انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

گفتگو با هنرمندان ایرانی


مرد

 
سیدجواد هاشمی در گفتگویی جالب: به من نگوئید بازیگر

کمی از خودتان بگوئید؟
متولد 1344 هستم. فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشکده هنرهای زیبای تهران. اولین کارم در سال 1358 نمایش « حج ابراهیم، حج عاشورا » در تالار سنگلج به کارگردانی کمالالدین قراب بود و اولین کار سینمایی ام « پرواز شب » در سال 1364 کار مرحوم رسول ملاقلی پور. مربی سرود و تئاتر در در کانون فرهنگی، تربیتی حر در میدان راه آهن از 26 سال پیشکارمند رسمی وزرات آموزش و پرورش می باشم.

خودتان رو چگونه توصیف می کنید ؟
مغرور و جویای پیشرفت. سعی می کنم روابطم با همه آدمها خوب باشد و اگر غصه هم داشته باشم لبخند بزنم. آدم زیاد بدی نیستم.

از بازیگری چقدر شناخت داشتید ؟
شناختم از بازیگریحسی و تجربی بود. کم کم با کتابهای هنر نمایش عجین و همراه شدم تا دوره دانشجویی در سال 1369.

معیار شما برای انتخاب نقش چیست ؟
اعتقاداتم، توانتم و اینکه نقش حتما در مسیر فیلمنامه اثرگذار باشد.

با ایفای کدام نقش شناخته شدید ؟
با نقش شهید کشوری در سال 1372

آیا هنرمند مجاز است در چند رشته هنری به طور همزمان فعالیت کند ؟
مجاز است، اما بهتر است در یک شاخه استعدادش را بروز دهد تا موفقیت چشمگیری داشته باشد.

بزرگترین مشکل هنرمندان ما ؟
هیچ هنرمندی تا مرز شکوفایی تلاش نمی کند. تلاش بیشتر در مسیر امرار معاش است نه هنر، پول و شهرت آفت اصلی عدم کیفیت در کار هنرمندان ایرانی است.


درباره علاقه هایتان بگوئید .
نویسندگی را از کودکی دوست داشتم. وقتی می نویسم دنیا برایم زیبا و لذت بخش می شود. تخیلاتم مرا به آسمانها پرواز میدهد و قصه را از آسمان پردازش می کنم. همیشه دوستدارم شخصیت های نوشته هایم با هم متفاوت باشند. کارگردانی دومین علاقه من است. آنچه می نویسم، دوست دارم بسازم. گرچه ناامید نیستم اما فکر نمی کنم کارگردان بزرگیشوم.

بزرگترین دغدغه شما ؟
در عالم هنر تولید یک کار درخشان و بزرگ و به یادماندنی و در علم بقا انسانیت و برقراری ارتباط درست و صحیح با آدمهای دیگر.

بهترین انتخابتان ؟
مسیری که برای هنر برگزیده ام.

بدترین آن ؟
مجری گری که گاهی اوقات انجام داده ام.


بارز ترین ویژگی اخلاقی تان ؟
لبخند، روابط عمومی، عصبانیت و جدیت در زمان کارگردانی و گاهی بی خیال و حواس پرت.

میانه تان با ورزش چگونه است ؟
عالی است. کاپیتان تیم ملی فوتبال هنرمندان و بازیکن تیم والیبال هستم. مدتی داوری بسکتبال می کردم و به شنا و اسب سواری و پینگ پنگ هم تا حدودی واردم.

قشنگترین جایی که دیده اید ؟
سوئد، استکهلم، مالزی هم زیباست. اما هیچ کجای دنیا، ایران خودمان نمی شود.

بزرگترین آرزوی شما ؟
به من نگویند بازیگر. بگویند هنرمند.

سه الویت شما در زندگی ؟
تربیت فرزندان صالح، تولید آثار هنری مطلوب، حفظ دین و دنیای خودم.

اصالتا کجایی هستید ؟
پدر و مادرم اهل 40 کیلومتر آن طرف تر بندر انزلی هستند. پره سر، شمالی هستند.
     
  
مرد

 
مصاحبه با بهنوش بختیاری

بهنوش بختیاری را با نقش لیلون در شب های برره و همچنین بازی در سریال های شبکه 5/3 خانه به دوش زندگی به شرط خنده و .... می شناسید او متولد 20 اردیبهشت سال 54 و در تهران به دنیا آمده اما اصالتا بختیاری است. گفتگو با این بازیگر محبوب طنز را بخوانید:
*امروز بهنوش بختیاری محبوبترین بازیگر زن تلویزیون است چرا؟
من خودم چنین فکری نمی کنم و اگر به هر جهت این مجبوبیت ایجاد شده محبت خداوند و نظر لطف مردم است من ارادت خاص و زلالی به مردم دارم و از عمق وجود به آنها علاقمندم هر چند نباید از حضور دائمی این چند وقت اخیر کارهایم بر روی آنتن هم به سادگی گذشت.
*چند وقت است خیلی پرکاری بعد از پایان هر سال به سرعت می روی سر کار جدید که پخش هم می شود مثل اینکه حسابی توی بورسی؟
انی نظر کارگردان هاست شاید مرا مناسب کار می بینند و انتخاب می کنند. هر چه کارهیت روی آنتن باشد و در چشم باشی زودتر از دیگر همکارانت انتخاب می شوی.
پس شانس در خانه ات را زده؟
من همان آدم سالهای قبل هستم که از این خبرها برایش نبود آرزو می کنم این اتفاق برای تمامی همکارانم بیافتد و همه بازیگران به جایگاه واقعی خود برسند و کارهیشان به بهترین شکل ممکن دیده شود.
*داری سعی می کنی به عنوان یک بازیگر طنز تیپ ساز در بین خانم ها شناخته شوی و فکر می کنم با تلاش بیشتر موفق شوی؟
عقیده من این است که بازی روان و رئال را ادامه دهم طنز یعنی کاریکاتور زندگی معمولی ما آدم ها یعنی غلو شدن معایب و محاسن زندگی در بازیگری طنز تیپ سازی را دوست دارم اما نمی گویم تیپ ساز خوبی هستم
*در چند سال اخیر لاله صبوری سحر ولیبگی شقایق دهقان و بهنوش بختیاری بدون در نظر گرفتن ترتیبی در طنز خوش درخشیدند اما کار تو در این یکسال اخیر بیشتر از سایر همکارانت به چشم آمد؟
هنوز احساس می کنم خیلی راه تا مرحله ای که می خواهم برسم باقی مانده است هنوز بعد از هر سکانس از عملکرد خودم ناراضی هستم اما باور کنید برای هر کاری که انجام می دهم انرژی فراوانی به کار می برم چون رضایت مخاطب برایم ارزشمند است مردم نیز این موضوع را به خوبی درک می کنند و تچزیه و تحلیل بازیگری را می فهمند هر چند من خودم را قبول ندارم.
*در شبکه 5/3 خیلی خوب اخبار را به طنز کشیدی کاری که بیشتر از سوی بازیگران مرد انجام شده بود؟
قرار بود این اخبار که طنز اجتماعی و سیایس در آن نهفته بود تلخ و روان باشد اما من فکر کردم هیچ بیننده ای از دیدن یک ادم خشک لذت نمی برد و سعی کردم یک تکه های خنده داری اضافه کنم و جالب اینکه گرفت و از آن استقبال زیادی شد هنوز هم که مردم من را در خیابان می بینند می گویند ببخشید!!
*به نظر می آید بتوانی به صورت جدی و خارج از طنز هم اخبار بگویی
در زمینه مجری گری پیشنهاداتی داشته ام اما در مورد اخبار صحبتی نبوده است. فکر می کنم می توانم اخبار گوی خوبی باشم البته الان دیگر مردم آن را نمی پذیرند چون با دیدن من به خنده می افتند اما بنویس اجرای زنده را به هیچ عنوان قبول نخواهم کرد.
*چرا؟
حرف زندن معمولی من هم با طنز همراه است و زیاد اهل سوتی دادن هستم.
*پس بنویسیم بختیاری مجری می شود؟
امکان دارد روزی مجری گری را قبول کنم اما الان خیر
*زمینه حضور در کار کودک و نوجوان را هم داری؟
به کار کودک خیلی علاقه مند هستم و ازصمیم قلب بچه ها را دوست دارم و رابطه ام با آنها خیلی خوب است بنابراین فکر می کنم اگر به این زمینه وارد شوم موفق خواهم شد.
*کار برای بچه ها همیشه شیرین است؟
این کار یک دیسیپلین خاصی دارد و بدترین آن هم نمی تواند در پیت باشد چون فضای خاص خودش را می سازد اگر در آینده قرار باشد در کار کودک فعالیتی انجام دهم دوست دارم با خانم مرضیه برومند باشد در مورد مجری گری کارهای کودک هم شاید این اتفاق روزی بیافتد.
*قرار نیست به کارهای جدی و خارج از طنز نیر فکر کنی؟
صد در صد تصمیم دارم یک مقدار کمتر کار طنز کنم و کارهای جدی را در اولویت قرار دهم.
*پس باید منتظر درخشش شما در سینما هم باشیم؟
به سینما علاقه دارم اما حاضر نیستم به صرف اینکه یک فیلم نام سینما را یدک می کشد در آن حضور یابم برای من نقش جایگاه فیلم و کارگردان خیلی مهم است حتی امکان دارد به بازی در یک سکانس کوتاه هم راضی شوم البته اگر آن فیلم سینمایی از ارزش بالایی برخوردار باشد.
*پیشنهادی هم برای سینما داشته ای؟
در این مدت خیلی درگیر سریال های 90 قسمتی بودم و همین موضوع باعث می شود در مورد توجه قرار نگیرم اما سال قبل فیلم قلقلک پیشنهاد شد که چون سر کار بودم قبول نکردم.
*پس سینما دغدغه شما نیست؟
چرا اما در کنار تلویزیون همانطور که گفتم کار ارزشمند برای من مهمتر از هر چیز دیگری است.
*اهل هنر دیگری به غیر از بازیگری هستی مثل موسیقی طراحی نقاشی مجسمه سازی یا آشپزی؟
به صورت حرفه ای خطاطی می کنم و به موسیقی هم خیلی علاقه دارم اما هیچ وقت فرصت نشد به صورت تخصصی ساز بزنم با این وجود موسیقی جزیی از زندگی روزانه ام است و تمام لحظاتم را با موسیقی جور دیگری می بینم به نظرم ان لحظه که تحت تاثیر موسیقی هستی عالیترین صفات انسانی بروز می کند
*پس آشپزی چی؟
خودم که نباید از آشپزی ام تعریف کنم اما هر کس که دست پختم را خورده می گوید خوب است هر چند تجربه ام کم است و تجربه در آشپزی فاکتور مهمی محسوب می شود.
*چه غذایی را بهتر درست می کنی؟
باقالی پلو با مرغ و گوش , قرمه سبیزی اما عاشق چلوکباب هستم با همه مخلفاتش مثل پیاز و....حاضرم حتی به خاطرش آدم بکشم( بختیاری می زند زیر خنده)
*چه طوری بازیگر شدی؟
از کلاسهای بازیگری مدرسه رسام هنر نیز نظر مهتاب نصیر پور شروع کردم و اولین تجربه ام در هوای تازه بود بعد نیز کارهایی مثل داستان یک شهر روزگار جوانی فرمان , برگبار, همسفر, معجزه ازدواج , خانه قدیمی و ...... اما تصمیم گرفتم بازیگری را برای همیشه کنار بگذارم چون توقعاتم برآورده نشد و رفتم پشت صحنه مشغول کار شدم
*چه کاری؟
منشی صحنه هم در تلویزیون کار می کردم هم در سینما مثل فیلم مهمان مامان آقای مهرجویی ((انتخاب)) تورج منصور,تا اینکه دوباره با سریال خانه به دوش برگشتم به بازیگری.
*و شروع کارهای طنز؟
در عرصه طنز به نظر بهنوش بختیاری دیگری نسبت به کارهای قبلی خودم متولد شد و دلگرم شدم البته نمی خواهم منشی گری صحنه را هم رها کنم چون بازیگری همیشگی نیست. قرار بود با آقای مهرجویی برای کار علی سنتوری هم همکاری کنم اما به خاطر برره نتوانستم هر چند درآمد منشی صحنه خیلی کم است ولی کار لذت بخشی به حساب می آید.
*کدامیک از تکه کلامهای خودت در سریالهای این چند وقت را بیشتر دوست داری .مثلا ببخشید, نیی دونم و....
چه پررویی بابا در بشرط خنده که از کانال پنج تهران پخش می شود را خیلی دوست دارم چون در این سریال به شخصیت آرزو خیلی می خورد.
*بهترین سریالی که در آن بازی کرده ای؟
هر سریالم را یک جور دوست دارم خانه به دوش را یک جور برره را یک جور دیگر به شرط خنده حتی شبکه 5/3 اما برای من شبهای برره یک نقطه عطف بود و به نظرم با توجه به استقبال ایرانی های خارج از کشو حتی جهانی شد.
*بهترین بازیگرانی که در کنارشان بازی کردی؟
مه هیچ مشکلی با هیچ بازیگری نداشته ام اما می توانم از سحر ولیبیگی نام ببرم که هوش و تمرکز بالایی دارم. خانم فخری خوروش فریما فرجامی و اکرم محمدی و از بین آقایان نیز با مهران مدیری خیلی راحت بودم و در به شرط خنده هم یکی از یکی هنرمند تر هستند مثل شبهای برره.
*چرا به جای یک دختر لوس نازک نارنجی احساساتی سعی نمی کنی نقش دختری حسود و بدطینت بازی کنی؟
کسی چه می داند که شاید اگر چنین نقشی پیشنهاد کردند بهتر از الان بتوانم بازی کنم یک بازیگر باید بتواند هر نقشی را بازی کند اگر نمی تواند اصلا نباید ازهما اول قبول کند
*راز مردمی بودنت در چیست؟
مردم را خیلی دوست دارم همیشه سعی کرده ام انرژی مثبت آنها را پاسخ دهم امکان نداشته عطوفت و محبتم را از مردم دریغ کنم و بدون شک این موضوع متقابل بوده است اما نمی دانم شاید خیلی ها هم باشند که از من خوششان نیاید.
*نقشی در سینمای ایران و جهان بوده که آرزو کنی کاش آن را بازی می کردی؟
نقش میکائیل فایفر در عصر معصومیت , نائومی واتس در فیلم 21 گرم , گوئینت پالتر و در شکسپیر عاشق, تیکول کیدم در تولد و ... در بین فیلم های ایرانی هم نقش فرشته صدر عرفانی در کافه ترانزیت و زهرا داونژاد در بچه های بد.
*برایم جالب است بدانم نقشی در بین مردان بوده که بهنوش بختیاری دوست داشته باشد آن را بازی کند؟
نقش محمد رضا فروتن در فیلم قرمز و امین حیایی در کما.
*بهنوش بختیاری چه جور آدمی است؟
وای وای نپرسید آخه من از خودم چی بگم. بنویس وحشتناکه( باز هم خنده های بختیاری) سعی زیادی کرده زندگی خصوصی اش و نیت هایش پاک باشد بعضی اوقات بد است و بعضی موقع ها نیز وحشتناک خوب می شود بد کسی را نمی خواهد همیشه خدا را ناظر اعمالش می داند گاهی مجبور شده دروغ بگوید یا اینکه ناخواسته به بزرگترها بی احترامی کند از ترس اینکه پولش خورده شود با برخی آدم ها تند حرف زده بی نهایت دل رحم است و عاطفی به تربیت و ادب خیلی معتقد است تا زحمات پدر و مادرش را زیر سئوال نبرد.
*از دستش راضی هستی؟
نه زیاد راضی نیستم باید از نظر فرهنگی معلومات و تحصیلات خیلی بیشتر از اینها رشد می کرد باید به آدم ها و مشکلات آنها توجه بیشتری نشام می داد باید درد مردم را بیشتر می فهمید و برای آنهایی که مشکل دارند یا فیر هستند وقت بیشتری می گذاشت و به آنهایی که در سرای سالمندا نزندگی می کنند بیشتر سر میزد.
*دغدغه امروز تو باید جالب باشد؟
این که در زمینه عرفان ادبیات و زیبا شناسی فلسفه و زبان انگلیسی بیشتر مطالعه کنم و یک موسسه خیریه تاسیی کنم تا بتوانم از همه دوستانم برای کمک به مردم استفاده کنم کمک به آنهایی که از من انتظار دارند و درهای فراوانی را در قلب خود تحمل می کنند.
*بهترین فیلم و بازیگران ایرانی؟
مریلا زارعی را خیلی دوست دارم سحر ولیبیگی و گلاب آدینه را هم همینطور مهدی هاشمی و خیلی های دیگر حمید لولایی بازیگر قابلی است به نظر من ایرانی های دیگر با استعداد هستند. هالیوودی ها اگر توانستند یک سریال 90 تایی کار کنند آن وقت کارشان درست است در بین فیلم ها هم مکس را خیلی پسندیدم حتی بوی کافور عطر یاس بچه های بد کافه ترانزیت شوکران آژانس شیشه ای و لیلا.
*از چه راهی پول در می آوری؟
در حال حاظر از راه بازیگری و گهگاهی هم ترجمه متون فرانسه اما بی تعارف بگوی بیزنس جز هدف های زندگی من نیست. پول را به اندازه دوست دارم که بتوانم امرار معاش کنم یک خانه کوچولو و نقلی داشته باشم با یک آرشیو کامل فیلم و موسیقی یک سیستم صوتی خوب و درجه یک هم تهیه کنم.
*بچه که بودی دوست داشتی چه کاره شوی؟
مهماندار هواپیما ولی نشد حالا هم بازیگرم و مترجم زبان فرانسه.
*اگر از بازیگری نتوانی پول در آوری چی؟
بالاخره وقتی ازدواج کردم شوهرم باید یک کارهایی بکند.ببخشید زنی گفتند مردی گفتند( باز خنده های بختیاری)
*با اینکه متولد 29 اردیبهشت 1354 هستی دوست داشتی شمع تولدت 18 باشد, چرا؟
این شوخی بود. من سن خودم را دوست دارم و معتقدم هر چی سن بالاتر می رود دید درک آدم عمیق تر می شود و انسان برای دیگران محترم تر خواهد شد.
*کجا متولد شدی؟
تهران و در همین شهر هم بزرگ شدم اما اصلیتم بختیاری است پدرم از طایفه بختیاری ایل هفت لنگ محسوب می شود در حقیقت ما اهل مسجد سلیمان هستیم اما مادرم قمی است.
*کجاهای تهران زندگی کرده ای؟
بیشتر منطقه غرب به قول معروف توی غرب پلکیدم. الان هم شهرک ژاندارمری و زعفرانیه زندگی می کنم.
*یعنی دو جا خانه داری؟
با پدر و مادرم در شهرک ژاندارمری و با عوامل به شرط خنده سر لوکیش در زغفرانیه.
*تحصیلات؟
تا سال سوم دبیرستان ریاضی فیزیک خوندم اما در تجربی دیپلم گرفتم چون دوست داشتم بروم پزشکی لیسانسم هم مترجمی زبان فرانسه است.
*در بچگی اهل شیطنت نبودی؟
شیطنت های خاص خودم را داشتم یعنی بی سر و صدا خرابکاری می کردم یک روز دختر همسایه آمده بود منزل ما من هم گفتم بیا موهایت را سشوار کنم چون خیلی وزوزی بود بعد یک پارچ آب یخ خالی کردم رو سرش و اون بنده خدا تا من موهایش را درست کنم می لرزید.
*دوست داری چه طوری بمیری؟
خیلی شاعرانه در اقیانوس آرام یا دریای آتلانتیک غرق شوم و بروم به اعماق آبها اینکه در کمال سلامتی بمیرم دوست ندارم مریض شوم.
*روی سنگ قبرت چه می نویسی؟
حالا دیگه سکوت
*برای چی سکوت؟
تا صداهای دیگر را بشنوم.
*کارتون های مورد علاقه؟
رامکال, بچه های کوهستان, آلپ, مهاجران, خانواده دکتر ارنست, حنا دختری در مزرعه, جودی ابوت, آن شرلی, سند باد و حتی نخودی.
     
  
مرد

 
گفتگو با پوریا پورسرخ


از اینکه بعد از نقش فرهاد در فرار بزرگ نقش اصلی چنین مجموعه ای را بازی کردی احساس غرور نمی کردی؟
نه, چون به نظر من نقش های خرچنگ وفا و خاوری خیلی سخت تر و محوری تر از نقش ژوبین بودند و اگر آقایان اصلانی قائمیان و خانم ها توسلی و امینی بر اساس تخصص و قدرت بازی انتخاب شده بودند من فقط ظاهر و سنم به این نقش می خورد. در ضمن من نقش فرهاد را هم خیلی دوست داشتم
سوال: ولی الان همه توجهات به توست و همه جا از ژوبین حرف می زنند.
پور سرخ: شاید ولی دلیل نمی شود که بقیه عالی نبودند دوستان دیگر همه حرفه ای بودند و شناخته شده و من ناشناس بودم.
سوال: چه احساس داری که هر جا می ری همه دورت جمع می شوند و اینقدر مورد توجه هستی؟
پور سرخ: فقط خجالت می کشم و دنبال پاک کردن عرق هایم هستم
سوال: می دانی که این روزها زود می گذرد و هر چقدر بیشتر به جشم بیایی خلا بعدی سخت تر می شود؟
پورسرخ: بله هم از این نظر و هم می دانم که هر چه بیشتر عکسم روی جلدها باشد کارم سخت تر می شود و حساسیت ها رویم بیشتر. من اخلاقا نمی توانم به کسی نه بگویم ولی چون از اول پیش بینی این شرایط را می کردم برای خودم شش هفت نشریه در ژانرهای مختلف را کنار گذاشتم و کاری به بقیه ندارم می دانید که خیلی ها از خودشان می نویسند و تیتر می زنند و کاری از دست بزرگتر از من هم بر نمی آید.
سوال: گفتی صحنه های عصبی سکانس های تیمارستان را کی گرفتید و چه حالی داشتی وقتی حذف شدند؟
پورسرخ: در استودیو گرفتیم و بعد از سفر لبنان. من اول هیجان زده بودم و خواستم هر چه دور و برم هست دور کنند تا خودم را نزنم! بیشتر نمایشنامه رادیویی بود تا بازی سینمایی ! حس نقش را از لبنان داشتم و خلاصه خیلی زحمت کشیدم و اول که متوجه حذف شدم کلی ناراحت بودم ولی بعد در پخش دیدم حق با لطفی بود و آن صحنه ها باعث می شد تماشاگر نسبت به ژوبین حس منفی بگیرد.
سوال: هیچ وقت مقابل بقیه کم نیاوردی؟
پور سرخ: جواب لطف کارگردان دوستانه و صمیمی بود من بیشتر می ترسیدم که زحمت دیگران را به باد بدهم با اصلانی بازی نداشتم ولی در سوئیت با هم بودیم و خیلی کمکم می کرد مثلا بعد از سکانسی که ژوبین فهمید وفا به دروغ گفته ازدواج کرده و منتظرش بوده گفت: از امشب ژوبین خیلی بزرگ میشه و همین خیلی کمکم کرد. قائمیان و خانم توسلی و امینی هم که در کمک سنگ تمام گذاشتند.
سوال: قضیه sms های لطفی چیست؟
پورسرخ: ( می خندد) معمولا در پشت صحنه های سینما غیبت این و آن رواج دارد. آقای لطفی برای یکدست نگه داشتن فضا و ایجاد جو دوستی صدها sms آماده داشت و هر وقت کسی نزد او شروع به گله گذاری از دیگری می کرد بلافاصله جوک می خواند تا موضوع عوض شود.
سوال: از وضعیت جدیدت راضی هستی؟
جواب: اساتیدی دارم که به م لطف دارند و مواظبم هستند دایره مشاورانم وسیع تر شده و خیلی مواظب رفتار و حرکاتم در رفت و آمد ها هستم. انتخاب بعدی برایم سخت و مهم شده و دیگر نمی توانم مثل سابق زندگی کنم و باید با مردم و مطبوعات بهتر رفتار کنم . در کل وضعیت سخت و محدودی است ولی شیرین هم هست راضی هستم شکر.
سوال: ویژگی های همسر مورد نظرت چیست؟
پورسرخ: صبور, مهربان , خانواده دار, با وفا, و فهمیده
سوال: مدرک تحصیلی ات چیست؟
پورسرخ: دانشجوی ترم دوم دکترای فیزیولوژی گیاهی. فعلا فوق لیسانس دارم.
زندگی خصوصی پوریا پورسرخ
محل تولد: جردن
سال تولد: نمی گویم
ماه تولد: تیر
قد: 182
وزن : متغییر بین 75 تا 80
     
  
مرد

 
گفتگو با هانیه توسلی


هانیه توسلی دختر معصوم سینما فعالیت جدی خود را با یک سریال تلویزیونی اغاز کرد.غریبه از توسلی چهره قابل قبولی به نمایش گذاشت و راه او را برای ورود به سینما هموار و هموارتر کرد
آشنایی با هانیه توسلی
هانیه توسلی: در هفدهمین روز خرداد 1358 در شهر همدان متولد شدم و در جمع خانواده هنردوست قد کشیدم.
در سن 17 سالگی فعالیت خود را با تئاتر های عروسکی شروع کردم و در سال 78 در رشته تئاتر دانشگاه آزاد تهران قبول شدم و به صورت جدی افتادم در حیطه هنر. اولین بار با یک فیلم کوتاه به نام روی جاده نمناک به کارگردانی مهدی کرم پور بازیگری را تجربه کردم و آرام آرام پیش آمدم.
غریبه اولین و آخرین بار
هانیه توسلی: تنها سریالی که برای تلویزیون بازی کردم غریبه بود. در این سریال نقش یک دختر شاعرپیشه را بازی کردم. راستش قصد نداشتم با سریالی اینچنینی کار خودم را شروع کنم به همین خاطر هم پیش از آن پیشنهاد ها را یکی پس از دیگری رد می کردم. زمانی که پیشنهاد غریبه رائه شد تازه یک سال و نیم بود که آمده بودم تهران و در دفاتر مختلف فیلمسازی تست داده بودم.
بعد از اینکه چند تا از پیشنهاد ها را رد کردم دوستان و اطرافیانم گله مند شدند بنابر این تصمیم گرفتم اولین پیشنهاد را بپذیرم که اتفاقا فردای همان روز از دفتر غریبه با من تماس گرفتند و من هم پاسخ مثبت دادم
10 روز بعد پشیمان شدم!!!!!
همان روزی که قرار داد بستم رفتم جلوی دوربین و نقش شبنم را ایفا کردم اما 10 روز بعد پشیمان شدم چون کار ضعیفی بود اما خب تجربه هایی را هم برایم در بر داشت. اتفاقا قرار بود این نقش را بازیگر دیگری ایفا کند که مشکی پیش آمد و نشد و من به سرعت پای میز مذاکره نشستم که نتیجه هم با خواسته هایم سازگار نبود و این را بعد از گذشت چند روز متوجه شدم.
تعلم خاطر به شبهای روشن
به شبهای روشن ساخته فرزاد موتمن تعلق خاطر زیادی دارم.
هانیه توسلی که در این فیلم با مهدی احمدی همبازی می باشد می گوید: این فیلم را دوست دارم. شیوه بازی ام را در این فیلم می پسندم. چیزی بود که می خواستم. موقعیت این دختر به من خیلی نزدیک بود. بعد از آن هم شام آخر را دوست دارم چون اولین تجربه سینمای ام قلمداد می شد.
پشیمان نیستم
از اینکه از تلویزیون فاصله گرفتم پشیمان نیستم من نقش خوب را دوست دارم چه در سینما و چه در تلویزیون.
من اصلا علاقه ای به این موضوع ندارم که سینما را از تلویزیون جدا کنم چون جنس بازی برایم از اهمیت بالاتری برخوردار است و این نقش است که اگر مجذوبم کند حیطه فعالیتش زیاد برایم مهم نیست.
جدایی از تلویزیون پیش آمد.
من از تلویزیون فاصله نگرفتم بلکه خودش پیش آمد من برا این عقیده هستم که باید مطابق جریان بازیگری حرکت کنی, شاید یک دفعه به جای سینما و تلویزیون سر از تئاتر هم در آوری.
همانطور که من تصمیم نگرفتم وارد سینما شوم آقای جیرانی یک کار کوتاه از من دیده و پسندیده بود و دعوت کرد که در شام آخر بازی کنم و من هم با اینکه تصویربرداری این فیلم با غریبه همزمان بود پذیرفتم.
ولی در هر حال شام آخر باعث شد که مجذوب سینما شوم و در این حیطه بمانم و از تلویزیون فاصله گرفتم.
هنوز وسوسه نشدم.
ممکن است علاوه بر بازیگری سر از مقوله هایی دیگر عرصه سینما هم در آورم اما هنوز برای کارگردانی وسوسه نشده ام چون احساس می کنم به آن حد نرسیده ام که صاحب نظر باشم و بتوانم روی طرحی آن طور که باید و شاید کار کنم و آن را به سر انجام برسانم.
دنبال نقش خوب هستم.
از روزی که وارد عرصه بازیگری شدم دنبال نقشهای خوب بودم و تا به حال هم سعی کرده ام این حس را در خودم حفظ کنم. نمی توانم بگویم چه نقشی را دوست دارم اما چیزی را می خواهم که خوب نوشته شده باشد.
قدرت انتخاب ندارم
هیچوقت دوست ندارم نقشهایی که انتخاب می کنم شبیه یکدیگر باشند از بین چند پیشنهاد زوم می کنم روی نقش بهتر و آن را انتخاب می کنم.
با این حال من و بازیگر ها دیگر در سینما حق انتخاب و قدرت این کار را نداریم چون خودمان انتخاب می شویم و بقیه ماجرا با خودمان است یا هستیم بازی می کنیم یا نمی پذیریم و جدا می شویم.
از غلو کردن متنفرم
تا به حال از کسی الگو نگرفته ام یعنی روی شخص و بازیگر خاصی نطر ندارم البته بازیگرانی نظیر ایزابل کوپر را دوست دارم چون نگاههای بسیار سردی دارد.
اگز شبهای روشن را دوست دارم به خاطر این است که اغراق در این جایگاهی دارن من از غلو کردن در نقش متنفرم.
زندگی در آرامش مطلق
به اینده امید زیادی دارم به نظرم همه چیز عالی پیش می رود و هر اتفاقی که در زندگی ام رخ می دهد به نظر من درست ترین اتفاق است.
به نظر من هیچ چیزی اتفاقی نیست و به همین دلیل سعی می کنم در آرامش کامل زندگی کنم. باور کنید حتی اگر تصادف کنم و قطع نخا شوم باز هم معتقدم که این اتفاق باید رخ می داده تا من چیزهایی را یاد بگیرم.
آرزوی بزرگ هانیه توسلی
بزرگترین آرزوی من این روزها این است که هیچ آرزویی نداشته باشم شاید این گفته خیلی فیلسوفانه باشد اما در هر صورت این خیلی مهم است که آدمیزاد هیچ آرزویی نداشته باشد و این یعنی نهایت آرزومندی
اهل میهمانی نیستم
نمیدانم اگر نقاشی و موسیقی نبود من چطور می توانستم زندگی کنم. این دو حرفه را خیلی دوست دارم و بدجوری به آنها دل بسته ام. حتی به این باور رسیده ام که بدون این دو نمی توانم زندگی کنم.
راستی عکاسی هم یکی دیگر از حرفه های مورد علاقه ام است اما در عوض به میهمانی و حضور در شلوغی و شلوغ کاری هیچ علاقه ای ندارم.
همکاری با داریوش مهرجویی
خب من در طول این سال ها با کارگردانان زیادی کار کرده ام اما به نظرم داریوش مهرجویی چیز دیگری است و از منظر من بهترین کارگردان سینمایی ایران می باشد. در حال حاضر هم یکی از آرزوهای من همکاری با این کارگردان بزرگ است.
بازیگری را خوب بلدم
از خودم تعریف نمی کنم اما بازیگری را بلدم و می توانم از عهده هر نقشی بربیایم به نظر من بازیگری یک هنر نیست. مهارتی است که برخی دارند و برخی نه.
بازیگری استعدادی را می طلبد که شاید در وجود بعضی ها وجود داشته باشد و عده ای هم اصلا از آن برخوردار نباشند.
     
  
مرد

 
گفتگو با لیلا اوتادی

ورودتان به عرصه بازیگری به چه شكلی اتفاق افتاد؟

من از كودكی به بازیگری علاقه‌مند بودم و دوست داشتم تا این عرصه را تجربه كنم. در سن 7 سالگی این شرایط فراهم شد و برای بازی در فیلم <كیمیا> آقای درویش انتخاب شدم ولی به خاطر مخالفت پدرم این اتفاق نیفتاد تا زمانی كه درسم به اتمام رسید، هر چند كه در زمینه معماری داخلی تحصیلاتم را ادامه دادم، اما به دلیل همان علاقه وارد حیطه تئاتر شدم و تئاتر حوزه‌ای برای ورود به عرصه سینما شد.

گویا اولین تجربه بازیگریتان مجموعه <مهر و ماه> بود، از چگونگی این همكاری صحبت كنید؟

اولین تجربه من نقش كوتاهی در <چشمان سیاه> بود كه پس از آن از طریق عوامل این فیلم به كارگردان سریال <مهر و ماه> معرفی شدم و پس از آن در این سریال بازی كردم.

این علاقه به بازیگری در شما از چه چیزی نشأت می‌گرفت، در بازیگری به دنبال شهرت و چهره شدن بودید یا نه؟ آیا در بازیگری اهداف دیگری را دنبال می‌كردید و دورنمای متفاوتی از آن در سر داشتید؟

شهرت مقوله‌ای است كه برای همه جذاب است، اما رسیدن به شهرت یا مقوله ستاره شدن دلیل علاقه من به بازیگری نبود، من به شخصه، آدم تنوع‌طلبی هستم و دوست دارم تجربه كنم و احساسم این بود كه از طریق بازیگری می‌توانم موقعیت‌های مختلف، شخصیت‌های مختلف و حرفه‌های متفاوت را تجربه كنم.

اغلب فیلم‌هایی كه شما در آنها بازی كرده‌اید، فیلم‌هایی بوده‌اند كه بر شهرت بازیگران اتكا داشته اند و به نوعی سینمای گیشه به حساب می‌آمده‌اند، این اتفاق ناشی از نوع انتخاب‌های شماست یا اینكه پیشنهادها در این حیطه بوده‌اند و شما ناچار برای حضور حرفه‌ای، در این حیطه مانده‌اید؟

قدر مسلم پیشنهادها بوده‌اند كه من را در این حیطه نگه داشته‌اند، تصور من این است كه در سینمای ما، یك بازیگر باید مدت‌ها زمان بگذارد و مدت‌ها تجربه كسب كند تا اینكه در جایگاهی قرار بگیرد كه بتواند دست به انتخاب از میان كارهای پیشنهادی بزند و از آنجا كه چنین بازیگرانی در عرصه سینمای ما بسیار معدود و انگشت شمارند، باید بگویم كه بازیگران ما اغلب انتخاب می‌شوند تا انتخاب كنند.


با این تفاسیر، اگر مجال انتخاب با شما باشد، شما گرایش به چه نوع سینمایی دارید، سینمایی كه به عنوان سینمای بدنه یا گیشه مطرح است یا سینمایی كه به عنوان سینمای اندیشه‌ای، فرهنگی و هنری شناخته می‌شود؟

من سینمای فرهنگی هنری را نیز تجربه كرده‌ام و با كارگردانانی چون مجید مجیدی و داریوش مهرجویی همكاری داشته‌ام و همكاری با آنها بسیار جالب و آموزنده بود، اما سینمای بدنه و سینمای گیشه هم به نظر من سینمای قشنگی است و برای من تجربه آن نیز جذاب بوده است، بنابراین من هیچ علاقه‌ای ندارم كه خودم را در سینمای گیشه یا سینمای هنری محدود كنم و در هر حیطه‌ای كه نقش برایم جذاب باشد، آن فیلم را انتخاب می‌كنم و بازی می‌كنم.

با توجه به اینكه این دو نوع سینما را تجربه كرده‌اید، تفاوت این دو نوع سینما را در چه می‌بینید؟

سینمای تجاری بیشتر عامه‌پسند است و حرف خاصی شاید نداشته باشد و عموماً همان حرف‌های جاری مردم را در قالب‌های دیگر تكرار می‌كند، ولی سینمای هنری، اصولاً یك سینمای چند لایه است، كه هر مخاطبی به فرا خور دانش و آگاهی و توان خودش از آن فیلم برداشت می‌كند.

به عنوان بازیگری كه سینمای گیشه و بدنه را تجربه كرده، فكر می‌كنی سینمای بدنه چه هدفی را دنبال می‌كند، با توجه به اینكه معتقدم سینمای گیشه حرف‌های جاری جامعه را تكرار می‌كند، آیا سینمای گیشه فقط به دنبال سرگرمی مخاطب است و زمانی برای خلسه و رویای مخاطب یا نه سینمای گیشه هم در جایگاه خودش علاوه بر مفهوم سرگرمی به دنبال اهداف دیگری نیز هست؟

نه مسلماً، سینمای بدنه نیز سینمایی نیست كه كه صرفاً به دنبال سرگرمی باشد، سینمای بدنه نیز به هر حال حرف‌های خاص خودش را دارد، اما حرف‌های روزمره مردم، همان دغدغه‌ها و دلواپسی‌های عامه مردم و اغلب این حرف‌ها خیلی واضح و سر راست است و هر كسی فیلم را ببیند، همان برداشت یكسان دیگر مخاطبان را از فیلم خواهد داشت و فیلم گیشه اساساً یك سینمای تك برداشته است.

علاوه بر فیلم‌های <بید مجنون> و اپیزود <فرش ایرانی> در این حیطه پیشنهادی داشته‌اید كه از بازی در آن سر باز زده باشید؟

بله، بوده و بهتر است كه اسم نیاورم، اما من معتقدم یك نقش محوری و كلیدی در یك كار گیشه، تجربه بهتری نسبت به یك نقشی محدود، در سینمای فرهنگیهنری ما به حساب می‌آید، هر چند كه سینمای ما اغلب یك سینمای مرد محور است و كمتر زنان محور اصلی فیلم‌‌ها هستند، من سعی كرده‌ام حداقل نقش‌هایی را بازی كنم كه اگر زن محور نیست حداقل آن نقش به چشم بیاید.

یعنی شما ترجیح می‌دهید، در فیلمی به عنوان مثال مانند <قصه دل‌ها> (چون بهانه گفت‌وگوی ماست) دیده شوید، تا اینكه در یك فیلم مرد محور فرهنگی هنری یك نقش كوتاه داشته باشید و شاید آن‌طور كه باید به چشم مخاطب نیایید؟

<قصه دل‌ها> نیز اساساً یك فیلم زن محور نیست و مرد محور است و این فیلم 4 سال پیش به من پیشنهاد شد و من از آنجا كه تازه وارد عرصه سینما شده‌ بودم، چندان به مقوله انتخاب فیلم اشراف نداشتم، البته معتقد نیستم كه <قصه دل‌ها> انتخاب اشتباهی بوده است، زیرا كه فكر می‌كنم شاید در آن زمان انتخاب دیگری نبوده است كه این فیلم را بازی كرده‌ام. بهرحال منظور من از سینمای تجاری، <قصه دل‌ها> نیست، چرا كه <قصه دل‌ها> اصلاً سینمای تجاری نیست و مطمئناً در گیشه نمی‌تواند موفق باشد. سینمای تجاری ویژگی‌های خاص خودش را دارد كه اگر آن ویژگی‌ها به جای خودش باشد و از بازیگر ستاره خاص این سینما استفاده شود، در گیشه موفق خواهد بود و این آن سینمایی است كه من معتقدم بازی محوری در آن می‌تواند تا یك نقش كوتاه در یك فیلم هنری بیشتر دیده شود.

چرا فكر می‌كنید، <قصه دل‌ها> سینمای تجاری نیست و در گیشه موفق نخواهد بود؟

سینمای تجاری ما نمی‌تواند بر محور یك بازیگر بفروشد و شاید ویژگی‌های مختلفی باعث فروش یك فیلم شود ولی یكی از این ملاك‌های مهم و اساسی چیدمان چند بازیگر ستاره، چهره و مطرح كنار هم است كه می‌تواند تا حدی فروش یك فیلم را تضمین كند. <قصه دل‌ها> این آیتم را ندارد و از چیدمان چند بازیگر مطرح بهره‌ نبرده است. از سوی دیگر فیلمنامه و فیلم <قصه دل‌ها> داستانی است كه متعلق به چند سال پیش است و در حال حاضر برخلاف اینكه من امیدوارم كه خوب بفروشد، اما فكر می‌كنم نتواند كشش لازم را برای مخاطب ما ایجاد كند و خوب بفروشد.

‌یعنی شما فكر می‌كنید مهمترین عامل فروش یك فیلم بازیگر است؟

بله، مهمترین عامل فروش بازیگر است، ولی آیتم‌های دیگری چون كارگردان، فیلمنامه و ... نیز دارای اهمیت هستند.

پس چه می‌شود كه فیلمی با كلی بازیگر ستاره و چهره، فروش خوبی ندارد؟‌

این به شرایط و زمان اكران و تبلیغات فیلم بستگی دارد. به هر حال همه عوامل در كنار هم باعث فروش فیلم می‌شود و فقط بازیگر ملاك فروش خوب فیلم است، اما حضور بازیگر ستاره یكی از مهتمرین این عوامل است كه باید برای تضمین فروش باشد.

‌از تولید قصه دل‌ها 4 سال می‌گذرد پس از 4 سال شما این فیلم را چطور می‌بینید؟

افراد مختلفی كه <قصه‌دل‌ها> را دیدند، اغلب فیلم را پسندید و نكته جالبی كه برای همه این افراد وجود داشت، این بود كه <قصه دل‌ها> داستانی است كه مشابه آن دیگر ساخته نمی‌شود، اما جدای از داستان <قصه دل‌ها> مشكلات دیگر فنی متوجه فیلم است و <قصه دل‌ها> از تدوین نامناسب و صداگذاری نامطلوب رنج می‌برد، اما فكر می‌كنم آقای درویش‌پور تا جایی كه در توانش بوده سعی كرده تا فیلم خوبی ارائه كند.

‌با توجه به این صحبتتان كه داستان <قصه دل‌ها> یك داستان به روز نیست، فكر می‌كنید یك ملودرام خوب در شرایط كنونی باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد تا مورد پسند مخاطب قرار بگیرد؟

من اگر نسبت به این مقوله آگاهی داشتم خوب می‌رفتم و یك فیلم ملودرام می‌ساختم.

‌دانستن شرایط دلیلی بر توانایی برآمدن از پس آن شرایط نیست، اما به هر حال در جایگاه یك بازیگر كه ژانر ملودرام را تجربه كرده‌اید و معتقدید ملودرام <قصه دل‌ها> ملودرام امروز نیست، فكر می‌كنید ملودرامی كه امروز مخاطب را جذب می‌كند چه نوع ملودرامی است؟

ملودرامی كه در حیطه سینمای تجاری بگنجد. ملودرامی است كه مانند دیگر فیلم‌های تجاری بر بازیگر ستاره استوار است پس از آن یك فیلمنامه خوب، یك كارگردانی مناسب و پس از آن یك تبلیغات وسیع و متناسب می‌تواند عامل فروش یك ملودرام خوب باشد، اما مهمترین عاملی كه سبب ساخت یك ملودرام خوب می‌شود انسجامی است كه میان تمام حیطه‌ها و همه عوامل فیلم وجود دارد و می‌تواند یك ملودرام خوب ارائه دهد.

‌اساساً‌ فكر می‌كنید چه عواملی باعث می‌شود كه تا یك بازیگر تبدیل به یك بازیگر ستاره و چهره شود؟‌

من فكر می‌كنم یك بازیگر برای تبدیل شدن به یك ستاره نمی‌تواند با ارائه یك بازی خوب و ظاهر خوب به این امر دست پیدا كند، بلكه ستاره شدن یك امر انتخابی است كه عده‌ای تصمیم می‌گیرند كه بازیگری ستاره ‌شود و آن بازیگر تبدیل به ستاره می‌شود.

یعنی معتقدید مردم و مخاطب نقشی در تبدیل بازیگران به ستاره ندارند؟‌

نه من فكر می‌كنم خواسته و انتخاب یكسری از افراد در حیطه سینما از یك بازیگر ستاره می‌سازد.

‌یكسری ویژگی‌های ذاتی و فردی در یك بازیگر برای این انتخاب نباید باشد؟

چرا به هر حال یك آن باید در بازیگر باشد و بازیگر باید خوب بازی كند تا انتخاب شود، اما خوب بودن دلیل بر این انتخاب نیست، چه بسا كه بازیگرانی این پتانسیل را دارند ولی ستاره نشده‌اند.

شما علاقه‌مندید تبدیل به یك بازیگر ستاره شوید یا اینكه یك بازیگر حرفه‌ای باشید و بتوانید از پس هر نقشی بربیایید؟‌

من فكر می‌كنم، بازیگر حرفه‌ای بودن یا شدن آرزوی هر بازیگری است، اما من بیشتر دوست دارم بتوانم هر نقشی را خوب بازی كنم.

‌شهرت چقدر برایتان اهمیت دارد؟‌

شهرت خیلی برایم اهمیت ندارد و این موفقیت را داشتم كه در همه فیلم‌هایی كه به من پیشنهاد می‌شود بازی كنم و 32 سال قبل این شهرت را بخصوص با بازی در سریال‌های مختلف به دست بیاورم ولی سعی دارم جسته و گریخته بازی كنم، نمی‌گویم كه همه این فیلم‌ها خوب بوده به این خاطر كه من به تنهایی در فیلم‌ها دخیل نبوده‌ام و نمی‌دانسته‌ام چه نتیجه‌ای خواهند داشت ولی به هر حال سعی كردم از میان پیشنهادها بهترین را انتخاب كنم.

‌با توجه به اینكه به دنبال آن هستید كه یك بازیگر حرفه‌ای باشید برای رسیدن به این جایگاه از چه راهكارهایی بهره می‌برید؟

جدای از اینكه یك بازیگر باید نسبت به تكنیك‌ها و متدها آگاهی داشته باشد، من فكر می‌كنم یكی از مهمترین كارها، فیلم دیدن است و تماشای فیلمی در رسیدن به نقش‌های بهتر می‌تواند مؤثر باشد. خواندن كتاب‌های تئوریك درباره بازیگری نیز بی‌اثر نخواهد بود.

‌آیا تجربه در این روند تأثیری ندارد؟

تجربه در همان یك یا دو سال اول برای بازیگر ایجاد می‌شود و ترس‌ها و واهمه‌ها برای بازیگر از بین می‌رود و استرس قرار گرفتن در مقابل دوربین وجود نخواهد داشت و پس از آن كوشش‌های بازیگر است كه اهمیت دارد.

برای رسیدن به نقش‌هایی كه ایفای آنها برعهده شماست چه می‌كنید؟

سعی می‌كنم به آدم‌هایی با این ویژگی و كاراكتر را از نزدیك ببینم و ری‌اكشن‌ها و رفتارهایشان را بررسی كنم و با وام گرفتن آیتم‌های مختلف از آنها به نقش مورد نظر برسم.

‌بازیگری یك مقوله ذاتی است یا اكتسابی و شما بیشتر براساس كدام مقوله پیش رفته‌اید؟

بازیگری هم ذاتی است و هم اكتسابی. در مورد خودم تا به حال فكر می‌كنم بازیگری یك امر ذاتی بوده است و در فیلم‌هایی كه بازی كردم شرایط به نحوی بوده است كه چندان نیاز نبوده است كه برای رسیدن به آن نقش انرژی خاصی بگذارم و به دنبال پیدا كردن ریزه‌كاری‌های نقش بروم. اصلاً در سینمای ما نقش‌هایی كه برای زنان نوشته می‌شود همه تكراری و ساده است. به عنوان مثال در كشورهای دیگر مثل فرانسه، ایتالیا و ... نقش‌هایی برای زنان نوشته می‌شود كه تكرار نشدنی است، اما نقش‌های زنان با حایل به تكرار است و زنی است كه یا خیلی خوشبخت یا خیلی بدبخت است. بنابراین شرایطی ایجاد نكرده تا من نسبت به نقش به تكاپو بیفتم و چالش برایم ایجاد شود، اما اگر این فضا باشد بی شك من هم تلاش می‌كنم كه در آن قالب یك نقش خوب ایفا كنم.

‌ تفاوت همكاری با داریوش مهرجویی با كارگردان‌های دیگر را چطور دیدید؟

داریوش مهرجویی كارگردان بسیار خوش‌اخلاقی است و به بازیگرش اعتماد می‌كند و دست بازیگر را برای ایفای نقش باز می‌گذارد و علی‌رغم اسم بزرگ ایشان كه شاید برای بازیگر ایجاد استرس می‌كند، اما من در مقابل دوربین مهرجویی با یك عزت نفس و آرامش خاصی ایفای نقش كرده‌ام. درحالیكه در مقابل دوربین كارگردان‌های خیلی تازه‌كار و ناوارد این استرس و شرایط نامطلوب برای من پیش آمده است.

‌معتقدید كه نقش بیشتر توسط بازیگر آفریده می‌شود یا كارگردان است كه به بازیگر برای ارائه نقشش جهت می‌دهد؟

من فكر می‌كنم كه ابتدا این بازیگر است كه نقش را در ذهنش می‌آفریند و سپس در تبادل با كارگردان آن نقش پخته می‌شود ولی ابتدا این بازیگر است كه نقش را می‌سازد.

‌تا به حال پیش آمده تا مجبور شوید نقشی را برخلاف آن ساخته ذهنیتان بازی كنید؟‌

بله، این اتفاق افتاده است. در كشورهای دیگر مرحله پیش‌تولید مرحله مهمی است و زمان زیادی را به خود اختصاص می‌دهد و روخوانی و تمرین در این مرحله انجام می‌شود و بازیگر و كارگردان با تمرین‌ها و رایزنی‌ها به یك نقش هماهنگ می‌رسند اما در ایران بر اثر پیش‌تولید كوتاه مدت و حتی قراردادهایی كه 43 روز مانده به تولید بسته می‌شود و به یك توافق نمی‌رسند و بازیگر مجبور است در یك پروسه سریع نقش را هندل كند و به آن برسد و در نتیجه به آن شرایط ایده‌آل نمی‌رسد.

‌وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرید و برای ایفای یك نقش زمان كافی ندارید، چرا نقش را می‌پذیرید؟ آیا شرایط سینمای ایران و ورود سریع‌تر به این حرفه باعث چنین اتفاقی شد؟

این اتفاق در بدو ورود من به سینما نیفتاد، اما این اتفاق یك اتفاق همیشگی در سینمای ایران است و برای اغلب فیلم‌ها این ضعف وجود دارد و شرایط سینمای ایران به این شكل تدوین شده و ما مجبوریم كه آن را بپذیریم و گاه همه شرایط نقش كارگردان، فیلمنامه و نوع كاراكتر جذاب است و توجه خاص این جذابیت مجبور به پذیرش شرایط می‌شوی و حس این اجبار را ایجاد می‌كند.

‌برای انتخاب نقش‌ها چه معیارهایی را در نظر می‌گیرید؟‌

ابتدا فیلمنامه برایم اهمیت دارد و نوع نقشی كه باید آن را بازی كنم. بعد كارگردان اهمیت دارد و درنهایت بازیگر نقش مقابل و عامل ملاك انتخاب قرار می‌گیرد.
     
  
مرد

 
گفتگو با فرهاد آئیش


گفت‌وگو با فرهاد آئيش همراه شد با رفتن به دارآباد محل فيلمبرداري سريال «شمس‌العماره». با وجود گرفتاري‌هاي فراوان و ديسك‌كمرش طبق قرار قبلي كه زحمت زيادي براي هماهنگي‌اش شده بود، حاضر بود اما همچنان كه از عمارت شمس‌العماره مي‌گذشت به جهت تونايي‌هاي زيادش، همه از او كمك مي‌خواستند؛ از نورپردازي تا نويسندگي و كارگرداني.

وقتي در اتاق مخصوص خودش روي تخت نشست با مهرباني خاصي گفت؛ شروع كن.

فرهاد آئيش هم بازيگر و كارگردان تئاتر است، هم بازيگر، نويسنده و مشاور هنري تلويزيون و سينما. اگر بخواهيد تفاوت اين سه نوع كار هنري را با نگاه يك كارشناس تحليل كنيد چه مي‌گويد؟ و چه تفاوت‌هايي در تاثير بر مخاطب دارد؟

تفاوت اين سه از منظرهاي گوناگون قابل تحليل است. نوع ارتباطي كه برقرار مي‌كند، ‌نوع تاثيرش و نيازهايي كه براي ساخت دارد؛ بودجه، جنبه‌ بازيگري، كارگردان، نورپردازي، روان‌شناسي توده‌اي و بسياري از موارد ديگر، كه توجه به همه اينها از حوصله گفت‌وگو ما خارج است. درهرگونه مي‌شود حرف‌هاي زيادي زد و كتاب‌هاي حجيمي نوشت. اما به‌طور كلي در سينما؛ نور، در تلويزيون؛ نور و فركانس‌هاي ماهواره‌اي (آنتن) و در تئاتر خون هستند. ما سه سايز داريم. تئاتر واقعي است، آدم‌ها زنده هستند روي صحنه انرژي و گرماي هم را به يكديگر مي‌دهند.
مخاطب در تئاتر در عين واحد كه كل را مي‌بيند، جزء را هم مي‌بيند، گويي هم با لنز باز و هم با لنز بسته مي‌بيند و خودش هست كه مانيتور مي‌شود، تنظيم‌كننده مي‌شود و در كل همه‌چيز را در سايز واقعي مي‌بيند.
اما در سينما صورت من بازيگر بزرگ‌تر مي‌شود. در حقيقت ابعاد واقعيت بزرگ‌تر از واقعيت مي‌شوند. شما پول مي‌دهيد، در تاريكي مي‌نشينيد، با تمركز كامل، فيلم را تماشا مي‌كنيد، اما در تلويزيون، اندازه‌ها كوچك‌تر مي‌شوند، هزينه‌اي پرداخت نمي‌شود و چراغ روشن است. شما همراه با گفت‌وگو و تمركزي كمتر حدود ٣٠ درصد، تماشا مي‌كنيد. در تئاتر آدم زنده مي‌بينيد كه جلوي شما بازي مي‌كند و اين يك احترام متقابل به وجود مي‌آورد و تمركز را متفاوت مي‌كند.
پس چالشي كه براي دست‌اندركاران و مخاطبان ايجاد مي‌شود در اين سه سايز متفاوت است. من جزو معدود كساني هستم كه هر سه را دوست دارم. معمولا همكاران من تئاتر را بيشتر دوست دارند و به‌خصوص به تلويزيون به ديد تحقير نگاه مي‌كنند. اما تلويزيون يك مقوله متفاوت بوده و احترام‌آميز است، جذابيت خاص خودش را هم دارد. من در هر سه حضور دارم و به همه آنها عشق مي‌ورزم.

اگر بخواهيد انتخاب كنيد، كدام را ترجيح مي‌دهيد؟

به اين شكل نيست كه ترجيح بدهم. هر وقت از هر كدام خسته مي‌شوم به سراغ ديگري مي‌روم. اگر چه لحظاتي كه با تئاتري‌ها دارم انگار تقدس بيشتري دارد.

احساس مي‌كنم اين نگاه تحقيرآميز به تلويزيون، نگاه به هنر نمايش در تلويزيون نيست، بلكه نگاه تحقيرآميز به وضعيت امروز تلويزيون است، نظر شما چيست؟

ببينيد اين فقط اينجا نيست در هاليوود هم اگر باشيد محدوديت داريد. اگر يكي تصميم مي‌گيرد فقط سينما كار كند، قابل احترام و كاملا قابل فهم است. اما چرا نگاه تحقيرآميز، اين درست نيست. خيلي از سينمايي‌ها به تئاتر نگاه تحقيرآميز دارند و به اين موضوع اعتقاد دارند كه اگر نمايشي براي ٥٠٠ نفر پخش شود وقت تلف كردن است.

شما به تلويزيون نگاه مثبت داريد، پيشنهادهاي زيادي هم داريد پس چرا اينقدر كم حضور داريد؟

من خيلي مواظب هستم چرا كه نمي‌خواهم، موقعيتم در كارهاي ديگرم دچار خدشه شود. پس انتخاب شخصي مي‌كنم نه با نگاه تحقير. الان مي‌توان ادعا كرد هر كدام از اين سه سايز ارزشش از ديگري بيشتر است و از لحاظي هم درست است. اما هر كدام ويژگي‌هاي خاص خودشان را دارند.

شما يك بازيگر و يك نويسنده طنز هستيد، روند ساخت طنز در تلويزيون از سال ٧٠ به بعد كه جدي‌تر شد را چطور ارزيابي مي‌كنيد؟ براي بهتر شدن كارهاي طنز و اينكه حجم انتقادها از طرف منتقدان كم شود- چرا كه تشويق‌ها همه مردمي است و انتقادها همه از سوي منتقدان- چه پيشنهادي داريد؟

طنز وقتي در قانون عرضه و تقاضا قرار مي‌گيرد، مي‌تواند به چاله‌ بيفتد و به جاهاي بد برود. بدنام‌سازان تنبل كه خودشان را چالش نمي‌كنند، مي‌افتند در دام اينكه چه چيزي بسازند كه با مردم به آن بخندند و اين را مثل باج به مخاطب مي‌دهند. مردم هم مي‌فهمند اينها چيپ هستند اما مي‌خندند. ما اگر به زيباشناسي كمدي اهميت دهيم و براي ژانر كمدي تقدس قائل شويم و نگاه چالشي و استاتيك داشته باشيم و بلافاصله خنداندن مردم برايمان مهم نباشد، مي‌توانيم كار قابل قبولي بسازيم. اين نوع ساخت تا حالا كم بوده اما هر وقت ساخته شده كارهاي خوبي بوده است؛ نوع‌آوري كرديم و دستاورد مهمي داشتيم.

شمس‌العماره دارد اين كار را مي‌كند؟

در شمس‌العماره، كارگردان و تهيه‌كننده دارند چالش مي‌شوند، دارند نوع‌آوري مي‌كنند. تهيه‌كننده، كارگردان و نويسندگان باج نمي‌دهند، خب مدير شبكه دو هم مثل چتري ايستاده و حمايت مي‌كند. يك غرور پنهاني در تمامي عوامل كار، براي ارائه يك كار خوب و كامل ايجاد شده است. من خودم تمام وقتم را گذاشتم روي كار؛ نظر مي‌دهم، مشورت مي‌كنيم و در مورد روان‌شناسي جذب مخاطب بيشتر با كارگردان صحبت مي‌كنم. اما مواظب هستيم كه كيفيت كارمان فداي جذب مخاطب بيشتر نشود.

چه زماني به مجموعه شمس‌العماره پيوستيد و به چه شكلي بود؟

من قصه را نخواندم، اما دوستي طولاني، رابطه خانوادگي، عشق و علاقه زياد من به سامان باعث شد با وجود اينكه كارهايي داشتم، همه را تعطيل يا به عقب بيندازم تا برسم به كار سامان. در اين مدت متوجه شدم قرار است كاري، كارستان انجام شود كه من هم بايد باشم.

كلاه پهلوي را تعطيل كرديد؟

در كلاه پهلوي من نقشم كوتاه است و بعد از هماهنگي با آقاي شريفي‌نيا به جهت عدم‌تداخل- چراكه گريم اين دو كار متفاوت است- به شمس‌العماره آمدم.
شغل مشاوره در كارهاي تلويزيوني يك شغل جديد است، يا در گذشته كمتر استفاده مي‌شده، خصوصا مشاور هنري، شما به تازگي مشاور هنري سريال «لطفا دور نزنيم» بوديد،

نقش شما به عنوان مشاور چيست و چقدر در كار حضور و تاثير داشتيد؟

من خيلي نبودم. من بيشتر با مهدي مظلومي بعد از بدون شرح كه سرپرست نويسندگان بودم، در كنارش بودم و بعد از آن هر دو مشاور هم شديم؛ چه قراردادي و چه غيرقراردادي. ما رابطه‌مان خيلي دوستانه است. با هم ورزش مي‌كنيم، با هم مي‌رويم استخر و قول داديم همديگر را پشتيباني كنيم. من در اين كار به او مي‌گفتم در مقابل بودجه كم، كار معمولي و عدم حوصله نويسنده براي بازنويسي متن‌ها كوتاه نيايد، چراكه معتقدم مظلومي بسيار توانايي دارد و حقش را هنوز نگرفته است. در حقيقت من وجدان مظلومي بودم تا خوابش نبرد.

«لطفا دور نزنيم» موفق شد؟

كيفيت خوب بود اما در جذب مخاطب موفق نبود. در زمان خوبي پخش نشد و در روان‌شناسي جذب مخاطب خوب نبود جز در يك يا دو مساله كه ضعيف بود، در ساير موارد خوب بود. مهدي مظلومي مي‌تواند با حمايت بيشتر كارهاي بزرگتري انجام دهد.

در شمس‌العماره نقش شما با ديگر نقش‌هايتان متفاوت است. ضمن اينكه نقش شما با ديگر بازيگران اين كار هم متفاوت است. آنها يك طبقه مرفه هستند و شما خدمتكار آنها. اما بازي شما خيلي خوب و متفاوت است. خيلي جذاب و گيراست. اين تفاوت از كجا ناشي مي‌شود؟

شكسته‌نفسي نمي‌كنم چراكه معتقدم همان قدر كه خودپسندي زشت است، افتادگي بيش از حد هم زشت است. من با شما موافقم. خوب ظاهر شدم و از خودم راضي هستم و از كارگردان متشكرم چراكه با نبوغ و ظرافت خاصي نگاه مي‌كرد. ما حس‌مان به هم نزديك بود.
متن‌ها عالي بود و نقش من خيلي خوب نوشته شده بود. اما براي مقايسه خيلي زود است؛ هرچند اصلا درست نيست. خيلي وقت‌ها نقش‌ها جذاب و تجاري است كه مش‌رحمت همين است. به اصطلاح نقش من و زيور كمدي را آزاد مي‌كند و مخاطب با كمدي بهتر ارتباط برقرار مي‌كند. اما هنرمندان اين كار عالي بازي كردند. طنز رويا تيموريان خيلي ظريف، پيچيده و سخت است چراكه اگر كمي اشتباه شود رو به ابتذال مي‌رود و اگر از آن طرف اين بند حركت كند به طور كلي طنزش از بين مي‌رود. يا طنزي رايگان از قسمت‌هاي بيستم به بعد آشكار مي‌شود.
بعضي از كاراكترها هم كه اصلا طنز ندارند مثل ليلا و عمه شمسي. كار غيركمدي بازيگران يك مجموعه كمدي شايد ديرتر مخاطب را جذب كند و من مطمئن هستم محبوبيت در تمام افراد سريال پخش مي‌شود.
شما هم مقايسه نكنيد و بگذاريد در يك كليت بماند و كل به جزء‌ تبديل نشود. شمس‌العماره يك اتفاق جديد در كمدي است كه همه در آن سهيم هستند. همه بازيگران اين مجموعه دارند به يك اندازه خوب ظاهر مي‌شوند و هر گلي بوي خودش را دارد.

فكر مي‌كنيد مخاطب زيادي پيدا كند و بگيرد؟

اميدوارم چون خوب بودن دليل نمي‌شود كه حتما مخاطب پيدا كند. اما تا حالا خوب بوده است. (با وجود كارهاي نمايشي زيادي كه هست) هرچند وقت يك بار يك كار مي‌تركاند و شهر را خالي مي‌كند، اين موضوع بستگي به شرايط دارد؛ مثل فضاي سياسي، اجتماعي، آب و هوا، حواشي قبل و... مانند زير آسمان شهر يك، بدون شرح و بعضي از كارهاي مهران مديري كه شهر را خالي كرد. بايد ديد اين شرايط براي شمس‌العماره هم اتفاق مي‌افتد.

مش‌رحمت به جز طنزي كه دارد، چه پيامي مي‌خواهد به مخاطب بدهد؟ يكي كه اصلاح الگوي مصرف است و اهميت آب سد كرج و ديگري خرافاتي بودن مش‌رحمت. ديگر چه چيزي دارد؟

چيزي كه خيلي مهم بوده و هم چالش من و هم چالش نويسندگان اين كار است، اين است كه مش‌رحمت يك آدم واقعي باشد. جدا از خنداندن و پيام دادن، واقعي و باورپذير باشد. همين مساله برق و آب ممكن است هم به نقش و هم به موضوع صرفه‌جويي ضربه بزند.

اين صرفه‌جويي دستوري بود؛ شما چقدر به مفهوم صرفه‌جويي نزديك هستيد؟

نه نمي‌دانم، من در متن ديدم و استقبال هم كردم. من در منزل خودم ظرف‌ها را مي‌شويم چون به طريقه مصرف آب حساسم.
ما نسل تلمبه‌هاي دستي و كوزه آب هستيم، پس قدر آب را به خوبي مي‌دانيم. ما به سختي از آب مصرف مي‌كرديم و اين نقش به من خيلي نزديك است و به نظرم خيلي جذاب است كه يك كاراكتر با همه خرده‌شيشه‌اي كه دارد، اسراف برايش مهم باشد.
اسراف هم در مذهب ما حرام است و هم از نظر اخلاقي خيلي غم‌‌انگيز است. وقتي ديدم رحمت به اين مساله حساس است خوشحال شدم و با همه خطراتي كه داشت، پذيرفتم.

حرف آخر؟

خيلي خوب است كه روزنامه شما، روزنامه فرهيختگان است. ولي چقدر خوب است بدانيم فرهيختگي تنها به دانش و دانستن نيست بلكه به انسانيت و كمال و ارتباط با هستي است. من در مدت زندگي‌ام آدم‌هايي ديده‌ام كه بي‌سوادند اما فرهيخته هم هستند.
     
  
مرد

 
گفتگو با رضا کیانیان

«رضا کيانيان» حالا يکي از بازيگران ثابت فيلم‌هاي «بهمن فرمان‌آرا» شده است. اين دو پيش از اينکه همکار باشند، دوستان صميمي‌اي هستند و آنطور که کيانيان مي‌گويد، اين دوستي و رفاقت يکي از دلايل ادامه همکاري آنان تا به امروز است. به گفته کيانيان، با اينکه فرمان‌آرا در بعضي از فيلم‌هايش در ابتدا کيانيان را براي نقش‌اصلي‌در نظر نداشته اما در نهايت بازيگري را براي ايفاي آن نقش پيدا نمي‌کند و ناچار مي‌شود، فيلمنامه را براي بازي او تغيير دهد.
«خاک آشنا» چهارمين همکاري فرمان‌آرا و کيانيان است. نسخه‌اي که حالا روي پرده است، با نسخه اصلي تفاوت بسياري دارد و چهار سکانس از آن حذف شده است. کيانيان از اينکه اين فيلم با اين شرايط اکران شده، حال خوشي ندارد اما مي‌گويد، هيچوقت به سرنوشت فيلم‌هايش وابسته نبوده و در روزگاري که وزارت ارشاد مي‌تواند هر لحظه فيلمي را اينچنين قلع و قمع کند، نبايد به اکران فيلم‌ها دل خوش کرد.

چقدر دوستي نزديك شما با آقاي فرما‌ن‌آرا در پذيرفتن نقش‌هايي كه ايشان به شما پيشنهاد مي‌كند، موثر است؟ مي‌خواهم بدانم به خاطر حضور آقاي فرمان‌آرا به عنوان کارگردان، اين نقش‌ها را مي پذيريد يا فيلمنامه هم براي شما اهميت دارد؟
فرما‌ن‌آرا دوست من است. نه دوست دوران كودكي، دوست دوران بلوغ هنري من، يعني زماني كه معلوم شد من در سينما چه‌كاره‌ام. اين دوستي با يك دنيا، زبان و مفاهيم مشترك اتفاق مي‌افتد و فقط اگر اين مشتركات وجود داشته باشد، اين نوع دوستي شكل مي‌گيرد. گاهي اوقات اين مفاهيم خصوصي هم مي‌شود. آقاي فرما‌ن‌آرا زماني در مطلبي نوشته بودند كه حتي همسر من با همسر او دوست صميمي هستند. من دنياي فرما‌ن‌آرا را مي‌شناسم، مي‌فهمم، دوست دارم و به آن نزديكم. وقتي شروع به نوشتن سناريويي کرده و آن را براي من تعريف مي‌كند، مي‌بينم حرف‌هاي او همان چيزي است كه من هم به آن اعتقاد دارم و دوست دارم اين حرف‌ها زده شود. مثلا من نگاه فرما‌ن‌آرا در فيلم‌هاي سه‌گانه او راجع به مرگ را دوست دارم و من هم همانطور به مرگ نگاه مي‌كنم. به همين دليل راحت او را مي‌فهمم از طرف ديگر در اين سن و سال با كسي رودربايستي ندارم و اگر از كاري خوشم نيايد آن را انجام نمي‌دهم، چون حوصله اين تعارفات را هم ندارم و راه‌هاي زيادي را بلدم كه اگر كاري را قبول نكنم، طرف هم از من دلخور نشود، اما نكته ديگري كه در سه فيلم قبلي فرما‌ن‌آرا و اين فيلم وجود دارد، اين است كه من به عنوان بازيگر جايگاه جولان دادن دارم. اين نوع فيلم‌ها براي بازيگري مثل من كه دوست دارد، نقش متفاوت بازي كند، شانس به حساب مي‌آيد. علاوه بر اين من دوست دارم، شخصيت بازي كنم در سينماي ايران به ندرت مي‌توان نقش‌هايي را پيدا كرد كه شخصيت باشد اما نقش‌هايي كه آقاي فرما‌ن‌آرا به من پيشنهاد مي‌كند، همه شخصيت هستند.
فكر مي‌كنم، آقاي فرما‌ن‌آرا هم با توجه به شخصيت شما و شناختي که از شما دارند، اين نقش‌ها را مي‌نويسند و هميشه اينطور به نظر مي‌آيد که اين شخصيت‌ها براي شما نوشته شده است.
آقاي فرما‌ن‌آرا هميشه از قبل مي‌داند چه كساني نقش‌هايش را بازي مي‌كنند و براي همان‌ها مي‌نويسد. زماني كه ما داشتيم، «يك بوس كوچولو» را كار مي‌كرديم، آقاي فرمان‌آرا تم اصلي داستان «خاك آشنا» را براي من تعريف كرد و گفت كه اين نقش را براي بابك حميديان مي‌نويسم. در «خانه‌اي روي آب» نقش آن زن را براي رويا نونهالي نوشته بود. آن زمان نونهالي در بيرجند بود و بهش تلفن زد و گفت بيا يك پلان مي‌خواهيم ازت بگيريم. يك نگاه مي‌خواهم كه تو فقط مي‌تواني آن را انجام دهي. رويا نونهالي آمد و همان پلان‌ها را بازي كرد و رفت. مي‌خواهم بگويم، نقش را براي بازيگر مشخصي كه در ذهنش است و با توجه به توانايي‌هاي او مي‌نويسد.
ممكن است، به دليل دوستي، رفاقت و اشتراکاتي که گفتيد بين شما وجود دارد، آقاي فرما‌ن‌آرا نقشي را كه بازيگر ديگري به طور مثال آتيلا پسياني بتواند بهتر بازي كند به شما بدهد؟
نه او اين كار را نمي‌كند. براي اينكه موقعيت و سن آقاي فرما‌ن‌آرا در شرايطي هست كه نخواهد با كسي رودربايستي كند. يك بار از او پرسيدند، چرا همه نقش‌هاي اصلي را به رضا مي‌دهي، گفت براي اينكه او بازيگر است، من بازي او را دوست دارم، مي‌پسندم و به هر شكلي هم كه مي‌خواهم در مي‌آيد.
پس اينطور که مي‌گوييد، به اعتقاد آقاي فرمان‌آرا براي نقش هايي که به شما مي‌دهند، بازيگر بهتري نيست؟
چرا اينطور نتيجه مي‌گيري؟ وقتي آقاي فرما‌ن‌آرا مي‌خواست «خانه‌اي روي آب» را كار كند، قصه اش را براي من تعريف كرد و گفت مي‌خواستم اين نقش را بدهم به فلاني بازي كند كه ديدم به يك دليل نمي‌توانم. چند نفر ديگر را هم نام برد كه من جزو آنها نبودم. فكر كردم و بعد گفتم اين نقش را بده به من. گفت، نمي‌توانم چون چشم‌ها و نگاهت تيز است. نگاه اين شخصيت خنثي است و ديگر جهان اطرافش را نمي‌بيند. گفتم به من نقش را بده چون من بازيگرم و شايد بتوانم آن را بازي كنم. يك ماه بعد از اين صحبت‌ها، فرما‌ن‌آرا راضي شد، آن نقش را به من بدهد. درحال بازي در فيلم علي ژكان در شهرستان بودم كه يك روز به همسرم زنگ زد و گفت به رضا خبر بده، مي‌خواهم اين نقش را او بازي كند. وقتي پيش فرما‌ن‌آرا رفتم، گفت بايد 20 كيلو چاق شوي. مي‌خواهم بگويم آنقدر من و آقاي فرمان‌آرا با هم كار مي‌كنيم تا نقش در بيايد و به آن چيزي كه مي‌خواهيم برسيم و بعد من جلوي دوربين مي‌روم. آقاي فرما‌ن‌آرا از جمله فيلمسازاني است كه اول فيلمش را در ذهنش مي‌بيند. به همين دليل دوران فيلمبرداري او كوتاه است. چون مي‌داند چه چيزي مي‌خواهد. سر صحنه نمي‌آيد تا كشف و شهود كند، كشف و شهودش را قبلا کرده است. مثلا در «يک بوس کوچولو» از اول نمي‌خواست نقش سعدي را به من بدهد. وقتي فيلمنامه را كامل كرد گفت، كدام از اين نقش‌ها را مي‌خواهي بازي كني؟ من فكر كردم هم سن و سال سعدي که نيستم از قبل هم مي‌دانستم شبلي را آقاي مشايخي بازي مي‌كند. گفتم نقشي را كه بعد آقاي هاشم‌پور بازي كرد، بده به من. گفت نه آن را مي‌دانم، به چه كسي بايد بدهم، قاعدتا نقش دختره را هم نمي‌توانستم بازي كنم. فرمان‌آرا گفت نقش سعدي را مي‌دهم به تو. گفتم آقاي فرما‌ن‌آرا اين همه پيرمرد در سينما هست، اين كار خطرناكه، خب اين نقش را به يكي از آنها بده. فرما‌ن‌آرا گفت به همه آنها فكر كردم اما مي‌خواهم اين نقش را تو بازي كني. گفتم من كه از خدا مي‌خواهم، نقش‌هاي عجيب و غريب بازي كنم اما فكر نمي‌كني فيلمت خراب شود؟ گفت نه من تصميمم راگرفته‌ام.
پس با توجه به اينكه گفتيد فيلمنامه را براي بازيگران مشخص مي‌نويسند بايد آن را براي شما تغيير داده باشند؟
بله، وقتي چنين اتفاقي مي‌افتد، فيلمبرداري را به تعويق مي‌اندازد. يعني يكي دوماه كار مي‌كند. نقش را شبيه آن بازيگر درمي‌آورد و بعد كار شروع مي‌شود.
درباره تمامي بازيگراني كه تغيير مي‌كنند، اين كار را انجام مي‌دهند؟
بله، هر بازيگري كه تغيير مي‌كند، اين كار را انجام مي‌دهد و بر مبناي آن بازيگر در فيلمنامه دست مي‌برد.
برگرديم به «خاک آشنا»، فيلمنامه اوليه كه در اختيار شما قرار گرفت به همين شكل بود؟
داستان فيلمنامه در ابتدا چيز ديگري بود. فيلمنامه درباره مردي بود كه از تهران به كردستان مي‌رود و در آنجا كشاورزي مي‌كند. برادرزاده‌اش كه ناآرام و نامتعادل است، پيش او مي‌رود. اين مرد دوست روانشناسي دارد كه از او مي‌خواهد به اين پسر كمك كند. قرار بود، نقش آن روانشناس را من بازي كنم. فرمان‌آرا اين طرح را زمان ساخت «يك بوس كوچولو» به من پيشنهاد داد. زمان گذشت، فيلمنامه را كامل كرد و به اين شكل فعلي درآورد. من فكر كردم، بعد از حذف آن روانشناس نقش ديگري براي من نيست و نمي‌دانستم چه نقشي را بازي كنم چون از محتواي فيلمنامه هم خبر نداشتم اما بعد فرما‌ن‌آرا به من گفت نقش مام نامدار را بازي كن.
آقاي فرمان آرا فيلمنامه كامل را به بازيگران مي‌دهد؟ مي‌خواهم ببينم بازيگران چطور در جريان قرار مي‌گيرند كه چه نقشي را بايد بازي كنند؟
آقاي فرما‌ن‌آرا هر بازيگري را كه دعوت به كار مي‌كند در همان ابتدا سير تا پياز فيلمنامه را براي او تعريف مي‌كند. خيلي جذاب هم مي‌گويد. براي همه بازيگران اين كار را مي‌كند، حتي براي بازيگران نقش‌هاي كوچك هم اين كار را انجام مي‌دهد. بعد كه بازيگر بازي در نقشش را قبول مي‌كند، فيلمنامه را به او مي‌دهد تا بخواند.
پس در نهايت همه بازيگران فيلمنامه كامل را مي‌خوانند.
بله. اما در «خانه‌اي روي آب» فقط به من و هديه تهراني فيلمنامه كامل را داد. به ديگران سكانس‌هاي خودشان را داد. وقتي علتش را پرسيدم گفت: چون اين سكانس‌ها ربطي به بقيه فيلم ندارد. اما چون من و خانم تهراني درهمه فيلم بوديم، فيلمنامه را كامل خوانديم.
در طول كار يا همان زمان كه فيلمنامه را مي‌خوانيد، پيشنهاداتي هم مي‌دهيد؟
بله، خيلي وقت‌ها پيشنهاداتي مي‌دهم كه گاهي قبول مي‌كند و گاهي هم نه.
در «خاك آشنا» چه پيشنهاداتي به آقاي فرما‌ن‌آرا داديد؟
در اين فيلم بيشتر درباره شخصيت‌هاي ديگر نظراتي داشتم كه عنوان كردم. مثلا وقتي فيلمنامه را خواندم، گفتم آقاي فرما‌ن‌آرا فكر مي‌كنم اين ده يك ديوانه كم دارد. اما اصلا فكر نمي‌كردم، ديوانه اين شكلي باشد. بعد که آقاي فرما‌ن‌آرا آن را خلق كرد، عاقلترين شخصيت فيلم شد و تنها كسي است كه استعاره پس‌زمينه فيلم يعني اصحاب‌كهف را مي‌فهمد. شايد بتوان گفت او بخش ديگري از شخصيت مام نامدار است.
ديوانه مدنظر شما به چه شكل بود و چه خصوصياتي داشت؟
براي من چيزي مشخص نبود. اما به‌طور حسي فكر مي‌كردم بايد يك ديوانه در اين ده باشد. وقتي آقاي فرما‌ن‌آرا آن را به اين شكل درآورد، فكر كردم چه شخصيت جالبي شد و حالا اگر او نباشد، چيزي در آن ده كم است.
درباره انتخاب بازيگران و بازيگرداني هم پيشنهاداتي مي‌دهيد؟
گاهي درباره انتخاب بازيگران با من مشورت مي‌كند اما آقاي فرما‌ن‌آرا بازيگرداني را دوست ندارد چون معتقد است بازيگرداني شغل اضافه‌اي در سينماست.
اين سوال را براي اين مي‌پرسم كه تعدادي از بازيگران در فيلم‌هاي آقاي فرما‌ن‌آرا مشترك هستند.
آقاي فرما‌ن‌آرا خصلت خوبي دارد و آن اين است كه دوست دارد، گروه داشته باشد. به نظر من اين خصيصه خوبي براي يك كارگردان است. به دليل اينكه صرفه‌جويي در وقت و اعصاب مي‌شود. به جاي اينكه 10 بار بخواهد به يك بازيگر توضيح بدهد، دوبار موضوع را براي او تشريح مي‌كند. آقاي فرما‌ن‌آرا دوست دارد وقتي به بازيگر يا ديگرعوامل مي‌گويد «ف» او تا فرحزاد برود. براي همين هم با آقاي کلاري كار مي‌كند چون ايشان منظور آقاي فرما‌ن‌آرا را خوب مي‌فهمد. در اين شرايط آدم احساس امنيت مي‌كند چون در فيلمي بازي مي‌كند كه از قبل همه چيز معلوم است. برخوردي قرار نيست، صورت بگيرد. حاشيه ندارد و خيال آدم راحت است. در فيلم اولش «بوي كافور، عطرياس» اكثر بازيگران مثل مرحوم كسبيان، بهجت محمدي و... از دوستان قديمي آقاي فرما‌ن‌آرا بودند. در فيلم‌هاي بعدي‌اش هم بازيگران از افرادي هستند كه از قبل آنها را انتخاب كرده است. در تمام فيلم‌هاي آقاي فرما‌ن‌آرا، ردپاي آدم‌هاي ثابت را مي‌تواني ببيني. دوست دارد محيطي را كه مي‌سازد، آرام و بدون تنش باشد و توضيح اضافه هم ندهد.
مام نامدار از جهاتي مانند دوست‌داشتن طبيعت، نقاشي كشيدن و... به شخصيت شما نزديك است. براي خلق اين شخصيت چقدر از خودتان وام گرفتيد؟
من هميشه تجربيات زندگي‌ام را از ديدن آدم‌ها به‌دست مي‌آورم اما وقتي مي‌خواهم فيلمي بازي كنم به تجربيات خودم برمي‌گردانمش، در نتيجه تمام نقش‌ها يك بخشي از شخصيت خودم است. حتي آدم بد فيلم‌ها هم خودم هستم. همانطور كه آدم لمپن هم بخشي از من و آدم روشنفكر هم بخشي ديگري از شخصيتم است. مثلا شخصيت مام نامدار مي‌تواند ظاهرا به من نزديك باشد. محمدرضا سعدي هم ظاهرا مي‌تواند از من دور باشد اما در باطن از من دور نيست. من اگر درگير تفرعن شخصيت خودم مي‌شدم، مثل سعدي بودم در غير اين صورت شكل مام نامدار مي‌شدم. مي‌خواهم بگويم اين دو را تجربه كرده‌ام. در حقيقت همه ما اين شخصيت‌ها را تجربه مي‌كنيم. من فكر مي‌كنم هر هنرمندي اگر از خودش الگو بگيرد، توليد و خلاقيتي كه انجام مي‌دهد، يگانه مي‌شود و امضا خواهد داشت. اگر از ديگران الگوبرداري كند، مثل آنها مي‌شود و يگانگي‌اش از بين مي‌رود. مثلا فيلم‌هاي آقاي فرمان‌آرا همانطور كه به شدت شخصي است، بسيار عمومي هم هست و همه آن را مي‌فهمند. چون يك مساله مشخصي را به عمق مفاهيم اصلي زندگي مي‌رساند و بعد آن موضوع همه‌گير مي‌شود.
تا به حال شده كارگرداني آن شخصيتي را كه شما مي‌سازيد، نپذيرد؟
بالاخره، آن چيزي را كه او از من مي‌خواهد درمي‌آورم.
اما همانطور كه گفتيد، آن شخصيت با مختصاتي كه شما خواسته‌ايد، خلق شده است؟
بله، اما در پايان همان چيزي مي‌شود كه مدنظر اوست. فكر مي‌كنم همه همينطور هستند. خود تو هم همينطور هستي. حتما گاهي شده بخواهي سر يك نفر را از تنش جدا كني. در اين حالت جنبه ديگري از شخصيتت بروز مي‌كند كه ديگران از تو توقع ندارند و باورشان نمي‌شود. اين دقيقا همان نقطه‌اي است كه من به عنوان بازيگر آن را لازم دارم و نگهش مي‌دارم. مثلا همه آدم‌ها دزدي نمي‌كنند اما گاهي اوقات وسوسه مي‌شوند. در اين حالت من ذهنم را رها مي‌كنم تا ببينم تا كجا پيش مي‌رود و همه آن چيزهايي كه به ذهنم خطور كرده را در جايي از ذهن نگه مي‌دارم تا زماني بتوانم از آن استفاده كنم. به عنوان بازيگر ذهنم صد راه مي‌رود و من هم به آن اجازه مي‌دهم تا به موقع بتوانم از آن استفاده كنم اما همه اينها براي من است. به همين دليل همه نقش‌هايم امضا دارد.
نسخه سانسور شده خاك آشنا را ديده‌ايد؟ چه نظري درباره آن داريد؟
اين نسخه را نديدم و نمي‌بينم مگر اينكه مجبور شوم. دلم راضي نمي‌شود اين نسخه را ببينم. بخش اصلي فيلم حذف شده و به قول آقاي فرمان‌آرا فيلم مثل عكسي شده كه چشم‌هايش را درآورده‌اند. فيلم را دوست دارم اما هنوز نتوانستم خودم را راضي كنم كه اين نسخه را ببينم.
فكر مي‌كنيد، عدم اكران و سانسور فيلم‌هايي كه شما بازي كرده‌ايد به كارتان لطمه مي‌زند؟
در شرايطي كه وزارت ارشاد در هر لحظه مي‌تواند فيلمي را قلع و قمع كند خودم را عادت داده‌ام كه به سرنوشت هيچ‌يك از فيلم‌هايم وابسته نباشم.اين روحيه باعث مي‌شود در چنين شرايطي فشار زيادي به من نيايد. هميشه فكر مي‌كنم وقتي فيلمي ساخته مي‌شود، يعني بعد از فيلمبرداري ديگر به من ربطي ندارد. چون آن موجود زنده‌اي است كه راهش را مي‌رود و من هم وابسته به آن نيستم. تمام وابستگي‌هايم مربوط به زماني است كه در آن بازي مي‌كنم. وقتي فيلمبرداري تمام شد، كار من هم تمام مي‌شود.
اما حتما دوست داريد كه فيلم اكران شود و كارتان را ديگران ببينند.
بله دوست دارم ديده شود. چون فيلم مثل بچه انسان مي‌ماند. تو كمك كردي كه آن به‌وجود بيايد. دوست داري ديده شود، تحسين شود و همه از آن خوششان بيايد اما زياد وابسته آن نمي‌شوم بعضي از كارگردان‌ها و بازيگران خيلي به فيلمي كه مي‌سازند يا بازي مي‌كنند، وابسته مي‌شوند. اما من هميشه در فكر فيلم جديد هستم. آقاي فرما‌ن‌آرا هم همينطور است و حالا به دنبال فيلم بعدي‌اش است، اما به هر حال آدم ناراحت مي‌شود كه فيلمي كه از ارشاد مجوز گرفته و اين وزارتخانه اجازه ساخت آن را داده است به اين سرنوشت دچار شود. من نمي‌فهمم چطور چنين اتفاقي مي‌افتد. هرچقدر توضيح بدهند هم نمي‌توانم بفهمم. اصلا دوست ندارم، بفهمم. وقتي به فيلمي اجازه مي‌دهند كه ساخته شود بايد بگذارند همانطور هم اكران شود از اين نوع اكران با سانسور فيلم‌ها چيزي سر در نمي‌آورم.
     
  
مرد

 
گفتگو با مهدی پاکدل و بهنوش طباطبایی (+عکس)

فیلمی که از آوردن نامش خجالت بکشیم بازی نمی‌کنیم
بازیگران نمایش "ابرهای پشت حنجره" با اشاره به همکاری با رضا گوران در این نمایش تاکید کردند حضور در سینما به هر قیمت برایشان مهم نیست و ترجیح می‌دهند در تئاتر تجربه‌هایی ویژه داشته باشند.
بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل این روزها در نمایش "ابرهای پشت حنجره" در سالن قشقایی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه می‌روند، طباطبایی در دومین حضورش در تئاتر در نقشی دشوار حضوری قابل قبول دارد و پاکدل مانند همیشه یکی از امتیازهای نمایش است. در این گفتگو این زوج جوان از تجربه همکاری با رضا گوران و بازی در این نمایش صحبت کرده‌اند.


بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل

هر دوی شما پیش از "ابرهای پشت حنجره" با رضا گوران همکاری کرده بودید، از چه زمانی در جریان نمایش تازه او قرار گرفتید و اولین مواجهه‌تان با متن چطور بود؟
مهدی پاکدل: من داستانش را می‌گویم. اول بهنوش انتخاب شد و قرار نبود من در این نمایش حضور داشته باشم. من آن زمان مشغول بازی در "حضرت والا" و "نوشتن در تاریکی" بودم و وقتم اجازه نمی‌داد در این نمایش بازی کنم. وحید رهبانی نقش پدرو را بازی می‌کرد، اما سفری برایش پیش آمد.

و آقای گوران دوباره آمد سراغ شما؟
او به من گفت در این شرایط می‌توانی کمک کنی و در این نمایش باشی، زمان کم بود و باید بازیگری انتخاب می‌شد که با روش کار رضا آشنا باشد. آن زمان دیگر اجرای "حضرت والا" هم تمام می‌شد و من می‌توانستم به گروه اضافه شوم. من از اولین کسانی هستم که متن‌های نمایش‌های رضا را می‌خوانم، طراحی پوستر هم با من بود و از ابتدا در جریان قصه و حال و هوای نمایش بودم.


مهدی پاکدل

اینکه نقش پدرو کوتاه بود برای شما اهمیتی نداشت؟
در تئاتر کوتاهی نقش ملاک نیست، به نظر من که پدرو را بازی می‌کنم، یکی از جذاب‌ترین نقش‌هایی است که تجربه کرده‌ام.
بهنوش طباطبایی: من اولین تجربه تئاتری که داشتم با آقای گوران بود، همکاری خوبی که در "داستان یک پلکان" داشتیم اتفاق خوبی بود که با "ابرهای پشت حنجره" تکرار شد. دوست داشتم دوباره به تئاتر برگردم. زمانی که من متن را خواندم با آن ارتباط برقرار کردم و دوستش داشتم.

اما ماریانا نقش سختی است، آن هم برای بازیگر جوانی که برای دومین بار روی صحنه می‌رود. این دشواری‌ها نگران تان نمی‌کرد؟ مخصوصاً که ماریانا نقش محوری نمایش است و حضوری پررنگ روی صحنه دارد.
خیلی نگران بودم، هنوز هم این ترس با من است اما بازتاب‌های مثبتی که نمایش قبلی داشت کمی دلگرمم کرده بود که راهی را که انتخاب کرده‌ام درست است.



همراهی و راهنمایی‌های آقای گوران چقدر کمک کننده بود؟
طباطبایی: آقای رضا گوران هم بر متن‌های لورکا اشراف کامل دارد. نمایشنامه را هم او نوشته بود و تسلط و آشنایی‌اش با متن به من خیلی کمک کرد. من سلیقه آقای گوران را در انتخاب متن و بازی گرفتن از بازیگران خیلی می‌پسندم.

قبل از اینکه آقای پاکدل به گروه اضافه شود، با وحید رهبانی همبازی بودید. با آقای پاکدل زود هماهنگ شدید؟
یک ماه با آقای رهبانی تمرین کردیم و بعد مهدی به گروه اضافه شد. او مشغول بازی در دو نمایش بود، به سختی به ما می‌رسید (می‌خندد).



بازیگر مقابل برایتان مهم است؟
طباطبایی: خیلی زیاد.

و اینکه آقای پاکدل نقش پدرو را بازی می‌کند فکر می‌کنم به درآمدن حس و حال عاطفی نقش هم کمک کرده.
طباطبایی: قطعاً حضور او بی‌تاثیر نیست.
- پاکدل: در این نمایش و در لحظه‌هایی که مقابل بهنوش بازی می‌کنم هیچ ناخالصی وجود ندارد، عشق و احساسی که بین ما وجود دارد به حس و حال صحنه در بخش‌های عاطفی کمک می‌کند.


بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل

حساسیت خاصی برای همکاری با هم دارید؟
طباطبایی: تا به حال این همکاری‌ها پیش آمده، در "آزادراه" من قرارداد بستم و برایم مهم بود نقش مقابلم را چه کسی بازی می‌کند بعد از مدتی با من تماس گرفتند و گفتند مهدی انتخاب شده است.
پاکدل: ما حساسیت و اصراری برای اینکه با هم بازی کنیم یا نه نداریم، باید ببینیم چه اتفاقی می‌افتد. با هم مشورت می‌کنیم، طبیعی هم هست هر کدام تجربه‌هایی داریم و با هم درباره آن صحبت می‌کنیم اما نظرم را تحمیل نمی‌کنم هر کدام طرز تفکر، روحیه و شاخص‌هایی داریم که بدون تاثیرپذیری از هم به آنها وفا داریم.

در کدام حوزه راحت‌تر کار می‌کنید؟ تئاتر یا سینما؟
طباطبایی: مهدی تئاتر را راحت انتخاب می‌کند. او به فضای تئاتر آشنا است، به تمرین طولانی عادت دارد، من هنوز با این فضا بیگانه‌ام، برای همین سخت انتخاب می‌کنم.


بهنوش طباطبایی

بعد از "داستان یک پلکان" قطعاً پیشنهاد تئاتر داشتید؟
طباطبایی: بله، چهار پیشنهاد داشتم.

تصمیم گرفته بودید تئاتر را ادامه بدهید؟
طباطبایی: بله، تصمیم گرفته و برای ادامه راه جدی بودم. به دلیل واکنش‌های مثبتی که بازی‌ام در "داستان یک پلکان" داشت ذوق داشتم که تجربه بعدی را با چه کارگردانی داشته باشم.

بازی در تئاتر بازیگر را پخته تر و حساس‌تر می‌کند و به نظرم شما هم از "داستان یک پلکان" به بعد گزیده‌کارتر شده‌اید، گویا می خواهید در تئاتر حضور پررنگ‌تری داشته باشید.
من فکر نمی‌کنم باید در تئاتر پرکارتر شوم، وسواسم بیشتر شده و سعی می‌کنم در انتخاب‌هایم دقت بیشتری داشته باشم.

آقای پاکدل شما همزمان می‌توانید در سینما، تلویزیون و تئاتر حضور داشته باشید، کاملاً حرفه‌ای با بازیگری برخورد می‌کنید و مسلط هستید.
پاکدل: حفظ راکورد برای بازیگری در چنین شرایطی سخت است، من دوست ندارم همزمان در سینما، تئاتر و تلویزیون کار کنم، این شکل کار کردن انرژی وحشتناکی از بازیگر می‌گیرد، اما گاهی ناگزیرم و ناخواسته این اتفاق می‌افتد، اتفاقی که پارسال برایم افتاد ناخواسته بود. "نوشتن در تاریکی" قرار بود شهریور ماه اجرا شود.
بازی‌ام در "ستایش" تمام شده بود و کار دیگری نداشتم. تمرین‌های "حضرت والا" هم قرار بود بعد از اجرای "نوشتن در تاریکی" شروع شود. من رفتم سر تمرین "نوشتن در تاریکی" ‌و برای بازی در یک فیلم هم قرارداد بستم. اما اجرای "نوشتن در تاریکی" به دلیل بازبینی‌های مختلف به تعویق افتاد تا زمانی که من مجبور بودم صبح‌ها بروم سر فیلمبرداری و شب‌ها روی صحنه باشم. تمرین‌های "حضرت والا" هم شروع شد و برادرم حسین مجبور بود به خاطر من از ساعت 10 شب تمرین ها را شروع کند.


مهدی پاکدل

با توجه به تفاوت نقش‌هایی که در "حضرت والا" و "نوشتن در تاریکی" بازی می‌کردید چطور راکورد و تمرکزتان را حفظ می‌کردید؟
طباطبایی‌:‌ مهدی با تئاتر عجین شده. او آنقدر در تئاتر کار کرده که انعطاف بازیگری‌اش بالا رفته، خیر بازیگری مهدی نرم شده. پرکاری این امتیازها را دارد.
پاکدل: صبح‌ها یک طلبه جوان بودم، بعدازظهرها یک روزنامه‌نگار و شب‌ها یک جوان عاشق پیشه قجری.
طباطبایی: راه‌های رسیدن به نقش برای بازیگر یکی است، آنچه مهم است تفاوت مدیوم‌ها و اجرای نقش در سینما، تئاتر یا تلویزیون است.
پاکدل: البته آن موقع فشار زیادی روی من بود، خیلی عصبی بودم. نقشی که در "نوشتن در تاریکی" بازی می‌کردم تاثیر زیادی روی من داشتم. پیشتر از این چنین حالی را تجربه نکرده بودم. در آن نمایش آن قدر درگیر نقش و فضا شده بودم که داشتن به نیما آرامی تبدیل می‌شدم.
نقش و فضای "نوشتن در تاریکی" چیزی نبود که دور از ما باشد. برای من در تئاتر ادای دین کردن به دغدغه‌هایی است که دارم، در سینما و تلویزیون کمتر می‌شود این کار را انجام داد. در فضای فعلی سینما نقشی که دوست داشته باشی و مطابق دغدغه‌هایت نوشته شده باشد کمتر نوشته می‌شود. داستان تلویزیون هم که اصلاً متفاوت است، اما من در تئاتر این موقعیت را دارم که براساس معیارهایم انتخاب کنم. در تئاتر از سر دلخوشی کاری را قبول نکرده‌ام، در "اهل قبور"، "خشکسالی و دروغ" و ... همه اینها ربطی به من و شما داشته است.

نمود بیرونی داشته.
- بله، دقیقاً . در تئاتر این موقعیت را دارم، اما در سینما هنوز این وضعیت را ندارم که انتخاب کنم.

در این سال‌ها در سینما کمتر حضور داشتید. چرا؟
پاکدل: ترجیح می‌دهم در هر فیلمی بازی نکنم، دوست ندارم در فیلمی بازی کنم که خجالت بکشم اسمش را به کسی بگویم. پیشنهادهای زیادی داشته‌ام اما ترغیبم نکرده‌اند.
طباطبایی: من تجربه‌اش را داشته‌ام، در فیلمی بازی کرد‌ام اما بعد واقعاً ناامید شده‌ام، نمی‌خواهم صرفاً به این دلیل که در سینما کار کنم به هر پیشنهادی پاسخ مثبت بدهم.

فکر می‌کردید نتیجه کار بهتر می‌شود؟
- بله، آن لحظه احساس می‌کردم درست‌ترین انتخاب را دارم، اما در نهایت نتیجه خوبی به دستم نیامده، اما این طبیعی است شما باید کار کنید، تجربه به دست بیاورید.
پاکدل: هر کاری یک تجربه است و جالب است حتی خواندن یک تیزر چند دقیقه‌ای.

رضا گوران کارگردان "ابرهای پشت حنجره"
رضا گوران کارگردان "ابرهای پشت حنجره"

شما تنها به بازیگری محدود نیستند، عکاسی، طراحی پوستر و تجربه‌هایی از این دست هم دارید.
پاکدل: این بر می‌گردد به رشته تحصیلی‌ام و علاقه‌ای که به هنرهای تجسمی دارم. من سال‌هاست عکاسی می‌کنم فتوبلاگ دارم و عکس‌هایم را در آن می‌گذاریم. عکاسی به من کمک می‌کند تا بهتر و درست به اطرافم گاه کنم. بعد از ماجرای "نوشتن در تاریکی" عکاسی برای من جدی‌تر شد.

خانم طباطبایی شما فیلم کوتاه هم ساخته‌اید. به تجربه کردن فیلمسازی علاقمند بودید یا به طور حرفه‌ای به کارگردانی فکر می‌کنید؟
طباطبایی: دوست داشتم فیلمسازی را تجربه کنم. می‌دانم که کارگردانی خیلی دشوار است و نیاز به جهان بینی دارد. یک فیلم کوتاه برای جشنواره کوثر ساختم که پیشنهاد آنها بود. یک فیلم دیگر هم به عنوان پایان نامه دانشجویی ساختم که مهدی آن را خیلی دوست دارد و می‌گوید اگر در جشنواره‌ای روی پرده برود حتماً دیده می‌شود.
پاکدل: یک فیلم جمع و جور در ستایش سینما با بازی امیر آقایی. من این فیلم را تدوین کردم و خیلی دوستش دارم.

اشاره کردید به دغدغه‌های اجتماعی‌تان. این باعث نشده به این فکر بیافتید که خودتان متنی را بنویسید و کارگردانی کنید؟
پاکدل: کارگردانی تئاتر خیلی سخت است. جهان بینی و تمرکز می‌خواهد. گاهی به سرم می‌زند متنی را انتخاب کنم حتی به رضا گوران که دوستم است بگویم متنی را بنویسد تا کارگردانی کنم. اما وقتی که به کارگردان‌های مختلف کار می‌کنم می‌بینم چقدر مطالعه دارند، چقدر دقیق هستند و زحمت می‌کشند. من هنوز طاقت این همه زحمت را ندارم. شاید روزی به سمت کارگردانی بروم اما فعلاً ترجیح می‌دهم کار راحت‌تر که بازیگری است انجام بدهم.

نقش ماریانا فشار روحی زیادی بر شما تحمیل می‌کند، در تمام مدت نمایش روی صحنه هستید و نقش هم دشوار است. این تجربه چه حس و حالی دارد.
طباطبایی: این فشار از اولین لحظه نمایش روی من هست تا آخرین دیالوگ که می‌گویم. هر شب وقتی دیالوگ‌: "مردن درد داره" را می گویم نفس راحتی می‌کشم که توانسته‌ام این فشار را یک اجرای دیگر تحمل کنم. نگهداشتن این حس از اول تا پایان نمایش تمرکز بالایی می‌خواهد.

در اجرایی که ما دیدیم همه بازیگرها خوب بودند، همه اجراها را این طور خوب پشت سر گذاشتید؟
طباطبایی: من خوشبختانه تا به حال تپق نزده‌ام.
پاکدل:‌ بهنوش متمرکز است و تا حالا دیالوگی را فراموش نکرده، من خیلی تپق زده‌ام (می‌خندد). شهرام و کاوه هم بعضی موارد دیالوگ‌شان را از یاد برده‌اند. نقش ندا مقصودی واقعاً سخت است، مدام باید در صحنه حرکت کند، از پله‌ها بالا برود و این کارش را خیلی سخت می‌کند.

نمایش "ابرهای پشت حنجره" واکنش‌های مثبتی به دنبال داشته، نقد و نظر خاصی درباره کارتان در این نمایش خوانده‌اید؟
پاکدل: من هر شب در اینترنت مباحث را دنبال می‌کند و می‌بینم درباره کارهایم چه نکاتی نوشته شده است. خوشحالم که مردم با این نمایش ارتباط برقرار کرده‌اند، بیشتر نقدهایی که خوانده‌ام، مثبت بوده است. متاسفانه در تئاتر منتقد راهگشا کمتر داریم. با این که تئاتر به اندیشه پیوستگی بیشتری دارد اما نقد جدی در این حوزه کمتر نوشته می‌شود. من 14 سال است که در تئاتر حضور دارم، اما نقد جدی درباره کارم در این سال‌ها نخوانده‌ام. منظورم این نیست که نقد مثبت درباره کارم نوشته شود، نقد جدی می‌تواند برای بازیگر راهگشا باشد.

جایگاه این نمایش در کارنامه شما کجا است؟
طباطبایی: این تجربه برای من مایه افتخار است.
پاکدل: در تداوم همکاری‌های مشترکی که با رضا گوران داشته‌ایم نمایش "ابرهای پشت حنجره" را قرار می‌دهم، یکی از بهترین نمایش‌های رضا و کامل‌ترین اقتباس او است و نقطه پایانی تریلوژی است که با "یرما" و "داستان یک پلکان" شروع شد و به "ابرهای پشت حنجره" رسید. اقتباس گوران، مهندسی دارد و من این ویژگی را دوست دارم. رضا به درستی شرایط اخلاقی آن دوره که لورکا متن را نوشته به دنیای امروز پیوند داده است.

[imgs= ]
     
  ویرایش شده توسط: Gonzales   
مرد

 
زمان اکران «خنده درباران» فیلم جدید داریوش فرهنگ

]


فیلم سینمایی «خنده در باران» به كارگردانی داریوش فرهنگ و تهیه‌كنندگی ولی الله مدنی آماده نمایش شد و برای دریافت پروانه نمایش به اداره نظارت و ارزشیابی ارایه شد.

«ولی‌الله مدنی» تهیه‌كننده این فیلم در گفت‌و‌گو با خبرنگار سینمایی فارس در این باره گفت: فیلم برای دریافت مجوز نمایش به اداره نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد ارسال شد. به تازگی با رسانه فیلمسازان قرارداد پخش فیلم را به امضاء رساندیم و امیدواریم بتوانیم اوایل تیرماه (تابستان) فیلم را به اكران عمومی دربیاوریم.
«خنده در باران» توسط شیرین وحیدی تدوین شد و صداگذاری و ساخت موسیقی به ترتیب برعهده ایرج شهزادی و فردین خلعتبری بود.
فیلم براساس فیلمنامه‌ای از امید سهرابی داستان جوانی را روایت می‌كند كه براثر اتفاقی، عشق زندگی‌اش را از دست می‌دهد و بعد از مدتی او را پیدا می‌كند.
در «خنده در باران» شقایق فراهانی، علیرضا جلالی‌تبار، مرجانه گلچین، نصرالله رادش، صالح میرزا آقایی، رضا فیاضی، پوراندخت مهیمن، رسول نجفیان، مهران رجبی، علی كاظمی، ندا مقصودی، سارا منجزی، محمود یاراحمدی و بهاره رهنما با حضور گوهر خیراندیش به ایفای نقش می‌پردازند. ظظ
     
  
مرد

 
مرجان محتشم : برخی ستارگان با ارتباطات غیراخلاقی محبوب شدند

مرجان محتشم بازیگر سینما و تلویزیون در گفتگو با خبرنگار حوزه سینما باشگاه خبرنگاران درباره ابزار ماندگاری یک بازیگر در عرصه سینما اظهار داشت: بعد از 8 سال سکوت مطلق در سینما ایران نظرم را درمورد ابزار ماندگاری در عرصه سینما که متاسفانه ارتباطات برخی بازیگران با عوامل فیلم است می دانم، البته فکر می کنم سکوت 8 ساله من پاسخ مناسبی به این سوال است.

وی در ادامه گفت: کسانی در سینمای ایران قدرت کاذب بدست آوردند که لیاقت ماندن در این عرصه را نداشتند و برخی که مردم دوستشان دارند از صحنه حذف می شوند در واقع یکسری قربانی ماندگاری گروه دیگر می شوند.

محتشم با بیان اینکه من نان موقعیتم را نخوردم افزود: من در اوج موقعیت کاری ام در مصاحبه های مکرر بیان کردم که به صورت مداوم کار نخواهم کرد، به دلیل اینکه به هر قیمتی حاضر نیستم در عرصه سینما باشم با اینکه عاشق کارم هستم.

محتشم تاکید کرد: محبوبیت بین مردم چیزی نیست که بتوان به راحتی آن را بدست آورد ولی متاسفانه برخی ستارگان به دلیل ابزار شدن و ارتباطات غیراخلاقی که باعث شرمندگی و تاسف است محبوب شدند که به اعتقاد من این محبوبیت نیست.

وی ادامه داد: چرا مرجان محتشم به عنوان یک بازیگر بدون حاشیه و کسی که اکثریت مردم از هر قشر و تیپی اعم از جامعه مذهبی و یا جامعه مدرن و ... قبولش دارند و باید به خاطر اعتقاد به خدا و نپذیرفتن یکسری روابط غیراخلاقی از جامعه هنر حذف شوند و انگ مغرور بودن را بخورد؟!

محشتم افزود: من از مرجان محتشم بودن ضربه خوردم زیرا برای من پارامتر های اخلاقی مهم تر از هر موضوع دیگری است حتی به قیمت 8 سال سکوت و مدت ها جدایی از کاری که دوستش داشته باشم و به خاطر این دل آزردگی ها حاضر به ادامه فعالیت در عرصه سینما با این وضعیت نیستم.

بازیگر سریال «پس از باران» ادامه داد: همانطور که گفتم جایی برای کسانی که بخواهند با اعتقاد به خدا در عرصه ی سینما فعالیت سالم داشته باشند نیست و متاسفانه برعکس کسانی که تن به ارتباطات نامشروع می دهند در این عرصه بالا می روند.

وی با بیان اینکه این روزها با یک بیماری دست و پنجه نرم می کند درباره شرایط بیمه خود گفت: من حتی در حال حاضر یک دفترچه بیمه هم ندارم و اکنون با این شرایط گاهی از طریق طراحی داخلی ساختمان امرار معاش می کنم و از طرفی حتی نوشته های من هم به دلیل مرجان محتشم بودن چاپ نمی شود.
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد
(پرنس و پرنسس)
     
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

گفتگو با هنرمندان ایرانی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA