انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 33 از 94:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  93  94  پسین »

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها


زن


 
سکس با گل قشگنم مریم

سلام
دوستان این داستان که میگم داستان خودم و مریم عزیزم هست که بیش از 2 سال با هم بودیم و میتونم بگم بهترین سکسهای عمرم رو با اون داشتم
راتون بگم از اشناییم با مریم که اون زمان من 23 سالم بود و مریم 24 ساله
یه شب از بیرون که امدم خونه دیدم برای خط مادرم(با توجه به اینکه این خط قبلا مال خودم بود و روز زن هدیه دادم به مادرم و خودم اعتباری خریدم)اس ام اس امده یه کم کنجکاو شدم چون مامان سنش بالاست و کسی براش به ندرت اس میده مامان هم خواب بود گوشیش رو برداشتم و نگاه کردم دیدم 3 تا اس از یک شماره امده با کوشی مامان جواب دادم و کمی پرس و جو کردم طرف یه خانم بود که دنبال شخصی به نام رشید میگشت بهش گفتم من داداش رشید هستم و شماره جدید خودم رو بهش دادم و گفتم به این خط اس بدید
اس ام اس اول امد که نوشته بود رشید خودت هستی؟ در جواب نوشتم نه محمدم و این خط که شما باهاش تماس گرفتی از زمانی که 0 بوده دست خودم بوده نه داداشم رشید .میگفت بعد از طلاق از شوهرش هادی با رشید اشنا شده کفم برید پیش خودم گفتم داداشه ما که تیریپ مثبتی داره هم بله؟ازش مشخصات رشید رو گرفتم .مشخصاتش اصلا به داداش من نمیخورد با خودم گفتم شاید ار رفقام بوده اخه اون وقتا گوشی و خط مثل الان تو دست همه نبود تازه تو تهران داشت زیاد میشد اونم به خاطر تالیا بود و به همین خاطر برام پیش امده بود که رفیقام وقتی قرار داشتن میومدن گوشی رو امانت میگرفتن که جلوی جی اف کلاس بذارن.
بهش گفتم این ادمی که شما میگید من نمیشناسم اون باور نکرد گفت مرد باش قرار میذاریم یه جا بیا ببینمت.اما قسم داد جای خودم کسی رو نفرستم و عکس رشید داداشم رو هم براش ببرم.گفتم باشه.فرداش قرار شد بریم ایستگاه مترو اریا شهر من یه کم 2 دل شدم که برم یا نه نکنه کسی این جوری میخواد بکشونه اونجا دهنم رو صاف کنه رو همین اصل از رفیقم به نام علی خواستم که با من بیاد تو راه اس داد که من رسیدم منم جواب دادم دارم میام ازش مشخصات گرفتم گفت تیپ 2 رنگ قرمز مشکی زدم و بالا جولوی در سمت ایستگاهای اتوبوس هستم رسیدیم و با علی رفتیم به سمت جایی که گفته بود دیدم یه خانم با قد حدود 170 خوش لباس و خوشگل با همون مشخصات ایستاده علی زد بهم گفت اوووووففف چه شود چه کسیه این یعنی اینه؟گفتم نمیدونم زنگ زدم گوشی رو برداشت بله خودش بود گفتم خدااااااااااا یعنی میتونم مخش رو بزنم چه جیگری بود قبل از اون هم دوست دختر خوشگل داشتم اما این یه چیز دیگه بود نمیگم عروسک باربی اما واسه من این حکم رو داشت من رو که دید یه لحظه حالش گرفته شد و معضرت خواهی کرد که مزاحم شده دیدم اگه هیچی نگم از دستم پریده
بهش گفتم میشه بگی رشید کیه و شماره من رو از کجا اوردی نمیخوام شروع داستان بیش از این طولانی بشه به هر بد بختی بود راضیش کردم که باهاش در تماس باشم.
بعد تقریبا1 هفته و 5 روز مخش رو زدم و باهاش قرار گذاشتم تو اس ام اس هایی که بهش میزدم از سکس زیاد حرف زده بودم و قرار دوم رو خونمون گذاشتم گفتم بیا فلکه دوم شهران(که الان شده فلکه اول چون فلکه اول اصلی زیر گذر شد)من میام دنبالت گفت نه ادرس بده میام خونه خودم اونجا رو بلدم
ادرس دادم بهش و چون میدونستم که خودش میدونه داره برای سکس میاد یه شورت استرج سفید پاچه کوتاه و یه رکابی استرج سفیدم پوشیدم تمام لباسم رو با ادکلن اپن خوشبو کردم از بالا تا پایین و 5 تا هم ترامادول 100 خوردم دل تو دلم نبود خیلی با اندام باریک و قلمیش حال کرده بودم سکس کرده بودم اما این برام تازگی داشت.زنگ خونه رو که زد در رو باز کردم ما طبقه هم کف بودیم و صاحب خونه بالای هم کف.اروم و بی سر صدا امد تو و کفشهاش رو در اورد بابت لباس تنم چیزی نگفت بعد از در اوردن لباسش بغلش کردم و بوسیدمش اونم من رو بوسید اما از بوسیدنش احساس خاصی حس نکردم خیلی عادی بود نه مثل من هیجان داشت و نه مثل من بیتاب سکس بود.
شال سفید سرش رو برداشت یه مش قشنگ به موهاش زده بود تعارفش کردم رو کاناپه 2 نفره وقتی نشست دولا شدم و دوباره بوسیدمش گفتم خوش امدی عروسک.ازش سوال کردم چی میخوری اول گفت هیچی رفتم براش شربت البالو درست کردم و اوردم اما نخورد و رو میز موند گفت من میخوام زود برم اخه سروش منتظره گذاشتمش خونه اعظم خواهرم(سروش پسر 4 ساله مریم بود)مریم گفته بود که طلاق گرفته و با شوهرش بابت اخلاق گندش و سکسهای مذخرفش مشکل داشته
رفتم کنارش نشستم و دوباره بوسیدمش این بار دقیقا کنار لبش رو این بار اون هم من رو بوسید و دستش روی پام گذاشت با این کار چراغ سبز رو داد دوباره رفتم جلو و این بار لبش رو بوسیدم و بوس رو تبدیل کردم به لب و لبش رو مکیدم یه 20 سانیه این یک طرفه بود تا اون هم شروع کرد بعد از چند دقیقه دستم رو گذاشتم رو سینش و یه کم فشار دادم.بهش گفتم نمیخوای مانتوت رو در بیاری بدون هیچ حرفی بلند شد مانتوش در اورد و انداخت رو میز امد بشینه گفتم بیا بریم تو اطاق گفت نه همین جا راحتم بغلش کردم و رویه زمین درازش کردم و امدم روش دوباره لبش رو مخوردم و کیرم رو از روی لباس به کسش فشار میدادم
تاپ لیمویی دنگش رو بالا زدم و و سینه هاش رو مالیدم نمیتونستم از طعم لباش بگذرم لاله های گوشش رو میلیسیدم و زیر گردنش رو لیس میزدم گودی گرنش رو میخوردم واهسته به طرف سینه هاش رفتم و شرو به خوردن سینه هاش کردم ازش خوشم امده بود بدنش یه عطر خوبی داشت ادامه دادم تا روی شکمش شلوار جین ابی پاش بود در اوردم یه شورت گیپور مشکی پاش بود شرتش رو زدم کنار از شکل کوسش خوشم نیومد زیاد این تنها موردی بود که باهاش حال نکرده بودم بیخیال خوردن کسش شدم و ازش خواستم تا کیرم رو بخوره حرفی نزد و مشغول شد خوب بلد بدو کارش رو اما نمیذاشت وقتی کیرم تو دهنشه نگاش کنم با سرش مانع دید من میشد ازش پرسیدم چقدر وقت داریم گفت تا وقتب ابت بیاد.به پشت درازش کردم و کیرم رو گذاشتم روی کسش کیرم راحت رفت توش یه اه کشید و دیگه صداش در نیومد.افتاده بودم روش و به صورت کاملا سنتی ایرانی داشتم میکردمش از بس نعشه بودم هیچی حالیم نمیشد و فقط تلمبه میزدم گفت خسته نشدی؟گفتم چرا تو بیا روش بشین یه کم دراز کشیدم و اون هم نشست روش 5 دقیقه نشد دیدم حرکتش کند شده ئ انگار خسته شده گفتم بلند شو و دستات رو بذار روی مبل و قنبل کن برام این کرو کرد از پشت کیرمو جا کردم و با سرعت زیاد تلمبه میزدم گفت میدونم کسم گشاده بهت حال نمیده گفتم نه خوبی یه کم زبون ریختم براش که احساس نکنه حال خاصی ندارم.ازش خاستم بیاد رو زمین و 4 دست و پا بشه دوباره کردم تو و با تمام قدرتم بهش زربه میزدم تازه صداش داشت در میومد بهش حال داده بود هر از گاهی بر میگشت و تو صورتم نگاه میکرد چشماش داشت میرفت حس کردم حالتش عوض شد و شل شد توی کسش خیس تر از قبل بود ابش امد یه لحظه خودش رو کشید جلو کیرم در امد و برگشت رو زمین خوابید و چند تا زد تو سر خودش یه لحظه اصلا نفهمیدم چی شد چرا این کار رو کرد واسم عجیب بود کنارش دراز کشیدم و ازش سوال کردم: مریم من کار بدی کردم؟گفت نه.گفتم پشیمون شدی از سکس با من؟گفت نه گفتم چرا خودت رو زدی؟عذاب وجدان گرفتی؟بازم گفت نه بهش گفتم تورو خدا بگو چی شد زل زد تو چشمم گفت من بار اولم بود که ارضا شدم داشتم شاخ در میاوردم گفتم مگه میشه گفت به جان سروشم راست میگم.از وقتی شوهر کردم و فهمیدم سکس چی هست هر بار که سکس میکردم فکر میکردم سکس یه چیزیه که لذتش مال مرده و ان عمل رو فقط از سر وظیفه برای شوهرم انجام میدادم.گفت شوهرم تو سکس اول 30 سانیه لبام رو میخوره بعد من کیرش رو میگیرم تو دهنم به اندازه کمتر از یک دقیقهتا کیرش خیس بشه اگه تو همون لحظات که کیرش تو دهنمه ابش نیاد و تو کسم بکنه تا حالا نشده بیشتر از یک دقیقه دوام بیاره و ابش میاد و حتی بعضی وقتا با 4 بار تلمبه زدن ابش میاد.
تعریف که کرد باز لباشو خوردم و دوباره 4 زانو کردم و گفتم میخوام مثل همون چند لحظه قبل ادامه بدم.این بار کیرم رو کردم تو کسش و با انگوشتم با سوراخ کونش ور میرفتم کم کم انگوشتم رو کردم توی سوراخ کونش وبالا پایین میکردم سوراخ کونش تنگ بود تو همون حالت میخواستم یه انگوشت دیگه هم بکنم تو کونش که خودش رو سفت کرد گفت نکن محمد درد داره نمیتونم تحمل کنم گفتم این انگشت رو در نمیارم ولی 2 انگوشتی هم نمیکنم توش دوست داشتم تو سکس اول ناراحت نشه نمیخواستم از دستش بدم خیلی باهاش حال میکردم
خسته شده بودم و از طرفی این قدر نعشه بودم که انگار اب کمرم خشک شده بود
بازم حالت رو عوض کردم به پشت خوابوندمش و پاهاش رو اوردم بالا و مچهای پاش رو چسبوندم به هم تو این حالت ببیشتر بهم حال داد این جوری تنگ تر بود
پاهاش را اوردم پایین بس که تلمبه زده بودم عرق از زیر چونم چکه میکرد(دوستانی که قبل سکس ترامادول میخورن حتما این حالت براشون پیش امده) دستم رو بردم سمت لیوان شربت مریم که نخورده بود برش داشتم یه مقدارش رو خوردم و بقیش رو پر کردم تو دهنم مریم هم لباش خشک بود امدم روش و لبام رو گذاشتم رو لباش یه مقدار از شربت توی دهنم رو ریختم تو دهنش یه کم نگاهش کردم دیدم بدش نیومد بقیش رو هم با همون حالت بهش خوروندم این کار رو از اون به بعد همیشه تو سکس میکردیم حالا یا شربت یا اب خیلی حال میده یک بار امتحان کنید.
این بار دیگه از سر خستگی صاف روی زمین خوابید با دستمال کاغذی یه کم خودش رو خشک کرد و کیرمرو این بار خودش کرد تو کسش و خوابیدم روش دیگه حال تلمبه زدن نداشتم مثل اولش لباش و بازم خوردم(دوست دارم از اول تا اخر سکس لب طرفم رو بخورم) زبونم رو سر دادم به طرف لاله گوشش لاله گوشش رو با زبون بازی میدادم اهسته گفت محمد از من بدت میاد؟؟؟؟؟؟خیلی گشادم نه؟از حرفش جا خوردم دستام رو ستون کردم و بهش نگاه کردم گفتم چرا همچین فکری کردی گفت اخه من 3 بار ابم امده اما تو نه. موندم چی بگم نمیشد بگم نعشه هستم گفتم اسپره زیاد زدم واسه اونه اروم گفت اگه میخوای با هم باشیم هیچ وقت بهم دروغ نگو تنم لرزید حس کردم فهمیده نعشه هستم اما جمله بعدیش تا حدودی ارومم کرد گفت من زایمانم طبیعی بوذه هر چی به هادی گفتم سزارین کنم به خاطر پولش گفت نه واسه همین نمیتونم اون جور که باید بهت حال بدم.سرعتم رو زیاد کردم و گفتم من که خیلی حال میکنم با تو تو رو نمیدونم دستاش رو انداخت دورم و به خودش فشارم داد اههههههه که چه حالی داد تازه احساس داشت با سکسمون همراه میشد دوباره جون گرفتم و با سررعت زیاد تلمبه زدم چند لحظه بعد گفت بده برات بخورم تا ابت بیاد گفتم نه داره میاد تو چشماش نگاه کردم گفتم دوست دارم این بار مریم نیم خیز شد برای لبام و چند لحظه بعد مریم برای چندمین بار ارضا شد پشت بندشم من داشتم ارضا میشدم از کسش کشیدم بیرون و کیرم رو و بعد از چند ثانیه ابم پاشید روش چند قطره روی موهاش یه مقدار ریخت رو چشمش و بقیش هم خالی شد رو شکمش از اینکه ابم رو موش و صورتش پاشیده شد خجالت کشیدم سرم رو انداختم پایین و معضرت خواستم گفت ایبی نداره.گفتم بیا بریم دوش بگیریم گفت نه باید برم دنبال سروش و بر گردم کرج.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
اولین سکس مهندس مملکت

سلام من عادت ندارم زیاد طولش بدم میرم سر اصل قضیه راستش دانشجو بودم در یکی از شهر های جنوب (من خودمم اهل جنوبم)اسمم کسری اس رشته مهندسی مواد درس میخونم تازه رفته بودم دانشگاه یه دختری بود که اهل شهرهای نزدیک بود اسمش فاطمه بود .قد کوتاه داشت ولی تا دلتون بخواد خوشکل و با اندامی زیبا.با هم دوس بودیم ولی من تقریبا روزی نبود که به یادش جلق نزنم .روزای امتحان ترم بود شیمی داشتم و من ضعیف بودم .بهش گفتم میتونی بهم شیمی یاد بدی گفت باشه .قرار گذاشتیم دانشگاه ولی بچه ها اینقد سر و صدا کردن که هیچی نفهمیدیم .گفتم نمیشه باید یه جای دیگه بریم .گفت کجا.گفتم خونه ی داداشم .با اصرارمن قبول کرد.

اون روز رفتم خونه و همه جا رو تمیز کردم بالاخره نوبت من شد در زد رفتم درو باز کردم مث همیشه خوش تیپ .تعارف کردم نشست.شروع به درس دادن کرد .ولی من همش به اندامش فکر میکردم.که یه دفعه دستم و گذاشتم رو دستش .نگاهم کرد ولی چیزی نگفت.من دیگه گفتم اگه دستمو برداشتم نمیتونم کاری کنم.دستشو بالا اوردمو بوسه زدم نگاهم کردو چیزی نگفت.بهش گفتم خیلی دوست دارم و یواش یواش به سمت بازوش رفتم با بوسه.جلوش نشستمو از چشماش بوسه میزدم هیچی نمیگفت.بوسه هام به نوک دماغش و بالاخره به لبش رسید بازم چیزی نمگفت یواش مانتوشو باز کردمو سینه هاشو مالیدم.تیشرتشو دادم بالا و خودش کمک کرد تا در بیاد.واییییییییی چی میدیدم کرستشو که باز کردم دو تا سیب افتاد به نظرم هرکدومش دو کیلویی بود.شروع به خوردنش کردم.دیگه داشت بی حال میشد خوابوندمش و شلوار تنگشو به زور در اوردم.شرتشو دادم پایین .چی میدیدم انگار میدونس اینجا چه خبره تمیییز تمیییز.رونشو بوسیدم و زبون زدم پاهاشو باز کرد منم شروع به خوردن کسش کردم هنوز هیچی نگفته بود .اوپن نبود .با چوچولش بازی کردم کسش قرمز شده بود واز کونش هم که انگشت خیسم توش بود حرارتی بهم دست میداد که وصفش برام سخته به هر حال بلندش کردم و به صورت سگی کیرم گذاشتم دم کونش یکم فشار دادم خودشو سفت گرفت گفتم نه شل بگیر و چند تا بوسیدمش .شل کرد و باز فشار دادم اینبار کیرم تا نصفه تو بود وقتی تو چشاش نگاه کردم دیدم داره درد میکشه.گفتم دربیارم لاپایی بزنم اخه خیلی دوسش داشتم سرشو به عنوان نه بالا برد.و من یه فشار دیگه دادم که اینبار کیرم تا ته رفت تو کونش.چند دقیقه گذاشتم همین جوری بمونه.و بادستم نوک پستونشو بازی میکردم و بعد یواش شروع به تلمبه زدن کردم.تقریبا 5دقیقه شده بود که داشت ابم مییومد گفتم بریزم تو گفت نه گفتم چکارش کنم گفت وقتی اومد خبرم کن .متعجب بودم .داشت ابم میومد گفتم عزیزیم اوووووووووووومد چی کنم که برگشت محککم سرکیرمو مک زد طوری که بدنم لرزید و تموم ابمو خورد من متعجب از این کارش چون اثلا حرفی نزده بود ولی بعد اینکه ابمو خورد با هم رفتیم حموم اونجا براش لاس زدم و اونم ارضا شد و منم یه لاپایی خشکل دیگه تو حموم زیر دوش زدمش .بعد از اون جریان یه چند بار دیگه حال کردیم.الان هردومون مهندس مملکتیم برام نظر بدین ممنون میشم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس با لیلا و دوستای گولدکوئستی

سلام خدمت دوستای گلم
من مهران 32 سالمه
داستانی که میخام براتون بگم مال سال 85 که منو مخمو زدن بردن توگولد کویست اولش ادمو خر میکنن بعدش میگن سواری بده من در اون سالا 10 تا 15 میلیونمو از دست دادم به هر کی هم که گفتم کسی نبود جوابمو بده من هم که دیدم دستم به جایی بند نیست مثل خود اونا که همه هم متاهل بودن نامرد شدم و چون من از خانواده طرد شده بودم گفتم زندگی همتونو داغون میکنم که شروع کردم به مخ زندی خانومهای گروه که اکثرا هم از اون خانومهایی بودن که فک میکردن گولد کویست براشون واقعا نان میده اولین گزینم هم خواهر لیدرم بود. نامش لیلا بود اون زمان 22 سالش بود و تازه اومده بود تهران برا ارشد هم درس میخوند من رفتم تو مخش اونم حسابی اون زمان برای اونم 1 تومن خرج کردم و یکی از دوستامو که تو تهران بود زیر مجموعش کردم که از این کار من خیلی خوشش اومده بود و دیگه روابتمون حسنه شد من که 10 و15 تومن از دست داده بودم اینم روش که البته براش برنامه داشتم

یک روز برنامه فان شد جاده چالوس که مال گروه اونا بود ولی منو هم دعوت کرد من هم از خدا خاسته رفتم که خیلی خوش به حالم شد اکثرا جیگر بودن اونم از نوغ جیگر هلویی نمیدونم دیدین یا نه البته لیلا خانوم کلی ازم تعریف کرده بود به عنوان لیدر موفق و از این اراجیفا بعد نهار بود که فان داشت به بزن برقص تبدیل میشد که برادران اطلاعات دسر برامون اسپری فلفل دادنو ما هم بارو بندیلو با چشمای سوزان و اشک الود جمع کردیمو راه افتادیم تهران

من که برنامه هام خاص بود برای خود شیرینی با برادرا بیشتر بحث کرده بودم اسپری بیشتری خورده بودم به همین دلیل هیچ جا رو نمیدیدم اگه هم که میدیدم خودمو به ندیدن زده بودم که شاید فرجی بشه که شد منو لیلا خانوم رسوند خونمون نا گفته نماند که من تو تهران مجردی زندگی میکردم و بعد تعارفهای بنی اسرایلی بفرما دم در بده از اینحرفا که تیرما به سنگ خورد نیامد تا صبح تو فکرش بودم که خاک بر سرت تا دم در خونت اومد نتونستی بیاریش تو از این حرفا ای فکرا یه طرف وزش چشم از طرف دیگه که بهش اب زده بودم از طرف دیگه تو این اوضاع بود که خواب رفتم و صبح با صدای در از خواب بلند شدم اعت 11 بود صاحب حانه اومده بود اجاره بگیره
که وضع منو دید فک کنم یادش رفت برا چی اومده بود چشام باد کرد کاسه خون کلی وراجی کردو پولشو گرفتو رفت من هم رفتم دوباره بخوابم که صدای در اومد کلی فحشو نا سزا گفتم فک کردم صاحب خونست که حتما باز چیزی میخاد بگه که چشمتون روز بد نبینه به به عجب هلو هایی نرسیده رسیده و ترشیده همه مدله اومده بودن عیادت. لیلا خانوم به نظر من که اسکورت اورده بود اونا رو بنده خدا برام دل وا پس شده بود چون گوشیم رو سایلنت بود چندین بار زنگ زده بود من جواب نداده بودم اومده بود عیادت یه نیم ساعتی خونه ما رو تمیز کردن چون جا برا نشستن پیدا نمیشد و یه چای که خودشون زحمتشو کشیده بودن خوردنو رفتن

من باز رفتم تو فکر که صدای زنگ موبایلی به گوشم خورد دنبالش گشتم دیدم از تو اشپز خونه میاد برداشتم خانومی پشت خط بود گفت گوشیمو گم کردم من هم خودمو معرفی کردم کلی خوشحال شد که دست غریبه نیفتاده غافل از اینکه ای کاش دست غریبه میفتاد من تمام رمشو کپی کردم تو سیستمم چه عکسا و فیلمای نازی داشت و کلی هم فیلم سوپر تو گوشیش داشت و اومد گوشیشو بگیره که باور کنین من اونو ندیده بودم از بس که پیش لیلا بچه مثبت بودم خوشکل سفید بچه مهاباد بود از اون کردای مامانی ما هم از فرصت اتفاده کردمو رفتیم رو مخش که بد هم جواب نداد شب زنگ زد بهم رفتیم بیرون و اولین قرارو گزاشتم من با یک از این کویستیها و اون شب کلی با هم لایدیم از این کافی شاپ به این پار به این سنما و............. دم به تله نمیداد که بیاد خونه من اون شب گذشت اعت 3 یا 4 بود که گوشیم زنگ خورد لیلا بود کلی ناراحت و گله مند که با بچه های من قرار میزاری از این حرفا ما هم که کم بیار نبودیم براش اراجیف بستیم تا اینکه گفتم بقیشو صبح حضوری برات تعریف میکنم که انگار خودش هم کوش میخارید

صبح ساعتای 9 بود زنگ زد گفت من فلان جام منم خودمو زدم به نا خوشی که امروز نمیتونم بیامو از این حرفا اونم ناراحت شدو گوشی رو قطع کرد 1 ساعت بعد در خونمون بود حدس میزدم این کارو کنه زنگ زد من هم فیلمی یعنی اینکه حالم خوب نیست رفتم درو باز کردم با توپ پر اومده بود ولی دلش برام سوخت و فک کردم نمیخای بیای بیرون بهانه میاری تو نمیامد میخات بره مگه میشد اینبا در ره با کلی تعارف اوردمش تو همونجا رو اولین مبل نشست من هم رفتم دستو صورتمو شتم اومدم پیشش و شروع به خود شیرینی کردم که چیزی که فک میکنی نیستو از این حرفا تا اینکه کمی راحت تر و خودمو نی تر شد جا تون خالی وقتی دختری رو خر میکنی کلی برات اشوه میریزه برات کلاس میزاره ما هم که مریض بودیم به پرستار نیاز داشتیم برام صبحانه اماده کرد که بخورم زود بریم افیستش ولی مگه میشد که نشه من هم خدای فیلم در اون زمونا کلی با فیلم بازی که نه نمیخورمو حال ندارمو و ................ تا اینکه رفتم سر میز صبحانه به جای صبحانه شروع به ور رفتن با لیلا کردم که اولش خیلی ناراحت شد بلند شد بره ولی مگه میشد که بره از هر راهی که شده نزاشتم بره نه بزور به خایه مالی و حر ئکردن تا اینکه کار به جاهای خوبش رسید ولی نه دل چب ینه ها رو از رومانتو بخورو بمالو تا اینکه گرمش کردم ولی بازم نزاشت لختش کنم ینهاشو از بالای یقه لباسش در اوردم شروع به خوردن کردم ولی لامصب عجب ینه های نقای و فتی داشت عشق سینه خوری دارم این قد خوردم که خودش گفت یه کمی هم کسمو بمال که من امتناع میکردم که دیوونش کنم که موفق هم شده بودم ولی خودم دیگه طاقت نداشتم نشوندمش رو مبا شولوارشو در اوردم ولی باز نزاشت مثل مانتوش شورتشو در ارم یه چیزی میگم ه چیزی میشنوید کسش این قدر تنگ بود که من جرات نمیکردم کیرمو بکنم توش هر چند که لیلا نمیزاشت میگفت فقط بخورش و میگفت هنوز دختره از این حرفا من خر هم فک میکردم که دختره کلی هم حال میکردم که دارم یه دختر میکنم که میخام دختریشو بگیرم به جایی ریده بود که میخاست منو جر بده شهوتش واقعا بالا رفته بود منم از فرصت استفاده کردم کیرمو کردم تا ته توش که لیلا به خودش داشت می پیجید ما هم حال میکردیم که بله دختریشو گرفتیم هی بکن هی بکن ولی دیدیم خبری از خون نیت و هی بیشتر تلمبه میزدم تا جایی که لیلا داشت قش میکرد که ارضا شد من پش بند لیلا داشتم ارضاع میشدم که لیلا خودشو عقب کشیدو کیرمو در اوردو شروع به خوردن کرد تا ابمو در اورد ولی دمش کرم ابمو قورت داد دریغ از یک قطره حیفو میل همشو خورد با خودم فک میکردم عجب کیری خوردیم که به خاطر یه جنده این همه خودمونو عذاب دادیم ولی نگو لیلا جون از شوهر معتادش طلاق گرفته بود و باقی قضایا

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
زن


 
سکس خفن اما خطرناک با دوست دخترم

سلام به همه دوستان این داستانی رو که میخوام بنویسم براتون داستان نیست بلکه یک خاطره بیاد ماندنی از گذشته منه که درسال 88 اتفاق افتاده.
اولین داستانمه.
اسم من علی 25سالمه قیافه خوب قد 181 وزن 93.چاق نیستم شکم هم ندارم واسه این که پرورش اندام میرم.
من در یکی از شهرستانهای شمال زندگی میکنم دوست دختری داشتم بنامه مریم که خوشگل بود قد و وزن دقیقش رو نمیدونم مثل بعضیها.ولی نه چاق بود نه لاغر،هیکل خوش فرمی و اندام توپری داشت.چند مدتی از دوستی ما گذشت من هم احتیاج به سکس داشتم جریان سکس و احتیاجی که من بهش دارم رو به مریم گفتم با هزارتا منت و خواهش با رایزنی خاص خودم آخر راضی کردم تا با من رابطه داشته باشه گفتم خونمون خالی شد میگم بیایی خونمون ولی نمیدونم چرا راضی نمیشد.چند باری با ماشین بیرون میرون رفتیم منم از فرصت استفاده کردم دستمالیش کردم دیدم اونم بدش نمیاد ولی به سکس ختم نشد.

چند روزی گذشت تا یه روزی که داشتیم با موبایل با هم حرف میزدیم بحث رفت سمت سکس بعد چند مین که من بازم میگفتم بیا خونمون که یکدفعه از دهنش پرید تو بیا خونمون منم تا اینو شنیدم گفتم باشه ولی چطور؟گفت شب همه خوابیدن میگم بیای.مریم یدونه آبجی و 2 تا داداش داشت که یکیش ازدواج کرده بود باباش هم چند سال پیش فوت شده.خلاصه شب شد ساعت دیر دیر میگذشت پیاده رفتم بسمت خونشون ساعت 12 رو رد کرده بود(مرداد ماه بود) خونشون دور بود نزدیکای خونشون بودم که بهش زنگ زدم گفت الان بهت زنگ میزنم منم آروم آروم به راهم ادامه دادم تا اینکه خودش زنگ زد گفت بیا در رو واست باز گذاشتم(خانه ویلایی قدیمی 300متری حیاط دار)

با ترس و استرس که شاید همسایها ببین میرفتم که رسیدم دم در،در رو باز کردم رفتم داخل دیدم که تو حیاط مونده به من میگه ساکت آرام بیا.آخه کف حیاط شن ریزه بود منم آرام آرام رفتم پیشش دیدم پتو و بالش رو گذاشته رو إیوان(بالکن)،وسایلا رو برداشت رفتیم سمت انباری مریم جلو میرفت منم پشتش عجب چیزی شده بود یه تاپ و شلوارک کشی تنش بود واااااای که چه کون گنده ای!!!!منم از فرصت استفاده کردم یه دستی به کونش کشیدم.رفتیم داخل انباری یا همون زیر زمین،پتو رو زمین پهن کرد بالشم انداخت رو پتو منم دراز کشیدم روش مریم هم اومد تو بغل من دراز کشید لباش رو گذاشت رو لبام منم شروع کردم به لب گرفتن ازش یه چند دقیقه ای از لب گرفتن نگذشته بود که به مریم گفتم پاشو از روم منم پاشدم نشستم تاپ و سوتین با شلوارک مریم رو در آوردم بعد خوابوندمش رو بالش شروع به خوردن کردم لباشو خوردم اومدم سمت گوشش زیر گوش رو خوردم دیدم صدای آه و ناله مریم در اومد که با صدای آرام انجام میداد اومدم پایین تر رسیدم به سینه های خوش فرم که توی دست من جا نمیشد با زبونم با نوک سینه ش بازی میکردم با یه دستم هم داشتم با اونیکی سینه بازی میکردم.من هم لباسامو کنده بودم در حال خوردن داشتم خودمو بهش میمالوندم تا هم خودم حال کنم هم مریم.خوردن من ادامه داشت تا رسیدم به شکم و نافش که دیگه پایینتر مانعی بنام شرت بود دستامو گذاشتم دو گوشه شرط،کشیدمش پایین به به چه عطر و بویی.حتما قبلش رفته بود حمام آمادش کرده بود پاهاشو از هم باز کردم شروع کردم به خوردن از کس تمیز و خوشگلش،چوچولش رو انداختم دهنم هی میمکیدم اونم داشت آه و ناله از روی لذت میکرد بعد زبونم رو انداختم توش که نمیشه گفت تو، لبه کسش میمالیم اونم حرکات بدنش بیشتر شده همین طور به خوردنم ادامه دادم تا اینکه دیدم با دستش داشت منو از بین پاهاش خارج میکرد منم ول کن نبودم طعم و بوی منی رو احساس کردم دیدم دیگه بیشتر از این داره عذاب میکشه ولش کردم.
بعد رفتم روش خوابیدم کیرمو انداختم لایی پاش بعد شروع کردم ازش لب گرفتن اینقد ادامه دادم که کیرم سیخ سیخ شده بود بعدش من دراز کشیدم به مریم گفتم بیا کیرم رو بخور گفت نه دوست ندارم دید که من دازم ناراحت میشم گفت باشه ولی یه کم انجام میدم.گفتم باشه.تا خواست شروع به خوردن کنه لب زد گفت أه أه سر کیرم کمی خیس بود منی(آب مقطر)رو تمیز کردم گفتم حالا بخور!بعد کیرم رو کرد دهنش 5دقیقه نشد که گفت دیگه بسه اومد کنارم دراز کشید.منم بلند شدم پاهشو باز کردم کیرم رو به کسش میمالیدم اونم میترسید آخه دختر بود بعد 2 دقیقه میشد میمالیدم به کسش،بعد گفتم چهار دست پا بمون(سگی) مریم هم این کارو انجام داد منم یه تفی سمت سوراخ کونش پرت کردم انگشتام رو هم خیس کردم آرام کردم تو کون مریم یه کوچولو جیغ کشید بعد یواش یواش دو انگشتی کردم که کونش گشاد تر بشه بعد چند دقیقه به کیرم تفی زدم کیرم رو گرفتم دستم با انگشتم اشاره ام کیرم رو به دهانه کونش هدایت کردم بعد آرام یکم فشار دادم داخل دیدم مریم داد زد پرید انگاری برق گرفته باشه،منم محکم مریم رو گرفتم تا در نره بعد کیرم رو آرام آرام تا ته فرو کردم دیدم مریم هم از درد رو شکم خوابید که هنوز تلمبه نزده بودم که دیدم گریه اش در اومد منم از پشت بغلش کردم بوسیدمش تا آرام شد یواش یواش شروع به تلمبه زدن کردم دیدم صدای اه و ناله مریم از درد در اومد منم کارم رو ادامه دادم هر چی اه و ناله میکرد منو بیشتر تحریک میکرد منم بعد 5دقیقه بدون اینکه کیرم رو در بیارم گفتم رو زانو وایستا(سگی) تو همین حالت هم چند تا تلمبه زدم مریم هم داشت درد میکشید من لذت میبردم با دستم هم با سینه هاش بازی میکردم 2دقیقه ای گذشت دیدم داره آبم میاد همه آبم رو تو کونش خالی کردم تا کیرم رو در آوردم با دستمالی که همراهم آورده بودم کونش رو از آب کیر تمیز کردم تا آبم به کسش سرازیر نشه.بعد نشستیم حرف زدیم ساعت 1:30بامداد میشد بعد حرف زدن بازم کیرم آنتن داد یه دست دیگه هم گاییدم.تا اینکه وقت رفتن شد مریم رفت بیرون از انباری سرک بکشه که دیدم با حالت پریشون اومد پیشم گفت داداشم رو إیوان خوابیده(آخه هوا گرم بود) منم ریدم هرچی خوشی و لذت بردم همه پرید یدفعه یه فکری به سرم رسید به مریم گفتم تو بی سرو صدا برو دستشویی که پشت خونه بود منم آرام و یواشکی از روی حصار میپرم.شانسأ داخل حیاط گوشه دیوار بلوک چیده بودن.مریم رفت دستشویی منم کفشم رو در آوردم گرفتم دستم با ترس و لرز خم شدم از زیر إیوان رد شدم بی سرو صدا رفتم از بلوکها رفتم بالا رفتم بالای حصار پریدم پایین فقط صدای پایین پرییدنم اومد سریع از خونشون دور شوم از ترس گفتم شاید داداشش بیدار بشه،شانسا هم کسی از همسایه ها منو ندید وگرنه الان یاید زندان به جرم دزدی آب خنک میخوردم.رفتم دور شدم زنگ زدم پرسیدم کسی بیدار نشد؟گفت:نه
چند ماه بعد هم مریم خانم ازدواج کرد

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
هستی با خجالت بهم داد

سه سال بود که باهم دوست بودیم اما فقط یک دوستی ساده حتی بنا به خواست خودش باهم رو بوسی هم نمیکردیم.دوستش داشتم عاشقانه.هیچ وقت به چشم سکس بهش نگاه نمیکردم چون میدونستم که این از اون نوع دختر ها نیست که بخوای فقط باهاش سکس داشته باشی لذتی که وقتی دستشو عاشقونه تو دستم بود رو به دنیا نمیدادم.دو بار لهم کرد دو بار ازم دل کند و رفت اما هر دفعه خودش به یک بهونه ای برگشت اما هر دفعه نسبت به دفعه قبلش بیشتر دلربایی میکرد و بیشتر منو شیفته خودش میکرد اما دوباره میزاشت و میرفت.از این کار لذت میبرد که کسی واسش پر پر بزنه.((از قدیم گفتن عشق ادمو کور میکنه واقعا راست هم گفتن))
همیشه ادم های بانمک و به ادم های خوشگل ترجیح میدادم.قبل هستی دوست دختر های زیادی داشتم اما این واسم یه چیز دیگه بود تو سه سال گذشته هم که باهم بودیم دیگه دور هر چی دختر بود رو خط کشیده بودم و خودمو متعد میدونستم بهش که خیانت نکنم.خیلی موقعیت ها پیش اومده بود واسم که با دختر های خوشگل تر و مایه دار تر از این دوست بشم اما من فقط همینو میخواتم و بس.((میگن علف باید به دهن بزی خوش بیاد.))
دختر خیلی خوشگلی نبود اما واسه من با نمک بود و همین واسم خیلی یک دنیا ارزش داشت.قدش 167 بود و وزنش هم 58تکواندو کار بود و 8 سال هم بود که ورزش میکرد.چشماش مشکی بود.وقتی که میخندید چشماش بسته میشد و همین خنده هاش بود که من خیلی شیفتش میشدم و هر کاری میکردم که اون بخنده و من بشینم و خنده هاشو نگاه کنم.
بعد از این که دوبار لهم کرد و رفت فهکیدم که فقط واسش بازیچه شدم که میادو دلربایی میکنه و میشکونه منو و دوباره میره.دفعه سوم شده بود که برمیگشت طرفم و میخواست که دوباره باهم دوست بشیم البته منم خودم بدم نمیومد که کنارش باشم.یکی دوبار باهم رفتیم شاندیز و برگشتیم اما درست همون مواقع بود که طرح اومده بود به دختر پسر ها بد جور گیر میدادن.یک روز اس داد گفت میخوام ببینمت اما بیرون که نمیشد.با ترس و لرز از این که مبادا ناراحت بشه گفتم بیاد خونه.((تو مدت دوستیمون دفعه اول بود که میخواستیم با هم تو خو نه قرار بزاریم))میترسید.نه به خاطر اینکه بیاد خونه و من کاری دستش بدم نه.به این خاطر میترسید که شاید کسی از همسایه ها ما رو ببینه و لو مون بدن و بیان تو خونه ما رو بگیرن.از همسایه ها مطمعن بودم که کسیی تو این کارا نیست منم که تو اون اپارتمان خونه دانشجویی داشتم تا به حال از این کارا نکرده بودم و همسایه ها بهم اطمینان داشتن.بعد از چند تا اس قبول کرد که بیاد خونمو بشینیم اونجا باهم حرف بزنیم.
دوشنبه بود.
کلاس طراحی معماری 4 داشتم ولی اصلا اون روز حواسم به کلاس نبود میخواستم که زود تر برگردم خونه خدا رو شکر کارامو که نشون دادم از استاد اجازه گرفتمو رفتم خونه.در خونه رو که باز کردم اولین چیزی که تو چشم میزد ظرف های تو اشپزخونه بود سرمو چرخوندم تو خونه (بنازم به بچه های معماری که همیشه کاغذ و ورق هاشون مثل روده گاو تو خونه پخشه)پر بود از کاغذ و چسب و وسایل ماکت.بقیه خونه چون ازشون استفاده ای نمیکردم تر تمیز تر بود.ساعتمو نگاه کردم دیدم ساعت 3 شده و ما هم ساعت 4.5قرار داشتیم که هستی بجای اینکه امروز بره باشگاه بیاد پیش من وای کی اینا همه رو تمیز کنه.اما باید شروع میکردم.لباسامو عوض کردم خونه رو تر و تمیز کردم رفتم یک دوش حسابی گرفتمو اومدم بیرون لباسامو پوشیدم.تازه میخواستم که چای بریزم دیدم زنگ زد.
تا گفتم جانم هستی جان گفت:درو باز کن تو کوچتونم.صداش میلرزید خوب میشد که استرس و اضطراب و فهمید.در و باز کردمو رفتم دمه در منتظرش شدم تا بیاد.درو باز کرد و اومد تو خونه اما همچنان داشت پشت سرشو نگاه میکرد و تا وقتی که درو بست نه به من نگاه میکرد نه اینکه جواب سلاممو داد.درو که بست برگشت نیگاش که کردم رنگش سفید شده بود دیگه سبزه نبود.خندم گرفت و نتونستم که خودمو کنترل کنم من خندیدم و اون هم یک سیلی کوچیک زد به صورتم و گفت تا اومدم بالا دلم هزار راه رفت که الانه که همه بگیرنم.با این که تو اون ساعت روز هیچکسی تو اپارتمان نبود اما باز هم میترسید.اما من راحته راحت بودم.چون که حداقل تا یک ساعت دیگه اصلا کسی از خونش نه بیرون میره نه میاد داخل.
خونم دانشجویی بود اشرافی نبود.اما خونم درو دیوارش پر بود از وسایل وطراحی و نقاشی.بعد از چند دقیقه که حالش جا اومدو یک لیوان اب خنک خورد نشستیم به حرف زدن.نمیدونم اما از این که دفعه سوم بود که با هام اشتی کردیم خوشحال نبودم با تمام احترامی که بهش میذاشتم اما این دفعه میخواستم که بکنمش چون خیلی عذابم داده بود و الان میدیدم که خریت کردم تو این مدت نکردمش.رفتم از تو یخچال ابمیوه اوردم و بهش تعارف کردم و نشستم کنارش شالش افتاده بود رو گردنش دستمو بردم دور گردنش و بغلش کردم و اونم داشت ابمیوشو میخورد چشمم به گوشاشو گردنش که افتاد دیگه کیرم سیخ شده بود اما خوشبختانه شلوارم جوری بود که نشون نمیداد.اروم اروم شروع کردم نوازش موهاش همیشه این کارو دوست داشتم و به بهونه اینکه میخوام بخندونمش و میخوام قلقلکش بدم دستمو بردم روی گلوش و شروع کردم به مالوندنش و اونم خودشو میخواست از دستم ازاد کنه اما نمیتونست و با هم به کارامون میخندیدیم دیدم که پیش زمینه داره اماده میشه اروم شدم و شروع کردم به نوازش گوشش و اونم هیچی نمیگفت و خودشو زده بود به کوچه علی چپ و داشتیم با هم حرف میزدیم در مورد اتفاقات روزانه که یک دفع ای برگشت و گفت امیییر چرا این کارو میکنی ؟یکم صداش میلرزید و با خنده ای ساختنی.دیگه باید جدی تر میرفتم جلو لباش نزدیک لبهام بود چشمامو بستم و با سرعت صورتمو بهش چسبوندم حس کردم از این کار شوکه شده بود که امیر داره چهکار میکنه؟منم از فرصت استفاده کردمو محکم لبهاشو میک میزدم که به خودش اومد و صورتشو برگردوند و چند لحظه ای فقط بینمون سکوت بود.گوششو دوباره میمالیدمو تو بغلم گرفته بودمش و اونم هیچ کاری نمیکرد.میدونستم این دختراز اونایی نیست بشه به راحتی کردش باید حوصله میکردم تا دفعه اولو اخرم نباشه که میکنمش.دوباره لبم رو به لبش نزدیک کردم و ایندفعه بیشتر و بیشتر لب میگرفتم ازش البته اصلا وارد نبود معلوم بود که دفعه اولشه که میخواد بده.دیگه لب هاش مال خودم بود میخواستم برم سراغ سینه هاش اما تا دستمو بردم زیر مانتوش دیدم که دستمو محکم گرفت و نزاشت که به سینه هاش دست بزنم منم دستمو اودمو از روی مانتوش که هنوز تنش بود شروع کردم به مالوندن سینه هاش خیلی سفت بودن چند دقیقه ای همینطوری گذشت دیگه اونم منو محکم گرفته بودو منو به خودش فشار میداد و صدای نفس هاش بلند تر شده بود.دکمه های مانتو شو در باز کردمو نشوندموش از صدای نفس هاش میشد فهمید که رام شده اما هنوزم که هنوزه میترسیدم.مانتو شو در اوردم دیگه مقاومتی نکرد.وای یک ناپ آبی پوشیده بود سینه های سیخ و صفتی داشت با سایز 75 تاپش اومده بود بالا نافش رو میدیدم تو بغلم گرفتمش لب هامو به لب هاش رسوندم اونم زل زده بود تو چشمام و نگاهم میکرد میتونستم نفرت و شهوت و تو چشماش ببینم شهوتش بیشتر بود چشماش خمار شده بود لب هامو که گذاشتم روی لبهاش اونم لب هامو بوسید و محکم تو بغلش گرفتم و لبهاشو میخوردم کمرشو میمالوندم و دستمو به طرف بالا میاوردم که بتونم سینه هاشو بگیرم دستمو از دور کمرش برداشتم و گذاشتم رو سینه هاش و فشار دادم که با یک اخخخخخخخ حاصل از شهوت به این کارم جواب داد واییییییی دیگه مست مست شده بودم.میخواستم تاپشو بیارم بالا و روی سینه هاش بذارم که محکم با دستش تاپشو گرفت و به طرف پایین کشید اما من باید کارمو میکردم باید یک کار دیگه ای میکردم که بیشتر بتونم تحریکش کنم لب هامو از رو لب هاش جدا کردم و اومدم پایین تر و همینطور که لب بعدش چونش و لیسیدم تا به گردن سفیدش رسیدم شروع کردم به لیسیدن گردنش و اروم مک زدن اما خیلی حواسم بود که اختیارمو از دست ندم تا گردنشو کبود کنم واسه همین لیسیدنو ترجیح دادم که اونم دستاش شل تر وشل تر شد تا اینکه دستاشو از روی تاپش برداشت و روی سرم گذاشتو به گردنش فشار داد حالا راحت تر تاپشو اوردم بالا و روی سینش گذاشتم منتظر بودم/منتظر لحظه ای که فشار دستش از روی سرم کم بشه و بتونم جامو عوض کنم.داشتم گردنشو میلیسیدم و گوشاشو میخوردم و یک دستمو دور کمرش گرفته بودمو به خودم فشارش میدادم و با دست دیگم هم داشتم سینه های نازشو میمالوندم.لحظه ای که دنبالش بودم واسم فراحم شد فشار دستش روی سرم کم شد و منم جامو سریع عوض کردمو اومدم پایینو کمرشو شکمشو لیس میزدم و میخوردم اما هنوز دستام از روی سوتین رو سینه هاش بود وداشتم میمالوندم دیگه داشت شدت شهوتش بیشتر میشد نفس هاش تند ترو تند تر شده بودو صدای نفس هاش هم بلند تر و بلند تر و حرکات بدنش هم تند تر داشت به خودش میپیچید.اروم و اروم اومدم بالا تا به سینه هاش ریسدم یک سوتین خاکستریه دکولته تنش بود از روی سوتین سینه هاشو خوردم و درازش کردم اونم بدون هیچ مفاومتی داراز کشید و اومدم روش دراز کشیدم.واییییییییییییییی باورم نمیشد این همون هستیه خودمه که تا دیروز حتی اجازه نمیداد که بوسش کنم اما الان زیرم دراز کشیده ومنم اومدم روش.سوتینشو دادم بالا و سینه هاشو دیدم واییییییی چه سینه های نازی داشت با یک دستم سینه شو میمالوندم و با دو تا انگشت دیگم داشتم نوک سینه دیگه شو میمالوندمو مک میزدمش تاپ و سوتینشو میخواستم در بیارم از تنش.جفتشونو گرفتم تو دستم و کشیدم به طرف بالا و اونم دستاشو به علامت رضایت اورد بالا تا بتونم که راحت تر لختش کنم.تاپ و سوتینشو در اوردم از تنش حالا دیگه بالا تنش لخته لخت بود و تو دستام.درازش کردمو وحشیانه و سریع و دیووونه وار سینه هاشو میخوردمو مک میزدم اونم تنها با صدای شهوتش به کار هام جواب میداد و با دستاش هم سرمو دستامو میگرفت و به خودش فشار میداد.دکمه شلوارشو میخواستم باز کنم اما دستشو اورد که نذاره باز.نتونست طاقت بیاره دستشو از رو دستم برداشت ولی هر کاری میکرد من از شدت فشار و مک زدن رو سینه هاش کم نمیکردم و در همین حال هم دکمه شلوارشو باز کردمو زیپ شلوارش رو کشیدم پایین.خجالت میکشید واسه همین پاهاشو محکم به هم چسبونده بود و دستم نمیرفت اروم اروم انگشتمو فشار میدادم تا به بالای کسش رسید دیگه تموم شده بود میدونستم که به حساس ترین نقطه بدنش دسترسی پیدا کردم.لای پاش خیس خیس شده بود.بالای کسشو میمالوندم و سینه هاشو میخوردم هر چی بیشتر این کارو میکردم اونم بیشتر شل تر میشد و شهوتتی تر.شلوارشوتا روی زانو هاش کشیدم پایین اما دیگه مفاومتی نکرد دیگه هستی رام رام شده بودو فقط تو چشماش شهوت موج میزد.شلوارو لباس خودم هنوز تنم بود شلوارمو کشیدم پایین و کیرم رو که سیخ سیخ شده بودو سرش خیس شدخ بو اوردم بیرون.کسش لای پاشو خیلی خیس کرده بود واسه همین نیازی نداشت که به کیرم تف بزنم و بخوام که خیسش کنم یک راست کیرم رو گذاشتم لای پاش وایییییی لای پاش داغ و گرمو خیس بود اونم تاگرمای کیرم رو لای پاهاش حس کرد ترسید شل شد و شروع کرد به التماس کردن.امییییییییییر این کارو نکن امیر تورو خدا این کارو نکن بی ابروم نکن.هیچی نگفتم و کار خودمو میکردم کیرم رو به کسش میمالوندم اونم دیوونه شد حالا من رفتم زیر اون و اون اومد رو کیرم لای پاش بود و اون خودش رو بالا و پایین میکرد گرما و خییسی کسش دیوونم کرده بود سینه هاش اویزوون شده بودو منم داشتم سینه هاشو میخوردم و کمرشو میمالوندم.اونم داشت گردنمو لیس میزد.وایییییییییییییییی جفتمون تو فضا بودیم.داشت ابم میومد میخواستم همن لای پاش خالی کنم اما فکر بهتری به سرم زد درازش کردم کنارم و اومدم روی سینه هاش نشستم وسط سینه هاشو لیس زدم سینه هاشو با دستام گرفتم و کیرم رو گذاشتم لای سینه هاشو جلو عقب کردم ابم داشت میومد صدام داشت به فریاد تبدیل میشد گفت روم نریزی کثیف میشم ها بزم میاد گفتم باشه.ابم اومد واسه همین کیرم رو با فشار از لای سینه هاش به صورتش نزدیک کردم ابم اومد و ریخت روی موهاش و صورتش هر کاری میکرد که از زیرم در بیاد اما زورش نمیرسید تموم ابم اومده بود و صورت اون هم پر اب کیر شده بود.خیلی لحظه خوبی بود واسم.درسته نه به زور زیرم خوابوندمش نه اینکه درست و حسابی تو کون و کسش نکردم اما همینقدر که میدیدم که خوردش کردم بسم بود.بلند شد و با عصبانیت رفت و خودش رو تر تمیز کرد و رفت.
اما این فقط واسه منو هستی یک اغاز بود.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس با هلیا جونم

سلام من احسان هستم من تقریبا قیافه ی معمولی دارم ولی قدم بلنده و هیکلمم به خاطر بدنسازیی که میرم بد نیس 20 سالمه من ازون جا که پدر و مادرم رو در دوران بچگی از دست دادم (در تصادف) از همون دوران بچگی ازاد بودم !و در خونه مادربزرگم زندگی میکردم ! من وقتی دورانه رانه راهنمایی رو تموم کردم دیگه مدرسه نرفتم مادریزرگ پیرم هم نمیتونست چیزی بگه تو اون زمان تازه یکم از سکس چیزی از دوستانم یااد گرفته بودم فقط دلخوشیم این بود میشستم و با عکساایی که از دوستام گرفته بودم جلق میزدم من اون موقع ها اکثره اوقات برا دلخوشیم که شده بیشتر اوقاات تو پارک محلمون بودم بیشتر میرفتم تا با دوستام بازی کنم و اگرم شد با بعضی دخترا دوس شم اون موقع ها یه دختر بود که اسمش هلیا بود و خیلی خشگل بود و اصلا به هیچ پسری محل نمیداد و بیشتر اوقات میشست و با چند تا دختر شرووع میکردن به حرف زدن من خیلی تو کفش بودم و اصلا بهم اهمیت نمیداد من هم چوون خجاالتی بودم روم نمیشد زیااد بهش نزدیک بشم یا بهش شماارمو بدم یکی از دوستای صمیمیه هلیا اسمش رکسانا بود من متوجه شدم اون دوست دختره امیر دوستمه منم با التمااس از امیر بالاخره تونست به وسیله ی رکسانا شماره ی هلیاا رو بگیره اونم اومد به من داد شماررو منم بهش زنگ زدم و بر خلاف رفتارش دیدم خیلی پا میده بالاخره باهاش دوس شدم باهم قرار گذااشتم نزدیک همون پارکه محلمون وقتی من رفتم بعده 5 دقیقه دیدم هلیا با اون قیاافه ی نااز و اون کونه گندش داشت میوومد اومد هی اینورو اون ورو نگا کرد دید کسی نیس جز من اومد پیشه نشست و گفت تو منو سره کار گذاشتی گفتم نه عزیزم من تورو دوس دارم میخوام با هم باشیم بعد با کلی جنگ و جدال باهم دوس شدیم یکم با هم رفتیم بیروون اون موقع حرف از خانواده هم دیه میزدیمو تا اون گفت بابا و مامانه من رفتن داهاتشون و داییم صبح ها میره و ساعت 6 یا 7 بعد از ظهر میااد تا من شب ها تنها نبااشم بالا خره سااعت 7 رسیدیم دره خونشون و من باهاش خداحاافظی کردم شب دو تا اسه سکسی براش فرستادم دیدم هیچ جوابی نداد بعده نیم ساعت جواب داد دوس داری؟ منم گفتم اره دیگه هیچ اسی بینمون ردو بدل نشد

فردا من صبح سااعته ده رفتم دره خونشون و زنگ زدم ایفونو ورداشت گفت کیه منم گفتم احسانم عزیزم وا کن دیدم هلییا جوونم اومد و درو برام وا کرد گفت بیاا تو وقتی رفتم تو با دیدنه سینه هاای تو لبااسش داشتم دیوونه میشدم ولی هیچ کاری نکردم رفتم تو و نشستم رو مبل اون رفت و با دو تا شربت اومد نشست کنارم و یکم با هم حرف زدیم من بادیدنه اون حشری شده بودم و کیرم شق شده بود اروم اروم دستمو انداختم پشته سرش هیچی نگفت وقتی نگاهش به کیرم افتاد گفت من یکم درااز بکشم رو پاام درااز کشید کیرم که از رووی شلوار قلمبه شده بود جلو پیشونیش کم کم دستشو گذاشت روکیرم و اروم میمالوند منم ناازش میکردم شهوت تو چهرش معلوم بود دکمه شلوارمو وا کردم و اون داشت از رووشرت کیرمو میخوورد خیلی حاال میداد اروم اروم دستمو گذاشتم رو کونه خشگلش بهش گفتم پااشون بریم تو اتاق وقتی رفتیم تو اتاق هلش دادم رو تخت و افتادم روش داشتم از رو شلواارش کسشوو میماااااالیدم که با صدای شهوتیش گفت احساان درس بیاار منم شلوارشو در اوردم و شروع کردم خوردنه کسش از روشرت اومدم بالا و لبااسشو در اوردم کرستشو هم در اوردم پستونا نسبت به سنش بزرگشو میخووردم و میک میزدم جووووووووووووون اونم هی با اهو ناله هاش دیوونم میکرد کونشو میماالیدم و پستونشو میخووردم کیرمو گذاشتم دمه دهنش شرو کرد برام سااک زدن بد نمیخوورد بلندش کردمو برش گردوندم شروع کردم لیس زدنه کوونش خیلی خووب بوود چند تا تف زدم و خواستم بکنم توش که گفت نه احسان جوونم درد داره منم با هزاار بدبختی رااضیش کردم رفتم از رو میزشون یه کرم اورد به سورااخش کردم یه انگشتمو کردم توش یه اخه کوچیک گفت ولی انگشته دومو یکم بلند تر گفت هی انجاام دادم تا براش لذت بخخش شده بود برااش خواستم به کیرم بزنم گفت خودم میخوامم بزنم برگشت و یکم براام خورد کیرمو بعد برام کرم زد برگشت یکم فشاار دادم سره کیرم به راحتی رفت توو کونش بعد با یه فشاار دیه کله کیرم رفت تو کونش یکم اهو اوه کرد نگه داشتم تا دردش افتاد شروع کردم تلمبه زدن دیگه شهوتی شده بود هی میگفت بکن تا ته بکن سنگین بزن احساان جوونم تلمبه هامو تند تر کردم با یه تکون جزئی و یه جیغ کوچیک ارضا شد منم نمیدونم اون کرمه لعنطی چی بود بهم داده بود اصلا ابم نمیومد برگشت و کیرمو گذااشتم لاای اون پستوناای خشگلش سریع تلمبه زدم دیه دیدم ابم داره میااد پرسیدم کجا بریزم گفت جوون بریز تو دهنم همه ی ابمو خالی کردم تو دهنش همشو به زور خورد بعد گفت چقد بد مزس تو فیلما دیده بودم دخترا با لذت میخوورن گفتم نمیدونم سریع لباسامو پووشیدم و لبااسااشو با کمکه من تنش کرد و با هم یه چیزی خوردیم و من از خوونشون اومدم بیروون ما الاان هم با هم دوست هستیم شاید هم با هم ازدواج کنیم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس بعد از خیانت

سلام بچه ها این داستان نیس که مینویسم جریان گذشته که تو زندگیم اتفاق افتاده فقط اگه خوشتون نیومد لطفا بدو بیرا نگین . ممنون
قبلش بگم اسمم امین 178 قدمه 76 وزن 20 سالمه ، 2 ساله بادی بیلدینگ کار میکنم بدنم فیتنسه
جریان از اونجا اتفاق افتاد که من با یه دختری دوست بودم اونم با یکی از صمیمی ترین دوستام میخواست بهم خیانت کنه که اون دوستم بخاطر عذاب وجدانی که داشت اومد جریانو واسم تعریف کرد منم با اون دختر که عشق اولم بود تموم کردم خیلی داغون شده بودم بعد از اون تصمیم گرفتم با هر دختری که دوست میشم فقط چند باری بکنمش یکم با احساساتش بازی کنم بعدش یک نفر دیگه.
اوایل مهر بود نتایج دانشگام اومده بود یکی از شهرای نزدیک شهر خودمون قبول شده بودم (بچه یکی از شهرهای خراسان شمالی ام) با یکی از رفیقام دنبال خونه میگشتیم واسه اجاره (دوستم ترامادول مصرف میکنه)رفتیم از داروخونه واسش بخریم یهو یه دختره اونجا نشسته بودو دیدم خوشگل بود چشای درشت قد نسبتا بلند سینه های برجسته، یکم هم که بهم نخ میداد از همونجا اولین سوژه گیرم اومد بیخیال گشتن دنبال خونه شدیم واستادیم تا دختره بیاد بیرون با دوستم رفتیم دنبالش اونم فهمیده بود از کنارش رد شدم گفتم یه لحظه بیا تو این کوچه کارت دارم اونم اومد بعد بهش پیشنهاد رفاقت دادمو شمارمو تو یه کارت نوشته بودم دادم بهش اونم گرفت و رفتیم نزدیکای شب بود اصلا یادم نبود یهو مسیج داد ک فلانی ام بعد از یکم اس بازی با هم بیشتر آشنا شدیم یه مدتی رابطمون فقط بیرون رفتن و لب گرفتن بود اونجوری که اون دختر اسمش مهتاب بود میگفت من اولین bf ش بودم، کم کم مساله کسکسو پیش گشیدم فهمیدم اونم دلش میخواد امتحان کنه ، 15 روزی از رفتنم ب دانشگاه و آشناییم گذشته بود هنوز رفتو آمد میکردم به یکی از رفیقام گفتم یه خونه ردیف کنه واسم اونم خونه مادربزگشو که اکثرا خالی بود کلیدشو داد منم به مهتاب زنگیدم گفتم امروز آماده باش میام دنبالت بریم خونه یکی از دوستام یه قلیون بکشیمو یکم حال کنیم اونم گفت تا ساعت 5:30 مدرسه ام بعدش بیا دنبالم بریم .
ساعت 5 بود ماشین همون دوستمو قرض گرفتم رفتم داروخونه یه اسپری با یدونه کاندوم خریدم و رفتم دنبالش از مدرسه اومد بیرون سوار ماشین شد بوسم کرد راه افتادیم هوا سرد بود رفیتم توی بازار جاتون خالی فرنی گرفتم تو ماشین خوردیم رفتیم .
وارد خونه که شدیم مانتو و مقنعه شو در آورد یکم میترسید اولین بارش بود که با یه پسر تو یه خونه تنها بود رفتم یه قلیون مشتی چاق کردم با هم میکشیدیم که یکم صحنه رو سکسی کردم من قلیون میکشیدم دودشو میدادم تو دهنش بعد لب میگرتیم خیلی خوشش میومد قلیونو گذاشتم کنار فقط لباشو میخوردم بعدش کم کم تاپشو از تنش درآوردم یه سوتین سبز پسته ای تنش بود وای چه بدنی یدونه خط رو بدنش نبود صافه صاف رنگ پوستش گندمی بود سینه های درشت و سفتی داشت همونطور که لباشو میخوردمو زبونم تو دهنش بود سینه هاشو میمالوندم اونم حشری شد دست میزد به کیرم محکم فشار میداد کیر منم بلند شده بود داشت میترکید تی شرتمو در آوردم درازش کردم رو زمین دوباره لب گرفتم ازش بعد کم کم زیر گردنشو میخوردم و میرفتم پایین اونم بدجوری حشری شده بودو آه و ناله میکشید سوتینشو باز کردم سینه های بزرگش افتاد بیرون واااااااای مثل این آدمایی که از قحطی اومده بودن سینه ها سفتو محکمشو میخوردم هر چند ثانیه هم ی گاز یواش از نوک سینه هش که قهوه ای بود میگرفتم یه چند تا بوس از روی شکمش کردم نافشو هم یه لس زدم بعد شلوارشو بازکردم و با کمک خودش از تنش در آوردم هیچ کاری نمیکرد مشخص بود اولین بارشه فقط اه و ناله میکشید که منم بیشتر شهوتی میشدم خلاصه شلوارشو که در آوردم یه شرت هم رنگ سوتینش پاش بود خیس خیس شده بود یکم روی کوسش دست کشیدم پاهاشو جمع کرد سعی کردم شرتشو از پاش درآرم مانع شد دستمو گرفت گفت تو هم در بیار شلوارتو منم گفتم خب کمکم کن اونم نشست کمربندمو بازکرد بعد زیپ شلوارو باز کرد منم از پام در آوردم کیرم داشت میترکید از روی شرت گرفت فشار داد بعد کشید پایین شرتمو کیرمو در آورد با دستش باهاش بازی میکرد و میگفت آاااااااه امییییییین بعد تو چشام نگاه کرد منم یه لبخند بهش زدم اونم کیرمو کرد تو دهنش یاد نداشت چطوری ساک بزنه ولی بازم واسه اولین بار بد نبود همش میگفت امییییین این مال منه نمیزارم مال کسه دیگه ای بشه منم تو دلم میخندیدم بهش یکم ک خورد گفتم بسه اسپریو برداشتم یکم زیر خایه هام زدم گفت این چیه گفتم هیچی مهم نی ،حالا نوبت منه شرتش خیس آب شده بود در آوردم وااااای وااااااای چه کوسی تازه تازه بدون یه ذره مو چسبیدم بهش همچین کوسشو میخورم که نفس نفس زدناش تند شد میگفت امین بسه تروخدا بسه چنگ مینداخت تو موهام! منم که کوس ترو تازه دیده بودم سیر نمیشدم تا ارضا شد بیحال دستاشو از توی موهام درآوزد شل و ول شد خودمو کشیدم روش یکم لب گرفتم گفتم حالا نوبت منه گفت میخوای جیکار کنی گفتم حالا میبینی همجوری که بیحال دراز کشیده بود و بین پاهاش بودمو کیرمو با دست روی کوسش میکشیدم آروم سر کیرمو میکردم تو میکشیدم بیرون میگفت امین مواظب باش من هنو دخترم ها منم یه لبخند بهش زدم گفتم میدونم عسلم کم کم داشت دوباره شهوتی میشد هموجوری که بین پاهاش بودم خودمو خم کردم روش جوری که سرم رسید جای سینه هاش دستمو گذاشتم رو دهنش ی فشار محکم داد کیرمو رفت تو کسش آخ آخ چقد تنگ بود ی دادی از ته دل کشید جوریکه اشک تو چشای درشتو نازش حلقه زد منم چند ثانیه بی حرکت واستادم تا کیرم جا باز کنه کشیدم بیرون دیدم خون میاد با ی دستمال کاغذی پاک کردم خونو کاندومو کشیدم رو کیرم دوباره جا کردم اولش درد داشت یکم گریه میکرد بعد خوشش اومد منم که تو اوج لذت بودم فقط تلمبه میزدم اون دوباره ارضا شد ولی من هنو آبم نیومده بود بلندش کردم 4 دستو پا نشست منم پشتش بودم کیرمو کردم تو کوسش یه کم که تلبه زدم آبم داشت میومد اونم خودشو میداد عقب کیرم تا ته میرفت تو کوسش ، کیرمو کشیدم بیرون سرشو فشار دادم تا آبم نیاد انگشتمو خیس کردم جا کردم تو کونش که یکم باز شه کاندومو برداشتم از رو کیرم بعد کیرمو کردم تو کونش طفلی فقط درد میکشید تا ابم اومد همشو ریختم تو کونش .
بعدش دراز کشیدم اونم خودشو انداخت تو بغلم بعد چند دقیقه اثر شهوتی که داشت پرید فهمیده بود که پردشو برداشتم زد زیر گریه میگفت باید باهام ازدواج کنی منم گفتم باشه ازدواج میکنم بعد از اون 2 بار دیگه سکس داشتیم با هم بعدشم با یه دختر بجنوردی اشنا شدم اونم فهمید که با یه نفر دیگه ام رابطشو باهام قطع کرد.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس اول از جلو

میخوام داستان اولین سکس با مرجان دوست دخترم را براتون بگم راستش مرجان خوشگل و قدی بلند و موهای خرمایی رنگی داشت کل غرب تهران درپی شماره دادن به اوبودن راستشو بخواین دوستی من و اون از جایی شروع شد که من در تمام تابستان عاشقش شدم ولی جرات جلورفتن رو نداشتم میترسیدم منم مثل دیگران مورد نگاه اخم و جواب ردش قرار بگیرم ازتئ تراس به خونه شون نگاه میکردم واونم میدونست یکی هست که دلداده ای اون شده هروقت جلوی پنجره منو میدید لبخند برلب داشت و منو دیوونه تر میکرد گاهی بعداز مدرسه میدیدمش با دوستانش میرن و منم پشت سرش با رعایت فاصله میرفتم و انگار باید اسکرتش میکردم چندبار منتظرم شد تا بیام ولی من چرات روبرو شدن نداشتم شب قبلش خودموآماده میکردم اما تا چشم بهش میافتاد لال مونی میگرفتم تا اینکه آنروز برف شدید و سرمای زیر صفر از اول صبح شروع شده بود ساعت یازده مدرسه رو تعطیل کردن وخودم از ناظم شنیدم که بعدظهریها هم تعطیل و اگر تا چند ساعت ادامه داشته باشه فردا رو تعطیل میکنه آموزش پرورش و بااینکه ظهر بود اما ابرهای تیره و بارش کولاک چنان خیابان ها رو خلوت کرده بود که چاره نبود پیاده راهی شدم و یک ایستگاه مانده بود که ناگهان دومردجوان رو دیدم کیف کسی رو ازدوشش کشیدن ودختره کیفش رو که نتونستند سر جیغ دختره ببرند و دختره هم رو زمین افتاده بود اونها سوار موتور فرار کردند و من که سمتشون دویده بودم ناگهان مرجان رو دیدم که بسختی از زمین پاشده و چند نفر سعی داشتند کمکش کنند و یکی که میخورد قصد و مرض داره گفت برسونمت که من با صدایی گفتم لازم نکرده و همه نگاهم کردند حتی مرجان و لبخندی که با اشک از چشمانش جاری شد و من زیر کتفش رفتم و برایش شدم عصا و اونم با اشک هایش مرا منقلب کرد و گفتم درد داری با صدای مهربون گفت فکر میکردم عاشق و دلداده ای من لال باشه ولی نه اینکه لال نبود غیزتی هم هست و تا خونشون لنگ لنگان رفتیم و آژانسی مادرش گرفت و کلی هم هردوشون تشکر کردند و چند روز بعد ما باهم دوست شدیم و من تلفنم رو دادم بهش سه سال در شادی و غم باهم بودیم و ناگهان مرجان برای همیشه بدون خبر ترکم کرد و .....

سکس اول از پشت یا عقب بود حالا من نابلد واونم مثل خودم و با چرب کردنش و هردومون هم کله پا و مست هرچه من سعی کردم ازعقب نمیشد دردش میامد وناگهان خودش گفت اگر ازکسم بکنی میشه ها ومن گفتم چی و اونم گفت مدل فلان هست گفتم یعنی چی گفت یعنی یا پرده نداره یا خیلی داخلش هست و منم با خیالی آسوده با احطیاط لازم با کاندوم بعداز چرب کردن کسش و منم سرشو خیس کردم و آرام روش بازی دادم و خودش تنظیم کرد ومن فشاری به آن دادم وای لذتی که آن هنگام بردم در کون کردن نداشتم کلاهک کیرم داخل کسش بود و کمی بشتر و آرام قشار آوردم وای تا نصف بیشتر نبردم داخل و سعی میکردم بیشتر نره و لب تو لب و خوردن نوک سینه هاش بودم که یه موقع دیدم انگار داره آبم میاد و دویا سه تا دیگه هم زدم که نتونستم خودمو نگه دارم وای کاندوم رو برداشتم و آبم با فشاری خورد رو گوشه ای دیوار و پرده و دومی روی شکم و زیر سینه هاش و باقیش هم از روی اون روی تخت وموکت میریخت و من بعدش افتادم رو تخت خواب کنارش و تا دوساعت نوازش بود لب بود و دلدادن و عشق ورزیدن

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
تجربه پرواز با سکس

قیافه و برو روم بد نبود و نیست ولی حسرت یه دوست دختر مثله یه ذغال داغ رو دلم مونده بود،آخه سر زبون نداشتم و همچین که نگام تو نگاه یه دختر قفل میشد تنگی نفس و احتمالا فشار بالای خون مانع میشد کوچکترین اقدامی کنم،همیشه باحسرت به دوستام که دوست دختر داشتن نگاه میکردم.تااینکه دانشگاه قبول شدم و چون برا پسرا خابگاه نبود با 4نفر دیگه یه خونه اجاره کردیم و دو ماهی از ترم اول میگذشت که وقتی با اتوبوس از شیراز میرفتیم دانشگاه یه دختر خانوم فوق خوشگل که چند باری تو محوطه دانشگاه دیده بودمش داشت با دوستاش بلند بلند حرف میزد و از شرایط بد خابگاه شون گله میکرد.ولی من همچنان همون آدم کم رو بی جنبه هه بودم،تازه دختره هم که بعدا فهمیدم اسمش النازه اونقدر خوشگل و خوش اندام بود که کوچکترین فکری به ذهنم خطور نکنه. ولی خوشبختانه تمام حرفاشو باتمام جزئیات توذهنم ضبط کردم.بعداز کلی کلنجاررفتن با خودم باهزارتا من و من کردن و فقط به خاطر کمک به شرایطش پا پیش گذاشتمو سره حرفو باهاش باز کردم.باورم نمیشد اینطوری بادقت داره به راه حل هام گوش میده بعدشم تشکر کرد و رفت.وچندروز بعد تو محوطه دید منو با خوشحالی تمام اومد طرفم و نتیجه مثبت کاراشو گزارش داد.اونقدر اخلاق و حرفاش مثله بچه کوچولو ها بود که اصلا بهش نمیخورد 19 ساله باشه. خیلی راحت و بابهانه ضایع بودن حرف زدن تو محوطه شماره مو بهش دادم تا تلفنی باهم حرف بزنیم . یکی دو هفته باهم تلفنی صحبت میکردیم گرچه مشکل خابگاهش به کل حل شده بود. میطلبید که بهش نزدیک بشم ولی من بشدت ازش خجالت میکشیدم آخه اون خیلی خیلی خوشگل بود و من معمولی ولی بشدت عاشقش شده بودم.قرار گذاشتیم شیراز همدیگرو ببینیم وقتی با ماشین داداشم رفتم دنبالش خیلی راحت بهم دست میزد و من از خجالت عرقم میزد.10 ماهی از آشناییمون میگذشت امتحانای ترم تابستون بود قرار گذاشتیم باهم بریم دانشگاه و برگردیم شیراز ولی اتوبوسا فقط تا ساعت4 عصر بطرف شیراز حرکت داشتند.که نرسیدیم برگردیم آخه پر بودن ماهم بلیط نداشتیم .به خونواده هامون خبر دادیم و الناز رفت خابگاه منم اومدم خونه مجردیمون.چنددقیقه ای نگذشته بود که الناز زنگ زد و گفت خابگاه بسته اس آخه آخرین امتحان بودو هفته آخر شهریور بسته اس.پیشنهاد دادم بیاد خونه ما که هیچکس نبود تا من برم خونه دوستام چاره دیگه ای نداشتیم.قبول کردبیاد.وقتی اومد داخل خونه خواستم برم بیرون که گفت لااقل خونه رو نشونم بده بعد برو. اتاقا و جای وسایلا رو نشونش دادم که دوباره خواستم برم که گفت من شب اینجا میترسم.قرار شد هرکدوم تو یه اتاق بخوابیم که مشکل شرعی هم نداشته باشه.رفتم از بیرون شام گرفتم یکم طول کشید و وقتی اومدم خونه دیدم کلا یه آدم دیگه شده ، یه جور دیگه حرف میزد،موقع شام خوردن بهم خیره میشد.داشتم سفره رو جمع میکردم که دستمو گرفت گفت بذار کمکت کنم . ناگهان متوجه گرمای شدید دستاش شدم.برا چند لحظه مات و مبهوت داشتم نگاش میکردم .تازه وخامت اوضاع دستم اومده بود .تنها من و اون شب تاریکی خوابیدن. وای چشمای قهوه ایش داشتن میخوردنم.دستشو گذاشت رو صورتم گفت چت شده؟گرمای دستاش داشت آبم میکرد.شر شر عرق میریختم.گفتم الناز تو خیلی خوشگلی ولی من ازت خجالت ... که صورتشو چسبوند به صورتم دیگه اصلا حس نمیکردم رو زمینم رو ابرا بودم فقط من و او ن با تمام وجود بغلش کردم.صورت سفید برفیش چشممو میزد .وای چی میدیدم داشت مغنعه و مانتوشو در می آورد .مو های خرماییش مثل یه پلاستیک آب که پاره بشه ریخت رو شونه هاش سفیدی بدنش خیره کننده بود.نمیدونم چی شد که دیدم محکم دارم لباشو میخورم.همش سرشو بالا میگرفت گردنشو لیسیدم.صدای نفساش داشت دیوونه م میکرد سرمو فشار داد سمت سینه ش وای چه تجربه ای انگار یه چونه نون چقدر نرم بود دستم میرفت توش ناخداگاه دست دیگم لای پاش گیر کرد دراز کشیدیم داشتم بیهوش میشدم.یه دفعه دیدم داره کیرمو میماله از خجالت هیچ حرفی نمیزدیم.داشت نفسم بند می اومد که آبم اومد دیگه نذاشتم به کیرم دست بزنه . دکمه شلوارشو باز کرد منم درش آوردم.وای باورم نمیشد بدن آدم ممکنه اینطوری صاف و سفید و یه دست باشه لبامو از ساق تا رونش کشیدم بعد یکم روناشو لیس زدم.شورتش خیسه خیس بود.لبه های شورتشو داد پایین انگشتمو گذاشتم داخلش آخه دلم نگرفت لیس بزنم.احساس میکردم داره نوک انگشتمو میخوره .داشت سوتینشو باز میکرد رسیدم بهش انگار یه ژله گرمه گرم.دیگه داشت چنگم میزد.داد زد ارضام کن نامرد!
کیرم بلند شده بود.داشت شلوارمو چنگ میزد.درش آوردم ولی دیگه حس خجالت نداشتم.اونقدر محکم کیرمو چنگ میزد که دردم می اومد گذاشتمش لای پاش که پاهاشو داد بالا کیرم داشت میترکید یکم تف زدم همش رد میرفت بسختی و با کمک خودش رفت تو کونش.سریع جلو دهنشو گرفت و داشت قرمز میشدهمینکه من آبم داخل کونش خالی شد اونم لرزید و بی حرکت شد هیچکدوم حرفی نزدیم و فقط بعد از چنتا بوس و لب تو بغل هم خوابیدیم تا صبح

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
یادی از گذشته های نزدیک

این ماجرا مال 10 ما پیشه و دقیقا آخرین اتفاقیه که برام افتاده

من 33 سالمه و 7 ساله ازدواج کردم ، قبل ازدواج یه چندتایی دوست دختر داشتم و همه تجربه ای کسب کرده بودم ، اما درست بعد از نامزدی در رحمت 4 طاق باز شد و هر کی پا میداد .. حالم میداد .. نمیدونم اما شاید نزدیک 20 نفری و رابطه سکسی داشتم باهاشون تو این سالا ...
اما 3 سال پیش یه دختریو تو فیس بوک دیدم که خیلی ناز بود ... اسمش مهتاب بود و ادد کرده بودمش .. اما باهاش که چت کردم اصلا را نمیداد ...
منم کاملا بیخیال شده بودم تا اینکه بعد از 1 سال که تو لیست هم بودیم دوباره شانسم و امتحان کردم و این دفعه خیلی خوب جواب داد .. فهمیدم که با دوست پسرش بهم زده و کلی ناراحته ، منم از دره مشکلات با زنم و جدا شدن وارد شدم .. یه چند باری قرار بیرون گذاشتیمو هم دیگرو دیدیم ، کلی در و دل میکرد و کلی با هم جور شده بودیم ، چند باری خونمون خالی شد ، اما حس میکردم مهتاب و نباید آسون از دست بدم و باید براش وقت بزارم ...
یه روز تو زمستون 89 بود که زنم با دوستاش رفتن مسافرت مشهد واسه 2 روز ... منم سریع موقیت و درست کردم و عصر همون روز مهتاب و آوردم خونه ...
ماجرا از کنار هم نشستن و هات چاکلت خوردن شروع شد ... میدونستم که 100% موفق میشم ..
خلاصه اون روز یه سکس رویایی درست کردم براش که واقعا میگفت هیچ موقع یادش نمیره ... بعد از اون تفریحم شده بود هفته ای یکی دوروز خونه مهتاب اینه .. و کم کم از پشت میکردمش ... البته معلوم بود دوست پسره بد جور از پشت کرده بود همیشه ..
مهتابم برام سنگ تموم میزاشت و بهترین ساکای دنیارو میزد ... برای من شده بود عشق و حال که خودشم مکان داره ...
یه 2 بارم تو خیابون .. برام ساک زد که تجربه عالی بود ... تا اینکه اواخر پاییز 90 بود که زنم باهام قهر بود و 3 روزی بود خونه مامانش اینا بود .. منم به مهتاب گفتم اومد و شانسم اونروز پریود بود و هر کاریم کردم از پشت نداد .. اما همونجوری که من رو مبل نشسته بودم ... رو زمین بین پاهام نشست و کیره بد جور راست شدم که داشت پوستشو پاره میکردو در آورد و شروع کرد از سرش ماچ کردن ... کلی داشتم لذت میبردم ... شاید باور نکنین اما حداقل 20 دقیقه برام ساک زد و جلق زد اما انگار نه انگار .. بدبخت دهنش خشک شده بود ... بالاخره رازیش کردم ... که یه ذره از کون بکنمش .. رفت رو مبل و شلورارو شرتشو تا نصفه داد پایین و قنبل کرد (مدلی که خیلی دوست دارم ) منم یه ذره کرم زدم ... یواش یواش فرستادمش تو سوراخ ... خوش بختانه نیاز به سرو صدا وو جا باز کردن نداشت .. فکر کنم 1000 باری کون داده بود ... شروع کردم به تلمبه زدن و .. مهتابم فقط آه ه ه ه میکشید ... یه 7-8 دقیقه ای تلمبه زدم ... کم کم داشت آبم میومد ... حرکتام نا منظم شده بودو ... با فشار 4-5 تا دیگه تلمبه زدمو ... همه آبمو تو کونش خالی کردم ... تو همین حین خالی کردن و حال کردن آخر بودم که صدای کلید انداختن توی در اومد ..... پشتشم صدای زنم که امیرررررررررررررررر چه گهی میخوری ووو محکم میزد به در ... منم از پشت کلید گذاشته بودم ... مهتاب فوری شلوار کشید بالا و منم با بدبختی جمع وجور کردم .. اما چجوری از طبقه 7 بپره پایین .. سوال بود ... زنمم فقط درو مکوبید .. نزدیک بود همه همسایه ها برسن ... رفتم درو باز کردم .. رفت تو ... مهتابم ... داشت فرار میکرد که یه ذربه ناجور با کیفش به سرش زد که سر خورد سمت دیوار و .. فوری بلند شد از خونه رفت ....
من موندم و بدبختی .... من موندم و نفسی که کلا بالا نمیومد .. کل 6-7 سال و 20 تا دختری که باهاشون بودم از جلو چشمم میگذشت ...

فقط برای اینکه آبروم نره و از این بدبخت تر نشم .. 3-4 روزی التماس میکردم ....
تا بالاخره راضی شد ... که مثلا کاری نکردیم ..و این از فشار قهر بوده و ...
اما از اون روز دیگه سمت هیچ کس نرفتم ... امیدوارم عادت کنم و بتونم از این به بد سالم زندگی کنم ... چون به آبرو ریزیش نمی ارزید

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
صفحه  صفحه 33 از 94:  « پیشین  1  ...  32  33  34  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستانهای سکسی مربوط به دوست دخترها و دوست پسرها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA