انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 25 از 49:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  48  49  پسین »

بحث و گفتگو پیرامون داستانهای سکسی (نظر سنجی در پست اول)


مرد

 
و یه سری به داستان هم همه بزن
احترام و ادب و اخلاق
     
  
مرد

 
hosenzad: چرا تایپک میوه ممنوعه ای به نام خواهر بسته شده میشه دلیل اش رو بگی شمال عزیز
باز شد

hosenzad: و یه سری به داستان هم همه بزن
رسیدگی میشه دمت گرم
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
دوست عزیز من شمال بنده یه شکایت کردم ولی میدونم که هیچی نمیشه چون حرف اون بیشتر به نویسنده های دیگه حس توهین کردن بود
بازم ممنون
احترام و ادب و اخلاق
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن

 
abi22: سلام خدمت دوستان میشه داستان سکس ضربدری در سفرهای خارج از ایران بزارید ممنون میشم.
shahrzadc: سر فرصت اگه تونستم داستان کوتاهی در این زمینه می نویسم
با درود می خواستم اون داستان کوتاه رو بنویسم .. ساعت ۳ بعد از ظهر شروع کردم .. دیدم هرچی می نویسم .. هر چی شرح میدم بازم جا داره .. هر چند داستانو به یک فضای بسته کشوندم که زود تر تموم شه ولی خود به خود سیزده قسمت شد .. اون جوری که دوست داشتم در نیومد ولی خواستم بگم در حد توانم تا بتونم رو حرفم هستم .. هر چند می دونم که می تونستم از این بهتر هم بنویسم ولی دیگه خیلی دیگه از کارهای نوشتنی و شخصی ام مونده . بازم شرمنده که دیرشد ولی واقعا داستانهام زیاده و داستان ماه عسل در نیویورک رو هم به نیت شما نوشتم که البته هنوز تاپیکش تایید نشده .در ضمن منم هنوز پامو از ایران بیرون نذاشتم و خودمو با فضای شهرنیویورک هم زیاد درگیر نکردم داستان زن و شوهریه که واسه ماه عسلشون میرن نیویورک خونه خواهر زنه ...... . با ارزوی بهترین ها برای تو نازنین و همه لوتیهای دوست داشتنی و با نهایت احترام .. دوست و برادر شما : ایرانی
     
  
مرد

 
جهان کاف
نقد پیکره ای
umid: سخت قدم برمیداشت اما تنها دلیلش قولوزنجیر به پایش نبود،پله ها عریض بودند اما نه برای کنار هم قرار گرفتن دو سرباز با آن قد و هیکل دو طرف جوان اسیر،هیبت سربازان گویای مهم بودن اسیر بود ،کمی جلو تر مردی پوشیده با مملویی از آن حرکت می کرد،از لباس رزم متفاوت با هیبت بزرگان و چهره ای چین و چروک دار که در زمینه اش تفکر و غرورجا خوش کرده بود می شد فهمید که او شخصی بلند مرتبه است،صدایی از بالا می آمد که با عجله بر راه پله ها
داستان با جملاتی پر طمطراق و نثری ضرب آهنگ دار آغاز می شود، از سوی دیگر گره افکنی داستان در آغاز به شیوه ی داستان پردازی نویسندگانی چون فرانتس کافکا، آلبر کامو و دایستایوفسکی هم، موجب آن می شود که خواننده با میل و رغبت خود را اسیر تعلیق ببیند، خواننده می خواهد بداند، جرم اسیر چیست؟ چرا دو نفر نگهبان قوی هیکل ملازمان اویند؟
اما نثر داستان کمی نپخته و در برخی موارد خارج از چهارچوب است. نویسنده گویی هرگز نکوشیده تا جملات و ترکیبات چشم نواز تری برای داستان کنار هم بچیند! عبارت آغازین داستان شاهد خوبی بر این مدعاست:
umid: سخت قدم برمیداشت
این جمله از نظر هنری زیبا و بی اشکال است اما از نظر دستوری یک هنجار شکنی محسوب می گردد. "قدم برداشتن" فعل لازم است، فعل هیچگاه با صفت نمی آید، و آوردن صفت "سخت" برای نمایش حالت "قدم برداشتن" اشتباهی است که روی نموده است. به جای صفت می توان از قیدی مثل "به سختی" استفاده کرد.
umid: صاحب صدا قدم های دختری بودند با موهایی زرد که تمایلشان به سفید چندان تفاوتی بین زال یا بور خواندن وی قائل نبود،چشمانی طوسی با ابرو هایی نچندان کشیده بر پس زمینه ی سفید صورتش نقش بسته بودند،با رسیدن به سرباز ها وقتی دید راه بسته است مجبور به مکث شد
در توصیف دختر هم اشتباهی دستوری رخ می دهد که لزوم تذکر آن را دیدم؛ قسمتی که با رنگ قرمز مشخص کرده ام، جمله ای با ساخت نامعلوم- به جای مجهول- است. جمله از سردرگمی شدید حکایت می کند. فاعل جمله کدام است؟ تمایل رنگ موها به سفید؟ یا بیننده ای که این تمایل موهای بور را به سفیدی می بیند؟ جمله مجهول آمده است در حالی که باید با فاعل و معلوم می آمد. دلیل این همه آشفتگی به ظن نگارنده ی این سطور، سعی نویسنده در ساختن عبارات شبیه به رمان های ترجمه ای و نوع نگارش آن ها است.
غلط املایی را به این ناهنجاری های انشایی بیفزایید تا مخلوطی از ناهنجاری های متنی را به دست آورید، ولی با تمام این غلط کاری ها، از تعابیر لطیف کم استفاده نشده است که متأسفانه، تکراری بودنشان از لطافت آن ها کاسته است.
umid: مشکی نه نازک و نه پهن،چشمانش تاریک ترین زیبایی بود که )تِرما( تا به حال دیده بود پوستی سفید و لب و دهانی متناسب،نگاهی عبوس به ترما کرد و گفت
این عبارت مصداقی از عبارات لطیف اما بارها شنیده شده ی داستان است که خواننده را در مقابل زیبایی قرار می دهد و اما خلاقیتی را مطرح نمی کند!
umid: چیزی بود که از قصه ها شنیده بود،دیوار ها بیشتر از قد معمول یک مرد با سنگ هایی مشکی و زیبا پوشیده شده بودند،از آن به بالا آینه هایی به اندازه ی ساعد دست تا سقف وجود داشت که مرزشان را یاقوت های کبود مربع و یکدستی مشخص می کرد،با اینکه اسم قصر)قصر سیاه(بوداما روشن ترین مکان در شب بود که ترما در هیجده سال عمرش به چشم میدید،پله ها که تمام شدند دستش را از حصار فولادین راپله ها کشید و از مابین ستون های شش ضلعی تقریبا زیاد قصر که با همان طراحی دیوار ها ساخته شده بودند بدون توجه به نگاه کسانی که آنجا وجود داشتند با عجله گذشت تا به دری از برنز رسید که بسیار ظریف و زیبا بود،انگار به خواست یا به دست زنی ساخته شده باشد،این ظرافت نشان میداد که تارپ ها چقدر به قدرت خودشان اعتماد داشتند که حتی فکر روزی را که دشمنی به درب قصرشان برسد نکرده بودند،در را باز کرد از زیر طاق بلند قصر بارش باران را می توانست ببیند،قصر بالا تر از زمین بود،حس پرواز داشت اما نه به علت بالا بودن قصر از زمین،پله هارا به سرعت گذراند تا پایش به زمین رسید،با سنگفرش جلوی قصر نباید نگران کثیف شدن لباس آبیه آسمانیش که کاملا بدنش را از گردن ظریف تا کفش هاش می پوشاند می بود،جلوی قصر شلوغ بود همه در حاله جشن و خوش گذرانی بودند البته نه دقیقا همه،سرباز ها در گروه های کوچک زیر آلاچیق ها آتش به پا کرده بودند،زن هایی در میانشان لخت دیده میشدند که چهره یشان یا با اشک خیس بود یا با آب
توصیفات، چه در فضا سازی و چه در معرفی شخصیت ها بسیار قدرتمند و از جذابیت های داستان به شمار می رود. به گونه ای که در کمتر داستان سکسی می شود این نوع توصیف خارج از قد و وزن و پوست و گوش و حلق و بینی را دید. وصف اشکال ریز و درشت در زاویه دید شخصیت ها، حرکت تصویر ها همراه با همه ی افراد حاضر در داستان و روشن کردن زاویه دید سوم شخص دانای کل، در همین آغاز بسیار شیرین کننده بوده است- یادآوری این صحنه را لازم می دانم که در آغاز زاویه دید از پشت سر سربازها و لرد سکسار است و ناگهان پس از مواجهه ی ترما و آن سه نفر مانند یک سکانس برخوردی فیلم، دوربین پشت سر ترما حرکت می کند و به نمایش در و دیوار قصر می پردازد.
این ها چند نکته ی به نظرم کافی از فرم کلی داستان بودند. اما دیگر نکات مربوط به مضمون و بدایع و بلاغت را به پستی دیگر موکول می کنم...
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
مرد

 
جهان کاف
نقد محتوایی
با دو پست اخیر به عمو سبیلوی داستان سکسی تبدیل خواهم شد، اما این بدخلقی نیست. داستانی که درباره آن می نویسم، جذاب اما پر از مغالطه هایی است که نویسنده گویا از سر تقلید به آن ها دچار شده است. نویسنده حتی در انتخاب فضای وقوع ماجرا، نام داستان و شخصیت های خود، از رمان های غربی الهام گرفته است. رمان هایی که سوژه خود را از دوران قصر ها و زندگی اشرافی رنسانس و قرون هفدهم و هجدهم گرفته اند.
کلی گویی نکنم بهتر است. اگر از ماجرای ضعف لحن داستان، نثر ناپخته و تعابیر تکراری و ماجرای قوت نوع معلق گذاشتن خواننده ی لغات و استفاده از تعابیر لطیف بگذریم، موضوع داستان هنوز پس از گذشت چهار قسمت مشخص نیست، درونمایه ی غرور و غریو را بهترین تصور از درونمایه آن می دانم ولی نمی دانم داستان چه چیزی را می ستاید یا نکوهش می کند. داستان بین یکی دو مضمون شناور است و هر بار موجی لغات را به ستایش و نکوهش چیزی می کشد. شاید در قسمت های بعدی این سردرگمی بهبود یابد. فعلا" بهترین موضوع آن را سکس می دانم.
umid: برآمدگی های تنه ی درخت کمی لباسش را پاره کرده بود و کمرش را میخراشاند و این را تنها ناخودآگاهش درک کرده بود
توجه نکردن به مطالبی که در ذیل معانی اصیل داستان ارائه می شوند، از بدترین نقاطیست که داستان را غیر قابل تأویل می کند. جمله ی فوق حشو به نظر می رسد. "ترما"، "تلپی تارپ" را می بیند و او را خواستنی می یابد ولی در حین سکس با "تری" کمرش زخم می شود و ناخودآگاهش این را می فهمد. هیچ دلیل منطقی در این روایت نیست. پیرنگ این صحنه با روایت تا این صحنه قطع است. داستان به هیچ وجه ضد پیرنگ نیست، حتی ادعای آن را هم ندارد.
این مشکل در خلق خط ربط منطقی حوادث از دست مشکل ایراد در لحن سرخورده ادبی و محاوره ای در فضای روایت است.-در گفتگوها استفاده از محاوره مشکل لحن محسوب نمی شود- به طور کلی نویسنده آشفته است و داستان بسان جنینی است که مادر باردارش افسرده باشد، سرنوشت این فرزند چه نقطه ی روشنی را نوید خواهد داد؟
umid: به حصار دل خوش کرده بودیم اما خیانت حصار را بی اثر کرد
umid: پشت این چشم ها دریایی به یکان های قطره از سوال وجود داشت و ساحل این سوال هادر تملک وزیر راث بود
نویسنده با تمام توان می کوشد تا تسلط خود بر ایجاد ارتباط میان معانی و مضامین با هم را به رخ بکشد و البته موفق هم بوده است. مثلا" استعاره ای که در خط اول می بینیم؛ خیانت را به لشکری سوای دشمن می داند که حصار را می شکند.(استعاره ی مکنیه تحقیقیه) و یا تشبیه سوال به دریایی که مواج و پر تلاطم است که تشبیه معقول به محسوس است و البته وجه شبه آن بسیار رمزی و سمبلیک است. نکات بلاغی مانند تشبیهات، استعارات، ایجاز و اطناب ها هر جا که لازم بوده است و استفاده از طنز و شوخی در برخی پاره ها از نقاط قوت متن هستند که معدل زیبایی آن را تا حد قابل قبولی بر می کشند.
در کل داستان بسیار ارزشمند و باور پذیر و دور از کم طاقت کردن خواننده اش است. برای نویسنده آرزوی توفیق دارم.
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  ویرایش شده توسط: ellipseses   
زن

 
داستانهای این اقا بنام ایرانی رو میخوندم و لذت میبردم..از وقتی متوجه شدم ایشون مرد هستن دیگه هیچ جذابیتی داستانهاش برام نداشتن!!و ادامه ندادم..دوست داشتم یک نویسنده خانم با احساسی صددرصد زنانه قصه رو پیش میبرد چون در ارتباط با درخواست سکس از طرف یک زن در داستانهاش بسیار زیاده گویی یا زیاده روی میکنه!! بین داستان پی بردم این نویسنده فقط از زن بودن شهوت بی حد و حساب رو شنیده!! در جایی که روحیات یک زن بسیار پیچیده هست و به نام نویسنده رسیدم دیدم نوشته برادر ایرانی!!! متوجه شدم و دیگه نمیخونم.
پسر کوچلوی شیطون!!
     
  
زن

 
satiar: داستانهای این اقا بنام ایرانی رو میخوندم و لذت میبردم.
بسیار محبت داشتید و این برایم مایه افتخار بود .. satiar: از وقتی متوجه شدم ایشون مرد هستن دیگه هیچ جذابیتی داستانهاش برام نداشتن
..مگه وقتی که متوجه شدین نویسنده مرد هست متن ها تغییر کردن ؟! این بزرگ ترین تمجید و تحسین و دلگرمی برای منه . می دونی با همین عبارت چقدر به من انگیزه داده شرمنده ام کردی ؟ ما هنر پیشه هایی دیده بودیم مثل بهروز وثوقی که حس هم جنسای خودشو به تصویر بکشه ولی یک نویسنده اگه بخواد خودشو جای جنسای مختلف ومخالف جا بزنه !!! ولی من که خودمو هیچی نمی دونم . در هر حال دستت درد نکنه ..ولی دوست داشتم همچنان این نوشته ها رو می خوندی .
satiar: چون در ارتباط با درخواست سکس از طرف یک زن در داستانهاش بسیار زیاده گویی یا زیاده روی میکنه!! بین داستان پی بردم این نویسنده فقط از زن بودن شهوت بی حد و حساب رو شنیده!! د
داستانهای سکسی که در این سایتها نوشته میشه واسه اون نیست که جایزه بین المللی نصیب کسی شه یا در فستیوال های بزرگ جهان مظرح شه و واسش بحث کارشناسی در حد المپیک یا در حد جشنواره فردوسی و حافظ بذارن . صد ها هزار باز دید کننده با صد ها نظر و خواست و درخواست متفاوت داریم . و این داستانها جنبه فانتزی داره بیشترش .. بعضی ها مثل نقاب انتقام و هر جایی در عین فانتزی بودن جنبه اخلاقی و اموزشی هم داره ... و اصلا شاید باور نکنی من بزرگترین مخالف نوشتن داستان سکسی هستم .. به اینا میگن داستان .. الان در جامعه امروز همه جور زن و مرد داریم .. پیچیده و نپیچیده .. دیگه اون دوران گذشت .. من داشتم از پیاده رو رد می شدم دو سه تا دختر هر چی فحش زشت در جه یک داستانی بود نثار چند تا پسر کردن همه داشتن می شنیدن .. یا یکی از دوستان می خواست با یه دختری دوست شه .. حالا هدفش چیز دیگه ای بود .. دختره گفت صبر کن امروز با دوست پسرم به هم بزنم بعد
همه جور آدم داریم ...
حالا من یک سوال دارم .. اگه می نوشتم دوست و خواهر شما شهرزاد به مطالعه داستانها ادامه می دادی ؟
ضمن تشکر و سپاس مجدد از تعریفی که از من کردی و من خودمو در خورش نمی دونم انتقاد و ایراد مطالب داستان رو رو در ذیل داستانها مطرح کن . .. همین زن پیچیده ای که میگی من در منطقه خودمون دو تا زن می شناسم با دو تا دختر کوچولو یعنی هر کدوم یه بچه دارن و مطلقه هستند ....یک زن داره هرزگی می کنه زندگیشو پیش می بره .. یک زن دیگه داره در خونه مردم کار گری می کنه با چندر غاز پول می سازه .. فکر می کنی چرا این مثل اون نشده یا اون مثل این نشده ؟ من همه اینا رو در نظر دارم ..
در نهایت چند لینک از نوشته های غیر سکسی و عشقی و ادبی خودمو می ذارم شاید قضاوتت تغییر کرد .. اگرم نکرد ایرادی نداره ..فقط اینا رو به حساب فانتزی بودن بذارو دیگه چی بگم .. جز این که بگم خدا نگه دارت و با احترام دوست و برادرت : ایرانی

https://www.looti.net/36_7538_1.htm
دل نوشته های ایرانی
https://www.looti.net/36_7224_1.html
ندای عشق
https://www.looti.net/12_7195_1.html
آبی عشق
..........................
..........................
     
  
مرد

 
اولین باره سر به این تاپیک میزنم که بحث گفتگوی اینبارش در مورد ایرانی عزیز هست .
با احترام به همه دوستان که داستان مینویسند و زیاد هم هستن تو کل این سال ها دو نفر با قدرت خودشون رو از باقی افراد بنظرم جدا کردن یکی ارا عزیز که هرجا هست سلامت باشه واقعا انقلابی تو داستان نویسی کرد یکی هم ایرانی عزیز هم شاید بشه گفت اولین نفر که خوب به داستان هاش جهت میده و از سکس و داستان سکسی داره برای رسوندن مطالب مختلف استفاده میکنه .
ای حاجی اختلاصی تا گشته ای زبانزد
شاه دزد لنگ انداخت بر سینه ات نشان زد
با دم کلفت هایی که پشت خویش داری
گر راه زن تو باشی صد کاروان توان زد
م.ر.ع.پ (( هالو ))
     
  

 
درود دوستان
چندوقتی هستی که دارم داستان های نویسنده ی عزیز"داروک"رو میخونم...ایشون قبلا تو سایت آویزون داستان مینوشتند
میخواستم ببینم در این سایت هم داستان نوشتند یا نه؟؟؟؟
اگر نوشتند لطفا لینک یا اسم داستان هاشونو بدید
درضمن من فقط از ایشون داستان های"روزان ابری"و"بازی" رو خوندم
ممنون از همتون
     
  
صفحه  صفحه 25 از 49:  « پیشین  1  ...  24  25  26  ...  48  49  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

بحث و گفتگو پیرامون داستانهای سکسی (نظر سنجی در پست اول)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA