انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مذهب
  
صفحه  صفحه 8 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

اثبات علمی: چرا خداوند خالقی ندارد؟


مرد

 
و جالب اینجاست این خدایی که مذهبیون ادعاشو میکنند تا حالا با مااقدام به ارتباطی نکرده
شما چه از صبح تا شب دولا بشید و خدا را پرستش کنید و چه از صبح تا شب فحش و نفرین نامه بری خدا بنویسید عکس العملی از او نخواهید دید

==============================================

asatir: خداوند ميتونسته خالق خودش باشه

دوستان نظرات جالبی رو تو این تایپک خوندم ،اینم نظر خودمه و امیدوارم مورد توجه شما قرار بگیره.
يكي از بزرگترين معمائي كه فكر تمامي انسانها رو بخودش مشغول كرده،جهان هستي ونحوه شكل گيري اونه.براي حل اين معما ازعصر حاضروعلوم اثبات شده به ابتداي شكل گيري جهان ميرويم.
ابتدابا نگاهي به اجزاي تشكيل دهنده جهان حاضرمتوجه ميشويم براي درست كردن اين جهان حداقل 3 جزء لازمه كه شامل:انرژي ، ماده و فضا است. اما اينهمه انرژي وماده وفضا درجهان ما ازكجا آمده؟ درقرن بيستم مردي بزرگ بنام آلبرت انيشتن با كشفي كه انجام داد ما را به پاسخ نزديكتركرد. او ثابت كرد كه انرژي و ماده در حقيقت يك چيز هستند وهركدام قابليت تبديل به ديگري را دارند مثل دو روي يك سكه:E=mc2
پس ما بجاي 3 جزء احتياج به دو جزء يعني انرژي و فضا براي تشكيل جهان داريم .بازاين سؤال پيش مياد كه اينهمه انرژي و فضا از كجا آمده؟ دانشمندان پس از سالها تلاش كشف كردن،انرژي وفضا در پديده اي بنام انفجار بزرگ ايجاد شدند. در زمان انفجار بزرگ ،جهاني سرشار از انرژي پديد آمده وهمراه با اون انرژي، فضا هم بوجود آمده وهمه چيزمثل باد كردن يه بادكنك گسترش پيدا كرده.ديدگاه انيشتن در مورد درهم تنيدگي فضا و زمان نشاندهنده اينه كه زمان ازهمان لحظه آغاز شده.پس ما نحوه پيدايش يك جزء ديگه ازاجزاي تشكيل دهنده جهان يعني فضا را پيدا كرديم. آنچه اكنون ما بايد بدانيم نحوه پيدايش انرژي قبل ازانفجار بزرگه كه در آن زمان وفضا مفهومي نداره. و چه كسي يا چه چيزي باعث وقوع اين پديده شده؟اين در حاليه كه فهميديم فضا وهمينطور پيدايش زمان ازهيچ شروع شدن بنابراين اول بيايم شناختي از هيچ يا صفرپيدا كنيم (اين هيچ بمعني پوچ نيست).و درك اينكه مثبت بينهايت كه بيشترين وبزرگترينه و منفي بينهايت كه كوچكترين و كمترينه با هم هيچ ميشوند اما پوچ نميشوند.
جمع هرعدد منفي را كه با مثبت همان عدد جمع كنيم حاصل صفرميشه.اعداد مثبت براي ما كاملا قابل لمسند مثل اينكه من ده عدد سيب دارم ولي من ده عدد سيب ندارم قابل لمس نيست . در رياضي اگر داشتن سيب را با همان تعداد نداشتن سيب جمع كنيم هيچ سيبي برامون نميمونه.بنابر اين صفر يا هيچ شامل بسياري ازبودن ونبودن در تئوريه كه ميشه براحتي اونارو از هم جدا كرد اما در عمل براي ذهن ما قابل تصور نيست.
اما با سفر به ذرات تشكيل دهنده سيب درجائي كوچكتردرسطح اتمها وبازجائي كوچكتر از اجزاي اتمها داخل جائي ميشيم كه گرفتن چيزي ازهيچ چيز ممكه.دراين مقياس ذراتي مانند پروتون وذرات بنيادي بر پايه قوانيني عمل ميكنن كه به آن مكانيك كوانتومي ميگن وآنها واقعا ميتوانند بطور تصادفي آشكار بشن ،براي مدتي باشن و دوباره ناپديد بشن براي اينكه در جائي ديگه آشكاربشن.حداقل برا يه مدت كوتاه. وبا توجه به اينكه قبل از انفجار بزرگ زمان تعريف نشده ،بر پايه فيزيك كوانتومي انرژي ونور يا روح بزرگ شكل گرفتن كه داراي حافظه وشعوربوده و احتياج به زمان وفضا نداشتن. مدت زمان اين شكل گيري براي ما قابل درك نيست و با معياري كه از زمان داريم شايد ميلياردها سال طول كشيده. باز نكته اي كه ميشه در نظر گرفت با شكل گرفتن اولين ذرات كوانتومي ،اين روح بزرگ يا خداوند ميتونسته خالق خودش باشه چون قبل ازبوجودآمدن زمان، تاخر وتقدم زماني معني نداشته. پس ازخلقت خداوند از هيچ وخودش كه مغاير با قوانين فيزيك هم نيست، خداوند خلقت جهان را با انفجار بزرگي برپايه تكامل وتعادل آغاز كرد.
     
  ویرایش شده توسط: mehransmart   
مرد

 
اول بیایید بگید این خداوند تعریفش چیه؟اول بگید خدا چیه؟بعد بپرسید این خداوند چرا خالقی ندارد!!...(جلب اینجاست که مذهبیات اعتراف دارند که خدا تعریفی ندارد:up2
     
  
مرد

 
asatir: باز نكته اي كه ميشه در نظر گرفت با شكل گرفتن اولين ذرات كوانتومي ،اين روح بزرگ يا خداوند ميتونسته خالق خودش باشه چون قبل ازبوجودآمدن زمان، تاخر وتقدم زماني معني نداشته. پس ازخلقت خداوند از هيچ وخودش كه مغاير با قوانين فيزيك هم نيست، خداوند خلقت جهان را با انفجار بزرگي برپايه تكامل وتعادل آغاز كرد.
مشکل فلسفه مذهبیون دقیقن از اینجا آغاز میشه در واقع اونها اصرار دارند بدون هیچ دلیل علمی و عقلی و یا قابل اثباتی آن دره ابتدایی خلقت را خداوندی بنامند که خالق هستیست .. تا به اینجا چه آن وجود اولیه را نیرو بخوانیم چه انرژی بخوانیم چه دره و چه خدا اختلافی نیست .. اما مشکل از اینجا شروع میشود که بعد از اینکه مذهبیون به اصرار ابتدای نا شناخته را خدا مینامند برای او همه گونه صفت های انسانی از قبیل خرسندی ناخشنودی خشم عصبانیت تشویق عذاب و حتی تصمیم های ناگهانی و دخالت در امور خلقت و حتی گاهی صحبت با انسانهای خواص را در نظر میگیرند .
در حالی که علم از این به بعد برای همه چیز توضیح علمی فیزیکی و یا شیمیایی دارد .این فرضیه یک مشکل اساسی دارد زیرا که اگر برای ذره ی پدید آورنده هستی شعور قایل شویم یک شوال تا ابد بی جواب باقی خواهد ماند :

اگر خالق این جهان دارای شعور و درک است و به انتخاب خود تصمیم به خلق هستی گرفته چرا قبل تر هستی را خلق نکرده ؟
چرا بعد تر هستی را خلق نکرده ؟ اصولن چرا هستی را خلق کرده ؟و در پاسخ این سوال فلاسفه ای نظیر ملا صدرا به این نتیجه رسیده اند که خلقت جهان مانند وجود خداوند ازلیست و چون خلق کردن خاصیت ذاتی خداوند است بنا براین از لحظه خداوندی خلقت جهان نیز وجود داشته و قدمت هستی را با قدمت الوهی یکی میدانند و باز بعد از این همه تلاش به همان نقطه اولیه علم امروز میرسیم که در یک لحظه همه چیز پدید امده و قبل از ان چیزی نبوده بنا بر این باز هم نیازی به وجود خداوند خالق احساس نمیشود .
سوال اصلی در اینجاست .
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
remove: اگه هر کسی بدونه که بعد هر کار اشتباهی مجازات میشه حتما سمتش نمیره.پس قدرت اختیار نداره.مث یه حیوون میشه با این تفاوت که میتونه اشتباه کنه گناه کنه ولی نمیکنه چون میترسه.خودت یکم فکر کن...
من می خوام صد سال سیاه اختیار نباشه.مگه ضرورتی وجود داره که اختیاری باشه تا همه چیزای بی معنی و نا عادلانه و بی منطق به هوای اون توجیح بشه.خدا می تونست دنیا رو اصلا به شکل دیگه ای بیافرینه که در عین منطقی بودن دنیا ولی اختیاری به این شکل هم نباشه.یک بچه که از خودش اختیاری نداره و قدرت فراری نداره و بی گناهه زیر شکنجه قرار میگیره و خدای عادل قادر و توانا زجر کشیدن بچه رو میبینه و سکوت میکنه... که چی؟این نا توانی و ناحق بودن خدا چگونه توجیه میشه؟به قول شما به این شکل که بگیم انسان دارای اختیاره و....!!!! صد سال سیاه نمی خوام اختیار باشه.خدا اختیار رو آفرید که با اون ظلم و شر و ناتوانی خودشو توجیه کنه و به رخ بکشه؟؟؟؟
شما مثل همه مذهبیون برای توجیه بسیاری از بی منطقی ها پای اختیار رو وسط میشکید بدونه اینکه حواستون باشه توجیه باید منطقی و عقلانی باشه.وجود اختیار توجیه نمی کنه این امرو که من صد سال هم به خدا فحش بدم همونجوری زندگی می کنم که صد سال به خدا فحش ندم و خدا منو که بهش صد سال فحش میدم مشاهده کنه راست راست و عکس العملی نشون نده.

از طرف دیگه آیا شما که کار زشت و گناه انجام میدید از برای این نیست که میدانید که کار زشتتون دارای مجازات اخرویه؟؟آیا این اطلاع شما از مجازات منافاتی با اختیار شما نداره.چون شما میدونید که در آخرت مجازات میشید دیگه به سمت گناه نمی رید.خوب اینجا هم میشه گفت دیگه اختیار یک چیز بیخودیه!!!و ما همگی عین یک حیوونیم چون اختیار نداریم و از برای اینکه در آخرت مجازات میشیم کار زشت انجام نمی دیم
     
  ویرایش شده توسط: naashenas   
مرد

 
remove: راده؟کو قدرت اختیار؟اگه هر کسی بدونه که بعد هر کار اشتباهی مجازات میشه حتما سمتش نمیره.پس قدرت اختیار نداره.مث یه حیوون میشه با این تفاوت که میتونه اشتباه کنه گناه کنه ولی نمیکنه چون میترسه.خودت یکم فکر کن...
به قول بزرگی شما در پذیرفتن دین خود اختیار دارید اما اگر نپذیرفتید شما را به جهنم میبریم !
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
remove: دوست عزیز این عقل شماست که اینطور فکر میکنه
دوست گرامی اولن بشناس با کی داری صحبت میکنی و بعد راجع بهش قضاوت کن ! من سالهاست در فلسفه و منطق و تاریخ اسلام و ایران باستان و تاریخ ادیان مطالعه کردم و میکنم ! و حتی با نام ناشناس یکی دو کتاب در اینترنت منتشر کردم ! بنا بر این فکر نکن با کسی روبرو هستی که از سر تنبلی که نماز نمیخونه پس خدا رو هم انکار میکنه !

نکته دوم اینکه این جملات از من نبود و یهو تو خونه به ذهن بنده ظهور نکرده ! اگه به خودت یکم سختی میدادی یه سرچی میزدی میدید این جمله های پروفسور استیون هاوکینگ بزرگترین فیزیک دان حال حاضر کره زمین هست که شما براتون مسخره به نظر میرسه البته نظرت محترمه تا زمانی که به من یا هر کسی توهین نکردی ! اما در مرحله سوم باید عرض کنم در دنیای امروز یکی از بی معنی ترین دلایل اثبات وجود خدا که اکثر فلاسفه امروزی به اون دیگه استناد نمیکنند قانون علت و معلوله ! طاهرن شما در جریان نیستی
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
remove: حالا اثبات وجود خدا رو از نظر قانون علت و معلول میگم(اگه بفهمید):
بنده بار ها و بارها این برهان رو مطالعه کردم و باز هم به همان صحبت جناب پروفسور رسیدم ! دوست گرامی برای اینکه بقیه دوستان هم متوجه شوند که این همه کلمات عربی و نا مانوس به چه معنیست بنده همینجا کل صحبت های شما رو در یک جمله به زبان ساده خلاصه میکنم و سپس نقد خود را مینویسم :

برهان علت و معلول به زبان ساده :

در ميان پديده ها سلسله أي از علل وجود دارد، و چون تسلسل علل ممكن نيست، بايد علت نخستيني وجود داشته باشد. اين علت نخستين خداست.

متاسفانه ما عادت داریم مسایل را پیچیده کنیم، و نه تنها چیزی که پیچیده نباشد را بی دلیل بی ارزش می دانیم، که چیزهای پیچیده را نیز بی دلیل با ارزش می دانیم !

پذيرفتن اينكه پديده أي مي تواند بدون علت باشد مشكل است. بسيار مشكل. ما عادت داريم اينگونه انتظار داشته باشيم كه هر چيزي نياز به علتي داشته باشد. براي علل آن جستجو مي كنيم و آنها را مي يابيم، و اگر هم موفق نشويم، گناه آن را خود به گردن مي گيريم و ايرادي از اصل عليت نمي گيريم. ولي اصل عليت از كجا آمده است ؟ چه اثباتي براي آن داريم ؟

برای انکه به قول شما بپذیریم هر ممکن الوجودی به ذات موجودیت ندارد پس نیاز به علتی دارد و چون دور تسلسل باطل است نیاز مند واجب الوجود ازلیست باید بپذیریم که اصل علیت یا همان برهان علت و معلول شما جهان شمول است . به عبارت دیگر در رابزه با تمام ممکن الوجود ها صدق میکند .

اگر كسي ادعا كند كه عليت جهان شمول نيست، و برخي چيزها مي توانند بدون علت باشند و در نتيجه زنجيره ي علتها تشكيل نمي شود كه لازم باشد براي فرار از تسلسل، از آن وجود خدا را نتيجه بگيريم، ممكن است ادعايش را چندان خوش نداريم، چرا كه تصور چيزي فاقد علت بسيار دور از ذهن مي نمايد.

اين برهان هم مانند بسياري ديگر از برهانها، گرفتار مشكل تحليل موضعي ست. فرض كنيم برهان درست باشد. ) فرض محال ممکن است )

فرض كنيم اصل عليت جهانشمول باشد.یعنی هر معلولی علتی داشته باشد

بسيار خوب، حال سوال اساسي را مي پرسيم : علت خدا چيست ؟

اگر قرار باشد خدا علتي داشته باشد، از خدايي خود بركنار مي شود. پس اين جواب ممكن نيست.

هم به آن خاطر، هم به اين دليل كه اگر علتي داشته باشد، علتش هم بايد علتي داشته باشد و باز تسلسل به وجود مي آيد.

در حالي كه ما براي فرار از تسلسل فرض خدا را پذيرفتيم. پس خدايي كه علت داشته باشد در اين برهان به هيچ وجه قابل قبول نيست، زيرا نمي تواند به مقصود اصلي كه رفع تسلسل است بيانجامد.


حالا

اگر قرار باشد خدا علتي نداشته باشد چطور ؟ اين حالت به اين معناست كه عليت جهانشمول نيست. يعني چيز يا چيزهايي وجود دارند كه نياز به علت ندارند.

ولي يكي از مقدماتي كه باعث شد به فرض وجود خدا برسيم جهانشمول بودن عليت بود
. اگر عليت جهانشمول نباشد، باز هم زنجيره أي كه تصور مي كرديم ما را به خدا مي رساند تشكيل نمي شود.

پس چه مي شود ؟

تحليلي كاملتر در مي يابيم اين ايده كه براي رفع تناقض ساخته شد، خود نيز گرفتار آن تناقض است.

به قول شما اجتماع نقیضین ! و این امری محال است ! چطور راجع به هر چیزی علت و معلول بر قرار است اما راجع به خدا بر قرار نیست ؟ ( این با توجه به این موضوع است که ما هنوز موجودیت خدا را اثبات نکرده یم و در مراحل اولیه اثبات به سر میبریم ).

نتيجه گيري درست اين است كه تصور عليت در شكل جهانشمول آن ممكن نيست. دست كم بدون پذيرفتن تسلسل امكان ندارد. عليت نميتواند جهانشمول باشد. اگر جز اين عمل كنيم، به تناقض مي رسيم، و اين برهان اين تناقض را دست آويزي براي رسيدن به خدا قرار داده است، در حالي كه اگر بعد از اين نتيجه گيري باز هم تحليل را ادامه دهيم، ميبينيم كه باز هم تناقض وجود دارد. پس تناقض اوليه در فرض وجود جهاني بي خدا نبوده است، در تصور ما از عليت بوده است.

تصور جهاني كه علت نداشته باشد براي همه ي ما سخت است. ولي پاسخي هم براي آن نداريم. افسوس كه حتا تصور خدا نيز پاسخ اين مسئله ي بغرنج نيست. اگر شما قصد داشته باشی از اين ابهام فرار كنی، نميتوانی به خدا برسی و هيچكدام به جايي نمي رسيم.
تنها نتيجه أي كه ميتوانيم بگيريم اين است كه بعضي چيزها را نمي دانيم، بعضي چيزهاي شگفت انگيز وجود دارد، و اينكه برخي ايده هاي فكري ما نياز به اصلاح دارند.

حالا به قول بیان شیرین شما ... اگر بفهمید ..

پاینده باشید .
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
remove: حالا اثبات وجود خدا رو از نظر قانون علت و معلول میگم(اگه بفهمید):
یکی می تونه به من توضیح بده که واجب الوجود بالذات یعنی چی؟ یعنی چی که وجود جزء ذات یک موجود باشد؟ و همچنین مگر وجود یک صفت است؟ مثلا این جسم پلاستیکی است، آبی است و وجود دارد؟!!
در مورد مثال هایی که میزنن مثل این که شوری در ذات نمک است باید عرض کنم که شوری نمک به خاطر نحوه شکل گیری بلور نمک از اتم های سدیم و کلر است، در نتیجه اگر بنا به گفته شما وجود هم جز ذات خدا است، پس خدا هم باید از اجزایی تشکیل شده باشد و همچین خدا، خود برای جمع شدن اجزایش نیاز به علت دارد.
     
  
مرد

 
rahgozar72: مثلا این جسم پلاستیکی است، آبی است و وجود دارد؟!!
تا آنجا که من از این و او پرسیدم و اندک مطالعه داشتم فهمیدم که منظور گروهی این است که واجب الوجود شعوری است که وجود دارد که این شعور وجودش را از غیر نگرفته.یا گروهی هم نگویند یک شعور است ولی می گویند یک چیزی هست خلاصه یا علت العلل است که وجودش از غیر نگرفته
وجود به نظر صفت نیست قطعا همچنین یک مفهوم یا یک شی نیس... می گویند خدا شعور است و وجود دارد...
حال این شعور که می گویند چیست و از کجا به این نتایج رسیدند و یا این علت العلل که خدا می نامندش چیست راستش خدا خودش بهتر می داند ما نمی دانیم.حالا ما نمی دانیم اصلا چرا در موردش حرف می زنیم
و من تا اونجا که فکر کردم دیدم هیچگونه اظهار نظری نمی توان در مورد علل الععل یا واجب الوجودی که یر زبان می آوریم اصلا در صورت وجود داشتنشان داد و باید در موردشان اظهار نظر نکرد اینجوری
الان شما چیزی از حرفام فهمیدید.من فکر نکنم...قضیه خدا همینه دیگه...فکر می کنم قرار نیست چیزی بفهمید
rahgozar72: در مورد مثال هایی که میزنن مثل این که شوری در ذات نمک است باید عرض کنم که شوری نمک به خاطر نحوه شکل گیری بلور نمک از اتم های سدیم و کلر است، در نتیجه اگر بنا به گفته شما وجود هم جز ذات خدا است، پس خدا هم باید از اجزایی تشکیل شده باشد و همچین خدا، خود برای جمع شدن اجزایش نیاز به علت دارد.
یا می توان گفت شوری نمک در واقع نامیست که ما به یک نوع واکنش مغزی خود(سیگنالهایی که از زبان که با نمک تماس پیدا کرده به مغر رفته و پردازش شده و الی آخر)می دهیم.شوری خارج از ذهن ما وجود ندارد.در خارج از ذهن ما یک سری اتم های سدیم وکلر وجود دارد که با یک الگوی معین کنار هم قرار گرفته اند همین.شوری وجود ندارد.وقتی شوری خارج از ذهن ما وجود ندارد پس اصلا وجود ندارد در واقع...اوهوم دقیق نمی دونم...البته این سخن شما حالا یک مثال بود مهم نیست...گویا متکلمان اعتقاد دارند واجب الوجوب خلاصه یک چیزی هست که این یک چیزه وجودش را از غیر نگرفته...حالا این یک چیزه چی هست...اصلا به نظرم سوال مسخره ای هست و من پاسخ درستی براش پیدا نکردم و از متکلمان می شنوم که می گویند یک شعور است که این دنیا به این منظمی را آفریده!!!!!! می دونید متکلمان خدا خلاصه آأم فرض کردن یکجورایی...با فلسفه بافی گویا...پس واجب الوجوب تقریبا انسانیه که وجودشو از غیر نمی گیره یا نگرفته
خلاصه کسی کمکی از دستش برمیاد...خواهشن دریغ نفرماید....
     
  ویرایش شده توسط: naashenas   
مرد

 
BHoffman: سوال: چرا جهان نمی تواند خود به خود به وجود نیامده باشد؟

هر چیز به وجود آمده توسط شخصی ساخته شده. حالا آن شخص مخترع میتواند از لحاظ عقل آدمی باشعور یا بی شعور باشد .

سوال: خدا را چه کسی آفریده است؟
آنها که رباط ساختند . در مغز رباط میتوانستند بنویسند که پروردگارشان را که آفریده.

سوال: خداوند از اول چی وجود داشته؟
آنها که به وجود آمدند همیشه فکر به وجود آمدن خالق خود را دارند .

سوال: خدا چرا ما را آفریده است؟
مخترعان که رباط را میسازند و در مغز آنها مینویسند که برای ما یک ریز تراشه که با دست انسان نمیشود ساخته شود
و انسان به ریز تراشه نیاز دارد و این نیاز کاملا دو طرفه است . مثل پادشاه کشوری که بر سر تخت پادشاهی مینشیند
و بر روی آینه به خود امر و نهی میکند.


و در آخر : اینکه میگویند خدا هست یا نه ؟ باید گفت که خدا یا هر موجود دیگری .هست ولی موجودیست نفهم و
بیشعور از منطق آدمی . و ارتباط فهمی بین خدا و موجودش نیست که تناقض در تمام کتاب تاریخ ادیان
وجود دارد . وآن رباطاتی که از خدا هستند و به آنها لقب فرشته داده اند مثل یک گوساله ای که انسان را از اول
تا آخر به دور خود پیچانده اند و یک ورق امتحانی پر معادلات ۳ مجهولی که هیچ وقت حل نمیشود به فکر و مغز
انسان ملکه کرده اند.

از نظر فضایی : زمین که یک کره ی خاکی است و در فضا است . موجودات داخل آن به فضاپیمایی میروند. در حالی که
خودشان موجودات فضایی به نام انسان هستند. هر چیز که وجود دارد . جایگاهی هم دارد ؟ خوب اگر وجود خدا
به اثبات برسد . جایگاهش کجاست ؟ هر انرژی و هر بار الکترونی وزن هم دارد .
آنها که درون چاله و چاه تاریک هستند و لامپ روشن میکنند و به فکر بالا آمدن نیستند چون جهان خود را آنجا میبینند
چرا که بر پای آنان زنجیر بستند و محدود به نام بینهایت
که اگر بینهایت برای انسان نباشد . چاه و چاله تاریکمان مثل فضای تاریکیست که تمام کرات و اجرام در آن هستند.
====================



naashenas: واجب الوجود شعوری است که وجود دارد که این شعور وجودش را از غیر نگرفته.
منظورم اینه که چرا باید موجودات رو به واجب الوجود و ممکن الوجود تقسیم بندی کنیم؟ چطور میشه که یه موجود، موجود بودنش واجب باشه؟ یعنی چطور ممکنه نبودنش متصور نباشه؟
همچنین اگه خدا قادر مطلق است پس نباید واجب در موردش متصور باشد، یعنی اگر وجود خدا واجب است، پس خدا نمی تواند که نباشد که با قادر مطلق بودن خدا در تضاد است.
     
  
صفحه  صفحه 8 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
مذهب
مذهب

اثبات علمی: چرا خداوند خالقی ندارد؟

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA