انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 19 از 94:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


مرد

 
سکس با منشی درمانگاه
سلام.اسم من رها الان 30 سالمه.همیشه دوست داشتم خاطرات خودمو بنویسم اما فرست نمیکردم.این داستان مربوط میشه به تقریبا 5 سال پیش و واقعیت داره. که همیشه وقتی یادش میوفتم حسرت اینو میخورم که چرا الکی از دستش دادم.خلاصه اینکه من یه پسر عمه دارم که تو یه درمانگاه کار میکنه درست بود که فامیل بودیم اما مثل دو تا دوست صمیمی با هم برخورد میکردیم.همیشه پسرعمم که اسمش کامبیزه خیلی در مورد جیگرایی که میومدن درمونگاه و آمپولشون میزد صحبت میکرد و در مورد اینکه بعضیاشون خیلی راحت تا پایین زانو شلوارشونو میکشن پایین آمپولشون میزد صحبت میکرد.من هراز گاهی میرفتم به کامبیز سرمیزدم و کامبیز که آمار همه همکاراشو داشت میومد در مورد رابطه خودش با همکاراش میگفت.یکی از همکاراش که منشی اونجا بود کنجکاویم گل کرد که از کامبیز آمارشو بگیرم و باهاش رابطه دوستانه بر قرار کنم اسمش سارا بود و یه زن 30 ساله که قیافه متوسط اما هیکل 20 بود طوری که وقتی از کنار به کونش نگاه میکردی و گودی کمرش دید میزدی به جز یه کول گرد قلمبه چیزی رو نمییدیدی.خیلی تو نخش بودم که با خودم فکر میکردم میشه یه روزی دستم بیوفته؟ /امارشو کامبیز بهم دادگفت الان 1 ساله جدا شده و تا الان کسی و ندیده که باهاش بیاد و بره .از شوهرش به خاطر مواد مخدر که مصرف میکرد طلاق گرفته بود که به گفته کامبیز که باهاش راحت بود بهش گفته بود .کامبیز و مجبور کردم که بیاد و منو با سارا آشنا کنه که رفتیم پیش سارا و معرفیم کرد دیدم که استقبال خوبی ازم شد.کامبیز و صدا کردن کار براش پیش اومد منم از خدا خواسته تونستم یه کمی بیشتر تو نخش برم و سوالای الکی تخصصیش و ازش میپرسیدم که اونم کاملا جواب میداد.اون روز و گذروندیم که فردای اون روز دوباره رفتم پیش کامبیز و ازش خواستم راضیش کنه که بیاد باهام بیرون.سارا یه رنو سفیدی داشت.که با وساطت کامبیز قرار شد همدیگه رو ببینیم.قرار گذاشتم اومد و سوار ماشینش شدم.کلی با هم صحبت کردیم و من هنوز تو نخ اون کون زیبا بودم و هراز گاهی یه نیم نگاهی که تو ماشینش که رانندگی میکرد و مانتوش تا بالای رونش کشیده شده بود بالا دیدی میزدم.نمیدونید که همون دید زدنا چه حالی برام داشت.بعد از چند بار قرار گذاشتنای پیاپی قرار گذاشتیم که یه بهونه ای تو خونه پدرش که با اونا زندگی میکرد بیاره که با هم بریم شمال.منم برنامه هامو اوکی کردم که باهاش با رنوی سفیدش بریم شمال خلاصه سرتونو درد آوردم صبح زود اومد سر چهار راه نزدیک خونمون منم پریدم بالا که راه افتادیم افتادیم تو جاده چالوس .خودش رانندگی میکرد انصافا رانندگیشم خوب بود من تو راه خیلی تو کف این هیکل زیبا بودم و پیش خودم میگفتم یعنی میشه من این خانوم خوش هیکلو تو شمال زیرم ببینم؟ چون زیاد نبود که با هم دوست بودیم خجالت میکشیدم که ازش سوالای حسی و سکسی بپرسم و بیشتر در مورد خودمون صحبت میکردیم.اما واقعا میدونستم که خودشم دلش چی میخواد که بعدا متوجه شدم که فقط من نبودم که به فکر سکس و حال بودم.اونم تو فکرش حساب همه چیزو کرده بود رسیدیم شمال چون آروم تونستیم بریم و زیاد وایسادیم ساعت 4 رسدیم رفتیم یه خونه یه شب اجاره کردیم و با اینکه سخت تونستم صاحب خونه رو مطقاعد کنم که ما یه نسبتی داریم خلاصه این کسشرا خونه رو بهم اجاره داد با 10 تومن بیشتر که سرمون منت هم گذاشت که شناسنامه ندارین و این جور حال گیریا.رفتیم تو وسایلامو گذاشتیم تو خونه.یادم رفت اولش بگم من سه تار میزنم و یه 15 سالی این سازو میزنم و سه تارو با خودم آورده بودم.و قبل از حرکت به خاطر آمادگی بیشتری داشته باشم یه قرص ترامادول که خیلی های شما آشنایی کامل رو دارین بهش قورط داده بودم.پریدم رو تخت و سه تارو باز کردم که قبلش یه حال شاعرانه ای هم داده باشم شروع کردم به ساز زدن که اومد رو تخت و دراز کشید کنارم .من خیلی باهاش رو دروایسی داشتم. و همش به این فکر میکردم که خودش یه جوری شوروع کنه.میدونم که تو حالتون چی میگذره ممکنه بهم کلی فهش بدیم که زن راضی و شمال و خونه خالی و با هم تنها هرکی جای من بود چکار میکرد.یه چند دقیقه ای از سه تار زدنم تموم نشده بود که دیدم داره با دستش پشتمو میمالونه . من که کیرم حسابی با اون مالشش شق شد هیچ سه تار و گذاشتم کنار و پیشش دراز کشیدم.بدون هیچ مقدمه ای دستمو گذاشتم رو سینه هاش و اونم کاملا منو همراهی میکردو بغلش کردم و لب گرفتنامون شروع شد.خیلی حال میکردم وقتی لبامو گاز میگرفت و زبونشو تو دهنم میچرخوند میخواستم همون موقع ارضا شم اما قرصه کار خودشو کرده بود و کمرمو آماده کرده بودم واسه همچین موقعی.یه لحضه مکسی کرد و گفت رها من موقعی که ارضا میشم دست خودم نیست کل بدنم انگار مثل زلزله میلرزه اگه همچین شدم نترس و معمولیه.او کی و بهش دادم و همون حالتی که لب تو لب بودیم دستمو میبردم دور کونش و دوباره میاوردم رو سینه هاش لباس روییش رو دراوردم و یه کرست مشکی زیرش پوشیده بود.جاتون خالی بدن سفید و سینه تر تمیز و باحال که سینه هاش کوچیک وسفت بودن و گذاشتم تو دهنم .همین که داشتم میمکیدم دستمو بردم دکمه شلوار جینشو باز کردم و دستمو بردم تو شورتش.انگار داشتم به پنبه دست میزدم.اینقدر نرم و خوش تراش بود که دوست داشتم دستمو تا آخر عمرم اونجا بمونه یه کم که باهاش ور رفتم کسش خیس خیس شده بود شلوارشو دادم پایین.یه شورت مشکی پاش بود که یه قلب بزرگم روش حک شده بود.کثافت فکر همه جا رو کرده بود بهترین لباسای زیرشو پوشیده بود و موهای بدنشو کامل زده بود که حیلی خوش تراش و لطیف شده بود.لخت لخت شدیم و منم لباسامو در حال حال کردن در آورده بودم روش دراز کشیده از بالا میخوردمش تا پایین یه چند کارای باهالی که تو فیلما دیده بودم سرش پیاده کردم بدنش اوقدر سفید بود که واقعا جای توصیف نداشت و اومدم پایینتر زبونمو میکشیدم به کسش که یه آن لرزشاش شرو شد .فکر نمیکردم اون طوری که میگه باشه.طوری میلرزید که انگار یه زنی رو بندازی تو یه حوض پر از یخ.منم که آمادگش این لحضه رو پیدا کرده بودم بغلش کردم و همچنان میلیسیدمش بعد از چندثانیه که آروم شد و ارضا شد منم کیرمو میزدم به کسش که خیلی خیش شده بودن سر کیرمو آروم دادم تو.وایییی نمیدونید انگار تو بهشت بودم.به خودم میگفتم الانه که یه 20 سالی جون بشم!خیلیاتون تجربه دارین و قابل گفتن نیست وقتی کیرمو دادم تو انگار یه چیزی کیرمو اون تو میمکید و خیلی هم تنگ و لزج بود چون قرص خورده بودم آبم حالا حالا حا نمیومد با چند حالت مختلف میکردم بهش گفتم برگرده به پشت و اونم اطاعت میکرد کونشو که بهم کرد یاد تو در مونگاه افتادم که داشتم تو مانتوی سفیدش براندازش میکردم حالا دقیقا کیرم دم سوراخ کسش بود از پشت بغلش کردم انگار که کیرم دیگه وارد شده بود خودش میدونست کجا باید بره یه کم که تلمبه زدم من عاشق سکس اینجوریم که کلا پاهاشو جم کنم و بدم زیر پاهام تا بتونم کل رونشو زیر پاهام حس کنم.هی میگفت محکم محکم منم تا اونجایی که قدرت داشتم تلمبه رو واسش میزدم.وقتی عقب جلو میکردم چالاب چلوب صدا میداد. دوباره شروع کرد به لرزیدن و دوباره ارضا شد.منم که یه نیم ساعتی با جورای مختلف رو کارش بودم و هر چی میدونستم رو پیاده کردم که داشتم دیگه ارضا میشدم وقتی نزدیک بود که آبم بیاد محکم منو بغل کرد و گفت باید بریزی تو من گرماشو احساس کنم و گفت داروش و همرام دارم.منم چنان منفجر شدم که یه کمی از آبم تو کسش ریخت بیرون رو تخت.بعدش یه چند دقیقه ای همونطوری روش خوابیدم.بلند شدیم و دوباره از هم لب میگرفتیم رفتیم تو حموم اونجا هم جاتون خالی یه سکس مشتی اونجا داشتیم.در کل اون یه شبی که گذشت فکر کنم نزدیک به 10 بار باهاش حال کردم و به قول خودش میگفت با شوهرشم همچین سکس داغی رو تو اون چند سال نداشته.بعد از اینکه برگشتیم هم یه بار شیفت شب بود که با یاری کامبیز تو همون درمونگاه یه جایی رو ردیف کرد با هم حالی کردیم و چند بار دیگه .از اینکه داستان منو خوندید و اگه اشکال املادارم ببخشید.مرسی با درود فراوان/
     
  
مرد

 
یاد سمیه بخیر



با سلام. این تجربه اولین سکس منه.من و سمیه 1 سال با هم دوست بودیم. من اون سالها برای دیپلم می خوندم.یه روز ازش یه کتاب خواستم و اونم گفت شب بیا بگیر. شب ساعتهای 9من زنگ زدم بهش گفت تا از خونه تون پیاده بیای من کتابو پیدا میکنم.من هم راه افتادم ساعتهای 9:30 بود که رسیدم در خونه شون.از قبل گفته بود که بجز مادرش کسی دیگه خونه شون نیست. در زدم و اومد در رو باز کرد. با چادر سفید اومد در رو باز کرد. سلام کردم و گفت بیا تو و من با تعجب پرسیدم بیام تو؟ رفتم تو در خونه شون توی سالن باز می شد.و بعد از سالن اتاق هاشون بود.مادرش تو اتاق خودش خواب بود و با هم رفتیم اتاق خودش و نشسیتم رو تختش بعد گفت من کتاب رو پیدا نکردم. گفتم باشه پی من میرم. پرسید کجا هنوز تازه اومدی که. بعد اومد و بهم چسبید و بوسم کرد.گفتم مادرت نیاد. کفت نه نمیاد ولی پاشو بریم تو اتاق بزرگه.من رفتم و بعد که سمیه اومد چادرشو در آورده بود عجب تیپی زده بود یه تاب و شلوارک چسب سفید پوشیده بود. موهاشو هم ریخته بود رو شونه هاش. عطر هم زده بود. اومد یه نگام کرد و ازم پرسید تا حالا سکس داشتی با کسی؟ گفتم اره امشب.بعد چسبیدم و لبهاشو خوردم دستمو گرفت و گذاشت رو سینه هاش و منم محکم میمالیدم. اونم دستشو برد تو شلوارم و کیرمو می مالید.سینه هاشو در آورد داغ بودن و شروع کردم به خوردن آه آه می کرد شلوارکش رو هم در آروزدم شرت پاش نبود گفت دراز بکشیم و بخور منم که بار اولم بود محکم می خوردم و سمیه هم آه آه می کرد.بهم گفت منم می خوام بخورم شلوارتو در بیار و بیا روی من و کیرتو بده بخورم.من روش دراز کشیدم و کیرمو تا ته می خورد منم کسشو لیس می زدم.چند دقیقه که خورد دیدم خایه هامو یکی شو تو دهنش کرده و داره مک می زنه. خیلی حال میداد.بعد از چند دقیقه بلند شدیم و دوباره لب خوردی و ایندفعه نشست و کیرمو خورد.خایه هارو دو تایی با هم می خورد.بد جور شهوتی شده بودم.گفتم می خوام بکنمت بلند شو گفت لا پایی بکن. دراز کشید و یکم کیرمو رو کسش مالوندم. بدجور داد میزد همش بهش می گفتم سمیه آروم تر.یکم لاپایی که کردم گفت بیا از عقب بکن من که بلد نبودم بهم گفت کیرتو خودم میگیرم و توش می کنم فقط آروم آروم اولش شروع کن.منم شروع کردم ک.نش داغ و تنگ بود بعد اولش آروم بعد گفت تا ته کیرتو توش کن. کنم تا ته می کردم. با هر بار که توش می کردم سمیه آه آه میکرد. سینه هاشو میدیم که آویزون بودن و عقب و جلو می رفتند. گفتم آبم میخواد بیاد دستمال داری گفت هر وقت نزدیک بود که آبت بیاد بده بخورم من که تعجب کرده بودم و داشتم کیف می کردم گفتم نزدیکه آبم بیاد. سریع کیرمو در آورد و برگشت و کیرمو تند تند می خورد.چه حالی بودم من.چشمامو بسته بودم و کیرمو تا ته می دادم بخوره.آبم که داشت میومد سر کیرمو تو دهنش گرفته بود و همه آبمو قورت داد. یکم که مونده بود مالوند به لباش و با زبونش لیس می زد.من که بیحال شده بودم همونجا دراز کشیدم و بعد چند دقیقه ای لباس هامو پوشیدم و سمیه گفت هر وقت دوست داشتی میتونی بیایی. تا یک سال هفته ای چهار شب کارم همین بود.یادش بخیر.
     
  
مرد

 
زدن پرده نیلو به دست خودش


سلام
خلاصه منم بدم نمیومد یکی از این دخترا با من دوس بشه بخاطر همین با یکی از دوستام بلند شدیم رفتیم طرفشون
دوستم که اسمش علیه گفت من یکی رو پیدا کردم و رفت منم یه چند تا دید زدم تا بالاخره چشمم به خانم افتاد
به نظرم اومد که دختر خوبی باشه و اندامش که خوب بود قیافشم تو فرم مدرسه حی بدک نبود خلاصه منم رامو گرفتم و رفتم طرفش و هر جوری شد شمارمو بهش دادم و مجبورش کردم که بهم تک بزنه آخه میدونستم اگه تک رو نزنه دیگه نمیشه پیداش کرد
بعد که یکم باهم راه رفتیم بخاطر گشت پلیس و امنیت اخلاقی و ... ازش خدافظی کردم و برگشتم پیش دوستام
بعد همون شب زنگ زدم بهش و یکم باهاش حرف زدم و کم کم با هم بیشتر آشنا شده بودیم
خلاصه گذشت و گذشت تا منو نیلوفر با هم صمیمی شده بودیم طوری که هر روز همدیگرو میدیدم
اندام قشنگی داشت نمیدونم ولی به دل من بد جور نشسته بود و من هر شب تو فکرش بودم که میشه لمسش کرد یا نه
آخه بهش نمیخورد که دختر بدی باشه منم نمیتونستم بخاطر هوس یه دختر خوب رو از دست بدم
گذشت و یه روز من برای اینکه چند روزی کلاس نداشتم داشتم برمیگشتم خونه که پیام داد
نیلو:سهیل حوصلم بد جوری سر رفته میتونی زنگ بزنی؟؟؟
- آره صبر کن الان زنگ میزنم گلم
رفتم یه گوشه که زیاد شلوغ نبود و بهش زنگ زدم
بعد از احوال پرسی ازش پرسیدم
-چرا حوصلت سر رفته خانم ؟؟؟
نیلو:بابام اینا رفتن سفر و من خونه تنهام کسی نیس که باهاش حرف بزنم تو نمیای بریم بیرون؟؟؟
-مگه کجا رفتن که تو رو نبردن؟عزیزم منم دارم میرم خونه متاسفم
نیلو:اینم از شانس بد منه بابام اینا رفتن مشهد و تا آخر اون هفته بر نمیگردن منم بخاطر مدرسه و امتحانات مستمر نتونستم برم...
-ناراحت نباش قول میدم بخاطر تو زود برگردم و بیام با هم بریم بیرون راستی داداشات کجان؟؟؟اونا هم رفتن؟؟؟
نیلو:محسن که میره مدرسه(تدریس میکرد)محمدم که باید بره شرکت(حسابدار بود)
-خب برو خونشون!!!
نیلو:بخاطر امتحانام نمیرم که درس بخونم شبا محمد میاد پیشم
-آهان
...
...
بعد از چند دقیقه حرف زدن خدافظی کردمو رفتم سوار ماشین شدم که برگردم خونه
از همون وقت که فهمیدم کسی خونشون نیس و نیلوفر تنهاس فکرم مشغول شد
پیش خودم گفتم شاید راضی بشه که برم پیشش باید روش کار میکردم و یه نقشه درست و حسابی میکشیدم
بعد تا وقتی رسیدم خونه همش فکرم پیش اون بود تا یادم افتاد چند روز پیش گفته بود کامپیوترم خراب شده میخواست ببردش و درستش کنه
بهش پیام دادم که:نیلو کجایی؟؟؟
نیلو:خونه تک و تنها نشستم
-خب برو یه فیلمی چیزی بزار حوصلت سر نره
نیلو:کامپیوترم هنوز خرابه
تا اینو گفت از خوشحالی داشتم بال در میاوردم
_ من فردا عصر برمیگردم
نیلو :واقعا؟؟؟چقد زود
-بخاطر عشقم دارم میام
نیلو :ممنون پس منتظرتم اومدی خبر بده
فردا عصر راه افتادم طرف اصفهان(دانشجو اصفهان هستم)نزدیک ساعت نه بود که رسیدم به نیلوفر زنگ زدم و گفتم من اومدم اگه کاری داری خبر بده
روز بعد بهش اس دادم
-نیلوفر خیلی از دستت ناراحتم
نیلو:چرا مگه چیکار کردم سهیل؟؟
بدون مقدمه رفتم سر جریان
- من که میتونم کامپیوترتو درست کنم چرا به من نمیگی که من برات درستش کنم؟؟؟
نیلو:وای عزیزم بخدا حواسم نبود که تو هم رشتت کامپیوتره حالا بیارمش کجا بهت بدمش؟؟؟
-تو که نمیتونی بیاریش دختر خوب
نیلو:پس چیکار کنم؟؟؟
-میخوای من بیام همونجا؟؟؟
نیلو:آخه...
-آخه چی ؟نکنه بهم شک داری؟؟؟
نیلو :نه ولی...
-ببین نیلو تو به من اعتماد نداری هر وقت دیدی که میتونی بهم اعتماد کنی سراغمو بگیر
یه چند ساعتی گذشت نزدیک ظهر بود که اس داد که:سهیل میتونی بیای ؟؟؟
-یعنی بهم شک نداری دیگه؟؟؟
نیلو:اگه داشتم نمیگفتم بیا...
-من که آدرس ندارم
نیلو :خیابون....بنبست نبوت....ساختمان ... طبقه همکف
بیا خودم جلو در خونه ام
منم یکم به خودم رسیدمو رفتم حدود یه ربع بعد اونجا بودم خیابونم زیاد شلوغ نبود
دیدم با لباس خونه وایساده جلو در
سلام کردمو رفتیم تو و یه راست رفتیم سراغ کامپیوترش
نیلو:ناهار که میمونی؟؟؟
-نه مزاحم نمیشم میرم.
نیلو:مگه میزارم بری باید امروز غذایی که من درست میکنم بخوری
بعد از کلی بحث قبول کردم که ناهار پیشش باشم
دیدم گفت:بشین تا بیام
رفت و با یه لیوان شربت برگشت
داشت لیوان و بهم میداد که دستم به دستش خورد و کل بدنم داغ شد یه حس عجیبی داشتم به خودش که نگاه کردم دیدم اون متوجه نشده و داره کامپیوترو نگاه میکنه و میگه که چش شده
من تو یه حال دیگه بودم
به بدنش که نگاه میکردم مست میشدم
یکم به کامپیوتر ور رفتم و دیدم که باید ویندوزشو عوض کنم بعد یه دو ساعتی کامپیوتره روبراه شده بود،خاموشش کردم
رفتم بیرون که دیدم نیلو فر ناهار درست کرده و داره میز رو میچینه
گفت:بیا بشین
-میترسم
نیلو:از چی؟؟؟!!!
-از تو!!!
نیلو:ازمن؟؟؟چرا آخه؟؟؟
-میترسم که اورژانسیم کنی
نیلو:دیووووونه نترس دست پختم خوبه
رفتم نشستم و یکمی برام کشید و ...
یکم که خوردم دیدم راس میگه خیلی خوشمزس
نیلو:درست شد؟؟؟
-چی؟غذا؟
نیلو:نه بابا کامپیوترو میگم
-درست نشد درستش کردم
نیلو:دستت درد نکنه سهیلم
-خواهش وظیفه بود
بعد از چند دقیقه رفتم نشستم رو مبل تو پذیرایی که دیدم با سینی چایی اومد
تعارف کرد و من چایی برداشتم اونم نشست رو مبل کناری
نمیدونستم چجوری باید بهش بگم که دوس دارم باهاش سکس داشته باشم و هر شب تو فکر سکس باهاشم
یه فکر به سرم زد و بهش گفتم:نیلو چرا من نمیتونم بهت دست بدم ؟؟؟
نیلو:تو بهم دست بدی!!!
بعد شروع کرد به خندیدن منم گیج نگاش میکردم
بعد گفت خب خودت نمیدی من چی کارت کنم؟؟؟!!!!من که حرفی ندارم
-یعنی میتونم ؟؟؟
نیلو:ببین من تو رو دوس دارم سهیل حاظرم بخاطرت هر کاری بکنم
-عاشقتم نیلوفرم
بعد آروم و با ترس دستمو رو دستش گذاشتم نگاش که کردم یه برق خاصی تو چشماش بود که تنمو میلرزوند
بلند شدم و جلوی پاش نشستم و سرمو گذاشتم روی دستش
چند دقیقه که گذشت دیدم نیلوفر سرمو از رو دستاش بلند کرد و دستامو گرفت و...
نیلو:سهیلم؟؟؟
-جانم بگو عزیزم چیه گلم؟؟؟!!!
نیلو:"با بغض" خیلی بهت احتیاج دارم وقتی باهات باشم آروم میشم و شروع کرد گریه کردن
منم از خدا خواسته رو زانو هام وایسادمو بغلش کردم و سرشو گذاشتم رو شونم
-نیلو چی شده؟؟؟
نیلو:سهیل قول بده که هیچ وقت تنهام نزاری
-نیلو این حرفا چیه من که قرار نیس تنهات بزارم من تو رو دوس دارم تو عشق منی نیلوی منی
نیلو:میترسم سهیل میترسم
-از چی؟؟؟
نیلو:از روزی که دست تو رو تو دست یکی دیگه ببینم
سرشو از رو شونم بلند کردمو اشکاشو پاک کردم
-نیلو ترو خدا از این حرفا نزن
بعد چشمامو بستم و لبا و چشماشو بوسیدم وقتی چشمامو باز کردم دیدم نیلو هم مثه من قرمز شده اصلا نفهمیدم که چرا و چجوری این کارو کردم از خودم خجالت میکشیدم
بلند شدم و رفتم یه گوشه نشستم و بهش گفتم ببخش نیلو دست خودم نبود
نیلو آروم و در حالی که سرشو انداخته بود پایین:اشکال نداره گلم این حرفو نزن
بلند شدم و گفتم نیلو من باید برم و اون اول قبول نکرد و گفت یکمی بمون بعد برو من درسمو بهونه کردم و وقتی درو باز کردم دیدم نیلو گفت:بازم از این کارا بکن!!!
من یه لحظه خشکم زد برگشتم طرفش و گفتم:کار؟؟؟!!!
نیلو با خجالت گفت بابام اینا آخر هفته میان منظورم این بود که من تنهام بیا پیشم تا با هم حرف بزنیم
قبول کردمو گفتم:هر وقت تو خواستی بگو تا من بیام
و راه افتادم طرف در خروجی و...
تو راه به حرفش فکر کردم و به نتیجه خاصی نرسیدم
روز بعد دیدم گوشیم داره زنگ میخوره برداشتم که دیدم نیلوفره برداشتم دیدم داره گریه میکنه
-نیلو فر چی شده دختر چرا گریه میکنی؟؟؟
نیلو:سهیل بیا پیشم کارت دارم
زود لباسامو پوشیدمو رفتم طرف خونشون
رسیدم در زدم دیدم درو باز میکنه و شکمشو گرفته و داره میخنده
-میشه بیام تو؟؟
نیلو:آره چرا که نه
رفتم تو ازش پرسیدم تو داشتی گریه میکردی یا داشتی میخندیدی؟؟؟
نیلو:سر کارت گذاشتم که زود بیای و ناهار پیش هم باشیم
دیدم اومد و دستمو گرفت و بردم تو پزیرایی و خودشم نشست کنارم ودستشو انداخته دور کمرم و خودشو چسبونده به من
با تعجب گفتم نیلو چیزی شده؟؟؟
گفت مگه باید چیزی بشه که من تو رو بغل کنم یا بشینم پیشت و...؟؟؟؟
گفتم آخه دیروز اونجوری امروز خیلی فرق کردی
نیلو:سهیل دیشب خیلی فکر کردم دیدم اگه منو تو یکم با هم راحت تر باشیم و به هم نزدیک تر بشیم بهتره
ازخداخواسته گفتم:بیشتر بگو نیلو منظورتو قشنگ نمیفهمم(میخواستم بگه که تا چه حدی میتونم پیش برم)
نیلو:گفت به نظر من کار دیروزت بد نبود سهیل من تورو دوس دارم وتو هم منو درسته؟؟؟
-آره درسته
نیلو:پس من و تو مال همیم درسته؟؟؟
-خب آره چرا اینا رو میپرسی؟؟؟
نیلو:پس خودمونی تر باش باهام اینجوری که تو رفتار میکنی من فکر میکنم که دوسم نداری و حرفات همشون الکیه
من در حالی که داشتم بال درمیاوردم کشیدمش تو بغلمو کمی فشارش دادم دیدم داره تو چشمام نگاه میکنه و یه چیزی تو چشماش بود که انگار منتظر چیزی باشه
یکم لبامو به لباش نزدیک کردم که دیدم اونم همین کارو کرد لباشو بوس کردم که دیدم یه جوری شده بعد یکمی فکر کردم و یکمی لب پایینیشو خوردم که دیدم یه شیطنت خاصی توچشماش هست
اونم شروع کرد به خوردن لب بالایی من منم از خدا خواسته دستمو آروم بردم پشتش و کشیدمش روی باسن نیلو دیدم یه لحظه سرشو برد اون طرف و با شیطنت خندید
من بهش گفتم نیلو چیزی شده؟؟؟
نیلو:نه گلم چیزی نیس فقط حالا بیشتر عاشقت شدم
من با تعجب نگاش میکردم که گفت:سهیلم بیا بریم تو اتاق خواب داداشم کلید داره اگه بیاد خوب نیس حداقل اونجا نمیره منم در رو قفل میکنم خب؟؟؟
قبول کردم و بلند شدم برم که گفت:پس من چی؟؟؟
خب بیا دیگه مگه نگفتی بریم تو اتاق خواب؟؟؟
دیدم زانو هاشو جمع کرده تو شکمشو گفت:برو من نمیام
-آخه چرا؟؟؟
نیلو:نمیام دیگه
-خب دلیلت چیه نیلو؟؟؟
نیلو:خب من ...
فهمیدم منظورش چیه رفتم و جلوش وایسادمو بهش گفتم نیلو خانم افتخار میدی؟
خندید و گفت:چرا که نه
بغلش کردم و لبامو گذاشتم رو لبش و بوسیدمش و رفتیم تو اتاق خواب
روی تخت خوابش دراز کشیدیم و همدیگرو بغل کردیم و من نیلو رو بوسه بارون کردم و اونم همین کارو میکرد و من پیش خودم میگفتم نه دیروز که باهم تقریبا رسمی رفتار میکردیم نه به الان که داریم تو بغل هم عشق بازی میکنیم
نیلو هربار که دست به کون یا سینه هاش میزدم میخندید و خوش حال بود اون موقع منظور و معنی خنده هاشو نمیدونستم کم کم پیش رفتیم و دیدم حسابی هم خودم هم اون حشرمون رفته بالا و چشماش خمار شده و یه حالی بهش دست داده
دستشو از روی شلوار به کیرم میکشید و میمالیدش
بهم گفت:میخوای تو خماری بزاریمون؟؟؟
-کاش زودتر اجازشو میدادی نیلو
شروع کردم کم کم لباساشو در اوردن و تقریبا لخت شدیم فقط نیلو سوتین و شرتش تنش بود ولی من لخت لخت بودم دستمو بردم که سوتینشو در بیارم که بادستش کیرمو گرفت و میمالید وای که چه حالی میداد حسابی مستم کرده بود
سوتینشو آروم در میاوردم و سینه هاشو لیس میزدم و کامل که سوتینشو باز کردم شروع کردم به خوردن سینه هاش و در همون حال شرتشم در میاوردم وقتی که کامل لختش کردم نگاش کردم وای اندامش دیوونه کننده بود چند دقیقه نگاش کردم که گفت :بیا دیگه داری چیکار میکنی سهیل؟؟؟
-وای خیلی اندامت قشنگه نیلو
نیلو:بیا این بدن همیشه مال توئه
منم از خدا خواسته شروع کردم به خوردن سینه هاش و اونم کیرمو میمالید و دستشو لیس میزد
وای اصلا باورم نمیشد که اینقد زود به آرزوم رسیده باشم
نیلو:وای بدنم سر شده سهیل
-قربونت برم من
به کسش دست زدم دیدم که حسابی خیس شده فهمیدم که راس میگه حشری شده بود هرچند منم از اون بدتر بودم
رفتم سراغ زبونمو کشیدم روش و دیدم داره آه میکشه با اون صدای قشنگش حالا داشت آه میکشید وای دیوونه کننده بود این دختر
شروع کردم لیس زدن کسش یه مزه خاصی داشت من که خیلی خوشم میومد نمیدونم اگه امتحان کرده باشین میفهمین که چی میگم واقعا مزش که بره زیر زبون آدم دیگه نمیتونه ول کنش بشه
افتادم رو تخت و بلندش کردم و کشیدمش روی خودمو داشتم کسشو لیس میزدم و با یه دستم کون نرم و سفیدشو میمالیدم گفت:توشو لیس بزن برام
دستمو از رو کونش برداشتم و لای کسشو باز کردم و شروع کردم به لیسیدن توش که زبونم خورد به یه چیز مثلثی شکل که دیدم حالت آه کشیدنش عوض شده بود انگار بیشتر داشت حال میکرد فهمیدم که چوچول همونه منم شروع کردم به لیسیدن همون و با زبونم باهاش بازی میکردم دیگه صدای آه کشیدنش تو کل اتاق میپیچید دیدم گفت:بزار دراز بکشم
دراز کشید و گفت ادامه بده سهیل
منم باز شروع کردم به بازی کردن با سینه هاشو لیسیدن کسش مخصوصا چوچولش
یه چند دقیقه که گذشت دیدم یه حالی شد و ارضا شد زود خودمو کشیدم اون طرف که آبش به صورت من نریزه دیگه بی حس شده بود گفت خیلی خوبی سهیل ادامه بده تا ارضا شی توهم
منم شروع کردم گفتم رو شکمت بخواب دیدم نمیتونه آخه بار اولش بود حسابی حال کرده بود بی حس بی حس شده بود خودم کمکش کردم و رو شکمش خوابید منم یکم لپای کونشو لیس زدم و یه لیسم روی سوراخ کونش کشیدم و یه تف گنده انداختم رو سوراخ کونش و آروم گذاشتم سر کیرمو روی سوراخ کونش وای دیوونش بودم
آروم سر کیرمو کردم تو کونش که دیدم یه جیغ بلند کشید گفت ترو خدا درش بیار سهیل خیلی درد داره
منم درش آوردمو گفتم حالت جا اومد گفت آره خوبم گفتم:میتونی ادامه بدی؟؟؟
نیلو:آره
پس من دراز میکشم و تو بیا خودت بشین روش وتا هر وقت دردت گرفت پاشی خب؟؟
قبول کرد و اومد آروم آروم نشست روش و کم کم کونش گشاد شده بود که کامل نشست روشو گفتم بشین تا جای خودشو باز کنه بعد شروع کنیم
وقتی خوب خوب شد و دردش تموم شد شروع کرد به تلمبه زدن و منم چشمامو بستم و دیگه به اوج لذت داشتم میرسیدم که دیدم درش آورده و داره لیسش میزنه وای که چه حالی بود
بعد بازم اومد و نشست روش منم دوباره چشمامو بستم چند لحظه که گذشت دیدم کیرمو در آورده و داره بهش ور میره منم غرق لذت بودم و همه چی رو سپردم دست خودش
باز نشست روش کمی که کیرم رفت تو دیدم که این... چشمامو باز کردم که جلوشو بگیرم ولی دیر شده بود دیوونه کیرمو کرده بود تو کس خودش و پردش پاره شده بود یه جیغ کشید و من زود بلندش کردم که دیدم کیرم خونی شده و کس اونم خونی شده
داد زدم:دیوونه این چه کاری بود که کردی مگه تو عقل نداری هان؟؟؟
دیدم به جای ناراحتی بازم همون خنده ها
نیلو:دیگه من و تو مال همیم دیگه از چیزی نمیترسم سهیل تو تا ابد مال من شدی
-دیوونه ای تو نیلو بلند شد ونشست و بازم داشت میخندید یه سیلی محکم بهش زدم ولی بس نمسکرد و بازم میخندید
زود خودمو تمیز کردم و لباسامو پوشیدم و اومدم برم که گفت:کجا؟؟
-خفه شو فقط خفه شو نیلو
نیلو:باشه خفه میشم ولی بدون تو نمیتونی کاری بکنی یا نباید سکس میکردی یا الانم که کردی باید تا آخرش بمونی
-برگشتم که یه سیلی دیگه بهش بزنم ولی دیدم که این کارا فایده نداره
بهش گفتم:حیف سیلی که به تو بزنن و یه تف انداختم بهش و رفتم بیرون
اومدم عصبی و داغون تو خیابونا که دیدم زنگ میزنه
گوشیمو خاموش کردم و رفتم طرف خونه تا دو روز گوشیمو روشن نکردم و دانشگاه نرفتم که یکمی حالم بهتر بشه
روز سوم زنگ در خورده شد رفتم که دیدم خود کثافتشه
به زور اومد تو و گفت:سلام
جوابشو ندادم
نیلو:سلام کردم
-فرضا علیک حالا دیگه برو بیرون جوابشو که گرفتی
نیلو:تو مگه عاشق من نیستی؟
-من عاشقت بودم ولی حالا ازت متنفرم
نیلو:من دیگه مال توئم سهیل تو باید منو بگیری
-نیلو برو بیرون برو گورتو گم کن
نیلو:ببین من مال توئم نمیتونی اینجوری باهام حرف بزنی
-برو من اعصاب ندارم یه بلایی سرت میارم
نیلو:نمیتونی من عاشقتم سهیل دوست دارم جون من اینجوری نکن(شروع کرد به گریه کردن)
یه لحظه دلم براش سوخت
-گفتم فقط بگو چرا اون کارو کردی؟؟؟
نیلو:چون تا ابد من و تو مال هم باشیم
-این بدترین کاری بود که میتونستی بکنی
نیلو:ولی مطمئن ترینش
با گذشت زمان من نیلو بخشیدم چون واقعا دوسش داشتم ولی از اون به بعد سکسی نداشتیم
الان هم که دارم این داستان رو مینویسم نیلو کنارم نشسته و حدود شش ماهه که با هم نامزد کردیم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
امتحانا

سلام من سینا هستم که خاطره ی حق السکوت رو نوشتم.حالا هم میخوام یه خاطره ی دیگه بنویسم که مال زمستون همون ساله.با تشکر از دوستان فحاش . چیزایی هم که مینویسم دروغ نیست فقط دوست دارم بنویسم.

سال آخر دبیرستان بودم و درسخون.دوست دختر داشتم ولی اصلا تو نخ خانم بازی نبودم.یه روز که تو کوچه بودم دیدم یه زنه خیلی ناز داره میاد تو کوچه از دور که میومد تا از کنارم رد شد اینقدر نگام کرد که فکر کردم حتما یه چیزیم هست که اینقدر نیگام کرد ( از قیافه اش بگم:سن : 24 - قد :180 - وزن : 85 - چشای عسلی - بدون آرایش آدم فقط دوست داشت نیگاش کنه )راستشم بگم منم کم نمیارم ، زیاد نیگاش کردم ، اونروز گذشت.چندبار دیگه هم دیدمش همونجوری بود تا بعد از چند روز تو یه مغازه بودم که اونم اومد ، مغازه شلوغ بود 5 دقیقه ای اونجا بودم تا حساب کردم تو این مدت همش تو نخم بود منم اومدم بیرون با خودم گفتم بزار یه سرش کنم بیرون وایسادم تا اومد ، دنبالش رفتم میدونست دنبالشم تو یه کوچه خلوت وایساد رفتم جلو گفتم چته چرا اینقدر نیگام میکنی؟ گفت :اولا سلام ، دومآ چرا اینقدر مغروری ؟ گفتم :نمیفهمم چی میگی ؟ گفت :اینکه میخوام با هم دوست بشیم من همون بار اول دیدمت خواستم بیام باهات حرف بزنم ولی وقتی دیدم اینقدر مغروری ترسیدم آخه شوهر دارم.منم نمیدونم چم شد شاید کرم خودم بود که نمیتونستم بیخیالش بشم شایدم دلم براش سوخت گفتم :منم ازت خوشم اومده ولی تا حالا با زن دوست نبودم ، یه جور که انگار ناراحت شد گفت :مگه تا حالا با دختر دوست بودی؟ (که این حرف شروع اعصاب خوردی من بود ) منم گفتم :نه.خلاصه شمارشو بهم داد و شماره مو گرفت.روزی بیشتر از 2 - 3 ساعت با هم حرف میزدیم.اسمش پروانه بود 18 سالگی ازدواج کرده بود خونه شون نزدیک خونه ی مادرشوهرش بود کار شوهرشم جوری بود که از صبح تا غروب بیرون بود یه پسر 1 ساله به اسم بهنام هم داشت راستی یادم رفت یه خواهرشوهر به اسم زهرا هم داشت که باهاش خیلی راحت بود.( که اگه شد جریان زهرا هم مینویسم براتون ).
( یک ماهی میشد که با هم دوست بودیم )من همون موقع هم الان خیلی به سر و وضع خودم میرسم بیشتر موقع ها باهام سر مدل موهام و قیافه ام و طرز لباس پوشیدنم جر و بحث میکرد البته خیلی با هم خوب بودیم اما میرسیدیم به بحث قیافه میگفت تو به خاطر بقیه ی دوست دخترات اینقدر به خودت میرسی.در ضمن چون سنم کم بود بهم میگفت : بچه ، بیشتر موقع ها هم بچه صدام میزد تا سینا ، منم تو این مدت اصلا در مورد سکس و اینا هیچی نگفته بودم ولی خودش همیشه یه چیزایی میگفت که پشت تلفن یا وقتایی که با هم بیرون بودیم سیخ میکردم اما چون بچه بودم میترسیدم در موردش حرف بزنم و اون بگه تو فقط منو برای اون چیزا میخوای.چند روزی بود که رفته بود رو اعصابم (مثلا زنگ میزد گوشیم اشغال بود دیگه یک ساعت سؤال و جواب میکرد )نزدیکای ظهر بود زنگ زد منم بیرون بودم دوباره خواست شروع کنه که داد زدم سرش گفتم اشتباه کردم که باهات دوست شدم و دیگه کاری باهات ندارم اونم گفت باشه و قطع کرد.برای یه لحظه یه حالی شدم که حالام نمیدونم چی بهش بگم ، انگار پشیمون شدم چون منم دوستش داشتم ولی با خودم گفتم نباشه بهتر از این اعصاب خوردیه.( راستشم دو سه روز قبلش که رفته بودیم تفریح با یه دختر دیگه به اسم کیمیا آشنا شده بودم که اونم جریانش مفصله!!!)داشتم میومدم سمت خونه که دیدم داره زنگ میزنه خواستم جواب ندم ، که با خودم فکر کردم شاید کار داشته باشه ، برداشتم دیدم جوری گریه میکنه که صداش بالا نمیاد . به زحمت گفت : سینا خیلی وابستت شدم نمیتونم بدون تو زندگی کنم . منم دیدم اوضاع خوبه و همین حالا وقتشه .گفتم من دیگه نمیخوام تو دیگه داری منو اذیت میکنی افتاد به التماس کردن ، بعد از اینکه خوب التماس کرد ازش قول گرفتم که دیگه هیچ وقت اونجوری حرف نزنه که اونم قبول کرد. ( اینم نگفتم من اونروز ساعت 2 امتحان داشتم که حتما باید میرفتم ).وقتی خواست خداحافظی کنه گفت : الان میای پیشم ؟ فکر کردم مثل همیشه میخواد بیاد بیرون میگه برم ببینمش یا از تو کوچه شون رد بشم.گفتم : کجا بیام ؟ گفت : خونه ی ما .من چند لحظه ساکت شدم . گفت چیه میترسی ؟ گفتم : آخه شوهرت چی ؟ مادر شوهرت اینا چی ؟ گفت : هیشکی نیست تو بیا بقیه اش پای من . منم تازه امتحان ساعت 2 یادم افتاد ، گفتم نمیتونم بیام امتحان دارم اگه شد بعدا بیرون میریم باهات حرف میزنم.گفت : اصرار نمیکنم هرجور راحتی ولی دیگه برای خونه بهت قول نمیدم.گفتم : عیبی نداره و خداحافظی کردیم . همینجوری که حرف میزدیم قدم زنان تقریبا در خونه ی خودمون بودم.ساعت نزدیکای یک بود باید ناهار میخوردم و میرفتم مدرسه . دم در انگار یکی زد پس کله ام گفتم زود میرم پیشش و بر میگردم انگار دست خودم نبود .راه افتادم طرف خونشون.رسیدم تو کوچه خیلی خلوت بود.در زدم اومد درو باز کرد چشاش قرمز قرمز شده بود ولی همونجوری زد زیر خنده ، گفت : چی شد پشیمون شدی پشت تلفن گفتم ناز نکن؟ با خنده گفتم : دلم برات سوخت.رفتم تو پسرش تو حال خوابیده بود.درو بست اومد روبروم نشست گفت : فقط میخواستی امروز گریه مو در بیاری ؟ منم گفتم : دیگه حوصله ی بازجویی هاتو نداشتم.دیدم دوباره زد زیر گریه و میگفت :نمیخوام مال کس دیگه ای باشی و از این حرفا ، که منم گرفتمش تو بغل و کلی براش خالی بستم که به غیر از تو با کسی نیستم و نمیخوامم باشم خلاصه زیاد حرف زدیم و اصلا حواسم به ساعت نبود.ساعتای 1.5 بود که پیش خودم گفتم باید برم.بلند شدم که دیدم دستمو محکم گرفت گفت کجا ؟ گفتم : امتحان دارم این حرفو تموم نکردم که بلند شد منو گرفت تو بغل و لبشو چسبوند به لبم تا حالا اونجوری ندیده بودمش ، خیلی حشری داشت لبمو میخورد .منم حشرم خیلی زده بود بالا کم کم دستمو از زیر تاپش بردم تو ، سینه های خوش فرمش تو دستم بود هیچوقت فکر نمیکردم سینه هاش اینقدر بزرگ باشه آخه از رو لباسایی که میپوشید سایزش معلوم نبود.دیدم تاپشو زد بالا گفت : بخورشون . منم همونجوری مثل وحشیا شروع کردم به خوردن . دیدم داره دامنشو در میاره ، چی میدیدم رونهای نازش که حتی یه گرم گوشت اضافه روشون نبود وسطشم یه شرت قرمز بود که خیس خیس شده بود.منم به پشت خوابوندمش شرتشو کشیدم پایین یه کس سفید ، تنگ ، بدون حتی یه دونه مو ( حتی بعدا که بیشتر کس از نزدیک دیدم ، کس رویا بیشتر شبیه کس دخترا بود تا کس یه زن ) که با خنده بهش گفتم : فکر کنم پیش بینی این موقعیتو کرده بودی.خواستم بخورمش که نزاشت منم اصرار نکردم.گفت :لباساتو در بیار بچه.معطلش نکردم وقتی کیرمو دید ، بدجور نیگاش میکرد گفتم چیه تا حالا ندیدی ، گفت : چرا ولی مال شوهرم خیلی کوچیکه تقریبا نصف اینه.گفتم حالا اینم امتحان کن.گفت دوست داری بخورم اول گفتم تو نزاشتی منم نمیزارم . ولی زود پشیمون شدم کیرمو رسوندم دم دهنش خوردش ولی مگه دیگه تموم میکرد نزدیک بود ارضا بشم که صدای آرش بلند شد رویا منو کنار زدو رفت طرف آرش یه دو دقیقه ای طول کشید تا خوابوندش تو این مدت آمپر منم اومد پایین! برگشت ایندفعه پشتشو بهم کرد گفت بکن .منم سر سینا کوچولو رو آروم آروم میاوردم رو کسش دیدم دست چپشو آورد رو کونش ، کیرمو گرفت ، گفت : تو یا خیلی واردی یا هیچی سرت نمیشه .خندیدم گفتم : دومی . کیرمو رو سوراخ کسش تنظیم کرد و گفت : بکن چرا معطلی . منم امونش ندادم تا رفت توش یه جیغ بلند کشید ، با جیغ پروانه بهنام هم دوباره بیدار شد ولی اینبار بهش توجهی نکرد منم داشتم خیلی حال میکردم سرعتمو زیاد کردم و از پشت سینه هاشو میمالیدم هر چند لحظه سرشو میچرخوند رو به من و یه لب ازم میگرفت.با اینکه کسش خیلی تنگ بود ولی چون ارضا شده بود خیلی راحت میرفت تو و بیرون میومد.بعد از چند لحظه که تازه حواسم اومد سر جاش تازه کونش چشممو گرفت کیرمو دراوردم دیدم برگشت که آبمو بریزم رو سینه هاش که گفتم عجله نکن.گفت:چرا دراوردی؟ گفتم : میخوام از پشت برم که گفت نه من به شوهرمم از پشت نمیدم گفتم باشه دوباره همونجوری وایساد منم سر کیرمو تف مالی کردم گذاشتم دم کونش که برگشت گفت: نه. گفتم :پروانه جون درد داشت در میارم بخاطر سینا قبول کن.که گذاشت ، رو شکم دراز کشید منم یه بالشت زیر شکمش گذاشتم تا کونش بیاد بالاتر یکم که کلاهکش رفت تو جیغش بلند شد میگفت سینا درش بیار جون پروانه درش بیار منم که میدیدم فقط حرف میزنه و مثل اول قصد فرار نداره آروم آروم جلو میرفتم به وسطش که رسید میگفت دارم میسوزم توروخدا در بیار منم حدود دو دقیقه بی حرکت وایسادم بعد از اون مدت نه من حرف زدم نه اون تا من دوباره فشار دادم تو ، تو یه لحظه تا بیخ کیرم تو کونش بود شروع کردم عقب و جلو کردن دیگه داشت آبم میومد ، که دیدم خودش برگشت گفت سینا از پشت بسه دارم میمیرم دلم نمیومد ولی وقتی قیافه ی معصومشو دیدم برش گردوندم و گذاشتم جلو حالا دیگه اون مثل وحشیا تو موسرم چنگ میزد و میگفت چند تا دوست دختر داری کثافت چند تا عوضی ؟ منم که دیگه تو حال خودم نبودم جوری عقب و جلو میکردم که سینه هاش دیگه سرجاشون بند نبودن و مثل توپ اینطرف و اونطرف میرفتن .بهنام هم دوباره بلند شده بود و صدای گریه ش قطع نمیشد.حتی وقتی از شدت شهوت لبمو میخورد از لبم خون اومد و وقتی من دیدم که خون رو سینه هاس چکیده میگفت خوب بهت کردم.خواستم بکشم بیرون که گفت:نه بزارش. منم ترسیدم گفتم حامله نمیشی ؟ خندید گفت:تو خودت بچه ای نمیتونی فعلا بچه درست کنی!گفتم نه واقعا چیزی نمیشه گفت :نه قرص خونه دارم میخورم.منم آبمو تا ته خالی کردم تو کسش دیگه نا نداشتم بغلش دراز کشیدم داشت برام حرف میزد که یه لحظه که چشامو باز کردم چشمم به ساعت دیواری افتاد اصلا حواسم به امتحان نبود ساعت 5 دقیقه به 2 بود تند تند لباسامو پوشیدم دیدم پروانه هم داره با عجله لباس میپوشه گفتم : من امتحان دارم باید برم تو چرا میپوشی؟ گفت :فکر کردم تو صدایی ،چیزی شنیدی!
یه لب باحال بهم داد و تا دم در باهام اومد منم اومدم بیرون تا خودمو رسوندم مدرسه ساعت 2.20 بود که با هزار خواهش و تمنا رفتم سر جلسه ولی مگه امتحان دادم!همش تو فکر یک ساعت قبل بودم .یه ربع نبود سر جلسه بودم که دیدم پروانه داره زنگ میزنه که نمیتونستم جواب بدم بیشتر از 60 بار تو یه ساعت زنگ زد. جلسه تموم شد و اومدم بیرون ،دوباره زنگ زد جواب دادم که میگفت : سینا توروخدا هنوزم دوستم داری؟ هنوزم باهام همونجوری هستی؟ که منم میگفتم آره و تورو با تمام دنیا عوض نمیکنم.تا دو روز بعدش روزی ده بار زنگ میزد و یه جورایی همینارو میپرسید.اون سال و سال بعدشم باهاش بودم ولی دیگه اونجوری نه. ظهرها یا شب هایی که شوهرش خونه نبود میرفتم پیشش اونم به شوخی به بهنام میگفت:بلند شو بهنام بابات اومده.
سر جریانی که با زهرا داشتم پروانه فهمید ولی به روی خودش نیاورد.تا دانشگاه قبول شدم که دیگه جواب تلفن هاشو ندادم و بعدشم خطمم عوض کردم.
تا امروز که دوباره تو یه کوچه دیدمش هردوتامون اشک تو چشمامون جمع شد.رفتم جلو بهش گفتم پروانه به خاطر کارایی که در حقت کردم میخوام ببخشیم .اونم گفت : اینقدر دوستت داشتم که هیچوقت از دستت ناراحت نشدم و رفت...
     
  
مرد

 
دوست دختر گوشتی من


بدون سلام این حرفا همین را میگم دلتون بسوزه هههههه .با یک دختری از چت اشنا شدم که اسمش هلیا بود.راستشا بخواین اشنا گی مون توی چت دو روز طول کشید تا این که یک شب بحث سکس باز شد تو چت و یک سکس نتی رفتیم از حرفای منم خوشش اومده بود و شمارهشا به من داد. با هم قرار گذاشتیم .اودم سر قرار اومد دیدمش. واییییییی نگو که چیچی بود یک دختره مو خرمایی سفید با چشمهای خرمایی و هیکل گوشتی لامسب دهنم اب افتاد. رفیتم یک جا نشستیم رو صندلی معلوم بود دختره با درکی بود بهش گفتم عزیزم بیا کنارم بشین گفتش چرا منم بهش گفتم میخوام دست هام را بندازم دور کمرت هلیا هم نشست و دست هامون را گرفتیم تو دست هم.با دست راستم که دور کمرش گرفته بودم کمرش و شکمش را مالوندم به طرز باورنکردنی نرم بود مثل این بود که رو ابر ها بودم گوشتی بود گونه های درشتی داشت وصورت خنده رویی داشت.اخرشا بگم من بهش گفتم سکس میخوام اونم به من گفت بعد سکس میخواهی ترکم کنی منم گفتم نه اگه تو بخواهی من باهات میمونم اونم بهم گفت اگه با من بمونی همه جوره برات میذارم و هر کاری داشتی برات میکنم دختر لوتی و با معرفتی بود اهل تیغ زدن نبود.بردمش خونه خالی اما قبل این که ببرمش بهش گفته بودم چطوری با من سکس کنه که من حال بیام.بهش گفته بودم وقتی رفتیم تو خونه تو اول پیش قدم شو لباس هام را بکن و سریع ساک بزن اونم گفت باشه . بردمش خونه در را که بستم و برگشتم دیدم همون طوری که میخواستم کیرم تو دهنش بود خودم هم نفهمیدم کی کیرم را در اورده بود.ساک سفتی میزد کیرم قرمز شده بود مک میزد وهمه ش صدای اوووم در میاورد و میگفت قربون کیرت برم خیلی سفته دوستش دارم خوشمله منم بهش گفتم مال خودت هر جور دوست داری باهاش تا کن دختر شیطونی بود از قبل میدونستم همین طور که داشت ساک میزد یک گاز ملایم به کیرم گرفت که ابم ریخت خیلی بهم حال داد لاشی داشت کونم را پاره میکرد دهنم را سرویس کرده بود دختره شیطون بلا بلندش کردم از لباش نمیشد بگذری چشماش را که دیدم برق میزد یا همون شهلایی شده بود بعد کلی لب و روشلواری مالوندن کیرم بهش بردمش تو اتاق و لختش کردم سوتینشا جر دادم خوابوندمش کف اتاق رفتم روش اصلا نمیتونستم خودم را کنترل کنم فقط داشتم مثل کس خل ها کیرم رو دلش میمالوندم اما اونم خیلی داشت حال میکرد گفتم میخوام جرت بدم گفت که جون بخواه عزیزم.کرم را برداشتم یواش یواش گشادش کردم که برگشت و کیرم و را گرفت گفت صبر کن گفتم بهش چی شده دیدم خوابیدرو من را کیرم را گذاشت تو دهنش کسش را گذاشت رو صورتم گفت بخور حالت69 انگلیسی منم خوردم کس شا ابش هم خوردم خیلی حشری بودم بلندش کردم رفتم پشتش کیرم را لا کونش بالا و پایین میکردم که دیدم کونش عرق کرده کیرم داشت یک حالی میشد داشتم از حال میرفتم خیلی نرم بود قابل توصیف نیست .خلاصه کردم توش و شروع کردم به تلمبه زدن که همین طور که میزذم دست هاش را گرفتم از پشت سر و بدنش را تحت تسلط خودم گرفتم که یک هو ابم تو کیرم داشت له له میزد بیاد بیرون که تندش کردم اونم فقط داشت میگفت حال بده حال بده این قدر تندش کردم که هنوزم که هنوزه سرم داره گیج میره خوارشا گایدم همچین که کیرما در اوردم تابوندمش و کیرم را گذاشتم لا پستون هاش اونم پستون هاش را سفت میمالوند به کیرم .ابم که پاشید این قدر فشار داشت که از لا سینه هاش پاشید تو صورتش و بهم گفت اجمق کثیفم کردی منم کم نذاشتم و کیرم را گذاشتم رو صورتشا همه را خالی کردم روش خیلی کیف داده بود بهم خوابیدم اونم خوابید کنارم با دستش شروع کرد بمالونه برام و ازم لب میگرفت البته بگما ابما از رو صورتش که خورده بود و پاک کرده بود همین طور که داشتیم لب میگرفتیم منم براش میمالونم اب کسش که اومد گرفتم ریختم رو کیرم اونم با اب کسش برام میزد خیلی باحال بود کیرم هم نمیخوابید ابم میریخیت فقط اما شهوتم تمومی نداشت چون ورزشکارم و جغی نیستم همیشه دنبال واقعیش بودم خلاصه وقتی چسبید بهم اومد تو بغلم خیلی کوچیک بود تو بغلم گم بود خودش هم فهمیده بود و نیش خند زد اخه من کشتی و بدن سازی میرم اما هم سن بودیم فقط هیکلی بزرگ بودم تو بغلم سفت گرفتمش که داشت برام سینه هام را لیس میزد و میخوره منم سراشا تو بغلم سفت گرفته بودم و ماچش میکردم خیلی دختره خوبیه هنوز هم باهاش رابطه دارم براتون میام مینویسم درسته یکم شهوتی نبود اما من حوصله نداشتم همه چی را براتون بگم .همه اش هم راست بود در کل میخوام بهتون بگم با یک دختر باشید رو راست باشید خیلی بهتره همین
     
  
مرد

 
سکس من و مریم و پسر شیطونه


سلام به همه بچه های گل سایت راستش رو بخواین می خوام داستان سکس خودم با مریم که بهترین دوستمه رو با دو تا کیر کلفت بگم درضمن این داستان کاملا واقعی نیست بلکه نیمه واقعی هستش از مریم خودم بگم که یه زنی هستش میانسال باقدی تقریبا متوسط وسینه 85 و کون واقعا عالی من که هر موقه بااون حرف میزنم کیرم راست راست میشه نمی دونم چرا چندین بار هم به خودش گفتم خودش هم همیشه میخنده من با مریم سکس های زیادی داشتم تازمانی که موقعیت ما خراب شد و جایی برای برنامه هامون نداشتیم مجبور میشدیم زمانی که آتیشی مشیدیم با هم با ماشین بریم بیرون و همونجا تو ماشین یه حال حسابی میکردیم اون حسابی برام ساک میزد و کیرم رو مخورد تا آبم بیاد زمانی هم که آبم میومد همش رو میخورد و منم بهش میگفتم که بالای پاهام بخوابه منم لباساش رو می دادم بالا سینش رو میمالوندم کسش رو میمالوندم خودم رو دولا میکردم در حین اینکه سینش رو میخوردم باکسش بازی میکردم تا آبش بیاد کارمون رو تموم میکردیم می رفتیم بعد از چند مدت نداشتن سکس با مریم خانوم هوس این رو کردم که سکس دو تا مرد رو با مریم انجام بدم که به خانوم گفتم که دوس دارم تو بین دو نفر باشی و با دوتا کیر سکس کنی( یعنی تو خیالاتمون )ولی اون اصلا گوشش بده کار نبود هرچند که یه زن آتیشی بود ولی اصلا رانمی داد تا اینکه بلاخره به خاطر نداشتن جای خوب موفق شدم راضیش کنم که به خونه یکی از دوستام بریم که اسمش رو نمیگم و اسم مستعارش رو میزارم پسر شیطونه دو تایی با مریم حال کنیم اره ما برگشتیم موضوع رو با مریم خانوم درمیون گذاشتیم که برگشت به من گفت که تو خیلی نامردی میخوای بعد از این چند سال با من اینکار رو بکنی منم برگشتم گفتم بابا خیلی حال میده تجربه جدیدی هستش و ماکه جا نداریم باهم یه حال درست و حسابی بکنیم این شد که خانوم راضی شد با دوستم هماهنگ کردم و تو یه روز سرد زمستونی من و مریم و پسر شیطونه با هم رفتیم خونه پسر شیطونه من که انقدر آتیشی بودم که به محض رسیدن به خونه افتادم به جون مریم خانوم که نگو مریم خانوم ما از ما بدتر بود من و مریم شروع کردیم به خوردن همدیگه پسر شیطونه که مارو دید هاج و واج مونده بود که چی بگه سریع اون رو بردم سمت مبل تو پذیرایی شروع کردم به لخت کردنش تمام لباساش رو درآوردم به جز سوتین و شرتش مریم هم تو این زمان بیکار نبود و شروع کرد دراوردن لباسای من داشتیم از هم لب می گرفتیم من سینش رومیمالیدم بدنش رو لیس میزدم که پسر شیطونه هم سر رسید دیدم که لخت مادرزاد اومده بایه کیر که فکر کنم اندازه یه کیر اسبه تو دستش داره باکیرش ور میره من و مریم زمانی که این صحنه رو دیدیم دهنمون باز مونده بود که چی بگیم اخه کیر من خیلی از کیر پسر شیطونه کوچیکتر بود پسره هم که این صحنه رو دید سریع کیرش رو آورد جلو دهن مریم و کرد تو دهن مریم که تا حالا همچین کیری ندیده بود جیغش دراومد همش رو کرد تو دهنش شروع به خوردنش کرد هی عقب جلو میکرد و هوم هوم میکرد و قربون صدقه کیر پسر شیطونه میرفت منم داشتم با یکی از سینه هاش ور ویرفتم و اون یکی رو کرده بودم تو دهنم میخوردمش حدود یه دو سه دقیقه همینطور ادامه دادیم تا اینکه من اومدم سمت کس مریم شورتش رو در آوردم روی مبل کونش رو دادم جلو به حالتی که روی مبل لم میدن خودمم نشستم جلوش سرم رو بردم سمت کسش شروع کردم به خوردن کسش اونم هی سرم رو فشار می داد سمت کسش پسر شیطونه هم کیرش رو از دهن مریم در آورد گذاشت لای سینه هاش اونم سینه هاش رو به هم چسبوند که پسره لای سینه هاش رو قشنگ بکنه چون کیرش آنقد بزرگ بود زمانی که میداد جلو میرفت تا دهن مریم و برمی گشت مریم هم دهنش رو باز می کرد کیرش رو زبون می زد یه چند دقیقه ای به همین صورت گذشت که گفتم خوردن دیگه بسه من دارم میمیرم مریم می خام امروز کس و کونت رو یه سره کنم ببینم بهت حال میده یا نه با دو تا کیر اونم گفت ببینیم و تعریف کنیم شنیدن کی بود مانند دیدن اومد گفت نه هنوز موقش نشده خودش دراز کشید رو زمین منوگذاشت رو شکمش که دو تا پاهام بینش باشه کیرم رو گذاشت لا ی سینش بهم گفت که دستت رو بذار رو کسم و بمالون و کیره پسره رو گرفت کرد تو دهنش آخه میگفت که خیلی خوشمزست هی می خورد هوم هوم می کرد با این که داشت خفه می شد ول نمی کرد بعد از خوردن برگشت گفت که بذار تو کسم دارم می می رم من کیر می خوام جرم بده پارم کن کس و کونم رو یکی کن منم سریع از روش پاشدم اومدم پایین گفتم بذار بکنم تو کست گفت نه بذار پسر شیطونه این کارو بکنه تو هم بذار تو کونم پسر شیطونه اومد دراز کشید مریم رفت نشست رو کیرش یواش یواش کیرش رو سر داد تارفت تو کسش دیدم مریم صداش در نمیاد بعد چند لحظه یه جیغ زد و گفت سوختم دارج جر می خورم بعد چند بار بالا پایین کردن رو پسره دراز کشید به من گفت بکن تو کونم اخه اگه این دسته بیل اول بره تو کونم چیزی ازم باقی نمیمونه منم اومدم جلو دهنش گفتم بخور خیسش کن اونم برام خورد تا قشنگ خیس خیس شد برگشتم پشتش کونش رو باز کردم آروم آروم کیرم رو دادم داخل که دیدم جیغش رفت هوا گفت چته داغون شدم دارم پاره میشم درش بیار منم اصلا گوشم بده کار نبود پسره هم داشت از زیر کسش رو میکرد و سینش رو میخورد منم از پشت کمرش رو گرفتم حسابی داشتم تلنبه می زدم که دیگه دیدم مریم داره لذت میبره داره قربون صدقه جفتمون میره میگه اره بکنبن دارین دو نفری منو میکنین اره من دارم به دو نفر میدم اره کس و کونم رو یکی کنین اخ عجب کیرای دارن منو میکنن آخ جون بکنین بکنین دیدم که یه دفهعه یه جیغی زد و شل شد رو پسره اره اون ارضا شده بود منم دیدم که خیلی بی حال شده ولش کردم پسره هم ولش کرد اومدیم کنار تا یه خورده سرحال بشه حالش که جا اومد گفت می خوام برا جفت تون ساک بزنم اومد نشست جلو ما دو تا شروع کرد به خوردن مثل تو فیلما یه دونه از کیر من میخورد یه خوردعه از کیره پسره آنقدر خورد تا آبم داشت می یومد بهش گفتم گفت بریز رو صورتم برا پوستم خوبه منم همش رو ریختم رو صوتش که تو همین لحظه پسره هم میگه آبم داره میاد گفت بریز رو سینم که اونم همش رو ریخت رو سینش سه تایی ولو شدیم وسط اتاق بعد اینکه سر حال اومدیم سریع لباس پوشیدیم از پسره خداحافظی کردیم اومدیم بیرون این بود از داستان من اگه بد بود ببخشید. امیدوارم که یه خونه خوب پیدا کنم بدون دردسر باهاش حال کنم .
     
  
مرد

 
کاناپه

سلام به دوستای عزیزم
من نازی 22 سالمه میخوام داستان یکی از سکسام با دوست پسرم رو واستون تعریف کنم.من سن 20 سالگی با میلاد اشناشدم حالا چه جوری مهم نیست .اولین دوست پسرم بود که باهاش سکس داشتم عاشق سکس باهاش بودم با همون پیشنهاد اول قبول کردم.اخه خدایی اندامه نازی داشت که من هرچی بخوام بگم بازم کمه.ولی خودم اندامی دارم که تکه تکه باسن قلمبه وسینه ی تپل وپرده ارتجاعی.یه روز که بامیلاد حرف میزدم گفت فردا بیا خونمون کسی نیست مامان اینامیرن بیرون منم قبول کردمو از اونجای که میدونستم فردا چی انتظارمو میکشه رفتم حموم و کلی سفید کردم.صبح ساعت 10 رفتم خونشون مثل همیشه لباسامودراوردمو گفتم وای چقدر خوابم میاد به خاطرتو ازخواب بلندشدم میلاد گفت الهی من قربون تو برم ویه بوس محکم ازلبم کرد که هیچ وقت دلم نمیخواست قطع بشه.اون تارفت دروقفل کنه من خوابیدم رو کاناپه .یه دامن کوتاه ویه تاپ سکسی که خودمم حشری میشدم.اومدو خوابید روم اخ جون چیزی که منتظرش بودم.لبای قلوای و خوشگلشو گرفتمو حسابی خوردم دستمو تو موهاش میکشیدمو اونم سینه ی منو میمالید لبو ول کردیمو رفت سراغ گردنم منم گوششو میخوردم تاپمو در اورد سینمو از سوتینه سکسیم دراودو مک میزد با زبونش با نوکش بازی میکردودستشوکرده بود توشرتمو کسمو میمالید ااااااااخ چقدر حشری بودم انقدر حالم توپ بود که موهاشو میکشیدم دامن و شورتمودراورد منم سوتینمو.رفت پایین که کسمو لیس بزنه ولی رو کاناپه نمیشد پاهامو پایین گذاشتم به حالت نشسته وسرش گذاشتم رو کسم سرشو فشار میدادم زبونشو تا ته کرده بود داخل.دلم میخواست زودتر منو بکنه بلندشد منو سروته کردو کیرشوکرد تو دهنم سفت سفت شده بود تند تند تلمبه میزد تو دهنم ازکاناپه پایین اومدیمو روی زمین خوابیدیم چون انقدر تکون میخوردیم که نمیشد خوابیدم رو زمین .یه خورده کسمو خورد تا خیس بشه منم مال اونو خوردم سکسه 69 بودبعد اینکه کاملا خیس شد کیرشو گذاشت تو کسمو فشار داد اینجا بود که صدای دوتامون بلندشد با حرفای سکسی که میزدیم بیشتر حشری میشدیمو اون تندتر تلمبه میزد منم با دستم کسمو میمالوندم گردنو گوششو میخوردم گاهی وقتام سینشو میخوردم به بغل خوابیدم ازپشت میکرد واز جلو با دستش کوسمو میمالید منم سرمو برگردوندم عقب ولب میگرفتم بعضی وقتاهم گردنمو میخورد.یه بارم به طورسگی سکس کردیم میخواست بذاره تو کونم ولی با اینکه قبلا ازکونم بهش داده بودم ولی دردم میومد بیخیالش شدیم باز پامو داد بالا و روم خوابید تندتند تلمبه زد من ارضاشدم ولی اون نه .تمام عضلم سفت شده سوراخ کسم تنگ بود.لباشو تودهنم فشار میدادم انقدر که لبای جفتمون باد کرده بود.انقدر توگوشش اه وناله میکردموبادستم کونشو فشار میدادم تا اینکه اونم ارضا شد کیرشو کرد تو دهنم انقدر مک زدم تا دادش رفت هوا.بعد از اون بغل هم خوابیدیمو لب گرفتیمو به امید سکس دیگه.تا الان هم چندبار دیگه بهش دادم .امیدوارم از داستانم خوشتون اومده باشه
     
  
مرد

 
اکیپ 4 نفره ی ما


سلام. درابتدا بايد از اينكه خاطره ام يكم طولاني هست ازتون معذرت بخوام. در ضمن تمامي اسامي مستعاره.
مهرماه ٩٠ بود كه دوستم مهدي بهم زنگيد و گفت با يكي قرار دارم، تنها نيست تو هم بيا، به گفته خودش قرار اولش بود، رفتيم يكي از كافي شاپ هاي معروف شهرمون. وقتي رسيديم اونا اونجا بودن، يكيشون ندا بود كه با مهدي دوست بود، اون يكي مريم بود. يه جورايي براي ما سانتي مانتال به حساب ميومدن. اون روز رو با كلي صحبت و بگو بخند كس و لاس گذرونديم، يكي دوروز بعد مهدي گفت بيا ١ اكيپ ٤نفره بشيم، تو با مريم باش و منو ندا هم كه باهم هستيم، (منم با ديدن مريم ازش خوشم اومده بود اما روم نميشد چيزي بگم، اين پيشنهاد مهدي و البته ندا خيلي خوشحالم كرده بود) ندا شماره مريم رو برام فرستاد منم حوالي ظهر ١ اس دادم و خودمو معرفي كردم و گفتم اين شماره منه، غروب بود كه جواب اس منو داد، (از اونجايي كه ندا با مريم صحبت كرده بود و هماهنگ كرده بود اونم خيلي راحت پذيرفت) اينجا بود كه دوستي منو مريم آغاز شد...
اوايل از هردي حرف ميزديم و بيشتر حرفامون به اين گروه يا به اصطلاح اكيپ ختم ميشد، بعد از ٣،٤ هفته اس هاي ما جنبه سكسي گرفت و حرفهاي سكسي خيلي راحت بين ما رد و بدل ميشد، براي چند روز بعد ٢باره قرار گذاشتيم بريم همون كافي شاپ. روز قبلش مهدي و ندا بحثشون ميشه و ما با كلي خواهش و التماس اونا رو آشتي داديم اما بعد از روز قرار ٢باره بحثشون ميشه. مهدي و ندا رابطشونو تمام كردن هرچند مهدي دلش نميخواست اما كله شق تر از اين حرفا بود. من براي جمعه با مريم قرار داشتم بريم ساحل، چون خودم ماشين ندارم و مهدي هم گفت نميام با يكي ديگه از دوستام هماهنگ كردم بياد باهامون، جمعه شد و رفتيم دريا، ندا هم اومده بود، البته اونا به بهانه تولد دوستشون اومدن بيرون، اول رفتيم برديمشون خونه دوستشون كادو رو دادن و اومدن كه بريم، رفتيم دريا (كه شهر ديگه اي بود و با شهر ما ٣٠ تا ٤٠ دقيقه فاصله داشت، شما فكر كنين نوشهر) ندا و وحيد باهم تيريپ دوستي بستن و رفتن لب ساحل قدم بزنن و منم از فرصت استفاده كردم و با توجه با اينكه اين فصل سال اونجا خلوت بود و البته از قبل زمينه سازي كرده بودم، براي اولين بار مريم رو بوسيدم، يكم كه گذشت براي چند ثانيه لبهاي همو هم بوسيديم.
بعد از اون جمعه كه خيلي هم خوش گذشت حرفهاي منو مريم به سكس تلفني كشيد، يواش يواش طوري شده بود كه هرشب سكس تلفني داشتيم، دختر داغي بود مثل من كه زود حشري ميشدم. از اونجايي كه سكس تلفني بعد از ١مدت تكراري ميشه و جواب نميده برنامه ريزي كرديم يكي از روزهاي وسط هفته دانشگاه رو بپيچونن و بريم ويلا. با دوستم كه خيلي تو خط اجاره كردن ويلا بود صحبت كردم و منو به يكي از دوستاش معرفي كرد، براي دوشنبه ويلا توي همون شهر ساحلي ok‏ شد، ٤تايي رفتيم واسه ويلا، درحالي كه همه ميدونستيم واسه چي ميريم اما خودمونو ميزديم به اون راه، البته منو وحيد از قبل هماهنگ بوديم و اون مشروب و كاندوم و اسپري خريده بود منم با خودم روغن گليسرين آورده بودم. ندا دختر متوسطي بود البته از لحاظ اندامي منظورمه، فكر كنم قدش حدود ١٦٥ بود، با هيكلي مناسب همين وزن، نه چاق و نه لاغر، اما مريم قد بلندتر بود، تپل تر هم بود، كون و سينه هاش از روي لباس مشخص تر و جذاب تر بود، وقتي رسيديم ويلا ندا و مريم رفتن توي يكي از اتاق خوابها لباسشونو عوض كردن، واي كه عجب دافي شده بودن، اولين بار بود با اون وضع ميديدمشون، چون هوا سرد بود لباساي باز نپوشيدن اما لباساي جذب به تن داشتن كه خيلي تحريك كننده بود. وحيد با ندا رفتن توي يكي از اتاق خوابها (آخه اونا خيلي زودتر و سريعتر از ما بحث سكس رو توي رابطه ي تلفني شروع كرده بودن و مثل ما به آرامي و با احتياط جلو نرفتن، يه جورايي مستقيم بهم گفتم فقط ميخوان باهم سكس داشته باشنن، اما ما هنوز مستقيما بهم نگفتيم اون روز قصدمون سكسه) مريم رفت رو كاناپه نشست و منم رفتم كنارش، يكم حرفهاي بي ربط زديم، يكم خودمو بهش چسبوندم، چند تا بوس كوچيك و بعدش هم لب گرفتيم، خيلي حال ميداد، خيلي خوب لب ميداد، منم يواش يواش بازوهاشو از رو لباس لمس ميكردم، بعضي وقتها هم چونه و زير چونه زير گلوش رو آروم ميبوسيدم. بلند شديم باهم رفتيم توي اون يكي اتاق خواب، رفتيم روي تخت نشستيم، يكم موهاشو نوازش كردم و از چشم و ابروش تعريف كردم، يواش يواش دوباره شروع كردم به بوسيدن و نوازش كردن بدنش. همونطور كه نشسته بوديم خوابوندمش و كنارش دراز كشيدم، آروم سينه هاشو نوازش ميكردم، كاملا مشخص بود كه داره تحريك ميشه آخه نفسهاش نا منظم بود. رفتم روش دراز كشيد و كيرمو كه ديگه بزرگ شده بود از رو شلوار ميمالوندم به كسش. يكم كه اينكارو كردم لباسشو دادم بالا، سوتينشو هم دادم بالا و سينه هاشو ديدم، خيلي حال كردم چون هموني بود كه دوست داشتم، سينه هاي بزرگي داشت با نوك برجسته كه يك حاله ي كمرنگ صورتي دورش نوك سينه داشت، سينه هاي نرمشو ميمالوندم و آروم ليس ميزدم، يواش يواش صداش در اومدو حرفهايي كه توي سكس تلفني ميزد رو تكرار ميكرد، جوووون گفتن هاش خيلي تحريك كننده بود. منم داشتم سينشو ميخوردم. دستمو بردم توي شلوارش، شلوار جينش اذيتم ميكرد، دكمه هاشو باز كردم، كسشو از روي شرت ميمالوندم، گرماي كسش رو كاملا حس ميكردم. كس تپلي داشت، خيلي هم نرم بود. مريم فقط چشماشو بسته بودو لذت ميبرد، خيلي حشري شده بود. دستمو گذاشتم توي شرتش، واي خداي من چقدر گرم بود، ترشحاتش باعث شده بود خيسي كسشو كاملا حس كنم، دستمو بردم بين لبه هاي كسش كه خيلي هم بهم چسبيده بود، قسمتهاي بالاييشو ميمالوندم و در اين بين هراز گاهي لباشو ميبوسيدمو و آه ميگفتم، ازش ميپرسيدم دوس داري اونم با اشاره ي سر تاييد ميكرد. فكر كنم ١٠ دقيقه اي اينكارو كردم كه ديدم پاهاشو بهم جفت كرد و با رونهاش دستمو روي كسش فشار ميده و خودش كسشو محكم به دستم ميمالوند، فهميدم داره ارضا ميشه، منم بيشتر سينه هاشو مالوندم و گردنشو ليس زدم كه يهو وايساد و چند ثانيه بي حركت موند، روي دستم خيسي آب كسشو حس ميدم، البته اينطور نبود كه دستم خيسه خيس شه اما يكم لزج شده بود، با دستمال دستمو تميز كردم و رفتم كنارش، همونطور روي تخت ولو بود، چون سوتينش توي اون حالت سينه هاشو اذيت ميكرد (بالاي سينه بود) به پيشنهاد من لباساي بالا تنه اش رو درآورديم، منم براي اينكه گرماي بدنشو حس كنم بلوز و زيرپوشمو درآوردم، كنارش دراز كشيدم، همو بغل كرديم، لب بازيهامون شروع شد، آروم خودمو بردم روش، دوباره كيرمو به كسش ميمالوندم البته اين بار چون بالا تنه هامون لخت بود گرماي بدنمون حشري ترمون ميكرد، خصوصا منو، خودمو از روش بلند كردم، كمربند و دكمه هاي شلوارمو باز كردم، منظورمو فهميد، از روي شرت دستشو برد روي كيرم، يكم همونطوري مالوند، شلوارمو كشيدم پايين، شرتمو يكم دادم پايين، كيرمو آورد بيرون، يكم برام مالوند، خيلي حال ميداد، دستهاي نرمش رو به آرومي روي كيرم ميكشيد، ازش خواستم كيرمو بخوره، اونم با كمي اكراه قبول كرد، اما معلوم بود دلش ميخواد و ناز ميكنه، يكم آب بي رنگ از كيرم زده بود بيرون، مريم گفت ترشح اوليه كيرت ترشه، نذاشتم زياد بخوره آخه ميترسيدم آبم زود بياد، اما انصافا خوب ميخورد، قبلا از پرسيده بودم كه دختره يا پرده نداره كه گفته بود دختره، بنابراين سوراخ كسش رو بيخيال شدم، ازش خواستم يكم بمالم به كسش كه اونم قبول كرد، به پشت خوابيد و پاهاشو جفت كرد، منم كيرمو گذاشتم روي كسش و از اونجايي كه كس تپلي داشت كيرم رفت لاي لبه هاي كس، قسمت زيرين كيرم هم به رون هاي نرمش ميخورد، خيلي لذت بخش بود برام، از اونجايي كه توي سكس تلفني ازش ميخواستم موقع كردن كسش گردنمو بليسه اونم برام سنگ تمام گذاشت و ايكارو همراه با حرفهاي سكسي كه خيلي تحريك كننده تر بود، برام انجام ميداد. خيلي داغ شده بودم، داشت آبم ميومد كه از روش بلند شدم، ازش خواستم روي شكم بخوابه، بهم گفت از كون دادن ميترسه، اين حرفو يه جوري گفت كه دلم نيومد بذارم توي كونش، با اين حال ازش خواستم بذاره امتحان كنيم اگه نتونست تحمل كنه بيخيال ميشيم، از توي كوله ام روغن گليسرين رو گرفتم و يكم به كيرم و يكم به كونش مالوندم، ازش خواستم قنبل كنه، آروم كيرمو گذاشتم دمه سوراخ كونش، يكم فشار دادم، خيلي دردش اومد، انگشت اشارمو كردم توي كونش، با خودم گفتم الان ديگه جا باز كرده و دردش قابل تحمله، كيرمو دوباره گذاشتم رو سوراخش، يكم فشار دادم گفت خيلي ميسوزه ازش خواستم يكم تحمل كنه اما نتونست، منم همونقدري هم كه رفته بود تو رو كشيدم بيرون، آخه كله ي كير خودم هم درد داشت، همونطور كه روي شكم خوابيده بود پاهاشو جفت كردم و كيرمو به كونش كه خيلي بزرگ و نرم بود مالوندم، با دستم سينه هاشو لمس ميكردم تا اينكه آبم اومد. نتونستم خودمو بلند كنم، همشو ريختم لاي كس و كون و پاهاش. سكس خيلي خوب و دلچسبي بود، هرچند كيرمو توي سوراخهاش نذاشتم اما ازينكه آخر سكس هردومون تخليه روحي و جسمي بوديم خيلي به بهمون چسبيد. بعد از اينكه با دستمال تميزش كرديم لباسامونو پوشيديم و يكم توي بغل هم خوابيديم با قوطي ويسكي مشغول بطري بازي شديم كه اونم واسه خودش ماجرايي بود. خيلي جذاب بود خصوصا براي من كه بار اولم بود بطري بازي رو تجربه ميكردم. وحيد و ندا هم باهم سكس داشتن اما ظاهرا سكسشون خشونت بيشتري داشت چون ندا به مريم گفته بود كونش درد و سوزش زيادي داره (اينو بعدا مريم بهم گفت) بعدازظهر يه بار ديكه سكس (به همون شكل صبح) داشتيم و غروب ويلا رو تحويل داديم.
اميدوارم از داستانم لذت برده باشيد.
ميدونم كه نويسنده خوبي نبودم اما تا جايي كه تونستم سعي كردم جريان رو همونطور كه اتفاق افتاد براتون شرح بدم. البته اينو هم بگم كه قضاوت درباره ي واقعي يا خيالي بودن اين مارجرا رو به خودتون ميسپارم.
شب يا روزتون شيك...
     
  
مرد

 
سکس با همکارم توی بیمارستان

سلام من نوید هستم 28 سالمه و متاهل هستم
اولین سکسی که داشتم مربوط میشه به شش سال قبل که توی یه بیمارستان تو تهران کار میکردم .
توی یه شب زمستونی که شیفت شب بودم و بخشمون هم خیلی خلوت بود با یکی از همکارام که چند ماهی بود اومده بود بخش ما و طرحشو میگذروند شیفت بودم دختره خیلی خوشگل نبود ولی استیل درستی داشت من یه چند مدتی بود تو نخش بودم ولی جرات نمیکردم بهش چیزی بگم اخه اکثرا متاهل بودند و منم به متاهل ها کاری نداشتم ولی با پگاه خیلی سر شوخی رو باز میکردم تا اون شب که چون خلوت بود سرپرستارمون 2 تا از همکارارو off کرده بود من مونده بودم با پگاه اخرای شب بود که داروهای مریضارو دادیم و من برای اینکه مزاحممون نشن خواب اور قوی هم بهشون دادم اومدم کتار پگاه و مشغول صحبت شدم که صحبت رسید به جنس مخالف و غریزه جنسی خلاصه من بگو اون بگو تا جایی که یه دفعه دلو زدم به دریا و گفتم تا حالا با کسی سکس داشتی که یهو جا خورد شاید باور نمیکرد که من این حرفو بزنم و گفت نه ولی میونستم دروغ میگه گه تا اخر شب هم معلوم شد که دروغ میگفت اون هم از من پرسید و من هم به دروغ گفتم نه پرسیدم دوست داری با پسری رفیق بشی که گفت بستگی داره که کی باشه من گفتم مثلا فکر کن که من یکم من من کرد و گفت اره بدم نمیاد قند تو دلم اب شد و کیرم راست شد میدونستم که میتونم مخشو بزنم و همین کارم کردم و شروع کردم به گفتن اینکه چقدر ازدواج سخت شده و مجردا چطور باید سر کننو و جق بزننو از این حرفا سرتونو درد نیارم من رفتم اتاق استراحت که بخوام و شیفت دوم بیدار شم تو فکر بودم که چجور سر سکس کردن باهاشو باز کنم که دیدم یه اس داده که بیداری منم اس دادم که اره اس بازیامون شروع شد من همینجور اس میدادمو از شق درد داشتم میمردم که یه دفعه اس داد مریضا همه وابن در بخشو هم بستم ساعت 2 صبح بود که اس دادم میتونی بیایی تو اتاق فکر کنم خودشم بد جوری حشرش زده بود بالا که اس داد تا 5 دقیقه دیگه میام منم تز خوشحالی نمیدونستم چیکار کنم داشتم بال در میاوردم پگاه اومد تو اتاق دیدم روپوش تنش نیست البته بگم اتاق استراحت ما و خانمها پشت استیشن پرستاری بود و با یه بلوز تنگ و شلوار جین تنگ قشنگ سینههاش داشت با ادم حرف میزد من سریع گرفتم که پگاه حشرش بالا زده و کیر میخواد وگزنه سر کار اینجور کارا رو نمیکنن اومد تو اتاق و کتار من نشست منم دستمو انداختم دور گردنش و اروم یه بوس از گونه هاش کردم وای قلبم داشت تالاپ و تولوپ میکرد از هیچان بی مقدمه رفتیم سراغ حال کردن سینه هاشو از رو بلوز گرفتم و شروع کردم به مالوندن وای چه سینه های بزرگو سفتی داشت اونم شروع کرد به لب گرفتن از من و مالوندن کیر من از رو شلوار منم اروم بلوزشو داروردم و گیره موهاشم باز کردم موهای نرم و بلندی داشت زیر بلوز ش سوتین خوشگل صورتی رنگی داشت که با رنگ شورتش ست بود وقتی سوتینشو باز کردم وایییییییییییییی دوتا سینه سفت خوش فرم جلوم بود شروع کردم به خوردن دشتم خودمو خفه میکردم ولی خیلی خوشمزه بود دیگه پگاهم صداش در اومده بود و داشت اه و اوه میکرد همه لباسوشو دراوردم و یه نگاه بهش کردم واقعا خوش استیل بود مخص.صا لپهای کونش نرم و لرزون داشتن بالا پایین میرفتن پگاه شلوار منو دراورد و شروع کرد ار زیر گلو م خوردن و پایین رفتن من رو تخت اتاق نشستم و پگاه شروع کرد به ساک زدن 2تا3 دقیقه ساک زد وبعدشم اومد رو تخت دراز کشید گفت حالا نوبت توئه من ولی کسشو نخوردم چون بدم میومد ولی لنگاشو دادم بالا و کیرمو اروم هل دادم تو کونش اونم یه جیغ کوچکی کشید ولی یه خورده که جابجا شد دیگه شروع کرد او و اوه کردن منم شروع کرد تلمبه زدن حالا نزن کی بزن باورم نمیشد به همین راختی با دختری سکس کرده باشم بعد ار 4تا5 دقیقه ابم اومد که ریختم تو کونش بعدشم یه چند تا ماچ و بوسه وتشکر متقایل و سریع لباس پوشید و رفت تو بخش
بعد از این قضیه من و پگاه شده بودیم مثل زن وشوهر من یه خونه مجردی گرفتم و هر موقعه هوس کس میکردم به پگاه زنگ میزدم تا موقعی که پدرم برام زن گرفت و من دور پگاهو خط کشیدم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
     
  
مرد

 
اولین سکس و خجالت


سلام من 17 سالمه و این داستان مربوط به حدودن 6 ماه پیشه من تا اون موقع کس نکرده بودم ولی چون دوستام تعریف میکردند دوست داشتم تجربش کنم یک روز یکی از پسر عمو هام رو دیدم یه 4 سال از من بزرگ تر بود و خیلی دختر بازی میکرد بهش گفتم خوش بحالت من که از بس جق زدم دارم میمیرم (هفته ای 3 بار) یه کس هم نیست که بکنیم بهم گفت تو خونه خالی جور کن کسش با من منم که خوشبختانه همیشه خونمون خالیه و جون میده برا این کار ها...

گذشت تا خونوادم رفتند تهران (من بچه اصفهانم) منم فرصتو قنیمت شمردم و زنگ زدم به پسر عموم اونم گفت من ساعت 5 میام تا شب منم داشتم از استرس میمردم تو فکرم میگفتم نکنه کسی بیاد نکنه کیرم کوچک باشه نکنه خجالت بکشم و... رفتم یه 3 تا موز هم خوردم تا جون داشته باشم خلاصه امدن ولی یه دختر همراهش بود گفتم نکنه سر کارم گذاشته باشن که دخره گفت عزیزم الن دوستمم میاد اینو که گفت دیگه شهوتی شده بودم اخه یه 20 روز بود جق نزده بودم تا حال هم دختری رو با این دید که بکنمش ندیده بودم بعد از یه 1 ساعت دختره هم اومد منم تا دختره رو دیدم یه کمی خجالت کشیدم به همین دلیل گفتم کسی قلیون میکشه رفتم قلیون رو چاق کردم و امدم پسر عموم با دختره لاس میزدن و منم که داشتم از خجالت میمردم رفتم جلوی تلویزین و خودم رو به اون راه ها زدم که یعنی من دارم فیلم میبینم و برام کس کردن مهم نیست ساعت نزدیک 7 بود که پسر عموم گفت منو نگین بریم کمی دراز بکشیم اتاقتون کجاست و جوری که کسی نبینه یه چشمک به من زد و به اشاره به دختره کرد منم که از استرس رنگم زرد سفید شده بود و تو دلم میگفتم من با دختره 20 ساله چی کار کنم یه دفعه دختره گفت میشه یه لیوان اب به من بدی منم گفتم پس این دندش میخاره رفتم اب اوردم جوری گفت مرسی که داشت ابم میومد ذست و پام خیلی میلرزید نمیدونم چی شد نشستم پیشش گفتم چیزی نمیخواین که یه یه دفعه از اتاق صدای اه اه امد من اروم خندیم یه کمی استرسم کم شده بود همینجوری نگاه هم میکردیم و هیچی نمیگفتیم که من گفتم شما چند سالتونه گفت 21 سال گفت تو چند سالته گفتم 16 سال (اون موقع 16 سالم بود) از هم سئوال هایی که اصلا ربطی به سکس نداشت پرسیدیم این موبایل دختره هم هی زنگ میخورد تا میمدم بحث رو سکسیش کنم دیلینگ دیلینگ گوشیش زنگ میخورد دیگه نا خوداگاه گفتم شما خیلی جذابین و خودمو نزدیک تر کردم گفت مرسی و من دستمو گذاشتم روی رونش و از خجالت داشتم سکته میکردم گفتم اگه گرمتونه لباساتون رو در بیارین مانتوش رو کند و با تاپ نشست. عجب بدن سکسی داشت دیگه دست خودم نبود گرفتمش تو بغلم و شروع کردم بوسش کنم اونم دستش رو از رو شلوار گذاشت رو کیرم. کیرم داشت میترکید بعد تابشو در اورد و رفتیم تو اتاق منم خوابیدم روش و هی خودمو میمالیدم بش اونم اروم میگفت اه اه سینه هاش در اوردم وشروع به مالیدنش کردم بعد شلوارشو در اورم من تا اون موقع یه کس از نزدیک ندیده بودم و فکر میکردم همه کس ها مثل فیلم سوپر ها سفیدن کس این قرمز بود برا همین دوست نداشتم بخورمش و با دست میمالیدمش بعد کیرم رو در اوردم و میمالیدم دور کسش گفت کاندوم داری گفتم نه گفت پس حواستو جمع کن نریزی تو کسم منم اروم کیرمو تو کسش کردم باورم نمیشد من دارم کس میکنم نه بیدارم دو بار که کیرم رو تو کسش کردم داشت ابم میمد منم کیرم رو در اوردم و هی سینه هاشو میخوردم دوباره تا کیرمو میکردم ابم میخواست بیاد بش گفتم میترسم ابم تو کست بریزه کفت از کون بکنم هرچی زور زدم بکنم تو کونش نمیرفت گفت با انگشت راشو باز کن انگشت کردم تو کونش اول یه انگشت بعد دو انگش بعد هم کیرم رو یه یه دقیقه که کردم توکونش ابم داشت میمد منم در اوردم وریختم رو شکمش (خدایی راست میگن جق نزنین نه من خودم حال کردم نه اون از بس جق زده بودم کمرم شل شده بود) بعد دباره کردم تو کونش و هی کیرم شل میشد پسر عموم هم از اتاق امده بود بیرون ما هم یه زره لاس زدیم ورفتیم بیرون زید پسر عموم گفت خوش گذشت منم سری تکون دادم
     
  
صفحه  صفحه 19 از 94:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA