انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین »

داستان های خرگوش بلا و روباه ناقلا (داستان و حکایت طنز)


مرد

 
داستانهایی خنده دار و کمدی خرگوش بلا و روباه ناقلا (داستان و حکایت طنز)
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  ویرایش شده توسط: King05   
مرد

 
لیست داستان های گذاشته شده دو
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 

خرگوش حسابدار

روباهه یه خرگوش خوشگلو گیر آورده بود و هر روز یکی دوبار بار میکردش
اینقده خرگوشه رو کرد که خرگوشه حال و نا نداشت.
یه روز آقا شیره خرگوش خوشگله رو میبینه و میگه چیه خرگوش کوچولو چرا ناراحتی ؟
خرگوشه میگه: آقا شیره از دست این آقا روباهه دارم میمیرم هر روز داره منو میکنه دیگه خسته شدم انگار تو کیرش به آتیش روشن کردن!!!
آقا شیره خیلی ناراحت میشه میره سراغ روباه و میگه :
آهای روباه چته چرا اینهمه خرگوشو اذیت میکنی؟
روباهه میگه: آخه خرگوشه خیلی خوشگله من نمیتونم جلو خودمو بگیرم هر وقت میبینمش کیرم راست میشه
از قضا آقا شیره هم همین حس رو داشت یعنی دوست داشت خرگوشه روبکنه و روباه رو درک میکرد.
ولی جلو خودش رو گرفت و گفت :
روباه از این به بعد هفته ای یه بار حق داری خرگوشو بکنی وگرنه من تو رو ...
خرگوشه از شیره تشکر کرد و آقا شیره رفت.
روباه گفت: خرگوش جون بخواب که مال این هفته رو میخوام بکنم. خرگوش کوچولو خوابید و ...
فرداش روباه خرگوشه رو دید و گفت: خرگوشه یه پیشنهاد دارم تو بخواب من بکنمت هفته بعد هم دیگه تو رو نکنم.
خرگوشه خوابید و روباهه ...
این قضیه هر روز تکرار میشد روباهه به خرگوشه میگفت الان میکنمتواسه فلان هفته دیگه نده و هر روز مثل قبل خرگوشه رو میکرد.
آقا شیره یه روز خرگوشه رو میبینه و میگه :
چه خبر خرگوش بلا همه چی مرتبه؟ روباه اذیت نمیکنه
خرگوشه گفت: آره همه چی مثل سابقه منتهی قبلا فقط کون میدادم الان حسابدار آقا روباهه هم شدم.
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

خرگوش باهوش


یه خرگوش با نمک بود که روباهه دلش نمیومد بخورتش فقط دوست داشت بکنتش واسه همین هر روز که خرگوشه رو میدید بهش میگفت:
آهای خرگوش تو چرا گوشات درازه؟
خرگوش بدبخت جوابی نداشت بده و آقا روباهه میگفت بخواب که باید تنبیه بشی. و خرگوشه رو میکرد.
آقا شیره یه روز خرگوشه رو میبینه که داره گریه میکنه آقا شیره میگهخرگوش بانمک چرا ناراحتی؟
خرگوشه میگه : از دست این آقا روباهه هی میاد به من گیر میده میگه چرا گوشات درازه و بعد منو میکنه.
آقا شیره میره سراغه روباهه و بهش میگه :
آقا روباهه دیگه به خرگوش اینجوری گیر ندیا که کلاهمون میره توهم. روباهه قبول میکنه و خرگوشه خوشحال میشه.
آقا روباهه خرگوشو میبینه بازم دلش هوس مسکنه که بکنتش صداش میکنه و میگه :
خرگوش برو واسم یه نخ سیگار بهمن بخر زود بیا بجنب
خرگوشه میره و یه نخ بهمن پایه بلند میگیره میاد.
روباهه سیگار رو میبینه و میگه من پایه کوتاه میخواستم بخواب خرگوشه میخوابه و ....
فرداش دوباره روباهه خرگوشه رو میبینه و میگه و بپر یه نخ بهمن بگیر و بیا
خرگوشه یه پایه کوتاه میگیره و میاد.
روباهه بهش میگه من پایه بلند میخواستم بخواب. خرگوش بدبخت میخوابه و روباهه ...
دوباره روباهه خرگوشو میبینه و سیگار میخواد.
ایندفعه خرگوش باهوش میره و از همه نوع سیگار بهمن رو میگیره و میاد.
روباهه بهش میگه بده بینیم : میبینه ای وای من
همه نوع سیگار بهمنی رو خریده خرگوشه
روباهه یه نگاه به خرگوشه میندازه و میگه :
من این حرفها حالیم نیست
تو چرا گوشات درازه؟
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

امان از اعتیاد


یه روز خرگوشه کفش ادیداس پاش کرده بود و داشت میدوید. رسید به آقا روباهه که داشت سیگار میکشید بهش گفت:
ای وای من آقا روباهه چرا سیگار میکشی؟
مگه نمیدونی واسه سلامتی بده بیا باهم بدویم و از طبیعت لذت ببریم چرا خودتو داغون میکنی دنیا به این قشنگی
پاشو پاشو با هم بریم ورزش
آقا روباهه کفشای نایکشو پاش میکنه و سیکارشو زیر پا له میکنه شرو میکنن تو جنگل قشنگ دویدن.
تا میرسن به آقا گرگه. آقا گرگه داشت تریاک میکشید
خرگوشه گفت: ای وای من
آقا گرگه چرا خودتو به بلای خانمانسوز اعتیاد دچار کردی؟ ببین دنیا چقدر قشنگه. ببین آقا روباهه هم سیگار رو گذاشته کنار بیا با ما بدو تا حالت خوب بشه
آقا گرگه که همه چیشو فروخته بود پول نداشت کتونی مارک بپوشه واسه همین یه کتونی چینی پاش کرد و همرا خرگوش و روباه شروع کردن به دویدن.
تا رسیدن به آقا شیره
آقا شیره داشت دوا تزریق میکرد.
خرگوشه گفت : ای وای من...
آقا شیره تو سلطان جنگلی این چه کاریه چرا خودتو اینقدر زار کردی آقا شیره ببین آقا گرگه و آقا روباهه دیگه خلاف رو گذاشتن کنار تو هم بیا با ما بریم بدویم...
یه دفعه آقا شیره پرید و خرگوشه رو کشت و پاره کرد و خورد!!!!
گرگه و روباهه گفتن : ای وای ما
آقا شیره چرا این کار رو کردی این خرگوش بیچاره اینهمه داشت فرهنگ سازی ( دییییییییی) میکرد آخه...
شیره گفت:
چقدره شما خنگین
این خرگوشه خودش قرص اکس مینداخت بالا معتاد بود بابا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 

وصیت نامه منتشر نشده بزبز قندی !!!


دوست داشتم قبل از رفتنم چندتا نکته و اندرز برای شما داشته باشم، هرچند که می دانم نسل امروز نسبت به هرگونه پند و نصیحتی آلرژی داره و زود فیوز می پرونه . اما خب با تحمل کردن این چند خط، جانتان که بالا نمی آید، ناسلامتی من دارم می میرم. پس خوب و با دقت گوش بدهید:
1. شنگول جان! تو برادر بزرگتر آن دوتای دیگر هستی، پس مراقبشان باش، مرسی. دفعه قبل که آقا گرگه وارد خانه شده بود و تو و منگول را برد تا بکند، من رسیدم و کونش را پاره کردم و آزادتان کردم. اما از این به بعد من دیگر نیستم. اون قدیم مدیم ها قصه اینجوری بود که آقا گرگه اول صدایش را نازک می کرد و در می زد، شما پا نمی دادید.بعد دستهایش را آردی می کرد، شما پا نمی دادید.بعد سر و صورت و پاهایش را سفید می کرد، شما گول می خوردید و پا می دادید و در را باز می کردید. اما توی این دور و زمانه، عزیزم! گرگ ها اینقدر پر رو شده اند که نه تنها صدا نازک نمی کنند بلکه ادعای مامان شما بودن را هم ندارند و صاف و پوست کنده می گویند که: « لطفاً در را بازکنید؛ من گرگ هستم!» تا اینجایش که جای ترس ندارد. اما من از این میترسم که شما هم آنقدر بزغاله باشید که حاضر شوید در و دروازه را راحت به روی گرگ باز کنید و نه تنها منتظر منت و التماس و در نهایت حمله آقا گرگه نشوید بلکه خودتان داوطلبانه open door شوید. و طاق باز زیر آقا گرگه افتخار کنید که ما اگر در را باز نمی کردیم، خانه را روی سرمان خراب می کرد!
2. منگول جان، آی بزغاله با توام! 75 درصد نگرانی من بابت تو است. بابت منگل بازی هایی که گهگاه از خودت استخراج می کنی و دیگران را هم با خودت به ته چاه می کشی. یادت نرود که هر گرگ و شغالی پشت در خانه هر بز و بزغاله ای، فقط به یک چیز می اندیشد که آن یک چیز نه اجاق توست، نه النگو و گوشواه و بوق مرمری توست، نهپلی استیشن و انبار علوفه توست و نه چیز دیگری جز تو و آن دمبه بی موی توست! به همین خاطر تا وقتی پشت در هست، حاضر است هر شرط و تبصره و IF تو را سه سوت بپذیرد. ولی وقتی در باز شد و چراغ سبز نشان داده شد، هر راننده ای پایش را از روی ترمز بر می دارد و گازمی دهد و گاز می زند(!) یاس منگولا جونم!
3. حبه انگورکم، خوشگل و با نمکم. دختر کوچولو و دوست داشتنی ام. حبه جانم! من از تو فقط خاطره های خوش و قشنگ به یاد دارم.یادت هست اولین سالی که دانشگاه قبول شدی و رفتی، برایم نامه نوشتی: « بزی نشست رو ایوونش، نامه نوشت به مادرش ... .» من همانجا زیر لب گفتم ای ول حبه، دمت جزغال! همین روحیه ات را حفظ کن وبدان گرگها از شاخ تو همیشه می ترسند. امید مامان بزی تویی. مراقب برادرهای دست و پا چلفتی ات هم باش که گافهای جواتی ندهند و اگر روزی رسید که دیدی منگل بازی های منگول و آب شنگولی خوردنهای شنگول دارد کار دستت می دهد، باز هم بپر پشت ساعت دیواری وپشت تیک و تاک ثانیه ها مخفی شو.
پیوست نامه مخصوص حبه
حبه جونم سر کوچه مان یه گوسپند خونه دایره. من که دیگه نیستم برادراتم که ابنیه هستند و پول در نمیارن! اون جا ‏تیکه نازی مثل توروحلواحلوا میکنن. پولکم اوردی دنبتو ردیف کن برو اونجا پول در ‏بیار!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  

 
"از وقتی شهردار شدی تحویل نمیگیری"

یه روز روباهه بچه شیر رو که سلطان جنگل بود رو تو جنگل تنها گیر میاره و از اون کارای بی ناموسی باهاش میکنه.
بچه شیره با گریه میره به باباش میگه که یکی باهام از اون کارا کرد ولی من ندیدمش.
شیره عصبانی میشه حیونای جنگل رو جمع میکنه و بهشون میگه هر کی که این کار رو با بچه من کرد خودش بیاد صادقانه و با شجاعت بگه که من بودم کاریش که ندارم هیچ به خاطر این شهامتش شهردار جنگلش هم میکنم.
روباهه که میبینه قضیه اینطوره گرگه رو کوک میکنه و میگه:برو بگو من بودم تا الکی الکی شهردار جنگل بشی و بعد با هم پوست حیوونای جنگل رو بکنیم.
گرگه هم كه كلي كوسخول بوده خر میشه و میره میگه من بودم که این کار رو کردم.
شیره هم میگیرتش و ميبندتش به درخت و به حیوونای جنگل میگه یکی یه دور بكنينش .
هيچي جونم براتون بگه كه:
همه نوع حيووني مياد از سگ گرفته تا موش و فيل!
نوبته روباهه كه ميشه .گرگه سرشو ميندازه پايين و روشو ميكنه اونور تا روباهه پدرسوخته رو نبينه!
ولي
روباهه بهش میگه :به به آقا گرگه!"از وقتی شهردار شدی تحویل نمیگیری؟ "


مـا تــو گَـلـه یِ گُــرگـا هـنـو مَـرامـِ سَـگــیـمـونــو داریــم



     
  
مرد

 
قربونت داداش
دمت گرم بابات داستانی هم که گذاشتی
.

خر و شتر


خری و شتری دور از آبادی مشغول جماع و زندگی بودند. نیم شبی چراکنان به شارع عام نزدیک شدند. شتر گفت : ساعتی دم فرو بند تا از آدمیان دور شویم. نباید گرفتار شویم. خر گفت : این نشاید که درست همین ساعت نوبت دادن من است و در ترک عادت رنج جان و بیم هلاک تن. و بی‌محابا آلت شتر را برداشت و جون جون گویان در ماتحت خود فرو برد و با صدای عر عر گونه بانگ لذت برداشت
کاروانیان به دنبال بیامدند و هر دو را در قطار کشیده بار نهادند.
فردا آبی عمیق پیش آمد که عبور خر از آن میسر نبود. خر را بر شتر نشانیده، شتر را به آب راندند. شتر چون به میان آب رسید، دستی برمی‌افشاند و پای می‌کوفت. خر گفت : رفیق! این مکن، وگرنه من در آب افتم و غرقه شوم. شتر گفت : چنانکه دوش نوبت دادن نابهنگام تو بود، امروز گاه رقص ناساز من است!
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
مرد

 
چرا میمونها از درخت بالا می روند؟
در روزگاران سابق یک گربه وحشی و دو میمون وجود داشتند.همچنین یک پادشاه هم وجود داشت.پادشاه دارای قدرت ویژه ای بود.اگر کسی ،قدرت خاصی را درخواست می کرد،پادشاه اول میکردش و بعد آن قدرت را به او قرض می داد.
یک روز ،بحثی بین میمونها و گربه وحشی در مورد اینکه فلفل خوردنی یا فلفل کردنی.در ابتدا آنها فکر می کردند که آن یک شمع یا یک تکه آشغال است.پادشاه به حیوانها گفت که یک شمع چیست.و فلفا مال کردن هم نیست بلکه مال خوردن است. بیست دقیقه گذشت.مجددا دعوا شروع شد.این بار میمونها غلبه کردند. دعوا به پایان رسید و میمونها جروبحث مربوط به فلفل خوردنی را برنده شدند. و نفری یک فلفل را در چون! گربه های فرو بردند.
روز بعد فرا رسید و جروبحث بر سر یک حشره اتفاق افتاد.پادشاه هم در مناظره شرکت کرد .آنها می خواستند تعدادی معینی حشره را گیر بیاورند. و بکنند. پادشاه اولین کسی بود که برگشت و تعداد زیادی حشره را آورد. و همرو کرد. میمونها دوم و گربه وحشی ،سوم شد. میمونها، مجددا برنده این مبارزه شدند. بدلیل اینکه گربه وحشی بازنده شد، او نسبت به میمونها خیلی عصبانی شد.گربه وحشی، فلفل به دست دانبال میمونها؛ آنها را به بالای درخت فراری داد.
به این دلیل است که میمونها از درخت بالا می روند.

کلمات کلیدی: داستان حیوانات , داستان کوتاه , پادشاه ,فلفل، طنز سکسی، طنزک
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
صفحه  صفحه 1 از 2:  1  2  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های خرگوش بلا و روباه ناقلا (داستان و حکایت طنز)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA