انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 27:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  24  25  26  27  پسین »

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (قسمت ششم) سفر خارج

دو ماه از سفر شمالمون گذشت تو این دو ماه من و سعید تمام تلاشمون رو کردیم که بتونیم یه سفر خارج بریم دنبال پاسپورت رفتیم و...موفق شدیم که برنامه رفتن به امریکا رو بچینیم واسه یک ماه بریم اونطرف اب خوش بگذرونیم .چون خودمون از سهام دارهای شرکت بودیم راحت تونستیم که واسه یه ماه مرخصی بگیریم و بریم سفر.با زنامون هم صحبت کردیم و تصمیم بر این شد که بریم میامی.خلاصه تو این مدت وسایلامون رو جمع کردیم و همه کارهارو انجام دادیم و بلیط هم واسه ترکیه گرفتیم و از ترکیه به مقصد میامی روز حرکت رسید و رفتیم فرودگاه و به سمت استانبول حرکت کردیم و بلافاصله تو همون فرودگاه دو ساعت بعدش هواپیما میامی رو سوار شدیم و پرواز کردیم به سمت میامی الناز فریبا تو همون فرودگاه ترکیه شالهاشون رو از سرشون برداشتن و یه تاپ استین کوتاه و یه ساپرت تنگ که قشنگ شورتشون دیده میشد . من هم به الناز چیزی نگفتم و گفتم حالا اومدیم یه چند روزی خوش باشیم و ازاد باشیم ولش کن .خلاصه سوار هواپیما میامی شدیم و به سمت امریکا پرواز کردیم ....رسیدیم فرودگاه میامی از اونجا تاکسی گرفتیم و به سمت سوییتی که قبلا از طریق اینترنت رزرو کرده بودیم و نزدیک ساحل میامی بود رفتیم داخل تاکسی الناز ببیرون رو که نگاه میکرد به من گفت:سامان میبینی چقدر زناشون راحت میچرخن تو خیابونا ای کاش ما هم میتونستیم اینقدر راحت باشیم .من هم که دیدم الناز اره یه جورایی از من اجازه میگیره که راحت لباس بپوشه بهش گفتم:خوب شما هم میتونین مثل اینا راحت باشین اومدیم اینجا که یه مدت ازاد باشیم و خوش بگذرونیم
فریبا هم که کنار ما نشسته بود شنید حرفامونو به سعید گفت :سعید تو نظرت چیه .سعید :اره عزیزم چرا راحت نباشین اصن هر جور دوست دارین لباس بپوشین و بچرخین اومدیم خوش بگذرونیم
زنامون حسابی خوشحال شدن و وقتی از تاکسی پیاده شدیم و رفتیم داخل سوییت پریدن بغلمون و حسابی شروع کردن به بوس کردنمون..خلاصه وسایل رو از توی ساکامون در اوردیم و چیدیم تو کشو ها و کمد ها بعدش هم رفتیم رستوران همونجا و یه شام مفصل خوردیم و برگشتیم سوییتمون .دو تا اتاق داشت و تو هر کدوم هم یه تخت دو نفره .یه حمام خیلی بزرگ داشت که یه وان دونفره داخلش بود و دستشویی هم که حسابی تمیز و شیک بود یه حال و اشپزخونه کوچیک هم داشت.رفتیم تو اتاقامون و از بس که خسته بودیم زود خوابمون برد...
صبح روز بعد تا ظهر خوابیدیم و وقتی بلند شدم و رفتم یه دوش گرفتم دیدم یه شورت و سوتین قرمز رنگ داخل رختکن حمام اویزونه فهمیدم مال فریباست چون الناز دیشب نرفته بود دوش بگیره فقط فریبا دیشب یه دوش گرفت و با حوله دورش رفت تو اتاقشون .شورت و سوتین ها شسته نشده بودن مثل اینکه یادش رفته بشوره یا خسته بوده.اونا رو برداشتم و شورتش رو بو کشیدم دقیقا همون بویی رو میداد که همیشه موقع خوردن اب کوس الناز حس میکردم. برداشتم خوب بوشون کردم و مالیدم به کیرم و به یاد کوس فریبا که داهل این شورته کیرم حسابی راست شد یکم دیگه بو کردم و گذاشتم سرجاشون و دوشم رو گرفتم و اومدم بیرون..
رفتم تو اشپزخونه که قهوه درست کنم دیدم فریبا داره قهوه درست میکنه با لباس خوابش اومده بود تو اشپزخونه لباس خوابش نازک بود و تاپایین باسنش اوبود و از بالا هم دو تا بند داشت دور گردنش که سینهاش از بغل و خط سیته هاش کامل معلوم بود و مشخص بود که سوتین نپوشیده بود چون نوک سینه هاش مشخص بود وقتی دیدمش صبح بخیر گفتم و اونم منو دید و گفت صبح بخیر سامان جون خوب خوابیدی بشین الان برات قهوه میارم.
اصن واسش مهم نبود که دارم تو اون لباس میبینمش
منم گفتم ممنون . نشستم رو کاناپه
فریبا هم رفت تو اتاق پیش الناز تا بیدارش کنه سعید هم دیدم بیدار شد و رفت دستشویی و بعدش اومد تو اشپز خونه قهوه رو ریخت و نشست با هم بخوریم.الناز هم همراه فریبا از اتاق اومدن بیرون که دیدم الناز هم با همون لباس خوابش اومده که مثل فریبا پاها و سینه هاش رو از زیر میشد دید. یه چشمم به سعید بود که قشنگ داشت زن منو دید میزد منم فریبا رو نگاه میکردم ..اونا هم اومدن کنارمون نشستیم و صبحانه رو هم با هم خوردیم و تصمیم گرفتیم بریم بیرون خرید.زنامون میخواستن چند تیکه لباس بخرن..الناز یه دامن کوتاه تا وسط روناش و یه تاپ استین حلقه که خط سینه هاش مشخص بود پوشید و یا یه دمپایی پاشنه دار که دو تا بند داشت و پاهاش کامل لخت بود رفتیم بیرون فریبا هم مثل الناز بود ولی تاپش یکم کوتاه بود و یکم از کمرش زیر نافش لخت بود ..رفتیم سمت فروشگاهی که نزدیک ساحل بود تو فروشگاه همه چیز داشت یه جور هایپر مارکت خیلی بزرگ که حتی لباس و کفش و خیلی چیزا داشت رفتیم تو فروشگاه همه با هم رفتیم قسمت لباسا الناز و فریبا میخواستن چند تا شورت و سوتین واسه ساحل بگیرن .شورت و سوتین ها رو اوویزون کرده بودن که اونا هم هر کدوم دو مدل انتخاب کردن و رفتن پشت پرده تا پرو کنن و بعد از پنج دقیقه من و سعید وصدا زدن که بیایم ببینیم خوبه یا نه .منو سعید هم بهم نگاه کردیم و خندیدم و رفتیم پرده رو زدیم کنار و دیدم دو تا هلو با شورت و سوتین قرمز رنگ جلومون ایستادن شورتاشون اینقدر کوچیک بود که قشنگ رفته بود لای پاشون و سوتین هاشون هم با دوتا بند از کنارا به هم گره خورده بود و تنگ بودن به این شورت و کورست ها میگفتن بیکینی .. من و سعید فقط داشتیم اندام زن های همدیکه رو نکاه میکردیم و هیچی نمیگفتیم
الناز:بسه دیگه چقدر نگاه میکنین سیر نشدین . نظر بدین خوبه.؟
من: اره عالیه خیلی هم بهتون میاد
سعید :اره خوبه
و دوباره مشغول نکاه کردنشون شدیم که فر یباگفت :بسه دیگه برین بیرون میخوایم در بیاریمشون
ما هم اومدیم بیرون و رفتیم یه چند تا وسیله و خوردنی گرفتیم و زنامون هم یه چند تیکه لباس دیگه هم برداشتن و از فروشگاه رفتیم سمت خونه ..زنا رفتن تو اتاقا لباساشونو عوض کردن و ایندفعه دیگه لباس یه سره پوشیده بودن که به زور تا پایین باسنشون رو می پوشوند و از بالا هم نصف سینه هاشون بیرون بود فقط نوک سین هاشون دیده نمیشد . بند سوتینشون هم قرمز بود معلوم بود بیکینی هارو از زیر پوشیدن که بریم لب دریا .. رفتیم نزدیک ترین ساحل به خونمون اونجا همه زن ها و مردها دراز کشیده بودن و داشتن افتاب میگرفتن زنا همه با بیکینی بودن من که با دیدن این همه هلو که لخت دراز کشیده بودن کیرم داشت راست میشد ولی واسه اینکه یه وقت خیلی بلند نشه هی نگاهمو برمیداشتم و به الناز نگاه میکردم ..رفتیم یه جایی بین بقیه که دراز کشیده بودن زیر انداز رو انداختیم و هر چهار تایی روش دراز کشیدیم . الناز و فریبا که همون اول لباسشون رو دراوردن و با بیکینی های تنگشون دراز کشیدن .الناز روغنی که واسه لب ساحل خریده بود رو داد به من که روی پاها و شکمش بمالم ..منم نشستم و مششغول مالیدن روغن شدم که دیدم فریبا به پشت دراز کشیده و سعید هم داره پشت پاها و باسن و کمر فریبا رو با روغن میماله من همش داشتم بدن لخت و سفید فریبا رو نگاه میکردم که سعید داشت میمالیدش شورتش قشنگ رفته بود لای چاک کونش و کونش کامل مشخص بود سعید هم داشت شکم و سینه های الناز رو نگاه میکرد الناز هم چشماشو میبست و باز میکرد و یه چشمش به سعید بود که داشت نگاهش میکرد و معلوم بود داره حال میکنه یه نفر داره اندامشو میبینه . فریبا هم که به شکم خوابیده بود صورتشو به پهلو سمت من و الناز چرخونده بود و داشت تو چشم های من نگاه میکرد . وقتی سعید روغن رو روی کون فریبا می مالوند کونش بالا و پایین مثل ژله تکون میخورد منم کیرم راست راست شده بود ولی جرات نمیکردم از جام تکون بخورم چوون حسابی ضایع بود .. الناز و فریبا برگشتن و روغن رو سمت دیگه بدنشون مالوندیم و همینطوری به بدنشون نکاه میکردیم و اونا هم معلوم بود خیلی حال میکردن از این نکاه های ما ولی من و سعید فقط نکاه میکردیم و من که خیلی داشتم حال میکردم مشخصه سعید هم همین حالت رو داشته .
     
  ویرایش شده توسط: masoodjoon   
زن

 
عالیه زود به زود بذار
manam leilaye eshgh
     
  
مرد

 
قشنگ بود
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
قشنگ بود ادامشو بزار لطفا
     
  
زن

 
جالب بود
     
  
زن

 
چی شد خوابت برد بقیشو بذار
manam leilaye eshgh
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش (ادامه قسمت قسمت ششم)


فریبا وقتی به پشت دراز کشید که سعید روی شکمش و روی روناشو روغن بماله چشمم افتاد به سینه هاش که به زور داخل سوتین جا شده بود.بیکینی هاشون اینقدر تنگ و کوچک بود که قشنگ بغل های سینه هاش اومده بود بیرون و خط سینه هاشون کامل مشخص بود.طوری که فقط نوک سینه هاشونو نمیتونستیم ببینم.سعید روغن رو داشت روی شکم و پاهای فریبا میمالید خیلی دوست داشتم تو اون لحظه من جای سعید بودمو روغن رو روی شکم و رون های فریبا میمالوندم .اخخخخ همونطوری که دست سعید از روی شکم فریبا میرفت روی پاهاش و رون هاشو روغن بماله چشمم به شورت فریبا افتاد .خیلی تنگ بود قشنگ رفته بود لای پاهاش و اینقدر کوتاه بود که فک کنم اگه سه انگشت دیگه میداد پایین کوسش می زد بیرون .این صحنه ها رو که میدیدم الناز رو بیشتر میمالوندم و محکمتر روغن رو روی باسنش میمالوندم . الناز هم صداش در اومد که ارووم تر چه خبره ..بعد از یه ربع الناز که حسابی پشتش داغ شده بود برگشت و نشست و به من گفت بریم تو اب یه کم اب بازی کنیم ..منم گفتم بریم.. من و الناز که بلند شدیم فریبا و سعید هم با همراه شدن و با هم رفتیم تو اب دریا.رفتیم تا جایی که اب تا کمرمون می اومد .من و سعید یه کم رفتیم جلوتر و یکم شنا کردیم بعدش من به سعید گفتم بیا بریم الناز و فریبا رو اذیت کنیم .سعید هم قبول کرد.یکم زیر ابی رفتیم تا رسیدیم بهشون . اونا هم گرم صحبت بودن و حواسشون نبود .من از زیر اب کمر الناز و گرفتم و قلقلکش دادم و سرم رو اوردم بیرون از اب و الناز رو از کمرش بغل کردم و بلندش کردم . الناز هم فقط جیغ می زد و میگفت سامان نه نه نندازی منو . غرق میشم . منم میگفتم نه عزیزم چرا غرق بشی . سعید هم فریبا رو مثل من بلند کرده بود درست یه قدمی ما بودن به طوری که الناز و فریبا همدیگه رو بغل کرده بودن و کامل به هم چسبیده بودن که مثلا نزارن ما اونا رو بندازیم .خیلی به هم چسبیده بودیم به طوری که دست های من که دور کمر و شکم الناز چسبیده بود و گرفته بودمش از اون طرف به رون ها و شورت فریبا چسبیده بود تا حالا اینقدر به هم دیگه نزدیک نشده بودیم که دستام به پاهای فریبا بچسبه اونم تو حالت لختش . زنامون فقط جیغ و داد میکردن و همدیگه رو بغل کرده بو دن که نیوفتن . من و سعید هم اونا رو بالا و پایین میکردیم و مثلا میترسوندیمشون . پشت دستام که به رون ها و شورت فریبا کشیده میشد حال میکردم به طوری که حسابی کیرم راست شده بود .الناز خودش و خیلی تو جابجا میکرد که یه لحظه یه موج بلند اومد و فریبا و سعید که پشت به موج بودن رو هل داد سمت ما و همراه موج افتادن روی من و الناز . من که کامل رفتم زیر اب الناز و فریبا هم که تو بغل هم بودن افتادن روی من که یه لحظه تو اب دیدم دو تا باسن تو بغل من روی سینه هامه و واسه اینکه یه وقت الناز و فریبا زیر اب خفه نشن دستامو گذاشتم روی باسن هردوتاشون و اونا رو از زیر اب هل دادم بالای اب در همین حین نمیدونم دست کدوم یکیشون بود که خوردش به کیر من که حسابی راست شده بود .خلاصه منم بلند شدم و دیدم که الناز و فریبا دارن میخندن .فریبا هم با یه نگاه معنادار داشت رو به سمت من میخندید که من به باسنش دست زدم شاید هم دست فریبا بوده که تو اون صحنه خوردش به کیر من .. من هم بهشون گفتم که شانس اوردین نجاتتون دادم .اینقدر که تو حال خودشون بودن که دیدم سوتین الناز یکم رفته پایین تر و از بس که بیکینی هاشون تنگ بود یه مقدار از تیرگی نوک سینه هاش اومده بود بیرون یه چشمم به سعید بود که اونم داشت سینه ای زن منو نگاه میکنه .نوک سینه های فریبا هم از زیر سوتینش چون خیس خیس شده بودن قشنگ خودنمایی میکرد. . با همدیگه از اب اومدیم بیرون و رفتیم سر جامون دراز کشیدیم . زنامون به پشت دراز کشیدن . یه لحظه چشمم به شورت فریبا افتاد که چون خیس خیس بود کامل چسبیده بود به کوسش و یه مقدار از شورتش رفته بود لای درز کوسش . شورت الناز رو هم که دیدم اونم کامل درز کوسش از زیر شورت مشخص بود .یه نیم ساعتی همون حا دراز کشیدیم و کامل خشک شدیم و لباسامون رو پوشیدیم و رفتیم سمت هتل . وارد سوییت که شدیم الناز گفت : ما که دیگه همدیگه رو لخت دیدیم پس مشکلی نداره لباسامونو در بیاریم و مثل تو ساحل تو خونه هم باشیم . فریبا هم تایید کرد و همونجا لباسشونو در اوردن و با همون بیکینی هاشون تو خونه لخت شدن .بعدش هم با همدیگه رفتن داخل حمام . من هم رفتم تو اتاق که بخوابم . یه چرت کوچیک زدم و چشمام رو باز کردم که دیدم الناز تو اتاقمون لخت لخت روی تخت نشسته و داره موهاشو شونه میکنه .من هم دستمو رسوندم بهش و گفتم که خوشگلم دوش گرفتی تمیز شدی بیا بغلم عزیزم. الناز هم به پهلو رو به من دراز کشید و شروع کردیم به لب گرفتن . پتج دقیقه از هم لب گرفتیم ..
الناز : پاشو برو تو هم دوش بگیر بیا بیرون که نهار بخوریم .
منم رفتم دوش گرفتم و مثل ساحل فقط با یه شلوارک اومدم تو پذیرایی پیش بچه ها .دیدم که الناز و فریبا داخل اشپزخونه هستن منم رفتم کنار سعید که روی مبل ها نشسته بود داشت تلویزیون نگاه میکرد نشستم بعد یه دقیقه دیدم که الناز و فریبا به همراه غذاهای سفارشی از رستوران. از اشپزخونه اومدن سمت میز نهار خوری که هر دوتاشون فقط شورت و سوتین تنشون بود .الناز هم همون شورت و سوتین سفیدی که همیشه تو خونه خودمون میپوشید تنش کرده بود که حسابی هم تنگ بود فقط نوک سینه هاشو میپوشوند و شورتش رو هم اگه سه انگشت دیگه می اوردی پایین کوسش دیده میشد .فریبا هم یه شورت و سوتین قرمز رنگ تنش بود خیلی سکسی شده بود منم یه سره داشتم نگاش میکردم از بالا تا پایین اون پاهای تو پر و سفیدش و باسن بزرگش تو اون شورت تنگش سکسی تر بود دوست داشتم اون شورت هم نبود قشنگ میتونستم کوسش رو هم دید بزنم و حتی برم به کوسش دست بزنم ولی حیف که نمیشد.فریبا هم در همون حالتی که داشتن می فتن سمت میز نهار خوری منو که دید روی باسنش زووم کردم یه لبخند معناداری بهم کرد و گفتش که عافیت باشه سامان جون .بیاین نهار . منم سریع چشامو از روی کون فریبا دزدیدم و با سعیدبلند شدیم رفتیم سمت میز نهار رو خوردیم و تصمیم گرفتیم یه استراحت کوچیکی بکنیم و غروب بریم داخل شهر یه دوری بزنیم.بعد نهار هر کدوم رفتیم داخل اتاقمون و من همون اول الناز رو بغل کردم و شروع کردم به لب گرفتن و بوسیدنش مثل اینکه دفعه اولمه دارم ازش لب میگیرم .دیدن بدن لخت فریبا باعث شده بود من حسابی تحریک بشم و حس شهوتم رو روی الناز خالی کنم داشتم از الناز لب میگرفتم و گردن و سینه هاشو لیس میزدم و میخوردم که الناز گفت: سامان تو چته چرا اینجوری شدی نکنه فریبا رو که لخت دیدی اینجوری شدی؟
من: خوب اره تو هم باشی اینجوری میشی
الناز: خوش به حالت شده حسابی
من :الناز جوون عزیزم تو واسه من تنها زنی هستی که عاشقت هستم و خواهم بود بعدش هم تو هم جلوی سعید لختی سعید هم همینجوری مثل منه حتما دیگه ماها با هم راحتیم
بعدش میخواستم برم سمت کوس الناز که الناز نذاشت و گفتش که بزار شب موقع خواب یه حال اساسی بهت میدم
منم قبول کردم و تو بغل هم یکم خوابیدیم و هوا داشت تاریک میشد که بیدار شدیم و با سعید و فریبا با هم رفتیم تو شهر . الناز یه تاپ استین حلقه پوشیده بود که نصف خط سینش مشخص بود و سینه هاش از کنار مشخص بود و یه وجب از پایین کوتاه بود و تا بالای نافش میومد و شکمش زده بود بیرون . یه دامن کوتاه هم پوشیده بود که تا نصف رونش میومد پایین. فریبا هم مثل لباس الناز پوشیده بود ولی دامنش یکم کوتاه تر از الناز بود و اون رونای سفید و خوشگلش حسابی خودنمایی میکرد.خلاصه رفتیم تو شهر یه دوری زدیم و من و سعید هم دو سه تا شیشه مشروب گرفتیم که دیگه کامل از ازادی استفاده کنیم . چون برگردیم ایران دیگه از این خبرا نیست واسه همینه به الناز هم تو لباس پوشیدن و ازاد بودنش کاری ندارم چون برگردیم ایران از این خبرا نیست دیگه و دوست دارم بهش خوش بگذره اینجا..
اخرای شب بود که برگشتیم هتل و از بس که خسته بودیم رفتیم تو اتاقامون که بخوابیم .قبلش الناز رفت یه دوش بگیره بعدش با همون حوله دورش اومد روی تخت کنارم دراز کشید منم حولشو باز کردم و شروع کردم به لب گرفتن باهاش .از بالا شروع کرذم به بوسیدن و لیسیدنش . تمام گردنش و بوسیدم اومدم دور تا دور و زیر سینهاشو و نوکشون رو لیسیدم و خوردمشون اومدم روی شکمش و دور نافشو بعد هم رفتم سراغ پاهاش چون خوب تمیز شسته بود خودشو حسابی انگشت های پاشو با اون ناخن های بلند و خوشگلش لیس زدم و اومدم بالاتر روی ساقش و روناشو بعد هم اومد روی کوسش و مثل کوس ندیده ها شروع کردم به خوردن کوسش و در حین خوردنش الناز گفت : معلومه فریبا خوب حشریت کرده . منم گفتم نه عزیزم خودت و این اندام سکسیت منو دیوونه کردن جووون
الناز : عزیزم میخوام امشب از کون هم بکنی منو خوب تمیزش کردم داخل سوراخ رو و خوب شستم
من: چجوری شستی داخل دستشویی که شلنگ اب نیستش
الناز : تو حمام یه شلنگ و یه شیر اب واسه شستشویی حمام هستش با همون شستم
درست میگفت چون حمام خیلی بزرگ بود یه قسمتش یه سنگ توالت فرنگی دیگه گذاشته بودن و البته یکم با فاصله یه شیر اب مخصوص شستشوی حمام بود..
منم رفتم سراغ سوراخ کونش و انگشتم رو کردم داخلش و بعد دوتا انگشت و بردم سمت دهنش که خودش بخوره یکم با انگشتام با سوراخ کونش بازی کردم که حسابیباز شده بود منم زبونم رو کردم داخل کونش و بالا و پایین سورذخ کونش رو لیس زدم بعد رفتم سمت دهن الناز و زبونم رو کردم تو دهنش که حسابی واسن بخوره زبونمو . بعدش دوباره رفتم سمت کوسش و با انگشتم کردم داخل کوسش و سقف کوسش و بازی میدادم تا ارضا بشه تو همین حین صدای فریبا رو شنیدم از اون اتاق که یه اه بلند کشید و شروع کرد به اه اووه کردن الناز هم که کم کم داشت ارضا میشد اه اه کردنش بلند تر شده بود . صدای فریبا رو که میشنیدم تند تر انگشتم رو تو کوس الناز تکون میدادم .طوری که الناز ارضا شد و اب خیلی زیادی از کوسش سرازیر شد به سمت سوراخ کونش و منم سریع همه اباشو لیس زدم و یه مقدار رو خورذم و بقیه رو تو دهنم جمع کردم و بردم سمت دهن الناز و خالی کردم تو دهنش و اونم تو دهنش نگه داشت و منو به پشت دراز کرد و شورتم رو از پام در اورد و کیرم که حسابی راست شده بود رو کرد تو دهنش و با همون اب های تو دهنش حسابی خیسش کرد و واسم ساک میزد بعدش سریع اومد روی من نشست و کوسش رو با کیرم تنظیم کرد و کرد داخل کوسش و چند بار که بلا پایین شد دیگه راه کوسش کامل باز شد واه اووه میکرد حسابی صدای فریبا هم از اون اتاق میومد که اخ و اووخ میکرد فومعلوم بوذ که داره از کون میده به سعید . الناز بعد از چند بار بالا پایین شدن دوباره کیرم رو کرد تو دهنش و حسابی خیسش کرد تو همون حالت نشست روی کیرم و این دفعه سوراخ کونش رو تنظیم کرد با کیرم و نشست روی کیرم .چند بار ارووم ارووم بالا پایین کرد دیگه حسابی سوراخ کونش باز شده بود کامل کیرم میرفت داخل کونش و آه آه الناز تبدیل شد به آخ اووخ ولی بعد از چند بار که سوراخش حسابی باز شده بود منم تند تند از اون زیر داشتم تلمب میزدم تو کونش که صدای الناز تبدیل شد به آههه های کشیده و بلند بلند که یهویی صدای سعید رو شنیدم از اون اتاق گفتش سامان جان یکم ارروم تر داریم میخوابیم چون در اتاقامون کامل باز بود و روبروی هم بودن کامل صدا رد و بدل میشد .منم خندم گرفت و گفتم چشم سعید جان الناز هم که انگار یه مقدار خجالت کشیده بود صداش در نمیومد .بعدش فریبا گفتش که الناز جوون راحت باش عزیزم میذونم سخته سعید الکی میگه با هنوز نخوابیدیم بعدش شروع به اه اه کردش . الناز هم که صدای فریبا رو شنید دوباره شروع کرد به اه اه کردن کونش حسابی باز شده بود از روی من رفت کنار رو دوباره کیرم رو کرد تو دهنش و خوب کیرم رو که تازه از سوراخ کونش اومده بود بیرون رو تو دهنش تمیز کرد بعدش اومد روی دهن من نشست منم که به پشت دراز کشیده بودم سوراخ کونش رو اورد جلوی دهن من که حسابی واسش بخورم منم زبونم رو میکردم داخلش و حسابی لیس میزدم . کوسش رو هم حسابی خوردم چوچولش رو هم کامل میکردم تو دهنش . بعدش بهش گفتم که به پهلو پشت به من دراز بکشه تو همون پوزیشنی که من عاشقشم . منم از پشت گذاشتم داخل کوسش . بعد در اوردم و گذاشتم داخل کونش همین رو چند بار تکرار کردم که ابم داشت میومد سریع کر دم داخل کونش و همون داخل کونش تمام ابم رو با فشار خالی کردم . اینقدر خسته شده بودیم دیگه از جامون تکون نخوردیم و تو همون حالت به پهلو خوابمون برد
     
  
مرد

 
خوب بود هر جی صحنه های سکسی ودید زدنش بیشتر باشه اما سکسش کمتر من بیشتر دوست دارم البته این نظر منه
     
  

 
جوووووون
     
  
مرد

 
ماجرای زندگی منو زنم الناز و سعید و زنش (قسمت هفتم)

صبح روز بعد ساعت های ۷و نیم بود از خواب بیدار شدم دیدم که الناز هم مثل من لخت لخت روی تخت خوابه به پهلو راست خوابیده پای چپش رو هم جمع کرده بود به سمت شکمش که قشنگ کوس و سوراخ کونش زده بود بیرون یه لحظه بذ خودم فک کردم که ساید اگه بیدار شده باشه رفته باشه حمام یا دستشویی حتما الناز رو لخت روی تخت دیده چون حمام و دستشویی کنار هم بین اتاق ها بود و در اتاق ها هم روبروی هم بود و هر کی میخواست بره دستشویی میتونست داخل اتاق و نصف تخت رو ببینه . با این افکار خیلی حال میکردم . نشستم قسمت پایین تخت که رو به در بود و از داخل راهرو دید داشت و همینطوری لخت لخت بودم و داشتم به زاویه خواب الناز نگاه میکردم و یکم کیرم راست شده بود چون صبح بود با خودم گفتم که اونا خوابیدن و واسه همین همونجا نشستم و داشتم فک میکردم که یهویی دیدم فریبا از اتاق خودشون اومد بیرون و داشت میومد سمت دستشویی شورت و سوتین هم نداشت منم خوب میتونستم کوس و سینه هاشو ببینم . خودش گیج خواب بود . مثل اینکه وسط خواب دستشویی لازم شده . همینطوری گیج از پایین تختشون اومد نزدیک در دستشویی که رسید چشمش به داخل اتاق ما و من افتاد که داشتم بهش نگاه میکردم که جا خورد و ایستاد و یه دستش رو گذاشت روی سینه هاش و یه دست دیگش رو روی کوسش که من نبینم بعدش هم ارروم گفتش بیداری تووو و در دستشویی رو باز کرد و فت داخل موقع رفتن داخل زاویه دیدش روی کیر من بود منم از بس جا خورده بودم اصن حواسم نبود که شورت پام نیست کیر من هم که نیمه راست شده بود .فریبا هم قشنگ دیده بودتش .فریبا رفت تو دستشویی منم دوباره سر جام وی تخت دراز کشیدم تا فریبا بیاد بیرون بعد من برم و همونطوری لخت کنار الناز خوابیدم صدای در دستشویی رو شنیدم که فریبا اومد بیرون منم بلند شدم و شلوارک پوشیدم و رفتم دستشویی داخل اتاق فریباشون رو که دیدم اونم رفته بود دراز کشیده بود قسمت پایین پاهاشون تا زیر باسنش دیده میشد از بیرون اتاق منم دیگه فضولی نکردم که یکم برم جلوتر و بیشتر ببینم ضایع بود ولی پاهای خوشگلشو دیدم که به پشت خوابیده بود و پاش رو روی هم اورده بود و اون انگشت های کشیده با ناخن های بلندش مثل الناز که من عاشق اینجور پاها هستم رو دیدم خیلی دوست داشتم میرفتم انگشت های پاشو میخوردم ولی نمیشد . رفتم دستشویی و بعدش هم اومدم بیرون رفتم یه دوش بگیرم وقتی دوش گرفتم اومدم بیرون سعید و تو حال دیدم روی مبل ها نشسته بود رفتم تو اتاق خودمون دیدم الناز طاق باز خوابیدم و یکی از پاهاش رو هم یکم اورده بود بالا که کامل کوس و کون و سینه هاش مشخص بود باز دوباره با افکار اینکه سعید تو این وضعیت خوب تونسته کوس و کون الناز رو ببینه دوباره کیرم راست شد .خلاصه رفتم تو حال پیش سعید
من: صبح بخیر سعید جان
سعید :صبح بخیر عزیزم عافیت باشه
من:ممنون . چه خبرا چه میکنی
سعید: هههه خبرا که دست شماست
من: چه خبرایی؟
سعید: دیشب حسابی سرت شلوغ بود .بابا آرووم تر کار کن ملت خوابیدن
من: عه مثل اینکه فقط من سر و صدا کردم شما نکردین دیشب هم اصن خواب نبود حسابی بیدار بودش(اشاره کردم به کیرش منظورم کیرش بود)
سعید:این که اره ولی به بیداری مال تو نمیرسید با اون سر و صدایی که راه انداختین من : دهنت سرویس .مقصر النازه اون خیلی سر و صدا میکرد
دیگه خیلی راحت شده بودم با سعید خیلی هم دوست داشتم چنین بحث هایی رو با سعید بکنیم اونم خوشش میومد و هی ادامه میداد دیگه اصن خجالت هم نمیکشیدیم از هم خیلی با هم راحت بودیم
سعید : اره صدای الناز بود ولی تو باعثش بودی که اینقدر بلند اخ و اووخ کنه
من:عه پس تو هم مقصری که صدای اه اه فریبا میومد
سعید : اره منم مقصرم ولی تو بیشتر
من:ههه دهنت سرویس . ولی راستش سعید یه چیز میگم ناراحت نشی فک میکنم تو هم مثل منی .وقتی صدای دو نفر دیگه رو که میشنیدم اون اتاق دارن سکس میکنن بیشتر حال میکردم و محکم تر تو کون الناز فشار میدادم
سعید:عه ما اونجا سکس میکردیم شما اینجا حال میکردی
من: سعید نگو که تو با صدای اینطرف حال نمیکردی
سعید : مممممم راستش چرا منم حال میکردم
من :سعید میدونی چیه من خیلی خوشحالم که اینقدر با هم راحتیم
سعید:منم . فک میکنم زنامون بیشتر خوششون میاد که اینقدر راحتیم
من :اره اونا هم اگه خیلی بسته باشن دیگه مسافرت و دور هم بودنمون اینقدر بهشون خوش نمیگذره من که الناز رو ازاد گذاشتم هر جور دوست داره راه بره و لباس بپوشه و لذت ببره از ازادی
سعید :اره منم کاری ندارم به فریبا خیلی هم دوست دارم اینطوری باشه. حالا بگو چکار میکردی بعضی موقع ها صدای الناز بلند تر میشد
دیدم که سعید هم خیلی دوست داره وارد جزییات بشیم منم ادامه دادم
من: یعنی تو نمیدونی
سعید:نه
من:کون الناز یکم تنگه تازه کاره واسه همین دردش میاد مممم ببخشید ها مثل فریبا نیست
دیدم سعید ناراحت نشد که در مورد زنش گفتم خیلی با اشتیاق ادامه داد
سعید:اره حدس زدم که داری از کون میکنیش .فریبا رو هم زیاد از کون میکنم خیلی وقته عادت داره راست میگی . حالا از کجا میدونی که فریبا بیشتر از الناز از کون داده
من:از زبون الناز شنیدم .موقعی که با فریبا تنهان خیلی کارا با هم میکنن .کون دادن رو هم از فریبا یاد گرفته
سعید:اها .اره یه بارم فریبا موقع سکس بهم گفت که تو هم همه بدن منو مثل سامان که واسه الناز می خوره و لیس میزنه واسه منم لیس بزن و بخور . بعد هم ازش پرسیدم فهمیدم که الناز بهش گفته
من :اره اینا خیلی با هم راحتن واسه همین تو جمع خودمون خیلی راحتن مگه تو بدن فریبا رو نمیخوری و لیش نمیزنی
سعید :نه من فقط کوس و کونش رو لیس میزنم
من :عه ولی وقتی تمام بدن یه زن رو بخوری و نوازش کنی و لیس بزنی بیشتر بهش حال میده من که از نوک انگشت پای الناز و میخورم تا کوسش از لباش هم تا روی سینه هاشو بعدش هم شکم و کوسش خیلی حال میده اینقدر کوس و کونش رو لیس می زنم و با انگشتم بازی میکنم باهاش تا ارضا بشه بعد میکنمش توهم امتحان کن خیلی حال میده
تو این صحبت هامون دیگه هیچ شرم و حیایی بینمون نبود خیلی داشتم حال میکردم وقتی اینجوری با سعید از کوس و کون زنامون حرف میزدیم کیر من که توی شورتم یکم بلند شده بود مال سعید هم باد کرده بود
سعید:عه چقدر باحال باید امتحان کنم ببینم چجوری ولی پاها رو دوست ندارم بخورم.
من:باشه هر کدوم رو که دوست داری بخور ولی من عاشق پا هستم
گرم صحبت بودیم که صدای فریبا اومد که داشت میرفت اشپزخونه و به هردوتامون صبح بخیر گفت یه نگاه کش دار هم به من کردش شورت و سوتین قرمز رنگ هم تنش بود که اون رون های تو پرش رو بهتر نمایش میداد پشت سر اون هم الناز از اتاق اومد بیرون با شورت و سوتین سفید که وقتی راه میرفت یکم سینه هاش این ور اون ور میرفت یه چشمم به سعید افتاد دیدم داره به الناز نگاه میکنه و حتما به سینه هاش نکاه میکنه .الناز هم صبح بخیر گفت و رفت پیش فریبا و صبحانه رو اوردم خوردیم و تصمیم گرفتیم که بریم ساحل و افتاب بگیریم بعدش زنامون رفتن تو اتاق که لباسشون رو عوض کنن وبریم . الناز همون تاپ دامن دیروز رو پوشیده بود که خط سینه ها و بغل سین هاش دیده می شد و بند سوتینش هم دیده میشد و دامنش هم تا زیر باسنش بود بیکینی رو هم زیرش پوشیده بود . فریبا هم یه تاپ دامن نازک و گشاد پوشیده بود قشنگ شورت و سوتینش به خاطر نازکی لباسش دیده میشد دامنش هم کوتاه تر از الناز بود من و سعید هم که با شلوارک بودیم رفتیم یه رکابی پوشیدیم و زیر انداز و روغن و اب برداشتیم با الناز و فریبا رفتیم بیرون سمت ساحل ...
     
  
صفحه  صفحه 2 از 27:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  24  25  26  27  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

ماجرای زندگی من و زنم الناز و سعید و زنش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA