انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین »

زبون دراز


مرد

 
درخواست ایجاد تاپیک تو تالار سکسی به نام "زبون دراز" رو داشتم
(۲۸ قسمت)
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت اول

توبچه های خونه من ته تغاری بودم . دو تا خواهر و یه برادر بزرگتر از من همه از دواج کرده رفته بودند و من مونده بودم و پدر و مادرم که هردوشون معلم باز نشسته بودندو با یه حقوق بخور و نمیری زندگی رو پیش می بردند .. بازم جای شکرش باقی بود که وسطای شهر یعنی همین تهرون بزرگ خودمون بین فردوسی و توپخونه یه خونه کلنگی قدیمی از خودمون داشتیم که پول اجاره خونه ندیم . بر خلاف دو تا خواهر و یه برادر بزرگتر از خودم که حداقل یه لیسانس کیلویی و آبگوشتی هم که شده گرفته بودن من اهل درس و این حرفا نبودم . فقط دنبال تفریح و دختر بازی بودم . به هزار مصیبت خودمو تا دبیرستان کشوندم . از اونجا به بعدش هم هر چه وعده و وعید بهم می دادن که اگه بری دانشگاه شیر می کشیم و پلنگ می کشیم به کت من نمی رفت که نمی رفت . کار به جایی رسید که پدر و مادرم به یه دیپلم خشک و خالی هم قانع شده بودن . شاید اگه خوش تیپ نبودم و تیپ دون ژوانی نداشتم راحت می رفتم دنبال درس و مشقم . در هر حال سعی می کردم با یه دختری دوست شم که از قبل منو نشناسه و از خونه هم بهش زنگ نزنم .آ درس هم بهش نمی دادم . در عوض با زبون بازی و این حرفا خودمو عاشق دلخسته اش نشون می دادم . وبعد هم که حالمو می کردم و حداقل از کون می کردمشون خودمو گم و گور می کردم .. ملاک انتخاب من یکی کون گنده داشتن دخترا بود و یکی دیگه این که من باید از اونا جذاب تر می بودم که زبونشون رو من دراز نباشه . مدیر و ناظم و معلما از دست من عاصی بودند . موقع امتحان میومدن اکثرا بالا سر من ولی من کار خودمو می کردم . از هیچ درسی به اندازه شیمی بدم نمیومد . به سال آخر هم رسیده بودم . تا به حال شیمی رو با تقلب و تک ماده یه دو سه سالی قبول شده بودم . یکی می گفت چون قبلا تک ماده زدی دیگه نمی تونی یکی می گفت میشه . در هر حال بابا ننه مهربونم سال آخرو واسه مجتبی جون عزیز دردونه شون یه معلم شیمی خصوصی گرفتن . البته همچین خصوصی خصوصی هم نبود . ما سه نفر بودیم که می رفتیم پیشش درس . هیچی بلد نبودم . اصلا نمی دونستم فرمول آب چیه ؟/؟یه بار دبیر خصوصی شیمی که زن بود واسه مسخره کردن من ازم پرسید فرمول اب چیه ؟/؟یکی از پشت سرش بهم رسوند و منم که قاطی کرده بودم گفتم هاش او دو-بچه های ابتدایی بلدن جواب بدن تو اصلا واسه چی اینجایی .؟/؟می خواستم بگم که واسه دید زدن کون گنده اته که هنوز نرفتم و اینجام . حداقل هفت هشت سالی بزرگتر از من بود . خیلی تو کف کونش بودم . بد مصب مانتو هم نمی پوشید تا این کونش هوش از سرم نپرونه . هر وقت بهم پشت می کرد می رفتم تو نخ کونش . چند بار دم در موسسه منو با دوست دخترای کون گنده ام دیده بود . هر سری هم منو بایکی می دید . دیگه خسته شده بودم . خیلی منو کنف می کرد . کار به جایی رسیده بود که درس که تموم می شد به دوستام اشاره می زدم برین من بعدا میام . می نشستم و زل می زدم تو چشای خانوم دبیر و بهم پشت که می کرد کونشو دید می زدم . خیلی به خودش فشار می آورد که چیزی نگه . صورتش داشت منفجر می شد -ببینم تو هدفت چیه ؟/؟از چی خوشت میاد ؟/؟-من از درس خیلی خوشم میاد . دوست دارم همه کارام عملی باشه . من از اختراع و خلاقیت خیلی خوشم میاد . مثلا برای آب و فرمولش یه زنجیره و مدل جدید درست کردم که اون فرمول غلطه رفته طرف فرمول درسته -نفهمیدم منظورت چیه ؟/؟.فوری یه کاغذ دادم دستش .راستی راستی کله ام واسه این جور چیزا خوب کار می کرد . درسو کوفتم می گرفت بخونم . عکس یک کون گرد و بر جسته رو کشیده بودم و یه سوراخ کون گشاد هم اون وسط واسش گذاشته بودم . بالای دو تا قاچ کون به انگلیسی حرف هاش رو نوشتم و کنار سوراخش نوشتم (او).بعد یه عکس کیر با دو تا بیضه درشت کشیدم و نوک کیر رو در تماس با سوراخ کون قرار دادم . روی تنه کیر یا آلت نوشتم اچ یا همون هاش و روی دو تا بیضه هم دو تا حرف (او)انگلیسی گذاشتم -ببخشید خانوم دبیر اون اولیه گرده فرمول صحیح آبه و دومی فرمول غلطشه که من اون روز به شما جواب دادم .البته اگه تو بطنش برین آب پیدا میشه حالا یه سوال داشتم اگه این دو تا با هم جفت شن یه ماده جدید به قرمول هاش سه (او)سه درست میشه ؟/؟-خفه شو آشغال عوضی کثافت . کاری می کنم که از مدرسه اخراجت کنن . شانس آورده بودم که آدرس درست و حسابی نداده بودم و تازه کی دردسر داشت توی تهرون بزرگ دنبال این جور کارا بره .فلنگه رو بستم وقبل از این که بقیه بفهمن چی شده پا به فرار گذاشتم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت دوم

خوشبختانه دیگه واسم شر درست نشد و اون معلم لعنتی رو ندیدم . با هزار مصیبت دیپلممو گرفتم . گفتم شانسکی یه کنکوری شرکت کنیم شاید قبول شدیم . بغل دستی ماماشاءالله همچین تر و فرز سوالارو جواب می داد که گفتم حتما پزشکی دانشگاه تهران رو شاخشه . جون چه حالی میده . باهاش همکلاس میشم . یعنی مجانی و تخمی منم دانشجو شم ؟/؟با چشمای عقابی و تیز بینم هر چی که اون جواب می داد منم رو نویسی می کردم . هفت هشت تا سوالو از سر تفریح خونده بودم . جواب یکیشونو می دونستم با اونی که از دست یارو رونویسی کرده بودم فرق می کرد . خودمو قانع کردم که یارو حتما یه چیزی می دونه و من قبلا اشتباه می کردم .. ریدم به این شانس کیری خودمون که یه بنده خدایی می گفت که سوالای همه یکی بوده ولی در چهار مدل چاپ شده وشماره ها با هم یکی نیست . مثل این که خدا داشت بهم می گفت که دیپلمو الکی بهت دادیم ولی دانشگاه رو که نمیشه مفت مفت بری . اونجا که خونه خاله نیست . چطور می خوای درس بخونی ها ؟/؟اومدیم و شدی یه دکتر قلابی ؟/؟چه بلایی می خوای سر مریضات بیاری ؟/؟..حالا سوالا یکی بوده یا ترتیبش فرق می کرد و گفته اون بنده خدا درست بوده کاری به این کارا ندارم چون آخرشم خودم نفهمیدم ولی هیچی مجبور شدیم بریم سربازی . واسم پارتی بازی کردند و آموزشی و بعد از آموزشی رو توی همین تهرون خودمون نگهم داشتن . تازه بیشتر شام و ناهارا هم خونه بودم . خیلی بیشتر از مدرسه خوش می گذشت . بعد از ظهر ها رو می رفتم دنبال کون گنده ها . کون گنده ای رو دوست داشتم که شکمش لاغر باشه پاهاش کشیده و متناسب و تنها جای برجسته اش همون کونش باشه واگه سینه هاش هم درشت بود بد نبود خوش سلیقه و خوش اشتها بودم . یه تبلیغات به روزنامه هم می دادم بد نبود . یاد اون خانوم معلم شیمی افتاده بودم . حاضر بودم شیش کلاس عقب نشینی کنم فقط یه شب کونش مال من باشه . دوران خوش و خرم سربازی هم تموم شد . تنها بدی سربازی این بود که از لویزان تا خونه من یه خورده دور بود . وقتی هم که بر گشتم همه می گفتن زودباش برو دنبال کار تا یه سر و سامونی بهت بدیم . آخه من سر و سامون می خواستم چیکار کنم . یه مدل کوس بکن یه مدل کون بکن که نشد زندگی . آدم زود خسته میشه حالا زنا سیستمشون طوریه که می تونن با یه مدل کیر کنار بیان منو بگو که با این سن کمم یه عمری درحال کون کردن و کوس کردنم و خسته نشدم . کوس زیاد نکرده بودم . دو سه بار کوس چند تا زن مطلقه رو که دو رو بر مون زندگی می کردند گاییده بودم . آخه یه جوون بیست و یکساله رو چه به ازدواج . از بس به دنبال کارای زیر شکمی بودم خیلی هم می خوردم . تموم تنم کوفته شده بود . یکی بهم گفت که برم حجامت تا خونهای کثیفم تخلیه شه . راستش خون که می دیدم رنگم زرد می شد . یه دکتر زنی رو بهم معرفی کردن که حجامت می کنه . ده دفعه رفتم مطبش و شلوغ بود و بر گشتم تا این که یه روز آخر وقتی دیدم خلوته و نه از مریض خبری هست و نه از منشی . سرمو گذاشتم پایین و رفتم تو مطب . و اتاقش .-ببخشید آقا مطب تعطیله دکتر داشت واسه خودش راه می رفت زن میانسالی بود چهل می شد . ولی وای چه کونی !دست کمی از کون اون معلم شیمیه نداشت -خانوم دکتر جوون و خوشگلی مثل شما که نباید این قدر زود خسته شه و مطبو زود تعطیل کنه . یه لبخندی به لباش افتاد وگفت این دیگه به تشخیص خودمه . (یعنی من فضولی نکنم ). حالا مشکل شما چیه ؟/؟-تمام تنم درد می کنه یه قسمت بدنم یه خورده کبود شده -من الان نمی تونم حجامت کنم ولی می تونم شمارو ویزیت کنم حالا کجات کبوده ؟/؟شلوارمو قبل از این که مانعش بشه سه سوته پایین کشیده کیر کلفتمو که در اثر فعالیت زیاد یه قسمتی از جلوش قهوه ای شده بود نشونش دادم -ببخشید آقا شما بدون این که ازم سوال کنین که تخصصم چیه هر کاری دوست دارین انجام میدین ؟/؟تازه برفرض هم که متوجه شم این زشت نیست که آدم یه دفعه شلوارشو این جوری پایین بکشه ؟/؟-ببخشید خانوم دکتر یعنی میگین مریضای زن پیش دکتر زنانگی مرد نرن ؟/؟خانم پزشک از این حاضر جوابی من خوشش اومد و گفت حالا بیار یه معاینه ای بکنم .کیرمو گرفت تو دستش درجا شقش کرد این که چیزیش نیست کمتر کارش بزن تا این قدر کبود نشه -آخه خانم دکتر اگه کم کارش بزنم که رسوام می کنه . بی آبرو میشم میخواد فرار کنه از شلوارم بزنه بیرون -یعنی الان هم بری بیرون بی آبرو میشی ؟/؟-خب همین طوره که می فرمایید . دکتر ریخت و قیافه درست و حسابی هم نداشت . دماغشم که تو آفساید بود . مثل این که تعطیلی مطب و کیر کلفت و یه جوون خوش تیپ با نصف سن اون حسابی وسوسه اش کرده بود . چه ایرادی داره حالا دکتر شد دل نداره ؟/؟درو از داخل قفل کرد وگفت حالا به من نشون بده چه طور شد که اونجات کبود شد ؟/؟-منظورت کجاست خانوم دکتر .-حتما باید بگم کیرتو میگم ؟/؟-چه اشکالی داره !حالا جوابمو سریع یدم یا آروم ؟/؟-هر جور راحت تری تو که خیلی آروم بغلم زدی جوابموهم آروم بده . این جوری بیشتر متوجه میشم که ایرادت چیه . دردت از کجاست . هر موقع که از این دردا داشتی بیا من خودم درمونت می کنم اصلا بیا خونه ام . -شوهرتون چی ؟/؟-اون متخصص چشمه اون هفته رفته اسپانیا تا هم تو یه سمینار شرکت کنه و هم یه مدتی اونجا باشه . با خودم گفتم حتما چشاش معیوب بوده رفته درستش کنه وگرنه اگه سالم بود که دیگه تو یکی رو نمی گرفت . اونم یه زن جنده و بیوفارو . خیلی حشری شده بود . مثل دیوونه ها لختم کرد . تشک تخت معاینه رو پرت کرد رو زمین و منم که یه خورده ترسیده بودم نکنه بلایی سرم بیاره رو تشک دراز شدم با حرص خودشو لخت کرد وقتی کون عظیمشو دیدم تازه نفسی به راحتی کشیدم و با خودم گفتم حالا اگه بخوای تا صبح هم کنارت می مونم .. ادامه دارد .. نویسنده ..ا یرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
قسمت سوم

نزدیک بود زیر دست و پاش له بشم با این که زیاد سنگین وزن نبود ولی همون کون درشتشو که می دیدم هول می کردم . دوست داشتم بدون این که قیافه اشو ببینم فقط یه دست اون سوراخ کونشو بکنم و بزنم به چاک ولی این دکتر حشری ما واسم نقشه ها داشت .-زن که نداری -نه خانوم دکتر مجردم .. کاش می گفتم دارم . کوسشو که براق براق بود و خیس هم کرده بود انداخت رو دهنم . اصلا آمادگیشو نداشتم . ولی چاره ای نبود نمی تونستم دررم . ولی بیمزه نبود . -بخور حالشو ببر زن که نداری باید خیلی حال کنی .-پسرا همه آرزوشونه یه همچین تیکه مفتی گیرشون بیاد . سینه های سفت و تازه ای داشت . هنوز نوکش نازک بود و دورش زیاد قهوه ای نشده . معلوم بود شوهره یا آدم بیخیالیه یا رغبت نمی کنه که این مادر فولاد زره رو بکنه .-صبر کن الان بیشتر بهت حال میدم کیرمو گذاشت تو دهنشو مشغول ساک زدن شد -چقدر باحاله این کییییییرررررت . از کیر شوهرم خیلی باحال تر و کلفت تره جووووووون یه حالی بهت بدم که همیشه مشتریم شی .-البته آخر وقتا -خب می تونی بیای خونه ام در بست ویزیتت می کنم . به ساک زدنش ادامه داد و دهن از سر کیرم ور نمی داشت -نه خانوم دکتر . نه کیرم داره میره هوا داره پرواز می کنه -اولا به من دیگه بگو آذر ثانیا راست میگی هر چی بیشتر میکش می زنم دراز تر میشه و رو به هواتر .پس بیا . اومد روی کیرم نشست و در حالیکه کونش پشت به من بود بشین و پاشو می کرد وجور منو می کشید -کیف می کنی ؟/؟کدوم دختره که واست همچین کاری بکنه ؟/؟معلوم نبود این دکتره واسه چی این قدر رو من منت میذاشت . دلم واسه تماشای کونش لک زده بود . در یک پوزیشن درستی هم قرار نمی گرفت تا من راحت بتونم کونشو دید بزنم یا باهاش ور برم . -آذرجون -جون دل -می تونم یه چیزی ازت بخوام ؟/؟-جونمو بخواه -می تونی یه دور 180 درجه ای رو محورت بگردی که من بتونم راحت کونتم ببینم و حالشو ببرم .-نمیدونم این کونم چقدر طرفدار داره .!هر چی تو بگی . یه دور گشت و پشت من قرار گرفت . الان دیگه خیلی خیلی حال می کردم دو قاچای کونش مگه تو کف دستم بند می شدن ؟/؟تا دستمو بهش می رسوندم می پریدن . همش در حال فرار بودن .-آههههههه آذر چه کونی داری !اسیر کونتم . ا سیر اون سوراخ وسط کونتم . من تا اونم نگام نمیذارم امشب در مطبو تخته کنی -تو نمی دونی که آذرت چقدر حشریه . اونم تا تو تو هر سوراخش نذاری ول کنت نیست .. لامصب هر چی می خواستم این کونشو بدم بالا تا سوراخاش بیشتر معلوم شه و حال بیشتری ببرم مگه می شد ؟/؟بیچاره خودشو سبک کرد -امبد امید جون (خودمو به دروغ امید معرفی کرده بودم )دستتو برسون به سینه هام تو هوس می سوزه .خیلی وقته دست مرد بهش نخورده . امید جون امید من تویی . منو ارضاکن . حال بده بذار باهات حال کنم . بذار باهات اونجوری که دوست دارم عشق کنم -آذر جونم فدایی اون کونم . هر جوری دوس داری عشق کن حال کن .دکتر پر قوتی بود .-وایییییی امید سییییییننننننه هام کوسسسسسسسسسم . چه کییییییییرررررررررری داری !-اذر!کوسسسسسس داغغغغغغغغغت داره کارشو می کنه . من تقصیر ندارم وقتی خودشو رو کیر من حرکت می داد و پر و پاچه کونش یکسره می خورد به شکمم و لذتمو خیلی زیاد تر می کرد .-واییییی اومد ریختم آذر جون . شانس آوردم که جلو حرکت خودشو نگرفت و ادامه داد .-آذرکمرم سبک شد. جووووووون چه حالی !ولی هنوز سیر نشدم .-بیا همه جامو بخور تا سیر شی . راضیم کن امید . امید من تویی ... مقاوم شده بودم . خودمو کیرمو سپردم دست آذر و او بی مهابا منو می کرد . در واقع خودشو می کرد . عجب دکتر سر سختی بود. این دکتری که من دیده بودم با کیر مصنوعی ویبره و برقی هم به این زودی آبش نمیومد ولی یکی دو دقیقه نشد که به خودم امید وار شدم . یه جیغ بلندی کشید و یه مداد معمولی رو که رو زمین افتاده بود برداشت و از وسط به دو نیم کرد . فکر کنم اون لحظه اگه موقع ارگاسم یه آجر هم دم دستش بود مثل کاراته بازا از وسط نصفش می کرد .ا مید امید من ارضا شدم جااااااااااان فکرشو نمی کردم .-اذر جون حالا دیگه نوبت منه کیره رو کشیدم بیرون ودمرش کردم کونش در میون تنش مث یه تپه ای بود در یه دشت صاف خودمو انداختم رو تپه بغلش کردم بوسیدم از اون کونای بیست بیست بود سفید و بدون لک .-جووووووون اذر آذر آذر دکتر جونم دوستت دارم آذر دوست دارم سرمو بذارم رو همین کونت و تا صبح بخوابم وقتی که بیدار شدم بکنمش . جووووون اشتهای آدمو واسه همه چیز باز می کنه . دوستت دارم آذر . اووووووووفففففف دارم می میرم . دکتر دستشو گذاشت زیر سرش و خودشو به من سپرد رفتم از رو میزش یه پمادی ور داشتم که می گفت استعمالش واسه سوراخ کون ضرری نداره من با این پماد علاوه بر سوراخ کون روی کون آذر جونو هم سفید مالی کردم ماساژش می دادم با سوراخ کونش بازی می کردم .-آههههههههه امید جون خیلی کیف میدی . دوباره هوسسسسس کیییییییررررررررکردم -کییییییییییررررررررمنم هوس سوراخ تو رو کرده . کیییییییررررررررتو راهه . توراه کوووووونننننته . امید تو رو به آرزوت می رسونه . به اون چیزی که خواسته اته حالا فرقی که نمی کنه -نه امید من حالمو کردم واسه امشب خوبه میخوام یه جور دیگه کیف کنم زیاد حرف زده بودم . کیرمو چسبوندم به سوراخ کونش تا راهشو پیدا کنه . هنوز یک میل هم نرفته تو سوراخ داغ داغ کرده بودم . کیرمو مالوندم به کونش . به قسمتای گوشت آلود کونش . به قاچش . با پماد هم که چرب شده بود . کیرمو رو سطح کونش حرکت می دادم . داغ داغ داغ شده بودم . واییییی چه آبی اومد با لذت به کون نگاه می کردم . به آبی که از سوراخ کیرم میومد بیرون -امید امید اگه چیزی به تن کیرت چسبیده بدش به من بخورم . کیرمو گذاشتم تو دهنش و دو سه قطره ای رو که روی کیر و داخلش مونده بود میک زد و دوباره به وضعیت قبلی برگشت . کیرم دوباره سفت و توپ شده بود . با چند حرکت راهشو باز کردم و فقط در همون یکی دو فشار اول خودشو جمع کرد و بعدا آروم شد . شونه های اذرو ماساژمی دادم . موهاشو نوازش می کردم . آذر! کیییییرررررم بالاخره رفت توی سوراخ کونت . جوووووووون به این زودی هم آبم نمیاد می تونم باهاش حال کنم -منم دارم با کیییییرررررت حال می کنم -داخل کونم داره نرمش می کنه . خونو تو تموم مویرگاش به جریان در آورده . بکن بکن کونمو بکن . اوووووووووففففففف فکر کردی امید کونم تو رو به آتیش می کشه سوراخ کووووووونننننننم آب کییییییرررررررتو می خواد همین الان . آبتو خالی می کنم . نمی دونم چیکار کرد که دو تا قاچای کونش به هم بچسبند و کیرم دیگه جای نفس کشیدن نداشته باشه .-واییییییی من که دیگه مردم آذر آذر آتیشم زدی دوباره آب کیرم جمع شده داره میاد میاد -بذار بیاد بریزش بکن منو جووووووووون اووووووووووف دکتر کارشو کرد -جزغاله ام کردی آذر .!مثل اسمت آتیش و اتیشپاره ای !هوووووووووفففففف آهههههههه امید مقعدمو سوزوندی .-عزیزم تازه این دفعه آبم کمتر بود هر چی داشتم دو دفعه قبلش کشیده بودی . لحظاتی بعد بغلم کرد و لباشو رو لبای من قرار داد . بوی عرق و ادکلن قاطی شده بود . چشامو بستم تا از بوسه لذت بیشتری ببرم ... خوش گذشت ؟/؟-خخخخخخخیییییلییییی آذر جوووووون . قرارشد که من فردا برم به یکی از بیمارستانهاسی شهر که خواهر این خانوم اونجا سهامداره و خودشم یه جراحه ویه کاری برام گیر میاره . با این که از خون و بوی بیمارستان خوشم نمیومد ولی بهم می گفت که سفارش می کنه که یه کار تمیز به من بدن . اون شب وقتی که به خونه رفتم و این خبر و به خونواده ام دادم مادر از خوشحالی داشت بال بال می زد . خدایا شکرت که دعای این مادرو مستجاب کردی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت چهارم

فردای اون روز رفتنم به یه بیمارستانی که خانوم دکتر آدرسشو داده بود . همشیره اش که دکتر زنان و زایمان و نازایی بود هنوز تشریف نیاورده بودند . حالم داشت از بوی بیمارستان و الکل بهم می خورد . اومدم بیرون و یه زنگ به موبایلش زدم و خودمو معرفی کردم -امید خان شما هستین ؟/؟من امروز یکی دو ساعتی جراحی هامو به تعویق انداختنم به خاطر شما . یه صحبتایی داشتم در مورد نظم و انضباط و مقررات بیمارستان . صلاح دونستم که تو خونه مطرح کنم . خونه ام یه کوچه دور تر از بیمارستانه آدرسو داد و گفت بیا تا یه چیزایی رو واست روشن کنم . به عجب شخصیتی شده بودم و خودم خبر نداشتم . حتما خواهرش خیلی روش نفوذ داشته . بادی به غبغب انداخته و یه تشکری هم از کیرم کردم و به طرف خانه دکتر شماره 2 به راه افتادم . یه خونه ویلایی شیک و بزرگ البته دو طبقه بود حالا چون آپارتمانی نبود از دید من ویلایی اومد . با کلی گل کاری و سنگ کاری و تودل شهر شبیه یه بهشتی بود وسط جهنم . در زدم یه بفرماییدی شنیدم و سی چهل متری رفتم تا به هال و پذیرایی رسیدم .دکتر مکتر ندیدم . فقط یه زنی رو دیدم که حول و حوش 45 سالی داشت ولی خیلی خوشگل و آرایش کرده با یه بلوز دامن کوتاه صورتی پر رنگ که به پوست سفید صورتش میومد و یه کون توپ و گنده ای که می خواست از زیر دامن بپره تو بغل من . داشتم تحریک می شدم ولی خدایا اینا دیگه کین از دیروز به تور ما می خورن . سن مامان و مامان بزرگ ما رو دارن . ولی خب باهاش دوست شم بد نیست . البته اگه خانوم دکتر اجازه بده که با منشیش دو ست شم . -ببخشید با خانوم دکتر کار داشتم .-خودمم بفرمایید وایییییی یعنی اینم آره ؟/؟نه بابا بیخود به دلم صابون نزنم . این میخواد با همین وضع بیاد بیمارستان ؟/؟حتما اشکالی نداره . یه سری از مقررات بیمارستانو واسم تعریف کرد . و این که یه کار درست و درمون بهم میده و من باید کمک دکتر بیهوشی بشم . مریض که میاد وارد اتاق عمل که می شه از لحظه بیهوشی تا بهوش اومدنشو ور دست دکتر بیهوشی میشم . در آمدشم خوبه فقط همینو از حرفاش فهمیده بودم . بقیه مدتو رفته بودم تو نخش . خیلی خوشگل تر از خواهرش بود . دماغش نه تنها در آفساید نبود بلکه توزمین خودش قرار داشت . چشای خوشگل لبای غنچه ای . چقدم به خودش رسیده بود . یعنی میشه اونو هم ردیفش کرد؟/؟یه خورده پوست صورتش مسن تر از خواهرش نشون می داد . حالا من با پوست صورتش چیکار داشتم . معمولا پوست تن و مخصوصا کون در سنین بالا هم خیلی لطیف و تازه نشون میده ومن حتم داشتم که اینم جزو همیناست -اقا امید خیلی بهم خیره شدی .-آدم محو زیبایی و طراوت شما که میشه هوش از سرش می پره -راستی خواهرم می گفت که یه مشکلی در آلت تناسلی شما وجود داره از نظر اون ظاهرا چیزی نبود و یه تغییر رنگ عادیه ولی چون اینا در تخصص منه بهتره من هم یه نگاهی بکنم . اوخ جووووووون حالا دیگه یواش یواش داشتم اطمینان پیدا می کردم که اینم آره میخاره . اون دیروزی که من خودم شلوارمو پایین کشیدم کوس و کونشو تقدیم کرد وای به این که خودش داره شلوارمو پایین می کشه . شورت و شلوارمو با هم تا نصفه کشید پایین . گوشی ضربان قلبو گذاشت گوشش و کیرمو محکم بایه دست چسبید و سر گوشی رو گذاشت رو کیرم -خانوم دکتر چی شده -هیچی دارم ضربان نبضو اندازه می گیرم فهمیدم داره کوس شر میگه آخه تا حالا نشنیده بودم تعداد وضربان نبض کیر رواندازه بگیرن . آخه با ضربان قلب چه فرقی می کنه . این دکتر هم یا خودش کوس بود یا مارو کوس گیر آورده بود یا هر دوتاش که این هردوتاش فکر کنم درست تر بود .-ببخشید خانوم دکتر چیزی شده ؟/؟-نمیدونم چی بگم ضعف خون رسانی به این ناحیه مشهوده . باید باورزش و نرمش و ماساژبا این مشکل مقابله کنی تا خون بیشتری درش به جریان بیفته -ببخشید همشیره دیروز می فرمو دکه کمتر نرمشش بدم -نه تو متخصصی نه اون همشیره دکتر عمومی من . من دارم اینو بهت میگم . می تونی قرص هماتینیک وخون ساز هم بخوری ولی اون برای کل بدنه . هرچی با خودم فکر کردم حرفای خواهر دیروزی بیشتر با عقل جور در میومد من که بیشتر روزا در حال گاییدنم یعنی همون ورزش و نرمش کیر . پدر این کیرو در آوردم . کیرمو گرفت توی دستش و باهاش بازی کرد و مثل حالت جلق حرکتش می داد . دارم این کارو می کنم که خون داخلش بیشتر به جریان بیفته -آهههههه دارم یه جوری میشم -منم این کارو می کنم که یه جوری بشی دیگه . کیرمو گذاشت تو دهنش -خانوم دکتر -من اسمم مینوست -مینو خانوم شما شوهر دارین -یعنی چه منظورت چیه -آخه تو مرام ما نیست که با یه زن شوهر دار طرف شیم -اولا من دارم طبابت خودمو می کنم ثانیا پیش قاضی معلق بازی ؟/؟دیروز با آبجی کوچیکه ما که طرف می شدی از این حرفا نبود ؟/؟حالا می خوای خودتو جوونمرد نشون بدی ؟/؟من که میدونم تو کشته مرده کوس و کون مفتی . خوردم و دم نکشیدم .-جااااااان چه حالی می کنم امروز . شوهرم الان هشت ساله رفته امریکا ازش خبری ندارم و منم هشت ساله دارم خاک می خورم . امروز دیگه باید خاکمو بگیری .. کیرمو با لذت ساک می زد .. ومنم که دیدم وضع این جوریه در یک حالت پر هوس و پرفشار جلوگیری نکرده و مثل فواره آبمو ریختم تو دهن مینو جون -بریز بریز بریز بیشتر بریز هرچی داری بریز . خیلی وقته به من نرسیده . جووووووون همه شو می خورم . دهنشو بسته بود که قطره ای هم به زمین نریزه دیگه حرف هم نمی زد که آب کیر من روزنه ای برای برگشت نداشته باشه . همه رو که خورد گفت جون اگه بدونی آب کیر شما مردا چقدر ویتامین داره . توصیه من اینه که اگه بخوای پوست کیرت به رنگ سابق بر گرده باید به یه جایی فرو کنیش که تحرک بیشتری داشته باشه تا خون بیشتری بهش برسه . کوس خیلی بهتره و خاصیت درمانیش هم بیشتره .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت پنجم

این مینو علاوه بر آن که جذاب تر و خوشگل تر هم بود حشری تر هم بود و باید خوب از عهده اش بر میومدم تا نمک گیرش کنم و اونم توی بیمارستان هوامو داشته باشه . شاید یه علت حشری تر بودنش این بوده که تو این چند سالی کسی اونو نگاییده .ا گه این طوره پس چطور این قدر راحت خودشو در اختیار من گذاشته . حتما خواهره از من تعریف کرده . پس این خواهره چطور تواین چند سالی نتونسته بود کسی رو واسش ردیف کنه .؟/؟حتما تا حالا یه کوس خلی مثل من به تورش نخورده بود .آ خه کی میومد اون مادر فولاد زره رو بکنه . فقط کونشو می خواستم . به قسمت کوس خلی ام که می رسیدم سوالاتم از خودم تموم می شد .ول می کردم .-حواست کجاست امید جان . نمیای بریم رو تخت ؟/؟یا همین جا راحت تری . نگاهی به هال انداخته دیدم بیشترش سرامیکه و یه قسمتش قالیه که پوستو می سوزونه . هیکل ناز و پنجاه شصت کیلویی اشو رو دستام قرار داده بردمش روی تخت . آخر الزمون مثل این که به الان میگن . قبلا بعضی از جنده های شهر نو یه حجب و حیایی داشتن . الان ادمای متشخص جامعه راحت میان کوس و کون خودشونو میذارن حراج . البته واسه ما و من که بد نشده . ولی خب نصیب همه که نمیشه . زرنگی یعنی همون کوس خلی میخواد که من دارم و یه خورده خوش تیپی و گاهی هم پر رویی . منم مث آدمایی که میخوان برن حموم جلدی خودمو لخت کردم و رفتم بپرم رو دکتر مینو و اونو لختش کنم دیدم که کوس خلی و بچه بازیش گل کرده . منو با اون کیر کلفت دیده بود فکر می کرد دل و دماغ این موش و گربه بازیها رو دارم فوری از تخت پرید پایین و گفت اگه می تونی منو بگیر . عین پلنگ می دوید خدایا زده به سرش . سر پیری هوس چه چیزایی که نکرده بود . حالا باید مثل بازی کبدی که هندیها تو آسیا و شایدم تو دنیا اولند اونو محاصره اش می کردم و می گرفتمش . مگه دم به تله می داد .؟/؟خیال کردی ؟/؟اگه تونستی منو بگیر . من که حوصله ام سر اومده بود کیرمم نزدیک بود بخوابه گفتم خانوم دکتر مینو خانوم الان بیمارستان منتظرتونن چند تا جراحی دارین . جون چند تا بیمار تو دستای شماست .-اشکالی نداره یه خورده دیر تر . هیشکدومشون سزارینی نیستند که خطرناک باشه ... بابا جون ای ول این دیگه کیه روی هر چی کوس خلو سفید کرده ودستشونو از پشت بسته . فکر کنم شوهرشم از دست این کاراش گذاشته رفته امریکا . چند ساله کوس ندادی حالا که کیر دیدی چرا این قدر لفتش میدی . دلم یه ذره شده می خوام ببینم کارم چیه منم کسی شدم واسه خودم . همه میگن آقا مجتبی با نام مستعار امید شده کارمند بیمارستان . واییییییی چه کیفی داره . ولی اون لباس سبزایی که تو قسمت اتاق عمل می پوشن چقدر مسخره هست . انگاری تو تن آدم داره آواز میخونه .-ببین امید جون تو هم اگه ورزش کنی مثل من سر حال میشی یکی از دفعات که رفت از دستم در ره و ته یه قالیچه کوچیک کنار هال ایستاده بود منم مثل فیلمای پلیسی سر قالیچه رو کشیدم هر چند نیفتاد ولی سرعتش کم شد و افتادم روش . بالاخره گرفتمش . دیگه نمی تونست از دستم در ره . افتادم به جونش . دیگه گوش نمی دادم چی میگه . می خواستم یه دست وحشیانه بکنمش . واگه هم عصبانی شد و بهم کار نداد به درک به شخصیت من بر خورده بود . بلوزشو با فشار کشیدم و با آخرین زور دو تا دستم جرش دادم می خواست در ره نمی تونست . کونش ماشاءالله از بس گنده بود هر چی پامو می ذاشتم روش تا دمرو پرس شه دوباره عین باد کنک بالا میومد . سوتینشو در آوردم و نیمتنه اش لخت شد . دامنش تن کونش چسبیده بود . زیپ دار هم بود . نه می شد زیپشو باز کرد نه از کونش کشید پایین . همون اولش به مانع می خورد . اگه یه قیچی داشتم می شد کاریش کرد . خیلی عصبانی شده بودم . به ویژه وقتی که جنده خانوم خصوصی می فرمود چه حالی میده وقتی که می بینم نمی تونی هیچ کاری بکنی -چه جوری این دامنو پات کردی ؟/؟.درسته الان اینجا نمی تونم کاری بکنم ولی میدونم چیکار کنم . اونو روی زمین می کشیدم و این طرف و اون طرفش می کردم . تنش درد گرفته بود . جوووووون روی میز توالت یه قیچی کوچیک پیدا کردم . دامنشو با اون قیچی چاک دادم . تنش درد گرفته می سوخت ازبس رو زمین کشیده بودمش . وقتی که دامنشو قیچی می زدم و کون نازش از اون زیر ذره ذره نمایون می شد تازه متوجه می شدم که چه تیکه ای گیرم افتاده . جااااااان نظیر این کونو تو سایت کون گنده ها هم ندیده بودم . یه شورت صورتی هم اون زیر داشت که نمی ذاشت درش بیارم ولی از بس کونشو زدم که سست و بیحال شد و تسلیم . من تازه گرم افتاده بودم . دستمو با فشار و خشونت گذاشتم لای کوسش . کیرمو به طرف سوراخ کونش نشونه گرفتم خط وسط کونشو با دو تا دستم باز ترش کرده کیر کلفتمو به سوراخ خشک کونش فشار دادم . مینو جیغ شدیدی کشید . نهههههههه نههههههه مقعدم . کونم . جررررررمی خورم . من باید برم بیمارستان -جررررررررت میدم . بذار چاک بخوره چه حالی می داد ولی خشک بود به گریه افتاده بود ولی مروت سرم نمی شد . با همون کون خشکش این قدر بازی می کردم تا یه خورده رفت و با همون یه خورده هم قانع بودم . دیگه با این شرایط سخت نمی تونستم پیشروی کنم دلم واسه کونش نسوخت واسه کیرم سوخت که کله اسش درد گرفته بود و نمی تونست پیشروی کنه . توهمین چهار پنج سانت محدوده ای که کیرمو گذاشته بودم تو کونش مانور می دادم -مینو جوووون من جووووون میدم واسه همچین کون گنده هایی . ببینم همش مال خودته ؟/؟-آره بود ولی فکر کنم یکی باید بیاد مقعدمو جراحی کنه -حقته بالاخره خیاط تو کوزه افتاد . داشتم حال می کردم رو کونش سوار بودم و کیرمو تو همون مقدار جا عقب جلوش می کردم . این تازه شروع سخت سکس من بود . هنوز واسه بقیه اندامش نقشه داشتم . یه جوری باید می گاییدمش که باید می گفت بابا منو ول کن تو که منو گاییدی .. ادامه دارد .. نویسنده ..ا یرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت ششم

وای عجب هیجانی داره . هیجان با درد خیلی حال می کنم . کیرمو بیشتر تو کونش فشار دادم . -خانوم دکتر ببینم هنوزم حال می کنی ؟/؟-آررررررررره عزیزززززززم . دردش هم شیرینه هم وحشتناک . امکان نداره تو رو از دست بدم . هم داشتم با کونش حال می کردم هم لجمو در آورده بود . دو تا کف دستمو گذاشتم دو طرف کونش . مثل چنگک کونشو کشیدم بالا . با حالتی که کیرم از داخلش در نیاد به جای این که بگه دردم اومده گفت مواظب باش که کونم خط نیفته . با خودم گفتم که حالا این طرفو حال کنم باشه به کوسش که رسیدم اونجا هم یه تنبیه دیگه واسش در نظر می گیرم -جااااااااان مینو جون بیست بیستی ولی من حالتو می گیرم -هیچ کاری نمی تونی بکنی -بهت نشون میدم حرصمو در نیار . کیرمو با غیظ از کونش کشیدم بیرون . اونو به طرف خودم بر گردوندم . تمام زور و هیکل خودمو انداختم روش . پاهاشو به دو طرف طوری باز کردم که ترسیدم نکنه جر خورده باشه . دو تا انگشت شستمو گذاشتم دو طرف کوسش و اونو کشیدم -اویییییی چیکار می کنی ؟/؟داری بچه فارغ می کنی ؟/؟-کوسسسسسسست تنگه میدونم چه جوری گشادش کنم . حالتو می گیرم . دستشو یواش یواش فرو کردم تو کوس مینو به زور می رفت داخل . دندوناشو به هم می فشرد . اشک درد توی چشاش جمع شده بود .فقط همینو تونست بگه که ببینم دستات تمیزه ؟/؟-آره صبح قبل از این که صبحانه بخورم صابونش زدم . حالا چه اشکالی داره یه دفعه هم ما بشیم دکتر زنان !دکتر جون . معلوم نیست من دستمو گذاشتم توی کوست یا تو یه کاسه آب . مگه لوله های داخل شکمت نشتی داره ؟/؟-چی داری میگی بدجنس . منو تو هوس غرق کردی . داری منو می کشی . پس کی می خوای با کیرت هم یه آزمایشی ازش بگیری ؟/؟-زوده هنوز . دستمو تا مچ کرده بودمش تو کوس مینو و حرکتای رفت و بر گشتی رو به سرعت انجام می دادم .-امید جون می دونم اذیت شدی . منو ببخش من کیرررررررمی خوام . زودتر من کیییییییررررررتو رو می خوام دارم آتیش می گیرم . غلط کردم معذرت می خوام اگه دوست داری با کیرت پارم کن . جررررررم بده . فقط فرو کنش تو کوسسسسسسم . بیشتر از این آتیشم نزن . من نمی تونم برم سر کار اگه تو منو نسازی -کیر می خوای ؟/؟-آره آره امید جون . می خوام . زودتر بده . غصه حقوقتو نخور . دوبرابر یه کارمند بهت حقوق میدم . اصلا خودم تا مینت می کنم .-خودت گفتی ها می تونم با کیرت جرررررررت بدم .-آره بده . هر کاری دوست داری باهام بکن . این اژدها رو بفرست تو کوسسسسسم . حتی دیدنش هم هوسمو چند برابر می کنه . یه خورده دلم واسش سوخت و از حس انتقامجویی من کم شد بیچاره خیلی سختی کشیده سالهای زیادی بود که از نعمت کیر بی بهره بود . دستمو از کوسش در آوردم باید سیاستمو حفظ می کردم تا جا پامو توی بیمارستان محکم کنم و خودم و حرفم هردو سوارش باشیم . کیر آماده به خدمتو گذاشتم رو دهنش .-بده بخورمش جااااااان براش می میرم . جونمو بگیر . کونمو بگیر . کو سسسسسمم بگیر . با لحنی خشن بهش گفتم فعلا تو کیرمو بگیر تو دهنت .با فشار و بیرحمی کیرمو فرو کردم تو دهنش. با اینکه دندوناش یه خورده داشت اذیتم می کرد ولی من همین جور کیرمو به طرف حلقش فشار می دادم . نفسش بند اومده بود . صورتش کبود شده و حالش داشت بهم می خورد -از دست من در میری ؟/؟حس کردم واسه گلو و حلقش تا همین جا بسه .کیرمو از دهنش کشیدم بیرون و این دفعه دیگه کوسشو هدف گرفتم .هنوز سرفه هاش قطع نشده بود که کیرمو با یه شلیک موشکی فرستادم تا ته کوسش -آیییییی آیییییییی آیییییی پدرم در اومد . خواهش می کنم حال میدی ولی خیلی درد داره . منو ببخش مزه میده دردش هم زیاده . خواهش می کنم ضربه کیرتو از پایین به بالا بزن از بالا به پایین که می کنی انگاری همه تنمو می خوای جر بدی . کوس خیلی با حالی داشت بیشتر از این نباید اسراف می کردم خودم خیلی حشری شده بودم باید کاری می کردم که اونم به آخرین حد هوسش برسه و دیگه نتونه ازم دل بکنه سکسو به وضعیت عادی رسوندم تا خودمم به اوج لذت برسم . کیر من تو کوس خیسش داشت شنا می کرد مینو به خودش می پیچید آخخخخخخخ بیا نزدیک تر خودتو بنداز رو من . مردم دیوونه شدم از هوس . سینه و شکممو باهاش مماس کردم . بوسه لب به لبو شروع کرده و سینه هاشم در حالی که به سینه هام چسبونده بود می غلتوندم .-کوسسسسمو بکن بکن ریلکسم کن . جووووون امید تو هم کیف می کنی ؟/؟-آره مینو خوشگله من . چرا کیف نکنم .کوس رئیسو دارم می کنم و میدونم رئیسم هوای منو داره -من کنیزتم . خدمتکارتم . تو اقای منی رئیس منی . اصلا می خوای نیا سر کار من خودم بهت حقوق میدم .-نه مینو جون سر کار رفتن خودش یه کلاس دیگه داره -اصلا تو خودت می خوای روزی چند ساعت بیا همین جا کارت این باشه که منو بکنی منم پول خوبی بهت میدم . پیشنهاد بدی نبود . شاید هر کس دیگه ای جای من بود راحت قبول می کرد . کوس مفتو هم می کرد . پول مفتو هم می گرفت . ولی اومدیم و فردا می خواستیم با یه دختر جوون ازدواج کنیم . بر فرض هم اگه نمی فهمید شغلم چیه بعد از عروسی چه طور می تونستم برم سر کار . هیچی باید از کار بیکار می شدم یا اگه این خانم دکتر وجودمو تحمل می کرد من چه طوری می تونستم از پس دو نفریشون بر بیام . این مینو حشری که من دیده بودم کار چهار تا زنو می کرد . واسه این که تو ذوقش نزنم گفتم مینو جان این تن و بدن هوس انگیزی که داری فوق العاده برام ارزش منده . لطیف تر از اندام دختر بچه هاست . هیچوقت نمی خوام ارزش این کوس و کونو پایین بیارم . هروقت بخوای با کمال میل و هوس کیرم در خدمتته ولی دوست دارم برم سرکار -هر طوری که تو بخوای عشق من .-حالا دوباره لباتو بچسبون به لبام . دوباره سینه هامو بغلتون . دست و پامو بپیچون . وایییییییی کییییییییرررررررت کوسسسسسمو سوزوند بززززززززن منو بکن -مینو دکتر من کوسسسسسست برام از هر دوا و شفایی بالاتره -خوشحالم اینو می شنوم . خوشحالم . خودشو گرد کرده بود . با دستاش بهم فشار می آورد . پاهاشو جمع کرد و تا اونجایی که می تونست دورکمرم حلقه زد .-آه آه آه امید عزیزم بگو بگو من برا کیرت بمیرم می میرم . بگو مینو واست بمیره می میره . من مریض توام زود باش بیمارتو شفا بده . اوخ جووووووون جووووووووون ادامش بده . قربون کیییییییییررررررررت برم من . حس جوونیها رو دارم . خیلی هم قویتر . یه حسی که چند سالیه نداشتم . حس می کنم داره آبم میاد . داره میاد جوووووووون اشتباه نمی کنم . همینه همینه بزززززن این کیر افسونگرتو همین طور فروش کن . باورم نمیشه . داره می ریزه همین جور همین جور . دیگه ساکت ساکت شده بود . حتی نمی تونست به آرومی هم حرف بزنه یه لبخندی گوشه لباش بود که نمی تونست محوشه کمرم سنگین شده آب کیرم جمع شده بود چند تا ضربه محکم دیگه به کوسش زدم تو یکی از این ضربه ها که کیرمو تا ته کوسش فرو کرده بودم دیگه یه سیل عجیبی تو رودخونه اش راه انداختم که بستر خشکشو پر از آب کردم -جاااااااااان آخخخخخخخ خیلی حال کردم بهم مزه داد . خیلی بیشتر از خالی کردن تو کون دخترا حال داد .. آبمو ریختم تو کوس مینو تا اونو به اوج کامیابی برسونم . حالا دیگه یه جوری لبخند می زد که فکر کردم داره می خنده .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت هفتم

کارم تو بیمارستان شروع شد . البته به صورت آزمایشی کارمو شروع کردم . این طور نبود که در جا برم قرار داد ببندم . ولی مینو جون گفت قسمت بیهوشی کار با حالیه و کارش مال از دانشگاه بر گشته هاس . جراحی اولو من با هاش بودم . منتهی زیر دست دکتر بیهوشی بودم . قبل از این که وارد اتاق عمل شم حالم داشت بهم می خورد . بوی الکل و بتادین و ساولون و رخت های شسته با وایتکس .. همه جارو تار می دیدم سرم گیج می رفت . حالت تهوع بهم دست داده بود . خیس عرق شده بودم . یه آبی به سر و صورتم زدم و با همون لباس مسخره وارد اتاق عمل شدم . دکتر بیهوشی و وردست قدیمش داشتن به من می گفتن که مریض که واسه عمل اومد رو تخت باید چیکار کنم .-اول خوب به تخت می بندیش البته اگه عملش با بیهوشی کامل باشه . بعد بهش سرم می زنی بعد داروی بیهوشی و فرو کردن لوله اکسیژن داخل نای و بعدشم اندازه گیری فشار در طی عمل و تزریق داروهای مورد نیاز تا آخر عمل و به هوش آوردن مریض و تنظیم اکسیژن ... داشتم سر سام می گرفتم . در جراحی اول می خواستن رحم یه زنو در بیارن . وای دکتر مینو یه چیزی گذاشت رو شکم زنه و چند سانت برش داد و یه خونی هم ریخت وای خون خون دوباره داشتم بالا می آوردم . نه این اصلا کار من نیست . من که از آمپول خوردن می ترسیدم حالا باید بیام سرم بزنم . صد رحمت به درس شیمی . این یه ساعت و خوردی عمل برام مث یه ساعت و خوردی گذشت . دکتر مینو همچین قرص و استوار کار می کرد و باهام جدی بود که انگار نه انگار دو ساعت پیش تو بغلم بوده خب باید سیاستشو حفظ می کرد -آقا امید دیدی چه کار حساس و با حالی بود . روز اول سخته بعدا عادت می کنی . عمل بعدی رو رفتم اتاق بغلی وای چشتون روز بد نبینه . این یکی بیهوشی موضعی داشت . یه مرد میانسال و شایدم تقریبا پیر بود اولش نمی دونستم واسه چی خوابوندنش . یه میله ای وسط تخت زده بودند و یه پارچه هم جلو صورتش کشیده بودن که اون جلوتر از شکمشو نبینه . عمل داشت رو پاهاش صورت می گرفت . نمی فهمیدم چی داره میگه . همش ازم می پرسید گرفتن ؟/؟بریدن ؟/؟قطع کردن ؟/؟بعد از چند دقیقه دیدم یه اره ای از اون اره های ریز و تیز دست دکتره . انگار داره میره یه درخت کوچیکی رو ببره . افتاد به جون انگشتای پای مریض . و قطع کردن .. نمی دونم طرف مرض قند داشت یا چی بود خدا میدونه نزدیک بود بیفتم روی شکم مریضه و برینم تو عمل بره . از اتاق عمل اومدم بیرون . نه دیگه فایده ای نداره . کوس دکتر مینو و خواهرش کرده . خیر کاررو خوردم . همون برم شیمیدان بشم یا عملگی کنم خیلی بهتر از اینجاست . ولی چه طوری در برم . تا بخوام لباس بپوشم و خارج شم ممکنه یکی منو ببینه و گزارش بده . نگهبان دم در ورودی اتاق عمل خیلی فضول تشریف داشت . رفتم رختکن کمد مخصوص خودمو باز کردم و دیدم پیرهن و شلوارو اگه بخوام بپوشم می زنه بیرون و ضایع میشه بالباس خودمم که نمی تونستم هنوز عرقم خشک نشده بود با همون لباس سبز اتاق عمل اومدم بیرون و به نگهبان هم گفتم سریع باید برم بخش یه چیزی بردارم -شما چرا آخه ....موبایلو پولمو بر داشته بودم با آسانسور خودمو رسوندم طبقه پایین . همکفی ها منو بر و بر نگاه می کردند . با همون وضعیت مسخره از بیمارستان اومدم بیرون می ترسیدم که نکنه یکی تعقیبم کرده باشه . نیمساعت تمام از این کوچه به اون کوچه و از این خیابون به اون خیابون تغییر مسیر می دادم . شانس آوردم که رنگ لباسا سبز بود وگرنه منو با دیوونه ها اشتباه می گرفتن . نمی دونستم کجای تهرونم . مالیخولیایی شده بودم باهمون لباسا سوار اتوبوس شرکت واحد شده و به طرف شمال شهر رفتم . به جایی رسید که همه پیاده شدند . تازه فهمیدم که چه خریتی کرده ام که ای کاش به جای شمال مسیر جنوبو انتخاب می کردم ولی خلاص شده بودم . از دست دکتر مینو در رفته بودم . بس بود همون یه دفعه گاییدنش بس بود . حالا جواب مامان بابا مو چی بدم . دلشون خوشه آقا زاده رفته سرکار . خاک بر سر بی عرضه ات مجتبی . لااقل نقش جنده مردو واسه دکتر مینو بازی می کردی و می تونستی این جوری کاسبی کنی ...تو همین فکرا بودم که دیدم نزدیک میدون تجریش یه ماشین سبز خارجی که نمی دونستم اسمش چیه جلوم سبز شد و بوق زدنو ول نمی کرد . خودمو کشیدم کنار تا رد بشه . دیدم ول کن نیست همین جوری بوق می زنه . یه دختره خرس گنده پشت این ماشین شیک لوکس و خارجی نشسته بود هر طرف می رفتم بوق می زد . آخرشم اومد راهمو سد کرد و گفت -آقا من با شما کار دارم این چه ریختیه که واسه خودت درست کردی ؟/؟خوب که نگاش کردم دیدم که ملوسکه . وای عجب گیری افتادیم از چاله افتادیم تو چاه این سوار ماشین کی شده ؟/؟وقتی که به کلاس خصوصی شیمی می رفتم باهاش آشنا شدم .اکثرا اونو اونجا می دیدم . مخشو زده بودم . اونم جزو کون گنده ها بود . ولی همه جاش گنده بود . حداقل 100کیلو وزنش بود . عاشقم شده بود . با این که دوست داشت باهام ازدواج کنه ولی حاضر شده بود که باهام خلوت کنه . مستقیم نگفته بود که بهت کون میدم ولی یه روز که خونه شون خلوت شده بود واسم زنگ زد و من نرفتم . هم راهش تا تجریش خیلی دور بود و هم خیلی خپله بود . از اونایی که فکر می کردم داره آدمو می خوره . نمی دونستم چیکار کنم . یه سالم ازم کوچیک تر بود -آقای فراری بالاخره پس از چند سال پیدات کردم . خیلی نامردی خیلی . سیمکارتتم عوض کردی . باشه خبر از ما نگیر . سوار ماشینش شدم و گفتم واسه دختر خوشگلی مث تو مرد کم نیست . خداییش خیلی جذاب و خوشگل بود و صورتش به نسبت هیکلش خیلی کوچولو و گرد و جذاب بود -اون روز نیومدی خونه مون و دلمو شکستی . از اون روز به بعد هنوز نتونستم خودمو قانع کنم که با هیچ پسری دوست شم -ببینم این ماشین مال کیه -مال خودمه دبیرستانو که تموم کردم بابام بهم کادو داد . حرفو عوض نکن مجتبی تو اون روز زدی تو ذوقم . من می خواستم خوشحالت کنم ولی تو نخواستی . تو دست رد به سینه ام زدی .. حالا تا شب خونه مون خلوته می تونیم باهم باشیم . میای بریم ؟/؟گفتم باشه ولی نمیدونستم با این حال بهم خوردگی که تو بیمارستان بهم دست داده بود و با این شیره ای که مینو ازم کشیده بود این کیرم دوباره می تونست بلند شه یانه ؟/؟..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت هشتم

.وارد یه کوچه پهن و خیلی شیکی شدیم . دیدم سر ماشینو بر گردوند و گفت نه بهتره که از در پشتی بریم می ترسم مش غلام مارو ببینه -مش غلام کیه ؟/؟-باغبونمون . حالا من برم اونو می فرستمش بره . به مقصد که رسیدیم ملوسک از ماشین پیاده شد و منم داشتم به این فکر می کردم این که از کاخ شاه هم بزرگتره یعنی خونه مال خودشونه ؟/؟اجاره ای نباید باشه . چون یه آدم عاقل که همچه جایی رو اجاره نمی کنه . اجاره اش در ماه پول یه آپارتمان میشه . ملوسک بر گشت و دلم طاقت نیاورد که فضولی نکنم -ببخشید این خونه شماست -پس مال کی می خواست باشه -منظورم همینه مال شماست -خب آره دیگه . بابام خیلی خونه و آپارتمان داره این از همه شون بهتره -مگه بابات چیکاره است -تو صادرات قالی و فرشه چهار گوشه تهرون و چند قسمت از وسطای شهر هم فروشگاه فرش داره و کلی هم نمایندگی و توی خیلی از کار خونه ها هم سهم داره .-خوش به حال داداشات -من داداش ندارم ما فقط دو تا دختریم خواهر بزرگم دو سالی میشه ازدواج کرده ولی بار دار نمیشه انگار نازاست . دامادم خیلی آقاست طلاقش نمیده و میگه خیلی دوستش دارم بابام خیلی سختگیره اگه عیب از آقا نصرالله بود صددفعه کاری می کرد که طلاق دخترشو بگیره چون خیلی دوست داره نوه دار شه . مخصوصا اگه پسر باشه . شرایط طوری شده که احترام آقا نصرالله چند برابر شده با این ایثار گریش . اون و خواهرم عاشق همن . اگه بگم این خونه شاید حدود چهار پنج هزار متری می شد اغراق نکردم . چند تا ساختمون قدیمی داشت و یه ساختمون جدید. ملوسک منو برد به اون جدیدیه -ببینم خونه رو که به امون خدا ول می کنین دزد نمیاد ؟/؟-برای دزد چیز خاصی نذاشتیم چی میخواد ببره قالی ؟/؟تلویزیون ؟/؟کجای این خونه میخواد به دنبال طلا و جواهر بگرده تا بخواد یه گشتی بزنه یکی میاد خونه . تازه هر گوشه خونه یه سگ داریم که چون با منی کارت ندارن . ساختمون جدیده یه حالت دوبلکس داشت . با کلی عتیقه جات تز یین شده بود . با گچ بریهای فوق العاده . کاشکی ملوسک یه خورده از شکم و کمر و بازوها و رون پا لاغر تر بود اون وقت اسم ملوسک بیشتر برازنده اش می شد .-ملوس جون دوست نداری لاغر شی ؟/؟آخه این وضع برا سلامتیت خوب نیست -حالا توهم به من گیر میدی ؟/؟چیکار کنم . غذا هم کم می خورم تاثیر نداره .-باید ورزش کنی . کمر بند لاغری ببندی سونا بری -خیلی از هیکلم بدت میاد ؟/؟اگه پیشم بمونی قول میدم همه این کارا رو واست انجام بدم . ببینم می تونی از اون لباس کهنه های پدرت یکی رو برام بیاری ؟/؟که من برم خونه .-یعنی می خوای بری ؟/؟اینقدر زشتم ... راستش من تصمیم خودمو گرفته بودم می خواستم برم تو فیلم و حس و توی همین خونواده خودمو تلپ کنم و با این شرحی که ملوسک داده بود پدرو مادرش دیوانه واردوستش داشته و چشم امیدشون به این بود که ملوسک واسشون بچه بیاره منم فکر کردم بهتره طوری خودمو تو دل ملوس جا کنم که اون نتونه دوریمو تحمل کنه باداباد با چاقیش می سازم تا لاغر شه چیکارکنم با این کون گشادی که دارم کجا می تونم کار گیر بیارم تازه از دکتر مینو که چیزی ارث نمی برم . فقط ملوسک از خواهرش حساب می برد که می گفت همیشه تو جر و بحث اون وخواهرش بابا مامان هوای دختر کوچیکشونو دارن به حرفای خواهر بزرگه توجه نمی کنن -فکر کردم دیدم رابطه من و تو به جایی نمی رسه من و تو مال دو دنیای جداگانه ایم ما از یه طبقه متوسطیم پدر و مادرم معلم بودن . تو توی یه خونواده مرفه بزرگ شدی و ناز پرورده ای . فرهنگ ما با هم نمی خونه درسته که من دوستت دارم عاشقتم ومحبتت افتاده تو دلم .. از بس ساده بود زود حرفامو باور کرد دیگه به این فکر نمی کرد که بعد از چند سال چطور در عرض چند ساعت عاشقش شده بودم .. ادامه دادم عزیزم بهتره همین جا تمومش کنیم . من باید عشق تو رو تو دلم خفه کنم . نمی خوام بقیه پدر و مادر و خواهر و دامادت فکر کنن که من به خاطر ثروت پدریت عاشقت شدم من کار هم ندارم . اگه هم بخواهیم این جوری دوست پسر دختر باشیم تو مرام من نامردی نیست . من اگه عاشقت باشم که هستم باید باهات ازدواج کنم اما اگه بدونم عشق ما بیفایده هست نمی تونم نه منو ببخش دوستت دارم باهمون لباس اتاق عمل راه خروجو پیش گرفتم -نه نرو دوستت دارم منم دوستت دارم واست می میرم -ما فقط چند روز اونم چند سال قبل با هم بودیم به اضافه این چند ساعت -ولی هیچوقت فراموشت نکرده بودم اومد و خودشو بهم چسبوند -به هیشکی اجازه نمیدم که بگه مجتبی منو به خاطر ثروت پدرم میخواد -نه نمیخوام واست دردسر درست کنم -عزیزم عشق همه چی رو حل می کنه -اگه بدت نمیاد منو ببوس چقدر صورتش ناز بود . یکی از کونش خوشم اومده بود یکی از صورتش . اگه لخت این همسر آینده امو چکش می کردم بد نبود . لباش خیلی کوچولو بود و لبای من راحت روش سوار می شد . یواش یواش لبامو بهش نزدیک کردم و گذاشتم روش . نفساش به شماره افتاده بود سینه های نیمه درشتش از داخل بلوزش با سینه های من در تماس بود . دستمو از زیر بلوزم به سینه اش رسونده سوتینشو بدون این که در بیارم کشیدم پایین و با سینه اش وررفتم یه دستمو گذاشتم لای موهای سرش و در حال بوسیدن لباش هر چند لحظه یه بار مکثی کرده و می گفتم که دوستت دارم . رو کاناپه دراز شده بود با اون کون گنده ای که داشت به یه شلوار جینی هم پوشیده بود که کونشو خیلی گنده تر نشون می داد و داشتم به این فکر می کردم که حریفش می شم یا نه تازه من به کونش چیکار داشتم یا خود اون به کونش چیکارداره . اون سوراخ وسط باید خودشو با کیر من هماهنگ کنه . حس کردیم که این جا یه خورده خطریه رفتیم طبقه بالا اتاق ملوسک -عزیزم اگه شبو هم اینجا بمونی کسی نمی فهمه -جالبه طول و عرض تختش واسه ما دونفر مناسب بود من و اون با یه شورت پیش هم بودیم و با دستم سینه های خوش فرم و سفیدشو مالش داده و تحریکش می کردم . به من این اجازه رو داده بود که دستمو بذارم لای شورتش و با کوس خیسش بازی کنم زبونش بند اومده بود . نفسش بالا نمی اومد . چشاش باز نمی شد . نمی تونست حرف بزنه و نمی دونست چی بگه . کوسش خیلی نیاز داشت کف دستم رو کوسش بود . کف یه دستشو گذاشت رو کف دستم و فشارش داد تا تماس دستم با کوسش همراه با فشار و لذت بیشتری باشه .. ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
مرد

 
قسمت نهم

کوس ناز ملوسک خیس خیس شده بود .-مجتبی تو با این هوسم می خوای چیکار کنی . من کوسم هوس کیر داره . نمی تونم صبر کنم . اون شاهزاده با اسب سفیدو که خونواده ام می خوان واسم جور کنن . نمی خوام . من تورو می خوام .-عزیزم یعنی این قدر توی منگنه ای که یه شبه عاشقم شدی . ما که چند روز بیشتر با هم نبودیم . فقط یه بار با ترس و لرز یه ماچ کوچولو و کوتاه ازت گرفتم . اون موقع خیلی هم لاغر تر بودی .-شاید اگه نمی دیدمت اون رویاهای خفته دیگه بیدار نمی شدند . تورو خدا فرشته نجاتم باش . میدونم پسر خوبی هستی عزیزم . دختری منو بگیر . پرده امو پاره کن . این جوری راحت تر می تونم خونواده رو راضی کنم . حس کردم که از راه راحت تری هم می تونه راضیشون کنه . بازم خواستم خودمو بیشتر تو دلش جا کنم .-عزیزم نه نه نامردی تو مرامم نیست . من راضی نیستم دل پدر و مادری رو بشکنم و با ارزش و گوهر وجود تو این جوری بازی کنم . شاید قسمت این نباشه که من به عشق خودم ملوسک ملوس خودم برسم . شاید قسمت این نباشه که ملوس من بشه عروس من . کسی واسه عشق من ارزش قائل نیست . هیشکی به من اهمیت نمیده . همین جوری کوس شر می گفتم و اونم می گریست . ودر همین گیر و دار هر دوتا شورتو از پای خودم و اون در آورده و در اتاقو قفل کرده و از پشت پنجره باز رو به حیاط منظره زیبای گلخونه و استخر و چمنو می دیدیم و هردومون به این راضی شدیم که امروزه رو با کیر و کون حلش کنیم ولی من اولش با دهنم افتادم به جون کوس ملوسک چاقالو . اونو که تشنه عشق خودم کرده بودم حالا می خواستم تشنه هوس و کیر خودم بکنم . تا اون حدی وسوسه اش کنم که حتی اگه عزرائیل بیاد سراغش اون بشه جان ستان عزرائیل . پاهاشو به دو طرف باز کردم تا کوسشو نوش جون کنم . هیکل به اون گندگی و کوس نقلی جای تعجب داشت . رون پاش آن قدر چاق و تپل بود که دو طرف صورتمو پرس کرده بود و در عوض فشار بیشتری به کوسش میومد . و اون لذت بیشتری می برد . یه دستمو گذاشته بودم رو سینه اش -مجتبی خواهش می کنم من دارم می میرم . دارم جون میدم . خواهش می کنم قبول کن پرده امو پاره کنی . کوسسسسسسم کییییییررررررررتو می خواد دیگه تحملشو ندارم بکن تو کوسسسسسسم . باید کلی انرژی مصرف می کردم تا یه جمله بگم چون سرم اون وسط پرس شده بود . و به کوس لیسی ام ادامه می دادم .-با توام مجتبی من حاضرم تو چرا ناز می کنی .-بذار عشق من و تو همین جور پاک و مقدس بمونه . می خوای خونواده ات فکر کنن این دامادت هوسباز بوده و از روز اول با این نیت اومده -تو چقدر ماهی مجتبی . هر لحظه که میگذره بیشتر عاشق تو ومرامت میشم . وای زبونتم خیلی بهم حال میده . ولی کیر درشتت یه چیز دیگه ایه ... همون چند تا جمله قبلو که گفتم به نفس نفس افتادم دیگه حرف نزدم . خدایا چیکار کنم . یعنی این بعد از ازدواج رضایت میده که یه شب بهم استراحت بده ؟/؟خودش می گفت 110کیلو وزنشه . نمیدونم باید باهاش چیکار کنم . از اون زیر موندن خسته شده بودم . پدر گردنم در اومده بود . آخرین زورمو زدم که اونو به اوج حشریت برسونم و خودمو خلاص کنم . چوچوله هاشو همراه گوشت وسط کوس کوچولوشو یه دفعه گذاشتم تو دهنو با فشار و مکش لب و همراهی زبون هر جارو که در تماسم بودند هوسی ترش می کردم .-واییییییی مجتبی مجتبی جون حالا که با کیرت پارررررم نمی کنی با زبونت باید ارضام کنی . بیست دقیقه ای می شد که داشتم کوسشو می خوردم و از اول همین مدل فریاد می زد -عزیزم عزیزم وای چه قشنگ می خوری . دندونات زبونت لبت قربون همه شون . واسه همه شون می میرم . وایییی آخخخخخخخ توراهه میخواد بریزه . حسش می کنم . با دو تا دستای تپل و زور زیادش سرمو محکم به کوسش فشار داد که یه لحظه فکر کردم گردنم خرد شده . سرم طوری به کوسش چسبیده بود که زبونم در نمیومد . واسه این که ار گاسمش عقب نره مجبور شدم قسمت دماغ و دهنمو روی کوسش با یه حالت دایره ای بگردونم . یعنی مث یه پرگار عمل می کردم . همش از این می تر سیدم که نکنه فرمت کنه و مجبور شم از صفر شروع کنم به شارژکردنش .-اووووووووه اوووووووووه اومد موهای سرمو سه بار کشید و ول کرد و گفت اومد کاشکی کیرتم میومد . دستاشو ول کرد و منم سرمو از لاپاش در آوردم . انگار سر و گردنم صاف نمی شد -من بمیرم برات گردنت خیلی درد گرفت ؟/؟اومد و کمی ماساژم داد و منم یه کمی سرمو این ور و اونور گردوندم -حالا واست جبرانش می کنم . مجتبی جون واقعا حیفه که این کیرتو امروز بهم ندادی تا بذارمش تو کوسسسسسم -عزیزم این کیر تا آخرین لحظه زندگیم مال توهه حالا تا حالا صبر کردی چند وقت دیگه هم صبر کن فقط مال توست ملوسکم .-تا ببینیم فقط امیدوارم با ملوسک مث یه عروسک بازی نکنی .-یعنی من این قدر نامردم ؟/؟ناز کردم و خواستم از جام پا شم برم .-نه منو ببخش می دونم دوستم داری منو فقط به خاطر خودم میخوای . به سرعت کیر منو گرفت و گذاشت تو دهنش تا منو پابندم کنه و از دلم در آره هرچند که خودش دیوونه کیرم شده بود و قصد ساک زدنشو داشت .-دهن کوچولو و غنچه ایش کیرمو تو دل خودش جا داد . نذاشتم بیشتر از نصفشو بذاره تو . دلم نمیومد اون دهن قشنگشو به مرور زمان گشادکنم .-آهههههه ملوسک من چه ملوسانه کیرمو می خوری ؟/؟-خوشت میاد ؟/؟-آره خیلی زیاد حال میدی -خوشحالم که حال می کنی . اگه پیشم بمونی همیشه بهت این جوری حال میدم . بیچاره خبر نداشت دیروز و امروز اون دو تا خانوم دکتر شیره منو کشیدن -اووووووفففففف ملوس اگه یه موقع چندشت میشه ولم کن -من عاشقتم تورو با تمام وجودم دوستت دارم . وقتی روحم جونم جسمم مال توست روح و جسم تو رو هم مال خودم میدونم . کیر تو هم جزیی از وجود منه . دوستش دارم باهاش حال می کنم . آب کیرتم می خورم فقط بگو که دوستم داری و ولم نمی کنی -دوستت دارم عاشقتم . . هیچی ازت نمی خوام ملوسک جز یه چیز . هم خوشگل تر و ناز تر میشی هم واسه خودت خوبه . نه راحته نه سخت .یعنی هم راحته هم سخت . راحت واسه این که راحت میشه با ورزش یا کم کردن غذا لاغر شد سخت واسه این که بعضی از قسمتهای تنتو میخوام لاغر کنی مثل رون پا شونه ها شکم بازو ..... کوس و صورت و سینه ها و تقریبا کونتم با همه گندگیش مطلوبه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی .
نبود... پیدا شد... آشنا شد... دوست شد... مهر شد... گرم شد... عشق شد... یار شد... تار شد... بد شد... رد شد... سرد شد... غم شد... بغض شد... اشك شد... آه شد... دور شد... گم شد...
     
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زبون دراز


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA