به من لبخند میزنه شورتو تو صورتم پرت کرد و خنده ای پیروز مندانه زد پا شدم رفتم نگاهی به دوربین انداختم که مطمین بشم داره فیلم ضبط میکنه لباسامو در اوردم برای لباس دراوردن سمیرا باید کمکش میکردم زیپشو از پشت باز کنه در حین دراوردن لباسش بوسه های داغی به گردنش زدم این لبای گوشتی و قلوه ای سمیرا باب ساک زدن بود وبس حالا دیگه سمیرا فقط با سوتین رو تخت دراز کشیده بود و با دستای کوچیکش روی بهشتشو پوشونده بود اروم رفتم روش دستاشو از روی کس زیباش برداشتم وبوسه ای بهش زدم اروم سوتینشو باز کردم وای سینه های با سایز هشتاد خوش فرم و با نوکی برجسته و کم رنگ نوک سینشو بینه لبام قرار دادم شروع کردم فقط نوکشو مکیدن سمیرا پاهاشو جمع میکرد ودر اوج لذت بود علی میخوام... بیشتر.... اب دهنمو روی هاله سینش ریختم شروع کردم کل هاله سینشو مک زدن و لیسییدن بالا تر رفتم خدایا این همه زیبایی صورتش گل اندخته بود نفس نفس میزد دهنشو باز کرد با زبونش کمی بازی کردم نوبت چیزی بود که میدونستم سمیرا عاشقشه اونم تبادل اب دهنمون بود اب دهنشو تو دهنم ریخت و منم اب دهنو پس دادم در حالی که ازش لب میگرفتم دوباره اومدم رو سینش و شروع کردم به بوسیدن خط وسط سینش بوسه های کوچیک اما با عشق با احساس هر چه بیشتر پایین رفتم شکمشو غرق بوسه کرده بودم زبونمو تو نافش فرو کردمو اروم مک زدم در حالی که دستامون تو دست های هم گره شده بود.... ادامه دارد
     
  
میهمان
 
زبونمو تو نافش فرو کردمو اروم مک زدم در حالی که دستامون تو دست های هم گره شده بود.شورتمو از پاهام بیرون کشید رفتم تو بغل کسی که دوست داشتم تمام زندگیمو بهش بدم حالا کنار هم دراز کشیده بودیم وفقط از گرمای تن هم لذت میبردیم کیرمو بین رونهای نازش گذاشته بودم در حالی که لب تو لب بودیم و سینه پر موی من روی سینه سفید وسفت سمیرا قرار گرفته بود سمیرا با لحنی شهوت الود گفت علی میخوام دقیقا نوک سینتو روی نوک سینهام قرار بدی این کارو کردم در حالی که چشمهام به دوربین بود تا شیرین ترین خاطره زندگیم از دستم نره بعداز چند ثانیه که تو این حالت بودیم سمیرارو برگردوندم به پشت یه بالشت زیر شکمش قرار دادم که باسن برجستش بیشتر بالا بیاد وای مایعی لزج مانند از کوسش راه گرفته بود معلوم بود خیس خیسه دستامو بین لمبر های کونش گذاشتم ولمبرهارو از هم باز کردم چی میدییم..یه سوراخ کوچیک که کاملا مومک انداخته شده بود به رنگ صورتی مایل به قهوه ای این سوراخ همون چیزی بود که دقیقا من میخواستم صورتمو بین لمبر هاش گذاشتم با زبونم دایره واردورسوراخشوزبون میزدم حواسم به دستای لطیفش بود که با هر زبون اورد ن من بالشت کنارشو محکم فشار میداد نگاهم دوباره متوجه دوربین شد که با این نما چیزی معلوم نبود سمیرارو به حالت داگی طوری که باسنش رو به دوربین باشه نگه داشتم میخواستم تمام جزییات ثبت بشه دوباره شروع کردم به بوسیدن سوراخ کونش اب دهنمو روش ریختم و مشغول لیسیدن شدم صدا ناله های سمیرا دیگه بگوش میرسید تااینکه تحمل نیاوردمو لبامو روی سوراخش بست دادمو شروع کردم مک زدن لذتی توصیف ناپذیرتمام وجودمو گرفته بود کیرم در اوج سیخ شدنش بود که حرفی از سمیرا دوباره اون حسو تحریک کرد.. علی خرابم کن میخوام خراب تو باشم میدونستم اگه حالا اقدام به کردنش کنم ابم میاد کمی لیدوکایین به کیرم زدم یه کاندوم هم کشیدم روش تا مبادا این لذت بخاط تموم بشه سعی میکردم زبونمو تو باسنش فرو کنم اما سمیرا اجازه این کارو نمیداد ازم خواهش میکرد این یکیو انجام ندم ولی دست خودم نبود دیوانه شهوت شده بودم سمیرا برگشت گفت علی جلومو بخورسمیرارو بر گردوندم واییی بازم یه سورپرایز دیگه سمیرا بالا کسشو خط انداخته بود اما ارایشگاه روی قسمت بالای برجستگی بهشت همسرم تاتو پروانه زده بود باز همون حس بیشتر خودنمایی میکرد از اینکه یه زن دیگه تو ارایشگاه خصوصی ترین نقطه بدن همسرمو دیده و این تاتورو زده دوباره به وجد اومدم شروع کردم از بالای کسش به لب گرفتن و بوسیدن بوسه های داغ ولی اروم وبا تموم شهوتی که داشتم پرهیز از هر گونه عجله پایین تر رفتم کاملا بهشتش خیس شده بود میشد لزجیه ابیو که ازش بیرون اومده بود کاملامیشد دید سمیرا گفت علی خیلی خیسم اجازه بده خودمو کمی پاک کنم ولی واسه من این لذتش به مراتب بیشتر بود از دیدن بهشتی برجسته و کاملا مومک انداخته شده تو پوستم نمیگنجیدم شروع به لیسیدن کردم در حالی که تمام صورتمو اب لزج مانند گرفته بود این اب طعم خاصی نداشت فقط کمی شور بود با دستم لبه های کوسش رو از هم باز کردم و با زبونم قسمت بالای کسش {کلیتوریس} رو تحریک کردم دیگه ناله نمیکرد جیغ میزد التماسم میکرد بیشتر یه پنج دقیقه ای تو همین حال بودیم که سمیرا گفت علی بکن منو بکن سمیراتو بکن میدونستم حالا دیگه لیدوکااین اثر کرده و مشکلی ندارم بهش گفتم عزیزم رو به دوربین پاهاتو تو سینت جمع کن به حالتی که کست کامل بیرون بزنه میخوام این حالتو تو فیلم داشته باشیم سمیرا با اشتیاق این کارو انجام داد در حالی که لبخندی به دوربین میزد رفتم جلو کیرمو روی کسش تنظیم کردم در حالی که پاهاش بالا بود پاهاشو روی صورتم گذاشت فشار دادم کیرمو تو اینقدر خیس بود که براحتی همش داخل رفت ناله ای بلند کشید احساس داغی و لزجیو تو کس سمیرا کامل میشد حس کرد در حالی که پاهاش رو صورتم بودمیخواستم این حس دوطرفه باشه انگشتای پاشو شروع کردم به مکیدن و همزمان تلمبه میزدم... اه ه ه اوففف علی محکم... یه پنج دقیقه ای همسرمو تو همین حال کردم در حالی که انگشتاشو میمکیدمو کیرمو تو کسش میفرستادم میخواستم امشب تمام کام دنیارو ازش بگیرم اینبار تغییر حالت دادیم میخواستم صورت نازشو تو دوربین به رخ بکشم من دراز کشیدم واون رو به دوربین روی کیرم نشست قبل از فرو کردن کیرم تو کسش اداهای سمیرا واسه دوربین شهوت منو دو چندان کرد به ارومی سمیرا رو کیرم نشست وای احساس داغی میکردم سمیرا دستاشو روی پاهام قرار داد وشروع کرد به بالاو پایین رفتن نگاهم به تن مثل بلورش بود از تو ایینه سینه های سمیرا رو میدیدم که حرکتی موج وار داشت سینه هاش کامل سفت شده بود و نوکشون برجسته ناله هردومون درامده بود سریع پا شدم به حالت داگی نگهش داشتم کمی پاهاشو از هم باز کردم تا کوسش کامل باز بشه شروع به کردنش کردم تجربه جدیدی بود گویا سمیرا تو این حالت بیشتر از همه تحریک میشد گاهی تند میخواست گاهی اروم گاهی ازم میخواست بچرخونمش گاهی نگه دارم دستم رو کمرش بود سرشو بالا اوردو نگاهی به دوربین انداخت نگاهی که حاکی از شیطنت بود انگشته اشارشو به دهنش گذاشتو شروع کرد مکیدن ازم خواست محکم بزنم تو ایینه صورتش کاملا معلوم بود داشت با ولع هر چه بیشتر انگشتشو مک میزد کاندومو از رو کیرم بر داشتم اینقدر قشنگ انگشتشو ساک میزد که دوباره اون حس بیدار شد دست من نبود ازش پرسیدم عزیزم دوتا کیر میخوای؟ دیدم از حرکت باز ایستادو سرخ شد علی بخدا.. علی من منظوری نداشتم فقط شهوتم زیاد بود با این حرفم کلی ترسیده بود .... ادامه دارد
     
  
میهمان
 
علی من منظوری نداشتم فقط شهوتم زیاد بود من فقط تورو میخوام عشق من به ارومی از کوسش کیرمو کشیدم بیرون اومدم جلو لباشو بوسیدم بهش گفتم دوست دارم تو سکس بی حدو حصر باشیم در ضمن تو الان شهوتی هستی و من درکت میکنم اگه درکت نکنم باید به عشقم سمیرا جون شک کنی باشه عزیزم؟سرشو به نشونه تایید تکون داد گفتم میخوام دوباره همون کارو انجام بدی وگرنه ازت میرنجم دوباره پشت سمیرا رفتم اما اینبار چشمم به چیزی خورد که عاشقش بودم سوراخ کون همسر گلم به سمیرا گفتم سمیرا از پشت میخوام سمیرا سکوتی معنا داری کرد اما نمیتونستم ازش بگذرم سوراخشو بوسیدم وبا عشق گفتم عزیزم دوستت دارم بعد از کمی لیسیدن سوراخش میدونستم اگه مرتکب اشتباه بشم واسه همیشه ممکنه از کونش محروم بشم چون پر واضح بود که خیلی تنگه از سمیرا کرم خواستم که گفت تو جعبه لوازم ارایشم کرم مرطوب کننده هست علی توروخدا اروم باشه؟ گفتم چشم قول میدم اصلا چیزی حس نکنی کرمو برداشتمو کمی به دوره سوراخش مالیدم دوباره یادم افتاد رفتم دوربینو کمی رو حالت زووم قرار دادم تا همه چیز پیدا باشه ازش خواستم تا اونجایی که میتونه باسنشو عقب بده وخودشو شل کنه انگشته اشارمو کرم مالی کردم خیلی اروم با سوراخش بازی کردم واکنش صورتشو سعی میکردم ببینم خوبه معلوم بود داشت لذت میبرد بعد از کمی بازی به ارومی انگشتمو فرو کردم خیلی با احتیاط ونرم یه بند انگشتم تو باسنش بود بهش گفتم قرار بود دو کیره حال کنی... با حالت دلخوری گفت علی.. ولی انگشتشو تو دهنش گذاشت وشروع به مکیدن کرد همونجا با یه بند انگشتی که تو بود سعی کردم تلمبه کنم تااینجاش همه چیز خوب پیش رفته بود ازش پرسیدم سمیرا جان درد نداری گفت کارتو بکن انگشتمو کمی بیشتر تو کردم احساس میکردم ماهیچه کونش داره فشار بیشتری به انگشتم میاره که اونو پس بزنه انگشتمو بیرون کشیدمو بیشتر کرم زدم دوباره شروع کردم واقعا تنگ بود به شوخی بهش گفتم این چیه دختر تو چطور دستشویی میکنی با این سوراخ تنگت با دستاش یکی به پاهام کوبیدو گفت بی ادب نباش ماهیچه کونش انگشتموبیرون پس میزد اگر میخواستم فشار بدم میدونستم دردش میاد دستمو اروم میاوردمو میبردم ومبهوط سوراخ کونش بودم که چطور بازو بسته میشد همینکه احساس کردم کمی بهتر شده بیشتر تو کردم بیشتر ازنصف انگشته اشارم تو بود ولی صداش درومد علی اروم یه ذره درد دارم بهش گفتم عزیزم کمی تحمل کن یه ذره بیشتر تو کردم دیگه انگشتم تا اخر تو باسنش بود ناله ای کرد کمی نگه داشتم جا باز کنه نبض زدن عضله باسنشو رو انگشتم حس میکردم شروع کردم تلمبه زدن اول اروم بعد تندتر ناله هاش تند ترو تند تر میشد خواستم بهش نگم انگشت دوممو کرم زدم اونم خواستم تو کنم که جیغ خانم درومد دردم میاد نمیتونم باور کن دو انگشتی نه نمیتونم ارومش کردم گفتم باشه بهم گفت باید از هر دو طرف تحریک شم وقتی انگشتت تو هستش با چوچولم بازی کن گفتم چشم همین کارو انجام دادم حس بهتری داشت معلوم بود درد کمی داره و داره لذت میبره یه انگشتم تو پشتش بود یکی تو جلوش که گفتم عزیزم زن به این خوشگلی باید دو کیره کرده بشه دو نفری داریم میکنیمت اولش کمی در مقابل این طور حرف زدن مقاومت نشون داد ولی وقتی دید فایده ای نداره سکوت کرد کافیش بود دیگه انگشتمو از باسنش دراوردم رفتم جلوش دراز کشیدم گفتم میخام تو کیرمو کرم مالیش کنی لحظه مالیده شدن کرم به کیرم خیلی لذت داشت سمیرا اینکارو با وسواس خاصی انجام میداد میخاست جایی نباشه که کرم نخورده باشه بعد از اتمام کرم زدن برگشت و باسنشو بالا داد تو موقعیتی قرارش دادم که فیلم برداری به نحو احسنت انجام بشه کیرمو رو سوراخ کونش گذاشتم در حالتی که سمیرا داگی ایستاده بود دستاشو از زیر اوردو با خایه هام بازی میکرد سرشو فشار دادم تو به سختی کونش باز شد حالا دیگه سر کیرم تو کونه بی نظیرش بود احساس میکردم کیرم خیلی داغ شده و فشار زیادیو تحمل میکنه سعی کردم چند ثانیه همینو نگه دارم نگاهم به عکس العمل های سمیراو سوراخ کوچیک نازش بود کمی بیشتر فرو کردمو همینو شروع کردم به تلمبه زدن لذت عجیبیو حس میکردم که ناشی از تنگیه بیش از حد سمیرا بود تو اوج بودم سمیرا با دسته دیگش کسشو مالش میداد و ناله میکرد بازم اون حس سراغم اومد سمیرا جونم دو کیر میخوای اره شایدم سه تا اوفف عجب سوراخی خرابت میکنم ....ناله های سمیرا لحظه به لحظه بیشر میشد وفشار من بیشترتقریبا نصف کیرم توش بود سمیرا با ناله میگفت بزن کیر میخوام بهش گفتم میزنم عزیزخوبه نمیتونستم بیشتر تحمل کنم دوست داشتم هر چه زودتر تمامه کیرمو تو کونش جا بدم کمی بیشتر که تو کردم معلوم شد درد داره بالشت کنارشو گاز میگرفت پاهای منو چنگ مینداخت وتقریبا دیگه جیغ میزد تلمبه هامو بیشتر کردم که جا باز کنه اما این سوراخی که من دیدم به این زودیها باز نمیشد از طرفی هم احساس میکردم که درد داره بیرون کشیدمو رفتم کنارش ازش خواستم واسم کرم بزنه رو تخت کامل خوابوندمش زیر شکمش بالشتی گذاشتم باسنش بالا اومد کیرمو تنظیم کردموکمی فرو کردم با دستام سینه هاشو تو دستم اروم مالش میدادم تحمل نیاوردمو کیرمو فرو کردم جیغی کشید علی دردم میاد خواهش میکنم...وای سوختم..با این حرفش بیشتر تحریک شدم سرعت کردنمو بیشتر کردم اما نه تا اخر میدونستم تا اخر نمیتونه و ممکنه برای همیشه از این کار متنفر بشه..در همین حین بودم که احساس کردم بدنش وپاهاش شروع به لرزیدن کرد اره سمیرا به ارگاسم رسیده بود سرعتمو بیشتر کردم حسی عجیب سراپامو فرا گرفت داشت ابم میومد از کونش بیرون کشیدم رفتم جلو صورتش لباشو گاز میگرفتو چشماشوکه ارایش خلیجی نازی داشت بسته نگه داشته بود ابم با شدت تمام روی صورتش پاشید کمی کیرمو تو صورتش مالیدمو به ابم نگاه میکردم که از چونه و گونه هاش راه گرفته بود بهش یه دستمال دادم تا صورتشو پاک کنه رفتم دوربینو خاموش کردم...ادامه دارد
     
  
میهمان
 
با صدای زنگ در خونه از خواب بلند شدم اینقدر لذت برده بودیم که غافل از ساعت نمیدونستیم ساعت ده صبحه سریع لباس پوشیدم ابی به صورتم زدمو در اپارتمانو باز کردم خاله های عروسم واسمون صبحانه اورده بودن خاله کوچیکش درحالی که لبخند رو لباش بود یه نگاه معنا داری به من انداخت تعارفشون کردم تو نیومدن وخداحافظی کردن پاورچین تو اتاق خواب اومدم سمیرا پتو رو دور خودش پیچیده بود اروم لباشو بوسیدم. سلام صبح بخیر علی تویی ساعت چنده ... بعد ازچند شوخی مشغول خوردن صبحانه مفصلی شدیم که زحمتشو کشیده بودن... راستی سمیرا دیشب خوب بود؟باور کن علی تو منو کشتی داغونم کردی......بعد از صرف صبحانه حاضر شدم باید سری به دفتر هواپیمایی میزدمو بلیطمونو اوکی میکردم هیجان خاصی داشتم قرار بود با عشق زندگیم ماه عسلمونو دوبی باشیم بعد از اوکی شدن باید کم کم حاضر میشدیم واسه فردا ساعت 9 شب پرواز داشتیم بعداز ظهرش از خونواده هامون خداحافظی کردیم وروز بعد عازم فرودگاه امام شدیم خونواده هامون و خاله های خانمم هم اومده بودن واسه خداحافظی مادر خانمم کمی استرس داشت میترسید اخه اینقدر هواپیما تو این چند ساله سقوط کرده بود که واقعا حق داشت مدام دعا میکرد و لحظه ای که پیام سوار شدن به هواپیما داده شد بنده خدا گریه زیادی کرد که یه خانم با شوهرش دل داریش دادن {مادردم چرا گریه میکنی من با شوهرم پنجمین باره داریم میریم نگران نباش اصلا}بعد از خدا حافظی سوار هواپیما شدیم وعازم دوبی شدیم واسم خیلی یه چیز جالب بود اونم اینکه زمانی که کاپیتان اعلام کرد از فضای ایران خارج شدیم زنها بودن که روسری هاشونو پرت میکردن تقریبا هیچکی از خانم ها روسری دیگه سر نداشت الا چند نفر قلیل. سمیرا جون عزیزم اگر گرمته روسریتو در بیار نه علی جون راحتم پس گلم میخوای کمی روسریتو عقب بده تا گرمت نشه انصافا توی سالن انتظار خانم من به نسبت بقیه از همه توی چشم تر بود اینو حتی میشد از نگاه خانم ها هم فهمید خلاصه بعد از گذشت حدود دوساعت ونیم کاپیتان اعلام کرد که وارد خاک امارات شدیم و تا چند دقیقه دیگه فرود میایم استرس خاصی داشتیم کشور غریب دلمون به پیک دفتر هواپیمایی خوش بود که قرار بود افرادیو که میرفتن هتل سیتی استار از فرودگاه بیاد دنبالشون از هواپیما پیاده شدیم انصافا هوا فوق العده گرم بود ولی به دلیل وجود سیستم های خنک کننده چیزیو حس نمیکردی یه جوون هم سن خودمو دیدم که داشت فریاد میکشید مسافر های هتل سیتی استار تشریف بیارید اونجا تقریبا یه ده نفری بودیم ما و دوتا زوج دیگه ویه مرد میانسال با نوه اش خلاصه ما سوار ماشین پیک هتل شدیمو راه افتادیم اول همه ساکت بودن بعد کم کم یخ ها اب شد یکی از زوج ها همون زنی بود که توی سالن انتظار فرودگاه مادر خانممو دلداری میداد یه خانم 34یا 33 ساله همراه با شوهرش که اونم تقریبا یه 38 سالی داشت اسم خانمه ازیتا بود و اشم شوهرش اشکان ازیتا خانم یه قیافه معمولی اما اندامی زیبا داشت با پوستی برنزه شده شوهرش هم انسان فهمیده و با کمالاتی بود و خیلی با کلاس ازیتا خانم سر صحبتو با سمیرا باز کرده بود و منم با اقا اشکان مشغول بودم خوب اقا اشکان شما از کجا اومدید منزلتون کجاست والا علی خان ما تهرانی هستیم و منزلمون نیاوران هستش این باره چندممونه داریم میایم و تقریبا دیگه وارد شدیم ... خوب خیلی خوشحال شدم چون کسیو پیدا کردم که میشد کمکمون کنه ادرسه چند جای تفریحی ازش پرسیدم اونم خیلی با صبرو حوصله جواب میداد اشکان رو به سمیرا کردو گفت سمیرا خانم چند توصیه برادرانه بهتون میکنم یکی اینکه اینجا سعی کنید از شوهرتون جدا نشید دوم اینکه با افراد غریبه به هیچ وجه قاطی نشید سوم اینکه از کسی به هیچ عنوان نوشیدنی یا خوراکی قبول نکنید پول هاتونم یک جا نذارید سمیرا با گوش جان حرف های اشکان خانو گوش گرفت و در پایان ازش تشکری کرد هم اشکان هم خانمش انصافا خیلی فهمیده و به کمالات بودن و مشخص بود از خانواده های سرشناسی هستن من هم خیلی خوشحال شدم که دوستی پیدا کرده بودم و از تنهایی در میومدم چشمم به سمیرا افتاد که غرق صحبت با ازیتا بود طبق اخلاق خانم ها از ازیتا ادرس جاهایی که واسه خرید هستش و میگرفت و چند توررو معرفی کرد که خیلی با حالن از جمله تور صحرا پارک ابی و دیدار از برج العرب بلند ترین هتل هفت ستاره دنیا که اشکان میگفت از شبی پنج میلیون اتاق داره تا شبی بیست میلیون به پول بی ارزش ما که صرفا خواننده های سرشناس اروپایی اونجا میرن.. خلاصه به در هتل رسیدیم پیاده شدیم چیزی که اونجا توجهو جلب میکرد این بود که در هتل انگار تو ایران هستی همه ایرونی بودن وخیلی از خانم ها هم تکی اومده بودن نکته منفی سفر ما فقط نگاه های مرد ها به سمیرا بود که میتونستی احساس کنی که خیلی هیزن اشکان درست میگفت دوبی جایی نیست که زن بخواد تنها بره مگر اینکه قید بعضی از مسایل رو بزنه بعد از گذشتن از لابی هتل وصحبت با صاحب هتل و خوشامد گویی کلید سوویت رو گرفتیم و موقتا با اشکان خان خدا حافظی کردیم وکمی با خستکی تو راه به در سووییتمون رسیدیم یه سوویت شیک با تمامی امکانات بعد از تحویل اتاق توسط مستخدم درو بستم خوشگلمو بغل کردمو روی تخت دراز کشیدیم... ادامه دارد
     
  
میهمان
 
خسته روی تخت دراز کشیدم البته کار خاصی نکرده بودیم ولی مسافرت به خودی خود خسته کنندست تصمیم گرفتیم یه دوش بگیریم وکمی برنامه های تلویزیون امارا ت رو تماشا کنیم چون میدونستیم فردا باید عازم خرید بشیم وخرید با خانم ها هم کاریه که کمی دشوار ه تصمیم گرفتم با سمیرا به حموم بریم وخستگی رو از تنمون بیرون کنیم حموم هتل یه حموم شیشه ای کدر رنگ بود که خیلی جذابیت داشت با هم به حموم رفتیم من محو دراوردن لباس های سمیرا از تنش شده بودم وانگار نه انگار هدفمون رفتن به حموم بود سمیرا هنوز متوجه نگاه من روی تنش نشده بود که به ارومی بهم گفت علی کجایی داری کجارو نگاه میکنی ای کلک؟ مودب باش پسر چرا سینه زنه مردمو دید میزنی؟هر دو با هم خندیدیمو گفتم سینه زنه خودمه هر کاری بخوام انجام میدم خوشگله سوتینشو از پشت براش باز کردم برگشتو چشمام به سینه های نازش خورد یه سینه با سایز 80خوش فرم با هاله ای صورتی کم رنگ خود نمای میکرد شورتشو خودش پایین کشید اما دستاشو روی هلوش نگه داشته بود و با یه شیطنتی منو نگاه میکرد عشق زندگیمو اروم برگردوندم و به دیوار چسبوندمش شورتمو پایین کشیدمو کیرمو بین شکاف باسنش نگه داشتم دستامو به ارومی بین پاهاش بردم وایییی سمیرا کامل خیس بود اونم چه خیسی اجازه ادامه دادنو بهم نداد برگشت زانو زد وشروع به مکیدن کیرم کرد خیلی با احساس این کارو میکرد فشار لب و زبونش روی کیرم حس عجیبی بهم میداد سرشو میبوسید چشماشو میبستو کیرمو به صورتش میمالید از سرش لب میگرفت و با عشق نگاهش میکرد بیضه هامو زبون میزد نوک کیرمو به ارومی مک میزد پوست زیرشو کمی زبون کشید که دیگه طاقت نیاوردم احساس کردم اگه ادامه بده ارضا میشم از دهنش بیرون کشیدم و با عشق نگاش کردم خواستم ادامه بدم که سمیرا خواهش ازم کرد علی فعلا نه عزیز باشه به خواستش احترام گذاشتمو بعد از گرفتن یه دوش کوچولو از حموم بیرون اومدم چند دقیقه بعد سمیرا هم از حموم بیرون اومد چیزی که خیلی خودنمایی میکرد این بود که هنوز تاتو های رو بدن خانمم پاک نشده بود رفتیم شامو قسمت پذیرایی رستوران خوردیمو مجدد به سوویتمون برگشتیم در حالی که تا صبح تو اغوش هم بودیم خوابمون برد صبح با صدای زنگ سوویت از خواب پاشدم درو باز کردم ازیتا خانم بود با شوخی گفت شما اومدید مسافرت یا بخوابید؟ بابا پاشید بریم خرید تعارفش کردم داخل بیاد بعد از کمی تعارف تکه پاره کردن تو اومد مستقیم به اتاق خواب رفت وشروع کرد به شوخی کردن با سمیرا اینجا بود که ازیتا کاری کرد که سمیرا کمی ناراحت شد خانمم لخت خوابیده بود در حالی که پتو دوره خودش پیچیده بود ازیتا پتورو از روی سمیرا کنار زد تو یه لحظه هممون انگار برق گرفته بودمون که سمیرا سریع پتو دوره خودش پیچید البته نمیدونست که لباس تنش نیست سمیرا نگاه خشم الودی بهش انداخت ازیتا فهمیده بود که کاره خوبی نکرده شروع به عذر خواهی کرد والبته گفت که نمیدونسته سمیرا برهنه هستش از طرفی هم سمیر ا هم میدونست که خیلی تند رفته سریع بحثو عوض کردم واز شغل اقا اشکان پرسیدم که ازیتا خانم گفت ایشون تو کاره واردات تجهیزات برق سد هستن که بدلیل تحریم ها مستقیما نمیشه خرید کرد و از دوبی بصورت واسطه خرید میکنن تو دل خودم گفتم پس باید وضعتون خوب باشه سمیرا در حال ارایش کردن بود که ازیتا به شوهرش زنگ زد که بیاد دنبالمون از طرفی من خیلی خوشحال بودم چون میدونستم وضعیت کرایه ها دوبی چجوره تو دلم گفتم خدارو شکر که حالا وسیله هم زیر پاهامون هست بعد از چند دقیقه معطلی در هتل سیتی استار یه تویوتا کمری جلو پامون ایستاد خوب که نگاه کردیم اشکان خان بود
     
  
میهمان
 
سوار ماشین اشکان شدیم استقبال گرمی از ما شد انصافا این اشکان خیلی با شخصیت بود بوی عطرش فضای ماشینو پر کرده بود من جلو نشستم و سمیرا وازیتا هم عقب بودن خیلی مودب بود خیلی کم صحبت میکرد و بجا حرف میزد از داخل یخچال ماشینش یه بطر وودکا اسمیرینف دراورد و تعارف کرد چند استکان کوچک هم به همه داد ازیتا مشروب خور قهاری بود پا به پا ما اومد اما سمیرا اصلا نخورد گرم شده بودیم در یکی از مراکز خرید وایسادیم و خانم ها شروع به خرید کردن منو اشکان هم پشت سرشون با فاصله حرکت میکردیم پولهامونو از ایران به دلار تبدیل کرده بودیم چون میدونستم دلار بردش اینجا چقدره بعد از کمی خرید خانم ها همگی گرسنه شده بودیم به یه رستوران رفتیم تا چیزی بخوریم منو اشکان پهلو هم بودیم وخانم ها هم روبرو نشستن اینجا بود که نگاه های ازیتا دیگه معمولی نبود میخ چشم های من شده بود نگاهش معمولی نبود انگار میخواست چیزی بگه اشکان هم محو صورت سمیرا بود که اشکان گفت سمیرا خانم چی میل دارید سمیرا هم با لحنی دلنشین جواب داد من کباب میخورم از بقیه هم همین سوالات میشد ولی نگا های اشکان به سمیرا نگا ه های عادی نبود اولش کمی بهم برخورد ولی میدونستم که اشکان مرد با شخصیتی هستش و نگرانی من هم زیادیه از طرفی هم به خانمم ایمان داشتم تا اینکه باز نگاه های غیر عادی ازیتا توجهمو جلب کرد چهرش به زیبایی سمیرا نبود ولی انصافا از اندام چیزی کم نداشت سینه هاش از سمیرا درشت تر بود پوسته تیره تری داشت و کمی هم بلند تر بود ولی از نظر صورت و زیبایی باسن و سینه اصلا به سمیرا نمیرسید کمی که رومو بر گردوندم متوجه شدم که سمیرا و اشکان هم غرق صحبت شدن به خودم گفتم شاید تاثیر مشروب روی ازیتا هستش وگرنه..... داشت کمی تابلو میشد خیلی خیره نگاه میکرد و لبخند میزد وبا سر اشاره به من داد منظورش این بود یعنی ببین شوهرم وسمیرا چه گرمی گرفتن ولی میدونستم که این گرمی سمیرا از روی چیز دیگه ای نیست چون کاملا بهش شناخت داشتم تو یه لحظه سوالی مطرح شد که خوب کمی برای اول دوستی ما زیادی بود اشکان گفت قصد داریم سینه ازیتا جونو عمل زیبایی کنیم به نظرتون چه مدلی به ایشون میاد وزیباتره اول از سمیرا پرسید که سمیرا سرشو پایین انداختو گفت هر جوری شما دوست داشته باشین خوبه ماشااله سینش نازه در جواب اشکان گفت سمیرا خان شما از کجا میدونید مگه ازیتارو دیدید؟سمیرا با لحنی دسپاچه جواب داد نه ولی از رو لباس معلومه دیگه اشکان روشو برگردوند واز منم همین سوالو پرسید که گفتم هر جوری خودتون میخواید نظر خاصی ندارم اشکان اصرار داشت که نظرمو بگم که با نیم نگاهی به سمیرا گفتم نوک تیز وسر بالا زیبا تره اشکان تشکر کرد وبحث عوض شد بعد از صرف غذا اونا مارو تا در هتل رسوندنو قرار بعدیو با هم گذاشتیم تو سوویت خودمون بودیم که سمیرا گفت علی نظرت راجع به اشکان و ازیتا چیه زیادی خودمونی هستن نه؟گفتم عزیز دل انها به دلیل تعدد مسافرت در خارج از کشور اخلاقشون دیگه ایرونی نیست و این طبیعیه....... بعد از چند کار خورده کم کم داشتیم حاضر میشدیم واسه قرار بعدیمون که دوباره همون حس تو وجودم بیدار شد گفتم سمیرا میخوام این دامنو بپوشی با این صندل وبلوز صورتیه که سمیرا در جواب گفت شوخیت گرفته اصلا مناسب نیست اون لباسا همه جام معلومه خیلی کوتاهه
     
  
میهمان
 
اخه علی جون ببین این لباس خیلی بازه من اصلا علاقه ای ندارم اینجا تا این حد لباس باز بپوشم در ضمن اشکان درسته که یه مرد متشخص هست ولی هر چی باشه یه مرده وخوب مسلما یه سری احساسات داره مگه نه شوهر عزیزم؟ جواب دادم اره قربون شکلت برم ولی خوب منم دوست دارم زنم خودنمایی کنه راستش دوست دارم همه بدونن که چه تیکه ای نصیب من شده سمیرا کمی به فکر فرو رفت وگفت عزیزم هر طور تو راضی باشی چی بپوشم ؟گفتم دامن مشکیتو بپوش با بلوز صورتیه وصندل صورتیی سرشو به نشونه تایید تکون داد حالا هم من حاضر بودم هم همسر نازم بعد از اوکی کردن قرارمون ساعت هشت غروب بود که اشکان وازیتا دنبالمون اومدن خیلی باهاشون دیگه راحت شده بودیم در کنارشون احساس ارامش میکردیم به یه دیسکو رفتیم ازیتا وسمیرا روبرومون نشسته بودن ومشغول صحبت بودیم احساس میکردم که اشکان خیلی با سمیرا صمیمیه وخیلی راحت باهم بحث وشوخی میکردن همین حسو منم نسبت به ازیتا داشتم بعد از خوردن چند پیک مشروب اتفاقی افتاد که واسه من جالب بود وحس کردم که نمیتونست اتفاقی باشه دست اشکان به گیلاس رو میز خورد وگیلاس مشروب به زمین ریخت قسمتی از مشروب روی پاها ودامن ازیتا ریخته بود انگشت های پاهای ازیتا خیس مشروب بود پاهای نسبتا زیبایی داشت اما اصلا به پای سمیرا نمیرسید اشکان وقتی پاهای ازیتارو دید گفت اوه این پاها الان خوردن داره از شنیدن این حرف منو سمیرا شوکه شده شدیم که ازیتا با ملایمت بهش خندیدو گفت عزیزم میخوای؟ صدای موزیک ورقص فضای دیسکورو پر کرده بود که اشکان سرشو به نشانه تایید تکون داد ورو به سمیرا کردو گفت البته اگر بی ادبی نباشه. پاهای زیبای ازیتا کمی جلو رفت اشکان صندلیو جلو کشید دیگه چیز خاصی معلوم نبود چون رومیزی اجازه دید کاملو نمیداد من کنار اشکان بودم میشد یه چیزایی ببینم وایی خدای من ازیتا پاهاشو اروم از رو شلوار رو کیراشکان گذاشته بود و به ارومی میمالید اشکان کم کم چشماشو میبستو باز میکرد نگاهی به سمیرا انداختم کمی سرخ شده بود وسرش پایین بود میدونست که داره چه اتفاقی میفته سمیرا خیلی به ارومی و ملایمت رو به ازیتا کردو گفت عزیزم فکر کنم ما مزاحمیم میخوای بریم یه دوری بزنیم راحت باشید؟ مگه نه امیر؟ منم همینو تکرار کردم که ازیتا رو به سمیرا کردو گفت نه اصلا اتفاقا جلو شما لذت بخش تره سرمونو پایین انداختیم وصحبتی نکردیم سرعت حرکت اشکان وازیتا بیشتر میشد که یه لحظه اشکان خودشو کنار کشید وگفت مرسی ازیتا بیشتر از این وضعیتم قرمز میشد چند لحظه سکوتی حکمفرما شد تا حالا با همسرم تو چنین وضعیتی قرار نگرفته بودیم از طرفی برام جالب بود از طرفی خیلی تعجب میکردم که چطور این دوتا اینقدر با هم راحت هستن که جلو ما حاضر به اینکار میشن تو همین فکر بودم که اشکان رشته تفکراتمو پاره کردو گفت راستی اقا امیر تا بحال شما سکس با همسرتونو در اماکن خاص تجربه کردید؟جواب دادم راستش نه اشکان گفت حیف نیست شما با داشتن همسر به این زیبایی این حسو تجربه نکردید عجیبه سمیرا خانم واقعا یه هلو پوست کندس من از هر خانمی تعریف نمیکنم ولی ایشون شایسته تعریف هستن با این حرف راستش باز هم تحریک شدم وبه علت خوردن مشروب بدجوری دستشوییم گرفته بود عذر خواهی کردم وبلند شدم که به دستشویی برم از طرفی هم سمیرا هم تنها نذاشتم وبعداز عذر خواهی هردو رفتیم طرف دسشتویی دسشویی طبقه پایین بود که یه سمت مردانه ویه سمت زنونه بود انگار هردو طلسم شده بودیم هیچی نمیگفتیم به محض اینکه وارد شدیم سمیرارو کشوندم تو یکی از دسشویی های مردونه ودرو بستم سمیرا انگار منتظر همین بود لباشو رو لبام بسته بودو لب میگرفت سریعا دامنشو بالا دادم شورت سفید رنگشو کنا ر زدم به ارومی التماسم میکرد که اینجا نه شلوارمو که پایین کشیدم واسم چیزی جالب بود انگار ده تا ویاگرا خورده بودم التم به سفتی سنگ بود و بلند تراز همیشه پاهاشو از هم باز کردم کمی مقاومت میکرد در حالی که گردنمو گاز میگرفت واسم تازگی داشت هیچوقت همسرمو اینقدر خیس ندیده بودم حتی شب ازدواج دستاشو جلوش گرفته بود راستش کمی خشونت به خرج دادم اختیامو از دست داده بودم با یه فشار کیرم وارد هلوش شد کاملا خیس ولزج بود به راحتی تلمبه میزدم سمیرا گردنمو گاز میگرفت واسترس داشت میگفت علی الان میبیننمون خواهش میکنم اینجا نه ولی من اصلا گوشم بدهکار نبود غلیان شهوت من تمومی نداشت با هر بار تلمبه لذتی سراپای وجودمو میگرفت که قابل وصف نبود میخواستم واسه همیشه تو این حال باشم گردنمو چنگ مینداخت نتونستم مقاومت کنم احساس کردم بدنم منقبض شد میدونستم تا لحظات دیگه ارضا میشم کیرمو از هلو داغش بیرون کشیدم چشمام با انگشتای پاهاش وزیبای پدیکور رو ناخوناش افتاد پاهاشو با صندل بالا اوردمو کیرمو رو انگشتاش گذاشتم چشمامو بستم لذتی بی حدو حصر وجودمو گرفت وقتی چشمامو باز کردم رو صندل و انگشتای پاهاش خالی از منی بود توی ذهنم اتفاق چند لحظه پیش ازیتا و اشکانو مرور میکردم نگاهم به صورت سمیرا افتاد که داشت لباشو گاز میگرفت در حالی که پاهای سمیرا تو منی غوطه ور بود...ا دامه دارد
     
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

حس خطرناك


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA