انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 61 از 85:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
کون من و کیر ناصر

سلام اسم من رضاست . من یک همجنسگرا هستم از بچگی دلم میخواست با یک پسر حال کنم یعنی هم من با اون و هم اون با من ولی جرات نداشتم این موضوع رو با کسی در میون بذارم آخه میترسیدم به یکی بگم اونوقت آبروم بره هرچند که خیلی ها دنبال من بودن و دلشون میخواست این کار رو با من بکنن اما زیاد قابل اطمینان نبودن از قضا پسر عموم ناصر هم همینطور بود و میشد بهش اطمینان کرد من وقتی این موضوع رو فهمیدم که به شوخی این بیت رو زمزمه میکرد ( گر خشگلکی مرا بگاید از کردن او مرا خوش آید ) یا مثلا میگفت (سفر کردم سفر برگشت مرا کرد) کار ندارم چطور تونستم اون رو چند باری بکنم میخوام اولین باری رو براتون بگم که اون منو کرد آخه اون تا حالا پنج بار منو کرده ...



اولین بارش زمانی بود که ما خونه اونا دعوت بودیم و بعد از ناهار بود که ناصر رفت توی اتاق خودش تا بخوابه ربع ساعتی که گذشت از لای در نیمه باز اتاقش نگاهی به داخل انداختم دیدم که روی شکم خوابیده و داره آهنگ گوش میده و مجله میخونه رفتم تو تا ببینم میشه ترتیبش رو داد یا نه! کون ناصر به طرز بسیار تحریک آمیزی قلمبه بود و وقتی هم که اینطور میخوابید خیلی من رو وسوسه میکرد در رو بستم رفتم کنارش روی تخت نشستم گفتم چی میخونی گفت چیز مهمی نیست و بعد مجله رو گذاشت اون طرفش از رفتارش معلوم بود منتظرم بوده تا برم بکنمش به بهانه برداشتن مجله دستی به کونش زدم بعد از چند لحظه دوباره به بهانه گذاشتن مجله دوباره دستی بهش زدم ولی اینبار دستم رو به حالت ماساژ روش کشوندم چون خجالت میکشید چشماش رو بست و خودش رو به خواب زد من هم از فرصت استفاده کردم آروم آروم ماساژ دادن رو شروع کردم و بعد دستم رو به سختی کردم توی شلوارش آخه روشلواری پاش بود دقیق یادمه که شلوارش کتونی قهوه ای بود از روی شرت ماساژدادم شرتش نرم و لغزنده بود همین موضوع لذت کار رو بیشتر میکرد وقتی خواستم دستم رو ببرم زیر شرت کمی خودش رو به جهت مخالف چرخوند تا من اینکار رو نکنم ولی به هر حال من دستم رو زیر شرتش بردم و از نرمی کونش لذت بیشتری میبردم بعد دستم رو بردم زیر شکمش و بردم طرف کیرش شکمش رو یه کم برد بالا تر تا بهتر بتونم این کار رو انجام بدم داشتم به آرزوم میرسیدم یه کیر واقعی غیر از مال خودم رو لمس میکردم وقتی دستم به کیرش خورد کیرش کاملا شق شده بود مثل سنگ سفت بود و نوکش کمی به طرف پایین مایل بود که با مال من فرق داشت



کمی ماساژش دادم و کمر بندش رو باز کردم شلوارش رو تا زیر روناش پایین کشوندم وبعد همین کار رو با شرتش کردم کون سفید و تپلش نمایان شد فورا شلوار خودم رو پایین کشیم کیرم رو گذاشتم لای کونش و شروع کردم به کردن ناصر بعد پهلوش خوابیدم و اون رو با کمک خودش چرخونم دوباره به کردن ادامه دادم ضمن این کار کیرش رو هم توی دستم گرفته بودم خیلی داشت حال میداد که اتفاقی افتاد و کلا ورق برگشت یه نفر به در زد و رفت که معلوم نشد کی بود ناصر ترسید و خودش رو سریع جمع و جور کرد من هم همینطور بعد از گذشتن حدود یک دقیقه خواستم دوباره شروع کنم که ناصر ممانعت کرد هرچی اسرار میکردم نمیگذاشت برای اینکه بهش بفهمونم چیزی برای ترسیدن نیست گفتم میخواهی تو بکن مکثی کرد و چیزی نگفت فهمیدم اونم دلش میخواست که منو بکنه لحاف رو کشیدم رومون چون خجالت میکشیدم بعد دوباره شلوارم رو کشیدم پایین اونم کشید بعد چرخیدم و پشتم رو کردم بهش و وقتی اونم چرخید کیرش رو گرفتم و گذاشتمش لای کون خودم و بهش گفتم بکن



وقتی ناصر من رو میکرد و کیرش لای کونم میلغزید قلبم هزار تا میزد آخه اولین باری بود که یه کیر واقعی رو بین کپلهام احساس میکردم چه حالی میداد بعد گفتم میخواهی برات ساک بزنم؟ گفت آره من هم شروع کردم به زدن اولین ساک عمرم کیرش توی دهنم لغزنده بود و کلفت تر از اونی بود که توی رویاهام بارها بهش فکر کرده بودم بعد دوباره وضعیت قبل رو گرفتم تا دوباره ناصر منو بکنه یه کم آب دهن با دستم مالوندم لای کونم کیر ناصر رو میزون کردم گفتم فشار بده اونم نامردی نکرد و فشار داد سرش رفت توی کونم دردم اومد درش آوردم بعد که آروم تر شد دوباره همین کار رو کردیم ولی اینبار بیشتر رفت تو دوباره دردم اومد خلاصه بعد از اینکه چند بار این کار رو تکرار کردیم درد دیگه وجود نداشت و فقط لذتی مونده بود که در حین کرده شدن به آدم دست میده و مطمئینم که خیلی از شماها تجربش کردین یا حداقل دلتون میخواد که تجربش کنین ولی به هزار دلیل بروزش نمیدین و کتمان میکنین خوب حق هم دارین داشتم میگفتم وقتی کیر ناصر برای اولین بار توی کونم حرکت میکرد و من حسابی حال میکردم حس غریبی به من دست داده بود آخه به لحظه ای رسیده بودم که فقط توی رویاهام بهش فکر میکردم و یه کیر واقعی توی کونم بود نه سر بطری آبلیمو و اشیای شبیه کیر که بارها بهشون ورمیرفتم و یه پسر واقعی داشت همینطورکه ناصر داشت میکرد نگاهی بهش انداختم لب پایینش رو گاز میگرفت فهمیدم داره از کردن من حال میکنه که این به لذت من میافزود وقتی قسمتهای پایین شکمش رو روی بالاهای کونم حس میکردم وای که چه حالی میداد کونم رو یه کم به عقب فشار دادم ناصر هم محکمتر کیرش رو فشار داد توی کونم و سریعتر شروع کرد به تلنبه زدن



همونطور که من موقع کردنش کیرش رو میگرفتم اونم کیر منو گرفت واقعا میگم خیلی بهم حال میداد به شکم خوابیدم به ناصر گفتم بیا روم بخواب آخه بیشترین حالتی رو که دوست دارم منو بکنن این حالته ناصر هم کیرش رو گذاشت لای کونم بعد وزن نسبتا سنگینش رو انداخت روی من و شروع کرد به تلنبه زدن من یاد فیلمهای سوپر افتادم و برای لذت برن بیشتر هر دوتامون شروع کردم به صحبت کردن با ناصر مثلا با حس و حال دخترها بهش میگفتم ناصر منو بکن منو بکن خیلی خوشم میاد وقی تو منو میکنی بازم بکن کیرت رو تا ته بکن توی کونم چه کیر کلفتی داری تا ته بکنش توی کونم منو بکن ناصر اونم میگفت عجب کون نرم و سفیدی داری آخرش به آرزوم رسیدم و تو رو کردم در همین حال دیدم ناصر شدت تلنبه زدن رو داره بیشتر میکنه و منو محکمتر گرفته و نفساش سریعتر و عمیقتر میشه و کیرش رو محکمتر فشار میده درست حدس زده بودم ناصر ارضا شد و منی خودش رو به طور کامل ریخت توی بدن من بعد خواست بره که من نگذاشتم من هم بر خلاف میل ناصر که حالا دیگه کارش تموم شده بود اون رو کردم و چون شهوتم زیاد شده بود زود ارضا شدم اون روز تا خونه پیاده رفتم و به اتفاقات اون روز فکر کردم که مثلا چی شد برای اولین بار کون دادم و خدا کنه ناصر به کسی نگه با خودم میگفتم کاش نگذاشته بودم و از طرفی چون من هم اونو کردم میدونستم به کسی نمیگه خلاصه این اولین باری بود که ناصر منو کرد و امیدوار بودم که آخرین بار هم نباشه....






نوشته: رضا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
گی بی نظیر من با نیما

سلام من امیرم 17 ساله.داستان ما مربوط میشه به دوم راهنمایی به من سفید برفی تو مدرسه میگفتن حدود ۵ نفرو میدونم که روش حشری بودن که یکیشون نیما بود و یکی حسین که اصلی هسن تو داستان.من یه روز شرت قرمز.پوشیده بودم و زنگ ورزش بود مثل همیشه لباسامو عوض داشتم میکردم که شرتم لای کونم که نسبت به بقیه خیلی خوشگلو گنده تر بود رفت بعد داشتم درش می اوردم سوراخم معلوم شد که فهمیدم از اونجا اینا خیلی حشر زدن روم.منم که میخاریدم و فهمیده بودم حسین دوسم داره میشستم پیشش بعضی وقطا و کونمو میمالید و منم عشق میکردم و با کیرش بازی میکردم ولی یادم نیس سره چی با حسین دعوام شدو با نیما عشقم رفتم رو کار همو میمالیدیمو از اینکارا که بدون هیچ رابطه سال های راهنمایی تمام شد.تو دبیرستان منو نیما ندرسمون فرق داشت و من شمارشو داشتم دی بود که به نیما اس دادم عشقتمو میخام باهم سکس کنیم اونم از خدا خواسته اوکی داد کیر نیما خیلی گنده بود و منم خیار گنده میکردم تو کونم از قبل...



بالاخره یه روز تو پشت پارک کوچیک محلمون قرار گذاشتیم من یه جین تنگ پوشیدمو رفتم پیشش اول نشستم رو پاش یهلب حسابی گرفتیم و لبای گندم داشت کنده میشد بعد کنمو تکون دادم جلوش اومد عین روانیا کشید پایین شلوارمو طوری که کون تپلم مثه ژله لرزید و مالوند منو و بعد کیرشو زبون زدم ریز بعد تا ته حلقم بردم داشت میمرد از شهوت بعد خم شدم اروم کرد توم یه ١٠ مین تولومبه زد و ابش اومد خاس بریزه روم که نشد.ما کلی بعدش سکس کردیم که بعدسشو الان میگم که لذت بخش ترینش بود. نیما تو یه شهرکی خونه داشتن که گفت خالیه بیا بریم منم بعده کلی ناز گفتم باشه جمعه ١١ قرار دمه آژانس.خلاسه رفتم حموم یه شرط قرمزه توری پوشیدم بایه سوتینه سیاه توری و یه شلوار عینه ساپورت با کاپشن و عطر زنونه زدم و تو جیبام ماتیک و ریمل گزاشتم و رفتم دمه آژانس دیدم عشقم اونجاس رفتیم شهرک تو راه همه کونه منو میدیدن تا دمه دره خونش وقتی رسیدیم گفتم من میرم دسشویی میام



رفتمو حسابی ارایش کردم خودم بی رودربایستی بگم عینه این جنده های سکسی شده بودم.خلاصه درو باز کردم دیدم نیما مونده بود از منو لباسایه زنونم منو بقل کرد بورد رو تخت سینه های نسبتا تو پرمو مکید داشتم سکته میکردم عاشقه اینکار شدم بعد سوراخمو خورد ای ای هرکی تجربه داره میدونه چیه بعد رفتم ساک زدم زبونمو مالیدم سرش زیرش همه جاشو خوردم از صورتش لذت واضح بود نشستم رو سینش قمبل کردم کلی لب گرفتیم بعد انگشتم کردو اسانسوری منو کرد واقعا دوس دارم اینکارو صدا تالاپ تولوپ اه یس بعد داگی همینجور گزشت و دیدم داره میگه ابم اومد خوابیدم زیرش همشو ریخت رو سینه و صورتم هنوز داغیش رومه آهه....




نوشته:‌ امیر
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کون تپل محمدعلیقسمت اول

باسلام خدمت دوستان

من معین هستم سنم 21 قدم 183 وزنم 72 هستش داستان از اونجا شروع شد من از وقتی که به سن بلوغ رسیدم احساسم نسبت به پسرها بیشتر بود تا دخترها نه اینکه با دخترها نباشم اما بیشتر پسر های امروزی از دخترها کردنی تر هستن مثل همین پسری که میخوام داستان کردنشو بنویسم اسمش محمد علی هستش پسری ۰۰ساله باقد 168 هستش با 68 کیلو وزن بدنی تپل و کون برجسته به طوری که از دور به آدم چشمک میزنه بیا منو بگا با پوستی سفید و رون های چسبیده به هم صورت بسیار خشکل که من روز اول تو گیم نت دوستم دیدمش همونجا راست کردم چون شلوارم تنگ بود و نشسته بودم معلوم نبود از وقتی که وارد گیم نت شد من دیگه حواسم به حرفهای دوستم نبود تا اینکه دوستم رو یکی دیگه از بچه ها صدا زد رفت بازی با اونا منم نشستم البته به گفته خود دوستم پشت میزش منم تمام حواسم به این محمدعلی بود نمیدونید چی بود آخه وقتی بلند میشد و مینشست کمی از کونش معلوم میشد و این منو دیوونه میکرد وای چه کون از همون یه زره میشد حدس زد که سوراخش چه رنگیه این حال هوا بودم که دیدم یکی میگه آقا ببخشید میشه بیاین منم دیدم بقل دستی محمد علی بود دیگه تا اون لحظه متوجه اون نبودم رفتم دیدم بله اینی که صدام کرد واقعا اینم توپ بود ولی به محمد علی نمیشد یه پسر ۱۷ یا ۱۸ ساله سفید بدن توپر و قیافه زیبا اما من دنبال محمدعلی بودم در همین حین در حال حل مشکل بازی این بودم دیدم محمد علی g.t.i بازی میکرد که رو به من کرد و سلام کرد گفت ببخشید میشه یه رمز برای من بزنید بله این بود جرقه ی دوستی من با این پسر گفتم عیب چشم اول مشکل بازی این رو حل کنم بعد رفتم رمز هلیکوپتر رو برای محمدعلی زدم گفت آخ جون بعد گفت مرسی جواب دادم و گفتم رمز دیگه ای خواستی بگو با یه لحنه نازی گفت باشه باشه



بعد رفتم نشستم بعد از 5 دقیقه دیدم دوباره صدام زد رفتم دیدم بازی رو برده تو کازینو و داره نگاه میکنه همون حین هم داره کیرشو نامحسوس میماله گفتم اینجا چرا اومدی زود بیا بیرون گفت بلد نیستم راه خروجو گفتم اول اونو {کیرشو}ولش کن خفش کردی انتظار داشتم ناراحت بشه ولی برعکس با یه لحن نازی خنده ملیحی کرد و هیچی نگفت بعد گفت رمز فراری رو برام بزن منم رمز زیاد بلد بودم اول رمز جان نامحدود رو زدم بعد ستاره هارو پاک کردم و ماشین رو براش آوردم کلی خوشحال شد گفت چیکار کردی مرسی دست انداخت گردنم تشکری کرد من خیلی خوشم اومد یک آن میخواستم بشینم کنارش ولی گفتم ضایع نکنم رفتم سره میز بعد از 30 دقیقه بعد اومد که حساب کنه منم پولو وقتی گرفتم یه لحظه دستشو گرفم فشار دادم وای چقدر داغ و لطیف بود بهش گفتم دیگه توی کازینو نری ها حداقل توی کلوپ حق نداری بری کازینو گفت ببخشید چشم گذشت تا این یه روزپنج شنبه توی محله تقریبا ساعت 10شب بود ما یه فامیل داشتیم که تازه بچش به دنیا اومده بود خونشون روستا بود بعد مادرم گفت برو قنادی شیرینی بگیر بیار با پدرت بریم پیش همون فامیلمون من رفتم توی محله قنادی بسته بود آخه زمستون بود زود میبستن موقع برگشت چشمم به یه پسره افتاد اومد جلوتر دیدم محمد علیه سلام واحوال پرسی کردیم وای نمیدونید چی پوشیده بود یه شلوار گرم قرمز فوق چسب که برجستگی کون گنده اش معلوم بود حتی شلوار رفته بود توی قاچ کونش کنار هم 1و2 میکرد میخواستم همونجا بکنمش با یه کافشن باد گیر تا کمر و اون هم سینه و شکمش قلمبه قلمبه زده بود بیرون...



خیلی خودمو کنترل کردم فکر کنم متوجه نگاهم شده بود ولی فکر کنم پایه بود من روم نشد چیزی بگم گفت از این ورا من براش توضیح دادم گفت دیگه نمیای گیم نت آخه دو سه روزی نرفتم گفتم کارداشتم گفت فردا میای قرار بزاریم اونجا باشیم منم از خدام بود گفتم باشه خلاصه قرار گذاشتیم ساعت 4 که گیم نت باز شد ما اونجا باشیم منم خداحافظی کردم رفتم خونه شب خوابیدم البته نتونستم خودمو کنترل کنم به روی اون صحنه شلوار یه دست جق درست حسابی زدم بعد خوابیدم و فرداش صبح رو با هزار بدبختی سر کردم تا ساعت مقرر البته من 5 دقیقه دیر رفتم بعد که رسیدم دیدم در گیم نت بازه و رفتن تو بهتر شد برای من چون دوستم از حال حول من خبر داشت شک نمی کرد دیگه من رفتم تو دیدم بله اومده وای خدای من تیپ دیشبو زده بود تااینکه دوستم با رفیقاش رفتن تهه مغازه گروهی بازی کنن منم رفتم جلو سلامش کردم گفت وای سلام کی اومدی ندیدمت منم معذرت خواهی کردم برای دیر رفتمنم گفت مشکلی نیست همین الان اومده و از این حرفا بعد نشستم بعد پرسیدم خونتون کجاست گفت شمال شهر گفتم یا خدا این همه راه رو اومدی آخه محله ما تا شمال شهر خیلی دوره مخصوصا برای یه پسر 15 ساله گفت نه بابا شوخی کردم همین دو کوچه پاییتر توی ساختمان بلنده منم خوشحال شدمو آدرس دادمو نشستیم بازی کردن دو دست pe.s بازی کردیم بعد رفتیم سراغ g.t.i vتو دوتا دستگاه من تند تند برای خودم و اون رمز های مختلف میزدم من که همش حواسم به پاهای سکسی اون بود دوباره از بازی اومدم بیرون دوباره رفتم تو توی صفحه یloudingعکس یه زنه نارنجی پوش اومد که با شرت سوتین بود که اونایی این بازی رو کردن میدونن یک دفعه دیدم محمد علی گفت اووووووف دستش گرفت کیرش یه نیم مالشی داد منم بهش گفتم چیه مگه چی دیدی؟ گفتم کم نیارم دیگه گفت سکسیه گفتم ای بابا این که چیز عادیه گفت تو دیگه کی هستی خلاصه گفت کاش میشد این رمز رو روی دستگاه خانه منم میزدی که منم با تعجب گفتم مگه خونه دستگاه داری گفت آره پرسیدم پس چرا میای گیم نت بازی گفت من تنهام خسته میشم بازی کنم زیاد برای همین میام گیم نت بعد پرسیدم پدرت چیکارس گفت پدرم دکتره مغز و اعصابه بعد رییس بیمارسته معروف شهره و مادرمم دکتره ارتوپدی گفتم اصالتتون چیه گفت مادرم اهل همین شهر خودمونه پدرمم فارس تهرانه فهمیدم مایه دارن و فارس منم که مشخصات خودمو دادم گفتم خونواده ناراحت نمیشن که با من که سنم زیاده دوست باشی گفت اون ها زیاد اهمیت نمیدن آخه اعتماد دارن بهم بعد مادرمم خیلی تجربه داره کلا آزادم



ما بازیمون تموم شد من باهاش تا در خونشون رفتم تعارف کرد برم تو من گفتم ضایع میشه هنوز هیچی نشده برم تو ولی گفتم میشه از پارکینگ آب بخورم گفت چرا پارکینگ بیا بالا شربت هست نمیدونم از سادگی و مهربونی بود یا که از غرض.که دیگه به همون شیر آب قانعش کردم رفتم توی پارکینگ دیدم یه دوچرخه توپ داشت چشمم رو گرفت آب خوردم گفتم ماله توئه یا همسایه ها گفت نه بابا ماله منه میخوای دور بزن باهاش منم نتونستم رد کنم نشستم دور زدم بعد اومدم پیشش گفتم میای باهم بریم قبول کرد نشست تکل بد رفتیم یه لا سنگین شد از بقل افتادیم بعد اول اون افتاد بعد دسته رو ول نکرد منم تعادل رو از دست دادم افتادم روش طوری که اون پشت و کونش به من بود من افتادم روش وای چقدر کونش نرم بود یه مالش کوچیک دادم برای اینکه ناراحت نشه برگشتم به پشت افتادم اومدم بلند شم دستم رو نا خواسته گذاشتم روی کیرش زودی بلند شدم دست اونو گرفتم و بلندش کردم و گفتم ناقلا کیر خوبی داری ها لبخندی زد گفت نه بابا اونقدر هام بزرگ نیست منم تعجب کردم از اینکه معمولا باید ناراحت شه ولی نشد گفتم اینترنت خونه داری گفت آره چرا گفتم ایمیل چی گفت اره گرفتم دیدم که یاهوو هستش منم ایمیل دادم رفتم خونه شب که رفتم یاهوو مسنجرآنلاین کردم دیدم یه پیام اومده نوشته معین سلام خوبی بله دیدم محمد علیه سایت میخواست بعد چند تا سایت فیلم ایرانی و خارجی رو بهش دادم بعد گفت یه چیزی ازت بخوام ناراحت نمیشی منم گفتم نه گفت سایت فیلم سکسی داری که بشه راحت دانلود کنم منم دادم اینا بعد دیگه آخر شب بود تشکر کرد و آف شد منم چند تا فیلم دانلود کردم گرفتم خوابیدم تا صبح که دانلود شد خودش خاموش میشه



صبح که بیدار شدم رفتم کارامو کردم ظهر اومدم دیدم پیام گذاشته که 5.30بیا گیم نت من خوابیدم و بلند شدم دیدم ساعت6 شده منم سریع رفتم گیم نت دیدم داره بازی میکنه سلام کردم و بایت دیر کردن عذر خواهی کردم گفت عیبی نداره نشستم کنارش که گفت اون سایت رو که دادی باز نشد منم گفتم احتمال داره اشتباه زدی گفت نه درست زدم بعد در مورد سایت پرسید یک دفعه دیدم کیرش راست شده داره میماله من خودمو زدم به اون راه یه انتظار این حرفو نداشتم گفت میشه الان بریم خونه ما درستش کنی برام منم قبول نکردم اینه اونم اسرار زیاد کرد منم گفتم روم نمیشه گفت بابام تهرانه مامانم مطبه تا شب نمیاد ما دوتاییم منم گفتم باشه رفتیم خونشون از در آپارتمان که وارد شدم دهنم باز موند وای چه خونه لوکسی داشتن تمام ساختمان مال باباهس بعد طبقه ها دو واحدی ولی پنت هوس ماله اینا بود وقتی رفتم اتاقش تعجب کردم خیلی باحال دیزاینش رو شیک چیده بود بعد این پسر یه احمق به تمام معنا بود این همه وسایل بازی داره ولی میاد گیم نت بعد کامپیوترش رو روشن کرد منم براش سایت رو باز کردم بعد اشاره داد به یه فیلم گفت اینو دانلود کن یاد بگیرم منم دانلودش کردم بعد یاد گرفت تا اون دانلود شد اینم رفت آب آورد داد به من یه دفعه رفت شلوارعوض کنه من دیدمش اون پشتش به من بود فکر کنم ازعمد این کارو کرد و با یه عشوه ای شلوار جین پاشو درآورد



وای چی میدیدم یه شرت نیم پا مشکی پاش بود به محضی که درآورد زرتی کون گنده اش افتاد بیرون واقعا دیدنی بود بعد دیدم رون های سفیدش رو خدای من داشتم تند تند آب دهنمو قورت میدادم راست کرده بودم بعد شلوارک پوشید اون ساق پای سفید بدون حتی یه تار مو داشتم دیوونه میشدم بعد اومد نشست لبه تخت گفت دانلود نشد گفتم بزار ببینم بله دانلود شده گفت بازش کن گفتم زشته ول کن گفت چیو ول کنم میخوام ببینم ارزش داره دانلود کنم بقیشو گفتم داره پرسید از کجا میدونی گفتم بیشترش رو دانلود کردم بازش کردم فیلم خوبی بود تا پلی شد زنه بدن خوبی داشت در حین رقصیدن بود و لخت میشد این باعث شد که هم من هم اون حشری شیم و راست کردیم یه دفعه زنه لخت شده بود اومد کیر مرده رو درآورد چقد گنده بود کلفت محمدعلی اینو دید وحشت کرد گفت وای چقد بزرگه گفتم این چیزی نیست من 2برابر رو دیدم گفت جدی میگی مگه میشه گفتم آره من دارم فیلمشو گفت برام میاریش دیگه دوقرانیم افتاد منم گفتم چشم داشتیم فیلم میدیدیم که هردومون حشری یه دفعه دیدم کیرش رو درآورد شروع کرد به جق زدن منم با تعجب گفتم چیکار میکنی گفت نگو که با این سنت نمیدونی این چه کاریه که فکر میکنم که احمقی منم گفتم میدونم ولی خیلی بی اختیاری گفت ببین خودت شق کردی راحت باش توهم در بیار بزن من این کارو نکردم گفت هرجور راحتی ولی خدایی چه کیری داشت حالم خراب شد از بس که خوب بود کیر سفید بدون یک تار مو بچه نسبت به سنش کیر خوبه بزرگ بود14 15 سانتی داشت ولی مسانه خیلی تپل و خوردنی داشت داشتم دیوانه میشدم که دیدم صدای در پارکینگ اومد نگاه کرد دید مادرشه گفت وای خدا مادرم گفتم خب دست پاچه نشو آروم فیلمو بستم و فیلمو مخفی کردم براش اونم دست از زدن برداشت گفتم منم میرم گفت کجا بزار به مامانم معرفیت کنم گفتم بزار برای بعد روم نمیشه گفت بس که خجالتی هستی باشه برو منم از آسانسور رفتم پایین که در باز شد مادرشو دیدم سلام کردم چه مادری داش میخواستم همون جا بکنمش وای اندام درست و تو پر کون گرد قلمبه سینه های سایز تقریبا 75 میشد دیوانه شدم رفتم خونه داشتم تو فیس بوک پیج ها رو میدیدم بعد توی یه پیج ثبت نام کردم که ایمیل خواست و منم دادم رفتم کد باز گشایی رو بگیرم



یاهوو رو آن کردم دیدم محمدعلی هم آنلاینه پیام داده هستی منم ج دادم گفت ببخشید اینطوری شد من گفتم چطوری گفت همین جق زدن و قضیه مادرمو اینا بعد گفت آره مادرم باید بره بیمارستان داشتم بحث میکردم عیب نداره اینا گفت داری چیکار میکنی الان گفتم توی فیس بوکم گفت اه خب به چه اسمی هستی تا ادد کنم منم گفتم مگه داری فیس رو گفت په نه په فقط تو داری اسم رو دادم ادد کرد بعد گفت من میرم دستشویی در زمانی که رفت منم رفتم پیجشو دید زدم وای چه عکسایی چه تیپ هایی زده تااینکه دیدم یه پیج به اسم پسر خوشکل های شهرمون دیدم کنجکاو شدم رفتم داخل بله دیدم همه عکس ها سکسیه پسرهای کوچیک و بزرگ یه فیلم گی هم بود پلی کردم دیدمو تا پیام اومد دیدم محمدعلیه گفت مامانم میخواد یک ساعت دیگه بره بیمارستان تا فردا نمیاد گفتم خوبه خب به نفع تو شد خوش بگذره انتظار این جواب رو نداشتم که گفت بی تو خوش نیست گفتم یعنی چی گفت بیا اینجا پرسیدم مامانت مگه رفت گفت 1ساعت دیگه میره باید بیایی منم همش انکار میکردم پرسیدم بیام چیکار گفت تنهام حوصله ام سر میره گفتم والا این همه وسایل بازی داری چطورحوصلت سر میره گفتم اصلا زنگ بزن دوستات. کلی اسرار کرد تا راضی شدم گفتم باشه میام کلی تشکر کرد گفت اون کلیپ کیر درازه یادت نره گفتم باشه منم کلیپ هارو زدم تو فلش به خودم گفتم پسر امشب وقتشه کار رو تموم کنی رفتم حموم تمام موهای بدنمو زدمو پایین مایینا رو تمیز کردم بعد فلش روبرداشم رفتم دریخچال ژل لیدو رو برداشتم گفتم شاید لازم شد و راه افتادم رفتم روبه خونشون وقتی رسیدم در خونشون زنگ زدم درو باز کرد رفتم بالا تا درآسانسور بازشد اومدم بیرون در واحد رو باز کرده بود رفتم تو دیدم یه دفعه عین جن پرید تو بغلم یه بوس ازم کرد نمیدونم چرا ولی یه حالی شدم که باعث شد قرص تاخیری که تو جیبم بود رو خوردم گفتم آب میخوام گفت برو تو آشپز خانه بخور رفتم و برگشتم تو اتاقش وایییییییییییی خدا چه میدیدم پشتش به من بود و لخته مادرزاد داشت لباس عوض میکرد چه کون سفید و تپلی داشت میخواست شرت بپوشه یک آن خم شد دنیا دور سرم چرخید فورا اومدم بیرو گفتم ناراحت نشه ما دیدش میزنیم اومدم تو حال روی مبل نشستم دیدم اومد بیرون از اتاق میدونست چی بپوشه که منو دیوونه کنه یه شلوارک کوتاه قرمز پوشیده بود تا بالای زانوهاش یه آستین حلقه ای تنگ هم روش ولی دیگه شرت نپوشیده بود گفت معین جون برو سونی رو روشن کن فوتبالو بزار تا من برم آب بخورم بیام بزنمت تو هم منم گفتم آرزو بر جوانان عیب نیست یه دفعه با صدای نازی بلند خندید اومد یه ظرف بزرگ میوه آورد

ادامه پست بعد
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
کون تپل محمدعلیقسمت آخر

دیدم خیار خیلی بزرگ سالادی بینشون بود گفتم برداشتی خیار سالادی آوردی برام خندید گفت ببخشید همین تو یخچال بود گفتم خدارو چه دانی اومدیم بکار آمد نشستیم بازی کردن در حین بازی کردن خودشو بهم میمالید من که بدم نمیومد تند تند بوسش میکردم بازوهاش رو فشار میدادم که گفت بیخشید برای غروب گفتم چرا گفت همون جق زدنم دیگه گفتم نه بابا مگه ندیدی منم راست کردم دست آدم نی گفت ببین من دوست دارم راحت باشی هر کاری میکنیم باهم انجام بدیم من ج دادم گفتم من راحتم ولی اون لحظه حس زدن نداشتم خلاصه 2 دست فوتبال و زامبی و کال اووف 9 زدیم گفتم 12.30 هستش بریم تا دانلود فیلم سینمایی رو نشونت بدم آخه از ساعت 1 به بعد دانلود رایگان بود.گفت کلیپ رو آوردی گفتم آره رفتیم تو اتاقش کامپیوتر رو روشن کرد اینترنت هم روشن کرد منم رفتم سایت باران مووی باز کردم اون شب دوتا فیلم جدید بیشتر نبود اونا رو باز کردم بهش نشون دادم یوزر پسوورد رو بهش دادم شروع کرد دانلود شد کلا دیگه همه رو براش توضیح دادم تا اینکه گفت بریم سراغ فیلم های کیر بلند منم فلش رو وارد کردم اولین فیلم رو پلی کردم دیدم همون عبدالله سیاه بود زنه که نشست کیرشو درآورد این پسر یه تکان خورد گفت یا قمر بنی.....چه بزرگه این مگه میره تو گفتم آره بابا تا دسته اون فیلم زیاد طولانی نبود یکی دیگه پلی کردم که الکسیس تگزاس بود با یدونه از سیاهای کیر کلفت الکسیس بیشتر تو این فیلم میرقصید این پسر هم شق کرده بود دوباره در آورد که بزنه منم گفتم یه چیز بگم ناراحت نمیشی فکر کنم منتظر این بود بگم حال کنیم گفتم میخوای من بمالم برات گفت باشه در حین مالش پرسیدم علاقه خاصی به پسرها داری گفت چرا گفتم آخه پیج فیسبوکت اینطور میگه مخصوصا اون فیلمه گفت اون رو یکی برام گذاشته که منو حشری کنه نمیشناسمش گفتم عکسها چی گفت چرا من اونارو دوست دارم گفتم پس آره وای گفت پ ن پ گذاشتم چیکار تازه یکیش پسر خالمه تخم سگ نمی دونی چیه منم گفتم باشه بریم تو فیس بوکت ما باز کردیم پیجشو نشونم داد پسره رو



وای چی بود گفتم این واقعا کردنیه منم پیج خودمو باز کردم من کم نداشتم کیف کرده بود فیلم گی رو که تو پیج اون بود رو پلی کردم دیدم این یه جوری شد گفت پسر چیکار میکنی این که خوابید گفتم بی رودر وایسی اهلش هستی بشینیم حال کنیم باهم اونم حشری بود گفت حال فقط ها من دستشو گذاشتم رو کیرم تا بماله کیف کردو گفت جون توهم خوب کیری داری آخه مال من 20 سانت بود و کلفت منم بد از کمی مالش یکی از قشنگ ترین فیلمرو گذاشتم خوابوندمش زمین فورا یه لب ازش گرفتم بایه ولعی لباشو میخوردم اون همکاری میکرد من کم کم روبه پایین میرفتم دیوانه شده بودم چه بدنی داشت شروع کردم زیر گردن و سینه هاشو میمکیدم اونم همش آه ناله میکرد لذت میبرد یواش میمکیدم و میرفتم پایین تا این که رسیدم به مسانه تپل و خوش عطرش وای اون لحظه رو هیچ وقت فراموش نمیکنم کیرش تازه شل شده بود کردمش تو دهنم چقدر خوشمزه بود اونم با این کار داغ داغ شده بود حسابی آه اوف میکردکلا خودشو شل کرده بود سپرده بود دست من.من هم تا تونستم به مکیدن ادامه دادم تا اینکه راست شد بعد تخم هاشو میخوردم بعد کشاله های روناشو میخوردم وای بهشتی بود برا خودش بعد دمر خوابوندمش لپ های کونش رو میخوردم لاشو باز کردم باورتون نمیشه یه سوراخ خیلی ناز قرمز تنک داشتم دیوانه وار سوراخشو لیس میزدم داشت دیوونه میشد لامصب کونش خیلی بزرک بود بعد منم لخت شدم دید که موهامو زدم خیلی خوشش اومد منم گفتم حالا تو بیا ماله منو بخور اول قبول نمیکرد میگفت بلد نیستم واز این حرفا ولی دوباره لبامو گذاشتم رو لباش اون بخور من بخور منم دوباره کیر سیخ کردشو خوردم مزه خوبی میداد



گفتم اینطوری یاد گرفتی 5دقیقه ای خوردم که دیدم بچه لرزید بعد دیدم تو دهنم داغ شد بله ارضا شده بود منم خوردم آبشو مزه خوبی میداد چون زیاد خالص نبود در آورد گفت ببخشید دست خودم نبود منم نزاشتم حرفشو تمام کنه لب ازش گرفتم گفتم برو پایین میخواست دبه کنه خوابوندمش کیرمو گذاشتم دم دهنش بزور خوردش اول بلد نبود ولی کمی عقب جلو کرد روان شد بعد خوشش اومده بود با یه ولعی میخورد تا نصفه میکرد تو دهنش بعد میومد بالا سرش رو میمکید وای این کارش دیوونه ام میکرد خیلی حال میداد منم اومدم حالت 69 گرفتیم به طوری اون رو بود من زیر ماله منو میخورد منم مال اون تمام تخم و کیرش تازه شل شده بود و مایه شفافی که ازش میرخت رو میخوردم خوشمزه ترین چیزی بود که خوردم بعد میرفتم سوراخشو میخوردم من قرص خورده بودمو دیر ارضا میشدم برای همین خسته شد ولی من ول کن نبودم هی میخوردم تا اینکه اونم راست کرد دوباره. دیگه وقت عملیات اصلی بود گفتم بلنشو بریم بالای تخت همین طور لب تو لب باهم رفتیم توتخت همین جور سینه هاشو میمالیدم اومدم نشستم رو شکمش کیرمو گذاشتم وسط سینه هاشو سینه هاشو چسبوندم قد هم بعد هی عقب جلو میکردم 5دقیقه این کارو کردم بعد روش دراز کشیدم کیرمو یه تف زدم یه تف هم انداختم زیر تخماش و کیرمو کردم لای پاهاش و باز دراز کشیدم روش حدودا 10 دقیقه به همین حالت براش سینه هاشو میخوردمو تلمبه میزدم تا اینکه بهش گفتم برگرد گفت چرا گفتم عشقم تو که نمیخوای این لپ های تپل کونتو ازم بگیری برگشت من حسابی لپ های کونشو میخوردم و سوراخ نازشو لیس میزدم اونم همش آه ناله میکرد و میگفت جون کون منو بگا منم دیوانه شدم اول یه تف انداختم رو سوراخش بعد با انگشت اشاره فشاردادم که تا دو بند رفت تو یدفه یه جیغی کشید گفت چیکار میکنی دردم میاد منم گفتم مگه نگفتی منو بگا گفتی دیوونه گفتم از لا پا منم خودمو زدم به اون راه گفتم باشه



بعد شلوار رو از پاهام درآوردم یواشی ژل لیدو در آوردم اونم سرش روبه زمین بود ندید ژلو من درشو باز کردم ریختم رو سوراخش یدفه گفت این چیه گفتم هیچی تفه با دست تمامشو مالیدم بعد کیرمو بین لپای کونش عقب جلو کردم تا ژل حسابی جذب شد بعد یه تف انداختم بین پاهاش شروع کردم لاپایی تا ژل عمل کنه در همین حین دستمو از زیر بال هاش بردم سینه هاشو گرفتم و در گوشش قربون صدقش میرفتم بعد شروع کردم مخ زنی شرح مخ زنی:م یعنی من ع یعنی محمد علی (م:عزیزم.فدات شم پایه ای یه کاری کنیم ع:چیکار پسر خاله نشی م:بیا سوراخی حال کنیم ع:نه تورو خدا من که زورم بهت نمیرسه درد داره دیدی انگشتت رفت تو چه دردی داشت؟ م:اره فدات شم ببخشید بابتش ولی طوری میکنم که درد نکشی به جون خودت که خیلی دوست دارم ع:ببین درد داره نمیدونم میخوای چیکار کنی م:من بلدم تاحالا کردم ع:اه کی بوده؟ م:پسر خاله ام حالا ولش اصلا یه کاری اگه درد کرد مرد نیستم نذارم تلافی کنی ع:آخه چطوری من که زور تورو ندارم م:اگه درد کرد وای می ایستم هر جور تونستی جرم بدی قبول ع:مممممممممممممم باشه ولی قول دادی ها م:باشه عشقم) منو که میگی تو کونم عروسی بود برای جبرانش کیرمو از لاپا درآوردم بر گردوندمش براش حسابی ساک زدم و با یه ولعی میمکیدم براش چشاشو بست رفت تو یه عالم دیگه منم درآوردم کیرشو گفتم آماده ای گفت آره برش گردوندم درازش کردم بهش گفتم دستتو بیار پشت قاچ کونتو باز کن اونم این کارو کرد منم اول برای اطمینان یکم از ژل رو ریختم رو سوراخش بعد دوباره با انگشت اشاره شروع کردم فشار دادن تا اینکه همه انگشتم رفتو دیدم هیچ عکس العملی نشون نداد گفتم عشقم درد داری گفت نه فهمیدم تا اینجا فعلا مشکلی نی بعد شروع کردم به بازی دادن انگشتم و ژل ریختن تا داخلش هم سر شه بعد با دو انگشت کردم توش بازم دیدم چیزی نگفت معلوم بود ژل کار خودشو کرده شروع کردم بازی با انگشتام که تا ته کردم تو دیدم گفت آی ولی داخل پایین روده ی خروجی هنوز سر نیست دو تا رو درآوردم باهمون یدونه ادامه دادم وژل ریختم اینقدر بازی کردم که ژل کاملل جذب شد این اواخر احساس کردم یه چیزی داخله فهمیدم که کثیفه بلندش کردم گفتم پاشو بریم دست شویی رفتیم تو دستشویی گفتم بشین نشست روی کاسه منم سر شلنگ رو با کف لیز کردم کردم تو سوراخش یه کم فشار دادم تا 8 سانتی رفت تو گفتم درد نداری گفت نه



آب رو باز کردم با فشار هرچی بود ریخت بیرون تا دیدم آب خالی میاد بیرون آبو بستم با دو انگشتی کردم تو تا ته فشار دادم چند بار عقب جلو کردم که هرچی آب بود خارج شه شستمش اومدیم بیرون دستمو گرفت رفتیم تو اتاق که یهو برگشت لبشو گذاشت رو لبم با یه طمع خاصی لب میگرفت دیوونه شده بود و داشت منم دیوونه میکرد منم با دستام سینه هارو میمالیدم بعد بعد لبو ول کردم رفتم سراغ سینه هاش همینطور میلیسیدم و عقب عقب میرفتیم که رسیدیم به تخت ولو شدیم رو تخت من سینه هارو میلیسیدم میومدم روبه پایین رسیدم مسانه بد بوسه های آروم رو زدم بعد کیرشو خوردم وای نمیدونم چرا اینبار مزش فرق میکرد این قدر مکیدم تا اینکه شد مثل سنگ سفت سفت بعد پاهاشو دادم بالا همین طور با بوسه رفتم سراغ سوراخش تند تند میمکیدم که دیدم داره دیوونه میشه گفت لامصب چیکار میکنی بکن منو دیگه منم برش گردوندم دمر خوابید نشستم بالای پاهاش با 8 انگشتم لپ هاشو جدا کردم یه تف گنده انداختم روی سوراخش بعد کیرمو که سفت شده بود رو گذاشتم بالای سوراخش با شصتم کیرمو فشار دادم که هرچی کردم نرفت تو دیدم فایده نداره گفتم وازلین دارین گفت اره تو یخچاله منم رفتم آوردم دیدم کیرم به اون سفتی نیست که بره تو دوباره رفتم نشستم روبه روش کیرمو دادم بهش کرد تو دهنش یاد گرفته بود دیگه یه جوری میمکید که انگار 10 ساله اینکارس خوب خوب که خورد رفتم نشستم رو پاهاش تف انداختم بین لپای کونش بعد لاپایی زدم براش که کیرم دوباره سف شد بعد دوباره اون کارو یعنی با 8 انگشت لپارو باز کردم وازلینه زیادی مالیدم به سوراخش سره کیرمو گذاشتم روی سوراخ با شصت فشار دادم که کم کم داشت میرفت و با کمی فشار دیگه سرکیرم رفت تو با 2 یا 3 سانته دیگه رفت تو بعد شروع کردم ریزه ریزه تلنبه زدن گفتم درد نداری گفت نه منم خیال کردم ژل کاملا اثر کرده بعد همه کیرمو یه جا کردم تو که نه کمی ازش موند بیرون دیدم گفت آیییییییی گفتم درد کرد گفت آره ولی مهم نیست کارتو بکن منم هی تلنبه میزدم بعد خوابیدم روش سینه هاشو از زیر بالش گرفتم و میمالیدم 10 دقیقه همیطوری ادامه دادم بعد حالت دمر بهش دادم یه پاشو دادم تو سینه اش به طوری که کونش قلمبه شد جلوم به این حالت البته محمد علی کونش دو برابر این بود



کیرموگذاشتم رو سوراخ کونش ولی دیگه روان شده بود با یه فشار تا ته رفت تو و شروع کردم تلنبه زدن بعد چند دقیقه تلنبه زدم همونطور که توش بود دراز کشیدم روش و شروع کردم به لب گرفتن و تلنبه زدن همینطور لب و سینه هاشو میخوردم و از پایین مشغول بودم دیدم فایده نداره بلند شدم و به حالت سگی درش آوردم و باز کیرمو گذاشتم رو سوراخش و یکم تف ریختم روش یواش یواش کردم تو و شروع کردم تلنبه زدن و گه گدایی هم کون اونو عقب جلو میکردم تا اینکه دیدم داره میاد دست نگه داشتم و کیرمو درآوردم و محمد رو به پشت خوابوندم بعد دوتا پاهاشو گرفتم آوردم لب تخت و پاهاشو دادم هوا و کیرمو گذاشتم توش دوتا دستامم گذاشتم روی سینه هاشو خوابیدم بالاش و لباشو میخوردمو تلنبه میزدم حدود 5 دقیقه تو این حالت بودیم که احساس کردم داره آبم میاد با یه ولع و حرصی لباشو میخوردم و تند تند تلنبه میزدم تا اینکه آبم اومد همشو خالی کردم تو و همینجوری افتادم بالاش حدودا یه دقیقه روش بودم کیرمم تو کونش بود بعد بلند شدیم گفت حالا نوبت منه منم گفتم واقعا گفت اره دیگه قول دادی اگه دردم اومد بزاری کونتو جر بدم منم دیدم نامردیه بهش ندم این همه مال من بود بدون هیچ حرفی بخودم گفتم اگه بد قولی کنم دیگه بهم نمیده اون کون نازشو منم قبول کردم رفتم جلو اومد پرید تو بغلم شروع کرد لب گرفتن منم همکاری کردم و یواش یواش رفتم سراغ کیرش و کردمش تو دهنم خوب خوب خوردم تا راست شد بعد رفتم به پشت خوابیدم پاهامو باز کردم دادم بالا اونم اومد یه تف بزرگ انداخت در کونم و یکی هم رو کیرش گذاشت رو سوراخم یه فشار داد دودم رفت هوا اما نرفت تو گفتم لااقل کمی چربش کن وازلین رو برداشت کمی به کون من زد و کمی روی کیرش یواش یواش کیرشو گذاشت رو سوراخم منم با دست کمکش کردم یه ذره یه ذره کیرش رو کرد تو منم از درد داشتم میمردم ولی تحمل کردم دیگه تا ته کرد تو کیرش 14.15 سانتی میشد اولم گفتم نسبت به سنش خوب کیری داشت کلفتم بود بعد شروع کرد به تلنبه زدن و افتاد روم باهم لب بازی میکردیم حدود 5 دقیقه این حالت بودیم که گفت داره میاد بریزم تو گفتم صبر کن نزار بیاد



زود گیرش داد بعد که رفت دوباره شروع کرد 5 دقیقه طول کشید در همون حین سینه هامو میخورد گفت آمد چیکار کنم گفتم بریز تو دیدم تو کونم داغ شد گفتم چیشد گفت تمام دیگه شل شد و افتاد روم من باسنشو میمالیدمو فشار میدادم روبه خودم بلند شد رفت خودشو شست و اومد منم لباس پوشیدم گفت مگه میخوای بری گفتم نه چرا خب چرا پوشیدی بزار لباس بهت بدم یه شلوارک بهم داد بزرگ بود گفتم مال کیه گفت ماله پسر خالمه گذاشته اینجا منم پوشیدم گفتم از اون بگو گفت چیه خوشت اومده ازش گفتم آره گفت یه سال ازم کوچیک تره ولی گندس گفتم کردیش گفت لاپایی زیاد باهم بودیم گفتم میشه بیاریش منم بکنمش گفت باشه یه لب ازش گرفتم و گفتم مرسی.گفتم بریم چنتا فیلم بزاریم دانلود بگیریم بخوابیم من فردا کاردارم توهم مدرسه فیلم هارو گذاشتم دانلود دانلود منیجر گذاشتم روساعت 7 که تمام شد خودش خاموش کنه بهشم یاد دادم باهم رفتیم بخوابیم منم بالش رو گذاشتم پایین تخت گفت چیکار میکنی گفتم بخوابیم گفت دیوونه بیا باهم تو تخت میخوابیم آخه تختش نسبت به بقیه تختها پهن تر بود گفتم باشه دراز کشیدیم هرچه کردم طاقت نیاوردم دوباره شروع کردم لب گرفتن گفتم این کونو تا تنگه باید گایید کیرو خیس کردم و فرو کردم تو کونش دیگه بی حال بودیم خوابمون برد صبح که پاشدم ساعت های 6 بود دیدم نیستش رفته بود دستشویی برگشت تو تخت منم خودمو زدم به خواب اومد پشتم دیدم داره میماله به پشتم منم هیچی نگفتم خودمو زدم خواب تا اینکه راست کرد شرتو شلوارکو باهم آروم کشید پایین دیدم کونم خیس شد آروم کرد تو کونم 5 دقیقه تلنبه زد یدفعه درآورد گذاشت بین پاهام آبش ریخت لاپام گفت ببخشید گفتم خواهش جا خورد گفت بیداری گفتم تو دم صبح یه چیزی تو کونت وول بخوره بیدار نمیشی لبمو یه بوس کرد گفت بیا بریم حمام گفتم باشه رفتیم زیر دوش بعد خودشو کف مالی کردو منم یه باره دیگه کردمش اما این دفعه زود آبم اومد اومدیم بیرون لباس پوشیدیم راهی شدیم منم تا مدرسه باهاش رفتم توراه میگفت بهترین شب زندگیم بود مرسی تا اخر باهاتم منم گفتم از الان تا زنده ام تمام زندگیمی رسیدیم اون رفت مدرسه منم اومدم خونه والان من 24 سالمه و اون 18 هروقت بشه یا خونه اونا یا خونه ما سکس میکنیم و پدر مادرشم از دوستیمون خبر دارن و اعتماد کامل دارن بهم.این بود داستان ما ...دوستتون دارم.



نوشته: معین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
هوس کیر

سلام من ارشم 28 سالمه از مشهد کون میدم یک روز که خونه بودم خیلی هوس کیر کردم گفتم رم تو یاهو مسنجر تا شاید بتونم یک کن پیدا کنم تا آن شدم چند نفری پ ام دادن وقتی آمارشون رو گرفتم دیدم از قاسم اباد که اون موقع خونمون اونجاود خیلی دورن از اونجایی که دیر وقتم بود حوصله راه دور نداشتم دیگه داشتم ناامید میشدم که یک پسر 35 ساله بهم پی ام داد گفتم از کجای مشهد هستی گفت از قاسم آباد اینو که گفت اتشه کونم بیشتر شد گفتم مکان داری گفت آره فهمدم این همون مرد خوشبخته که امشب باید کونه سفیدمو بکنه بهش گقتم الان میتونیم باهم حال کنیم گفت آره ولی قبلش وب بده گفتم وب ندارم ما که نزدیکیم بیا منو ببین اونم قبول کرد و شماره گرفت یک جا قرار گذاشتیم من خودمو آماده کردم و رفتم سره قرار ده دقیقه نشده بود که دیدم یک پارس سفید جلوم ترمز زد فهمیدم خودشه شیشه رو داد پایین رفتم طرفه گفم خوب نظرت چیه ؟



از لبخندش فهمیدم راضی شده گفت بشین نشستم از همون اول چشمش فقط به پاهام بود گفت چقدر وقت داری گفت حدوده یک ساعت گفت خوه و رفتیم خونه وارد که شدیم دیدم رختخوابش پهنه رفتم سرویس بهداشتی خودمو راش آماده کنم وقتی اومد دیدو با شرت نشسته رو رختخواب منم لباسامو در آوردمو رفتم کنارش نشستمو شروع کردم با کیرش ور رفتن اونم دستشو به کونمو میمالیدو آه میکشید یک کیره سفید تقریبا 15 سانتی نسبتا کلفت یواش گفت آرش جون خورش منم گفت دراز بکش دارزکشیدو منم شروع کردن به لیسیدن خایه هاشو سره کیرش کونم داشت مور مور میشد سرمو میگرقتو کیرشو تا ته میکرد تو حلقم منم خوب اساسی بهش حال میدادم کونم داغه داغ شده بود اونم کیرش مثل چوب سفت شده بود کاملا خیس عد گفتم دوست داری بکنی گفت آره برگرد من برگرشتم و قمبل کردم سوراخه کونم با یک پماد چرب کرد بعد انگشتشو کرد تو کونمو چرخوند



از صدای نفساش میفهمیدم که خیلی هات شده منم منتظره لحظه ای ودم که داغی کیرشو دم سوراخ کونم تجربه کنم اول یک انگشتشو کرد بعد یواش دوتاشو کرد تا کونم قشنگ باز بشه بعد لحظه ای که منتظرش بودم فرا رسید سره کیرشو گذاشت دمه سوراخم سرشو آورد دم گوشم گفت خوه گفتم آره فقط یواش عزیزم گفت باشه هر وقت دردت اومد بگو یک کم فشار داد احساس کردم داره دردم میاد یک آخه کوچیک گفتم گفت جونم عزیزم دردت اومد الان تموم میشه وای دوباره یک فشاره دیگه داد دیدم دیگه نمیتونم تحمل کنم گفتم بذار خودم بکنم توش گفت چطوری گفتم بخواب من میام روت خوابیدو منم رفتم روش و کیرشو گرفتم گذاشتم دمه سوراخم وزنم اندختم رو کیریشو یواش کیرشو تا ته کردم تو کونم شروع کردم به تلمب زدن سیر نمیشد لذتی میردم اینگار دنیا مال منه تند تند میکردم بعد گفت حالا قمبل کن منم کردم اونم باز سیره کیرشو گذاشتو تا فرو کرد تو گفت حالا دراز بکش وای چقدر حال میداد صدای نفسش تو گوشم شهوتمو چند برابر میکرد میگفت این کونه ماله کیه منم میگفتم بکن ماله خودته عزیزم هرچندتا تلمب کونمو جمع میکردم تا کیر در بیاد و دوبار جا بزنه تا من لذته بیشتری ببرم



بد گفت پاشو برو رو مل قمبل کن گفتم باشه عزیزم رفتم رو مبل دوبار یک تف انداخت تو کونمو کیرش گرفتو کرد تو سرشو آورد دم گوشمو میگفت آخ و اوخ کن منم میگفت آخ جان بکن بکن منو آره مال خودته اونم فقط تلمب میزد که دیدم پاهش میلرزه و و کونم داره گرم میشه چندتا تلمب محکم زد افتاد روم فهمیدم که آبش اومده گفت واستا دستمال بیارم یک دستمال بهم داد گفت کونتو تمیز کن منم کونمو تمیز کردم رفتم سرویشبهداشتی که بشورم اومدم بیرون دیدم رو رختخواب افتاده گفتم چطور ود گفت خیلی خوب بود مرس عزیزم گفتم قابل نداشت داشتم لباس میپوشدم که برم گفت میشه یکبار دیگه به ساعت نگاه کردم دیدم 1.30 گفتم نه بذار برای دفعه بعد بعد برد منو رسوند و رفت بعد اون چندبار دیگه ام رفتم پیشش ولی حال بار اول و نداشت ..
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
دوست دوجنسه ی من

من 49 سالمه و پزشک هستم سالها پیش زمانی که دانشجو بودم با دختری به اسم مهسا هم اتاق شدم که یه دختر زیبا ، قد بلند و خوش اندام بود و از همون روزای اول خیلی خواستگار داشت ولی به هیچ کس محل نمیداد. حتی با بعضی ها که موردای خیلی مناسبی هم بودن بحثش میشد و جالب اینجا بود که چند بارهم باباش اومد دانشگاه و کلی جر و بحث که دخترش اصلا قصد ازدواج نداره و دست از سرش بردارن. برا من که باهاش هم اتاق بودم این خیلی عجیب بود مخصوصا گوشه گیر بودن مهسا و اینکه یه مشکل روحی بزرگ داشت برام خیلی جای سوال بود. البته ما باهم خیلی صمیمی شده بودیم و هنوز هم هستیم...



تا اینکه یه روز من به نوار بهداشتی احتیاج داشتم و وقتی تو کمدم رو نگاه کردم و دیدم که ندارم از مهسا خواستم، که با دست پاچگی گفت نداره چند وقت زیر نظر گرفتمش و متوجه شدم اصلا کاری با نوار بهداشتی نداره و نمیخره با خودم فک کردم یه ربطی باید به مشکلاتش داشته باشه ولی وقتی غیر مستقیم ازش پرسیدم گفت که قائدگیش رو کنترل میکنه منم قانع شده بودم و دیگه کنجکاو نشدم. تا اینکه یه روز یکی از پسرای کلاسمون که خیلی هم متشخص و محترم بود و با نامزدم هم دوست بود از من خواست تا با مهسا صحبت کنم. منم از روی دلسوزی و دوستی رفتم پیش مهسا و شروع کردم به نصیحت و صحبت که از این فرصت بهتر دیگه برات پیش نمیادو از این حرفا که دیدم طبق معمول شدیدا مخالفت کرد و مرتب میگفت تورو خدا حرفش رو هم نزن اینقدر اصرار کردم تا اینکه به گریه افتاد و گفت اگه یه رازی رو بهت بگم قول میدی حفظش کنی گفتم باشه گفت این به جونم بسته اس خواهش میکنم به هیشکی نگو بوسیدمش و گفتم چرا بگم عزیز گلم مگه من تو دنیا دوستی به خوبی تو دارم تازه هر مشکلی هم که داشته باشی قول میدم هرکاری از دستم بر بیاد برات انجام بدم گفت هیچ کاری از دستت بر نمیاد گفتم مگه میشه گفت آره گفتم آخه واسه چی؟ اینو که گفتم پاشد وایساد شلوارش رو کشید پایین و گفت واسه این یه لحظه خشکم زد و بعدش شروع کردم به جیغ زدن که جلو دهنم رو گرفت بد جوری شکه شدم یعنی من چند سال با یک پسر هم اتاق بودم، باش روبوسی میکردم جلوش لباس عوض میکردم و ...





آروم که شدم دهنم رو ول کرد داشتم گریه میکردم و قلبم بدجوری میزد یه لیوان اب بهم داد و گفت میخوای واقعیت رو بهت بگم و شروع کرد به تعریف که اولش همه فک میکردن پسره اسمش هم پسرونه بوده رفته مدرسه پسرونه ولی وقتی کلاس پنجم ششم بوده شروع کرده به سینه درآوردن که پدرمادرش میبرنش دکتر و آزمایش و اینا و میفهمن که ای دل غافل این بچه دوجنسه اس برا مدتی بدجوری کلافه بودن تا اینکه پدرش که یک آدم پولدار و با نفوذ بوده خونواده رو میبره یه کشور خارجی و برای 4 سال با هیچ ایرانی ارتباط نداشته بعد از این 4 سال هم برمیگرده ایران با این ماجرا که تنها فرزندشون تو یه حادثه کشته شده و اونا این دخترخانوم رو به فرزندی قبول کردن و میخوان براش شناسنامه ایرانی بگیرن و با پول و نفوذی که پدره داشته این کار رو انجام داده اینا رو که تعریف کرد گفت من یه بدبختم و هیچ اینده و خونواده ای ندارم منم دلداریش دادم و بهش قول دادم که تا آخر عمر هم رازش رو نگه دارم هم پیشش بمونم.



بعدش نشستیم با هم فکر و تحقیق کردیم و در نهایت "سندرم ایکس شکننده با اختلالات ترنر" رو که یک ناهنجاری ژنتیکی است و کسی که این مشکلات رو داشته باشه نباید نباید ارتباط جنسی با کسی داشته باشه و نمیتونه بچه داربشه رو با کلی دردسر پیدا کردیم آخه اون روزا که اینترنت و این چیزا نبود این بیماری رو بهونه کردیم تا دست از سر مهسا برداشتن و دیگه کسی دنبال خواستگاری ازش نبود ولی خب نگاه ها بهش کلی تغییر کرد و یه جورایی احساس راحتی میکرد. حالا خودمو بگم که از روزی که کیر مهسا رو دیدم بدجوری دلم می خواست دوباره ببیمش مخصوصا اینکه از اونروز دیگه تو اتاق شرت تنگ نمیپوشید تا راحت تر باشه و بعضی وقتا کاملا از رو شلوار یا مخصوصا وقتی دامنش بالا میرفت میشد شکلش رو مجسم کرد تا اینکه یه روز که داشتیم با هم شوخی میکردیم بهش گفتم اونم گفت گمشو پررو خجالت بکش کلی خواهش کردم حتی جلوش شرتم رو کشیدم پایین و گفتم ببین منم مال خودم رو نشونت میدم بالاخره راضیش کردم اونم قبول کرد و کشید پایین حدودا 5 – 6 سانتی میشد گفتم میشه بهش دست بزنم که سریع قایمش کرد ولی با شیطنت و اسرارهای من قبول کرد وقتی یه کم باهاش بازی کردم دیدم داره سفت و بلند میشه که یه دفعه بلند شد و گفت دیگه بسه بریم سر درسمون از اونروز اینکه یه همچین آدمی که شاید بین هر یک میلیون نفر یکی مث اون پیدا بشه پیش منه فکرم رو بدجوری مشغول کرده بود میدونستم که اونا عقیم هستن ولی برای فعالیت سکسی توانایی خوبی دارن به همین خاطر کم کم فکر سکس باهاش اومد تو ذهنم و از اونجا که 4 سال رو باهم بودیم و خیلی هم صمیمی شده بودیم این موضوع رو براش گفتم و بهانه آوردم که شاید این جوری یه کم از استرسش کم بشه اونم بدش نیومد و بهم گفت برا تو مهم نیست که دختریت رو از دست بدی؟ گفتم ناسلامتی ما خانوم دکتریم ها کافیه دو سه ماه کاری نکنم و از یه سری دارو استفاده کنم تا واژنم تنگ بشه تازه هر پرده ای هم که خونریزی نداره برا یکی دو قطره خون هم یه فکری میکنم.





خندیدم و شرتم رو در آوردم و گفتم یالا شروع کن اونم گفت نزنم ناقصت کنم دختر؟ بعدش لباساش رو در آورد و کیرش رو آورد جلو گفت باش بازی کن تا راست بشه منم تف انداختم روش و شروع کردم به مالیدن تا حسابی راست شد کس خودم هم بدجوری خیس شده بود بعدش مهسا با انگشتش شروع کرد به بازی کردن با کس من اینقدر لذت میبردم که دستام رو گذاشته بودم رو سینه هام و محکم فشارشون میدادم بعدش مهسا کیرش رو گذاشت جلو کسم و آروم فشار داد درد داشت ولی انگار به این کار نیاز داشتم و هرجوری بود تحملش کردم با فشارهای بعدی بدجوری دردم اومد و داد زدم اونم یه کم صبر کرد و کشید بیرون کیرش خونی بود و گفت حالا دیگه دختر نیستی گفتم حالا که خیالت راحت شد ادامه بده اونم گفت اول بریم بشوریم بعد. (تو دانشگاه ما اون سالها اتاقها بصورت سوییتی بود و دو نفره هم بود) خلاصه بعد از شستن برگشتیم و مهسا خودشو انداخت رو من و با یک حرکت کیرش رو تا ته فرو کرد که جیغ من در آومد و وقتی شروع کرد به تلمبه زدن بدجوری دیوونم کرد با اینکه درد داشتم ولی داشتم از لذت میمردم پستونامون درست رو هم قرار گرفته بود و وقتی یه کم جابجا میشدیم میرفتن لابلای همدیگه و خیلی لذت بخش بود بعد از یه ربع یا بیست دقیقه دیگه کاملا ارضا شده بودم ولی دیدم مهسا بدجوری گرم کاره و مشخص بود اونم تو یه دنیای دیگس





تا اینکه آبش اومد و با خیال راحت خالیش کرد راستش یه کم نگران شدم ولی گفت نترس خودم چند بار آزمایشش کردم تا اگه ژن مردونه داشته باشم فکر یک درمون باشم ولی فایده نداشته این آب با اونی که از کس تو بیرون میزنه هیچ فرقی نداره. اون روز یه روز فراموش نشدنی بود ولی خب از اون به بعد مرتب این کار رو ادامه میدادیم حتی بعد از فارغ التحصیلی که من مجبور شدم ازدواج کنم (البته شوهرم رو دوست دارم) نزدیک هم خونه گرفتیم و من بهونه میارم که همیشه باید به مهسا سر بزنم



الان که نزدیک 50 سالمه و دوتا بچه دارم که یکیشون هم ازدواج کرده هنوز با مهسا جون سکس داریم و باید بگم اون نیاز من رو براورده میکنه و با شوهر عزیزم فقط وظیفه ام رو انجام میدم و لذتی که از مهسا میبرم رو اصلا با اون ندارم بیچاره شوهرم که بارها به فکر درمون بیماری مهسا بوده و هنوز هم دلش به حال این دختر معصوم و بیچاره میسوزه ولی مهسا که الان اینجا نشسته و تو نوشتن این خاطره کمکم میکنه عقیده داره خدا دوستش داشته که اولا این جوری اونو ساخته و بعدشم ما رو با هم آشنا کرده.





نوشته:‌ doctor49
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
کردن پسر همسایه تو شمال

سلام .

این داستانی که میخوام براتون بگم مربوط میشه به آخرای تابستون امسال که من با 5 تا از رفیقام رفتیم شمال فقط بگم اسم همه راسته و فقط اسم خودمو تغییر دادم.اسمم آرشه 19 سال دارم قدم 187 و وزنم 70 سایز کیرمم 20 و اینم بگم من گی نیستم و فقط با پسر های 15 تا 18 حال میکنم و فقط میکنم.بریم سر اصل مطلب.بابای من چون تعریف از خود نباشه یکی از کارخانه دارای کرجه و یه مقدار وضع مالی مون خوبه یه ویلا تو شمال داشت که هر سال من با رفیقام میریم اونجا امسال رفیقام گفتن آرش کی برنامه میچینی بریم شمال تابستون تموم شد گفتم 10 شهریور میریم گفتن باشه 10ام شد منو یکی از دوستام به نام م.ب با برادرش یکی به نام پارسا و خودم و یه رفیقم به نام م.ا رفتیم شمال به خاطر اینکه هممون زیر سن قانونی بودیم م.ا نشست پشت رول منم عقب نشستم پیش پارسا که تو فکر کردنش بودم...

اقا چشمت روز بد نبینه ما از جاده رفتیم کنار همسفر وایسادیم یه دستشویی رفتیم و اومدیدم بیرون رفتیم تو ماشین نشستیم من رفتم ته نشستم و رفتیم پارسا و م.ب با برادرش خوابیده بودن و م.ا هم که هواسش به رانندگی بود بد نکه شب بود منم تو گوشی بودم تو فیسبوک و اینجورجاها که دیدم پارسا لش شد رومنمن نگاش کردم گفت ناراحت نشدی گفتم نه منم که از خدا خواسته این پارسا یه 1 سالی از من کوچیکتر بود و کون نرمی داشت وقتی خواب بود منم که شیطنتم بالا گرفته بود یواشکی یه زره اروم با کوپولش ور رفتم دیدم نه م.ا متوجه شد نه پارسا به کارم ادامه دادم تا اینکه ساعت2 شب رسیدیم به ویلا م.ا بهم گفت بپر درو وا کن منم رفتم درو وا کردم ماشینو برد تو بعد همه رفتن تو دیدم پارسا خوابه بیدارش نکردم رفتم خونه رو مرتب کردم اتاق هارو معلوم کردم دو تا داداشا که رفتن تو اتاق تهیه م.ا هم رفت تو اتاق من منم رفتم تخت دونفره زیر شیرونی رو اماده کردم برا من و پارسا رفتم پارسا رو بلند کردم اروم بهش گفتم پاشو بریم سر جات بخواب بلندشو به زور دیدم مست خوابه گفتم بیا رو کولم بریم همین که اومد رو کولم از دم کونش گرفتمش و بردمش بالا تو همین حال یه چند باری انگشتم رفت لای کونش اونم هیچی نمیگفت تا اینکه رسیدیم بالاگفتم بیا منو تو یه 10 روزی کنار هم میخوابیم اونم تو خواب گفت خدا به داد برسه تو که تا اینجا منو انگشت میکردی دیگه وای به حال بقیه گفتم بهش ناراحت شدی گفت نه تازه خوشمم اومد اون شب تا ساعت 3 بیدار بودیم و کس شعر میگفتیم که من خسته شدم

تا اومدم بخوابم دیدم یه دست یخ رفت تو شرتم کیرمو گرفت دیدم ای شیطون پارسا میخواد یه حالی بهش بدم خلاصه سرتونو درد نیارم منم از خدا خواسته رفتم درو قفل کردمیه دفعه برگشتم ازش یه لب گرفت ولی خوشش نیومد کیرم سیخ سیخ بود همین که دستش بود یواش یواش اومد کرد دهنش و منم شلوارشو در اوردم دیدم کونش زیر پتو چه برقی میزنه مثل کون خودم سفیده این 15 دیقه پشت سر هم ساک حرفه ای میزدم کیرم تا ته تو دهنش بود که گفتم بسه برش گردوندم کونشو ماساژدادم شامپو براق کننده داشتم زدم به کونش یه مقدار هم مالیدم در سوراخش سوراخش سر سر شده بود همین جوری به پشت یه 30 دیقه ای انگشت و کردمشو ماساژدادم که گفت نمیکنی گفتم چرا میکنم وایسا کونش که داغ داغ بود کیرمو یه تف کوچیک زدم کردم توش یه داد کوچیک زد گفت هیس الان میفهمن گفت درد داره گفتم الان درستش میکنم...



رفتم از تو گنجه وازلین و بی حس کننده برداشتم زدم در کونش تا راحت تر بکنمش دوباره بدون تف ایندفه کل کیرمو کردم تو کونش بازم میخواست داد بزنه گفتم الان طبیعی میشه یه 5 دیقه به پشت کردمش بعد پاهاشو دادم بالا از جلو کردمش وای دیگه داشتم میمردم بعد 10 دیقه که اونجوری کردمش به حالت داگی استایل کردمش دیدم بله کونش امادس برای یه کون کردن حسابی تا نیم ساعت هی تلمبه میزدم تا اینکه کیرم داغ شد گفت داره ابت میاد گفتم اره گفت نریزی تو گفتم هیچی نمیشه تا ته کیرم توش بود با یه تلمبه ابمو با فشار ریختم توش...

بعد کیرمو تمیز کردم شروع کردم به لاپایی زدن بعد 5 دیقه دوباره ابم پاشید لای پاش سریع کیرمو تمیز کردم خوابیدیم دیدم ساعت 6 گفتم یا خدا یه ساعت کردمش گفتم پارسا بیا بگیریم بخوابیم تا گفتم فقط بیا تا 8 یه چرت بزنیم بعد بریم بیرون گفت باشه نکه بچه ها رو گفتم 9 میرمی بیرون ساعت 8 یه چرتی زدم بعد پارسا رو بیدار کردم براش یه ساک کوچیک زدم بعد اون بقیش رو تخت به حالت خواب داشت کیرمو مثل حرفه ای ها میخورد وای ابم با فشار ریخت تو دهنش به زور قورتش داد من گفتم وخی(بلندشو) بریم پایین تا بچه ها هم بیان صبحونه رو خوردیم رفتیم دریا با هم تو دریا هم میمالوندم بهش کیرمو و تقرقبا دو شب در میون کونش میزاشتم وای چه مسافرتی بود اون مسافرت به من که خیلی حال داد بعد اون سفر هم یه بار باهاش کونکونک بازی از رو شلوار مالوندمش یه بارم باز کردمش قبل محرم و قراره هر 1 ماه با هم سکس داشته باشیم. ..
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
ازدواج با دوجنسه

اسمم حمید رضاست ۳۰سالمه اهل تهران قد کوتاهی دارم حدود ۱۶۵وزنمم ۷۰سبزه با موهای کم پشت ۲سال پیش ازدواج کردم ولی بخاطر خانواده هامون از هم جدا شدیم بچه ای هم در کار نبود... چند ماه پیش اتفاق افتاد تازه داشتم خودمو از دوران بعد از طلاق جدا میکردم که بحث اشنایی دوباره شروع شد بخاطر یک سری مسایل مالی خونمو گذاشتم برای فروش و رفتم سمت شهرک غرب تا یه اپارتمان کوچولو بخرم اونجا با یه زن ۴۰ ساله به اسم نرگس اشنا شدم که یه چند تایی تو یه مجتمع واحد فروشی داشت زن مرموزی بود هیکل درشتی داشت بدنش سکسی بود ولی چهره خوبی نداشت قیافش زمخت و استخونی بود ولی سعی میکرد خودشو ارایش کنه تا خوشکل نشون بده .



تو نگاه اول خیلی جا خورد انگار یه دختر ۲۰ساله تازه عشقشو پیدا کرده کلی تحویلم گرفت اول متوجه نشدم یا حداقل توجه نکردم ولی بعدا فهمیدم از من خوشش اومده زن مهربونی بود با لحن خاصی هم حرف میزد بعد از دیدن اپارتماناش رفتم تو واحدش تا با هاش سر قیمت کنار بیام سرتونو درد نیارم بحث ما خودمونی شد و فهمید بخاطر مشکلات مالی خونمو دارم میفروشم تو قرار های بعدی بیشتر باهاش اشنا شدم اون مجرد بود البته خودش میگفت شوهرش مرده ولی بعدا معلوم شد اصلا ازدواج نکرده تمام ثروتشم به ارث برده بود کم کم رابطه بیشتر شد یا حداقل اون سعی میکرد بیشتر شه کم کم منم نسبت بهش احساسی پیدا کردم ولی بخاطر سن و قیافش مردد بودم تا اینکه یه روز یه فکری به ذهنم رسید اونو فرد مناسبی برای ازدواج موقت یا صیقه میدیدم فکر کردم حداقل هم از تنهایی در میام هم کسی هست که باهاش سکس کنم بهش گفتم اونم در جواب گفت نیازی نیست همین الان هم میشه باهم باشیم ولی من میخواستم قانونی باشه ولی هر کاری کردم قبول نکرد بهم میگفت همه جوره من در خدمتتم ولی صیقه رو قبول ندارم یک هفته بعد وقتی رفتم خونش بد جوری تو کف بودم وقتی جلوم دلا شد تا از روی میز.لیوان برداره کونش بد جور قلمبه شد زن هیکلی بود کون گنده قد بلند حدود ۱۸۰ سینه های بزرگ واقعا سکسی منفیه چهرش تغریبا راست کرده بودم



به حرف یک هفته قبلش فکر میکردم که بهم گفته بود من در اختیارتم نمی دونستم چه جوری بهش بگم اون از نگاهم فهمیده بود اومدو نشست کنارم خلاصه بعد از کلی صحبت کار به لب گرفتن کشید البته اول اون شروع کرد خودشو خوب بزک کرده بود لباش گرمی داشت هم گرم هم گنده تغریبا کم کم لباگرفتناش حریص تر میشد کم کم زبونشو میکرد دهنم و منم از روی شهوت زبونشو مک میزدم کامل راست شده بود دستش گرفتمو اوردم روی کیرم اونم شروع به مالیدنش کرد از خود بیخود بودیم کج روی من افتاده بود دستمو گرفتو گذاشت روی کونش منم دستمو بردمو از زیر دامنش انگشتش کردم بنظر سوراخش تنگ نبود خیلی داغ و سفت بود یه کمی هم به نظرم مو ریز داشت برام تعجب بود چرا اول دستمو گذاشت رو کونش چرا رو کسش نزاشت .



شلوارمو در اوردو شروع به ساک زدن کرد چند دقیقه نگذشت که ابم اومد با توجه به اخطار هایی که بهش دادم ولی بازم ادامه دادو ابم با فشار ریخت دهنش اونم همرو خورد معلوم بود خیلی حشریه بعد از چند لحظه حوس کس کردم ولی نذاشت و گفت از کون بکنم ولی من گوشم بدهکار نبود تا اینکه تازه فهمیدم چه خبره یه کیر کلفتو بلند به جای کس ناراحت شد ولی من هنوز در حیرت بودم کیرش دربرابر من بود پر از پشم ازش پرسیدم چرا بهم نگفتی دو جنسه ای شروع کرد گریه کردنو از اینکه اگه میفهمیدم ولش میکردم بعد از یک ساعت درد و دل دلم براش سوخت یاد اون همه محبتی که بهم کرده بود کنارم دراز کشیده بود منم برای اینکه از اون حال بیرون بیاد کیرشو گرفتمو براش میمالوندم اونم کم کم لبخندش برگشت و داشت حال میکرد منم دوباره حشری شدم و براش ناشیانه ساک زدم بعد از چند دقیقه اه واوهش بلند شد تند تند تو دهنم تلمبه میزد...



دیگه ساک زدن برام سخت شد و کیرش بیشتر تو دهنم نمیرفت بعد بلند شدو نشست روی کیرم اولش اخ واوخ.میکرد ولی هر جور بود تا ته نشست تو دیوونه وار بالا پایین میرفت من دوباره ارضا شدم ولی اون بلند نمیشد من دراز کشیدمو اونم اومد روم کیرشو کرد دهنم دیگه نمیتونستم تکون بخورم اینقدر تلمبه زد تا ابش اومد تمام صورتم پر شد بعدش رفتیم حموم بعد از اون روز باهم زندگی میکنیم ولی رابطه ما همش سکس نیست این داستان منه ولی فقط تو این سایت جرات میکنم داستانمو بنویسم چون تو دنیای واقعی اگه بفهمم با یه دو جنسه زندگی میکنی باید با ابروت خدا حافظی کنی



ممنون



نوشته: رضا
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
همه چیز از اتوبوس شروع شد

سلام اسم من مهرداده.

اتوبوس خیلی شلوغ بود که چند تا ایستگاه بعد دیگه اتوبوس جای یه نفر را هم نداشت واون روز یه پسر خیلی ناز و خوشگل که اسمش کسرا بود کنارم ایستاده بود البته چند بار دیده بودمش ولی توجه بهش نداشتم...



یکم از کسرا جون بگم ۱۷ ساله و قد 160 ویه کون طاقچه ای که منحنی کونش دیونه کننده بود رنگ چشمش هم سبز با ابرو نازک که زیبایی صورتش را بینهایت کرده بود بدن سفید وخیلی نرمی داشت خلاصه چند نفر دیگه سوار شدند و چون جا نبود من رفتم پشت سرش حس عجیبی داشتم کیرم سیخ سیخ شده بودوقلبم آنقدر تند میزد واب دهنم هم خشک شده بود انگار جنون گرفته بودم دست خودم نبود مبهوتش شده بودم بالاخره دلو زدم به دریا و چسبیدم بهش وچون اتوبوس جای سر سوزن هم نداشت کسرا هم نمی. تونست تکون بخوره اون یه شلوار لی کشی چسبون هم پوشیده بود که منحنی کونش با خط لپ های کونش قشنگ معلوم بود وای کیرم قشنگ لای چاک اون کون نرم وگوشتیش که قربونش برم ,قرار گرفته بود و با تکون های اتوبوس انگار من کیرم را لای پاش بالا و پایین میکردم قلبم داشت از توی سینه ام در نیومد و توی دلم مدام قربون صدقش میرفتم دوست داشتم همون جا از پشت بغلش کنم محکم وشروع بخوردن لب ها ی باریک و نازش کنم



چند دقیقه گذشت برگشت و نگاهم کرد منم نگاهم را انداختم جای دیگه یعنی هیچ چیزی نشده اونم بیخیال شد چند تا ایستگاه دیگه مونده بود که برسم و اون ایستگاه هم خیلی ها پیاده میشدند چون سه تا مدرسه کنار هم بود دبستان,راهنمایی,دبیرستان هنرستان که یکی بود که یک ایستگاه دیگه مونده بود که برسیم خم شد تا کیفش را از کنار پاش برداره که کونش محکم چسبید به کیر سیخ شده من چقدر نرم بود انگار کیرم وسط پنبه بود من آنقدر غرق خوشی بودم که اصلا نفهمیدم به ایستگاهی که باید پیاده میشدم رسیدم اتوبوس ایستاده بود وبچه ها داشتند پیاده میشدند که دیدم آنم خودشو کشید کنار ورفت که پیاده بشه تازه به خودم امدم که منم باید پیاده بشم کیفم را گرفتم جلوم تا کیر شق شده ام را کسی نبینه سریع پیاده شدم و دیدم اون زفت توی مدرسه راهنمایی منم سریع وارد هنرستان شدم و یه راست رفتم دستشویی و یه جق زدم که کلی آب از بدنم خارج شد تا حالا اینجوری تخلیه نشده بودم واین ماجرا را با یکی از دوستای صمیمی ام مطرح کردم و بهش گفتم هر جور شده من باید باهاش دوست بشم و تا زنگ آخر کلی فکر کردیم تا به این نتیجه رسیدیم....



زنگ آخر شد و زنگ خانه خوردبرا من انگار یه 24 ساعت گذشته بود خلاصه سریع خودم را به سر خیابون رسوندم ومنتظر شدم تا بیاد آمدخوشبختانه زنگ آخر ما با اونا توی یه تایم بود به غیر از روز های کارگاه که دو ساعت دیر تر میرفتیم و من پشت سرش با فاصله رفتم تا ایستگاه اتوبوس برا برگشتن به خانه اون سوار شد و منم یکم صبر کردم و سوار شدم تا سه نشه خلاصه اتوبوس رسید به ایستگاهم ولی پیاده نشدم میخواستم ببینم اون کجا پیاده میشه خوشبختانه وازشانس خوب من ایستگاه بعد دیدم پیاده شد فهمیدم هم محلی هستیم منم به نا چار ایستگاه بعدش پیاده شدم خلاصه شب تا صبح هم تو فکرش بودم صبح چند دقیقه زود تر زدم بیرون و رفتم همون ایستگاهی که کسرا سوار میشد دو دقیقه بودم که امدش و هیچ عکسلعملی انجام ندادهمش تو این فکر بودم که چطور سر صحبت را باز کنم و باهاش رفیق بشم از خدا خاستم کمکم کنه وان جوابم را بده اخه لامسب بدجور دلم را برده بود برا اولین بار تو عمرم قلبم دوباره شروع به تپیدن کرد



خلاصه بعد چند تا دو ,دو تا ,چهار تا. بهش گفتم کیف قشنگی داری از کجا گرفتی یه مکسی کرد وجوابم را داد بعد بهش گفتم نواب صفوی اسم مدرسه اش بود درس میخونی آنم گفت آره گفتم چه جالب منم آنجا بودم چند تا اشنایی از دبیر ومدیر معاون مدرسه بهش دادم بعد اسمم رابهش گفتم آنم گفت منم کسرا هستم که اتوبوس آمد شلوغ بود ولی به زور سوار شدیم. توی راه بهش گفتم دبیر عربی و زبان آشنا هستند اگه مشکل داری بگو برات حل میکنم گفت اتفاقا با زبان مشکل دارم واینجا بود که کم کم یخ جفتمون باز شد و جرقه دوستی زده شد وخیلیش را سانسور میکنم چون خیلی طولانی شد دیگه با کسرا حسابی دوست شده بودم وتوی راه همش سر به سرش میزاشتم و بعد که میرفتیم خانه تو راه با گوشی فیلم سکسی براش میزاشتم خیلی خوشش میومد مخصوصا از الکس تگزاس و تا در خانه دونبالش میرفتم و هر روز به بهانه های مختلف یه بوسش میکردم شنگول میشدم طوری شده بودم میخواستم بهش پیشنهاد سکس بدم اما خیلی می ترسیدم باهام قهر کنه اخه چند تا فیلم گی براش گذاشته بودم تا مقدمه کار را شروع کنم آنم ندید رد می کرد و میگفت خوشم نمیاد و با دیدن اندام و صورت زیباش توی حمام تصورش میکردم و خودم را خالی می کردم



تا نوبت به امتحان پایان ترم رسید و کسرا گفت که با زبان خارجی مشکل داره بهش گفتم من زبانم خوبه دبیر زبان هم آشناست ولی تو عصر بیا خانه ما من باهات کار میکنم اگه باز نشد با دبیر زبانت صحبت میکنم قبول کرد اون روز دل تو دلم نبود رفتم حمام و موهای زائد بدنم را اصلاح کردم خودم را اماده کردم تا ساعت 4 بعد از ظهر بهم زنگ زد گفت الان میام بهش گفتم خیلی خوب الان خودم میام دنبالت پریدم رو موتور و رفتم آوردمش توی خانه گفته بود کلاس زبان تقویتی تو مدرسه گذاشتند منزل ما دو طبقه ویه سویت که اتاق منه بالای طبقه دوم جدا ومجزا بردمش آنجا یه نگاهی به اتاقم کرد خوشش آمد هنری چیدم بهم گفت خب از کجا شروع کنیم گفتم عجله نکن اول یکم سرگرم بشیم روی لپ تاپ یه فیلم سکسی داستانی گذاشتم ونشستم پیشش قبلش یه قرص انداخته بودم بالا تا زود کارم نشه چون معمولا 5 دقیقه که میشد ارضا میشدم خلاصه دست راستم را انداختم گردنش واو-ن دستم را آروم گذاشتم روی پاش یکم خودش را جمع کرد گفت چیکار میکنی گفتم هیچی یکم با هم خوش میگذرونیم دوزاریش افتاد اول قبول نکرد با کلی خایه مالی راضی شد



بهش گفتم فقط خودمون دو تاهستیم و قسم خوردم کسی نمی فهمه فقط همین یه بار و شروع کردم قربون صدقش رفتن قلبش مثل گنجیشک میزد یه بوسش کردم گفتم نترس قربونت برم این اولین آخرین باره بعد هرکاری بخوای برات میکنم و وبکم لب تاب را روی ظبط گذاشته بودم و روی تخت تنظیم بود هم ظبط میکرد هم داشتیم فیلم نگاه می کردیم لباس هاش را کامل در آوردم به جز شرت قرمزش وشروع به لب گرفتن کردم واز خوردن لبش سیر نمی شدم همینطور داشتم کیر کوچیکش را از تو شرت می مالوندم که دیدم داره خوشش میادولی به رو نمی آورد شروع به خوردن گردنش,کردم و با انگشت سوراخ تنگ ونازش که رنگ قهوهای سوخته بود را نوازش میکردم بعد بهش گفتم بلند شو وایسا ,ایستاد شرتش را در آوردم و همین طور که دستام را گذاشته بودم لای کونش کیر سیخ شدش را گذاشتم تو دهنم کیرش 11,سانت بود سفید و باریک و سوراخش را که نوازش میکردم انگشتم را خیس کردم و یواش کردم توش



اصلا باورم نمیشد کسی که آرزو کردنش را داشتم الان تو بغلم لخته داشت لذت می بردمنم با ولع خاصی تخم هاشو براش خوردم که بیشتر دیونش کردم کیرش سفت سفت شده بود مثل لبو قرمز چشم های خوشگل شو بسته بود و صدای اه آهش و ملچ مچل من جیر جیر من سکوت اتاق را شکسته بودومن سومین انگشتم را هم وارد سوراخ تنگ و داغش کرده بودم سفیدی و داغی بدنش عقل از سرم برده بود 5 دقیقه گذشت و کسرا جون سرعت تلمبه زدنش توی دهن منو زیاد کرد از بس فیلم نشونش داده بودم استاد شده بودیک دفعه کیرش را بیرون کشید بدنش لرزید کارش شد یه دو سه قطره پیش آب ازش آمد فقط که خوردم براش ودوباره کیرش را کردم تو دهانم و یه مک محکم زدم که از حال رفت بهش گفتم الان نوبت تو ست دراز کشید روی تخت گفت حال توپی بهم دادی گفتم بله الان هم نوبت شماست گلم واین اولین بار بود که ساک زدم اونم بخاطر اینکه دیونش شده بودم فداش بشم وبهش گفتم یکم برام ساک بزن قبول نکرد گفت بلد نیستم گفتم یاد میگیری منم بار اولم بود گفت تمیزه گفتم بله جیگرم با اکراه سر کیرم را کرد تو دهانش چند بار عقب جلو کرد



دندان هاش را میکشید به سر کیرم بهش گفتم بسه از عقب حال میکنم بهش گفتم بخواب یه پشتی گذاشتم زیر شکمش کون نازش آمد بالا منحنی کونش دیونه ام می کرد سرم را گذاشتم بین لپ های کونش و شروع به خوردن کون نرم و سفیدش کردم سوراخش را گشاد کرده بودم کون مثل برفش مثل لبو سرخ شده بود لحظه موعود رسید برش گردوندم پاهاشو دادم بالا و یکم وازلین به سر کیرم و سوراخ گشاد شده کسرا جون زدم و آروم گذاشتم درسوراخش و یکم سر کیرم را روی سوراخش بازی دادم معلوم بود داره حال میکنه بعد چند لحظه یواش کردم توش سرش که رفت توش خودش را بالا کشید و جمع کرد دراز کشیدم روش بهش گفتم تموم شد نترس لبم را چسبوندم رو لب هاش و به کارم ادامه دادم خدای من حرارت کونش کیرم را آتش زده بود منم داشتم قربون صدقش میرفتم یکم که سوراخش جا باز کرد تلمبه زدن را شروع کردم و نوک سینه هاشوهم میخوردم حالا صدای شلب شولوب وجیرجیر تخت بود که سکوت اتاق را شکسته بود همین طور که رون و تخم ها م به لپ های کون کسرا برخورد میکرد



مثل ژله میلرزید که منو. روانی میکرد بعد چند دقیقه پا هاشو دادم پایین و پای راستش را انداختم روی پای چپش که سوراخش تنگ شد و کیرم بین لپ های کونش گیر کرده دردش گرفته بودحسابی مدام کمرش را بوسه میزدم و کیرش را می مالوندم تو اون لحظه‌ هیچ چیز از خدا نمی خواستم چند دقیقه ای تو این حالت بودم که احساس کردم داره آبم میادبهش گفتم بریزم توش گفت نه گفتم پس لای پات خالی میکنم کیرم را بیرون کشیدم و گذاشتم لای لپ های کونش که حسابی خیس ولیز شده بود وابم با فشار زیادی لای پاس خالی شد که تو ی عمرم اینجوری ارضا نشده بودم کسرا گفت چقدر داغ بود با کیرم آب منی را رو ی کونش مالش دادم و دوباره کردم توش وبغلش کردم محکم وده دقیقه تو اغوش هم بودیم با اینکه بعد ارضا شدن از سکس بدم میومد ولی اون موقع فقط دوست داشتم تو آغوشش باشم و بوش کنم بوی عرق بدنش را دوست داشتم بهم گفت حالا امتحانم را چیکار کنم. درس که نخواندیم منم دیرم شده گفتم هیچی فقط اسم فامیل تو بنویس و برگه را سفید بده بقیش با من دبیر زبانه پولکی بود با 20 هزار نمره 18 بهش داده بود بعد از اون روز چند بار دیگه باهم سکس داشتیم ولی هیچ وقت مثل بار اول نبود قربونش برم الهی تا هر موقع فیلمش را میبینم دیونش میشم البته خودش خبر نداره اگه خواستید بگید تا سکس من و کسرا و دوست دخترم لادن را هم بنویسم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
بدن سفید من و کیر کلفت لهراسب

من اسمم الوینه. 20 سالمه. پسری تپل با اندامی زنونه و سینه های خیلی بزرگ. به حدی که همیشه از بچگی مردهای غریبه تو تاکسی یا حتی تو محیط مدرسه سعی میکردن به نحوی با سینه هام بازی کنند. بدن کم مویی دارم و به معنای واقعی لعبتی هستم. اولین بار که فهمیدم میل به رابطه جنسی با همجنس خودم دارم ۱۷ ساله بودم و از اون روز تا حالا به یک جنده ی واقعی تبدیل شدم. الوین کسی که به کیر هیچکس نه نمیگه! من سکس های زیادی داشتم اما زیباترین و به یاد موندنی ترین اونها با معلم ورزشی به نام لهراسب بود. با لهراسب تو اینترنت آشنا شدم. اون موقع من هیجده ساله بودم و لهراسب کمی بیشتر از 50 سال سن داشت.اولین بار که چت کردیم از بدنت بهش وب کم دادم و جلوی دوربین براش کاملا لخت شدم. اون هم وب کمش رو روشن میکرد و با تصویر اندام سفید و زنونه ی من خود رو الهراسب میکرد. کم کم به هم اعتماد کردیم و شماره تلفن بینمون رد و بدل شد. گاهی زنگ میزد و خیلی حشری بود و من سعی میکردم با حرفهام آبش رو بیارم. کم کم بحث سکس حضوری پیش اومد. چیزی که آرزوش رو داشتم با لهراسب انجام بدم. بعد از چند بار صحبت بالاخره قرار گذاشتیم...



درست یادمه روز سوم دی سال 91 بود. بهم آدرس داد. خیابون شریعتی تقاطع معلم! رفتم حمام. خودم رو حسابی برق انداختم. نقطه نقطه ی بدنم رو صاف صاف کردم و به سینه هام حسابی رسیدم. کمی ابروهام رو دستکاری کردم و سینه هام رو زیر آب سر گرفتم تا یکم فرم بگیرن. ساعت 3 بعد از ظهر قرار داشتیم. و من با وجود اینکه به مردهای بسیاری کون داده بودم، آروم و قرار نداشتم. وقتی تاکسی سر تقاطع ایستاد و پیاده شدم، بی اختیار لرزیدم. دقیقا روبرو ایستاده بود. دستی تکون داد و من هم به طرفش رفتم. گفت الوین جان این منم. ظاهر و باطن. گفتم خیلی هم خوبه. من خیلی از اندامت و چهره ت خوشم میاد. با هم به سمت کوچه ای که نشون داد حرکت کردیم. هر چی جلوتر میرفتیم، بیشتر متوجه بی طاقتی و تمنایی که برای سکس داشت میشدم. تا اونجا که به محض خلوت شدن کوچه سینه چپم رو محکم فشار داد و گفت "جنده ی من کیه؟" منم با کمی عشوه گفتم: "من" خندید و به راهمون ادامه دادیم تا وارد خونه اش شدیم. به محض ورود وقتی خم شدم تا بند کفش هام رو باز کنم دستش رو کاملا لای چاک کونم قرار داد و محکم فشار داد. آه کشیدم. گفت: "ببخشید ولی خیلی حشریم." با نگاهی پر از شهوت بهش گفتم : "من اومدم اینجا که بهت بدم دیگه"



اینو گفتم انگار دیوونه شد. سریع لختم کرد و لباش رو چسبوند روی لبام. داغ ترین بوسه ای که تا امروز هم طعمش یادم نرفته. سینه هام رو با ولع میخورد و من بلند آه میکشیدم. کیرش رو از روی شورتش به کیر لخت من میمالید و مرتب میگفت عاشقتم. کم کم سراغ گردنم رفت. جایی که من روش خیلی حساسم شروع به خوردن کرد. دیگه طاقت نیاوردم. دست کردم تو شورتش و کیرش رو بیرون آوردم. بدون معطلی روی زانوهام نشستم و شروع به خوردن کردم. خوشمزه بود. بی نظیر بود. هنوز طعمش یادمه. بلندم کرد. خوابوندم رو تخت طوری که صورتم رو بروی کیرش قرار گرفت. کیرش رو کرد تو دهنم و شروع به تلمبه زدن کرد. کیرش چنان کلفت بود که به زحمت تو دهنم جا میشد. یه 10 دقیقه ای ساک زدم و اون همزمان سینه هام رو با تمام قدرت فشار میداد. کم کم کیرش رو در آورد و یدونه محکم زد در کونم و گفت: "بخواب رو شکمت جنده." مثل یک گوسفند مطیعش بودم. همون چیزی که همیشه از سکس میخواستم. تحقیر...



عاشق حقارت بودم. دوست داشتم در پیش کسی که میخواد من رو بکنه تا حد ممکنه بی ارزش باشم و لهراسب خیلی خوب این رو میفهمید. گفتم چشم و روی شکم خوابیدم گفت : " امروز کاری باهات میکنم که تا خونتون رو نتونی راه بری" گفتم: " من در اختیارتونم ارباب" خنده بلندی کرد. تف زد به کیرش و با تمام قدرت فرو کرد... درد تمام وجودم رو گرفت. از طرفی سوزش کلفتی کیرش که تمام رگهای کونم رو به تپش در آورده بود. و از طرف دیگه برخورد کیرش با انتهای کونم که حس پاره شدن شدیدی بهم میداد. بی اختیار اشکم اومد. تا حالا کیری به این کلفتی تو کونم نرفته بود. آروم در گوشم گفت: جنده جونم اذیت شدی؟ گفتم: عادت میکنم نگران نباش. چند دقیقه بی حرکت فقط تو کونم نگهش داشت. بهش اشاره کردم که حالا وقتشه. شروع کرد به آرومی تلمبه زدن و من مرتب لذت بیشتری میبردم. این کلفت ترین کیری بود که تا امروز تو کونم رفته و من داشتم از کلفتی این کیر خوش سیما لذت میبردم. چند دقیقه به همون شکل تلمبه زد بعد کیرش رو در آورد و گفت بخور. منم شروع کردم به خوردن. دوباره از دهنم درش آوردم و اینبار خودش روی زمین خوابید. عضلات شکمش داشت دیوونم میکرد.



بی اختیار خم شدم و شروع به لیسیدن عضلاتش کردم. بعد طوری که کونم سمت صورت لهراسب باشه کیرش رو توی کونم کردم و شروع به بالا پایین کردم. کیرش واقعا کلفت و خوشفرم بود. بعد از چند دقیقه برگشتم رو به روش نشستم و کیرش رو دوباره توی کونم کردم و با هر بار که کمرم رو بالا و پایین میکردم، لهراسب با ولع به سینه هام چنگ میزد. یدونه محکم زد توی گوشم. حشری تر شدم. تندتر تلمبه زدم اونقدر بالا و پایین کردم تا لهراسب خیلی سریع از کونم در آورد و فرستاد تو دهنم و همه آبش رو همونجا خالی کرد. با ولع آبش رو خوردم و همونطور که آب منی از همه جام میریخت نشستم روی مبل... به لهراسب نگاه میکردم و کیرش و اون به اندام زنونه ی من... تا آخر اون شب سه بار دیگه لهراسب من رو کرد و بعد از اون هر ماه من رو میکرد تا وقتی که منتقل شد به ساری...





نوشته: الوین
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
صفحه  صفحه 61 از 85:  « پیشین  1  ...  60  61  62  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA