انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


مرد

 
ماجـــــــــــــــراهای مـــــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــــان زبــــــــــــل 51

بردیا به شدت در حال گاییدنم بود . با این که شکمشو رو کمرم سوار کرده بود ولی طوری اونو به عقب می برد و دوباره کیرشو از نوک و تا ته فرو می کرد توی کوسم و میذاشت تا انتها بره که از هوس فریادم رفت آسمون . حس می کردم که کیرش که میره توی کوسم عین فرفره می چرخه و با یه لذت آسمونی کارشو تا آخر انجام میده .. -وووووویییییی پسر پسر تو که منو کشتی دیوونه ام کردی . کیرشو مستقیم می کرد توی کسم ولی من فکر می کردم در یه حالت چرخشی مستقیم داره دور کسو می شکافه و رو به جلو حرکت می کنه . چقدر بهم حال می داد . کارش حرف نداشت . بیست بیست بود . -پسر پسر تو معرکه ای . دیوونه ام کردی . . دوستت دارم دوستت دارم بردیا جونم .. کبکم خروس می خوند در این سن و سال هوس عاشقی به سرم زده بود و همش می خواستم با حرفای شیرین عاشقونه لذت سکسمو چند برابر کنم . هر چند دیگه اشی جا نداشت از این بالا تر بپره .. با دوتا دستام کونموبه دو طرف باز ترش کرده تا بیشتر حال کنم .-وووووویییییی بردی جون عاشقتم تند تر تند تر .. بزن کونمو .. بزن که هر دو تامون داریم ثواب می کنیم . . درسته که شوهرمون از دستمون رفت ولی جاش هر چی که نصیبمون می شد یکی از یکی بهتر . نمی شد گفت که لذت کدومش بیشتره . این اشی زبل هر کیری که میل می کرد از بس اونو تازه و با حال و با نشاط حسش می کرد فکر می کرد که تازه داره میفته توی این خطها . از این بهتر نمی شد -پسر عزیزم بمال بمال . جفت سینه های آبدار اشی مال توست مال خودته . فشارم بگیر. فشارش بگیر . چقدر کیف داشت کف دو تا دستاشو تا آخر باز می کرد و سینه هامو چنگش می گرفت . ..-بردیا جون بردیا خوشگله دیگه نزدیکه . نزدیکه . خواهش می کنم . همینه هر جامو می خوای آتیش کنی آتیش کن . اشی رو نبین که داره سنش میره بالا . همون زور و توان رو داره . آخ که اشی زبل به هیشکدوم از این پسرایی که می خواستن حال کنن و حال بدن امون نمی داد . ولی این بردیا زورش زیاد بود و از کردن من خسته نمی شد همون جوری که من از کس دادن خسته نمی شدم . چشامو دیگه نمی تونستم کاملا باز نگه داشته باشم . اشی رفته بود توی خماری . جای دوستام خالی ولی خب خودمونیم این جوری تنها خوردن هم خودش مزه داره و بد نیست . -آهههههههه بردیا ولم نکن ولم نکن داره میاد داره میاد . جووووووووون جووووووون اومد .. عین بچه ها عین دخترای نوجوون سکس زیر 18 ساله ها ناله می کردم .. دور کسم و زیر شکمم داغ کرده بود .. منو ارضام کرده بود . زانوهام خسته شده بود و می خواستم برم توی حال و خماری . بردیا اینو به خوبی فهمید . رو زمین و کاملا دراز شدم اون کیرشو همین جوری توی کسم نگه داشته بود و حالا دیگه وقتش بود که آبشو توی کسم خالی کنه . وقتی وسط بدنشو گذاشت روی کونم و خودشو رو من حرکت می داد و کیرشو از ابتدا تا انتها فرو می کرد داخل کسم دیگه نتونستم جیغ نکشم با این که ارگاسم شده بودم ولی خوشم میومد .. -جاااااااان آیدین کجایی چرا نمی آیی .. آب داغ داغ بردیا توی کسم خالی شد و اون رو من دراز کشید و منم چشامو بستم . چتد دقیقه ای رو در همین حال و هوا بودم دلم می خواست آیدین هم بیاد . جان اشی .. تو دیگه کی هستی . به همه جنده ها میگی زکی . ولی من برای خودم حال می کنم . جنده هول هولکی کار می کنه و کمتر حال می کنه ولی من از زندگی خودم لذت می برم . می دونم دارم چیکار می کنم . ..-بیا آیدین کجایی . بالاخره اومد . اومد تا در کنار بردیا دو نفری منو بکنن و با من حال کنن این بار به یه سبکی که تا حالا کمتر اون جوری گاییده شدم و شایدم اصلا نشده باشم سرگرم کردن من شدند . بردیا رفت زیر من طاقباز شد و من هم به همون صورت روش دراز کشیدم و آیدین اومد رو من . یه حالت دو به یک عکس حالتی که در حالت سگی قمبل می کردم و یکی از پشت می کرد تو کونم و نفر زیری میذاشت توی کسم . فقط اینجا همه چی سر و ته شده بود . بردیا کیر کلفتشو با فشار فرو کرد توی کونم . در واقع من روش نشسته بودم . از اون طرف آیدین هم که رو من سوار شده بود کیرشو یه ضرب کرد توی کسم . سرمو که بالا می گرفتم ازدو تا کیرکیر آیدین رو رو به راحتی می دیدم . بیشتر مشخص بود . دوباره دراز کشیدم که بردیا سختش نباشه ولی چهره های این دو تا پسر خوش تیپ از هوس داغ شده بود ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 52

]چه صحنه های با حال و جالبی شده بود . دو تا جوون به شدت در حال گاییدنم بودند . بردیا دو تا کف دستاشو گذاشته بود زیر کمرم و منو بالا تر می آورد . از اون طرف منم دستامو دور گردن آیدین حلقه زده اونو می بوسیدم . جااااااااان چه کیفی داشت . مامان زبل فقط داشت به این دو تا پسر باحال حال می داد . دیگه از این بهتر نمی شد . دلم می خواست صیغه هر دو نفر می شدم . اصلا صیغه همه می شدم . اهل کوچه و محل و خیابون و .. چه مزه ای می داد . میومدن مثلا در خونه ما رو می زدند که اشرف خانوم شنیدم یه مرد تو خونه تونه .. برگه صیغه رو نشون ما مور می دادم . اگه فردا هم میومدن یه صیغه نامه دیگه .. اون وقت به نظر شما شک نمی کردن ؟/؟ حالا دیگه فقط خوشم میومد . من نمی دونم این دو تا پسر با حال دیگه فکرمو بد جوری مشغول و قاطی کرده بودند . دو تایی شونو با هم می خواستم . -بکن بردیا . بکن آیدین .. دیگه از کون هم کیف می کردم هیچی حالیم نبود . آیدین سینه هامو تو چنگش داشت . من یه حالت طاقبازی رو داشتم که بردیا همچنان دلاورانه از زیر در حال گاییدنم بود . پسرای این دوره زمونه با همه شلوغ بازیها و سوسول بازیهاشون چه قدرتی در گاییدن دارن که خدا خیرشون بده . در هر حال من از بس خوشم اومده بود فرقی هم زیاد با ار گاسم نداشت . فهمیدم که خیلی خسته شدن و دستای بردی جونم داره درد می گیره واسه همین از دو تایی شون خواستم که دوباره منو آبیاری کنند و با کیرشون غسلم بدن .. کسم چقدر جا داشت که آب کیر نوش جون کنه . جوووووون چه مزه ای داد . آیدین لباشو گرد کرده بود و عین کس ندیده ها و نچشیده ها ناله می کرد .. -نوش جونت آیدین جون . هر وقت خواستین یه زنگ بزنین که بر نامه رو از پیش ردیف کنم که مامان زبل در بست در خدمت شما دو تا پسرای گله . شما کیر طلاها که اگه نبودین من دیگه واقعا چیکار می کردم . دو تایی شون از این که تنها آدمای روی زمین هستند که دارن به من حال میدن کیف می کردند و منم می خواستم که همین احساس رو داشته باشن تا انرژی بگیرن و مغرورانه با هام مشغول شن . هنوز سیر نشده بودم . دلم می خواست شبانه روز یه کیر درون کسم در رفت و آمد باشه و همین جور باهام حال کنه و بهم حال بده . دلم می خواست که بازم بیشتر منو بگان ولی دو تایی شون با این که هنوز کمری داشتند ولی توان کیری دیگه نداشتند یعنی کیرشون دیگه نتونست و نخواست که جلو گیری کنه .. -آخخخخخخ اشی فدای هر دو تا کیر چاق و چله و سر حالتون شه .. دو تا کیر از سوراخام که بیرون کشیده شد افتادم رو اونا یعنی با دهن . تا می تونستم چاک دهنمو باز کرده دو تایی رو توی دهنم جا دادم . اشی باید نشون می داد که در ساک زدن هم خیلی حرفه ای کار می منه .. دو تا پسرا طوری چشاشونو بسته بودند که حس کردم که تازه اول سکس و حال کردنشونه . این جور کیف کردن اونا به من لذت می داد و منو سر حالم می کرد واسه همین دست از ساک زدن بر نمی داشتم . آیدین که در واقع تازه از راه رسیده بود کمر منو گرفت و خودشو انداخت روم . دوباره فرو کرد توی کسم و بردیا هم کیرشو از طرف سرم گذاشت لای سینه هام و من زیر بیضه هاشو لیس می زدم . چه صحنه هایی شده بود . یعنی من بی خود دوستامو نگفته بودم که بیان اینجا ؟/؟ نه ولش .. بعدا پسرای دیگه ای هستند که بتونم اونا رو بیارم و با هم حال کنیم . اوخ زری و پری و ماه منیر جای شما خالی اگه بدونین چه حالی کردم . چرا کسم هر چی می خوره سیر نمیشه . تازه سر کیف دونی من باز شده . ازم خواستند که وایستند و باهام حال کنند . کونمو ور انداز می کردند و باهاش ور می رفتند و می گفتند که در خاور میانه تکه .. -بچه ها مگه شما ماموریت لبنان و سوریه داشتین .. بردیا : اشی جون این کون تو خودش سکوی پرتاب ما به این جاهاییست که گفتی .. یه دستو گذاشتم رو کیر اون و با یه دست دیگه ام اون یکی کیر رو در چنگ خودم گرفته گفتم این دو تا کیر موشک پرتاب منه .. خلاصه کلی حال کردیم . دلم نمیومد ازشون خدا حافظی کنم یا اونا رو بفرستم ولی خونواده هاشون مخصوصا آیدین خیلی نگرانشون شده بودند . . -پسرا دلم واسه هر دو تاتون خیلی تنگ میشه . باید بهم قول بدین که بازم از این دور هم بودنا با هم داریم . ..اونا رو فرستادم رفتند . اونا به محض این که رفتند تلفن خونه زنگ خورد . عیبی نداره حالا اگه این پسرام یه زنگی زدند بذار بزنن . کاری به کارشون ندارم . مسئله ای نیست . خوب همه جا رو یه نگاهی کردم که آب کیری ریخته نباشه . کاندوم هم که نداشتیم . دور و بر رو خوب گشتم . شورت و سوتین هم نبود .. با این که گوشی رو بر داشته بودم ولی حواسم جای دیگه بود .. -الو ..الو .. اشرف جون .. چرا ساکتی ..خودتی منم احترام از اصفهان زنگ می زنم -سلام احترام جون چه عجب یاد ما کردی .. -اشرف جون ما همیشه جویای سلامتی شما هستیم این گوشی رو بر نمی دارین . من یه زحمتی داشتم براتون من و ایمان پسرم می خواستیم امشبه رو راه بیفتیم بیاییم تهرون پیشت بمونیم یه چند روزی رو اونجا کار داشتیم خواستم خدمت برسیم و .. هیچی با هم خداحافظی کردیم . غصه ام شده بود . پسرش بسیجی بود . یا می خواست دستشو تو بسیج بند کنه نمی دونستم . شوهر اونم مرده بود خودش هم تیپو هم کلاس خودم بود که در اصفهان به یه پاسدار شوهر کرده مثلا خیلی با ایمان شده بود ولی می دونستم هنوز همون احترام قدیم همکلاس و هم خط خودمونه . در هر حال برای حفظ سیاست هر وقت منو می دید خط و خطوط خانوادگی خودشو پیاده می کرد اونا اگه میومدند اینجا من دیگه آسایش و آزادی و حال کردن من بهم می خورد ....ادامه دارد ...نویسنده ...ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 53

ایمان و احترام اومدند و به اصطلاح می دونستم اینا باید یک هفته ای رو این جا موندگار شن .اولش خیلی اعصابم خرد بود ولی وقتی دیدم این بچه بسیجی چه پسر خوش تیپ وآنکارد شده ایه با خودم گفتم اشرف اگه بتونی این یکی رو تورش کنی دیگه شاهکار کردی . . این اگه اون ته ریش خودشو می زد و یه لباس امروزی تنش می کرد یک دون ژوان و یک جنتلمن به معنای واقعی می شد . چه چشای خوشگل و خماری داشت . ازنگاه یک دوشیزه زیبا هم زیبا تر بود . احترام و ایمان هر دو با یه متانت و وقار خاصی وارد خونه مون شدند . من در بر خورد اول کمی رعایت کردم . همون اول که نمی شد تقریبا لخت جلو پسره حاضر شم . یه دامن خیلی کوتاه بدون جوراب با یک تاپ بدون آستین و خیلی کیپ تنم کردم . -آقا ایمان باید خیلی ببخشید که من این جور راحت می گردم . تازه همین دو تیکه لباسی رو هم که الان تنمه داره منو خفه می کنه . نمی دونم چرا نمی تونم راحت باشم . -اشرف جون تلفنی هم بهت گفتم راحت باش . پسرم.. پیش خودشم میگم . از اون چش پاکهاست . اگه وسط صد تا زن لخت باشه بازم لب و دهن و زبون و چشای خودشو به گناه آلوده نمی کنه . مبارزه با نفس و جهاد اکبرش قویه . -احترام جون این جا که من و تو و ایمان جان هستیم . مقنعه و این روسری و بند و بساطها رو در بیار دیگه . زیادی خودتو داخل ایناقراردادن اونم در میون جمعی که بهشون محرمی جز عذاب دادن خودت تاثیری نداره -آخه می ترسم عادت کنم -ای بابا تو که از روز گاران قدیم همش از مبارزه با نفس می گفتی . تازه پسرت که باهات غریبه نیست .. -من خودم می ترسم عادت کنم -یعنی چه من نمی فهمم چی داری میگی . در هر حال احترام رو کمی خلاص تر کردم ..دامنم طوری تنگ بود که هر لحظه می ترسیدم جر بخوره . چون کونم رشدش خیلی زیاد تر شده بود . منم مخصوصا این دامن تنگ به رنگ مشکی رو که خیلی به پاهای سفیدم میومد پوشیده بودم . با این که می دونستم حداقل پیش مادرش رعایت می کنه و خیره به من نگاه نمی کنه تا یه حالت چش چرونی به قضیه نده ولی بازم میکاپ غلیظی کرده و خودمو خیلی خوشبو کردم . -اشرف جون عجب عطری زدی که .. -چیه تو رو که یک زنی تحریک کرده ؟/؟ .. دیدم یه خورده چهره اش در هم شده . شاید ملاحظه پسرشو می کرد .. ایمان که رفت دستشویی به من گفت اشرف جان تو اگه لخت بگردی و حتی شورت و سوتین خودت رو هم در بیاری اون از بس چش پاکه که سرشو میندازه پایین و یا به طرف دیگه ای نگاه می کنه ولی اگه بخوای در مورد مطلبی خاص صحبت کنی که برای اون معذوریتی داشته باشه اون که نمی تونه گوششو بگیره . در نتیجه حفظ حجاب گوش به خصوص این که کلمات ناگهان می رسن سخته ..از این کس شعر گویی های احترام خسته شده بودم .. .. رفتم لباسامو در آوردم و شورت و سوتینو گذاشتم بمونه . احترام شگفت زده نگام می کرد . انگاری که از یک کره دیگه اومده باشم . اونو کشیدم یه گوشه ای و گفتم من حرف تو رو گوش کردم . گفتی که پسرت حجاب چشمش خیلی راحت تره و می تونه اگه یه نظرش به من افتاد فوری روشو بر گردونه ولی در مقابل حرف ضعف داره .. دیدم بازم یه جور خاصی نگام می کنه سوتین خودمو در آورده سینه های درشتمو انداختم توی دید . داشتم دیوونه می شدم این ایمان خان خیلی هم محجب و سر به زیر بود . فکر کنم برای یک بار هم که شده منو دیده بود وگرنه سرشو همش پایین نمینداخت . تاره ابن شورت کوچولوی صورتی رنگی رو که پام کرده بودم خیلی نازک بود و تقریبا کل قالب باسن منو نشون می داد و اگه کسی هم از روبرو و هم از پشت به پوشش شورت روی کس توجه می کرد به خوبی متوجه می شد که این شورت در قسمت وسط فقط قسمتی از وسط کس رو پوشش میده .و لبه ها و قسمتی از چوچوله ها از گوشه کنارا زدن بیرون نمی دونستم آیا این ایمان خان ما این چیزا حالیش هست و می تونه این زیبابیها رو ببینه یا نه . به بهانه های مختلف دولا راست می شدم تا اگه شیطون خواست گولش بزنه نگران نباشه و بدونه که یک پشتیبانی داره . شامو که خوردیم حس کردم که این پسره زیاد میره دستشویی .غلط نکنم این دست به جلقش خوبه . یکی دوبار هم که حواسم به در توالت بود حس کردم که درش کمی بازه از حاشیه داره نگام می کنه . .. بذار نگاه کنه . بذار جیگرش آتیش بگیره . بذار منو نگام کنه و همین جور جلق بزنه و تو خماری بمونه . ننه اش داره از ایمان و مبارزه با نفس و جهاد اکبر میگه کدوم جهاد حالمونو به هم زدن الان سی و پنج ساله دارن از این کس شعر ها به خورد ملت میدن هنوزم از رو نرفتن ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 54

احترام : اشرف جان این حموم شما به راهه ؟/؟ چون ایمان جان من پسر با خدا و با نماز و اهل عبادت و این حرفاست . یه خورده خجالتیه . ممکنه غسل به گردنش باشه و این جوری سختش باشه که بخواد به ما بگه هر چند که آدمای با ایمان نباید به خاطر این مسائل ناراحت باشن و در راه دین و خدا از چیزی نباید واهمه داشته باشن . -احترام جان اینجا منزل خودتونه تو و ایمان جان راحت باشین . هر وقت دلتون خواست می تونین برین حموم . -ببینم صبح زود منو برای عبادت بیدار کن . من شبا قرص اعصاب می خورم خوابم سنگین میشه به سختی بیدار میشم . بهتره الان قرص بخورم و زود تر بخوابم . براشون دو تا دیگه از اتاقا رو آماده کردم تا اونا راحت تر باشن . این احترام قرص اعصاب یا همون خواب رو که خورد اصلا معلوم نبود کی دراز شد .. این پسره ایمان بد جوری فکرمو مشغول کرده بود . جوون خیلی خوش قیافه ای بود و می تونست اهل حال هم باشه . حالا که این زنه احترام خوابیده بود این یه تیکه شورت رو هم از پام در آوردم به درک که ایمان هر وقت رد میشه یک نظر چشاش می خوره به هیکل لخت من . من که تقصیری ندارم . اون باید چشمشو به روی نامحرم ببنده تا گناه نکنه . تقصیری که متوجه من نیست . من که خون نکردم . یه نیمساعتی شد و صدای شر شر آب رو شنیدم بعد هم این صدا قطع شد . غلط نکنم این پسره باید رفته باشه حموم از قرار معلوم جلق زده غسل جنابت افتاده گردنش . ایمان از این قوی تر کجا پیدا میشه . خب اون چه جلق بزنه چه کیرشو فرو کنه توی کس من فرقش چیه ؟/؟ هر دو تاش غسل داره .. تازه اون اگه منو بکنه ثواب هم می کنه . باید یه جوری باهاش کنار میومدم . صدای آب قطع شده بود .. سرمو انداختم پایین و همین جوری رفتم توی حموم .عجب هیکل تر و تازه ای داشت این پسره و چه کیر درشت و نابی هم داشت . چشمم فقط متوجه اونجا بود و داشتم فکر می کردم آیا این کیر در حالت خوابیده هست که این قدر درشته یا نیمه افراشته هست . رنگ و روی ایمان پرید .به جای این که من خجالت بکشم و دستامو بذارم جلوی کسم اون دستاشو گذاشت جلوی کیرش . -ببخشید ایمان خان . شما اینجا تشریف داشتین ؟/؟ من اصلا اطلاع نداشتم عذر می خوام . منم جای مادرتون . اگه دوست دارین پشتتونو لیف بزنم . قوت کیسه کشیدن رو هم دارم . .. فقط هاج و واج داشت آسمونو نگاه می کرد . عجب پسر با ایمانی ! راست می گن بعضی از این بچه طللبه ها و بسیجی ها هم تا حدودی ایمانشون قویه .من باید به این نکته هم دقت می کردم . -اشرف خانوم شما نامحرم هستین .. خواهش می کنم .. پس اجازه بدین من برم بیرون -عزیز دلم من خوابم گرفته منم مثل مامانت همچین قرص اعصابی می خورم که اگه بمب بترکه از خواب بیدار نمیشم . اینو مخصوصا گفتم که اگه یه وقتی قصد چشم چرونی داره با خیال راحت این کارو انجام بده . چون با این جور جلق زدنها و دید زدن احتمالی از توالت بهش نمیومد که تا این حد فیلم بازی کنه و از محرم و نا محرم حرف بزنه . در هر حال باید گام به گام باهاش حرکت می کردم و به موقعش از نقطه ضعفش استفاده کرده تیر خلاص رو شلیک می کردم . . خاطرش رو آسوده کردم که دیگه پیدام نمیشه . با همون هیکل کاملا لخت و سکسی رفتم طرف رختخوابم . قرص خواب دیگه کجا بود . این اشرف زبل با این کوس هایی که تقدیم این و اون می کرد دیگه به یک آرامشی رسیده بود که این قرصها به دردش نمی خوردند .الان مدتی بود که اراده می کردم می خوابیدم ولی زمانی مثل حالا که هوس کیر داشتم خوابم نمی برد تا این که یک چراغ سبزی رو تحویل می گرفتم . ولی یه چیزی رو فهمیده بودم و این که وقتی پای کوس و کون در کار باشه دیگه تقوا رو این طرف و اون طرف قایم می کنن . یه عطر ملایم و هوس انگیزی به خودم زدم که بوش تا حیاط هم می رفت . فکر کنم اگه این ایمان بی ایمان امشب پیش من نمی خوابید ارواح مست می شدند و میومدن سراغ من . یه میکاپ هم کردم واسه داخل رختخواب . دور و بر کسمو هم خوشبو کردم و دمر افتادم روی تخت و کونمو در حالتی که بر جستگی اون به طرف درب خروجی باشه تنظیم کردم . دو سه تا آینه قد و نیمقد هم که دور و برم بود .... بازم این کسم شروع کرد به خیس شدن . لعنتی این قدر زود به هوس نیا . این ترشح باعث میشه وقتی که جنس رو می خوام تحویل خریدار بدم یه خورده بو بگیره . بذار خریدار خودش تست کنه و اول از تازگی کالا مطمئن شه بعدا هر کاری که دلش می خواد انجام بده. چند دقیقه ای گذشت . حس کردم ایمان داره میاد پشت در اتاقم داره وسوسه میشه . وقتی بیشتر شک کردم که بوی صابون و شامپوی و حموم میومد . خودش بود . داشت منو دید می زد ..... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 55

چه هیجانی . بازم یه هیجان دیگه .. اشرف تو دیگه کی هستی . دنیای عشق و هیجانی . حالا کاملا لخت لخت هستم و کونم هم , رو به صورت خوشگل و ته ریش دار این بچه بسیجی قرار داره . چه کیفی داره . فقط خیلی حال میده اگه اون بیفته روم و باهام حال کنه ولی من درا ین بچه ننه نمی بینم که بخواد شجاعت به خرج بده و بیفته روم . حتما دچار استرس و وحشت میشه . باید اون قدر بخواد و نیازش شدید بشه و حشرش بزنه بالا که دیگه چاره ای دیگه احساس نکنه که بپره روم . ولی اگه بخواد بیاد روم چیکار کنم که متوجه نشه که بیدارم .. نمی دونم باید چیکار کنم .. می ترسم اگه از جام پاشم و بهش بگم همه چی رو می دونم .اون وقت شاید فرار کنه و بر نگرده .. اصلا چرا به این چیزا فکر می کنم . کی گفت که اون می خواد بیاد سر وقت تو . شاید اصلا تحویلت نگیره شاید ایمانش قوی باشه و ...وقتی به اینجای جمله ای رسیدم که داشتم در مغز خودم مرور می کردم بی اختیار خنده ام گرفت که به زور جلوی کر کر خندیدن خودمو گرفتم . آخه داشتم از قوی بودن ایمان حرف می زدم . این اگه ایمانش قوی بود دیگه کیر به دست اینجا وای نمی ایستاد و با حسرت بهم زل نمی زد .پس همون بهتره که بگیم ایمانش کیریه . از یکی از آینه ها به خوبی مشخص بود که اون با چه هوسی داره بهم نگاه می کنه . زیر چشمی و یه پهلو کرده همه چی رو زیر نظر داشتم . کیرش تلو تلو می خورد . دست گذاشته بود روش و باهاش ور می رفت .. لعنتی پسر این قدر اون جوری اون جا وای نایسا . اگه می خوای بیا جلوتر . بازم داری جلق می زنی و این گناه و حرامه . چشم آدمو کور می کنه . الکی الکی غسل میفته گردنت . یه کاری بگن که بیارزه بری حموم .. اووووووههههههه اشرف هوس داره . اشرف کیر می خواد . باید دم کی رو ببینم . اشرف بیشتر از یه دوشیزه تازه بالغ نیاز به کیر داره . اینو باید به کجا اعلام کنم . تا کیر نخوردی نخوردی ولی همین که عادت کنی به خوردن و اونم هر روز متنوع باشه کارت , دیگه نمیشه که یک روز هم بهره ای ازش نداشته باشی .. مراقبش بودم . یه لحظه حس کردم فقط نیمتنه اش مشخصه . دیگه اون کیر کلفت آویزون شده و تقریببا شقشو که جا داشت بازم شق شه رو نمی دیدم . اووووووفففففف چه ایمانی داشت این ایمان . نکنه اصلا دید نمی زنه و با اون ایمان قوی خودش داره ریاضت می کشه . جهاد اکبر مبارزه با نفس می کنه . نکنه داره جام زهر رو سر می کشه و دست از سرم بر می داره . اگه این هوسش بیست سال طول بکشه همونجا وایسه .. اشرف تو چقدر داغ شدی .. ولی می دونستم که داره میاد نزدیک تر .. سرشو رو من خم کرده بود . بوی خوش اونو می شنیدم . آروم بینی خودشو گذاشت رو صورتم . کمی قلقلکم میومد ولی لذت می بردم . نمی دونم چه عاملی باعث شد که صداش نکنم شاید به خاطر همون هراسی بود که گفتم . چون یه عده دوست دارن مخفی کاری بکنند وقتی که پته شون بیفته روی آب دیگه روشون نمیشه با همون حالت ادامه بدن . احساس نوعی افت شخصیت می کنند و حالا خر بیار و باقلی بار کن . بهترین کار در این جور مواقع صبوری پیشه کردنه . تازه اینایی که من دیدم به این زودیها از این جا رفتگار نبودند . دستشو گذاشته بود روموهای سرم و باهاشون بازی می کرد . خیلی خوشم میومد . هوسم زیاد می شد . خوابمم گرفته بود . نزدیک بود پاشم بگم پسر تو که داری این جوری می کنی من خیلی خوشم اومده خوابم گرفته ولی پشیمون شدم . اگه صبحا خواب بمونم ممکنه بگن چه آدم تنبلی هستم . دستاشو گذاشت رو شونه هام . چقدر نرم انگشتاشو روی پوستم می کشید . هوسم لحظه به لحظه بیشتر می شد . لبامو گاز می گرفتم تا جیغم در نیاد . چشامو هم در مسیری قرار داده بودم که دیگه نتونه به اون طرف زل بزنه و یا کاملا مشخص نباشه ..لباشو گذاشت رو شونه هام . موهای نرم و کم صورتش به کمر و شونه هام لذت می داد . تمام لخت و سوپر متالیک در اختیارش بودم . دید من حرفی نمی زنم و مثلا در اثر مصرف قرص خواب دیگه تا چند ساعت بیدار نمیشم شجاع تر شد . بالباش غنچه کردنش و موچ موچ کردن از شونه ها تا ته کون منو غرق ماچ و بوسه هاش کرده بود . چه لذت و کیفی داشت .. دلم می خواست بیدار می شدم و با این پسره هماهنگی می کردم ولی شاید عصیان می کرد و تمام نقشه های منو هدر می داد .اوووووویییییی اویییییییییی نهههههههه نههههههه عجب ایمانی . عجب پسر گلی .. این جوری لیس زدن یعنی واقعا برای اولین باره ؟/؟ کونمو به دو طرف بازشون کرد و زبونشو روی سوراخ کونم کشیده طوری که هوس کسمو بازم خیلی بیشتر از اینا کرده بود . کف دستشو هم گذاشت روی کس ولی با نوک زبونش سوراخ کونمولیس می زد .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 56

اوف فدات شم فدات شم بخور بخور هرچی دوست داری بخور . اشی فدای اون کس لیسی تو بشه . من نزدیک بود جیغم در آد . داشتم فریاد می کشیدم . لبامو به هم فشار می دادم و گازشون می گرفتم تا چیری نگم . سرشو بلند کرد . کمی با فریاد زدن فاصله گرفته بودم ولی اون داشت ادامه می داد . . انگشتاشو همچنان روی بدنم می کشید . داشتم به این فکر می کردم که این ایمان خان ما نه تنها قویه بلکه تجربه خیلی زیادی هم داره . کف دستاشو وقتی گذاشته بود پشت پام و خیلی آروم اونو به طرف پایین می کشید دوست داشتم بازم فریاد بکشم فریاد بکشم و ازش بخوام که بیاد کارشو انجام بده من مال اونم . مال اون . نترسه . می تونه منو پاره پارم کنه . آتیشم بزنه . اشرف مال اونه . مال همه جوانان این آب و خاک و مال هرکی که یه کیر درست و حسابی داره و متعلق به تمام زنان لز بین دنیاست . .. اگه اون لحظه از جام بلند می شدم شاید به زمین و زمان هم رحم نمی کردم . شاید حتی می افتادم رو بدن احترام و ازش می خواستم که کس همو بمالیم ولی من حالا کیر ایمان با ایمان رو می خواستم که به من صفا بده . که حالمو جا بیاره . اوووووفففففففف پسر پسر ولم نکن . چقدر با دستاش شونه هامو با حال می مالید . دیگه مطمئن بود که من خوابم . از خواب بودن مامانش که اطمینان کامل داشت . یه حس خوبی روی شونه هام داشتم . این حس به کمرم منتقل شده و از اونجا به روی سینه هام نشست سرشو یه پهلو کرد و لباشو گذاشت روی نوک سینه ام . آروم آروم شروع کر د به مکیدن اون . بازم خوب بود که چیزی نمی دونست در مورد این که نوک سینه های یک زن وقتی که در اثر میک زده شدن تیز تیز میشه یعنی این که هوس کیر رو داره . شایدم می دونست . نمی دونم . اون دیگه معلوم نبود از کجا اومده . شاید از کره دیگه ای اومده بود . کف دستش روی کسم قرار گرفته بود . یه دستشو از پشت گذاشته بود روی چاک کونم و یکی دیگه رو از جلو روی کسم قرار داده بود . پسر پسر هدفت چیه . چرا داری این جوری آتیشم می زنی . اصلا تو داری چیکار می کنی . هدفت چیه . می خوای چیکار کنی . اگه می خوای من تسلیم شم و تو با لذت منو بکنی من حاضرم همین الان فریاد بزنم و بگم بیا بیا من منتظرتم . من کیرت رو می خوام . دیگه بر شته بر شته شده بودم . تمام تنم در حال سوختن بود . هیچوقت تا به این حد احساس نیاز نکرده بودم در هر هوسی حس می کردم این داغ ترین هوس و آغاز سکس من بوده . ولی تفاوت این بار با دفعات دیگه این بود که در دفعات قبل این حس رو داشتم که می دونستم آخرش کسم به یه نوایی می رسه و می تونم شمشیر کیر رو در غلاف کسم حس کنم ولی این بار نمی دونستم که کارم به کجا می کشه . آیا این پسر کس خل بالاخره رضایت میده که کیر خودش رو توی کسم فرو کنه یا نه . دلم می خواست پاهامو به عقب می رسوندم و کف پامو می کشیدم روی کیرش . من فدای کیرش بشم . چند لحظه بیشتر ندیده بودمش . نترس پسر بیار بیار بیار اون کیرت رو فرو کن توی کسم . نترس اشرف تنگ نیست . اشی جر نمی خوره . لباشو گذاشته بود دوباره پشتم و و این بار فشار دستشو برای ماساژبیشتر کرده بود . من حال می کردم . لذت می بردم . دیگه نفسم بند اومده بود اوووووففففففف نهههههههه نهههههههه نهههههههه کاش می شد جیغ کشید ولی می ترسم اونو از دست بدم می ترسم فرار کنه و دیگه اون حسو نسبت به من نداشته باشه . مواردی هست که ترس و خجالت و شرم خاصی حیا رو از بین می بره . هر چند با این تحرک و گستاخی که در این پسر می دیدم نباید از اون انتظار شرم و حیای خاصی رو می داشتم ولی اگه از من گریزان می شد و دیگه سوی من بر نمی گشت نمی تونستم خودمو ببخشم . . نفس تنگی گرفته بودم . از بس نفس رو در سینه خودم حبس کرده بودم سینه ام سنگین شده بود . پاهامو به دو طرف بازش کرده بود . من نمی دونستم چی بگم و چیکار کنم . بازم دستشو گذاشته بود وسط پام پشت زانوم و اونا رو به دو طرف بازشون کرد . منم یواشکی پاهامو میلی متر به میلی متر طوری که به چشم نیاد این فاصله رو بیشتر و باز ترش می کردم . حدس می زدم داره اندازه گیری های خاص خودشو برای این که کیرش رو فرو کنه توی کسم انجام میده . دستاش دوباره رو شونه هام قرار گرفته بود .حس کردم روی من سوار شده . مچ پاش در تماس با پای من قرار گرفته ولی قسمتهای دیگه بدنش باهام تماسی نداشتند . فهمیده بودم که حضرت کیر تا لحظاتی دیکه به زیارت ملکه کس مشرف خواهند شد . همین طور هم شد . نوک کیرش روی سر کسم قرار گرفته یواش یواش داشت می رفت توی کس . آخخخخخخخخ اشرف به یکی دیگه از آرزوهاش رسیده بود ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 57

ایمان من اون کیر با ایمانتو بخورم . ثواب به همین میگن . سر پناه زنهای بی پناه شدن از هر چی توی این دنیا ثوابش بیشتره . جوووووووون چه حالی میده . چه عشقی می کنم . جوووووون رفت رفت .. ولی این جوری اون جور که باید بهم مزه نمیده . این پسره می ترسه .تند تند منو نمی کنه . اوخخخخخ باور کن منم هوس دارم . مامانت که خوابه منومحکم تر بکن .. چرا من هر چی کیر می خورم فکر می کنم که بازم می خوام . فکر می کنم که اصلا تا به حال کیر نخوردم . چرا این حسو دارم . چرا باید این جوری باشم . جه کیر داغ و ناز و باحالی داشت این ایمان . داشتم می سوختم . حالم گرفته بود . اومد رو گردنم خم شد . با چند تا بوسه داغ و ملایم نرم ترم کرد . ولی من دیگه زیادی نرم شده بودم و هوس چیزای دیگه ای رو داشتم . دلم می خواست سریع تر کارشو انجام بده ولم نکنه . آشوبی در وجودم بر پا بود . قلبم به شدت می زد . اصلا حال و حوصله هیچی رو نداشتم . می خواستم رو کنم و با هاش حرف بزنم . استرس داشتم اگه از دستم در بره . اگه منو این جوری آشکارا نخواد . اون وقت من چیکار کنم . چه خاکی بر سرم بریزم . جاااااااان حالا یه خورده تند تر منو می گایید ولی هنوز خیلی کار داشت به اون حدی برسه که من دلم می خواد و آرزومه . من می خوام حال کنه و حال بده . اشی کسش هر لحظه بیشتر از لحظه قبل به خارش میفتاد . اشی فقط می خواست به کیر های جوون کس بده . اشی می خواست به جوونای مملکت اعلام کنه که زندگی قشنگه و نترسین از این گرونیها . اشی دوست داره که اشی های مملکت زیاد شن و با قدرت به جوانان بگن که از کمبودات هراسی نداشته باشند چون صنعت یکی برای همه , همه برای یکی در حال رونق و ترقیه .. ولی لعنت بر این شانس . تازه این پسره رفته بود سرعتشو زیاد تر کنه تند و تند منو بگاد که صدای آخ و اوخش در اومد و چند تا پیش پرش قبل از خالی کردن آب کیر توی کسم انجام داد که ای کاش آبشو توی کسم می ریخت ولی از اون جایی که از رسوایی می ترسید کیرشو بیرون کشید و فکر کنم دیگه توی دستای خودش خالی کرده باشه .. نفس نفس می زد و آه بلند و سپس کوتاهی که آخر عملیات کشید نشون می داد که کمرش سبک شده . پسره پاک رفت و منو به حال خودم گذاشت . خودمو لعنت می کردم که چرا اونو به طرف خودم نکشوندم . چرا اونو بغل نزدم تا بیشتر با هاش حال کنم . چرا از اون به آسونی گذشتم و به روش نیاوردم که من بیدارم و شاهد همه این جریانات هستم . لعنت بر خودم . ولی حساب اینجاشو نکرده بودم که اون نخواد توی کسم آب بریزه . من بودم که می دونستم بار دار نمیشم .اعصابم خرد بود . من کیر می خواستم . یکی دو تا وسیله کیر نما و لوله مانند دور و برم بود . هر چی اونو فرو می کردم توی کسم و به خودم می مالیدم مگه ارضا بشو بودم ؟/؟ بی خیالش شدم و آخرشم نفهمیدم که کی خوابم برد . صبح که از خواب پا شدم اولین چیزی که به ذهنم رسید جریان شب گذشته بود و این که من دماغ سوخته شده نتونستم به مرادم برسم و از این بابت ضربه خوردم و حالم هنوز گرفته هست . .. قبل از این که بقیه بیدار شن یه دوشی گرفته و فقط با یه شورت بودم . اون دو نفر هم یواش یواش بیدار شدند . ایمان دوباره اون ایمان بازی خودشو شروع کرد . احترام هم که از خواب پا شده بودبازم راجع به این مسئله که نکنه ایمان پسرش سختش باشه که من جلوش لخت هستم باهاش صحبت کردم -اشرف جون چرا برای این مسئله این قدر سخت می گیری من که بهت گفتم ایمان پسرم از اون چشم و گوش بسته ها و چش پاکا و دل پاکاست . اگه صد تا زن لخت هم اینجا باشن و لخت مادر زاد اصلا بهشون نگاه نمی کنه . باز خوبه که تو یک شورت پاته اگه این یه شورت رو هم نداشته بودی بازم پسرم آدمی نبود که نظر بدی راجع به تو داشته باشه . میگی نه اینا جلو روی ایمان جان خودم انجامش میدم ببینی عکس العمل پسرم چه جوریه .شورتمو تا آخرش کشید پایین و تازه بهم گفت پامو از داخلش در آرم که شورتمو خودش با دستای خودش کامل درش بیاره . حالا لخت لخت بودم جلوی ایمان . سرشو پایین انداخته بود و از اون مار مولک بازیهاشو.در می آورد .انگار نه انگار که این اون بوده که شب گذشته می خواسته هر جوری شده تر تیب منو بده و تا حدودی هم موفق شده بود ولی نتونست خوب به هدف بزنه . .ولی من امشب کاری می کنم که هر دو تا مون به هدف بزنیم . حالت این مارمولک نشون می داد که امشب هم رو بدنم مانور داشته و خزندگی می کنه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
ماجـــــــــــــــــــــــراهای مـــــــــــــامـــــــــــــــــــــــــــــــــان زبل 58

امشب می رفت که دیگه تاریخ تکرار بشه .. من باید اونو شکارش می کردم و بهش می گفتم که نمی تونه از دست اشی زبل در بره . اشی همه رو شکار می کنه . کور خونده اومده رو من فکر کرده چیزی نفهمیدم . اشی رو از کیر کلفت می ترسونه . اشی با کس تنگش می تونه در آن واحد رو سه تا کیر کلفت بشینه . امشبه رو دیگه نمی ذارم در بره . بازم همون آش و کاسه . من این بار بیشتر از روز قبل سنگ تموم گذاشتم . به چهره ام خیلی رسیدم . موهامو پشت سرم جمع کرده و یه حالت کلاه بهش دادم ابروهامو کشیده و دراز ترش کردم . یه جفت مژه مصنوعی هم ردیف کرده و یه روژ خوشرنگ هم به لبام مالیدم که البته همه اینا رو چند ساعت قبل از این که برم رختخواب انجام دادم . سعی می کردم به صورت و چشای ایمان نگاه نکنم تا اون زیر چشمی نگام کنه . مادره که کار داشت و این طرف و اون طرف می رفت منم سعی می کردم به اتاق اونا سرک بکشم و خودی نشون بدم . یه بهانه ای می آوردم پشت به ایمان به دنبال چیزی می گشتم . می دونستم که هوش از سرش ربوده و کاری به روز گارش آوردم که امشبه قید همه چی رو بزنه . چون اشرف معجزه می کنه . تا حالا نشد کسی رو روش انگشت بذارم و اون از دستم در بره . یه کاری هم برای این سینه هام می کردم تا همیشه در یه حالت تعادلی بمونه بد نبود . چون از اون شکل جوانانه در حالت خارج شدن بود . ولی بازم خیلی عالیه . هفت تا شکم زاییدم . سالها شوهر داری کرده و سینه هام خیلی دست خورده . شب از راه رسید . همه جا غرق در سکوت و آرامش بود و من با استرس و هیجان منتظر بودم که اون چیکار می کنه . یک ساعتی کشید تا منو صدا کرد و من جوابی ندادم . دلم می خواست تا می تونه و می تونست با هام حال می کرد و بازم بهش این اجازه رو می دادم که به طور آزاد هر کاری که دوست داره باهام انجام بده . خودم در حین عمل تجاوز محترمانه یه فکری می کنم . این بار مستقیما دستاشو از پشت کونم رسوند به کسم . انگشتاشو می کرد توی کس . هوسم خیلی بیشتر شده بود . شاید از اونجایی که مزه شو دیشب گرفته بودم و تا آخرش نرفته بودم دلم می خواست که هر طوری که شده جبران کنم . . شاید از این که نمی تونم دسترسی مستقیم به سکس و آلات سکسی داشته باشم هیجانم بیشتر می شد . بازم ماچ و بوسه هایی که ازمچ پام به طرف بالا می داد منو یه جوری کرده . یه جور مخصوصی بی حس شده بودم . اون اگه انگشتاشو می کرد توی کسم و سه چار دقیقه ای تند تند می ذاشت تو و می کشید بیرون می تونست آبمو بیاره . دو روز تمام در اوج هوس و هیجان بودم و هنوز نتونسته بودم کام بگیرم . اشرف مثل یک گرگ گرسنه بهش حمله کن . درسته که تو یک بسیجی دلاور نیستی ولی از یک بسیجی دلاور تر هستی . تو قوی هستی اشرف . تو اشرف نشانی نشانی از یک زن مبارزایرانی که خودت رو وقف جوانان این آب و خاک کردی تا از غم کس نمیرن .. از این کس شرات خودم به خودم خنده ام گرفته بود . منتظر حرکت بعدی ایمان بودم . دوست داشتم در یک غافلگیری آن چنان اونو به تله بندازم که نتونه فرار کنه . . ولی رگ خواب منو به خوبی می دونست و دوست نداشتم به این زودیها حالتشو عوض کنه . بازم مثل اون دفعه انگشتاشو به آرومی روی پوست بدنم می کشید و منو غرق در قلقلک هوس می کرد . دیگه راستی راستی هوس کیر کرده بودم که بره توی کس من و تا آخرش همرام باشه اون قدر منو بکوبونه که آبمو بیاره درسته که این پسر ایمان خان ایمانش با ما نمی خوند ولی کیرش حسابی با کس من می خوند . .دیگه راستی راستی باورش شده بود که من خوابم و هیچ حسی ندارم ولی نمی دونم چرا این قدر دیگه راحت تر از شب قبل با این مسئله و با من و اعضای بدنم بر خورد می کرد . دو تا قاچ کونمو وقتی به دو طرف باز کرد و کیرشو به صورت از پایین به بالا و در راستای چاک و درزکونم قرار داد و با تمام خط کوسم تماس می گرفت دیگه فهمیدم که اون می تونه تا اونجایی که دوست دارم با من عشق کنه و حال بده .. بچه بسیجی این تکنیک ها رو از کجا یاد گرفتی .. ولی دیونه تا توی قلبم ازش تعریف کردم گند زد و مسیر کیرش رو عوض کرد . ظاهرا از جاش حرکت کرد و اومد بالا سرم قرار گرفنت . نمی دونستم که می خواد چیکار کنه . ساکت بودم . نفس در سینه ام حبس شده بود . یهو حس کردم که یه چیزی لبمو حرکت میده . کیرش بود . ظاهرا انتظار داشت که من هوشیارانه براش ساک می زدم . اگه این کارو می کردم که گندش در میومد . تصمیم گرفتم که همین کارو هم بکنم . کیرشو گذاشتم توی دهنم و ساک زدن ملایمو شروع کردم . عین خیالش نبود . از بس کس خل بود دیگه فکر نکرد که یه آدم خوابیده چه جوری ساک می زنه یه لحظه با رمز حرکت و این شعار کس بر کیر ها پیروز است از دیروز و امروز است از جام پا شده و افتادم روش .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
ماجراهای مامان زبل ۵۹ پریده بودم روش دیگه نای فرار نداشت و اگرم داشت پای فرار نداشت چون من همچین افتادم روش و کیرشو قفل کره بودم که دیگه تکون نمی تونست بخوره . حسابی قفل کرده بود . به تته پته افتاده بود . -ببخشید اشرف خانوم من بودم حموم داشتم رد می شدم یه صداهای عجیب و غریبی شنیدم . فکر کردم دزد اومده اومدم اینجا یه نگاهی بندازم .-ببینم اون دزد دزد ناموس نبود ؟/؟ غیر از خودت کس دیگه ای هم این جا گیر آوردی ؟/؟ -باور کنین منظوری نداشتم . شما هم جای مادر من .. -یک بار دیگه این حرفو زدی نزدی . من نه از نظر تیپ به مامانت می خورم نه از نظر هیکل و پر و پاچه . اگه این طور بود که نمی افتادی روم . پسر فکر کردی کس خل گیر آوردی . هی سرت رو میندازی پایین زمینو نگاه می کنی یا آسمونو . آدمایی مثل تو بیشتر میفتن توی چاله . به این میگن سر به هوا رفتن . -خواهش می کنم . خواهش می کنم فقط به مادرم چیزی نگین . -اتفاقا اولین نفری که باید بدونه مامانته که این قدر بهت ننازه . بسیج ای خلق قهرمان بسیج . دیگه این کس شعرات رو به خورد ملت نده . اینم شد کار ؟/؟ -حالا من باید چیکار کنم . -هیچی نیمه کاره نکن . کارت رو این جوری ولش نکن . اگه می خوای بهت یاد بدم . چشای ایمان گرد شده بود . این بچه پرروی بسیجی سر به زیر همچین به من نگاه می کرد که انگاری در پررو بودن دستشو از پشت بسته باشم . تمام سنگینی خودمو رو تنش آورده و خودمو روی بدنش می گردوندم . اووووووخخخخخخ کسم یه حرکت غریبی روی کیرش داشت -اوووووووففففففف پسسسسر .. تو هم از زیر یه حرکتی کن .. کیرش درست بین دو تا لبه های کسم در پهلو ها قرار داشت . وقتی خودمو می کشیدم روش دیگه اون نتونست سکوت کنه . یعنی هوسشو نشون داد . دستاشو به پهلو ها باز کرده با یه خماری عجیبی بهم نگاه می کرد . انگاری می خواست با تمام وجودش بهم بخنده و بگه که منم تازه تو رو می کردم حالا نوبت توست که منو بکنی . من که راضی بودم ولی اون دل و جرات این کارو نداشت که گستاخانه با هام حرف بزنه . ولی من کیرشو گرفتم توی دستام و در حالیکه چشامو گرد و دندونامو تیز کرده بودم ته کیر پسر رو داشته و اونو شلاقی چند بار به طرف عقب جلوی بدنش زدم . یعنی با کیر خودش می زدم به بدنش .. -اشرف خانوم این کا را رو می کنی من حشری میشم . از نظر شرعی گناه داره اون وقت می ترسم شما فکرای بد در مورد من بکنین -طفلک عجب امامزاده ای !پسرم نگران نباش هیشکی در مورد تو همچین فکر بدی نمی کنه . کیرش رو گرفتم توی دستای خودم و گفتم ببینم از این می تونی چه جوری کار بکشی . الان دوشبه که میای و میری عرضه ارگاسم کردن منو نداشتی .. -ارگاسم دیگه چیه . -همون ارضا کردن زن .. کیر ایمان به خاطر ایمان قویش داشت پوست پاره می کرد ولی عین بچه کوچیکایی که شیطنتی کرده باشن و از مادرشون می خوان که به بابا شون چیزی نگه اونم از من می خواست که موضوع رو به مادرش نگم .. نمی دونم اون با این که خریزه می خورد پای لرزش نمی نشست . هر چند پسرای این دوره زمونه کمتر از بابا مامانشون می ترسن ولی پسر من بیشتر از ترس واسه من احترام قائل بود . . -بیا جلو اگه می خوای نشون بدی که خیلی قوی هستی و منم هواتو داشته باشم و به مامانت چیزی نمیگم کار نیمه کاره ات رو تموم کن . . ایمان جان تو ایمان قلبی خودت رو نشون دادی . حالا دیگه وقت ایمان زبانی و ایمان عملیه .. ایمان عملی رو دیگه بسته به شرایط داره ونمیشه در جا در موردش قضاوت کرد . حالا من از تو در درجه اول می خوام که ایمانت زبانی خودت رو نشون بدی .. دیدم ایمان شروع کرد به حرف زدن .-اشی جون من خیلی دوستت دارم . باید منو ببخشی . دلیل نمیشه که چون شاید دو برابر من سن داشته باشی من دوستت نداشته باشم . خیلی دوستت دارم . اگه هم بشه به هم محرم شیم خیلی خوبه . می تونیم صیغه بخونیم -کی فرداشب بگیم مامانت بیاد واسه ما صیغه بخونه ؟/؟-تو هم ما رو گرفته ای ها . این قدر رنگمون نکن دیگه . در ضمن من بهت گفتم که حالا نوبت کار برد ایمان زبانیست نه ایمان حرف زبانی .. یعنی تو الان باید با زبانت کس منو بلیسی . اون وقت میشی لیسانس زبان . اما باید نشون بدی که دکترای زبانو داری . تو رو جون مامانت بیا . من یکی که دق اومدم . تو منو کشتی آخخخخخخخخ اون یه لحظه با همچین سرعت و تیزی زبون پهنشو گذاشت روی کسم که حس کردم تمام کیر های دنیا در آن واحد رفتن توی کسم . -اووووفففففف نهههههه نهههههههه . پسر زبونت معجزه می کنه . می دونم اگه اراده کنی هر جای دیگه این بدنت بهم حال میده و برام معجزه می منه .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۶۰ ایمان زبونشو رو کس من در شش جهت می گردوند . غلط نکنم اون یک کس لیس حرفه ای بود که فکر کنم باید از مراحل زیادی گذشته باشه تا تخصص گرفته باشه . یه جوری هم بهم حال می داد که اصلا نمی تونستم فکر کنم که باید چیکار کنم که یه جوری این حرکتشو جبران کنم . -ایمان ایمان فدای اون سیر و سلوکت . من نمی دونم باید چیکار کنم . تو فقط کسمو بلیس . فقط بخورش . بخور تا بهت مزه بده و منم حال کنم . اگه مامانت بدونه که چه ایمان با ایمانی داره کلی شمع توی سقا خونه هاروشن می کنه . -یه خورده از اون زبونتو بفرست توی کسم . چقدر شبیه به اره ماهی کار می کنه .. عجب مثالی زدم . می تونست بگه مگه اره ماهی توی کست فرو رفته ؟/؟ که خوشبختانه ایمان پسر مودبی بود . دیگه حرفی هم از این نزد که خطبه بخونیم و محرم هم شیم . خیلی آروم زبونشو از رو کسم برداشت و همون زبون کس لیسیده رو گذاشت رو دهنم . یه لحظه از این که طعم کس خودمو گذاشت رو دهنم یه جوری شدم ولی بعد به این فکر کردم که این پسر غریبه خودش داشت کوس منو می خورد دیگه به لبای داغ و هوس اون عادت کردم .. ووووویییییی سرم از هوس داشت می ترکید . اون التهابات کس و زیر سینه ها م به مغز سرم هم رسیده بود . حتی مغز کون و برش های اون و اون دو تا قاچ بر جسته هم حشری شده بود . دوست داستم کونمو در چنگش داشته باشه . خیلی بی حال شده بودم . اصلا فکرشو نمی کردم تا این حد خوشم بیاد . شاید از اونجایی که فکر می کردم ایمان یک دژ تسخیر ناپذیره و این جور راحت اونو به دست آورده شکارش کرده بودم بیشتر لذت می بردم و حشری می شدم نمی دونستم چیکار کنم . هوس زیادی منو داغونم کرده بود . . پاک داشتم از حال می رفتم . . مثل این که فکر منو خونده بود . دستشو از زیر گذاشت زیر کونم و در حالی که با موشک کیرش , کسمو هدف گرفته بود کونمو چنگش می گرفت .. اصلا بهش نمیومد همون پسر خجالتیه باشه که سرشو مینداخت زمین و نگام نمی کرد .. -پسربا ایمان .. تو اگه آب ببینی شنا گر خوبی میشی .. حرکت کیرشو در اول کسم حس می کردم که چه جوری داره با یه حرکت رو به جلو همین جور آتیش می کنه و هوسو پخش می کنه به حرکتش ادامه میده . بازم یه سکس تکراری دیگه بازم همون حرکات کیری و داغ شدنها .. ولی اون چه که به این حرکات تنوع خاصی می بخشه تغییر این چهره ها و اشخاصه . این که آدم از شخص دیگه ای لذت می بره و به شخص دیگه ای لذت میده .این که می تونه کاری کنه که یک پسر جوان فقط به اون فکر کنه به این که با اون باشه و ازش لذت ببره . من احساس غرور می کردم . این که تونستم ایمان ایمان رو متزلزل کنم هر چند این کس خلی که من دیده بودم از اولش هم ایمانی نداشت . -اشرف خانوم فقط به مامان نگو . اون حالمو می گیره . اصلا فکرشو نمی کنه که من این جوری باشم -عزیز دلم ایمان جون واسه چی خود ت رو ناراحت می کنی . این که دلیل بر ضعف ایمانت نیست اتفاقا شجاعت و شهامت تو رو می رسونه . تازه تو که گناه نکردی . بر نفس سرکش و اماره خودت غلبه کردی . زن بیوه ای رو هم به فیض رسوندی و اونو از گناه کردن نجات دادی -آره اشرف جون ولی ممکنه مامان یک بر داشت دیگه ای بکنه فکرای بد بکنه -هر چی تو بگی .. حالا کارت رو ادامه بده تا آخرش برو که نشون بده حقا که یک دلاور بزرگی . بد جوری مخ این پسره رو به کار گرفته بودم . مثل یک معلمی که دانش آموز خودشو تشویق می کنه و به اون انگیزه میده اونم خودشو به آب و آتیش می زد تا منو آتیش بزنه و خیلی هم موفق بود . ذره ذره تن و بدنمو زیر کیر و دهن خودش تسخیر کرده بود . -بخور بخور همه جامو بخور ایمان .. از همه جام استفاده کن . لذت ببر . اسراف حرامه . با همه جاش حال کن .. . منومحکم نگه داشته بود که در نرم . چون به طرز وحشتناکی هوسمو زیاد کرده بود . -آخخخخخخخ داره میاد .. ایمان داره می ریزه .. ایمان من داره می ریزه .. .. اووووووففففففف چقدر کیف کردم چه لذتی داشت . دیگه بی حال و بی خود شدم . هوس من در حال خالی شدن بود . تمام وجودم در حال رسیدن به مرز آرامش بود . -پسر !ایمان جون خود ت رو ول کن . جلو گیری نکن . اسراف نکن . باید خودت رو راحت و آروم کنی .من آماده دریافتم .. -منم آماده پرداختم اشرف جون . -اشرف فدای اون کیر ناز و نابت شه . . -آب بده آب بده و دوباره منو بکن . اشرف سیر نمیشه . اشرف هر چی بخوره سیر نمیشه . ...... دیگه سر لوله کیرشو شل کرده بود و حرکت منی داغ ایمان با ایمانو در کسم حس می کردم . بازم یک منحرف دیگه رو منحرف کرده بودم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 6 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA