انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 92 از 125:  « پیشین  1  ...  91  92  93  ...  124  125  پسین »

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


مرد

 
payamsweden: از کجا میدونی استقبال نشد؟چونکه کامنت نذاشتن؟خوب حق داری کمی دمق شی اما این دلیل نیست.من چندین ساله میام این سایت و داستاناشو میخونم،اما میتونم بگم این چهارم یا پنجمین کامنتیه که میزارم.نه داداش داستانت جالبه و میدونم خیلیا دنبال میکنن.لطف کن ادامه بده
چشم و گل روی شما و همه داش لوتی های عزیز البته یکمی گرفتار هستم و کمتر وقت می کنم ادامه خواهم داد
حتما البته اینها خاطرات من هست و من هم نویسنده قابل نیستم البته که جاهای که حس خودم هم بود می نویسم شاید مثلا از حس مهتاب میگم یا از حس کامی درست نیست چون من که نمی تونم اون حسی که مهتاب داشت مثلا اون لحظه و یا حتی کامی رو درک کنم ولی از نظر تصورات خودم از قول و حس اونها اینجا می نویسم
     
  
مرد

 
قسمت هفتم
آشنایی من با مهتاب در تلگرام
فردا صبح که از خواب بلند شدیم انگار هیچ اتفاقی بین منو کامی نیفتاده و خیلی عادی با هم رفتار می کردیم البته هم اون خوب می دونست و هم من که یه گرایش سکسی بین هم داریم بعداز ظهر هم با هم به تهران برگشتیم و این شد اغاز یک ربطه جدید بین من و خانواده کامی با زنش مهتاب
ادامه رابطه ها من با این خانواده ادامه داشت و من باره ها و بارها به خونه اونها دعوت شدم و من تنها اکتفاء می کردم به همون لاس خشکه زدن با مهتاب از زیر میز که قبلا هم توضیح داده بودم نمی خواستم زودتر دست بکار بشم و دلم می خواست خودشون پیشنهاد رابطه سه گانه رو بهم بدن . البته توی صحبتها هم با مهتاب و هم با کامی غیر مستقیم تشویق می کردم که چنین رابطه رو تجربه بکنند
تا اینکه بالاخره پسر من که شکم مهتاب بود به دنیا اومد و خلاصه واقعیتش این بود که اون پسر ، پسر من هست نه کامی و با این بهانه کم کم با قرارهای مخفی بدون حضور کامی به خونه مهتاب می رفتم و خلاصه بی نصیب از سکس با مهتاب نبودم و این موضوع کم کم با استقبال مهتاب مواجع شده بود و اشکارا به من می گفت که تمامی نکات ضعف جنسی اون رو پر کردم ولی هنوز به کامی علاقمند بود .و به قول خودش نمی خواست ازش جدا بشه البته هم من هم همین رو می خواستم چون اون تصورش این بود که من دوستش دارم و فکر می کرد دلم می خواد از کامی طلاق بگیره و با من ازدواج بکنه غافل از اینکه من در تصوراتم فقط برای لذت بردن از تن و بدن اون و شوهرش کامی هستم
این رابطه ها ادامه داشت یعنی برخی مواقع رابطه سکسی من و کامی بیشتر در دفتر کار من که عموما عصرها بود و وقتی همه پرسنل می رفتند و رابطه سکسی با مهتاب توی خونه اون . تا اینکه یکروز اتفاق مهمی افتاد که باعث شد این رابطه ها دیگه علنی بشه و دوست دارم این موضوع را اینجا بیان کنم
ان روز طبق قرار قبلی که شبش توی تلگرام با مهتاب گذاشته بودم ساعت نزدیک ۱۰بود که طبق روال رفتم خونه مهتاب بعداز سلام و احوال پرسی روی مبل چرمی توی حال نشسته بودیمو مهتاب داشت به فریبرز پسرم شیر می داد همونجوری که سینه راستش تو دهن پسرم بود ارام نزدیک شدم و سعی کردم اون یکی سینه رو از زیر سوتینش بیروون بکشم و با شوخی گفتم مهتاب به من هم شیر میدی می خوام هم زمان به هر دوتامون شیر بدی و ارام با نوکزبونم شروع کردم به لیسیدن نوک سینه هاش و یواش یواش یکی دو دفعه هم محکم میک زدم که شیر اومد تو دهنم
بالاخره فریبرز خوبسیر که شد و خوابش برد مهتاب بلند شد تا ببرهتو اتاقش بخوابونه تا ما کارمون رو شروع کنیم وقتی داشت راه می رفت به سمت اتاق چنان لرزه کونش از روی ساپورت نازک مشکی که میشد رنگ پوست و حتی معلوم بود که شورت تنش نیست منو حشری کرد که بی اختیار دستم رو از رو شلوار بردم روی کیرم و شروع کردم به مالیدن اون . تا مهتاببرگرده تقریبا اماده اش کرده بودم و کیرم نیم شق بود ومهتاببرگشت و کنار دستم روی مبل لمید و ادامه مالیدن کیرم رو به عخده گرفت شروع کردیم به حرف زدنهای معمولی که همیشه با اینصحبتها همدیگر رو حشری می کردیم تا برسیم به اوج و لخت بشیم
وقتی زیپ شلوارم رو پایین کشید و کیر حسابی سیخ شده من رو بیرون کشید بهش گفتم
مهتاب امروز می خوام یک لذت حسابی بهم بدی
گفت: مگه عزیزم دفعات قبلی اینطوری نبودی
گفتم که چرا اما امروز می خوام روی تخوابی که با کامی روش میخوابی سکس کنیم
انگار ناراحت شده باشه تقریبا مالیدن کیرم رو رها کرد و یکمی از روی من بلند شد و با اخم نگاهم کرد و گفت
.......عزیزم خودت می دونی خیلی دوستت دارم اما خودت بهتر می دونی اون اتاق برای من به حرمت خواصی داره نمی خوام از نظر روحی هم ناراحت بشم خواهش می کنم اصرار نکن
یه حس عجیبی داشتم و اصرار داشتم روی همون ملافه ها که کامی هم دراز می کشید با مهتاب سکس کنم شاید به این دلیل بود که اکثر اوقاتی که با کامی سکس می کنم یاد زنش مهتاب هستم واسه همین بغلش کردم و بلند شدم و توی بغلم به سمت اتاق خواب رفتم ولی مهتاب یکمی ناراحت و ممانعت می کرد یکمی هم خواهش و صداش بلند تر شده بود ولیمی دونست حرف من حرف هست
خلاصه وارد اتاق خوابش شدیم و مهتاب رو انداختم روی تشک و خودم شروع کردم به لخت شدن و فقط شورتم تنم بود البته کیر سیخم تحمل نکرده بود و از بغل شورتم خودش روبیرون زده بود . ارام کنار مهتاب دراز کشیدم و شروع کردم به مالیدن و بوسیدنش لبهای اتشین مهتاب بیشتر و بیشتر منو حشری می کرد و همانطوریکه سینه به سینه باهاش بودم و می بوسیدم و گردن و گوشهایش را به آرامی با نوک زبانم می لیسیدم سعی می کردم دستم رو از زیر تاپش ببرم تو و چون مهتاب معمولا توی خونه سوتین نمی پوشید خیلی راحت نوک انگشتم توانست به نوک سینه هاش برسه می دونستم که مهتاب با فشار دادن نوک سینه هاش خیلی حشری میشه واسه همین تا جای که می تونستم بیشتر فشار می دادم و ناله های ناز و پر از عشوه مهتاب بلند می شد
این حرکات ما ادامه داشت تا اینکه کاملا لختش کردم و وقت آن رسیده بود که در اوج لذت هر دو کامیاب شویم مهتاب دیگه حالات روحی منو شناخته بود و می دونست در چه روحیاتی چه نوع سکسی ازش طلب می کنم برای همون هم نگاه پر از شرارت بهم کرد و
گفت: چی امروز هوس از پشته؟؟؟
و بدون اینکه پاسخی از من بشنوه غلتی زدو روی سینه هاش خوابید با دیدن باسن سفید و حشری کننده مهتاب دیوانه می شدم نمی دونم من اینطور تصور می کردم یا نه واقعا اینطور بود که کون مهتاب با شوهرش رو به یک شکل می دیدم .
ارام شروع کردم بهلمس کردن و مالیدن وفشار دادن این باسن نرم و سفید و از هم باز می کردم تا سوراخ کون مهتاب که در هر بار باز کردن باعث می شد تا مهتاب بی اختیار خودش رو جمع کنه و این کار منو بیشتر وبیشتر تحریک می کرد .
اب دهنم رو ارام و با تنظیم روی سوراخش انداختم و خودم رو جابجا کردم و روی رانهای مهتاب جا گرفتم و اماده کار بودم این استرس مهتاب رو نمی دانم الکی بود یا واقعی توی این وضعیت خیلی دوست داشتم مخصوصا که هر دو دستش رو کنار بالش قرار می داد که وقتی لحظه به لحظه من فشار رو بیشتر می کنم تشک رو چنگ می زنه خیلی دیدنی و حشری کننده بود برای من
کل کیر سیخ شده خودم رو روی شیار باسن مهتاب گذاشتم و اهسته روی اون دراز کشیدم و بغلش کردم و هم زمان با مالیدن کیرم به صورت رفت آمدی روی سوراخ مهتاب سینه هاش رو هم محکم گرفته بودم و فشار می دادم
مهتاب: ....اوففففف امیر امیرم خواهش می کنم جون مهتاب یواش باشه باشه
من: اوووف نگران نباش اروم هستم
با این حرفها می دونستم که نکات ضعف و حساس بدن مهتاب کجا هاش هست برای همین یکمی نیم خیز شدم از روی مهتاب و دستهام رو از سینه هاش کشیدم به سمت پهلو و ارام و نرم شروع کردم به مالیدن این نکته برای مهتاب خیلی خیلی حساس بود که می دونم بی اختیار مجبور می شد به ناله های خیلی حشری کننده که این صداها من رو بیشتر تحریک می کرد.
التماس های ناشی از مخالفت نه ولی نیاز جنسی خودش رو بیان می کرد توی این التماس ها . چنان داغ شده بودم که سر ختنه کیرم رو چسباندمبه سوراخ کون مهتاب ومحکم از بغلهای کمرش گرفتم و فشار ها رو اهسته اهسته شروع کردم با هر فشار من و فرو رفتن مقداری از کیرم داخل کون مهتاب صدای ناله و التماس اون بیشتر می شد و سعی می کرد با تمام زورش خودش رو از زیر من بیرون بکشه با اینکه می دونستم داره لذت می بره اما بی اختیار داشت ازم فرار می کرد .
با هر جون کندنی که بود خلاصه کیرم رو تا خایه هام کردم تو کون مهتاب و الان موقع سوال جوابهای من بود که خیلی از این سوال کردنها و شنیدن جوابهای که مهتاب بهم میداد خوشم میامد .
.....جوووون عزیزم داری حسش می کنی هان هان
تا کجات رفت هان نمی گی ؟
فقط نفس نفس زدن مهتاب رو میشنیدم و جوابی ازش نمی امد . واسه همین یکمی عقب کشیدم و با ضربه کیرم رو دوباره جا کردم و چندین بار این کار رو هم زمان با سوال کردنم انجام دادمتا مهتاب رو به حرف بیارمو جوابهای که خوشممیاد رو توی اون وضعیت بشنوم
...اییی اره تو کونم اووف
توی همون حس و حال که مهتابزیرم داشت ورجه ورجه می کرد و اه و ناله باز به یاد کامی و اون کون سفیدش افتادم و توی همون ضربه هایپی در پی که به کون مهتاب می زدم ازش سوال کردم
عزیزم حالا بهم میگی من خوب می کنمت یا شوهرت ؟
جواب نمی داد و تفره می رفت اما با فشارها و ضربه های ناگهانی که بهقصد درد بیشتر بهش می اوردم سعی می کردم یه جور اعتراف ازش بگیرم
...........اااه بس کن امیر ازیتم نکن نمی خوام جواب بدم
........جوووون چرا چرا من دوست دارم بشنوم بگو
.............ولم کن حالم رو نگیر
و ادامه پیدا کرد تا حس کردم دیگه داره ابم میاد و بیرون کشیدن همانا و فواره کردن اب داغم روی کون و کمر و یکمی هم رو موهای نازش ریخت و خشحال و پیروز مدانه مثل همیشه از روی مهتاب بلند شدم و روی تخت دراز کشیدم تا یکمی حالم جا بیاد و مهتاب هم طبق معمول بلند شد و حوله حمامش رو برداشت تا سریع بره حمام و خودش رو بشوره
اما تا از اتاق بیرون رفت صدای جیغ و برگشتنش به داخل اتاق من رو که توی عالم خودم بودم و هنوز از حس کاملا بیرون نیامده بودم رو از جا پریدم و دیدم که مهتاب ببا یک صورت وحشت زده و لرزان به اتاق برگشته و حوله رو جلو سینه هاش و با دندون اون رو محکم گرفته و داره به خودش می لرزه
کاملا مشخص بود که مهتاب چه صحنه ای رو بیرون از اتاق دیده که به این روز افتاده بود . بله احتمالا کامی که بی سرو صدا وارد خونه شده بدون اینکه ما مطلع بشیم همه ماجراها رو دیده و شنیده
ادامه داستان در قسمت هشتم
     
  
مرد

 
عالی .ئ ای کاش منم میومدم همرات خیلی دوست دارم زن شوهر دار بکنم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
meqa: حس مهتاب میگم یا از حس کامی درست نیست چون من که نمی تونم اون حسی که مهتاب داشت مثلا اون لحظه و یا حتی کامی رو درک کنم ولی از نظر تصورات خودم از قول و حس اونها اینجا می نویسم
یعنی این داستان مال کیه یا خیال پردازیه
کور شوم لال شوم کر شوم محال است که من خر شوم
     
  
مرد

 
meqa: یعنی شما از قسمت اول تا اینجا روخوندی این رو نوشتی
البته متنی هم که نوشتی معلوم نیست چی نوشتی
داداش ول کن ادمه داستانت چی شد؟؟؟
     
  
مرد
 
داستان حامد و لیلا
قسمت اول- ماساژ حامد

در رو باز کردم و به حامد تعارف زدم که بیاد تو. با قد کودتاه و چهره کودکانه¬اش اومد تو و پشت در ایستاد تا من اومدم تو و درب رو بستم. « کفشاتو دربیار بیا راحت باش حامد جون». با اینکه 20 سالش بود ولی خیلی کوچکتر از سنش به نظر می¬اومد. خودش هم این رو می¬دونست و به همین خاطر ریش کم پشت و نرمش رو حدود یک سانت بلند کرده بود. «برو سر یخچال ببین چی پیدا می¬کنی بخوری تا من تدارک ماساژ ببینم» اینو گفتم و رفتم توی تنها اتاق آپارتمان دانشجویی که تازه ترم 6 اومده بودم توش. یه هال 10 متری، آشپزخونه 2 متری، حموم/ دستشویی و یه اتاق که به اندازه یه تخت و یه ال¬سی¬دی جا داشت. کمد توی دیوار بود، از کمد ملهفه تمیز و روغن بچه آوردم. ملهفه رو پهن کردم روی تشک تخت. یه عود و شمع هم کنار تخت روشن کردم، پرده اتاق رو کشیدم، البته رنگ نارنجی پرده اتاق رو روشن کرده بود.
لباس، شلوار و شرتم رو درآوردم و گذاشتم توی کمد. کیرم خواب خواب بود. دلیلش اینکه همه حواسم به این بود که نقشه درست عملی بشه. شلوارک رو پوشیدم و بدون تی شرت اومدم بیرون.
حامد رو دیدم که یه لیوان آب پرتقال برای خودش ریخته و کنار کانتر کوچولوی آشپزخونه داره جرعه¬های آخرشو می¬خوره. «تو که هنوز آماده نشدی؟»
-«چطور آماده شم؟»
-«اول کتت رو درآر» این رو که می¬گفتم به سمتش رفتم و کتش رو گرفتم تا در بیاره. « بعدم بقیه لباساتو در بیار اگه دستشویی داری برو دستشویی، اگه نه برو رو تخت دراز بکش تا ماساژو شروع کنیم.»
در حالی که داشت پیرهن آبی¬شو درمی¬آورد به سمت دستشویی رفت « عجله داری بریم سر اصل مطلب، ایول، خوشم میاد ازت».
چهار، پنج ماه بود که با هم گرم گرفته بودیم. اولین بار رفتیم فوتسال. اون حرفه¬ای بود و توی تیم اصلی باشگاه شهرستان، بازی می¬کرد. ولی وقتی با رفقاش تفریحی می¬رفتن سالن، به من هم می¬گفت برم. منم بعد از دفعه سوم فوتسال بردمش استخر. اونجا بعد از جکوزی ماساژش دادم و حال کرد. امروز با هم دنبال کارای اداری که رفته بودیم که بعد از کلی پیاده روی بهش پیشنهاد دادم بیا بریم خونه من استراحت کنیم و یه ماساژ حسابی مهمونت کنم. اونم از خدا خواسته قبول کرد و حالا با شرت از دستشویی اومد بیرون و با اون هیکل کم مو رفت روی تخت دمر دراز کشید و من هم رفتم پهلوش.
از پشت گردن و کتف شروع کردم. عضلاتشو دونه دونه با انگشتام لمس می¬کردم و ورز می¬دادم. از کتف به طرف بازوه ها، صاعد و دست¬ها، انگشت¬ها رو دونه به دونه ماساژ دادم. دوباره بدستم روغن زدم و باز ازگردن شروع کردم این بار به سمت پایین، قوز کمرش رو ماساژ دادم، عضلات زیر بغلش رو گرفتم و مالیدم. زیر بغلش تنها قسمتی بود که مو داشت. اومد وسط و فیله کمر رو در راستای ستون فقرات مالیدم و اومدم پایین تا گودی کمر و بالای دنبالچه که رسیدم به شرت. «نزدیک بود شرتتو چرب کنم»، صدایی که باهاش جواب داد چیزی مثل خالی کردن یه کم هوای زیادی توی ریه بود « ه¬ه¬هاه» فهمیدم رو فضاست. با کف دست پشتشو حسابی مالیدم.
نوبت پاها بو. البته اگه به خودم بود اول کون پسرونه¬اش رو حسابی می ¬مالیدم بعد سراغ پاش، ولی باید حواسم به نقشه می¬بود که خراب نکنم. احتیاط لازم بود. از زیر شرتش رونشو گرفتم و با پنجه دو دستم حسابی ماهیچه شو مالیدم که آهش رفت هوا. « دمت گرم. آخخخخخخ». عضلات بزرگی نداشت، ولی ماهیچه¬هاش تو پر و سفت بودن. در حال ماساژ دادن رونش، دستم لای پاش بود و یکی دوبار به ظاهر ناخواسته دستمو زدم به زیر تخماش که شرت پوشونده بودشون. عکس العملی نشون نداد. منم جسورتر شدم و تا بیخ رونش رو مالیدم جوری که پشت دستم تخماشو لمس می¬کرد. بعد رفتم پایین تا زانو و حالا نوبت رون دیگه بود. اینبار که دست دوباره به خایه رسید، بعد از کمی مالش حامد یه تکون به کونش داد و کمی آوردش بالا « حامد جان شق کردی داداش؟» داشت می¬گفت « ببخشید، دست خودم نبود» که دستمو از لای پاش بردم « اشکال نداره عزیزم، طبیعیه، نگران نباش» و کیرش رو که کج سیخ شده بود از روی شورت رو به بالا کردم «بهتر شد؟» و دستمو آوردم دوباره روی رونش.
«اوهوم» حالت راضی داشت.
رونش رو که مالیدم، قبل از رفتن سراغ ساق¬ها، رسماً با یه دستم از لای پاش تخماشو از روی شرت آروم مالیدم.یه دقیقه این کارو کردم و بعد ساق¬ها، پاشنه، کف پا و انگشت¬ها.
«بر گرد، طاق باز شو». برگشت و طاقباز خوابید و اولین نگاش به کیر سیخش بود، و سرشو که آورد بالا دید من دارم با لبخند تماشاش می¬کنم. گفتم « نگران این نباش. چشماتو ببند و سعی کن بذاری همه عضلات بدنت رها باشن» اینبار از روی پاها، جلوی ساق، کنار زانوها و رون¬ها اومدم بالا، وقتی دوباره به خایه رسیدم، کیر پفش همون اندازه بود، ولی معلوم بود دیگه سفت نیست. با انگشتام از رو شرت با تخماش بازی کردم « می¬خوای اینارم ماساژ بدم؟».
- «اوهوم» رو با یه حالت مغلوب معصومانه گفت. شرتش رو در آوردم. کیر و خایه¬اش رو برای اولین بار می-دیدم. موهای کم¬پشت اونارو نزده بود. کیرش تقریباً اندازه کیر خودم بود 16، 17 سانت، با این تفاوت که کیر اون کله اش کلفت تر بود و خود کیرش نازکتر از کیر من، ولی کیر من وسطش کلفت تر بود. پاشو باز کردم و زانوهاشو خم کردم جوری که کف پاش روی تخت بود. نشستم بین پاهاش و دوتا تخماشو با انگشت¬های دو دستم ماساژ دادم. دیگه کیرش حسابی سیخ شده بود. با یه دستم کیرش رو نگه داشتم و همینطور که با تخماش بازی می¬کردم سر کیرش رو بوسیدم و یه لیس زدم. بعد آروم سر کیرشو کردم توی دهنم، لبامو دور ختنه¬گاهش حلقه کردم و توی دهنم زبونم رو دور کیرش چرخوندم. شروع کردم به مکیدن و کم کم دست راستم رو بردم زیر تخماش و فاصله بین تخم و سوراخ کونش رو با دو انگشتم می¬مالیدم. با دست چپم هم کیرشو هم¬زمان خوردن می مالیدم. چهار پنج دقیقه کیرشو می¬خوردم که دیگه انگشت چرب دست راستم داشت با سوراخ کونش بازی می¬¬کرد، هم زمان که کیرشو تا ته می¬کردم تو حلقم انگشتم رو به سمت داخل کونش فشار دادم، چند ثانیه خودشو سفت کرد کمی صدای عق ازم در اومد ولی چند ثانیه صبر کردم تا یواش یواش با مکش زیاد لبم و رسوندم به کیرش که همین موقع خودشو شل کرد و انگشتم دو بند رفت توی کونش. منم دیگه انگشت رو تا ته کردم تو و از پوست داخل کونش شروع کردم به مالیدن پروستاتش و همزمان هم ساک می¬زدم و هم براش جلق می¬زدم، یواش یواش سرعتم رو زیاد کردم، حامد دیگه تند تند نفس می¬کشید و هر از گاهی آه های خفیف داشت، تا اینکه حس کردم آبش داره میاد ، سرکیرش رو توی دهنم نگه داشتم و تندتر ادامه دادم تا با صدای « آآآآآآآآآ....» آبشو خالی کرد توی دهنم و منم خوردمش و صبر کردم تا آخرین جهشای کیرش هم تموم بشه و آخرین قطرات رو هم خوردم و سر از کیرش برداشتم.
سرم رو که بالا کردم دیدم داره نگاهم می¬کنه، از رو کیر نرم شدش بوسیدم، به سمت بالا حرکت کردم، شکم، ناف، جناغ سینه، گردن و چونه شو بوسیدم و دیگه روش دراز کشیده بودم و صورتم با فاصله کمتر از پنج سانتی متر جلوی صورتش بود. توی چشماش نگاه کردم و با لبخند پرسیدم « دوست داشتی؟» جواب داد: «ایول، دمت گر...» که لباشو بوسیدم و چند ثانیه بوس رو کش دادم. کنارش دراز کشیدم و شروع کردم به نوازش کردن تنش. جالب این که کیر خودم هنوز زیر شلوارک خواب بود. «پاشو باهم بریم یه دوشی بگیریم» و بلندش کردم و رفتیم سمت حمام.


ادامه دارد
     
  
مرد

 
meqa: چشم داداش یکمی سرم شلوغ هست حتما ادامهاین خاطرهرو خواهم نوشت
مفصل هست
داداش ما منتظریم ها، چی شد پس؟ قصد نداری ادامه اش رو بنویسی داداشم ...
     
  
مرد

 
meqa
انگار کلا استعفا دادی مرد
زندگی انسان اندیشه اوست.
     
  

 
چرا داستاناتونو تموم نمیکنید خوب
بعد میگن چرا از داستان تعریف نمیکنید و طرف دار نداره
غریبه ترین آشنا در میان دوستان
     
  

 
چرا داستاناتونو تموم نمیکنید خوب
بعد میگن چرا از داستان تعریف نمیکنید و طرف دار نداره
غریبه ترین آشنا در میان دوستان
     
  
صفحه  صفحه 92 از 125:  « پیشین  1  ...  91  92  93  ...  124  125  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های پیوسته و قسمت دار سکسی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA