انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 90 از 94:  « پیشین  1  ...  89  90  91  92  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


مرد

 
همه چیز از سینما شروع شد

سلام من ١٩ سالمه ... قدم ١/۶٢ وزنم ۶٠ رنگ پوستم سبزه .... این خاطره برمیگرده به ٢٧/١١/٩٢ ... سه سال با یکی دوست بودم که فقط تلفنی با هم بودیم دیگه اخرای دوستی به اصرار من قبول کرد ولنتاین شهر ما باشه ما گرگان زندگی میکردیم اونا تهران ... اما به دلایلی نتونس ولنتاین و گرگان باشه ... بعد از دو روز تاخیر اومد گرگان ...



اولین دیدارمون بود...من تا حالا با هیچکس سکس نداشتم و فقط تلفنی با اون و چند بارم در حد حال(لب و سینه) تو دوران راهنمایی با پسرخالم ... به هرحال اون روز سعید اومد گرگان... از قبل خیلی اصرار داشت که سوییت بگیره منم برم پیشش اما من قبول نکردم تصمیم گرفتیم بریم سینما ... به هرحال رفتیم سینما و بعد از یک ذره فیلم دیدن بهم گف بیا هم و ببوسیم. من از اینکه این همه راه اومده بود دلم سوخت و قبول کردم ... شروع کردیم به لب گرفتن ... لب گرفتیم و زبون هم و میخوردیم , با یه دستم گوشاش و لمس میکردم ... کم کم اومد سمت گردنم و گردنم و مک زد ... دیدم داره دستاش میاد سمت سینه هام ... اون لحظه خیلی حس خوبی داشتم ... از رو لباس با سینه هام ور میرفت و من خیلی با این حرکت حال میکردم با ی دستش رونم و لمس میکرد ... تو همین لحظه هامسعول سینما که رد میشد من سریع متوجه شدم و خودمون و جمع و جور کردیم ... اون روز تموم شد و بعد رفتیم رستوران و بعد من اومدم خونه و اون رفت سوییت ... تو راه مخ مخه گرفتم برم سوییت پیشش اما با حسم جنگیدم و نرفتم ... شب زنگ زد و خیلی اصرار کرد که بیا پیشم من این همه راه اومدم یکم بهم حال بده ... منم ازش قول گرفتم از کمر به پایین کاری نداشته باشه ... اونم یه چشمی گفت و فردا صب رفتم حموم بدنم و تمیز کردم و رفتم پیشش. حتی کسم و هم تیغ زدم که اگه یه درصد حریفش نشدم ابروم نره ... به هرحال رفتم سوییت ... با یه شورت بود با ترس و لرز رفتم بالا دیدم دوستش داره میره بیرون ...سلام و خداحافظی کردیم و اون رفت ...





رفتم تو خونه با یه استقبال خیلی خوب اومد سمتم ... من و سعید تو این سه سال خیلی وابسته هم شده بودیم و هم و دوست داشتیم... به هر حال بعد از کمی حرف زدن اومد کنارم نشست و من و بغل کرد ... بعد ازم پرسید: خانومم نمیخواد من و ببوسه ؟ بدون هیچ حرفی اروم لبم و گزاشتم رو لباش ... من خیلی لب پایین و دوس دارم فقط لب پایینش و مک میزدم و اروم گاز میگرفتم من رو دساش گرفت و برد انداخت رو تخت ... یکی یکی لباسم و دراورد به شلوارم که رسید نزاشتم ... چشاش و خمار کرد و نوک سینم و گرفت پیچوند و گفت یکار میکنم التماس کنی واسم درش بیار بعد لباش و گزاش رو لبم ک من چیزی نگم ... بعد اومد سمت گردن و کتفم رو گردنم نفس داغی کشید و شروع کرد لیس زدن و مک زدن . اومد رو سینم نوک زبونش و دوره سینم میکشید ک من بیشتر حال میکردم همینطوری اومد پایین و اومد سمته نافم زبونش و گزاشت تو نافم و من از حشر شیکمم بالا پایین میشد . دستام و بردم تو موهاش و سرش و با دسام اروم چنگ میزدم . اون لحظه دوست داشتم داغی زبونش به چوچوله کسم بخوره بهش گفتم سعید شلوارم و دربیار ... اونم بدون معطلی یه لبخند زد و شلوار و دراورد من و به پشت خوابوند از پشت کمرم و لیس میزد و نوک زبونش و رو ستون فقراتم میکشید خیلی حال میکردم با دندونش شورتم و پایین کشید و از پشت کیر داغشو به باسنم چسبوند و پشت گردنم و لیس میزد ازش خواستم من از پشت برم روش ... جاهامون و عوض کردیم و من از پشت دوتا سینه هام و گزاشتم رو قلنجش و دستام و دوره کمرش حلقه کردم و کسم و گزاشتم رو باسنش و از پشت گردن و گوشش و میخوردم یه پنج دقیقه ای اینطوری گذشت که برعکسم کرد و گف پاهات و بزار رو شونم میدونستم میخواد بزاره تو کونم ...





بهش گفتم نه سعید دردم میاد گفت من کارم و بلدم . بهم اعتماد کن منم قبول کردم و اونم گزاشت دم سوراخم اما واقعا تنگ بود نمیشد بره واسه همین گف بیا خیسش کن منم گفتم شرط داره توام بخوری ... درازم داد و نشست شروع کرد به خوردن کسم ... خیس خیس بود ... چوچولم و اروم گاز میگرفت و من داشتم از حال میرفتم... بدنم داشت میلرزید ... اولین سکسم بود خیلی بهم حال داده بود اومد دم سوراخ کسم یه نفس داغ کشید و مشروب و خالی کرد رو کسم و شروع کرد مک زدن .... اووووووف فکرشم ابم و میاره اون لحظه داشتم به ارگاسم میرسیدم که سریع پا شد و گفت تو بخور ... منم یکم ناوارد و اماتور بودم اما خودش بهم یاد داد ... وقتی که یاد گرفتم تا نصفه میکردم تو دهنم و ول میکردم... با نوک زبونم رو کلاهکش و زبون میزدم . حسابی خیس شده بود کیرش و یکم مالید لا کسم که لزجتر بشه بعد گف سگی بشین ... کونم و قمبل کردم و اونم اروم کلاهک و گزاشت روش یکم هل داد تو دادم هوا رفت بالشت و گزاشت جلو دهنم و گفت گازش بگیر من اشک از چشام سرازیر شد خیلی درد داشت برگشتم با ناله گفتم... اااااای سعید بکش بیرون دارم از درد میمیرم وقتی دید خیلی بیحالم اروم اورد بیرون و اومد ازم لب گرفت و بعد دم گوشم گفت شیدا من که عاشقتم منکه دوست دارم منکه میخوام باهات ازدواج کنم بیا پارت کنم از هوس و حشر زیاد نمیدونستم باید چی بگم ؟





گفتم اگه نتونیم ازدواج کنیم چی؟! دستش و کشید لا کسم و گفت پولش و میدم بدوزش...منم خر شدم و چشام و بستم و لبخند زدم ... پاهام و برد بالا دید یکم از کونم خون اومد گفت اوووووف پرده ی کونتم خودم زدم ... بعد با دسمال تمیزش کرد خیلی درد داشت ... اروم کیرش و گذاشت رو سوراخ کسم... یه لحظه پشبمون شدم که دیدم اروم هل داد تو ... یه دفعه یه درد عجیبی تو بدنم حس کردم ... اره من دختریم و از دست دادم . روحمم درد میکرد اما لبخند زدم تا سعید چیزی نفهمه ... اروم شروع کرد تلمبه زدن ... ازم خواست من روش بشینم. دراز کشید و من رفتم روش ... میخواست بره تو درد داشت به سختی کردمش تو ... ازش خواستم چشاش و وا کنه تو چشام زل بزنه ... چشاش و باز کرد و تو چشام زل زد گفتم ... عشق من کیه؟! با ناله گفت من... دوباره گفتم کیر کلفت من کیه ؟! یه ااااه کشید و نیم خیز شد دستش و گزاشت رو سینم و گفت منم من ... بعد لب گرفتیم یکم به سختی بالا پایین کردم .... ازم خواست دوباره سگی بشینم .. فکر دوباره کون دادن اشکم و سرازیر کرد اما حرکتی که خواست و انجام دادم دیدم نه بحث کون نیست میخواد از پشت بزاره جلو ... از پشت گذاشت جلو اما چون خیلی تنگ بود بازم خوب نتونس تلمبه بزنه ...





ازش خواستم لبه ی تخت بشینه منم رفتم رو پاش پاهام و دوره کمرش قفل کردم و دادم تو کسم و اونم بغلم میکرد و لب میگرفتیم و من بالا پایین میکردم ... بعد از پنج مین درازم داد و پاهام و داد هوا و با شدت داد تو ... جیغ بنفشی کشیدم که خیلی حال داد بهش و دوباره در اورد و با شدت بیشتر داد داخل دیگه داشتم بیهوش میشدم که تند تند تلمبه میزد ... داشت ابش میومد که سریع نشت جلو صورتم و ازم خواست با دستام واسش تند تند جغ بزنم و ابش بپره رو صورتم ... چون میدونس از اسپرم بدم میاد نمیخورم ریخت رو صورتم و ولو شد روم ... سریع لباسام و پوشیدم و اژانس گرفتم اومدم خونه ... خدا رو شکر هنوز مامان و بابام از سرکار نیومده بودن ... اومدم خونه بهش زنگ زدم قرار بود شبش بره ... منم بهش قول دادم غروب برم بهش بدم ... الانم انتخاب رشته کردم تهران که برم پیشش ... کسم در تب و تابه کیره سعیده ... جز اون به هیچکسم ندادم ...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
نیاز من به کیر

سلام!
اسم من لیداست.سایز سینم ٨٠.قدم ١٧٢وزنم ٧٠اهل رشت ...
الان بیست سالمه.این داستانی که میگم ما شیش سال پیشه ینی چهارده سالگیم.قبلش یه چیزی بگم که من چون توی مدرسه دوستام زیاد میزون نبودن خیلی زود اطلاعاتم راجع به سکس رفت بالا(البته خودم زیاد از این بابت خوشحال نیستم)من از ده سالگی خود ارضایی میکردم.فروردین شیش سال پیش وقتی من چهارده سالم بود.نمیدونم دقیقا چندم بود ولی بارون شدید میومد.مامان و بابام اون روز رفته بودن عید دیدنی یکی از فامیلای دور ولی من چون نمیشناختمشون نرفتم.اینم بگم که مامان و بابای من خیلی سکسین و همه ی شبا صدای اه و اوهشون از تو اتاقشون میومد و من هر وقت میشنیدم با خودم میگفتم خدایا! اخه این چه عدالتیه؟اونا اونطوری حال کنن بعد من فقط خود ارضایی کنم؟...



بگذریم تون روز وقتی مامان بابام رفتن منم چون بارونو دوس دارم رفتم قدم بزنم قبلشم درو قفل کردم.شب ساعت هشت که برگشتم و خیلیم گشنم بود رسیدم خونه خودمون دستمو بردم تو جیبم که کلیدمو ور دارم دیدم وااااای...کلید نیست.گوشیم که نبود به مامانم زنگ بزنم! ینی بود ولی من نداشتم.اونا هم که قرار بود نصفه شب بیان.همون جا زیر بارون نشستم و منتظر موندم بیان.پنج شیش دقه بعد دیدم حسام(پسر همسایمونه که شونزه سالشه و تنها پسر توی محلمونه که از قیافش و هیکلش خیلی خوشم میاد)اومد
گفت: لیدا چی شده چرا دم در نشستی؟ منم ماجرا رو بهش گفتم.اونم
گفت: خوب مامان بابای منم نیستن بیا بریم خونه ی ما گشنتم باید باشه.یچیزی هس بخوریم.
گفتم: مزاحم نباشم؟
گفت: نه این چه حرفیه منم که از خدا خواسته رفتم.یه چیزی خوردیم.بعد اون دید من خیلی حالم گفرتست(اینم بگم که ما چون از بچگی هم بازی هم بودیم مث خواهر و برادر هم بودیم و خیلی باهم راحت بودیم.منم روسری نذاشته بودم و لباسمم لباس راحتی بود.)
گفت: چیه لیدا حالت خوب نیست؟
گفتم: چرا ولی خیلی خستم.
گفت: میخوای مشت و مالت بدم؟
گفتم: من که از خدامه اگه زحمتی نیس ممنون میشم.


گفت: باشه بولیزم و شلوارمو دراوردم و فقط شورت برام موند سوتینم با این که سینه هام بزرگ بود هیچ وقت نمیپوشیدم چون اونطوری به سینه هام فشار میومد.(البته این یه چیز معمولی بود و نه من نه اون از این کار قسط سکسی نداشتیم.حتی وقتی بهش میگفتم باسن و سینه هامو بیش تر نوازش کنه هم فقط واسه این بود که ارومم میکرد)از بالا تا پایین بدنمو همه جاشو مالید.ولی من گفتم سینه و باسنمو بازم بمال اونم اول از سینم شروع کرد.چند دقه مالید.بهش
گفتم: حسام...اشکال نداره یه خورده باهات درد و دل کنم؟
گفت: ن لیدا جان راحت باش.
گفتم: ممنون...راستشو بخوای من الان چهار ساله که خود ارضایی میکنم...خیلی به سکس احتیاج دارم.اما نمیتونم این کارو بکنم... برگشتم و
گفتم: حالا کونمو بمال از شنیدن کلمه ی کون تعجب کرد منم قصدی نداشتم از دهنم پرید.
گفت: منم دقیقا چهار ساله که خود ارضایی میکنم.کاملا درکت میکنم..


گفتم: پس با هم هم دردیم...حسام جون...نمیدونی چه عذابی میشکم وقتی صدای اه و اوه مامان بابام از اتاق خوابشون میاد و میبینم اونا این طوری حال میکنن ولی من هیچ کسو ندارم که نیازمو برطرف کنه... اشک تو چشام جمع شد.
گفت: گریه نکن لیدا جان طاقت اشکاتو ندارم. بعد اشکام پاک کردو اون دستی که باهاش داشت کونمو میمالید باهاش سوراخ کون و کسمو باهم تحریک کرد.خیلی تحریک شد.اولین باری بود که تو مالیدن تحریک شدم.قبلا لذت داشت.خیلی زیادم لذت داشت.ولی لذت معمولی بود نه لذت جنسی.بهم
گفت: عزیزم...اشکال نداره اگه من نیازتو برطرف کنم؟اینطوری نیاز خودمم برطرف میشه.من یهو برگشتم داد زدم: جدی میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

گفت: معلومه! منم بهش چسپیدمو پنج دقیقه بهش لب دادم بعد محکم بغلش کردم و
گفتم: عاششقتم...فک نمیکردم تو این قد مهربون باشی...چطوری ازت تشکر کنم. گفت تشکر نمیخواد من خودمم خیلی نیاز دارم. بعد سریع شرتمو درواردم.یه نگاه به کوس کونم انداخت وگفت: واااووووو.چه قد خوشگلن...همه جای بدنت فوق الادست!





گفتم: چشات قشنگ میبینه عزیزم...به خدا دیگه طاقط ندارم...زود باش توهم لباستو بکن منو بکن...
گفت: اخه اینطوری که نمیشه باید پردتو بزنم کثیف کاری میشه...باید بریم حموم.ببینم تو که مشکلی با این که پردتو بزنم نداری؟
گفتم: نه عشقم چه مشکلی! (اینم بگم که من بی دینم چون به نظر من دین به ادم تحمیل میکنه چی کار کنه و چی کار نکنه و جلوی ازادی و پیشرفت ادمو میگیره.اصلانم نگران ازدواج نبودم چون حتی اگه باکره بودم و فقط کون داده بودم هم باید به شوهرم میگفتم که قبل از ازدواج کون دادم چون با دروغ نمیشه یه عمر زندگی کرد) با هم رفتیم حموم.اونم لباسشو دراورد.کیرشو که دیدم تعجب کردم
گفتم: وااااای چه کیر خوشگلی دارییییی!!!!!چن سانته؟


گفت: هیجده سانت(البته الان که دارم این داستانو مینویسم ٢٢ سانته اون شیش سال پیش بود!)
گفت: منم اولبن باره که میخوام سکس کنم.ولی دختر خالم که پردشو به بی افش داده بود میگفت دردش خیلی شدیده و برای تحملش باید تند تند نفس عمیق بکشی.(تا الان که دارم این داستانو مینویسم حدود دویست بار با دختر خاله ی حسام لز زدم!)منم
گفتم: باشه از همین الان نفسو شروع میکنم حالا کیر خوشگلتو بکن تو کسم.اونم همین کارو کرد.کیرشو گذاشت لای کسمو اروم اروم فرو کرد تو هر چه قدر کیرش تو تر میرفت خنده ای که رو لبام بود شکوفا تر میشد!وقتی کیرش رسید به پردم نفسم تند تر شد و لبخندم تبدیل به اخم شد و استرس وجودمو پر کرد.بهم گفت: عشق من...اماده ای؟ من خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی میترسیدم!!!!بهش گفتم به لحظه وایسا.بعد چشامو بستمو زیر لبم دعا کردم.از خدا خواستم کمک کنه بتونم دردشو تحمل کنم(دین ندارم!خدا رو که قبول دارم!)



بعد بهش گفتم: بزن پرده رو... اونم زد...یه لحظه نفسم گرفت بعدش...از ته دلم فریاد زدم...بالاخرده باید یه جوری خودمو خالی میکردم...اخه خیلی سوزش داشت...بعد از یه ثانیه حسام با دستش جلوی دهنمو گرفت.منم با تمام وجودم دستشو گاز گرفتم.حدود پنج دقیه طول کشید .بعدش دردم تموم شد و دیگه گاز نگرفتم.بعد.حسام.محکم لبمو ماچ کرد و
گفت: عزیز دلم دردت تموم شد؟
گفتم: اره عشق...وااااااااای این چیهههههه؟؟؟؟؟ دستشو گاز گرفته بودم خون ازش فواره میزد همون طوری لخت از حموم دوییدم بیرون یه باند پیدا کردم براش اوردم و دستشو باند پیچی کردم.بعد محکم ماچش کردم و
گفتم: عزیزم تورو خدا منو ببخش اصا نفهمیدم چی کار میکنم... -اشکال نداره عشق من...
گفتم: پس بخشیدی؟
گفت: اره



بعد رفتم کیر خوشگلشو کردم تو حلقم و شروع کردم به ساک زدن.پنج دقه ساک زدم.بعد ااون پاشد و از پیشونی تا نوک پامو.مالید و بوسید و لیسید و گاز گرفت...بعد کیرشو گذاشت لا کسم و تا ته فرو کرد و شروع کرد به تلنبه زدن...واااااااااای...انگار بهشتو داشتن دو دستی بهم هدیه میکردن...چه لذتی...فوق الاده بود...هم زمان سینه هامم میخورد و کونمم با یه دست انگشت میکرد و با یه دست میمالید.بعد از حدود ده دقیقه.برای اولین بار در عمرم توی یه سکس ارضا شدم...میخواستم از لذت به اسمون چنگ بزنم...تا حدود بیست ثانیه بعد از ارضا شدن من حسام اروم اروم تو کسم تلنبه میزد بعدش کیرشو لای پام گذاشت و چند بار جلو عقب کرد بعد رو زانو نشستم و کیرشو گزاشت لای سینم و یه ذره تلنبه زد.بعد کیرشو کردم تو دهنمو براش یه خورده ساک زدم بعد ارضا شد و همه ی ابشو با ولع بلعیدم...محکم بغلم کرد.بعدش رو زمین سجده کردم مث حالت سگی و بهش
گفتم: کونمو بگا
گفت: عزیزم من پردتو زدم دیگه لازم نیست درد کون دادنو تحمل کنی.


گفتم: اره ولی چون من خیلی ادم سکسیی هستم و به سکس خیلی اهمیت میدم میخوام همه نوع سکسو تجربه کنم.ولی لطفا واسه این که دردش کم شه به کیرت و کونم روغن زیتون بزن.اونم همین کارو کرد...بعد کیرشو با یه فشار تا ته کرد تو کونم ولی من هیچ دردی نداشتم چون قبل اونم با تلنبه زدن با خیارای کلفت تو کونم خود ارضایی میکردم.
گفت: خوشحالم که دردت نگرفت.بعد شروع کرد به تلنبه زدن...خییییییلی کیف میداد...
گفتم: ای کاش وقتی مبخواستی کوسمو بکنی هم روغن زیتون میزدی.اینطوری لیز شده خیلی کیف میده.
گفت: اشکال نداره این اخرین سکسمون نیست که از این به بعد هر وقت موقعیتش پیش امد سکس میکنیم.دفه ی بد به کستم روغن زیتون میزنم.


گفتم: وااااااای حسی جون!یعنی واقعا از این به بعد هر وقت شد میسکسیم؟؟؟... خیلی خوشحال بودم...دیگه هیچ غمی توی این دنیا نداشتم...بعدش دیگه اه و اوه من رفت هوا و اونم هی تعریف میکرد که چه کونی داری.چه سکسی موج میزنه.قربون اون کس خوشگلت برم.منم قربون صدقه ی کیرش میرفتم.همزمان با این که کونمو میگایید کوسمم میمالید.بعد از بیست دقیقه همزمان با هم ارضا شدیم.همه ی اب حسام خالی شد تو کون من و همه ی اب منم خالی شد تو دستش.بعد 69 شدیم البته نه دراز کش اون همونطوری ایستاده منو بغل کرد طوری که کون و کوس من طرف دهنش باشه و کیرش طرف دهنم.اون کوس و کون منو میخورد و میلیسید و میبیوسید و میمالید و گاز میگرفت.منم براش ساک میزدم.هر دوتا هم زمان تو دهن هم ارضل شدیم و اب هم دیگه رو خوردیم.بعد هم دیگه رو شستیم...شستنم خودش یه صفایی داشت!...



بعدش هر دوتامون با حوله ی حسام خودمونو خشک کردیم و بعد همونطور لخت حسام محکم بغلم کرد و پنج دقه ازم لب گرفت.بعد لباسامو پوشیدم و بعد از تشکر و خدافظی رفنم بیرون و همین که کنار خونمون نشستم.دیدم مامان بابام اومدن.و باهاشون رفتم تو خونه و گرفتم خوابیدم.خیلی.احساس خوبی داشتم.دیگه به صدای اه و اوه پدر مادرم حسادت نمیکردم...دیگه کمبود جنسی نداشتم...از همون اولین سکس با حسام عاشقش شدم.از اون موقع به بعد من و حسام.هفته ای دوبار با هم سکس کردیم و تو هر سکس هم بلا استثنا هر دو تامون حد اقل سه بار ارضاع میشیم.الان من بیست سالمه و حسام بیست و دو سالشه.ما دیواونه وار عاشق همیم....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بعد از ظهر سکسی

تقریبا هفت ماه از دوستی من و حسام میگذشت من واقعا عاشق این پسر 23 ساله ی مهربون و شیطون شده بودم و دیگه اصلا برام مهم نبود که 8 سال از من بزرگ تره. یک روز عصر بهم زنگ زد و گفت که خانوادش برای چند ساعت رفتن خارج از شهر و میتونم برم پیشش . قبلا راجب رابطه ی جنسی با هم حرف زده بودیم و منم گفته بودم که حاضرم واسه پسری که دوسش دارم هرکاری بکنم اما احمقانه بود که فکر می کردم اون هیچ وقت ازم نمی خواد که باهاش بخوابم . اینکه حرفم جلوی حسام دوتا بشه بدم میومد با خودم فکر کردم خب مگه چند درصد دخترا واقعا پاکن؟ بلند شدم لباسامو در اوردم یه ست سوتین و شرت سورمه ای و یه تاپه ابی و شلوار جین و یه مانتو و شال مشکی پوشیدم موهامو مرتب کردم،ارایش کردم و به مامانم گفتم که میرم خونه ی دوستم برای حل چندتا مسئله ...



وقتی جلوی در خونشون رسیدم بهش زنگ زدم که بیاد پایین.اونم اومد دم دروبهم تعارف کرد که برم تو و درو پشت سرم بست . استرس عجیبی تو دلم افتاده بود و دیگه از کارم مطمئن نبودم بهم گفت که برم بالا طبقه ی دوم .سردی رفتارش تو ذوقم زده بود و به خودم گفتم شاید این فقط یه قراره سادست. وقتی به طبقه دوم رسیدیم ازم جلو زد و درو برام باز کرد. رفتم تو و روی مبل نشستم.ازم پرسید :خانومی من چی می خوره؟ یچیزی تو ذهنم گفت که بگو کیر فقط کیر می خوام اما سریع از فکرش در اومدم و گفتم هرچی که دارین می خورم.رفت تو اشپزخونه و گفت چرا لباساتو در نمیاری؟ تا اون زمان جلوی هیچ پسری بی حجاب نبودم حتی خوده حسام اما من اومده بودم که اون روز جلوی حسام لخت شم چه برسه به حجاب... با دوتا لیوان شربت اومد کنارم نشست . لیوانشو بر داشت و مقداری از اونو خورد.بی مقدمه دستشو برد پشت کمرم لباسمو گرفت و کشید منم که انتظارشو نداشتم به عقب کشیده شدم .دهنشو گذاشت رو لبام و مقداری از شربتو که توو دهنش نگه داشته بودو تو دهنم خالی کرد و لبامو خورد مجبور شدم شربتو قورت بدم .غافل گیر شده بودم و به چیزی فکر نکردم و اروم به خوردن لباش پرداختم. سرشو برداشت و گفت مگه نگفتم لباساتو در بیار؟جواب دادم خجالت میکشم.گفت خجالت نداره تو دیگه خانومه منی!!



شالمو بر داشت و خودمو خوابوند رو مبل و شروع کرد به باز کردن دکمه های مانتوم. وقتی همه رو باز کرد و تاپمو دید یه جووووون گفت و دستمو گرفت و به طرف اتاقه پدرومادرش برد (تخت دو نفره تو اتاق بود) بهم گفت لخت شو و برو رو تخت بهش گفتم حسام ما نامحرمیم ، نگاهی بهم کرد و گفت ولی تو دوسم داری مگه نه ؟گفتم اره ولی تو چی تو هم منو دوست داری یا فقط می خوای بکنیم؟ جواب داد که این چه حرفیه من واسه جر دادنه کسی که دوسش ندارم هفت ماه صبر نمی کنم ، حالا برو رو تخت!! از رفتارش اصلا خوشم نیومد برگشتم و می خواستم برم که بازو هامو فشار داد و گفت ببین الهه من یک ساعت بیشتر وقت ندارم حوصله ی ناز خریدنو هم تو این او ضاع ندارم یا دختره خوبی باش و بذار با هم حال کنیم یا دستاتو می بندم و مثل سگ می کنمت تا اشکت در بیاد .. ترسیده بودم ،تکونم دادو گفت د جواب بده جنده !منم اروم گفتم باشه . هلم داد رو تخت،اومد روم وزانو هاشو گذاشت دو طرف سرم ، کیرشو دراورد و خواست بکنه تو دهنم. منم دهنمو بستم و نذاشتم !اما اون موهامو گرفت و کشید و گفت باز کن جنده مقاومت نکن !! نکردمو اونم کیرشو گذاشت رو لبامو و فشار داد تو اما تو نرفت ، تف کرد رو صورتم و سینمو از رو لباس گرفت و فشار داد ،دردم گرفت و جیغ کشیدم اونم کیرشو تا حلقم کرد تو و دوباره محکم موهامو کشیدو گفت اگه گاز بگیری میکشمت منم اروم شدم و سرمو به نشونه ی اطاعت تکون دادم.اروم کیرشو مک میزدم و اونم علاوه بر تلمبه زدن تو دهنم سینه هامو می مالوند کم کم اروم و اروم تر میشدم و از خوردنه کیرش لذت میبردم تند تر مک میزدم و با صدا کیرشو میخوردم وقتی کیرش کاملا بزرگ و سفت شد از روم بلند شد وبه پشت خوابید و بهم گفت که لباسمو دربیارم و 4 دست و پا جوری که کسم جلوی چشمش باشه برم روش و کیرشو با دستم بگیرم و بمالم



کیرش حسابی بزرگ شده بود همیشه دوست داشتم شوهرم همچین کیریداشته باشه سفد بود و سرش صورتی رنگ و خوشکل همه ی موهاشو زده بود و این نشون می داد که می خواسته با هم یه سکس خووب داشته باشیم اما نمی دونستم چرا اونجوری رفتار میکرد. دستشو گذاشته بود رو کسم و اروم به همه جاش میکشید میبرد داخل لباش و بیرون می اورد کف دستشو میکشید روش و با فشار ملایم می مالوند .بهم گفت که بیارمش رو دهنش منم از خدا خواسته رفتم پایین دستاشو گذاشته بود روکونم و می مالوند و انگشتای اشارشو رو سوراخ کونم بالا پایین می کرد و می چرخوند ازم خواست که خودمو شل کنم اما من که دفعه اولم بود کسی به بدنم دس میزد نمی تونستم. حس می کردم می خوان بهم امپول بزنن و نمیتونستم راحت باشم رفتم پایین و کیرشو کردم تو دهنم و با بیضه هاش بازی کردم سعی کردم فکرمو به کیرش معطوف کنم و خیلی قشنگ براش ساک بزنم اما حسام زبونشو کرده بود بینه کسم و میچرخوندو دهنشو میذاشت روشو مک میزد گاهی چوچولمو گاز گاز میکرد و منم داشتم دیونه میشدم حسابی به نفس نفس افتاده بودم و دیگه نمی تونستم کیرشو بخورم دستامو گذاشته بودم رو روناش می مالیدم و اه اه میکردم و کسمو به دهنش فشار می دادم انگشتای اشارشو کرد بینه کسم و چرخوند و بازی داد و دوباره برد رو سوراخ کونم ایندفه داشت فشارشون میداد تو و منم اصلا ناراحت نبودمم چون خیس شده بودن دیگه داشتن میرفتن توش و اونم اونجا میچرخوندتشون کیرشو گرفتمو مالیدم ،اروم و با فشار می مالیدم و دستمو از دستش تا نکش و از نکش تا دستش بالا پایین می کردم کونمو منقبض کردم و انگشتاش رفت بیرون اونم محکم زد رو کونمو دوباره انگشتشو فشار داد تو کونم با دسته دیگش اروم و با ریتم میزد رو کونم تا شل کردم و اونم تونست با انگشتش کونم تلمبه بزنه



بهم گفت اگه کون ندم کسمو جر میده و اونوقت میتونم راحت به هرکی می خوام بدم !! پاشدم و به شکم رو چند تا بالشن خوابیدم و شل کردم تا هر کار می خواد بکنه اونم کیرشو رو کسم بازی داد و پاهامو جفت کرد و بین کس و پام شروع به تلمبه زدن بعد ربع ساعت من ارضا شدم اما اون هنوز کون می خواست سره کیرشو گذاشت رو کونم و اروم اروم فشار داد داخل من از درد جیغ و داد میکردم و اونم کمرمو می مالید و بیشتر فرو میکرد تا به اخرش رسید و شروع کرد به تلمبه زدن فشار زیادی حس می کردم حس می کردم الان خون دماغ می شم ولی حسام حالش خوب بودو داشت از لذت اه میکشید اما بعده دو دقیقه با التماس خواهش کردم که بیاره بیرون و اونم همین کارو کرد و منو چرخوند و سینه هامو گرفت و بینشون تلمبه زد تا ارضا شد و ابشو رو سینه و گردنم خالی کرد بعد محکم و سریخ کسمو مالید تا برای بار دوم ارضا شدم و ازم خواست که سریع برم و ازم معذرت خواست که اذیتم کرده...
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
بعد از مدتها تونستیم سکس کنیم

خیلی وقت بود که باهم سکس نداشتیم البته اون همیشه تو ماشین من و ارضا میکرد ولی چون خودش دیر انزال بود بهم میگفت نیازی نیست ارضاش کنم چون واقعا دستم درد میگرفت ،خیلی وقت بود که خونه خالی گیرمون نیومده بود و سکس کامل نداشتیم بدجور تو کف بودیم تا اینکه روز موعود رسید:


خونوادم قرار شد برن شهرستان واسه گردش اما من نرفتم و اونا رفتن رفتن منم زنگ زدم به عشقم و بهش گفتم که بیاد))))ساعت ده صبح بود شب قبلش رفته بودم حمام و خودم و تمیز کرده بودم .قبل ازینکه برسه(خونشون نزدیک خونمون بود و ده دیقه راه بیشتر نبود)سریع لباسامو عوض کردم یه سوتین سفید مشکی با شرتش و یه تاپ آبی عروسکی که تا پایین باسنم میومد و یه ساپرت مشکی پوشیدم و موهای بلندم که تا روی باسنم میومد و بستم بالای سرم تا هم قشنگ باشه هم موقع سکس هی نریزه رو صورت عشقم و اذیتش کنه))) در و هم باز کرده بودم که دیگه زنگ نزنه و اگه کوچه خلوت بود سریع بیاد تو ،جلوی آینه داشتم با موهام ور میرفتم که صداش و شنیدم واااااااای خدا انگار دنیا رو بهم داده بودن رفتم جلو در سالن و بغلم کرد انقدر محکم به خودش فشارم میداد که کمرم درد گرفته بود لب تو لب شدیم انقدر لبام و محکم میخورد که من هیچ کاری نمیتونستم بکنم فقط اون میخورد و من تو هنگ بودم بلند شدن کیرش و حس میکردم که به بدنم فشار میاورد وااااااااای که چقدر دلم واسش تنگ شده بود.


یه لحظه از خودش جدام کرد تیشرتش و در آورد شلوارشم در آورد و فقط شورت پاش بود دوباره بقلم کرد و لبام و خورد تاپم و در آورد(من همیشه دوست دارم که در حین سکس کم کم لباسامون و دربیاریم و کامل لخت نشیم ولی اون دوست داره اول کامل لختم کنه و بدون هیچ لباسی باهام سکس کنه منم این اجازه رو بهش میدم چون میخام قشنگ حال کنه) هنوزم ایستاده بودیم ساپورتمم در آورد و خابوندم وسط هال و خودش خابید روم و شروع کرد به لیس زدن گردن و گوشم و بالای سینه هام و سوتینم و در آورد و سینه هام و گرفت تو دستش و محکم میک میزد و من فقط ناله میکردم و دیگه داشتم از هوش میرفتم که شورتمم در آورد و دستش و گذاشت رو کوسم و مالیدش رفت بین پاهام کوسمو لیس میزد دیگه داشتم دیوونه میشدم انقدر خورد و چوچولمو با لباش کشید تا ارضا شدم و اونم که فهمید ارضا شدم اومد بالا و لبامو بوسید بهش گفتم بریم تو اتاق،رفتیم تو اتاق من و خابوند و دوباره اومد روم خابید شورتشم در آورده بود کیرش و گذاشت لای کوسم منم دوباره حشری شده بودم و دلم میخاست جرم بده کیرش و آروم فشار داد تو کوسم و یه آههههههه بلند کشیدم اونم حالش بدجووووووووور بد بود شروع کرد به تلمبه زدن اول یواش میزد و همزمان لبامو میخورد ولی دیگه حشرش زیادی زده بود بالا شروع کرد به تند تند تلمبه زدن به حدی محکم و تند میزد که اگه بین دستاش قفلم نکرده بود با هرضربش یه قدم جلو میرفتم هیچوقت موقه ی سکس ناله نمیکرد فقط آه های کوچیک میکشید یا با حالت حشریش میگفت جووووووووووووونم



دیوونه ی این مردونگیش بودم که مث بعضی پسرا که موقه ی سکس عین دختر ناله میکنن نبود مث بعضیا پانتومیمم بازی نمیکرد و حین سکس دوستت دارم عاشقتم و قربون صدقه رفتن از دهنش نمیوفتاد همیطور داشت تلمبه میزد و منم دیگه داشتم التماسش میکردم که تو رو خدا یواش ولی اعتنا نمیکرد چند تا ضربه یواش میزد و دوباره حالش بد میشد و تند تند میزد یکم دیگه که زد گفت آبم داره میاد بیا بخورش(منظورش کیرش بود نه آبش چون خیلی بدش میومد آبش و بخورم) نشست و تکیه داد به دیوار منم رفتم بین پاهاش شروع کردم به ساک زدن اون کیر خوش تراشش حسابی حشری شده بود همش میگفت تندتر بزن و یکی از سینه هامو تو دستش گرفته بود و فشار میداد با اون یکی دستشم موهامو گرفته بود و سرم و بالا پایین میکرد دیگه داشتم عوق میزدم ولی بخاطر اینکه اون حال کنه هیچی نمیگفتم تا اینکه آبش بافشار ریخت تو دهنم و یه آه قشنگ کشید سرم و آوردم بالا و تو چشمای خمارش نگاه کردم



انقدر عرق کرده بود که انگار زیر دوش رفته بود منم آبش تو دهنم بود دهنم و بسته بودم و بدون اینکه قطره ای از آبش بیاد بیرون نگاش میکردم که بهم گفت تف کن رو پام منم خاستم اذیتش کنم ابروهامو انداختم بالا یعنی نمیخام خندش گرفت گفت دختره پرو با توام میگم تف کن دیگه خندم گرفته بود طاقت نیوردم تف کردم رو پاش و زدم زیر خنده اونم باهام میخندید و نوازشم میکرد رفتم دستمال آوردم و پاشو کیرش و تمیز کردم بغلم کرد و خابید و از پشت تو بغلش بودم دستش و از پشت از لای باسنم رسوند به کسم و انگشتش و کرد لاش و گفت قربون کس خوشگلت بشمممممم مننننن ،منم چون خجالت کشیدم لپام قرمز شد و فقط با یه لبخند جوابش و دادم ،بهم گفت خسته شدی عشقم؟ گفتم آره خیلیییییییی گفت بیخووووووووود فکر کردی من ولت میکنم ؟میدونی چند وقته تو کفم؟ خندم گرفت هیچی نگفتم یکم تو بغل هم استراحت کردیم که دوباره شروع کرد به لب گرفتن و خابید روم پاهامو باز کرد و بین پاهام خابیدو کیرش وسط کسم بودیه فشار داد دوباره کیرش رفت تو کسم منم دوباره حشری شده بودم سه چهار بار ارضا شده بودم ولی بازم تشنه ی کیرش بود هردومون خیلی هات بودیم و هستیم)))


شروع کرد به تلمبه زدن آروم تلمبه میزد و تو چشام زل زده بود و با چشمای خمار قهوه ای رنگش نگام میکرد و من از شرم هر چند لحظه یبار چشمامو میبستم با اون هیکل بزرگ و سبزش خیمه زده بود رو بدن لاغر و سفید من و هی تلمبه میزد که دیگه انگار خسته شد از پوزیشنمون و بهم گفت دمر شو منم به شکم خابیدم و عشقم یه بالشت گذاشت زیر کسم تا بیاد بالا وکیرش و از پشت کرد تو کسم و شروع کرد تلمبه زدن دیگه داشتم دیوونه میشدم جون نداشتم ولی بازم میخاستم و همش ناله میکردم و اونم با سرعت خیلی بیشتر تلمبه میزد آب از کسم راه افتاده بود انقدر خیس و لیز شده بود که همش کیرش لیز میخورد و موقع تلمبه زدن میومد بیرون واسه بار چندم بود که کیرش سر خورد بیرون و گفت ای جووووووووووونم بیتا کست چقد خیس شده و برم گردوند دوتا بالشت گذاشت زیر باسنم وکوسم اومد بالا به طوری که خودم میتونستم ببینمش و پاهامم بالا بود ،عاشق این پوزیشنم البته باید برای مدت زمان کم استفاده بشه چون آدم کمردرد میگیره اگه زیاد باشه خودش اومد بین پاهام رو زانوهاش ایستاده بود و کیرش دقیقا جلوی کوسم بود فشارش داد تو و شروع کرد محکم تلمبه زدن دیگه داشتم بیهوش میشدم از لذت و با صدای بلند ناله میکردم و اون بیشتر حشری میشد دیگه پاها و کمرم خسته شده بود بهش گفتم پام درد گرفته بالشتا رو از زیرم برداشت و خابوندم رو زمین و اومد بین پاهامو شروع کرد به تلمبه زد ولی مگه لامصب آبش میومد انگار پنچ شیش تا قرص خورده باشه ولی نخورده بود یعنی با این کمرش لازم نبود بخوره



دیگه کسم میسوخت بهش گفتم یه لحظه صبر کن خیلی میسوزه اونم دلش برام سوخت و کیرش و کشید بیرون و رفت بیرن پاهام گفت آخی بذار ببینم این کوچولو رو و زبونش و گذاشت لاش و یکم لیسش زد دیگه نمیسوخت گفتم خوب شد اونم خوشحال شد گفت واقعا؟؟؟ گفتم آره ،دوباره اومد بین پاهام و کیرش و کرد تو و چندتا تلمبه زد و دوباره بهم گفت دمر شو دمر شدم دوباره بالشت و گذاشت زیر شکمم و کیرش و از پشت کرد تو کسم و شروع کرد تلمبه زدن تو کسم پر آپ بود به حدی که وقتی تلمبه میزد شالاپ شلوپ صدا میداد و اون حال میکرد کیرش و در آورد و با آب کسم خیسش کرد و مالید به سوراخ کونم ولی تو نکرد منتظر اجازه ی من بود همینطور هی باهاش بازی کرد بهش گفتم اگه آبت داره میاد از پشت بکن عیبی نداره ،انگار دنیا رو بهش داده باشن گفت چشممممممممم و یه فشار آروم به کیرش داد سرش رفت تو ولی چنان دردی گرفت که انگار داشتم جون میدادم یه آخخخخخ بلند گفتم ،گفت درد داری عشقم ؟اشکم در اومده بود گفتم آره خیلیییییی ولی نذاشتم بفهمه گریه کردم که ناراحت نشه سریع کیرش و در آورد و گفت ببخشید عشقم شرمنده وبا انگشتش سوراخ کونم و مالید وقتی دردم آروم شد کیرش و کرد تو کسم و دوباره تلمبه زد



عرقهایی که از صورتش میومد گردنم و خیس کرده بود کیرش و کشیده بیرون و آبش با فشار پاشید رو کمرم ،یکم تو همون حالت موند و بعد یه دستمال کمرم و پاک کرد و بغلم دراز کشید منم سریع چشمای اشکیمو پاک کردم و روم و کردم طرفش و با اون لبخند قشنگ و جذابش تو چشام زل زد و یکم باهم حرف زدیم و گفت من دیگه برم عشقم یدفه مامانت اینا میان نگاه به ساعت کردم باورم نمیشد ساعت دو و ربع ظهر بود و ما چهار ساعت باهم حال کرده بودیم لباسامون و پوشیدیم و من تو بغلش دراز کشیدم و اون باهام حرف میزد هنوز یکم دیگه وقت داشتیم یکم که حرف زد دوباره حشرم زد بالا و شروع کردم لباش و خوردن که بهم گفت بازم میخای عشقم؟ یکم خجالت کشیدم هیچی نگفتم ولی اون فهمید که میخام ساپورتم و در آوردو انقدر کسم و خورد تا دوباره ارضا شدم و گفت بیتاجونم دیگه خیلی دیره من باید برم ،بااینکه دلم نمیخاست بره ولی مجبور بودیم تا پایین پله دنبالش رفتم و یه لب حسابی ازم گرفت و رفت.این آخرین سکس ما نبود و ما هنوزم با هم هستیم و تا ابد خواهیم بود و قراره باهم ازدواج کنیم و اون با کاراش عشق پاکش و بهم ثابت کرده و من واقعا عاشقشم واسه به هم رسیدنمون دعا کنید دوستان...و این هیچ وقت یادتون نره که اگه واقعا دوست پسر یا دوست دخترتون و دوست دارید و قصد ازدواج باهاش و دارید حتما قبل از ازدواج باهاش سکس کنید چون ممکنه بعد از سکس ازش دلسرد بشید و اگه عشق واقعی باشه آتیشی تر میشید مثل من و عشقم....پس بهتره قبل ازدواج باشه که بعد ازدواج پشیمون نشید.ببخشید که طولانی شد....
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  ویرایش شده توسط: shomal   
مرد

 
کردن کس و کون مریم

سلام دوستان عزیز
خاطره سکسی که من امروز براتون دارم در مورد سکس منو مریم هست که الان دیگه رابطه نداریم و دیگه ندیدمش فقط ارتباط تلفنی. مریم متولد 70 وزنش 68 کیلو قدش 170 کمر باریک کون قلمبه کس سفید با لبای صورتی و سراخ کون صورتی که کمتر جایی پیدا میشه منم سیاوش(مستعار) متولد 67 وزنم 75 قدم 180 و سبزه هستم کیرم اندازه کیرهای معمولی رنگشم قهوه ای خب سکس ما از سال 89 شروع شد و تا سال 92 ادامه داشت ولی این خاطره ام بر میگرده به سال 91 که من از مریم خواستم بکنمش و همیشه هم با اصرار زیاد بود. من از ناز کردنش کیرم بلند میشد و اون هم اینو میدونست که من لذت میبرم ...



بالاخره قبول کرد که بکنمش و همیشه قانون این بود که 4 باز از کس یه بار از کون بهم میداد — همیشه قبل از سکس زمان و مکان و لباس و شرت و آرایش و حالت سکس و از کجاش بکنم را با هم هماهنگ میکردیم.و اون روز قرار شد 6 بعد از ظهر خانه مریم با لباس تاپ شرتک و لباس زیر صورتی و شرت بندی گره ای آماده باشه و من با لباس شلوار و شرت آبی رکابی و اول از کس بکنمش و بعد از کون و آبم رو تو کونش خالی کنم و چون مریم به خالی کردن آب تو کونش حساس بود و من خیلی دوست داشتم با اصرار قبول کرد و قرار شد از اسپری تاخیری هم استفاده بکنم.





خب 6 شد و رفتم خونشون و درو باز کردو رفتم داخل و سریع رفتم داخل اتاق بله مریم جون با تاپ شرت با موهای رنگ شده و لبای قرمز و ناز با چشای خوشکل اونجا منتظر منه که با دیدنش کیرم آمپر چسبوند.رفتم جلو پرید بغلم منم بغلش کردم و لباشو خوردمو کون تپلشو مالوندم و انگشتمو تو قاچ کونش فشار میدادم و مریم از این کار من به بکنم بکنم می افتاد همیشه من کارهایی باهاش میکردم که خودش بگه <جون من بکن کیر می خوام دیگه طاقت ندارم.>خب همینطور ادامه دادم و گردنشو میخوردم لیس میزدم کم کم سینه ها رو مالوندم و مریم هم کیر منو حسابی میمالید و داشت آمادش می کرد برا گذاشتن تو دهن منم تاپشو در آوردم بعد شرتک بعد سوتین و سپس گره شرتشو با دندون باز کردم و طبق منوال گذشته کسشو با موکن صاف کرده بود – موکن اذیتش نمیکرد و دردی براش نداشت چون از اولش با مو کن برقی موهای کسشو زده بود خب مریم هم همراه من لباسام رو در آورد.ک



یرمو گذاشت دهنش و شروع به خوردن کرد و تا راه می داد تو دهنش فشار میداد خوب که کیرم رو به ته حلقش مالوند من شروع کردم به خوردن کس و کون و انگشت کردن تو کونش ، خب قرار شده بود از کون بده و آماده سازی برای ورود کیر به سوراخ کونش وظیفه من بود خوب کسو کونش را مالوندم و لب و گردنش رو همزمان می خوردم و انگشتمو کرم میزدم و تو کونش می چرخوندم که با این کارای من مریم ناخداگاه گفت منو بکن ، بکن.آی کیر می خوام.قرار شده بود هم کس هم کون حالت دمر باشه چون خیلی دوست داشت.ازش خواستم دمر بخوابه .سریع خوابید بالشت گذاشتم زیر شکمش ازش خواستم پاها باز و قاچشو از هم باز کنه و مریم هم انجام داد.کسش حسابی آماده بود ورود بود- کیرمو آروم فشار دادم تو کسش و شروع به تلمبه و تلمبه زدن رو تند کردم و بیشتر و بیشتر کوبوندم فریادهای مریم غیر از آه و وای و آخ و تند تر بزن بکن بکن تند تند چیزی نبود منم براش کسشو تلمبه میزدم و منم آه و وای وچه داغه نرمه و دوستت دارم رو فریاد میزدم -همزمان انگشتمو تو کون نازش تکون میدادم ...



دیگه موقع کردن کونش بود ازش پرسیدم از کون بکنم و او هم گفت آره از کون بکن فقط آروم گفتم باشه و همیشه اینو یادتون باشه هر کار خواستید با شریک جنسی بکنید رو باهاش هماهنگ کنید یه دفه نکشید بیرون بکنید تو کون.البته همه شما استاد کردن دخترا هستید.خب از کسش کشیدم بیرون و ازش خواستم قاچشو باز کنه سریع باز کرد یه کم کرم دمش گذاشتم و سرشو فشار دادم کلش یه کم رفت تو و مریم گفت خوبه بیشتر بیشتر کردم تا جایی که گفت درد داره نگه داشتم ولی مریم خواست کلا درش بیارم البته دوست داشت برام ناز بیاد و الکی احساس درد کنه و اینو من میدونستم ولی به حرفش گوش کردم و این حرکات ادامه پیدا کرد تا بالاخره کیرم تا بیخ خایه داخل کونش شد و مریم حسابی حال میکرد منم که دیگه نیاز به گفتن نیست کیرم تو یه تونل داغ ،تنگ،نرم بود ازش خواستم شلو سفت کنه و مریم شل سفت می کرد حسابی حال میداد و دیگه کیرم داشت منفجر میشد احساسم میگفت آبم داره میاد ولی تلمبه رو شروع کردم اول آروم و بعد تند و مریم و من با هم صدای آه وای که یه دفه کیرم از خود بیخود شد و این حال خوش من و مریم رو نادیده گرفت و کون مریم از آب کیرم معطر شد.ازم خواست همینجور روش بخوابم چند لحظه و تو این زمان نوازش هامون قطع نشد تا از روش بلند شدم ...






نوشته: سیاوش
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بر سر دوراهی

با سلام خدمت تمام دوستان.اسم من آریاست،الان بیست و سه سالمه دانشجوی پزشکیم،لاغرم 65 کیلوم و قدم 176 هست،

من قبل از اینکه وارد دانشگاه بشم عالمی داشتم واسه خودم و میدونم که این یه چیز طبیعیه و همه این حس و حال و داشتن و تجربش کردن،همش فکر میکردم که چون تو دوران دبیرستان برنامه ی زندگیم رو ریختم پس همه چیز طبق اون پیش میره ولی خبر نداشتم که دانشگاه یه چیز دیگس،من یه دوست دختر داشتم به نام مریم خیلی دوسش داشتم و اونم برام میمرد نمیدونم چرا ولی خیییییلی دوسم داشت البته منم واقعا از ته دل دوسش داشتم اون یه اخلاق باور نکردنی داشت خیلی مهربون و خوب و با شعور و ... بود اما..........قیافه ی زیاد جالبی نداشت البته من اونجور آدمی نیستم که بخوام بخاطر قیافه و هوس با یکی باشم،ولی باهاش کنار اومده بودم چون میدونستم که با اون خوشبخت میشم،
سه سال گذشت و من و اون کنکور دادیم و دانشگاه های خوب قبول شدیم،ولی چیزی که من نمیدونستم این بود که همه چی تازه داشت شروع میشد،یروز که داشتم تو محوطه با دوستم قدم میزدم چشمم به یه دختره افتاد،خدایا اون چهره ای رو داشت که تو رویا های اوایل نوجوونیم میدیدم،موهای مشکی،چشم های آبی روشن،یه چهره ی ملوس جذاب داشت هیکلش محشر بود پوستش سفید بود یجورایی بهش میخورد از این بچه پررو های باحال باشه،انقدر فجیح روش قفل کرده بودم که اونم منو دید،بهم نگاه کرد و آروم خندید،منم بی اختیار یه لبخند بهش زدم،



واای نمیدونید چقدر خوشگل بود،بگذریم فرداش که رو نیمکت نشسته بودم دیدم که داشت از مسیر نزدیک من رد میشد و منم دیدمش و بی اختیار بهش سلام کردم اونم خندید و اومد نزدیکم و گفت به سلام آقای چشم چرون منم گفتم باور کنید منظور بدی نداشتم و معذرت خواهی کردم و خودم رو معرفی کردم اونم خودشو معرفی کرد و گفت که اسمش لاله هست،(اولش برام عجیب بود که یه دختر به سادگی غرورشو بزاره زیر پا و به سادگی و خیلی راحت با یه پسر سر صحبت رو باز کنه تازه اونم دختر به اون هاتی ولی بعدا متوجه میشید چرا)،روز ها میگذشت و ما بیشتر باهم اخت و صمیمی میشدیم و منظورم از صمیمی خیییلی صمیمیه ،البته تو تمام این مدت احساس عذاب وجدان داشتم که انگاری دارم به مریم خیانت میکنم ولی بعد با خودم میگفتم بیخیال آریا لاله فقط یه دوست سادست و لاله هم خودشو به عنوان جی اف من نمیدونست...



یروز لاله اومد و گفت امشب شام خونمون دعوتی! (دوستان باید بگم لاله و خانوادش به شدت روشن فکر و اوپن مایند بودن و واقعا جزو باحال ترین آدمای تو زندگیم بودن البته اون پدرش رو از دست داده بود ولی از طریق ارث خیلی پولدار بودن)منم که برای اولین بار بود که از نزدیک میخواستم مادرش رو ببینم یکم خجالت میکشیدم (دوستان باور کنید به خدا من آدم بدی نیستم من خائن نیستم و هیچ وقت به هیچکس چشم بد نداشتم و همیشه سعی داشتم تا خوب باشم و به همه کمک کنم و بقیه ازم راضی باشن،اما لاله داشت مرز من رو میشکست،بهم حق بدید،اون یه دختر بی همتا بود،هر اتفاقی میفتاد انگار دست من نبود) با لاخره شب شد و من رفتم خونشون،وای عجب خونه ای بود،خیلی شیک و بزرگ،مادرش انقدر خانوم با شخصیت و مهربونی بود که نگو و خیلی هم باهام راحت بود،مثل یه مادر باهام رفتار میکرد،دست پختش هم عالی بود،بعد از شام رفتیم تو اتاق لاله و در مورد چیز های مختلف با هم حرف میزدیم و بعد یه فیلم تو لپ تاپ گذاشتیم و دیدیم،اون لحظه لاله تو بغل من خوابیده بود،خیلی بدنش ناز و نرم بود،اون لحظه همش خودم رو فحش میدادم که چرا عجله کردم و تو دبیرستان دوست دختر پیدا کردم،من نمیخواستم به مریم خیانت کنم،اون واقعا از نظر اخلاقی ماه بود،اگه ولش میکردم میمرد،اون خیلی دوسم داشت،واقعا اگه مریم نبود خیلی زود به لاله پیشنهاد دوستی میدادم اون از همه نظر کامل بود...





وقتی تو بغلم بود داشتم دیوونه میشدم،تو همین حس و حال بودم که سرشو برگردوند و همینجوری فقط نگام کرد،منم با تعجب پرسیدم چی شده،ولی اون هیچی نگفت خیلی آروم صورتشو نزدیکم کرد و با ملایمت تمام لباشو رو لبام چسبوند،نمیتونستم ازش جداشم،واقعا بوسیدن اون لبای داغ صورتی عالی بود،بعد که رفت عقب با خجالت تمام مجبور شدم بهش همه چی رو توضیح بدم ،اینکه دوست دختر دارم و اونجور آدم عوضی نیستم و ... ، اون بهم گفت که درکم میکنه و میتونه کاری کنه تا همه چی به خوبی تموم بشه و مریم هم بدون ناراحتی بره،بهم نگفت که دقیقا میخواد چیکار کنه ولی گفت که میتونه همه چی رو راست و ریس کنه،و بعد بهم گفت آریا یه کلمه بگو دوسم داری یا نه منم گفتم آره خیلی زیاد اما تا اومدم بهونه بیارم دوباره منو بوسید افتاد روم،وحشیانه لبامو میخورد و منم متاسفانه حشری شده بودم و دیگه نمیتونستم خودم رو کنترل کنم سریع پاشد و در رو قفل کرد و لباساشو درآور یه جایی تو درونم بهم میگفت نباید اینکارو بکنم ولی شهوت منو کور کرده بود کیرم داشت میترکید وقتی اون سوتین قرمز رو باز کرد دوتا سینه ی هلویی سفید افتادن بیرون من بی اختیار به سمتش رفتم سینه هاش رو گرفتم تو دستم و میکشون میزدم و بعد بلندش کردم گذاشتمش رو تخت و خودم لخت شدم و شلوارم رو کشیدم پایین ولی قبل از اینکه اون کاری کنه من سریع شلوارشو کشیدم پایین و شرتش رو دراوردم،



وای یه کس سفید باد کرده جلوم بود با ولع شروع کردم به خوردنش و چوچولشو محکم میک میزدم،اون صدای آهش دراومده بود و با اون صدای زیبا میگفت بیشتر بیشتر من فقط حشری تر میشدم و انقدر خوردم تا ارضا شد و یه آه بلند کشید بعد چند دقیقه بلند شد و اومد کیرم رو گرفت تو دستش و گفت حالا نوبت توهه و یه لب ازم گرقت و بعد رفت پایین و شروع کرد به خوردن کیرم وای خیلی خوب میخورد من واقعا داشتم حال میکردم منو هل داد رو تخت و بعد دراز کرد و ادامه داد به خوردن من فقط چشامو بسته بودم و حال میکردم و دیگه نزدیک بود که آبم بیاد خودم دست به کار شدم و سریع جق زدم تا بیاد نمیخواستم بکنمش چون از جلو که پرده داشت و از عقب میترسیدم از درد جیغش درآد و آبروم جلو مامانش بره ، بعدش که حدود نیم ساعت تو بغل هم رو تخت بودیم بهم میگفت که بهش اعتماد کنم تا به راحتی همه ی مشکلات رو حل کنه،دوستان عزیز خواهش میکنم کمکم کنید من نمیدونم چیکار کنم از یه طرف لاله و از یه طرف مریم،تازه اگه مریم بفهمه کاملا مطمئنم که خودشو میکشه،من واقعا بین دوراهی گیر کردم و نمیدونم باید چیکار کنم اگه نظراتتون رو بهم بگید ممنون میشم و معذرت میخوام که قسمت های سکسی داستان کم بود چون هدف من کمک خواستنه،ممنون میشم ازتون،خداحافظ
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس از عقب با دوست پسرم

سلام .



من بهار هستم اولین سکسم برمیگرده ببه حدود یه سال بیش که با دوست بسرم محسن اشنا شدم خیلی بسر باحالی بود منم خیلی دوسش داشتم حدود دو ماه که از اشناییمون میگذشت یه روز محسن بهم گفت فردا مامان بابام میرن مشهد مسافرت میتونی فردا بیای خونمون با هم باشیم منم از اونجایی که خیلی قبولش داشتم قبول کردم فردای اون روز بعدازظهر اومد دنبالم که بریم خونشون راستش تا اون روز اصلا باهم خلوت نکرده بودیم قرارامون درحد پارک و رستوران اینا بود برای همین خیلی استرس داشتم وقتی رسیدیم خونشون رفتیم تو حال نشستیم محسنم برام میوه وچایی اورد تلویزیونم روشن کرد یکم میوه که خوردیم محسن البوم عکساشو برام اورد نگاه کردم .



حدود یکی دوساعت که گذشت به محسن گفتم دیگه بریم که محسن خندید گفت کجا بریم تازه میخایم بریم سر اصل مطلب گفتم منظورت چیه گفت بعد چند ماه یه فرصت گیرمون اومده باید ازش استفاده کنمیم دیگه بعدشم دستشو انداخت دور گردنم شروع کرد به خوردن لبام من خیلی جاخوردم اخه تا حالا ایقد باهام رک حرف نزده بود اول میخاستم نزارم ولی راستش خودمم بدم نمیومد یه بار سکس تجربه کنم محسن باشد لباسش شلوارشو بیرون اورد به منم گفت زود باش دیگه لباساتو در بیار خیلی استرس داشتم یه حسه عجیبی داشتم باشدم مانتو دراوردم که محسن گفت شلوارتم دربیار روم نمیشد محسن خودش دگمه شلوارمو باز کرد شلوارمو کشید بایین شرته قرمز داشتم محسن همش میگفت جانم مال خودمی یعدش خابوندم روی زمینو شروع کرد به لیسیدن لبام بعد رفت سراغ سوتینم درش اورد سینهای کوچیکی داشتم سینهامو فشار میداد بدجور دردم میومد ولی خیلی لذت عجیبی داشت شروع کرد به خوردن سینه هام من دیگه حسابی حشری شده بودم وهیچ حرفی نمیزدم خیلی لذت بخش بود



همینجور که د اشت سینامو میخورد یه دفه رفت سراغ شرتم میخاست درش بیاره گفتم نه محستن دیگه نمیزارم به اونجا دست بزنی خیلی اصرار کرد ولی اجازه ندادم کسمو بخوره چون میترسیم یه بلایی سر بردم بیاره واسه همیم نزاشتم اصرا کرد که از عقب بکنه اخرش مجبورم کرد که از عقب بزارم بکنه منو شرتمو در اورد وبه شکم خابیدم یه بالش داد زیر شکمم بعد یه کم خیسش کرد یه حس عجیبی داشتم بعد کیرشو گذاشت در کونم نمام بدنم داشت میلرزید بهش گفتم تورو خدا یواش بکن اول سرشو کرد تو یه درد وحشناکی گرفت که خاستم جیغ بزنم جلو دهنمو گرفت خابید روم همشو کرد تو



به حدی دردم گرفت که اشکام بیرون اومد هرجور بود راضیش کردم درش اورد خیلی دردم گرفته بود از دست محسن خیلی دلخور شدم بعد محسن گفت اولش سخته بعدش دیگه عادی میشه ولی من گفتم که اصلا حاضر نیستم دوباره بکنی توش محسن رفت کرم اورد گفت اینو بزنم دیگه درد نداره قول میدم اگه درد داشت نکنم هرجور بود راضیم کرد دوباره خابوندم کرم زد به کیرش وبعد گذاشت دم کونم سرشو یواش کرد تو درد داشت ولی میشد تحمل کرد یه دوسه بار عقب جلو کرد که حس کردم اصلا درد ندارم خیلیم لذت داشت حدود دو سه دقیقه عقب جلو کرد که دیدم کشید بیرون ابشو ریخ روی کمر خیلی داغ بود رفت دستمال اوردو باکشون کرد بعد بهم گفت شرمنده اگه اذیتت کردم بعد رفت دوش گرفت باهم رفتیم بیرون ازون روز فقط یه بار دیگه باهم سکس کردیم . امیدوارم خوشتون اومده باشه هرچند که خیلی قشنگ توصیف نکردم ...






نوشته:‌ بهار
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس عاشقانه منو رسول

سلام من اسمم باران 18 سالمه اولین بار میخوام خاطرمو براتون بنویسم منو رسول 4 سال پیش تو یه جشن تولد با هم آشنا شدیم رسول پسر خوشگلی بود قد بلند چشمای سبز لبای توپول که من عاشق خوردنش بودم... منو رسول زیاد حرفای سکسی میزدیم هم رسول خیلی حشری و سکسی بود هم من... بزارید از خودم بگم قدم 1و 75. وزنمم 72 سینه هام 75 بدن سفیدی دارم موهامم کوتاهه رنگش عسلیه این داستان مال 3 سال پیشه مامانم رفته بود مشهد آبجی کوچیکمم رفته بود خونه خالم بالاخره به هزار بهونه تونستم اون شب تنها بمونم زنگ زدم به رسول گفتم میای خونمون گفت شمالم یکم دپرس شدم اما گفت 1 شب میرسم میام پیشت... ساعت 8 اینا بود رفتم دوش گرفتمو خودمو واسه عشقم آماده کردم میدونستم رسول عاشق رنگ سبز یه شرت لامبادای توری سبز فسفری پوشیدم با سوتینش یه ساق توری هم پام کردم(عاشق ساق توری بود) یه تاپ قرمز با یه شرتک مشکی پوشیدم ساعت 1:30 اینا بود که زنگ زد گفت درو بزن خییییللللیییی استرس داشتم اومد بالا رفتم دم در لباشو یه بوس کوچولو کردمو اومد تو خونه... نشست روی مبل بهش گفتم چیزی میخوری گفت نه خوابم میاد میدونستم خوابش نمیاد و شیطون شده گفتم برو تو اتاق مامانم اینا منم الآن میام رفتم پیشش دراز کشیدم سرمو گذاشتم رو بازوشو رفتم تو آغوشش خودمو بهش چسبونده بودم آروم پیشونیمو بوس کرد منم سرمو اوردم بالا لبشو بوس کردم یهو شروع کرد لبامو خوردن همون لب کافی بود که خیس خیس بشم اما به این زودیا ارضا نمیشدم لبامو میخوردو زیر گوشمو نوازش میکرد منم دستمو میکشیدم رو بدنش با لذت لباشو میخوردمو یه گاز کوچولو ازش میگرفتم با هم چرخیدیمو اومد روم خوابید شروع کرد گوشمو خوردن میدونست دیوونه میشم نفسش به گوشم خوردو یه آه ریز کشیدم هم از روی لذت هم واسه اینکه اون عاشق آه و اوه کردن بود اونم یه جووووون قشنگ گفت زبونشو میکشید رو گردنمو آروم بند تاپمو باز کردو تاپمو کشید پایین از روی سوتین سینمو میمالید قشنگ کیرشو احساس میکردم سفت سفت شده بود یه کم کمرو دادم بالا و بند سوتینمو با یه دست باز کرد شروع کرد لبامو خوردنو نوک سینمو مالیدن اوووووووف تو فضا بودم آروم اومد پایینو سینمو خورد بهم گفت شلوارکتو در بیار تا من درآوردم دیدم آقا همه چیزشو در آورده جز شرتش معلوم بود خیلی حشری شده کیرش داشت شرتشو جر میداد اومد روم لبامو خوردو کیرشو رو کسم تنظیم کرد یکم که خورد گفتم بسه نوبت منه خوابیدم روش یه لب ازش گرفتم آروم زبونمو از لاله ی گوشش کشیدم رو بدنش یه آههه مردونه از رو لذت کشیدو منو واسه خوردن کیرش با ولع تر کرد شورتشو دادم پایین یه لحظه موندم که یه پسر 15 ساله چرا انقدر کیرش گنده س یه زبون به سرش زدمو چشمامو بستمو سر کیرشو کردم تو دهنم میکش میزدمو میخوردمش بهم گفت سریع تر بخور منم سرعتمو بیشتر کردم 10 مین واسش خوردمو بعدش بهم گفت برگرد من میترسیدم از پشت درد داشته باشه بهم گفت اگه درد داشت درش میارم راضی شدم...آروم کیرشو گذاشت لای پاهام بعد از پشت میمالید به کسم آروم دستشو گذاشت رو کسمو با چوچولم بازی میکرد از اینورم با انگشتش داشت کونمو باز میکرد اول 1 انگشت بعد 2 انگشت اونموقع نفهمیدم اما بعدا فهمیدم تف زده سره کیرشو آروم لبامو گرفت تو دهنشو سر کیرشو کرد تو که یه جیغ کشیدمو گفتم درش بیار همونجوری خوابید رومو شروع کرد گردنمو خوردن در گوشم گفت بخاطر من تحمل کن یهو تا ته کیرشو کرد تو من از درد نمیتوستم تکون بخورم اما وقتی گردنمو میخورد دردم کم شد و حالا من بودم که تشویش میکردمو میگفتم بکن جرم بده حالا از رو لذت آه میکشیدمو رسول حشری تر میشد اینو از سرعتش فهمیدم بعد 20 مین یا 30 مین گفت آبم داره میاد گفتم یا بریزش رو کمرم یا همون تو بریز که یه آه گفتو همشو تو کونم خالی کرد بعدش بهش گفتم رسول دوست دارم یه دستمال از بغل تخت برداشتو اول منو تمیز کرد بعد خودشو من رفتم یه آب به بدنم زدمو اومدم بغلش خوابیدم اون شب تا صبح 3،4 بار سکس کردیم... منو رسول دیگه با هم نیستیم اما من هنوز عاشقشمو به پاش موندم امیدوار خوشتون اومده باشه منو رسول کلی با هم سکس داشتیم اگه خوشتون اومد بازم مینویسم البته بقیه ش بیشتر از جلو بوده.

نوشته:‌ باران
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
اولین سکس من و ساسان

سلام من اسمم رخساره است این خاطره ای که می خوام برات تعریف کنم مربوط میشه به حدود 5 سال پیش زیاد نتونستم بهش جو بدم بشه قشنگ مثل داستانهای سکسی امیدوارم خوشتون بیاد اون موقع حدود سالم 20 بود تقریبا 2 سال بود با ساسان دوست بودم ساسان 4 سال ازم بزرگتر بود اما هیچی بینمون نبود فقط یک لب ساده اونم با ترس و لرز تو پارک شاید برا همین هم بود که بعدا فهمیدم غیر از من با چند نفر دیگم بوده اما قبل از اینکه اینا رو بفهمم یکبار که جمعه ها کلاس برداشته بودم دلم خواست کلاسو بپیچونم برم پیشش بهش زنگ زدم گفت سرما خوردم میای خونمون منم کرمم گرفت گفتم اره

رفتم دم خونشون اولین باری بود که رفتم خونشون اون با مادرش زندگی می کرد مادرش مریض بود نمی دونم چش بود توی اون اتاق خواب بود خونشون دو خوابه بود . حدود 1 ساعت زر زدیم و ناهار خوردیم تموم شد تا رفتم دستشویی قابل توجه که تو این یک ساعت من مانتو و مقعنه رو در نیورده بودم بس که اسکل بودم از دستشویی امدم دیدم ساسان نیست دیدم رفتم تو اطاقش رو تخته گفت بیا پیشم بخواب من از خدا خواسته مقعنه رو دراوردم رفتم پیشش خوابیدم اولین باری بود که موهامو می دید اصلا انگار یک دفعه یک جوری شده باشه شروع کرد ازم لب گرفتن فکر کنم حدود نیم ساعتی ازم لب گرفت ولی نمی دونم چرا من هیچ حسی نداشتم شاید چون می ترسیدم خودمو سفت کرده بودم گفت بزار لختت کنم من بهش اعتماد داشتم گفتم حواسش هست اصلا نفهمیدم با چه سرعتی همرو کند غیر از شرتم شروع کرد خوردن سینه هام چشام بسته بود داشتم یک لحظه لذت می بردم که یک آن نگاهش کردم چشاش شبیه این متجاوزا شده بود خیلی ترسیدم برق از سرم پرید اصلا، دیدم داره میره پایین که شرتمو در بیاره گفتم چی کار می کنی گفت مگه نمی خوای زنم بشی بزار پردتو بزنم گفتم خفه شو نمی زارم گفت بزار گفتم نه گفت باشه دارم برات بعدا بیخیال شد خیلی ترسیده بودم دیدم کیرش سیخ شده می خواستم در برم اما هم دوستش داشتم هم می خواستم ببینم این سکس چقدر لذت داره که همه می گن هم دیدم نمی تونم در برم. شلوارشو کشید پایین گفت بخورش بلد نبودم اما از این فیلم ها که دیده بودم تقلید کردم و خوردمش فهمیدم داره بهش حال می ده دیگه خسته شده بودم انقدر خوردم گفت بزار از پشت بکنمت یکم فکر کردم گفتم باشه راستشو بگم یکمم ازش می ترسیدم برگشتم پشتمو کردم یک دستمو گذاشتم رو کسم که یه وقت نره اون تو هی می خواست کیرشو بکنه تو کونم نمی شد هی فشار می داد نمی رفت هنوز نکرده بود درد داشتم که یه دفعه کرد تو چنان جیغی زدم که ترسید کشید بیرون گفت چته وحشی گفتم درد داره دارم می میرم گفت باشه بابا نخواستیم منو خوابوند بصورت 69 من کیرشو خوردم اونم کسمو داشت می خورد اما هیچ لذتی نداشتم هیچی چون ترسیده بودم خودمو سفت سفت کرده بودم اصلا حواسم نبود که بخوام لذت ببرم یکم تو این حالت بودیم که گفت بزار لاپایی بزارم یکم گذاشت لا پا که اصلا نفهمیدم کی آبش اومد ریخت رو فرش خودشم پاکش کرد بعدش رفت خودشو شست اومد بغلم کرد انقدر که تو بغلش بهم حال داد سکس بهم حال نداد دو ماه بعد از اون باهاش بهم زدم خاطره بدی که تو ذهنم مونده باعث شد تاحالا دیگه با هیچ کس هی چ کاری نکنم از سکس فقط دردش و ترسش تو ذهنم مونده مرسی که وقت گذاشتید.


نوشته: رخساره
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با دوست پسرم پشت کوه

ميخوام راجع به اولين سكسم توى دوران دانشگاه بنويسم البته سكس هاى ديگه اى قبل از اون داشتم محمد هم دانشگاهيم و جذاب ترين پسر معمارى بود هيكل فوق العاده اى داشت صداش توى حالت عادى ديوونم ميكرد انگار اين بشرو ساختن كه فقط آدمو حشرى كنه دوستى ما از اوايل دى ماه شروع شد و بايد بگم ما توى منطقه گرم كشور ساكنيم و دى ماه بهترين هواى كشور رو داريم اون روز بعد كلاس اصلا حوصله خونه رفتن رو نداشتم از طرفى يه مدت بود كه بدجور تو كف كير محمد بودم كه برجستگيش از رو شلوار هم به چشم ميومد و با حركات خاص و مردونه محمد بيشتر منو تحريك ميكرد اون روزم حشرم نميخوابيد و اين بيشتر كلافم كرده بود محمد پيشنهاد داد يه دور بزنيم تا شايد حوصلم سر جاش بياد و من تو دلم فحشش ميدادم كه اصن به فكر سكس نيس نا گفته نمونه منم هيكل خوبى دارم كه اكثر مردا رو جذب ميكنه و ازين ناراحت بودم كه محمد به هيكلم توجه نداره خلاصه با قيافه اخمو نشستم تو ماشينش و تمام فكرم بيش كير بزرگش بودو داشتم ابعادشو محاصبه ميكردم و حرص ميخوردم و متوجه نبودم كه داريم از شهر خارج ميشيم

وقتي به خودم اومدم كه محمد پيچيد توى خاكى هوا كاملا تاريك بودو ما داشتيم وارد يه دره كوچيك خارج از شهر ميشديم خوشحال شدم فكر كردم برنامه سكس داره پرسيدم اينجا چيكار ميكنيم محمد گفت ميخوام ستاره هارو نشونت بدم اينجا آسمون خيلى قشنگه كفرم در اومد و تو دلم فقط فحش ميدادم پشت يه كوه ايستاد كه كاملا تاريك بود و جاده اصلى ديد نداشت گفت چرا ناراحتى ديوونه منم يه قميش اومدمو رومو برگردوندم صورتمو با دست چرخوند طرف خودش لباشو گذاشت رو لبام انقدر حرارت توى لباش بود كه درجا از حشر زياد كسم خيس شد گُر گرفته بودم از ترس اين كه ادامه نده دست كردم توى موهاش و انگشتامو ميكشيدم پشت گوشش كه بفهمه ميخوام و كنار نكشه يه دستشو دور كمرم حلقه كرد و با اون يكى دست سينمو گرفت يهو حشرى شد دستشو از يقه كرد تو مانتو و سينمو چنگ ميزد منم كه داشتم ميمردم دستمو گذاشتم روى كير شقش كه داشت شلوارو جر ميداد و فشارش ميدادم خوب كه داغ شديم بهم گفت لخت شو و از ماشين پياده شد منم سريع شلوارو مانتو و تاپمو در آوردم اومد در سمت منو باز كرد ديدم كيرش تو دستشه وااااى فوق العاده بود تا كيرشو ديدم گرفتمش تو دستم و شروع كردم ليسيدن و ساك زدن مثل گشنه ها با ولع تمام براش ميخوردم و اون از ته دل ناله ميكرد و لذت ميبرد صداش بيشتر حشريم ميكرد و كيرشو بيشتر فرو ميكردم تو حلقم گف برو رو اون صندلى خودمو كشيدم عقب و پا هامو باز كردم داشتم منفجر ميشدم اومد رو كسم از رو شرت گازش ميگرفت و انگشتش ميكرد شرتمو سريع در آورد چنان ليسى و ميكى از كسم زد كه نفسم بند اومد امون نداد و اومد رومو كيرشو تا ته فرو كرد توى كسم يه لحضه حس كردم جر خوردم درد و لذت با هم بود مثل روانيا تلنبه ميزد وداد ميكشيد و دندوناشو رو هم فشار ميداد منم از لذت جيغ ميزدم داشت ارضا ميشد كه كيرشو در آورد و گفت برگرد منم سريع قنبل كردم و كيرشو گذاشت دم كونم و فشار داد تو كونمو خشك خشك كرد اسكم در اومد اما انقد حشر داشتم كه اعتراض نكردم و اونم كسمو ميماليد كه شاكى نشم توى همون حالت ارضا شدم بعدشم با چندتا تلمبه شديد آبشو خالى كرد توي كونم بعدشم خودمونو جمع وجور كرديم و برگشتيم از اون شب به بعد كلى با هم سكس داشتيم و داريم.


نوشته: شیدا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 90 از 94:  « پیشین  1  ...  89  90  91  92  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA