انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 9 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 81

خلاصه ایمان و ماه منیر هم ساعتی بعد از حموم در اومدن .. وقتی احترام به ایمان گفت که می خواد کنار من بخوابه و درددل کنه ایمان که خیلی درب و داغون بود و مثل کشتی شکسته ها به یه گوشه ای خیره مونده بود حرف مادرشو پذیرفت . شریف و منیره رفتن یه اتاقی و درو از داخل قفل کردند . من و احترام هم کنار هم دراز کشیدیم . ظاهرا دلش می خواست خیلی حرف بزنه . درددل کنه .. ولی یهو یه چیزی یادش اومد . -چیه احترام جون . چیزی می خواستی بگی ؟/؟ خیلی خسته ای .. راستشو بگو زیادی کیف داد و حال کردی . این طور نیست ؟/؟ -همین طوره که میگی . من تا می تونستم لذت بردم . باورم نمی شد که این قدر نیاز داشته باشم . راست میگن که این کار اعصاب آدمو آروم می کنه و سیستم آدمو تنظیم ..-ببینم احترام تو این همه مدت شوهر داری کردی تازه متوجه این مسئله شدی ؟/؟ نکنه فکر می کنی تازه ازدواج کردی و یک شور و حال دیگه ای داری . آخه کیر جوون هم تناول کردن هم به آدم یک لذت خاصی رو میده -چی بگم من واقعا نمی دونم . ولی این شریف اون قدر مرد مهربون و خوبیه که من فکر می کنم سالهاست که می شناسمش . انگاری که اونو برای من ساختن . خیلی درکم می کنه .. -ببینم احترام همین دو ساعتی رو که با هم بودین مگه فرصت شد که غیر از اون کارا درک دیگه ای هم داشته باشین .. دیگه به وقت عملیات نون و حلوا که قسمت نمی کنن . همینه دیگه . هر کاری کنی پای لذت و کیف و حال وسطه دیگه .. آخ که چقدر این کسم می خارید و این احترام هم همش حرف می زد . دلم می خواست رو سر احترام می نشستم و کسمو به چونه اش می مالوندم و خارششو می گرفتم . چقدر لذت میده چونه وقتی وسط کس قرار می گیره و لبه های اونو به دو طرف باز می کنه . و این چونه با حرکات خودش حسابی کس رو خیس و لغزنده می کنه .. تازه می خواستم یه استراحتی بکنم و یواش یواش خودمو بندازم توی بغل احترام که دیدم حاج خانوم تازه از رو کیر پا شده به یاد عبادت صبحگاهی افتاده میگه من باید برم غسل کنم و اگه نجس بمونم گناه داره و باید عذاب بکشم .. -احترام این وقت شب می خوای بری حموم ؟/؟ -چاره چیه ؟/؟ نمی دونم بازم می تونم شریفو ببینم یا نه . ولی امید وارم اونم غسلشو کرده باشه -ببینم اگه غسل نکرده باشه دیگه زیر کیر اون نمیری .. -خب گناهش گردن اونه . زن باید که از شوهرش تمکین کنه .. ای که هی احترام داشت این یه تیکه رو تخفیف میومد . خلاصه کاری کرد که دو تایی مون دم صبحی راه بیفتیم بریم حموم . برقو روشن کردیم و زیر نور شدید و کوس و کون مشخص و کاملا برهنه سرگرم لیف زدن هم شدیم .. ترجیح دادم اول احترام منو لیف بزنه . دلم می خواست یکی اعضای بدنمو حسابی بمالونه . دست بکشه به لاپام .. احترام من و من کرد .. ببینم اشرف جان ساعت چنده . به دروغ جای این که بگم ساعت سه و نیم صبحه گفتم دو و نیم .. وگرنه اون همون اول غسل می کرد و کلک کار رو می کند . من دیگه از خود بی خود شده بودم و یه خورده که مثل آدم معمولی ها شروع کرده بود به لیف زدن من فوری اونو روی زمین خوابوندم و هر چی هم گناهه و حرامه می کرد و می گفت دیگه توجهی بهش نکردم . کسمو گذاشتم رو صورتش وهمش بهش فشار می آوردم و پی در پی با حرکات کس روی چونه و دماغ و دهن احترام سعی می کردم تا حد نهایت حال کنم -اوووووفففففف احترام کسسسسسم کسسسسسسم می خاره .. خیلی می خاره ..من کیر می خوام حالا که نیست باید تو دردش رو دوا کنی همچین شکاف کسمو رو صورت احترام می کشیدم که به حرف اومد . گفت تو که صورت ما رو گاییدی هر جوری دوست داری حرکتش بده فقط صورتمو خراشش نده که می خوام واسه شریف خوشگل بمونه . معلوم نبود این احترام به چی می خواست دلخوش بمونه .. شریف فوقش اگه یک بار دیگه اونو می کرد . کجا بود این دور و برا بمونه و به اون سر بزنه .. بیست دقیقه تمام کسمو هر جوری که دلم می خواست روی سر و صورت احترام مالیدم تا تونستم ارضا شم .. واسه این که بیشتر لذت این کارا رو بفهمه دستمو گذاشتم لاپاش وسط کسش و تا می تونستم فشارش می دادم .. چقدر خوشش میومد . -اشرف گناهه گناهه .. آخه حس می کنم شریف کیرشو کرده توی کس من . همون حس رو دارم ولی تو یک زن هستی . به کس مالی ادامه دادم . -میگی من دست از این کار بکشم ؟/؟.... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 82

-اوه ... اوه .. اوه ... .. زبونش بند اومده بود . بنده خدا نمی دونست چی بگه . شاید فکر نمی کرد که این کاری که دارم با هاش انجام میدم تا این حد لذت بخش باشه .. -اووووووفففففف ... اووووووووفففففف .. آههههههههه ...اشرف .. اشرف .. ولم کن .. نههههه .. نههههههه ولم نکن .. بکن .. کف دستتو محکم فشارش بگیر روش .. انگشتاتو بکن توش .. اصلا فکر و حس نمی کنم من و شریف با هم هم بستری کرده باشیم فکر می کنم همین حالا دارم باهاش شروع می کنم . -احترام جان اشتباه نگیری .. من مرد نیستم . من کیر ندارم -اوخ من بمیرم . این حرفا چیه می زنی .. اونو که کف حموم خوابونده بودم پاهاشو به دو طرف باز کردم . دهنمو گذاشتم روی کسش . -خوشت میاد ؟/؟ احترام لذت می بری . تو رو جون ایمان تو رو به کیر ایمان قسمت میدم که راستشو بگی .. همون ایمان شیطون با ایمان خودت رو میگم . -اشرف جان اون عزبه .. می تونه با اجرای احکام دین و صیغه شرعی برای جلو گیری از گناه زمینه هم بستری خودشو فراهم کنه .. قبل از این که میک زدن کسشو یک بار دیگه شروع کنم گفتم ببینم من و تو چی ما می تونیم با هم صیغه شیم ؟/؟ -واااااایییییی من بمیرم اشرف تو چرا این جوری شدی . ایمانت کجا رفته زن .. نمی دونم چقدر وقت داریم غسل کنیم .. ولی همچین دهنمو گذاشته بودم روی کس و اون لبه ها شو از دو طرف بازشون کرده میکشون می زدم که دیگه احترام نمی تونست فکر کنه که باید به چی فکر کنه . واسه چند لحظه فکر کردم که هنوز یه قسمت از آب کیر شریف در حال ریزشه .. انگاری اون داخل گیر کرده بود و داشت پس می زد . در حال ملچ ملوچ دادن به احترام گفتم دستت درد نکنه نخواستی تنهایی بخوری یه خورده از منی شریف جون رو که توی کست مونده بود من دارم نوش جون می کنم . امید وارم حلالم کرده باشی . من به شریف کاری ندارم . این الان جزیی از وجود توست . اینو گفتم و دوباره دهنمو به کار انداختم . مخ این احترامو حسابی به کار گرفته بودم . نمی دونست چی داره میگه و چی باید بگه . خلاصه به این بسنده نکرده و شروع کردم به تحریک قسمتای دیگه بدنش . دستامو گذاشتم رو سینه هاش و یواش یواش اونا رو می گردوندم و یواش یواش هم سرعت چرخشو زیاد می کردم . گاهی از راست به چپ و گاهی هم فر مون بر گردون کار می کردم . نوک سینه های احترام تیز شده بود .. رفتم روش دراز کشیدم و یه حرکت کس به کس راه انداختم . این دیگه طوری فریادیش کرد که مجبور شدم لبمو بذارم روی لبش و با فشار کس روی کس به حرکات لز بینی خودم ادامه بدم . احترام دیگه رفته بود به حالت خلسه و خماری . رو ابرا داشت پر واز می کرد . لبامو گاز می گرفت . دقایق زیادی رو در همین حالت با هم حال کردیم . یه جای کار به طرز وحشتناکی چند بار پشت هم لبامو گاز گرفت و یهویی ساکت شد .. تونستم اونو کاملا سر حالش کنم . جالب این جا بود که پس از دقایقی که خوابش بر ده بود می گفت خیلی کیف کرده و داشته خوابای خوبی می دیده که اگه اعتراف نکنه بهتره ...اومد رو من قرار گرفت و به اصطلاح می خواست جبران کنه . منم گذاشتم جبران کنه .. دستامو دور کمر احترام قفل کردم و اونم اومد رو کسم سوار شد . -جاااااااااان احترام چقدر استعدادت خوبه . تو همیشه حفظ کردنی هات بیست بوده .. -حفظ کردنی اگه با کار عملی باشه خیلی خوبه . -می دونم داری نشونش میدی .. ..خود من که دقایقی پیش داشتم با کس غلتونی به احترام حال می دادم نزدیک بود به ار گاسم برسم . یه تلنگری لازم بود ولی به ار گاسم رسیدن احترام و یه توقف کوچیک باعث شد برم عقب . حالا انگاری دوباره همون حس در من به وجود اومده بود .. -احترام خوشم میاد . خیلی کمرم سنگین شده . اگه می خوای به داد خواهر دینی ات برسی و ثواب کنی باید سعی خودت رو بکنی که دست خالی از اینجا نرم . نگاه کن هم شریف تو رو گاییده برده بالا هم من تونستم به تو حال بدم . پس تو هم اگه می تونی باید تلاشتو بکنی . وای که این احترام چه معرکه ای شده بود . درسای سکسی خودشو مث درسای دینی به خوبی یاد می گرفت . من بهش چی می گفتم . به این شیطون بلا چی می گفتم . چند وقت اگه پیشم می موند می تونستم امید وار باشم که دست جنده ها رو از پشت می بنده . آخ که چه با حال می شد . با حال و معرکه ... خلاصه این احترام وقتی منو ارضام کرد دو تایی رفتیم توی بغل هم و یک ساعتی رو خوابیدیم . بازم مشغول شدیم . وقتی که دو تایی مون غسل جنابت کردیم و از حموم اومدیم بیرون دیدیم آفتاب سر زده . پاور چین پاورچین خودمونو انداختیم رو تخت -.همین جا باش تا برم یه سر و گوشی آب بدم .. اومدم بیرون و پشت در یکی از اتاقا فالگوش وایسادم .. ووووییییی دلم رفت چه بر نامه ای چه کار زاری .. شریف و ایمان دو تایی شون داشتن ماه منیرو می کردند ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 83

کفر و دین با هم قاطی شده بودند . اصلا فکرشو نمی ردم اونا طوری با هم رفیق شن که خیلی راحت بدون حضور و وساطت من بیان ماه منیر رو با هم قسمت کنند . خیلی دلم می خواست برم سمت اونا ولی نمی خواستم دست خودمو به این صورت و در این شرایط بین اونا رو کنم . تازه این شریف خان شده بود شوهر صیغه ای اون . هر چند هر کس خلی هم میومد بین اونا داوری می کرد متوجه می شد که از این کس شر نامه هایی که اونا رو زن و شوهر اعلام کنه بین اونا خونده هم نشده بود که مثلا بگیم در اون شرایط درست و حسابی خونده شده . یعنی در واقع ا حترام حکم یک جنده رو داشت واسه شریف . نه یک زن صیغه ای که تازه خود صیغه هم به این صورت هرچی فکر می کنم شباهت زیادی به جنده بازی داره . رفتم طرف احترام .. فکرم مشغول بود .. بازم دلم طاقت نگرفت و رفتم طرف اتاقی که اون سه تا سر گرم بودند .. در زدم . -نترسین منم اشرف .. درو باز کنین .. شریف در رو واسم باز کرد و به سمت ماه منیر بر گشت و کیرشو فرو کردتوی کون اون .. -آخ اشرف کجایی به دادم برس . من پاره پاره شدم . این دو تا مرد انگاری سیر مونی ندارند . من نمی دونم چشون شده . الان چند ساعته زیر کیر دارم دست و پا می زنم . -ببینم ماه منیر تو که همین جور داری حال می کنی و کست که همین جور داره خیس می کنه . به این میگن حال کردن و لذت بردن .. -آره خب چیکار کنم . خودت بهتر از همه می دونی وقتی یک کیری وارد کسی میشه اون صاحب کوس نمی تونه لذت نبره . هر قدر هم دست و پا بزنه و بدش بیاد بازم حال می کنه . -حالا تو بدت میاد ؟/؟ -کمی خسته ام . زودباش لخت شو . تو که داری از حال میری اشرف . نمی دونم واسه چی داری ناز می کنی . تازه این بچه دینی به شریف میگه که زو دتر با کون من حال کنه .. می خواد فرو کنه توی کون من . تا همین چند وقت پیش کون کردن حرام بود . من بچه که بودم اون وقتا زمان شاه همین ملاها می گفتن که ماهی اوزون برون حرامه . همین که انقلاب شد دیدن عجب گوشت لذیذی داره و و با عرق سگی می چسبه تازه هم خیلی صرف داره اونو بفروشن و بفرستن این طرف و اون طرف تحت شرایطی حلالش کردن . شریف : آخ که خوار مادر این آخوندا ی بی شرف رو تو گاییدی ایمان .. ایمان حرف بزن نبود و این شریف هر چی از دهنش در میومد به این ملاها می گفت .. رو کردم به ماه منیر و گفتم ببینم حالا میگی کون ماه منیر هم مثل ماهی اوزون برون شده ؟/؟ -آره الان برادر ایمان حلالش کرده . از شیر مادر هم حلال ترش کرده .. -ببخشید من برم یه سری به احترام بزنم بیام با یه چشمک و اشاره انگشت متوجهشون کردم که پیش این ایمان سوتی ندن که متوجه شه که زیر کیر شریف بوده . وگرنه این ایمانی که از همه چیزش می گذشت ممکن بود به خاطر این مسئله الم شنگه به پا کنه و تمام کیف و حال ما رو از بین ببره . خلاصه یه فکری به ذهنم رسید که با احترام در میون گذاشتم . -احترام جون تو دیشب قرص اعصاب و آرام بخشت رو نخوردی . ول کردن به ناگهانی این قرصها عوارض زیادی رو داره .. حداقل باید یه نصفه قرص هم که شده می خوردی . -من حالا حالم خوبه . حس می کنم خیلی شادابم . -ببین عزیز تو خودت نمی دونی . ممکنه فکر کنی حالت خوبه . ولی الان این قرص و دارو ها رو سیستم مغزی و خون تو اثر گذاشته . حداقل یه نصفه بنداز بالا .. من خودم می دونم چیکار کنم . تازه می گیری می خوابی و اگه ایمان اومد اینجا پیش تو .. سوتی هم نمیدی . چون من می دونم از اونجایی که تو صادق هستی اگه یه وقتی موضوعی برای صحبت کردن پیش بیاد می ترسم که خودت رو لو بدی . زشته آبروی ما هم در خطره . از بس کس شعر تحویلش دادم که یه نصفه قرص که چی بگم دو سوم از همون قرص قوی رو دادم به خوردش که به جای دوازده ساعت راحت اونو هشت ساعتی مینداخت .. یه ده دقیقه ای کشید تا همون طور که رو تخت دراز کش بود رفت واسه خودش . طوری که اگه از چپ و راست بهش سیلی می زدی بیدار بشو نبود . حالا دیگه وقتش بود که من برم پیش اون سه نفر .. دیگه نتونستم صبر کنم . با این که اطمینان داشتم احترام تا غروب تکون بخور نیست ولی در رو از داخل قفل کردم . یکی یکی لباسامو از تنم در آورده پرتش کردم یه گوشه ای . -آقایون من در خدمتم .. اوخ تا این حرفو بر زبون آوردم ایمان طوری که انگاری از زیر سیم خار دار داره رد می شه خودشو از زیر ماه منیر بیرون کشید و فوری افتاد رو من . کیرش به دنبال سوراخ کون من می گشت .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 84

ایمان اومد به کون من چسبید و شریف هم رفت سراغ کون اون زن . ماه منیر رو میگم . دو تایی شون حسابی اونجا رو به آتیش کشیده بودند . -بچه ها آقایون یواش تر اگه اون احترام بیدار شه ما چه خاکی به سرمون بریزیم . .. ایمان که دیگه نمی دونست چی به چیه گفت نه تا دو سه ساعت دیگه می خوابه .. دیگه نمی دونست که مامانش همچین قرص خورده که به این زودیها بیدار بشو نیست . خلاصه از این مردا چی بگم که هر چی بگم کم گفتم . دوتایی شون مگه ول کن کون بودند . امون نمی دادند . -پسر با ایمان ایمان خان چه خوب راه کون کردنو یاد گرفتی . ببینم الان دیگه حرام نیست ؟/؟ حالا دیگه مرجع تقلیدت کیه ؟/؟ ماه منیر : کیر .. -اشتباه می کنی ماه جان مرجع تقلیدش کس یا همون کونه . چون اون به فر مان اوناست . هر چی تو بگی الان راحت گوش می کنه یا من بگم . نشون میده که این بدن ما هر چی داره رو به جان و دل قبول می کنه . -آخ من فدای اون بدنش شم شریف شریف . کمی یواش تر کونمو بکن . یواش تر . آروم تر .. بذار من خوب حالمو بکنم . دستای شریف رو شونه های ماه منیر بود و اونو می آورد جلو و می برد عقب . زن خودش مونده بود که باید چیکار کنه .. -آخخخخخخخ دردم می گیره یواش تر . باز خوبه که این چند روزه همش داری منو می کنی . خیلی حریصی . من دیگه موندم از دست تو باید چیکار کنم . -هیچی عشق و حالتو بکن و زیر این کیر کیف کن . بگو شریف بکن تا ته کونم و منو از این رو به اون رو کن . -از دست شما مردا .. هی کون ... کون .... کون ... من نمی دونم این کون چی داره که کس نداره -هر دو تا به جای خود خیلی حال میده . تنهایی مزه نداره . -شما مردا مگه چی دارین یه کیر خشک و خالی -ولی همون خیلی تری و خیسی داره . به آدم جون میده . میتونه یک کشور رو فتح کنه . -برو خدا روزیتو جای دیگه ای حواله کنه . -بس کنین . الان من و ایمان رو نگاه کنین که چه راحت با هم کنار اومدیم . شما هم تقصیر ندارین . زیادی که اون اعضای بدنتون به هم بچسبه کار به همین جا ها می کشه . چاره چیه . هوس و کیر و کسه . نمیشه گفت که اگه هوسه یه بار بسه . این بد مصب از اون چیزاییه که مزه اش اگه یه بار رفت زیر دندون دیگه نمیشه جلو دارش شد . -ایمان پارم کردی این چه حرکتیه که داری انجام میدی . من کونم جر خورد . این ماه منیر هم ظاهرا یه چیزایی میگه تا حدودی هم حق داره . من فکر می کنم این مردا از بس نشستن و خوردن و کاری نکردن کیرشون کلفت شده .. شریف : اشرف جان همین که شبانه روزی در حال گاییدن شما هستین خودش یک نوع ورزشه .. ایمان هم بلبل شده زبون در آورده بود . -راست میگه . انگاری که ما مردا رفته باشبم کوه نوردی -ایمان داشتیم از این حرفا؟/؟ حالا گاییدن ما خانومای لطیف و ظربف شده کوهنوردی ؟/؟ -اتفاقا کوهنوردی خیلی فرح بخشه .. در این جا فوری یه چیزی به ذهنم رسید که مزاح کنم . -کوه نوردی یا کون نوردی ؟/؟ دسته جمعی شروع کردیم به خندیدن . -کون نوردی سخت تر از کوه نوردی است ... یواش یواش ما چهار تا کنار هم قرار گرفتیم . سر های من و ماه منیر کنار هم قرار گرفته بود . شریف یه نگاهی به ما انداخت و یه نگاه هم به ایمان . شما دو تا خانوما هم می تونین با هم حال کنین -می دونم که می تونیم .. ماه منیر لب بیار لب بیار حال بده یه چشمه از اون لزو بیا که هم خودمون حال کرده باشیم هم یه حالی به این مردا داده باشیم . شریف از ایمان بیشتر حال می کرد از این که دو تا زنو با هم ببینه که در حال لزند . واسه همین هیجان زده شده بود . من و منیره لبامونو رو لبای طرف قرار داده و در حال مکیدن لبهای هم به خوبی لین احساسو داشتیم که کیر مردا در حال بوسیدن داخل و قسمت خارجی مقعد زناست . -جوووووووون ادامه بده ... خیلی کیف داره . -ماه منیر لب لب .. حس می کنی کیر شریف رو -تو چی کیر ایمانو احساس می کنی .. -اگه بدونی چه حس قشنگیه . -من یکی که دوست دارم در بیست و چهار ساعت شبانه روز همیشه از این احساسات داشته باشم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 85

کون ما رو تا می تونستند گاییدند و هر جوری که دوست داشتن با هامون حال کردن . -شما دو تا مردا انگاری هر چی بیشتر از این کیرتون کار می کشین کاری تر میشین . دیگه خوب تونستین ما رو سر حال کنین و خودتونم ردیف شین . امان از دست شما .. ولمون نمی کردن این ایمان هم تازه مزه سکس دو به یک اومده بود زیر زبونش . خیلی با حال و جانانه کار می کرد . نه به اون خجالتی بودن ایمان و نه به این که رضایت نمی داد از ما دست بکشه . در هر حال هر کاری باید یه جایی تموم شه و کار ما هم تموم شد . شریف خسته بود و گرفت خوابید .. ماه منیر هم همونجا موند . من رفتم یه دوش سر پایی گرفتم و با همون هیکل لخت رفتم طرف اتاق احترام که کنارش دراز بکشم . خیلی با هاش حال کرده بودم . ایمان زیادی هم گاهی وقتا کار دست آدم میده و جلو کیف و حالشو می گیره . صحنه ای دیدم که مو بر تنم راست شد . ایمان اونجا وایساده بود و کیرشو شق کرده بود و مثل مادر مرده ها داشت به مادر لختش که رو تخت افتاده بود نگاه کرد .معلوم نبود خودش شبیه مرده هاست یا ننه اش . ای ای ای .. کوفتت بشه پسر تازه داشتی من و ماه منیر رو می کردی .بس نبود ؟/؟ هی از کوس اون میذاشتی توی کون این و هی می گفتی بیا ضربدری و دو به یک و معلوم نبود چند بار خیس کردی .. -ایمان چته ؟/؟ رنگ و روت پریده . من نبینم تو این جور ناراحت و در هم باشی . کیرش دوباره سفت و شق و سر به هوا شده بود . -پسر تو نمردی ؟ اینی که اینجا لالا کرده ننه اته . هر چند که به تو محرمه و می تونی لختشو دست بزنی و ایرادی نداره از این نظر گناه شرعی مرتکب نمی شی . انگاری الان هوس کردی که با دیدن هیکل ننه ات حال بیای . بد تن و بدنی نداره . ببینم پسر زنده ای ؟/؟ خشکت نزده باشه . این همه مدت مادرت پیشته حالا باید بیایی خونه ما تازه بفهمی که چه تیکه ای در کنارت بوده ؟/؟ معلوم نبود این تخم جن تخس چطوری یک شبه از این رو به اون رو شده بود . خلاصه به ایمان گفتم پسر از تن و بدن مادرت لذت ببر حال کن . کیف کن .. -چیزی بهش نگی ناراحت میشه . -مگه این کاری که تو داری می کنی بده که ناراحت بشه ولی به حرمت نمک اون آب کیری که خوردم باشه .. فقط بیا جلوتر پسر .. انگاری گیر پاچ کردی . کیر ایمانو که قفل کرده بود گرفتنم توی دستم و چه حالی هم می داد . اگه وقت دیگه ای بود میذاشتم توی دهنم و اونو ساک می زدم ولی حالا باید این مجنون رو در می یافتم که ننه احترامشو دید حالی به حالی و از این رو به اون رو شد . می دونستم آدمی نیست که بخواد کس مادرشو بگاد . حداقل در کنار ما همچین کاری نمی کنه . شاید رفتن خونه از این غلطا خودشون بکنن . اونو دیگه ربطی به من نداره ولی اشرف هوسباز اصلا خوشش نمیاد با محارم خودش سکس بکنه وگرنه من خودم چهار تا پسر دارم یکی از یکی کیر کلفت تر . ایمان چشاش داشت در میومد .. خیلی حال می کرد وقتی کیرشو می مالوندم . از سر بیضه و اول آلت کیرشو به طرف جلو حرکت می دادم تا به انتها .. کیرش یه سفتی خاصی پیدا کرده بود . در همین لحظه ماه منیر هم وارد شد .. -به ! به ! به ! به ! هر دم از این باغ بری می رسد . تازه تر از تازه تری می رسد . پسر با ایمان داره به دیدن مادرش حال می کنه .. دست از سر کیر ایمان بر داشتم و اونو به همون صورت نگه داشتم . موقتا دست از جق زدن برای پسره دست کشیدم . من و ایمان محو کارای ماه منیر شده بودیم . طوری رفتار می کرد که مثلا داره جنسی می خره . یه چیزی مثل طالبی .. چون به سینه هاش و هیکل احترام دست می زد و همش می گفت عجب توپه .. بیسته . کار درسته .. سوپر متالیکه .. -ماه منیر مگه این نقاشی شده و رنگ و وارنگه که بهش میگی سوپر متالیک ؟/؟ به تمام نقاط بدن احترام دست می زد . -ببینم نکنه می خوای اونو واسه دخترت خواستگاری کنی . -بد چیزی هم نیستا . ولی اون جوری که معلومه یه خواستگار اینجا وایساده . -اشرف به کارت ادامه بده که این آقا با ایمانی که من اینجا دیدم اگه تا چند لحظه دیگه آبشو خالی نکنه پس میره -چه خبره ماه منیر . تو که خودت شاهد بودی تا می تونست توی کس و کون ما خالی کرد و .. این دیگه ممکنه اونو به کشتن بده . ضعف بدنی میاره . مگه یک آدم چند بار می تونه در روز ار ضا شه .. این خیلی استثناییه . -ایمان جان هر جور راحت تری . تو که نمی تونی و نباید کیرت رو توی کس مادرت فرو کنی این از نظر شرعی گناه داره .. ولی می تونی آبت رو خالی کنی .. کیر رو طرف سینه احترام نگه داشتم و داشتم به این فکر می کردم که درجه کس خلی مادره بیشتره یا پسره ..... ادامه دارد .... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 86

ایمان همین جوری که به بدن مادرش نگاه می کرد آب کیرشو همونجا خالی کرد . چند بار چشاشو بست و باز کرد و با ناله های شدید و سوزناک منو به این فکر انداخت که اگه اون بخواد مادرشو بکنه چی میشه و اون چه عکس العملی نشون میده ولی دیگه حس کردم اون قدر معرفت و تقوا داره که نخواد همچه کاری بکنه . ماه منیر: اوههههههههههه پسر چه خبر بود ! نمی دونستم تا این حد بازم جا داشتی . تو که خودت میگی اسراف حرامه . باید این آبها رو می فرستادی توی کس من . عیبی نداره . جای دور نرفته . مادرته . هرچی باشه به گردنت حق داره . رو تن اون ریختی . اون نیاز داشته . بدنش پوستش ویتامین می خواد . انگاری رو تن احترام برف نشسته باشه . ماه منیر با لذت دستشو گذاشت رو سینه و قسمتی از شکم احترام و آب کیری رو که روی کیر نشسته بود خیلی آروم می مالوند . در همین لحظه احترام خیلی آروم چشاشو باز کرد . ظاهرا نشون می داد از این که ما دور وبرشیم شگفت زده شده .. اولین چیزی رو که دید دستای ماه منیر بود که داشت سینه ها شو می مالوند با این که از این کارش خوشش اومد ولی از این که ایمان اونجا وایساده کمی خجالت زده بود . اونو کاملا لخت می دید و خودش هم لخت بود . می تونست پسرشو لخت ببینه ولی دوست نداشت ایمان اونو لخت ببینه . با این حال اولین چیزی که پرسید این بود -ماه منیر این چیه که رو سینه هام مالیدی .. ببینم یه بوی عجیبی داره . حس می کنم برام آشناست . ترس و لرزش بدن ایمانو حس کردم . -احترام جون این یک نوع کرم مخصوصه اگرم می بینی یک چسبندگی خاصی داره از نوع یه ماده ایه که میگن خیلی خاصیت داره و تقریبا از جنس اسپرمه منتها ساخته شده در آزمایشگاه با ویتامین های اصل و طبیعی گرفته شده از همون .. -ماه منیر این چه کاری بود که کردی نکنه حرام باشه .. -احترام جون این به تایید وزارت بهداشت و نظام مقدس جمهوری اسلامی هم رسیده از نظر شرعی هیچ اشکالی نداره . -ببینم ایمان این جا چیکار می کنه . چرا این وضعو داره . چند بار باید بگم در این سن یک جوان که تحریک میشه باید زن ببره .. نوک کیر ایمان رو دید و ظاهرا یک قطره چسبناکی از منی داشت می زد بیرون .تتمه اون آب کیر هایی بود که روی سینه مادرش خالی کرده بود . بیچاره تقصیری هم نداشت . تقصیر این ماه منیر بود که کیر ایمان رو در دستش گرفته اونو تحریک کرده بود . ماه منیر : احترام جون تو خودت مسلمونی و می دونی که یک انسان چه زن چه مرد به دیدن بدن بر هنه طرف جنسی مخالف تحریک میشه . حتی اگه نظر بدی هم نسبت بهش نداشته باشه و طرف براش وجود مقدسی باشه بازم تحریک میشه . یک لحظه دستمو گذاشتم جلو دهنم تا صدای خنده ناگهانی منو این احترام نشنوه . نمی دونم اصلا چرا صحبت رو به این موضوع کشونده بود . -احترام جون شما ایمان خان ما رو که واقعا پسر گل و با ایمان و پاک و نجیبیه مقصر ندون . تقصیر ماست . تو که خودت خوب می دونی من و شریف و اشرف عادت داریم سکسی باشیم و خیلی راحت می گردیم . از اونجایی که ایمان اینجاست و اونم پسر خیلی محجوب و سر به زیر و چشم پاکیه خواستیم اونو هم به جمع خودمون اضافه کنیم که دسته جمعی راحت باشیم.. -سایه خواهری شما از سرش کم نشه ... خلاصه ایمان با چه فلاکتی اتاقو ترک کرد فقط من و این ماه منیر خودمونو داشتیم که احترام نفهمه که داشتیم با هاش حال می کردیم . ماه منیر رو کشیدم گوشه ای و گفتم از قرار معلوم این ایمان و مادرش می خوان بر گردن شهرستان ولی فکر کنم احترام جا داشته باشه که یه چند روزی رو با هم صفا کنیم و بخندیم . این از اوناست . وقتی حال می کنه منم کیف می کنم و لذت می برم . می دونم به اون خیلی خوش می گذره و به من . اگه بدونی چقدر حال می کنم وقتی اونو با اون ایمانش زیر کیر یکی دیگه می بینم . -امان از دست تو اشرف زبل .. دوست داری همون مردم آزاریهای سابق خودت رو داشته باشی ؟/؟ -اگه بدونی چقدر عاشق ثواب کردن هستم . خب دوست دارم بندگان همه حال کنند دیگه .. دو تایی شون وقتی بر گشتند دیدند که احترام خیلی ناراحته -چیه خانومی -ایمان نباید منو اون جوری می دید . -عزیز دلم تو باید کارهات بر این مبنا باشه که گناه بوده یا نه . وقتی محرم پسرت هستی یعنی می تونی که همه جا شو ببینی و اونم همه جات رو ببینه و بهش دست هم بزنه . -ولی عرف جامعه چی -مگه غیر اینه که شما مذهبی های با تقوا می فرمابین که شرع مهمه نه عرف ؟/؟ احترام به فکر فرو رفت .. -ظاهرا حق با شماست .. رو کردم به احترام و گفتم ظاهرا کار اداری شما اینجا تموم شده . ایمان از رفتن می گفت . شریف هم براش یه کار خاصی در خارج از کشور پیش اومده با اولین پر واز باید بره . ایمان هم که بچه نیست . از من می شنوی یک هفته یا بیشتر هر قدر که دوست داری بیا تا در خدمتت باشم . این ماه منیر جون هم ما رو همراهی می کنه . این قدر هم دلواپس ایمان نباش .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 87

خلاصه من و ماه منیر موندیم و احترام . به این بچه هام هم سپردم تا وقتی که ما اینجا هستیم خودشونو آفتابی نکنن چون ما زنای مومن و محجبه ممکنه سختمون باشه . هفته ای دو بار دعا خونی داریم و دیگه این آخر عمری باید عبادتمونو تکمیل کنیم و فکر جمع کردن ثواب باشیم . من و ماه منیر واحترام تنها شدیم . دیگه فقط خودمون بودیم و خودمون . -ماه منیر به نظر تو باید چه جوری این احترام رو بیاریم توی خط -کاریت نباشه اونش با من . ور رفتن با سر و سینه هاش و اون کون رو من استادم . اونو که آوردیمش توی خط بعدش هم یه صفای حسابی می کنیم . -تو که می دونی اشرف چی دلش می خوا د -آره خیلی خوبم می دونم . اشرف یه چیزی می خواد که تنوع داشته باشه . بیشتر از اون چه که یک کیر کلفت بخواد دوست داره که یه کیر تازه بیاد تو آستینش . منو بگو که اگه بخوام برم یه چند تا از اینا رو گیر بیارم و بیارم اینجا اون وقت ممکنه از اونایی باشن که قبلا با من برنامه داشتن . اون وقت به نظر تو من نباید چیز تازه بخوام .؟/؟-چرا تو هم باید چیزتازه بخوای یه چیزی که تو رو سر حالت کنه . نو نوارت کنه . می دونی که من و تو با هم باید چیکار کنیم . این جا رو بتر کونیم . کس و کون احترامو بتر کونیم . آخ که چقدر به ما حال میده .. روز اولی که ما سه تایی تنها بودیم تصمیم گرفتیم که بریم پارک . البته احترام اولش راضی نبود . ولی من و ماه منیر هر جوری بود اونو راضیش کردیم که بیاد . اونو بردیمش به یک پارکی که تقریبا میعاد گاه عاشقان بود . احترامی که فکر می کردیم خیلی هم به ما اعتراض کنه که چرا اونو آوردیمش اینجا چشم از اونا نمی گرفت و همش داشت از خاطرات دوران نو جوونی خودش می گفت . البته خاطره ای که نمی گفت . همون خاطره نداشتن خودش واسش خاطره ای شده . -آخر الزمون شده . دیگه شرم و حیا معلوم نیست کجا رفته . دوره ما دختر و پسر می خواستن این جور بگردن که نمی شد . -احترام جون . اگه یه خورده دقت کنی تا حدودی هم از این بر نامه ها داشتیم . تا این حد هم که فر مایش می کنی سخت گیری نبود . ولی این جوری که پارک رو به اشغال خودشون در آورده باشن نبود . طوری داری حرف می زنی که اگه یکی ندونه فکر می کنه تو داری از دوران قاجاریه حرف می زنی . ما جوونیم و جا داره که هنوزم که هنوزه از زندگی خودمون لذت ببریم . -مگه غیر اینه ماه منیر -نه اشی جون راست میگی . تا وقتی کسمون می خاره باید بخارونیمش . ولی این کس سگ مصب طوریه که اگه یکی دیگه واسه ما بخاروندش بیشتر بهمون حال میده . این طور نیست احترام جون ؟/؟ احترام صورتش سرخ شد و چیزی نگفت . هر چند شریف روی احترام رو باز کرده بود ولی هنوز اون حال و هوای مذهبی روش وجود داشت . رو کردم به احترام و گفتم به ما زنای نجیب و پاکدامن و مذهبی و متدین نگاه نکن که با این که شوهر هم نداریم ولی دنبال خلاف نیستیم . الان در این شهر بزرگ که سهله در شهرستانها هم مد شده که زنای شوهر دار میرن دوست پسر می گیرن و اونو واسه خودشون یه کلاس گذاشتن می دونن . خیلی از مهمونیها و دوره ها که با هم بر گزار می کنند حتما باید با دوست پسراشون بیان . اوخ اوخ چه پزی میدن . خوش تیپ تر و خوش هیکل تر و ....هر کی از این دوست پسرا داشته باشه شرطو برده . حتی یه دوست داشتم که واسه دوست پسرش یه پرادو گرفت که اونو با اون بیاره مهمونی . آخه خودش یه ماشین مدل بالاتر داشت و نمی خواست که لو بره . این قسمتو چاخانش کرده بودم ولی می دونستم یه همچه چیزایی هم وجود داره . خلاصه مخ این احترامو کار گرفتیم و کاری کردیم که اون همش در حال و هوای سکس و کار حلال و از این بر نامه ها باشه . ناگفته نماند این شریف خان هم که اونو گاییده بود حلالی در کار نبود . چند ساعتی شد و از مرز شب هم گذشتیم . احترام محو زیباییهای طبیعت شده بود . اصلا دلشو نداشت از جاش پا شه . -خانوم جون مثل این که اینجا خیلی خوش می گذره . چطوره همین جا بخوابیم نصقه شبی سه تا کیر گردن کلفت بره تو کون تنگ ما .. احترام : اشرف مثل این که کمال همنشین در تو اثر کرد .. ماه منیر : آهای احترام چیه پشت سر من داری حرف می زنی . ازت یه چیزی می پرسم . اون پسره خوش تیپ و خوش اندام که داره از اون روبرو میاد و تنها هم هست اگه بخواد صیغه ات کنه و چند روزی تو رو داشته باشه و تو رو بکنه قبول نمی کنی ؟/؟ .. بازم صورت احترام سرخ شد و حرفی نزد . می دونستم که اگه راضی نباشه در جا میگه نه . ولی اون در جواب دادن می خواست طوری دقیق و صادق رفتار کنه که انگاری طرف اومده همین حالا ازش خواستگاری کرده . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 88

-ببین احترام ما همه زنیم و احساسات مشترک داریم . دم و دستگاه ما هم طوری ساخته شده که موقع عملیات والفجر ما جیغ می کشیم آقایون آه .. البته ما زنا هم آه می کشیم ولی مال آقایون کلفته . هم آهشون کلفته هم کیرشون . همون چیزی که شکاف وسط بدن ما بهش نیاز داره . این چه خلقتیه که این دو تا تیکه گوشتی با هم تماس بر قرار می کنن دو تایی شون داغ میشن . -آدم که با شما دو تا بشینه دین و ایمونش میره زیر سوال . میشه دور شیطونو قلم گرفت و لی شما دو تا رو شکست دادن خیلی سخته . یه نگاهی به ماه منیر انداخته که یعنی زدیم تو خال و اون دیگه تونسته همه چی رو هضمش کنه . اون شب رفتیم خونه . به ماه منیر گفتم وقت رو نباید تلف کرد . نمی خوام این جا رو شلوغش کنیم . سه تا مرد کافیه . حالا از اون قدیمی ها شد جدیدی ها شدفرقی نمی کنه .. -من دوست دارم یه مردایی رو بیارم اینجا که یه تنوع خاصی رو بدن . وقتی که احترام خواب بود ماه منیر جلدی بر نامه رو برای شب جور کرد . -میگم ماه منیر جون تو بنگاه داری. چه جوری تونستی جور کنی .. -اگه بدونی چی جور کردم . سه تا جوون توپ بین بیست و پنج تا سی . خوش تیپ و هیکل ورزشکاری .. -یعنی چه .. اونا راضی شدن که بیان و با ما حال کنن ؟/؟ -اشی چرا خودت رو دست کم گرفتی مگه تا حالا اونایی که با ما حال کردن پیر بودن ؟/؟ ما زیر بیست سال هم فراوون داشتیم . ولی اینا حرف ندارن . بدنشون یه حالت زیبایی اندامی داره . اونا رو باید تا صبح داشت تا وقتی که سکس تموم شد بتونیم سر مونو بذاریم رو سینه ها شون و بخوابیم . ولی دوستم که البته نصف ما سن داره یه چیزی گفت که به ما بر خورد . مردا می گفتند که ما از بس تیپ جوون رو گاییدیم خسته شدیم یک تیپ های سن بالا می خواهیم که تنوع داشته باشه .. -جدی میگی ؟/؟ باید چوب تو کونشون کرد . نا مردا . این اشی توی کسش فلفل می ریزه . از صد تا جوون هم بیشتر فعاله . ولی خود مونیم راستی راستی هم پیر شدیما که این جوری پشت سر ما دارن حرف می زنن . باید چیکار کنیم . همینم هست دیگه . ولی این دیگه گفتن نداشت . میگم حالا که این طور شد ما باید سنگ تموم بذاریم . سر و صورت خودمونو حسابی کرم مالی کنیم . این چند تا چروکی رو که داریم محوش کنیم . خلاصه هر کاری که از دستمون بر میاد انجام بدیم . حالا این احترام خانومو چیکار کنیم . به دوستم گفتم بر نامه اینه و میون ما یک نفر مومن وجود داره که خیلی هم پای بند مذهب و دین و اعتقاد خودشه .. ما فوقش بتونیم اونو با یک بر نامه صیغه به یکی از اونا بچسبونیم ولی این پسرا همه شون دوست دارن در یک سکس گروهی و دسته جمعی و ضربدری شرکت کنن . این جوری بیشتر بهشون حال میده . از این که کنار هم باشن و همو به وقت سکس ببینن خیالشون نیست . -درست کردن احترام خیلی سخته . من حالا باهاش یه جوری حرف می زنم ببینم می تونم بیارمش توی خط . آخه اونم از اونایی نیست که گاهی وقتا حرف حساب سرش شه -یعنی این که به هر کی که ما دوست داریم و به هر چند نفر که ما دلمون بخواد کس بده میشه حرف حساب ؟/؟ خندیدم و گفتم رفاقت پس به چی میگن . مطمئن باش این احترامی که من دیدم به موقعش میگه هر سه تای این مردا مال من -نمی دونم اشی جون من که این طور فکر نمی کنم . حالا شاید تو دوستت رو بهتر بشناسی و میگی که از خیلی قدیما نسبت بهش شناخت داشتی . امید وارم این شناختت جامع و کامل باشه . می دونم وقتی اون سه تا خوش تیپ رو ببینه هوش از سرش می پره . -مگه تو قبلا اونا رو دیدی و شناخت داری -نه ولی هم میشه تیپ اونا رو حدس زد و هم حال و هوا و حالت احترام رو .. حالا واسه چند دقیقه ای من و احترام رو تنها بذار من می دونم باید با اون چیکار کرد . .. من و دوست مومن و گلم تنها موندیم -احترام جون خسته نباشی .یه موضوعی رو می خواستم باهات در میون بذارم امید وارم که سختت نباشه -نه چرا -ما فرداشب سه تا مهمون داریم . سه تا پسر زیر سی سال . اونا ورزشکارن و زیبایی اندام کار می کنن . می خوان بیان به ما یاد بدن که بدن خودمو نو چه طور سالم و زیبا و خوش فرم نگه داریم .. امید وارم تو سختت نباشه . اگه سختته می تونی بری به یه اتاق دیگه بیرون نیای . -نه چرا سختم باشه منم دوست دارم اطلاعات عمومی من زیاد باشه . -آخه یه مسئله دیگه این که اونا ممکنه لخت شن البته شورت پاشونه . حجابشونو حفظم می کنند و جوانان چشم پاکی هستند.... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۸۹

بالاخره اون شبی که همه مون یعنی ما و پسرا دور هم بودیم از راه رسید . اونا هم یه تیپی داشتن شبیه بقیه پسرای جوونی که تا حالا با هم بودیم ولی یه شور و نشاط و تازگی دیگه ای در اونا می دیدیم -ماه منیر به نظرت حال اینا رو بگیریم و به اونا راه ندیم ؟/؟ مثلا اونا رو تشنه شون کنیم و بعد بهشون نشون بدیم که در عملیات سکس و این جور حرفا دیگه پیر و جوون نداریم . -اشی جون این که بخواهیم واسه اونا ناز کنیم و خودمونو شیرین تر کنیم خیلی هم حال میده ولی اگه یادت باشه ما خودمون که جوون بودیم دوست داشتیم که با یکی باشیم که بیست سی سال از ما مسن تر باشه ؟/؟ درسته همون اول شوهرمون دادن به امون خدا ولی ما که دوست نداشتیم با یه میانسال حال کنیم . به اونا هم حق بده حالا یه همچین چیزی از زبونشون پریده باشه که ما رو سن بالا حساب کرده باشن . حقیقتو که نمیشه عوض کرد -اووووووففففففف چقدر حرف می زنی منیر جون .. پسرا اومدن یکی از یکی خوشگل تر . ماهم کم نذاشتیم . خودمونو حسابی براشون جور کرده بودیم . احترام سختش بود که از همون اول خودشو بر هنه و یا نیمه بر هنه کنه . ولی من و ماه منیر با یه تیپی همراه با بیکنی دو تیکه ای که در واقع یه چیزی در مایه های شورت و سوتین بود حاضر شدیم . -بچه ها من خجالت می کشم . -خجالت نداره احترام جون ما می خواهیم تعلیم ببینیم و اصلا هم از نظر شرعی هیچ ایرادی نداره . مگه ما وقتی که میریم دکتر زنان کسی بهمون ایراد می گیره که چرا لاپامونو باز می کنیم و کس خودمونو نشون میدیم ؟/؟ آخوندا هم هیچ مانعی نمی بینن . این ورزش هم برای سلامتی بدن و جلو گیری از بیماریهای قلبی و مبارزه با چاقی و انواع چربی ها و از این جور چیزاست دیگه . احترام : اشی جون من حرفاتو قبول دارم ولی با این حال نمی دونم چرا دلم رضا نمیده . -باشه هر طور که تو بگی . پسرا اسمشون بود فرزان و فیروز و کامیار . داشتم فکر می کردم به این اسامی تا حالا کسی منو گاییده یا نه . اشی زبل ! تو که بازم به هیجان اومدی و فکر می کنی که هر چقدر به تعداد گایندگان تو اضافه بشه کمتر در زندگی ضرر کردی و سر دنیای فریبکار کلاه گذاشتی . فرصت برای تصمیم گیری کم بود . باید می جنبیدم و همون اول یکی رو می قاپیدم . سر گل پسرا رو می قاپیدم . از روی شورت کیر ها رو با هم مقایسه کردم . ظاهرا فرزان تپل تر و خوش تیپ تر نشون می داد . دو سه تا تختو جدا کنار هم گذاشته بودیم اشی فکر همه چی رو کرده بود . خونه من شده بود مثل مسافر خونه و تخت های یک نفره و دو نفره بسیار .. دیگه تنبلی رو گذاشتیم کنار و این بار همه رو در یه جا مستقر کرده بودیم می خواستیم به احترام نشون بدیم که میشه حال کرد و لذت برد . و اونو با سیستم دسته جمعی آشنا کنیم . پسرا هم کیفشون کوک شده بود .ماه منیر : فیروز خان شنیدیم که شما در دروس تئوری و عملی تجربه زیادی دارین . خواستم بر نامه های کاری خودتونو برای ما شرح بدین چون احترام جون تازه به جرگه علاقه مندان به ورزش و سلامتی پیوستند . احترام که همچنان خجالت می کشید و هنوز خودشو قانع نکرده بود که بتونه یه سلام علیک درست و حسابی با این پسرا داشته باشه گفت ماه منیر جون چرا الکی حرف تو دهن آدم میندازی . کدوم آدمو دیدی که از ورزش و سلامتی بدش بیاد . حالا گاهی می بینی تنبلی میادسراغ آدم . . منم خیلی از ورزش خوشم میاد . فیروز : خون در بدن نقشی حیاتی داره . بنابراین مجرایی که خون در آن جریان پیدا می کنه می تونه نقش مهمی در سلامتی انسان داشته باشه . شما وقتی رانندگی می کنید از یه جاده صاف و بدون دست انداز می تونین راحت تر رد شین یا از یه جاده سنگلاخ و پر دست انداز وپر حاشی؟ . خون هم مثل ماشینه و رگها هم مثل همون جاده ها . ما با دستامو ن با نر مش و ماساژو حرکات نرم و شدید تر باید که این جاده ها رو صاف و منظمش کنیم . ... احترام به دقت به حرفای فیروز گوش می داد و خیلی هم لذت می برد . من و ماه منیر رفتیم روی تخت دراز کشیدیم تا اون دو تا پسر دیگه بیان رو من . همون اول دست فرزانو طوری چسبیده بودم که متوجه باشه اول باید بیاد به من راه بده . این جوری خیلی با حال می شد . چون من و اون در همون حالت اول بیشترین انرژی رو داشتیم و می تونستیم حال بیشتری به هم بدیم . دو تایی مون شورت خیلی نازک و فانتزی و کون نمایی پامون کرده بودیم و شبه سوتین ما هم که دیگه انگار محو شده بود اندازه اش شبیه بیکنی پهن بود . وقتی که دراز کشیدیم یه تیکه از سینه های ما از پهلو بیرون بود . فیروز می دونست جریان احترامو . برای همین فعلا داشت دوستاشو نگاه می کرد و حرف می زد تا ببینه این احترام کی خودشو قانع می کنه که بیاد روی تخت دراز بکشه ..... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۹۰

من و ماه منیر روی تخت دراز کشیده فرزان اومد سراغ من و کامیار هم رفت رو ماه منیر و فیروز و احترام هم به صورت عادی روی یه تخت دیگه نشسته بودند و معلوم بود که حوصله فیروز سر رفته و معلوم نبود که این احترام واسه خودش داره چی میگه . مشخص بود که اعصاب فیروز خرد شده وهمین جوری به یه گوشه ای خیره شده و با حسرت داره ما رو نگاه می کنه . متوجه بودم که ماه منیر داره به کامیار میگه که بهتره از تن و بدن احترام تعریف کنی تا اونم یه جورایی بیاد توی خط و راه بده . این جوری لذش بیشتره . هر چند پسرا رو قبلاآب بندی کرده در مورد احترام با هاشون حرف زده بودیم . با این حال می ارزید که دوباره هم سفارششون بکنیم . منم به فرزان گفتم که اونم تعریف بکنه . با این حال دوست داشتم دقایقی رو با من ور بره به اندازه کافی به من حال بده و بعدا این کار رو انجام بده . چیکار می کردم . نمی شد که از خودمون بگذریم . پسرا روغن ماساژ رو به مقدار کمی روی پشت وتنمون مالیدند و از سر شونه ها شروع کردند اومدن پایین تر متوجه احترام بودم که چه جوری داره ما رو نگاه می کنه . با توجه به این که شریف اونو گاییده بود و موتورشو به کار انداخته بود می دونستم که بازم تحریک میشه . کامیار : احترام خانوم تا حالا کسی بهتون گفته که هیکل بیست و توپی دارین ؟. جون میده که یک ماساژور با لذت اونو ماساژ بده . فرزان : اتفاقا منم می خواستم همینو بگم که کامیار پیشدستی کرد و گفت . اصلا جوانان امروز این تن و بدنها رو ندارند . شما خانوما ی خوش بدن و جوونای دیروزی که بدن تمیزی دارین و من می دونم که با این بدنها تون می تونین به خیلی جا ها برسین . ..فرزان داشت کس شر می گفت . به خیلی جا ها برسین گفتنش دیگه خیلی بی مورد بود . از طرفی کامیار هم شروع کرد به ادامه حرفای قبلی خودش . واقعا حیفه که این فرم و این قالب خراب شه . احترام که گر گرفته صورتش سرخ شده بود گفت اتفاقا من هم نشسته ام تا ببینم چیکار می کنین . واقعا لذت بخشه که من این حرکات شما رو می بینم . دوست دارم ابن تجربیات شما روی دوستام پیاده شه . شما پسرای خوبی هستید و واقعا زحمت می کشید . فیروز خودشو به احترام نزدیک کرده بود . فرزان رو من سوار بود و در حال ماساژ دادن من . برای همین نمی تونستم کیر اونو به خوبی ببینم . اما کیر کامیار داشت می ترکید . عین خیمه چادر رو به جلو حرکت کرده بود . اگه به خاطر احترام نبود همین حالا شورتشونو پایین می کشیدند و اگه اونا این کار رو نمی کردند ما خودمون براشون انجام می دادیم . حریصانه به اون نگاه می کردم . دو تا پسرا در حال مالوندن من و ماه منیر بودند . ماه منیر : پسرا ما که خوشمون میاد اشکال نداره که لذت خودمونو با آه و ناله نشون بدیم . -چه اشکالی داره ! هر جوری دوست دار ین نشون بدین . ماه منیر شروع کرد به ناز و ادا نشون دادن و همون حالتایی که یک زن در هنگام کس دادن نشون میده ولی با یک درجه کمتر . احترام ماتش برده بود . -احترام جون مگه چی شده . منیر جون خوشش میاد داره حس خودشو می ریزه بیرون . تو هم اگه بری زیر دست این پسرا همین حس و حالو پید ا می کنی . این پسرای ورزشکار مجوز مالوندن دارن . کارشون هم شرعیه و تو می تونی خیلی راحت خودتو بدی به دست اونا . قبلا هم بهت گفتم ما که میریم دکتر زنان محرم ما هستند . جسارتا حتی شورتمونو می کشیم پایین و پزشکا به اون قسمت از بدن ما که نا محرم اجازه نداره دست بزنه دست می زنن . این آقایون هم از اونجایی که کارشون شفا و درمانیه میشه گفت اونا هم محرم ما هستند . احترام ماتش برده بود . خودمم باورم نمی شد که تونسته باشم این جوری مخ احترامو به کار گرفته باشم . هر چند شاید این اون بود که داشت ما رو رنگ می کرد و می دونست که این کارایی که داریم می کنیم به نوعی جنده بازیه . -آخخخخخخخ فرزان .. فرزان جوووووووون بمال روی این کووووووووون .. فکر کنم لا به لاش یه خورده چربی جمع شد ه . .. -اشی جون میشه شورتو در آورد ؟. -ببینم مجوز وزارت بهداشت جمهوری اسلامی رو داری ؟/؟ -آره عزیز دلم ما کارمون همه شرعیه .. -فدای دین و ایمون تو . از اون طرف ماه منیر هم که دیده بود من دست به کار شدم به کامیار گفت که اونم دوست داره شورتشو در بیاره . اگه احترام مخالف می بود می تونست در جا پا شه و بره ولی مات و مبهوت همچنان داشت به ما نگاه می کرد و می دونستم که داره لذت هم می بره .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
صفحه  صفحه 9 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA