انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 30 از 55:  « پیشین  1  ...  29  30  31  ...  54  55  پسین »

Stable Sentences | جمله هاى ماندگار


زن

 
صورتم به سقف بود . نمی خواستم به ریحان نگاه کنم می خواستم بی وقفه حرف برنم حرفهایی که برای هیچ کس نگفته بودم . چند سال با خودم کشیده بودم و هیچ کس از آن خبر نداشت .
این طوری نگام نکن .. منم دلم می خواد شب که میشه توی جای گرم کنار مَردم چشامو هم بذارم بخوابم و تا خود صبح خواب های رنگی ببینم . منم دلم می خواد شب هایی که از کمردرد و دل درد ماهانه کلافه ام ، یکی بغلم کنه و بدون این که حرفی بزنه بذاره از بودنش احساس امنیت کنم منم دلم می خواد وقتی پسرام لباس و کیف و کفش می خوان دست شوهرمو بگیرم و با هم بریم توی بازار خرید کنیم و کیف کنیم بعداز خرید هم توی یک اغذیه فروشی چرک بشینیم ساندویچ بخوریم منم دلم میخواد شوهرم نازمو بکشه بگه غصه نخور همه چی درست میشه اگه پدرت بهت محبت نداشت من دارم اگه پدرت خسیسی می کرد و خمیردندون و جوراب نمی خرید من همه چی برات می خرم اگه می ترسی من پشت و پناهتم اگه غصه داری من مرهم دردهاتم اگه گشنه موندی من به آب و آتیش می زنم تا نون شب بیارم برات اگه مریضی من خودم شفات می دم منم دلم میخواد از این مردها داشته باشم دلم می خواد الان به جای این که دزدکی بیام پیش تو بخوابم برم تنگ شوهرم بخوابم و با صدای نفس هاش آرامش بگیرم

خسته شدم ریحان از بس تو زندگی مرد بودم نه زن !


پرتقال خونی -پروانه سراوانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
سحرگاه چون پنجره را گشودم تا نسیم سحر گاهی با زلفهای سرکش وجان ملتهبم بازی کند عطر گلپونه های وحشی مشام جانم را چنان سرشار ساخت که بی اختیار به سالها قبل یعنی به زمان کودکیم باز کشتم همان دخترکی شدم که در کنار باریکه آبی به نام جوی که از نزدیک منزلشان میگذشت با سبزه های نورس و گلپونه های وحشی درد دل میکرد همان دختر ساکت و آرامی که بازیهای کودکانه نیز شادمانش نمیساخت سراسر وجودش غمی بود مرموز که هر روز غروب هنگام بهاران او را به کنار پونه های سر سبز میکشید ....
سلام پونه ها سلام گلپونه ها امروز مامان با من قهر بود ..... وصبح نمیدانم چرا اخمهای پدرم باز نمیشد حتی وقتی با دستهای کوچکم برای او چای میریختم به روی من لبخندی نزد در عوض برادرم را .... گلپونه ها.... مهری دختر همسایه با من بازی نمیکند چند روز است احساس میکنم که اگرپسر به دنیا می امدم بهتر بود... و گلپونه ها با چشمهای مهربانشان آرام به درد دلهای کودکانه من گوش میسپردند و هر گز از پر گوییهای من نمیرنجیدند. مطمئن بودم که آنچه به آنها گفته ام برای همیشه در سینه های پاک و نازنینشان دفن میشود آری مطمئن بودم... و آنها از همان اوان کودکی هر بهار سنگ صبور من بودند ومن چه بسیارها که به انتظارشان چشم به راه ماندهام و اکنون در این سحرگاه روشن و دلپذیر بهاری با خود می اندیشم ... در خود میگریم و افسوس میخورم که چرا نمیتوانم چون آن روزهای زود گذر و شیرین حتی به گلپونه ها نیز اعتماد کنم ... آه چه سخت است بدین گونه تنها ماندن که حتی نسیم سحری نیز همراز نیست و محرم راز


هما میر افشار

از وقتی دل میبندی این نیرو را در خودت بپروران که اگر تنهایت گذاشت نشکنی.....
وووووووواگر شکستی باز هم ناامید مشو..
چرا که امید جان دیگری در راه است



بلک متال

" کمربند سلطنت ، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده است "

نادر شاه افشار
     
  
زن

andishmand
 
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

 
بکارت!!!!
مرد = زن؟!
توی ساختمان ما کمتر پیش میاد درگیری و دعوایی به گوش برسه، عمدۀ ساکنین تا حدودی متمول و تحصیلکرده هستند و بسیار ساختمون ساکتیه در کل اما دیشب ساعت های 11- 12 بود که شنیدم از توی حیاط صدای داد بی داد میاد. به شخصه آدم فضولی نیستم اما خب احتیاط هم شرط عقله برای اینکه یه وقت شرّی نباشه که دامنش گریبان ما رو بگیره سرم رو از پنجره بردم بیرون ببینم چه خبره که دیدم «آقای مرزداری» همسایه ط4 تو حیاط در حال مشایعت یه عده ست که همه کراوات زده و شیک و با کفشای فوقِ پاشنه بلند در حال فحاشی و ترک کردن خانه هستند. جالب اینجا بود که گل و شیرینی دست آقای مرزداری بود و ایشون در برابر تمام فحاشی های مهمانانش که معلوم بود اومدن خواستگاری! سکوت محض بود و هیچی نمی گفت و وقتی رفتند بیرون جلوی چشمشون گل و شیرینیشون رو گذاشت دم در و برگشت...
فردای اون روز آقای مرزداری رو توی پارکینگ دیدم. بعد سلام و علیک بخاطر سر و صدای دیشب ازم عذرخواهی کرد. گفتم مساله ای نیست اما عجیب بود از اون چهره ها همچون فحاشی های رکیکی! گفت نه عزیزم عجیب نیست... بی اینکه بپرسم قضیه چی بوده خودش شروع کرد به شرح دادن که:
«این جلسۀ سوم بود و همۀ قضایا حل شده بود و اومده بودن که قرار عقد و عروسی بذاریم. وقتی همۀ کارها رو هماهنگ کردیم و نوشتیم. مادر داماد رو کرد به خانم من گفت خب ایشالله نوگلمون رو کی ببریم برای معاینه دکتر؟ خانوم من پرسید هر وقت آقاشون بگن! من که فکر نمی کردم مساله همونی باشه که فکر می کنم پرسیدم برای چی؟ که گفتن برای معاینه دوشیزگی دیگه...
گفتم هیچ مساله ای نیست. ایشالله خانوما یه قرار بذارین با دختر من برید برای این مساله آقا داماد هم تشریف بیارن با بنده که بریم برای معاینه...
پدر داماد گفت ببخشید برای چه معاینه ای؟ عدم اعتیاد و اینها رو که رسما می رن و می گیرن...
که گفتم نه خیر!
برای معاینه پیش دکتر متخصص کولورکتال (راست روده و مقعد) که ایشون هم متقابلا گواهی کنن آقا داماد گلمون احیانا اعتیاد به رابطۀ مقعدی نداشته باشن...
و بعد از اونش رو خودتون می تونید حدس بزنید»
گفتم بله
و مدت هاست که دارم به این موضوع فکر می کنم که کاش واقعا تمام پدران و مادران دختران این سرزمین جسارت آقای مرزداری رو داشتند و مقابل این توهین بی شرمانه و در خواست گواهی بکارت از دختران به همین شکل ایستادگی می کردند و شدت وقاحت این موضوع رو به همین صورت نمایان می ساختند
چه اینکه واقعا هم همین است و درخواست گواهی دوشیزگی به همان اندازه زننده ست که درخواست گواهی سلامت کولورکتال!
شوربختی مرد در این است که سن خودش
را نمی بیند!
جسمش پیر می شود اما تمنایش همچنان
جوان می ماند!
زن، اما هستی اش با زمان گره خورده!
آن ساعت درونی که نظم می دهد به چرخه ی زایمان!
آن عقربه که در لحظه ی مقرر می ایستد روی ساعت یایسگی!
این ها همه پای زن را می برد روی زمین سخت واقعیت!
هر روز می ایستد برابر آینه تا خطی بکشد به
چشم یا سرخی بدهد به لب!
تصویر روبرو خیره اش می کند به رد پای زمان
که ذره ذره چین می دهد به پوست!
اما، مرد پایش لب گور هم که باشد، چشمش که بیفتد به دختری زیبا، جوانی او را می بیند
اما زانوان خمیده و عصای خود را نه!
مگر وقتی که واقعیت با بی رحمی تمام
آوار شود روی سرش!


بخشی از رمان "چاه بابل" نوشته "رضا قاسمی"
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

andishmand
 
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
زن

 
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ ﺑﺎﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ﻣﺜﻞ ﻋﻘﺮﺏ!
ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻭﺭﻣﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺳﺮ ﻣﺮﮔﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﻣﺪﺍﻡ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﺰﯾﻢ. ﺑﺨﯿﻠﯿﻢ،ﺑﺨﯿﻞ! ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﺮ ﺭﺍﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺳﻨﮓ ﺑﯿﻨﺪﺍﺯﯾﻢ؛ ﺧﻮﺷﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﻓﻠﺞ ﺑﺒﯿﻨﯿیم. اگر دیگری یک لقمه نان داشته باشد که سق بزند، مثل این است که گوشت تن ما را می جود. تنگ نظر و بخیل. بخیل و بدخواه. وقتی می بینیم دیگری سر گرسنه زمین می گذارد، انگار خیال ما راحت تر است. وقتی می بینیم کسی محتاج است، اگر هم به او کمک کنیم، باز هم مایه ی خاطر جمعی ما هست. انگار که از سرپا بودن همدیگر بیم داریم! نمی دانم؛ نمی دانم چرا این جوری بار آمده ایم، ما مردم! انگار که درد خودمان را با مرگ دیگران می توانیم علاج کنیم، ما؛ آن هم با مرگ ذلیل تر از خودمان! میان باتلاق گیر کرده ایم، اما خیال می کنیم چاره ی کارمان این است که دیگران هم، دیگرانی مثل خودمان، در باتلاق گیر کنند و بمیرند! این دیگر خیلی حرف است که ما مردم برای خودمان این قدر بخیل هستیم و برای دیگران آن قدر سخاوتمند! ما چه جور مردمی هستیم آخر؟!
"کلیدر / محمود دولت آبادی"
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  

 
. جمله های زیبای جنگ و صلح از بزرگان

آرامش، هماهنگی و نظم، زمانی وجود دارند که هر چیزی در جای خود باشد.کیم وو چونگ

با عاشق شدن است که ژرف‌ترین شادی، آرامش و امنیت ممکن را تجربه می‌کنیم و به ژرف‌ترین وجه درمی‌یابیم که یکی بودن، چه اندازه شگفت‌آور است.لئوبوسکالیا

زیبایی و خوبی، در برابر زشتی و بدی، سلاح‌هایی کارآمدند.لئوبوسکالیا

گاهی بُردن یک جنگ، بدتر از باختن آن است.بیلی هالیدی

اگر نمی توانیم همه ی رنجها را از بین ببریم، [ دست کم ] می توانیم برخی از آنها را از بین برده و برخی دیگر را آرامش بخشیم.زیگموند فروید

به راستی، آن که روزگاری اندیشه ی خود را اینجا در سنگ بر هم انباشت و بر افراشت، از آن خردمند ترین مردمانی بود که راز زندگی را می دانند. او اینجا با ساده ترین مثال به ما می آموزاند که در زیبایی نیز جنگ است و نابرابری و نبرد بر سر قدرت و چیرگی.نیچه

آرامش، عظمت و پرتو آفتاب، این سه، همه ی آنچه را یک اندیشنده آرزو می کند و از خود می خواهد، در بر می گیرد.نیچه

بر حذر باش که آرامش و تامل تو به آرامش و تامل سگی در مقابل دکان قصابی همانند نباشد که از ترس یارا نمی کند پیش رود و حرص و آز پای پس رفتن او را بسته است.نیچه

کسی که جنگجو است، باید همواره در حال جنگ باشد؛ چون در زمان صلح با خودش درگیر خواهد شد.نیچه

آرامش همیشگی نیز کسل کننده است؛ گاهی طوفان هم لازم است.نیچه

اراده زندگی برتر و نیرومندتر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ، اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!نیچه

جنگ، قانون ابدی زندگی است و صلح، آسایش میان دو جنگ است.نیچه

کمابیش هر چیزی که وجود دارد در معرض نابودی است؛ زندگی، خود چیزی جز ستیزه و جدال ارزشها و مبارزه برای نابودی اندیشه ها و آرمانها نیست.نیچه

من نمی خواهم متهم کنم؛ حتی نمی خواهم متهم کنندگان را متهم کنم. من نمی خواهم با زشتی ها سر جنگ داشته باشم.نیچه

من افرادی را که در میان اشیاء تاریک پیرامون خود در جستجوی آرامش هستند می شناسم؛ یعنی کسانی که در زمان خواب، اتاق خود را تاریک می کنند یا به درون دخمه می خزند.نیچه

انسان آزاده می تواند خوب یا بد باشد، اما انسان غیر آزاده ننگ طبیعت است و کوچکترین آرامش، خواه آسمانی یا زمینی، وجود ندارد.نیچه

در زمان صلح، انسان جنگجو به جان خودش می افتد.نیچه

مردان جنگی ما نباید خواهان دارایی و رشوه باشند.افلاطون

سبب جنگ، حس زیاده‌خواهی است که هر زمان بروز کند، هم برای جامعه و هم برای افراد، بزرگترین رنج است.افلاطون

مرد بی‌خرد، هر اندازه هم توانگر باشد، هرگز نمی‌تواند در درون خود، آسایش و آرامشی ایجاد کند.افلاطون

عشق، این توانایی را به آدمی می‌بخشد که چهره‌ی راستین خود را نشان دهد، شکفته شود، سلاح‌های دفاعی خود را از دست بنهد و بگذارد نه تنها از نظر جسمی، که از نظر روانی و معنوی نیز به کلی برهنه شود.آبراهام مازلو

پیروزی یا شکست در جنگ‌ها، ابتدا در ذهن انسان رخ داد.ژاندارک

تلاش برای سلامت روانی، تلاش برای آرامش معنوی و هماهنگی اجتماعی نیز هست.آبراهام مازلو

کارها را با آرامش و خونسردی انجام دهید؛ زیاد دربند شتاب در انجام دادن کاری نباشید؛ مهم آن است که آن را آغاز کرده‌اید.هنری فورد

نیرومندترین سلاح روی کره‌ی زمین، روح انسان است که شلیک می‌کند.فردیناند فوش

رودخانه به این دلیل به انسان‌ها آرامش می‌بخشد که بی‌هیج شک و تردیدی به سوی جایی که باید برود، در جریان است و مسیر خود را به هیچ سمت دیگری نمی‌برد.هال بویل

تا حواس خود را روی همین امروز و همین ساعتی که در پیش دارید، متمرکز نکنید، به آن آرامش و خوشبختی ژرفی که دوست دارید، نخواهید رسید.امت فاکس

خردمندان گشاده‌رویند. انگار آرامش آنان ریشه در گشاده‌رویی‌شان دارد یا گشاده‌رویی‌شان برآمده از آرامش است. آنان می‌توانند دیگران را که دچار پریشانی و نگرانی هستند، به داشتن آرامش و لبخند زدن برانگیزند.ادوارد هوگلند

جنگ و درگیری اگر بین خویشاوندان بروز کند، آن را آشوب گویند و اگر بین بیگانگان باشد، آن را جنگ خوانند.افلاطون

دارایی در جنگ، ابزار کامیابی و در عشق، اسباب کامیابی است.مولیر

بدون پول، آرامش به دشواری به دست خواهد آمد.وینستون چرچیل

بهترین راهی که یک پدر یا مادر می‌تواند توجه فرزندش را جلب کند، این است که با آرامش به گفته هایش گوش دهد.لین اولین هاوس

هرگز برای آرامش بخشیدن و دلجویی کردن، دیر نیست.کریستین بوبن

در اسارت جادوی زیبایی، باید آنچه را که زیبا است، با سرانگشت به دیگری نشان دهیم تا به آرامش دست یابیم.کریستین بوبن

احساس آسایش در زمان تنهایی و لذت بردن از آن، نشانه ی آرامش درون و تمرکز است.دنیس ویتلی

دلیری، بهایی است که زندگی برای بخشیدن آرامش، درخواست می کند.(امیلیا ارهارت

سفر باید اسباب سرور و شادمانی و تمدد [ =ترنجیدگی ] اعصاب باشد، نه دلهره و خشونت و جنگ اعصاب.گوته

تاریخ به معنی جنگها و شرح زندگی چند نفر اندک شمار نیست که شاه شده یا سرداران بزرگی بوده اند. تاریخ باید درباره ی مردم یک کشور برای ما سخن بگوید که چگونه زندگی می کردند، چه کارهایی انجام می دادند و چگونه می اندیشیدند. تاریخ باید از رنجها و شادی های آنان و از دشواری ها و مشکلاتشان برای ما سخن بگوید و بگوید که چگونه بر این دشواری ها چیره شدند.جواهر لعل نهرو

هرچند مرد تفنگدار به اندازه ی یک مرد بی سلاح متمدن نباشد، نباید به او گفت که متمدن نیست زیرا در غیر این صورت با تفنگی او را از پا در خواهد آورد.جواهر لعل نهرو

جنگیدن مردم با هم و کشتن یکدیگر نابخردانه ترین کاری است که انسان می تواند بکند؛ این کار برای هیچ کس ثمری ندارد.جواهر لعل نهرو

آرامش تنها از آرامش نشات می گیرد.فرناندو پسوا
     
  ویرایش شده توسط: Erfan1993   
مرد

 
۱. بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست. (حضرت علی علیه‌السلام)

۲. آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند. (مارتین لوتر‌کینگ)

3. بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی. (رودی)

۴. بر روی زمین چیزی بزرگتر از انسان نیست و در انسان چیزی بزرگتر از فکر او. (همیلتون)

۵. عمر آنقدر کوتاه است که نمی‌ارزد آدم حقیر و کوچک بماند. (دیزرائیلی)

۶. چیزی ساده تر از بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است. (امرسون)

۷. به نتیجه رسیدن امور مهم، اغلب به انجام یافتن یا نیافتن امری به ظاهر کوچک بستگی دارد. (چاردینی)

۸. آنکه خود را به امور کوچک سرگرم می‌کند چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد. (لاروشفوکو)

۹. اگر طالب زندگی سالم و بالندگی می باشیم باید به حقیقت عشق بورزیم. (اسکات پک)

۱۰. زندگی بسیار مسحور کننده است فقط باید با عینک مناسبی به آن نگریست. (دوما)

۱۱. دوست داشتن انسان‌ها به معنای دوست داشتن خود به اندازه ی دیگری است. (اسکات پک)

۱۲. عشق یعنی اراده به توسعه خود با دیگری در جهت ارتقای رشد دومی. (اسکات پک)

۱۳. ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده‌ایم می‌توانیم هدایت کنیم. (اسکات پک)

۱۴. جهان هر کس به اندازه ی وسعت فکر اوست. (محمد حجازی)

۱۵. هنر، کلید فهم زندگی است. (اسکار وایله)

۱۶. تغییر دهندگان اثر گذار در جهان کسانی هستند که بر خلاف جریان شنا می‌کنند. (والترنیس)

۱۷. اگر زیبایی را آواز سر دهی، حتی در تنهایی بیابان، گوش شنوا خواهی یافت. (خلیل جبران)

۱۸. روند رشد، پیچیده و پر زحمت است و در درازای عمر ادامه دارد. (اسکات پک)

۱۹. در جستجوی نور باش، نور را می‌یابی. (آرنت)

۲۰. برای آنکه کاری امکان‌پذیر گردد دیدگان دیگری لازم است، دیدگانی نو. (یونک)

۲۱. شب آنگاه زیباست که نور را باور داشته باشیم. (دوروستان)

۲۲. آدمی ساخته‌ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می‌اندیشیده است. (مترلینگ)


۲۳. اگر دریچه های ادراک را شسته بودند، انسان همه‌ چیز را همان گونه که هست می‌دید: بی‌انتها. (بلیک)

۲۴. برده یک ارباب دارد اما جاه‌طلب به تعداد افرادی که به او کمک می‌کنند. (بردیر فرانسوی)

۲۵. هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است. (فرانکلین)

۲۶. نباید از خسته بودن خود شرمنده باشی بلکه فقط باید سعی کنی خسته آور نباشی. (هیلزهام)

۲۷. هر قدر به طبیعت نزدیک شوی، زندگانی شایسته تری را پیدا می‌کنی. (نیما یوشیج)

۲۸. اگر زمانی دراز به اعماق نگاه کنی آنگاه اعماق هم به درون تو نظر می‌اندازند. (نیچه)

۲۹. زیبائی در فرا رفتن از روزمره‌گی‌هاست. (ورنر هفته)

۳۰. برای کسی که شگفت‌زده‌ی خود نیست معجزه‌ای وجود ندارد. (اشنباخ)

۳۱. تفکر در باب خوشبختی، عشق، آزادی، عدالت، خوبی و بدی، تفکر درباره‌ی پرسش‌هایی است که بنیاد هستی ما را دگرگون می‌کند. (ادگارمون)

۳۲. "عقلانیت باز" آن عقلانیتی است که فراموش نمی‌کند که "یکی" در "چند" است و "چند" در "یکی". (ادگارمون)

۳۳. آرامش، زن دل‌انگیزی است که در نزدیکی دانایی منزل دارد. (اپیکارموس)

۳۴. هیچ چیز در زیر خورشید زیباتر از بودن در زیر خورشید نیست. (باخ‌من)

۳۵. تنها آرامش و سکوت سرچشمه‌ی نیروی لایزال است. (داستایوفسکی)

36. خداوندا مرا از کسانی قرار دِه که دنیاشان را برای دینشان میفروشند نه دینشان را برای دنیاشان. (دکتر علی شریعتی)

۳۷. علت هر شکستی، عمل کردن بدون فکر است. (الکس‌مکنزی)

۳۸. من تنها یک چیز می‌دانم و آن اینکه هیچ نمی‌دانم. (سقراط)

۳۹. دانستن کافی نیست، باید به دانسته ی خود عمل کنید. (ناپلئون هیل)

۴۰. تمام محبتت را به پای دوستت بریز نه تمام اعتمادت را. (حضرت علی علیه‌السلام)

۴۱. خداوند، روی خطوط کج و معوج، راست و مستقیم می‌نویسد. (برزیلی)

۴۲. تکامل و حرکت، مبنا و پیش فرض کل وجود است. (انگلس)

۴۳. كسی كه دارای عزمی راسخ است، جهان را مطابق میل خویش عوض می كند. (گوته)

۴۴. بهتر است ثروتمند زندگی کنیم تا اینکه ثروتمند بمیریم. (جانسون)

۴۵. اگر می‌بینی کسی به روی تو لبخند نمی‌زند علت را در لبان فرو بسته ی خود جستجو کن. (دیل کارنگی)

۴۶. شیرینی یکبار پیروزی به تلخی صد بار شکست می‌ارزد. (سقراط)

47. قطعاً خاک و کود لازم است تا گل سرخ بروید. اما گل سرخ نه خاک است و نه کود (پونگ)

۴۸. ضعیف‌الاراده کسی است که با هر شکستی بینش او نیز عوض شود. (ادگار‌ آلن‌پو)

۴9. لحظه ای که به کمال رسیدم و منور شدم، تمام هستی کامل و منور شد. (بودا)

۵۰. انسان باید از هر حیث چه ظاهر و چه باطن، زیبا و آراسته باشد. (آنتوان چخوف)

۵۱. برای اداره كردن خویش، از سرت استفاده كن و برای اداره كردن دیگران، از قلبت. (دالایی لاما)

۵۲. تمام افکار خود را روی کاری که دارید انجام می دهید متمرکز کنید. پرتوهای خورشید تا متمرکز نشوند نمی سوزانند. (گراهام بل)

53. اگر جانت در خطر بود بجای پنهان شدن بکوش همگان را از گرفتاری خویش آگاه سازی. (ارد بزرگ)

54. اگر در اولین قدم، موفقیت نصیب ما می شد، سعی و عمل دیگر معنی نداشت. (موریس مترلینگ)

55. ما ندرتاً دربارۀ آنچه که داریم فکر می کنیم، درحالیکه پیوسته در اندیشۀ چیزهایی هستیم که نداریم. (شوپنهاور)

56. آنكه می تواند، انجام می دهد، آنكه نمی تواند انتقاد می كند. (جرج برنارد شاو)

57. لحظه ها را گذراندیم که به خوشبختی برسیم؛ غافل از آنکه لحظه ها همان خوشبختی بودند. (دکتر علی شریعتی)

58. بیشترین تأثیر افراد خوب زمانى احساس مى شود كه از میان ما رفته باشند. (امرسون)

59. از دیروز بیاموز. برای امروز زندگی کن و امید به فردا داشته باش. (آلبرت انیشتن)

60. پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. (مهاتما گاندی)
     
  
مرد

 
ستایش قدرت از سوی ناداران ناتوان، ریشه در باور به ضعف ابدی خویش دارد،هنگامی که برابری با قدرت در توان نباشد، امید برابری با آن هم نباشد، در فرومایگان سازشی درونی رخ می نماید. و این سازش راهی به ستایش می یابد. میدان اگر بیابد به عشق می انجامد.بسا که پاره ای از فرومایگان مردم، در گذر از نقطهً ترس و سپس سازش، به حد ستایش دژخیم خود رسیده اند و تمام عشقهای گم کردهً خویش را در او جستجو کرده و ـ به پندار ـ یافته اند!
این هیچ نیست، مگر پناه گرفتن در سایهً ترس، از ترس.گونه ای گریز از دلهرهً مدام. تاب بیم را نیاوردن. فرار از احتمال رویارویی با قدرتی که خود را شکستهً محتوم آن میدانی و در جاذبهً آن چنان دچار آمده ای که می پنداری هیچ راهی بجز جذب شدن در آن نداری.پناه!چه خوی و خصال شایسته ای که بدو نسبت نمیدهی؟!او ـ قدرت چیره ـ برایت بهترین میشود. زیباترین و پسندیده ترین.آخر جواب خودت را هم باید بدهی...پس به سرچشمه دست میبری. به قدرت جامهً زیبا می پوشانی. با خیالت زیب و زینتش میدهی تا پرستش و ستایش بدلت بنشیند،دروغی دلپسند برای خود میسازی"شمل مردم دار و جوانمرد است!"
(محمود دولت آبادی)
     
  
مرد

 
اگر عشق تنها یک ویژگی حقیقی داشته باشد، این است که هرگز نمی ماند؛ ناپایداری، بخشی از ماهیت شیدایی عشق است. ولی در شتاب بخشیدن به این مرگ احتیاط کنید. در جدال با عشق هم مانند مبارزه با یک اعتقاد مذهبی نیرومند، شما پیروز میدان نخواهید بود ( و به راستی شباهت های فراوانی میان عاشقی و تجربه خلسه ی مذهبی هست: یکی عشقش را «حال و هوای حضور در کلیسای سیستن» می نامید و دیگر حال عشق را وضعیتی آسمانی و زوال ناپذیر می دانست) صبور باشید، بگذارید این بیمار باشد که نامعقول بودن احساساتش یا وارستگی از شیفتگی به معشوق را کشف کند و به زبان آورد.
 اروین دیوید یالوم
     
  
صفحه  صفحه 30 از 55:  « پیشین  1  ...  29  30  31  ...  54  55  پسین » 
شعر و ادبیات

Stable Sentences | جمله هاى ماندگار

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA