انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 32 از 36:  « پیشین  1  ...  31  32  33  34  35  36  پسین »

زن نامرئی


زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۶۹

با گفتن این مطلب در واقع خواستم جو رو عوض کنم و کمی هم حال کرده باشم . شهاب بی انصافانه کیرشو به کونم فشار داد ..
-اوووووفففففف پسر داری جنده می کنی ؟
اشرف : نه داره با یه فرشته کار می کنه . خب معلومه دیگه که جنده هستی اگه جنده نیستی پس چی هستی . راستش از این حرف اون خنده ام گرفت . تعجب کردم . دیگه دونستم که هر چی میگه درست میگه . ولی من داشتم حال می کردم نه مثل اونا که مجبور بودن که الکی ادای اینو در بیارن که دارن حال می کنن و به پول کارشون نیاز شدیدی داشتن . در هر حال تن فروشی هم یه کاریه که مییشه گفت فروشندگان یا کرایه دهندگان اون با نفرت این کارو انجام میدن . شاید برسه زمانی که وضع اقتصادی جامعه به اندازه ای مطلوب شه که زنان و دختران ما نیازی نداشته باشن که به خاطر نیاز های مادی خودشون به این کار تن بدن . این که برای لذتهای خودشون تا چه حد می تونن آزادی عمل داشته باشن اون بحث جداگانه ای داره که نمیشه فقط یک شبه به این موضوع پرداخت . پا هامو باز کردم تا شهاب از رو برو بکنه توی کسم . چشامو بستم تا با آرامش به دو تا کیری که آروم آروم راهشونو توی کس و کونم پیدا کرده بودند فکر کنم . ظاهرا سر و صدای چند تا جنده دیگه از راهرو و پذیرایی به گوش می رسید که می گفتن در خونه رو از داخل قفل کنید و در پذیرایی رو ببندید که به خاطر تظاهرات ممکنه مامورین و مردم بریزن این طرف و بیان این جا . اون وقت نون ما آجر میشه .. منم به تیمور که هنوز درست و حسابی با اشرف و پروین مشغول نشده بود گفتم که یه چک کنه ببینه در از داخل قفله یا نه . البته من که از این چیزا باکی نداشتم ولی دوست نداشتم که مهری منو سر زده ببینه . اشرف و پروین با تعجب به من نگاه می کردند . شاید انتظار نداشتن که من با این هیجان با این دو تا پسر حال کنم . شانس آوردم که اونا جنده بودن وگرنه باید حسادت می کردند از این که تورشون کرده بودم . تازه داشتم واسشون کاسبی هم می کردم و کارشونو سبک تر می کردم . با تعجب به جفت سوراخام خیره شده بودند .. به خیسی کسم که با چند ضربه کیر شهاب یواش یواش یه حالت روغنی و کره ای به خودش گرفت و نشون از هوس بالای من داشت .
اشرف : ببینم نادیا جنده خیلی وقته کاسبی نکردی ؟
خوشم میومد یه خورده مخ اونا رو کار بگیرم .
-فکر کردی من از اون جنده های لاشی هستم که روزانه زیر کیر ده نفر بخوابم ؟ ا
شرف : پروین این کسو چی داره میگه . لاشی خودتی جنده بد بخت تازه کار . مشتری نداری اومدی این جا برای خودت تبلیغات کنی بازارو از دست ما در بیاری .
-خفه شو .. این آقایون خودشون کیر دارن و اختیار .. حرف بی خود بزنی اصلا میگم پولشونو بدن به من ..
پروین : کور خوندی اونا الان پولشونو دادن به دست مهری ..
شهاب و فرید بدون توجه به حرفای اونا در حال گاییدن کس و کونم بودن . تیمور هم که دیگه حوصله اش سر اومده بود گف خانوما بی خیالش شین .. بیایین بهم حال بدین کاری نکنین که دیگه از این جا در رم و برم به خونه ای دیگه .. بمالین جنده ها .. دو نفری اومدین رو من کیرم همین جور بیکار نشسته باشه ؟ زود باشین ساک بزنین . راستش از شکل و شمایل کس آب افتاده اون دو تا خوشم نیومد ولی هیکل بدی نداشتن . جون جون گفتن و آه و ناله کردن اون دو تا به سبک جنده ها شروع شده بود .. آه کشیدنهای من طبیعی بود و اون دو تا به طور مصنوعی در حال نالیدن بودن . اشرف کیر تیمور رو تا به انتها فرو کرد توی دهنش .. ظاهرا سر حلقش گیر کرده بود به سرفه افتاده بود . پروین هم سینه هاشو رو دهن تیمور قرار داده بود . و اون در حال میک زدن اون سینه ها بود .. پسرا منو گذاشته بودن رو زمین تا به کمرشون فشار نیاد منم این جوری کمتر خسته می شدم . وای هنوز از بیرون صدای تظاهرات میومد . هم دوست داشتم زیر کیر اون دو نفر حال کنم و هم برم بیرون ببینم چه خبره . خیلی دلم می خواست برم و کلی فیلم جدید بین اونا توزیع کنم از آخرین تحولات و مذاکرات پشت پرده بین ایران و امریکا . خیلی حال می داد این جوری . خیلی بهتر و گسترده تر این فیلمها پخش می شد . دوستان تکثیر کرده و به هم می دادند . سرمو خم کرده تا بلندی کیر شهابو که میره توی کسم و بر می گرده ببینم .
-پسرا ..پسرا .. بازم تند تر .. فرید : کونتو تند تر بکنم ؟
-یه خورده تند تر .. ولی زیاد به طرف داخل فشارش نده که دردش زیاده ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۰

دو تایی شون از پایین و بالا امونم نمی دادن . ظاهرا از اونایی بودن که از بس جنده درب و داغون می کردن وقتی یه جنس خوب افتاد به تورشون دیگه دست و پا شونو گم کرده نمی دونستن چیکار کنن . این همون چیزی بود که من می خواستم . این اواخر که یه کیری می رفت توی کونم به خوبی حس می کردم که یه مقداری حرکات کیر توی کونم خیلی راحت تر از قبل صورت می گیره و بیشتر بهم حال میده . فرید که اول کرده بود توی کونم کمی احساس درد می کردم . . همین طور بهم لذت می داد که وقتی شهاب کیرشو با فشار و محکم از پایین به سقف کسم می کوبوند دوست داشتم که فرید هم با فشار بیشتری کونمو بکنه .. و لذتم وقتی به اوجش می رسید که می دیدم مبارزات مردمی در بیرون از خونه در حال شکل گیریه و کاش منم الان می تونستم با اونا باشم . حسابی این دولت و عوامل پشت و جلوی پرده و دولتهای بزرگ همدست ایران رو رسوا کرده بودم و اونا نمی دونستن که از کجا دارن می خورن . یه نگاهی هم به سه نفر دیگه داشتم که اونا چه جوری دارن با هم سکس می کنن . نگاه کردن به اونا هوس منو زیاد می کرد وهیجان زده می شدم . تیمور کاری کرده بود که اشرف و پروین به صورت دو طبقه قمبل کرده رو هم قرار بگیرن .. و این تیمور هم چهار تا سوراخو با هم داشت . کیرشو به ترتیب از سوراخ بالا به سوراخ پایین می فرستاد . منو به یاد فیلمهای سکسی مینداخت . این بچه ها هم باید از اون جا یاد گرفته باشن . وگرنه ما از این بر نامه ها نداشتیم .. دیگه دیدن این جو ر فیلما بر و بچه های ما رو خیلی بی پروا کرده .. آخ که این پسره چه زود آبشو خالی کرد توی کس و کون این دو تا زن . به این صورت که رو دو تا سوراخ وسط کار کرد . یعنی سوراخ کس اشرف نزدیک سوراخ کون پروین قرار داشت .. اون با چند ضربه پی در پی آبشو توی کس اشرف خالی کرد ولی نیمه کاره و ماهرانه طوری کیرشو بیرون کشید و اونو توی کون پروین فرو کرد که پس از چند ضربه پی در پی تونست توی کون اونم خالی کنه .. کیرشو که بیرون کشید یه صحنه قشنگی درست شده بود که فرید و شهابو که در حال گاییدن من بودن هیجان زده تر کرد و مرتب به من فشار می آوردن . اون دو تا جنده خوشحال بودن از این که تیمور خیلی زود کارشونو با هاشون تموم کرده . اگه این کارو با من انجام می داد من اعصابم خرد می شد . چون دوست داشتم بیشتر حال کنم و ار گاسم شم ولی اون دو تا این چیزا براشون مسئله ای نبود . تیمور یه انگشتشو. فرو کرد توی کس اشرف و یه انگشتشو هم فرو کرد توی کون پروین و و دور و بر کس و کون اونا رو تمیز کرد انگشتاشو به زور فرو کرد توی دهن اون دو تا زن که لیسش بزنن . اشرف و پروین حالشون داشت به هم می خورد ولی چاره ای نداشتن جز این که قبول کنن .. اولش سر و صدا می کردند ولی تیمور با اونا به خشونت رفتار کرد و جا رفتند .. این صحنه ها خیلی بهم حال می داد .. با اون فن بزن بزنی هم که وارد بودم و اون قدرت نا مرئی شدنم دیگه از این مردا هراسی نداشتم . من یواش یواش باید از این قدرت خودم حتی اگه لازم می شد در نبرد مسلحانه علیه دشمنان دین و ملت استفاده می کردم . تیمور اومد به سمت من .. کیرش دوباره شق شده بود . انگار نه انگار که اون چند لحظه پیش توی تن و بدن اون دو تا زن بود .. اومد سمت من ..حالت بدی داشت
-دهنتو باز کنم .. می خوام بکنم توش ..
-برو بذار توی دهن همون دو نفری که الان گاییدیش .
فرید : بچه پررو بذار ما حالمونو بکنیم . یه تنه دو تا رو گاییدی . ما دو تایی داریم یکی رو می کنیم . برو اون ور اعصاب ما رو خرد نکن .
تیمور : خیلی زرنگین .. دو تا لاشی رو دادین به دم من و شما دو تا یه عروسکو گرفتین واسه خودتون .. قبول نیست .
شهاب : یادت رفت مثل خر داشتی کیف می کردی که داری با دو تا زن حال می کنی ؟ حالا برو کنار یه خورده باد بیاد . من و فرید که حالمونو کردیم نوبت تو هم میشه ..
تیمور : من کاری به کار شما ندارم . شما کس و کونشو بکنین منم با دهن این خانوم کار دارم .
راستش اگه این تیمور درست و حسابی و با خواهش حرف می زد شاید من خودم دهنمو باز می کردم و براش ساک می زدم ولی از آدمایی با این فر هنگ اصلا خوشم نمیومد و نمیاد .. کیرشو به دهنم چسبوند ..
-باز کن جنده ..
یه دستمو آوردم بالا و همچین گذاشتم زیر گوشش که انگاری صدای شکستن یه چیزی بلند شده باشه ..
-جنده خوار مادرته .. کثافت آشغال ..
قبل از این که تصمیم بگیره چیکار کنه بهش اخظار دادم که این دفعه محکم تر می ذارم زیر گوشت .. مردا آرومش کردند ولی به خوبی می دیدم که اگه بهش کارد می زدن خونش در نمیومد . حقش بود .. فکر کردن که ما زن شدیم خون کردیم و هر غلطی که دلشون خواست می تونن انجام بدن .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۱

رو کردم به اون دو نفر و گفتم زود باشین پسرا . زود باشین که من کار دارم و می خوام برم به تظاهرات . مگه نمی بینین که ملت انقلاب کرده . من و تو هم جزیی از این ملت هستیم و باید تا می تونیم از حقمون دفاع کنیم . شهاب که زیر من دراز کشیده بود و تا حدودی از ضربات پی در پی که به سقف کسم می زد خسته شده بود گفت .. -نادیا جون تو رو با مبارزه چه کار .. تو بنشین بر سر همین گرز گران مبارزه کن ...
-مگه من چمه .. مگه من انسان نیستم ؟ منم یک زن هستم . یک ایرانی هستم . دارم کاسبی می کنم . کیفمو هم می کنم . چه ایرادی داره که بخوام بر علیه دشمنان این آب و خاک بجنگم ؟ فکر می کنی من هرزه ام یا هوسبازم و نمی تونم ؟ هرزه اونیه که حق مردمو می خوره .. هرزه اونیه که سرمایه و حق ایرانی رو میده و می بخشه و به ملتش چیزی نمیده . هرزه اونیه که زنان و دختران ما رو وادار می کنه که هرزگی کنن .. نا موس ما رو به بیگانه می فروشه .. و ما وظیفه داریم علیه اون هرزگی بجنگیم ..
شهاب و فرید رو تحت تاثیر قرار داده بودم . همچنین اشرف و پروین و تیمور رو ...
فرید : شهاب تو پس یه خورده بهتر بکوبون به کس نادیا جون که دسته جمعی پا شیم بریم کوچه شعار بدیم .
خنده ام گرفت . فکر نمی کردم تا به این حد سخنرانی موثر هم بتونم بکنم . ولی دیگه نیاز و هدف آدمو وادار به انجام هر کاری می کنه . وقتی صحبت تظاهرات و شرکت در اجتماع مردمی شد هیجان منم بیشتر شد . حس کردم که هوس بیشتری دارم . دیگه از ضربات کیر فرید هم توی کونم ناراحت نبودم . حتی به تیمور که درب و داغونش کرده بودم گفتم که بیاد جلو تر تا کیرشو ساک بزنم . بد جوری ترسیده هنگ کرده بود . فکر کرد که می خوام بازم بذارم زیر گوشش .
-بچه ها یه حال اساسی می کنیم و بعد دسته جمعی میریم بیرون . میریم و حال می کنیم . عشق است .. عشق است مبارزات مردمی رو . همه مون پیروز میشیم ..
اشرف : اون وقت کاسبی کردن و کس و کون دادن آزاد میشه ؟
-تو چرا غصه اینو می خوری ؟ یه بنده خدایی میاد خواستگاریت . وضع مملکت بهتر میشه . دزدی ها و اختلاس به حداقل می رسه .. اقتصاد شکوفا میشه و اون وقت مردم یه نفسی می کشن .
اشرف : ای بابا کی میاد این جنده های بی شوهرو بگیره ..
-چرا شخصیت خودتون رو میارین پایین . اگه الان تن فروشی می کنین از روی ناچاریه . ظرفیت همه آدما که یکسان نیست .
تیمور هم اومد جلو تر ..
-پسر این دیگه چیه . انگار دو برابر شده . من چه جوری اینو توی دهنم جا بدم ..
تیمور : نصفشو می کنم توش ...
راستش می تونستم با تکنیک هایی که می دونستم تمام کیر تیمورو بکنم توی دهنم و واسش ساک بزنم ولی برای رفتن به بیرون و پیوستن به مردم انقلابی عجله داشتم .. چشامو بستم تا کاملا برم توی حس ... چند دست زنونه رو روی کمر و سینه هام حس می کردم . انگار اشرف و پروین هم اومده بودن به کمک من ..
پروین : اشرف جون من جنده ندیدم این جوری حال کنه . به اندازه چند تا جنده داره کار می کنه و حال می کنه . یک زن شوهر دار این قدر زیر کیر شوهرش دوام نمیاره که این داره خودشو هلاک می کنه .
کیر تیمورو مثل آدامس توی دهنم می جویدم .. حس می کردم که آبم داره میاد و یواش یواش دارم ار گاسم میشم .. فرید : اوووووووخخخخخخ اوووووووخخخخخخ کیرم .. کیرم ....
دوست داشتم همچنان دو کیره به من حال بدن . ولی فرید دیگه نتونست خودشو نگه داشته باشه .. حرکت منی داغ اونو توی سوراخ کونم حس می کردم . هوس کرده بودم که یه کیر تازه ای رو توی کونم حس کنم . دستمو رو انتهای کیر تیمور گذاشته اونو از دهنم خارج کردم ..
-تیمور .. فرید شما جا تونو عوض کنین .. بیار فرید اون کیرت رو بذار توی دهنم می خوام ساکش بزنم . زود باشین صدای تیر هوایی میاد . شهاب تو هم کیر هوایی بزن به من .
فرید اومد کیرشو فرو کرد توی دهنم وتیمور هم از پشت گذاشت توی کونم .. چه کیفی داشت ته مونده آب عسلی فرید رو میک زدن .. تیمور هم مثل گرگهای گرسنه در حال کردن کونم بود . من نمی دونم این شهاب داشت چیکار می کرد . یکی از زنا داشت با سینه هام بازی می کرد و یه زن دیگه داشت پس گردن منو می بوسید . چقدر این مدل صمیمیت ها رو دوست داشتم . تا چند لحظه قبل مثل کارد و پنیر بودیم ولی حالا با هم دوست و همدل شده بودیم ... ادامه دارد .... نویسنده .... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۲

شهاب هم سرعت خودشو زیاد تر کرده بود . تا به من حال بیشتری بده . دخترا هم اومده بودن به کمک اون تا بتونه بهتر به من حال بده ... خوب حواسمو جفت کرده بودم .. فرید که کیرشو از دهنم آورده بود بیرون . اوخ امان از دست این اشرف . تنش بوی عرق می داد اون لبای کلفتشو گذاشت رو لب من و تازه می خواست به من حال بده و منم حوصله شو نداشتم . در هر حال خیلی خوشم میومد از این حرکات اونا . خیلی هم حال می دادن . آخ که چه بر نامه و بند و بساطی داشتیم . هنوز سر و صدای تظاهرات و مرگ بر دیکتاتوری دینی .. به گوش می رسید . دلم می خواست زود تر می رفتم بیرون .
-آخخخخخخ تیمور فرصت طلب . خوب موقعی داری کون منو می کنی . فرید اون داخلو گشاد کرده و آبشم ریخته اون داخل حسابی که خیس خورده . تو فرصت طلب هم خوب داری استفاده می کنی .
تیمور : ما اینیم دیگه
-بکن تیمور خان . اگه نکنی و خوب خوب کونمو نکنی یک بار دیگه می ذارم زیر گوشت . ضرب شست منو که خورده داری می تونی ضرب دستم چقدر محکمه .
-آزه خیلی خوب هم می دونم . من می دونم که باید چیکار کنم .
ولی الحق و الانصاف کیرشو خوب توی کون من می گردوند . انگار که داشت اون داخلو مسواک می زد .. از اون مسواک های برقی که خوب همه جا دور می زنه و در یه حالت چرخشی و جلو رونده همه جا رو قلقلک میده . کیر اونم کونمو قلقلکش می داد . جااااااان ..
-تیمور محکم تر تازه دارم حال می کنم .
شیره این شهابو کشیده بودم . چه لذتی می دادند به من .. دیگه توی ذوق اشرف نزدم که چرا لبامو داره می بوسه . پروین هم سینه هامو میک می زد .. تیمور هم دیگه نتونست تاب بیاره ..
-واااایییییی تیمور . این چه جور ناله کردنه . عین گاو داری از خودت صدا در میاری .. تو که داری کونمو می ترکونی . سوختم .
هر لحظه بیشتر از لحظه پیش حس می کردم که کیر تیمور زبون دراز داره کلفت تر میشه . بازم شانس آوردم که خیسی منی فرید کونمو نرم کرده بود وگرنه تحمل این کیر کمی سخت نشون می داد .
-آههههههه شهاب .. شهاب ... تمومش کن .. تمومش کن .. داره خوشم میاد .
حرکات دو تا کیر و فعالیت اون دو تا دختر حسابی شارژم کرده بود . فرید هم خودشو به نزدیک من رسونده بود و کیرشو گذاشته بود توی دستم .
-بیا پسر که واست بمالونمش . تو دیگه خیلی هاتی پسر . همین حالا توی کونم خیس کردی .
ولی خوشم میومد که با کیر فرید بازی می کردم ... یه لحظه حس کردم که داغ شدم و آب کسم از کناره ها روی رون پام سرازیر شد .. همین جور شر شر می ریخت .. آخیش سبک شده بودم . تا بیام به تیمور یگم که تو هم می تونی آبتو خالی کنی توی کونم و حالشو ببری که طرف دیگه ول کرد خودشو ... خدا بگم چیکارش کنه ..
-تیمور آههههههه کونم .. کونم ..
تیمور : واااااااخخخخخخخ کییییییییررررررم .. چقدر داره ازش خالی میشه ...
-تیمور چه خبرته ! یک استکان آب کیرو توی کونم خالی کردی ....
شهاب : الان دیگه می میری ..
تیمور بی حال بر روی زمین ولو شده بود . حالا نوبت شهاب بو.د که آب هوسشو توی بدن من بریزه و کس من تشنه اش بود . اون دیگه پا هامو انداخت رو شونه هاش . و حالا نکن کی بکن ...
-اووووووفففففف پسر بکن .. بکن ..
دو تا زنا هرکدومشون یه طرف پا مو داشتن و فرید و تیمور هم اومدن بالا سرم و کیرشونو فرو کردن توی دهنم . عجب چیزی بود . هنوز هم صدای تظاهرات میومد ... می خواستم بهشون بگم بچه ها زود باشین که دیدم اون دو تا کیری که توی دهنمه مانع حرف زدنم شده . خیسی کونمو رو زمین حس می کردم . شهاب چشاش داشت از حدقه در میومد و من از این حرکتش لذت می بردم خیلی با حال بود . کیف می کردم که با این که زیر کیر سه نفر خوابیدم هنوزم طرفدار دارم ... اونم تا می تونست توی کسم آب ریخت ... یه چند دقیقه ای رو به همون حال خوابیدم و شانس آوردم که مهری هم نیومد تا متوجه شه که من یک نیروی اضافی هستم ... خودمو مرتب کردم و دیگه واسه پول هم چک و جونه نزدم ... همراه مردا از خونه رفتم بیرون . راستش یه جورایی از دست مهری در رفتم . حوصله کل کل کردن با اونو نداشتم . تازه وقت هم نبود . وقتی از خونه رفتیم بیرون و اون همه تظاهرات رو دیدیم قلبمون از شادی و هیجان می لرزید . پسرا هم همین حس و حالو داشتند . دیدم یه پیرمرد داره داد می زنه که چهل سال پیش هم همین وضعیت بود . ملت همین جوری انقلاب می کردند . راستش این جوری که اون پیرمرد حرف می زد هر کی نمی دونست فکر می کرد که ما به خونه اول رسیبدیم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۳

یه دستموداده بودم به دست فرید و دست دیگه رو هم داده بودم به دست شهاب .. پسرا بریم داخل جمعیت .. اون پیرمرد همچنان فریاد می زد ملت برید خونه هاتون . همین آشه و همین کاسه . بد بخت میشیم فکر نکنین وضع از اینی که هست بهتر میشه .. چوب تو کونمون می کنن .
یکی از تظاهر کنندگان گفت پدر جان زشته .. زن جماعت این جاست نمی تونیم هر چی که دلمون خواست بر زبون بیاریم .
اما چه زن جماعتی ! لذت می بردم وقتی زنان مملکت رو به این صورت می دیدم که از خونه هاشون میان بیرون و برای سر نوشت کشورشون و در نتیجه سر نوشت و زندگی خودشون مبارزه می کنن . چه دموکراسی قشنگی رو شاهدش بودیم . زنان مذهبی در کنار بی حجاب ها و کم حجاب ها تظاهرات می کردند . ملت اومده بودند که حقشونو بگیرند . همه با هم شعار می دادند .. استقلال آزادی جمهوری مردمی حق مسلم ماست . بعد از این که سالیان سال پول ملت رو بر باد داده بودند و اصلا چیزی به نام هسته و اتم و بمب هسته ای وجود نداشت حالا ملت هوشیار شده بود و برای احقاق خود خودش تلاش می کرد می خواست متکی به خودش باشه ... این بار دیگه می دونست چیکار کنه . ولی یه چیزی بود که باید همه مون اونو می پذیرفتیم . اونایی که حالا دارن انقلاب می کن تقریبا اونایی نیستند که چهل سال پیش انقلاب کردند . پس این تجربه ها رو چه جوری میشه انتقال داد و القا کرد . آخه آدم تا در جریان عملی چیزی قرار نگیره نمی تونه اونو حس کنه و با نقاط ضعفها و مثبتش آشنایی پیدا کنه . یک مربی لازمه که از اون دوران شناخت کافی داشته باشه و جمعیت رو رهبری و هدایت کنه . کسی جرات نداشت به این جمعیت بگه بالای چشمت ابروست . دلم می خواست برم به خونه امام چهاردهم ببینم اون چه واکنشی نشون میده . بالاخره این ملت با چشمانی باز بیدار شده بودند . و این بار علاوه بر احساس اونا اندیشه هاشون هم بیدار شده بود . من و اون دو تا پسرا هم شروع کردیم به شعار دادن . هنوز تا آخر خیلی راه بود . از این تظاهرات شاید هر روز در کشور های خارج یا اونایی که ادعای دموکراسی رو داشتند بر پا می شد اما اون در واقع می تونست یک رفرم باشه ولی مردم در این جا انقلاب می خواستند یک تغییر و تحول عظیم همونی که دهها سال بود انتظارشو می کشیدند . اونا از فریب و تزویر و دروغ خسته شده بودند . از اختلاس از این که ثروتهای ملی بره به جیب عده ای و اون وقت بیان و بنالن که ما نداریم . دلم می خواست ..
- پسرا من می خوام برم میون زنا . دیگه از هم جدا شیم ..
فرید : ما اگه بخواهیم تو رو ببینیم چه جوری بینیم .
-می تونین بیایین به همون جنده خونه مهری ..
شماره هم رد و بدل کردیم . ولی شماره من از اون شماره هایی بود که معلوم نبود صاحبش کیه .. و منم که به اینا رو بده نبودم . دوست داشتم برم به میون حزب الشیطانی ها ببینم که اونا چیکار می کنن . .. خودمو نا مرئی کرده و رفتم به سمتی که عده ای پاسدار ایستاده بودند و بدون واکنشی به جمعیت نگاه کرده تاسف می خوردند .... یکی از اونا رو به دیگری کرد و گفت
-می بینی برادر ؟ ایادی امریکا و اسرائیل رو می بینی ؟
-آره چیکار میشه کرد . خوشی زده به زیر دلشون .. امنیت که هست .. نعمت خدا که هست . دیگه چی از این بالاتر می خوایم . ..
دیدم که زیاده از حد داره کس شعر میگه یه لگد محکمی زدم به وسط پاش جای کیرش که همون جا جیغ کشید و بفیه پاسدارا تفنگاشونو گرفتن طرف مردم ...
-ول کن برادر .. اتفاقی نیفتاده . مردم آرومن . بذار سر و صداشونو بکنن . الان قراره یه خرده جنس بیارن از خارج تا یه اندازه معینی کمبودات مردم جبران شه سر و صدای ملت رو بخوابونن تا بعد چی پیش بیاد .
سریع از ترس این که به زیر دست و پای این و اون نیفتم خودمو از اون منطقه دور کردم . وای چقدر شلوغ بود . با این که جمعیت ایران خیلی بیشتر از دو برابر جمعیت سال 57 بود هنوز تظاهرات به اندازه نصف اون زمان نشده بود . ولی می دونستم شور و حال مردمی از این هم بیشتر میشه . چون هنوز اول راه بود و من هم که هر روز یه چیزی برای ارائه داشتم .تمام بدنم کوفته بود .
یکی از خوبی های این جمعیت در این بود که دختر و پسر تو هم بودند و هعمه با هم مبارزه می کردند . می رفت تا فر هنگ ملت دستخوش تغییرات زیادی بشه . همین می تونست روی قوانینی که بعدا تنظیم می شه تاثیر گذار باشه . ولی با کمال پررو.یی دیدم یکی تو میون جمعیت دستشو گذاشته روی کونم . روی شلوارم .. از اون جین های کیپ هم پام بود که کونمو دیگه تابلو کرده بود ... سرمو بر گردوندم دیدم یک شپشوی بد قیاقه و ریشو داره لبخند می زنه .
-خواهر تمام این انقلاب به خاطر همینه . همه اینا رو می بینی اگه همین جا لخت شن و یه دور با هم بر نامه برن میرن سر خونه زندگیشون . .... ادامه دارد .... نویسنده ..... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۴

به شدت از دستش عصبی شده بودم . می دونستم که از اوناییه که به این زودی از میدون به در نمیره . اینا از اون عوضی هایی هستند که به خوبی درسشونو واردن . تا آخرین لحظه صبر می کنن و وقتی دیدن که دیگه حمایت از رژیم سودی براشون نداره فوری تغییر مو ضع میدن خودشونو به این سمت می مالونن . هم این که سیستم انقلاب جدید رو به هم می ریزن و هم این که با نفوذ و جا زدن خودشون به عنوان یک انقلابی بهترین بهره رو از این انقلاب می گیرن و به خواسته های پلیدشون می رسن . کلا بیشتر این افراد فقط به ریش دیگران می خندن . اونا رو مسخره می کنن از نظر اونا مسئله ای نیست که کی می زنه و کی می بره و می کشه .. اونا فقط می خوان خودشون خوش باشن و خودشون زندگی کنن .
-ببینم آقا تو اول برو ریشتو خوب کوتاه کن بعد بیا با من طرف صحبت شو ...
این عوضی ها طوری به خودشون اطمینان داشته اعتماد به نفس داشتند که خیالشون نبود چه جوری با طرفشون حرف می زنن . پشتشون به جایی گرم بود .
-ببین من این ریشمو نگه داشتم برای این که خوب اونو به کست بمالم . یه نرمی خوبی داره که تا حالا به کس هر کی که مالیدم خیلی کیف داده ..
-جدی میگی ..
-آره به جون تو .. میگم بیا بریم خونه مون ... پول خوبی بهت میدم . تا یه ساعت دیگه زنم می خواد بره خونه مادرش . من و تو می تونیم با هم خوش بگذرونیم .. البته الان رفته بازار بر گرده ..
حالم داشت به هم می خورد . اصلا از این قیافه های برادرانه چندشم می شد . برای اینا ماده خوک هم زیادیه . چه برسه به انسان که خودشون جزو این گروه نیستند ....
-باشه با هات میام ..
-ببین فقط تو همین دور و برا باش . وقتی اون از خونه رفت بیرون تو بیا داخل خونه ....
حرفشو گوش کردم اون رفت به خونه اش .. داشتم به این فکر می کردم که چه جوری واسه اون مرد تقشه بچینم که دیدم یه ماشین در چند متری خونه اونا نگه داشت . یه پژوی صفر بود ...زنی از ماشین پیاده شد و راننده دنده عقب رفت ... یه زن تقریبا زیبا از ماشین پیاده شد ... با کلید درو باز کرد . منم که پشت سرش بودم سریع وارد خونه شدم . اون مرد دنده عقب رفته و با یه فاصله ای از خونه پارک کرد . همین منو به شک انداخت . به صحبتای اون زن و مرد گوش دادم . ..
-حاج خانوم می تونی ماشین منو ببری ..
-نه با کرایه میرم . .. ماشین احتیاج میشه ...
حدس زدم که باید زیر سر این خانوم بلند شده باشه . بهترین کار چی می تونست باشه .. هر چی فکر کردم این مرد مفلوک تر از زنش بود . حداقل زنش راحت تر می تونست حال کنه . ولی می دونستم چه جوری اونا رو بندازم به جون هم .. به محض این که زن از خونه اش خارج شد گفتم منم به دنبالش راه افتاده و گفتم ببخشید حاج خانوم شما این برادر مومنی رو که در این خونه زندگی می کنه می شناسین ؟
-بفر مایید امرتون ؟
-اون مدتیه که از خواهرم خواستگاری می کنه .. اومدم تحقیقات . ولی همچین پرروست که ازم خواسته که الان برم خونه اش .. بهم گفته که زنم می خواد بره خونه مادرم تو بعدش بیا ...
زن جوش آورده بود .... از من فاصله گرفت و رفت طرف ماشین ... راننده ظاهرا از اون جوون قرتی های خوشگذرون بود ..
-ببین یه کاری پیش اومده که من یه چند دقیقه ای رو باید کشیک وایسم ..
-عزیزم تو که می دونی شوهرت اهل این بر نامه هاست .. اتفاقا به نفع من و تو هم میشه که بیشتر با هم بمونیم ..
-این یکی وضعیتش فرق می کنه . ممکنه کار به جایی برسه که پولهاشو واسه بقیه خرج کنه و ما گرفتار شیم . اون وقت حق من می رسه به یکی دیگه ..
-اگه یه وقتی منو این جا ببینه چی ..
-نه نمی بینه . اون الان تمام فکر و ذکرش هوسبازیه . من اونو می شناسم ..
از اون طرف هم منم رفتم توی خونه و به شوهره گفتم موضوع رو . خلاصه اونا رو انداختم به جون هم .... منم سریع رفتم سوار ماشین شده و به اون پسره گفتم که گاز بده بره ...
-چی شده خانوم .
-مردیکه عوضی بو گندو فکر کرده من از اوناشم . هیچی زود باش .. تو رو دیده .. میگه دوست پسر زنشی .. دو تایی دارن همدیگه رو متهم می کنن .
اینو که گفتم یارو معلوم نبود چه جوری در رفت نزدیک بود بریم توی دیوار بغلی .
-عجب آدمایی پیدا میشن . اصلا نمیشه به این زن و شوهرای این دوره زمونه اعتماد کرد . واسه همینه که من اصلا شوهر نمی کنم .
-منم واسه همین زن نمی گیرم ..
-ولی کار خوبی نیست که بخوای با یک زن متاهل رابطه داشته باشی . اونم زن یک بسیجی که معلوم نیست چند میلیون میکرب توی ریشش باشه .
-حالا شما واسه چی رفته بودی اون جا ..
-هیچی از خواهرم تقاضای از دواج کرده بوداومدم تحقیق دیدم جریان اینه . خودشو معرفی هم نکرده بود . بچه پررو . د یگه دوره اونا تموم شده . ملت دیگه قیام کردند . این بار مثل سال 57 نیست که این عوضی ها با نفوذ خودشون مسیر انقلاب رو عوض کنن ..
اون پسر یه نگاه خریدارانه ای به من انداخت و گفت یه چیزایی هست که هر چند تا انقلاب هم که بشه تغییری نمی کنه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۵

یارو مثل این که یواش یواش یه جورایی داشت چهره واقعی خودشو نشون می داد و می خواست تمایل خودشو به من نشون بده . راستش منم که تازه از جنگ بر گشته بودم همچین حال و حوصله ای نداشتم . ولی باید یه جورایی با هاش کنار میومدم . حال و حوصله اینو هم نداشتم که سر به سرش بذارم . هنوز از گوشه و کنار شهر سر و صدای تظاهرات میومد .. و یه عده ای پاسدار که همه اینا رو به امریکا و اسرائیل نسبت می دادند جو رو شلوغ ترش کرده بودند . در حالی که من خودم فیلم حضور امریکایی ها رو در بیت رهبری گرفته و اونا رو در اینترنت پخششون کردم . معلوم نبود با این همه افشاگری ها دیگه حرف حسابشون چی بود . یه سه چهار درصدی رو اگه جون به جونشون کنی همون بی شعوری هستن که بودن و کاریشون هم نمیشه کرد . اونا می گفتن که همه اینا فتو شاپه . این خنگ ها رو اگرم می آوردی به مجلسی که رهبرشون در کنار امریکایی هاست بازم می گفتن که هیکل امام ما فتوشاپه و این امام ما نیست . دیگه باید کنار اومد با این بی شعوران و نادانان .و اگرم زیادی واق واق کردن باید خفه شون کرد . اگه می خواستند عقل داشته باشن که کار ما امروز به این جا نمی کشید . وای که هنوزهم که هنوزه داریم چوب پدران و مادران سهل انگارمون رو می خوریم که نیمه کاره همه چی رو ول کردن و سکان امور رو دادن به دست پیر مردی نادان و اراذل و اوباش و مافیا و زالوهای اقتصادی و امپریالیسم امریکای دور و برشون .. که ما رو به این روز سیاه نشوندن .
-ببینم داری منو کجا می بری . این کوچه پس کوچه ها چیه که داری منو می کشونی . . من از اون کاره هاش نیستما ..
-اگه نیستی پس چرا حرفشو می زنی ..
-آخه رفتار تو طوری نشون میده که آدم حس می کنه یه انتظاراتی داری ..
-میگم پا هستی که بریم به یه مهمونی شیک ...
-چی شد تو که الان با زن اون شیخ بودی . حالا این میهمونی از کجا پیداش شد .
-البته این از اون پارتی های دوازده ساعته هست و من قصد داشتم بعدش برم به اون جا ...
-این شد یه چیزی . ولی لباسم همچین شیک نیست ..
-چرا خوبه .. حالا شاید زیاد گرون نباشه . یه دستی به سر و روت بکشی که خیلی عالی میشه ... اون جا هر کی با دوست دخترشه ...
-یعنی یه حالت دیسکو داره ؟ من زیاد اهل این بر نامه ها نیستم و نمی تونم زیادخوش بگذرونم .
-نکنه می خوای بگی دختر مومنی هستی ..
-مومن که چه عرض کنم . الان حدود سه ساله که شوهرم مرده دست مردی به من نرسیده ..
اینو که گفتم دیدم آب از لب و لوچه اش آویزون شده ...
-واقعا ؟ چه جالب ! اما به نظر من این کارت اشتباهه . تو نباید این کار رو با خودت انجام بدی . یک آدم تا زنده هست باید زندگی کنه و از زندگی خودش نهایت لذت رو ببره . یک زن می تونه از وجود یک مرد لذت ببره ..و می تونه به یک مرد هم لذت بده ...
-این حرفا رو می زنی من خجالتم میاد .
-پس چه جوری می خوای میون این همه جمع برقصی .
-رقصیدن توی خونمه . ازاین کارا خجالت نمی کشم .. ولی خب در مورد این که یه مردی بخواد با من تماس بگیره یه جوری میشم . .. نمی تونم قبول کنم ..
-هر چیزی عادت می خواد ...
-من که عادت ندارم پس باید چیکار کنم .
-خودم عادتت میدم .
-ببین من باهات نمیام .. ولی فقط یه شرط داره . من می خوام یه دو ساعت بخوابم .
-می خوای توی این همه سر و صدا بخوابی ؟
-راستش من واسه خواهرم خیلی حرص خوردم . نمی تونم شاداب باشم اگه نخوابم .. خلاصه به هزار مصیبت و ناز کشیدن منو برد داخل مجلس .. راستش اگه تا حالا سی تا مجلس این چنینی رفته باشم این جزو سه تای شیک ترینش بود و تقریبا سکسی نرمال ترینش . بقیه زنا طوری نگام می کردن که انگار از دنیای صد سال پیش اومده باشم .
-ببین پسر منو به زور آوردی این جا که چی بشه .
-خیلی خوش می گذره .
-نتونستی با زن شپشو حال کنی خواستی این جوری جبران کرده باشی ؟
-نه اصلا صحبت این چیزا نیست ...
خلاصه در مجلس سکسی پوشان تا می تونستم سنگ تموم گذاشتم .. ولی عجب مجلسی بود . کسی از کسی خجالت نمی کشید و زن و مرد بدنهاشونو به هم می مالوندند . دیگه مجلس داشت تبدیل می شد به یک دیسکوی کلاس بالا و سکسی . فقط همینش مونده بود که یه عده ای دامن یک وجبی یا شلوارشونو پایین بکشن و اصالت این جور مهمونی ها رو نشون بدن . منم اگه دامن داشتم خیلی با حال می شد . ولی می تونستم شلوارمو در بیارم . منتظر بودم تا یه چند نفری از این کارا بکنن تا منم دست به کاار شم ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
زن نامرئــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی ۲۷۶

یواش یواش کار داشت به جا های باریکی می کشید . عجب صحنه هایی بود . راستی راستی منو به یاد فیلمهایی مینداخت که از دیسکو ها می دیدم . اتفاقا یه آهنگ اسپانیولی هم گذاشتند که دسته جمعی یک رقص سکسی با حالی هم به راه انداختند ... اونی هم که منو با خودش آورده بود اون جا و آخرشم نفهمیدم که اسمش فرشاد بود یا فر هاد یا فرزاد و منم صداش می زدم فرزاد کجاست ...
برام شورت مردا و کیر های ورم کرده شون جالب تر بود . اونا انگار یک قدم جلو تر از صحنه هایی بودند که در فیلمها نشون می دادن .
دیدم یه دستی اومد رو شلوارم قرار گرفت ... و تا بفهمم چی شده اونو کشید پایین . فرزاد که چند متر دور از من ایستاده بود و در حال ور رفتن با یکی از دخترا بود یه چشمکی بهم زد که متوجه شدم به جای این که حسادت کنه راضیه از این که من و اون ناشناس با هم باشیم ...
منم رفتم یه گوشه ای پنهون شدم و بدون این که کسی منو ببینه لباسامو در آوردم و گذاشتم یه گوشه ای . در حالت نامرئی کاملا بر هنه شدم .. و بعدش خودمو مرئی کردم وقتی چشم مردا به من افتاد یه جیغی کشیدن که آدمو به یاد حمله آپاچی ها مینداخت ... زنا هم خیلی شگفت زده شده و تعجب می کردند که من خودمو کی به اون شکل در آوردم . یه چند تن از مردا اومدن به سراغ من . خیلی هیجان زده شده بودند . مخصوصا این که هنوز در اون جمع کسی تا به اون حد بر هنه نشده بود . . خودمو از دست مردا دور نگه داشته اونا رو تشنه ترشون می کردم .. معلوم نبود این چهار پنج تا مردی که به تیر من اومده بودند کی بر هنه شدند .. ولی محاصره ام کرده بودند .. منم خودمو طاقباز کف زمین ولو کردم تا دیگه هر کاری که دوست دارن باهام بکنن . چون خستگی سکس خونه مهری جنده دیگه حسابی رو تنم نشسته بود و منم دیگه بیشتر از این شور و حال این مجلس تعجب کرده و به اصطلاح یک تنوع می خواستم که رضایت دادم اونا هر کاری که دلشون می خواد انجام بدن ... معلوم نبود این فرزاد یا فرشاد خان که این جور در مورد من حساسیت به خرج می داد چی شد که به یکباره بی خیال شد .. ولی نه چرا اتفاقا اونم اومده بود در کنار بقیه اون چند نفر قرار گرفت ... من فقط می تونستم کیرای مردا رو وارسی کنم و ببینم در چه حد و اندازه هاییه و کدومشون خوش استیل تره ... کار خالقو ببین .. نه کیر مردا خوشگله نه کس زنا .. ولی به هم که می رسه حسابی داغ داغ میشه ... چه عجب این یه تیکه رو فرزاد خان غیرتی نشون داد و گفت برین کنار اونو من آوردمش .. اول من باید تر تیبشو بدم ... واسه یه لحظه یه فضایی باز شد و تونستم تا چند متر اطرافمو ببینم . وااااایییییی عجب واویلایی شده بود . این جا درست شده بود شبیه به یک جنده خونه عمومی . فرزاد درست از روبرو کیرشو فرو کرد توی کس ... با این که حال و حوصله حرکت نداشتم ولی از این کار اون خیلی خوشم میومد . بقیه هم عجب پر رویی بودند . یاد حرکات مشابهی افتاده بودم که در خیلی جا ها واسم اتفاق افتاده بود . دهنمو باز کردم تا اون دو سه نفری رو که بالا سرم ایستاده بودن نا امید نکنم . . دلم می خواست در همون حالت می خوابیدم . راستی راستی هم داشتم می خوابیدم . به زور ازم می خواستن که کیرشونو ساک بزنم .
گاه مثل بچه ای که یه لحظه بیدار میشه و پستونکشو یه میکی می زنه منم یه میکی به کیرشون می زدم که مثلا همون ساک زدن بود .. بی انصافا دو تا کیرو فرو کرده بودن توی دهن من و به زور می خواستن یکی دیگه رو هم وارد کنن. .. خوشم میومد از این که دارن با هام حال می کنن . دیگه خمار شده بودم . چشامو بسته بودم و می ذاشتم بقیه هر کاری دوست دارن انجام بدن . پا هام افتاده بود رو شونه های فرزاد .. با این که خوشم میومد ولی کسم اون غلظت چند ساعت پیشو نداشت . و می دونستم به این راحتی ها ار گاسم بشو نیستم . یه حس داغی رو توی کسم داشتم ...
فرزاد دیگه کیرشو ول کرده بود و تا می تونست توی کسم خالی کرد . انگاری اونا با هم جا به جایی داشتن . اومد سمت دهن من که حالا دو تا کیر توش بود . به طرف گفت که بیاد سمت کس من .. و خودش هم کیرشو جای کیر اون فرو کرد توی دهنم ... هر چی رو که توی کیرش مونده بود واسش میک زدم .. ولی در آن واحد دو تا کیر رو ساک زدن کمی سخت بود . ولی اون لحظه دو تا کیر درست در یه وضعیتی قرار گرفته بودند که هر دو تا رو می شد به راحتی ساک زد و حال کرد .. منم یه لحظه حس کردم که کیر یکی دیگه داره تو دهنم خالی می کنه .. چقدر زود ! تازه قلق دو تا کیر خوردن داشت می افتاد به دستم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
سلام استاد بلاخره این داستانم خوندم جالبه خسته نباشی
     
  
زن

 
mahsabax: سلام استاد بلاخره این داستانم خوندم جالبه خسته نباشی
درود بر مهسای عزیز و خستگی ناپذیر ...این داستانو می خوام کمی نمک سیاست هم بهش بزنم و یه جورایی قلقلکی کار کنم و اگه هفته ای یکر قسمت منتشر کنم در ذهنمه که اگه عمری باقی بمونه در فروردین ۹۵ تمومش کنم . اگه تعداد داستانهام کم بود با تمرکز بیشتر می تونستم کیفیتشو بهتر کنم . یک داستان پر ماجرا دارم به نام فقط یک مرد .. شاید از اسمش مردونه به نظر برسه .. چون در دویست و خوردی قسمت داستان فقط یک مرد سکس داره ..اما ماجراهای خیلی متنوعی داره ....آب کره زمین برای یه روز تا اون حدی سمی میشه که اگه مردا بخورن نازا میشن ..تنها مردی که از اون آب نمی خوره مردی بوده اهل بابل مازندران که در معدن زغال سنگ زیرآب کار می کرده و در اثر ریزش معدن در اون مدت رفته بود زیر سنگ و آوار ...مردان جهان قدرت و تمایل جنسی خودشونو از دست داده بودند . نسل کره زمین البته آدماش در حال انقراض بود . کوروش میره آزمایش خون بده چون در معدن بهش ضربه خورده بود و خیلی تصادفی می فهمن که اون با بقیه مردان دنیا فرق می کنه و نازا نیست ... وقتی اینو می فهمن تمام دنیا طالبش میشن ... زن رئیس جمهور امریکا .. ملکه انگلیس ... نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتان یاهو که همشهری کوروشه و در اصل بچه بابل مازندرانه برای خانواده خودش ...همچنین از بسیاری از کشور های دنیا مثل مغولستان و چین و یونان و ....میان کوروش رو می برن تا با زن وناموسشون باشه و اونا رو بار دار کنه که نسلشون از بین نره ..البته کوروش هر چند وقت در میون میاد ایران و میگه من نسبت به مردم خودم هم دینی دارم . داستان صحنه های طبیعی زیادی داره .. اون جا که کوروش در کالیفر نیا با کبوتر صحرا دختر رئیس قبیله آپا چی ها جور میشه و کبوتر صحرا اونو از چنگال طالبان مستقر در کوههای کالیفر نیا نجات میده واسه خودش حالت یک فیلم مستند با مناظر طبیعی بسیار زیبا رو داره . ...پایان داستان با تبلور یک حس ناسیونالیستی همراهه . بعد از چند سال کوروش در استادیوم آزادی یا آریامهر سخنرانی می کنه ..تمام بچه هاش از سراسر دنیا میان .. و جهان سراسر آریایی میشه ... کشور های دنیا میشن یک استان ایران .. تیکه های خیلی طنزی هم داره ... یه جایی که همه می خوان پارتی ببینن به کوروش بگن با زن و دختر ما باش ... این کوروش بد بخت که نمی تونه به همه برسه .. واسه این که رقابت کنکور سراسری رو هیجان انگیز کنند گفتند هر دختری که در هر رشته از کنکور بیشترین نمره رو بیاره یک شب می تونه با کوروش باشه ... من برم سر وقت داستان شب .. فکر نکنم بیشتر از دو تا پست ردیف کنم ..آخه یکیش چند قسمتیه ..شاد باشی ...ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 32 از 36:  « پیشین  1  ...  31  32  33  34  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA