انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

یک عروس و هزار داماد


مرد

 
یک عروس وهزارداماد 21
راه خیلی مناسبی برای کم کردن این ترشح و درمان شما وجود داره . -آقای دکتر دستم به دامنتون . حداقل یه کاری کنین که اگه درمان کامل نشدم واسه چند روز آروم بگیرم . زده بودم به نقطه حساس -خانوم اون بسته به شما و فرهنگ شما داره -ببخشید مگه شما می خواهین اینجا درس بدین . -درس که نه ولی یه روش درمانی خاصی هست که ممکنه بعضی ها جنبه شو نداشته باشن که رو اونا پیاده شه . البته جسارت نشه ها منظورم شما نبودین . یه گوشه چشمی نازک کرده و گفتم ببخشید آقای دکتر حرف خودتونو می زنین و میگین منظورم شما نبودین ؟/؟ من برای هر کاری آمادگی دارم و جنبه شو دارم که هر کاری واسه در مان من انجام شه . -خب اجازه بدین که که یه معاینه ای از قسمتهای داخلی واژن بکنم .. انگشتشو یکی یکی فرستاد تو کوسم . با یه انگشت شروع کرد و دوتا و سه تا تا آخر که پنجه هاشومی کرد تو کوسم و می کشید بیرون و هر دفعه هم می پرسید چطوره و من در تعداد انگشتای بیشتر می گفتم بهتره . -آقای دکتر این جوری بهم نگاه نکنین . من حالا فکر شما رو می خونم و می خواین یه کاری انجام بدین و اون وقت در تردیدین که عکس العمل من چیه . من که از اول گفتم حرفی ندارم . می خواهین شیمی درمانی کنین . گیاه درمانی کنین یا حتی انرژی درمانی -اتقاقا این چیزی که تو فکرمه یه چیزایی تو مایه های انرژی درمانیه . -ببینم شما به من انرژی میدین یا می گیرین ؟/؟ -هر دو تاش صادقه . -چه خوب پس این طور که معلومه شما هم درمون میشین و رو شما هم اثر مثبت داره . بر خلاف اون مدل انرژی درمانی که میگن یه فشار عجیبی رو انرژی دهنده میاره .. ملافه ملافه و لباس اضافه تنمو که عاریه ای بود ازرو بدنم انداختم و گفتم حالا من کاملا بر هنه ام . دکتر جون باید تمرکز بگیری بری تو حس ؟/؟ اوخ که چقدر با این رنگ دادنها و رنگ گرفتن های پزشک حال می کردم .. -خانوم این با اون انرژی دادن فرق می کنه . اینجا رو باید اول یه کارایی صورت بدی و بعد بری تو حس . اگه یادتون باشه گفته بودم که همین ناحیه ترشح دار شما باید بره تو کانال درمانی که از طرف من تعیین میشه و شما باید خودتونو باهاش هماهنگ کنین . -ببخشید این مجرای من یا همون به زبان عامه اگه جسارت نمیشه کوس که خودش کاناله یه جوری باید لوله توش قرار بگیره و به اصطلاح کانال کشی بشه که این مواد زائد و اضافه یا هوس آلوده رو خارج کنه و کنترل اونو به یه حد قابل تحمل برسونه ؟/؟ -یه جورایی مطلب دیگه دستگیرتون شده .. -ممنونم دکتر جون . فقط اون داخلو سیمان کاری که نمیخواین بکنین . -نه سعی می کنم از جنس خودش باشه .. پاهامو از پشت شلوارش به کیر ورم کرده اش رسوندم و گفتم بابا جونم تو که ما رو کشتی درش بیار درمان رو شروع کن . شوهرم خونه منتظره . اینو که گفتم گل از گلش شکفت . یه آه بلندی کشید و سریع خودشو لخت کرد . -ببینم با اون لوله گوشتی همجنس واژن می خوای درمانم کنی یا با همه بدنت ؟/؟ -ببخشید خانوم یه موقع تصور بد نکنین . من سوگند پزشکی خوردم که برای نجات بیمارم از هیچ کوششی دریغ نورزم و هدفم از این کار سوءاستفاده نیست . -می دونم اسمش استفاده هست . ممنونم سپاسگزارم -من از روشهایی استفاده می کنم که اثر بخشی بیشتری داشته باشه . -این جوری که از حالت شما مشخصه شما خودتون بیشتر نیاز به در مان دارین . کیرش عین شمشیر شده بود و اتفاقا یه جورایی هم شکل شمشیر بود . از پایین خیلی کلفت بود به وسطا و آخرا که می رسید یه نازکی خاصی پیدا می کرد . سرشو رسوند به کوسم و متوجه شدم که می خواد کوسمو بلیسه یا میکش بزنه -ببخشید اینم جزو درمانه ؟/؟ -جزو مقدمه شه . -فدات دکتر جون با این آخرین متد هات . باید یه کتاب در این مورد بنویسی . -حرفشم نزن که ممکنه فرهنگ جامعه ما این روشهای در مانی رو نپسنده -ولی من خیلی قبولش دارم . اوخخخخخ آقای دکتر سینا جون کوسمو بلیسش . -حیف از این تن و بدنی که کارش به این جا کشیده شه . -اگه شوهرم می خواست درمانم کنه که دیگه این سعادت نصیبم نمی شد که شما محبت کنین . -آخ آخ . پزشک معالج من کوسمو میل می فرمود و هرچی که خیسی دور و برش بود و تو مغزکوسم جمع شده و میومد رو کار میل می کرد تا این که یه جای کار دهنشو بر داشت و گفت من الان این آلت گوشتی رو می فرستم داخل که تا اونجایی که میشه مواد مترشحه رو خارج کنه .. و اگه قصد دارین که درمان ریشه ای بشین حداقل هفته ای یه بار آخر وقتها بایدتشریف بیارین مطب . -اونش که حتما آقای دکتر . فقط این آلت گوشتی اسمش کیره که قصد فرو کردنش تو کوس منو دارین . این قدر به خودتون سخت نگیرین . راحت باشین . ماکه دیگه نسبت به هم غریبه نیستیم . می دونستم دکتر با شنیدن این حرفام کلی لذت می بره و خوش به حالش میشه . -داشتم می گفتم من این کیر رو که فرستادم تو کوستون شما یه بررسی بفر مایید که کوس لیسی قدرت درمانی بیشتری داره یا کیر رسانی . -من فکر کنم شما خودت استاد تری ولی باید دید هر حالتی اثر خاص خودشو داره و در هر موقعیتی شیب این اثرات بالا و پایین میره درست مثل کوس و کون و کیر که نمودارش مرتب میره بالا و میاد پایین ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 22
اجازه می فرمایید لباسامو در بیارم این جوری می تونم راحت تر کار کنم . -بفر مایید خواهش می کنم . اتفاقا منم این جوری راحت ترم و بهتر می تونم تحت در مان قرار بگیرم . کیرشو چپ و راست می زد به لبه های کوسم و دیگه نتونستم جلوی ناله هامو بگیرم . کوسم که در اثر بار داری یه خورده درشت تر نشون می داد نیاز به این داشت که یه خورده میک زده شه . دستامو گذاشتم رو سر دکتر و دهنشو به سمت کوسم نزدیک کردم و این جوری متوجهش کردم که باید از کوس خوری کارشو شروع کنه . اون به وظیفه خودش آشنا بود . طوری مزه می گرفت که من یکی رو به هوس انداخت که کاش می شد حالتمون طوری بود که اون کیرشو مینداخت تو دهنم تا من بیکار نباشم . هرچی از خیسی های کوسمو تحویل دهن گرمش می دادم بازم تمومی نداشت . مرتب وارد دهنش میشد و اونم همه رو تا آخرش می خورد . -فکر می کنی جای امیدی باشه که من درمان شم . با این هیکل و تن و بدنی که داری خیلی کار می ربره . حرف نداری . ولی در مورد درمان چه عرض کنم . باید تا آخر کار شرایطو ببینم . ممکنه مجبور شم هفته ای دوبار این ویزیت رو تجویز کنم . یه عشوه دیگه ای اومده و گفتم فدای تو دکتر جون من که از خدامه شب و روز تحت در مان شما باشم . نمی دونین کیر درمانی چه مزه ای داره . -عوضش درمان آقایون توسط خانوما راحت تره . اونا با استفاده از شیوه کوس و کون درمانی می تونن مردا رو زود تر سر حالش کنن . -شما هم قوی هستین . دکتر جون . شما هم می تونین در مانم کنین . دیگه کوس خوری رو ول کرد و کیرشو که دیدم یه جونی تازه گرفتم . تخت آزمایشو پایین تر کشید و خودشو آروم انداخت رو من طوری که وزنش اذیتم نکنه . یه خورده هم از این که کوسم تپل تر شده سختم بود . -اووووخخخخخخخ اگه بدونین این جور درمان کردنای زنای حامله چقدر برام لذت بخشه . -شما هم اگه بدونین وقتی زن حامله کیر می خوره چه لذتی داره . وقتی کیرشو فرو کرد تو کوسم حس کردم که در همون اولین ضربات کلی از اون مایع های هوسی رو که تو ناحیه هوسم جمع شده کشیده بیرون . جاهایی رو که می دونست با دست لمسش کنه لمسش می کرد . منم که دیگه هرچی رو خودم بود انداختم پایین تا پزشک معالج من راحت باشه . عجب هیکلی داشت این مرد . .دلم می خواست خودمو بندازم تو بغلش و سرمو بذارم رو سینه اش و یه عشقبازی جانانه باهاش داشته باشم ولی شرایط بدنی من این اجازه رو نمی داد . آخ که این مردا چقدر هیز و هوسبازن . تا بوی کوس به مشامشون می رسه فوری به طرفش حمله می کنن . ولی خودمونیم منم که تا حالا دست کمی از مردا نداشتم . اومده بود رو سر من کیرشو که از توی کوسم بیرون نکشیده بود ولی یه جوری بهم خیره شده بود که انگاری با تمام وجودش داشت منو می خورد .-دکتر جون به نظر شما من مدت زیادی رو باید تحت درمان باشم ؟/؟ -ظاهر امر که این طور نشون میده . شما بعد از زایمان هم باید تا مدتها تشریف بیارین تا از زوایای مختلف روی شما کار بشه .. - اگه بدونی اگه بدونی چقدر فعالیت از زوایای مختلف رو دوست دارم . پاهای منو طوری که خسته نشم به دو طرف باز کرد و به یه جایی هم آویزون کرد که راحت به گاییدنم ادامه بده . من حالا ویار گاییده شدن داشتم و هر ضربه کیری رو که داخل کوسم حس می کردم اونو یه چیزی تو مایه های ار گاسم می دونستم . به دکتر گفتم اگه طوری منو بکنه که شکمم با جایی در تماس نباشه می تونم چند دقیقه ای رو به حالت سگی در اختیارش باشم . اولش تعارف کرد ولی قبل از این که جواب مجددی ازم بشنوه دست به کار شد وچون تخت کوچیک بود اومدم پایین و دستامو به تخت تکیه داده واسش قمبل کرده اونم کف دستشو گذاشت رو کوسم وبا یه حرارت بیشتری از حالت طاقباز شروع کرد به گاییدنم . منم که خیلی حال می کردم فقط این جوری زانوهام خیلی خسته می شدند . هیجان و التهاب رو تو حرکات دکتر می دیدم . مثل آدمای کوس ندیده و نگاییده افتاده بود رو من -اگه می بینین اندام من الان مناسب نیست به خاطر وضعیت بار داری منه وگرنه من هیکل بد فرمی ندارم . -کاملا مشخصه . وقتی که من حاضرم چند ساعت رو شما کار کنم دیگه خودتون حساب همه چی رو بکنین . -ببینم حال و حالت شما به ار گاسم نزدیک شده .. من اینو از لرزشهای مخصوص درون شما متوجه میشم .. -وای دکتر جون شما در این کار هم تخصص دارین ؟/؟ -این بیشتر از این که حالت تخصصی داشته باشه یه حالت تجربی داره . -مگه شما بیمارایی مثل من زیاد دارین -نه .. ولی مگه طوری شده ؟/؟ من در روز بیمار زیاد دارم .. دوست دارین فقط شما رو درمان کنم .. -نمیدونم دیگه چی میگی فقط کوسمو بکن . حدسی هم که زدین درسته . حس می کنم یه چیزی در درونم داره می پاشه . دارم خالی می کنم . یه حس خوبی دارم . این شوک واسه بچه و مادرش که زیان نداره . -نهههههه نههههه یه شوک مثبته و پشت سرش هم اون ویتامین و آمپول تقویتی رو که می خوام بهتون تزریق کنم که خیلی کار سازه . اولش حواسم رفت پیش سرنگ ولی بعدش متوجه شدم که منظورش همون کیر وآب اونه که میخواد بریزه تو کوسم . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 23

حس کردم که داره آبم می ریزه . -دکتر جون دکتر .. قربون سینا جون وکیرش برم داره میاد .. -متوجه ام متوجه ام . دکتر واقعا که کارشو بلد بود زمانی آب کیرشو تو کوسم خالی کرد که از اون طرف در حال ارگاسم بودم و چه حالی بهم می داد پرشها و جهشهای دو طرفه . دستمو به لبه های تختک فشار می دادم . -دکتر ولم نکن نکن . -ببین من همزمان آمپول تزریقی ضد ترشح رو هم زدم که حسابی درمانت تکمیل شه و تا جلسه بعدی کمتر از این ترشحات داشته باشی ولی این دفعه اولو سه روز دیگه باید بیای . -فدات دکتر با این که ارضام کردی ولی یه جورایی دلم میخواد که دوباره هم کیرتو چند بار دیگه محکم تو کوسم حرکت بدی یعنی این سرنگ و تزریقی ها رو پخش کنی که خوب همه جا اثرکنه چون این مایع سفید یا شیری رنگی رو که ریختی تو کوسم خوب با همون کیر سرنگ پخشش کن که حسابی همه جا حل شه . حلش کنم . حلم کن . دکتر جفت پهلوهای منو تو دستاش داشت و با هر ضربه ای که به کونم می زد و کیرشو تا ته کوسم می فرستاد بازم اون کناره های تختو داشتم که به طرف جلو پرت نشم . لحظاتی بعد که کیرش از تو کوسم بیرون اومد این بار اونو گذاشتم رو تخت و کیرشو با دو تا دستام محکم گرفته و گذاشتمش تو دهنم . با همون دقیقه اول ساک زدنم کیرشو شق کردم . دیدم که از تخت اومد پایین و با انگشتی که کرد تو کونم نشون داد که می خواد کیرشو بکنه توش -دکتر جون اینم جزو درمانه ؟/؟ -راستش زیاد ربطی نداره ولی احتیاط مستحبه که به این قسمت هم توجه بشه . البته این مربوط به دکتر داخلی میشه ولی من که خودتون می دونین چقدر شما رو دوست دارم و توقع ندارم که با این وضع بار داریتون خسته شین و یه وقتی هوس کنین برین یکی از این دکتر داخلی ها . تازه شاید اون راه درمانو ندونه . منم یه محلول کرخ کننده دارم که زیاد دردتون نیاد . راستی از این طرف شما تجربه دارین ؟/؟ دیگه نگفتم که تا حالا ده دوازده تا مرد از این سوراخ عبور کردند . دکتر بود آدم عادی نبود که سرش کلاه بذارم و بگم آک بند هستم .. گفتم چرا فقط یکی دوبار که وضعیت قرمز بوده آقام از این مسیر برای رسیدن به مقصد استفاده کرده . حالا یکی شما هم از این مسیر حرکت کنین اشکالی نداره . مسیر بدی نیست . خاکی و دست انداز نداره . فقط خیلی باریکه . جاده اش طوریه که یه ماشین بیشتر ازش رد نمیشه -مگه قرار بوددو ماشینه کار کنی ؟/؟ اینجا فقط منم -می دونم می خواستم بگم جاده ام این قدر تنگه و باریکه که همون یه ماشین به زور رد میشه .. درهر صورت سوراخ کونمو اون جوری که دلش می خواست یه جورایی بی حس یا شلش کرد ولی کیرش از بس کلفت بود و اونم زود گاییدنمو شروع کرد یه خورده ای دردم آورد . ولی بعد از چند بار که اون داخل حرکتش داد یواش یواش عادت کردم . تازه رفتم حال کنم که متوجه شدم اون داخل کونم خیلی نرم و گرم و خیس شده .. چه نرم و روون آب کیرشو ریخت تو کونم . طوری بیحال و بیحس شده و رفته بود تو کیف که وقتی ازش پرسیدم چه زود جواب منو نداد . درهر حال کلی خوش گذشت و من هم به خونه برگشتم . وقتی موضوع پسر بودن بچه رو بهش گفتم مثل این که دنیا رو بهش داده باشن . اینو هم از خودم درآوردم که تا موقع زایمان آمیزش نباید باشه و اگرم هست خیلی کم و سرپایی . آخ که چقدر قربون صدقه ام می رفت و ناز منو می کشید . اون شب انواع و اقسام هدیه ها بهم داد که یه دستبند طلا مهمترینش بودولی قول چند چیز دیگه رو هم داد . -عزیزم من همین یه بچه رو میخوام خودت قول دادی ها . یه نگاهی بهم انداخت و گفت باشه - واسه اسمشم که توافق کردیم بذارم کامران . -می دونی که چقدر دوستت دارم شکوه . اگه هر مرد دیگه ای جای من بود قبول نمی کرد که اسم کسی رو که یه زمانی فکر می کردی دوستش داری بذاری رو خودت . --عوضی داشت رو من منت میذاشت . رنگم به شدت پریده بود و داشتم حرص می خوردم . به زحمت واسه این که رو بچه اثر منفی نداشته باشه بر خودم مسلط شدم . میدونم چیکارت کنم فرشاد هنوز روز خوشته . واسه این که سیاست خودمو حفظ کنم به دروغ گفتم که ممنونم شوهر عزیزم . امیدوارم که بتونم اون جوری که دوست داری واست باشم و بتونم نیاز های زندگی تو رو بر آورده کنم . اومد و دستی بر سرم کشید و گفت من تو رو از همه دنیا و از خودم و از این کوچولویی که تو شکمته و پسر گل من و از خون منه بیشتر دوست دارم .. تو دلم گفتم عوضی خبر نداری که تو پدر این بچه نیستی و این دوست و همکار توست که پدر این بچه هست . .. ادامه حرفش این بود که تو هررفتاری که داشته باشی واسم عزیزترینی ولی می دونم که می خوای واسم بهترین باشی . اومد و خیلی آروم طوری که به شکمم فشار نیاره بغلم کرد و لبامو بوسید . مثل همیشه چندشم می شد و تحمل می کردم . از نظر من اون قاتل تنها عشق زندگی من , کامران بود . من چه طور می تونستم اونو دوست داشته باشم ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
یک عروس وهزارداماد 24

روزها و هفته ها و ماهها سپری می شدند و من در این فاصله از کوچکترین فرصتی برای شیطنت و سکس استفاده می کردم . چقدر سکس با شکم قلمبه شده بار دار بهم لذت می داد . یه حس آرامش و لذتی بهم می داد که نمی تونستم اونو چه جوری بیانش کنم . کیف و لذتم وقتی به اوجش می رسید که می دونستم دارم سر فرشاد کلاه میذارم . اون اگه مقرب ترین مقربان درگاه می شد برایم منفور ترین منفورها بود . من عشق خودمو از اون می خواستم . فرشاد چطور می تونست اونو بهم پس بده . بعد از این که با دکتر سینا سکس داشتم تقریبا هر دوهفته درمیون یه سری بهش می زدم و یه حالی باهاش می کردم . فقط چند روز قبل از زایمانم قرار بر این شد که پرده خونه امو عوض کنم . دیگه حس و حالی نداشتم . زود خسته می شدم . وای وقتی که نصاب پرده اومد تا پرده هایی رو که سفارش داده و دوخته بود نصبش کنه حس کردم که دیگه اون روز خسته نیستم و باید یه حسن ختامی قبل از زایمان داشته باشم . هرچند اگه کوتاه و به اصطلاح مختصر و مفید باشه . صورتمو طوری میکاپ کردم که اون ازش لذت ببره . یه شلوار جین کشی پوشیدم که هم اذیتم نکنه و هم باسنمو بر جسته تر نشون بده . سینه هام خیلی درشت و آبدار نشون می داد . ولی هنوز شل و ول نشده بود . این نصاب با خودش یه شاگرد هم آورده بود که کمک حال و زیر دستش باشه . از همون اول طوری با این جوونه که اسمش بود عطا طوری گرم گرفته بودم که اونم با کمال پررویی گاه یه چشمکهایی بهم می زد . اولش فکر می کردم یه تیک عصبی داره . منم گاهی دستمو میذاشتم رو سینه ها و شکمم و با خودم ور می رفتم .. حس کردم که عطا باید خیلی فرز باشه ولی عمدا داره معطل می کنه .. یه پولی داد دست شاگردش و گفت پسر تو برو مغازه من کارم که تموم شد میام . وقتی که تنها شدیم دو تا دیگه از دگمه های بلوزمو باز کرده و یه خورده سینه چاک تر شدم . -شکوه خانوم شما با این وضعیت اینجا وایسادین خوب نیست . تشریف ببرین استراحت کنین من خودم می دونم سلیقه تون چه جوریه -نه من دوست دارم ببینم شما چه جوری کار می کنین . لذت می برم . راستش با این که اسمم شکوه بود و نام باشکوهی بود ولی یه جورایی احساس می کردم که این اسم واسم سنگینه و منو مسن نشون میده .. درهرحال این عطا خان هم خوب حسشو بیان کرد . -البته شما که نزدیک من باشین من انرژی می گیرم . هم این که خانوم خوش مشرب و زیبایی هستین و هم این که دیدن زنای بار دار یه هیجان خاصی در من به وجود میاره . به شوخی بهش گفتم چطوره یه عروس بار دار برای خودت بگیری . -خب هر عروسی که عروس نمیشه . درهر حال حسابی با هم جیک و دختر خاله پسرخاله شدیم . یواش یواش هر چند لحظه درمیون دستشو میذاشت رو قسمتی از شلوارش که ورم کیرشو به خوبی نشون می داد . واسه این که مخشو کار بگیرم گفتم واقعا چه چیز یک زن بار دار می تونه واستون جالب باشه . یه شکم بیقواره کروی .. اوخ اوخ چقدر سخته راه رفتن با این شکم .. -اگه بدونین چقدر دوست دارم این شکمو ببینم . دستمو بذارم روش . چند سال پیش که مادرم خواهرمو بار دار بود دستمو میذاشتم رو شکمش و نازش می کردم -چقدر صادقانه و با احساس این مسئله رو بیان می کنی من دلم نمیاد که تو از این لذتی که نزدیک توست محروم شی . بلوزمو در آورده و درحالی که یه سوتین گنده رو سینه هام بود اون شکم بیقواره پا به ماه رو توی دید عطا خان چشم چرون قرار دادم . -یعنی منظورتون اینه که من می تونم دستامو بذارم رو این شکم خوشگل شما و باهاش حال کنم ببخشید نازش کنم ؟/؟ -چرا که نه . از نردبون اومد پایین و کف دو تا دستشو گذاشت رو شکمم . -دعا می کنم که به سلامتی این بچه رو دنیا بیارین و قدمش خیر باشه .. -این شیطونک که خیلی اون داخل لگدم زده از همین الان نشون میده که قدمش خیره . چون منو با یه آدم خوبی مثل تو آشنا کرده . وقتی داشت با شکمم ور می رفت یه نیم نگاهی هم به سینه هام داشت . -مامانم وقتی بار دار بود از اینا نمی بست . طفلک پسر خجالتی روش نمی شد اسم سوتینو ببره -سوتینو میگی ؟/؟ -آره . می گفت زن بهتره آزاد تر باشه -بد چیزی هم نمیگی ها . من دستم به پشتم نمی رسه . اگه برات امکان داره واسم بازش کنی ممنون میشم -با کمال میل و افتخار . در تمامی این مدتی که داشت باهام حرف می زد و ور می رفت کیرش همچنان شق بود . ,وقتی می خواست سوتین منو از پشت باز کنه یه جوری با کمرم ور می رفت که هوسمو زیاد می کرد . اون خودشو بهم چسبونده بود و تماس کیر داخل شلوارشو با کونم که داشت شلوارمو می ترکوند حس می کردم . اون اگه از پهلو به صورتم دقت می کرد به خوبی متوجه داغی وسرخی صورتم می شد . سوتین منو باز کرد . -عطا جون ببینم به سینه های مامانتم دست می زدی . اون شاید حدود بیست و دو سالی سن داشت و من یه خورده ازش بزرگتر بودم ولی از اونجایی که ازدواج کرده بودم و بار دار و صاحب کار حس می کردم که از اون خیلی بزرگترم . -خیلی دلم می خواست ولی از اونجایی که مامان این کارو بد می دونست انجامش نمی دادم . -دوست داری به سینه های من دست بزنی ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزار داماد 25

وایییییی اگه بدونین چقدر عالی میشه اون وقت من دیگه اون حسرتی رو که بار ها و بار ها از این که نتونستم به اون سینه های خوشگل و آبدار دست بزنم رو ندارم . اومد جلوتر و کف دو تا دستاشو تا اونجایی که می تونست بازشون کرد و اونا رو رو دو تا سینه هام قرار داد و و هردو تا رو با هم رو سینه هام می گردوند و می مالوند . یه نگاهش هم به داخل شلوارم بود . -چیه عطا می بینم یواش یواش داری به چیزای دیگه هم نگاه می کنی . غرق هوس شده بودم . دلم می خواست بهش بگم منو بخوابونه و زودتر تر تیبمو بده ولی هنوز زود بود بذار یه خورده اونو غرق هوسش می کردم و خوب آتیشش می زدم بعد این کارو انجام می دادم . -عطا عطا ببینم دلت می خواست به شکم مامانتم دست می زدی قبل از این که جملاتم تموم شه اون کف دو تا دستاشو گذاشته بود رو شکمم . -آهههههههه نههههههه نهههههههه چیکارم داری می کنی .. واییییییییی سینه هام .. تنم .. دلم .. بدنمو یه جوریش کردی . داره مور مورم میشه . با شکمم ور می رفت و لباشو آروم آروم به نوک سینه ام نزدیک کرد . اونو گذاشت رو سینه ام و بوسید و گذاشتش تو دهنش . حس کردم که سینه ام یه خورده سنگینه . شایدم توش شیر باشه . اون وقتی سینه امو میک می زد از هوس نزدیک بود جیغ بکشم .. -بخور بخور عطا سینه هامو بخور و اونم با لذت هر چه تمام تر به نوبت نوک دو تا سینه هامو میذاشت تو دهنش و سبکم می کرد . چقدر لذت می بردم که حس می کردم داره شیرمو می خوره . دیگه نیازی به اجازه گرفتن نداشت . چشای هوس انگیز و حرکات لب و صورت و دهن و عطش من به خوبی بهش می گفت که هر کاری که دوست داره می تونه باهام انجام بده . بدون این که شلوارمو پایین بکشه دستشو از لای شلوارم به شورتم رسوند و از طرف شورت دستشو گذاشت روکوسم . حس می کردم کوسم یه خورده رشد کرده و تپل تر شده و همه اینا به خاطر این بود که من بار دار شده بودم . کوس خیس منو با کف دستاش فشارش گرفته و من با چشایی بسته ازش می خواستم که تند تر به این کارش ادامه بده -عطا .. عطا .. خواهش می کنم . یه دستموگذاشتم رو شلوارم و اونو به طرف پایین کشیدم . -درش بیار درش بیار هر جوری که عشقته و بهت حال میده باهام حال کن . ببین چقدر واسه تو داغ و خیسم . می دونم تو هم هوس منو داری . دستمو گذاشتم رو قسمت بالای شلوارش . سفتی و شقی کیر اونو حس می کردم . دوست داشتم اون کیر زودتر از غلاف و مخفیگاه خودش در بیاد و بره توی کوسم . بره و خانمان کوسمو به آتیش بکشه . -عطا زود باش زودباش . دارم از حال میرم . خواهش می کنم زود تر به من حال بده . دوستت دارم . دوستت دارم . خواستم دستمو فرو کنم لای شلوارش . کمربندشو سفت بسته بود خودش اونا رو باز کرد و شورت و شلوارشو پایین کشید . حالا کیرش توی دید من قرار داشت . یه کیر چاق و چله و شق شده و هوس انگیز . دستمو گذاشتم رو اون کیر تپل و آماده به حرکت . طوری به ناحیه کوس من زل زده بود که درسته می خواست قورتش بده . سریع شلوارمو کشید پایین . چقدر هیکلم درشت شده بود و چقدر با اون بدن چاقالو و آماده زایمان دوست داشتم که هر چه زود تر گاییده بشم . -زودباش تند تر تند تر . شورتم خیس خیس شده بود . کمرم درد گرفته و خسته شده بودم . رفتیم طرف تخت و روی تخت دراز کشیدم .شورتمو هم از پام در آورد و خودشم کاملا لخت کرد . من و اون کاملا بر هنه بودیم و یک سکس در برهنگی کامل به من لذتی بی نهایت می داد . . لذت منو به اوج خود رسوند وقتی که دهنشو تا اونجایی که می تونست باز کرد و اونو رو کوس گنده ام قرار داد همه جام غرق هوس بود . گوشت کوسم روی کوسم و دور و برش متورم و ملتهب شده بود .. دستمو گذاشته بودم پشت سر عطا و اونو به کوسم می فشردم . یه خورده که کوسمو در اون شرایط لیس زدو با میک زدن یه حال مشتی و جانانه بهم داد دهنشو از رو کوسم ور داشت و رفت به طرف شکم . لباشو گذاشت رو شکم سفت و آماده تر کیدن من . من مثل بیشتر زنای این دوره دوست داشتم که با سزارین بچه مو به دنیا بیارم دوست نداشتم کوسمو بیش از اندازه گشاد احساس کنم . هنوز با این کوس خیلی کا رها داشتم و با بچه ای که قرار بود به دنیا بیاد . چه نقشه ها که براش نداشتم . زندگی من سراسر شده بود کیف و هیجان . خیانت هایی لذت بخش . فکر نکنم هیشکی تو این دنیا مثل من از خیانت لذت برده باشه . روز به روز بیشتر کیف می کردم . نه تنها چیزی به نام وجدان در من بیدار نمی شد بلکه از این متاثر بودم که چرا خودمو نمی تونم در اختیار افراد بیشتری قرار بدم . عطا رفت بالا و بالاتر . لبهاشو گذاشت رو لبام . من پاهامو به دوطرف باز ترش کرده تا اون زودتر کیرشو بفرسته توی کوسم . حالا اون خیلی آروم داشت منو می بوسید . شکم بالا اومده من اونو به عقب می فرستاد . واسه این که کیرشو بکنه توی کوس من مجبور شد لباشو از رو لبام ورداره تا به شکمم فشار نیاره یه خورده منو به طرف جلو و لبه تخت کشید و خودش رفت بیرون تخت و کیرشو از روبرو فرو کرد توی کوسم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 26

وای با این هیکلم سکس چقدر بهم مزه می داد . خوشم میومد از این که یکی داره با این هیکل قناس حال می کنه ولی عطا راستی راستی داشت حال می کرد .. -شکوه جون .. گاییدن زنای حامله خیلی بهم کیف می ده . هنگام کردن من داشت سوتی می داد . اون حتما باید غیر من بازم زنای حامله رو گاییده باشه که این جور داره با لذت از بودن و سکس با اونا میگه . کوسم یه گشادی خاصی پیدا کرده بود و ضرورت این که کیر هایی که وارد کوسم میشن کلفت باشن بیشتر از قبل احساس می شد . . عطا خیلی هیجان زده بود . درسته که هیکلم اون هارمونی زمانی رو که بار دار بودم نداشت ولی هنوز چهره ام اون زیبایی قبل رو داشت و حالت و سفیدی پوست من نشون دهنده یک زن خوشگل و ناز بود . تصور این که مدتی رو باید از سکس دور باشم مو بر تنم سیخ می کرد . عطا پس از این که چند دقیقه ای کیرشو می کرد تو کوسم و درش می آورد دهنشو گذاشت رو کوسم .. وای این چه جوری می خواست این کوسو لیس بزنه . ولی خیلی حال داد . کوسمو به چند قسمت تقسیم کرد و هر قسمتو جدا جدا لیس می زد . .نمی تونستم بگم کدوم قسمتش بیشتر بهم حال می داد البته لذت قسمت بالا و وسطش خیلی زیاد بود . وقتی انگشتاشو فرو می کرد توی کوسم دیگه مانعش نشدم . عطا ..عزیزم همه جارو خوب بلیسش .. . می دونستم کونم یه حالت بد قواره پیدا کرده ولی اون منو با همون وضعیت هم قبول داشت و هوس اینو کرده بود که هر جوری شده منو از کون هم بگاد . می شد یه پهلو کنم و یه پامو ببرم بالا و اون کیرشو فرو کنه تو سوراخ کونم . فعلا که فعالیتهاشو رو کوس من متمرکز کرده بود . پاهامو این طرف و اون طرف پرت می کردم . هیجانم زیاد شده بود .. نکنه بالارفتن فشار اونم در این روز های آخر واسم بد باشه ولی اون به این مسائل زیاد توجهی نداشت و منم واسه این که بیشتر حال کنم کاری به کارش نداشتم . پاهام خسته شده ه عطا اونا رو انداخت رو شونه هاش ولی به پهلوهای من فشار میومد .. می خواست در همون وضعیت دوباره کیرشو تو کوسم فرو کنه که شکمم جلوی تنظیم کیرشو می گرفت . واقعا عشقبازی کردن با یک زن بار دار اونم در یکی دو ماه آخر دردسر های خودشو داره ولی یه لذتی داره که اصلا نمیشه وصفش کرد . مخصوصا من که داشتم به شوهر عزیز و نازنینم فرشاد جون خیانت می کردم . مثل غلامانی که به ملکه هاشون تعظیم می کنن اونم دو تا دستاشو گذاشت رو سینه هام و دهن و زبونش همچنان روی کوسم قرار داشت . سینه هامو که گنده تر شده بود تو دستاش می گردوند . خیلی دلم می خواست عطا با گاییدن و فرو کردن کیرش توکوسم منو به ار گاسم برسونه ولی شرایطم مناسب نبود . با همون حرکات دست رو سینه ها و دهان روی کوس منو کاملا تسلیم کرد . دیگه نتونستم چشامو باز کنم . ضربان قلبم خیلی شدید شده بود . با این حال هوس و عشق به ارضا شدن وادارم می کرد که یکی دو دقیقه دیگه هم صبر کنم . ولی سی ثانیه نکشید که حس کردم عطا هم جزو اونایی شده که تونسته منو به اوج لذت و هوس برسونه و یه دنیا شور و حال و آرامش در من به وجود بیاره . دلم می خواست دستمو بذارم لای موهای پسر حشری و باهاش بازی کنم ولی بدنم نمی تونست رو به جلو حرکت کنه . روی تخت بازم یه پهلو کردم دلم می خواست فرو کنه تو کوسم . هوس پس ازپخش شدن توی تمام بدنم انگاری اومده بود رو کوسم نشسته بود . دلم می خواست کیرشو طوری بکنه تو کوسم که دوباره همه اون هوسو توی تنم پخشش کنه و ذره ذره جونم لذت ببره . عطا اون روز تا دلش می خواست و دلم می خواست منو گایید . حتی از کونمم بی بهره نموند . سوراخ کونم هم پذیرایی خوبی ازش کرد .. وقتی که کونمو می گایید خیلی بی حال شده بود . یه بی حالی ناشی از هوس زیاد داشت . با این که توی کوسم خیس کرده بود ولی ازبس با کونم حال کرد خیلی زود آبش اومد . در هر حال عطا هم رفت و من به روزهای آخر بار داری رسیده بودم . یعنی چند روزبه زایمانم مونده بود . چند روز آخر دیگه به خودم تخفیف داده بودم و گفتم که دیگه باید استراحت کنم . وقتی می خواستم واسه سزارین برم اتاق عمل و کامران رو به دنیا بیارم هیچ استرسی نداشتم . خیلی خوشحال بودم . خونواده نگران من بودند . خانواده شوهرم از این که نخستین نوه شون می خواد به دنیا بیاد خیلی هیجان زده بودند و من ازاین که سومین کامران زندگیم می خواد به دنیا بیاد شور و شعف خاصی داشتم . برای پسرم خیلی نقشه کشیده بودم . کامرانی که نه تنها می خواستم مادرش باشم بلکه از همون روز اولی که به دنیا میومد می خواستم اونو به عقد خودم در بیارم . حداقل این باوررو در خودم به وجود بیارم که می تونم همون طوری که از پس خیلی کارا بر اومدم می تونم از پسرم واسه خودم یه معشوق بسازم و این کار امکان پذیر می بود اگه از روز اول تولد واسه آمادگیش زحمت می کشیدم . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزار داماد 27

کامران من به دنیا اومد . خیلی خوشگل تر از اونی شد که من تصورشو می کردم . همون اول حس کردم باید شباهت زیادی به باباش داشته باشه . باباش که دوست فرشاد بود . فرشاد نامرد که عشق منو به کشتن داده بود وجرات نکرد در مورد اسمش بازم از من چیزی بپرسه . چشای پسرم آبی بود . وای که چقدر خوشگل بود . وقتی که می خوابید صورت گرد و کوچولوش یه معصومیت و مظلومیت خاصی داشت که منو به طرف خودش می کشوند . طوری که اصلا دلم نمیومد از کنارش پاشم . وقتی کسی دور و برم نبود اگه فضا حرارت مناسبی داشت اونو لختش می کردم و جوجوهاشو آروم میذاشتم تو دهنم . می خواستم از همون اول لذت این کارو بهش یاد بدم . هرچند شاید خیلی زود بود و این کارا هنوز نمی تونست اون تاثیری رو که باید به جا بذاره ولی از همون روزای نخست خواستم این باوررو در خودم به وجود بیارم که اون معشوقه منه . مال منه . کسیه که هرروز می تونم در کنارش باشم . باهاش حال کنم . بایداونو وابسته به تن و بدن خودم می کردم . پسر ناز و خوشگلم باید مال خودم می بود . ولی هوس مردای دیگه رو هم می تونستم تا زمانی که اون به سن بلوغ می رسه رو داشته باشم . با این که من از بچه داری و کهنه عوض کردن و لباس پوشیدن بچه ها خوشم نمیومد ولی عشق به نگهداری و تربیت اون و در اختیار گرفتنش سبب شده بود که همه این کار ها رو از روی عشق و علاقه انجام بدم و با این که فرشاد بعد از چند روزی که دور و بری ها از کنارم رفتند واسم پرستار بچه گرفته بود ولی چند روز که گذشت و به چم و خم کار ها آشنایی بیشتری پیدا کردم عذراونو خواستم و خودم به تنهایی مسئولیتشو قبول کردم . حتی اونو به تنهایی حمومش می کردم . کار خیلی سختی بود . ولی من از پسش بر میومدم . شومبولشو که از همون نوزادی نشون می داد آینده درشتی داره می ذاشتمش تو دهنم . چقدر با این کارم حال می کردم . وقتی کیر کوچولوشو میک می زدم در فانتزی های سکسی خودم می دیدم که همون کیر رفته توی کوسم و معشوق جوون من داره کیرشو که خیلی درشت و کلفت شده تند تند می فرسته تو کوسم و می کشه بیرون . حتی وقتی که اون سینه هامو می ذاشت تو دهنش و اونو میک می زدحس می کردم که عشق من معشوق من دوست پسر من داره باهام حال می کنه . واسه همین تر جیح دادم که تا اونجایی که میشه بذارم سینه هامو میک بزنه و بخوره . برام مهم نبود که فرم سینه هام به چه صورتی در میاد با پیشرفت علم و ورزشهای مختلف و داروهایی که به وجود اومده سریع میشه به حالت دلخواه رسید . اونو عجیب به خودم وابسته کرده بودم . دلم می خواست که همیشه و همه جا باهام باشه . منم به اون وابستگی شدیدی پیدا کرده بودم . تا مدتها حوصله سکس با کسی رو نداشتم . حتی بابای جعلی و ظاهری اون یعنی فرشاد خان که می خواست باهام سکس کنه فقط کیرشو می کرد تو کوسمو با چند بار تلمبه زدن یه جورایی خودشو ارضا می کرد . یه فکر عجیبی به سرم افتاده بود . نمی دونستم چیکار کنم و چه جوری این موضوع رو پیش بکشم . یعنی پیش پزشکی که قصد داشتم این کارو انجام بدم . اول باید پزشکشو پیدا می کردم . من قصد داشتم یه روز پسرمو واسه ختنه ببرم نزد پزشکی که انتخابش کردم و طوری دمشو ببینم که با یک دست سازی و پانسمان قلابی یه حالتی رو به وجود بیارم که انگاری ختنه شده . در حالی که اصلا قصد ختنه کردن اونو نداشتم . می خواستم وقتی که کیر پسرمو واسه خودم آماده می کنم اون نهایت لذتو از سکس با من ببره . شهوت طوری اونو اسیر خودش کنه و اون طوری اسیر شهوت شه که به مادرش رحم نکنه و با تمام وجودش به طرف من کشیده شه . هنوز یه سالش نشده بود . و حدود یه سالی هم می شد که من با غریبه ای سکس نداشته بودم . چند تا دکتر و متخصص این کارا رو برای ختنه انتخاب کرده بودم . شاید اگه لازم بود به کسی هم که می خواست این خدمت رو در حق من بکنه حال هم می دادم و باهاش سکس می کردم تا زبونش بسته شه . ولی می دونستم یه کار سختیه چون می دونستم طرف فکر کار و کاسبی خودشو هم می کنه و دیگه نمیاد واسه یک لحظه خوشی یه عمر رزق و روزی خودش و زن و بچه خودشو در معرض خطر بندازه . هر چند من کاری می کردم که تا اونجایی که امکان داره کسی نتونه شومبول اونو دید بزنه و تا وقتی هم که بزرگتر نمی شد کسی نمی تونست به خوبی بفهمه که این پسر ختنه نشده .. من هم از همون اول طوری سیاست نشون داده بودم که فقط خودم می تونستم اونو لخت کنم یا حداقل زیاد نمیذاشتم که اونو کاملا لخت ببینن و یا با مکث رو شومبولش زوم کنند . یه روز بچه رو گرفتم و بردم به مطبی که از پیش نشون کرده بودم . یه خورده خلوت تر از جاهای دیگه به نظر می رسید و دستمزدش هم بالاتر بود . این چیزا واسم مهم نبود . دکترش هم دکتر جوون و خبره ای نشون می داد . ولی منشی و پرستار و بقیه رو چیکار می کردم . در هر حال خودمو به بهترین وجهی ردیف کردم . این بار به جای این که به دنبال پزشک خوش تیپ تری باشم سعی کرده بودم برم دنبال یه دکتری با قیافه ای معمولی تر که به این سادگی نتونه از خیر آمیزش با یه زن خوشگل بگذره ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس و هزار داماد 28

اون روز به خودم خیلی رسیده بودم و می خواستم هر طوری که شده دل دکتر رو ببرم . وقتی که رفتم تو مطبش نشستم بچه رو با کمال پررویی دادم بغل دکتر و مانتومو در آورده و با دامن کوتاه و بلوزی تنگ و چسبون روبروش نشستم . دچار استرس شده بود . هرچند مطب خلوت بود ولی من حالتم مناسب نبود . وقتی روسری خودمم از سر در آوردم دیگه دو سه دقیقه هم نذاشت که اونجا بمونم . فقط بهم گفت هدفت از این که می خوای بقیه فکر کنن بچه ات ختنه شده چیه .. با یه عشوه خاصی رفتم طرفش و گفتم خب فکر کردی هدف آدما واسه زندگی چیه .. آب دهنشو به زور قورت می داد .. -خانوم شکوه این کار خیلی خطرناکه .. -مطمئن باش پای شما گیر نیست و اصلا لزومی نداره که من بگم کدوم مطب رفتم . بهتون قول میدم . بچه که بزرگ شد خودش همه چی حله .. در حرکت بعدی بود که کاملا تسلیمش کردم و اونم تصمیمشو گرفت مبنی بر این که جمعه بیام مطب که هیشکی نباشه و بهم بگه چیکار کنم . بهش گفتم آقای دکتر شما خانوما رو هم ختنه می کنین ؟/؟ کوس خل اول جواب داد مگه دخترا رو هم ختنه می کنند .. -خب اگه مثل پیرا پوست و گوشت اضافی داشته باشن فکر نمی کنین ضروری باشه که یه مقداری از اون گوشتشون تراشیده بشه ؟/؟ -ما از این کارا نمی کنیم . مگه دخترتونه ؟/؟ اگه مشکل دیگه ای هست باید بر رسی بشه -من خودمم آقای دکتر . نمی دونم چرا خیلی هوس دارم . حشری هستم . هرچی با این شوهرم آمیزش می کنم انگار سیر نمیشم . دکتر دیگه سرش سوت کشیده بود و مطمئن بودم که اگه اون لحظه در مطب کسی نبود حتما منو می خوابوند . همین حرکتم دیگه تصمیمشو برای کمک به من جدی کرد . من که نمی ذاشتم فرشاد باهام بیاد ولی اون روزی که برای بعد من و دکتر وعده شو گذاشتیم فرشاد کار هم داشت و منم به دروغ گفتم که با داداشم میرم .. فقط یه جورایی باید این بچه رو هم ساکتش می کردم . یه چیزی بهش خوروندم و دیگه تو مطب دکتر شل شده بود . وقتی رفتم دیدم به ! این دکتر چه جور هم به خودش رسیده و دیگه از اون روپوش سفید و استاندارد خبری نیست و تازه یک کراوات هم زده . -دکتر جون می خواین عروسی تشریف ببرین ؟/؟ یه شایدی تحویلم داد که منظورشو گرفتم . -ببینم خانوم اول می خواین شما رو ببینم یا بچه رو -یه عشوه ای اومده گفتم کوچولو خوابه اول مامانشو ببین . دیگه منتظر نشدم ببینم دکتر چی میگه فوری مانتو م در آورده شلوار و شورتمو پایین کشیده و کوسمو رو به دکتر گرفته و گفتم اگه زحمتی نیست یه نگاهی بهش بندازین ببینین چاره ای داره یا نه . دو تا چشاشو چند بار گردوند و دهنش از تعجب وامونده بود . یه جور خاصی به صورتم زل زده بود که آدم فکر می کرد سنکوب کرده -آقای دکتر چرا بالا رو نگاه می کنین . پایینو نگاه کنین . نگاهشو مجددا به کوس براق و اتو بخار کشیده من انداخت و گفت ظاهرش که عیبی نداره .-دکتر جون ما درون را بنگریم و حال را ..کی برون را بنگریم و قال را . ..کیر باد کرده اش خیلی وسوسه ام کرده بود . دکتر هم گفت راست میگی باید معاینه کنم خوب مشخص شه . دستشو گذاشت رو کوسم .. با انگشتاش لبه های کوس و چوچوله هامو مورد نوازش و مالش خودش قرار داده بود . کوسم خیلی خیس کرده بود و منتظر بود که زود تر یه جایی دراز شه و کیر دکتر فرو بره داخلش . -ظاهرا چیز خاصی نیست .-یعنی به همین زودی می خواهین دست از معاینه بکشین . -نه .. این تازه شروع معاینات منه . تازه امروز جمعه هست و شما بیمار اختصاصی منید و کس دیگه ای هم اینجا نیست . فقط ترشح و خیسی شما زیاده . -خب قصدتون چیه این موادغیر عادیه ؟/؟ -نه ترشحات هورمونیه ولی یه رنگ غیر طبیعی داره .. -یعنی بدین آزمایش ؟/؟ -نه خب میشه تستش کرد و فهمید . جلو من خم شد و زبونشو گذاشت رو کوسم و یواش یواش با جفت لباش دو تا لبه های کوسو گذاشت تو دهنش و با یه لذت خاصی شروع کرد به میک زدن اون .. -اوهههههه این جوری که گردنتون درد می گیره -اصلا اشکالی نداره . جایی نیست که من دراز بکشم ؟/؟ رفت و از اتاق بغلی یه تشک آورد و رو زمین پهن کرد و گفت سختتون که نیست این خیلی بزرگه . ببخشید شکوه جون . این تخت معاینه ما کوچیکه .. -نه اتفاقا روزمین راحت ترم . دکتر دیگه شروع کرده بود .. -جاااااااان چقدر باحال داری تست می کنی و تست می گیری .. حتما متوجه عیب و ایرادم میشی .. فقط یه خورده با عجله که اگه این بچه بیدار شه من و تو دیگه نمی تونیم خوب این آزمایشو انجام بدیم . -اجازه هست برم رو تست قوی تر ؟/؟ -بفر مایید خواهش می کنم . از کمر به پایین کاملا لخت بودم و اونم خودشو از کمربه پایین لخت کرد و کیرش یهو زد بیرون .. دستمو گذاشتم زیر بیضه هاش و یه خورده باهاش ور رفتم و گفتم دکتر من ! عجب لوله آزمایش قوی و کلفتی داری ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزارداماد 29

دکتر کیرشو فرو کرده بود تو کوسم . و با هر حرکت رو به جلویی که داشت کراواتش به سمت صورتم دراز می شد . -دکتر جون من از نیمتنه به بالا لباس تنمه تو حداقل این کراواتتو از گردنت در می آوردی دکتر در همون حال که کیرشو تو کوسم حرکت می داد خودشو کاملا لخت کرد -عزیزم نترس کوسسسسم همین جاست فرار نمی کنه در نمیره .. ببین چقدر داغه .. وووووویییییی دکتر دکتر دارم می سوزم .. دستاشو رسونده بود به لبه های کوس و چوچوله هام و هر چند کیری که می رفت توی کوس و بر می گشت در تماس شدید با اونا قرار داشت ولی دکتر با دست زدن به کناره های چوچوله هام بهم گفت .. حیفه بخوای اینا رو ختنه اش کنی . هر چند وقت در میون بیا این جا پیش خودمن با همین لوله داغ شفا حلش می کنم . -آقای دکتر اگه خود این لوله داغ شه آب شه کوچیک شه چی .. -وقتی بیمارو ببینه دوباره گنده و دراز میشه . هدف ما خدمت و رضایت مشتریا و بیماراست .. مثل زنای حسود گوش دکترو که مثل یک موم تو دستام اسیر بود کشیده گفتم : نبینم که پیش من از بیمار دیگه ای حرف بزنی .. این لوله فقط اختصاصی برای منه .. فقط من .. منم که داغش می کنم .. و فقط برای در مان منه که باید داغ شه .. اگه نه من برم یه جای دیگه ای درمان شم .. -اووووووهههه .. نه .. نه ... مطمئن باش فقط خودتی شکوه .. به زار زدن و التماس کردن افتاده بود . خوشم میومد اذیتش می کردم .. از این که تونستم اونو اسیر خودم کنم و رگ خوابشو تو دستام بگیرم لذت می بردم . کی میگه که این زنا شلن و قدرت ندارند . ما زنا اگه بخواهیم می تونیم حتی سر شیطونو هم کلاه بذاریم . -پس گفتی که این لوله مال منه و هر وقت دوست داشتم می تونی اونو بچسبونی به این قسمتهایی که فکر می کنی رشد خارج از حدی دارن .. کیر کلفتش با یه حالتی فرو می رفت تو کوسم که حس می کردم عین یه تیکه آهن داغ چسبیده به کوسم . اینو که می گفت این کیر مثل یک لوله آزمایش داغ عمل می کنه دروغ نمی گفت بیچاره .. خدا کنه کامی کوچولو به این زودیها بیدار نشه .. کامی کوچولویی که نمی خواستم ختنه شه و می خواستم پوست کیر و کیرش لذتی خیلی زیاد تر از اونایی که ختنه میشن ببره . وقتی تصورشو می کردم که کامی با یه هوس زیاد تو خونه فقط منو می بینه .. و یه دستی به پوست کیرش می کشه و منم تحریکش می کنم و اونم چاره ای نداره جز این که با من تماس بگیره و من اونو می برم تو رختخواب خودم ... چه حالی داره و وقتی که سالها به کیرش دست بکشم و باهاش بازی کنم و اون پرده شرم و حیا رو از همون اول درش بدرم چه لذتی میده .. یه بچه ای که مال فرشاد نیست و یه کسی که با مادرش رابطه پیدا می کنه و شوهر نازنینم بازم یه ضرب شست دیگه ای ازم می خوره . اینم یه نوع انتقام گرفتنه دیگه . احساس می کردم که صورتم داغ شده .. داغ داغ .. داغ تر از کوسم . داشتم از حال می رفتم . یه خورده هم حواسمو جفت و جمع تر کرده بودم که کامی بیدار نشه و من زودتر حالمو کرده باشم . . وقتی کوسم داغ شده بود فرمان ذوب رو به قسمت دیگه ای از تنمم داد و حس کردم که یه آب جوشی داره ازم می ریزه .. -آههههههه جوووووووون دکتررررررر دستم به کیییییررررررت .. آبمو آوردی .. حالا آب کیر کلفتتو می خوام .. وقتی این حرفو زدم دیگه ضربه دیگه ای رو تا شروع ریختن آبش تو کوسم حس نکردم . انگاری اون منتظر همین فرمانم بود تا آبشو بریزه تو کوسم . -اوووههههه .. چقدر خوشم میاد .. دکتر .. دکتر ..آه .. دکتر کوسسسسسم کوسسسسم داره می سوزه .. فوت بزن فوت بززززن روشو .. رو کوسمو فوت بزن بکش بیرون .. فوتش بزن خنکم کن .. دکتر کیرشو کشید بیرون . آب کیر به سرعت زیاد از کوسم ریخت بیرون .. اون کوسمو فوت می زد تا خنکم کنه .. حس کردم بازم می خوام . اثر لذت رو کوسم باقی مونده بود و با این فوت زدنای اون در حال پخش شدن بود . نمی دونم شاید حس منو درک کرده بود و یا این که خودشم می خواست دهنشو گذاشت رو همون کوس ملتهب من که اثر منی هنوز روش باقی بود . کوس خیس شده از آب و خیسی من و آب خودشو میک می زد و با لذت همه خیسی ها رو می خورد و سعی در خشک کردن اون داشت ولی هر لحظه دوباره جاش یه تری دیگه ای می نشست . اون دراز کش سرشو فرو برده بود لای پای من و منم پاهامو یه خورده بالاتر آورده گذاشته بودم رو کمرش . این جوری به من خیلی حال می داد و لذت زیادی می بردم . دو تا پاهامو رو کمرش حرکت می دادم و اونم با این حرکات من خیلی کیف می کرد . . کار به جایی رسیده بود که من کوسمو رو دهنش حرکت می دادم و می خواستم که با هیجان بیشتری میک بزنه .. -قلبم قلبم دکتر .. چقدر تند می زنه .. خیلی غیر عادی می تپید .. هوس عجیبی داشتم .. شاید فکر کردن به یک چشم آبی زیبا , پسرم کامی منو تا این حد هیجان زده و حشری کرده بود . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
یک عروس وهزارداماد 30

چه حالی می داد پاهام رو کمر دکتر بود و اونم با حرکات چرخشی سرش داشت بهم حال می داد . یادم اومد که اون هنوز کارشو انجام نداده .. -دکتر جون حواست باشه اگه کارا خوب انجام شه بازم هواتو دارم این تازه پیش پرداخته . از حال رفته بود . ولی من کوسمو همچنان رو صورتش می گردوندم . . رو زمین خوابوندمش و رو سرش نشستم با لب و زبون و دندونش افتاده بود به جون کوسم . خیلی حالی به حالی شده بودم . داشت یادم می رفت که برای چه کاری اومدم اینجا .. منو اگه به حال خودم میذاشتن می گفتم تا یه شبانه روز همین جوری باهام مشغول باشه . عاشق کیر های تازه بودم و تنوع در این امر . -دکتر جون اگه می خوای با جایی از تنم حال کنی بکن که باید بریم سر وقت دکور بندی کیر پسرم که الهی مادر به قربونش .. خلاصه این دکتر کوس پرست به قولش عمل کرد و منم تا یه مدتی داشتم فیلم میومدم . سعی می کردم کیر پسر نازنینمو هم به کسی نشون ندم . اصلا به بقیه چه مر بوطه .. دستمالی به کیر کوچولوشو از همون روز های اول شروع کردم . در هر حال برای پیشرفت و ترقی در هر کاری باید از همون روز های نخست کودکی شروع کرد . درسته که من به فکر کامی کوچولو و بزرگ شدنش بودم و این که یه روزی با اون سکس داشته باشم ولی حداقل باید دوازده سال صبر می کردم تا اون به اون رشدی که لازمه برسه . در این مدت که نمی تونستم بیکار بشینم . در همون مراسم ختنه سوران داداشم یکی از دوستاشو با خودش آورده بود . منم یه جینی پوشیده بودم کون نما و کیپ که بتونم دلشو ببرم . از همون اول نگاش داشت داد می زد که حسرت منو می کشه و هوس منو داره و منم به خوبی می دونستم چیکار کنم . باهاش حرف می زدم و از هر دری می گفتم . البته نه طوری که فکر کنه تشنه اونم بلکه با لحنی صحبت می کردم که ادامه دهنده کلام اون باشه . پسر با فر هنگ و خوش مشربی بود . یه مدت که گذشت اون روسری نصفه و نیمه رو هم از سرم گرفتم و خیلی راحت باهاش بر می خوردم . سه چهار سالی رو ازم کوچیک تر بود . اسمش بود ناصر .. داشتم فکر می کردم تو اونایی که منو گاییدن ناصر نامی وجود داشته یا نه . تازگیها زده بود به سرم و هر کی منو گاییده بود اسمشو یاد داشت می کردم و آمار می گرفتم اگرم اسمشون از یادم رفته بود یه ایکس و ایگرگی میذاشتم . جدی جدی کوس خلی من گل کرده بود . نمی دونستم چیکار کنم که اون فرداصبحش که بهترین موقع واسه کردن من بود بیاد خونه مون . منتظر یه بهونه ای بودم تا بتونم جورش کنم . همه چی می خواد جورشه اینجا رو میگن . ناصر میره دستشویی . وقتی بر می گرده ساعتشو جا میذاره و من اونو برش میدارم و قایمش می کنم . .اون دنبال ساعتش می گرده اونو پیدا نمی کنه ..-ناصر خان حتما جایی از دستت افتاده -نمی دونم به نظرم داشتم دستمو می شستم درش آورده بودم .. -حالا من می گردم اگه پیداش کردم بهتون اطلاع میدم . اگه ممکنه یه شماره تماس بهم بدین .. -یه نگاهی بهم انداخت و شماره موبایلشو بهم داد . خب دیگه یواش یواش همه چی داشت جور می شد . اون شب تا آخر مهمونی بار ها و بار ها تو چش هم زل زدیم و هر دو تایی مون کاملا دریافته بودیم که از هم چی می خوایم . من که می دونستم اون من و تنمو سکس با منو می خواد ولی امیدوار بودم که اونم حس منو حس کرده باشه . هراس نداشته باشه از این که بخواد با من طرف شه .. یکی از مردایی که منو می گایید واسم تعریف کرده بود که ما مردا در بسیاری از موارد از زنا حساب می بریم . اونا رو موجوداتی از فضای دیگه حساب می کنیم . شاید یه زن دوست داشته باشه نیاز یه مرد رو تامین کنه ولی اگه یه مرد اعتماد به نفس نداشته باشه نمی تونه اینو احساس کنه .. واسه همین در یکی از این نگاهها یه چشمکی بهش زدم که یه خورده هم اعتماد به نفسش بره بالا .. داشتم به این فکر می کردم که آیا کارم درست بوده یا نه . نکنه خودمو پیشش سبک کرده شخصیت خودمو پایین آورده باشم که دیدم یه چشمک منو با دو تا چشمک پاسخ داد . خیلی جذاب بود . زن نداشت . حالا دوست دخترو نمی دونم . از اون شیطونا نشون می داد . مهمونی تموم شد و اون خیلی راحت بدون این که سراغ ساعت گرون قیمتشو بگیره رفت . شاید دستمو خونده بود . شایدم از خدا می خواست ساعت در زمانی که اون اینجاست پیداش نشه . هیجان داشت داغونم می کرد . بااین که آمار از دستم در رفته بود و شاید تا به حال با پنجاه تا مرد غیر از شوهرم سکس کرده بودم ولی در هر بر نامه جدید دچار یه هیجان تازه ای می شدم . حس می کردم برای اولین باره که دارم دنبال تنوع و حال کردن میرم و اینو هم بگم تا به حال حتی یک مورد هم از سکس با شوهرم فرشاد لذت نبرده بودم . صبح برای ناصر زنگ زدم که بیاد ساعتشو ببره .. اینو هم بهش گفتم که چون خونه جز من و کامی کوچولو کس دیگه ای نیست و اگه بچه تو بغلم در حال شیر خوردن باشه یه خورده تا آیفون خودمو برسونم ممکنه دیر شه درو باز کنم .. این چرندیات رو تحویلش داده بودم فقط به خاطر این که بگم من خونه تقریبا تنهام و خودتو برسون .. از اون روزایی بود که فرشاد هم تا غروب بر نمی گشت . وقتی ناصر وارد شد راستکی راستکی کامی کوچولو داشت از سینه ام شیر می خورد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 3 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

یک عروس و هزار داماد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA