انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 16 از 85:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


زن


 
کون کردن باور نکردنی

این خاطره ای است که دوروز قبل پنجشنبه برایم رخ داد که هنوزم تو کف اون سکس هستم ماجرای آن عجیب و باورنکردنی هست البته به گمانم چون فاز سکسی داشت و این فاز رو از آیس بوجود میاد .
برای سوار شدن کنار خیابون آمدم و ساعت نزدیک یک بعدظهر بود که هوا خیلی گرم بود یک سواری مگان اسپرت و شیک بوقی زد و کنارم توقف کرد و سرمو خم کردم که گفت بیا بالا و چون همسن و سال خودم بود و از نظر بدنی من سرتر بودم در سمت شاگرد رو باز کردم وسوار شدم و گفت خیلی ناز میکنی و متلکی انداخت و سرشوخی رو باز کرد و کولر ماشین هم لذت بخش بود و هم اینکه سیگارم ته کشیده بود و راننده کمی شیشه خودشو باز کرده بود و سیگارشو میکشید و منم اجازه گرفتم و یکی روشن کردم و موزیک خارجی هم با صدای کمی پخش میشد که من بهش گفتم اگر جای شما بودم کوس سوار میکردم و اونم خنده ای کرد وجواب داد خوب اگر دلت کون میخواست بازم کوس سوار میکردی و من احساس کردم نظرش من کون باشم و برای اینکه ضد حال زده باشم و توپرش خورده باشه گفتم اگر منوبرای کون سوار کردی باید بگم کونت رو باختی واون گفت اگر کیرت بیارزه کونم میدم و تورو هم برای همین سوارت کردم چون بعد میخواره اهل خواروندن هستی یا برم سراغ کسی دیگه ؟
پرسیدم چی مصرف کردی که گفت آیس و فاز سکسیش که میگیره کونم ویزویز میکنه الانم مکان دارم هستی ؟ اگر جواب نه میدادم پیش خودش فکر میکرد ترسیدم وگفتم مکانت امنه یا اینکه ......؟ گفت باغه خالی و نگهبانش در رو باز میکنه و داخل که شدیم میبنده و کاری با ما دیگه نداره ومیریم داخل ویلا درشم از تو میبندیم بار اولم نیست و هرچی تو اینکاره باشی و حال بدی حال میکنیم و بعد هم میزنیم بیرون .
قیافه اش بد نبود و جذابیتی هم داشت رنگش سبزه وهات سکسی بود و همانطور که گفته بود نگهبان در رو باز کرد و بعد بست و ماهم داخل ویلا شدیم و در رو از تو قفلش کردیم کولر روشن کرد و سمت مبلمان و کاناپه رفتیم و نشستیم و اونم لب تابش رو از کیف درآورد زد به برق و بعد صدای اونو کم کرد و گذاشت سی چهل تا کلیپ های گی یا همجنس بازی سکسی و بعد هم پرسید آیس هستی یا ویسکی و من ترسیدم داخل ویسکی قرصی چیزی ریخته باشه و در ضمن خودم هم آیس کشیده بودم و مدتی قبل و گفتم آیس و وسایلشو درآورد و کامی اول گرفت و بعد من نیم ساعتی کشیدم و نیم ساعت دوم رو دوسه تا دوسه تا میکشیدیم و بعد سیگار کشیدیم و رفتم توالت و برگشتم و دیدم دوتا متکا وبالش و لحافی رو زمین انداخته بود کنار مبل ها و صدای موزیک خارجی رو کمی زیاد کرده بود و لخت با شورت منتظرم بود که منم با دیدن بدن بدون مو و تمیزش حشری شدم و کاملا درآوردم ولخت کامل و اون بادیدن آلت و خوایه هام سوتی با دهنش کشید و فکر کنم خوشش آمده بود تخم هام دراز و کشیده مثل لوستر و آلتم هم هفده سانت شاید هجده و نیمه کلفت که مثل آلت دوستم بود و تنها کمی شاید مال من دراز تر بود و جلوی اون ایستادم و رومبل نشسته بود و دستشو آورد و گرفتش و با نوک زبونش سر کلاهکشو لیس زد که همچین لذتی رو از خوردن هیچکسی تجربه نکرده بودم و بعد دهانشو باز کرد آلتمو داخل دهانش برد و مشغول ساک زدن شد و اگر بگم هزارتا کوس هم مثل اون نمیخوردند اقرار نکردم و سفت ومحکم میخورد و تا جایی که میتونست داخل دهانش میبرد و گاهی خسته میشد با زبونش لیس میزد کمی هم تخم هامو خورد و من که حسابی حال میکردم کمی رشو تو دستانم گرفتم و تلمبه میزدم تو دهنش و اونم لباشو دورکیرم سفت گرفته بود و کاندومی خاردار روکیرم انداخت و داخلش هم روغن بی حسی داشت و منم شورتشو در آوردم و با کمی کرم خودش چرب کرد و گفت من به محض حال کردنم آب کونم میاد و با روغن کونم باعث میشه لذت کمتر بشه چون روان تر میشه و کمی هم سرکاندوم رو چرب کردم و اونو که هردوپاشو باز کرده بود و بالا گرفته بود ولب مبل هم بود خیلی وارد بود و منم سرشو با کمی فشار فرو کردم تو وبعد درآوردم کمی تف سرش مالیدم و دوباره فرو کردم سرشو تو اینبار کمی بهتر شد و تا وسط هاش بردم و آرام عقب و جلو کردم و کم کم روان تر شد و صدای آه و اوه وآی و وای جون بکن و بیشتر بکن وااااااااای جون آخ بکن آی همه اینهارو اون میگفت و منم از کون تمیزش خوشم آمده بود ومهمتراینکه همه پشم وموهای حتی سوراخشو زده بود که مثل بدن دخترا شده بود و مدتی گذشت مدل روشکم و روی لحاف که پهن کرده بود و زیر شکمش متکا گذاشت و منم خوابیدم روی اون و تند تند ضربه میزدم و هردومون از سکس لذت میبردیم و احساس کردم که آبم داره میاد و تا لحظه آخرش کردم و کشیدم بیرون و کاندوم رو در آوردم و سرشو روی سوراخش گذاشتم و آبمو با فشار ریختم روی سوراخشو ولپ کونش و بغلی شد و با دستمال دوسه تا خودشو تمیز کرد و یک لیوان آب خوردم و گفتم دوش اینجا ردیف هست دوشی بگیریم وبریم و اون پرسید نمیکنی و من گفتم بریم تو حموم و رفتیم زیر دوش و آب گرم باز و کف حموم هم گرم ودل چسب و زیر دوش رفتم و اونم آمد و ازم خواست که دهنشو هرطور که میشه بگایم و منم کمی که داشت میخورد یهو فشاری به آلتم آوردم و موقعیت خوردنش رو ازدست داد و آلتم داخل حلقش شد و هیچ کاری نمیتونست بکنه تسلیم تسلیم بود و من سرشو تو دستانم گرفتم و روی اون که زیر آلتم و سرش رو کاشی حموم بود و من ده دقیقه فقط تلمبه میزدم و نگاهی به او انداختم و گفتم بسه میخوام کونت رو بگایم و درآوردمش بیرون و اون دوسه بار سرفه کرد و کاندوم گذاشتم و مدل سگی نشوندمش و کردم داخل و تند تند تلمبه میزدم که خیلی زود اونم شروع به آاه و اوی کردن اینبار با صدای بلندتری که منو حشری تر میکرد حسابی داشت حال میکرد و کاندوم رو درآوردم و گفتم برام بخوره که دهنش ولب وزبونش بیحس شد و بدون کاندوم مدل آخر و گاییده شدنش که خودش گفت تاحالا کسی اینکارو نکرده بود هم دهنشو گاییدم و هم تومدل آخرم و پاهای اون رو سرشونه هام گذاشتم و روبدنش بعد از اینکه آلتمو کردم داخل سوراخش دستانمو زیر سرشونه هاشو گردنش به هم زنجیر کردم و روی کمرش فشار دادم و قوس برداشته بود تمام آلتم داخل بود و نوکش به ته سوراخش خورده بود و تو همون مدل تلمبه میزدم که کمی کج کردم و حالا پاهامو کفشو بدیوار گذاشتمو تلمبه میزدم و بعد از کمی قوس کمرشو بیشتر کردم و هم فشار به کمرشو پشتش وهم آلتم که تا انتهای سوراخش میخورد واز درد آخ میگفت و تکونی هم میخورد و سعی کردم و بسختی همون مدل بلند شدم و پشتشو بدیوار چسبوندم و تند تر از قبل ضربه میزدم که احساس کردم داره آبم میاد و کشیدم بیرون و نشست جلوی پاهام و سرشو برد تو دهانش آلتمو که توسوراخش بود رو داخل دهنش برد و برام یکی دوبار جلو وعقب کرد و منم با دستم تکون تکون دادم و با فشار پاشیدم تو دهنش و روی دهنشو صورتش و برام با دستش کمک کرد و خالی شد و دوش گرفتیم من خسته وبی رمق عوضش اون سرحال و با نشاط شده بود و موقع پوشیدن لباس هامون گفت تاحالا کسی اینطور حال نداده بود و بهتره بگم منو نگاییده بود و منو تا نزدیک خونه رسوند و شماره همراه گرفت و گفت هفته بعد تماس میگیرم و من بعد از رسیدنم توخونه کمی غذا خوردم و رفتم و مثل جنازه خوابیدم

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

 
کیا و میلاد

سلام به تمامی کسانیکه این داستانو میخونن داستان در مورد گی بازی هست لطفا اگر گی نیستید نخونی که مجبور نباشی دست اخر فوش بدی
من اسم کیا است ( مستعار ) و قدم 182 و وزنم 77 و سفید و خلاصه بچه خوشگلی هستم سال اول دبیرستان یعنی دوسال پیش که دیگه اواخر مهرماه بود و هوا داشت کم کم سرد میشد و درختان زرد شده بودن و داشت پادشاه فصلها خودنمایی میکرد در میان دوستانم کسانی بودن که دوست داشتم باهشون سکس بکنم ولی فقط در حد سکس و هیچ علاقه ای بهشون نداشتم و دنبال کسی بودم که دوسش داشته باشم و مثل خودم باشه تا اینکه یک روز مدیر با یه پسر قد بلند و موهای بور و چشمهای خمار و واقعا زیبا لحظه ای که وارد کلاس شد همه کلاس ساکت بودن و داشتند پسره رو نگاه میکردن و منم از این قاعده مستثنا نبودم . مدیر گفت این پسر اسمش میلاد و از امروز همکلاسی شماست و بهش گفت برو کنار کیا بشین و امد جفت من نشست قلبم داشت وحشتناک میزد و دهانم خشک شده بود و من بلند شدم و میلاد رفت کنار دیوار نشست مدیر هم رفت و همه بچه های کلاس به من اشاره میکردن ولی خدایش تو کلاسمون بچه قلدر نداشتیم همه مثل هم بودن و با هم خوب بودیم و انروز گذشت و کم کم صحبت های من و میلاد شروع شد و وقتی حرف میزد فقط دوست داشتم نگاهش کنم و اون حرف بزنه حسی عجیبی بهش داشتم ولی نمی تونستم بهش بگم و وقتی با کس دیگه ای حرف میزد یا شوخی میکرد خیلی بدم میومد همیشه انو برا خودم میخواستم دوست داشتم شب و روز باهش باشم تا اینکه بهم گفت عصری بیا پارک منتظرتم و رفتم خونه عصری که داشتم میومد سمت پارک خیلی فکرا به سرم امد و رفت و رفتم کنارش نشستم و تا حدود ده دقیقه هیچ حرفی نمیزدیم من مغزم خالی بود هیچ چیزی برای گفتن نداشتم و اونم بدتر از من بود و تا اینکه بهم گفت تو دوست دختر داری منم که روحم از دختر خبر نداشت گفتم یه چندتایی دارم ( تا الانم هنوز تو اولیش موندم ) بهم گفت اگر یکی رو دوست داشته باشی چکار میکنی و نتونی بهش بگی و بعد از کلی حرف زدن از هم جدا شدیم تا اینکه اس برام زد که منو خودتو دوستدارم و عاشق خودت شدم و میخوام با هم باشیم وقتی اینو رو دیدم چندین بار خوندمش باورم نمیشد که میلاد هم منو دوست داشته باشه فردای انروز تو مدرسه نمی تونستیم تو روی هم نگاه کنیم فقط در حد یه سلام و علیک بود و دیگه از هم جدا می نشستیم برا هردویمان خیلی عذاب اور بود با اینکه خیلی همدیگرو میخواستیم ولی نمیشد با هم باشیم تا جایکه دیگه سلام هم نمیکردیم به هم و منتظر بودیم اونیکی پا پیش بذاره و حدود ده روز طول کشید تا یک روز سرد پاییزی زنگ اخر بود و خواستم فقط نگاهش کنم ( الان اون نگاهش و اون حالت چشاش یادم هست ) اونم همزمان منو نگاه کرد و واقعا تو نگاهمون به همدیگر التماس میکردیم و لحظه ای که زنگ خورد وایستادم که همه برن مثل همیشه دیدم میلاد هم نشسته و فقط من و اون بودیم و رفت پای تخته نوشت هنوزم دوستت دارم و از کلاس زد بیرون منم رفتم دنبالش و از پشت صداش کردم و کنار بلوار به سمت خونه راه افتادیم سردی باد پاییز رو فراموش کردیم و انوشب به هم اس میدادیم و از هم گله مند بودیم تا اینکه بهش گفتم دوستدارم لباتو ببوسم و از قول گرفت که سر حرفم بمونم قول دادم که هستم چند روز بعدش خونشون بودیم برا تمرین درس ریاضی وقتی تمرین تموم شد بهم گفت یادته چه حرفی زدی اصلا یادم نبود وقتی انکار میکردم زد و اس رو نشونم داد و گفت حالا بیا لبامو ببوس خیلی دلم میخواست لبای قرمز که از خودت قرمز . قرمزتر بودن رو ببوسم ولی می ترسیدم ناراحت بشه و بهم گفت بیا چرا وایستادی وقتی خیلی اصرار کرد رفتم جلو و یه لحظه بوسیدم و ول کردم گفت اینطوری نه باید خوب ببوسی با اینکه دلم میخواست ولی گفتم نه و از دهنم پرید گفتم خودت ببوس ببینم چطور می بوسی و امد لباشو گذاشت رو لبام و مدتی نگه داشت و گفت اینطوری خیلی بهم حال داد و دلم میخواست ادامه بدیم گفتم حال نوبت منه و لبامو گذاشتم رو لباش و حسابی لب پاینشو گرفتم تو دهنم خیلی خوشمزه بود و دیگه همدیگرو ول نکردیم و به خوردن لبای هم ادامه دادیم دیگه حسابی شهوتی شده بودیم و کیر من شق شده بود میلاد هم حسابی شهوتی بود از صداش میشد فهمید و هردو میخواستیم ادامه بدیم بهش گفتم بیا بلوزامنو در بیاریم میلاد هم بدون حرفی درش اورد یه بدن سفید و بدون مو منم در اوردم و دوباره همدیگرو در اغوش گرفتیم میلاد خودشو به من می چسپوند منم بخاطر اینکه نفهمه کیرم شق شده کمی فاصله میگرفتم تا اینکه دستشو برد و گذاشت رو کیرم وقتی کیرمو گرفت گفتم دیگه تموم شد و الان بیخیال میشه ولی نه شروع کرد به مالوندن کیرم و منم دستمو بردم گذاشتم رو کیرش و براش میمالوندم تا اینکه میلاد شروع کرد کمربند شلوارمو باز کردن و شلوارمو در اورد و خودشم لخت شد حتی شرتشم در اورد و در اتاق رو از داخل قفل کرد حالا دیگه هردو لخت لخت تو بغل هم بودیم و تو اوج شهوت داشتیم با هم حال میکردیم و میلاد رفت پایین و شروع کرد برام ساک زدن و وقتی کیرمو گرفت دستش گفت میدونی چند وقته منتظرتم و هرشب برای با تو بودن چه نقشه های که نکشیدم و گذاشتش تو دهنش خیلی حرفه ای ساک میزد و انقدر خورد که نزدیک بود ابم بیاد بهش گفتم داره میاد و کیرمو ول کرد و امد بالا سرم و کیر شق شدشو گذاشت نزدیک دهنم و گفت بخور خیلی خوشمزه بود و شروع کردم ساکیدن براش و انگشتمو میزدم به کونش تا اینکه رفت رو تخت دراز کشید و گفت بیا روم بخواب منم رفتم روش دراز کشیدم و زبانمو میکردم تو دهنش گفت کیرتو خیس کن و بکنش تو کونم کیرمو با کونش حسابی خیس کردم و یواش یواش شروع کردم هول دادن تو کونش وقتی رفت تو نزدیک بود روانی بشم هم داغ بود و هم لذت عجیبی داشت و کم کم شروع کردم تلمبه زدن و برگشت به کمر خوابید و پاهاشو دادم بالا و گذاشتم تو کونش که بهترین حالته برا سکس و تلمبه میزدم ولی چشامو بسته بودم نمی تونستم تو چشاش نگاه بکنم میلاد فقط میگفت بکن جرم بده و همش قربون صدقه ام میرفت و میگفت فقط نذار ابت بیاد با این حرفهاش منو بیشتر شهوتی میکرد و باعث میشد بیشتر تلمبه بزنم تا اینکه احساس کردم داره ابم میاد بهش گفتم داره میاد گفت بریز رو شکمم و درش اوردم و ابم با فشار پاشید رو شکم و صورتش و همزمان برا خودش جق میزد که اب خودشم پاشید رو شکمش و هردو و منو کشید سمت خودش و وقتی به چشام نگاه میکرد هیچ اثری از اعصبانیت نبود و ازم نخواست که بهش بدم و این شد شروعی جدید از رابطه منو و میلاد که تا اخر سال ادامه داشت و بعد از پایان مدرسه میلاد با خانواده اش از شهرما رفتند و من ماندم و یه عالمه خاطره از میلاد الانم با هم در ارتباطیم ولی از طریق موبایل ولی با هم بودن و در کنار هم بودن یه دنیایی دیگه داره
و دنبال یکی هستم که بتونیم با هم باشیم چون واقعا احساس تنهایی میکنم
     
  
مرد

 
اولین کون دادنم
تقريبا 15 سالم بود خيلي حشري بودم.هميشه دوست داشتم كه براي يه بارم كه شده كون دادنو تجربه كنم.يه روز وقتي از مدرسه اومدم ديدم مادرم يه نامه گذاشته روميز كه يكي از فاميلا مرده رفتن شهرستان فردا صبح برميگردند.منم كه دنيا رو بهم داده بودند سريع لخت شدم براخودم تو خونه لخت ميگشتم.ديگه داشتم ديونه ميشدم بايد امروز به ارزوم ميرسيدم.يه پسره تو محلمون بود 20 ساله كه كاراي كامپيوتري ميكرد.تنها كسي بود كه ميتونستم بيارمش و بهش اطمينان داشتم.سريع شمارشو گرفتم بهش گفتم كه كامم خرابه مياي درستش كني.اونم گفت 1 ساعت ديگه اونجام.ديگه داشتم ديونه ميشدم.هيچي برام مهم نبود.رفتم سريع حموم خودمو شستم.يه شرت تنگ داشتم پوشيدم.يه شلوارك لي خيلي كوتاهم داشتم كه برام تنگ شده بود.ديگه كاملا بهم چسبيده بود.يه ركابي تنم كردم رفتم جلوي ايينه خودمو كه ديدم كيرم سيخ شد.تاحالا اينجوري حشري نشده بودم.بدنم مو نداشت.سكسي شده بودم.توحال خودم بودم كه زنگ خونه رو زدند.هول شده بودم ميخواستم برم لباسمو عوض كنم.يه جورايي پشيمون شده بودم.دودل بودم كه دوباره زنگ خونه زده شد.دستام ميلرزيد.چشمامو بستم اف افو برداشتم ديدم پسره جلو دره.گفتم بيا بالا.زنگ واحد كه زد كنترلمو از دست دادم درو باز كردم.سلام كرد يه نگاهي بهم انداخت منم دعوتش كردم بياد تو.بهم گفت كامت كجاست گفتم تو اتاقمه برو انجا تا منم شربت بيارم برات.وقتي رفتم اشپزخونه يه سركي تواتاقم كشيدم ديدم داره كامپيوترو روشن ميكنه حواسش به من نيست.شربت درست كردم رفتم تواتاق نشستم پيشش.ازمن عيب كامو پرسيد و منم يه ذره اراجيف گفتم و شروع كرد به ور رفتن به كامپيوتر.من پاهامو چسبوندم بهم كه جلبه توجه كنه.احساس كردم داره به پاهام نگاه ميكنه.نميتونستمچيزي بگم خجالت ميكشيدم.ميترسيدم بره تو محل پر كنه ابروم بره.بهش گفتم شنيدم باشگاه ميري اره؟ گفت اره خيلي خوبه چرا تو نميري؟ گفتم حوصلشو ندارم اخه چيزي ندارم كه بخوام ابش كنم.خنديد يه نگاه بهم كرد گفت لخت شو تا بهت بگم كجاهاتو بايد اب كني.من يه دفعه شوكه شدم توقع نداشتم همچين حرفي بهم بزنه.انگاري فهميده بود برا چي انجاست.بلند شدم با عشوه ركابيمو در اوردم.گفت شلواركتم در بيار پا خيلي تو بدن سازي مهمه.انگار توكارش خيلي وارد بود.منم به زحمت شلواركمو در اوردم اخه خيلي تنگ بود.بهم گفت برگرد.منم برگشتم شورته تنگم داشت ديونش ميكرد احساس كردم يه دست رو شورتمه برگشتم ديدم پشتم وايساده دستشوگذاشته رو كونم.يه نگاه بهش كردم گفتم چيكار ميكني؟؟؟ گفت دارم ديونه ميشم.تاحالا همچين پسري نديدم.مياي باهم حال كنيم قول ميدم به كسي نگم.منم كه دنيارو بهم داده بودند.سريع لخت شد منم همينجوري نگاه ميكردم شورتشو كه دراورد به انتخابم افرين گفتم.كيرش خيلي كلفت و گنده بود.اين بهترين روزم بود.دست انداخت دورم بغلم كرد منو برد رو تخت شروع كرد لب گرفتن.منم ديگه هيچ بهونه ي نداشتم زبونمو انداختم تو دهنش وااییي چه حالي ميداد.دست كرد تو شورتم با سوراخم بازي ميكرد.بهم گفت برام ساك ميزني منم كه چشمام ديگه قرمز شده بود شروع كردم ساك زدم تخماشو كردم تودهنم انم اه وناله ميكرد.محكم سرمو گرفت اورد بالا يه تف انداخت رو صورتم.يه جوري شدم.خيلي وحشي شده بود پرتم كرد انور اومد رو نشست.من به پشت خوابيده بودم شورتمو محكم گرفت هرچي زور زد پاره نشد.سريع از پام دراوردش چندتا تف انداخت تو كونم كيرشو محكمگذاشت دمه سوراخم.يه داد كوچيك زدم بهم گفت بالشتو گاز بگير صدات در نياد.داشتم لذت ميبردم.بي هوا كيرشو هول داد تو تمام بدنم تير كشيد.برگشتم بهش نگاه كردم گفتم ارومتر چيكار ميكني دردم مياد.صورتشو اورد نزديك صورتم يه تف انداخت رو صورتم گفت خفه شو ميخوام جرت بدم.ديگه گريم گرفته بود.نميدونم گريه ام از ترس بود يا از لذت.اينقدر بد ميكرد كه كونم سر شده بود.همين كه شروع كرد به تند تند كردن احساس كردم كونم داغ شد.خوابيد روم گفت همش برا خودته.كل ابشو ريخته بود تو.بلند شد از روم.من اصلا نميتونستم بلندشم.اومد بغلم كرد شروع كرد بوس كردن.گفت معذرت ميخوام دست خودم نبود.بيا ببرمت حموم بشورمت.منم كه به ارزو رسيده بودم يه نگاهي بهش كردم گفتم بازم مياي پيشم؟؟؟..پایان
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
هوس



سلام
با احترام عرض میکنم کسانی که اعتقاد به همجنسگرایی ندارند از همین لحظه از این داستان بیرون بروند و آنان که هستند و خواهند ماند و استفاده میبرن گروهی هستند که لذت میبرن و من سعی میکنم همانطور که سکس داشتم برایتان بنویسم .
من همجنسگرای سی وشش ساله ولی بیست و شش یا هفت قیافه ام بیشتر نشان نمیدهد به گروهی از همجنس گراها بنام بی وای نسبت میدهند چون من وامثال من از هرکسی چه نر و چه ماده خوشمون بیاد دوست داریم سکس کنیم حالا در مقابل ماده فاعل و در مقابل نر بستگی به هوسی که داشته باشیم من اکثر اوقات فاعل بودم خیلی و چند مورد هم مفعول بودم اما مدت یک سال بیشتر اوقات آیس کشیدم و با آلت مصنوعی کلفتی خودمو آرام کردم و کم کم کالیبر من باز شده و لذتی از آلت معمولی احساس میکردم نخواهم برد کم کم احساس کردم نیاز مبرم دارم به سکس واقعی و مدت دوماه وقتم را روی آن متمرکز نمودم تورج را که حدود چهل و دو یا سه سال داشت و تقریبا هم قد بودیم و تنها من لاغرتر و او پر و اندام ورزشکاری بازو و شکم و سینه و پاها و ران و ساق قوی و کارکرده ای داشت برای او زیبای معنا نداشت و اخلاق مهم بود و تمیزی و راز دار بودن و منم کمی قیافه برایم مهم بود که در آن وجود نداشت اما هوس تنها چیزی بود که منو قانع کرد که ارتباط ایجاد کنم وقتی در قرارمون روز پنجشنبه ساعت شش بعدظهر در مکان او در واحد او روی مبل نشسته بودم و گپی باهم زدیم یکسری اطلاعاتی من و یکسری او از هم بدست آوردیم مثال من موضوع اعتیاد به آیس را گفتم و او اجازه داد همان جا بکشم ومن نیز مشغول شدم و در حالی که من متوجه شدم او آلتش نزدیک هفده سانت و نیمه کلفت و زمان زیادی سکس میکنه و دوستی دارد بنام مهدی که کمی از او کمسن وسال تر و لاغرتر و چندین مرتبه سکس دونفری بـــا نفراتی که آمده بودند داشتند و او تنها در طول یک بار ارضا شدنش مهدی دوتا سه بار ارضا میشود و طوری از او تعریف نمود که من رضایت به آمدنش دادم .

مهدی هم آمد و باهم آشنا شدیم ساعت هفت و نیم بود که من اوج حالی که فاز سکس نام دارد بودم و هردویشان بعد از لخت شدن یکی سمت چپ و دومی سمت راستم بودند و دستانم رو بر آلتشون گرفتم و اول برای تورج مقداری خوردم و بعد برای مهدی و دوسه بار اینکار رو کردم که مهدی شیطنت میکرد و آلتشو درموقع خوردن آلت تورج داخل دهانم دوبار میکرد و خوب دهانم هر دو را در حد کلاهک میتونست قبول کند و تورج منو قونبول روی مبل کرد و ژل به سوراخم با دوانگشتش مالید و گفت پسر کون نیست غار علی صدر هست و کاندوم گذاشت و روی سوراخم گذاشت و ناگهان فشار داد و نصفش داخل شد که سوزشی از آن گرفتم و خواستم دربیاره و بعد از آرام شدن بکند اما توجه نکرد ومن تا آرام شدن آن یکی دو دقیقه از درد زیادی که داشتم مینالیدم و بعد آرام شد مشغول ساک زدن مهدی شدم و هنوز تازه داشتم لذت از هردو آلت میبردم که آب مهدی دهنمو پراز آب منی کرد و من دهانمو با دستمال تمیز نمودم و دوباره مهدی کمی گرفت تا ساک بزنم و بعد جای خودش رو با تورج عوض کرد و او اینبار از کونم شروع به تلمبه زدن کرد و من برای تورج ساک میزدم و مهدی پیشنهاد داد که با تورج داخل کونم بکنن ولی من اجازه ندادم و به جلسات آینده موکول کردم و تورج هم متوجه شده بود من از سکس با مهدی راضی نیستم سرمو تو دستانش گرفته بود و تند تند تو دهانم جلو وعقب میکرد ومن لبامو دور آلتش محکم گرفته و در مدتی حدود پنج دقیقه بعد تورج که متوجه خستگی دهانم و درد لبهایم احتمال دارد دهانم رو باز کنم گفت اگر یک دقیقه تحمل کنی حل میشه و از طرفی مهدی هم از پشتم کشید بیرون و سمت جلوی صورتم آمد و کاندوم را از روی آلتش برداشت و با دست جلق میزد و تورج کشید بیرون و دهانم و زبانم باز بود و تورج اولش آخ و اوی کشید و آبشو روی دهانم با فشاری ریخت و هنوز تموم نشده بود که مهدی هم آبشو رو صورت و دهانم ریخت و من از اینکه تورج زود ارضا شده بود تعجب کردم ومهدی هم مثل من بود و تورج گفت دلیلش برای این بود که بدروغ گفت که من زمان زیادی ندارم وباید بروم و ازاین رو منم بدستشویی رفتم و موقع درآمدن تورج آمد و عذر خواهی کرد که از مهدی شاید دلخور باشم و ساعت هنوز نه شب نشده بود که من از آپارتمان او خارج شدم و ناچار بودم از پله ها برای پایین رفتن استفاده کنم و آسانسور کار نمیکرد و در حین رفتن برق راهروی سوم و دوم خاموش و بسختی از نرده گرفتم و بعد هم از آنجا درآمدم و در راه چند بار آب دهانم رو تف میکردم بیرون و در برگشتن کمی از کاری که کرده بودم ناراحت بودم اما نیاز داشتم و تنها نیاز بود که مقصر آن بود .
پایان
درد من حصار برکه نیست
درد زیستن با ماهی های است که فکر رود خانه به ذهنشان خطور نکرده
     
  
زن


 
کون دادن من به مهماندار هتل

سلام دوستان... شاید از تیتر داستان متوجه شدید که میخوام چه داستانی رو براتون تعریف کنم...
من 30 سال دارم و از یکی از شهرهای شمالغرب هستم... اوایل تیر 91 (نزدیک دو هفته پیش) برای کار اداری رفته بودم اهواز و در هتل ... اهواز در 32 متری یک اتاق گرفته بودم و دو شب اونجا بودم... این خاطره مربوط به شب دوم حضور من در اهواز و اون هتل هستش...
کمی درباره خودم بگم که من بدن سبزه و کاملا بی مو دارم... شاید باور نکنید، اگه بخواهید از زیر گردن تا لب کونم (از پشت بدنم) دنبال مو بگردید شاید نزدیک 5 یا 6 تا مو پیدا میکنید که اونا هم دوره سوراخ کونم هستن... کونم نه گندست و نه تخت... کاملا مثل یک دختر اندامی کون دارم... تا حالا با همجنس نخوابیده بودم و راستش بدم هم نمیومد... حالا نمیتونستم حسم رو توجیح کنم که میخوام حال بدم (بی) یا حال کنم (تی)...

بریم سر داستان...
کل دو شب رو که هتل بودم رو بعلت نداشتن لباس راحتی مجبور بودم با شورت بخوابم... شب دوم که تازه از خیابون و ساندویچ خوری رسیدم هتل میخواستم یه راست برم دوش بگیرم... چون به گرمای اهواز عادت نداشنتم و شدید اذیت میشدم... بعد از دوش گرفتنم آقای ریجیستر (اونیکه پشت پیشخوان وایمسته) اومد در زد... منم بخاطر اینکه با شورت بودم فقط سرم را از سمت در دادم بیرون تا زشت نشه... گفت برای گرفتن سینی اومده... یه لحظه هم تعجب کردم که با وجود این همه کارگر خدماتی چرا این اومده و کمی هم خواستم اذیتش کنم... در حالی که میخواستم برکردم و سینی رو بردارم در یک چشم به هم زدن با یک دستم لبه های شرتم رو دادم تو تا شورتم باریک بشه و اندامم بیشتر بزنه بیرون... و با دست دیگم در رو باز کردم و رفتم سر میز و دولا شدم و با ادا سینی رو برداشتم و دادم بهش... اونو میگید مثل گاو اصلا نه به من نگاه کرد و نه به باسنم... باسنی با این فرم و زیبایی... خلاصه رفت و من هم بلافاصله یادم رفت... چون واقعا بخاطر اذیت اینکار رو کردم نه هدف دیگه... تقریبا نیم ساعت نشده بود که در زدند... باز هم به حالتی که فقط سرم بیرون بمونه درو باز کردم و دیدم یه مرده حدود 45 تا 50 ساله... موهاش جو گندمی و با کمس شکم... البته قدش نه کوتاه بود و نه بلند... کاملا به اندازه... که یه لحظه احساس کردم اصلا نمیشناسمش... گفتم : بله بفرمایید.. گفت: شما تنها هستین؟؟؟ گفتم : بله... گفت : منم تنهام، میتونم بیام داخل؟؟؟ گفتم : بله، اما اجازه بدید لباس بپوشم بعد... گفت : نمیخواد راحت باش... درو که شل کردم زود اومد تو... نشست روی تخت و چشمش افتاد به تلویزیون... منم واقعا دیگه نمیدونستم چیکار کنم... گفت نمیخواهید بشینید... واقعا نمیدونستم بهش بگم پررو یا راحت... خواستم که بشینم پیشش گفتم : زشته من لباس تنم نیست... گفت : لخت که نیستی... گفتم : شما به این وضع میگید لخت نبودن... نشسته بودم و میدیم چشمش به پاهامه... (البته پاهام کمی مو داره)... خیلی راحت بحثمون به بحث اصلی کشیده شد...
ادامه داد : من قبلا هم شما رو اینجوری دیدم... شاخ در اوردم... گفتم : کی؟؟؟ گفت وقتی داشتید با آقای ایکس (اسم اون آقا رو گفت که اصلا یادم نیست) صحبت میکردید و یه لحظه اومدید به داخل اتاق (با دستش به میز اشاره کرد)... گفت من اتاق روبرویی بودم و داشتم در باز میکردم برم لابی... دوزاریم افتاد که چرا اومده...
منم نه تفره رفتم و نه ناز کردم... گفتم : اگه نمیدیدید مهمون نمیومدید؟؟؟ گفت : نمیدیدم که نمیومدم... اما حالا که دیدم گفتم از دست ندم... با خنده پرسیدم چی رو از دست ندید؟؟؟ گفت : تو رو دیگه... باز هم با خنده حرف زدم... آخه حرفم طوری بود که اگه جدی میگفتم پا میشد بره... لبخند زدم و گفتم : حالا کجای من نوششته که من اونکاره هستم... فقط چون شورت تنم بود؟؟؟ گفت : نه... اما من میدونم بیام سراغ کی، هم نازی و هم اندام ناز داری... خیلی راحت داشت حرف میزد و سرم شیره میمالید... بهش گفتم : خیال نکن با این حرفا نرم میشم، اما بی میل نیستم. پس بدون تعریف تو خرم نمیکنه... گفت : میلت چی میخواد؟؟؟ احساس و خواستی که همیشه داشتم و دارم رو بهش گفتم و خواستم به اون ذهنیتی که از همجنس بازی داشتم برسم... خیلی راحت و بدون دلهره گفتم دوست دارم احساس کنی زن هستم... بغیر از کردن و لب هر کاری خواستی بکن... گفت : دیگه چی موند؟؟؟ گفتم : اگه اهلش باشی میدنی خیلی چیزا مونده...
دست کشید به روی پام... منم سرم رو انداختم پایین... واقعا نمیدونم یه مرد سن بزرگتر از خود ادم چنین لذتی میده یا بار اول بودن... خلاصه از همون لحظه برخورد نوک انگشتش به پام همچین لذتی به وجودم اومد که وصف نمیشه...
بلافاصله سرش رو اورد جلو و رفت به سمت گوم... خیلی حرفه ای و قشنگ زیر گوشم و گردن رو خورد... به حدی لذت بخش بود که داشتم سرم رو میچرخوندم که اون یکی سمت رو هم بخوره... ولی ادامه نداد و از بازوهام گرفت و من خوابون روی تخت و دو دکمه بالایی پیراهنش رو باز کرد و از سرش کشید بیرون... بعد زیر پوشش رو که رکابی بود در اورد... منم خ.واستم کم نیارم زیر پوشم رو در اوردم.. حالا من فقط با یک شورت بودم و اون با شلوار... روی سینه هاش و شکمش مو داشت... وقتی خواید روم هم داغی بدنش و هم برخورد موهای سینه و شکمش لذدتم رو 100 برابر کرد... یه لحظه خجالت کشیدم که توی اسن سن دارم از استفاده یک مرد سن بالا لذت میبرم... اما با خوردن زیر چانه و گردنم دیگه برگشتم به اوج... همچین ناز و قشنگ تا نافم جلو رفت که دلم میخواست این لذت هم تکرار بشه و هم تموم نشه... اصلا داشتم آه آه میکردم و خبر نداشتم... اصلا به شورت و کیرو کونم دست نزده بود که پاشد شلوارش رو درآورد... دیدم یه شورت مشکی پوشیده ککه کیرش با اندامی کوچیک از زیر شورت داره خودنتمایی میکنه... اما معلوم بود که راسته راسته و کوچیک... کمی پایین تر خوابید... طوری که سرش به طرف شورتم باشه... شروع کرد با زبونش دور شورتم رو لیس زدن... و هی انتظار داشتم کیرم رو از رو شورت بگیره و نمیگیرفت... تا اینکه شورتم رو درآورد و پاشد شورت خودش رو هم درآورد و شصت و نه شد... اون داشت کیر منو میخورد و کیرش جلوی چشم بود... اصلا نمیتونستم کیرش رو بخورم... کمی با لحن اعتراض کفت که بخور دیگه... گفتنم باور داری باره اولمه... لبخند زد و برگشت... از لبخندش احساس کردم حرفم رو باور نکرد...
خوابید و گفت مثل من برو پایین... رفتم پایین و یه لحظه تصمیم گرفتم کامل بگیرم توی دهنم... بد بود اما نمیدونم چرا ادامه دادم... با ادامه دادن احساس کردم بد نیست... بالاخره خوردم و لیس زدم و لذت هم بردم...

پاشد و منو برگردون و خودش رفت پشتم... گفت : مطمئنی نمیخوای بزارم تو؟؟؟ گفتم ک نه، باور کن بار اولمه... با گذاشتن کیرش دم سوراخم احساس کردم میخواد بده تو... ولی دیدم لا پایی داد، لاپایی دادنش بهم اون لذتی رو نداد که اول سکس میداد... اما چون میدونستم به اون لذت میده تکون نخوردم تا و آبش امود و رو ریخت روی کونم... خیلی هم داغ بود... از جام تکون نخوردم که دیدم داره لباس میپوشه... گفت فردا کی هستی... گفتم فردا شب میرم... گفت : ساعت چند؟؟؟ گفتم : شب نیستم، سر شب میرم... دیگه چیزی نپرسید و رفت... کمی دراز کشیدم و پاشدم برم کونم رو بشورم که آبش کمی ریخت روی تخت...

هر چند سنم زیاده... اما باور کنید بهترین لذت رو بردم... بهترین خاطره ام بود و تا حالا هم با هنجنس نبودم و خیلی دلم میخواد باز پیداش کنم... نمیدونم اون هم ناشی بود که نه اسمم رو پرسید و نه شمارمو گرفت یا از دوستان آقای ایکس بود و با تعریف آقای ایکس اومد و رفت و شمارمم میتونه از فرم برداره یا یا یا یا... خلاصه اگه شماره منو هم داره فعلا که خبری ازش نشده... من هم نه موقع اومدن و نه موقع برگشتنش ندیدم کجا رفت... فرداش هم ندیدمش... لذتش به حدی بود که همیشه توی ذهنمه...

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
کردن پسر مدیر مدرسه

سلام اسم من سینا(مستعار) است من توی یکی از بهترین مدارس راهنمایی شهرمون درس می خوندم.الان می رم اول دبیرستان داستان از جایی شروع شد که من تازه رفته بودم اول راهنمایی . یه دوستی دارم به نام دانیال از اول سال باهم تو کف پسر مدیر بودیم . یه پسر سفید با هیکلی خوب ، نه چاق نه لاغر ، با چشمانی قهوه ای روشن روشن و قدی حدودا 165 و کونی قلمبه که داشت شلوارش رو پاره می کرد هر روز من و دانیال را وادار به جغ زدن می کرد . پسره جنده بعضی روز ها شورت هم نمی پوشید . البته این را از دانیال فهمیدم چون اون روی نیمکت پشت نیمکت اون جنده پسر می نشست . راستی یادم رفت که اسم اون را بهتون بگم اسمش سجاد بود . بعضی وقت ها اونقدر دیونه اش می شدم که حاضر بودم هر چی دارم بدم و فقط یکبار به کونش زبون بزنم.
روز ها پشت سر هم می گذشتن و من هر روز حشری تر از روز قبل می شدم . تا اینکه قرار شد از طرف مدرسه بریم اردو تو یکی از پارک های جنگلی شهرمون . از اون موقع که خبر اردو را شنیدم تو کونم عروسی شد . خلاصه روز موعود فرا رسید از مدرسه حرکت کردیم و رسیدم پارک جنگلی اول با بچه ها یکم گشتیم و بعد قرار شد بریم روی یکی از تپه ها و آتیش درست کنیم . من و سجاد و دانیال رفتیم هیزم بیاریم . باور نمی کنین سجاد وقتی برای جمع کردن هیزم خم می شد چنان هلویی جلوی چشمام میومد که دوست داشتم یه جا لیسش بزنم . دیگه نه من و نه دانیال هیچکدوم نمی تونستیم خودمون را کنترل کنیم که من پیش قدم شدم با حرص و ولع افتادم رو کونش . یه دفعه خواست داد بزنه و بد و بیرا بگه که جلوی دهنش را گرفتم نمی دونیین وقی دستم را رو لباش گذاشتم چه حس خوبی پیدا کردم . به خاطر اینکه کونش تو اردو راحت باشه یه شلوارک سه ربع پوشیده بود یکجا شلوارک و شورتش را با هم کشیدم پایین . باورم نمی شد که چی جلومه یه هلوی سفید و خوشمزه بدون وقفه شروع کردم به لیس زدن سوراخ کونش اون هم داشت حال می کرد و هیچ مخالفتی نشون نمی داد در همین حال دانیال شروع کرد به خوردن لب هاش من هم کیرم را در آوردم و گذاشتم در کونش که با یه هل رفت تو . اونقدر تلمبه زدم که همه آبم ریخت تو کونش دیگه اون هم داشت ارضا میشد . جام را با دانیال عوض کردم و رفتم سراغ لب هاش مثل یه تشنه لب هاش را می خوردم . اما نمی تونستم از خیر آب دهنش بگذرم اونقدر آب از دهنش خوردم که سیر شدم رستی من از ساک زدن خوشم نمیاد به خاطر این نزاشتم برام ساک بزنه . بعد از اون روز چند بار دیگه هم با دانیال کردمش و خیلی حال داد مخصوصا آب دهنش که مزه شراب می داد و من رو مست می کرد.

نوشته: سینا

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
سکس با رامین در رختکن استخر

این داستانی که براتون می نویسم کاملا واقعی هستش ولی باورش دیگه با خودتون...
من الان 24 سالمه.تقریبا 8 سال پیش بود که من ی پسر اکتیو و شلوغ بودم که همه وقتم رو تو کوچه برای فوتبال بازی کردن می گذورندم...بین یکی از دوستام یک پسری بود که به اسم رامین که هم سنم بود و بازی فوتبالش ضعیف بود واسه همین کسی زیاد تحویلش نمی گرفت..اما من دلم می سوخت و باهاش هم تیمی می شدم.همین موضوع رابطه ی ما رو خیلی صمیمی کرد.طوری که خونه های همدیگه می رفتیم و پلی استیشن بازی می کردیم. یک روز یادمه همه پیشنهاد دادن که بریم استخر.خلاصه همه پایه بودن و رفتیم استخر شاهین تو خیابان گلستان شرق تهران.کلی تو آب بازی می کردیم و همدیگرو اب می دادیم.شیرجه می زدیم و ....تا اینکه من یک دفعه پریدم رو کول رامین تا منو یکم راه ببره.وقتی رو کمرش بودم کیرم به کمرش چسبیده بود و یک حال خاصی شدم.دیگه به چیزی جز کون رامین فک نمیکردم..من توپول بودم اون زمان ولی رامین پر و خوش تراش بود.دیگه حسابی وسوسه شده بودم و همش سعی می کردم با رامین شوخی کنم.می رفتم و مایوشو می کشیدم..انگشتش می کردم ولی اون حالش مثل من نبود.تا اینکه اون ازم خواست کولش کنم.این تنها فرصت من واسه وسونسه کردنش بود.وقتی پرید بالا دستامو زیر رون های توپولش حلقه کرده بود.یکم دستامو شل کردم تا کیرش بیاد روی کونم.اولش گفت ا دارم می یوفتم ولی وقتی من گفتم نه حواسم هست تو فقط بشین انگار که شصتش خبردار شده بود.اخه کون من خیلی نرم بود.وقتی انداختمش تو اب فهمیدم اونم حشری شده.ازم خواست یک بار دیگه کولش کنم.منم قبول کردم.این بار خودشو محمکم به کونم چسبوندو تنمو فشار داد.وای که چقدر عالی بود.دیگه مشخص شده بود که جفتمون هوس کردن و دادن کردیم.دیگه رامین پیگیر شده بود.گفت میای بریم دوش بگیریم.فهیمدیم که منظورش چیه ولی خب روش نمیشد که واضح بگه.به بقیه گفتیم که ما می خواییم زود بریم خونه کار داریم اونا هم که اصلا حواسشون به جایی نبود شک نکردن.رفتیم دوش گرفتیم و اونجا بود که کم کم به کیر و کون هم سیخونک می زدیم.رامین از من پرسید که میای حال کنیم منم گفتم اره.ولی خونه ما که نمیشه.همه هستن.از اونجایی که رامین هم مشکل منو داشت گفت پس بیا دو تایی بریم تو رختکن.راستشو بخوایید انقدر حشری بودیم که فقط دنبال یک جا می گشتیم.خلاصه رفتیم تو رختکن و شروع کردیم.مایو هامونو در ارودیمو از جلو همو بغل کردیم.من دستام رو کون اون بود و دستای اونم رو کون من و همیدگرو محکم به سمت هم هول می دادیم.از شق درد داشتم می مردم که بهش گفتم برگرد.اما قبول نکرد.گفت اول تو.من گفتم باشه.دستامو زدم به دیوار و پاهامو باز باز کردم.رامین هم رو کیش تف کرد و سر کیرشو گذاشت در سوراخ کونم..وای بی نظیر بود.کیرش خیلی گرم و نرم بود.هنوزم دوسش دارم.یکم که فشار داد حسابی سوختم.حتی رو راست چشام یکم خیس شد.(نزدیک بود گریه کنم).کیرشو کشید بیرون و دوباره تف انداخت رو کیرش.دوباره فرو کرد.اینبار خیلی آروم و آهسته.بازم درد داشت.اخه اولین بار بود که می دادم.خلاصه بعد از 5 دقیقه دیگه کونم شل شده بود و داشتم از گرمای کیرش رامین حال می کردم..همینطور که منو می کرد شروع کرد با کیرم ور رفتن...بعد از چند دقیقه ی دفعه از پشت فشار محکمی بهم داد و شل شد.من هم ی گرمای شدید تو کونم احساس کردم.نامدر همه اب شو ریخته بود تو کونم..خیلی لذت داشت ولی نگران بودم که مریض بشم.بعد از اینکه رامین ارضا شد نوبت من بود.رامین هم دستاشو به دیوار زد و قمبل کرد...وای که چه کون تپلی داشت..هنوز عاشقشم...من کیرمو تف زدمو شروع به کردن کردم.ولی از انجایی که با کیرم ور رفته بود تا تپلی کونشو حس کردم آبم امد و همشو ریختم رو کون نرمش..بی نظیر ترین حس زندگیم بود..واقعا ارضا شده بودم...بعد ار اون قضیه چند بار دیگه هم با ه م حال کردیم که اگر این داستان و پسندید اونا رو هم تعریف می کنم..

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
زن


 
کون دادن من به آقای ناظم

من پویا هستم 16ساله و گی هستم .این داستان واقعی من با ناظم مدرسمون است .من در دبیرستان توحید درس میخونم و خیلیی علاقه دارم با هم جنسم سکس کنم .من همیشه دوست داشتم تا با یک مرد سکس کنم همیشه برا خودم اسم های معلم هایم و ... را میگفتم تا در رویا هایم باهاشون سکس کنم .من علاقه زیاد به کون دادن دارم و دوست دارم تا کیر بخورم و تا ته کنن تو کنم .من علاقه شدیدی به ناظم مدرسمون دارم قد بلند و خوشگل و هیکلی است.همیشه دوست داشتم تا با هاش یه سکس خفن داشته باشیم یک روز دوستم دفتر خاطراتم را برداشت و خوند و من متوجه ندشم تا اینکه خبرش تو کلاس پر شد همه بچه ها میومدن کنارم زنگ به زنگ و میخواستن مخ من رایزنند.من هم از خدا خواسته ولی به هیچکدومشون جواب ندادم.امید که خیلی تو کف من بود رفت پیش ناظم و بهش گفت.

بعد از 3 روز امید اومد پیشم و شروع کرد به مخ زدن تا شانس اش را یک بار دیگه امتحان کنه من هم همون موقع حشری بودم و خونمون خالی بود .قبول کردم و داشت از خوش حالی بال بال میزد .رسیدیم خونه و زود کفش را در اوردم و زنگ زدم مامانم تا ببینم کی میاد خونه (اخه مامنم مدیر مدرسه دخترانه است)بعد که مامانم گفت 2ساعت دیگه خونه ام زود امید اومد داخل و سریع سر من را گرفت و از من لب گرفت من هم ادامه دادم به لب دادن همینطور که لب میگرفتیم من پیراهنش را از تنش بیرون اوردم واون دست کرد و لشوار من را در اورد بعد دستش را کرد تو شورتم و با سوراخم بازی کرد منهم لب دادن را ول کردم و شلوارش را در اوردم و شروع کردم به ساک زدن صدای ام ام ام اش را میشنیدم بعد گفت دیگه بسه بیا از پشت من هم قبول کردم اول با زبونش سوراخم را لیس میزد و باانگشتش میکرد داخل و بعد با دو انگشتش و همینطور ادامه داد تا سوراخم باز شد من هم هم دردم میگرفت و هم حال میکردم ضربان قلبم تند تند شده بود نشست روی مبل و من هم نشستم اروم رو کیرش وای وای دردش کشتم اخه کیرش 17 سانت بود و کلفتیش 5 سانت بود مردم ولی دوست داشتمش تا ته کرد توش و بعد شروع کرد تند تند کردن کیرش کونم تند تند تکون میخورد انگار میخواستم پاره بشم بعد در اوردش تا بخورمش منهم خوردمش و با هاش بازی کردم تا اینکه رگ های کیرش زده بود بیرون زود زد ام کنار و انداختم روی زمین کیرش را یهو کرد داخل دردش کمتر شده بود خودم هم براش کونم را عقب جلو میکردم خیلی اه اه اه میکرد تا اینکه میخواست ابش بیاد ولی من زود در اوردمش و سرش را فشار دادم تا ابش حالا حالا ها نیاد شروع کردم به اروم ساک زدن از بالا تا پایین و بعد تخم هاش را خوردم اون انگشتش را هی تند تند میکرد تو کونم من هم ساک میزدم. ابش یک دفعه اومد و پاشید تو دهنم من هم خوردمش با کیرش . بعدش لب گرفت ازم بعد اخرش که لباسش را پوشید میخواست بره دم در گغت راستی من به اقای فخیمی گفتم من هم یک دفعه مردم و زنده شدم سریع در را بست و رفت .

من تا شب خوابم نمیبرد همش داشتم به ا تفاقاتی که ممکن بود برام بیفته فکر میکردم تا اینکه ساعت 4 بود که خوابم برد.فردا صبح بیدار شدم و با استرس فراوان لباس پوشیدم و مسواک زدم و رفتم به مدرسه تو مدرسه امید را ندیدم نیامده بود گفتم دیگه فاتحم خوندس زنگ ورزش رفتم تو اتاق ناظم اولش چیزی نگفت من میخواستم غش کنم زد به سرم و رفتم کنارش وایسادم کسی نبود دستم را گذاشتم رو شلوارش حشری شدم نگام یک دفعه کرد بعد دستم را کشید و لبم را خورد. شکه شدم و گفت دست بزار رو کیرم من هم کیرش را از روی شلوار مالیدم فهمیدم که اقای فخیمی هم گی است بعد کمر بندش را در اوردم و دکمه شلوارش را باز کردم و زیپش را کشیدم پایین دست کردم تو شورتش و کیرش را در اوردم اول با هاش بازی کردم بعد خوردمش یک دفعه گفن اه.. اروم اروم ساک زدم بعد اروم بلند شد وگفت دستت را بزار روی میز گذاشتم د بعد شلوارم را کشید پایین و سوراخم را با اب خیس کرد کیرش را کرد تو کونم من هم تحمل نمیکردم اخه همچنین کیری تا حالا تو کونم نرفته بود کلفت بود اروم عقب جلو میکرد بعد از 2دقیقه. عقب و جلو تند تند میکرد من هم چشمام را بسته بودم حسابی حشری شده بودم دستش را گذاشته بود روی کونم و هی عقب جلو میکرد اولش من ارضا شدم بعد یک دفعه ابش را ریخت تو کونم خیلی داغ بود معلوم بود خیلی وقته سکس نکرده بوده بعد بوسم کرد و شلوارم را کشیدم بالا وشماره اش را برام نوشت و داد من هم رفتم از اتاق بیرون .تا حالا 4 بار باهم سکس داشتیم خیلی هم حال بود من را میبرد خونه خودشون و سکس میکردیم.

دوستت دارم:
هدیه ایست که هرقلبی، فهم گرفتنش را ندارد،
قیمتی دارد که هرکسی، توان پرداختنش را ندارد،
جمله ی کوتاهیست که هرکسی، لیاقت شنیدنش را ندارد،
بی شک تو همیشه لایق این هدیه کوچک من هستیL♥VE YѼU aredadash
     
  
مرد

SexyBoy
 
کلفتی کیرش

سلام من آرمین هستم ۱۸ سال دارم یه پسر قد بلند کونم کوچیکه اما قلنبس میخوام اولین کونی که دادمو باعث شد یه کونیه حرفه ایی بشمو واستون تعریف کنم
من یه دوست داشتم اسمش صادق بود قدش کوتاه بود من با صادق خیلی خوب بودم رفتو برگشت مدرسه باهم بودیم خونه هم دیگه میرفتیم یه روز که واسه تحقیق خونه یکی از دوستای دیگمون بودیم منو صادق رو تخت دراز کشیده بودیم من داشتم واسه او یکی دوستم میخوندم اونم مینوشت یه لحظه پشتمو بهش کردم منو انگشت کرد به شوخی منم زدمش که نکنو ازین حرفا ولی خوشم اومد از انگشتش هی از قصد بر میگشتمو اونم انگشت میکردو کونمو میمالید منم میزدمش اون روز گذشتو من مریض شدمو مدرسه نرفتم معلم درس داده بود منم بلد نبودم صادق گفت بیا خونمون با هم بخونیم منم فکر کردم مامانش اینا خونن اصلا فکرشو نمیکردم تنها باشه رفتم دیدم تنهاس به رو خودم نیاوردم نشستیم شروع کردیم به خوندن صادق در حین درس دادن پشتو کمر منو میمالوند کیرم سیخ شده بود حال میداد بهش چیزی نمیگفتم دستش رفت پایین تر دمه شورتم بازم برد پایین تو کونم گفتم صادق چیکار میکنی گفت حال نمیده گفتم میده اما بده گفت نه بابا بد چیه حالشو ببر دیگه دستش رو کونه من بودو کم کم انگشت میکرد تو کونم وای که چه حالی میداد دیگه من درسو بیخیال شدم به شکم خوابیدم کلا شلوارو در آوردم صادق هم کونمو میمالیدو منم کیف میکردم بهش گفتم بعدش میخوای چی کار کنی گفت یه آمپول دارم میخوام بدم خیسش کنی بعد بزنم تو سولاخت ازین حرفاش خوشم میومد حشری تر میشدم بعد بر گشتم شلوارشو در آوردم کیرشو دیدم واقعا ترسیدمو تعجب کردم که این کوتوله چه کیری داره دو برابر کیر من بود واسش یکم مالوندمو بعدش برای اولین بار که خیلی ناشی بودم ساک زدم خیلی حال میداد کیرش عجیب خوشمزه بود بعد صادق بهم گفت به پشت بخواب پاهاتو بده بالا رفت کرم هم آوردو اومد بین پاهام نشست کرمو مالید به سوراخه منو کیرش من از درد دادن خبر نداشتم خیلی روتین رفتیم جلو وقتی که فرو کرد سرش رفت تو داد زدم که نکن غلط کردم اما اون رو من بود نتونستم از زیرش در برم تقلا کردم نشد اونم که بعدها فهمیدم تو کوچشون کسی نبود که این نکرده باشه همرو چاقال کرده بود از جمله من حرفه ایی بود کم کم فرو میکردو مکث میکرد وقتی که جا باز شد منم دردم خوابید شروع کرد تلنبه زدن انقد کرد که خسته شد حالتو عوض کرد من نشستم بالا پایین شدن روی کیرش بعد منم خسته شدم سجده کردم اونم پشتم بود افتاد به کردن تا آبش اومد آبشو ریخت روی سوراخم بعدشم هی انگشت کرد بیحال افتاد رو من کیرشم تو کونم بود تا کوچیک شد بعد ۱۰دقیقه بلند شد با دستمال آبشو پاک کرد کیرشو رفت شست من داشتم لباس میپوشیدم دوباره اومد منو مالوندن که من نزاشتم بکنه فقط ساک زدم آبش اومد آبشم خوردم کلا دفعه اول همه تجربه هارو کسب کردم بعد از اون دیگه زیر زمین خونشون مکان ما بود یه روز در میون بهش میدم خیلی لذت بخشه الانم که دانشگاه میرم هنوز بهش میدم پسر داییم و پسر عمم هم به بکن های من اضافه شدن دوس دارم به ۲نفر همزمان بدم اما هنوز نشده
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  ویرایش شده توسط: SexyBoy   
میهمان
 
دنباله کون کن در اتوبوس

سلام امید هستم از تهران من ۲۲ سالمه پوست سفید که معمولا تابستونا برنز می‌کنم من هیکل خوبی‌ دارم و کونم زیاد تو چش نیست ولی‌ وقتی‌ لخت شم کنم واقعاً خوش فرمو حشری کنند‌ست

یه روز تو خونه تنها بودم شروع کردم فیلم دیدن یهو یاد سایت لوتی افتادم گفتم بیام چنتا عکسو داستان گی‌ ببینم

خلاصه اومدم و کلی‌ داستان جدیدو خوندمو حسابی‌ حشری شدم من تو عمرم کلا با دو نفر حال کردم که یکیش پسر خالم بود یکیشم صاحب کار قبلیم خلاصه بد از کلی‌ ور رفتن با خودم به جفتشون زنگ زدمو هیچکدوم نبودن خیلی‌ حالم گرفته شد رفتم تو یاهو و گشتم چند نفرو پیدا کردم که وب کیر داشته باشن چون واقعاً دلم کیر می‌خواست

چند نفر رو پیدا کردمو من بهشون وب دادم اوناهم وب کیر من بدنمو تازه تمیز کرده بودمو یک دونه مو هم نداشت اونا هماشون تا کونم رو تو وب می‌دیدن انقدر حشری میشدن که تن تند جق میزدن منم بخاطر اینکه بهشون حال بدم خیار می‌کردم تو کونم التماس میکردن که بهشون تلفن بدم ولی‌ من از این کار میترسم که بدن به مشکل بخورم خلاصه اونا همگی‌ آبشون اومدو اینقدر به من کلید کردن که من یاهو رو بستم یاد یکی‌ از این داستانا افتادم که تو اتوبوس بعضیا دنبال کون می‌گردن به سرم زد که برم بیرون یکی‌ از شلوری فاق کوتاهو پوشیدمو رفتم بیرون رفتم سوار اتوبوس شدم چند بار یه خطو بالا پایین کردم و واقعاً هنوز حشری بودم تا اینکه داشتم پشیمون میشودم که دیدم یکی‌ از همون آدمایی‌ که تو اتوبوس قبل بود اومد بالا تا منو دید اومد کنارم نشستو سلام داد منم سلام دادم دیگه هیچی‌ نگفت (یه مرد با قیافه با نمک و حدود ۵۰ ساله )اتوبوس که راه افتاد دیدم کم کم دستش اومد رو رونم ۲ذاریم افتاد که این اینکارست ولی‌ به رو خودم نیاوردم و دستشو برداشتم این بار دستشو گذشت رو کیرم و منم هیچ کاری نکردم و یهو بهم گفت با اتوبوس بالا پایین میکنی‌ دنبال کون میگردی؟ که من خندیدم گفتم شاید

نگاش کردمو گفتم که مگه تو کونی‌ ؟ که گفت من عاشق پسر‌های جوونم حالا منو میگی‌ داشتم از شهوت میمردم هیچکیم نبود گفتم هرچی‌ شد شد.

خلاصه شروع کردیم حرف زدن که رسیدیم به آخر خط که گفت دوباره بشین که برگردیم پایین منم گفتم باشه این دفعه پرسید تو سکس چی‌ کارا دوست داری منم گفتم که دوست دارم خیلی‌ باهم ور برنو منو بخورن گفت یعنی‌ تو هم میدی ؟ گفتم که بعضی‌ وقتا دلم می‌خواد ولی‌ کلی‌ نه گفت از کجات زیاد حشری میشی‌ گفتم که از نوک سینم آخه نوک سینه‌هام درشته و خیلی‌ حساسه یهو دستشو از لایه پیرهن کرد تو و با نوک انگشتش با نوک سینم بازی کرد وای یه لحظه چشام رفت اونم تا دید گفت جون گفت دوست داری الان بریم پیش من گفتم من کونی‌ نیستم گفت بریم می‌خوام بهات ور برمو بوخرمت از این حرفش خوشم اومدو رفتم باهاش .دم خونش که رسیدیم یه آپارتمان کوچیک بود گفتم تنهایی‌ گفت آره ، تو که رفتیم سریع اومد بوسم کردو‌ رفت یه فیلم گی‌ گذشت خیلی‌ باحال بود

بعدش رفت یه رکابی پوشید با یه شلولر گرمکن و یه شلوارک استرج واسه من آورد گفت برو تو اتاق عوض کن راحت باشی‌ منم دیدم گرمه شلورکو پوشیدمو لباسمم دراوردم شلوارک چسبیده بود و حسابی‌ کونم خوشگل شده بود

اومدم تو اتاق گفت ماساژ دوست داری گفتم آره گفت بیا ماساژت بدم من که خوابیدم یکم بالا تنرو ماساژ داد بد رفت از کفه پا اومد بالا خیلی‌ حل میداد بعد رسید به کونم گفت می‌خوای شلورکو دربیارم تا بیشتر بهت حل بده منم که کونم می‌خارید گفتم آره شلورکو خودش دراور تا کونه قلمبم رو دید گفت جون چه کونه نازی و شروع کرد به مالیدنش خیلی‌ داشت حال میداد یهو گفت دارم می‌میرم می‌شه بخورمش منم که از خدام بود گفتم آره که شروع کرد سوراخ سفیدو بی‌ مومو خوردن

بد منو برگردوند و گفت دوست داری چی‌ کارت کنم گفتم دوست دارم سینمو بخوری اومد شروع کرد به خوردن وای انگار دنیارو بهم میدن وقتی‌ میخورنشن داشتم عشق می‌کردم هی لیس میزد با نوک زبونش باهاش بعضی‌ میکرد و یهو مک میزد یهو دستم رفت سمت کیرش و از رو شلوار گرفتمش بد بلند شد گفت میخوایش که من گفتم آره درش بیار شلوارشو دروردو کیرشو گرفتم دستم خیلی‌ داغ بود دوسش داشتم و نیمه خواب بود دوباره شروع کار به خوردن که من دیگه داشتم میمردم گفت می‌خوری برام منم سریع پاشدم کردم کیرشو تو دهانم نمیدوم چیم بود وحشی شده بودم انقدر براش خوردم که کیر خوابش تو دهانم گنده شد واقعاً اون روز می‌خواستم بدم خوابیدم گفتم بکن گفتش مگه نگفتی زیاد دوست نداری بدی گفتم الان می‌خوام تو رو خدا بکن اومد روم خوابید و کیرشو آروم گذشت دم سرخ و داد تو باورم نمی‌شد این آب خوردن رفت تو فکر کنم چون زیاد حشری بودم اینجوری شد

شروع کرد به تلنبه زدنو منم داشتم کیف می‌کردم من به چند مدل مختلف کردو‌ من رو هوا بودم هرچی‌ میگفت می‌گفتم چشم بد از ۱۰ مین کردن گفت کجا بریزم گفتم هر جا که می‌خوای همه آبشو ریخت تو کنم خیلی‌ حال داد داغ بود همون موقع کیر منو گرفت دستش تا فشار داد آبه منم اومدو ریخت تو دستش خوابید رومو بوسم میکرد میگفت من خیلی‌ کون کردم ولی‌ هیچ کدوم مثل تو نبودن منم گفتم منم خیلی‌ دادم ولی‌ هیچ کدوم مثل این بهم حل نداد الان ۴ روز باهم آشنا شدیم یه بار دیگه هم رفتم دادم بهش

اگه خوشتون اومد نظر بدین این دومین دآستانی بود که نوشتم نظر بدید بازم بذارم
     
  
صفحه  صفحه 16 از 85:  « پیشین  1  ...  15  16  17  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA