انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین »

من و مامان و زندایی


مرد

 
من و مامان و زندایی 10

چقدرمحیط زیبا بود . دور و بر و پشت استخر همه گل کاری شده . اندام زنا همه در زیر نور شفافیت زیادی پیداکرده کاملا برق می زد . دلهره عجیبی داشتم . مامان :ماهرخ جون یه خودی نشون بده -چیکار کنم . مگه می خوان بیان خواستگاری من . درحال در آوردن سوتین مامان با یه ناز و هوس خاصی دستامو به سینه هاش می مالوندم تا خانوم خانوما ببینن که دخترشون راکد نیستن . ثریا :مهوش جون دخترت هم واسه خودش خانومی شده . دیگه یواش یواش میدونو باید بدیم دست جوونا . -خب ثریا جون اونا بعد از از دواج دست و بالشون باز تر میشه . الان بیشتر می تونن حال بدن تا حال کنن . -چرا مهوش جون این قدرا هم نباید پر توقع بود . مگه یادت رفته من و تو با همون شرایط سخت چقدر به هم حال می دادیم و از لحظه هامون استفاده می کردیم ؟/؟ درسامونو هم خیلی راحت تر می خوندیم . مگه راه کوسمون باز بود . ؟/؟چه لذتی می بردیم . واقعا چه زود گذشت . -آره ثریا جون هنوز پس از این همه سال شوهر داری و کیر خوری بازم این جوری دور هم بودن یه کیف و حال دیگه ای داره . پروین دختر ثریا خانوم اومد کنارم . -ببینم ماهرخ نمی خوای یه تنی به آب بزنی ؟/؟ دور و بر استخر انواع و اقسام وسایل سکس و بهداشتی و روغن و ماساژفراهم بود و حتی عین زمین فوتبال هم قوطی های آب معدنی رو زمین ریخته بود . من وپروین با هم تنی به آب زدیم . آب چقدر شفاف بود . هیکل زیبا و خوش دست خانوما رو می شد زیر آب هم به خوبی دید . دلم می خواست با همه اونا ور می رفتم . به هر گوشه که نگاه می کردی دو تا دو تا مشغول بودند . یکی که لبه استخر دراز کشیده بود و به تنهایی داشت با خودش ور می رفت . یکی از اونا ایستاده بود و داشت با خودش حال می کرد . طوری هم این کارو انجام می داد که انگاری زیر دوش حموم ایستاده و داره خودشو می شوره . من و پروین هم به شیوه کلاسیک با هم مشغول شدیم . دستامونو داخل آب دور کمر هم حلقه زدیم . -ماهرخ چته فقط به حال کردن فکر کن . تو اگه فکر کنی چه جوری لذت می بری و چه کاری باید بکنی که بیشتر کیف کنی مطمئن باش که بقیه هم از تو لذت می برن . پس خودتو ول کن تو بغلم .. دختر تو که منو کشتی . بیا دیگه . ببین همه چه راحت دارن با هم حال می کنن ؟/؟ انگار یه عمریه همدیگه رو می شناسن . دیدی که مامان و مهوش جون با هم چی می گفتن . اونا سالهای ساله که با همند . از همون دوره دبیرستان . من و تو هم باید تا سالهای سال تنور این حال کردنها رو گرم نگه داشته باشیم . طوری صورتشو به صورتم نزدیک کرد که گویی یه دوست پسری با همه عشق و هوس از دوست دخترش چیزی می خواد . خودمونو بالاتر کشیدیم تا تنه مون از آب بیاد بیرون . من و پروین با یه بوسه گرم رفتیم به استقبال یک لز داغ . آب ولرم استخر و فضای گرم و پرحرارت و هیجان که تازه شروع شده بود خود به خود یه تحرکی رو در ما به وجود آورده بود که جز با حال کردن و حال دادن نمی تونست ما رو به خواسته مون برسونه . چه سینه های درشت و بدنهای نازی !این همه بدنهای رو فرم . چند تا از زنها هم با کیر های مصنوعی افتاده بودند به جون هم . پروین در حالی که منو می بوسید گفت حواست به کار خودت باشه . اگه دوست داشته باشی ما هم می تونیم از کیر استفاده کنیم . به شرطی که هوس دوست پسر نکنی . -پروین جون وقتی تو رو دارم کیر می خوام چیکار کنم -میگی من یه آدم کیری هستم ؟/؟این تکیه کلام مردونه رو که به زبون آورد دو تایی مون از خنده ریسه می رفتیم . -مامانت واقعا سنگ تموم گذاشته . حتی گوشه کنار استخر انواع و اقسام تشکها هم پهن شده بود تا اگه یه سری می خوان راحت تر سکس کنند از امکانات اون هم بر خوردار باشن . -پروین جون اصلا دلم نمی خواد این شب تموم شه . -بازم ازاین شب ها هست . حالا با امکانات کمتر یا بیشتر مهم دور هم بودنه و صفایی که با هم می کنیم و لحظه های خوشی که در کنار هم داریم . حالا اگه موافق باشی یه چند دقیقه ای رو بریم کناره های استخر دوباره بر می گردیم توی آب . یه عده میگن اول بریم تو آب بعد بیاییم بیرون . ولی من میگم باید مثل یه نرمش حال کرد و بعد به مرحله ورزش رسید . خلاصه رفتم رو لبه استخر ولو شدم . طوری که پاهام تا زانو داخل آب قرار گرفت و تنه ام هم به صورت طاقباز افتاد بیرون . پروین هم از همون داخل آب رو من استوار شد و با انگشتاش لبه های کوسمو به دو طرف باز کرد و زبونشو گذاشت روش . -اووووووففففففف پروین پروین جون .. چه پهنه این زبونت ؟/؟نمی دونی چه کیفی میده !اوخ ماااااامااااااان مهساااااااا .. وووووووییییییی .. نمی دونستم چرا از هوس زیاد یهو یاد اونا افتاده بودم . چشامو بسته بودم و با فریاد های هوسم هوس سرکشمو کنترل می کردم . گاهی هم چشامو باز می کردم و فقط می تونستم سر پروین جونو ببینم که رو کوسم خم شده و چه با اشتها داره کوسمو لیس می زنه . در نگاه اول نمی شد دید که مامان و زن دایی کجان . هر گوشه کناری رو که می دیدی حداقل دو نفر رو هم افتاده بودند . .... ادامه دارد .. نویسنده ...ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مامان و زندایی 11

پروین انگار زبونشو با سریش چسبونده بود به کوسم . طوری خوشم میومد که اصلا دلم نمی خواست از اونجا بلند شم . زیر چشمی یه نگاهی به دور و برم مینداختم . همه جا هیکل خوشگل خانوما رو می دیدی . دلم می خواست با همه شون حال می کردم ولی وقتی که خوب فکر می کردم می دید م که فعلا با پروین از بقیه ساز گار ترم و بیشتر می تونم حال کنم . بهترین کار هم همین بود . چون یه خورده که عادت می کردم و استرسم کمتر می شد و اعتماد به نفسم بیشتر راحت تر می تونستم با آدم بزرگترا حال کنم . هر چند اونا هم از هیکل های تر و تازه تری مثل بدن من و پروین خیلی خوششون میومد . -آخخخخخخ پروین جون سرتو بچسبون به کوسم .. -ماهرخ ..عزیزم دلم می خواد بغلت بزنم .. ببوسمت .. -پس کسسسسم چی .. -نمی ذارم اونجا بی نصیب بمونه . به اونم حال میدم . یه خورده برو عقب تر بیا بریم رو تشک باهات کار دارم . تشک آبی ملایم کنار آب شفاف استخر با محیطی کاملا روشن که همه در حال حال کردن با هم بودند . عجب بر نامه ای بود . چقدر مزه می داد . دو تایی مون رفتیم رو تشک . من زیر قرار داشتم و پروین اومد روم . این بار با هوس چشاشو به چشام دوخت . کف دستشو گذاشت رو کسسسم .. و آروم باچنگ زدنهای خودش طوری بهش حال می داد که همون جا با فریاد زدنهای خودم همه رو متوجه کردم . مامان که رو کون یکی از این خانوما سوار بود سرشو گرفت طرف من تا ببینه چه خبره وقتی دید همه چی امن و امانه یه سوتی برام کشید و گفت ماهرخ اینجا همینه دیگه خوب عشق و حالتو بکن . -اووووووفففففف کسسسسم کسسسسسم .. پروین انتهای کف دستشو رو کوسم فشار می داد بعد اونو آروم آروم روی کس می گردوند .با لباش هم لبامو طوری بسته بود که دیگه نمی تونستم هوسمو بریزم بیرون . فقط از راه کس و سینه هام و تمام تنم لذت و آتیش در حال پخش شدن بود .. اومد بالا و بالاتر . حالا دیگه کسشو رو کس من قرار داده بود هر تغییرحالتی که می داد با یه لذت مخصوصی داشت منو می بوسید با سینه هام بازی می کرد و کسشو هم رو کس من می گردوند . دیگه از هیجان نزدیک بود لبای خوش طعم پروین جونو گازش بگیرم . خیلی جلو خودمو داشتم . دستمو گذاشته بودم پشت سرش و موهاشو می کشیدم . اونم می ذاشت هر کاری دوست دارم انجام بدم و از لحظه هام استفاده کنم . کاری به کار من نداشت . میذاشت حالمو بکنم . فداش بشم من خیلی اذیتش می کردم . چند تار موشو که از ته کنده بودم تو دستای خودم حس می کردم .. کسش مث یه غلتک رو کوس من می گشت . خیلی نرم و ماهرانه داشت آتیشم می زد . بیشتر از همه وقتی لذت می بردم که شکاف کسش کسمو از وسط باز می کرد اگه یکی دو دقیقه در همین حالت می موند مطمئن بودم که می تونه ارضام کنه . چقدر از نگاه عاشقونه اش که هوس منو زیاد می کرد خوشم میومد . وقتی لباشو از رو لبم بر داشت ازش عذر خواستم -ببینم ماهرخ جون عذر خواهی چیه اینجا همه چی طبیعیه . اومدی که حال کنی و حال بدی . عذر خواهی که لازم نیست . عوضش منم تلافی می کنم . اون اینو با یه لحنی همراه با خنده گفت که من از بیان این واقعیت ناراحت نشم چون می دونستم همون حسی رو که من دارم اونم داره و از این که یکی دیگه باهاش ور بره بیشتر حال می کنه .. چقدر هوس کیر مصنوعی کرده بودم . خانوم دکتر که اسمش بود گلی و مثل یک گل تازه و زیبا بود یه کیر مصنوعی به خودش بسته بود و داشت زندایی مهسا رو می کرد . چه هیجان انگیز بود . خیلی هوس کرده بودم . -ماهرخ جون هوس کیر کردی ؟/؟ این جوری بهت حال نمیده ؟/؟ -چرا قربونت قربون اون شکل ماهت .. ولی خب .. -اگه بخوای منم می تونم به خودم کیر ببندم و بهت حال بدم ولی نمیشه اونو توی کس فرو کرد . -حتی یه نموره .. -خب یه نموره یه نموره یهو میره تا آخر و اون وقت حربف مامانت نمیشه شد . ولی می تونیم یه جوری حال کنیم . ببین یه خورده خودتو با فانتزی های سکسی مشغول کن تا من بر گردم . رفت دو سه تا کیر آورد و یکی رو که نرم تر بود رو غن مالی کرد و بست به خودش .. -ببینم ماهرخ آمادگیشو داری ؟/؟ -چه جورم پروین جون تو هر کاری بکنی درسته بیسته . مثل خودت . الان یه سه کیره ای بهت بزنم که حال کنی .. یه کیررو که با یه کمر بند به خودش بسته بود فرو کرد توی کونم . خیلی آروم . با این که سوراخ کونم تنگ بود ومی شد گفت کار کرد اون جوری نداشته ولی درد کمی احساس می کردم . خوب کیری واسه کونم انتخاب کرده بود . یه کیر دیگه رو تو دستش گرفت و اونو به کسم می مالید و یکی رو هم گذاشت تو دهنم و گفت ساک بزن . این جوری دل منو بیشتر می برد .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مامان و زندایی 12

اوخخخخخ پروین جون پروین نههههههه نههههههه .. اوخ دختر .. -ماهرخ جون .. ماهرخ جون .. اگه بگم کونت یه رخی چون ماه داره باورت میشه ؟/؟ یه کیر رو کرده بود تو کونم .. اون یه کیرمصنوعی رو که توی دهنم بود خودم تو دستم گرفتم و بهش زبون می زدم . هر چند تا حالا کیر اصلی رو نچشیده بودم و مزه شو نگرفته بودم ولی می دونستم هرچی باشه آخرشم یه مدل حال دادنایی شبیه به همینو در بر داره . پس زیاد نباید در حسرتش باشم و واسه دسترسی به اون آبروی خودمو به خطر بندازم . -پروین جون پروین قربونت برم .. اون کیرچسبیده به کوسمو از بالا به پایین حرکتش بده . بچسبون به کسسسسم وبا اصطکاک روی همون قسمت بیرونی حرکتش بده . کونمو می لرزوندم تا این جوری هوسمو پخشش کنم . خیلی سخت بود خودمو کنترل کنم . مامان و ثریا جون داشتند با هم حال می کردند .. یهو پاشدند و یه گوشه ای شروع کردن به رقصیدن . با هر آهنگی می رقصیدند . اون وقت شب صدای آهنگ یه خورده بلند بود ولی با این حال ثریا خانوم اینا در یه محیط با فرهنگی منزل داشتند که کسی به کسی گیر نمی داد و واسه هم مایه نمیومدن . ولی ازبس فضای خونه بزرگ بود فکر نمی کردم که این صدا هم زیاد به جایی درزکنه .. در هر حال من نمی دونستم این زنا این همه رقصو از کجا یاد گرفتند و فکر می کردم که این پیشرفتها فقط مربوط به زمان ماست . -پروین جون این نمیشه که تو حال بدی و حال نکنی .. -خوشت نمیاد ؟/؟ حال نمی کنی ؟/؟ اگه سختته بگو -نه .. نههههه خوشم میاد لذت می برم .. پس بیا یه مدل 69 خوابیده رو هم پیاده کنیم -دختر! ماهرخ تو دیگه چه جورشی . چقدر پیش خود حسابی . این قدر به خودت سخت نگیر تا صبح وقت داریم تا فردا غروب بوی خوش آزادی رو می تونی اینجا حس کنی . برقصی بخونی بخوابی لز کنی .. فیلم سکسی ببینی .. فقط ورود آقایون ممنوع . این یه کارو نمی تونی انجام بدی . من طاقباز دراز کشیدم و پروین هم اومد رو من . کونشو گذاشت رو سرم و با دهنش افتاد به جون کوسم .. پاهام سست شد ولی منم کون خوشگل و سفیدشو که رو سرم قرار گرفته بود از وسط بازش کرده و به سرعت رو کوسشو زبون می زدم و یه خورده هم از نوک و بغلای زبونمو میذاشتم بره توی کوسش .. یه مزه ای می داد . انگشت کوچیکه رو می کردم توی سوراخ کونش و کف دستامو رو دو تا برش کونش می گردوندم . چه حال و صفایی داشت . دنیا رو توی دستای خودم داشتم . فقط باید به لذت بردن فکر می کردم . چه عشقی چه کیفی .. جووووون بی خود نیست که بیشتر این خانوما شاد و بشاش نشون میدن و و بیشتر اونایی که میان سال هستند خیلی کم تر از سن خودشون نشون میدن . .. نههههه این دیگه چی بود . یکی از زنا یه کپسول آتش نشانی رو دستش گرفته بود و به یکی دیگه می گفت اینو الان می خوام بکنم توی کست .. -اگه بتونی بفرستی اون داخل شوهرم مال تو -مال بد بیخ ریش صاحبش .. کپسول رو یه خورده به کوس اون زن می مالید -وااااایییییی نکن به هوس میفتم میگم درسته بذارش تو کسم -مگه تو آتیش گرفتی -بد تر از آتیش .. چه شوخیهایی با هم می کردند .. چند نفرشون افتاده بودند توی آب و با هم ور می رفتن . سر به سر هم میذاشتن . همو اذیت می کردن . یکی از خانوما که اسمش بود ملیسا رو اون وسط نگه داشته دست و پاشو گرفته بودند و یکی از وسط انگشتاشو می کرد تو کسش و در می آورد .. جیغ می کشید و می گفت که ولم کنین بی انصافا من که خودم همین جوری به شما میدم . . یه لحظه حواس من و پروین هم رفت به اون سمت -ببینم پروین جون این داره خوشش میاد یا دردش میاد -من که فکر کنم هر دو تاشه ..ولی خیلی با مزه ان .. ملیسا خیلی قوی هیکل و خوش اندام بود . همچین اونو یه وری انداختنش که دست از فریاد زدن بر نمی داشت . -نکنین توی گوشم آب رفت . خدمت یکی یکی تون می رسم . با این که حواسم به این بود که با کس و کون پروین حال بکنم و حال بدم ولی حواسم به اطراف هم بود که ببینم زنا چه جوری با هم حال می کنن و قلق اونا رو بگیرم که اگه یکی از اونا به تور من خورد ازم راضی تر باشه . ملیسا رو از آب آوردنش بیرون و انداختنش رو یکی از تشکها . اون قمبل کرده بود . یکی انگشت کرد توی کسش . یکی هم با انگشت تو کونش فرو کرد .. یه نفر دیگه سینه هاشو میک می زد و یکی هم کسشو گذاشته بود رو دهنش خودشو به ملیسا می مالوند . دیگه نمی ذاشتند نفس بکشه . -پروین جون زنه بیچاره رو که کشتند . -ماهرخ جون غصه شو نخور اون خودش داره حال می کنه مرض داره . اگه دقت می کردی وقتی که اونا ولش می کردند یا شل می گرفتند خودش تحریکشون می کرد که بازم بیان دنبالش . پروین دوباره افتاده بود رومن . سینه رو سینه وکس روی کس . دلم می خواست منو به حداکثر لذت برسونه و بعدش برم با یکی دیگه باشم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
من و مامان و زندایی 13

من و پروین به همین صورت مشغول بودیم که زندایی مهسا و مامان مهوشو دیدم که از دور دارن واسه ما دست تکون میدن و میگن که بریم سمت اونا .. بیشتر از بیست کس داغ و حشری در حال جنب و جوش و حال کردن بوده و هر کدوم واسه خودشون بر نامه ای داشتند . فکر کنم که این ملیسا جون بیشتر از بقیه در حال حال کردن بود . ثریا خانوم و خانوم دکتر گلی هم اومدن طرف ما .. - دو تا دختر گل و نازمو می بینم دوتایی تون سخت با هم مشغولین . بعضی وقتا می بینی که حال کردن دسته جمعی صفاش بیشتره . ولی حالا ما دوست داریم ببینیم که دو تا عاشق و معشوق تازه وارد به جمع ما چه جوری حال می کنن . وقتی که من و پروین دو تایی مون حس کردیم که چند تا چشم دیگه مراقب ما هستند و می خوان ببینن که چه جوری حال می کنیم با شور و حال بیشتری به کار خودمون ادامه دادیم .. گلی : بچه ها مشغول باشین . اینجا که سالن امتحان نیست . اینجا ما همه استادیم و همه دانش آموز .. برای همین اون و زندایی و مامان و ثریا خانوم مشغول شدن . من دیگه بی اندازه بی حس شده بودم .. -پروین جون پروین جون .. آخخخخخخخ .. کاش می تونست انگشتشو تماما توی کسم فرو کنه ولی نمی شد . با این حال همون یه بندو کرده بود توش و شستشو گذاشته بود روی کوسم .. خودشو خم کرده بود ومنو می بوسید .. پاهامو به این طرف و اون طرف می زدم . مهسا جون که متوجه جریان شده بود اومد و پاهامو محکم نگه داشت . یه لحظه متوجه گرما و داغی درون خودم و کسم شدم . -واااااااااییییییی .. ماااااااماااااان .. پروین یه دستشو هم گذاشت رو سینه ام و کارو تموم کرد .. -دوستت دارم دوستت دارم پروین جون عاشقتم منو ببوس بغلم بزن .. حس کردم که بغل دستی ها چه جوری دارن ما رو می پان . ثریا خانوم از این که دخترش پروین تونسته حالمو جا بیاره خیلی خوشحال بود .. کون گوشتی بیشتر زنای میانسال خیلی وسوسه ام کرده بود . ولی حالا من افتاده بودم رو پروین این بار من کوسشو لیس می زدم . یه انرژی و نیروی عجیبی رو در خودم احساس می کردم . -ماهرخ جون .. قربونت قربون اون لبات بشم .. قربون اون زبونت . اگه دوست داری گازم بگیر . رهام نکن .. دستاشو مشت می کرد و مشتاشو باز و بسته می کرد . چقدر از طعم کسش و خیسی اون خوشم میومد .. اون بی حال شده بود و هر لحظه خیسی کسش بیشتر شده و اون خیلی زود تر از من ارضا شد . هردومون دلمون می خواست که چند دقیقه ای رو تو بغل هم خوش باشیم و حال کنیم . لبام رو لبای پروین در حال گردش بود . احساس صمیمیت و نزدیکی زیادی می کردیم . چون به خواسته های هم اهمیت داده بودیم . دلم می خواست در این فضای سبز آبی و رنگارنگ و روشن در آغوش پروین عزیزم بخوابم و صبح بیدار شم . هم من و هم اون چشامونو بسته بودیم . از پشت دستایی کونمو لمس می کرد . احساس لامسه من قوی شده بود . این دستارو برای اولین بار بود که حسش می کردم . رومو بر گردوندم . خانوم دکتر گلی بود . -دختر خسته شدی ؟/؟ دیگه حالشو نداری حال کنی ؟/؟ هرچی دوست داری . همون طور عمل کن . چند تا ترانه سکسی هم گذاشته بودند که زنا با حال و هوس بیشتری خودشونو در اختیار هم بذارن . البته خواننده این ترانه ها مرد بوده و بیشتر به درد سکس دو جنس مخالف می خورد ولی این خانوما طوری در حال و هوای لز بودند که دیگه به زن و مردش کاری نداشتند . خانوم دکتر خیلی ناز و طناز بود و وسوسه ام می کرد . از من خوشش اومده بود . لباشو گذاشته بود رو سینه هام و خیلی نرم و ملایم زیر سینه هامو می مالید .. سرشو برد بالاتر و لباشو به لبام رسوند در عوض دستاشو پایین تر قرار داد . آروم آروم رفت پایین تر و طرف کس . -اوووووهههههه خانوم دکتر .. -اینجوری صدام نکن تو که الان توی مطب نیستی .. -فرقی نمی کنه اینجا هم یه نوع درمان کده هست .. -دختر چقدر قشنگ حرف می زنی . ماهرخ جون بهم بگو گلی . زن دایی و مامان با حالی داری . تو هم باید به اونا رفته باشی . -نمی دونم تا نظر شما چی باشه -فعلا که دارم با تن و بدنت حال می کنم . لباشو از رو لبام ورداشت .. گلی جون کوسمو درسته گذاشت تو دهنش . -نهههههه نههههههه گلی جون راست میگی . فکر می کردم که دیگه نمی تونم کیف کنم ولی هر گلی یه بویی داره جااااااااان هر دهنی یه مزه خاصی میده .. .. -حال کن ماهرخ جون .. ببین زنا و دخترا از همین کسشونه که نیرو می گیرن . اون که سر حال باشه بقیه جاهاشون سر حال سر حاله . واسه اینه که در کشور های پیشرفته این قدر به خودشون سخت نمی گیرن . دستاش با سینه هام بازی می کرد و منم دستای خودمو گذاشته بودم رو دستاش .. این جوری بهم لذت بیشتری می داد -گلی جون خیلی خوشم میاد . دوستت دارم خیلی باحالی .. -اینجا همه مث همیم . همه باید خاکی باشیم و حال کنیم ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مامان و زندایی 14

خانوم دکتر گلی که دیگه بیشتر صداش می کردم گلی جون خیلی دلش می خواست که با رفتار خوب خودش منو به سوی خودش بکشونه .. چه فضای پر شور و هوس انگیزانه و حتی شاعرانه ای بر پا کرده بودیم . اگه می خواستی وارد یه معرکه ی بشی باید از اول شروع می کردی . با این تمام این حرکات تکراری به نظر می رسید ولی احساس و لذت مشترک این فاصله ها رو از بین نمی برد .. دیگه از این خجالت نمی کشیدم که به گلی جون بگم که نوک سینه هامو بخوره .. -خوشت میاد ماهرخ جون .. منم از میک زدن سینه های تازه خیلی خوشم میاد لذت می برم . اگه سینه هام به تازگی سینه های تو نباشه ولی همون که اونو در اختیارم دارم حس می کنم مال خودمه .. زیبایی های تو رو زیبایی خودم می بینم . وقتی که تو لذت می بری حس می کنم که منم دارم لذت می برم . برای همینه که بیشتر خانوما بر این باورند که لز صمیمیت بین اونا رو بیشتر می کنه . خود خواهی و فاصله رو از بین می بره یا به حداقل می رسونه .. گلی جون حرفای قشنگ می زد حرفایی که مثل یه لالایی خوابم می کرد . کاملا متوجه بودم که چی داره میگه .. تمام حرفاش درست بود . ولی من از اون فعلا سکس می خواستم . می خواستم که بهم حال بده و باهاش حال کنم . لباشو باز می کرد به طرف انتهای سینه ام از اونجا میک زدن در پهنای زیادو شروع می کرد و میومد به طرف روی سینه و به نوکش که می رسید با یه مکش و میک زدن دورانی نوک سینه ولم می کرد و دوباره می رفت زیر .. دستمو رو سرش قرار داده بودم . می خواستم موهاشو بکشم ولی جراتشو نداشتم یا روم نمی شد-راحت باش راحت باش عزیز دلم سخت نگیر -اگه یه زن بودی می شد از کست خیلی استفاده کرد .. یعنی برای خودت ولی حالا هم راه زیاده .. دو طرف سینه هامو که میک زد و یه حال جانانه داد اومد پایین تر . وقتی ناف منو لیک می زد یه لذتی رو زیر پوستم حس می کردم که دست کمی از حشری شدن نداشت .. حس می کردم که بالای کسم داره می پره .. با کف دستش چند بار به قسمت بالای کسم زد .. با این ضربه ها یه حالی بهم دست می داد که به خوبی متوجه ورم کسم می شدم .. -ماهرخ ماهرخ .. تو معرکه ای تن و بدنت .. پاهای کشیده و شکمت .. حیفه این هیکل دخترونه ات که جون میده برای لز و تیپ زدن از فرم خارج شه .. خودم تو رو با ورزشهای مناسب آشنا می کنم که همیشه خوش اندام بمونی .. -گلی جون یه جوری رفتار می کنی که انگاری عاشقم شدی -عزیزم جونم مگه عشق به چی میگن .. عشق و دوست داشتن همین بغل دست خودمونه . چه اشکالی داره که یک زن عاشق یه زن دیگه یا همجنس خودش باشه .. دیگه هیچ گله و شکایتی بین اون و عشقش یعنی اونو یه زن دیگه وجود نداره . نمی دونی چه قشنگه این دوستیها .. وقتی وجودتو در یکی دیگه خلاصه شده می بینی .. دلم می خواست من و گلی مهربون جامونو عوض می کردیم و این من می بودم که به گلی جونم حال می دادم . ولی اون با پنجه ها و کف دستش دو تا سینه هامو در چنگ خودش داشت و از طرفی هم شروع کرد به زبون زدن کسم . این به اوج رسوندن هوس یه دختره وقتی که با سینه هاش ور بری و کسشو هم همراه با سینه ها داشته باشی و لمسشون کنی . اونم چه لمسی !هر خیسی که این کس تشنه من پس می داد خانوم دکتر اونو به طرف خودش می کشید و نوش می کرد . دندونامو از هوس زیاد بین دو لبم قرار داده و مدام ناله می کردم -آفففففففف آفففففف .. حتی چند بار هم تا آخر خط پیش رفته بودم ولی هر بار که می رفتم فکر کنم دیگه دارم به آخر می رسم سرعتو کم می کرد .. -گلی جون یه کمی تند تر ولم نکن .. می خوام به جوری بشم از اون جوریها که می خوام جیغ بکشم و تا می تونم بخوابم . -از اونایی که می لرزونه و یهو تمام بدنتو میزون می کنه ؟/؟ -آره همون حسه .. این بار دیگه سرعتشو زیاد تر کرد و ولم نکرد . من فقط خودمو از این طرف به اون طرف حرکت می دادم -آخ گلی جون گلی جون .. خوشم میاد بخورشششش کسسسسسمو بخورررررر حتی نفسام بریده بریده شده بود .. پاهام سست و لرزون شده بود . سینه هام مثل کسم داغ کرده بود . -گلی جون تو رو می خوام دستای شفا بخشتو .. لب و دهنتو .. بخورشششش .. منم می خوام بیام روت .. خواهش می کنم .. دارم می سوزم .. گلی جون گلی جون .. گلی هم واسه این که کارشو به بهترین نحو انجام بده دیگه جوابمو نداد تا با همان سرعت کوسمو بخوره .. دستمو فرو برده بودم لای موهای خانوم دکتر .. جیکش در نیومد می خواست که من لذت ببرم .. با نوک سینه هام بازی می کرد . می دونستم گردنشم کمی درد گرفته به خاطر من تحمل می کنه . حالا دستمو از رو موهای سرش کمی پایین تر رسونده و شونه هاشو می مالیدم . -گلی جون دوستت دارم . عاشقتم . منو ردیفم کن .. من هوس دارم .. هیجان دارم .. -تا فردا هیجانه اینجا . من فدای اون شور و حالت بشم . این قدر سخت نگیر همه مث همیم ..... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مامان و زندایی 15

گلی جون دیگه گذاشت دنده پنج و ولش نکرد .. منم همین سرعتو می خواستم . سرمو برده بودم عقب و دور و بر خودمو نگاه می کردم . هر بار با یه هیجان خاصی چشام به جمعیت می افتاد . یه دو سه نفری که داشتند ما رو می دیدند یه دستی واسم تکون دادند و یکی دو نفر هم سوت کشیدند ولی بقیه سرشون تو لاک خودشون بود و کاری به این نداشتند که اینجا چه خبره .. من حس می کردم که در حال رسیدن به همون حالی هستم که تن و بدنمو تنظیم کنه و خوابم کنه .. یه حالی که ما زنا گاهی وقتا هر کاری واسش می کنیم . حتی جایی خونده بودم زنایی که توسط شوهراشون ارضا نمیشن میرن دوست پسر می گیرن تا اونا این کارو واسشون انجام بدن . خوب بهشون حال میدن . حالا گلی جون داشت این کارو واسم انجام می داد . حواسمو خوب به اون جریانی که داشت پیش می رفت معطوف کرده بودم . چشامو بستم لب خانوم دکتر .. کس من . .گردش لبها روی مغز کس و چوچوله های کوچولوم .. سرعت زیاد .. کیف .. لذت .. فقط لذت فقط هوس فقط عشق .. ماهرخ لذت ببر فکرت باید آزاد باشه .. جسمت باید رو فرم باشه کی گفته که ما زنا ما دخترا نباید لذت ببریم . کی گفته که زندگی و عشق و هوس فقط مال مر داست دو برابر ما هم ارث می برن . هر جا می رسه از نظر اقتصادی ازمون بر ترن . در قدرت حرف اولو می زنن . در لذت هم باید همین باشه ؟/؟ دیگه نوبت منه .. منه ..می دونم خانوم دکتر گلمو اون لبای خوشگلشو خسته کرده بودم ولی اون در حال نوازش من لب از میک زدن کسم بر نمی داشت . کف دستشو رو سینه هام حرکت می داد .. -نههههههه گلی جون گلی جون .. از یه گوشه ای یه ترانه عربی داشت پخش می شد که هوسمو همین جور داشت می برد بالاتر . با این که خواننده اش زن بود و آهنگش هم یه ریتم تندی داشت ولی در کلام خواننده حزنی نهفته بود که باعث می شد خودمو با تمام وجودم در اختیار خانوم دکتر قرار بدم . رفته بودم در یه حالت خلسه و خودمو از این عالم کنده بودم . بدنم یه جوری شده بود . دوست داشتم از جام پا شم و با حداکثر سرعت دور همین استخر بدوم . کف دو تا دستامو گذاشتم دور هر یک از بازوهای گلی و اونو محکم فشارش گرفتم .. گلی دیگه کاملا می دونست که باید چیکار کنه . بازم تا اونجایی که توانشو داشت شتابشو زیاد تر کرد .. با فشار کسمو به طرف بالا می کوبوندم . چند بار که این کارو انجام دادم دیگه توان حرکت دادن به خودمو هم نداشتم . از گردن تا نوک پام در یه لرزش خاصی قرار گرفته بود . سرم یه جوری شده بود . حس می کردم خیلی راحت دارم فکر می کنم . انگار چیزی یه اسم رنج در این دنیا وجود نداره . هر غمی رو که داشتم در اون لحظه فراموش کرده بودم .. گلی جون کارشو به خوبی انجام داده بود . دلم می خواست درجا پاشم و جبران کنم ولی به همون اندازه دلم می خواست در همون حالت بمونم تا خماری بعد از لز هم بهم لذت بده . حس می کردم که بازم می خوام . بازم هوسم می خواد بر گرده . یه نیروی خاصی در من ایجاد شده بود . تازه نفس بودم و شور و حال و نشاط جوونی وادارم می کرد که از این لحظه ها بیشتر لذت ببرم . تازه می خواستم بیشتر خودمو نشون بدم . -گلی جون دستت درد نکنه . خسته نباشی .. یه کمی پیشم می مونی تا پاشم و بتونم بغلت بزنم و بهت حال بدم ؟/؟ -من که واسه جبران کردن بهت حال ندادم . یه وقت فکر نکنی بهت بدهکارم . عزیز دلم همیشه هم میگم از سکس و لز و عشقبازی کردن در این دنیا , چیزی وجود نداره که تکراری تر باشه .. یعنی همه حرکاتش شبیه به همه . حتی میشه گفت لز تکراری تر از بقیه انواعشه . اما این خودتو هستی که باید بهش جهت و تنوع بدی . بدونی در اون لحظات می خوای چه جوری ازش لذت ببری . درسته که لذت دادن و قلق یکی دیگه رو داشتن هنر می خواد ولی این که آدم بدونه خودشم چه جوری می تونه لحظه ها رو شکار کنه و لذت ببره یه هنر جدا گانه ای می خواد من این هنر رو در تو دیدم . دیدم که چه جوری رفتی به عالم حس و هوس . رفتی تا با این تکرار ها مبارزه کنی . لذت و تنوع رو واسه خودت به وجود بیاری . خودتو آروم کنی . غمهاتو با هوس و ارگاسمت بریزی بیرون . بگی که این هم یه نوع سالم از عشق و حال کردنه . زندگی قشنگه و ما اینو باید در با هم بودن ثابتش کنیم .. با این حرفایی که گلی جون می زد دیگه خودمو از جام بلند کرده و انداختم توی بغل گلی خوشگله ام . سرمو گذاشتم رو سینه اش . -چقدر تو خوبی گلی جون .. -من خوب نیستم . من خودم هستم . اینجا همه می خوان خودشون باشن . خودشون باشن و دیگری رو هم خودشون می بینند . همه خوبن .. همه دوست داشتنی هستند .. دیگه نوبت من بود . حالا باید قدرت فاعلی خودمو به گلی خوشگله خودم نشون می دادم . می گفتم که منم توانشو دارم . .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مامان و زندایی 16

گلی جون .. گلی خانوم .. -همون گلی جون خوبه -آخه سختمه -منم سختمه که تو بخوای بگی خانوم .. حالا چی می خواستی بگی .. -چیکار کنم که بیشتر خوشت بیاد .. -یه خورده دقت . اول دقت به اون چیزایی که گفتم .. خب گلی راست می گفت واسه این که به من گفت سریع حالتا رو عوضش کن و ببین که طرفت بیشتر از چه وضعیتی خوشش میاد همونو ادامه بده یا تکمیلش کن . در فضای مطبوع و معتدل درگوشه ای یه چند تا حموم یا دوش تابستونه ای که یک طرفش دیوار بود و یه کفه ای هم مثل کفه حموم داشت خورد به چشمم . -گلی جون میریم اونجا .. -بریم .. وقتی رسیدیم به اونجا گلی جون رو پشت به خودم قرار دادم واز پشت تنشو شروع کردم به بوسیدن . دو تایی مون رفتیم زیر دوش . شیر آبو باز کرده لبامو رو لبای گلی قرار دادم . دستامو گذاشتم رو کونش و اونم دستاش رو پهلوهام قرار داشت . از چشاش فهمیدم که خیلی دوست داره که بهش حال بدم . حس کردم که با بوسه هام و حرکت دستام که از رو کونش به کمرش رسیده کمی شل و حشری تر شده . واسه این که دستاش از پهلوهام افتاده بود . اونو چسبوندم به دیوار و در حالی که آب می ریخت رو تنش دستمو رسوندم به کسش و باهاش ور می رفتم .. -آهههههه ماهرخ .. لذت می برم لذت می برم .. همین جوری بکن ..اون کنار یه سکویی بود رفتم روش نشستم -گلی جون بیا رو پاهام بشین .. با یه لوندی و عشوه خاصی که می دونم نوعی ناز کردن بود بهم گفت که تنت درد می گیره -نه گلی جون وقتی که حال کنم چه دردی می تونم داشته باشم . رو پاهام نشست و باهاش ور رفتم . کمرش به شکمم چسبیده بود . رو پاهام نشسته بوددست راستمو گذاشته بودم رو سینه راستش و دست چپمو هم رو کسش قرار داده آروم آروم و با هوس بهش چنگ مینداختم . سینه های سفت و سفید و براق و درشت گلی جون چشامو خیره کرده بود . چقدر این صحنه ها و هیکل زیبای زنا و تماشاشون بهم حال می داد . انگشتامو تند و تند فرو می کردم توی کس گلی جون و می کشید مش بیرون .. -نهههههه ماهرخ عزیزم .. عالیه . اگه حالشو داری سرعت رو زیاد ترش کن . اگه خسته نمیشی و می تونی نیروتو تقسیم کنی این کارو انجام بده ولی حس می کنم داری به یه چیزی فکر می کنی . نمی خوای بهم بگی داری به چی فکر می کنی ؟/؟ -دارم به این فکر میکنم که این خانوما یا خود من اصلا فکرشون این نیست که کدوم بدن از کدوم قشنگ تر و هوس انگیز تره . یعنی اگه هر کی خوشگل تر باشه به روی اون نمیاره . یا بر عکس حسادت معنایی نداره . این چقدر شیرین و لذت بخشه . -خوشحالم ماهرخ جون که این قدر درک و فرهنگت بالاست . -گلی جون میشه حالا رو سکو بشینی به دیوار تکیه بدی ؟/؟ همین کارو کرد . پاهاشو به دو طرف باز کرد و دهنمو گذاشتم رو کسش . کس لیسی رو شروع کردم .. گلی از خود بی خود و بی حس شده بود .. -من فدای اون لبای داغ و آتیشی تو بشم . فدای هوس تو و هوس اون چشات بشم که داره درسته همه تنمو با اون ناز نگاش می خوره .. وووووویییییی کسسسسسسسم ماهرخ جون .. اونو بیشتر به دیوار چسبونده لبامو رو لباش فشرده و بازم با یه دست دیگه ام با سینه هاش بازی می کردم . .. این بار فریادش بیشتر شده بود ولی دیگه راه فراری نداشت .. -.ای ماهرخ جون من فدای اون انگشتات. هر چهار تا انگشتتو اون داخل بگردون انگاری که داری با چهار تا کیر بهم حال میدی . عزیزم خواهش می کنم .. گلی داره می سوزه . گلی هوس ماهرخشو داره . داره با ماهرخ جونش حال می کنه منو ببوس .. سرعت انگشتاتو کم نکن . اون وقت خودت خسته میشی . دوستت دارم . دلم نمی خواد زیاد اذیت شی . دلم نمی خواد اصلا اذیت شی . ماهرخ دوستت دارم . تو هم بگو که دوستم داری .. -گلی جون عاشقتم . -ماهرخ جون تمام تنم آتیشه .. حس می کنم آبم می خواد بیاد ولی نمیاد . بالاخره میاد ولی خیلی داره خوشم میاد . بکن همین جوری .. ولم نکن . بازم منو ببوس . گلی خوشبو و خوش طعم بود . اون لباشو که می مکیدم به لذت و شیرینی یه شکلات خوش عطر و طعم بود .. انگشتامو از تو کسش بیرون کشیدم . حس کردم که شاید بتونم با کس لیسی یه شوک قویتری رو بهش وارد کنم . در حالی که کف دستامو گذاشته بودم روی دو تا رون پای گلی جون , دهنمو انداختم رو کسش اونو محکم به دیوار فشرده و با یک میک زدن اصولی سرمو عین پاندول ساعت خیلی سریع از این سمت کس یه اون سمت کس می گردوندم . اون فضا فقط شده بود سر و صدا و جیغ و فریاد های هوس گلی خانم .. دستامو تا اونجایی که می شد به طرف پایین پاش هدایت می کردم ولی همون کس لیسی سریع من کارشو کرد .. وقتی یه جیغ و فریاد رعد آسا کشید و دو طرف صورت منو طوری با دو تا پاهای خودش فشردو که دیگه فک و استخون صورت واسم نذاشت فهمیدم که باید ار گاسم شده باشه .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مـامــ ـــــــــ ـان و زنــــ ـداییــ 17

ماهرخ جون تو محشری محشری محشری .. آخخخخخخخ باور کن .. باور کن عزیز در زندگیم هیچوقت تا به این اندازه حال نکرده بودم . هر وقت به اوج می رسم فکر می کنم که این بهترین حال کردن من بوده ولی حالا فرق می کنه . حالا می تونم به جرات بگم تو بهترین طرف سکسی من از روز اول زندگیم تا حالا هستی . چه مرد و چه زن تو از همه شون جلو زدی .. نمی دونم چرا می خوام بازم با تو باشم . می تونی درکم کنی ماهرخ ؟/؟ -آره گلی جون . چون خودم همین حس لطیف و قشنگو دارم . سرمو گذاشتم لای پاهاش و دویاره زبونمو گذاشتم رو کوسش و خیلی آروم میکش می زدم . به نرمی و با تمام حس و وجودم . روی زمین دراز کشیده و پاهامونو لای پاهای هم گذاشته دستامونو دور هم حلقه زدیم . -عزیزم چقدر دلم می خواد به همین صورت تا صبح توی بغلت حال کنم . حال کنم و لذت ببرم . لذت و عشق . لز شاید خیلی وقتا بیشتر از سکس با یه مرد به آدم حال بده . شاید تو حس کنی که به یه مرد نیاز شدیدی داری . ولی یه زن بیشتر می تونه درکت کنه . چون می دونه که تنت و روانت چی می خواد . حرفای گلی و آهنگ صداش و اون تواضعش خیلی آرومم می کرد . سرمو رو سینه هاش قرار داده و اون نوازشم می کرد . دستشو گذاشت زیر چونه ام و سرمو داد بالا . یه بار دیگه منو بوسید . با توجه به این که هر دو مون یه بار ار گاسم شده بودیم و ار گاسم شدن در لز کمی سخت تره می دونستیم که فقط باید حال کنیم و دیگه به فکر اوج گرفتن نباشیم . چند تا زن دور ما رو گرفته بودند . -ببینم اگه دوست دارین بریم یه آخوند بیاریم شما دو تا رو به عقد هم در بیارن . مامان و ثریا و پروین و زن دایی بودند . اینو ثریا خانوم گفته بود . از جامون پا شدیم .. گلی : خیلی حال داد ببینم به شما خوش گذشت ؟/؟ مامان : خیلی زیاد خیلی واسه همینه که گفتیم یه خورده استراحت کنیم و بقیه رو ببینیم و لذت ببریم . پروین : اگه بقیه بیفتن رو ما چیکار کنیم ؟/؟ -ثریا : هیچی می ذاریم هر کاری که دلشون می خواد انجام بدن . مثلا من الان دلم می خواد یه خورده با ماهرخ جونم ور برم . از اون دور می دیدم که چه جوری به گلی جون حال می دادی . مهسا : ببینم ثریا جون تو که به اندازه کافی حال کردی . -ولی نمی دونی که حال کردن با یه دختر تازه نفس و جوون چه حالی میده . -می تونی با پروین جون حال کنی . -با اون به اندازه کافی وقت و بی وقت هر وقت باباش خونه نیست حال می کنم . حالا دلم خورده به ماهرخ جون . توی ذوق آدم که نمی زنن . اومد کنار من و در حالی که با نوک سینه هام ور می رفت و عشوه می ریخت گفت این طور نیست ماهرخ جون ؟/؟ ببینم دوست داری یه خورده سر حالت کنم ؟/؟ خستگیتو در کنم ؟/؟ بقیه رفتند که یه دوری بزنن و من و ثریا رو با هم تنها گذاشتند . دلم می خواست منم باهاشون می رفتم . کمی خسته بودم . ولی چاره ای نبود . باید با این وضعیت کنار میومدم . ثریا جون هم اندام درشت و هوس انگیزی داشت . ولی اون لحظه من اشباع شده بودم . با این حال رو زمین دراز کشیدم و سر به سوی آسمون دراز کرده به ستاره ها نگاه می کردم . ثریا جون پاهامو به دو سمت بازشون کرد و دهنشو گذاشت رو کوسم . چوچوله مو می ذاشت بین دو تا لباش و اونو به سمت پایین می کشید و ولشون می کرد . اوووووخخخخخ چقدر با حال و حرفه ای این کارو انجام می داد . داشت خوابم می کرد . ولی دلم می خواست به این کارش ادامه بده . خیلی زود تونست دلمو به دست بیاره ورامم کنه . حالا با چشایی نیمه باز به ستاره ها نگاه می کردم . پاهامو ماساژ می داد ولی دهنشو از رو کسم بر نداشته بود . با موهای سرش بازی کرده سرشو بیشتر به طرف کسم فشار می دادم . از جاش بلند شد و با مالش سینه و بوسیدن من به کارش ادامه داد . هر لحظه بیشتر از لحظه قبل خوشم میومد ولی با خودم فکر می کردم که اون من و گلی رو با هم دیده که من چه جوری به خانوم دکتر حال دادم شاید این انتظارو از من داره که بهش لذت بدم . بهتره که این قدر خود خواه نباشم . واسه همین وقتی که لباشو گذاشت رو لبام منم با هیجان و لذت بوسیدمش و با حرارتی که فکرشو نمی کردم به این زودی به تنم و زیر و روی پوستم برگرده بدنشو غرق نوازش و مالش کردم . خنکی مطبوعی فضا رو فرا گرفته بود . از جام پا شده ثریا جونو یه پهلوش کرده پای چپمو گذاشتم لای پاش و تا اونجایی که می شد پامو درازش کردم و رو کمرش قرار دادم -ثریا جون دردت میاد ؟/؟ -نه فوق العاده لذت می برم . بی نهایت خوشم میاد . کوس من و کس اون به هم چسبیدند و دوتایی شون رو هم قرار گرفته بودند . کسمو روی کس ثریا جون حرکت می دادم . -آههههههه دختر دختر .. تو واسه هر بازی یه آسی داری . یه چیزی رو می کنی . خوب می دونستی که حالا به چی نیاز دارم و چه جوری حال بدی . همراه با حرکت کس من روی کس اون اونم باهام همکاری می کرد .... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
من و مـامــ ـــــــــ ـان و زنــــ ـداییــ 18

بعضی از قسمتهای کسش یه زبری خاصی داشت که از تماس با اون خیلی خوشم میوند و لذت می بردم . -جوووووووون ثریا جوووووووون چقدر آتیش میده .. -آتیش میده که جای خود . داره آب می کنه . مث یه شمع داره آب میشه . لب بده ماهرخ . لب می خوام .. لبامو رو لباش گذاشته سینه هام به سینه هاش چسبید . ولی اندام ثریا جون از اونجایی که درشت تر بودبر بدن من احاطه داشت . می تونست لذت بیشتری از تماس با اون ببرم . فقط خوشم میومد . دیگه حس اینو نداشتم که بخوام یه باز دیگه ار گاسم شم ولی پامو یواش یواش از رو کس ثریا جون بر داشته و سرمو گذاشتم وسط کس . . شروع کردم به میک زدن کناره های پاش . انگشت شستمو هم گذاشتم در راستای کس اون و از پایین به بالا و بر عکس این قدر به سرعت باهاش بازی کردم که با هر حرکتم صدای جیغ و داد هوسشو در آوردم . کسش هر لحظه بیشتر خیس می کرد . مسیر حرکت انگشتا رو حالا از طرف درون به بیرون و با سرعت زیاد قرار دادم -نه نه ماهرخ جون .. چه ساده و موثر .. اووووووخخخخخخ نهههههههه دختر تو معجزه ای شفا بخشی . می دونی باید چیکار کنی .. .. ثریا خانوم راست می گفت . درجه تیز بینی من بالا رفته بود . حالا خیلی زود می تونستم قلق خانوما رو بگیرم و با استفاده از همون نقطه مثبت اونا انرژی خودمو در اون قسمت بیشتر وارد کنم . دو انگشتی و سه انگشتی بیشتر و بهتر می تونست تاثیر داشته باشه و همین طور هم شد پس از ده دقیقه یکسره جیغ و دست و پا زدن و به این طرف و اون طرف لگد پرت کردن بالاخره پاهاش آروم شد و با یه حالت ولو شده و غش کرده ای در یه حالت طاقباز قرار گرفت . معلوم نبود زیر لب چی داره زمزمه می کنه ولی ظاهرا داشت از مامان تعریف می کرد که دختر به این خوبی و قدرت مثل من تر بیت کرده . یه نگاهی به دور و برم انداختم و دلم می خواست که استراحت کنم و زیر نور ماه و ستاره و حبابهای روش دور استخر یه استراحتی بکنم . یه ملافه ای رو زمین پهن کرده روش دراز کشیدم . خوابم گرفته بود یه جایی دراز کشیده بودم که از دست جمعیت در امون باشم . لذت ناشی از لز در تمام بدنم نشسته بود و حالا نیاز به آرامش داشتم که این لذت و آرامش در تمام بدنم پخش شه . می تونستم یه گروه از جمعیتو ببینم بدون این که اونا متوجه من بشن . دستامو بالش کردم گذاشتم زیر سر خودم . یه نسیم خنکی در حال نوازش بدنم بود . خیلی حال می کردم . نمی دونم چرا هوس این به سرم افتاده بود که دختر نباشم ولی می دونستم منم جزو دخترای بیچاره ای هستم که تا به وقت از دواج باید دختر باشم . ولی ای کاش زود تر شوهر می کردم تا با باز شدن راه کسم بتونم اون کارایی رو که دلم می خواد انجام بدم . نمی دونستم کی به این آرزوم می رسم . -آیییییییی چیه چیه این چیه .. یه لحظه ترس برم داشته بود . نمی دونستم این چیه که به چاک کونم فشار آورده و پس از یک تماس شدید داشت به سوراخ کونم فشار می آورد . یکی افتاده بود رو من . آتوسا بود . دختر خاله ثریا جون . زیر سی سن داشت . متاهل هم بود . یه کیر مصنوعی متوسط ولی نرم به خودش آویزون کرده در حالی که سرشو روغنی کرده بود اونو به کونم می مالید . کمی هم با روی کسم بازی کرد و یه فشار به سوراخ کونم آورد -آخخخخخخ آتو سا جون .. آتی جون درد درد داره منو فریادی می کنه . سخته سخته . -ماهرخ جون طاقت بیار . هم باید گیرنده خوبی باشی هم فرستنده . باید به خودشناسی برسی تا به دیگر شناسی برسی . تو و دیگران خواسته های مشترکی دارین که شما رو به هم پیوند میده . مثل یه مرد و زن که یه زندگی مشترک تشکیل میدن وسکس اونا هر دو تا رو راضی می کنه . -آخخخخخخ آتی جونم .. درد درد درد داره منو داغون می کنه . -این جوری که معلومه تا حالا کون ندادی -مگه تو دادی -به اندازه تار های موی سرت . الان تا کونی نباشی تو رو دور میز گرد و دراز مخصوص نمی نشوننت . فرقی نمی کنه چه زن باشی چه مرد . -چیکار کنم . بکن .. حالا که داری می کنی بکن . شاید منم عشق کنم . -ما اومدیم اینجا تا عشق کنیم و لذت ببریم .. از درد به خودم می پیچیدم . آتوسا کف دستشو از لای کونم روی کسم می کشید . شونه ها و سینه هامو می بوسید. دیلدو یا کیر مصنوعی رو توی کونم نگه داشته و خیلی آروم با داخل سوراخ کونم بازی می کرد . بعد یواش یواش اونو بیرون کشید . حتی به وقت بیرون کشیدن هم از درد به خودم می پیچیدم . . در حرکت بعدی کیررو که تا حدودی نرم بود یکسره روی کسم کشید . از این حرکت اون خیلی خوشم میومد . -بعد از چند دقیقه کیررو پرت کرد به یه طرفی و کف دستشو گذاشت روی کس خیس کرده من . -اینو عشق است ماهرخ جون . کف دستش خیلی پهن نشون می داد . لاپامو تا اونجایی که می شد بازش کردم تا راحت تر کسمو بماله .. -اووووووففففف آتی جون داری چیکار می کنی . چرا من سیر نمیشم . -واسه اینه که ما زنا کارمونو بلدیم . می دونیم چه جوری با هم حال کنیم .نگاه نکن چشم و همچشمی و رقابت و حسادت ما رو . وقتی با هم خوب باشیم و به هم عشق بدیم پاش بده جونمونو واسه هم میدیم . همه مون می دونیم که لز کردن با هم چه حالی میده . هرچی می گفت راست می گفت ... ادامه دارد .. نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
مرد

 
مـــــــــن و مـــــــــــــامــــــــــــان و زنـــــــــــــــدایی 19

آتوسا داشت به من هیجان می داد و من نمی دونم چرا اون شب سیر بشو نبودم . شاید تازگی چهره ها و بدنها و متنوع بودن اونا بیشتر سر حالم می کرد . هر چه بیشتر با بقیه بر می خوردم بیشتر دلم می خواست اسیر یکی دیگه شم و یکی دیگه رو اسیر خودم کنم . چقدر فراوونی بود . باید همه با هم حال می کردیم . آتی و من رفتیم توی هم . می دونستم دیگه شرایط طوریه که فقط باید حال کنم وواسه ار ضا شدن به خودم فشار نیارم . . چه تیپ های درستی بودند . زنای خوشگل و جوندار یکی از یکی باحال تر . . انگاری همه قلق همو داشتند . با هم شوخی و بازی می کردند . اصلا توجهی هم به این نداشتند که من و پروین هنوز دختریم . مامان مهشید اومدکنارم و گفت ببینم ماهرخ جون چه طوره خوش می گذره ؟/؟ -عالی مامان جون دستت درد نکنه خیلی خیلی متشکرم ازت که اجازه دادی که بیام .. رو آتو سا که در حال لیس زدن کوسم بود خم شد و قبل از این که دو طرف کونشو باز کنه و زبونشو روی سوراخ کونش بکشه گفت -عزیزم امیدوارم که متوجه شده باشی مامان چقدر دوستت داره بهت اهمیت میده . -می دونم مامان خوبم . سینه های آتوسا رو گرفت توی دستش . لبای آتوسا روی کس من بی حس شده بود . مامان کیر مصنوعی رو به خودش بسته بود یه تیپ جالبی پیدا کرده بود . کمی سرمو کج کرده و به طرفش گرفتم تا بتونم صحنه رو بهتر ببینم . سختم بود . زاویه دید خوبی نداشتم ولی از زیر بهتر می تونستم ببینم . مامان با کیر مصنوعی یه جوری آتوسا رو می گایید و آتوسا هم شروع کرده بود به شیون کردن -آخخخخخخخ مهشید مهشید .. کشتی منو تو کشتی کشتی .. تند تر نترس . آتی تازه کیر خورده , نیست . مامان بازم تند تر آتی رو می گایید . اون رو من ولو شده بود . دیگه حتی نایی واسه میک زدن کسم نداشت یه نگاهی به مامان انداخته اونم متوجه شد از این که آتی دیگه نمی تونه بهم حال بده دلخورم . واسه همین ازم خواست که برم پیشش . رفتم کنارش و لبامو گذاشتم رو لبای مامان جونم -ماهرخ جون فقط از پشت به کسم دست نزن که بی حال و بی حس میشم . و اون وقت نمی تونم اون جوری که دوست دارم به این آتی جون حال بدم ولی خودم فدای کست میشم . مامان فداش . بیا جلوتر . به همون که مامان به کسم دست بکشه قانع بودم . در همین لحظه یکی دیگه که نمی شناختمش و در حالی که کونشو می چرخوند و می رقصید اومد جلو . -مهشید چه خبرته انگاری اینجا زلزله اومده .. البته به شوخی و خنده اینو گفت -ببین دست من که نیست . این زلزله رو این خانوم درست کرده که خودش زلزله زلزله هست .آتوسا : مهشید جون فدات دارم از حال میرم ولم نکن . -ببین آزی تو هم بیا کمکم .. -وااااااااا بنی آدم اعضای یکدیگرند .. چو عضوی هوس آورد روز گار ....-اوووووفففففف باشه بقیه شو بعدا بساز . خالا باید منو بسازی . -مهشید این خانوم خوشگله کیه . من باید حالا اینو بسازم یا این منو بسازه .. منو از مامانم جدا کرد و کشوند به طرفی .. -دیدمت چه طور حال می دادی و حال می کردی . به من میگن آزی کس لیس . ولی این جوری نیستم که همش کس لیسی کنم . وقت و زمان داره . حتما باید یکی دوباری رو به آخرش رسیده باشی .. سرمو تکون داده گفتم آره . -فقط کار کار آزیه که تو رو سر حالت کنه . -تا ببینیم آزی کس لیس چه جوری کسمو لیس می زنه . -آزیتا فدات . خودم نوکرتم . ووووووویییییی دختر با اون لبای کلفتش یه جوری لبه ها و چوچوله ها مو می گردوند که انگاری تازه وارد مجلس سکس و لز شدم . -اوووووووووههههههه نهههههههه نههههههه ... انگاری تا مغز کس و تا آخر سینه ها و تمام بدنمو داشت میک می زد . رو چمنها دراز کشیده بودم . هیچی هم زیرم ننداخته بودم . با پنجه هام به زمین چنگ انداخته بودم .-اوووووووخخخخخخ اوووووووههههههه کسسسسسسسسم کسسسسسسسم .. آزیییییی آزییییییی جوووووووون زود تر تند تر .. تمومش کن .. من دیگه نمی تونم .. وااااایییییی کمک کمک .. زنا از اون روبرو دست تکون می دادند و می گفتند ایول آبجی ما خودمون دستمون بنده همه کمک می خوایم یکی دیگه فریاد زد ببینم ما تو آبیم تو داری غرق میشی ؟/؟ هر کدوم یه مزه ای می پروندند . یه لحظه چشامو باز کرده دیدم یکی اون دور ترا آهنگ اسپانیولی گذاشته و چه جور داره کون رقصونی می کنه . .. چه کون تپل و گنده ای داشت . !چشامو بستم که حواسم به کار خودم باشه . -نهههههه آزی چه جوری داری می خوریش . یه فشار خاصی بهش می داد که دلم داشت از سینه در میومد . دو تا دستامو گذاشتم رو سرش . -زود باش زود باش حالمو جا بیار بیار بیار وگرنه موهاتو از ریشه می کنم .. می دونستم خیلی سخته . انگاری می خواستم ارضا شم ولی هوس و لذت تا به اون انتهاش می رسید باز یه دوری می زد و می رفت عقب . نههههههه هر جوری بود باید کارمو می ساخت .... ادامه دارد .. نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

من و مامان و زندایی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA