انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 52 از 59:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  58  59  پسین »

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده



 
آخ کونم

۱۷ سالم بود که با عباس دوست شدم پسری که 4 سال از خودم بزرگتر بود و خیلی دوستش داشتم و فقط به خاطر کم سن بودنم منو پس زد . این پس زدن برام شد کینه چون هم محله ای بودیم میدونستم که میفهمه دارم چیکار میکنم بعد چند ماه با فرهاد دوست شدم کسی که واسه اولین بار مزه سکس رو بهم نشون داد . اون عاشق من بود اولین بار که گفت بریم خونه باهاش رفتم یه کم فیلم دیدیم و کلی خندیدیم منم یه بلوز اسپرت مشکی پوشیده بودم با یه دامن کرم . بعد فیلم گفت خواب میچسبه رفت دوتا بالش اورد و با فاصله گذاشت زمین و خودش خوابید راستش ترسیده بودم اما وقتی دیدم با فاصله خوابیده و صدای خرناسش بلند شده منم خوابم برد نمیدونم چقدر گذشت که با حس خیسی لای کسم از خواب پریدم یه حس طوفانی داشتم نمیتونستم چشمام رو باز کنم حس کردم یکی چرخوندم و دمر منو خوابوند و باز هم حس لذت بخش خیسی بین پاهام میخواستم بلند شم اما نمیتونستم که یهو آتیش گرفتم حس میکردم یه چیزی داره کونم و پاره میکنه فریاد کشیدم که دست پرقدرتی جلوی دهنم رو گرفت زار میزدم و هر لحظه کونم بیشتر آتیش میگرفت فرهاد کیرشو کرده بود توی کونم و آروم تلمبه میزد و دم گوشم قربون صدقه ام میرفت و التماس میکرد تحمل کنم تا تموم بشه و من فقط بی صدا اشک میریختم چند تا تلمبه که زد یهو آروم افتاد روم . تکونی به خودمدادم و از روی خودم انداختمش رو زمین و در حالیکه از درد زار میزدم رفتم توی اتاق و لباس پوشیدم اومدم بیرون که دیدم نشسته رو مبل و داره گریه میکنه وقتی منو دید اومد روبروم زانو زد التماس میکرد ببخشمش میگفت دست خودش نبوده اما من چیزی از حرفهاش نمیفهمیدم این اتفاقها واسه ذهن 17 ساله من خیلی سخت بود شده بودم سنگ از خونه اومدم بیرون دنبالم اومد زار میزد و میگفت غلط کردم گه خوردم اصلا آخر همین هفته میام خواستگاریت قبلا هم بحث خواستگاری رو مطرح کرده بود اما من اونو واسه ازدواج نمیخواستم اصلا خانواده هامون به هم نمیخوردن بدون حرف رفتم خونه اولش ناراحت بودم اما بعد یواش یواش به اتفاقی که افتاده بود فکر کردم و اون حس لذت بخش مکیده شدن کسم توسط فرهاد قلقلکم داد یه جورایی بدم نمیومد دوباره تجربه اش کنم بعد کلی منت کشی توسط اون بخشیدمش اما راستش دیگه منم دنبال سکس بودم تا یه روز که توی شرکت تنها بودم و قرار بود بیاد دنبالم بهش گفتم یه کم کار دارم و باید بالا منتظرم باشه اومد بالا و اومد توی شرکت فقط خودمون دوتا بودیم گفتم گرمه و مقنعه و مانتومو در اوردم زیرش یه بلوز سفید نازک تنم بود داشتم از قفسه فاکتورها چیزی برمیداشتم که اومد پشت سرم و بغلم کرد و زیر گوشم گفت تورو خدا بذار بیام خواستگاریت طاقت ندارم چیزی نگفتم سکوتم جری ترش کرد وم دست کشید روی سینه های دخترونه و کوچک من یهو دوباره وحشی شد منو برگردوند و پشتمو محکم کوبید به دیوار و لباسمو زد بالا و سینه ام رو کرد توی دهنش دیوونه شدم و خودمرو سپردم دستش میدونستم کاری نمیکنه که آزار ببینم سینه هامو میمکید و گازها ی ریز میگرفت دستمو کشید و برد منو نشوند روی پای خودش رو کاناپه لبهامو میخورد و سینه ام رو میمالید منم مثل احمقها هیچکاری نمیکردم یعنی بلد نبودم حتی بوسیدن هم بلد نبودم یواش سینه ام رو ول کرد و دستشو کرد توی شلوارم و شروع کرد کسمو مالیدن چشمام بسته شده بود و ناله میکردم بلند شد منو نشوند لبه مبل و تکیه ام داد شلوارمو کشید بیرون و نشست بین پاهام و شروع به مکیدن کسم کرد نمیدونم فرق لیسیدن و مکیدن کس رو میدونید یا نه اما مکیدن واقعا یه چیز دیگست ناله هام به جیغ تبدیل شد بود از ترس اینکه واحدهای دیگه صدامو بشنون دهنمو گرفته بودم سرش و کنار گوشم اورد و گفت بکنم تو کونت یاد دفعه قبل افتادم و نالیدم نهههههههههههههه التماس میکرد و قول میداد اینبار آروم بکنه منو اورد پایین کاناپه نشوند و خمم کرد جوری که سینه ام روی تشک کاناپه بود انگشتش رو اروم روی کسم کشید و با خیسی کسم فرو کرد توی کونم درد داشت خیلی زیاد بغض کردم اروم جلو عقب میکرد و قربون صدقه ام میرفت دردش اروم شده بود و انگشت دومش رو فرو کرد دیگه میدونستم دردش زود اروم میشه واسه همین تحمل میکردم وقتی دوتا انگشتش جا باز کرد بلند شد و کیرش رو گذاشت رو کونم کوسن مبل رو بهم داد و گفت اگه درد داشت اینو گاز بگیر قول میدم زود اروم بشه ترسیده بودم اما میخواستم تجربه اش کنم یهو دوباره کونم آتیش گرفت فریادم رو توی کوسن مبل خفه کردم و بعد چند ثانیه به التماس افتادم که درش بیاره سرش کنار گوشم بود و قربون صدقه ام میرفت و اروم جلو عقب میکرد با دستش از زیر شروع به مالیدن کسم کرد نالیدم اونجا نههههههههه گفت نترس فقط میمالمش توش نمیکنم اون باید باشه واسه شب عروسیمون بعد چند دقیقه دردم کم شد و جاش لذتی وافر اومد فرهاد به شدت تلمبه میزد توی اون مدت دوبار ارضا شده بودم فرهاد هم یهو ارضا شد و ریخت توی کونم وقتی بلند شد رومون نمیشد توی چشم هم نگاه کنیم . چند ماه گذشت و توی اون چند ماه بارها از کون سکس داشتیم به سرم زده بود سکس از کس رو امتحان کنم دیوونه شده بودم یه بار که رفتیم خونشون یه لبس خیلی سکسی که تازه خریده بودم رو پوشیدم مثل یه مایو چرم مشکی بود که قسمت سینه اش حریر مشکی بود و جای نوک سینه هاش باز بودخشتکش هم با زیپ باز میشد لباس رو پوشیدم فرهاد آهنگ گذاشته بود یه آهنگ سکسی اومدم بیرون و آروم شروع کردم به رقصیدن میدیدم که کیرش داره شق میشه نوک سینه های خودمم از شهوت سیخ شده بود دستشو گرفتم و بلندش کردم مثل مسخ شده ها دنبام اومد خوابوندمش وسط اتاق و خودم باپاهایی دوطرف شکمش باز بالا سرش شروع به رقصیدن کردم کونمو قر میدادم و میشستم رو کیرش و بلند میشدم و سینه هام با دستام میمالوندم چهار دست و پا شدم روش و سینه ام رو گرفتم جلوی دهنش با دندوناش نوک سینه ام رو گرفت و فشار داد میدونست از درد توی سکس خوشم میاد تمام سینه ام رو گاز میگرفت دیوونه اش کرده بودم الان وقتش بود شلوار و شورتش رو دراوردم اومدم بالاتر رکابیش رو هم در اوردم و بلندش کردم بردم توی اتاق رو تخت خوابوندمش باقر و ادا گفتم برات سورپرایز دارم باید ببندمت از کشوی لباس مامانش چند تا روسری برام اورد دست و پاهاش رو بستم به تخت نمیدونست میخوام چی کار کنم آروم نشستم رو شکمش زیپ خشتکم رو باز کردم و اروم کسم رو کشیدم روی کیرش فهمید میخوام چی کار کنم بهم التماس کرد گفت نکن اینکارو سیمین پشیمون میشی به خدا دیوونه نکن اینکارو نشستم روی کیرش و فشار دادم درد داشتم اما فرو نمیرفت باز هم فشار دادم از درد زدم زیر گریه اما ادامه دادم سرش رفته بود تو نگاه کردم یه شره خون روی کیره فرهاد بود و اونهم ا لذت چشمهاشو بسته بود نتونستم بیشتر طاقت بیارم خیلی درد داشتم افتادم روی فرهاد دست دراز کردم و روسری هایی که باهاش دستهاشو بسته بودم رو باز کردم از روی خودش پرتم کرد کنار بلند شد پاهاشرو هم باز کرد وحشی شده بود گفت کار خودتو کردی؟ حالا نوبت منه به پشت خوابوندم و افتاد روم و توی یه لحظه تا ته فرو کرد توی کسم جیغ کشیدم یه حس وحشتناک داشتم خیلی تند تلمبه میزد و با سیلیهایی که به بدنم میزد دردم رو هزار برابر میکرد افتاد رو سینه ام و گازش گرفت جیغ زدم بعد چند دقیقه کیر خونیش رو کشید بیرون و دمرم کرد و بدون هیچ مکثی فرو کرد توی کونم بخاطر کون دادن های متعدد کونم باز شده بود اما اینبار وحشتناک بود فقط زار میزدم و میگفتم غلط کردم بسه بسههههههههههه تا بالاخره ارضا شد و افتاد کنارم از درد گریه میکردم اون سکس سرآغازی شد واسه سکس های وحشیانه بعدی
     
  

 
زدم ته جیگر زنانگی شهلا جونم

سلام اسم من امین هست.

من از زمانی که بچه بودم همیشه فکر میکردم که اگه یه زمانی با یه جنس مخالفم رابطه داشته باشم چه حالی داره وحشی باشم یا با ادب. آروم باشم یا محکم . بدن دختر ها رو میدیدم و برای خودم طراحی سکس می کردم.یکی از آشناهامون بود که خیلی براش طراحی سکس می کردم و تا میدیدمش پیش خودم می گفتم آلان میگه فهمیدم دوستم داری و بیا بکن منو. ولی نمی گفت.من هی برنامه می ریختم . تا یه بار گفتم باید بهترین برنامه رو اجرا کنم تا بیاد زیرم . یه بار فهمیدم که اگه مراسم عروسی بشه تنها میشه منم وقتی فهمیدم عروسی تو راهه بازی رو شروع کردم . حالا وقتش بود. بعد از چند سال برنامه و طراحی سکس باید بیاد زیرم . دیگه نمیشه بزارم از دستم فرار کنه . روز عروسی رفتم خونه شهلا جیگر جونم . خیلی سفید بود . بدن زنانه 25 ساله و خون گرم و خوش برخورد و شوخ طبع .لباس قشنگ دخترانه البته زن بود ازدواج کرده بود طلاق گرفته بود.شلوار های گل گلی . تاپ رنگ روشن.شب شد ساعت 8 شب همه گفتن ما داریم میریم بیا بریم من گفتم باشه شما جلو برین منم میام .تا رفتم دستشویی و برگشتم دیدم همه رفتن و کسی جز من و اون تو خونه نیست گفتم شما نمیایی بریم گفت نه من حال ندارم مگه تو نرفته بودی زشته برو بقیه فکر بد میکنن. من گفتم باشه رفتم بیرون دم در ساکت وایستادم تا ببینم چی میشه . تو اتاق تاریک دراز کشیده بود من رفتم کنارش خواب بود دلم تاپ تاپ میکرد گفتم میشه الان دست بزنم یا بد میشه رفتم در رو قفل کردم و پیام دادم من میرم خونه حالم بده . دستم آروم بردم کنار لبش داشتم نفس کشیدنشو احساس می کردم دهنمو بردم چند تا نفسشو کشیدم تو بدنم نمی دونم داشتم چکار میکردم . آروم بیدارش کردم گفتم شهلا عزیزم گفت جانم چشماشو باز نکرد گفتم می خواهی پتو بندازم روت گفت آره . گفتم میزاری بوست کنم گفت امین زشته گفتم آخه من خیلی دوستت دارم بزار گفت باشه همین یه بار . گفتم باشه . رفتم بوسش کردم گفت چرا من اینجوری شدم خیلی خوشم میاد گفتم آره چون خیلی وقته رابطه نداشی . گفت اره . گفتم بزار بخورمت گفت آخه بده . نمیشه . گفتم من می خوام بزار دیگه . گفت نمی دونم. تا حالا تجربه نداشتم کسی بخوره منو گفتم من می خورم تو بزار . گفت باشه همه جا تاریک بود . چشم دستو نمی دید.آروم رفتم نزدیک . شلوارشو کشیدم پایین چند بار کسشو از روی شرتش بوس کردم بعدش شورتشم کشیدم پایین . آب دهنمو ریختم رو چوچولش هنوز اب دهنم پاییم تر نرفته بود با زبونم برش گردوندم بالا دوباره همین کارو کردم دیدم داره کم کم تکون میخوره داشت خودشو می داد بهم زبونمو محکم مالیدم به چوچولش و به چپ و راست حرکت دادم. گفت نکن آبم میاد گفتم بیاد طوری نیست گفت نه میخوام آبمو بریزم رو کیر تو داغش کنم گفتم ببین من اگه بکنمت ته کست یه چیزی هست بهش میگن جیگر زنانگی من اونو بزنم با کیرم آب مو میدم گفت درد داره گفتم نه ولی از شهوت ابت میپاشه بیرون و جیغ می زنی گفت باشه بزن ته مو ببینم می تونی بزنی جیغم در بیاد . گفتم پاهاتو بازتر کن . که بیاییی زیرم. گفت تو عجب حرفهایی شهوتی می زنی . مثل بیا زیرم . بده بخورمت . ته جیگر زنانگی تو بزنم . داشت میگفت منم مشغول حرف شدم باهاش با دستم یه زره کسشو مالیدم دوباره آب دهنمو ریختم رو کسش این بار یه زره هم با دستم آب دهنمو زدم رفت تو . بقیه شم مالیدم دور کیرم . آروم آروم کیرم رفت تو کس داشت کیرمو میکشید تو . گفتم کست خیلی می خواد بده . سینه هاموگذاشتم رو سینه هاش . آروم آروم تلمبه زدم دیدم داره هی بیشتر شهوتی می شه گفت من آبم میاد بکن منو گفتم بزار ته تو پیدا کنم بزنم بعد آبتو بریز رو کیرم. گفت زود باش نمی تونم صبر کنم . هنوز حرفش تموم نشده زدم ته کسش و تند تند تلمبه زدم پاهاشو بردم بالاتر و زبونشو با دهنم کشیدم تو دهنم حالا بکن کی نکن . چه کسی می داد. کیرم تو کسش اونم ته ته کسش . سینه هاش زیر سینه هام . زبونش با دهنم کشیده بودم محکم نمی تونست جیغ بزنه جیغ میزد اما صداش در نمی اومد زدم تا چند ثانیه نشده دیدم کیرم داغ شد و کسش هم لیز تر شد فهمیدم ریخته رو کیرم منم چند تا تلمبه دیگه زدم تا خوب آبشو بکشم . بعد هم محکم زدم آبم که می خواست بیاد ریختم رو شکمش دیدم بی حال شد گفت بچه چند سالته گفتم 22 سال گفت عجب سکسی کردی باهام تا آخر عمرم یادم می مونه از اون به بعد شاید 3 بار دیگه کردم . دیگه نکردمش گفتم لذت کردنت از هر دوتامون میره و بعد از مدتی بی مزه میشه . و الان ازدواج کرده و دو تا بچه از شوهرش داره . هنوز هم دوستش دارم و میخوام بازم یه بار دیگه بکنمش.
     
  

 
ازاریاب_حشری






سلام من منا هستم ۲۷ ساله از مشهد
من بازاریاب هستم و برای چندین شرکت همزمان کار میکنم
من تو کارم خیلی حرفه ای هستم
من وضع مالیم خیلی خوبه ، اما از پسرهای پولدار خوشم نمیاد چون غرور دارن
و اکثر با پسر هایی دوست میشم که تو زندگی شکست مالی خوردن یا کار پیدا نمیکنن یا... چون وفاداریشون بیشتره


من خیلی حشری هستم و بیشتر از سکس های گروهی خوشم میاد ،یعنی من تنها با ۳ یا ۴ تا پسر همزمان
من از خودم خونه مجردی دارم و برای سکس نیاز به چند نفر برای همیشه داشتم


(برای همین رفتم حرم و با چند تا از کارتون خوابها رفیق شدم و سوار ماشینم شدن و بردمشون خونم
یکی شون اسمش بنیامین بود ۲۳ سال از علی گودرز ، که گفت برای کار اومدم مشهد و میخوام تا چند سال بمونم
یکی شون امیر ۱۹ سالش بود گفت با خونوادم دعوام شده و بچه مشهد بود
و یکی شون علیرضا ۲۰ سال از قزوین بود که گفت تو دنیا هیچ کس و ندارم)


چون وضع ظاهرشون زیاد خوب نبود بردمشون بازار و به هر کدوم ۵۰۰ تومان دادم گفتم هر لباسی که دوست دارین بخرین اولش هیچ کدومشون قبول نکردن بعد گفتم منم ازتون کار میکشم و ... تا قبول کردن و از خوشحالی تو کیراشون عروسی بود
وقتی بردمشون خونه دیدم ۳ تا کیر دارم که یکی از یکی خوشتیپ تر شده

تا شب باهاشون دردل کردم و همه چیزو بهشون گفتم
شب ساعت ۲ بود که هوس سکس گروهی کردم بدون اینکه چیزی بگم بهشون تمام لخت شدم و ۳تاشون داشتن از شهوت میمردن
گفتم تا شماهم لخت شین برم اسپری بیارم
بعد دیدم ۳تا کیر کلفت که ارزوشو داشتم روبرومه ، بیش از حد اسپری زدم تا خوب لذت ببرم
امیر خوابید رو تخت منم با کسم رفتم روش یه ۵ دقیقه تنهایی تلمبه زد بعد تو همون حال به بنیامین گفتم برو کونمو جر بده ،به امیر گفتم تلمبه نزن تا بنیامین کارشو بکنه
یکم درد داشت اما به لذتش می ارزید
بعد تو همون حال شروع کردم به ساک زدن برای علیرضا
خیلی حال میداد اما بهتر از اون هم میشد
گفتم بچه ها میخوام ۲تا کیر تو کسم باشه یکی هم تو کونم
ایندفعه علیرضا خوابید رو تخت منم به پشت رفتم روش تا کیرش تا ته رفت تو کونم
بعد بنیامین هم از جلو کرد تو کسم و بعد هم امیر هم اومد وسط و به سختی خودشو جا کرد و کیرش همراه با کیر بنیامین تو کسم بود ، از شدت لذت دیگه جیغ میزدم
که یکدفعه با چنان لذتی ارضا شدم که تا حالا خیلی کم اونجوری ارضا شده بودم
بنیامین گفت آبم الان میاد ، سریع دستشو گرفتم و بسمت خودم کشیدم و تمام آبشو تا ته خوردم ،بعد بهش گفتم سریع کیرتو بلند کن که حالا حالاها کار داریم
بعد ۵ دقیقه علیرضا گفت آبم داره میاد
سریع از روش بلند شدم و آب اون رو هم تا ته خوردم بعد امیر پرید روم شروع کرد به تلمبه زدن ،که دیدم کیر بنیامین دوباره بلند شده ،بهش گفتم یه چند دقیقه واستا آب امیر بیاد بعد ۴نفری دوباره باهم شروع میکنیم ،بعد ۵دقیقه آب امیر رو هم تاته خوردم ،بعد رفتم یه کم میوه آوردم و باهم خوردیم ،بعد ۱۰ دقیقه دوباره شروع کردیم .
ایندفعه گفتم بچه ها میخوام ۲ تا کیر تو کونم باشه و یکی تو کسم
بعد بنیامین رو تخت خوابید منم به شکم روش خوابیدم و علیرضا هم کرد تو کونم ،به امیر گفتم برو کونم انگشت کن برای ۲ کیره اونم همراه با کیر علیرضا کونم انگشت کرد تا اینکه لحظه حساس شروع شد و امیر بالای کونم و علیرضا پایین کونم و بنیامین هم تو کسم .
خیلی دوست داشتم یک کیر دیگه هم تو کسم بود اما دیگه نمیشد
بعد گفتم بچه ها میخوام تو همین حالت باشیم ،دیگه ۱۰۰% لذت میبردم .تا ۲۰دقیقه تو این حالت بودیم و من ۱بار دیگه هم ارضا شدم .وبعد اول آب علیرضا اومد و تا ته خوردمش ، بعد آب بنیامین اومد که اونم تا ته خوردم.وبعد چند دقیقه هم آب امیر اومد که اونم تا ته خوردم.
از اون روز هر روز حداقل روزی ۲ بار ما ۴ نفری سکس میکنیم
من به امیر و بنیامین و علیرضا بازاریابی یاد دادم و توی همون شرکت هایی که کار میکردم با هم همکار شدیم
من تاحالا بیشتر از هزار بار سکس کردم که هر کدوم یک داستان میشه
اما سکسی که ۴ نفره داشتیم از همه سکس هام بیشتر بهم لذت داد
     
  
↓ Advertisement ↓

 
بهترين سكس من با همسر خودم
سلام به همه
نیلوفر هستم
من دو ساله ازدواج کردم. تا قبل ازدواج نه دوست پسر داشتم و نه سکس از بعد ازدواج هم چون هم خودم و هم شوهرم آدمای هاتی هستیم هیچوقت احساس کمبود نکردم. اما اردیبهشت امسال بود که شوهرم قرار شد بره ماموریت چند ماهه خارج از کشور. شب رفتنش که اصلا سکس نکردیم چون 4 میخواست فرودگاه باشه و همه مدارکشم همیشه پخش و پلاست. خلاصه همسرم رفت سفر. محمد من رفت سفر. وقتی آدم یه نفرو هر روز و هر شب میبینه اصلا به فکرشم نمیرسه که در نبودش چقدر ممکنه دلش واسش تنگ بشه. محمد هم تا دو هفته اول خیلی زنگ نمیزد تماس خیــــــلی کم! منم کلی ذوق داشتم که واسه ناهار و شام و... راحتم و میتونم آزادانه با خانواده و دوستام برم گردش و خرید و ... یه دو هفته که گذشت دلم وااااقعا واسش تنگ شد. اونم همین شکایتو داشت. کم کم شهوت بهم فشار آورد. گاهی واقعا شیطنت به سرم میزد. واسه اینکه حالم بهتر شه از 8 صبح سرمو با استخر و باشگاه و خونه مامانم و دانشگاه و.. گرم میکردم تا آخرا شب اما فایده نداشت.

بعد سه ماه و چند روز محمد من از سفر برگشت. نمیدونم چجور توصیف کنم حالمو. اون روز از صبح به خودم رسیدم. تمام تنمو عطر زدم. موهامو سشوار کشیدم. یه جوراب شلواری توری و یه لباس خواب قرمز مشکی با کفش 10cm . خودم گفتم الان محمد بیاد خونه میگه یا خداااااا سه ماه نبودم این چرا انقدر شیطون شده. میدونستم که اونم الان داره میترکه. چون با شناختی که ازش داشتم میدونستم اونورم که هست شیطنت نمیکنه. (اگه دوستان سایت اصرار دارن که من در اشتباهم و شوهرم با زن دیگه ای سکس کرده و... آقا نوش جونش!!!)
ساعت 12 و اینا بود که محمد برگشت. از همون اول که نپریدم بغلش! اول چمدونشو گرفتم یه چای واسش آوردم و سوغاتی هامو بازرسی کردم گفت :"خانم لطف کن از اینا یه چندتایی رو که خودت دوست داشتی واسه مامان اینا بذار" چای رو خورد و نشست رو مبل و حرف میزد. هنوز لباساشم عوض نکرده بود. رفتم نشستم رو پاش. خودمو لوس کردم گفت این خانم خوشگل ما واسه کی انقدر خوشگل کرده؟ خودمو لوس کردم و خندیدم گفت قربونش برم! چرا انقدر لاغر شدی؟ گفتم نبودی همه ش باشگاه و اینور اونور رفتم دیگه گفت بله!!! میخواستی استخون بدی دست من؟ لبامو بوسید و کفشامو از پام در آورد و بعد منو بلند کرد برد توی اتاق خواب روی تخت. گفتم محمد میدونی چیه؟ هیچوقت انقدر نخواستمت. خندید گفت منم فدات شم منم بخدا دلم واست یه ذره شده بود. منو آروم خوابوند. جوراب شلواری توری بدجور تحریکش کرده بود.

تو این 3 ماه انقدر شهوتم زیاد شده بود که خیس خیس بودم. موهامو آروم کشید گفت خانم من چی میخواد؟ گفتم محمدشو! دکمه هاشو باز میکرد منم نشستم روی تخت و کمربندشو باز کردم و با ملاحتی که محمد عاشقشه شلوارشو دادم پایین. کمکم کرد شورتشم در آوردم. کیرش سفت سفت شده بود. همشو دادم تو دهنم. و بعد یه مک محکم از سرش زدم. محمد گفت وااااای نیلو منو کشتی دخترر... محکمتر ساک زدم که گفت واااااای دارم میام. من هنوز لباس تنم بود نمیشد ریخت رو سینه هام فوری یه دستمال در آوردم دادم دستش و با دستم آبشو آوردم. گفتم محمد!!! زود انزال نبودی ها!! گفت عزیزم من سه ماهه سکس نداشتم خب فدات شم. کلی خندیدیم که محمد آبش تو 2 دقیقه اومده بود. میدونستم که تا نهایتا یه ربع دیگه باز راست میکنه. لبامو محمکم با لباش گرفت و دستشو از زیر لباس خوابم برد روی سینه م. نوازشش میکرد و گاهی هم میمالیدش سفت و بعد اومد روی گردن و زیر گوشم رو میبوسید و نفس گرمشو میداد روی گردنم که هر باز بیش از پیش منو تحریک میکرد. زیر گوشش گفتم محمد خیلی دوست دارم قربونت برم. لباس خوابمو کامل در آورد. جورابم هم از پام در آورد. شورت توریم دیگه خیس خیس شده بود. خودم ازش خواستم کیرشو بذاره لای سینه هام. وااااای چه حالی میداد کم کم کیرش داشت سفت سفت میشد. روم آروم دراز کشید و سرشو مالوند به سینه هام و بعد شروع کرد به خوردنش. گفتم محمد جان اینهمه مقدمه نمیخواد بذار توش مردم بخدااااا. گفت ای جانم. عزیزم دلم میخواد بعد 3 ماه بیش از اینا تحریک شی و لذت ببریم. نترس تا صبح دارم واست. داشتم میمردم. اون زیر هی باسنمو تکون میدادم که کسم به کیرش بخوره. محمد هم میخواست من به له له بیفتم ول نمیکرد. کم کم اومد پایین اول از نوک پامو لیس زد تا کشاله ران که دیگه یه آآآخ بلند گفتم و گفتم محمد توروخدااااا. من همیشه از اینکه محمد کسمو بخوره خجالت میکشیدم واسه همین نمیره سراغش چون تا زبون بهم بزنه از خجالت سرد میشم. گفت خانمم ، نیلو جونم ، سه ماهه ندیدمت قربون اون نگاه نازت بشم. این بار دیگه حرف حرف منه. شوتو آروم داد پایین. اول کسمو تو دستش مشت کرد. بعد یه زبون زد.سر محمدو گرفتم خندید گفت نذار دستاتو ببندما. دیگه واااااقعا تو اوج شهوت بودم نمیتونستم جلوشو بگیرم یا نه بیارم. یه زبون زد چوچوله م خیس شد و شروع کرد با دست مالوندنش. تو فضا بودم. سرشو برد پایین و لیسش زد. خیلی آروم و بعد دو تا انگشتشو آروم داد داخل کسم. من تنگی دهانه واژن دارم واسه همینم تو سکس خیلی دردم میاد و اگه قبلش انگشتم نکنه تحمل کیر کلفتشو ندارم. گفتم محمد توروخدا. دست کشید اومد پیشم لبامو بوسید گفت چشم. رفت پایین و کیرشو زد به سر چوچوله م دیگه فکر کنم اه و ناله م تا سر کوچه هم میرفت که محمد کیرشو آروم داد تو کس من. چون چند .وقتی سکس نکرده بودم خیلی درد داشت (خانمایی که تنگی دهانه واژن داشته باشن میدونن چی میگم) محمد یه بالش گذاشت زیر کمرم و کیرش تا ته رفت تو. دستاشو محکم گذاشت رو سینه های من. سرشو آورد پایین و دستاشو گذاشت دو طرفم میگفتم محمد آآآی میگفت ای جان اسممو صدا کن نیلوفرم. با دستام چنگش میزدم و میگفت چنگ بزن. بزن. نیلوفرم دوست دارم خیلی دلم واست تنگ شده بود.
     
  

 
بکارت خانم وکیل
سلام

من قبل از ازدواج سکس زیاد داشتم ولی بعد ازدواج دیگه گذاشتمش کنار تا اینکه با یه خانم تو چت به اسم مستعار سارینا آشنا شدم اولاش زیاد پا نمیداد منم وقتی بار اول دیدمش دیگه پیه خیانت رو به تنم مالیدم که هیچ راهی نیست جز کردن خانوم وکیل،
ولی هرکاری میکردم بهم نزدیک نمیشد از اون دخترای پایبند به قوانین سخت خانوادگی بود چند بار هم نزدیک بود پلیس بگیرتمون ولی چون تو شهر خودمون نبودم زیاد اهمیت نمیدادم روزها میگذشت و ما فقط به لب و انگولک بسنده میکردیم ولی تو یکی از قرارامون وقتی بهش دست زدم فهمیدم خیلی خیلی حشریه بعدها بهم گفت هر روز چند بار خود ارضایی میکنه بخاطر مشکلی که داره دکترا بهش تجویز کردن خب بگذریم
بعد حدود ۳ماه از آشناییمون میگذشت با اینکه 10بار باهم شدیدا بهم زده بودیم بازم برای اینکه بکنمش کم میاوردم برای اولین بار تو باغی که خیلی نزدیک شهرشون بود رفتیم اونجا با حرکات سریع و فرضی که داشتم تونستم حشریش کنم بالاخره راضیش کردم از پشت بکنمش نمیخوام توضیح بدم چجوری کردمش ولی سخت بود منم چون قرص میخورم هرسکسم 1ساعت طول میکشه ولی برا خاطر خانوم وکیل هم که شده اینبار تو20 دقیقه قائله رو خوابوندم تا نرنجونده باشمش واینکه واسه دفعات بعد نقشه داشتم هفته بعد با ماشین رفتم دنبالش آخه هفته ای یبار همدیگرو میدیدیم تازه ماشین خودمم نبود اصلا ماشین ندارم بگذریم باخودم چادر هم برده بودم بهش هم قبل اینکه بیام گفته بودم که خودشو آماده کنه قراره سکس مقعدی داریم اونم بنده خدا خیلی زحمت شیده بود که بهم بفهمونه براش مهم بوده که منو رلضی نگهم داره نمیتونستم جایی پیدا کنم بخاطر همین از شهر زدم بیرون تابستون بو حدود4بعدظهر رفتم تو یه باغی که یه پیرزنه کنار خونش داشت زحمت میکشید رفتم بافارسیبهش گفتم اجازه میده که اینجا چادر بزنیم تا دوستامونم برسن داشتم بهش دروغ میگفتم واسه اینکه چی ؟ واسه اینکه شک نکنه بهشم گفتم من با پدر زنم مشکل دارم نمیتونم برم خونشون واسه همین مادر زنم اینا میان بیرون بریم شمال ... پیرزنه هم با کمال میل قبول کرد تازه واسمون میوه و گوجه هم آورد جاتون خالی من تا این دخترو راضیش کنم بره تو چادر نزدیک بود خودم بزایم ولی این نمیرفت تو بالاخره من قهر کردم اونم برا اینکه منو از دست نده رفت تو چادر خب منم یه فوت وفنایی بلدم که شاید از دست کمتر کسی میاد بالاخره بعد یه دور زدن تو باغ برا رد گم کنی رفتم تو چادر پیر زنه هم گاواشو بسته بود تو باغ هی میومد بهشون سر میزد همش داشتم به دختره میگفتم بکش پایین اونم میگفت صدا میاد ببین کسی نباشه قابل توجه آقایونی که تو اینجور موقعیتها قرار میگیرن باید عرض کنم هیچوقت خودشونو نبازن طبق برنامه پیش برن
بالاخره ما آروم آروم بهمدیگه نزدیک شدیم و شرو کردیم به اجرای برنامه شرو که کردم به خوردن گردن وگوش و پشت گوشاش چون میدونستم اونجاهاشو بخورم روخودش کنترل نداره زود جواب میده واسه همین همیشه اونجاهاشو زیاد مورد هدف قرار میدم وقتی دیدم دیگه گرم بازی شده وقتی اینجوری میشد یجورایی ازش میترسیدم نمیتونست خودشو کنترل کنه بهتون لگم از کیر خوریش میتونم به جرأت بگم تا حالا همچین موجودی ندیده اید که اینحوری ساک بزنه
هوا تابستون بود ماهم تو چادر گرم ولی چکار میشه کرد بدنا عرق کرده ولی اونقد ادکلن زده بود به خودش منم چون همه جاشو میخوردم شبیه آدمای گاز گرفته شده بودم گیج میزدم بالاخره بعد ضیافت کیر خوری وکوس خوری من یواش یواش شرو کردم که بکنمش البته خیلی دلم میخواست کوسشو بکنم ولی بهم میگفت دخترم نمیشه با اینکه باورم نمیشد ولی بعدا فهمیدم حق با اون بود من بازم قرص خورده بودم قرص ترامادول از کونش شرو کردم دس زدن و مالیدن تا اینکه سر کیرم بره توش تو حالت اغما بودم بالاخره داشتم میدیدم دختری که اینقد خوبه باکلاسه درصمن خوشکل هم بود خودشم کلاس یوگا و بدنسازی میرفت دیگه خودتون اندامشو مجشم کنید اگه بگم باورتون نمیشه 1ونیم ساعت من اون تو فقط یه ضرب داشتم میکردمش خدا شاهده راس میگم تا اینکه خسته شدم البته 1ساعت بود که خسته شده بودم چون خودش علاقه نشون میداد منم ادامه میدام بعد ریختن رو سینه هاش البته همیشه بخاطر داشتن سینه های بزرگ از خودش بدش میاد من رفتم بیرون و دید زدم که کسی نباشه ولی فک کنم پیرزنه یه بوهایی برده بود چون موقع رفتن داشت پشت سرمون میخندید
قصه کوتاه کنم اینحوری بودیم تا اینکه یه روز ازش خواستم دختر بودنشو بهم ثابت کنه اونم بعد کش و قوص 2 ماهه راضی شد ولی قصم میخورم خودش بهم میگفت این کارو بخاطر عشقش به من انجام میده تا اینکه باز رفتیم تو اون باغ قبلیه دیگه پاتوقمون شده بود شاید تو نظرهاتون بگید کسی نمیدید بگم که چرا میدیدن چون شایدمن یکمی آدم نترسی باشم بهشون اهمیت نمیدادم رفتیم یجایی که درخان زیادی کاشتن جوریه که از 50 متری نمیشه کسیو دید اونجا بود که فهمیدم دختر بوده چون با اولین دخول خونش اومد ریخت انگار یه کاسه آب سرد روم ریخته باشن وقتی اونجوری دیدمش دیگه نخواستم ادامه بدم بدون ارضا شدن بلند شدم ازش معذرت خواستم اونم مث یه شیر زن جلوم واستاد گفت فدای سرت ولی من همش نسبت بهش عذاب وجدان دارم ولی چون خیلی مایه دارن میگه میخواد بره خارج برا ادامه تحصیل همش خدا خدا میکنم بره تا شاید کمی ازعذاب وجدانم کاسته شه .
     
  

 
من با خانم دکتر روانشناس



سلام به همه ,من سعید 22 سالمه,و داستان از اینجا شروع میشه که من یه روز واسه یه کاری رفتم بیمارستان,یه خانم دکتری از مطبش اومد بیرون,وایییی من تا دیدمش چشمام چهارتا شد,عجب بدنه سکسی داشت,یه لحظه که به صورتش نگاه کردم داشتم شاش بند میشدم,خیلی خوشکل بود,منم یه تریپه لاتی زده بودم دختر کش,اون دکتره هم یه لحظه منو نگاه کرد,پیش خودم گفتم من باید اینو بکنم تا نکنم ول کن نیستم,گذشت چند روز بعد فهمیدم دکتره روانشناسه,منم سریع وقت گرفتم,وقتی نوبتم شد رفت داخل اتاق,وای چه چیزی بود,خیلی اندامه سکسی داشت,الان بخوام توضیح بدم طول میکشه,پس خلاصه میکنم,من اینو مخ کردم,بعد چند وقت با هم بودیم,اینور اونور میرفتیم,با هم خیلی صمیمی شدیم,اون 27 سالش بود,گذشت من سر یکی از قرارامون الکی گفتم فردا تولدمه,اونم گفت وای چرا زودتر نگفتی,چی میخوای برات بگیرم,گفتم فردا شب بیا خونمون یه جشنه دو نفره بگیریم,اونم یه جورایی فهمید چی میخوام ازش,قبول کرد,خلاصه فردا شبش خونه رو مکان کردم,یه مشروب گرفتم گیراییش بالا بود,فردا شب شد اومد خونمون,یه مانتوی جذب پوشیده بود که سینه هاش داشت میترکوند مانتو رو,یه ساپورته مشکیه جذبه جذب وای وقتی روناشو دیدم داشت ابم میومد,خخخ,بعد گفت بیام تو یا میخوای تا صبح اینجا نگه داری منو,منم گفتم شرمنده بیا تو,رفتیم رو مبل نشستیم,من دیگه نمیتونستم جلو خودمو بگیرم,خیلی حشری شده بودم,بعد گفتم مشروب میخوری,اولش ترسید ولی بعد قبول کرد,خلاصه من رفتم مشروب رو اوردم ریختم چهارتا پیک زدیم دیدم داره مست میشه,گفت من نمیخورم دیگه,منم اسرار نکردم,رفتم چسبیدم بهش بوسش کردم البته قبلا چند یار لب گرفته بودم ازش یادم نبود بگم بهتون,اونم بوسم کرد,شروع کردیم به لب گرفتن,وای چه لبی داشت,داشتم از داغیه لباش اتیش میگرفتم,همینجور که لب میگرفتیم سینه هاشو میمالیدم,وای سینه هاش سفت شده بود مثل سنگ,گفتم نمیخوای مانتو رو در بیاری,یه ذره ناز کرد ولی خرش کردم با زبون در اورد,یه تاب پوشیده بود صورتی رنگ,وای چه بدنی داشت,همینجور که میمالوندمش داشت کم کم حشرش میزد بالا,دیدم دستش رو کیرمه,منم داشتم از شخ درد میترکیدم,خلاصه گفتم بهترین کادوی تولدی که میتونه خوشحالم کنه سکس با توء,یه ذره ناز کرد ولی قبول کرد,رفتیم تو اتاق لباساشو در اورد,وای سوتین مشکی با شورته مشکی تنش بود,خوابوندمش رو تخت,شروع کردم به لب گرفتن,کلا لختش کردم,اوق چه سینه هایی داشت لیمویی بود,کسش مهشر بود,سفیدو تمیز,منم لخت شدم,خوابیدم روش,از خودم بی خود شدم,طاقت نداشتم دیگه,پرده نداشت,اروم اروم کیرمو میمالوندم به کسش,وای کس نبود که لامصب پنبه بود,خیلی نرم بود,کیره منم یه 18 سانتی میشه,اروم کردم تو کسش گفت اخ,وای یه جور گفت اخ داشت ابم میومد,بعد یه ذره تلمبه زدم اخو اوخش بیشتر شد,بعد یه وری خوابوندمش کردم تو کسش,راستی هر کاری کردم از کون نداد,بعد تلمبه زدنو تند کردم,وای اون لحظه داشتم میمردم از لذت,بعد خسته شدم گفتم بشین رو کیرم اونم نشست بالا پایین میکرد,من تو یه عالمه دیگه بودم,خیلی حرفه ای بود,یه 10 دقیقه ای همین حالت بودیم,خسته شدش,خوابوندمش رو تخت داشتم تلمبه میزدم با سینه هاش ور میرفتم,تند تر تلمبه زدم دیگه داشت میمورد,چون مست بودم ابمم نمیومد,یه 10 دقیقه تلمبه زدم,کم کم داشت ابم میومد,اصلا نمیخواستم ابم بیاد,ولی نا نداشتم دیگه,تلمبه زدنو تند تر کردم یهو ابم اومد ریختم. رو سینه هاش ولو شدم رو تخت,خلاصه اونو راهی کردم رفت,بعد چند بار سکس باهاش فهمیدم شوهر داره,منم اصلا خوشم نمیومد با زنه شوهر دار سکس کنم,قیدشو زدم.
     
  

 
ﻟﺰ ﻣﻦ ﺑﺎ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻢ

ﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ
ﻣﻨﻪ ﭘﺮﯾﺴﺎ . ﺍﻻﻥ ﺗﺎﺯﻩ 20 ﺳﺎﻟﻢ ﺷﺪﻩ 15 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﺯ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ ﻣﻬﺮﺑﻮﻧﻢ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻭﻟﯽ ﺍﯾﻦ ﻟﺬﺕ ﺩﻭﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﺳﻮﭘﺮﻟﺬﺕ !!! ﻗﻀﯿﻪ ﺵ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻋﯿﺪ 94 ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﯿﺪ ﺩﯾﺪﻧﯽ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺟﻮﻧﻢ ﮐﺮﺝ . ﺭﺍﺳﺘﯽ ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﻣﻦ ﺗﮏ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ ﮔﻠﻢ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻡ ﺭﺳﯿﺪﻡ . ﺍﺯﺑﺤﺚ ﺩﻭﺭﻧﺸﯿﻢ ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻤﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﺑﺪﺗﺮﺍﺯﻣﻦ ﻗﻨﺪ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺁﺏ ﻣﯿﺸﻪ .. ﺧﻼﺻﻪ ﮐﻠﯽ ﺑﺎﻭﺟﻮﺩ ﻫﻢ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ . ﻓﺮﺩﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻭﺧﺎﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻦ ﺑﺮﻥ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﻨﻮﻋﺎﻃﻔﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻧﺪﺍﺷﺘﯿﻢ ﻣﻮﻧﺪﯾﻢ ﺧﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﻫﻨﮓ ﮐﺮﺩﺷﻮ ﺩﺭﺳﺖ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﺍﺩﺍﺷﺸﻢ ﻃﺒﻖ ﻣﻌﻤﻮﻝ ﺑﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﺵ ﺧﻮﺷﮕﺬﺭﻭﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺑﺎﺑﺎﻫﺎﻣﻮﻧﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻌﻤﯿﺮﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﻣﯿﮑﺎﻧﯿﮑﯽ ﺁﺧﻪ ﯾﮑﯽ ﻧﺒﻮﺩ ﺍﻭﻧﻤﻮﻗﻊ ﺑﮕﻪ ﭘﮋﻭﻫﻢ ﺷﺪ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺗﺎ ﮐﺮﺝ ﺑﺮﺳﯿﻢ ﭘﺪﺭﻣﻮﻧﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ! ﺍﺯﺍﯾﻨﺎ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ﻣﻦ ﻣﻮﻧﺪﻣﻮ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻤﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﺎﻟﯿﺸﻮﻥ ﻣﻦ ﺷﮏ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮﻭﭘﺴﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺑﺎﺷﻦ ﻧﻔﺮﺳﻮﻡ ﺷﯿﻄﺎﻧﻪ ﻭﻟﯽ ﺍﻻﻥ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ ﺍﮔﻪ ﺩﻭ ﺩﺧﺘﺮﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻦ ﻧﻔﺮﺳﻮﻡ ﺧﻮﺩﻩ ﺍﺑﻠﯿﺴﻪ !
ﻣﻦ ﻭﻋﺎﻃﻔﻪ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﺭﻭﺗﺨﺘﺶ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻤﻮ ﭘﻮﺳﺘﺮﺍﺷﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﺁﺧﻪ ﺍﻭﻥ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﯼ ﺯﻥ ﺧﺎﺭﺟﯿﻪ ﺗﻮ ﮐﻞ ﺍﺗﺎﻗﺶ ﻓﻘﻂ ﭘﻮﺳﺘﺮ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ .. ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩﯾﻤﻮ ﭘﻮﺳﺘﺮﺍﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﯾﻮﻫﻮ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﮔﻔﺖ ﺗﻮ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﻮ ﻟﺨﺖ ﻟﺨﺖ ﺗﺼﻮﺭﮐﺮﺩﯼ؟ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻧﻪ .. ﻣﺸﮑﻠﻪ . ﯾﻪ ﻟﺤﻈﻪ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻭﮔﻔﺖ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻟﺒﺎﺱ ﺑﻐﻞ ﮐﻨﯿﻢ ﺁﺧﻪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺑﻬﻢ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺸﯿﻢ ! ﻣﻨﻮ ﺑﮕﯽ ﺍﻧﮕﺎﺭﯾﻪ ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺧﻨﮏ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺭﻭﻡ ﻫﻤﻪ ﺑﺪﻧﻢ ﯾﻮﻫﻮ ﺳﺮﺩﺷﺪ .. ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺎﺷﻪ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺩﺭﺑﯿﺎﺭ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﻫﻤﻪ ﻟﺒﺎﺳﺎﺷﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺷﺮﺗﻮ ﺳﻮﺗﯿﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺯﯾﺮ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﺗﻮﻫﻢ ﻟﺒﺎﺳﺘﻮ ﺩﺭﻣﯿﺎﺭﯼ ﻣﻨﻢ ﮐﻪ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭﻟﯽ ﯾﻪ ﺟﻮﺭﯾﺎﯾﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﮐﻪ ﻟﺨﺖ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ . ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺮﺍﻡ ﻟﺒﺎﺳﺎﻣﻮ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﺟﻔﺘﻤﻮﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺳﺮﯾﻊ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮﻭ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺭﻭﻫﻢ ﻣﯿﻠﻐﺰﺩﯾﻤﻮ ﺑﺪﻥ ﻫﻤﻮ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﮔﻔﺖ ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﯾﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮﭘﯽ ﺑﻬﺖ ﺑﺪﻡ ﻣﻨﻮ ﺑﺮﮔﺮﺩﻭﻧﺪﻭ ﺳﻮﺗﯿﻨﻤﻮ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩ ﻣﻨﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻭﻧﻮﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭﻡ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﻣﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺎﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ ﻓﮑﺮﻧﻤﯿﮑﺮﺩ ﺍﻧﻘﺪﺭ ﭘﺴﺘﻮﻧﺎﯼ ﺻﻔﺘﻮ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﻤﺎﻟﻮﻧﺪﺷﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﯿﻒ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ . ﯾﻪ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺟﻠﻮﺻﻮﺭﺗﻢ ﺁﺭﻭﻡ ﺩﺍﺭﻩ ﻧﮕﺎﻡ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﻟﺒﺎﺷﻮ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪ ﺭﻭﻟﺒﺎﻡ ﻣﻦ ﺗﻮ ﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﺯﺵ ﺧﯿﻠﯽ ﻧﺎﺷﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻥ ﺣﺮﻓﻪ ﺍﯼ ﻟﺒﺎﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩ ﺍﺯﻟﺐ ﮔﺮﻓﺘﻨﺶ ﻟﺬﺕ ﻣﯿﺒﺮﺩﻡ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯿﺸﺪ ﺩﺧﺘﺮﺧﺎﻟﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﻢ ﺍﻻﻥ ﺩﺍﺭﻩ ﻟﺒﺎﻣﻮ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ .. ﻣﻦ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﻪ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺟﻮﻧﻢ ﮔﻔﺘﻢ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﺴﻤﻮ ﻟﯿﺲ ﺑﺰﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻠﻨﺪﺷﺪ ﻓﮑﺮﮐﺮﺩﻡ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﯽ ﺍﻭﻣﺪﻭ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﺭﻭﻡ ﻭﺍﯼ ﻭﻗﺘﯽ ﺯﺑﻮﻧﺶ ﺑﺎ ﻫﯿﺠﺎﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﻻﯾﻪ ﮐﺴﻢ ﺁﻩ ﻭﻧﺎﻟﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﻫﻤﻮﻥ ﺟﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺮﻋﮑﺲ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺭﻭﻣﻮ ﺑﺮﺍﻡ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩ ﻣﻨﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻟﯿﺲ ﺯﺩﻥ ﮐﺴﺶ، ﮐﺴﺶ ﺣﺴﺎﺑﯽ ﺑﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻫﻤﯿﻨﺠﻮﺭﯾﮑﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻢ ﻣﯿﻠﯿﺴﯿﺪﯾﻢ ﺁﻩ ﻭﻧﺎﻟﻤﻮﻥ ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﮐﺴﻢ ﻣﻨﻤﮑﻪ ﺗﻮ ﺍﻭﺝ ﻟﺬﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﻓﻘﻂ ﮐﺲ ﻋﺎﻃﻔﻪ ﺭﻭ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﺩﻡ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺑﺎ ﮐﺴﻢ ﺑﺎﺯﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻭ ﻣﯿﻠﯿﺴﯿﺪ ﺁﺑﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻪ ﭘﺎﺷﯿﺪﺵ ﺗﻮ ﺻﻮﺭﺕ ﻋﺎﻃﻔﻪ . ﺑﺎ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﯼ ﺻﻮﺭﺗﺸﻮ ﺗﻤﯿﺰﮐﺮﺩ ﺭﻭﺗﺨﺖ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻭ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﺩﺍﺩﺑﺎﻻ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺳﯿﻨﻪ ﻫﺎﺷﻮ ﺑﻤﺎﻟﻢ ﻣﻨﻢ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﻣﺎﻟﻮﻧﺪﻥ ﺧﻮﺩﺷﻢ ﺑﺎ ﺍﻧﮕﺸﺘﺶ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺗﻮﮐﺴﺶ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﻭﺩﻗﯿﻘﻢ ﺍﻭﻧﻢ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﺪ . ﮐﻞ ﺭﻭﺗﺨﺘﯿﺶ ﺧﯿﺴﻪ ﺧﯿﺲ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ !!..
ﺁﺭﻭﻡ ﺁﺭﻭﻡ ﻣﯿﺨﻨﺪﯾﺪﻣﻮ ﻟﺒﺎﺳﺎﻣﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﻮﺷﯿﺪﯾﻢ . ﺑﻌﺪﺵ ﺭﻭﺗﺨﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺸﯿﺪﯾﻤﻮ ﺍﺯﻫﻢ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ ﺭﺑﻊ، ﺗﻮ ﺑﻐﻞ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﺑﻤﻮﻥ ﺭﻓﺖ .
     
  

 
زدن پرده فاطمه

سلام من يه پسر ٢٢ ساله هستم
ميخوام جريان سكس با دختر عموم رو براتون بنويسم.
دختر عموم اسمش فاطمه ست پدر و مادرش از هم طلاق گرفتن واين اتفاق باعث شد كه عموم بچه هاشو بياره پيش مادرش وخانواده ی برادراش وخودش هم براي كار راهي يكي از كشور هاي عربي شد
عموم سالي يه دفعه به مدت دوماه مي يومد ايران وبه بچه هاش سر ميزد و دوباره ميرفت
جرياني كه ميخوام براتون تعريف كنم حدودا مال سال ٨٦ هست
ما توي يه خونه اي زندگي ميكرديم كه ٧تا اتاق داشت يه اتاقش مال من و داداشم بود
يه اتاقش هم مال پسر عمو هام بود
يه اتاق هم مال مادر بزرگم بود
يه اتاق هم مال دختر عمو هام بود
ويه اتاق هم مال مادر و پدرم بود
ويه اتاق هم مال خواهرم بود
يكي از اتاق ها هميشه خالي بود
من با فاطمه خيلي صميمي بودم فاطمه هم بامن خيلي راحت بود
شبي كه عموم برا كار خارج از كشور رفت فاطمه خيلي گريه ميكرد من رفتم و يه كمي آرومش كردم تا اون وقت هيچ حسي بهش نداشتم تا اين كه از رفتن عموم حدود دو سه ماهي ميگذشت كه منو داداشم وخواهرم يه شب واسه فيلم نگاه كردن رفتيم تو اتاق فاطمه.
داداشم و خواهرم وخواهر برادراى فاطمه همه جلو تر از من و فاطمه نشسته بودن و من و فاطمه پشت سر همه بوديم .
همه داشتن فيلم نگاه ميكردن بجز من آخه من داشتم به سينه هاي فاطمه نگاه ميكردم كه يه دفعه متوجه شدم فاطمه داره بهم اشاره ميكنه و ميگه كجا رو نيگاه ميكني منم با پررويي تمام با اشاره بهش فهموندم دارم اون سينه هاي قشنگت رو ديد ميزنم و بعد رفتم كنارش نشستم و شروع كردم باهاش شوخي كردن ولي اون زود از جاش بلند شد و از اتاق رفت بيرون منم دنبالش بيرون رفتم ديدم بشت در اتاق منتظر ايستاده تا منو ديد گفت چرا اين كارا رو ميكني منم هيچ جوابي بهش ندادم وفورا اونو توبغلم گرفتم شروع كردم به ماچ كردنش بعد سينه هاشو تو دستم گرفتم اون داشت مقاومت ميكرد اما فايده اي نداشت همينطور كه توبغلم بود بلندش كردم ديگه كاملا بهم چسبيده بود من كيرم حسابي شق شده بود همين كه بلندش كردم كيرم لاي پاهاش رفت واي چه رون هاي نرمي بود خيلي اصرار ميكرد كه ولش كنم منم ديدم داره خيلي طولاني ميشه ولش كردم
فردا صبح كه از خواب بيدار شدم نمي دونستم چه جوري با فاطمه رو به رو بشم واقعا اتفاق ديشب اصلا دست خودم نبود اما من بايد با فاطمه رو برو ميشدم چون تو يه خونه زندگي ميكرديم وقتي از اتاقم او مدم بيرون رفتم رو حياط ديدم فاطمه كنار حوض داره دست و صورتشو ميشوره رفتم كنارش تا اومدم باهاش حرف بزنم گفت راجب ديشب هيچي نگو،منم گفتم يعني از من ناراحت نيستي؟ هيچي نگفت! اما من متوجه يه چيز ديگه شدم واقعا دارم درست ميبينم اون داشت لبخند ميزد مثل اين كه اونم بدش نيومده بود.
حدود يكي دو هفته بعد از اين جريان همه بجز فاطمه و مادربزرگم رفتن خونه ی عمه من هم از اين موقعيت استفاده كردم و ازخونه عمم جيم شدم و اومدم خونه خودمون پيش فاطمه جونم!
در زدم فاطمه درو باز كرد گفت چرا برگشتي؟ گفتم دلم هواي تورو كرده بود
فاطمه گفت ديوونه شدي اين چه حرفيه كه ميزني
منم رفتم داخل دستشو گرفتم بردم توي يه اتاق كه هميشه خالي بود فاطمه ميگفت منو اينجا اوردي چيكار كه ديگه نذاشتم حرف بزنه ازش لب گرفتم اولش ممانعت ميكرد اما بعدش خودش رام شد ديگه ممانعت نمي كرد همين طور كه داشتم سينه هاشو ميماليدم لباسش رو از تنش در اوردم واي چه سينه هاي سفيدي داشت يكم سينه هاشو خوردم ديگه حسابي حشري شده بود شلوارشو با شورتش از تنش در اوردم شرتش حسابي خيس شده بود واي چه كس داشت سفيد سفيد با دستم شروع كردم به ماليدنش ديگه داشت صداي اه وناله ش در ميومد خوابوندمش كف اتاق پاهاشو از هم باز كردم واي چه صحنه اي هيچ وقت ازيادم نميره رفتم لاي دوتا پاهاش كيرمو لاي درز كسش مي كشيدم كه فاطمه گفت معطل نكن بكن توش ديگه منم بدون اين كه معطلش كنم يه دفعه كيرمو هل دادم تو كسش يه جيغ كوتاه زد ديدم كه كيرم خونيه من پرده بكارت شو پاره كردم
     
  

 
ساک‌حرفه‌ای

سلام دوستان من علیرضام و ۱۷ سالمه و میخوام داستان سکس با دختر داییم که اسمش هانیه هست رو بگم .
خب اول بگم که هانیه یه دختر خیلی خوشگل با چشمای سبز و پوست مثل برفه .
من از بچگی دوسش داشتم و اونم منو دوس داشت و من هم بچه مایه دار بودم و خوشتیپو خوشگل .
این داستان برای ۳ روز پیشه .
دقیقا سه روز پیش بابابزرگم میخواست بره مشهد و همه خونشون دعوت بودیم و رفته بودیم . صبح بود و هنوز گنگ بودم . خونه بابابزرگم خیلی بزرگه و جا برای خوابیدن زیاد داره .
من بعد از خداحافظی با پدربزرگم رفتم تو اتاق و خوابیدم . بعد از چند ساعت یه دفعه حس کردم یکی بوسم کرد .
بلند شدم دیدم هیشکی خونه نیس و همه با پدربزرگم رفتن فرودگاه و چون هانیه خودشو زده بود به سر درد نرفته بود . ازش پرسیدم گفتم تو منو بوس کردی ؟ گفت اره
گفتم یه بوس کم نیس ؟
گفت دلم بیش تر میخواد ولی حیف که نمیزاری دیوونه .
منم گفتم چرا نزارم ؟ و بعد رفتم و یه کم کیک رو میز بود خوردم و برگشتم تو اتاق . گفت میزاری بوست کنم ؟ گفتم به یه شرط که هرکاری گفتم انجام بدی ... اونم قبول کرد و بعد از کلی بوس گفت میتونم یه لب ازت بگیرم گفتم باشه ولی شرطم پا بر جاس .
گفت باشه و لب تو لب شدیم ...
بعد از چن دیقه یه دفعه دیدم شلوارم خیسه ( چون افتاده بود روم کسش چسبیده بود به کیرم و ارضا شده بود ابش از بس زیاد بوده منم خیس کرده ...) گفت ببخشید و منم گفتم عیب نداره اما باید شرطم عملی بشه و اونم گفت باشه منم لباساش رو در اوردم و لباسای خودمم در اوردم . اخ که چقدر سفید بود . سرشو با دستم بردم سمت کیرم و کیرم رو گذاشتم تو دهنش و عقب جلو کردم .
بعد دیدم برگشت و یه دفعه کیرمو کرد تو کونش منم از فرصت استفاده کردم کلی تلمبه زدم تا ابم اومد و ریختم تو کونش . بعد بلند شد و لباس پوشید و رفت خونشون تا لباس عوض کنه و ما از ا ن به بعد هر پنجشنبه قرار میزاشتیم تو پارک و بعد میرفتیم یه گوشه کارمونو میکردیم
     
  

 
وقتی_تو_دوران_عقدشوهرم_منو_کرد


سلام. سما هستم. 20ساله.نزدیکه یک ساله که عقدکردم.قدم 170.وزنم 60.پوست سفیدبا موهای مشکى لخت. چشمای درشت مشکی. سایزسینه هام 85. شوهرم هادی 25سالشه.قدش حدود 185.سفید.اندام پر ورزشکاری. چهره ی خیلی جذابی داره. با اولین نگاه عاشقش شدم.اونم باراول ک منو دید پسندید و بعد یک ماه رفت و آمد عقد کردیم. حدود سه ماه ازعقدمون میگذشت ک روز دختربود و من درجریان نبودم اما از یک هفته قبل هادی برنامه ی مسافرت ب یکی از روستاهای ایران ک پدرشوهرم اهل اونجاس و باغ داره رو چید. قرارشد بعد ازظهرحرکت کنیم.با اینکه عقد کرده بودیم اما خانواده هامون تو رفت و آمدهامون سخت نمیگرفتن. ما هم برای بار اول قرارشد ب مسافرت بریم.وقتی رسیدیم هوا ی کم تاریک شده بود. رفتم داخل خونه و مانتو و شالمو درآوردم و سریع رفتم تا شام دست و پا کنم.هادی هم پشت سرمن با وسایل اومد تو.ی تاپ سرخابى ک وسط دو تا سینم باز بود با ی شلوارجىن تنگ تنم بود. وقتی اومد و منو دید ک مشغول کارم داشت نگاه میکرد چند بار سنگینی نگاهشو حس کردم. تا ی دفه نگاش کردم و گفتم چیه؟نگاه میکنی؟بیا ی کمک بکن. گفت چشم همسرم. اومد تو آشپزخونه و منو چسبوند ب اپن و ازپشت بغلم کرد. دستاشو حلقه کرد دورکمرم و گردنمو بوسىد خودمو تو بغلش چرخوندم و هلش دادم و گفتم نمیخوام کمک کنی.برو بذار ب کارم برسم. وقتی با ی خنده ی پرازشىطنت ازآشپزخونه رفت بیرون ی دفه از تصور ی فکر دلم ریخت. آخه تا اون روز من و هادی رابطمون خىلى سطحى بود و تا اون موقع موقعىت خاصی برامون بیش نیومده بود.
بعد شام جلو تلویزیون درازکشىد ک دستشو درازکردو با نگاه اشاره کردک برم رو دستش بخوابم. منم ک تشنه ی آغوش گرمشم همیشه. رفتم و خودمو انداختم توبغلش. تلویزیون و خاموش کرد و بعد با برگشت طرفم و با ی نگاهی سرشارازعشق و شهوت بود نگام کرد و محکم بغلم کردوسرمو چسبوند ب سینش. بعدشروع کرد ب بوسیدنم و نوازش کردنم. وبعد با ی حرکت دستشوگذاشت پشت کمرم و منو چسبوند ب خودش. کیرش از بس سفت شده بود داش شلوارجینشوپاره میکرد. من از اضطراب داشتم سکته میکردم اما منم حسابی حشری شده بودم و هیچ مدلی دلم نمیخواس خودمو ازش جداکنم.
صورتمو گرفت طرف خودش شروع کرد ب بوسیدن لبم و بعد گفت روزت مبارک همسرگلم. بعد شروع کردب خوردن لبم و بعد دستش رو برد رو کمرم و مالیدن کمرم. بعد از لاى یقه ى تاپم شرو کرد ب بوسیدن سینه هام. تاپمو با ی حرکت درآورد و سوتىنموازپشت بازکرد. و شرو ب خوردن سینه هام کرد. وقتی نوک سینه هامومکىد و گازگرفت دیگه دیوانه داشتم میشدم ک دستشو گرفتم تو دستم توصورتم نگاه کردوگفت جونم نفسم.چى میخواى؟من ک داشتم ازخجالت میمردم سکوت کردم و فقط نگاش کردم. بعد با شلوارمو درآورد. شرو کرداز روشرت با کسم بازی کردن. درگوشم گفت جونم.خیس شده؟؟
بعدشورتمو درآوردو خودشم شلوارشو درآورد. کیرش ب نظرم بزرگ اومد. باراول بود کیرشو میدیدم. دستمو گرفت و گذاشت رو کیرش.نمیدونستم باید چکارکنم.شرو ب مالیدن کسم کرد بعد منم سفت کیرشوگرفته بودم تو دستم. آروم اومد روم خوابید و شروع ب لب گرفتن کرد. کیرشو ازبالاتاپایین کسم میبرد.دلم میخواست زودتربکنه تو.
گذاشت سر سوراخم آروم آروم هل داد تو که به دفعه ی جیغ بلند از دردکشیدم و بغض کردم. کیرشو درآوردپرخون بود.گفت جانم فداتشم؟میخوای دیگه نکنم؟گفتم فقط تمومش کن.اما چون خیلی درد داشتم دیگه نکردتو. برم گردوند و گذاشت لاى پام و ارضاشد.
     
  
صفحه  صفحه 52 از 59:  « پیشین  1  ...  51  52  53  ...  58  59  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Erotic Stories | داستان های سکسی حشری کننده

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA