|
این داستانی که تعریف میکنم کاملا واقعیه.من متاهل هستم و اسم زنم آیدا هست.آیدا یه دوست داره به اسم سمیرا.ما توی یه اپارتمان 3 طبقه زندگی میکنیم.ما طبقه 3 میشینیم. واحد زیر ما فاطمه خانم و شوهرش و دخترش زندگی میکنن که آیدا با فاطمه خانم و دخترش اصلا رابطه خوبی نداره و ازشون خوشش نمیاد چون خیلی فضول هستن.اون روز سمیرا اومده بود خونه ما.سمیرا خیلی اندام خوش فرم و کون گنده ای داره و کاراته هم کار میکنه.آیدا که اعصابش خرد بود به سمیرا گفت چه کار کنیم حال فاطمه رو بگیریم.سمیرا گفت بیارش خونتون یا بریم پیششون من خودم یه نقشه خوب دارم.به بهونه کاراته حالشون رو میگیریم.این رو هم بگم که فاطمه خانم و دخترش هر دو جودو کار بودن.آیدا گفت نمیشه اینها جودو کارن.دهنمون رو سرویس میکنن.سمیرا گفت فاطمه رو تنهایی بکشون اینجا.هر کاری هم اون لحظه گفتم انجام میدی آیدا!!!!آیدا گفت میخایی چه کار کنی؟سمیرا گفت میخوام با کف پاهامون صورتش رو له کنیم و با بوی کف پاهامون خفشون کنیم ولی اول باید فاطمه رو تنهایی گیر بیاریم.من تعجب کرده بودم که چرا سمیرا میخواست این جوری حالشون رو بگیره!!!آیدا هم با تعجب گفت:وا.....که چی بشه؟چه فایده؟سمیرا گفت:خر.....خوب عکس هم میگیریم ازش.بعد اگر حرفی زد میگیم عکس ها رو نشون زن های همسایه های دیگه میدیم.که همه بفهمم چقدر ذلیل شدی زیر کف پاهامون.آیدا گفت راست میگی....این جوری دیگه دهنش بسته میمونه.من گفتم خوب من چه کار کنم.سمیرا گفت تو برو توی اتاق از بالای پنجره شیشه ای اتاق نگاه کن اگر تونستی عکس و فیلم هم بگیر. ما خودمون ازش عکس میگیریم ولی اگر خاستی تو هم بگیر.آیدا گفت سمیرا حالا پاهات بو میدن که فاطمه با بوی کف پاهات خفه بشه؟سمیرا گفت:اتفاقا 2 روزه پاهام رو نشستم.بعد کف پاش رو اورد بالا و گذاشت روی بینی آیدا!!!!!آیدا گفت:اوف.....فف.....چه بوی عرقی میدن کف پاهات.فاطمه خفه میشه بیچاره.آیدا گفت من دیروز حموم بودم بزار یه یک ساعت پاهام توی کفش های قدیمی باشه که بو بگیره.تو هم پاهات رو بکن توی کفش که بوش بیشتر بشه.خلاصه آیدا و سمیرا 1 ساعت پاهاشون رو توی کفش نگه داشتن بعد آیدا رفت در خونه فاطمه و اوردش اونجا.همین که فاطمه نشست رو مبل سمیرا پاهاش رو دراز کرد روی میزی که جلوش بود.فاطمه به آیدا گفت:معرفی نمیکنی دوستت رو.آیدا سمیرا رو معرفی کرد.فاطمه گفت کاری با من داشتین که گفتین بیام اینجا؟سمیرا گفت شما جودو کار میکنین واسه همین من میخوام از شما کمی جودو یاد بگیرم.من هم بهتون کاراته یاد میدم.فاطمه گفت باشه فردا بیا کلاس بهت یاد میدم.سمیرا گفت همین الان میخوام یاد بگیرم چون جلوی یکی از دوستام گفتم جودو بلدم نمیخوام کم بیارم.خلاصه فاطمه حرکات دی آشی هارای و آشی گروما رو به سمیرا یاد داد.سمیرا هم گفت من ضربه کف پا به صورت رو بهتون یاد میدم.فاطمه گفت من نمیخوام یاد بگیرم نیازی نیست.سمیرا دسته فاطمه رو گرفت و کف پاش رو گذاشت روی دهن فاطمه و گفت:اینجوری.فاطمه که فقط چشماش معلوم بودن دهنش رو از کف پای سمیرا جدا کرد و گفت:باشه یاد گرفتم.بسه.در این لحظه سمیرا یه ضربه محکم با کف پا به دهن فاطمه زد و فاطمه افتاد روی زمین.سمیرا به آیدا گفت با روسری دست و پاش رو ببندیم زود باش.آیدا و سمیرا دست و پاهای فاطمه رو به زور بستن.بعد 2 تایی کف پاهاشون رو گذاشتن روی صورت فاطمه و شروع کردن عکس و فیلم گرفتن.فاطمه هم با التماس میگفت:ولم کنین خفم کردن!این چه کاریه دیگه!پاهاتون بو میده!!!!آیدا کف پاش رو مالید روی دهن و بینی فاطمه و گفت:دیگه فضولی میکنی؟بو بکش......اومممم......بو کن......و با بوی کف پاهام خفه شو.آیدا به سمیرا گفت تو پاهات رو بردار بزار من کامل خفش کنم بعد تو.سمیرا رفت و کفش هاش رو اورد و پوشید تا پاهاش بوی بیشتری بگیره.آیدا کف پاهاش رو روی صورت فاطمه فشار میداد و فاطمه داد میزد صورتم له شد!!!!چه بوی......اوفففف.....خفه شدم.سمیرا پاهاش رو از کفش در آورد.من از اون بالا میدیدم که پاهاش خیسه عرقه و برق میزنه.سریع کف پاهای خیسه عرقش رو گذاشت روی صورت فاطمه.فاطمه یه لحظه هیچ صدایی ازش در نیومد.چند ثانیه بعد گفت:اوفففف.......چه بوی عرق کف پایی.....!!!!!!بسه.......صورتم خیس شد سمیرا!!!!!تو رو خدا بسه!!!گوه خوردم.آیدا خانم دیگه کاری باهاتون ندارم. سمیرا هم صورت فاطمه رو با کف پاهاش ماساژ میداد و میمالید و عرق کف پاهاش رو روی دهن و بینی فاطمه میمالید.وقتی پاهاش رو از روی صورت فاطمه برداشت صورت فاطمه سرخ و خیس شده بود.من توی اتاق کیرم سیخ شده بود و آبم داشت میومد.آیدا که داشت فیلم میگرفت به سمیرا گفت بسشه دیگه.گناه داره.فاطمه به نگاهی مظلومانه از زیر کف پاهای عرقی سمیرا کرد و گفت:تو رو خدا بسه!!!!سمیرا به فاطمه گفت:باشه تمومش میکنم ولی برای اینکه درسه عبرتی بشه برات اول کف پاهامون رو باید لیس بزنی تا این فیلم و عکس ها رو به همسایه ها نشون ندیم و آبروت رو نبریم.فاطمه گفت مثلا به کی نشون میدین؟آیدا گفت:زن همسایه طبقه پایین یا دخترت!یا همسایه روبرویی که خیلی با جینگین.فاطمه اول شروع کرد به التماس ولی آخرش مجبور به این کار شد.آیدا و سمیرا به سینه خوابید روی زمین و فاطمه رفت جلوی کف پاهاشون و شروع کرد به لیسیدن.اول همش کف پاهای آیدا رو میخورد و اصلا طرف کف پاهای سمیرا نمیرفت.سمیرا گفت:چرا از عرق کف پاهای من نمیخوری؟ فاطمه گفت:تو رو خدا!!!تو پاهات خیلی بو میدن و عرقش تنده!این حرف و که زد سمیرا گوشیش رو برد روی حالت فیلم برداری و داد دست آیدا و صورت دو زانو نشست و صورت فاطمه رو برد بین کف پاهاش و کونش و نشست روی سره فاطمه جوری که صورت فاطمه روی کف پاهای سمیرا بود و پشت سره فاطمه زیره کون سمیرا.سمیرا گفت کف پاهام رو قشنگ میلیسی و میخوری تا بزاریم بری.فاطمه هم به ناچار کف پاهای سمیرا رو میخورد و عرق کف پاهاش رو قورت میداد.وقتی فاطمه بلند شد دیدم صورتش خیسه عرق کف پاهای سمیرا و زنمه .این داستان حدود 1 ساعتی طول کشید و فاطمه وقتی میخواست بره گفت:خدا لعنتتون کنه.آیدا خانم مطمعن باش جبران میکنم.آیدا و سمیرا هم گفتن تو برو فعلا صورتت رو بشور که بوی کف پ میده و دو تایی زدن زیره خنده.خلاصه فاطمه رفت و من اومدم بیرون و با هم نشستیم عکس ها و فیلم ها رو تماشا کردیمو میخندیدیم.نیم ساعتی گذشت که زنگ خونه به صدا در اومد.از چشمی در نگاه کردم دیدم فاطمه و دخترش و دو تا زن جوون دیگه همراهشن.من رفتم توی اتاق از بالای در نگاه میکردم.آیدا در رو باز کرد.دیدم دختر فاطمه کف پاش رو از کفش در اورده بود و با جورابای کثیفش زد توی دهن آیدا و رفت بالای سره آیدا و جورابش رو در آورد و کرد توی دهن آیدا و نشست روی شکم آیدا و کف پاهاش رو گذاشت روی صورت زن من!!!!!بقیه هم که اومدن توی خونه و سمیرا رو گرفت زیره مشت و لگد.دو تا زن جوون با فاطمه خانم بودن!دو تاشون اندام های خوش فرم و خوشکل بودن.سمیرا رو گرفتن و خوابوندن روی زمین.فاطمه گفت این ها خواهر شوهرام هستن.حالا درسی به دوتاون میدیم تا دیگه از این گوها نخورین.دختر فاطمه که 20 سالی داشت دمه دره خونه آیدا رو گرفته بود و با کف پاهاش داشت خفش میکرد و آیدا داد میزد:بوی عرق میده!!!!اوف....ففف....بلند شو دختره پررو کثافت جنده گوه!!!!این حرف رو که زد دختر فاطمه که اسمش بیتا بود با جفت پا فشار داد روی صورت زنه بیچاره من و صورتش رو له کرد.بعد جوراباش رو دوباره کرد توی دهنه آیدا و با کف پاهاش میکوبوند توی صورتش!!!!این طرف نمیدونین داشتن با سمیرا چه کار میکردن!!!!!فاطمه داشت با گوشی فیلم میگرفت و دوتا خواهر شوهراش با کف پاهاشون صورت سمیرا رو خفه میکرد و زبونه سمیرا رو میمالوندن کف پاهاشون!!!سمیرا هم عرق پاهاشون رو میخورد.من توی اتاق آبم اومد و ریخت توی شلوارم!!!!فاطمه از به سمیرا گفت:نگاه کن توی دوربین و از مزه کف پاهاشون بگو!سمیرا گفت:گوه نخور کثافت!!!!مزه عرق میده دیگه!!!!ولم کنین.گوه خوردم.فاطمه گفت:فعلا باید کف پا بخوری.سمیرا هم میلیسید و میخورد و خواهرشوهرهای فاطمه هم میگفتن:پاهامون بو میدن؟آخه 3 روزه دانشگاه کلاس بودیم و پاهامون بدون جوراب توی کفش بودن حموم نرفتیم.سمیرا گفت:خیلی بو میدن!!!!مزه و بوی برنج ایرانی میدن!!!!!!این حرف و زد و همشون زدن زیر خنده.اون طرف هم آیدا داشت زیره پاهای چرکیو عرقی بیتا دختره فاطمه جون میداد.بیتا جوراباش رو از دهنه آیدا در آورد و برد سمت سمیرا و کرد توی دهنه سمیرا.بعد خواهر شوهرهای فاطمه بلند شدن و شلوارشون رو در آوردن!!!!!وای چه کون هایی داشتن.کیرم باز سیخه سیخ بود!!!آیدا گفت میخوایین چه کار کنین؟فاطمه گفت:حالی ازتون بگیریم که مرغ های آسمون به حالتون گریه کنن!!!دیدم آیدا و سمیرا رو خوابوندن کنار هم و دو تا خواهرش شوهرهای کون گنده فاطمه نشستن روی صورت آیدا و سمیرا!!!!!آیدا که توی کون بزرگشون گیر کرده بود اصلا صورتش معلوم نبود و صداش توی کون بزرگش خفه میشد.سمیرا هم به زور داشت از کونش میخورد و صورتش خیسه عرقه کون بود.فاطمه هم داشت فیلم میگرفت و میخندید.فاطمه گفت:میدنین به این میگن فتیش!!!!فتیش کون و کف پا!!!!خواهرشوهرهای گلم سمیرا رو بیشتر خفه کنید چون کف پاهاش رو خیلی به خورده من داد!!!!آیدا رو بدین به بیتا با همون عرق کف پاهاش خفه بشه!!!خواهرشوهرهای فاطمه بلند شدن و کف پاهاشون رو روی صورت آیدا نگه داشتن و خفش کرد بعد گفتن بیتا حالا تو بیا.بیتا دوباره نشست روی شکم آیدا.یکی از پاهاش رو گذاشت روی صورت آیدا و اون پاش رو کرد توی کفش که عرق کنه.سمیرا هم داشت از کون بزرگ و عرقی خواهرشوهرهای فاطمه میخورد و با التماس میگفت:اه......مزه شور میده......اوففففف......بوی عرق و کون میده.....خواهش میکنم بسه.بسه.بسه.فاطمه گفت:پس میخوای بوی گل بده؟؟؟؟بوی کون رو استشمام کون!!!1کون گنده خواهرشوهرهام.خاهرشوهرای فاطمه یه نگاهی به فاطمه کردن و خندیدن!!!بیتا هم اون پاش رو از کفش در آورد و میمالوند رو صورت آیدا و به آیدا میگفت:بو بکش.....اوممممم.....چه بویی میده؟آیدا هم که خوشحال بود از کون اون دوتا خلاص شده به همین راضی بود و بو میکشید و گاهی میلیسید و عرق کف پاهای بیتا رو میخورد.حدود 1 ساعت صورت زن من و دوستش رو با عرق کون و کف پاهاشون خیس کردن و دهنشون پر از عرق کون و پاهاشون کردن و بلندشدن رفتن و وقت رفتن آیدا و سمیرا صورتشون سرخ بود.فاطمه گفت:دیگه نبینم از این غلط ها بکنین!!!بعد رفتن.من توی اتاق موندم بیرون نیومدم آخه کیرم سیخه سیخ بود.آیدا به سمیرا گفت:خاک برسرت با این نقشت کثافت جنده!سمیرا هم که اعصابش خورد بود اول اومد در اتاق رو روی من قفل کرد.من پریدم بالای شیشه اتاق دیدم سمیرا داره با کف پاهاش میکوبونه توی صورت آیدا و میگه:کی جنده ست؟؟؟بعد آیدا رو خوابوند و کف پاهاش رو اول کرد توی کفش و با کفش گذاشت روی صورت آیدا و گفت:به خاطره تو آشغال از کون دو تا جنده خوردم!!!!بعد از 5 دقیقه پاهاش رو از کفش درآورد و مالید روی صورت زن بیچاره من!!!!آیدا هم داد میزد و التماس میکرد:خفه شدم........اوففففف......چه بوی گندی میده.......عرق کف پاهای اون ها بهتر بود......اوففففف......خیلی بو میده سمیرا........بسه..........گوه خوردم.سمیرا گفت:به قول فاطمه فعلا باید عرق کون و پا بخوری!!!!آیدا گفت:تو رو خدا کون دیگه نه!!!!!در همین حین سمیرا شلوارش رو در آورد و نشست روی صورت آیدا!!!!!آیدا داد میزد:کون بو گندوت رو از روی صورتم بردار سمیرا جنده!!!!!اوففف..........بوی گوه میده..........اوفففففف........عرق کونت بوی گوه میده!!!!! بعد از نیم ساعت که سمیرا کون و پا داد به خورد زنه من ساکش رو برداشت و گفت دیگه من دوستی به اسم آیدا ندارم.آیدا نگاش کرد و گفت خیلی پررویی جنده!من رو جلو شوهرم گاییدی حالا طلبکاری؟؟؟دوباره سمیرا اومد جلو آیدا و پاهاش گذاشت روی صورت آیدا!!!!!آیدا گفت باشه گوه خوردم از کونتم که خوردم.بسه!!!!سمیرا تمومش کرد و با کف پاش محکم زد توی دهن آیدا و آیدا رو پرت کرد اون طرف و بدون خداحفظی رفت.آیدا اومد در رو روی من باز کرد.دیدم صورتش سرخه سرخه و داره گریه میکنه.منم گفتم تا تو باشی از این کارا نکنی!آیدا گفت:نامرد نیومدی نجاتم بدی؟گفتم جلو زن مردم میومدم که فتنه میشد!!!!
|