انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 69 از 85:  « پیشین  1  ...  68  69  70  ...  84  85  پسین »

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد


مرد

 
خاطرات سکس های من از بچگی تا حالا - ژانر بایسکچوال

بعد که با احمد از دانشگاه برمي گشتيم بهم گفت که نظرت چي بود راجع به روشنک منم گفتم خيلي عالي بود گفت اينکه آب کيرامون رو خورد چي خوشت اومد منم گفتم آره
گفت تو چي آب کير دوست داري بخوري منم گفتم نميدونم يه بار مز مزه کردم بدم نيومده ، چطور مگه گفت همينجوري
رسيديم خونه اون رفت دوش بگيره منم منتظر موندم تا بياد بيرون منم يه دوش بگيرم وقتي اومد بيرون و من هم دوشم رو گرفتم در حالي که يه حوله دور بدنم بود اومدم بيرون
ديدم با يکي داره صحبت ميکنه و ميگه آقا قاسم همه جارو خيلي خوب نظافت کن خيلي کثيف شده و فهميدم قاسم نظافتچي هستش
قاسم يه مرد حدود 45 بود نسبتا درشت و سيه چرده
خواستم برم تو اتاق خواب که لباسامو بپوشم احمد صدام کرد و گفت بيا بشين اينجا
منم رفتم نشستم پيشش و پامو انداختم روي پام . خودم از ديدن پاهاي خوشفرم و بيموي خودم کيف ميکردم
احمد دستشو گذاشت روي رونم و شروع کرد به ماليدن ، بهش گفتم جلوي قاسم زشته نکن ، گفت عيبي نداره از خودمونه
يه خورده که ماليد گفت پاشو حوله رو بزار کنار بيا
گفتم زشته ديوونه
گفت پاشو چه زشتي داره و حوله رو کشيد از روي من و برداشت انداخت روي ميز
حالا من لخت مادرزاد نشسته بودم روي صندلي و احمد مشغول مالوندن من بود و قاسم مشغول کاراش بود و خيلي به ما توجهي نداشت
احمد زيپ شلوارشو کشيد پايين و کيرشو درآورد و بهم اشاره کرد ساک بزنم منم ديگه خجالت رو گذاشته بودم کنار و باهاش همراهي ميکردم
احمد بهم آروم گفت دوست نداري کسي موقع سکس ببينتت
منم گفتم تا حالا تجربه نکردم ولي بدم هم نيومد هيجان داره
احمد گفت پس سنگ تموم بزار تا قاسم هم يه حالي بکنه
احمد تمام لباساشو درآورد و دراز کشيد روي زمين و منم در حالي که زانوهام رو زمين بود دولا شده بودم و براش ساک ميزدم
مخصوصا طوري دولا شده بودم که سوراخ کونم به سمتي باشه که قاسم مشغول جارو برقي کشيدن خونه بود و اون بتونه ببينه
اينکار برام حس خوبي داشت و اين حس هميشه همراه من موند که ديده بشم و ديگرون رو تحريک کنم
احمد بهم گفت نميخواهي بکنمت منم اشاره کردم بزار باشه براي بعد
نميدونستم ميتونم کير بزرگ احمد رو توي کونم جا بدم
حالا ديگه احمد ايستاده بود و من جلوش زانو زده بودم اون دو طرف سرم رو گرفته بود و داشت تو دهنم تلمبه ميزد
چون کيرش کامل راست شده بود تا نصفه ها بيشتر نميرفت تو ولي بعضي موقعها يه جوري تا وسطاي حلقم ميکرد تو و نگه ميداشت و من نفس کم مياوردم
بعضي موقعها که نميزاشتم تا ته بکنه تو دهنم آروم ميزد تو صورتم و مجبورم ميکرد دهنم رو کامل باز کنم تا کارشو بکنه
بعدا فهميدم که احمد حالت ارباب و برده اي رو هم خيلي دوست داره
از حالتهاي احمد پيدا بود که آبش داره مياد
قاسم رو صدا کرد و گفت قاسم يه ليوان بيار
قاسم هم يه ليوان آب براش آورد و گفت من آب نخواستم ليوان خالي بيار و اونم گفت بله آقا و رفت ليوان رو خالي کرد و آورد و داد به احمد و احمد گفت يه دقيقه همين جا بايست
اونم وايستاد و احمد آب کيرشو خالي کرد تو ليوان و داد به من و گفت بخورش
از مکث من فهميد که نميخام بخورم و زد تو صورتم گفت بخورش و گرنه
منم ديدم کنترلش دست خودش نيست همه رو خوردم و ليوان رو دادم به قاسم
بعد از رفتن قاسم احمد ازم عذر خواهي کرد که زياده روي کرده
منم گفتم عيبي نداره منم بدم نيومد راستي آب کيرت هم خيلي خوشمزه بود
و خنديديم
بهش گفتم قاسم رو چندساله ميشناسي
گفت خيلي ساله اونم تازه اومده تهران قبلا مشهد بود و اون موقع هم ميومد و کارامونو ميکرد و ادامه داد که ايندفعه ميخام جلوي اون بکنمت
چند هفته گذشت و دوباره روز اومدن قاسم شد و من آماده بودم که بعد از سالها يه کير رو توي کونم تجربه کنم اونم جلوي ديدگان يه نفر ديگه
     
  
مرد

 
omidk1974
داستانت قشنگه و خوب داری پیش میری
چرا درخواست یه تاپیک مستقل نمیدی براش؟
     
  

 
داستانی هست که در مورد رابطه ی مامان با دوست یا حتی پسر غریبه باشه؟
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
کون کردن حال میده چه دختر باشه چه پسر اما من پسر نمیکنم
     
  
مرد

 
سینا جون سلام
ممنون از لطفت
نمیدونم چجوری تقاضای تاپیک مستقل بدم
     
  
مرد

 
سلام bigheyrat عزیز
داستانهای من بر مبنای واقعیته و فقط بهشون رنگ و لعاب میدم
اون چیزایی که شما بهش علاقه دارین هم در آینده اتفاق خواهد افتاد
داستانامو اگه دوست داری دنبال کن
     
  
مرد

 
خاطرات سکس های من از بچگی تا حالا - ژانر بایسکچوال

عصر روز قبل از اومدن قاسم برای نظافت خونه احمد من رفتم بیرون یه دوری بزنم و یه شورت جدید بخرم
یه بوتیکی نزدیکمون بود که لباس زیرهای فانتزی میفروخت و من چند وقتی بود که میخواستم یه سری به اونجا بزنم ببینم چیا داره برای همین هم یه سری به اونجا زدم
به آقای فروشنده که اسمش رضا بود و حدود ده دوازده سالی ازم بزرگتر بود گفتم آقا رضا شورت میخوام
گفت چجور شورتی پادار یا اسلیپ
گفتم اسلیپ میخوام منتها از اون فانتزیهاش
یه نگاه معنی داری بهم کرد و گفت الان میارم براتون ببینید
و چند مدل آورد و شروع کرد به توضیح دادن
این مدل جلوش توریه و پشتش پارچه ای
این مدل جلوش پارچه ایه و پشتش توری
این مدل رو بهش میگن لامبادا و این نخ باریک میره لای باسن و از پشت فقط باسن دیده میشه
این مدل هم دو تا بند کنارش داره و کلا رو و لای باسن رو پوشش نمیده
حالا بستگی داره شما چه استفاده ای بخواهین بکنین البته لباسهای زیرمون پرو نداره ولی شما فوری یه تن بزنین
رفتم اتاق پرو و اولی رو پوشیدم ولی نپسندیدم
دومی رو که پوشیدم گفتم آقا رضا بی زحمت ببینین خوبه؟ و در اتاق پرو رو باز کردم. اتاق پرو جایی بود که رهگذرهایی که از جلوی درب بوتیک رد میشدن میتونستن ببینن
رضا اومد و گفت چرا لباستون رو در آوردین شلوار کافی بود و من گفتم اینجوری بهتر میتونم تصمیم بگیرم
یه دستی به جلوی شورت زد و گفت بچرخین بیزحمت . و من چرخیدم
پشتشو نگاه کرد و گفت تنگه یکم ، فکر نمیکردم باسنتون به این بزرگی باشه ، شبیه باسن دختراست
و رفت یه سایز بزرگترشو با رنگ زرشکی آورد
و بهم گفت بیاین برین تو این اتاق که بهتر بتونیم تصمیم بگیریم منم دررو میبندم که راحت باشین و در رو بست و تابلوی " بسته است " رو برگردوند و به دنبال من اومد به همون اتاق
و توضیح داد که شورت اولی رو معمولا کسایی میبرن که با دوست دخترشون قرار دارن و میخواهن کیرشون دیده بشه
ولی سه مورد بعدی رو کسانی میبرن که میخواهن باسنشون دیده بشه و اونجور که متوجه شدم شما میخواهین باسنتون دیده بشه و من اشاره کردم که بله
و مورد آخر هم اختصاصا برای کسانی هستش که میخواهن از عقب سکس داشته باشن
در حالی که داشت حرف میزد من هم اون شورت پشت توری زرشکی رو پوشیدم و یه چرخی زدم و گفت این سایزش بهتره و باسنتون رو خیلی بهتر از قبلیه نشون میده
بعد لامبادا رو پوشیدم و گفتم اینم بد نیست ها و رضا هم یه خورده کش بالا و خط وسط شورت رو یکم تنظیم کرد و گفت بد نیست
گفت بعدی رو هم تست میکنین و من گفتم ضرری نداره و پوشیدم و اضافه کرد که اینو موقع سکس از عقب نیازی نیست در بیارین و یه کم خم و راستم کرد که ببینم چجوریه
منم گفتم همون لامبادا خوبه از اون بیشتر خوشم اومد یه دونه زرشکی بدین
گفت با دوستتون قرار دارین
گفتم بله
گفت خوش بگذره و منم گفتم ممنون وخواستم حساب کنم که قبول نکرد و گفت با دفعه بعدی حساب میکنیم و کارت مغازه رو هم بهم داد و گفت در خدمتم هم به عنوان یه فروشنده و هم به عنوان یه دوست و خوشحال میشم بازم ببینمتون
از اونجا رفتم خونه احمد و در زدم و احمد در رو با تاخیر باز کرد و پله ها رو رفتم بالا و در باز بود و رفتم تو و دیدم احمد رو زمین دراز کشیده و روشنک هم نشسته رو کیر احمد و بالا و پایین میکنه
روشنک هم در حالی که صداش قطع و وصل میشد گفت سلام امید جان خوبی
گفتم ببخشید مثل اینکه بد موقع مزاحم شدم و اومدم برگردم که احمد گفت نه بابا بیا تو ، تو که غریبه نیستی و اشاره کرد که بشین همینجا نزدیک ما
من هم نشستم و و مشغول تماشا و صحبت شدیم
احمد گفت تو نمیکنی؟ و به کون روشنک اشاره کرد
گفتم نه الان حالشو ندارم باید انرژیمو برای فردا نگه دارم و چشمک زدم
روشنک هم در حالی که آه و اوه میکرد گفت امید شنیدم فردا تنها تنها قراره حال کنین و به کارش ادامه داد
من گفتم تنهای تنها که نیستیم . قاسم هم هست البته نه برای سکس ها، فقط من و احمد سکس میکنیم
من صندلیمو جابجا کردم و رفتم عقب تر نشستم تا بتونم فرو رفتن کیر احمد تو کس روشنک رو ببینم
احمد هم که دید من اینکارو کردم گفت امید جان اگه زحمتی نیست یکم کیر منو خیسش کن
و کیرشو کشید بیرون و منتظر من شد تا براش لیس بزنم و منم هم یکم کیر اونو با آب دهنم خیس کردم و یکم ساک زدم و یه لیسی هم به کس روشنک زدم و دوباره نشستم
و اونا به کارشون ادامه دادن و یه کم که گذشت احمد نشست رو صندلی و رو روشنک هم رفت پشت به اون نشست رو کیرش ولی بی حرکت
روشنک به سینه هاش اشاره کرد و گفت امید یکم سینه هامو میمالی و منم رفتم و درست و حسابی سینه هاشو خوردم و مالیدم
در این حین بود که احمد روشنک رو بلند کرد و دولا کرد و شروع کرد محکم تلمبه زدن تو کس اون و آبش اومد
روشنک بهم گفت دراز میکشی بشینم رو صورتت؟
منم گفتم چی؟
و احمد اضافه کرد دراز بکش دیگه
منم دراز کشیدم و روشنک نشست رو صورت من به طوریکه سوراخ کونش و کسش روی دهن من بود و آب کیر احمد یواش یواش داشت ازش خارج میشد
مخلوط آب کیر احمد و آب کس روشنک یه طعم خاص و عجیبی داشت که بهم لذت میداد و من هم با میک زدن تمام اون آبها رو خارج کردم و خوردم
روشنک بعدش رفت و من به احمد گفتم دیگه برای خونه رفتن دیره من همینجا میمونم
     
  ویرایش شده توسط: omidk1974   
مرد

 
خاطرات سکس های من از بچگی تا حالا - ژانر بایسکچوال

رفتم یه دوش گرفتم و شورت جدیدمو پوشیدمو اومدم پیش احمد
احمد اشاره کرد چه شورت خوب و قشنگ و سکسی خریدی
منم یه چرخی زدم و گفتم برای تو خریدمش که ازم لذت ببری
بعد شروع کردم در مورد قاسم ازش پرسیدن
قاسم تو سکس چجوریه اصلا اهلش هست یا نه فقط سرش به کار خودشه
احمد گفت تا اونجایی که من میدونم خیلی حشریه ولی خودشو نگه میداره و بروز نمیده
گفتم چطور؟
گفت دیدم سکسشو
گفتم کیو کرده؟
گفت مامانم رو که یادته بهت گفته بودم خیلی راحت و باز میگرده و اهل پوشش نیست؟
گفتم آره چطور مگه مامانتو کرده؟
گفت آره حالا داستانش مفصله و بعدا برات میگم
گفتم راستی نکنه فردا بخاد منو بکنه
گفت نترس بخواب
و خوابیدیم
من کلا خیلی خوشخوابم و زیاد میخوابم و اگه کسی بیدارم نکنه تا ظهر میخوابم
فردا که قاسم اومده بود من خواب بودم و اون اومده بود و مشغول تمیزکاری شده بود و منم که با یه شورت لامبادا خوابیده بودم رو دیده بود
از سر و صدای زیاد از خواب بیدار شدم و قاسم رو دیدم که مشغوله نظافته
داد زدم احمد چرا منو زودتر بیدار نکردی که قاسم گفت رفته نون بگیره
بهش گفتم ببخشید آقا قاسم ها من اینجوری هستم ، این احمد بیشعور باید منو زودتر بیدار میکرد تا لباس بپوشم
گفت عیبی نداره آقا راحت باشین من ناراحت نمیشم راستی باید بهتون بگم اندام و بدن قشنگی دارین منم تشکر کردم و رفتم دستشویی
برگشتم پرسیدم آقا قاسم متاهلی
گفت بله آقا
گفتم چند تا بچه داری
گفت هفت تا و باید از صبح تا شب کار کنم تا بتونم از پس زندگی بربیام
گفتم اونموقع که بچه درست میکردی باید فکر الان رو میکردی خوب خانومت قرص میخورد یا تو از کاندوم استفاده میکردی
گفت نمیشه آقا خانومم میگه گناه داره
گفتم ای بابا چه گناهی داره ، آدم باید بتونه از پسشون بر بیاد یا نه؟
گفتم من بدنم بهتره یا زنت؟
گفت شما هم مثل زنم سفید و بیمو هستین،خیلی خوبین شما
البته الان تو این سن و سال شما از اون هم بهترین ، اون که جوون بود خیلی خوب بود
گفتم بدنش مو نداره؟
گفت اصلا آقا ، بعضی جاهاش هم که داره با انگشتاش یا موچین میکنه؟ و به وسط پاش اشاره کرد
گفتم کندن درد داره خوب چرا نمیزنه؟
گفت: میگه گناه داره و چون از بچگی کنده الان براش عادت شده
گفتم به حق چیزای نشنیده
گفتم روی تو تعصب داره و اگه بفهمه با کس دیگه ای هستی ناراحت میشه؟
گفت آره فکر کنم ولی رو حرف من حرف نمیزنه و خیلی حرف گوش کن و ساکته
گفتم تو کارهات کمکت نمیکنه
گفت چرا بعضی وقتا با خودم میبرمش سر کار
گفتم مثلا خونه احمدینا تو مشهد میبردیش
گفت آره خونه اونا بزرگ بود و بعضی موقعها که کار زیاد بود میبردمش
گفتم مامان احمد رو دیده بودی
گفت آره خیلی خانوم خوبی بود همیشه به ماها رسیدگی میکرد
گفتم شنیدم خیلی تو لباس پوشیدن رعایت نمیکرد
گفت بله آقا همینطوره
گفتم لخت کامل دیده بودیش
گفت آره آقا یکی دوبار تو حموم
گفتم تو توی حموم اونا چیکار میکردی؟
گفت زنم میرفت کمکش کنه که حموم کنه و موهاشو با تیغ بزنه منم بعضی وقتها صدا میکرد براش شربت و آب ببرم
گفتم موهای کجاشو؟ و به وسط پاهام اشاره کردم و گفتم اینجاها رو
گفت بله آقا
گفتم خانومت ناراحت نمیشد
گفت نه آقا گفتم که کم حرف و صبور و حرف گوشکنه
گفتم منم همیشه با تراشیدن موهای اونجاهام مشکل دارم تو میتونی کمکم کنی
گفت بله آقا
در همین حین بود که احمد در رو باز کرد و اومد تو
بعد از صبحونه من رفتم حموم و همش تو این فکر بودم یه جوری قاسم رو بکشونم تو حموم و بالاخره دل رو به دریا زدم و صداش کردم
اومد در حموم و گفت بله آقا
گفتم بیا تو یه کمکی به من بکن
من شورت پام بود و نشستم رو یه چهار پایه و تیغ رو دادم دستش و گفتم موهای همه جامو زدم فقط مونده پشتم
و پشت به اون نشستم و اون مشغول تراشیدن موهای پشتم شد
گفت آقا شما که مویی ندارین
گفتم چرا خیلی ریزه و تعدادش کم تو همه جارو بزن قراره سکس دارم نباید رو بدنم مو باشه
اونم از بالا شروع کرد به تراشیدن و کم کمک به کمرم رسید
شورتم رو یکم دادم پایین و یکم باسنم رو از رو چهار پایه بلند کردم
همینجور که من شورتمو میدادم پایین اونم میرفت و پایین ها رو شیو میکرد
گفتم عیبی نداره شورتمو در بیارم
گفت نه آقا راحت باشین
منم شورتمو درآوردم و ایستادم تا اون بتونه باسنمو شیو کنه
گفتم همه جاشو قاسم بزن ها چیزی جا نمونه
دوستم خیلی از مو بدش میاد
اینو که گفتم با دستش یکی از لمبرای کونمو باز کرد تا بتونه وسط کونم رو هم شیو کنه
منم که دیدم اینطوری کرد با دو دستم لمبرای کونمو از هم باز کردم تا بتونه کارشو بکنه ،کارش که تموم شد برگشتم دیدم داره لباساشو در میاره
گفتم چیکار میکنی
گفتم خیلی گرمه آقا
و لباساشو غیر از شورتش در آورد
کیرش نمیه راست بود و معلوم بود علاوه بر گرمای حموم گرمای شهوت هم بهش غالب شده
بهش گفتم قاسم صابون بزن و بشور بدنمو بعد ببین مویی جا نمونده که
اونم همه جامو صابون زد و شست و دوباره شیو کرد
کارش که تموم شد ازش تشکر کردم و رفتم بیرون تا اون هم یه دوش مختصر بگیره
احمد بیرون منتظرم بود و تا منو دید گفت حالا دیگه برای قاسم دلبری میکنی؟
منم یه لبخند زدم و اون نشست کیرشو در آورد و گفت بیا
منم که حسابی حشری شده بودم افتادم به جون کیرش و شروع کردم به ساک زدن در حین ساک زدن احمد یواش یواش تمام لباساشو در آورد
احمد و من تقریبا هم قد و هم وزن بودیم ولی احمد خیلی پر مو و هیکلش مردونه تر بود
من مشغول ساک زدن کیر احمد بودم و کیرش تقریبا داشت راست میشد که قاسم از حموم اومد بیرون و من زیر چشمی بهش نگاه کردم و به احمد گفتم هر کاری میکنی بکن فقط من با قاسم سکس نمیکنم ها
اونم با اشاره سر اوکی داد
احمد به قاسم گفت تو یخچال مشروب هست بردار بیار بخوریم و اونم آورد و من و احمد خوردیم حسابی مست شدیم
بهش گفت قاسم میبینی چه دوست خوبی دارم
قاسم گفت بله آقا
گفت یه کونیه حسابیه اونقدر باید بکنیش که از حال بره
گفت بله آقا
احمد منو برگردوند و گفت دستامو بزارم رو زانوهام و کیر کلفتشو گذاشت رو سوراخم و یکم فشار داد و من دردم گرفت
گفت قاسم بیا کمک کن به امید و اون اومد گفت چیکار کنم آقا
گفت کونشو باز کن تا کیرم راحت بره توش
اونم اطاعت کرد و احمد مشغول گاییدم من شد
من هم که بعد از چند سال داشتم گاییده میشدم فقط به دادن فکر میکردم و هر چی احمد میگفت گوش میکردم
احمد گفت قاسم ببین چجوری دارم میکنمش ، تو هم زنت رو اینجوری میکنی؟
گفت نه آقا اجازه نمیده میگه گناه داره
احمد گفت مامان منو چی از این هم بدتر گاییدیش
قاسم سرشو انداخت پایین و گفت بله آقا
احمد که مست شده بود مرتب در مورد زن قاسم و مامانش صحبت میکرد و منو میگایید و مرتب حشری تر میشد
گفت یه روز باید زنتو بیاری اینجا تا کمکمون کنه مثلا همین کاری که امروز تو برای امید کردی رو اون باید بکنه و اگه کیرم خشک شد باید برام خیسش کنه
قاسم هم گفت بله آقا
و همزمان با این حرفش کیرشو از تو کونم کشید بیرون و آورد جلوی دهنم و گفت ببین اینجوری
و من براش ساک زدم
اگه هم زنت نیومد دخترت رو باید بیاری
قاسم گفت بله آقا
در حالی که من دراز کشیده بودم و پاهامو داده بودم بالا و احمد داشت تلبمه میزد احمد کیرشو کشید بیرون و آب کیرش با فشار زد بیرون و ریخت روی سینه و صورت من
احمد بعد از این سکس طولانی و محکم دیگه حالی برای ایستادن نداشت و و رفت ولو شد روی تخت و من رفتم حموم و قاسم به کاراش ادامه داد
     
  
مرد

 
خاطرات سکس های من از بچگی تا حالا - ژانر بایسکچوال

چند وقت گذشت و یه روز احمد بهم گفت که مادرش و پدرش و خواهرش میخان بیان تهران برای دیدنش و منم که مشتاق دیدن خانواده احمد بودم خوشحال شدم
روز قبل از اومدنشون من و احمد رفتیم یکم میوه و شیرینی خریدیم اونا هم شب راه افتاده بودن و نزدیکای ظهر قرار بود برسن . روز 5 شنبه بود و دانشگاه تعطیل و من هم از صبح رفتم خونه احمد اینا
دم ظهر خانواده احمد رسیدن ، پدرش یه مرد میانسال و جا افتاده با موهای جو گندمی بود و مادرش یه خانم خیلی خوش اندام و با کلاس بود و خواهرش هم که از احمد سه سال بزرگتر بود مثل مادرش خوش قد و بالا و زیبا
بعد از احوالپرسی و تعارفات معمول پدرش شلوار و پیرهنشو درآورد و یه گرمکن و تی شرت پوشید و مادرش ماتنوشو درآورد و زیر مانتوش یه تاپ زرد رنگ و جذب بود و شلوارش هم در آورد و یه دامن بلند و چاکدار نسبتا جذب و مشکی پوشید
و خواهرش هم همینطور مانتوشو در آورد و زیرش یه تاپ قرمز بود و با همون شلوار جین و جالب اینکه همه این لباس درآوردنها و پوشیدنها همونجا جلوی ما انجام شد و من زیر چشمی نیگاشون میکردم . وقتی مامانش شلوارشو دراورد پاهاش رو دیدم که خیلی خوشفرم بود و یه شورت سیاه پاش بود
مامانش وقتی راه میرفت پاهاش تا بالای زانو از چاک دامن میافتاد بیرون و صحنه زیبایی می آفرید و از بالا هم چاک سینه های نسبتا بزرگش معلوم بود و معلوم بود یه سوتین مشکی پوشیده
خواهرش هم که اصلا سوتین نبسته بود و از بالا چاک سینه هاش که به بزرگی سینه های مادرش بود معلوم بود و اگه یکم دقت میکردی نوک سینه هاش هم معلوم بود و از پایین هم تقریبا نافش بیرون بود و از عقب هم یه باریکه از کش شورتش معلوم بود و یکم هم از چاک باسنش به زحمت دیده میشد
باسن هر دو شون هم نسبتا بزرگ بود و خوشفرم
یکم که نشستن و یه نفسی تازه کردن مامان احمد گفت خوب همه پاشین تا این خونه رو از این وضعیت دربیاریم که این دو تا حسابی بهم زدنش و به ما اشاره کرد و باباش گفت خوب به قاسم میگیم بیاد
مادرش گفت نه بابا خونه تمیزه فقط نامرتبه و خودمون باید سر و سامان بدیم
یه دو سه ساعتی کار کردیم و بعد قرار شد همه بخوابیم و بعدش ببینیم چی میشه و همه یه گوشه ای خوابیدن
من سریع رفتم یه گوشه ای رو انتخاب کردم که به همه جا مشرف باشه و بتونم همه رو ببینم
همه توی همون اتاق پذیرایی دراز کشیدن و مامان و خواهر احمد کنار هم دراز کشیدن و یه ملافه هم انداختن روی خودشون
من و احمد هم کنار هم بودیم و باباش هم اون یکی سمت اتاق دراز کشید
بعد از یه چند دقیقه ای همه به خواب رفتن ولی من بیدار بودم و منتظر شکار لحظه ها
مامان احمد طاقباز دراز کشیده بود و یه پاشو جمع کرده بود و عمود بر زمین گذاشته بود و دامنش تا زانوش رفته بود بالا، من خدا خدا میکردم که دامنش بیفته و من بتونم یه دل سیر رونشو ببینم ولی این اتفاق نیفتاد
خواهر احمد پشتش به مامانش بود و باباش هم خرو پف خفیفی میکرد
با خودم گفتم دل رو به دریا بزنم برم خودم دامنشو از روی زانوش بندازم پایین و اینکار رو کردم و برگشتم و مشغول تماشای نعمتهای خدا شدم
چون اتاق کوچیک بود ماها نزدیک به هم خوابیده بودیم و فاصله من با پاهای زیبای مامان احمد تقریبا یه متر بود و به وضوح میتونستم زیبایی و لطافت اون پاها رو حس کنم
یکم که تکون خورد دامنش بیشتر رفت بالا و شورت مشکیش تقریبا دیده میشد دو رو بر لای پاهاش خیلی سفید و یک دست بود و معلوم بود خیلی به اون نقاطش رسیدگی میکنه
یکی دوبار خواستم خر بشم و دست بزنم به پاهاش ولی جرات نکردم
دو ساعتی خوابیدن و پاشدن و عصر شده بود
احمد گفت خوب حالا چیکار کنیم اگه دوست دارین یه بازی بکنیم
همه قبول کردن یکی گفت پانتومیم و یکی گفت اسم فامیل و احمد گفت بطری بازی و من پرسیدم من بلد نیستم
مامان احمد گفت راحته زود یاد میگیری و همین خوبه و احمد رفت یه بطری نوشابه آورد و به من توضیح داد که همه به صورت دایره میشینیم و بطری رو میچرخونیم ، سر بطری به سمت هر کی افتاد باید یه لباسشو در بیاره
احمد بطری رو چرخوند ، بطری چرخید و چرخید و چرخید و سرش به طرف خود احمد وایستاد و احمد هم سریع یه جورابشو درآورد، نامرد چون میدونست بازی چجوریه رفته بود و جوراب پوشیده بود
دوباره چرخوند و این دفعه بین من و خواهرش ایستاد و یکی میگفت روبه منه و یکی میگفت رو به خواهرشه بالا خره به اجماع رسیدیم که رو به خواهرشه و اون شلوارشو درآورد و دو زانو نشست
با دیدن پاهای خواهر احمد آب دهنمو قورت دادمو و نفسم رو حبس کردم ، تا حالا پاهایی به این زیبایی و خوشفرمی و بدون مو ندیده بودم
ایندفعه نوبت احمد شد دوباره و اون جوراب دیگشو درآورد
بعدی باباش بود که شلوارشو در آورد
بعدی به من افتاد و من تی شرتمو در آوردم و مامان احمد گفت به به چه تن و بدن تمیزی داری امید جان و من تشکر کردم
بعدی دوباره احمد شد و شلوارشو درآورد و من گفتم تا تو باش زرنگی نکنی
این دفعه سر بطری به سمت مامان احمد افتاد و اونم تاپشو درآورد و صرف نظر از یه کم شکم مختصر، بی عیب و نقص بود . هی خدا خدا میکردم بیفته سمت خواهرش و او تاپشو دربیاره من سینه هاشو ببینم
اتفاقا به اون افتاد و یکم فکر کرد که تاپشو در بیاره یا شورتشو که شورتشو درآورد ولی یه جوری در آورد و نشست که کسش معلوم نبود
بعد بابای احمد تیشرتشو و خود احمد هم تی شرتشو در آورد
حالا من با شلوار و شورت نشسته بودم مامان احمد با سوتین و دامن و شورت و احمد و باباش با شورت و خواهر احمد با یه تاپ
ایندفعه نوبت من شد و پاشدم شلوارمو در آوردم و همون شورت لامبادا پام بود و همه هورا کشیدن برام و مامان احمد دستی به پام کشید و گفت رو به احمد گفت این دختره یا پسر؟
دو دفعه بعدی هر دو افتاد به مامان احمد و اونم سوتین و دامنشو در آورد و با یه شورت نشست
سینه های بی نظیر مامانش واقعا دیدنی بود
دو نوبت بعدی به بابای احمد و خودش افتاد و هردو با کیرای آویزون چهار زانو نشستن
من پرسیدم اگه همه لخت بشن تکلیف چیه بازی تمومه
خواهر گفت نه اونوقت هر کاری بقیه گفتن بازنده باید بکنه
نوبت بعدی خواهر احمد بود که دیگه ناچار شد تاپشو در بیاره و اون سینه های بلورین رو از قفس آزاد کنه و ایندفعه دیگه چهار زانو نشست و اون کس بسیار زیباش نمایان شد از شیو کردنش دو سه روزی میگذشت و نوک موها زده بود بیرون
نوبت بعدی مامانش بود که اونم شورتشو درآورد و چهارزانو نشست و کس زیبای اونم پیدا شد مامان احمد معلوم بود تازه شیو کرده چون اصلا کسش مویی نداشت
حالا فقط من با شورت بودم و حسابی راست کرده بودم و ایندفعه دیگه نوبت من شد و شورتمو در آوردم
دوباره همه هورایی کشیدن و گفتن به به اینو ببین
حالا همه مون لخت مادرزاد بودیم
دوباره چرخوندن و دوباره افتاد به من
همه مشورت کردن که چه فرمانی به من بدن و سپردن به مامان احمد
و اون با تحکم گفت حالا باید 2 دقیقه پاهامو بلیسی و من شروع کردم به لیسیدن پاهای زیبای اون و از کف پا و انگشتای لاک زده اش شروع کردم و یواش یواش رفتم به سمت رونش و تموم شد
نوبت بعدی احمد بود که بازم مامانش حکم کرد که اون هم پاهاشو بلیسه
نوبت بعدی خواهر احمد بود که فرمان رو سپردن به من و من با خجالت گفتم میخام ازش لب بگیرم و کلی لب و دهنشو خوردم
نوبت بعد بابای احمد بود که خواهر احمد حکم کرد که سینه های مامانشو بخوره
نوبت بعدی دوباره من شدم و حکم بابای احمد بر این شد که برای احمد اونقدر ساک بزنم تا کیرش راست بشه و منم اطاعت کردم
نوبت بعدی مامان احمد شد و احمد حکم به ساک زدن کیر باباش داد و مامانش اونقدر براش ساک زد که اونم راست کرد
نوبت بعدی خواهر احمد بود که مامانش گفت امید که گناه نکرده تو هم برای اون ساک بزن و خواهر احمد مثل یه جنده واقعی برام ساک زد
نوبت بعدی مامان احمد بود که من خواستم سوراخ کونشو بلیسم و اون دولا شد و سوراخ صورتی رنگ و زیباشو من براش لیسیدم
اون بازی با همین لیسیدن ها و خوردنها به پایان رسید ولی من هنوز شوکه بودم که مگه میشه اینجوری؟
     
  
مرد

 
omidk1974
مرسی که می نویسی. ادامه بده
     
  
صفحه  صفحه 69 از 85:  « پیشین  1  ...  68  69  70  ...  84  85  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Gay Stories - داستان های سکسی مربوط به همجنسگرایان مرد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA