انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 49 از 94:  « پیشین  1  ...  48  49  50  ...  93  94  پسین »

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها


مرد

 
من و دختر خاله شروین......

سلام به همه
امروز ميخوام اولين داستان سكسي مو براتون بنويسم......با اميد اينكه خوشتون بياد.
اول دختر خالمو معرفي كنم...اسمش شروینست...24 سالشه....قد متوسط(168)وزن 70 اندامش خيلي خوب نيس ولي به قول بچه ها ميشه كرد..Smile
خوب حالا خودم....اسمم پژمانه 21 سالمه ...عين همه پسرا اينجا ورزش كار نيستم لاقرم 62 كيلو و قد بلد هستم(187)
بريم سر ماجرا...خوب اين دختر خاله ما كه خانوادمون خيلي با هم جوره و بيشتره اوقات با هم ميريم اينور اونور خيلي آمار ميداد و چش تو چش ميكرد منم باهاش زياد شوخي ميكنم كلا...يه روز كه خونه مادر بزركم اينا بوديم از پسر خالم(داداشش) شمارشو گرفتم كه اذيتش كنم ...جاتون خالي چقدر ازيتش كردم..كه خيلي ناراحت شد و هرچي معزرت خواهي كردم افاقه نكرد همينجوري كه ابرو هاشو كرده بود تو هم رفتم پيشش نشستم(تو اتاق كسي نبود) اخر سر از گونش يه بوس كردم كه يه دفعه سرخ شد منم خودمو زدم كوچه علي چپ يه لبخند زدم و رفتم....
بعد اون ماجرا يه چند هفته اي همو نديديم ..كه يه شب كه بابام اومد خونه گفت يكي از فاميلايه شوهر خالم فوت كرده و اونها همه رفتن شمال برا مراسم و فقت شروین مونده خونه..فرداش مامانم زنگ زد داشت باهاش حرف ميزد ...كه يه دفعه گفتم بهش بگه ميرم دنبالش ميارمش خونه كه مادرمم گفت اره برو بيارش اونم قبول كرد منم از خدا خواسته سريع لباس پوشيدم سوار ماشينم شدمو رفتم انديشه كرج(خونشون اونجاست)بعد 45 ديقه رسيدم اونجا بهش زنگ زدم گفتم كجايي گفت خونه ام بيا خونه...زنگ زدم درو باز كرد منم گوله رفتم بالا...رو كه باز كرد تا حالا اينجوري نديده بودمش با يه تاپ و يه دامن من كوتاه يه خورده نگاش كردم زد تو سرم گفت بيا تو..رفتم تو... گفتم زود باش آماده شو بريم گفت حالا يه ليوان آب خور تا من ظرفارو بشورم...گفتم باش.آبو خوردم رفتم ليوانو گذاشتم اشپزخونه...بهش گفتم كمك نميخاي يه نگاه عجيب كرد گفت مگه از اين كارا هم بلدي مگه يه نيگاه مليحانه بهش كردم تا سرشو برگردوند يه ماچ آب دار ا گونش كردم كه گفت جرات داري يه بار ديگه اين كارو كن تا بهت بگم منم كه پررو دوباره بوسش كردم اومد دنبا لم كنه كه پام گرفت به فرش خوردم زمين انم پاش گرفت به پام افتاد روم كه زمش كنا كه بلند شم نشست رو شكمم دستامم به زمين با دستاش قفل كرد...باهرار بدبختي دستمو از دستش در آوردم شرو كرد تو اون وضع حرف زدن كه من يه دفه آروم بهش گفتم دوست دارم كه يه دفعه سكوت شد گفت چي گفتي...منم گفتم بيا جلو تر تا بشنوي تا يهزره اومد جلودر گو شش گفتم دوست دارم تا اومد منو نگاه كنه سريع لبشو گرفت شرو كردم به خوردن كه انم همراهي كرد يه 5 ديقه انجوري بوديم كه گفت مدتها بود منتظر همچين روزي بوده دوباره لب گرفتي كه همون موقع دستم نا خدا گاه رفت رو سينش اون هيچ عكس العملي انجام نداد.دستمو از زير تاپش به سينش رسوندم خيلي داغ بود .خودش تاپشو در آورد و افتادم به جون سينش الان نخور كي بخور چند ديقه سينشو خوردم يواش يواش اومدم پايين رسيدم به نافش يزره نافشو بازي بازي دادمم همونجوري دستم از زير دامنش با كسش بازي ميكردم دامنشو دادم بالا شرت سفيدشو كشيدم پايين.چه كسي داشت .خوش بو بدون مو.اولش چند بار با زبون كشيدم رو كسش.صداش ديگه داشت بالا ميرفت كه دستمو گزاشتم رو دهنش گفتم يواشتر الانه كه همه بفهمن داريم چي كار ميكنيم.شروع كردم به خوردن كسش چوچولشو ميك ميزدم .انصافا مزه خبي مداد.ديگه خسته شدماز خوردن .دوباره ازش لب گرفتم.حالا ديگه نوبت اون بود.كمربندمو باز كرد خودم شلوارمو در آوردم .با اينكه اين همه باهاش ور رفتم اما هنوز كيرم سيخ نشده بود شرو كرد به خوردن كيرم معلوم بود كه مبتدي. اصلا بهم حال نميداد ولي نميخواستم دلشو بشكونم.ديگه ديدم خسته شده از دهنش در آوردم.گفت ميخواي چيكار كني .؟گفتم كرم داري گفت چه كرمي؟گفتم آ+د .گفت آره ميخواي چيكار گفتم بيار بهت ميگم .رفت آورد خوابوندمش يهزره كرم زدم به سوراخش كه هي تقلا كرد گفت نه درد داره.گفتم يكار ميكنم دردت نگيره اگه درد گرفت در ميارم .خوابد .انگشتمو آروم آروم كردم تو كونش يه آي گفت ديگه هيچي نگفت.شرو كردم عقب جلو كردن .ديدم گشاد شد انگشت دومم كردم تو يه چند ديقه گذشت ديدم آماده عملياته يه بالش گذاشتم زيرش كونش يزره اومد بالا.يهزره ديگه كرم زدم به كيرم يه زره هم به كونش.كيرم گذاشتم رو سوراخش آروم سرشو كردم تو يه جيغ كشيد گفت بسه بكش بيرون جرخردم.بش گفتم تموم شد الان ديگه درد نداره.دو سه ديقه سرش تو كونش بد كه اروم كلش كردم توش خوابيدم روش..نفسش بند اومده بود .يوا كسش شرو كردم به ماليدن همونجوري كه خوابيده بودم روش بعد چند ديقه آروم شرو كردم به تلمبه زدن .ديگه چيزي نمي گفت.پنج ديقه همينجوري كردم بع بهش گفتم سگي بخواب تو او مدلم ده ديقه تلمبه زدم .خسته شده بودم .فرقوني خوابوندمش.شروع كردم تند تند تلمبه زدن همينجوري ازش لب ميگرفت ديگه داشت آبم ميومد. بهش نگفتم همه آبمو ريختم توش.چند ديقه همينجوري روش خوابيدم.بعدش بلند شديم رفتيم حموم .اونجا انقدر كسشو خوردم كه اونم ارزا شد.منم يه بار ديگه ترتيبشو دادم.بعد هم. شستيمو امديم بيرون داشتيم لباسامونو ميپوشيديم كه امد پيشم بهم گفت دوسم داره منم بهش گفتم كه منم دوسش دارم يه لب از هم گرفتيم سوار ماشين شديم اومديم خونه ما.تو راه حتي يك كلمه بهم هيچي نگفت .وقتي رسيدم خونه مادرم گفت چرا دير كرديد كه منم گفتم تو راه پنچر كرديم كه شروین خنديد .كم مونده بود به گا مون بده اما به خير گذشت. شب خوابيدني گوشيمو نگاه كردم كه يه اس اومده .شروین بود كه نوشته بود كونم درد ميكه نميتونم تكون بخورم كه منم گفتم فدا سرت از دفعه بعد ديگه دردت نميگيره عزيزم.يه شكلك خنده فرستاد با يه قلب .منم براش نوشتم دوسش دارم.اين بود داستان منو شروین.
اميد وارم خوشتوناومده باشه...
اگه خوشتون اومد داستاناي سكسي ديگمم برا تون ميزارم...
دوستون دارم.
پژمان.
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  
زن


 
اولین سکس من با دخترخالم

من اسمم علی هست الان 18 سالمه
داستانی که میگم برا 4 سال پیش هست, من کلاس سوم راهنمایی بودم که مامان بابام مرد و من مجبور شدم خونه بمونم, یادمه خرداد ماه بود که امتحان ترم داشتم ؛ مامانم منو خونه گذاشت و خالم و دخترش که دانشجو بود و 25 سالش بود اومدن خونمون و شب خوابیدن, نیمه های شب من حس کردم یه گرمایی روی کیرمه با همون چشمای بسته فهمیدم دست دخترخالم روش هست
ترسیدم و بروی خودم نیاوردم ولی چون تو اون سن بودم یهو شق کردم ولی خودمو زدم به خواب
بعد واقعا چیزی نفهمیدم تا فرداش که پاشدیم دیدیم خالم رفته پیش مامانش که مریض بود , منم رفتم مدرسه که امتحان بدم
دخترخاله هم رفت دانشگاه که بعد از ظهر برگشت ( خالم نیومده بود) گفت علی خیلی خسته ام ماساژم بده منم شروع کردم به ماساژ پشت کمرش بعد ساق پاهاش, خالم زنگ زد گفت نمیتونه بیاد و ما خودمون 2 تا بمونیم
شب که شد من رفتم رو تختم گفتم لیلا برو رو تخت مامان اینا بخواب که گفت خوشم نمیاد و اومد بغل من خوابید
من حتآ میترسیدم بوسش کنم,بغلم کرد و منم همینطور و خوابیدیم
هر روز با ماساژ بهش نزدیکتر میشدم/بعد از 4 روز دیگه تاپش و شلوارشو درمیاورد و با شرت و سوتین ماساژش میدادم
تا اینکه رسید به روز هفتم و شبش قرار بود مامانم اینا بیان؛ طبق معمول لخت شد که ماساژش بدم منم از سر شروع کردم و پشت و شکم و رون و ماساژ دادم بعد دست کردم تو شرتش و کونشو ماساژ دادم, اصلن عکس العملی نداشت منم دستمو از همون توی شرتش رسوندم به کسش , با اینکه خودش سفید بود ولی کسش پشمالو بود که من یهو گفتم اَییییی
گفت چیه دوست نداری؟ گفتم حالم بهم خورد کثیف
خلاصه ایندفه تموم شد و ما نتونستیم به کس مبارکشون برسونیم این علی کوچولو رو
تا اینکه 2 سال گذشت و من دیگه دوم دبیرستان بودم همه چیو میفهمیدم لیلا هم 27 سالش شده بود و حسابی تر تازه بود
ایندفه من رفتم خونه ی خاله که خاله اینا رفتن مسافرت و لیلا رو به من سپردن{پسر خیلی خوبی بودم به ظاهر}
من روم نمیشد از اون ماساژ بگم تا اینکه گفت علی تو هنوز ماساژ بلدی؟
من خواستم بگم رغبت ندارم و اینا الکی گفتم ولمون کن حال نداریم بابا ماساژ کیلو چنده؟ ـ, خلاصه گیر داد که ماساژش بدم من از روی بلیز فقد پشت کمرشو ماساژ دادم که یهو گفت مثه قبلنا بده علی
منم تاپ و شلوارشو در آوردم دیدم که به به آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
خلاصه رسیدم به سوتین و دستمو کردم توش و براش ماساژ دادم که حشر شد منم همینطور راست کرده بودم
دست کردم تو شرتش که کونشو بمالم تکون خوردم و سر کیرم به کونش خورد و حسابی هاتش کرد
بعد دستمو کردم کسشو ماساژ بدم که فهمیدم پشم نداره خندیدم آروم, اونم گفت گفت فکر کردی همه مثه تو کثیفن پشماشونو نزنن؟ من گفتم از تو تمیز ترم گفت عمرن , گفتم خب چیکار گنیم؟ گفت بریم ببینیم, رفتیم جلو آینه من شرتشو درآوردم و اون شرت منو ؛ دیدم وای چه کس سفید و تپل و تمیزی داره اونم گفت علییییییییییییی چند سانته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من گفتم 19 سانته , گفت کلفتیشو میگم گفتم 12 سانت که دهتش وا موند گفت برا دوس پسرش 16 سانت و قطرش 8 سانته
خلاصه گرفت دستش و علی کوچولو غول شد برا خودش
سوتینشو درآوردم با لباسامو, رفت رو تخت گفت ببینم علی چیکارس؟ من گفتم بابا حامله میشی اون گفت نه قرص میخورم
گفتم باشه ولی من بلد نیستم! اون گفت باشه اومد کیرمو کرد تو دهنش و حرفه ای عقب جلو میکرد اصن دندوناش نمیخورد
منم برا دفه ی اولم بود رفتم کس لبسیه لیلا ! 10 دقیقه داشتم میخوردمش دوباره کیرمو کرد دهنش و گذاشتم لب کسش
با 1 فشار کل کیرم توش رفتت, هی عقب جلو میکردم آروم که هر 2 حال کنیم بعد 8 دقیقه یهو حس کردم آبم داره میاد
گفت برا منم اومده بریز تو دهنم ؛ منم کیرمو کردم تو دهنش و در حال ساک آب با فشار ریخت تو حلقش و بزور قورتش داد
جدی خیلی حال داد ولی دیگه اصن محلش نزلشتم, نمیتونم تو صورت خالم و شوهر خالم نگاه کنم مخصوصا شوهر دخترخالم که 1 سالع عقد کردن

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
خواهرزن حرفه ای

اسم من اردلان است من یک خواهرزن دارم از لحاظ زیبایی درجه یکه .خلاصه هر وقت میدیدمش کیرم راست میشد و هوس گاییدنش کلافم میکرد یه روز عصر تو خونه تنها بودم دیدم در میزنند با حال گیری رفتم در را باز کردم دیدم خودشه امد تو و سراغ خواهرش رو گرفت گفتم هنوز نیامده اون رفت توی اشپز خونه که اب بخوره منم رفتم دراز کشیدم جلوی تلویزیون بعد چند لحظه اومد نشست کنار م اون هم مشغول تماشای فیلم شد .چند دقیقه بعد صدای اس ام اس تلفنش اومد نگاش کرد شروع به خنده کرد گفتم مگه چیه که اینقدر خنده داره /یه دفعه گوشی رو بهم داد گفت خودت ببین دیدم یه عکس سکسی کارتونی که یه کیر کله گنده در حال گاییدن یه کون کوچولو نشون میداد روی موبایلشه گفتم این چیه تو موبایلت خندید و گفت چیه از این عکسها بدت میاد کلک؟ من دیدم چطور همیشه میزنی در کون خواهرم دیدم بابا من زیر نظر بودم و متوجه نشدم سریع موضوع عوض کردم و گفتم من و تو فرق داریم گفت چه فرقی گفتم من میزنم چون دوست دارم که کون بکنم ولی تو چرا عکس گاییدن کون تو موبایلته خندید و گفت اخه دوست داشتن کافی نیست من که میدونم خواهرم دوست نداره کون بهت بده.پس باید فقط دوست داشته باشی ولی گیرت نمیاد که بکنی .گفتم برای من غصه میخوری که خواهرت کون بهم نمیده یا برای خودت که فکر نمیکنم بتونی زیر کیر دوام بیاری .خندید و گفت کیری نمیبینم که بتونم دوام بیارم گفتم پایه باشی زیر کیر گریه ات میندازم خیلی جدی گفت تو مردش نیستی انگار تمام دیوارهای عالم رو سرم خراب شد گفتم امتحانش برات ممکنه همراه با درد باشه .و همزمان کیرم که انصافا هم درازه هم کلفت در اوردم و گفتم بیا اگر زیرش گریه نکردی هر چی بگی حق داری .مثل شوک زده ها با تعجب به کیرم در حال انفجار بود نگاهی کرد و گفت خجالت بکش این چه کاریه و دستشو اورد جلو و به اهستگی دو انگشتش رو دورش حلقه کرد و با رضایت از شکل و سایزش ولش کرد پیش خودم گفتم باید من روی اینو کم کنم و در حالی که دستشو روی کیرم میزاشتم لبشو بوسیدم دیدم عکسالعملی نشون نداد گفتم ازش ترسیدی خودش رو جمع کرد و گفت اونقدر هم تعریفی نیست گفتم مگه از نظر تو چی باید باشه من هم دراز دوست دارم هم کلفت .دیگه تحمل جایز نبود کشیدمش و لبام رو رو لباش قفل کردم اول همراهی نمیکرد بعد از چند لحظه زبونش رو کرد توی دهنم .دراز کشیدم و انداخمش روی خودم و در حال لب خوردن دستمو از پشت کردم تو شورتش و قبل از اینکه بتونه اعتراضی بکنه شروع به مالیدن لمبه های کونش کرده کونش مثل دنبه گوسفند نرم و خوش حالت بود دیدم فشار بیشتری که حاکی مالییدن کونش بود رو به لب و دهنم میدد سرم رو بردم رو به طرف کسش و شروع کردم از روی شلوار به خوردن کسش صدای اه و ناله اش بلند شده بود توی یه لحظه بلند شد و بصورت 69 افتاد روی من و شروع کرد به لیس زدن سر کیرم من هم سریع شورت و شلوارش که هر دو کش داشتن رو اوردم پایین و شروع به لیس زدت کسش کردم کمتر از دو دقیقه با لرزش شدیدی که به خودش داد ارضا شد بر خلاف اصرارش ولش نکردم و در حال خوردن کسش که اب ازش سرازیر شده با انگشتم شروع به مالش سوراخ کونش کردم میخواست نزاره انگشت توی کونش بره ولی مالیدن و خوردن کسش مانعش شد چرخیدم که مسلط تر بشم حالا کیرم توی دهنش میچرخوند و اه و ناله میکرد گفتم هنوز نرفته داد میزنی وای به وقتی بره تو کیرم رو از دهنش دراورد و گفت دیوانه مثل اینکه من دخترم.گفتم کیری هم که عکسش توی موبایلت بود توی کس نبود خندید و چشمهاشو بست بهترین موقعیت بود برش گردوندم و شروع به لیس کمرش به باسنش کردم .کیرم که حالا رگهاش زده بود بیرون رو گذاشتم لایه کونش گرماش رو حس کرد گفت چکار میکنی گفتم چیه از کلفتیش میترسی یا از درازیش خندید و گفت دیوونه از هیچکدوم چون ندادم نمیره تو گفتم اگر من بقول خواهرت عاشق کونم میدونم چطور ردش کنم همزمان سر کیرم رو تف مالی کردم و در کون اونم تف زدم سرشو گذاشتم درش سورارخ کونش کوچولو بود نمیشد جر میخورد به پهلو شدم و بهش گفتم وقتی سر کیرم میزارم در کونت مثل اینکه میخوای با لب ماچش کنی با سوراخ کونت سر کیرم را ماچ کن شاگرد خوبی بود با سوراخ کون که خودش باز وبسته اش میکرد کم کم سوراخ کونش نرم شد میتونستم با انگشت اماده اش کنم ولی بخاطر حرفهاش بیخیال شدم سر کیرم که در کونش بود به اهستگی وارد کونش کردم از درد به خودش میپیچید ولی به روش نمیاورد من بی حرکت شدم خودش بخاطر اینکه زودتر عادت کنه لرزشهایی به کونش میداد تا کیر جاشو باز کنه.باید روشو کم میکردم یه لحظه دستشو که گذاشته بود مابین من و خودش برد بیرون منم با فشار کیرم رو تا ته کردم تو کونش از ته دل جیغ زد و میخواست در بره سفت گرفتمش تقلا میکرد که کیر از کونش دربیاد منم سفت گرفته بودمش بدنش از درد عرق کرده بود و التماس میکرد که درش بیارم منم با طعنه وکنایه که با این که نه کلفته نه دراز پس چته خلاصه دید که حریفم نمیشه در بیارم سعی کرد با بودن کیر توی کونش کنار بیاد بعد از دو سه دقیقه دیدم داره کونش رو دور کیرم میچرخونه و از بودن کیر توی کونش لذت میبره دستم رو شل کردم و شروع کردم به تلمبه های ارام زدن داشت لذت میبرد گفت غلط کردم همین طوری ارام بکنم تا کیف کنم خلاصه حدود 40 دقیقه به حالتهای مختلف کونشو صفا دادم حالا دیگه واقعا هر دومون کیف میکردیم گفت دوست دارم سر پا بکنیم بلند شد دستشو زد به چهار پایه و گفت حالا هرچی خشونت داری بریز توی کونم جون سر پا بودم و کونشو طوری قلمبه کرده بود که سوراخ کونش همسطح لمبه هایش شده بود با فشار کیرم تا ته میکردم تو کونش و درش میاوردم بات هر خروج کیر از کونش با صذای بلند میگوزید گفتم دیدی زیر کیرم گوزو هم شدی خندید و گفت من میدونستم بالاخره تو کونمو جر میدی ولی نه اینطوری گفتم تموم کنم یا هنوز بکنم گفت بسمه با این کون حداقل یک هفته مشکل ریدن دارم حالا میفهمم که چرا خواهرم میترسه بهت کون بده گفتم تو تو چی نمیترسی تا سه چهار روز چرا. خلاصه به شدت ضربات اضافه کردم گفتم داره میاد چکارش کنم با جیغ گفت بریزش توی کونم .با شدت زیاد تمام ابم رو خالی کردم تو کونش و وقتی کیرم رو از کونش کشیدم بیرون یه گوز جانانه دیگه هم زد و هینطور که اب از کونش میریخت رفت دستشویی .وقتی اومد بیرون خنده رضایتی رو لباش بود با خنده گفت خواهرم خیلی برام زحمت کشیده حالا اگر یه کون بجاش بدم جای دوری نمیرود گفتم یعنی اینقدر از کیرم ترسیدی که فقط یه بار بدی گفت ای دیوونه .لباس پوشید قبل از اینکه خواهرش بیاد رفت تا دختر بود کونش میزاشتم بعد که عروسی کرد دیگه بهم کون نداد البته چون کیر کلفت و دراز دوست داره و مال شوهر این خصوصیات رو نداره چند بار بهم کس داد .نیمدونم چرا با اینکه عاشق کون دادن بهم بود حالا میگه از کون دادن نفرت داره

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
من و عمه ژیلا چیکار کردیم؟

سلام. 22 سالم که بود با عمه ژیلا 25 ساله خیلی صمیمی بودیم. هنوز مجرد بود و شهرستان زندگی میکرد. یه روز سر ظهر رسید خونه ما و گفت اومده که بره دکتر. پرسیدم مشکلش چیه؟ درحالی که به مامانم نگاه میکرد ، با لبخند گفت حالا......! منم گیر ندادم و فکرکردم شاید مشکل زنونه داشته باشه. بعدازظهر رفت دکتر و خلاصه شب هم گذشت و فردا صبح زود بود که من توی اطاقم روی تختم خوابیده بودم و حس کردم یکی داره لبلمو آروم میبوسه. چشمامو باز کردم و دیدم عمه ژیلاست. تعجب کرده بودم. ما همدیگه رو موقع سلام و خداحافظی می بوسیدیم ولی نه اینطوری! لبخندی زدم و پرسیدم چرا صبح به این زودی بیدار شدی؟ هنوز ساعت 7 و نیمه؟ گفت بابات رفته سرکار و مامانت هم گفت میره به مادرش یه سر بزنه. داداشت هم رفت مدرسه. منم دیگه خوابم نبرد و اومدم بیدارت کنم چون باهات کار مهمی داشتم. با تعجب پرسیدم اتفاقی افتاده؟ گفت نه نگران نباش.یه مشکلی برام پیش اومده که فقط میتونم به تو بگم و فقط یه خواهش ازت دارم. گفتم بگو عمه جان. گفت واقعیت اینه که مدتی هست که برای اجابت مزاج مشکل دارم، حس میکنم به سختی اینکار انجام میشه و سوراخم تنگ شده. بعضی وقتا حس میکنم کلا بسته شده. دیروز رفتم که ویزیت بشم ولی خجالت کشیدم و برگشتم خونه. من که با تعجب گوش میدادم گفتم خوب الان من باید چیکار کنم؟ گفت میخواستم ازت خواهش کنم تو منو معاینه کنی! من که کمی تحریک شده بودم بطور ناگهانی کیرم راست شد و گفتم آخه....گفت اگه اینکارو نکنی خیلی ناراحت میشم. من که بجز تو نمیتونم این مشکلمو به کسی بگم. گفتم باشه. منو بوسید و بصورت دمر خوابید روی تخت و گفت اصلاً خجالت نکش و خوب منو معاینه کن. لباس یه سره گشادی تنش بود و من آروم لباسشو دادم بالا..... اندام لاغری داره ولی خیلی سفیده. قلبم تند تند میزد و حسابی تحریک شده بودم. لباسشو که دادم بالا تازه متوجه شدم که شورت پاش نیست و لی به روی خودم نیاوردم. با دو دستم آروم لای باسنشو باز کردم و سوراخشو نگاه کردم. گفتم مه جان من که چیزی متوجه نمی شم. گفت آخه با نگاه کردن که معلوم نمیشه. گفتم پس چیگار کنم؟ گفت یه کم از این وازلین رو بمال روی سوراخش و با انگشتت امتحان کن ببین واقعاً بسته شده؟! نگاه گردم دیدم یه وازلین معطر گذاشته بلای تختم. از این کار بدم میومد و فکر کردم الان بوی گندش درمیاد و حالمو بهم میزنه. از حالت تحریک داشتم بیرون میومدم که گفت نگران نباش الان توی دستشویی بودم و حسابی شستمش وداخلشو هم با آب و مایع صابون شستم. خلاصه کاری رو ه خواست انجام دادم و متوجه نبودم که کیرم مرتب به ساق پاهاش میخوره. یه دفعه کفت اون چیزی و که داره ساق پاهامو سوراخ میکنه بکن توش. گفتم آخه عمه....... گفت نگران نباش. من دوست دارم. نمیتونستم از کس دیگه ای اینو بخوام. میخوام منو بکنی. بعد لای پاهاشو بستر بازکرد و تازه کسشو دیدم که آبش دراومده و درخته روی ملافه.راستش حسابی تحریک شده بودم و دیگه دست خودم نبود. خودش هم دست به کار شد و برگشت منو بوسید و خوابون و شروع کرد به خوردن کیرم. ساک نمیزد بیشتر هدفش روان کردن بود و بعدش هم یه کم وازلین زد در سوراخ خودش و گفت حالا بیا فشار بده توش فقط خیلی دقت کن که جلوم نره بزنی پرده مرده رو پاره کنی!. سرکیرمو گذاشتم در سوراخ کونشو آروم فشاردادمو سرش کهرفت توش یه آه کشید و گفت آروم بکن توش و منم آروم آروم دادمش داخل. تقریباً نصف کیرم رفته بود داخل که گفت الان یواش بکش بیرون ولی سرش رو درنیار و بعد دوباره بکن و بزار تا ته بره توی کونم. منم دقیقاً همین کارو کردم تا کمی جا باز کرد. بعدش گفت حالا تند تر عقب و جلو کن. و خلاصه کمی که حرکات تند شد آبم اومدو همش رو خالی کردم توی کونش. گفت چیکار کردی پسر؟! داخلم گرم شد!!! گفتم آبم اومد دیگه! گفت چرا ریختیش توی کونم؟ گفتم پس چیکار میکردم؟ گفت باید میکشیدی بیرون و میریختیش روی باسنم. گفتم عمه جان ون لحظه دلم میخواست خودم هم برم تو کونت! تو انتظار داری میکشیدم بیرون؟!! کلی خندیدیم و بعدش هم تا ظهر 2 بار دیکه اینکارو کردیم. خلاصه تا الان که سه سال از این ماجرا میگذره و هردوی ما ازدواج کردیم هنوزم ماهی یکی دو بار با هم سکس داریم. خیلی با هم حال میکنیم . اصلاً حاضر به ترکش نیستیم. حتی وقتی عمه ژیلا حامله بود سکس ما زیاتر شده بود چون همش از پشت یکردمش. داستان اولین سکس منو عمه ژیلا بعد از ازدواجش رو بعداً براتون مینویسم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
پارمیس و پسرخاله

سلام اسمم پارمیسه 24 سالمه خیلی خاطره نمیگم این داستان هم مربوط میشه به 17سالگیم من یه پسر خاله دارم که که 27سالشه اون موقع 20سالش بود اولا بهش توجهی نمیکردم خودم عاشقش نبودم حسی بهش نداشتم فکر میکردم اون هم اونجوریه من خیلس سکسی بودم کلا همیشه هم فکر سکس بودم با دوستام خیلی فیلم سوپر نگاه میکردیم عاشقه سکس بودم همیشه هم دوست داشتم تجربش کنم ولی میترسیدم عاشق کیر هم بودم یه رووز منو خونوادم دعوت شدیم خونه ی مادربزرگم که پسر خالم ارش هم با خونواده دعوت بودن داشتیم شام میخوردیم که نشست پیش من خیلی هم با هم خوب بودیم بی جنبه هم نبودیم که کسی شک کنه یا گیر بده که اینقدر خوب نباشیم حالااا درحال شام خوردن بودم که غذام پرید گلومو به سرفه افتادم اونم در حال اب ریختن واسه من هی اروم میگفت ای جونم فداتشم ججووووووون از این حرفا یه جوری شده بودم نمیدونم اونشب هم چه مرگم بود دوست داشتم کرم بریزم واسش بعد شام گفتم بریم پاسور بازی داشتیم بازی میکردیم که ههی سروصدا میکردیمو هی مامانم هینا میگفتن ساکت باشین گفت بریم حیاط من گفتم نه بریم طبقه بالا بیشتر حال میده کسی هم نمیاد صداموونم نمیاد اون هم چیزی از حرف من نفهمیدو خلاصه رفتیم بالا همش تو این فکر بودم چه جوری بهش نزدیک بشم بهش گفتم شرطی بازی کنیم میدونستم شرطو میذاره بوس از اون جایی که میدونستم روداره گفتم هرچی تو بگی گفت باشه اگه بردم باید بذاری لباتو بخورمو سینهاتو گاز بگیرم همیشه سر بوس شرط میبست این دفعه نمیدونم چرا اون حرفو زد منم از خدا خواسته قبول کردم منم گفتم اگه ببازی باید بذاری بزنمت قبول کرد وسط بازی هر جفتمون سعی میکردیم ببازیم که اخرشم من بردم قرار شد بزنمش هرچقدر که دوست دارم منم نشستم رو شکمش که بزنمش تا میتونستم چک زدم حس کردم داره یه جوری میشه ترسیدم با وجود اینکه همینو میخواستم خوابیدم کنارش که انگار خسته شدم خوابید رومو گفت چرا فرار میکنی بعدم لبامو کشید تو دهنش تجربه لب دادن داشتم ولی وقتی بوسم کرد دیوونه شدم لبامو از تو دهنش دراوردمو گفتم چیکار میکنییی بعد بلند شد از رومو منم سریع رفتم طبه پایین هردوتامون سرخ بودیمو همش به هم نگاه میکردیم من اخم کرده بودمو اون خجالت میکشید ولی ته قلبم بازم از اون لبا میخواستم دوست داشتم زیرش بودو ویذاشتم هرکاری میخواد بکنه ولی نمیدووونم چرا ترسیدم یا شایدم خجالت بود بعد از یک هفته عمه ی مامانامون فوت کرد و همه رفتن اونجا به جز زنداییم منو ارش هم موندیم پیش اون ارش عصر باشگاه داشتو گفت شب هم دیر میاد زنداییم هم قرار بود با بره جشن عقد دوستش منم تنها بودم ساعت 4بود زنداییم اماده سد و رفت ارش هم که رفت تنها بودم بعد نیم ساعت زنگ درو زدن وقتی درو باز کردم ارش بود گفت مثل اینکه برادر مربیش فوت کرده اونم نمونده بودو برگشنه بود خونه تنها بودیم از اون شب به بعد دیگه صمیمی نبودیم یه کم خجالتی بودیم ساکت بودیم که بعد چند دقیقه ارش گفت پارمیس من بابت اونشب معذرت میخوام فکر نمیکردم ناراحت بشی من جوابی ندادمو کانالایه ماهواررو عوض میکردم گفت یه چیزی بگم گفتم اوهوم بگو گفت یخوام مثل قبل باشیم اینجوری رفتار نکن باهام منم گفتم الالنم مثل قبلیم گفت راستشو بخوای من دوستت دارم تو اون لحظه انگار برق وصل کده باشن بهم از جام پریدم مغزم کار نمیکرد چشمام شده بو 4تا گفت میدونم تعجب کردب ولی اره عاشقتم میپرستمت به روی خودم نیاوردمو رفتم اشپزخونه که قهوه بخورم داشت پشت سرم میومد یخ کرده بودم هیجان زده بودم خب ارش خیلی خوشگل و خوش هیکله از پشت بغلم کرد گفت بگو که دوستم داری حرف نزدم گفت بگو پارمیسم گفتم ارش نکن برو کنار گفت نمیخوام لباشو گذاشت رو گردنمو مک زد حس کردم منم دلم میخوادش منم دستاشو گرفتمو اروم اهه کشیدم یه دفعه سرشو ارورد بالا در گوشم گفت جججججوووووووووون تو هم منو دوست داری بکو که به اندازه ی من عاشقی حرفی نزدمو چرخیدم لباشو کشیدم تو دهنمو مک زدم همون جوری رفتیم رو تخت داییم اینا خوابید رومو لبامو شدیدا مک میزد نفسم بالا نمیمد نفسای داغش میخورد تو صورتم هی روم وول میخورد رفت سراغ گردنمو مکش زد من هم به گردن خیلی حساسم اهه کشیدمو هشری شدو بیشتر مک زد عاشقه سکس بودم مخصوصا کیر خوردن دوست داشتم ب اون لحظه برسم سرشو بلند کردو گفت میذاری سینه هاتو بخورم هون لحظه هرچی میخواست میدادم گفتم اره تابمو دراوردو افتاد به جونه سینه هام بدجوری مک میزد دردم میگرفت نوک سینهامو با دندوناش میگرفتو میکشید یه جیغ اروم کشیدم که گفت جوووووووووونم مال منی میکنمت مال من میشی پردت مال منه گفتم اره مال تو ام گفت بگو عاشقمی کثافت منم گفتم اره عاشقتمو دوستت دارم دوباره شرع کررد به خوردن سینه هام منم گفتم لباساشو دیبیاره لباساشو دراورد با یه شرت بود گفتم درش بیار که گفت اخه گفتم دربیار بعدم خودم کشیدمش پایین کیرش مثل فنر پرید بیروون گفت تو هم دربیار منم شلوارمو شرطمو دراوردم کسمو که دید گفت واااااااااای جوووون میخوامش دیگه سینهاتو نمیخوام این جیگر لای پاتو بده منم گفتم باشه خوابیدمو پاهامو انداختم دور گردنش زبونشو کشید رووش خیلی منتظر همچین روزی بودم حس کردم دنیارو بهم دادن شروع کرد خوردن کوسم محکم مکش میزدو منم اهو نالم بلند شده بود اه میکشیدمو اون قربون صدقم میرفت زبونشو کرد تو کوسمو هی مکش زد خیلی لذت بخش بود بهش گفتم گاز بگیر چوچولمو گرفت به دندونشو کشید جلو حس کردم کنده شد همون جوری دندوناشو فشار میدادو من جیغ میکشیدم بعد گفتم بسه نوبته منه کیرش دقیقا همون چیزی بود که من دوسا داشتم کردمش تو دهنمو مک زدم لیسش مسزدمو با دستم بیضه هاشو میمالیدم تو فضا بود خیلی مک زدم مثل سنگ سفت شده بودو سیخ شده بود گفت دلش میخواد بکنتم ولی نمیشه کفتم چرا نمیشه گفت فکر کزدم نمیذاری گفتم میذارم ولی تخت کثیف میشه گفت بریم تو حال و بالش برداشتمو رفتیم گفت تا تهش هستم بذار پردتو پاره کنم مال من بشی منم اولش تردید داشتم ولی بعدش گذاشتم پاهامو انداختم دور کمرشو ارمو کیرشو کرد تو کسم خیلی دردم گرفت و جیغ زدم خیلی میسوخت اروم شروع کرد جلو عقب کردن و من جیغ میزدمو کم کم دردش اروم شد و تلمبه های ارشم تندتر شد داغ داغ بودیم با دستشم چوچولمو ویوالیدو با دندوناش نوک سینهامو گاز میگرفت بعد گفت بشین روش اول کیرشو دراوردو خونشو پاک کردیم بعد اون خوابیدو من نشستم رو کیرشو تا میتونستم بالا پایین شدمو اون سینه هامو چنگ میزد بعد اب من درومدو اونم بعد 5دقیقه ابش درومد که زدو درامردو ریخت رو سینهامو سینهامو مالییید وقتی ابش پاشید رو بدنم حال کردم بعد مالیدنه سینه هام خوابید رومو لبامو خوردو قربون صدقم رفت باورم نمیشد منو ارش سکس کرده باشیم و حالا مال هم بودیم از اون روز به بعد هم دوست بودیمو بعدها به مشمشنشمون گفتیمو بعد نامزد کردیئ حالا هم 7ماه نامزدیمو 6بار سکس داشتیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
تقسیم نذری و کون دخترخاله

سلام من اسمم حامد هستش.ماجرایی که میخوام براتون بگم مربوط میشه به 5 روز ییش.روز تولد امام زمان بود خالم اینا نذری میدادن همه فامیل اونجا بودن.موقع تقسیم نذری که بود من با دختر خالم که اسمشو میزارم نسترن رفتیم چندتا از نذریهارو با ملاشین من پخش کنیم بزارین از دختر خالم بگم نسترن دانشجوی ترم آخر دندانپزشکیه قدش 170 پوستش مثل برف موها بلند ومشکی با چشمها مشکی ودرشت از هیکلش هرچی بگم کمه خلاصه جوریه که حتی داداشه خودش هم براش راست میکنه.بریم سر اصل جریان ضبط ماشینم خراب بود با موبایل آهنگ گذاشته بودم چندت از غذاهارو که دادیم بدجوری خیس عرق شدیم داشتیم آتیش میگرفتیم.دمه 1 سوپری واسادم که نوشیدنی بگیرم 1کم طول کشید تا برگشتم دیدم نسترن گوشیمو برداشته داره بهش ورمیره تا رسیدم دمه ماشین 1هو منو دیدو حول شد دیدم رفته تو حافظه گوشی و تو گوشیمم که انواع واقسام فیلم سوپرا بود داشت اونارو میدید که نتونست قطعش کنه منم دیدم ایجوری شد کم نیاوردم گفتم راحت باش من ناراحت نشدم رفتی سر گوشیم.آب میوه رو دادمشو راه افتادم چند دقیقه که گذشت گفت چندتا دوست دختر داری کفتم 1تا گفت دوسش داری گفتم آره گفت برا ازدواج گفتم نه همون اول شرط کردیم به ازدواج فکر نکنیم.گفت پس چرا با هم دوست شدید گفتم برا اون چیزا که تو گوشیه گفت یعنی فقط واسه سکس گفتم آره چیزیه که همه احتیاج دارن حتی خودت.رنگو روش سرخ شدو گفت من وقت این چیزارو ندارم.دیگه چیزی نکفت منم فکر کردم ناراحت شده هیچی نگفتم.چند دقیقهای که گذشتدیدم گوشیمو برداشت و رفت سر فیلما دیگه از ماشین یاده نشد منم نذریهارو پخش کردمو راه افتادم دیدمش بدجوری رفته تو حس شهوت گفتم 1 چیزی بگم گفت بگو.گفتم الان خونه ما کسی نیست تو هم حالا وقت داری بریم اونجا که لذت فراموش نشدنی بهم بدیم.گفت نه با 1 حالتیگفت که معلوم بود از خداشه منم اصرارنکردم اما مسیرو عوض کردم رفتم سمت خونمون.فهمید اما چیزی نگفت.دمه در که رسیدیم گفتم بیا بریم آب بخوریم پیاده شد درا باز کردم اون اول رفتدرو که بستم از پشت بغلش کردمو برشگردوندم و شروع کردم به خوردن لبهاش اونم همکاری میکردمانتوشو تو پارکینگ درآوردمو سینهاشو میمالیدم.بغلش کردم بردمش تو نشوندمش رو کاناپه که دیدم شروع کرد به باز کردن دکمه وزیپه شلوارم.کیرمو که نیم خیزبود درآورد و کرد تو دهنش و شروع به ساک زدن کرد همچین کیرمو میمکید که تخمام میخواست از سر کیرم میومد بیرون فهمیدم بله پیداست نسترن خانم خیلیشو داده که اینقدر وارده تخمامو میلیسید داشت آبم میومد گفتم بسه دارم میشم گفت مگه نگفتی بریم آب بخوریم منصرف شدی منم از خدا خواسته گفتم بفرما نوش تا ارضا شدم آبم مثله فواره پاشید تو حلقش فکر نمیکردم اینقدر آبم زیاد بیاد دهنش پر شده بود همشو فرو داد و گفت اخیش چه خوشمزه بود.بی حال شدم نشستم رو صندلی لباسهای نسترن رو در آوردم از لبهاش شروع کردم به خوردن تا رسیدم به سینهاش چقدر خوشگل بودن داشتم خودمو خفه میکردم نسترن هم چشماشو بسته بود و تو فضا بود رسیدم به کسش چه ناز بود با دستمال خشکش کردمو با زبونم حمله کردم به کسش با ولع کسشو میخوردم انصافاً خیلی خوشمزه بود هرازگاهی هم چوچولشو 1گاز آروم میگرفتم برشگردوندم لب مبل و کمرشو فشار دادم پائین تا کونش بیاد بالا 1 لیس آبدار لا کونش کشیدم که 1هو لرزید سوراخه کونشو میلیسیدم و با انگشت با چوچولش بازی میکردم 1 لرزش شدید کردو ول شد رو مبل گفت تا حالااینجوری ارضا نشده بودم.سوتی داد گفتم مگهتا حالا چند بار ارضا شده بودی فهمید بنو آب داده گفت چون بهت اعتماد دارم میگم الان 2 تا دوست پسر دارم 1نفرشون از هم دانشگاهیامه یکیشونم از استادای خودمه.گفتم به به تو که دست همه را از پشت بستی لبخندی ناز زدو گفت انرژیت همین بود گفتم نه عزیزم تازه میخوام بکنمت دوباره لبو لوله کردیمو کسشو میمالیدم اونم کیرمو میمالید آب از کسش راه افتاده بود کیرمو گرفتمو مالیدم به کسش که جیغ کشیدو گفت من هنوز دخترم بهش گفتم از عقب میدی گفت باشه سوراخ کونشو لیس زدم اونم 1 کم ساک زد کیرم مثل خیار سالادی شده بود گفت ترخدا فقط یواش گفتم بچشم آروم گذاشتم دمه سوراخه کونش یکم فشار دادم سر کیرم رفت تو که از درد داشت به خودش مییچید تا ته کردو تو و نگه داشتم تا ماهیچه های حلقوی کونش عادت کنه شروع کردم تلمبه زدن نسترن هم آروم شده بود داشت لذت میبرد سرعتمو زیاد کردم فنر داشتم کیرمو تو کون دختر خالم که همه بهش میگفتن خانم دکتر و رو سرش قسم میخوردن عقب و جلو میکردم نسترن داشت ارضا میشد هی میگفت بکن بکن.داری کونمو میکنی جرم بده خانم دکترو جربده منمن حشریتر شدمو سرعتو تا جایی که میتونستم بالا بردم که 1 هو یک لرزش شدید به نسترن دست داد و دستش لیز خورد با صورت افتاد کف مبل و ارضا شد. کیر منمکه از کونش در اومده بود خوابیدم روشو کیرمو تا ته 1ضرب کردم تو کونش جیغش در اومد چنتا تلمبه دیگزدم گفتم دارم میام گفت بازم میخوام آبتو بخورم از تو کونش در آوردم گذاشتم کیرمو تو دهنش ساک میزد تا آبم می خواست بیاد از تو دهنش در آوردمو همه آبمو پاشیدم رو صورتش کل صورتش پر آب منیهای من بود رفت دستو صورتشو شست لباسامونو پوشیدیم برگشتم خونه خالم.تو راه بهم قول داد که بازم به من کون بده.عجب کونی داد دختر خالم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
من و زن عموی خشگلم

من امیدم 24سالمه عمو کوچکم تقریبا 2 سال ازمن بزرگتره و رزا (زن عموم)یه سال از من کوچیک تره ولی یه اندامی داره که نگوو اوف اونا یه طبقه پایین خونه ی ما زندگی می کنن من خییییلی تو کفشم و بعضی وقتا به یادش کف دستیو از این حرفا یه شب وقتی از در حیات اومدم تو دیدم پرده ی خونشون یکم رفته کنار و توخونشون دیده میشه منم که حس کنجکاویم گل کرده بود رفتم یه سرکی کشیدم باورم نمیشد دارم چی میبینم عموم ورزا روهمدیگه بودن عموم داشت پستونای رزا رو می خورد اونم اییییو ووووی میکرد یه دفه عموم انگشتشو کرد تو کس رزا جون اینقدر بهش حال داد که لبشو یه جوری گاز گرفت که نگو بعد مقدمه چینی بدتری زد حالی رو که میتونستن به کم زدن از روکاناپه پاشدنو رفتن تو اتاق طوری که دیگه نمیشد از پنجره چیزیو دید منم اون شب تا صبح کو کف رزا جون بودمو خوابم نمی برد نه اون شب تا چند هفته هر وقت میدیمش میرفتم تو فکرشو او صحنه ها میومدن جلو چشمام از اون شب دیگه نگاهم بهش عوض شده بودو ت فکر این بودم که چه جوری ترتیبشو بدم عموی منم کارش یه جوری که صبح میره شب میاد رزا جونم تو این مدت تلپ خونه ی مایه روز که خونه ی مابود رفتم خونه دیدم داره با مامانم حرف میزنه گریه میکنه اینقدر گرم حرزدن بودن متوجه نشدن من اومدم خونه منم سرمو مثل گاو انداختم پایینو رفتم تو اتاقم بعد فهمیدم که گریه ها واسه چی بوده سازا با عموم سر یه موضوع خیلی الکی زده ودن به تیپو تار هم و دو هفته ای با هم قهر بودنو رزا خانومم که خانوادش المان زندگی می کردن کون گشادیش اومدو نرفت المان مثل همیشه تلپ شد خونه ی ما عمومم لجش گرفته بودو شبا خونه نمیومد میرفت خونه ی دوستاش خلاصه دیگه کس شعر گفتن بسه یه روز وقتی از باشگاه اومدم خونه مامانم تو اشپز خونه بود سلام کرمو پرسیدم پس رزا کجاست با عمو اشتی کرده مامانم گفت نه تو اتاق توعه منم با تعجب گفتم تواتاق من !!!گفت اره کار اینترنتی داشت رفت سر کامپوتر تو منم دیگه از ترس اینکه رزا خانوم رفته باشه تو کامپوتر فضولی داشتم خودمو خیس میکردم رفتم پشت در اتاقو یه دفه درو باز کردم چشت روز بد نبینه رزا خانوم یه فیلم سکسی اورده بودو داشت نگاه می کردو با خودش ور میرفت منو که دید خجالت کشیدو سرخ شده بود سلام کردم گفت ببخشید امید جان نباید این کارو میکردم منم پررو پرروگفتم اشکالی نداره درکت میکنم بلاخره یه دو هفته ای هست که سکس نداشتی اگه کیر میخوای به خودم بگو قربونت بشم تا این حرفو زدم خوش حال شد گفت عموت که شبا نمیا د خونه مامانت اینا هم که امشب می خوان برن خرید شب بریم خونه ی ما یه حالی باهم بکنیم منم دیدم بابا این حشری تر از این حرفاست خلاصه ساعت دمدمای8 بود مامانو بابا رفتن خرید منو رزا تنها موندیم خونه گت بیا بریم پایین دیگه گفتم چرا پایین همین جا خوبه دیگه ما شانس داریم یه دفعه عمو میا بیا درستش کن اونم از خدا خواسته پرید تو بغم دوباره اون شب یادم اومد اون پستونای نازو خوشگلو خیگر رزا اون کس پف کرده و انشتای عموم خیلی شهوتم زده بود بالا رفتیم تو اتاق من خوابوندمش روتختو 2.3دیقه ای ازهم لب گرفتیم بهعد اروم تی شرتشو در اوردم یه شوتین قرمز خوشگل که حشرمو بیشتر می کرد سوتینشو در اوردم وای چه پستونایی داشت مثل ژله میموندن اینقدر نرم بودن که نگو شروع کردم به خوردن اون دوتا هلوی شیرین چند دیقه براش مالوندمشونو خوردم چه اهایی می کشید انگار جنده بود بعد نوبت رسید به اون چوچول پف کرده و صورتی رنگ رزا خانوم که خیسم شده بود زونمو کشیدم رو کسشو با یه دستم سینه هاشو ماساژمیدادم که یه دفعه لرزیدو ارضاء شد ولی من بی خیال نشدمو بازم کسشو براش خوردم که گفت بسه امید دیگه نوبت منه کیرمو گرف تو دستشو بعد تا ته کرد تودهنش وای که چه قدر حرفه ی بود گفتم بسه دیگه پاشومیخوام جرت بدم گفت اخ که چه قد حال کنم بکمر خابوندمش پاهاشو باز کرد یه لبخند زد منمسر کیرمو گذاشم رو کسشه فشار دادم که تا دسته رفت تو وای چه حالی داد داغ و نرمو لیز بود شروع کردم به تلمه زدن یه چند دیقه که تلمبه زدم دیدم دوباره لزیدو ارضاء شد دیگه جون نداشت ولی من هنوز مونده بوده سرعت تلمبه زدنم ثانیه به ثانیه زیاد تر میشد وای چه حالی میداد ولی اینقدر جیغ میزد که نگو گلوش داشت پاره مشد منم دیم داره ابم میا گفتم چی کار کنم گفت کیرتو درنیاریا همونجا خالیش کن گفتم حوصله ی درد سر ندارم گفت نه قرص زد بار داری مصرف می کنم منم تا اینو گفت سرعتو بشتر کردم تا ایکه کلی دکترو مهندس الکی الکی از کمر ما به کس رزا خانوم منتقل شد دیگه حال نداشتم همون جوری افتادم روش تا اینکه یه دفعه صدای در اومد مامانینا برگشته بودن اما به جای اینکه خرتو پرتای خریدو با خودشون بیارن عمو رو اورده بودن ماهم سرع لباسامونو پوشیدیم عموم با کلی منت کشی رزا رو برد سره خونه و زندگیش رزا هم از اون به بعد زن خوبی شده بود تا ایکه از پیش ما رفتنو خونشونو بردن المان منم الا2 ساله رزا رو ندیدم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
سکس با نوه عموم لیدا
من رامین هستم و 26 سالمه. این داستانی که براتون مینویسم برمیگرده به دوران دانشجویی من یعنی پارسال . قضیه از اونجا شروع شد که من با قبولی در کنکور وارد دانشگاه تو یه شهر دیگه شدم.و ورودی بهمن بودم.سال بعد نوه ی عموم هم که اسمش لیدا بود هم تو همون شهری که من قبول شده بودم قبول شد.ولی اون فنی بود و من نظری.دانشگاهامون حدود 45 دقیقه با هم فاصله داشت و رابطه ی ما و عموم اینا هم خیلی خوب بود.بعد این که من ترم 3 رو تموم کردم لیدا ترم 2رو تموم کردو دیگه بهش خوابگاه ندادن و مجبور شد که دنبال خونه بگرده.البته من از بچگی لیدا رو دوست داشتم و خیلی میخاستمش.اون موقع من و یکی از دوستام که فارق التحصیل شده بود خونه گرفته بودیم و من هم دنبال یه هم خونه ای میگشتم.وقتی قضیه لیدا رو فهمیدم به خوانوادش گفتم واسش یه خونه پیدا می کنم اونجا.اونا هم موافقت کردن.چند روز بعدش یکی از فامیلامون وقتی ماجرا رو فهمید توی یه جمعی بودیم که برگشت گفت که خب برین هر دوتاتون یه خونه بگیرین...



منظورش من و لیدا بود.اولاش خوانواده لیدا مخالفت کردن.البته خیلی به من اعتماد داشتن. منم دلم میخواست لیدا بیاد پیش من ولی از طرفی هم میگفتم نه بابا بیخیال.خلاصه بماند که چه لتفاقاتی تو اون سه ماه تابستون افتاد خلاصه خوانواده ی من و لیدا گفتن برین یه خونه بگیرین.منم مجبور به قبول کردنش شدم.لیدا هم بدون هیچ مخالفتی قبول کرد یعنی از همون اولش هم موافق بود.البته کلی ماجرا پیش اومد تا این تصمیم گرفته شد.
ترم بعدی که شروع شد رفتیم و خلاصه تو درس و مشقمون بودیم.لیدا پیش من تقریبا راحت بود منم بهش علاقه داشتم ولی نه از روی هوس.یه روز قرار شد من شام درست کنم و بخوریم. دستپخت من هم هی بدک نیست.بعد از این که شام روخوردیم لیدا رفت ظرف هارو بشوره بهش گفتم دست پخت من چطوره؟ برگشت گفت خوب بود.مرسی. بعد بهم گفت تو از دست پخت من خوشت میاد؟ منم نمیدونم چی شد گفتم آره هم از دست پختت خوشم میاد هم از خودت.که یهو جا خورد. فهمیدم که ناراحت شده.خواستم پا شم برم معذرت خواهی کنم گفتم بیخیال بدترش میکنم.موند و فردا که ظهر از کلاس اومدم دیدم تو خونس.بهش گفتم چرا نرفتی کلاس گفت برگزار نشد. رفتم پیشش نشستم و گفتم به خاطر دیشب معذرت میخوام.نمیدونم چطوری شد یهو یه حسی بهم گفت حرف دلتو بهش بگو...منم بهش گفتم که راستش لیدا جون یه مسأله هست که از بچگی میخوام بهت بگم ولی نمیتونم ولی امشب میخوام بهت بگم گفت باشه بگو و نشستم قضیه رو کامل واسش توضیح دادم.و در آخرش ازش خواستم تا با من ازدواج کنه.من به پدر و مادرم گفتم که لیدا رو میخوام.روز ها گذشت و من علاقه ام به لیدا چندین برابر شد.



دیگه خیلی با هم راحت تر بودیم.تا اینکه یه شب اومدم خونه دیدم داره آرایش میکنه تعجب کردم و گفتم این موقع شب میخوای کجا بری که گفت هیچ جا.گفتم برای چی پس داری آرایش میکنی؟گفت برای تو . اینو که گفت شوکه شدم و گفتم چی؟!!!اونم بهم گفت دوستت دارم .منم تو اون حال و هوا بودم که یهو اومد تو بغلم و لبشو گذاشت رو لبم.اومدم که به خودم بیام بهم گفت میخوام امشب مال تو باشم عشقم.منم دیگه کنترلمو از دست دادم و رفتم سراغش...و خوابوندمش رو زمین .داشتم ازش لب میگرفتم که یهو گوشیم زنگ خورد برداشتم و گوشی رو خاموش کردم...اولش کلی ازش لب گرفتم و گردنشو خوردم تجربه سکس هم دوسه بار داشتم...اونم با دستش روی کیرم دست میکشید.من پا شدم و پیرهنمو درآوردمو بعدش شلوارمو.اونم یه تاپ تنش بود کمکش کردم دربیاره.که یه سوتین صورتی که کلی بهش میومد داشت ولی بازش نکردم و رفتم شلوارشو در آوردم یه شلوار راحتی بود.خیلی راحت در اومد.شرتشم با سوتینش ست بود و خیلی خوشگل نشونش میداد.شروع کردم بالای کسشو خوردم دور نافش و شکمش رو و پهلو هاشو.حدود ده دقیقه خوردمش فقط اونم داشت موهای منو دست میکشید .بهش گفتم حالا تو واسه منو بخور یعنی ساک بزن که گفت نه از ساک زدن بدم میاد منم هرچی اصرار کردم نخورد.بهم گفت نمیخوای منو بکنی که گفتم چرا پاشد رفت از تو کیفش یه کاندوم آورد.و کشید رو کیرم . تو این فاصله من یه قرص انداختم که دیر آبم بیاد.و کسشو آورد جلو بهم گفت بکن تو گفتم مگه پرده نداری که گفت مگه قرار نیست مال هم بشیم گفتم چرا ولی الآن نه.و رفتم سراغ کونش.بهم گفت یواش بکنی ها گفتم باشه گفتم اولش کمی درد داره.بعدش حال میده.یه کرم از روی اوپن برداشتم و مالیدم روی کیرم کمی هم دور کونش.



سر کیرمو گذاشتم دم سوراخش و یه فشار کوچیک دادم و سرش رفت تو که دیدم از درد به خودش پیچید. همین که دیدم درد داره کیرمو درآوردم.که گفت بکن تو تا گشاد شه. منم دوباره سرشو کردم تو.دوباره دردش اومد منم باز خواستم درش بیارم که نذاشت.وایندفعه نصف کیرمو کردم تو کونش که یه جیغ نازنینی کشید که نگو.و بعدش به صورت نصفه نیمه تلمبه زدم یکم که کونش گشاد تر شد توی تلمبه زدنام کیرمو کامل میردم تو و در می آوردم.یه پنج شیش دقیقه ای تلمبه زدم که گفت من میخام جرم بدی و من باز گفتم نه که دیدم گفت پس دیگه بهت نمیدم.منم تو اون حس و حال قبول کردم که برم سراغ کسش.و اول رفتم و دوباره کلی کسشو لیسیدم.حالا نوبت به پاره کردن کس رسیده بود و لیدا هم داشت میگفت زود باش بکن تو...گفتم ولی کیروم خیس نکردی که به منم حال بده که باز گفت از خوردن کیر بدم میاد.گفتم پس یه تف بنداز روش که چرب شه منم نمیخوام کرم بزنم به کیرم که دیدم این کارو کرد.کمی که کیرمو خیس کردم و سرشو گذاشتم دم کسش باز بهش گفتم بیا بیخیال شو که گفت میکنی یا پاشم؟منم دیگه چشمامو بستم یه لحظه به خودم گفتم احمق بکن دیگه و یه فشار کوچیک دادم و دوباره واستادم باز به خودم گفتم باشه هرچه بهدا باد و کردم تو که دیدم دور کیرم پر از خون شد.البته نه این که سر یه گاو ببری ها یکم اومد که کیرمو خونی کرد.با یه فشار دیگه کیرم رو کامل کردم توی کسش.آخ که چه تنگ بود انگار دارن کیرمو پرس میکنن.



چند تا تلمبه زدم و کیرمو در آوردم.کاندوم رو از رو کیرم در آوردم و یه دستمال پارچه ای پیدا کردم و دور کسشو تمیز تمیز پاک کردم.دستم هم کمی خونی شده بود که اونم پاک کردم.و دوباره شروع کردم به کردن کسش.ایندفعه کمی بهتر بود.همینطور که داشتم تلمبه میزدم دیدم که داره آه و ناله هاش شدید میشه گفتم حتما دردش گرفته.که یهو گفت دارم یه جوری میشم که فهمیدم داره ارضا میشه و زود کیرمو در آوردم و اونم ارضا شد.ولی من هنوز به خاطر قرصی که انداخته بودم ارضا نشده بودم.بهش گفتم باید منو هم ارضا کنی که دوباره گفت بکن تو حال داد.منم کردم تو و شروع به تلمبه زدن کردم.حدود ده دقیقه ای کردمش دیگه از خستگی داشتم میمردم.



همین که داشتم تلمبه میزدم رفتم تو فکر که بعدن ها به چه مدل های یهو احساس کردم داره آبم میاد تا اومدم در بیارم آبم اومد و ریخت تو کسش.ترسیدم و گفتم که باید سریعا قرص تهیه کنی اونم گفت باشه.البته از لحن گفتنش معلوم بود از این باشه های سرسری گفت که منم گفتم نه یکی پیدا کن و جلوی چشمای خودم بنداز.اونم فرداش یه دونه از دوستاش گرفته بود و پیش من انداخت.البته بگم بعد ها راضیش کردم برام ساک بزنه که یه بار بدجور کیرمو گاز گرفت.یه بارم آبمو ریختم تو دهنش ول کامل قورت نداد.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
سکس با خواهرزن اروپایی
سلام. من روزبه هستم.39 سالمه و 4ساله ازدواج کردم. یه خواهرزن دارم که الان 35 سالشه و مقیم فرانسه هست اونجا دکترای جغرافی میخونه. موقع عروسیمون نتونست بیاد و همیشه از طریق اسکایپ با خانمم صحبت میکنه منم یه سلامی میدمو زیاد درگیر نمیشم. تا اینکه 4ماه پیش خانمم داشت زایمان میکرد که از 1ماه قبلش گفته بود حتما واسه تولد بچه میاد. 1هفته مونده به زایمان اومد و خانواده خانمم تو شهرستانن و شیوا(خواهر زنم) دیگه اومد تهران واسه اینکه پیش خواهرش باشه. رفتم فرودگاه دنبالش..... وای..... عجب دافی!!!
خلاصه بعد کلی شق درد آوردمش خونه.2تا خواهر بعد سالها هم رو بغل کردن و بعد کلی گریه و این قضایا اتاقشو نشون دادیم و وسایلشو گذاشت و کلی سوغاتی و خرت وپرت واسه زنم سمیرا و بچه و خود من آورده بود.
فرداش برای معاینه نهایی خانممو بردم دکتر و به شیوا گفتم خونه باشه تا ما برگردیم. برگشتنی خانمم گفت شام بگیریم ببریم شامو خوردیم و خانمم زود خوابید. شیوا تو پذیرایی نشسته بود با یه دامن کوتاه و تاپ. پاشم انداخته بود رو پاش.... نشستم پیشش و از اینور اونور حرف میزدیم. بهم گفت که مدتهاست با یه پزشک ایرانی اونجا دوسته و باهم زندگی میکنن. یه دفعه از دهنم پرید باهم میخوابین؟؟؟ یه خنده مرموزی کرد و گفت روزبه از تو بعیده دوره این حرفا گذشته!
همینطوری که حرف میزدیم چشمم به سینه های درشتش قفل شد با لبخند با اشاره به سینه هاش گفتم : خوش بحال سعید (دوست پسرش)عجب حالی میکنه....
یه لبخند وقیحانه ای زد و دست کشید به سینه هاش و یه چشمک بهم پروند و گفت: اوف نمیدونی چه آتیشیه! پدرمو در میاره!


دیگه جرات پیدا کردم و دست کشیدم به سینه اش. خندید.... دیگه فهمیدم آخ جان پایه ست!!!!
صورنمو بردم جلو و یقه تاپشو دادم پایین و یه لیس زدم وسط سینه اش. خودش همکاری میکرد سینه هاشو از یقش کشیدم بیرون و کردم دهنم....چند بار میک زدم دیدم پاهاشو باز کرد. انگشتمو از کنار شورتش بردم توش و فرو کردم تو کسش.... دیگه هردومون هوا بودیم. ترسیدم زنم بیدار یشه.بهش گفتم: بکنمت؟؟؟؟ گفت باشه
گفتم برو اتاقت سمیرا رو خواب کنم بیام. شیوا رفت اتاقش و من رفتم اتاق خودمون. دیدم سمیرا از بس خسته ست خوابه خوابه.
فورا اومدم اتاق شیوا. تامن بیام لباساشو در آورده بود و خوابیده بود. گفتم وقت نیست واسه اضافه کاری ممکنه خواهرت بیدار بشه. زود باش پاهاتو باز کن کوستو بگام...
فورا پاهاشو باز کرد و منم با فشار تموم کردم تو کوسش و تا جایی که جون داشتم گاییدمش! گفتم زود برگرد عقب. برگشت و 4دست و پا شد فورا کردم تو کوسش و تلمبه میزدم دیدم آبم داره میاد گفتم چیکارش کنم آبمو ؟ گفت بریز توش قرص میخورم. گفتم پس برگرد از روبروبکنم. رو پشت خوابید و کردم تو کوسش و بازم گاییدمش و آبمو ریختم تو کوسش. فورا پاشدم رفتم شستم خودمو رفتم پیش زنم خوابیدم...


صبح بیدار شدیم با هر بهونه ای بود به بهانه آوردن وسایل بردمش پارکینگ و تو انباری بازم یه دست تمام گاییدمش.
همینطوری یک هفته تا روز زایمان خانمم من شیواو تو هرجا گیر میاوردم میگاییدمش... روز زایمان که شد بچه دنیا اومد و اونشب باید خانمم تو بیمارستان میموند. به مادرم گفتم شیوا اینروزا خیلی کار کرده شما همراه سمیرا بمون شیواو ببرم خونه. مامانم موند و اونشب تا فردا صبح من 5بار شیواو گاییدم.... از کوس از کون از دهن.... عجیب حال میداد. صبح بلند شدیم بریم بیمارستان تا خانممو مرخص کنیم.میدونستم که دیگه چون مامانم هم میاد دیگه نمیتونم بگامش ... همونجوری که جلو آینه خم شده بود گفشاشو بپوشه از پشت گرفتمش و شلوارشو کشیدم پایین . همونجا سرپا جلو آینه حسابی کوسشو گاییدم....
یه هفته گذشت شیوا گفت میخواد بره شهرستان و اقوامشو ببینه بهانه کردم خودم میبرمش.تقریبا تا شهرشون از تهران 8ساعت راه بود ما 12 ساعته رفتیم چون 2بار پیچیدم جاده فرعی و رفتیم جای خلوت و بازم گاییدمش.
خلاصه تا این خواهر زن ما ایران بود کمش روزی 2بار از کوس وکون میگاییدمش.... الان 1ماهه رفته و من موندم و فقط یه کوس زنم که به عشق شاه کوس خواهرش هرشب میکنمش!
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
من و زن عمو ثریا
سلام اسم من آرمان 22سالمه. تعریف از خود نباشه من یه کم خوشگلم و تو فامیل همیشه حرف من سر زبوناست. بابام خیلی پولدار ومن تنها بچش هستم، من یه عمو دارم که از همه عموهام کوچییکتره و دو سالهکه ازدواج کرده. اسم زن عموی من ثریا ست و خیلی خوشگل و بدن سکسی داره، از باسنش نگم که واااای......رنگ پوستش مثل گچ میمونه سفید سفید. قدش بلنده از عمومم بلندتره خلاصه که خوب چیزیه! عموم اینا خونشون شهر ری بود تا این که بعد از دو سال یه خونه تو کوچه ی ما خریدن و با ما تقریباً همسایه شدن و رفت و آمد وا زیاد شد زن عموی من سن وسالی نداره و جوونه 25سالشه عمومم طلا فروشی داره و همیشه تا دیر وقت سر کار. ثریا هم تو خونه حوصلش سر گلره واسه همین اکثر اوقات خونه ما میمونه.و با منم خیلی راحته در حدی که با شوخی میکنیم و اس ام اس به هم میدیم.. داستان از اونجا شروع شد که یه روز ما عروسی دعوت شدیم که عموم اینا بودن منم با دوست دخترم رفته بودم ...



وای ثریا هم خیلی خوشگل شده بود اصلا اووووووف من دوست دخترم رو ول کرده بودم و زل زده بودم به ثریا اون هم فهمیده بود بعد از چند دقیقه بهم به شوخی اس داد که ( چیه چپ چپ نگاه میکنی ) منم جواب دادم چشمام چپ شده ببخشید! ماهان( دوست دخترم ) مشروب زیاد خورده بوا و حالش بد بود جوری که رو پاش نمیتونست وایسه منم پا شدم ببرمش بیرون که هوا بخوره از اونجایی که ثریا و ماهان با هم دوستای صمیمی بودن ثریا هم با ما اومد بیرون ماهان خیلی حالش بد بود ثریا به من گفت برو ماشینو بیار بیار ببریمش خونه آقا چشتون روز بد نبینه ماهان یه تگری تو ماشین زد که کل لباساش کثیف شد ما هم دیدیم اگه اونجوری ببریمش خونشون خیلی ضایست ثریا گفت بریم خونه ی ما من لباس بهش بدم منم گفتم بریم . خلاصه رسیدیم خونه عموم ثریا رو کردم تو حموم لباساشو در آوردم شروع کردم شستن بدنش بعد از چند دقیقه به ثریا گفتم که حوله بیاره اونم اومد و حوله رو گذاشت اونجا و چشش خورد به ما که لخت بودیم .خلاصه من ماهان رو شستم وخشک کردم فعدش بردمش تو اتاق ثریا .به ثریا گفتم بیاد لباس بره که تن ماهان کنم.لباسو تن ماهان کردم و بردمش خونش و از اونجایی که کلید نداشتم که برم خونه و مامانم اینا هم عروسی بودن رفتم خونه ثریا .نشسته بودم که واسم یه آبمیوه آورد و نشست پیشم یهو برگشت بهم گفت چرا تو عروسی اونجوری نگاه میکردی به من؟ منم گفتم فقط من نگاه نمیکردم همی داشتن نگاه میکردن آخه خیلی خوب شدی گفت تو هم خوشتیپ شدی منم شکسته نفسی کردم و گفتم نه بابا خلاصه یه کم صحبت کردیم که گفت من میرم دوش بگیرم منم بد تو کفش بودم ..



پیش خودم گفتم این بهترین فرصته که ... رفتم پشت در حموم در زدم اومد گفت جانم کار داری داری؟ گفتم آره گفت بگو گفتم از اینجا نمیشه باید بیام تو درو باز کرد گفت بیا داخل منم رفتم تو وای چی داشتم میدیدم یه بدن لخت رویایی یه لحظه قفل کرده بودم اونم داشت میخندید رفتم سمتش لبامو آروم گذاشتم رو لبش و بغلش کردم بدن لختشو تو بغلم گرفتم و بعد از این که حسابی لبشو خوردم در گوشش گفتم بریم تو اتاق اونم گفت بریم دستشو گرفتم ورفتیم تو اتاق خوابوندمش رو تخت و لباسامو در آوردم همین کم شورتمو در آوردم خیلی ریلکس اومد سمت آلتم و یواش یواش شرو کرد به ساک بدن بعداز چند دقيقه من رفتم سمت سینش شروع کردم وحشیانه به خوردن سینه هاش جوری که از درد داد میزد و میگفت یواش گاو وحشی! منم همینجوری داشتم ادامه میدادم وای چه حالی میداد سینه سفید و داغشو داشتم میخوردم ! چقدر بدنش سفید بود مگه نیشه بدن آدم انقدر سفید باشه بعد از خوردن سینه هاشر آلتم گذاشتم رو کسش .



داشت دیوونه میشد بدنمو چنگ میزد لبشو گاز میگرفت یهو سر آلتمو کردمم تو کسش یه لحظه احساس کردم بیهوش شروای چه کس تنگی داشت معلوم شد که کیر عموم کوچیکه چون کس ثریا مثل کس 14ساله ها بود حدود ده دقیقه شدید تلنبهزدم که شروع کرد به لرزیدن داشت ارضا میشد که آلتمو کشیدم بیرون و ارضا شد ولی من هنوز ارضا نشده بودم بهش گفتم برگرد از پشت بزنم اونم برگشت وای چه کونی خوش فرم سفید با یه سوراخ ریز ثر کیرمو تف مالیدم و اروم گذاشتم دم سوراخش و با یه فشار کردم تو نمیدونید یه جوری داد زد که من ترسیدم یواش یواش شروع کردم فه تلنبه زدن که شروع کرد به گریه کردن بعد ازچند دقیقه تلنبه زدن آبمو ریختم تو کونش. این بود بهترین سکس من به قلم آرمان
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 49 از 94:  « پیشین  1  ...  48  49  50  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA