انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 1 از 5:  1  2  3  4  5  پسین »

بیست و پنجم خرداد زادروز رضا بیک ایمانوردی گرامی باد


زن

Princess
 
رضا بیک ایمانوردی



Reza Beyke Imanverdi
نام اصلی: غلامرضا ایمانوردی
زمینه فعالیت: سینما،تئاتر
ملیت: ایرانی
تولد: ۲۵ خرداد ۱۳۱۵ ، ۱۵ ژوئن ۱۹۳۶ ، تهران
والدین: اصلان ایمانوردی
مرگ: ۲۲ شهریور ۱۳۸۲ ، ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۳
ایالت: آریزونا ، ایالات متحده آمریکا
مدفن: سان خوزه , ایالت کالیفرنیا
پیشه بازیگر ، کارگردان ، نویسنده ، ورزشکار
سال‌های فعالیت: سینما ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۸
تئاتر ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۰
همسر(ها): اشرف اسادات ، فرنگیس
فرزندان: مازیار، شهریار، بختیار، مهیار ، ماندانا
وب‌گاه رسمی: فیسبوک رضا بیک ایمانوردی
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
همون رضا بیگ خودمون
خیلی دوستش داشتم روحش شاد مرد بود مرد
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
     
  
زن

Princess
 
زندگینامه



وی فعالیت هنری را سال ۱۳۳۷ با بازی در تروپ تئاتر «اسکار» آغاز کرد.

پدرش اصلان ایمانوردی مهاجر باکو و مادرش اهل روستای شان تپه قزوین بود.

به دلیل تسلط به زبان انگلیسی به استخدام سفارت آمریکا در آمد.

در سال۱۳۴۰ بر حسب اتفاق و به دنبال برخوردی که تصادفاً با زنده یاد ساموئل خاچیکیان در خیابان داشت آقای خاچیکیان از اندام ورزیده و چهره سینمایی او که مناسب برای ایفای نقش‌های عامه پسند تشخیص داد، از بیک ایمانوردی دعوت به عمل آورد تا دراستودیو آژیر فیلم حضور پیدا کند. او در این استودیو در اولین نقش زندگی سینمایی خود رل کوتاهی در فیلم فریاد نیمه شب بازی کرد که همین نقش چند دقیقه‌ای باعث شد تا این کارگردان بزرگ در فیلم‌های بعدی خود مانند: یک قدم تا مرگ، دلهره، ضربت، سرسام و ... جهت بازی از او دعوت به عمل بیاورد.

بعد از ورود به صحنه سینما با اجرای نقش‌های مختلف (بازیگری و کارگردانی) در بیش از یکصد و پنجاه فیلم سینمایی، به عنوان یکی از پرکارترین و موفقترین بازیگران سینمای ایران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، به محبوبیت ویژه ایی دربین مردم دست یافت و لقب "مرد هزار چهرهً پرده سینما" را کسب کرد.

در سال ۱۳۴۹ به ایتالیا رفت و با بازی موفق در فیلم صندلی الکتریکی از اولین هنرپیشه های ایرانی بود که توانست در ایتالیا فیلم بازی کند. و همین امر باعث شد بعد از بازگشت به ایران اکثر سینما گران معروف آن زمان از دادن نقش به او در فیلمهای خود امتناع می کردند.

بیک ایمانوردی در سال ۱۳۵۵ استودیو "آربی فیلم" را در خیابان نادری تأسیس نمود که در آن اقدام به تهیه فیلم‌های ایرانی و نیز خرید و دوبله فیلم‌های خارجی می‌نمود.

در جوانی از قهرمانان ورزش رزمی کشتی کچ ایران بود و حرفه اصلی بیک که در سینما هم بسیار به او کمک کرد تا به شهرت برسد ورزش کشتی کج بود که در باشگاه‌های ستاره، نادر و کیان ضمن تمرین گاهاً سمت مربی را نیز بر عهده داشت. او در طول دوران زندگی شدیداً به ورزش علاقه داشت و تمامی صحنه‌های خطرناک فیلم‌های خود را بدون استفاده از بدل و شخصاً بازی می‌کرد.


رضا بیک ایمانوردی در اواخر عمر


مزار رضا بیک ایمانوردی در شهر سان‌خوزه در ایالت کالیفرنیا.


رضا بیک ایمانوردی در اوج محبوبیت و شکوفایی هنری خود، در حالیکه بسیاری طرحها و برنامه‌ها برای آینده زندگی هنری خود و سینمای ایران در سر داشت، بعد از انقلاب ایران همانند دیگر هنرمندان سرشناس آن زمان به دادگاه انقلاب فراخوانده شد, و بعد از اخذ تعهد که فعالیت هنری در ایران انجام ندهد رسما ممنوع الکار شد که او مجبور به ترک وطن شد و به همراه خانواده به آلمان و بعد به ایالت متحده آمریکا مهاجرت کرد ولی فراتر از همه موفقیتهای هنری رضا بیک ایمانوردی در ایران زندگی شرافتمندانه وی در تبعید و غربت، شخصیت والای انسانی و ویژه گیهای اجتماعی او را بطور برجسته ایی به نمایش گذاشت.

سرانجام رضا بیک ایمانوردی بعد از یکسال مبارزه با بیماری سرطان ریه، در بیمارستان شهر فینیکس آریزونا، ساعت ۴۸: ۱۲ بامداد روز ۲۲ شهریور ۱۳۸۲ در سن ۶۷ سالگی درگذشت.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  

 
مبارك باشه
این كاربر به علت تخلف در قوانین انجمن بن شد
مدیریت انجمن پرنس و پرنسس
     
  
زن

Princess
 
فیلم شناسی



فریاد نیمه شب (۱۳۴۰)
یک قدم تا مرگ (۱۳۴۰)
زمین تلخ (۱۳۴۱)
دلهره (۱۳۴۱)
طلاق (۱۳۴۲)
دزد شهر (۱۳۴۳)
سرکش (۱۳۴۳)
ببر رینگ (۱۳۴۳)
ستاره صحرا (۱۳۴۳)
گلهای گیلان (۱۳۴۳)
ضربت (۱۳۴۳)
داغ ننگ (۱۳۴۴)
زن و عروسکهایش (۱۳۴۴)
سرسام (۱۳۴۴)
جلاد (۱۳۴۴)
دنیای پول (۱۳۴۴)
عصیان (۱۳۴۴)
نبرد غولها (۱۳۴۴)
عذاب مرگ (۱۳۴۴)
نخاله قهرمان (۱۳۴۴)
شارلاتان (۱۳۴۵)
گدایان تهران (۱۳۴۵)
آقا دزده (۱۳۴۵)
مامور ۱۱۴ (۱۳۴۵)
مرد و نامرد (۱۳۴۵)
مقصر پدرم بود (۱۳۴۵)
مرد سرگردان (۱۳۴۵)
میلیونر فراری (۱۳۴۵)
علی بابا و چهل دزد (۱۳۴۶)
معجزه (۱۳۴۶)
چرخ فلک (۱۳۴۶)
یکه بزن (۱۳۴۶)
میلیونرهای گرسنه (۱۳۴۶)
پا برهنه‌ها (۱۳۴۷)
مرد روز (۱۳۴۷)
بهرام شیردل (۱۳۴۷)
پنجه آهنین (۱۳۴۷)
دلاور دوران (۱۳۴۷)
لوطی قرن بیستم (۱۳۴۷)
قوس و قزح (۱۳۴۷)
مرد دو چهره (۱۳۴۷)
روسپی (۱۳۴۸)
تکخال (۱۳۴۸)
پهلوان پهلوانان (۱۳۴۸)
صندلی الکتریکی (۱۳۴۹)
لیلی و مجنون (۱۳۴۹)
دور دنیا با جیب خالی (۱۳۴۹)
ایوب (۱۳۵۰)
یک مرد و یک شهر (۱۳۵۰)
پهلوان قرن اتم (۱۳۵۰)
پهلوان مفرد (۱۳۵۰)
حیدر (۱۳۵۰)
فاتحین صحرا (۱۳۵۰)
قلاب (۱۳۵۰)
دلقک (۱۳۵۰)
رضا چلچله (۱۳۵۰)
مبارزه با شیطان (۱۳۵۰)
مردان سحر (۱۳۵۰)
کاکل زری (۱۳۵۱)
احمد چوپان (۱۳۵۱)
بابا نان داد (۱۳۵۱)
حسن دینامیت (۱۳۵۱)
ضعیفه (۱۳۵۱)
ظفر (۱۳۵۱)
همیشه قهرمان (۱۳۵۱)
مرد اجاره‌ای (۱۳۵۱)
گذر اکبر (۱۳۵۱)
بندری (۱۳۵۲)
پاپوش (۱۳۵۲)
آخرین لحظه (۱۳۵۲)
قصه شب (۱۳۵۲)
پسر خوانده (۱۳۵۲)
حریص (۱۳۵۲)
کاکا سیاه (۱۳۵۲)
کج کلاه خان (۱۳۵۲)
گدای میلیونر (۱۳۵۲)
گریز از مرگ (۱۳۵۲)
محبوب بچه‌ها (۱۳۵۲)
آقا رضای گل (۱۳۵۳)
عروس پا برهنه (۱۳۵۳)
این دست کجه (۱۳۵۳)
الکی خوش (۱۳۵۳)
گل پری جون (۱۳۵۳)
گروگان (۱۳۵۳)
میرم بابا بخرم (۱۳۵۳)
ناجورها (۱۳۵۳)
یاور (۱۳۵۳)
اسلحه (۱۳۵۴)
جنجال (۱۳۵۴)
چشم انتظار (۱۳۵۴)
حسرت (۱۳۵۴)
دو آقای با شخصیت (۱۳۵۴)
رانده شده (۱۳۵۴)
قسم (۱۳۵۴)
زیبای پر رو (۱۳۵۴)
شبگرد (۱۳۵۴)
مرد نا آرام (۱۳۵۴)
نیزار (۱۳۵۴)
تنها حامی (۱۳۵۵)
عنتر و منتر (۱۳۵۵)
دلقک (۱۳۵۵)
شادیهای زندگی ما (۱۳۵۵)
غیرت (۱۳۵۵)
قرار بزرگ (۱۳۵۵)
مادر جونم عاشق شده (۱۳۵۵)
قادر (۱۳۵۵)
هیولا (۱۳۵۵)
دو کله شق (۱۳۵۶)
سکوت بزرگ (۱۳۵۶)
صبح خاکستر (۱۳۵۶)
عشق و خشونت (۱۳۵۶)
کلام حق (۱۳۵۶)
کوچ (۱۳۵۶)
نان و نمک (۱۳۵۶)
واسطه (۱۳۵۶)
یکی خوش صدا یکی خوش دست (۱۳۵۶)
همراهان (۱۳۵۶)
تپه ۳۰۳ (جانبازان ظفار) (۱۳۵۶)
خیابانیها (۱۳۵۷)
روزهای بی خبری (۱۳۵۷)
سرنوشت (۱۳۵۷)
سرنوشت سازان (۱۳۵۷)
نفس گیر (۱۳۵۷)
راهی به سوی خدا (۱۳۵۸)
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

 
این خیلی قشنگه هر کی میتونه ببینش حتمن

دلم می خواست زمان را به عقب باز می گرداندم…
نه برای اینکه آنهایی که رفتند را باز گردانم…
برای اینکه نگذارم آنها بیایند…!
     
  
مرد

SexyBoy
 
رضا بیک ایمانوردی - از رانندگی سفارت آمریکا تا جاده های بی انتهای غرب



خاچیکیان خود در مصاحبه ای با نگارنده درباره آن روز و چگونگی هنرپیشه شدن بیک ایمانوردی گفت: آن جوان من را آقای خاچیک خطاب کرد و به زبان ترکی شروع به حرف زدن کرد که من از همین جسارت او خوشم آمد و دلم نیامد خواهشش را زمین بیندازم و به راننده ام گفتم کارت استودیو را به وی بدهد تا در اولین فرصت در آنجا ملاقاتش کنیم .البته گفتم که فعلا در میانه فیلمبرداری فیلم فریاد نیمه شب هستیم و امکان اینکه او در آن فیلم بازی کند وجود ندارد. ولی بعد به فکرم رسید که برای امتحان هم که شده در یک صحنه کوتاه از او بازی بگیرم.

به این ترتیب بیک ایمانوردی به نقش یکی از افراد باند خلافکار ، در حالی که به نشانه همراه داشتن اسلحه دستش را از داخل جیبش بالا گرفته بود ، بدون ادای هیچ دیالوگی تنها چند لحظه در مقابل دوربین فیلم فریاد نیمه شب قرار گرفت و نخستین بازی سینمایی خود را انجام داد.

ساموئل از همان چند لحظه بازی به این باور می رسد که رضا آرتیست ، استعدادهایی برای بازیگری دارد که اگر در مسیر صحیح بیفتند می تواند آتیه ای خوش برای وی رقم بزند و از همین رو بیک ایمانوردی را به رخ هنرپیشه های معروف آن زمان که در فریاد نیمه شب بازی داشتند ، می کشد. خاچکیان خود آن ماجرا را اینگونه شرح می دهد: وقتی فیلمبرداری آن صحنه تمام شد ، آرمان و فردین و دیگران در سالن پایین استودیو میثاقیه نشسته بودند. به آنها گفتم این رضا ، زمانی از همه شما پیشی می گیرد . آنها هم حسودیشان شد و رفتند نزد میثاقیه علیه من حرف زدند و باعث شد میان من و میثاقیه شکرآب بشود که سرانجام به حال قهر استودیو را ترک کردم .ولی به آنها گفتم من از خیابان آدم می آورم و هنرپیشه اش می کنم و بدون همه شما فیلم بعدی ام را پرفروشترین فیلم می کنم .

و این تهدید ساموئل به واقعیت می انجامد و فیلم بعدی وی به نام یک قدم تا مرگ با عده ای بازیگر آماتور و همان رضا آرتیست به پرفروشترین فیلم سال تبدیل می شود و همین فرصتی برای بیک ایمانوردی می شود تا در نقشی طولانی تر خود را بشناساند. فیلم دیگر ساموئل یعنی دلهره معروفیت رضا بیک ایمانوردی را در نقش های منفی خصوصا با چهره خشن و نه چندان خوش ترکیب افزون می سازد و از همین رو مورد توجه فیلمسازان دیگر واقع می شود و در فیلم های زمین تلخ و طلاق بازی می کند.

ایفای نقش در فیلم پر هزینه ضربت ساخته ای دیگر از ساموئل خاچیکیان ، محبوبیت بیک ایمانوردی را دوچندان می نماید خصوصا با آن صحنه بازی با چاقو میان انگشتان دست و به همین دلیل پیشنهادات بسیاری برای نقش های مشابه دریافت می نماید. متاسفانه بیک ایمانوردی نصایح ساموئل را به گوش نمی گیرد و هنوز در عرصه بازیگری تجربه چندانی نیاموخته ، به مراحل دیگر سینما وارد می شود و با فیلم ببر رینگ یکجا و دریک زمان فیلمنامه نویسی و کارگردانی و تهیه کنندگی را هم می آزماید!

ساموئل در این مورد می گفت : به بیک گفتم تو استعداد خوبی در چرخش ابعاد مختلف یک نقش داری و نگذار با کلیشه بازی که خوراک فیلمفارسی سازان است ، خراب شود. ولی او نه تنها به حرف من گوش نکرد بلکه خیلی زود نویسنده و کارگردان و تهیه کننده هم شد در حالی که به زور دو تا دیالوگ را حفظ می کرد!

سینمای فیلمفارسی بستر مناسبی برای پرورش کلیشه ها بود و براساس ذائقه تماشاگر ساده پسند به سهولت افرادی مانند بیک ایمانوردی را جذب خود می کرد. و به زودی رضا بیک ایمانوردی به صورت یکی از سمبل های این سینمای سطحی نگر بدل گردید.

ایرج قادری یکی دیگر از سمبل های آن سینما در گفت و گویی با نگارنده درباره موقعیت بیک ایمانوردی می گفت : بیشتر اوقات رضا در 3فیلم همزمان بازی می کرد ! مثلا صبح تا ظهر در اختیار یک گروه بود و ظهر تا عصر ، گروه دیگر و شب هم برای یک گروه دیگر فیلمبرداری بازی می کرد!! یادم هست در یکی از فیلم هایم صحنه بازی بیک تمام شد و در حال جمع کردن وسائل بودیم که دیدم بیک ایمانوردی رفته بالای درخت ! به او گفتم رضا اون بالا چکار می کنی ؟گفت مشغول بازی درصحنه ای از فیلمی دیگر هستم !!یعنی حتی گروههای فیلمبرداری را برای راحت تر شدن کارش یکجا جمع می کرد. از همان اوایل دهه 40 بیک ایمانوردی علاوه بر نقش های منفی در نقش های مثبت هم بازی می کند و در یک تیپ ولگرد آسمون جل ملهم از تیپ های مشابه در سینمای هند و ترکیه با دوبله منوچهر اسماعیلی به سبک گویش و لحن پیتر فالک در فیلم معجزه سیب، کلیشه می شود که ضمن حضور در در گیری ها و کتک کاری و بزن بزن و به خاک مالیدن دماغ آدم بدها ، آواز هم می خواند ، رقص هم می کند ، شوخی و مزه پرانی هم دارد. این تیپ برای اولین بار در فیلم ولگرد قهرمان در سال 1344 مورد استفاده قرار گرفت و پس از آن حدود 12-13 سال در فیلم های مختلف مانند: آقا دزده و شارلاتان و گدایان تهران و چرخ و فلک و میلیونرهای گرسنه و رضا چلچله و بابا نان داد و.... تکرار شد تا اینکه حتی تماشاگر عامه پسند را نیز دلزده کرد .همه فیلم های فوق شامل یک موضوع بسیار سانتیمانتال ساده مثل حمایت از یک بچه یا دختر بی پناه که در دام جنایتکاران افتاده بود ، می گردید و مقداری زد و خوردهای غلو آمیز و رقص و آواز و اشک و....و بالاخره هم جناب رضا آرتیست بدون ذره ای آسیب و جراحت تمامی نابکاران را ناکار می کرد.

اگر چه نقش سینمای امثال رضا بیک ایمانوردی را در سطحی سازی و ساده انگاری و بالاخره نزول کیفی سینمای پیش از انقلاب نمی توان کتمان کرد ولی این را هم نباید پنهان کرد که تیپ کمیک وی با آن دوبله خاص حداقل یک دهه در این سینما هواخواه داشت و سالن های سینما را پر کرد .

اما فیلم های او در اواسط دهه 50 دیگر طرفداری میان تماشاگر ایرانی نداشت و سالن های نمایش دهنده فیلم هایش چندان پر نمی شدند و به همین خاطر هم ترجیح داد با همکاری در تاسیس مشعل فیلم بیشتر به تهیه کنندگی رو بیاورد و کمتر مقابل دوربین ظاهر شود . بسیاری از همکاران رضا بیک ایمانوردی طبع جوانمردانه وی را در آن سالها به خاطر کمک های مالی اش به دوستانی که به دلائل مختلف در مضیقه مالی قرار گرفته بودند فراموش نمی کنند اگر چه وقتی خود بیک ایمانوردی پس از پیروزی انقلاب دچار مضیقه مالی شد و به اعتیاد روی آورد ، هیچیک از آن دوستان سراغش نرفتند و رضا آرتیست سابق ،چندین سال دکه ای را در کنار یکی از جاده های خارج شهر اداره می کرد .این در حالی بود که وی در اوائل پیروزی انقلاب در دو فیلم تپه 303 و راهی به سوی خدا هم بازی کرد که هیچکدام اکران نشدند.

رضا بیک ایمانوردی چند سال بعد به آمریکا رفت و در آنجا به حرفه سابقش یعنی رانندگی روی آورد ، منتها این بار به جای اتومبیل های شیک سفارت آمریکا ، پشت تریلی و کامیون نشست و به حمل و نقل بار پرداخت و علیرغم سن بالا و بیماری ، ناگزیر به انجام این کار طاقت فرسا پرداخت تا اینکه وضعیت جسمانی اش این توانایی را نیز از وی دریغ کرد و طی سالهای اخیر در شرایط نامناسب مادی خانه نشین شد و دوران پایانی عمرش را در عزلت و فراموشی به سر برد .

میگویند به دلیل بیماری سرطان به پیشواز مرگ رفته و برخی نیز از بیماری ریوی او سخن می رانند ولی اگر همه اینها هم صحیح باشد به نظر غبطه بر استعدادی که سالها هرز رفت و حسرت ایام به هدر رفته که دیگر حتی مدعیان رفاقت نیز به یاد آن ولگرد قهرمان نیفتادند ، آن چنان روحیه رضا آرتیست را ویران ساخته بود که دیگر نیرویی برای ادامه زندگی بیش از 67 سال برایش باقی نگذاشت.
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 

دیگر فعالیتهای هنری رضا بیک ایمانوردی



کارگردان : (۴)مورد
۱ - محبوب بچه ها (۱۳۵۲
۲ - مرد دو چهره (۱۳۴۶
۳ - نبرد غول ها (۱۳۴۴
۴ - ببر رینگ (۱۳۴۳

نویسنده : (۳)مورد
۱ - مرد دو چهره (۱۳۴۶
۲ - نبرد غول ها (۱۳۴۴
۳ - ببر رینگ (۱۳۴۳

تهیه کننده : (۱۲)مورد
۱ - واسطه ها (۱۳۵۶
۲ - اسلحه (۱۳۵۴
۳ - نبرد عقاب ها (۱۳۵۳
۴ - گریز از مرگ (۱۳۵۲
۵ - مرد اجاره ای (۱۳۵۱
۶ - رضا چلچله (۱۳۵۰
۷ - قلاب (۱۳۵۰
۸ - مبارزه با شیطان (۱۳۵۰
۹ - پهلوان پهلوانان (۱۳۴۸
۱۰ - دلاور دوران (۱۳۴۷
۱۱ - نبرد غول ها (۱۳۴۴
۱۲ - ببر رینگ (۱۳۴۳
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
به ياد رضا بيک ايمانوردی، هنرمند محبوب و مردمی




مينا انتظاری
ساعت ۴۸: ۱۲ بامداد روز ۱۳ سپتامبر ۲۰۰۳، هنرمند تبعيدي رضا بيک ايمان وردی بعد از يکسال مصاف با بيماری سرطان ريه، سرانجام دربيمارستان شهر فينيکس آريزونا، درآرامشی کامل به ابديت پيوست.



بيک ايمانوردی که در جواني از قهرمانان ورزش رزمي ايران بود بعد از ورود به صحنه سينما با اجراي نقش هاي مختلف (بازيگري و کارگرداني) در بيش از يکصد و پنجاه فيلم سينمايي، به عنوان يکي از پرکارترين و موفقترين بازيگران سينماي ايران در دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، به محبوبيت ويژه ايي دربين مردم دست يافت و لقب "مرد هزار چهرهً پرده سينما" را کسب کرد.

البته رضا بيک ايمانوردی در اوج محبوبيت و شکوفايي هنري خود، در حاليکه بسياري طرحها و برنامه ها براي آينده زندگي هنري خود و سينماي ايران در سر داشت، بعد از به حاکميت رسيدن ملايان در ميهنمان ايران مجبور به ترک وطن شد. ولي فراتر از همه موفقيتهاي هنري رضا بيک در ايران، زندگي شرافتمندانه وي در تبعيد و غربت، شخصيت والاي انساني و ويژه گيهاي اجتماعي او را بطور برجسته ايي به نمايش گذاشت.

او با همه عشق و علاقه ايی که به کار هنری و تخصصی خود داشت به دليل عدم وجود شرايط مناسب و امکانات محدود در محيط هنری ايرانيان دور از وطن و محدوديت هاي بسيار ديگر و بخصوص پرهيز از مافياي باصطلاح هنري حاکم بر فضاي ايرانيان لس آنجلس، ادامه کار هنريش را با حسرت بسيار و البته با هزاران اميد و آرزو، به فرداي ايران آزاد سپرد و از ان پس زندگي سخت و ساده خود را در تبعيد درمسيري کاملاٌ متفاوت آغاز نمود.

در ايالت هاي نوادا و آريزوناي آمريکا با اشتغال در پالايشگاه و سپس به عنوان رانندهً کاميون با دسترنج خود سالها ساده زيست و در کنار دوستان صميمي، به دور از هياهوي رايج بازار مکاره "هنرفروشي"، با عشق به مردم و اميد به آزادي ايران از چنگال آخوندهاي حاکم و آرزوي ادامه کار هنريش درايران آزاد در کنار هموطنانش، با قناعت و بردباري زندگي کرد.

بسيار متواضع، موْدب، افتاده، مردم دوست و خوش مشرب بود. قلبي پرمحبت و روحيه ايي بالا داشت و حتي در يکسال آخر که با بيماري سرطان ريه دست و پنجه نرم ميکرد عليرغم درد و ضعف جانکاه هيچوقت ناله نکرد و هميشه به اطرافيانش روحيه و اميد ميداد.

رضا بيک ايمانوردي دوستدار صميمی ميهن و مردمش بود و تا آخرين لحظه حيات شعله اميد به آزادی ميهن و ديدار مجدد مردم و مادرش در دلش فروزان بود. از ملايان حاکم بر ميهنمان بيزار و منزجر بود و از همه آلوده گيها و گرايشات آخوندي در هر لباسي بخصوص وقتي رنگ هنري ميگرفت تبري مي جست. بطور مثال با «سفيران هنري» رژيم که با ژستهاي رنگارنگ جهت اجراي برنامه هاي هنري! و کنسرت هاي «پيوند دهنده قلوب ايرانيان داخل و خارج!» عازم فرنگ ميشدند هميشه مرز داشت و حتي بطور خاص در جريان آوردن خانم گوگوش توسط مسعود کيميايي به خارجه و کارچاق کني هاي همزمان برخي رسانه هاي لس آنجلسي و عناصر اطلاعاتي رژيم، بر روي خط آزاد تلفني يکي از راديوهاي فارسي زبان به صراحت موضع گرفت و توطئه رژيم آخوندي را افشا نمود.

متقابلاٌ براي آزاديخواهان احترام خاصي قائل بود و همه مبارزين بخصوص مجاهدين را صميمانه دوست داشت و هميشه دعاي خيرش بدرقه راهشان بود و برايشان آرزوي پيروزي ميکرد. وقتي براي اولين بار در تظاهرات بزرگ شوراي ملي مقاومت ايران در نيويورک، در پائيز سال ۲۰۰۰، که در اعتراض به حضور آخوند خاتمي در سازمان ملل متحد برگزار ميشد شرکت کرد بشدت مجذوب اتحاد، اراده و ايمان هزاران ايراني شريف و آزادهً حاضر در تظاهرات شده بود و در ميان ابراز احساسات شورانگيز هواداران مقاومت با فروتني در پشت تريبون قرار گرفت و با تشکر از محبت مردم و تجليل از مقاومت آزادي ستان، در مقابل مقر ملل متحد دادخواه ملت مظلوم ايران شد.

همواره سازش ناپذيری، صداقت و فداکاری مجاهدين وهوادران مقاومت را تحسين ميکرد و نسبت به خانواده شهيدان و زندانيان سياسی ارادت خاصی ابراز می نمود. در بحبوحه جريانات جنگ امريکا با عراق خيلی دلواپس و جويای حال رزمندگان ارتش آزاديبخش بود.

عليرغم اينکه در ۳-۲ ماه آخر عمر، سايه ضعف و فرسودگي جسمي ناشي از پيشروي سرطان، بر چهره و اندام او بيشتر نمودار ميگشت ولي وقتي از برنامه تظاهرات بزرگ مقاومت ايران در لندن به مناسبت سی خرداد، در سال۲۰۰۳ و در اعتراض به برچسب تروريستي به مجاهدين مطلع شد براي شرکت در آن اعلام آمادگي کرد، هرچند که آن تظاهرات بزرگ بخاطر جريان حمله به دفتر مرکزی شورای ملی مقاومت در پاريس و پيامدهای بعدی آن نهایتآ برگزار نشد.

البته با کمال تأسف ديگر رضا بيک ايمانوردی در جمع ما نيست، ولی ياد و نام خاطره انگيز اين هنرمند محبوب و مردمی و دوستدار صميمی مقاومت آزادی ستان ايران در دل همهً ايرانيان شريف و آزاده تا روز سرنگوني اين رژيم ضد ملي، ضد فرهنگ و ضد هنر، همواره زنده خواهد ماند.

فقدان هنرمند تبعيدی رضا بيک ايمانوردی را به خانواده محترمش، به جامعه هنری و ورزشی ايران، به خانواده بزرگ مقاومت و به همهً ملت ايران تسليت ميگويم.

روحش شاد و يادش گرامی باد.
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
رضا بیک ایمانوردی در ولگرد قهرمان

.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  ویرایش شده توسط: SexyBoy   
صفحه  صفحه 1 از 5:  1  2  3  4  5  پسین » 
مناسبتها

بیست و پنجم خرداد زادروز رضا بیک ایمانوردی گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA