انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 16 از 94:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  93  94  پسین »

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها


مرد

 
من و مهین کون


سلام اسمم مستعاره ... من بابک هستم و 38 سالمه . این داستان مربوط میشه به 8 سال پیش ... من دوستی داشتم به نام .... حالا... اون از من 22 سال بزرگتره .. یک روز که خانواده من به مسافرت رفته بودن دوستم مرا به منزلش دعوت کرد و من هم رفتم موقع نهار بود که دیدم مقداری مشروب آوردن وهمسره دوستم ساقی شد وقتی روی زمین نشسته بودیم زن دوستم که اسمش مهین بود روبروی من نشسته بود ووقتی میخواست استکان من رو پر بکنه خم می شد ومن تا نافشو میدیدم ولی خیلی خجالت میکشیدم اون روز بعد از خوردن نهار ومشروب .. خیلی خوابم گرفت خواستم که روی کاناپه مبل بخوابم که با پیشنهاد مهین رفتم توی اطاقه خوابشون خوابیدم ... حدودا" یک ساعتی خوابیدم که با صدای درب کمد اطاق بیدار شودم ولی زیر چشمی نگاه میکردم که دیدم مهین وشوهرش اومدن توی اطاق که لباس بردارن و شوهرش آرام میگه که بیدار نشه ... و مهین میگه نه بابا خوابه .. این عمل دو بار تکرار شد و رفتن ار اطاق بیرون .. ومن بهعد بلند شدم و از اطاق آمدم بیرون ... دیدم که مهین پسر کوچیکش رو داره میفرسته خونه خواهرش که یک کوچه پشته خونه خودشون بود .. و متوجه شدم که دوستم هم رفته مغازه ... بعد یک بار به فکره اون صحنه ای افتادم که مشروب سرف میکرد ( یعنی سینه هاش ) آخه مهین با داشتن بچه هنوز اندامش مثل خانم های 22 – 23 ساله بود وبرگشتم توی اطاق وروی تخت خوابیدم .. چند دقیقه بعد دیدم صدای پا داره به سمت اطاق میاد خودم رو به خواب زدم ولی زیر چشمی نگاه میکردم .. که دیدم مهین اومد توی اطاق و ایستاد خوب من رو نگاه میکنه و بعد برای اینکه خوب مطمئن بشه که من خوابم صورتش رو آورد جلوی صورته من جوری که نفسشو حس میکردم و بعد رفت سمت کمد و آرام شروع کرد به درآوردن لبسهاش ویه تاپ نازک و یه شلوار استریج مشکی پوشید من هم مهون طور زیر چشمی نگاه میکردم واااااااااااااااای عجب هیکلی داشت بدن کامل سفید . کون کوچیک ولی برجسته . سینه ها هنوز شق ورق . بعد ایستاد خوب منو نگاه کرد ورفت بیرون .. من که این صحنه رو دیدم کیرم حسابی راست شده بود ( آخه من کیر نه نسبتا" بلکه خیلی کلفتی دارم ) بلند شدم که برم از خونه بیرون .. رفتم توی حال منزل درب آشپزخانه و دیدم مهین رخت چرک ها رو توی یه سبدی از حمام آورده توی آشپزخانه چون ماشین لباس شوئیش اونجا بود و میخواد لباسها رو بریزه توش تا منو دید گفت چرا بیدار شدی گفتم نه کمی کار دارم باید بروم گفت بشین تا برایت چایی بیارم من هم نشستم یه چای آورد ولی وقتی که استکان چای رو خواست بذاره جلوم دستش میلرزید بعد من شروع کردم به چای خوردن واو هم شروع کرد جلی من به گذاشتن لبای توی لباس شوئی .. مهین جلوی من ایستاده بود و لباسها رو یکی یکی در میاورد و خم میشد میذاشت داخل لباس شویی وقتی که خم میشد توره استریجش اینقدر نازک میشد که متوجه شودم که شورت نپوشیده .. دیگه کیرم داشت منفجر میشود و با هر لباسی که بر میداشت یه نگاهی معنی دار به من میکرد .. من قید رفتن رو زدم و حدودا" یک ربع نشستم دیدم یک چای برای خودش رخت و اومد کنار من دور میز نشست و شروع کرد به صحبت کردن .. حمین که صحبت میکردیم متوجه شدم که یه چیزی از زیر میز میره روی پاهام یه لحظه زیر چشمی نگاه کردم دیدم پای مهین روی پنجه پای منه من واکنشی نشون ندادم و اون ایدفعه پنجه پاشو مالید روی ساقه من ( از طرفی نوکه سینه هاش اونقدر برجسته شده بود که از زیر تاپی که پوشیده بود به وضوه پیدا بود ) نفس کم آورده بودم دیگه نتونستم تحمل کنم دستشو گرفتم و کشون کشون آوردم تو حال دسته راستمو حلقه کردم دور کمرش و لباشو شورع کردم به خوردن ..دسته چپم رو گذاشتم روی سینش و بعد شروع کردم به در آوردن لباسهاش وقتی که لخت شود تازه دیدم که چه گوهریه .. کوسه تپل که فقط یه خط وسطشه ..... دستمو گذاشتم روی شانهاش که بشینه اونهم روی زانو نشست وکیرم رو گرفت و تا به خودم بیام تا آخرش کردش توی لقش .. حودودا" دو دقیقه برام ساک زد وبهد خوابید روی کاناپه مبل من هم با دستپاچگی کیرم رو توی ستم گرفتم و گذاشتم دم کوسش و با یک ضربه تمامه کیرم رو کردم داخل که مهین با یه آهی کفت بکن تا تهش .. چند تا تلمبه زدم و یک باره با دست منو عقب زد و دیدم زانو زد روی زمین جوری که شکمش روی مبل بود کفت جلو رو ول کن من فقط با کون حال میکنم منم از خدا خواسته یه تف پدر مادر دار گذاشتم دم سوراخ کونش و یواش یواش کردم داخلش ولی دیدم یه جیق زد و خودشو پرت کرد روی مبل .. گفتم چی شد .. گفت من تا بحال 100 بار کیر ازکون خوردم ولی مال تو که کیر نیست دسته بیله اینبار بذار ولی خودم میام عقب و میخورمش گفتم باشه دواره خودش یه تف بزرگ انداخت روی کیرم و گرفتش و یواش یواش کردش داخل کونش .. عجب کون تنگی داشت ... خوب که جا انداخت شروع کردم به تلمبه زدن حدودا 10 دقیقه تلمبه زدم که آبم داشت میومد گفتم آبم داره میاد بریزم روی کونت که گفت نه عزیزم بریز داخلش منم تمام آبمو رختم داخلش و بعد حدوده 2 تا 3 دقیقه بهش چسبیدم تا کیرم خوابید واز کونش در اومد و جلوی من نشست روی کناپه و پاهاشو بالا برد و زور زد تا جلوی من آبی که رخته بودم توی کونش خارج شود .. راستی مهین از من 5 سال بزرگتره ولی اینقدر سر حاله که هنوز با گذشته 8 سال از این داستان هفته ای یکی دو بار میزنمش اون هم فقط از کون ... چون اون میمیره برای کیره کلفت که از کون بخوره ...................
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 
کشته مرده کون زن داداش


نمیدونم از کجا شروع کنم ولی این خوب میدونم شما برای چی این داستانو انتخاب کردیدی
خوب جریان منو نازنین از سفرمون به -----شروع شد البته یادم رفت بگم نازنین زن داداشمه بعد ازحرکت کردن ما از شمال رد شدیم و اونجا یه ویلاگرفتیم
ماقبلا با هم شوخی داشتیم ولی توی شمال به حد اعلا رسید دیگه اون از کیرو خایه من میگرفت من که بدم نمیومد روی باسنش میزدم هر چند وقت یه بار بهش میمالیدم وا ز این کارا حالا اگر بخوام کامل بگم خودش 10یا 20روزی کار داره ماتوی شمال باهم قرار گذاشتیم تا نازنین منو دعوت بکنه توی خونشون اونو منو اون تنها رفتیمو برگشتم بعد از برگشتمون من داشته لحظه شماری میکردم تا نازنین به من زنگ بزنه تا این که گوشیم زنگید گوشیرو ورداشتم نازنین بود قند تو دلم اب شد /الو بفرمایید" نازنین:سلام گلم چطوری عزیزم
حالت خوبه میخواستم بگم برای فردا شب بیای خونمون کار مهمی باهات دارم"
من:چشم نازنین جون حتما میام حدود ساعت 7اونجام "نازنین:نه با با اون موقه زودهساعت 9شب به بد بیا" با ودم اون فکری که میکردم کامل شد" من: اوکی چشم حتما میام"نازنین :عزیزم یادت نره اریشگاه میخوام از همیشه قشنگ تر باشی"من:چشم حتما بس تا فرا شب شب بخیرعزیزم
حالا من موندمو خودموای فردا چه شبی میخوام داشته باشم منم که تا حالا نازنینو لخت ندیده بودم ولی از روی لباسای تنگش میشد فهمید چه جور چیزییه
عجب کونی عجب سینه های وای داشتم دیونه میشدمرفتمو زود خوابیم تا زود صبح بشه تا به کارام برسم.
صبح شد من از خواب پاشدم وسریع رفتم در مغازه هر چقدر پول بود جم کردم و زدم بیرون دور بره ساعت 10بود رفتو خودمو بیرون مشغول کردم تا وقت بگذره تا ساعت شد 5عصر رفتم اریشگاه سید گفتم سلام اقا سید جون میخوام امروز بترکونی بسید جون شوخی دارم گفتم خبر از کدوم کونی میدی گفتم هیچی بابا میخوام شب برم جای برام خیلی مهمه باید خیلی کار کنی رو من گفت اوکی
بیچاره سید تا جاداشد به من رسید یه3 ساعتی با صورتو موهای من ور رفت
ساعت شد 7/5 8 راه افتادم به طرف خونه نازنین ساعت 9رسیدم دقیق 9:00
در زدم ..... در باز شد ولی کسی نبود پشت در رفتم تو گفتم نازنین کجای
مهمونم اینجوری تحویل میگیری نازنــــــــــین عزیزم کجای یدفه یه صدای امود عزیم بیا تو من توی اطاق خوابم الان میام رفتم تورو مبل نشستم نازنین که در باز کرد امد بیرون باورم نمیشد که خودشه یه اریش خیلی غلیظ وای دیونه شدم امد جلو سلام خوش امدی خوب چطورم خوب شدم گفتم عالی دیگه از این بهتر نمیشه عزیزم گفتم من چطور گفت توی که عالی هستی ولی عالی تر شدی خوب بیا بشین امد جلو امد جلو نشست کنارم چند دقیقه ای ساکت بودیم و من هی زیر چشمی نگاه میکردم به اندامش سینه هاش وای عجب چیزای بودن نمیشد ازشون گذشت
بعد برگشن زد زیر گوشم ...... گفتم چرا میزنی گفت مال چی زیر چشمی نگاه میکینی با خودم واولا چی میخواستم چی شد .
گفت نمیخوای کاری کنی گفتم با زیر گوشی که زدی میخوای چیکار کنم اگر ناراحتی برم "یهو منو بغل گرفت گفت نه تو این کاره نیستی خودم باید شرو کنم لباشو گذاشت روی لبام واولا چی به عسل گفته بود پاشو برو گم شو من جات نشستم بعد من دیدم نه با با اون انقدر پروهست من چرا نباشم دستشو گرفتم بردمش روی تخت خوابوندمش روی تخت منم خوابیدم روش لباشو که خوردم داتم میرفتم پایین که دیدیم با با نمیشه فنس زدن منظوزم لباساشه سریریع شروع کردم در اوردن لباساش لامسم انقدر تنگ بود که از تنش در نمیومد اخردر اوردم بعدسینه هاشو خوردمو دیگه نمیتونسم دوم بیارم میخواستم کیرمو فشار بدم توی سوراخ ولی سریع گفتم حیف نیست زود تموم بشه از کیفم امدم کاندم تخیری در بیارم که گفت این اشغالا چیه مصرف میکنی بیا غبلش از این اسپری بزن بد کاندم برات بیارم اسپریرو برداشتم ازیر با بالای کیرم زدم وای اولش چه سوزشی داشت بد امد گفت حالا این کاندو برات غالب کنم رفتم جلو با دستای قشنگش کاندومو جا کردو مو لفتش ندادم مثل شمر پرتش کردم روی تخت کیرم که سیخ سیخ بود پا هشو باز کردم گفتم عقب یا جلو گفت عقب نه عقب نه اول بزار تو کسم که دارم دیونه میشم گفتم باشه بعد اروم اروم گذاشتم تو کسش فشار دادرم فشار دادم تا تح رفت تو چند بار داشتم تلنبه میزدم که چشمم به چشاش افتاد دیدیم مست مست شده اونم تادید دارم نگاه میگنمموهامو گرفتو شرو کرد به کشیدن من هی سرعت میدادم به تلنبه زدن چه حالی میداد فکر کنم یه نیم ساعتی ادامه داشت منم تازه داغ کرده بودم دیدیم دیگه افتاده به صدا دیگه بسه دیگه بسه دیدیم توی اوج شهوت رسیده از فرصت استفاده کردمو گذاشتم عقبش انگار نفهمید که چی به چیه رفتهبود توی کونش که یدفه دادزد اخ کجا گذاشتی گفتم من دل دارم گذاشتم توی کونت گفت بکن بکبن تو نکی کی بکنه وای وای چه کونی داشت داشتم حالا میکردم که دیدیم درم کم میارم دیکه باید کم کم تمومش میکردم سعتو نگاه کردم دیدیم وای ساعت 4 دیگه باید کارو تموم میکردمرفتم توی حس تا میتونستم سفت با سرعت کردم تو کونش تنگ بود انگار من اول نفری بودم که تو کونش گذاشتم اون داد میزد دادای که فقط توی فیلم سکسی ها دیده بودم که دیفع دیدیم ابم داره میاد ابمم امد بغلش کردم نمیدنم چنددقیقه توی اون حالت بودیم که یه دفه به خودم امد و بیدار شدم که دیدیم ساعت 10صبحه نازنیینو بیدار کردم گفتم عزیزم من دارم میرم گفت نمیزارم بری به من حال ندادری گفتم نازنین تا صبح پس چیکار میکردیم گفت من بسم نیست گفتم خوب انشا دفه بد بلاخره راضیش کردم که برم کمرم راست نمیشد واه واه چه وضعی داشتم اما عجب شبی بود این بود داستان منو کون نازنین
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 
سکس با دوست زنم مرجان



سلام سعید هستم از اهواز.27 سالمه.
دوس داشتم این خاطره رو واستون تعریف کنم چون خیلی واسه من شیرین بود.مرجان دوست زنمه و دختر خیلی راحتیه.من واقعا دوستش دارم.مخصوصا چشم ها و لبهاش .همیشه موقعی که میاد خونمون چشمها و لبهاشو با نگام می خورم.همیشه موقع سکس با زنم حرفهای فانتزی می زدیم و مرجان رو می کردم جلو آرزو(زنم).اونم خیلی با ما راحت بود.همیشه با آرزو حرفای سکسی می زدن و در مورد سکس من و آرزو می پرسید.آرزو میومد واسه من تعریف میکرد .منم خیلی حشری می شدم.حاضر بودم هرکاری بکنم تا یه لحظه به مرجان برسم.من یه مدتی بود به مرجان برنامه نویسی یاد می دادم.وقتایی که آرزو هم خونه بود.البته مرجان بی حجاب پیشم می نشست و واقعا ساعات خوشی برام بود.(یه بار پیشش شق کردم ولی نذاشتم بفهمه).همیشه سعی می کردم بهش مهربونی کنم تا باهام صمیمی تر بشه(مثلا وقتایی که آرزو تو اتاق نبود از موهاش و لباسش تعریف می کردم.اونم بابت درس خیلی ازم تشکر می کرد.تا یه بار فکری به ذهنم رسید.آرزو قرار بود بره خونه خالش اینا تا شب هم نمی یومد.وقتی رفت. زنگ زدم به آرزو.گفتم بیا الان درست بدم چون فردا وقت ندارم.اونم که فکر می کرد آرزو خونه ست قبول کرد.اومد خونه.وقتی دید آرزو نیست گفت من میرم.گفتم نه آرزو رفته بازار یک کم دیگه میاد.بیا کار کنیم تا اونم بیاد.گفت باشه.مانتو و روسریشو درآورد و اومد نشست پیشم.(هنوزم یادش می افتم قلبم می زنه).درس رو شروع کردیم و من حرفو عوض کردم و غیر مستقیم به آرزو گفتم: من همیشه ازت خوشم می یومده و واقعا دوس دارم بهت درس میدم.اون خندید.بعد یه لحظه تو چشاش خیره شدم.خیره و شهوتی.تعجب کرد یکم.صورتش سرخ شد.آروم صورتشو بوسیدم.هیچی نگفت.گفتم مرجان؟ گفت :بله. گفتم: تو همیشه از سکس من و آرزو شنیدی.دوس داری یه بار واقعا ببینی؟ گفت: بسه نگو! گفتم : دوس دارم زنم بشی.میای؟ هیچی نگفت.حس کردم نخ داده.بغلش کردم .موهاشو تو دستام گرفتم و بوسش کردم.چقدر داغ بود! گفتم: مرجان من عاشقتم! اونم افتاد به ناله.گفت پس بیا صیغه بخونیم.گفتم باشه.خوندیم.دیگه بعدش نفهمیدم چی شد.فقط بردمش رو تخت وتنش رو می خوردم.گفتم امشب تو آرزو ی منی! به آرزوم رسیده بودم.مثل آهوی تو چنگم بود.شهوت امونم نمی داد.اونم دستشو گذاشته بود رو شورتم.من سینه می خواستم.سینه هاشو درآوردم و می مکیدم.گفتم : امشب اسیرتم مرجان! شوهرتم!
اونم کیرمو درآورده بود و می مالید.روش نمی شد حرف بزنه.
انقدر با تنش ور رفتم و کسش رو مالوندم تا از حال رفت.
بعدش کیرمو دادم دستش.گذاشت رو کسش(آخه پرده داره) و می مالید.بهش گفتم مرجان بزار به آرزوم برسم.گفت چی؟ گفتم بگو عاشقتم سعید! گفت : من از همون شب عروسیت با آرزو دلم رفته بود واست!
اینو که گفت نتونستم تحمل کنم(یاد لبهاش و رقصیدنش تو عروسی افتادم) و آبم رو پاشیدم رو شکمش...
هنوز باهم هستیم یواشکی ..اگه خواستین براتون تعریف می کنم
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
سكس با عروس خالم


تازه از سربازی اومده بودم و دنبال کار می گشتم که پسر خالهم بهم گفت بیا در مغازه من که دست تنهام و شب عید بود پسر خالم طلا فروشی داشت یه روز یه چک داد من بردم بانک و چون صاحب چک تو حسابش پول نبود برگشتم به کیوان ( پسر خالم ) گفتم پول تو حسابش نیست اونم قاطی کرد چون مبلغ چک یک میلیون و دویست هزار تومان بود و حدود 10 سال پیش کم پولی نبود گفت میرم قزوین دنبال پول صاحب چک آشناش بود به منم گفت موقع نهار برو در خونه ما به اکرم (زن کیوان ) بگو ظهر نمیام اگه خواست بره خونه باباش منم شب میرم اونجا منم ساعت یک رفتم خونه کیوان که اکرم در رو باز کرد و تعارف کرد رفتم تو ( کیوان حدود دوسال بود ازدواج کرده بود ) اکرم برام میوه آورد و چون من روی زمین نشسته بودم تا خم شد تعارف کنه چادرش از سرش افتاد و من تو همون حالتی که خم شده بود چشمم افتاد به یخه لباسش که باز بود و کرست و پستونهاش قشنگ معلوم شده بود کنترلم از دستم خارج شده بود همین طور به اکرم خیره شده بودم بعد از چند لحظه به خودم اومدم و فهمیدم اکرم هم داره به من نگاه میکنه ولی یه لبخند شیطنت آمیزی روی لبش بود با گفتن یه ببخشید بلند شدم و به اکرم گفتم من باید برم اونم گفت من تازه میوه آوردم و بعدشم نهار همینجا بمون هم دوست داشتم بمونم هم خجالت می کشیدم ولی به اسرار اکرم موندم و با تلفن به خونه خبر دادم و نشستم اکرمم روبروی من نشست و شروع به حرف زدن کردیم اکرم تو حرف زدن همش دستش رو تکون می داد و این کارش باعث شد چند بار دیگه چادرش از سرش افتاد اونم دیگه بی خیال چادر شد حالا چادرش رو شونه هاش بود من داشتم قشنگ موهای مش کرده و گردن سفیدش رو دید می زدم از یخه لباسشم که قشنگ چاک سینه هاش معلوم بود من دیگه متوجه حرفهاش نمیشدم و فقط نگاهش می کردم اونم فهمیده بود ولی معلوم بود بدش نیومده بود که یک جوون کف کرده با نگاهش اون رو بخوره خلاصه برای آوردن نهار که می خواست بلند شه بره سمت آشپزخونه همونجا چادرش رو روی زمین گذاشت و گفت تو که موهام رو دیدی پس دیگه چادر نمی خوام و بعد با خنده گفت فقط شتر دیدی ندیدی منم یه قیافه حق به جانب به خودم گرفتم و گفتم نه بابا این حرفها چیه وقتی بلند شد چون یه دامن کوتاه پوشیده بود چشمم افتاد به پاهای سفید و کشیده اش کون بزگش که کیر هر مردی رو راست می کنه دیگه اختیار کیرم دست خودم نبود تارفت منم رفتم تو دستشوئی یه جلق درست و حسابی زدم و بعدش کیرم رو با آب سرد شستم و یه کم که خوابید اومدم بیرون اکرم گفت رو میز نهار میخوری گفتم نه بابا رو زمین چون میدونستم رو میز دیگه امکان دیدن پاهای قشنگش نیست اونم رو زمین سفره رو پهن کرد منم الکی خودم به مو شونه کردن مشغول کردم تا اون بشینه بعد من روبروش بشینم وقتی نشستم چشمم افتاد به پاهاش که دیدم دامنش تا روی رونش بالا رفته حتی شرتش معلوم بود ولی انگار نه انگار مشغول خوردن شدیم همه حواسم به پاها و پستونهای اکرم بود اونم با خنده گفت معلوم حواست کجاست من که فرار نمی کنم غذاتو بخور بعد قشنگ بشین من رو نگاه کن با این حرفش احساس کردم امروز یه اتفاقهایی می افته بعد از خوردن غذا اکرم دوباره با خنده گفت بیا حالا یه ساعت وقت داری من رو نگاه کنی اومد قشنگ روبروی من نشست و دستهاش رو طوری گذاشت زیر پستونهاش و اونا رو به سمت بالا داد که نصفش از یخه لباسش معلوم بود منم همینطور مثل آدمهای کسخل نگاهش می کردم بعد گفت دیگه چی میخوای ببینی منم که انگار لالمونی گرفته بودم هیچی نمی گفتم متوجه حالت من شده بود گفت پس تو اگه جای کیوان بودی چی کار می کردی یه مرتبه بدون اختیار گفتم کاشکی می شد اکرم که انگار منتظر همین حرف من بود گفت میشه فقط یه شرط داره اونم اینکه این مسئله همین جا بمونه و دیگه هر جا منو دیدی تابلو نکنی زود گفتم چشم و منتظر موندم ببینم اکرم دیگه چی میگه که دیدم با حرکت تاپش رو از تنش درآورد حالا دیگه دوتا پستون قشنگ و بزرگ جلوی چشمم بود گفت بازم دوست داری جلوتر برم منم فقط با یه کلمه آره جواب دادم که دیدم اکرم بلند شد و دامنش رو هم از پاش درآورد حالا فقط با یه شرت و کرست جلو من ایستاده بود داشت مثل فشنها خودشو تکون می داد بعد دست من رو گرفت و از روی زمین بلند کرد و گفت تو فقط می خواستی دید بزنی شروع کن دیگه منم یه دست گذاشم پشت کمرش و یه دست پشت گردنش و اون رو چسبوندمش به خودم شروع کردم ازش لب گرفتن و خوردن گردن و گوشش اونم بیکار نبود و دکمه های لباس من رو باز کرد و اون رو از تنم درآورد حالا پوست نرم و لطیفش رو روی تنم حس می کردم بعد اکرم کمربند و زیپ شلوار من رو باز کرد دستش کرد تو شرتم و کیرم رو گرفت یه آخی گفت که من نزدیک بود همونجا آبم بیاد شلوارم و شرتم رو هم تا پائین زانوهام کشید منم کرستش رو باز کردم و پستونهاش رو که آزاد شده بود حسابی خوردم بعد نشست رو زانوهاش و یه کم با دستش کیرم رو مالید و بعد همه کیرم رو کرد تو دهنش شروع کرد به ساک زدن چنان ساک میزد و تخمهام رو می کرد توی دهنش که نگو چون من تازه جلق زده بودم خیالم راحت بود که آبم کمی طول میکشه تا بیاد دستم رو کرده بودم لای موهاش و با دستم حرکت سر اکرم رو کنترل می کردم گاهی هم فشار میداد که کیرم تا ته می رفت تو دهنش اونم اوقش می گرفت و تودلم به کیوان می گفتم کوفتت بشه کس به این حقی رو هر شب می کنی همینه هر روز ساعت 10 میای در مغازه بعد بلندش کردم و یه لب ازش گرفتم و خوابوندمش روی زمین و رفتم بین پاهش نشستم و شرتش رو از پاش در آوردم و چشمم افتاد به کس قشنگش اکرم کسش رو با مهارت خواصی اصلاح کرده بود تموم روی کسش سفید بدون حتی یک تار مو بود ولی بالای کسش به حالت هشت فارسی به نازکی یک سانت مو بود با دهن شیرجه زدم روی کسش و شروع کردم به خوردن با لبام چوچولش رو می گرفتم فشار میدادم زبونم رو سفت کرده بودم می کردم تو سوراخ کسش و می چرخوندم زبونم رو می کشیدم روی سوراخ کونش دیگه اکرم تو آسمونا بود حرفایی می زد که من فکرشم نمی کردم از زبون اکرم بشنوم همش میگفت بخور بخور همه کسم ماله تو کونم ماله تو بخورشون جرشون بده کسم رو بگا کونم رو پاره کن با این حرفاش حسابی حشری شده بودم بعد خودش بهم التماس می کرد که کیرم رو بکنم تو کسش منم یه کم دیگه براش خوردم که یه دفعه از لرزش تنش و صدای جیغش و چنگی که روی شونه های من می کشید فهمیدم به اورگاسم رسیده بعد از ترس اینکه اکرم دیگه به من کس نده زود بلند شدم افتادم روش شروع کردم ازش لب گرفتن زبونش رو می کرد تو دهنم منم زبونش رو می مکیدم بعد خودش دستش رو از زیر من رد کرد رسوند به کیرم و اون رو با سوراخ کسش تنظیم کرد و یه کم خودش رو به سمت پائین کشید چون آب کسش اومده بود با یه حرکت تموم کیرم تو کسش رفت و شروع کردم عقب و جلو کردن تو همون حالت پستوناش رو هم می خوردم اکرمم دوباره زبونش باز شده بود داشت با حرفاش منو تحریک می کرد از روش بلند شدم بهش گفتم برگرد می خوام از کونتم کام بگیرم بر خلاف تصورم که مخالفت می کنه یه جون گفت و برگشت من که فکر می کردم حالا باید کلی زور بزنم تا کیرم بره تو کونش خیلی راحت نصف کیرم رو کردم تو ( معلوم بود کیوان هم کیر کلفته و هم حسابی به کون اکرم حال داده ) اکرمم اون زیر یکسره حرفای تحریک کننده بهم می گفت شروع کردم بالا پائین کردن کیرم رو در می آوردم و به سوراخ کون اکرم نگاه می کردم که حسابی باز وقرمز شده بود دوباره می کردم تو بعد از چند بار که اینکار رو کردم حدود دو قیقه مدام کیرم رو تو کون اکرم بالا و پائین کردم که احساس کردم آبم داره میاد به اکرم گفتم آبم رو کجا بریزم گفت تو دهنم و صورتم منم زود بلندش کردم تا کیرم رو گذاشتم تو دهنش آبم فواره زد بیرون از کنار لبش ریخت بیرون روی پستوناش اونم با دست همه روپخش کرد روسینه هاش وبعد بلند شد با هم رفتیم حموم اونجا هم من کلی پستوناش و کسش رو مالوندم اومدیم بیرون ساعت نزدیک چهار عصر بود یه لب اساسی دیگه ازش گرفتم و تشکر کردم و بعد با عجله رفتم در مغازه ولی تا شب همش کارایی که با اکرم کرده بودیم مثل فیلم جلوی نظرم بود یه هفته بعدش اکرم رو خونه مادر بزرگم اینا دیدم که خیلی عادی برخورد می کرد انگار هیچ رابطه ای بین ما دوتا نبوده یعنی همون شتر دیدی ندیدی
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 
سكس من با دختر عمو جونم

دختر عموم 20 سالشه و 2 سال میشه ازدواج کرده (دوسال از من بزرگتره) عموم نزدیک خونه ما خونه داشتن من و دختر عمو با هم خیلی صمیمی بودیم...
از کوچیکی با هم بازی می کردیم یادمه یه روز که حدودا 10 سالم بود و اون 12 سالش بود با هم بازی می کردم به من می گفت که مالتو نشونم بده من که از این کار خوشم نمیومد با اجبار این کارو می کرد و به مال خودش میزد... این دوران گذشت. من 14 سالم بود که اون ازوداج کرد و از ما دور بود (خونه شوهرش) اون بعضی وقتا میومد خونه مامانش من میدیدمش ولی کاری نمی تونیستم بکنیم(سکس) میدونیستم اون هم همین فکر رو می کرد....
بلاخره یه روز که دختر عمو اومده خونه مادرش بی خبر از این که اونا نیستن بلاخره مجبور شد خونه ما باشه چون مامانم بهش گفته بود تا شب بر می گردن ولی از زن عمو خبری نشد.
ناچار باید خونه ی ما می موند همین طور هم شد خوب شام رو خوردیم و همه رفتن بخوابن اون با خواهرم که از من بزرگتره خوابید (تو اطاقش) من اولش بی خیال شده بودم.. (از سکس)
ولی نمی دونم ساعت چند بود که از خواب بلند شدم وفکر شیطنت آمیزی یادم افتاد.
گفتم باید یه کاری بکنم رفتم دم اطاق که دختر خواب بود به هر بدبختی شد درو باز کردم طوری که بیدار نشن آروم آروم رفتم نزدیکش یعنی در چند سانتی متر اون قرار داشتم قلبم مثل آهنگ های دی جی میزد نمی دونم چه ترسی برداشته بودم از کارم پشیمون شدم ولی مگه می شد؟
بلاخره دلو زدم به دریا دستمو خیلی آروم گذاشته روم کمرش دختر عمو طوری خوابیده بود که پشتش به من بود کمرشو مالش دادم کم کم رسیدم به بازوش بازوهاشو میمالیدم دیدم هیچ عکس العملی نشون نمیده جرعت پیدا کردم رفتم سراغ سینه هاش سینه هاشو که مالش دادم
بیدار شد به صورتم نگاه کردم دوباره چشاشو بست من فهمیدم که مقاومتی برای کار من نداره
سرمو بردم به گوشش گفتم بریم تو حموم ( چیزی نگفت فهمیدم که نمیخواد - خوب حالا باید دست به کار می شدم بدون اجازه رفتم پاین شلوارشو کشیدم پاین آروم پاشو وا کردم مقاومتی نداشت خودشو سپرده بود دست من سرمو بردم پاین و شروع کردم به خوردن کسش باور نمی کند اینقدر نفساش تند شده بود که داشتم در اوج شهوت میرسیدم (یادم رفت بگم این اولین سکس من بود همه کارا رو از تو فیلم ها یاد گرفت بودم) کسشو خوب خوردم بعد میخواستم بکنمش آخه چه جوری /؟ من پهلوش خوابیده بودم نمی شد برم روش خوب تا میخواستم کیرمو بزارم لای پاش که آروم گفت بریم حموم. من هم خد خواسته گفتم چشم من اول رفتم دنبال اومد رفتم حموم دیگه همه کارا رو کرده بودیم بهش گفتم ساک... گفت خوشم نمیاد.
بدون مکس وست حموم دراز کشید و پاهاشو باز کردم آروم کیرمو گذاشتم رو کسش دادم تو
وای چه کسی آخه خیلی داغ بود همون اول میخواست آبم بیاد جلوی خودمو گرفتم بعد از چند بار تلمبه زدن بدون اجازه کیرمو کردم تو کونیش گفت دیوونه اجازه بگیر بعد از چند بار میخواست آبم بیاد که دوباره کشیدم بیرون و کردم تو کسش 4- 5 بار با سرعت تلمبه زدم که آبم اومد همشو ریختم تو راستی یادم رفت بگم دختر عمو بچه دار نمی شد. بعد همونجوری بودم یه چند دقیقه با هم لب گرفتم و ازش خواستم که هر وقت اوضاع رو برا بود با من سکس کنه..
صبح که پاشدم خواهرم به من یه جوری نگاه می کرد اون هم فهمیده بود
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  ویرایش شده توسط: drkeyvan   
مرد

 
سكس من ودخترخواهرزنم


یه دو ماه بعد از رابطه من با خواهر خانمم میگذشت. تازه از جم اومده بودم خونه. ناهار خونه اون یکی خواهر خانمم بودیم(بچه ها هر کی داستان اول منو نخونده بره بخونه تا شخصیت ها براش آشنا باشند دیگه نمیتونم همشو توضیح بدم) اتفاقا آناهیتا (همون که گاییدمش) هم اونجا بود. این خواهر خانمم آرزو 35سالشه. که به بزرگ خانوادشونه معروفه چون از همه خواهرا بزرگ تره. آرزوخیلی زود ازدواج کرده وچهار تا بچه داره که بزرگشون یه دختره به نام رویا هست که 16 سالشه. ناهار رو خوردیم وبعد از ناهار خوابیدیم بعداز ظهر همه پیشنهاد دادن که بریم پارک. شوهر آرزو راننده تریلی هست وشوهر آناهیتا(خواهر خانمم) که قبلا گفته بودم توی بندر امام کار میکنه. اونا هم موافقت کردن. من هم گفتم باشه پس من میرم خونه یه مقدار لوازم بیارم وتوراه یه مقدار خرید کنم.از اون طرف هم خودمو به پارک میرسونم. یه مرتبه رویا واون خواهرش گفتن ما هم باهات میام دایی. خلاصه اینقدر این ور اونور کردیم که آخر آتنا(همسر گرامیم)گفت:فقط رویا بره. من با رویا راه افتادم طرف خونه. با من هر کی بیرون بیاد بهش خوش میگذره از آیس پک گرفته تا تنقلات معمولی مثل چیپس وآدامس،اونا برای همین اصرار داشتن با من بیان.خلاصه توی راه یه مرتبه رفتم تو بحر هیکل رویا.یه مانتو سفید تنگ تنگ که سینه های کوچیکش از داخلش زده بود بیرون، از پشت خط سوتینش پیدابود. حتی خط شورتش از روی مانتو پیدا بود. یه مرتبه رفتم تو بحرش کیرم شق شد. دستمو کردم تو جیبم که متوجه نشه بهش گفتم دایی تو از من خوشت میاد. گفت: آره دایی تو خیلی خوبی تمام بچه ها رو دوست داری(بچه ها من که گفته بودم 29 سالمه). گفتم: تو که بچه نیستی. تو دیگه بزرگ شدی. رویا گفت نه دایی بالاخره تو بزرگتر از مایی. گفتم :نه بابا مامانت همسن تو بود ازدواج کرد. چند سال بعدش تو رو بدنیا آورد. تو ماشاالله هم عقلت زیاده هم شعورت بالاست. هم هیکلت خوبه، هم دیگه..... صحبتمو قطع کردم. اون گفت: دیگه چی؟ که دلو زدم بدریا گفتم: دیگه سینه هات گنده شدند. خیلی چیزار رو میفهمی ومیدونی.روابط زن وشوهرارو. یه مرتبه خجالت کشید گفت:دایی نگو خجالت میکشم. گفتم :خجالت نکش دایی جون، تو هم مثل خواهر کوچولوی خودم.رویا خانم تا حالا شده سکس بابا ومامانتو دزدکی دید بزنی. رویابا تعجب:نه دایی من از این کارا نمیکنم. من:دایی این که کاره بدی نیست هم خودت حال میکنی هم یه چیزی یاد میگیری.رویا:دایی چی میگی این چیزا زشته من خجالت میکشم. من:دایی بریم خونه قشنگ برات توضیح میدم. ( تو دلم گفتم نمیدونی که چه نقشه ای برات کشیدم. )آقا رسیدیم خونه دررو بستم بهش گفتم :دایی الان زوده بریم میخوای یه استراحتی بکنیم بعد بریم. اونم گفت:هر چی شما بگید. بهش گفتم لباساتو در بیار راحت باش دایی کولرهم روشن کن. رویا:چشم دایی. من رفتم تو اتاق کلا لباسامو در آوردم فقط یه شلوارک بدون شرت پوشیدم. اومدم تو سالن دیدم اونم با یه تاپ زرد چسبون که سینه های کوچیکش داخلش داشت منفجر میشد ویه شلوار سفید پارچه ای چسبون نشسته روی مبل. تا دیدم حشرم رفت روی هزار. اومدم دقیقا سفت چسبیدم بهش. اون اصلا تو خیالش هم به سکس با من فکر نمیکرد. وقتی چسبیدم بهش، گفت:قربون داییم برم مگه منو دوست داری ؟مگه من دختر خوبیم؟ من:تو ماهی تو خوبی،دختر تا حالا به خوبی تو ندیده بودم. رویا :خواهش میکنم من هم تا حالادایی به خوبی شما ندیدم. من:دایی جون میخوای با هم یکم راحت باشیم.رویا:یعنی چی دایی جون. من:میخوام درباره سکس باهات حرف بزنم بالاخره تو به یه سنی رسیدی که باید خیلی چیزا روبدونی(دستم پشت کمر رویا بود فقط انگشتام روی خط سوتینش راه میرفت) رویا:نه دایی من هنوز خیلی بچه ام(رویا سرخ سرخ شده بود) من:نه دایی الان تو جامعه همه گرگ هستند. دایی تا حالاسکس کسی رو ندیدی.رویا:نه دایی من:حتی فیلم سکسی هم ندیدی رویا:نه بخدا دایی من بچه خوبی هستم چرا فکرای بد در مورد من میکنید من:نه دایی منظورم من این نیست منظورم اینه که باید ببینی باید دوست پسر پیدا کنی باهاشون بری بیرون رابطه برقرار کنی. باید باشی تا آدما رو بشناسی الان از مولتی ویژن یه فیلم میزارم که قشنگ رابطه ها رو ببینی(دستمو از پشت آورده بودم دور گردنش وسینه راست کوچولوش تو دستم بود). آنتن رو روشن کردم گفتم:میرم توی آشپزخانه یه آبمیوه بیارم. تو مولتی دو تا مرد داشتن یه زنو میگاییدن البته منفی شانزده بود کیر نشون نمیداد. یواش از پشت یخچال نگاش کردم. دیدم چهار چشمی داره تلویزیون نگاه میکنه.فهمیدم تا حالامثبت مثبت بوده در یخچالو باز کردم یکم اسپری زدم به کیرموودو تا آبمیوه ریختم. کیرم شق شق شده بود. تا من وارد سالن شدم سرشو از تلویزیون برداشت وبه قاب عکس من وآتنا نگاه کرد وگفت قشنگه. من کیرم طوری توی شلوارک گذاشتم که قشنگ شقی کیرمو ببینه. خودمو زدم به اون راه بهش گفتم:آره دایی فیلمای قشنگی هست نزاشتم حرف بزنه سریع رفتم کنارش چسبیدم بهش دوباره دستمو انداختم دور گردنش ایندفعه دستمو انداختم زیر سینه اش دقیقا میفهمید ولی از ترس واسترسش هیچی نمیگفت. یه مرتبه گفتم بزار اصلا یه فیلم سی دی بزارم که کیر کوس هم نشون بده. وقتی میخواستم رد بشم باید خم میشدم ازبین اون ومیز عسلی برم برای همین خیلی خم شدم از قصدی کیرمو کامل مالوندم به صورتش وگفتم :آخ ببخشید دایی حواسم نبود اون گفت:اشکال نداره. فیلمو گذاشتم دوباره تو برگشتن کیرمو مالوندم هیچی نگفتم اون فهمید ازدستی این کار رو کردم ولی هیچ چیز نگفت. شروع کردیم باهم فیلم دیدن.دستم دیگه کامل روی سینه هاشو بود میمالوندمش. نفس نفسای بلند میزد.یه دفه بند تاپشو از روی کتفش زدم عقب هیچ چیز نمیگفت ومیلرزید بند سوتینشم دادم از رو شونه هاش پایین یه گردی سینه اش افتاد بیرون اندازه یه پرتغال، سفید سفید. اصلا هیچ چیز نمیگرفت. معلوم بود خیلی ترسیده بود. یواش دهنمو گذاشتم روی سینه هاش بهش گفتم دایی جون فیلمتو نگاه کن. گفت:دایی داری چکار میکنی (وسط حرفاش آه وناله هم داشت وصداش میلرزید) گفتم هیچی تو فقط نگاه کن من چکار میکنم؟ میخوام یاد بگیری.یه لحظه به خودم اومدم دیدم رویا کامل توی بغلمه. دکمه شلوارشو باز کردم هی پشت سر هم میگفت:نه دایی تراخدا التماس میکنم. اصلا به حرفای اون توجه نمیکردم. شلوارشو تا زیر زانو دادم پایین. تاپ وسوتین شو کندم. شرتش آبی بود ولی معمولی نه تنگ نه گشاد. شرتشو اومدم بکشم پایین نمیزاشت. بالاخره اینقدر کشیدم تا پاره شد دیگه مقاومت نکرد.یه کوسی داشت که شاید تو عمرش بنده خدا یه بار یا دوبار موهاشو زده بود. بغلش کردم بردمش روی تخت اتاق.شلوارشو کامل کندم وگفتم:دایی چیزی که نباید میشد شده حالا اگه میخوای اولین سکستو تجربه کنی وحال بیای حرفامو گوش کن. گفت:نه دایی حامله میشم. من:دایی از عقب میکنم رویا:دایی میشه مگه نه اونجا که مال کار دیگه ای است. من :دایی جون ،خداوند اگر زحکمت ببند دری، زرحمت گشاید در دیگری، اونجا رو خدا فقط برای شما دخترا آفریده.رویا :نه دایی تراخدا من میترسم من:خودتو لوس نکن زود باش دیگه، بیا اول برام ساک بزن رویا : ساک چیه همین طوری که داشت میگفت کیرمو کردم تو دهنش مقاومت میکرد گفتم :باباساک همینه دیگه این همه بهت فیلم نشون دادم رویا :من هیچیشو ندیدم من:دروغ نگو داشتی زیر چشمی نگاه میکردی،عزیزم کیرمو بکن تو دهنت یا لیس بزن یا مک بزن رویا:ولی دایی خفه میشم من:همشو نکن (قابل توجه همه من تو داستان قبلیمم گفتم من کیرم مثل بعضی آقایون! ! ! !بزرگ نیست 17 سانته)تو دهنت هر چقدرشو میتونی. آقا چکار دارین بالاخره بعد از شش وهفت دقیقه تازه یاد گرفت چه جوری کیرمو تو دهنش بکنه، بی خیال شدم رفتم سراغ کوسش اومدم زبون بزنم،دیدم گفت:ای دایی کثیفه مریض میشی چه کارایی میکنی. بهش گفتم :هیس فقط نگاه کن. با حالت تعجب نگاه میکرد. شرع کردم چوچولشو خوردن. بعد یه دقیقه دیدم بالاخره برای اولین بار به آه واوه افتاد گفتم:اینه چطوری دایی جون؟ رویا :حال میده دایی بدنم یه جوری میشه اوفی دایی بیشتر آفرین. یه هفت هشت دقیقه ای کوسشو خوردم رویا هی کمرشو از تخت جدا میکرد هی میچسبید به تخت یه لحظه دیدم رویا هی میگه : بسه بسه دایی شاشم میاد دایی میشاشما فهمیدم داره ارضاء میشه منم ول نکردم دیدم شروع کرد به جیغای شهوتی زدن که یه مرتبه یه اوف بلند کشید که دیدم مزه دهنم عوض شد بله آبش اومد ولی من بدبخت با زدن اسپری زیاد فقط کیرم شق شده بود سریع بهش گفتم: برگرد ببینم رویا :دایی حال ندارم نمیتونم،گفتم تو فقط برگرد. برگشت دو تا بالشت گذاشتم زیر شکمش کیرمو کامل با روغن موی خودم چرب کردم یه دو سه دقیقه ای با سوراخش با کلاهکم ور رفتم یواش یواش کردم تو کونش جالب بود با این سوراخ تنگی که داشت اصلا آخ اوخ نکرد فقط تحمل میکرد. البته کونش خیلی زود جاباز کرد. آقا شروع کردم به ضربه زدن رویا جیغ میزد ومیگفت:دایی جرم دادی دایی دایی دایی.... حال میده بکن دایی. موهاشو گرفتم با دو تادست موهاشو میکشیدم با کمک گرفتن موهاش کیرمو هول میدادم تو کونش. اینقدر زور میزدم که سرش دیگه نزدیک شده بود به سر من وبدنش هفتی شده بود. آقا دیدم دیگه دارم آبم میاد سریع کیرمو در آوردم گفتم بخورش رویا:نه دایی تو اونجا بود کثیفه من:بخور ببینم بابا. سریع کردم تو دهنش دوباره موهاشو گرفتم تند تند ضربه میزدم از چشماش اشک میومد هر کاری میخواست بکنه که دستامو بگیره وفرار کنه من سفت گرفته بودمش. آبم داشت میومد که کیرمو تا ته تو دهنش نگه داشتم آبمو ریختم تو دهنو وگلوش. یه مرتبه یه اوقی زد آورد بالا ولی من جلوی دهنشو گرفتم بردمش حمام. کامل بدن وصورتشو شستم اون فقط گریه میکرد. از حمام اومدیم بیرون بعد از چند دقیقه من داشتم لباسامو می پوشیدم که اومد تو بغلم گفت:دایی ببخشید من ناشی بودم ولی چند تا فیلم بهم بده قول میدم دفعه بعد حرفه ای حرفه ای بشم. چند تا فیلم بهش دادم. راه افتادیم طرف پارک. توی راه بهم گفت دستت درد نکنه دایی الان که بهش فکر میکنم میبینم خیلی با حاله وحال میده.
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 
سكس من با عمو و زن عمو

من یه عمو دارم که چند سالی از خودم بزرگتره و با یکی از دوستای هم کلاسی من ازدواج کرده.دو سال پیش با عموم و همین دوستم که زن عموم میشه رفتیم ویلامون.اونروز بعد از ظهر تصمیم گرفتم برم آبتنی تو استخرمون.بیکینی پوشیدمو رفتم تو آب و بعد چند دقیقه اومدم بیرون.روی یکی از تخت استخریامون دراز کشیدم و داشتم آفتاب میگرفتم که زن عموم اومد تو حیاط. وقتی به من رسید یه کم نیگام کرد.احساس کردم که نیگاش متفاوته.یه دفعه گفت چه تن سکسی داری بعدشم اومد طرفمو همونجوری که دراز کشیده بودم سینه هامو کشید بیرون و شروع کرد به خوردن و مالیدن.یه کم که این کارو کرد حشرم زد بالاو لباساشو دراوردم و کشیدمش رو خودم ویه لب جانانه ازش گرفتم.یه کم رفت پایین و مشغول خوردن کسم شد همینجور که داشت کسمو میخورد یه دفعه عموم از راه رسید.زنعموم نیگاش کرد و یه دفعه گفت بفرما.عموم اومد جلو ویه دستی به سینه هام کشید بعدم همونجوری منو بغل کرد و برد روی تخت دونفره توی خونه.زنعمومم پشت سرمون اومد.بعد عموم شروع کرد به خوردن کس منو زنعموم هم کسشو گذاشت جلوی دهن من.منم مشغول خوردن کسش شدم. تو همین حین عموم پاهامو واز کرد وکیرشو کرد تو کسم.زنعموم هم همونجوری که کسشو میخوردم دو تا انگشتی کرد توی کونم.عموم از توکسم کشید بیرون.دست زن عموم رو از تو کونم درآورد و منو برگردوند و کیرشو کرد تو کونم.یه کم که عقب جلو کرد ابم اومد.بعدش عموم رفت سراغ زنعموم وزنعموم همونجور که داشت به عموم میداد مشغول خوردن کس من شد.یه دفعه اب کسمم سرازیر شد.بعدش من و زن عموم دو تایی مشغول ساک زدن واسه عموم شدیم.یه چند دقیقه ای که ساک زدیم ابش اومد.بعد از اونروز هر وقت میرم خونه عموم اینا باهاشون سکس دارم.
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 
امير با مريم خانم

توی فامیلمون یک مریم خانم هست که صورت جذابی داره یکروز اومده بودن خونمون داشت توی اتاق خواب خونمون به بچه اش شیر میداد وقتی شیر دادنش تموم شد هنوز سینه اش رو توی سوتین نکرده بود و بیرون بود که من داشتم از جلوی اتاق رد میشدم اوه ه ه چشمم به سینه های مریم افتاد سینه های بزرگ با نوک کشیده بی اختیار یک مکث کردم اونم متوجه شد خنده ملیحی کرد و من از اونجا رد شدم با خودم گفتم اگه ناراحت شده بود نمی خندید ؟/؟ شب رو خونمون موندن فردا صبح همه اهل خونه رفتن دنبال کاراشون و مریم خونه ما تنها موند به یک بهونه بین روز اومدم خونه تا امتحانش کنم ببینم راه میده یا نه ؟/؟ اومدم زنگو زدم دیدم مریم در رو باز کرد رفتم داخل دیدم بچه رو خوابونده داره ماهواره نگاه میکنه بمن گفت امیر کانالهاتون هیچی نداره که ؟/؟ با لحن شیطنت آمیزی گفتم اونهایی هم که داره قفل کردیم گفت مگه چی داره که قفله ؟/؟ گفتم شیطونی داره از نوع کمر به پایین گفت خودتم نگاه میکنی ؟/؟ گفتم آره گفت خیلی فیلمهاش بد جوره ؟/؟ گفتم اگه میخوای باز کن ببین گفت منکه رمزش رو بلد نیستم ؟/؟ گفتم رمزش رو بهت میگم من میرم توی اتاقم تو بشین نگاه کن گفت تو باشی هم اشکالی نداره فقط صداش رو کم کن بچه بیدار نشه منم از خدا خواسته سریع زدم روی شبکه پلاتینیوم شانسمون فیلم بود اونم چه فیلمی زود کیرررررم راست شد مریم هم غرق دیدن فیلم بود مخصوصا بلند شدم که کیر شق شدم از روی شلوار توجه اش رو جلب کنه همینطورم شد با خنده گفت اوه اوه چه زود فیلمه تاثیر گذاشته گفتم مجردی بد دردیه حالا تا بخوابه مکافات دارم گفت خوب چرا خودتو خالی نمیکنی ؟/؟ گفتم اینجا که نمیشه شما نشستی وگرنه خودمو خالی میکردم یکدفعه گفت یعنی جلق میزدی ؟/؟ اینو که گفت خیالم راحت شد میتونم روش کار کنم گفتم خب آره باید جلق بزنم دیگه گفت خب اگه دوست داری بزن گفتم جلوی شماااااا ؟/؟ گفت دوست داری من ببینم چطوری جلق میزنی ؟/؟ گفتم اگه کمک کنی توی جلق زدن آره خودش اومد جلوم و دستشو گذاشت روی کیرم شروع به مالیدن کرد منم سریع شلوارمو کشیدم پایین از دیدن کیرم تعجب کرد گفت واااای چقدر صاف ایستاده گفتم قابل شما رو نداره با دستهای لطیفش شروع کرد برام جلق زدن جااااااااااان چقدر دستهاش گرم و لطیف بود گفتم مریم میذاری بکنمت ؟/؟ انگار منتظر پیشنهاده من بود گفت میترسم کسی بیاد خونه ؟/؟ گفتم نترس تا ظهر کسی نمیاد گفت پس معطل نکن منم شروع کردم به خوردن لبهاش آروم پیرهنش رو درآوردم یک سوتین مشکی تنش بود بدنش مثل الماس میدرخشید خودش شلوارشو درآورد گفت کوسمو بخور شورتشو زدم کنار اوووووف اوووووف هیچ مویی نداشت چقدرم خوشگل و دوست داشتنی بود یک کوس جمع و جور با زبونم شروع به خوردن کوسش کردم مثل مار بخودش می پیچید عجب صحنه رمانتیکی شده بود کوسش حسابی خیس شده بود شورتش رو کامل درآوردم تا اومدم بکنم توش گفت نمیخوای برات ساک بزنم ؟/؟ گفتم چراااااا همش مال خودته عزیزم دهنش برای کیرم کوچیک بود ولی حسابی بمن حال میداد بعدش سعی کردم کیررررررمو بکنم توی کوووووووسش آخ خ خ تنگ بود با دستش کمکم میکرد کیرم بره توش بالاخره رفت توشششششش جووووون مریم چشمهاشو بست و یک آخخخخخخخخ بلند کشید گفتم مریم جون درد داری ؟/؟ گفت آره اولشه اما بکن کیرت خیلی خوبه منم سرعتم رو زیاد کردم با التماس میگفت بکنننننننن پاره کننننننننن آه کووووووسم وااااااایییی کوووووووم امیرررررررر جووووووون فشارررررر بده توششششش نازکی صداش و مدل بیانش وادارم میکرد تندتر بکنمش یکدفعه شروع کرد اااااااااای اااااااااای وااااااااااااییییییی تندتر امیرررررررر تندتر بکنننننننن گفتم چیه ؟/؟ گفت دارم ارضا میشم تندتر بکنننننننن امیرررررررر جوووووووون منم وحشیانه میکردمش چند لحظه بعدش شروع کرد لرزیدن و ارضا شد انقدر صحنه ارضا شدنش حرکاتش بدنش و مدل چهره اش زیبا شده بود که منم به ارضا شدن نزدیک شدم سریع کیرمو درآوردم دادم دست مریم اونم شروع کرد برام جلق زدن گفتم داره میااااااااد یکدفعه تموم کیرمو کرد توی دهنش و آبم با فشار توی دهنش خالی شد بهش گفتم خوش بحال شوهرت آب کیر میخوری ؟/؟ گفت باورکن اولین بار بود انقدر سکس کردن با تو حال داد که بی اختیار اینکار رو کردم بوسیدمش و ازش تشکر کردم از خونه زدم بیرون.پایان
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
مرد

 

منو خواهر زنم ،آناهیتا


سلام من کیان 29ساله از شاهین شهر هستم فکر کنم بیشترتون بدونین کجاست؟ (بخاطر کوسای ناپی که داره میگم دیگه) . بزارین از خانواده خانمم بگم خانمم 6 تا خواهر داره (یکی از یکی خوشکلتر خوش تیپ تر) 5تا از خواهر خانومام متاهل هستن ویکی شون مجرد. دو تاشون توی شاهین شهرند. یکیشون کرمان. سه تای دیگه شون توی شیراز (زادگاه اصلیشون) من سال 85 ازدواج کردم. زنم بسیار زن خوبی هست. فقط خیلی مذهبی هست . هیچی کم نداره فقط تنها مشکلش اینه که اگه یه شب بده شب بعد اصلا هیچ میلی نداره اگه بخواد یه کوسی بده... ولش کن دوستش دارم. من در پتروشیمی جم مشغول کارم . خلاصه پارسال توی یکی از روزا یکی از خواهر زنای شاهین شهرم زنگ زد(شوهرش بندر امام کار میکنه، یه پسر خوشکل 1ساله داره،27سالش هم هست) گفت:سلام کیان من کارت شارژ همراه اولمو نمیدونم چه جوری شارژ کنم. من گفتم: آناهیتا خانم روی کارتاش قشنگ توضیح داده چرا نمیتونید. گفت همه اینا رو که گفته میزنم آخرش چکارکنم. گفتم بابا جون اوکی بزن دیگه. گفت باشه. گفتم اگه شد یه خبر بده که ببینم چکار کردی؟ دو دقیقه بعد برام مسیج زد دستت درد نکنه. آقاازاون روز دیگه همیشه با هم مسیج بازی میکردیم. البته ما هیچ حسابی با هم نداشتیم. خیلی هم با هم سر وسنگین بودیم. تا یه روز که فرداش من میخواستم بیام شاهین شهر مسیج زد گفت فردا راه میوفتی. جواب دادم آره. گفت : آخی خوشحالی.؟گفتم آره خیلی دارم میام پیش زنم میدونی چند وقته نیومدم. اونم چند تا علامت سوال وتعجب فرستاد. نمیدونم چرا یه مرتبه نوشتم براش میدونم بهم خیلی خوش میگذره. درجا جواب داد چرا؟ گفتم خوب پیش زنمو وبا هم ...(قلبم داشت وایمیساد این مسیجو براش فرستادم باهاش هیچ حسابی نداشتم) درجا جواب داد پیش زنت وچی؟ بگو. فهمیدم حشرش زده بالا منم زدم به رگ بی خیالی نوشتم بیام بکنمش دیگه. درجا جواب داد خیلی رکی مواظب خواهرم باش اذیتش نکن خداحافظ . من دیگه حشرم زده بودبالا همش تو فکر آناهیتا بودم. یه ساعت بعد یه فکری زد به سرمو بهش مسیج زدم آناهیتا من چند سوال دارم. درجا جواب داد چی(معلوم بود منتظربود مسیج بزنم) گفتم بی ادبی ناراحت نمیشی. گفت بگو بابا ما خواهر برادریم راحت باش. بهش گفتم:من توی سکس با آتنا (زن گلم) مشکل دارم نمیتونم ارضاش کنم (هرچیزی یه راهی داره بچه ها) گفت آخی بعد چندین راه پیشنهاد کرد من هم چون میخواستم حشریش کنم اینقدر پیچوندمش از کیرو کوس و کردن گفتم که آخرش نوشت: کیان بسه من حالم بد شد دیگه ... من جواب دادم پس اومدم شاهین شهر یه موقعیت جور کن که قشنگ برام توضیح بدی. من نمیخوام آتنا از دستم دلخور باشه. گفت حتما اومدی قشنگ برات توضیح میدم تا از سکس با زنت لذت ببری. اومدم شاهین شهر اینقدر حشری بودم که شب اول دودست (با التماس) آتنا رو کردم. فردا بعد ظهرش دیدم آتنا گفت کیان آناهیتا زنگ زده آیفونش خراب شده برو واسش درستش کن وشام بیارش اینجا (آتنا به من خیلی اعتماد داره) منم گفتم چشم قربان.تا از خونه بیرون زدم بی اختیار مسیج زدم به آناهیتا نوشتم : یه تاپ بپوش ودامن کوتاه دارم میام. درجا جواب داد واسه چی بپوشم نمیخواد بیای بی شعور. گفتم بابا شوخی کردم برادر خواهر نمیتونن با هم شوخی کنن. تا رسیدم دیدم یه گرم کن وپیراهن گشاد پوشید. کپ کردم. سلام گفتم بهش گفتم آیفون که درسته.(آقا دیگه گفت و گفتم نمی نویسم خسته شدم آ:آناهیتا م:من) آ: خواب آره مگه نمیخوای برات توضیح بدم. خودت گفتی. م:دستت درد نکنه آ: خوب بشین زود توضیح بدم بریم م: چشم. آ: باید اول نازش کنی قربونش بری سراغ چیز اصلی نری. م: نه آقا اینجوری نه قشنگ توضیح بده . فکرکن الان علی میخواد تو رو بکنه قشنگ از اولش توضیح بده بدون سانسور . آ: چه بی شعوری باشه. اول برو تو حموم یه جق بزن. بعد بیا روی مبل قشنگ بمالونش باسینه هاش ور برو لبشو بخور با رونش بازی کن وقتی دیدی نفساش بلند شد با خوشرویی دعوتش کن بیاد روی تخت بعد لباساشو در بیار پشت گردنشو بخور انگشت بکن تو کوسش. آناهیتا همین جور میگفت نفساش بلند تر میشد. منم کیرم سیخ سیخ شده بود. م:ببخشید وسط حرفات ، چقدر خونتون گرمه میتونم برم تو اتاق لباسامو عوض کنم آ: برو عزیزم منم یه شربت بیارم م: تو گرمت نیست آ:برو دیگه. رفتم تو اتاق داشتم میترکیدم پیش خودم گفتم بدبخت خیال کرده ما ببو گلابی هستیم مطمئن باش جرت میدم. داد زدم :خیلی گرمه میشه با شرت بیام آ: چکارت کنم دیگه راحت باش. فقط با یه شرت لخت لخت اومدم توی حال. تا منو دید گفت :دیگه خیلی راحت شدیا یه نگاهی به کیر شق شدم کرد گفت بیا شربت بخور رفتم دقیقا کنارش نشستم رونمو پاهامو چسبوندم به رونش. آ:برو یکم اونورتر. م:تعریف کن بابا بی خیال آ:بزار قاشق بیارم شربتو هم بزنیم وقتی برگشت دیدم به به دو تا از دکمه های پیرهنشو باز کرده سوتین ساتن ابری سبز خوشکلش با خط سینه هاش معلومه. پیش خودمو گفتم دیگه وقتشه باید کرد. اومد روبروم به خط سینه هاش خیره شدم جوری که خودش متوجه بشه آ: چی رو نگاه میکنی م:خط سینه هات با سوتین خوشکلت آ:بی شعور نشو گرمم شده م:بیا بشین کنارم آ:بسه دیگه. بلند شدم رفتم کنارش دست انداختم دور گردنش آ: دستتو بردار. م:بقیه اش بگو باکلاس باش وراحت. یه اخمی کرد و گفت خوب برو سراغ کوسش چوچول بالای خط کوسشو شروع کن به خوردن. داشت میگفت که من یواش یواش دستم رفت توی پیراهنش هیچی نمیگفت. از روی سوتین ساتنش سینه هاشو میمالیدم چه سینه هایی باید میدید تا بفهمین سینه اناری چی هست. دیدم دیگه اصلا تعریف نمیکنه. فقط کارای منو تعقیب میکنه من سوتینشو زیر پیراهن زدم بالا نوک سینه های خوشکلشو گرفتم دیدم چشماشو کامل بست. دستمو در آوردم بادودست پیراهنشو جر دادم تمام دکمه هاش کنده شد. خیلی خیلی حشری شده بودم اون یه کلام حرف نمیزد. دو تا گردی سوتینشو گرفتم با قدرت فشار دادم طرف پایین اونم پاره شد. باز هیچی نگفت معلوم بود با سکس خشن کاملا موافق هست(بر عکس آتنا) سینه هاشو گرفتم تو دهنم شروع کردم به خوردن نوک و زیر سینه هاش از روی حشر هی بهش میگفتم: کس کش همه اینا رو خودم بلد بودم فقط میخواستم جرت بدم یواش از روی خجالت وشهوت گفت : خودم میدونستم تو استادی. شلوارشو کندم یه شورت سکسی زرد رنگ پوشیده بود. معلوم بود خودشو برای سکس آماده کرده بود چون تمام بدنشو تراشیده بود صاف صاف بود مثل اتوبان تهران قم. شرتش از این خطیا بود که زنا تو فیلم سوپر میپوشن . بالا و پایین شرتشو گرفتم شروع کردم به مالیدنش روی خط کوسش. دیدم دیگه آخ واوخش در اومد با قدرت تمام شرتو پاره کردم با کله افتادم روی کوسش دیگه دیوونه شده بود هی میگفت: کیان من کیر میخوام من کیر میخوام ترا خدا بابا من کیر میخوام . جونم براتون بگه بهش گفتم بلند شو بریم جلو ی میز توالت توی راه اتاق خواب شرتمو در آوردم . بهش گفتم دستاتو بزار روی میز مثل سگ خم شو از پشت کیرمو گذاشتم توی کوسش اوف کوره آجر پزی بود شروع کردم به تلمبه زدن اون هیچی نمیگفت فقط آه اوه میکرد. بعد از5دقیقه گفتم بسه بیا برام ساک بزن بازم هیچی نگفت فقط سریع برگشت نشست جلوی کیرم تا آخر کرد توی دهنش این کاررو خوب بلد بودو اینقدر که من داشتم دیوونه میشده آخر طاقت نیاوردم موهاشو سفت گرفتم تند تند کیرمو تو دهنش عقب جلو میکردم چشماش داشت از حلقه میزد بیرون ولی بازم اصلا مخالفت نمیکرد. دیگه داشت آبم میومد که کیرمو در آوردم ریختم روی صورتش صورتشو هی میمالوند به کلاهک کیرم . بدون اینکه نظری ازش بخوام دوباره موهاشو گرفتم کیرم کردم تو دهنش گفتم بخورش برام شقش کن. بعد دو سه دقیقه دوباره شق شد.گفتم: برو دوباره برگرد جلوی آیینه میز توالت وایسا.روغن مو رو برداشتم زدم سر کیرم اومدم بزنم لای سوراخ کونش گفت:آقا چکار میکنی ازکون نه من تا الان از کون ندادم تراخدا. من گفتم:به بالاخره آناهیتا خانم حرف زد .ساکت باش بابا اون حالی که کون میده هیچ جای بدن نمیده بهت ثابت میکنم. آقا اون لای پاشو سفت کرده بود که من عصبانی دو تا کف دستی محکم روی باسنش زدم (بعدش گفت تا یه هفته جاش مونده بود) ترسید دید عصبانی شدم کونشو شل کرد. یه دو دقیقه ای با کلاهک کیرم سوراخ کونشو گشاد کردم یه مرتبه تمام کیرمو کردم داخل کونش چنان جیغی با گریه زد که امیر پسرکوچولوش از خواب بیدار شد(گناه داشت چون بالای سوراخ کونش از فشار زیاد زخم شد خون اومد) تا یه دقیقه اول که تلمبه میزدم فقط گریه میکرد ولی دیدم یواش یواش تبدیل به آه و اوه شد تا جایی که خودشم در تلمبه زدن کمک میکرد وسرعتشو زیاد میکرد از طرف دیگر هم با دستم کوسشو سینه هاشو میمالیدم تا دیدم دستم که روی کوسش هست کامل کامل خیس شد فهمیدم دیگه ارضاء شده من هم دیگه شلش کردم آبمو ریختم توی کونش که اون هی کونشو تاب میداد با آب کیرم توی کونش بازی میکرد. رفتیم دوش گرفتیمو اومدیم بیرون اون گفت دستت درد نکنه ولی هم تمام لباسامو پاره کردی هم کونمو پاره کردی وخون آوردی. گفتم بی خیال عادت میکنی. خندیدو یه لب ازم گرفت. توی راه خونه من بهش گفتم پس چرا توی سکس هیچی نمیگی گفت من عادتم همینه.
منم فرزند ایران از نسل کوروش و داریوش بزرگ نه از نسل دروغ و فریب
     
  
مرد

 
سكس با زن پسر دايي


من یه پسر 20 ساله هستم که یه پسر دایی دارم که یه زنی داره ماه که سنش25 ساله و یه دختر 1.5 ساله داره. از اولی که این دوتا با هم ازدواج کردن من تو کف نرگس بودم (زن پسر داییم)احساس میکردم که نرگس هم یه نظرهایی رو من داره.تا اینکهیه روز ساعت 9.5 صبح بود و من داشتم آماده میشدم که برم دانشگاه اون ساعت مبانی کامپیوتر داشتم که از درسهای مهم هم بود داشتم میرفتم که دیدم تلفن زنگ میزنه گوشی رو برداشتم دیدم نرگسه بعد از سلام و احوال پرسی گفت امیر بیا خونمون حال دینا بد شده منم نفهمیدم که خودمو چه جوری اونجا رسوندم وقتی رسیدم در زدم درو باز کرد وقتی دیدمش داشتم از حال میرفتم اون همیشه جلو خانوادمون با مانتو بود اما الان با یه تاپ و یه دامن کوتاه و یه آرایش مشت که از تو تاپ سینه هایی که همیشه آرزوی مالیدنشو داشتم رخ مینمود گفتم دینا کوش : گفت فعلا" خوابید باشه وقتی بیدار شد میبریمش دکتر گفتم باشه پس من میرم گفت بیا تو گفتم نه یه کلاس مهم دارم که یهو دیدم دستمو گرفت منو کشوند تو خونه و گفت میدونم تعارف میکنی منم از دا خواسته رفتم چه بوی عطری میومد گفتم کوروش کی از ما"موریت میاد گفت آخر هفته واسم شربت آورد و آمد کنارم نشست داشتم از تعجب و البته خوشحالی شاخ در میاوردم که گرمای بدنشو حس کردم روکرد به منو گفت این جوش چیه رو گونت وصورتشو نزدیک کرد و یه بوس کرد و گفت الانه که خوب بشه وقتی بوسید دیگه میخواستم بپرم روش و فقط بمالمش آخه نمیدونین چیهکه دیدم دستشو روی رونم کشید ومنم دستمو روی پاهاش کشیدم رومو بهش کردم و لب تو لب شدیم تاپشو در آوردم حالا فقط دو تا پستون ناز بود که منو نگاه میکرد اومدم پایین دو زانو نشستم سینشو کردم تو دهنم و با دستم کشیدم روی شکمشش اومدم پایین رسیدم به رونش رسیدم اومدو که کسشو بمالم که ممانعت کرد و گفت این فقط مال کوروشه گفتم باشه با اونجا کاری ندارم همینطور نیم ساعت مالوندمش و اونم با کیرم بازی میکرد کلی واسم ساک زد داشت آبم میومد بهش گفتم نرگس داره آبم میاد که تمام کیرمو کرد تو دهنش و سرشو به نشانه رضایت تکون دادو شروع کرد به چوشیدن که آبم اومد و اون تا قطره آخرشو خوردبی حال شدم گفت بریم تو اتاق خواب دراز بکش تا سر حال شی.رفتیم بعد 5 دقیقه اومد کنارم دراز کشید گفت خوب حال کردی گفتم خیلی زیاد پشتشو به من کرد منم شرتشو از پاش در آوردم وای عجب کونی داشت به شکم خوابوندمش کونشو باز کردم یه سوراخ صورتی نلز داشت یه کم از ژل سر نرگس سر کیرم و درو سوراخ نرگس زدم کیر بزرگ وکلفتمو تو سوراخ گشاد نرگس فشار دادم یه آآآآآآااخ بلند کرد و آرمو شد چند تا تلمبه یواش زدم تا کیرم جا باز کنه بعد شروع کردم حرکتو تند تر کردن بعد یه 2 3 دقیقه ای کیرمو در آوردم میخواستم نرگسو برگردونم تا ترتیب کسشم بدم که باز ممانعت کرد و گفت یه بار که بهت گفتم نه که به زور برشگردوندم و پاهاشو باز کردم داشت دستو پا میزد که دیگه کیرم رفت تو کسشو کار تموم شد دیگه راضی شده بود اون وقت آوردوش لب تخت و خودم وایستادمو پاهاشو بالا دبدمو کیرمو تا ته توی کسش کردم که اون همینطور آآآآآه ه ه وآآآآووو میکرد منم تند تر کردم وای عجب صحنه ای بود سینه هاش مثل ژله میلرزید و انگشتاش تو دهنش بود و همینطور آآآآه وآآآآووووه میکرد بعد کیرمو تو کسش نگه داشتم وبه سینه هاش یه حالی دادم بعد بهم گفت امیر بیا روم دراز بکش و تو کسم کن منم معطل نکردم رفتمو یه بالش زیر کونش کردم وپاهامو بین پاهاش که بازش کرده بود گذاشتم وکیرمو روی کسش میمالوندمو دستم دو طرف بدنش روی تخت تکیه دادم و لب تو لب شدیم همینطور کیرمو روی کسش میمالوندم که کمرشو بالا داد و کیرم تو کسش رفت و منم دیگه روش قشنگ دراز کشیدم و سینه هاشو میمالوندم و کیرمو بالا پایین میکردم که نرگس واسه دومین بار ارگاسم شد و بعد چند لحظه من آبم داشت میامد چیزی بهش نگفتم و آبمو تا ته توش ریختم و روش ولو شدم و یه 2 ساعتی تو بغل هم بودیم و حال میکردیم که وسط های کار دینا کوچولو از خواب بیدار شد نهار خوردیم و من به خونه زنگ زدم که میرم کتاب خونه درس بخونم و ساعت 7 بعد از ظهر میام تا ساعت 7هم 2 بار دیگه به هم یه حالی دادیم و تا اون آخر هفته که کوروش از مأموریت برگشت من هر روز یه سری به نرگس میزدم و الان یه 2 ماهی هست که منتظرم کوروش دوباره مأموریت بره
چشم داشت احترام از هیچ كس نداشته باش تا احترامی كه به تو می گذارند، شیرین تر جلوه كند
     
  
صفحه  صفحه 16 از 94:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  93  94  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

داستان های سکسی مربوط به سکس آشناها

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA