انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین »

تحلیلی بر رویداد دو مرگ( پاشایی۹۳ ) و (مهوش ۳۹)


مرد

 
سلام درخواست ایجاد یک تاپیک در تالار سیاست رو دارم با عنوان


تحلیلی بر رویداد دو مرگ( پاشایی۹۳ ) و (مهوش ۳۹)


چرایی حضور کم نظیر مردم در واقعه مرگ پاشایی در سال ۹۳ و مهوش در سال ۱۳۳۹
از منظر سیاسی و اجتماعی و سیاست زدایی از جامعه ایران بر پایه نظرات دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران


کلمات کلیدی

رویداد دو مرگ / پاشایی ، مهوش / تحلیلی بر دو مرگ / یوسف اباذری / سیاست زدایی/ ابتذال دولتی
     
  
مرد

 
با درود به همه دوستان این تاپیک بنا به نامش به اتفاقاثی خواهد پرداخت که بنام پدیده پاشایی نامیده شد اتفاقی که مدتها بهت و تعجب بسیاری از مردم و خصوصا اهالی تفکر رو به خودش معطوف کرد تحلیلهای مختلفی رو به همراه و در پی داشت و تا مدتها مجله و هفته نامهو روزنامه ای نبود که مطلبی در ارتباط با پاشایی نداشته باشه


در حرکتی نسبتا عجیب صدا و سیما که در واقع میتوان اون رو حاکمیت نامید هم به جریان پیوست و خواست جریان ساز باشد حتی کار به دولت و معاونان ریاست جمهوری هم رسید


در کشوری که نفراول اون از ترویج موسیقی همه را بر حذر میدارد .


برای شروع تحلیلی متفاوت از دکتر یوسف اباذری رو براتون میگذارم که همه جنجال ها پیرامون این سخنان شکل گرفت

همراهان عزیز لازم به ذکر میدونم دکتر اباذری به گردن بسیاری دانش اموختگان و اساتید و سخنوران مقوله علوم اجتماعی خصوصا فارغ التحصیلان دانشگاه بهشتی تهران حق استادی داره و سخنانش نه از سر بغض و حب به شخص بلکه از دیدگاه یک جامعه شناس دردمند به جامعه اش و دغدغه های وی برای مملکت و جامعه و جایگاه تفکر در جامعه مورد علاقه اش است لذا در طرح نظرات به همه وجوه سخن گفتن خصوصا حق ازادی بیان ...عدم توهین و احترام به نظرات دیگران و جایگاه ممتاز نظر دهنده توجه کامل داشته باشید




     
  
مرد

 
اباذری در ابتدای سخنان خود به مستندی که از تلویزیون درباره وضع بد اقتصادی یکی از استان‌های کشور پخش شده اشاره کرد و گفت: نکته جالب برای من این است که هیچ‌کس، هیچ‌کس به این فیلم کوچک‌ترین توجهی نکرد... و شما که اینجا نشسته‌اید نمی‌دانید چنین فیلمی تهیه شده، و این فیلم درباره زندگی یک استان مملکت است.
.
اباذری این سوال را مطرح کرد: «چه شده که می‌آیند و مسائل واقعی‌ای را که ما با آن روبه‌رو هستیم از ذهن ما می‌برند؟» و در ادامه به مرتضی پاشایی پرداخت: «این آقایی که عکسش را اینجا زده‌اند و چراغ‌ها را تاریک کرده‌اند، یک خواننده پاپ بود و پاپ در سیر موسیقی، مبتذل‌ترین نوع موسیقی است... من داده‌ام یک موسیقی‌دان، فرمت موسیقی او را تحلیل کرده... مبتذل محض است! ما [موسیقی] پاپی داریم که پیچیده است. این ساده‌ترین، مسخره‌ترین، احمقانه‌ترین و بدترین نوع موسیقی است. صدای فالش، موسیقی مسخره، شعر مسخره‌تر. بنابراین من چطور می‌توانم چنین چیزی را تحلیل نکنم؟»
.

اباذری از رفتار مردم و حضور آنها در مراسم رسمی پاشایی انتقاد کرد و گفت: «برای من خیلی جالب است که ۲۰۰-۳۰۰ هزار، یک میلیون نفر، یک ملتی می‌افتند به... و در مجلس ترحیم... شرکت می‌کنند... چرا مردم ایران به این افلاس افتاده‌اند؟ اینجا است که تحلیل بسیار مهم است.»
.

اباذری دلیل اصلی شکل‌گیری پدیده پاشایی را سیاست‌زدایی دانست که نمود آن میدان دادن به افراد غیر نخبه همچون ورزشکاران، بازیگران، خوانندگان و... در امور سیاسی است. به گفته این مدرس دانشگاه، در سال‌های اخیر هم حاکمیت و هم مردم دچار ترسی متقابل از یکدیگر شده‌اند. از این رو هم مردم و هم حاکمیت به سمت سیاست‌زدایی حرکت می‌کنند و در این فضا شخصی چون پاشایی به یک اسطوره و نماد تمرکز بر امور غیرسیاسی تبدیل می‌شود.
.
اباذری ادامه داد: «وقتی قرار است سیاست‌زدایی انجام شود، لاجرم چنین وقایعی پیش می‌آید. متوسل می‌شوند به خوانندگان پاپ برای اینکه جای سیاست واقعی را بگیرند.»
.


این استاد دانشگاه، تشییع جنازه مرتضی پاشایی را با تشییع جنازه خواننده کوچه و بازاری زمان شاه مقایسه کرد و از حضور مردم و رفتار دولت و حوزه رسمی در مراسم تشییع و خاکسپاری پاشایی انتقاد کرد.


.

اباذری ادامه داد: این مساله، یک نکته شبه‌فاشیستی دارد که من از آن وحشت دارم. یک ترس متقابل است... سیاست‌زدایی، انهدام هر آن چیزی است که برایش انقلاب شد و عده زیادی برایش ایستاده‌اند... چرا وقتی یک روشنفکر می‌میرد کسی برای تشییع جنازه‌اش نمی‌رود؟ مگر وقتی [ساموئل] بکت مرد، چند نفر رفتند؟ سه نفر... این ماجرا نشانه بدی است...

.

در بخش پرسش و پاسخ این برنامه که با اعتراض‌هایی هم همراه بود، اباذری ضمن دفاع از گفته‌های خود گفت که «سرانجام این موسیقی، فاشیزم است.»
.
     
  
مرد

 
اباذری ترس متقابل دولت و ملت را که بعد از سال ۸۸ صورت گرفت را مزید بر علت و موجب توجه مشترک ملت و دولت به این موضوع دانست و گفت

در اتحادی مقدس یا نامقدس دو موجودی که به شدت از یکدیگر میترسیدند برای غلبه بر ترس در آغوش یکدیگر پریدند

وی گفت این ترس متقابل موجب توجه بی قاعده به هر موضوعی که باعث سیاست زدایی میگردد است و این موقعیت با داشتن بار تراژیک بالا و دامن زدن حاکمیت به ان بهترین دست اویز برای نیل به این هدف نا مقدس و نا میمون که همانا دور کردن بدنه جامعه از سیاست است بود


در حالیکه برترین خوانندگان موسیقی ما و برند های ابرومند ما در عرصه بین المللی مانند استاد شجریان و ناظری از طرف حاکمیت در بایکوت بسر میبرند


اباذری در بخش دیگری از سخنانش پدیده پاشایی را با اتفاقی مشابه که در سال ۱۳۳۹ و برای خواننده کوچه بازاری و کاباره ای بنام مهوش مقایسه نمود

معروفترین اثار مهوش مختص کاباره هایی بود که پاتوق کلاه مخملی ها و بقولی جاهل ها و گنده لاتهای آن زمان بود و مهوش نهایت تصور این قشر از زیبایی و استایل و سکسی بودن شده بود

برای اشنایی بیشتر با مهوش به ترانه معروفش ...کی میگه کجه؟؟؟ توجه کنبد

در این سبک کافه ای خواننده یک به یک اعضای بدن خودش رو بصورت عریان یا نیمه عریان به مشتریان کافه نشان میداد و با نازل ترین کلمات میگفت......این باسن کجه( به جهت ادب از هم معنی کلمه اصلی استفاده کردم ).........مردم داد میزدند که کی میگه کجه .......آنگاه اگر مهوش میگفت مادر شوهر همگی فریاد میزدند..... دشمنته...... و اگر نامهای دیگر از اقوام و دوستانش و بقال و سبزی فروش را میگفت همگی فریاد میزدند ....با تو لجه




مهوش در سال ۳۹ در یک تصادف درون شهری کشته شد

در یک اقدام بی نظیر همه کلاه مخملی ها و جاهلین و داش ها آن زمان برای تشییع جنازه مهوش تهران را قرق نمودند چنانچه دیوارهای قبرستان ابن بابویه شکست و سه روز مسیر ری تهران بسته شد


انروز ها همه در بهت بودند و مردمان عادی هم به این جماعت افزوده شدند کسانی که شاید تاانروز مهوش را ندیده بودند و صدایش هم بگوششان نرسیده بود


و امروز

دوستانی از من برای تشییع پاشایی از مشهد راهی تهران شدند که همگی تصور میکردیم خواننده تیتراژ ماه عسل مهدی یراحی است و نه پاشایی و تازه بعد از مرگ او متوجه شدیم




دیروز لشگر کلاه مخملی ها و جاهل های تهران و امروز نمیدانم .....لشگر چی؟؟؟ ........همچین رویدادی را باعث شدند


اما ....ایا ملت ایران ملت هنر دوستی است که قدر هنرمندانش را میداند ؟؟؟؟؟؟

و اینگونه برایشان مراسم تشییع......بهتر است بگوئیم تعقیب جنازه بر پا میدارند

وقتی کسی در روز تشییع بانو سیمین دانشور میخواست خود را در بین حمل کنندگان تابوت به زور جای دهد و بعد از خودش در آن بحبوه چند سلفی گرفت

این رفتار برایم قابل هضم نبود اما وقتی لشگر سلفی گیر ها و موبایل بازها به هر بهانه و برای ثبت در هر حالی و حین حضور در مراسم پاشایی از خودشان سلفی میگرفتند


مساله برایم گرچه حل نشد اما از اهمیت خارج شد که باز گلی به جمال آنمرد که حضورش را در تشییع سیمین دانشور نویسنده بی بدیل ایران و جهان ثبت و ضبط کرده

وقتی ملتی پر از سئوال همواره بین کار و تصمیمات و.....باید از بین گزینه های بد و بدتر بکی را انتخاب کند

در انتخابات ...در کنار امدن با دولت ها ......در انتخاب شغل و...........سالهاست گزینه های خوب و متوسط دیگر وجود ندارند

در انتخاباتی که دهها فیلتر دارد حکومتی دارد کدام کاندیدا میتواند بر امده از مردم باشد

در دولت هایی که فقط مجری و تدارکاتچی هستند؟؟؟
     
  ویرایش شده توسط: SPARTAK   
مرد

 
ایران با سابقه طولانی تر از بسیاری از کشورها در دموکراسی وحکومتهای نیمه دموکراتی که از زمان شروع مشروطه در ایران شکل گرفت اما هیچگاه این مقوله را به حقیقت درک نکرده است

هیچگاه با موفقیت دموکراسی و ازادی را تمرین نکرده است


یکی از وجوه تمرین دموکراسی و ازادی حق برگزاری اجتماعات حزبی و مردمی بدور از خشونت است

جز اجتماعات حکومتی در طی این سالهای پس از مشروطه کدام تجمع مردم نهاد و یا غیر حکومتی در ایران برگزار شده و بصورت مسالمت آمیز پایان یافته است

با وجود قرار داشتن این حق برای مردم و احزاب و نهادهای مردمی در قانون اساسی اما عملا هرگز تجمعی غیر دولتی اجازه برگزاری نیافته و چنانچه بدون مجوز اقداماتی شده هرگز نشده بدون خشونت و موج خفقان به پایان برسد

تجمعات با تم و مایه های سیاسی و اجتماعی غیر حکومتی و با امنیت و حتی سرگرمی و بشکل کارناوالهای غیر حاکمیتی یکی از عقده های همیشگی ازادیخواهان و طرفداران دموکراسی در ایران است


تسری این عقده ها از طیف تفکر ساز و فرهیخته جامعه به عموم مردم بدون انتقال ساز و کارها منجر به اجتماعات مردمی در مراسم اعدام و تعزیر گردیده

و بسیاری که بدون توجه به موضوع اجتماع و فقط به واسطه کنجکاوی در حسی فروخورده هر جاچند نفر تجمع کنند چه در تصادف و چه دعوا یا صحنه خودکشی موبایل به دست به انها اضافه شده و جزوی از ان تجمع میگردند

هر جا بابت حضور در اجتماعات با شائبه مخالفت با سیاست های حاکمیت امکانی وجود داشته مردم با هیجان حاضر شده اند حال از تجمع برای مشاهده خشونت حاکمیت و با شائبه مخالفت و اعتراض در مراسم اعدام گرفته یا تشییع جنازه ای که بتوان از ان رنگ و بوی غیر دولتی استشمام کرد
     
  
مرد

 
بیوگرافی مرتضی پاشایی

مرتضی پاشایی (۲۰ مرداد ۱۳۶۳ – ۲۳ آبان ۱۳۹۳) خواننده، نوازنده و آهنگساز پاپ ایرانی بود. پاشایی در سال ۱۳۸۹ با قرار دادن ترانه‌هایش در اینترنت به شهرت رسید. او نخستین آلبوم رسمی خود، «یکی هست» را در سال ۱۳۹۱ منتشر نمود. آلبوم‌های «گل بیتا» و «اسمش عشقه» دو آلبوم دیگر او هستند که تا پیش از درگذشتش بصورت رسمی منتشر نشده بودند

وی از آذر ۱۳۹۲ به تشخیص پزشکان به سرطان معده مبتلا گردید و در ۲۳ آبان ۱۳۹۳ در ۳۰ سالگی درگذشت.



حاشیه‌های پس از مرگ

پس‌از مرگ وی برخی رسانه‌ها عکس‌ها و فیلم‌هایی از لحظات پایانی عمر وی در بیمارستان منتشر کردند که با گلایه خانواده وی همراه شد

برخی رسانه‌ها از درگیری‌های پراکنده بین پلیس و تجمع‌کنندگان در مراسم یادبود وی در برخی از شهرها خبر دادند و سعی در نشان دادن مخالفت مرتضی پاشایی با نظام جمهوری اسلامی داشتند که خانواده پاشایی به این خبر نیز واکنش نشان دادند و طی بیانیه‌ای اعلام کردند

خانواده و خاندان مرتضی پاشایی افرادی در خط انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی و از مریدان اهل بیت هستند.


واکنش خودجوش

از هنگام بستری شدن وی در بیمارستان گروه بزرگی از مردم در برابر بیمارستان حضور یافته بودند که با انتشار خبر درگذشت وی بر این جمعیت افزوده شد. در پی مرگ وی تجمع‌های خودجوشی در سراسر ایران ایجاد گردید و مردم به همخوانی ترانه‌های وی پرداختند.همچنین جمعه شب در برخی پارک‌های تهران از جمله پارک لاله و بوستان آب و آتش و همچنین در پارک‌هایی در شهرهای دیگر ایران از جمله مشهد، اصفهان، گرگان و ... اجتماعات مردمی بیاد وی برگزار گردید.

انتشار آهنگ‌های وی در بیستمین نمایشگاه مطبوعات و رسانه‌ها همزمان با انتشار خبر درگذشت او جو خاصی به این نمایشگاه داده بود.

بسیاری از مردم در برابر برج میلاد تهران اجتماع کردند که باعث بسته شدن ورودی برج شد. این اجتماع همزمان با اجرای کنسرت وداع توسط حسام‌الدین سراج بود. سید محمد میرزمانی رهبر کنسرت هم گفت: «معمولا مرسوم نیست که رهبر ارکستر روی صحنهٔ اجرا صحبت کند، اما از آنجا که شنیده‌ام، امروز مرتضی پاشایی فوت کرده است، درگذشت این هنرمند جوان را تسلیت می‌گویم.»[۲۶] رویدادهای پس از مرگ پاشایی و استقبال گسترده از مراسم تشییع جنازه او باعث بحث‌هایی میان تحلیل‌گران شد. که در میان آنها موافقان و مخالفان تحلیل‌های خود را ارائه می‌کردند.

واکنش شخصیت‌ها

سید حسن هاشمی وزیر بهداشت در نشست کمیته ملی سرطان درگذشت وی را تسلیت گفت.
کارلوس کی روش سرمربی تیم فوتبال ایران درگذشت پاشایی را در برنامه ورزش دو تسلیت گفت.
بسیاری از ورزشکاران از جمله محمد نوری، سردار آزمون، سیدجلال حسینی و سروش رفیعی درگذشت وی را تسلیت گفتند.

تشییع

مراسم تشییع و خاکسپاری وی در روز یک شنبه ۲۵ آبان از مقابل تالار وحدت تهران برگزار گردید. با وجود قرار داشتن تهران در وضعیت بحرانی ناشی از آلودگی هوا و اینورژن جمعیت کثیری مردم شرکت کردند. یکی از مسئولان راهنمایی و رانندگی تهران با اشاره به انسداد مسیر پل حافظ تا خیابان جمهوری اسلامی به دلیل حضور گسترده مردم، اظهار داشت: طول خیابان ولیعصر (عج) و حافظ با بار ترافیکی سنگین مواجه شده است. جمعی از مردم از استانهای همجوار تهران خود را به مراسم وی رسانده بودند. برای بهبود ترافیک پلیس راهنمایی در بهشت زهرا و تالار وحدت حضور یافت. همچنین به دلیل ازدحام در بهشت زهرا، دفن پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا با تاخیر شبانه انجام شد.


برگرفته از سایت ویکی پدیا
     
  ویرایش شده توسط: SPARTAK   
مرد

 
بیو گرافی مهوش

معصومه عزیزی بروجردی یا مَهوَش (زادهٔ زمستان ۱۲۹۹ در بروجرد – درگذشتهٔ ۲۶ دی ۱۳۳۹ در تهران) یکی از خوانندگان زن ایرانی در سبک موسیقی کوچه‌بازاری (عامیانه یا لاله‌زاری) در دههٔ ۱۳۳۰ خورشیدی بود. این هنرمند از خوانندگان لاله‌زاری به شمار می‌آمد و از چهره‌های کاباره‌ای تهران بود. مهوش در آغاز در محافل و مجالس خصوصی و عروسی‌ها برنامه داشت ولی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در نخستین کابارهٔ مدرن تهران یعنی کافه جمشید به روی صحنه رفت.

خوانندگی مهوش شمار زیادی از مردم عادی و افراد معروف به داش‌مشدی یا جاهل‌ها (اوباش) را به خود جذب می‌کرد که در بسیاری مواقع رقابت بین جاهل‌ها باعث جنگ و جدال میان این افراد نیز بود. از جمله، بزرگ‌ترین دعوا در کافه جمشید میان گروهی به نام هفت‌کچلان با دیگر اوباش بر سر مهوش اتفاق افتاد.



وی در شب ۲۶ دی ماه در حال رانندگی یک اتومبیل فولکس واگن Karmann Ghia در خیابان شاه تهران بود وی در تصادف با یک تاکسی کشته شد و این خبر رکورد جدیدی از فروش روزنامه در ایران آن زمان را به جای گذاشت. در مراسم تشییع جنازهٔ مهوش جمعیت عظیم و قابل توجهی از دوستدارانش شرکت داشتند.

پس از درگذشت مهوش، معلوم گشت که وی بخش اعظم درآمد خود را صرف نیکوکاری می‌کرده و هزینهٔ ده‌ها کودک یتیم را تقبل کرده بوده.∗

آرامگاه مهوش در گورستان ابن‌بابویه شهر ری واقع شده. بر روی سنگ قبر وی سال فوت را ۱۳۴۰ نوشته در حالی که وی در دی ۱۳۳۹ در گذشته است.



نقل از ویکی پدیا


خواننده «کی میگه کجه؟»، «تن چاق» او و دلیل تشییع جنازه بزرگی که بعد از مرگش در سانحه رانندگی در ۲۶ دی ۱۳۳۹ برگزار شد – فارغ از داوری درباره درستی چنین قیاسی بین مهوش و پاشایی –‌‌ همان سؤالی است که آن زمان ذهن بسیاری را به خود مشغول کرده بود؛ وقتی صد هزار نفر در مراسم شب هفت مهوش جمع شدند، در خیابان‌های جنوب شرقی شهر تاکسی پیدا نمی‌شد، هزاران زن و مرد، نوازنده و هنرمند و کلاه مخملی و کلاه نمدی به ابن‌بابویه رفتند. حتی دیوارهای گلی ابن‌بابویه در اثر ازدحام جمعیت ترک برداشت. چنانکه خبرنگار تهران مصور دید، ازدحام جمعیت و کثرت وسایط نقلیه به اندازه‌ای بود که آمدن از شهر ری به تهران اقلا سه ساعت طول می‌کشید، بیش از چهل حجله و صد‌ها دسته گل و شیشه گلاب به خاطر مهوش به ابن‌بابویه برده شد. سر چهارراهی که او تصادف کرده بود تا شب هفتش هر شب دست‌های نا‌شناسی شمع‌های روشن می‌گذاشتند. محمد عاصمی، که آن زمان سردبیر مجله «امید ایران» بود روایت می‌کند «مردم صادق هدایت و بهار را هم این جور تشییع نکردند.»



با این تشییع بزرگ خیلی‌ها پرسیدند مگر مهوش که بود که چنین باشکوه تجلیل شد؟ چطور خبر مرگ «بت الوات تهران» و «خواننده داش مشدی‌ها و کلاه مخملی‌ها و جاهل‌ها و لات‌ها و اوباش» تیراژ روزنامه‌ها را به بیش از ۱۲۰ هزار نسخه رساند که رکوردی در زمانه خود بود؟ درحالی که دیوان بسیاری از شاعران و نشریات روشنفکری، سیاسی و اجتماعی مهم آن زمان روی پیشخوان کتاب و روزنامه‌فروشی‌ها باد کرده بود، چرا جزوه‌های موسوم به کتاب «اسرار زن و مرد به قلم مهوش» به چاپ دهم رسید و انتظار رکوردشکنی برای چاپ‌های بعدی این شبه کتاب پس از مرگش افزایش یافت؟ از این دست سؤالات آن زمان زیاد پرسیده می‌شد و پاسخ‌های قابل تاملی هم به آن دادند که شاید برخی از آن‌ها پاسخی باشد به سؤالاتی که اباذری پرسیده است.



مرگ دلخراش مهوش و یک پرسش



مهوش شامگاه ۲۶ دی ۱۳۳۹ در حال رانندگی با فولکس واگن در خیابان شاه تهران با یک تاکسی تصادف کرد و پس از انتقال به بیمارستان سینا درگذشت و در ابن‌بابویه به خاک سپرده شد. چنانکه مجله ترقی در سوم بهمن ۱۳۳۹ نوشت: «مهوش در زندگی طرفداران و دوستداران زیادی داشت، به طور کلی تمام هنرمندان برای او اشک ماتم ریختند... قرار است از طرف خوانندگان نیروی هوایی برای او حجله ببندند. دیروز بر سر مزار او تمام هنرپیشگان جمع شده بودند و مراسم سوگواری برپا بود.»



روزنامه «بامشاد» درباره تجلیل فوق‌العاده مردم از مهوش و اجتماع بی‌سابقه‌ای که در مراسم شب هفت او برپا شد، در سرمقاله‌اش نوشت: «مهوش البته مجتهد جامع‌الشرایط نبود، زن هیچ یک از وکلا نبود... با هیچ یک از بزرگان نسبتی نداشت، از بام تا شام، روی سجاده غلت نمی‌زد... بلکه برعکس می می‌خورد و رقص می‌کرد. قر می‌داد، تن و بدن خودش را عرضه می‌ساخت و شاید هزار و یک کار باصطلاح زشت دیگر که در عرف ما گناه و دریدگی و بی‌شرمی محسوب می‌شود انجام می‌داد، ولی هر چه بود روی تارهای دل مردم می‌نواخت و قلب مردم را با همه هیجان و التهابش به سوی خود کشیده بود. مهوش بر خلاف بسیاری از رجال علمی و فرهنگی و سیاسی که حرفشان را مردم نمی‌فهمند، هر چه می‌گفت مردم می‌فهمیدند... یا وقتی مهوش می‌خواند که این دست کجه؟... این تجلی روح شوخ و پر مزاح یک ملتی بود و مهوش جوابگوی خواست مردمی بود که به دنبال آدمی می‌گشتند تا از او راست بشنوند... مهوش وعده اضافه حقوق نمی‌داد. مثل شرکت شین مردم را به امید خانه‌های مصفا به طاق نمی‌کوبید. نمی‌گفت فردا چه کنم، پس فردا چه خواهم کرد... او شعر می‌خواند.. هر دقیقه هم می‌خواند و متاع خود را بی‌کم و کاست هر چه بود عرضه می‌کرد.»



«بامشاد» در ادامه سرمقاله‌اش نوشت: «تجلیل از مهوش، بیشتر از آنکه عده‌ای را عصبانی کند برعکس باید درس عبرت باشد و باید به جای اینکه اینطور نتیجه بگیریم که «این مردم بی‌سواد و عامی، برای مرگ یک زن بدکاره، سر و دست شکستند!» باید اینطور استدلال کنیم که مردم، هر قدر هم که بی‌سواد و عامی باشند... کسانی را که با آن‌ها بی‌پرده و راست سر و کار پیدا کنند، دوست دارند و به ایشان عشق می‌ورزند و در این راه آنقدر پیش می‌روند که حتی اصول مذهبی خود را ندیده می‌گیرند و زنان چادر بسر، در مرگ زنی اشک می‌ریزند و در مراسم هفت زنی شرکت می‌کنند که در همه عمر از نشان دادن تن و بدن خود ارتزاق می‌کرد. یک چنین ملتی با این همه احساسات صادقانه نه تنها قابل سرزنش نیست، بلکه لایق احترام است و در برابر این مردم دوست‌داشتنی، باید سر تعظیم فرود آورد و کوشش کرد که شایسته احترام و توجه آن‌ها بود... منتهی هر کس، در کار و حرفه خودش!»



نقل از تاریخ ایرانی
     
  
مرد

 
قاعدتا قسمت عمده ای از بدنه جامعه ایران در سال ۱۳۳۹ شامل کلاه مخملی ها و جاهلان آن زمان با آن سبک و سیاق خاص بوده آنقدر فراگیر که این جماعت در تقدیر از خواننده مورد علاقه خودشان در تهران آنزمان بالغ بر یکصد هزار نفر شده و تجمعی غریب به راه انداختند


هرچند من به شخصه دنبال اسم خاصی برای بخش یا قسمتی از بدنه جامعه امروز نمیگردم که از پاشایی با همان سبک و سیاق تقدیر کردند و ترجیح میدهم هر کس نام مورد نظر خود را استفاده کند


اما این چهار ترانه نه بخاطر قیاس و فقط و فقط برای درک تفاوت سلیقه موسیقیایی بدنه جامعه ایران در گذاری حدود ۶۰ ساله در کنار هم قرار داده شده است

سلیقه ای که در نهایت در یک نقطه تلاقی معنی داری پیدا کرد و اون تشییع جنازه فوق العاده احساسی و پرجمعیت از این دو خواننده بود با شباهت های بسیار




















اگر یک موسیقی دان قرار باشه رتبه بندی به موسیقی های موجود در ایران بده و ترانه ها رو در یک پکیج رتبه بندی کنه فکر میکنید چه گونه رتبه بندی ای شکل بگیره


هر ادمی میتونه هم موتزارت گوش بده و بتهوون به او ارامش بده و هم به اهنگ های پاپ و کوچه بازاری گوش بده و خوشش هم بیاد

اما نمیتونه عاشق هر دو باشه

ادم میتونه به فراخور زمان هم سوار بنز شده باشه هم سوار پراید و با هر دوتا رانندگی کرده باشه یا در مقاطعی مالک اونها بوده باشه اما نمیتونه هم عاشق بنز باشه هم پراید
     
  ویرایش شده توسط: SPARTAK   
زن

andishmand
 
SPARTAK: اباذری این سوال را مطرح کرد: «چه شده که می‌آیند و مسائل واقعی‌ای را که ما با آن روبه‌رو هستیم از ذهن ما می‌برند؟
این اتفاق در همه جهان میفته و تنها کشور ما نیست . این یه جور عقیده و سلیقه ست . مردم اونقدری که به چهره های سینما و موسیقی علاقه دارن به بقیه شخصیت های علمی ، فرهنگی ، اهمیت نمیدن . آیا در آمریکا اونقدری که مردم برای فوت مریلین مونرو حساسیت نشان دادند برای مرگ ارنست همینگوی هم نشون دادند ؟ مسلما" نه
الان بیاین در نظر بگیریم یه نظر سنجی ساده از مردم دنیا کردیم .
پرسیدیم : مایکل جکسون کی بود ؟
سوال دوم : برنده جایزه نوبل در ادبیات سال ۲۰۰۵ چه کسی بود ؟

فکر می کنید چند درصد از مردم دنیا اصلا" اورهان پاموک رو بشناسن . یا با کتاب هاش آشنا باشن
اما شاید سایز کفش مایکل جکسون رو هم بدونند .
پس این مسئله اونقدر ها نمی تونه مربوط به کشور یا ملت خاص و مربوط به مسئله سیاسی و جو سیاسی خاصی باشه .

اما در مورد این که چرا در مملکت ما این دو شخصیت یعنی بانو مهوش فقید و مرحوم مرتضی پاشائی بشکل اسطوره درامدند این موضوع رو میشه تا حدی آنالیز کرد .

بانو مهوش تا جائیکه من شنیدم بسیار خَیر و دارای پایگاه توده ای بودند . از طبقه پائین اجتماع آمده بودند و د راوج شهرت و محبوبیت اون طبقه خاص اجتماعی خودشون رو فراموش نکرده بودند . و بیشتر کسانی هم که در تشییع جنازه ایشون شرکت کردند وکیل و وزیر نبودن همون مردم عادی از قشر خودش بودن ، مردم فقیر ، بیچاره و نا امیدی که از درونشون یک زن ، یک خواننده به جامعه اون زمان ایران تقدیم کرده بودن .

SPARTAK: «این مردم بی‌سواد و عامی، برای مرگ یک زن بدکاره، سر و دست شکستند!»
از جامعه بی سواد و عامی دهه ۱۳۰۰ که تازه با هنر آشنا شده بودن و تازه مفهوم کاباره و خواننده کاباره ای رو شناخته بودن نمیشد بیش از این توقع داشت . و اون کلاه مخملی ها و گنده لات ها نماینده بخشی از جامعه عقب افتاده آن زمان بودند .

اما وضع در مورد پاشائی فرق میکنه


SPARTAK: اباذری در ابتدای سخنان خود به مستندی که از تلویزیون درباره وضع بد اقتصادی یکی از استان‌های کشور پخش شده اشاره کرد و گفت: نکته جالب برای من این است که هیچ‌کس، هیچ‌کس به این فیلم کوچک‌ترین توجهی نکرد... و شما که اینجا نشسته‌اید نمی‌دانید چنین فیلمی تهیه شده، و این فیلم درباره زندگی یک استان مملکت است.
مردم وقتی درگیر فشار باشند دیگه کم کم حس عدالتخواهی رو از دست میدن و معلومه که مرگ یک خواننده ذهن اونها رو بیشتر مشغول میکنه تا وضع بد اقتصادی یک منطقه .

حالا اینجا باید پرسید ؟ آیا این سیاست خود دولت برای منحرف کردن افکار عمومی نیست .

قسمتی از مردم واقعا" به صدای این خواننده علاقمند بودند . مخصوصا" تیتراژ برنامه ماه عسل پاشایی رو به قشر معمولی جامعه مثل بانوان خانه دار و مردمی که شب های ماه رمضان برنامه رو می دیدند شناساند .

اما موضوع این نبود . مردم در اختناق و فشار سیاسی زندگی می کنن و احتیاج دارن به موضوعی جهت تخلیه انرژی، و فشارهایی که از نظر اختناق ، سانسور ، اقتصاد ، آزادی بهشون وارد میشه . و این میشه بهانه ای برای حضور خود جوش مردم کنار هم ، در کنار هم و باهم . حالا یا اشک بریزن یا شعار بدن یا یکصدا با هم ترانه خواننده متوفای محبوبشون رو بخونند . اینجا مسئله کاملا" سیاسیه و دولتمردان نباید این مهم رو فراموش کنن که مردم میتونن به بهانه های کوچک دست هم رو بگیرن .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
andishmand: اما در مورد این که چرا در مملکت ما این دو شخصیت یعنی بانو مهوش فقید و مرحوم مرتضی پاشائی بشکل اسطوره درامدند این موضوع رو میشه تا حدی آنالیز کرد .

شخصا اصلا سلیقه مردم رو زیر سئوال نمیبرم و خودم شعر نگران منی رو البته بیشتر بخاطر شعر و نه صدای خواننده دوست دارم

من شاگرد اقای اباذری هستم و هر گز ایشون رو اینقدر تند و گزنده ندیده بودم ....دلیل این ناراحتی رو البته در پایان صحبتش درک کردم

او نگران جامعه است

نگران خفقانی که باعث شد هیچکس تقریبا چیزی بر علیه این پدیده نگه

گفتم که جرقه ای که در سیر شکوفایی یک اسطوره برای اقای پاشایی مانند باد و برق شرر زد سیری که برای بسیاری اسطوره ها به اندازه یک عمر زمان میبره

عده ای رو همراه کرد و عده ای بسیار بیشتر فقط بخاطر همراهی با کمترین شناخت داخل موج این پدیده شدند

دوستان من از مشهد در حالیکه هیچکدوم پاشایی رو نمیشناختیم برای تشییع شبانه رفتند تهران اماانگار پیک نیک میرن


شعر پاپ درجاتی داره و یقینا داره من نمیخوام قیاس راه بندازم اما اعلب ما با پاپ زنده و هوشیار دهه پنجاه آشنا هستیم

ویترینی شامل داریوش فرهاد گوگوش و........

و امروز پاپ ایران رو در نظر بگیرید

در حکومتی که رهبر اون ترویج موسیقی رو حرام میدونه

موافقت با پاپ چه معنی میتونه داشته باشه ....ترانه ها رو مرور کنید

همونقدر این ترانه ها متفاوت با ترانه های دهه ۵۰ هستند که رپ ساسی مانکن با شاهین نجفی متفاوته و عجیبه که من هم هر دو تا رو دوست دارم اما در انتخاب هرگز شک نمیکنم

صحبت اباذری از خفقانی است که ایجاد شده اما فکر میکنیم ازادیم و داریم همه به این مخدر تن میدهیم

در سیاست ده کاندیدا میرن شورای نگهبانی که همه منتصب رهبر هستند وتا در عمق دل اونها وفاداری به نظام رو کشف نکنن تائید نمیکنن

بعد ما رو ازاد میزارن که انتخاب کنیم ....خوب چی رو انتخاب میکنیم ....این انتخاب اگر جنجال نداشته باشه مردم شک میکنن.....پس جنجال درست میشه


در زمینه شعر هم همین پروسه و بازی تکرار میشه

اونچه نگران اون هستند این خفقان و در عین حال ایجاد توهم ازادی و انتخاب در مردم هست

ضمنا من علیرغم مخالفتم با الفاظ توهین امیز اون گردهمایی شجاعت دکتر اباذری رو ستایش میکنم

کاش دیگران هم جرات اینگونه نقدها رو پیدا کنند

در جریان اب شنا کردن کار اسانی هست حداقل بخاطر همین مخالف شنا کردن دکتر اباذری رو ستایش میکنم
     
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین » 
سیاست

تحلیلی بر رویداد دو مرگ( پاشایی۹۳ ) و (مهوش ۳۹)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA