انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 22 از 94:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


مرد

 
کردن کون حديث

سلام اسم من حميد است من 18 سالمه و در تهران زندگي ميکنم من زياد اهل دختر بازي نبودم تا اينکه يه روز دوستم علي بهم گفت من با دوست دخترم تو پارک قرار دارم بيا تا با هم بريم که مشکلي پيش نياد من گفتم باشه وقتي رسيديم تو پارک ديدم به جز مريم(دوست دختر علي ) يک دختر ديگه هم تو پارک علي گفت فکر کنم دوست سارا است و بعد علي رفت پيش سارا و من هم رفتم آن طرف پارک و روي يک نيمکت نشستم داشتم با گوشيم ور مي رفتم ديدم يک دختره از جلوم رد شد سرمو که بالا آوردم ديدم دوست سارا است خيلي خشکل بود پيش خودم گفتم يعني ميشه من پا اينو بگيرم گفتم بزار وقتي علي آمد ميگم که شمارشو از سارا بگيره برام خلاصه علي که آمد موضوع باهاش درميان گذاشتم اون هم به سارا گفت بعد چند روز ديدم گوشيم زنگ مي خوره شماره غريبه بود گوشي ورداشتم ديدم صداي يک دختره بعد سلام کردن دختره گفت من حديثم دوست سارا اين که گفت من خيلي خوشحال شده بودم..... خلاصه نزديک 2 ماه با هم دوست بوديم و و اون خيلي به من وابسته بود من هم خيلي تو نخش بودم که بکنمش ولي موقعيت جور نمي شد تا اينکه پدر بزرکم مرد وپدر و مادرم مجبور شدن برن شهرستان من هم که کلاس داشتم نمي تونستم برم براي همين خونه موندم خونه .....به مخم زد که حديثو بيارم خونه و کارو يکسره کنم ساعت 4 بعدازظهر بود که زنگ زدم به حديث و گفتم ميتوني بياي خونمون اون خيلي به من اطمينان داشت براي همين قبول کرد و حدود ساعت4.30 بود ديدم داره صداي زنگ خونه مياد از تو ايفون نگاه کردم ديدم حديثه در را براش باز کردم وقتي آمد دم در يه لب ازش گرفتم و بهش گفتم بفرما داخل گلم اون آمد داخل نشست ماهواره را براش روشن کردم زدم کانالpmc music و خودم هم رفتم تو آشپزخونه و کمي ميوه وتخمه و... انها براش آوردم و نشستم پيشش ديدم روسري و مانتوشو خودش در آورده بود يه تاپ صورتي داشت و يک شلوار لي تنگ کمي کس و شعر بعد دستمو اناختم گردنش کمي با گوشش بازي کردم ديدم نه خودش خوشش مياد بعد دست کشيدم روي رون هاش بهش گفتم حديث ورزشکاري تعجب کرد و گفت چطور؟ گفتم آخه خيلي هيکل زيبا و جذابي داري ديدم خنديد و چيزي نگفت من هم باز دستمو انداختم دو گردنش وشروع کردم به بازي کردن با لاله گوشش بعد يواش يواش دستمو گذاشتم روي شانه اش و اونو ميماليدم کم کم ديدم حميد يک چشم(کيرم) هم داره از خواب بيدار ميشه ديدم حديث يه نگاهي به کيرم کرد و خنديد منم از فرصت استفاده کردم و دستمو بردم و سينه هاشو گرفتم واي عجب سينه هاي داشت حديث 17 سالش بود ولي سينه هاش نسبت به سنش بزرگ بود کمي سينه هاشو ماليدم حديث هم فقط چشاشو بسته بود و آه ه ه و اوه ه ه ميکرد منم شروع کردم به لخت کردنش تاپشو در آوردم واي چقدربدنش سفيد بود يه سوتين قرمز تنش بود رفتم سراغ شلوارش به زور شلوارشو در آوردم آخه خيلي تنگ بود واي چي ميديدم پاهاش سفيد و بدون يک مو رفتم سرغ لب هاش و شروع کرم به لب گرفنن واي چه حالي ميداد تو اوج شهوت بودم بعد رفتم سراغ سينه هاش و سوتين شو در آوردم و مثل وحشي ها شروع کرد به خوردن و ليسدن سينه هاش حديث هم ديگه آه و اوهش به ناله تبديل شده بود و ناله ميکرد و دستشو کرده بود تو شرتش و کسشو ميماليد منم بعد ازين که کلي سينه هاشو ليسدم رفتم سراغ کوسسسسسسسسسسش با دندونام لبه شرتشو گرفتم وکشيدمش پايين وايييييييييي چه کسي داشت تپل و سفيد بون هيچ موي مثل يه سگ حمله کردم به سمت کسش و با زبون ميليسيدمش واي چه حالي ميداد حديث هم سرمو گرفت بود وفشار ميداد به سمت کسش خيلي حشري شده بود کسش خيس خيس شده بود و منم هم همين طور داشتم ميليسدمش ديدم حديث پيراهن مو دراورد بعد خودمم هم شلوارمو در آوردم کيرم مي خواست شورتمو جربده شق شق شده بود ديدم حديث دست شو کرد تو شرتم و شروع کرد به ماليدن کيرم يک دفعه ديدم شورتمو در آورد و سر کيرمو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن من هم چشامو بسته بودم فقط حال ميکردم ديدم داره آبم مياد گفتم حديث ديگه بسه بريم سر اصل مطلب گفت باشه حميد جان قربونت برم فقط زود باش دارم ميمرم . خيلي حشري شده بود من رفتم بو آشبزخونه و يک شيشه روغن زيتون آوردم که زياد درد نکشه با روغن انگشتمو چرب کردم و شروع کردم به بازي کردن با سوراخ کونش بعد انگشتمو به زور کردم تو سوراخ کونش ديم آهي کشيد حق داشت آخه سوراخش خيلي تنگ بود ديدم کم کم داره کونش گشاد و آماده گاييدن ميشه بعد کيرمو با روغن زيتون چرب کردم و حديث را به حالت سگي در آوردم سرکيرمو گذاشتم دم سوراخ کونش کمي فشار دادم سرکيرم به زور رفت تو کونش از درد به خودش مي پيچيد کمي آرام آرام تلم زدم بعد با يک فشار تمام کيرم رفت تو کونش از درد داشت ميمرد کيرمو به همون حالت نگه داشتم تا جا باز کنه بعد شروع کردم به تلمبه زدن ديدم ديگه ناله نميکنه منم تلم زدن تند تر و تندتر کردم کيرم داغ داغ شده بود خيلي حال ميداد ديگه حديث هم درد نميکشيد و هي مي گفت بکن بکن يه وقت درش نياري جرم بده زود باش جرم بده حميد جان منم هم با شنيدن اين حرفها حشري تر ميشدم و تلم زدن تند تر و تندتر ميکردم ديگه داشت آبم مي آمد چندتا تلم زدم و کل آبمو با فشار تو کونش خالي کردم ديگه حال نداشتم کيرمو از تو کونش در آوردم واييييييييي سوراخش گشاد گشاد شده بود و همينطور آب کير از کونش بيرون ميزد کمي ازش لب گرفتم وازش تشکر کردم بعد کمکش کردم تا لباس هاوشو پوشيد و رفت خونشون بعد از اون روز ديگه هر وقت موقيت جور ميشد با هم حال ميکرديم. نظر بديد تا داستان کردن کون يک بچه خشکل براتون بنويسم خيلي با حاله تا چند روز ديگه آماده ميشه.
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
سکس با دوست پسر دوستم

قبل از اينک داستان عجيبم رو براتون تعريف کنم ميخاستم بگم چطور وقتي يه پسر مياد خاطره سکسيش رو تعريف ميکنه همه آقايون ميان پايينش کامنت به به و چه چه ميزارن اونوقت وقتي يه دختر داستانش رو مينويسه همه جنده خطابش ميکنن و ميخوان از ته دل بکننش؟آقايون يه کم ملايم باشيد لطفا...
آقا از اولاي داستانم خوشتون نيومد نخونيد که کار به فحش کاري نکشه.با تشکر مهتاب(آقا فحش نده ديگه)
ميخوام حاشيه نرم و خلاصه بنويسم و از چيزايي که دوست داريد بنويسم.

داستان از اينجا شروع شد که من و ارش دوست پسرم تصميم گرفتيم عسل دوست من(که ?ترم بود باهاش تو دانشگاه دوست شده بودم)روج با کاميار دوست ارش که تا به حال نديده بودمش دوست کنيم(چه دوست تو دوستي شد) تا واسه بيرون رفتنامون يه اکيپ ?تايي باشيم که بيشتر خوش بگذره.
با آرش ? ماهي ميشد دوست شده بودم ولي هنوز سکس نداشتيم.
بععععله واسه اينکه دست عسل و کامي رو بزاريم تو دست هم برنامه ي کوه ريختيم و ?تايي رفتيم کوه. چقدر وحشتناک بود وقتي من کامي رو ديدم از کونسوزي اين که همچين پسري قسمت عسل که من از هر نظر ازش سرتر بودم داشتم ميمردم و همش تو دلم حسرت مي خوردم و ميگفتم کاش جاي آرش کامي بي افم بود،خلاصه همون بالاي کوه عسل و کامي شماره رد و بدل کردن و با هم دوست شدن بعععله تو همون ديدار اول خب جفتشون تنشون ميخاريد حداقل عسل که اينطور بود چون مي دونم که خيلي حشريه(حالا بعد ميفهمين از کجا ميدونم)
خلاصه سرتون رو درد نيارم کون بندهحسابي اتيش گرفت،کامي يه پسر خوش قيافه تو دل برو قد متوسط و يه هيکل عالي خونواده دار و داراي يه ثروت ميشه گفت افسانه اي، عسل هم داشت با دمش گردو ميشکوند،البته ارش هم خيلي با مزه و جذاب بود وضع ماليشم خوب بود اما کامي مستقل و وقتش مال خودش بود و هميشه با عسل اين ور اون ور بودن ارش اما وابسته به خونواده و تيتيش ماماني و از اونجايي که من تهران دانشجو بودم و دور از خونواده و خونه ي مجردي داشتم اونم تنها از پسراي سوسول بدم ميومد که بايد ?? شب خونه باشن يکي مثل کامي ميخواستم و بلعکس عسل با ننه باباي تقريبا سخت گيرش زندگي ميکرد،اينجوري ما يه اکيپ ? تايي شديم و هر ?شنبه جمعه برنامه داشتيم يا خونه من يا خونه کامي يا باغ،کوه،خارج از شهر،بماند که با چه جون کندني ارش و عسل از خونوادهاشون اجازه بيرون موندن ميگرفتن.
توي اين شب نشينيا من هميشه حواسم به کامي بود و بهش خيلي ميرسيدم اونم هميشه از هيکل و رنگ پوست و قيافه من تو جمع صحبت ميکرد که اون ?تا از حسودي ميترکيدن ولي من واسش غش ميکردم،هميشه وقتي مشروب ميخورديم و ميرفتيم واسه رقص چراغارو خاموش ميکرديم و من و کامي حسابي ميماليديم به هم ديگه جفتمون واضح ميفهميديم که از هيکل سکسي هم چي ميخوايم چون نه من با کير کوچيک ارش حال ميکردم نه کامي با پوست عين ماست عسل،اينا رو بعدها بهم گفت که عسل از بس حشريه همون اول کار اورگاسم ميشه عين ارش،
اينجوري من و کامي تشنه سکس هم بوديم و مونده بوديم چيکار کنيم من از ارش دوري ميکردم اونم از عسل تا بهم بفهمونيم که طلبه ي هميم.
ماه ها ميگذشت و ما فقط تيکه مينداختيم بهم تا بلاخره من با ارش بهم زدم و کامي هم که فقط همينو مي خواست يه روز بهم زنگ زد و گفت ميخواد با يکي درددل کنه و عسل رو که ميگفت ادم حسابش نميکنم و فقط سکس پارتنرمه چون ميدونست جز اون با خيليها هست که درستم ميگفت من در جريان بودم،?ساعتي تلفني حرف زديم که کامي گفت اگه مايلي بيا خونه ي من مشروب بخوريم بخرفيم منم از خدا خواسته سريع رفتم حمام سيو کردم شدم مثل ايينه پوستم رو هم که برنز کردم واسه همين يه ست شرت و سوتين صورتي تور بند دار که فقط نوک سينه هام و پايين کسم رو پوشونده بود اونم با تور،راستي من ?? سالمه و کسم و سينه هام خيلي خوش فرم و تپله برخلاف هيکل و کمر باريکم،ارثيه.
يه تاپ صورتي خيلي باز تنم کردم و بنداي شورتم هم از شلوارم انداختم بيرون،موهامو هم تقريبا بلند بود محکم جمع کردم بالاي سرم که ابروهام کشيده شد بالا.سريع ارايش کردم و مانتو پوشيدم و کامي اومد دنبالم،وااااي در ماشين رو که باز کردم بوي ادکلن سکسيش روانيم کرد منو متفاوت با اون تيپ ديد هنگ کرده بودو يه کله ميگفت مهتاب تو همه چي تمومي هيکلت واقعا.... ادامه حرفش رو ميخورد.نگاهش رو که رو تنم حس کردم شرتم خيس شد تو عمرم اينقدر حشري نشده بودم اصلا من تين تريپي نبودم اخلاقم پسرونه بود،
رسيديم خونه جفتمون اب دهنمون رو به زور قورت ميداديم ولي به رو خودمون نمي اورديم و از هر دري حرف ميزديم مشروب ميخورديم گرم شد مانتوم رو در اوردم ديگه کامي رسما شق کرد نتونست جلوي خودش رو بگيره گفت سينههاتو عمل کردي؟گفتم نه گفت پس کار دست آرشه اينقدر خوش فرمش کرده ناراحت شدم گفتم اون حرومي همين که ميکرد تو اورگاسم ميشد کار به اينجاها نميرسيد گفت دست کار بلد نيافتادي خودم رو زدم به اون راه،اومد رو کاناپه کنارم نشست دستش ميخورد به بازوهاي لختم جفتمون حالمون افتضاح بود بهم گفت هميشه آرزوي اين لحظه رو داشته و به ارش حسوديش ميشده منم همينو گفتم بلافاصله لبش رو اورد روي لبم و بوسيدم پاشد اومد جلوم نشست داشتم از حشر و عشقم بهش ميلرزيدم اونم همينطور بغلم رد محکم سينه هام له شد لبم رو شروع کرد مکيدن يه مدت طولاني بي هيچ حرکتي فقط لب هم رو مک ميزديم انگار ميخواستيم همديگرو قورت بديم شوخي نبود نزديک به ?،? ماه فقط اين لحظه رو تحسم ميکرديم من شرتم خيس خيس بود اونم کيرش سيخ،بغلم کرد نشست رو صندلي منو هم گذاشت روي پاش،پاهام دور کمرش بود از رم شلوار با کسم کيره سفتش که مثل سنگ شده بود رو حس ميکردم ديگه حرف نميزديم يه ليس کوچيک زد بلاي سينه م جيغم در اومد کسم رو روي کيرش محکم فشار دادم اونم صداش در اومد حتي حال کردنشم با کلاس بود گفتم بايد حسابي بهش حال بدم تا بفهمه که من کجا و عسل کجا؟داشت با انگشتش اروم ميرفت زير تاپم تا به نوک سينم رسيد با يه عالمه عشوه و لوندي آهههههههي گفتم که گفت يکي ديگه از اين اهههها بگي اورگاسم شدما ولي من تصميمم اين بود که انقدر بهش حال بدم که غش کنه هميشه که نبايد پسرا فاعل باشن.اه موبايلش زنگ خورد عسل بود گفتم جواب بده،جواب داد و طبق معمول عسل باز خواستش ميکرد کامي هم گفت کارخونه ست و سرشم ميدرده منم داشته گردن و لاله ي گوشش رو مي خوردم و هي کسم رو از رو شلوار تاب ميدادم روي کيرش که داغيش از زير شلوارش حس ميشد اااااااخ که دلم داشت واسش غش ميرفت ? ماه انتظارشو ميکشيدم تازه عسل هميشه ميومد پيشم از سکسي بودن کامي حرف ميزدو خرابم ميکرد ميرفتم زير پتوم و با ياد کامي با خودم ور ميرفتم تا ابم بياد،کامي از حشر صداش ملرزيد عسلم تلفن رو قطع نميکرد من عمدا ااااه و اوووووووه کردم که دواشون شد که دختر باهاته اخ که چه حالي ميداد،کامي هم موبايلشو قطع و پرت کرد و گفت فداي سر مهتاب،ديگه طاقت نداشتم خودم تاپم و تي شرت اونو در اوردم پاشدم جلوش وايسادم نوک سينه هامو مالوندم انگشت سبابم رو کردم تو دهنم تف زدم و همينجوري که تو چشاش نگا ميکردم چشامو خمار کردمو دستمو کردم تو شلوارم و شروع کردم صدا دادن با يه دستم کسم رو ميمالوندم با يه دستم سينه هام چشاش داشت ميرفت همش ميگفت مهتاب بسه رواني شدم ولي من ميخواستم واقعا روانيم شه انگشتم رو مالوندم نوک سينه م جيغ زدم کسم رو مالوندم با اب کسم خيس شد رفتم جلو که لبشو ببوسم عين تشنه ها اومد جلو ولي سريع به جاي لبم انگشت کسيم رو گذاشتم دهنش وااااااااي چه ساکي زد انگشتم رو منم الکي صداي ارضا شدن رو در اوردم چشاش قرمز قرمز بود ديگه طاقت نيورد با يه حرکت بلندم کرد بردم تو اتاق محکم انداختم رو تخت وحشيانه شرت و شلوارم رو با هم در اورد منم بقيه لباساشو در اوردم سوتينم و هم در اوردم گرفتم تو دندونم خيس از عرق بود تو اون هواي سرد،هيچ حرفي با هم نميزديم پاهامو از هم باز باز کرد چند ثانيه کسم و نگاه کرد اومد رونم رو گاز گرفت جيغ زدم ديگه ابم نوک کسم بود انگار،بي تابي ميکردم سينه هامو ميمالوندم و بهش ميگفتم تو رو خدا منو بکن تا ته بکن جرم بده داد ميزدم رواني شد چنگ انداخت رو سينه هام واااااي چه خوردني ميکرد حرفه اي دورش رو ليس ميزد بعد يهو همشو ميکرد تو دهنش مک ميزد اااااااااااه ااااااااااههههه
خودم و کشيدم پايين به کير درازه نرمالش رسيدم گذاشتم لاي سينه هام از داغيش جيغم در اومد سينه هامو گرفتم و اونم کيرش رو ميمالوند روشون نزديک دهنم که ميرسيد يه ليس ميزدم حال ميکرد خودمم ابم داشت ميومد همينجوري،جلوش رو گرفتم داد زدم بکن تووووووووو
يهو در عرض يه ثانيه تا ته کرد تو ووووووووووووااااي خدا ااااااااههه ااااااه گفتم اصلا درد ندارم تا جون داري بزن اينقدر محکم ميزد که سينه هام ميپريدن هوا صدا ميدادن کسم اينقدر خيس بود که صداي برخورد تخماش با پايين کسم عين صداي شلاق ميشد واااي اااااووووي اااييييبي اوووووهههه بدجور تلمبه ميزد با هم داد ميزديم تا ته تو بود ولي من باز ميگفتم کثافت نامرد بيا تا ته بيا جرم بده چنگ انداخته بود سينه هامو داشت ميکند گفت ابم داره مياد دهنم و باز کرد گفت نه بدم مياد اينجاش ديگه داد واقعا بلند زد که خندم گرفت ابش رو پاشوند رو سينه هام واااااي چقدر زياد بود داغ بود باحال بود سينه هامو باهاش ميمالوندم و جيغ ميزدم حال نداشت ولي رفت سرتغ کسم من هنوز ارضا نشده بودم کلا دير ارضا ميشم ااااااخ اول زبون داغشو پهن کرد گذاشت روي کل کسم عين دستگاه ويبره لرزوندش با نوک سينه هام بازي ميکردمو با يه دستم کسمو بيشتر ميکردم تو دهنش کسمو فشار ميدادم تو دهنشو جيغ ميزدم يه بيم وووووووووويييي خدا چه زبون نرمي داشت تا حالا هيچکي اينجوري کسم رو نخورده بود خب اولين سکسم که نبود ،چه بازي ميکرد با کسم تند تند ليس ميزد يهو زبونش رو ميکرد تو کسم با زبون تلمبه ميزد داشتم سينمو از جا ميکندم ابم داشت ميومد که پاشد ? تا انگشتشو کرد تو کسمو شرو کرد تلمبه زدن با انگشت همينجوري اومد روم و گردن و سينه هامو با سرو صدا مک ميزد دوباره رفت کسمو بخوره که با يه ليسش ابم اومد ريخت تو دهنش مثل بيد ملرزيدم باز داشت مک ميزد محکم گرفته بود منو که فرار نکنم التملسش ميکردم که نکن کامياررررر خنديدو اومد کنارم ولو شد چه لب باحالي گرفتيم به خسته نباشيد گفتيم که واقعا له شدم عجيبترين سکس زندگيم بود ?? ساعت خوابيديم،?ماه از اين جريان ميگذره کامي با عسل بهم زده و من و کامي تقريبا هر روز سکس داريم و انواع و اقسام مدلهاي سکس رو تقريبا از نت ميگيريم و امتحان ميکنيم اگه ميخواين براتون بنويسم درخواست بدين تا جالبترينش رو بنويسم.(راستي من و عسل که ?? تا بي اف داره با هم دوستاي صميمي شديم ارش و کامي هم همچنان رفيقن اما بويي از رابطه ما نبردن) بلعکس ما به ارش و عسل شکايي کرديم که داره به يقيين تبديل ميشه.... بدرود
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
سکس من و امیر

سلام اسم من رویاست و میخوام داستان اولین سکسم رو که در سن 18 سالگیم بود براتون تعریف کنم ، من برای اولیم بار با پسری دوست شدم که اسمش امیر بود و به دلیل اینکه اولین باری بود که با پسری دوست میشدم خیلی به اون علاقه مند شده بودم و اون و مرد تمام آرزوهام می دیدم بعد از چند وقتی که از دوستیمون میگذشت یک بار منو دعوت کرد که برم خونشون و یک ساعتی رو قرار گذاشتیم و باهم رفتیم خونشون منم رو حس کنجکاویم تو خونشون سرک میکشید تا ببینم مامانش چه وسیله هایی داره و سطح زندگیشون چطوری ، خلاصه تا اینکه منو برد توی اتاق خواب خودش و روی تختش نشستیم و امیر رفت و برامون 2 تا شربت آلبالو آورد و شروع به صحبت شدیم در حال صحبت هی امیر به رون پاهام دست میزد و بدجوری نگام میکرد منم به روی خودم نمی آوردم و صحبت میکردیم تا اینکه امیر دستش رو برد روی سرم و مقنعه ام رو در آورد من جا خوردم و گفتم داری چکار میکنی گفت میخوام موای خوشکلت رو ببینم و کلی ازم تعریف کرد و منم محو صحبت هاش شده بودم تا به خودم اومدم دیدم که دراز کشیدم و امیرم افتاده روم و داره لبهام رو میخوره بهش گفتم دویونه داری چکار میکنی و مخواستم هی با دستم پس بزنمش که نشد مثل چسب چسبیده بود بهم منم کمی مقاومت کردم ولی بیفایده بود بعد شروع کرد به باز کردن دکمه های مانتوم منم هی نمی گذاشتم و کمی خودم رو با حالت گریه گرفتم تا بیخیال بشه ولی نمیشد تا اینکه مانتم رو هم در اورد و شروع کرد به مالیدن سینهام خلاصه اون شروع کرد به خورن لبهاو گردنم و هی با دستش سینها رو میمالید و منم داشت یواش یواش یک حسی بهم دست میداد که تا اون روز اصلا تجربش نکرده بودم هم خوشم میومد و هم دوست نداشتم تو اون حالت باشم نمیدونم خلاصه توی این حسه بودم که امیر دستش رو از زیر تاپم برد روی سینهام گرمای دستش یک حرارتی به بدن داد که داشتم دیونه میشم و بعد تاپم رو هم در آورد و وقتی چشماش به سوتین قرمز گیپورم وبدن سفیدم افتاد چند لحضه ماتش برد نمدونم توی ذهنش چی میگذشت و به چی داشت فکر میکرد که یک دفه خودش رو مثل وحشی ها انداخت رو و مشغول خوردن سینه هام شد سوتینم رو نفهمیدم چطوری از تنم در آوردو با یک دستش سینهام رو میمالید و لحضه ای لبهاش روی لبهام بود و لحضه ای مثل قارتی ها سینه هام رو میخورد منم داشتم یک جورایی کیف میکردم و یک چیز رو روی کسم حس میکردم فکر کردم که کمر بندش داره بهم میخوره خلاصه دست آقا امیر رفت سمت پام و روی رونام مانور مید هی دستش رو میکشید رو کسم و هی باسن و رونهام رو نوازش میکرد و هرچی بود تو کارش خبره بود چون نمیدونمست کی کمربند و دکه شلوار و زیپم رو باز کرده بود جوری با مهارت این کار رو انجام می داد که من هیچی نفهمید و بعد شروع کرد به پایین رفتن و بوسیدن شکمم منم همچنن داشتم کیف میکردم که دیکدفعه دید با یک حرکت شلوارم رو از پام در آورد منم یکه خوردم سریع خودم رو جمع کردم تا نزارم که کار از کار گذشته بود شلوار از پام در اومده بود و امیر دوباره برای اینکه من بلند نشم سریع خودشو انداخت بالام و باز شروع کرد به خوردن لب و گردنم یک حسی داشتم نمیدونستم باید ادامه بدم یا اصلا چطوری خودم رو کنار بکشم ولی مدتی نگذشت که دوباره رفتم توی حس و بیخود شدم و بعد امیر شروع کرد به درآوردن پیراهنش و شلوارش منم داشتم نگاهش میکردم تا شلوارش رو در آورد دیدم یک چیزی تو شورتش قلمبه شده بود تازه تو ذهنم دنبال جواب بودم که این چیه که امیر شورتش رو هم در آور من از هیجان و تعجب دهنم باز منوده بودم تازه یک کیر دیده بودم کلی داشتم خیره خیره به کیرش نگاه میکردم که امیر گفت چیه خوشکله یک لحضه به حالت اغما رفتم و بعد تازه مثل اینکه امیر شرتم رو دیده بود که کسم اززیرش قلمبه شده بود و کلی هم خیس شده بود دیده بود دوباره مثل وحشی ها دستش رو انداخ رو شرتم و طوری اونو از پام کشید که شرتم پاره شد و شروع کر به بوسیدن و لیسدن کسم من که داشتم از هیجان بی حوش میشدم خیلی لذت میبردم بعد امیر اومد روم دراز کشید و کیرش رو گذاشت لای پام وای چه کیر داغ و بزرگی بود و شروع کرد به قول خودش تلمه زدن منم داشتم فقط میمردم صدای نفسهام همراه با جیغ های کوچولو همراه میشد و امیرهم فقط می گفت جان کوست رو بخورم و کس من مثل یک چشمه آب تراوش میکردو من از لذت تو حال خودم نبودم و بعد چند دقیقه که تو همین حالت بودم امیر گفت که برگرد منم با کمال اطمینان و بدون اینکه بدونم امیر چه خوابی برام دیده برگشتم و امیر دوباره کیرش رو گذاشت لاتی پام منم چون کیرش میخورد به کوسم کیف میکردم اصلا نمیدونستم اون همه آب از کجای کوسم داره میاد ، خلاصه امیر هر چندتا تلمبه ای که میزد یک با کیرش رو همراه با آب کوسم میکشید روی کونم که من متوجه شدم کونم هم از آب کوسم خیس شده و امیر همه این کارها رو برای رسیدن مقصود خودش انجام میداد و هر با که این کار رو میکرد یک کوچولو به سوراخ کونم فشار میاورد تا بعد از اینکه کونم حسابی خیس شد و امیر با دستش کیرش رو گرفت و گذاشت روی سوراخ کونم منم به حساب اینکه دوباره میخواد بکشه رو کونم کونم رو برای لذت بیشتر دادم عقب که دیک دفعه نفسم تو سینه حبس شد چشام برای یک لحضه جایی رو ندید و اشک توی چشمام جمع شد نمیدونستم باید چکار کنم تمام عضلات بدنم منقبض شده بود و امیر هم محکم منو گرفته و بلاخره نفسم از توی ریه هام همراه با گریه خارج شد. و امیر هی میزد به باسنم و میگفت شل کن الان تموم میشه و منم هی اونو قسم میدادم که پاشه و بعد از چند لحضه کمی بدنم شل شد امیر گفت خوبه منم هی مگفتم که پاشه تا اینه امیر شروع کرد کمی کیرش رو به عقب کشیدن من کلی خوشحال شدم که میخواد بلند شه و خودم رو کمی شل تر کردم که نامرد این بار کیرش رو با تمام وجود دوباره کرد توی کونم نمیدونین چه دردی داشتم وقت اشک میریختم و اون همه حالی که کرده بدوم زهر مارم شده بود و امیر هم هی تلمبه میزد و منم از شدت درد بالشت و رو تختی رو لای دنددونا فشار میدادم اشک میریختم درد خیلی بدی داشتم تمام بدن و ستون فقراتم درد میکرد تا اینکه امیر کیرش رو در آورد و من احساس کردم روی کون و کمره داغ شد دستم رو بردو روی کونم ودیدم که آب داغ و ایزی روی کونم ریخته بهش گفتم این دیگه چیه کثافت و امیر هم سریع با دستمال آب رو پاک کرد و منم نمیدونم با چه سرعتی لباسهام رو پوشیدم و از خونشون اومدم بیرون امیر هر کاری کرد نتونست جلوم رو بگیره منم گریه کنان زدم بیرون ، خلاصه بعد از چند روز دیدم گوشیم زنگ میخوره دیدم امیره اول خواستم توجهی نکنم ولی چون بهش علاقه داشتم جواب دادم و بعد از چند ماه دوباره مخم رو زد و رفتیم خونشون ولی این بار با هم اول یک فیلم سوپر نگاه کردیم و بعد مشغول کار شدیم ولی این بار امیر دراز کشید ومنم کیرش رو یواش کردم تو کونم و یعد شروع به بالا و پایین رفتن کردم این بار نه تنها درد نداشت بلکه کلی هم لذت بردم و به حالت چهار دست و پا مشغول شدیم جاتون خالی اینقدر به من و امیر حال داد که داشتیم بی هوش میشدیم
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
سکس با لیلا(دختر دایی زیدم)
سلام خاطره ای براتون از خودم میخوام تعریف کنم قبل از هر جیزی ازتون میخوام منو بخاطر هر کمی کاستی چیزی که تو این بین بود ببخشید
حدود ۲ سال پیش همه چیز بر وفق مرادم بود تو سن ۳۰ سالگی بهترین ماشین ،ویلای ساحلی و... داشتم یه شب که به اتفاق جمعی از دوستان وهمکاران رفتیم شمال،برادر یکی از دوستهام که حدودا ۲۰ سال داشت بعلت اینکه شارز ایرانسلش تموم شد وداشت شماره های قدیمیشو که ذخیره کرده بود به هوای دختر بودن و مخ زدن میگرفت موبایل همراه اول منو ازم گرفت .آخر شب که میخواستیم بخوابیم اومد پیشم و گفت این شماره رو با گوشیت بگیر شماره النازه النازم دختری ۱۷ ساله تو محلمون بود که قبلا باهاش ۱بار از پشت سکس کرده بود(که فیلم گرفته بود و قبلا بمنم نشونش داده بود)
گفت ببین میتونی مخشو بزنی همینجوری و بعنوان شوخی جلو خودشو بقیه کسهایی که اونجا بودن شماره رو چند مرتبه ای گرفتم اما جواب نداد که اویه شماره دیگه بهم داد وگفت این یه دختره ست نمیدونم کیه میگه بچه شهریاره و نمیشناسه منو و همینجوری اتفاقی شماره منو گرفته و ازم خواست اگه موفق شدم باهاش تماس بگیرم یه جورایی اماره طرف رو براش بگیرم تا ببینه میشناسه اون رو یانه که اونم جواب نداد.
گذشت تا اینکه فردای اونروز یه تماس از یه شماره غریب که برام ناآشنا بود گرفته شد که بعد از جواب دادن متوجه شدم یه دختر بچه۱۷-۱۸ ساله تقریبا که گفت شما بامن تماس گرفتید امرتون لطفا؟ جاخوردم واظهار بی اطلاعی کردم از اون اصرار بودو از من انکارکه یهو یاد تماسهایی که برادر دوستم شب قبلش گرفته بود افتادم و بعد از عذز خواهی قضیه رو بهش گفتم و گفتم که به احتمال قوی ایشون با خط من به شما زنگ زده که شدیدا اصرار داشت اسم اونرو بدونه تا متوجه بشه کی باهاش تماس گرفته بوده که منم گفتم نمیتونم بگم بهش.خلاصه هی چونه میزدیم که یهو حرف به خودمون کشیدو ....اومدیم تهران بعد از چند باری تماس تلفنی باهاش تو شهریار قرار گذاشتم وقتی دیدمش ۴شاخ بردیم یه دختر ۱۷ ساله خوشگل و مظلوم تا اونجایی که بعلت تفاوت سن نسبتا زیادی که دیدم بعد از سلام و احوالپرسی معمول بهش گفتم اگه بهر دلیلی میخواد از ماشینم پیاده بشه خیلی راحت و بی رودربایستی بهم بگه تا پیادش کنم که گفت نه مشگلی نیست .گفتم کجا بریم که گفت با یکی از دوستهاش قرار داره باید بره اونجا گفتم برسونمت گفت مساله ای نیست تو مسیرم حرفهای اولیه که معمولا همه پسر دخترها تو اولین دیدار رودرروشون بهم میزنند رو زدیم تا اینکه رسیدیم دمه خونه دوستش و ازمن خواست اگه میتونم چند دقیقه ای منتظرشون باشم که دوستشم بره بیاره باهم ۳تایی بریم و یه چرخی بزنیم(و اینطور عنوان کرد برام که با این دوستشه که فقط وفقط عیاق و صمیمیه و بدون اون اصلا و ابدا هیچکاری حتی سر قرار نمیره که بنظرم تو اون سن اینجور افکار برای بیان به یه پسر از طرف دختر هرچند دروغ اما طبیعی بود)بعد از چند دقه اومدند دوستش یه دختر اول از دیدن دوستش جا خوردم چون سنش به ۲۴-۲۵ میخورد با قیافه و اندامی معمولی اما شیطون و مرموز.به پیشنهاد اونها رفتیم به یه قهوه خونه سنتی که قلیونی بکشیم.روی تخت که نشسته بودیم لیلا تموم مدت با شیطنت خاصی نگاهش به من بود و اونجا من سیگار روشن کردم که اونم ازم خواست و کشید میگفت تفریحی و روزی چند نخ بیشتر نمیکشه.برگشتنی تو ماشین من از خاطره های شمال تعریف کردم وگفتم که طی ۲-۳روز آینده برای کارهای ویلایی که تازه خریده بودم باید برم شمال که تینا(زیدم)با حسرت گفت یه قرار بزاریم باهم ۳تایی یکروزی بریم شمال.این حرفش رو اصلا جدی نگرفتم و رو حساب بچگی وکم نیوردن گذاشتم که دیدم لیلا گفت میتئنیم برای داداش من و تو بهونه ای بیاریم و ۱روزه بریم و بگردیمو برگشتن رو بهم وشروع به پچ پچ کردن که چیزی از حرفهاشون متوجه نشدم بعدش تینا گفت اگه ۴شنبه بری ماهم میتونیم باهات بیایم ولی همونروز باید تا اوایل شب برگردیم وخونه باشیم منم که تو یه لحظه هم جا خورده بودم هم بببباورم نمیشد راست بگن م هم خوشحال شده بودم گفتم موردی نیست فقط باید صبح زود بریم که چند ساعتی رو اقلا اونجا بتونیم بمونیم.....
صبح چهارشنبه در حالی که هنوزم فکر نمیکردم بتونن بیان رفتم دنبالشون اول تینا رو سوار کردم که بعد از اینکه با خودم کلی کلنجار رفتم (به دلیل اختلاف سنی که داشتیم ازش یجورایی خجالت میکشیدم)وقتی نشست داخل ماشین دستمو بسمتش دراز کردم تا وقتی دستش بیاد تو دستم هزاربار مردم و زنده شدم که گذاشت اما از لرزش دستش تابلو بود که اونم وضعیتی بهتر از من نداره.بعدها گفت که ابدا انتظار چنین چیزی رو نداشته و مونده بوده که چکار باید بکنه و یه مقداری هم ازم ترسیده بودم.خلاصه لیلا رو هم سوار کردیم بعد از سلام وتعارفات معمول راه افتادیم بسمت شمال.تاو راه لیلا رو صندلی عقب راحت بود و روسری نداشت و هروقت از اینه نگاه میکردم میدیدم نا یه نگاه مخصوصی داره منو میپاد تا اینکه رسیدیم شمال.نهار تو رستئران خوردیم و نزدیک ویلای خودمون اومدیم نشستیم لب ساحل رو تخته سنگهای بزرگ نشستیم وبرای مشروب خوردن و قلیون کشیدن....
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ...
روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
     
  
مرد

 
کون مينا

سلام من پارساهستم و21سالمه مي خوام خاطره سکس فراموش نشدني منوميناروبراتون تعريف کنم
من به دليل شغل پدرم صبح تاساعت 1بعداظهر بهترين فرصت بودکه بتونم خونه روخالي کنم.وبتونم ميناروبکشونم سمت خونمون
تقريبامنومينابه مدت 6ماه باهم دوس بوديم ورابطمون درحديه لب گرفتن بود
چندشبي بحث سکسوشباباهاش رامينداختم وحسابي خوشش ميومد
يه شب بهش گفتم که مي خوام باهات يه دوش بگيرم وحسابي زيردوش ازت لب بگيرم اونم
باچه بدبختي قبول کرد

شب باميناقرارگذاشتم که صبح به بهانه چيزي بزنه بيرون وبهم زنگ بزنه که من برم سراقش
چون ميترسيدم بهش ادرس بدم يه روزبرام دردسربشه

صبح که بابام رفت سرکارمامانموبه دک کردم خونه خالم
واز اون ورم رفتم سراق ميناتقريباساعت 10صبح بوکه ميناروبردم تويه پارک روبرويه خونمون وبهش گفتم وقتي دروبازکردم من رفتم تويه اشاره بهت دادم نگاه اينورواون ورنکن مستقيم بياتو..اومدريلکس بوردمش داخل وبهش گفتم اينجاخونه خودته خداروچه ديدي يه روز...ديدي عروس مادرم شدي
اين تنهاراهي بودکه به نظرم اومدکه يه وقت ترسي نکنه وهرموقع بهش گفتم بيانه نگه
مينانشسته بودروکاناپه رفتم کنارش نشستم ودستمواروم حلقه کردم دورگردنش ولباموگذاشتم رولباش.زبونشوبه زبونم قفل کرده بوديم وهي مي چرخونديم
دستموازدورگردنش کشيدم وآروم اوردم سمت سينه هاش
واي سينه شيپوري نازي داشت من عاشق خوردن سينه هاش شدم
توري که دلم نميومدبرم قسمت پايين ترش
دستموبردم زيرشلوارش کشيش ولباموطاب ميدادم رويه لباش واي چه حسي داشت
مينافقط چشماشوبسته بودونفس نفس ميزدومنم حسابي خوشم ميومد

دستمورويه کسش گذاشتم واي داغ دغ بودچه حالي ميداد
حسابي تحريک شده بودم دوس داشتم باکيرم راهشوبازمي کردم ولي ازعاقبتش مي ترسيدم.دستموهي لب لايه کسش مي مالوندم وزبونشومک ميزدم
دستم خيس خيس شده بود
تعجب کردم ازروکسش برداشتمش ويه بوي ازش کردم خواستم بالابيارم
چون مينانگام کردبه رويه خودم نيووردم
وازخوردنش پرهيزنکردم.سري دس به کارشدم لباساشودروردم
ازروکاناپه اومديم پايين وروش درازشدم:بهش گفتم که برعکس بخوابه ولي نمي زاشت مي گفت دردداره فلان داره
منم پاهاشوباززکردم وزبونموگذاشتم لايه کسش بالاپايين مي کردم خيلي حال ميداد هرچنددهنم يه مزه اي شده بودولي خوش مزه بود
ميناهم که پاهاشودورگردنم ثانيه به ثانيه قفل مي کرد
بهش گفتم بلعکس بخواب مخالفت نکرد.روش درازکشيدم ودرکونشوبااب دهنم خيس کردم
کيرموآروم گذاشتم درکونش وبادستام باستنشوتکون ميدادم
کيرم تاته رفت داخل کون مينانفس نفس زدنش تبديل به فرييادشده
باجيغ زدنش بدجورتحريک شده بودم دوست نداشتم زودي کارم تموم بشه ولي بافريادي که ميناميزد
کيرم بدجورتحريک شدوتمام ابم ريخت توکون مينا
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
ياد الهام بخير

سلام خوبيد انشا الله... من امير بهادر هستم ساکن تهران پچه هاي پايين يادش بخير يک روز توي انترنت از اين سايت هاي دوست يابي ميگشتم که يکي از دختر ها خوشم اومد از پروفايلش نوشته بود چشم ها خرمايي مو خرمايي بلند..... و و و و و اقا ما جذبش شديم شمارمو واسش ارسال کردم پيغام خصوصي دادم که ازت خوشم اومده وو ديدم بعد از 3 الي 4 روز بود که يکي به گوشيم زنگ زد اول فکر کردم خانوم هايي ديگه ي من هستن.. گفتم شما گير دادم که اخر لو داد خودشو الهام هستم منم گفتم چرا دير زنگيدي خيلي منتظرت بودمو خرش کردم اينو بگم دنبا خيلي بد شده ها دوستان من بهش گفتم که عشق واقعي ميخوام اونم قبول کرد هم سن من بود يعني 21 سال داشت بلخره اونم به يک چيزايي احتياج داشت مثل من گذشت يک چند روزي بيشتر چفت هم شديم تيکه سکسي مينداخت منم ديديم اوضاع خوبه رفتم تو کار يک روز بهش گفتم شب زنگ بزن گفت باشه زنگيدو گفتم خوبي عشقم تو به چيا نياز داري گفت خيلي چيزا گفتم مثلا دلت پشتم باشي منم گفتم منم قبول دارم اما يک چيزو يادت رفت گفتش خوب گقتم هستي پا گفت باشه گفتم سکس تلفني اغاز شد....... گفتم چشمتو ببند گفت باشه گفتم الان فکر کن پيشتم دستتو بکن تو شرتت اونم گذاشتو گفتم بمالش تا شهوتي بشي اوکي داد و منم از خدا خواسته گفتم آه آه کن که ديديم شهوتي توپ شد ميگفت امير جونم کي مال من ميشي اوف گفتم هر وقت بخواي گفت آه ميخوام سفت بقلم کني بعدش لبو بخوري گاز بگيري گفتم جون آه الان ميخورم چه قدر شيرينه منم دستم رو کيرم بود ميماليدم جاتون خالي ميگفت امير کيرتو ميخوام بخورم واي اينو گفت حال کردم گفتم جون جون گفت الهام ميخوام از گردن شروع کنم الان دارم ميخورم اونم ميگفت اخ اومدم سينتو خوردم جون ميگفت امير کيرتو زياد نمال خسته ميشه مال خودمه گفتم تقديم با عشق به تو ميگفت امير جونم تو هم ناله کن گفتم باشه اه کردم ميگفت امير کيرتو بزار دم کسم گفتم باشه مگفت امير کيرت چه قدره گفتم کيرم متوسطه اما کلفته اخ دردم مياد گفتم ميخوام بکنمت جون جون که گفت امير بکن منو آه آه امير کسمو يک دفعه نالش تند شد گفت امير آه کن آه آه که ابش اودم نفس نفس ميزد پشت تلفن من يک دفعه ابام اومد .... گذشت گذشت که هم ديگرو ببينيم اخه اون استاد انترنت بود گفتم عکستو بفرست عشقم ايميل کرد برام ديديم به به عجب دختريه توپ سينه هاش 75 بود صورت توپ عکسش دم دريا بود کفم بريده بود بلهاي غنچه آي ديگه تحمل نيوردم خونشون طرف پل سيخندان بود يک متور داشتي سي دي آي تصميم گرفتم برم اونجا لبو ازش بگيرم اقا ما رفتيم بلد نبودم چه جوري برم رفتم تو رسالت خيليراه رفتم بلخره رسيدم سر قرار توي پارک از خودم بگم پوستم برونزه هستش تازه سولار بودم بند سازي ميرم هيکلم خوبه بدک نيست من توپ فشن کرده بودم که تا ديديم هم ديگرو پريديم بقل هم آي سينهاش به قلبم ميخورد که حال داد کيرم شخ شد نشتيد تو پارک خلوط بود هرف زديدم گفتم يادته بوسو بده يالا اومد داد اخ جاتون خالي شيرين مثل عثل ميکيدم لبشو حال کرد من کيرم شخ شد فهميد يک دفعه دستشو گذاشت رو کيرم آه حال داد يکم مليدش توپ حال داد گفتم ميخوام برم که داشتم کونشو برنداز ميکردم عجب ماه بود خوراک گاز من رفتم خونه بوس فرستاديمو رفتم خانوم ما دانشجو بود طالقان منم يک شرکت حمل نقل داشتم که ميگفت من جمعه ها ميرم دانشگاه پيام نو بايد بگن پيام زور گفت ميام صبح ترمينال ازادي از اونجا ميرم گفتم منم بيام گفت نه بعد از ظهر زودتر ميام اونجا بعد از ظهر شد زنگيد بيا دنبالم متورو اتيش کردمو رفتم آزادي اينم بگم زودتر رفتم بخاري خونه ي مامان بزرگمو روشن کردمو گرم بشه اخه زمشتان 90 بود جونم برات بگه اوردمش تو محلموم گشت زديمو گفت ميخوام برم دستشويي منم بردمش مکان رفتيمو او رفت دستشويي منم لباسشو گرفتمو رفتم توي حال نشتم تا بياد اود کنارم گفت چه خبر يک دفعه پريدم بقل هم لب بازي اخ لبشو ميکندم بعدش رفتم گردشو خوردمو آه سينشو ميماليدم آي سينشو در اوردم هي ميخوردم اخ سفيد بود نرم بود خيلي حال ميداد با دستم ميزدم به سينش آه ميکرد پيرهنشو در اوردمو اودم پايين گفت نه نه گفتم اره اره دکمه شلوارشو باز کردمو ليس ميزدم ليس زدم بعد شلوارو در اوردم يک شرت سفيد گل گلي توري بود اخ شرتشو ليس زدم حال داد خوشمزه بود با دندون درش اوردم هي بوسش ميکردم جون بعد يک کس سفيد توپ ماماني جلوم بود چوچولشو يک زبون زدم خوشمزه بد يک دفعه پريدم به خوردن کسش آ] آ] نکن امير جون اميرم جون .......شهوتي شده بودم بعدش شلوارمو جلوش در اوردم يک کير شخ شده جلوش بود گفت جووووووووووون فداي کيرت بشم گفتم ميشي کيرمو خيس کردم کسشو خيس کردم ماليدم بهش حال داد اما پرده داشت گفت ميخواد کيرمو بخوره تقديم کردم اول نگاش کرد يک گاز گزفت گفت فداش شم مال خودمه اول سرشو ليس زدم بعد بقلشو يک دفعه کرد تو دهنش ميک ميزد برام اخ چه حالي ميداد يک دفه مثل فيلم سوپر ميخورد حال داد آه آهم در اومد گفتم ميخوام از کون بکنم کيرمو چرب کردمو گذاشتم دمش گفت امير امير نکن توش درد داره گفتم خوبش مييييکنم سر کيرم رفت توش يکم صبر کردم باز بشه بعدش يواش يواش دادم تو کيرم کلفت بود دردش گرفته بود دادام تا ته توش يک آه گفت منم يواش يواش عقب جلو کردم که جا باز کرد تند تندش کردم جيغ ميزد ميگفتم امير حال ميده جرم بده جون اوف صداش بلند شده بود گفته الهام يواش گفت جون امير هر چي تو بگي ديديدم داره ميگه بکن بکن بکن منو جر بده که گفت داره ابش مياد کيرمو دراوردم مي ماليدم به کسش ابش بشياد ما بين کسش عقب جلو کرد با يک دستو چوچولشو مي ماليدم که يک دفعه ابش با فشار اودم بيرون منم دستمو گذاشتم دم کسش ميزدم زوش محکم کسش پر اب شده بود منم کيرمو ميماليدم رو کسش يک يک کوچولو رفت توش گرم بود ابم اوم اه اه ميکردم لبشو ميخوردم خيلي حال داد کيرم حال اومد بعدش با هم رفتيم حمام خوردم کسشو با ليشيدن تميز کردمو اومدم بيرون بعدش زنگ زدم دوتا کباب داغ با نان اوردن زديمو توپ شديم با دوغ ابعلي کمر پر شد بعدش گفت حال داد جيگر تنهام نزار ميخوامت منم گفتم دوست دارم يک لب دوغي داديمو گفت ميخواد بره الان مامان بابام ميان دنبالم آزادي سوار متور شديمو رسوندمش گفتم عشقم ممنون منم گفتم منم ممنون بخورمت بعدش ديدم اومدن دنبالش رفتن منم يک چند وقتي با هم بوديم که ديدم ميگه مزاحم داره داد شمارشو که ديدم دوست پسر قبليشه که با هم صحبت کرديمو ديديم اره با اون هم اره بعدش بهش گفتم که ديديم نه بابا دنبال کير بوده ممنون که خونديد داستانو داداشاي گلم هرجا هستيد موفق باشيد اينم تلمه خواستيد دخي ها اشنا بشيد در کمال ميل قبول تهران امير
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
سکس عاشقانه با حسابدارم

سلام من اميد هستم جرياني رو که ميخوام واستون تعريف کنم داستان نيست يه ماجراي واقعي است که براي خودم اتفاق افتاده که هيچوقت فراموش نميکنم. (فقط اسامي و عنوانها به جهت حفظ آبرو عوض شده) من متاهل هستم خيلي هم هات هستم ولي خانومم سرده و نياز جنسيمو خيلي کم ميتونه تامين کنه. قبل از ازدواجم با يه نفر محدود سکس داشتم ولي هيچوقت به اندازه اين سکسم بهم لذت نداد چون يه سکس توام با عشق بود.
ماجرا از اونجا شروع شد که بهار 1390 من درمشهد يه شرکت دارويي رو يه ساله اجاره کردم ( من پزشک هستم ) و چند پرسنل نياز داشتم از جمله يه حسابدار خانم که واسه شيفت عصر ميخواستم و يه آگهي زدم که چند نفر اومدن که مورد پسندم نبود تا اينکه يه خانومي زنگ زد و گفت که واسه آگهي زنگ زده منم خواستم که براي مصاحبه بياد. روز مصاحبه که اومد ديدم سه تا خانوم اومدن من نميدونستم که کدوم يکي از اينا واسه کار اومده. يکيشون خيلي خوشگل و خوش اندام، ولي ريزنقش بود و دوتاي ديگه چهره معمولي داشتن. يه چند دقيقه اي گذشت و شرايط کار رو معرفي کردم. ازشون پرسيدم که من يه نفر ميخوام کدومتون واسه کار اومدين؟ اونا هم گفتن ميدونيم يه نفر ميخواين ما باهم اومديم که تنهاي نباشيم. که ديدم اونکه خوشگله گفت من واسه کار اومدم. قند تو دلم آب شد. شرايط کارو کامل براش توضيح دادم و قرار شد از دوروز بعدش بياد.
دوروز بعد که اومد ابتدا بايد کارو آموزش ميدادم که شروع کردم به آموزش چون اولين تجربه کاريش بعد از دانشگاه بود.. ضمن اينکه کاراصلي شرکت صبح بود و عصر فقط من و اون که اسمش ليلا بود تو شرکت بوديم واسه حساب و کتابا. دختر خيلي خوب و شوخ طبع و خوش اخلاقي بود و من که آدم رسمي بودم تونسته بود محيط کار رو تلطيف کنه و دائم منو ميخندوند. منم سعي ميکردم تو شوخي ها همراهيش کنم و گاهي عمدا سوتي ميدادم که سوژه خندمون بشه و گاهي هم اون سوتي ميداد و ميخنديديم. يادش بخير... دوران خيلي قشنگي بود... جالب اينجا بود که در موردش هيچ برنامه سکسي نداشتم از طرفي اينقدر اين دختر شيرين زبون و جذاب بود که حسابي بهش وابسته شدم و اونم بهم وابسته شده بود. هنوز دو هفته نگذشته بود که دوست داشتم يه روز رستوران دعوتش کنم ولي چون دختر با حيايي بود نمي شد رک بهش بگم واسه همين نقشه کشيدم يه شرطي رو باهاش ببندم که هرکي باخت يه ناهار بده و عمدا سوتي بدم و ببازم که بتونم ببرمش رستوران. دقيقا طبق برنامه عمل کردم وقرار شد فرداش ناهار بريم شانديز بهش شيشليک بدم. اونم شب به مامانش گفت که فردا به خاطر اضافه کاري بايد زودتر بياد شرکت که بهش شک نکنن چون خيلي مواظبش بودن. (بيشتر وقتا باباش مي رسوندش) اين بود که فرداش منم خودمو آماده کردم و به خونه گفتم ناهار نميام کار دارم و با ليلا رفتيم شانديز و ناهارو خورديم. اونجا بود که صميميتر شديم و تو مسير برگشت در حين شوخي يکي دوبار دستمو بهش ميزدم و نيشگونش ميگرفتم. روز به روز با هم صميمي تر ميشديم، يواش يواش به خاطر جذابيتش و لونديش شهوتم در مورد اون تحريک شده بود مخصوصا اينکه خانومم باردار بود و يه 7-8 ماهي بود که از سکس خبري نبود و نياز خيلي مبرمي به سکس داشتم اين بود که تصميم گرفتم يه سکسي باهاش داشته باشم ولي اصلا نميدونستم که اونم راضي ميشه يا نه.. از اون به بعد تو شرکت در حين کار هروقت يه جا کارشو درست انجام ميداد در حين تحسين با دست نوازشش ميکردم مثلا دست ميکشيدم رو سرش يا پشتش يا روناش. روناي خيلي خوش فرمي داشت مثل رون مرغ. اون فکر ميکرد من بي منظور اين کارارو ميکنم واسه همين چيزي نميگفت و يه بار هم دستشو گرفتم و پشت دستشو بوسيدم که ناراحت شد و گفت چرا اينکارو کردي گفتم نميدونم همينجوري. هيچي نگفت. ديگه تا آخروقت بهش دست نزدم ولي از فرداش باز موقع کار که کنارش مي شستم پشت کامپيوتر بهش دست ميزدم تا اينکه در حاليکه دستم دور گردنش بود لبمو بردم نزديک گونه هاش و يه بوسه ناز ازش گرفتم. و بعد از اون جسور شدم و ديگه دستمو از روي روناش برنداشتم. اونجا هيچي بهم نگفت و خيلي عادي کارشو انجام ميداد ولي بعد که رفتم خونه ديدم يه اس ام اس زده و گفته بود که :"من فکر ميکردم که شما منظوري نداري از اينکه دستتو بهم ميزني و منم چون شما رو جاي برادرم ميدونم چيزي نمي گفتم ولي امروز که بوسم کردي احساس ميکنم که رابطه ما داره بيش از اندازه به هم نزديک ميشه و ازتون ميخوام که ديگه بهم دست نزنين." منم جواب دادم باشه و از فرداش ديگه بهش دست نزدم و اونم راضي و خوشحال بود و بيشتر بهم اعتماد کرد ولي علاقه اي که بينمون بود روز به روز بيشتر ميشد. من خيلي دوسش داشتم و به گفته خودش اونم ميگفت منم شمارو خيلي قبول دارم از خيلي لحاظا. تا اينکه چند روز گذشت و من دوباره يه روز که خانومم خونه مامانش بود ليلا رو واسه ناهار دعوتش کردم خونم. اونم قبول کرد و اومد. وقتي از در وارد شد اصلا بهش دست نزدم. ناهارو که خورديم نشستيم پاي کامپيوتر که عکسامو و فيلمو چيزاي ديگه ... رو ببينيم کم کم داشتم شهوتي مي شدم که دستمو گذاشتم رو روناش ديدم چيزي نميگه خودم بهش گفتم من تو محيط کار قول دادم بهت دست نزنم و تو هم ديدي که ديگه بهت دست نزدم ولي اينجا فرق داره بذار يکم نوازشت کنم قبول کرد ولي گفت به شرطي که زياده روي نکني. منم درحين ديدن برنامه هاي سيستم دستم رو به تمام قسمتاي رونش رسوندم و پشتشو ماساژ ميدادم بازوهاشو هم ماساژ ميدادم و اونم خودشو مشغول ديدن برنامه ها کرده بود منم ديگه شهوتم حسابي زياد شده بود و از طرفي نميتونستم زير قولم بزنم فقط سرشو گرفتم تو آغوشمو يه بوسه ازش گرفتم . اينبار چيزي نگفت و ادامه دادم جسور شده بودم و بهش گفتم ميشه از پشت ميز بلند شي؟ گفت واسه چي؟ گفتم کاري ندارم همين نوازشو ميخوام ادامه بدم بلند شد گفتم بيا کنار ديوار بچسب به ديوار. اونم چسبيد به ديوار رفتم جلوش وايسادم دستامو انداختم دور گردنشو به ديوار چسبوندمش و خودمم بهش چسبيدم. چيزي نميگفت ولي حيا رو تو صورتش ميديدم که داره روشو از اونور ميکنه کاملا مشخص بود بار اولشه و تا حالاسکس نداشته ( به دلايلي که در حين خوندن متوجه خواهيد شد ) همينطور که بهش چسبيده بودم سرشو گرفتم تو دستم و لبمو گذاشتم رو لبش. نميدونست بايد چيکار کنه يه چند ثانيه اي مکث کردمو لبمو برداشتم ديدم با دست داره منو دور ميکنه و گفت که بسه ديگه بريم شرکت الانه که مامانم زنگ بزنه شرکت که اگه من نباشم بد ميشه منم ديگه زياده روي نکردمو گفتم باشه آماده شديم که بريم موقع بيرون اومدن از خونه پشت در يه لب ديگه ازش گرفتم و زديم بيرون. اينم بگم دفتر شرکت طوري بود که مثل بانکها شيشه داشت و از بيرون داخلش ديده ميشد و اونجا به جز دستمالي کار ديگه اي نميشد کرد. شرکت که رسيديم طبق قولم ديگه باز بهش دست نميزدم. چند روزي گذشت و دوباره واسه ناهار دعوتش کردم. اين بار از در که اومد تو بغلش کردم و يه لب ازش گرفتم وقتي شهوتو تو چشام ديد گفت ببين همين اول بهت بگم که زياده روي نکني ها! گفتم باشه. رفتيم سر ناهار و ناهار که تموم شد اومد رو مبل نشست منم نشستم کنارش هنوز مانتو روسريش تنش بود بهش گفتم درش بيار گفت نه دستشو گرفتم ولي اون هيچ احساس سکسي نداشت و نميخواست داشته باشه آخه حرف حسابش اين بود که:" تو متاهلي و من عذاب وجدان ميگيرم بيام تو زندگي عاطفيتون و جاي زنت باشم علاقه اي هم که بهت دارم به خاطر اينه که داداش ندارم و تورو جاي داداشم ميدونم اونم چون اين مدت شناختمت و قبولت دارم". خلاصه يواش يواش نازش ميکردمو ماساژش ميدادم از قسمت سرش گرفته بودم تا گردنش. دستمو بردم زير روسريش و اونو درآوردم مقاومت ميکرد ولي اهميتي ندادم شروع کردم دور گردنو موهاشو نوازش کردن بعد دستاش و دستمو بردم سمت سينه هاش اولين باري بود که ميخواستم سينه هاشو بگيرم دستمو که گذاشتم روش خودشو کنار کشيد منم ديگه ادامه ندادم و شروع کردم باز کردن دکمه هاي مانتوش بازم نميذاشت ولي من ديگه تو عمل انجام شده قرارش دادمو بازشون کردم و مانتوشو انداختم کنار و بغلش کردم. دوست داشت خودشو از آغوشم آزاد کنه ولي محکم گرفته بودمش چندتا بوسش کردم. يه چند دقيقه اي تو آغوش هم بوديم بعد بلندش کردم و چسبوندمش به ديوار و چسبيدم بهش. اومدم که لباسشو بدم بالا نذاشت. بهش گفتم بخواب رو زمين گفت واسه چي گفتم هيچي فقط ميخوام بغلت کنم درازکشيد منم خوابيدم روش و بغلش کردم . ديگه داشتم از شهوت مي مردم اون کم کم حشري شده بود ولي به دلايلي که گفته بود نميخواست وا بده ولي من ول کن نبودم اومدم شلوارشو بکشم پايين نذاشت. بهش گفتم برگرد اونم دمر خوابيد يکم باهاش ور رفتم و نوازشش مي کردمو باسناشو ماساژش ميدادم. شلوارمو در آوردم و باشرت روش خوابيدم لباسشو يکم دادم بالا و بهش اصرار کردم و گفتم فقط يه ذره بذار شلوارتو بکشم پايين تا زود از دستم راحت شي. قبول نکرد ولي با چند تا اصرار ديگه قبول کرد و تا اومدم بکشم پايين گفت بذار خودم بکشم تو زياده روي ميکني کمربندشو شل کرد يه شلوار لي تنگ پوشيده بود که روناش روح آدمو جلا ميداد. ديدم خودش شلوارشو شل کرد ديگه مهلتش ندادم و با هم شلوارشو تا زير باسنش کشيديم پايين ولي طوري دست انداخته بودم که شرتشم تو دستام بود و هردو باهم اومدن پايين. البته من که ميخواستم تا آخر بکشم پايين ولي نذاشت و گفت تا همينجا بسه. از اين طرف هم لباسشو تا بند سوتينش دادم بالا که ديگه بيشتر نذاشت. يه نگاه کلي به اندامش انداختم با اين که ريز نقش بود ولي اندام خيلي متناسبي داشت پوست سبزه ولي بسيار صاف و لطيفي داشت کمر و شکم کاملا باريک و يه کون خوش فرم که نسبت به بدنش گنده بود و باسناي درشتش به روناي گوشتي و توپرش وصل ميشد. اما بقيه بدنش کاملا ظريف و زنانه بود. خلاصه از ديدنش حسابي لذت بردم. تو اين وضعيت بودم که شروع کردم به ماساژ باسناش واي چه لذتي داشت روناشم با کف دست ماساژ ميدادم. باسناشو با دستام باز کردم و سوراخ آکبندشو ديدم اما پاهاشو سفت گرفته بود که کسشو نبينم هر چي با دستم سعي کردم کسشو بمالم نذاشت گفت تا همين جا بسه هرکار ميخواي بکني بکن که من ديگه بيشتر ازين نميذارم. ديگه فهميدم که با اينکه خيلي داشت لذت ميبرد( اينو بعدها بهم گفت) ولي به خاطر همون دلايل خودش نميخواست ارضا بشه و به قول خودش گناه کنه و فقط واسه اصرار من و هم اينکه يکم هم تو رودروايسي گير کرده بود و از همه مهمتر اعتمادي که بهم داشت ميخواست من زودتر کارمو تموم کنم و ولش کنم. منم ديگه ديدم خودش نميخواست ارضا بشه شروع کردم به کار خودم. اول باسناشو خوب ماليدم بعد لاشو باز کردم سر کيرمو گذاشتم دم سوراخ کونش ولي چون کيرم هم دراز و هم کلفته و مطمئن هم بودم قبول نميکنه بکنم توش از تو کردن منصرف شدم و سر کلاهک کيرو فقط دم سوراخش مي چرخوندم يه لحظه به صورتش نگاه کردم سرشو انداخته بود زمين که لذت بردنشو نبينم ولي داشت حال ميکرد. گفت زود باش تمومش کن منم کيرمو گذاشم لاي باسنشو شروع کردم به مالش و عقب جلو . با اينکه دوست داشتم يکي دوساعتي کش بدم ولي تمرکز کردم که سريع ارضا شم بعد حدود 20 دقيقه اي همونطور که کيرم لاي کونش بود تلمبه زدم و با دستام سينه هاشو از روي لباسش ميمالوندم و از کنار بوسش ميکردم که ديدم نزديکه آبم بياد و يه فشار محکم به باسناش دادم و تمام آبم ريخت لاي باسنشو پشتش. يه دو دقيقه اي روش خوابيدم و بعد سريع تميزش کردمو لباسامونو پوشيديم و رفتيم شرکت. به من که خيلي حال داد ولي من اصلا اينطور سکسو دوست نداشتم که خودم ارضا شم ولي شريک سکسيم ارضا نشه و هميشه تا طرفمو ارضا نکنم خودم ارضا نميشم و چون پزشکم مهارت کاملي دارم که چطوري هم خودم بيشترين لذتو ببرم و هم چطوري شريک سکسيمو به بهترين نحو و با لذت فوق العاده ارضا کنم ولي چون خودش نخواست و پايه سکس نبود اصلا بهش حال نداد و ناقص ارضا شد و بيشتر اعصابش خورد شده بود. هرچند که من خودم بهش گفته بودم بايد کامل ارضا شي وگرنه زده ميشي. ( کساني که تجربه سکس ناقصو دارن مي دون چي ميگم) به هر حال به شرکت که رسيديم اولش کاراي عقب مونده رو انجام داديم و هردو ساکت بوديم بعد يواش يواش نشستيم به صحبت کردن و خودبخود صحبتامون به سکس رسيد. و اونم سوالاي متنوع و مختلفي در مورد سکس ازم مي پرسيد و من که جواب ميدادم براش خيلي جالب بود. اونروز گذشت و فرداش که اومد دوباره بعد از کار صحبتمون به سکس رسيد و يه سري چيزايي در مورد خودش بهم گفت. ديگه رومون کاملا باز شده بود و ازش پرسيدم که پس تو چطوري خودتو ارضا ميکني که جواب داد خودارضايي ميکنم. اونم فقط زمانيکه ديگه خيلي بهم فشار بياد. خلاصه بهش گفتم ببين عزيزم تو که ديروز عمل سکسو انجام دادي هرچند ناقص، ولي لذتشو نبردي که ضرر کردي. خودشم اينو تاييد کرد وگفت:" بعدا که رفتم خونه با خودم گفتم حالا که گناهشو کردم کاش منم ارضا ميشدم." بعد بهش گفتم ببين منو تو ديگه باهم ميشه گفت محرم شديم پس بذار کامل ارضات کنم که هم خودارضايي نکني که اونم گناه داره و هم لذتشو ببري. ضمن اينکه من قصد اينو نداشتم که بخوام بکارتتو بردارم ميخواستم بدون دست زدن به پرده بکارتت ارضات کنم. ولي اون قبول نکرد يه چند روزي همين دلايلو بهش توضيح مي دادم، به ظاهر قبول نکرد ولي از رفتارش متوجه شدم که دوست داره ولي روش نميشه و دلش ميخواد من دوباره تو عمل انجام شده قرارش بدم. يه هفته بعد از اون جريان دوباره موقعيت جور شد و من ناهار دعوتش کردم خونه ديدم با ميل قبول کرد و هيچي نگفت ديگه مطمئن شدم که دوست داره يه سکس کامل داشته باشه. دوباره فرداش شد و آوردمش خونه. از در که وارد شد اولش خودم مانتو و شالشو برداشتم و رفتيم سراغ ميز ناهار، خيلي شاعرانه بود .. چون ميز ناهارو خيلي قشنگ چيده بودم.. با شمع و نور ملايم. بعد که خورديم نشستيم کنار هم رو مبل. شروع کردم به بو کردن و بوسيدن و ماساژ دادنش ديگه هيچ مقاومتي نشون نميداد بلندش کردم و در حال حرکت بغلش کردمو دور خودم چرخوندمش. دستمو انداختم دور گردنشو بردمش تو اطاق خواب. باهم دراز کشيدم رومون به سقف بود و يکم حرفاي عاشقانه زديم من چرخيدم طرفش، دستمو انداختم دور گردنشو در گوشش نجوا ميکردم، با دستام موهاشو نوازش ميدادم از لپش يه بوسه گرفتم، بعد گردنش. دستمو گذاشتم رو سينه ش يه تکوني خورد، قلبش با شدت زيادي ميزد. يه هيجان توام با استرسي بهش دست داده بود. سرشو چرخوندم و لبمو گذاشتم رو لباش. شروع کردم به ماساژ دادن بازوها و دستاش و ديگه با دو دست سينه هاشو ميمالوندم يه پنج دقيقه اي که گذشت لباسشو زدم بالا و درش آوردم بعد بدنشو و شکمشو ماساژ دادم. سوتينشو دادم بالا و آروم سينه هاشوماساژ دادم بعد شروع کردم به خوردنشون يه لحظه نگاش کردم چشاش خمار شده بود ادامه دادم. بعد يه دستم که رو سينه ش بود دست ديگمو بردم سمت کسش. از رو شلوار ماساژش دادم. بعد دستمو بردم سمت کمربندش که بازش کنم، خجالت ميکشيد کسشو ببينم. منم واسه اينکه کمتر خجالت بکشه برش گردوندم و شلوارشو کشيدم پايين تا زير زانوهاش. از روي شرت باسناشو يه ماساژي دادم. جالب اينجا بود که چون ميدونست امروز حتما کرده ميشه شرت و سوتين ست سفيد پوشيده بود که باعث ميشد شهوت آدم بيشتر بشه. بعد شرتشو کشيدم پايين. معلوم ميشد صبح حموم بوده و موهاي زائدشم کاملا شيو کرده بود بعد شرت و شلوارشو همه رو باهم کامل از پاش در آوردم و لخت لخت شد. يه نگاه کلي به بدنش انداختم از تناسب اندامش خيلي لذت بردم، کمر باريک با کون گنده و گوشتي و روناي توپر. افتادم به جون باسناشو روناش. خيلي لذت داشت. تمام بدنشو از گردنش تا پاهاش ماساژ ميدادم يه چند دقيقه اي خودمو به اينکار مشغول کردم. بعد دوباره سمت خودم برش گردوندم. براي اولين بار کسشو ديدم داشت بهم نگاه ميکردم که وقتي کسشو مي بينم چه حسي بهم دست ميده. لحظه جالبي بود. خودش که خجالت ميکشيد. يه دست کلي به بدنش کشيدمو دستمو آوردم روي کسش و خم شدم روش و دقيق بهش نگاه کردم. لاشو از هم باز کردم و ابتداي واژنشو ديدم. بعد شروع کردم به خوردن چوچولش هنوز شروع نکرده بودم که گفت بسه نميخواد. گفتم چرا هيچي نگفت. با دست شروع کردم چوچولشو مالش دادن دست ديگم رو سينه ش بود کم کم دراز کشيدم روش و کيرمو تنظيم کردم رو چوچولش و دستام به سينه هاش و لبم و گذاشتم رو لباش شروع کردم تلمبه زدن روي کسش. واااااااااااي چه صحنه باشکوهي بود. يه ده دقيقه اي ادامه دادم در عين حال سينه هاشم ميخوردم تا اينکه گفت ميخواد يه پوزيشني رو که هميشه تو روياهاش داشته رو امتحان کنه. گفتم من درخدمت شمام. گفت به پشت بخواب منم خوابيدم پاهامو بازکردم و وسط پاهام نشست. کير 18 سانتي مو تو دستاي ظريفش گرفت و با همون شيرين زبونيش گفت بالاخره نمرديمو کير واقعي رو از نزديک هم ديديم. من خندم گرفت و گفتم مگه تا حالا نديده بودي؟ گفت نه مال کيو بايد ميديدم. دوتايي خنديديم و بعد ادامه داديم. کيرم که تو دستش بود رو روي چوچولش تنظيم کرد و دراز کشيد روم و شروع کرد خودشو به حرکت دادن. ولي نميدونست بايد چيکار کنه. منم گفتم تو تکون نخور بذار خودم ادامه بدم. بدنشو به بدنم چسبوندم و لبشو گذاشتم رو لبام و با دستام باسناشو گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدن زير کسش. يهويي يه آهي کشيد و به آه و ناله افتاد. ديگه هيچ اثري از شرم و حيا تو صورتش نميديدم خودشو کامل وا داده بود و به من سپرده بود. در همون حين باسناشو خوب ورز ميدادم يه 10 – 12 دقيقه اي که گذشت گفتم پاشو يه پزيشون ديگه. گفتم حالت چهاردست پا بگير ( حالت سگي ) بعد اومدم پشتش و بعد از يه مالش مختصر، کيرمو گذاشتم لاي پاش طوري که بالاي کيرم با چوچولش تماس داشت من خودم اين پوزيشنو خيلي دوست دارم. شروع کردم به تلمبه زدن خيلي جالب بود باسناش که به کناره هاي کيرم برخورد ميکرد موج مينداخت رو کونش. اين باعث ميشد شهوتم چند برابر بشه. دستمام روي روناش و باسنش بود و اونارو مي مالوندم و وسط پشتشو هم ليس ميزدم. اين کارو هم يه يه ربعي ادامه دادم ديدم ديگه نفساش داره به شماره ميفته فهميدم ديگه ميخواد ارضا بشه دوباره برش گردوندم رو به خودم. دوست داشتم موقع ارضا شدن چهرشو ببينم. سرشو گذاشتم رو بالش و دوباره پاهاشو باز کردم و کيرمو گذاشتم رو چوچولش. پاهاشو انداختم رو شونه هام و دستام هم رو سينه هاش و شروع کردم به تلمبه زدن. گاهي هم با سرکيرم ضربه ميزدم رو چوچولش و دوباره ميذاشتم روش و عقب جلو ميکردم. چشاش نيمه باز بود و حسابي شهوتي شده بود نفساش ديگه عميق عميق شده بود که ديدم يه آهي کشيد و ارضا شد و پاهاشو محکم به هم چسبوند. يه چند ثانيه اي اينطوري بود که ديگه بدنش يهو شل شد. منم يه دو دقه اي صبر کردم تا حالش جا بياد. حالا نوبت خودم بود که ارضا شم. بهش گفتم برگرد. دمر خوابيد، بهترين پوزيشني که خودم دوست دارم اين حالته. با دستام باسناشو باز کردم واااااااااااي من عاشق اين کارم. انگار در بهشتو ميخوام باز کنم. بعد کيرمو گذاشتم دم سوراخش و با کلاهک کيرم سوراخشو مالش دادم. داشت قلقلکش ميومد. بعد کيرمو گذاشتم لاي کونش و خوابيدم روش و شروع کردم به تلمبه زدن. ديگه وسط بهشت بودم. دستام رو سينه هاش بود يه ده دقه اي تلمبه زدم که آبم اومد و با فشار همشو خالي کردم لاي باسنوش پشتش. بعد خوابيدم روش و بي حال شدم. يه چند دقه اي همينطور بوديم، چندتا بوسش کردمو بلند شديم خودمونو تميز کرديم و نشستيم رو مبل و دوباره همو بغل کرديم. هيچي نميگفت بعد حاضر شديم رفتيم شرکت. تو شرکت که حالش جا اومد گفت هرچند که تاحالا تجربه ديگه اي نداشتم ولي واقعا جالب بود.
چند روزي گذشت بعد از اون ماجرا در حين صحبتاش ميگفت ديگه دوست نداره سکس کنه چون فقط ميخواسته يه بار تجربه کنه ولي ديگه نمي خواد به گناه بيفته. و ازم خواهش کرد ديگه تو موقعيت قرارش ندم چون مي گفت اگه تو موقعيت قرار بگيرم دست خودم نيست و ممکنه بازم وا بدم. بهش گفتم مگه لذتشو دوست نداري؟ گفت کيه که دوست نداشته باشه؟ همه دوست دارن خودمم خيلي دوست دارم ولي به خاطر گناهش ميگم. ولي با اين اوصاف بازم سه بار ديگه تو موقعيت قرارش دادم و سکس کرديم شبيه همين و خيلي هم بهش چسبيد. دوستي مون هم داشت روز به روز عميق تر ميشد تو اين مدت خيلي جاها باهم ميرفتيم و خيلي خاطره داشتيم هميشه خريداشو با من ميرفت، تا اينکه سروکله دوستش پيدا شد. يکي از همونايي که روز مصاحبه اومده بود، جريانش مفصله ولي تونست با شيطنت رابطمونو شکراب کنه و خودشم گم و گور شد. همين جريان اينقدر طول کشيد که مدت قراردادم تموم شد و شرکت رو واگذار کردم. ديگه باهام تماس نگرفت و هرچي تلاش کردم سوء تفاهمو برطرف کنم نذاشت. روزاي آخر که واسه تسويه حساب اومده بود جلوش گريه م گرفت، بهش گفتم که هيچوقت فراموشت نميکنم ولي اهميت نداد ورفت. هميشه به يادش هستم و براش آرزوي موفقيت مي کنم و هرروز آهنگي که بينمون خاطره شد رو گوش ميدم.
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
اولين سکس رويا

من رويام . بچه تهران . 20 سالمه ..... يه دختري كه در نظر خانواده و دوستان كاملا اروم و مودب ولي در باطن خيلي شيطون و هات . قد و وزنم متوسطه ..... خوبه و تا حالا كسي ازم انتقاد نكرده . سينه هاي 75 اي و رنگ پوست سبزه . جريان مال يك سال پيش ِ كلاس كامپوتر ميرفتم و كلاس زبان و دنبال كتاب هاي كنكور و كلا خيلي سرم شلوغ بود . يه شب داشتم برميگشتم خونه كه يه ماشيني افتاد دنبالم بهم گير داد . محلش نذاشتم چون خيلي خسته بودم و فقط ميخواستم زودتر برسم خونه . رسيدم يه جاي نسبتا خلوت ... با ماشين پيچيد جلوم شيشه رو داد پايين گفت اين شماره ي منه يه بار زنگ بزنين اگه خوشتون نيومد ديگه نزنين ... خواهش . شمارشو گرفتم و گفتم هرجور راحتي ( تكيه كلام منه ) يكي دو روز بعدش بهش اس دادم... شيطنم گل كرد . اسمش شهاب بود . 30 ساله .... مهندش عمران . هيكل خيلي توپي داشت . چند باري با هم قرار گذاشتيم و رفتيم بيرون . همش گپ ميزديم و خيابونا رو متر مي كرديم . 3 ماه از دوستيمون ميگذشت ... يه بار دير وقت بود بعد از كلاس زبانم اومد دنبالم . من بايد ساعت 9 خونه بودم و ساعت 7/30 بود كه منو از جلوي آموزشگاهم برداشت و گفت وقت خوبي داريم كه بگرديم منم گفتم آره تا ساعت 9 وقت دارم . يكم كه گشتيم گفت رويا ساختموني كه با داداشم شاهين روش كار مي كنيم رو ديدي ؟ گفتم آره چند بار كه از اون طرفا رد شديم خودت نشونم دادي ولي خب از دور . ( گفت ميخواي بريم يه نگا بندازي ؟ دوست داشتم ببينم گفتم باشه بريم . وقتي وارد ساختمون شديم كاراش تقرريبا تموم شده بود . رفتيم طبقه سوم . همه جارو بهم نشون داد . خيلي ساختمون شكي بود و خوشم اومد به شوخي گفتم شهاب اين واحد رو بفروش به من . بعد از يكم شوخي و مسخره بازي بهم نزديك تر شد مقابلم وايساد ... تاريك بود چون هنوز هيچ چراغي نبود تو ساختمون ... هنوز بعضي كاراش مونده بود آخه . وايساد و دستاشو قلاب كرد دور گردنم ... چشاش برق ميزد تو تاريكي .... هردمون ساكت بوديم . آروم آروم صورتشو نزديك تر آورد و منم كه عاشق لب .... چشامونو بستيم و رفتيم تو حال ... به قدري كافي فيلم ديده بودم كه خيلي چيزا رو بلد باشم . شالمو از سرم باز كرد و مانتومو درآورد و گذاشت يه گوشه دستاش روي سينه هام ... دستم روي كيرش ..... زيپ شلوارشو باز كردم ... كيرش ناز و خواستني بود .... گرم ِ گرم . انقدر با همديگه ور رفتيم كه شهوت از چشامون مي باريد . گفت رويا بيا تو اتاق خواب . يه فرش كوچيكي هست اونو باز كنيم دراز بكشيم كه راحت باشيم . رفتيم فرشو باز كرديم . شهاب لخت شد و لباساي منم دراورد .. سردم شده بود آخه هواي پاييزي بود و ساختموني كه خالي بود و سردددددددد . منو خوابوند روي فرش و پاهامو داد بالا ..... كيرش روي كوشم سر ميخورد ... لب تو لب شديم .... مي ترسيدم كيرش بي هوا بره تو كوسم و بيچاره بشم ولي شهاب خودش حواسش بود ... گفت رويا ميخوام ارضات كنم .... ارضا كردن من سخت خداييش . انقدر با كيرش روي كوشم بازي كرد كه خسته شد .... سرشو برد پايين و ليسش زد .... حس پرواز داشتم . تمام تلاششو كرد تا ارضا شدم ..... گفت برگرد بذارم كونت .... مي ترسيدم ميدونستم درد داره ... از دوستام شنيده بودم ... ولي حتي اگه مخالفت هم ميكردم بازم شهاب كار خودشو ميكرد ..... با اينكه ارضا شده بودم ولي شهاب باز تحريكم كرد ... گردنمو مي بوسيد و گوشمو ميخورد با سينه هام بازي ميكرد ... كوسمو مي ماليد ... خودم رضايت دادم و برگشتم ..... كونمو داد بالا و كيرشو كه خيس شده بود گذاشت دم كونم ... گفت رويا يه ذره تحمل كني تموم ميشه . آروم آروم فشار داد .... وااااااااااااااااااااااااااي انقدر وحشتناك درد گرفت كه فقط جيغ زدم . شهاب وايساد و تكون نخورد ... چند لحظه بعد يه فشار ديگه ... خيلي برام سخت بود . گفت شهاب بي خيال شو تورو خدا من نميتونم تحمل كنم . انگار كه منتظر همين التماس من بود تا وحشي بشه .... دستشو گرفت جلو دهنم و يه فشار محكم ........ داغووووووووون شدم . اشكم دراومد . بيصدا گريه ميكردم خيلي درد داشت . اشكام خورد به دستش تازه به خودش اومد . كلي قربون صدقه ام رفت و عذرخواهي ولي چه فايده باز كار خودشو ميكرد . كم كم ديگه آروم شدم . شهاب تلمبه ميزد و نفساش كاملا نامنظم شده بود . منم آه و ناله م دراومده بود ... اسمشو صدا ميزدم ....... با شنيدن اسمش حشري تر ميشد . خودش بعدا گفت كه خيلي خوشش اومده بود وقتي با اون حالت خماري ميگفتم شهاااااااااااااااااااااااب . كونم باز شده بود و راحت تلمبه ميزد . 20 دقيقه گذشت ... خسته ي خسته بودم . گفت دراز مي كشم بيا رو من . دراز كشد رفتم رو كيرش ...... واي دردش بتر شد . اين حالت انگار سخت تر از همه ي حالت هاست . ميگفت بالا پايين شو اما درد مي پيچيد تو وجودم نمي تونستم . باسن منو نگه داشت با دستاش و خودش تلمبه زد . ديگه هرچي بود آه و ناله ي من و صداي شهاب بود ... خيلي حال ميداد ديگه عادت كرده بودم انگار . وحشي و خفن شد تلمبه هاش .... و با يه حركت سريع و محكم كيرشو تا دسته جا داد تو كونم و نگه داشت و آبشو ريخت تو كونم و بيحال افتاد ....... يكم كه به خودمون اومديم يه لب اساسي از هم گرفتيم و ازم تشكر كرد و گفت ببخش اذيتت كردم . گفتم شهاب پا شو كه ديرم شده . سريع آماده شديم و منو رسوند دم خونمون . ديگه ادامه ي جريانات خودمو با شهاب تعريف نمي كنم و همين شروعش فكر كنم كافي باشه . بدرود
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
سکس با اولین عشقم بعد از ازدواج

با سلام
دوستان خاطره ای از عشقم را براتون میگم:سالها پیش با پسر دانشجویی دوست شدم،...عاشق هم شدیم و بلاخره ما با هم عاشقانه سکس کردیم ،...متاسفانه تحت فشار خانواده مجبور به ازدواج اجباری شدم ...و مادر عشقم مخالف ازدواج من با پسرش بود !به ناچار برای فرار از عشق نا فرجام ازدواج کردم و بدترین قسمت این که شب زفاف اسم عشقمو صدا زدم ،همسرم فهمید من قبلا سکس داشتم من هم گفتم من به تو گفته بودم من عشقی داشتم و خواهم داشت!و اون شب بدترین شب زندگیم شد ...ما بچه دار شدیم ولی من لحظه های شیرین عشق اولم را هیچگاه فراموش نکردم ...سالها گذشت من با همسرم به شدت اختلاف داشتم چندین بار تصمیم به جدایی گرفتم اما هر بار به خاطر بچه ...میگذشتم !!!تابستان گذشته یک شب تو فیس بوک بودم دیدم آقایی پیشنهاد دوستی داده ،توی صندوق غیره هم از طرف همون شخص پیام داشتم !(سریال همسان همون موقع پخش می شد و همون داستان برای من اتفاق افتاد)...متن پیام:سلام عشقم منم(دکتر... )میدونی بعد از چند سال پیدات کردم قربونت برم این شماره ی من با من تماس بگیر منتظر شنیدن صداتم ...شما باشین چه حالی میشین؟
با هزاران شک و تردید اول پیام دادم ،پیام داد ...
و تا صبح به عشق کهنه خودم فکر کردم
تماس گرفتم با هم حرف زدیم اشک ریختیم و قول و قرار دیدار بعد از سالها را گذاشتیم !چند ساعتی با هم تو خیابان گشتیم !عازم سفر بودم... وقتی برگشتم برای دیدن عشقم لحظه شماری میکردم، ساعت 7 صبح سر کوجه شون بودم تا زنش بره سر کار!ساعت 7:15 رسیدم دم خونش ضربان قلبم 1000!وقتی در را برام باز کرد نمی تونم بگم چه حالی بودم همدیگرو بغل کردیم ومی بوسیدیمو بو می کردیم و اشک می ریختیم !تا چند ساعت شوک دیدار بودیم بعد از سالها ...عشقم منو به اتاق خوابش دعوت کرد من گفتم نه!حریم زنت هست نمیام!تو اتاق بچه اش برام جا انداخت هر دو خوابیدیم وای که چه هیجانی داشت شور وحال جوانی !عشق و شهوت !کم کم لباس هام در آورد و مشغول لیسیدن بدن من شد من هم تنش را غرق بوسه کردم !شاید یک ساعت منو می بوسید می لیسید و اشک می ریخت که چرا منو ترک کردی !؟من هم شوک بودم هم حشری فقط میخواستم اون لحظه مال اون باشم نمی خواستم فکر کنم دارم به شوهرم خیانت می کنم!سکس مون به اوج داشت می رسید شروع کردم به خوردن کیرش!وای خوشمزه ترین چیز دنیا! یاد اولین سکس ضربدری افتادیم برگشتم تا من کیرش را بخورم اون کس منو !کاش اون روز تموم نمیشد
دیگه هر دومون حسابی شهوتی شده بودیم کیرش را بااحتیاط کرد تو کسم!
انگار دختر18سالم!
وقتی میکرد توش میگفت جون چه کسی داری مگه تا حالا ندادی این قدر تنگه!منم گفتم نه گذاشته بودم تو بازش کنی!بهترین لحظه عمرم بود اونقدر با ملاحظه منو کرد بهش گفتم :قربون کیر کلفت پنبه ایت بشم ،شاید دو ساعت با هم عشق کردیم آبش و کنترل میکرد تا این که تموم تنم با آبش داغ شد وای که تنم چه بوی عطری گرفته بود !نیم ساعتی بغل هم خوابیدیم بهترین سکس زندگیمو تجربه کرده بودم قبلا با عشقم لاپایی سکس میکردیم!تا ساعت 3 چند بار دیگه هم سکس داشتیم !خیلی بهم چسبید و البته که عشقم هم احساس رضایت داشت چون با زنش خیلی حال نمی کرد!دفعات بعدی به اصرار اون تو تخت خوابش سکس داشتیم حتی چند باری هم جاهای دیگه ...از اون تاریخ تا 19آذر ما با هم چندین بار سکس داشتیم و خیلی بهمون خوش میگذشت الان چند ماه گذشته رابطه مون یه خورده سرد شده هر از گاهی تلفنی در ارتباطیم!و حتی چند بار تلفنی آبشو آوردم!دارم میمیرم واسه سکس با عشقم با اون کیر پنبه ایش خیلی دوسش دارم بیشتر از هر کس تو دنیا!الان بیش از حد حشری شدم فقط دلم کیر عشقمو میخواد تن داغشو !
آرزو میکنم تو همین چند روز آینده تو بغلش باشم یه سکس خوب بکنیم و براتون بنویسم
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
مرد

 
عشق بازي من و امير

سلام.من آوام 19 سالمه.قدم 160 وزنم 50.
سکسو دوس دارم اما از سکس ميترسم.دوست پسر زياد داشتم اما از ترس خونشون نميرفتم.با امير از سوم دبيرستان دوست بودمو چند بار که خونه خالي بود اومد پيشم.اولاي دوستيمون يه شب خونه خالي شد منو خواهرم بوديم رفتم حموم قرار شد 1بياد که کوجه خلوت باشه.1اومدو نشستيم با فاصله رو تخت.اولين بار بودو فهميده بود ميترسم.کاپشن تنش بود کاپشنو در آورد گفت از چي ميترسي عزيزم؟نزديکم شد گفتم نميترسم اميرم دست گذاشت رو قلبم گفت ببين چجور ميزنه!!کم کم آروم شدم .من نشسته بودم اون دراز کشيد سرشو گداشت رو پام منم با موهاش بازي ميکردم خم شدمو بوسيدمش.گفت بيا کنارم دراز بکش.رفتم کنارش دراز کشيدم .بغلم کرد بوسيدمو قربون صدقم ميرفتوبرگشتم از پشت بهم چسبيد.گردنمو ميبوسيد دستش رو کمرم بود.آروم دستشو آورد رو شکمم و بعد نزديک سينه هام کرد.دستشو کنار زدمو برگشتم گفتم نکن اميرروبغلم کردو لبامو بوسيد آروم شروع کرد لبامو خوردن اول نميذاشتم بعد راضي شدم يکم داغ شده بودم دستش رو سينم بود(سيته هام سايز 70 و سفيدن)ميخواست ببره زير بلوزم اول نذاشتم بعد راضيم کرد اما نذاشتم در بياره.گردنمو ميخوردو با سينه هام ور ميدفت.سوتينمو داد بالا شروع کرد خوردنشون.يکيشو ميخوردو ميمکيد اون يکيو ميماليد خيلي حال ميداد.خواست شلوارمو در بياره که نذاشتم.اونم شلوارشو در نياورد.اومد روم از رو شلوار کيرشو به کسم ميمالوند اما کيرشو حس نميکردم چون هردومون شلوار لي پامون بود.اون شب گذشتو امير ارضا نشد.
تا اينکه بهمن 90 صبح ساعت 7 که بابام رفت سرکار خوته خالي شد منم امتحان داشتم.امير 7:30 اومد خونه منم شب قبل حمام رفته بودمو آماده شدم.اومد رفتيم تو اتاقم يکم زير پتو پيشش خوابيدم .گفتم تو بخواب منم ميرم يکم درس بخونم بيرون.رفتم بيرون بعد از چند دقيقه صدام زد.گفت اينجا درس بخون.نشستم کنارش گفت بذار کنار کتابو يکم بخواب پيشم.کنارش دراز کشيدم پا شد لامپو خاموش کرد.شروع کرد لبامو خوردن منم دسم دور گردنش بود.رفت پايين بلوزمو داد بالا سينه هامو ميخوردو ميمکيد.بلند شد شلوارشو در آورد يکم ترسيدم اولين بار بود يه پسر جلوم لخت مشد پيرهنشم در آوردو آمد روم.سينه هامو ميخوردو حشريم ميکرد.دس برد
دکمه شلوارم باز کنه که دسشو زدم کنار.اصرار کرد که شورتتو در نميارم.شلوارمو تا نصفه کشيد پايين کيرشو از رو شورت به کوسم فشار داد.خيلي سفت بود.شورتشو در آورد يه کير 15 سانتيو سفيد زد بيرون شورت منو زد کنار کيرشو گداشت رو کوسمو مالوند خيس بود کوسم حال ميداد کيرش رو چوچولم بود بش فشار ميداد.ميترسيدم پارم کنه.شلوارو شورتمو در آوردو افتاد روم لا پايي ميزد.منم اه اه ميکردمو ميبوسيدمش.رو شکم خوابوندم ميخواست بکنه تو کونم نذاشتم.از پشت لاپايي کرد.برگشتم کيرشو گرفتم دستم مالوندم به کوسم تا آبش اومد آبشو با دسمال پاک کردم و بغلم کردو بوسيدم.اين تنها تجربه سکسم بود.ببخشيد اگه بد بود.شاد باشييد
جایی که همه ادعای خاص بودن دارن، تو عادی باش،
.
.

اینجوری خاص ترین آدمی
     
  
صفحه  صفحه 22 از 94:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA