انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 2 از 36:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  33  34  35  36  پسین »

زن نامرئی


مرد

 
زن نامرئی 11

نیمه دوم شروع شد .نمی دونستم باید چیکار کنم . اصلا گیج شده بودم . تا دقیقه هشتاد هم دیدم که بازی صفر صفره .. حس می کردم که بازیکنا توی زمین دارن راه میرن . داشتم رنج می کشیدم . آخه اینا چرا زیر بار این زور رفتن . الان که بازی با بحرین نیست که اگه ببریم و جواز رفتن به جام جهانی رو بگیریم مردم بریزن تو خیابونا و مثلا شلوغ بشه .. خدایا اینا واقعا کوس خلی ما رو شناختن و دارن با غرور ملی ما بازی می کنن . اینا اصلا ایرانی نیستن . من جای این بازیکنا بودم کاری می کردم که ببریم و به تمام اما و اگر ها خاتمه بدم . دقیقه 81 شد . یکی از بازیکنان ایران جلوی دروازه یه توپی رو به طرف اوت شوت کرد . دفاع قطرپاشو گذاشت جلو توپ. توپ به پاش کمونه کرد .. گل ..گل ..گل ..ایران 1 قطر صفر ..یعنی این بازیکن ایرانی واقعا می خواسته گل بزنه یا این که این قطری کوس خل پاشو گذاشته جلو توپ و شانسی گل خوردن . یعنی میشه من اشتباه کرده باشم و اینا خودشون دارن جوانمردانه بازی می کنن و اون آخونداو حزب الهی هایی که اون بالان و رئیس فدراسیون بی خاصیت دستور مساوی ندادن ؟/؟ اگه این جوره و اشتباه کردم از خودم معذرت می خوام .. دقیقه 85 .. نه خدای من .. دفاع داره همین جور دریبل می خوره . اینا دیگه کین .. گل .. گل .. ایران 1 قطر 1 ..تف به این شانس . حدسم درست بود . اینا نمی خوان بازی رو ببرن . با هم پاسکاری می کنن قشنگ تا پشت هیجده و شش قدم حریف میان و توپو می زنن هوا .. اگه این نادیاست که می دونه چیکار کنه . بازیکنای ایران یه توپو از کنار دروازه قطر زدن اوت . دروازه بان توپو کاشت تا بفرسته وسط زمین تا بیاد توپو شوت کنه یه سکندری بهش زدم با مخ خورد زمین وبه پشت در وازه بان یه شوت آروم کردم و توپ گل شد . یکصد هزار تماشاچی استادیومو گذاشته بودن رو سرشون و غوغایی بود . نگرانی در چهره ایران فروشان و عرب پرستان موج می زد . رئیس فدراسیون فوتبال زرد کرده بود . مسئولین از ناراحتی نمی دونستن چیکار کنند . دوست داشتم خودمو برسونم به وی آی پی و از یه سوراخی برم شکست اون کثافتا رو ببینم گفتم نباید مثل جنگ احد میدانو خالی کنم که سپاه کفر پیروز بشه . باشه بعد از بازی .. وای فوروارد قطر تو خط هیجده توپو گرفت . با این که پنج تا دفاع دور و برش بودن ولی یکی لگدی بهش زد که داور در جا پنالتی گرفت . سید مهدی رحمتی تو دروازه وایساد . شق القمر عین بازیکنای بوکس داشت رقص پا می کرد می دونستم که نمیخواد توپو بگیره . خیلی بد می شد اگه در دقیقه 90 گل می خوردیم و دو دو می شدیم . گرفتن پنالتی کار من نبود . رفتم جلوپنالتی زن .. یه لحظه دیدم داور اومد تو مسیر من و با این که منو نمی دید ترس برم داشته بود . فکر کردم چشاش تو چشای منه .. گیج شده بودم . می خواستم توپو از جلوی پای بازیکن شوت کنم بازم ضایع بود باید ماهرانه این کارو انجام می دادم . رفتم تو دروازه و یه طرف سید مهدی رحمتی وایسادم . توپ اومد درست تو مسیر من رفتم شیرجه برم ضرب توپ زیاد بود یکی ازناخنام شکست و توپ همچین خورد به کله ام و دوتایی مون رفتیم تو دروازه و یه آخی گفتم که سید مهدی رحمتی و اون پنالتی زنه و داور گیج شدن که صدا از کجاست . سرم گیج می رفت . بازی 2-2 شده بود بازیکنا داشتن می ریختن توپو از تو دروازه در بیارن من نا نداشتم پاشم . یه لحظه به عقلم رسید که توپو پرت کنم وسطشون . شانس آوردم که حالیشون نشد . داور سه دقیقه وقت تلف شده گرفت . من تا خودمو برسونم به دروازه قطر یه دو دقیقه ای کشید . ناامید شده بودم . هرچی پیرهن مدافعان قطر رو می کشیدم تا این ایرونی های خودمون برن گل بزنن اونا می خواستن بازی مساوی شه و مسئولین راضی باشن . دیگه باید سوت پایان بازی زده می شد . داشت گریه ام می گرفت . حالا داداش یه میلیون خودشو می بازه و منم همین طور . بهم اعتماد نمی کنه . ولی خب اون وقت ازم میخواد که برم تو بغلش و هر کاری دوست داره باهام انجام بده . اگه یه گل دیگه می زدیم و بازی رو می بردیم هم من هم نویان یک میلیارد به جیب می زدیم . چه حالی می داد . تو همین فکرا بودم که دیدم فوروارد ایرانی در یه موقعیت مناسب توپ افتاد زیر پاش و من ناشی که خوب به پاش دقت کردم دیدم اونو نشونه گرفته هیچ مدافعی هم جلوش نبود . مدافعین قطر ترسیده بودن که اگه بپرن جلو توپ یه حکایتی مثل گل اول پیش میاد . دروازه بان داخل دروازه بود . خدایا کمکم کن . گل دوم رو به دروازه خالی زده بودم . یه لحظه قبل از این که فوروارد شوت کنه طرف اوت من توپو از زیر پاش به سمت چپ دروازه شوت کردم .. گل .. گل .. گل .. خوار مسئولین فدراسیون و تصمیم گیرندگان گاییده شد .. تا دسته رفت تو اونجاشون .. بازهم استادیوم منفجر شد .. صدای اعتراض از وی آی پی بلند شد .. هم کله خرای ایرانی ناراحت بودند هم کله خرای قطری .. .داور سوت پایانو زد نذاشت که توپ بیاد وسط زمین .. این جوری خوار مادرشونو گاییدم . عجب دقیقه ای گل زدم .. سریع رفتم به میان تماشا چیان . از زیر دست مامور در رفتم و خواستم چهره پریشان مسئولین و از ما بهترانو ببینم .. -حالا چی می شه .. قطری ها عین گاو ال ..ال .. می کردند . ایرانی های کله گنده دودستی می زدند تو سرشون .. -وایییییی ما اصلا مراقبت های ایمنی رو در حد گسترده رعایت نکردیم -نگران نباش قربان تیم که به جام جهانی نرفته .. -این پولایی رو که از قطری ها گرفتیم تا اونا رو نبریم چی میشه ؟/؟ -تو سهمیه باشگاهها ی ما در آسیا رو بگو .. جواب بن همام رو چی بدیم کجا بدیم .. رفتم یه گوشه قایم شدم با صدای کلفت گفتم تو حموم .. اون دو تا الاغ ایرانی دوتایی با هم کل کل می کردند . باید زننده گل سوم رو تنبیهش کنیم . بندازیم سیاهچال که بر خلاف امنیت ملی و منافع اقتصادی کشور کار کرده .. تماشاچیا اون بازیکن رو رو دست بلند کرده و واسش هورا می کشیدند . من کیف می کردم . توطئه های این کثافت های وطن فروش رو که نمی تونن شادی ملت رو ببینن خنثی کرده بودم . به خاطر این پیروزی حتما رئیس فدراسیون باید استعفا بده . قطری که در کشور خودش چهار تا از کره جنوبی می خوره بیاد و به خیال خام خودش بخواد از ما مساوی بگیره ؟/؟ اشک خایه مال ها رو در آورده بودم . اونا باید یا استعفا می دادن یا خود کشی می کردند .. یواش یواش از استادیوم اومدم بیرون . نویان از خوشحالی نمی دونست چیکار کنه ولی یه حسرتو تو نگاش می خوندم . شاید آرزو می کرد که می باخت و ازم می خواست که باهام سکس داشته باشه . بابا مامان که از خوشحالی تو پوست نمی گنجیدند . نسترن هم اومد یه سری بهمون زد و رفت . شب از نیمه گذشته بود و من و نویان تو اتاق خودش تنها شدیم . یه بار دیگه افتادم روش و لباشو بوسیدم . ولش نمی کردم . کنه شده بودم . -نویان من الان باید یه چیزی ازت بخوام -چی میخوای نادیا .. -اولا باید قول بدی که صادق باشی و دروغ نگی . من نویان بی ریا رو دوست دارم . شاید می خوام تو رو محک بزنم . شاید یه نیرویی دارم که از احساس درونت با خبرم . هر چی تو دلته به من بگو . قول میدم در بدترین شرایط به خودم مسلط باشم و ازت دلخور نشم . -بگو خواسته ات چیه نادیا -خواسته من اینه که تو خواسته ای رو که در صورت نبردن ایران ازم داشتی به من بگی . صاف و صادقانه . رک و پوست کنده .. مرد مردونه .. .. نگام کرد و منم خیره تو چشاش زل زدم دستاشو دور کمرم حلقه زد و منم همین کارو انجام دادم . لبامو بوسید و با مکیدنهای اون منم لباشو می مکیدم .. صورتای داغمون به هم چسبیده بود -هنوزم میخوای بدونی خواسته ام چیه ؟/؟ -تو که خودت خوب می دونی که متوجه خواسته ات شدم . می خوام تو رو به این خواسته ات برسونم تا لذت و خوشی این روز برای من و تو به نهایتش برسه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی .
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 12

دستاشو دور کمرم حلقه زد و وقتی که متوجه شد خوشم میاد به زیر بلوزم تجاوز کرد .. تماس دستاش با پشتم یه لذت خاصی رو تو تنم به وجود آورده بود که دوست داشتم همونجا درازم کنه . نگاه نویان و نگاه من در یه برخورد عاشقانه و هوس انگیز راز هایی داشت که دیگه نمی شد بهش گفت راز . -ببینم نادیا تو ازکجا فهمیدی که می خوامت . -خب ما اینیم دیگه . از همونجایی که فهمیدم ایران قطرو شکست میده و دوتایی مون یه میلیارد زدیم به جیب . -باور کن نادیا حتی حاضر بودم شکست بخورم ولی تو رو داشته باشم .-کدوم لذتش بیشتره با پیروزی منو در آغوشت داشته باشی یا با شکست ؟/؟ -خب معلومه که این جوری لذتش بیشتره ولی در هر دو صورت داشتن تو واسم بزرگترین پیروزیه که من باهاش حال می کنم . این واسم یه رویا بوده که همیشه تو رو داشته باشم -داشته باشم و چی ؟/؟ -اونو تا چند دقیقه دیگه متوجه میشی -همین حالاشم متوجه ام -نادیا اگه چیزی هست که بهم نگفتی بگو .. -می تونی کامپیوترتو روشن کنی -نمی دونم نادیا تو به این لپ تاب ما گیر دادی و ول کنم نیستی .. -ببینم خودم برم اونجایی که می خوام برم یا با گفته های من میری . -نمی دونم تو چیکار میخوای بکنی .. سریع رفتم رو تصویر و فیلم سکس خودم -داداش این چیه . این کیه .. .. صورتش سرخ شد و از خجالت سرشو انداخت پایین -اووووههههه قربون داداش محجوب خودم برم . اون وقتی که باید حیا می کردی نکردی حالا واسه ما ادای پسرای خجالتی رو در میاری ؟/؟ -نادیا تو از کجا متوجه شدی ؟/؟ من که ورود اولیه رو کد گذاری کرده بودم . -تو به اونش کاری نداشته باش . به من میگن نادیا هفت خط . تو که خودت میدونی من مخ کامپیوترم . ببینم داداش این تصویر تو رو به رویا نبرد ؟/؟ حالتو نگرفت ؟/؟ -چرا همش تو خماری بودم .-ولی تو که بهترین دخترا و حتی زنا رو می تونستی در اختیارت داشته باشی . - تو دنیا عطر زیاده .. گل های خوشبو هم زیادن و سلیقه ها مختلفه . و اما برای من زیبا ترین و خوشبو ترین گلها گل نادیاست . نادیای خوشگل و خوش عطر من . منو ببخش نادیا . این عشق و هوس جوونیه دیگه -داداش یه عشقیه که همیشه باید موندگار باشه -منو بخشیدی نادیا ؟/؟ -به یه شرط می بخشمت .. این که زودتر بغلم کنی و منو ببوسی و بعدش دیگه تعارفو بذاریم کنار و به خاطر این میلیاردر شدنمون جشن بگیریم . ولی خوب حالشونو گرفتیم داداش . این قدر به خودشون اطمینان داشتند که شرکت های شرط بندی حاضر بودند یک به هزار رو برد ایران پول بدن . داداش طوری حشری شده و عجله داشت که بلوزو از سرم در آورد . سرمو گذاشتم رو سینه های لختش و اونم دستشو به پشت سوتینم رسوند و اونو درش آورد . سینه های من و اون بهم چسبیده بود . دچار یه هیجان خاصی شده بودم . اون حس برادر خواهری جاشو به یه حس معشوقگی داده بود . شورت من و داداش هم انگاری به یه اندازه بود و قدمون هم انگار مساوی شده بود . کوس من به کیرش از داخل شورت چسبیده بود و اون با حرکت شورت و کیرش کوسمو لحظه به لحظه خیس تر و تشنه تر می کرد . .-نادیااااا نادیااااااا دارم دیوونه میشم . باورم نمیشه که تو این جا جلوم وایساده باشی و داری آتیشم می زنی . .فیلم سکسی حموم من داشت پخش می شد . -داداش کدومش بهتره .. -معلومه چیز زنده و طبیعی ولی اونم واسه خودش یه حالی داشت . همین حالا که می بینمش به هیجان میام .. فقط ازم نخواه که پاکش کنم . اون همیشه واسم یه نشاط خاصی رو به دنبال داره .. -داداش هرکاری دوست داری بکن فقط حواست باشه که این فیلم دست غریبه ها نیفته . -تو فقط مال منی نادیا . مال من . -اگه بخوای بازم میرم تو حموم و این بار روبروت وای می ایستم تا به هیجان بیای و به اون چیزی که می خوای برسی . -چطوره ؟/؟ -باشه ولی فیلمه رو پاک نمی کنم . -داداش داداش واقعا که خیلی کوس خلی .. حالا بیا بیا دیگه من صبر و قرار ندارم . منتظر هیجانم . هیجان بیشتر . عطش بیشتر . لرزش بیشتر . حس بیشتر و بهتر .نویان شورتمو کشید پایین و دهنشو گذاشت رو کوسم . مثل به خاک افتاده ها جلوم زانو زده بود و با گردنی کج در حال لیسیدن کوسم بود . -داداش هوووووففففف داره می سوزه .. شورتشو بدون این که از پاش در بیاره کشید پایین و یه دستشو گذاشته بود رو کیرش . برای دومین بار بود که نگام به کیرش می افتاد . یه کیر درست و درشت . دلم می خواست زودتر لمسش کنم . کمرم سست شده بود و داشتم خم می شدم . با این حال دوست داشتم نویانو بیشتر به هیجان بیارم و میدونداری کنم . تا واقعا حس کنه خواهرش این ارزشو داشته که تا حالا واسش صبر کرده و اشتیاق نشون داده .. ازش فاصله گرفتم و با یه حرکات وسوسه انگیز مدل استریپ تیز هیجانشو زیاد کردم . -داداش نگاه کن خوشت میاد ؟/؟ همونیه که توحموم بود . دستمو میذاشتم لای کوسم و زبونمو در میاوردم و با اشاره انگشت بهش می گفتم بیاااا بیااااا اونم دستشو گذاشته بود رو کیرش و در حالی که با حسرت به کوسم نگاه می کرد با کیرش بازی می کرد . کونمو طرفش قمبل کرده و با یه حرکاتی دورانی بازم دستمو میذاشتم لای کوسم -آخخخخخ نویاااااان می دونی چی کم داره ؟/؟ فقط کیر تو رو . .. نویان دیگه از مرحله گرما و داغی و برشته شدن گذشته بود . اونو سرخ سرخش کرده بودم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 13

نویان دیگه نمی تونست جلوخودشو بگیره . منم منتظر لحظه ای بودم که اون به طرفم بدوه ومنو تو بغل خودش بگیره . اون این کارو انجام داد و بازم یه کیر داغ دیگه به کوس داغم چسبید . این بار حس کردم که آب کیر رو حتما باید با کوسم جذب کنم . دو روز به پریودم مونده بود و می دونستم این روزایی نیست که بار دارشم تازه مهم هم نبود . من دیگه نمی تونستم آب کیر نویانو حروم کنم . بغلم زد و دوتایی رو زمین ولو شدیم . کیر نویان رو کوسم غل می خورد . خودمو کمی بلند کرده روش نشستم . کیرشو گرفته با کوسم میزونش کرده روش قرار گرفتم . -جووووون داداش داداش .. لباشو می بوسیدم . خودمو روش خم کرده سینه هامو رو سینه هاش غل می دادم . -چیکار می کنی آتیشپاره . -آتیشپاره کارش آتیش زدنه داداش -پس بزن بزن نادیا . با نیرویی فوق العاده خودمو می کوبیدم به کیر داداش یه دستمو هم گذاشته بودم زیر بیضه هاش . اونم کف دستشو گذاشته بود رو سینه هام و باهاشون ور می رفت . اون فشاری که به بیضه هاش می آورد م طوری بیحالش کرده بود که فریاد می زد نادیاآبم داره میاد -داداش الان نه الان نه زوده . این طرفی نه . این طرف زوده . خواهش می کنم . خواهش می کنم . کوسمو از رو کیرش بر داشته و گفتم داداش حالا تو بیا روم . هر کاری می کنی از این طرف بکن . این طرفی بهم حال بده . حال بده . میخوام از این طرف بریزی تا هیچی هدر نره . . نویان هم همین کارو کرد-بزن داداش داداش خیلی مزه میده . بکن کوسمو . چقدر خوبه . امروز چه روز خوبیه . هم کیر تو هم میلیاردر شدن ما .. -نادیا تو و سکس با تو برام خیلی خیلی بیشتر از پول می ارزه . دیگه نتونست حرف بزنه . داره میاد نادیا .- بذار بیاد جلوشو نگیر خونه خودشه . در به روش بازه . با هر پرش آب کیرش یه داغی و کیف خاصی رو تو کوسم حس کرده و چشام باز و بسته می شد . عزیز دلم آبشو ریخت تو کوسم -داداش نویان جونم من چی ؟/؟ من چی . نمی خوای آبجیتو سر حالش کنی . من الان دوساله حال نکردم . من نیاز دارم هوس دارم . خواهش می کنم . زود باش دیگه . -نادیا این کیر من تا صبح بیداره . اگه چشای من بسته شه چشای این بیداره . مطمئن باش تا تو رو ارضات نکردم ولت نمی کنم . تا اونجایی که به من بگی و دلت بخواد بهت حال میدم . دوستت دارم . دوستت دارم . تو رو از همه دنیا از خود خودم بیشتر دوست دارم . بیشتر از هرچی که فکرشو می کنی . با دستاش منو یه خورده از رو زمین بلند کرد حالا کمرم رو یه دستش قرار داشت و خیلی بی حال و بیحس نمی دونستم که در چه عالمی هستم . فقط حرکت کیرشو تو همون کوس خیسم احساس می کردم . اون پس از یه مکث یه دقیقه ای وبعد از خالی کردن تو کوسم گاییدنمو از سر گرفته بود و به این کارش ادامه می داد با قدرت هر چه تمام تر . -اوووووههههه داداش داداش نویان خواهش می کنم . سنگینم . کمرم درد گرفته . از هوسه . می خوای باهاش چیکار کنی . کیرش لحظه به لحظه توپ تر و سفت تر می شد . داغی و سوزندگی شدید از هوسو داخل کوسم حس می کردم . داغی به حدی رسیده بودکه به نظرم میومد موم داخل کوسم و تو تنم باید آب شده و آب داغم بریزه از کوسم خالی شه . -داداش تند تر تند تر . نزدیکه بیاد نزدیکه . خواهش می کنم . . لرزش هوس رو در تمام بدنم احساس می کردم -نویان داره میاد داره میاد دستشو از زیر کمرم بر داشت روم دراز کشید و ضربات کیرشو محکم تر کرد . پاهامو به شدت دور کمر و پهلوهاش فشردم . این بهترین حالتی بود که در اون لحظه به نظرم رسید که این جوری می تونم هوسمو کنترل کنم . ار گاسم شده بودم . تو بغل هم آروم گرفتیم . دوباره شروع کردیم به درددل کردن و گفتن از آرزوهای خودمون . بزرگترین آرزوی نویان این بود که همیشه با من سکس داشته باشه و منم گفتم داداش این بزرگترین آرزوی منم هست . در حالی که من تنوع طلب شده بودم . تازه داشتم طعم شیرین لذت و هوسو می چشیدم و اون تنوع طلبی رو . این که یه زن هم می تونه مثل یه مرد حال بکنه یعنی با افراد مختلفی باشه . درسته که حالت ار گاسم و لذت همشون مشابهن ولی اون هیجاناتی که از بودن با یه شخص خاصی در آدم ایجاد میشه نسبت به شخص دیگه فرق می کنه . اون نشاط اون تلاش کردنها برای به اون کسی که میخوای رسیدنها همه یه جذبه و تنوع خاصی داره . حالا وقتی توی کوست یه کیر دیگه رو احساس می کنی درسته که لذتها همه شبیه به همن ولی از این که خودتو تسلیم یکی دیگه کردی یا یکی دیگه رو تسلیم خودت کردی بازم یه لذت دیگه می بری که داری بهش حال میدی و باهاش حال می کنی و به اصطلاح هر گلی یه بویی داره . .نویان از من خواست که دمربیفتم . من این کارو رو تختش انجام دادم . می خواست بکنه تو کونم . حرفی نداشتم . هر کاری می کرد من کنیزش بودم . ولی طوری رفتار می کرد که انگار غلاممه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
↓ Advertisement ↓
مرد

 
زن نامرئی 14

همونجوری که داداش می خواست دمرو افتادم رو تخت . خودمو سپردم دستش . دیگه ارضا شده بودم با این حال دوست داشتم ازم راضی باشه . چه شب خوبی بود . ایرانیهای پشتیبان قطر تا دسته گاییده شدند . به ما چه مربوطه که قطر میزبان یا داوطلب میزبانی جام جهانی شده و تازه میگن اونجا هم رشوه و رشوه کاری داشته .. اینایی که فوتبالشون دوزار هم نمی ارزه . گازشونو از زیر خلیج فارس استخراج می کنن و ما خاک توسرا کاری نمی کنیم . از اون طرف که روسها وکشورهایی که یه زمانی جزو شوروی بودن دارن از دریای شمال ما نفت می گیرن و ما هیچ غلطی نمی کنیم . تازه خنده دار اینجاست که به هر دو باجهای دیگه هم میدیم .. ولی یک میلیاردو عشق است . یعنی دو میلیاردو . از تماس انگشتای کرم آلود نویان به سوراخ کونم لذت می بردم . گاهی یه بند انگشتشو می کرد تو کونم تا اونو واسه کیر خودش آماده کنه . -داداش من آماده ام . زودباش . آبجی با کیر داداش نازش کیف می کنه . قربون داداش مهندس خودم برم . حالا که با انگشتای جادوییت مهندسی کردی و دیدی که می تونی حریف کونم شی پس بفرست اون کیر افسونگرتو که من و کونم دوتایی می خوایم باهاش حال کنیم -مطمئنی که از درد جیغ نمی کشی ؟/؟ -نادیا و جیغ ؟/؟ نادیا وقتی جیغ کشید که ایران گل سومشو زد به قطر .. راستش از درون فریاد کشیده بودم . وقتی هم که داور اجازه نداد که بازی ادامه پیدا کنه و همونجا سوت پایانو کشید به جای این که قطری ها عصبانی باشند چند تا از بازیکنای ایرانی رفته بودند طرف داور و می خواستند اونو بزنن که بازم باید بازی ادامه داشته باشه که کور خونده بودند و شاخشون شکسته بود که دیگه نمی تونن گل مساوی رو به خودشون بزنن . گلی به جمالت نادیا خوارشونم گاییدی .. در لذت همین افکار سیر می کردم که حس کردم یه چیزی تو سوراخ کونم گیر کرده و یه خورده از نوکش رفته داخل و یه فشار هایی هم بهش میاد تا اونو بیشتر بفرسته توش . کیر نویان داشت کارشو می کرد . از اونجایی که از شجاعت و دلیری خودم گفتم دردو خوردم و یه خورده به خودم پیچیدم تا کونم به کیرش عادت کنه . اونم که دیگه صدای درد و اعتراض و آخ و اوخ منو که نمی شنید کیرشو می فرستاد تو کونم و می کشید بیرون . حس می کنم بیشتر از نصف کیرشو نمی تونست بذاره تو کونم . بیشتر هم نمی رفت . همونش داشت بیچاره ام می کرد و تازه یواش یواش داشتم بهش عادت می کردم . یه بار که کیرش تا نصف رفته بود تو سوراخ کونم یه فشار بیشتری بهش آورد تا رکورد بزنه که یهو خودمو جمع کردم .. -نویان اینجا دیگه یه سدی قرار داره که اگه بخوای بشکنی اونو اول کونمو جرش میدی بعدش خودت شکست کیر می گیری . مگه مانع رو نمی بینی ؟/؟ مثل این که این داداش ما از اون کون نکرده ها بود . ولی می دونستم که احتمالا یکی دو تایی رو تا حالا تو دست و بالش داشته . مگه میشه آدم به این سن رسیده باشه و تجربه سکس نداشته باشه . یه چند دقیقه ای گذشت تا درد یواش یواش کم شد و لذت من یه سیر صعودی پیدا کرد . دیگه دلم می خواست کیر داداش همچنان تو کونم باقی بمونه . دستشو هم گذاشته بود روی کوسم و با چوچوله ام بازی می کرد منم سرمو به طرف صورت و لبش کج کرده تا منو ببوسه لبای تشنه منو به لباش چسبوند . دیگه نمی دونم چه جوری از حس و حال اون لحظه های شیرین خودم بگم . اون نیرویی که داشتم ثروتی که به دست آورده بودم و از نظر جنسی هم تامین بودم . دیگه اگه می خواستم آرزویی داشته باشم این می شد اسراف کاری . کافی بود بیست در صد از این پولو میذاشتم سپرده بانکی هر ماه سودشو می گرفتم و خودم می رفتم این ور و اون ور دنبال تفریح .. یعنی یه کار خیر و فداکاری که در حق اون پرفسور پیر مرد انجام داده بودم تا این حد برام خیر به همراه داشت ؟/؟ -نادیا نادیا چقدر خوشگله سوراخ کونت وقتی با ورود و خروج کیرم تنگ و گشاد میشه .. -داداش یعنی کون من و سوراخش زشت نیست ؟/؟ -این حرفو نزن نادیا . همیشه اولین جایی از بدنت که کیر منو شق می کنه همین جاست .. -آره می دونم .. نزدیک بود بگم خودم دیدم که داشتی تصویر لخت منو تو حموم اون قسمتی رو که کونم قمبل شده بود می دیدی و جق زدی و آبتو تو دستت خالی کردی .. تازه اگرم می گفتم فکر می کرد یه گوشه ای قایم شده بودم . با کف دو تا دستاش کونمو ناز می کرد . شهوت وجودشو گرفته بود . هر چند دوست نداشتم به این زودی تو کونم خالی کنه ولی دیگه نتونست دیگه . خودش بهم می گفت که سوراخ کونم خیلی خیلی تنگ و چسبونه . یعنی داداش قبلا هم کون کرده ؟/؟ حس کنجکاوی و فضولی زنونه ام گل کرده بود ولی بیخیال شدم مگه منم تا حالا فقط مال اون بودم .؟/؟ -نویان چقدر مزه ام میده یه چیز داغی توکونم حس می کنم -نادیا اگه بدونی من چقدر دارم حال می کنم . حس می کنم کیرم دیگه همون داخل به کونت چسبیده و نمی تونم درش بیارم . -میگن تا تنور داغه نونو بچسبون . تو که چسبوندی . حالا بذار همون تو بمونه . عیبی نداره خودش اتومات خنک می کنه .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 15

انگار هرچی بیشتر منو می گایید بیشتر به کیرش عادت می کردم و دلم نمیومد که ازش دل بکنم . تا نزدیکای صبح به صورتهای مختلف مشغول بودیم . اصلا دلمون نمی خواست که این شب زیبا و رویایی و فراموش نشدنی به پایان برسه . شبی که من و داداش لخت لخت تا صح در کنار همو تو بغل هم بودیم . .. دوسه روزی گذشت و من یه خورده تو حال و هوای خودم بودم . دیگه موقعیت خاصی پیش نیومد که با داداش سکس داشته باشم . یه خورده هم می خواستم که اون به درساش برسه و حواسش پرت نشه و منم یه کمی فکرامو متمر کز کنم و ببینم برای تنوع چیکار می تونم بکنم . یواش یواش داشت مزه ام می کرد . دلم می خواست بازم سر به سر کسی بذارم و یه حالی کرده باشم .. شایدم یه خورده شیطنتم گل کرده بود ولی با همه اینا آدم منفی گرایی نبودم . دوست داشتم تا اونجایی که از دستم بر میاد به آدما خدمت کنم . یه وسیله ای می خواستم که اونو باید از مرکز شهریه خورده به طرف جنوب پیدا می کردم . پرسون پرسون در حال گشت و گذار بودم که رسیدم به یک کیوسک روز نامه فروشی .. از خوندن روز نامه هایی که اخبار سیاسی و این چیزا رو منتشر می کردند بدم میومد چون از نظر من این اخبار جز مشتی دروغ و یا حقیقت رنگ زده چیز دیگه ای نبود .. ولی تیتر یه خبر منو میخکوب کرد . احتمال تصویب قانون تعدد زوجات در مجلس بدون رضایت همسر یا همسران قبلی .. با توجه به این که در اسلام مقرر گردیده که یک مرد حداکثر می تواند تا 4 زوجه رسمی اختیار نماید و با توجه به وضعیت اجتماعی جهت جلوگیری از نارساییهای اجتماعی و رعایت اصول دین بر حق اسلام این لایحه امروز به مجلس شورای اسلامی تقدیم می گردد . وایییییی خدای من زنا ی ایرانی دیگه بد بخت شدند . تا سرشونو اون ور کنند می بینند که هوو اومده سرشون . تازه اینجا دیگه شرایط اقتصادی و میزان نفقه هم قید نشده . فقط همون بله رو بگن کافیه . چقدر دلم برای این زن جماعت می سوخت و می سوزه . کثافتا میگن ما در اسلام برای زن حقوق زیادی قائلیم . شما چه کاره اید که برای زن حقوق قائل شین یا نشین . اصلا در جامعه ما تعداد زن 4 برابر تعدا د مرد هست که دارین این قانونو خیلی راحت میندازین جلو پای مردا ؟/؟ همین حالا شم با وجود سختگیریها این مردای نمک نشناس خون زنا رو تو شیشه کردن وای به این که بذارن راحت هر غلطی که دلشون میخواد بکنن . هر چی هست زیر سر این نماینده هاست و از ما بهتران . اگه چاره داشته باشن این چهار تا زن رسمی رو تعدادشو دو برابر هم می کنند و از خودشون روایت می سازن . حتما پویا هم سر نسترن هوو میاره .. همین حالاشم شیطونه وای به روزای بعد از این . تازه اگه مرد نخوادم زن بگیره زنه بد بخت از ترس هوو همیشه باید سرش پایین باشه . نه من نباید بیکار بشینم و کوتاه بیام . نمی دونم این مجلس خراب شده تو کدوم خیابونه یه سری به اونجا بزنم . قبلا می دونستم که تو بهارستانه . در همین افکار بودم که یه حموم عمومی مردونه توجه منو به خودش جلب کرد .. اوخ جون این دیگه خوراک خودمه .. هم فاله و هم تماشا . خیلی خوبه یه سرکی بکشم اونجا و یه خورده سر به سر مردای اونجا بذارم ولی خب اوخ اوخ تو این محله اونم یه حمومی که سی چهل سال از ساختش می گذره .. یادم میاد بچه که بودم یه چند بار با مادرم رفتم حموم عمومی . یواش یواش حموم ها داشت جمع می شد خونه مون حموم داشتیم ولی مامان می گفت بیرون خیلی میشه خوب چرک کرد . یه بوی بدی می داد این حمومای عمومی بوی عرق و چرک بدن زنا و داروی نظافت .. کاش این حموم تازه ساخت بود ولی ظاهرا یه تعمیراتی هم توش صورت گرفته بود .. یادم اومد که یه رسالت مهم تری هم دارم . خدمت به جامعه من به هر قیمتی که شده باید جلو تصویب این قانونو بگیرم . .نذارم که این از ما بهتران هر غلطی که دلشون میخواد بکنن . تصمیم گرفتم از آخرین نیرو و توان و تکنیکم استفاده کنم . ظاهرا قرار بود جلسه غیر علنی و پشت درهای بسته بر گزار شه . هر چند راز های پنهانی وجود نداشت ولی این آقایون مثل سگ می ترسیدند . دلم می خواست ببینم خانوما و اون کلاغ سیاها چه عکس العملی نشون میدن . به نزدیکی مجلس که رسیدم دیدم یه چند تا از زنای کولی اونجا نشسته ان و دارن خرت و پرت هایی می فروشن که فکر نکنم تا چند سال دیگه هم تو این ناحیه واسشون خریداری پیدا شه .. یه داس خوش دست مخصوص زمین کشاورزی که با یه اشاره درو می کنه و راحت کله آدمای دورو رو قطع می کنه خریدم . هر چند قصد کشتن کسی رو نداشتم . یه ساک دستی تهیه کرده و رفتم یکی از این مغازه ها داخل دستشویی و خودمو اون داخل نامرئی کردم . لباسهای غیب شده رو ریختم تو ساک و داس رو هم گرفتم تو دستم . پیش به سوی مجلس ... پیش به سوی عدالت .. و دفاع از حقوق زنان ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 16

برام رفتن به مجلس کار سختی نبود . انواع و اقسام آدما اونجا بودند . افرادی که به جای بخار بلند شدن از اونا رفته بودند زیر اتو بخار . حالا باید لایحه تعدد زوجات بدون رضایت زن یا زنان قبلی تا حداکثر چهار همسر رسمی رو تصویب می کردند . رئیس مجلس یه نطقی کرد که وقتی داشت صحبت می کرد انگار داشت آب می جوید و کلماتو با یه فشار خاصی از حلقش می آورد بالا . رفتم جلو تر و دیدم که یه نماینده زن با یکی از مردا در حال صحبته . اون مرده داره برای اون زنه خط و نشون می کشه و می گه -خواهر شما می دونین که این قانون بالاخره تصویب میشه .. حالا من کاری به رای شما ندارم . دوست داری منفی بده ولی یه سخنرانی باید بکنی که در حمایت از این لایحه و رام کردن زنان باشه -ببخشید برادر شما می فرمایید ما زنان حیوون هستیم -خواهر قصد جسارت نداشتم منظورم همان آرام کردن بود . درهر حال فکر آینده خودتون باشین که دوره دیگه باید انتخاب شین . و اون وقت فرصت این که بتونین خدمتگزار مردم باشین و از این راه توشه آخرت خودتونو زیاد کنین از دست میدین -متوجه ام برادر ما باید چند تا هواپیما کرایه کنیم تا بعد از مرگمون توشه آخرتمونو به اون دنیا حمل کنند . باشه چشم . شفاها یه چیزایی میگم .. خانوم ایکس رفت پشت تریبون . ظاهرا جلسه مجلس و رای گیری غیر علنی بود . قرار بود ضبط کنند و یه قسمتایی رو که به مصلحت بود پخش کنند . البته اینم جزو فیلمهایی بود که باید سانسور می شد . خانوم جان یه چیزایی در این مورد که به قوانین اسلام که نشات گرفته از احکام الهیست باید احترام گذاشت ایراد فرمود و گفت که بانوان نباید از این ناراحت باشند که چرا همسرانشان همسر دیگری اختیار می کنند که این شریعتیست که باید تابع آن بود . باید درد و مشکلات و کمبود زنان دیگر را از زوایای گوناگون بر رسی کرد . جلوگیری از فقر و فحشا در جامعه .. از صحبتای این نماینده واقعا متاثر شده بودم . اون داشت از فقر و فحشا و مبارزه با آن می گفت . اگه یه مرد ی از طبقه متوسط بیاد چند تا زن بگیره خب به اون زن اولش هم نمی تونه برسه و اون وقت یه دردی بر درد های دیگه اضافه میشه . قبل از این که به بقیه چرندیات گوش بدم یا این که چرت گویی های دیگه شروع شه پاشدم رفتم کنار یکی از ملاکیلویی های مجلس که معلوم نبود چه جوری پاش به این جا باز شده و طوری که فقط اون منو ببینه زیر میزش خودمو نشون دادم .. -سلام جیگر .. چطوری حاجی پیری .. آخونده زل زده بود منو نگاه می کرد -پدرسوخته چشاتو درویش کن . گناه نکن من حرامم .. عینکشو در آورد و چشاشو مالید و دوباره دید که نه همون وضعه .. ترسیدم که جو رو بهم بریزه فوری غیب شدم .. دیدم آخونده داره به خودش باد می زنه و رنگ و روش زرد شده .. رفتم سراغ آق رئیس .. اون زیر میزا یه جایی واسه خودم دست و پا کردم و بعد ظاهر شدم .. دیدم وقتی که منو دید اونم چشاشو مالید و بعد خیس عرق شد و یکی از دگمه های بالای بلوزشو باز کرد .. دست و پاش قفل کرده بود و زیر لب ورد می خوند . چند یار پشت سرهم بسم الله گفت ولی مگه من جن بودم که غیبم بزنه ؟/؟ اینا خودشون چند تا جن اجیر کرده دارن فکر می کنن این جنها همه جا دنبالشونن . خوب حال اونو جا آوردم و همین کارو با چند نفر دیگه انجام دادم .. وقتی اون خواهر کلاغو از پشت تریبون اومد پایین و سر جای خودش نشست رفتم پیشش و خودمو نشونش دادم . -خواهر نکن . این جایی که تو نشستی مقدسه . با سرنوشت زنان جامعه ما بازی نکن .. دستاش می لرزید به تته پته افتاده بود .. بالاخره پس ازلحظاتی با صدایی لرزون و ترس آلوده گفت شیطان .. شیطان تو با این وضعت می خوای جامعه زنان ما رو اصلاح کنی ؟/؟ دستپاچه شد و انگار داشت به مرزجنون می رسید فریاد می زد شیطان شیطان شیطان منم دیگه خودمو غیب کردم و یواش یواش می رفتم که صدای پامو نشنون . خودمو پا برهنه کرده بودم . وسیله هامو جایی قایم کرده بودم این بار رفتم داسمو برداشتم . رفتم رو یه بلندی وایسادم .جایی که همه منو ببینند .فقط آق رئیس باید یه خورده خودشو کج می کرد تا منو ببینه . یه ولوله و وحشت عجیبی بین رقم زنان سر نوشت ملت افتاده بود . خیلی ها سرشونو پایین انداخته و استغفر استغفر می کردند ولی دزدکی منو نگاه می کردند . وحشتو تو چهره بیشتراشون می خوندم . -بیدار شوید ای به خواب رفتگان .. بیدار شوید .. یکی از اون پایین داد می زد وااااییییی وایییییی برما اسرافیلا .. یکی دیگه هم جوابشو می داد حاج آقا از مردن نترس . این که زنه اسرافیل مرده . -ساکت ای بندگان گناهکار خدا ! ای که به خاطر خود و منافع شخصی خود رحم و مروت را در دلهای خود کشته اید هرچند که مترسکان شالیزار ها بیش از شما خاصیت دارند . بدانید که اگر این لایحه را تصویب بفر مایید دوزخ در انتظار شماست .. دسته جمعی دستپاچه شده و یکی چادرشو مینداخت و یکی عبا و عمامه شو به گوشه ای پرت می کرد .. یک گروه سرگرم خوندن نماز وحشت شدند . چند تا زن که صداشون شبیه جیرجیرک تابستونا شده بود فریاد می زدند برادرا خواهرا اشتباه نکنید الان که سیل و زلزله نیومده دارین نماز وحشت می خونین .. ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 17

یه سری از نماینده ها شعار می دادند شهادت شهادت تنها ره سعادت .. من که سعی می کرد م یک ژست ثابتی داشته باشم و فقط دهنم باز و بسته شه ادامه داد م. -نیازی نیست که خود را به خاطر شیطان و در راه شیطان به کشتن دهید که سعادت را نصیب خود سازید این راه جز شعله های آتش ثمره دیگری نخواهد داشت . به ملت خود یا آنچنان که خود ساخته اید به امت خود خدمت نمایید تا من و خدای من از شما راضی باشیم . اگر من و امثال مرا می خواهید . حوری مهربان در انتظار شماست . برخیزید . خودمو غیب کردم من واسه این که کسی متوجه حرکتم نشه خیلی آروم خودموبه قسمتهای پایین مجلس رسوند م . ریسک عجیبی کرده بودم . می خواستم ببینم نظر نماینده ها چیه .. یه نفرشون دادزد که من رای منفی به این لایحه می دم . از اون نماینده های کت و شلواری و خوش تیپی بود که برای حفظ ظاهر مجبور بود یه ته ریش برادرانه ای بذاره .. البته اینا همه دستشون پیش خودشون رو شده بود فقط می خواستند سر مردم ساده لوح رو شیره بمالند . رفتم سر وقت اون نماینده ومرئی شدم و خودمو به اون نزدیک کردم و گفتم هم اینک اثری از پاداشی را که در انتظار توست می توانی به عینه مشاهده کنی . زبان برفرج من بکش .. نماینده هاج و واج مونده بود-مگر تو رساله نمی خوانی که چه محترمانه گفتار اندرونی را به کلام انبیرونی ترجمه می فرمایند . به زبان محاوره ای می گویم . کوسم رابلیس -سر و صدا و همهمه از همه طرف برخاست .. -آخرالزمان شده .. -فردا همه میگن مجلس شده جنده خونه -شرم کنید . شما برهنه به این جهان آمده اید و برهنه از این جهان خواهید رفت . پس چه بهتر که با اندیشه هایی پر بار و اعمالی نیک رخت سفر ببندید . داسمو بالا نگه داشته و اون نماینده از ترس این که نکنه گردنشو قطع کنم پاپیش نمی ذاشت . خودم رفتم طرفش دیدم داره عقب عقبی میره و افتاد رو صندلیش . کوسمو گذاشتم رو دهنش . -بخور ببین چقدر خوشمزه هست . خیلی حال میده . تازه چند صد تا دیگه از همین ها هم توراهند . به اندازه کافی برای همه شما هست . سعی کنید انسان باشید . ما در آغاز آفرینش برهنه بودیم . بابا آدم و ننه حوای شما به همین گونه در بهشت قدم می زدند که گول شیطان را خوردند . نماینده ای که ازش به عنوان ایگرگ یاد می کنیم وقتی که دید خطری متوجهش نیست مثل گربه زبونشو در آورد و شروع کرد به لیسیدن کوس من . دهن بقیه آب افتاده بود . اونایی که عبا عمامه داشتند و می دونستند جنس خوب و اصل چیه زودتر از بقیه به تکاپو افتادند . صدای یکی یکی اونا در اومد که ما هم رای منفی میدیم . واسه این که پشیمون نشن رفتم سراغشون . -کی زودتر همبستگی خودشو با حوری اعلام کرده ؟/؟ دیدم همه انگشتشونو بالا گرفته میگن من .. رئیس مجلس که انگار کلمات را از ته تا سر حلقش می جوید و مثل خرطوم جاربرقی اونو فرو می داد به معده اش از اون بالا خودشو غل داد و گفت من رئیس مجلسم و اولویت دارم .. -وقتی پای عدالت به میان می آید ریاست به پشیزی نمی ارزد .. درهرحال نمایندگان ملت بر سر کس لیسی با هم گلاویز شده بودند -ساکت شما که عمریست به کوس لیسی و خایه مالی عادت دارید حداقل مرد باشید و اینجا عدالت و نوبت را رعایت فرمایید . یه نماینده ای رو اون جلو دیدم که قیافه اش به نظرم آشنا اومد . از اون انگشت شمار هایی بود که از حق ملت دفاع می کرد . بااین که من زیاد کمدی مجلسو نمی دیدم ولی یه بار که در سالن ترمینال و تو صف توالت بودم واسه این که حوصله ام سر نره از حاشیه در, این جنگولک بازیها رو می دیدمو اون روز دیدم این یارو چه جور با بقیه در افتاده بود .. نمی ذاشتن که حرف بزنه . رفتم طرفش و گفتم برادر این یک فرمانه که تو عمیقانه و شوهرانه کارت را با من انجام دهی تا دیگران ببینند و بدانند که پاداش دفاع از حقوق مظلومان چیست . بدانند که نسیه روزی نقد می گردد و این نسیه ها شیرین تر از نقدی هایی خواهد بود که آتش دوزخ را به دنبال خواهد داشت . رفتم شلوار یارو رو پایین کشیده و دیگه همه دسته جمعی داشتند به این صحنه نگاه می کردند . کیرشو گذاشتم تو دهنم . چون حس کردم فقط اونه که لیاقت عشقباری با منو داره . هرچند از همه جا بوی تعفن و مردم آزاری به مشام می رسید زنا از حال رفته بودند . رئیس مجلس گفت به حال خود باشید برویم رای بگیریم .ایگرگ : ببخش حوری جون من به خاطر رعایت بقیه نمی تونم کاملا لخت شم -نه این که الان داری رعایت می کنی ؟/؟ باشه هرجورراحت تری منو بکن . اونو رو همون کف مجلس دراز کرده و رفتم رو کیرش نشستم و یه دستمم داس بود . همه چشماشونو گرفته بودند . یه لحظه فکر کردند که میخوام سر از بدن اون فلک زده جدا کنم ولی اون فقط برای ترسوندن اون بی خایه ها یا همون خایه مال ها بود .اونو کشوندمش به یه جایی که فقط دو سه نفر از نمایندگان بغل دستی شاهد بودند . بقیه سرشون به جمع آوری آرا گرم بود . رئیس مجلس مثل قاضی دادگستری چند تا چکش زد روی میز -ساکت نظم جلسه رو بهم نزنین . آهای شما که اون گوشه کنارا شلوغ می کنین ماکه این گوشه نشستیم آدمیم . دل داریم . به فکر ما هم باشین دیگه . از زیر میز بیایین بالا . بذارین اون دونفر کار خودشونو بکنن . این پاداش در انتظار همه ماست . حس می کردم که دارم بی حس میشم . کیر ایگرگ کوسمو آبش کرده بود و همش نگران این بودم که نکنه رشته امور از دستم خارج شه . .. دراینجا یکی از نمایندگان زن از رئیس مجلس اجازه گرفت و رفت پشت تریبون و گفت -سخن من با حوری نماینده بهشت این است که اگر ما این ایثارگری را انجام دهیم پاداش ما زنان نماینده چه خواهد شد . من که نای حرف زدن نداشتم با همون هوسم فریاد زدم -خواهر چند دقیقه ای را تحمل داشته باش پاسخت را خواهم داد ...... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 18

عزیزم می تونی یکی دو تا از اون لباساتو در آری عیبی نداره فعلا که از تلویزیون سراسری پخش مستقیم نداریم اینا هم از اون چیزاییه که نمیشه پخش مستقیم کرد . این جوری همش فکر می کنم دارم با لباسات سکس می کنم . حرفمو گوش کرد و بعدش دستشو گذاشت دور کمرم و حلقه زد . خودشو محکم از پایین به طرف بالا پرت می کرد که کیرشو با حداکثر سرعت بکوبونه به کوسم . دوسه تا از نماینده ها که در حال چشم چرونی بودند گفتند خوش به حالش واقعا که داره حال می کنه . کاش من جای اون بودم -خب می خواستی از اول مخالف باشی . تازه ظاهرا این جوری ها با ما آخوندا لجن .-پس اون دنیا کی رو میخوان بدن دم ما . پس کدوم زنا پاداش کار نیک ما هستند . -برو بابا دلت خوشه . اون دنیا جنده های باز نشسته رو هم به ما نمیدن کوس خل خودت می دونی که آتیش جهنم در انتظار ماست . بهشت کجا بود بهمون بدن . این حوری هم داره دل ما رو خوش می کنه . -چطوره از همین حالا خودمونو خلع لباس کنیم و بریم داخل مردم و حرف اونا رو گوش کنیم .. -دیوونه شدی داداش این جوری هم از دینمون میفتیم هم از دنیامون . سرمونو می کنن زیر آب دیگه فرصت جبران گذشته رو به ما نمیدن که هیچ از دنیای حرام خودمون و این چند کوسی هم که باهاش حال می کنیم می افتیم . حالا که قراره تو جهنم بسوزیم بهتره یه کارایی بکنیم که ارزش سوختنو داشته باشه .. -فعلا که جیگرم داره از تماشای این صحنه های گاییده شدن می سوزه .. ایگرگ منو انداخت کف مجلس . دوتا دستامو به پهلو ها باز کرد . داسو از دستم ول نمی کردم . ولی می دونستم دیگه یه چیز دکوری شده تو دستم . طوری از هوس جیغ می کشیدم که مجلسو به لرزه در آورده بودم . ظاهرا یکی که معلوم نبود از کجا دوربین آورده و تو دستش گرفته سرگرم فیلمبرداری بود .. آق رئیس متوجه شد و گفت آهای نگهبان اون نفوذی امریکا و اسرائیل رو دستگیرش کن ببینم .. رفتن اون بخت بر گشته رو گرفتند .. یکی از آخوندکهای مجلس بود -ببینم روحانی هم ایادی امریکا و اسرائیل میشه ؟/؟ متاسفم -جناب رئیس من این فیلمو واسه خودم میخواستم . آخه شاید تو اون دنیا قسمت نباشه حوری ببینم . -کار نیک بکن خیلی از این چیزا می بینی . حالا ببین این یکی حتما مثل بابا آدم و ننه حوای ما از اون خطا کار هاش بوده اونو از بهشت روندن . وگرنه جا به اون خوبی رو مرض داشت ول کنه بیاد به این خراب شده -رئیس جان اگه اینجا یعنی این دنیا خراب شده هست پس چرا شما و ارباباتون چسبیدین بهش ولش نمی کنین . البته من خودمم مثل شماها هستم ولی ادعای پاک بودنو ندارم -حیف که مصونیت داری ولی سفارش می کنم دفعه دیگه رای نیاری . اگه این فیلم به دست امریکا یا اسرائیل برسه ما چه خاکی تو سر خودمون بریزیم -جناب رئیس فیلم دایی جان ناپلئون رو که دیدی -بله زمان آن پسرجناب محمد رضای امریکایی دیدم .. دایی جان می گفت انگلیسیها اومدند اومدند .. انگلیس کجا بود . حالا اون دایی جون قاطی کرده بود ولی خودمونیم من که می دونم تو هم که می دونی همه هم می دونن امریکا که داداش بزرگ ماست . این کوس کلک بازیا دیگه چیه . اونا تا از ما اجازه نگیرن یعنی تا از دلارای نفتی ما آب هم نمی خورن . -حرفای گنده تر از دهنت نزن آخوندک .. این یک بارو گذشت می کنم . برو سرجات بشین . ازبس بلند بلند حرف می زدند صداشونو می شنیدم . کار به جایی رسیده بود که من اسیر دست ایگرگ شده بودم .. زنا با این که خیلی از این وضع ناراحت بودند ولی ولی چه جور با کیف و لذت داشتند صحنه رو نگاه می کردند و حال و روزشون نشون می داد که دوست دارن زودتر برن خونه یه همین جا به نوعی خودشونو ارضا کنن . حتما کوس خلا فکر می کردن که چند تا قلمان هم براشون می خواد بیاد تا حسابی کوسشونو یه صفایی بده . بیکاره های تن لش تن پرور برگ چغندر . که البته برگ چغندر ظاهرا یه کلسیمی داره . ایگرگ منو دمرو کرده و کونمو از وسط باز کرد و مثل وحشی ها افتاده بود به جون کوس من . بازم جای شکرش باقی بود که کون سلیقه اش نمی گرفت وگرنه بیچاره ام می کرد . دستای کلفت و پت و پهنی داشت و از تماس این دستها با کونم خیلی لذت می بردم -پشتمو بمالون سینه هامو بگیر تو دستات . تا می تونی بهم حال بده . داسمو گذاشتم یه گوشه ای . چون حساب کردم اینا اگه عقلشون می رسید و می خواستند به صورت فیزیکی باهام درگیر شن میزدن منو لت و پار می کردند ولی مثل خر , طمع حوری دارن و منتظرن که شفاعتشونو بکنم . آخیش راحت شدم . خودم یکی یکی لباسای ایگرگ رو در آورده و دیگه اونو کاملا لختش کردم . رای گیری تمام شده بود . همه رای دادن که این قانون به درد جامعه امروز نمی خوره و جر آشوب و تشویش اذهان عمومی نتیجه دیگه ای در بر نداره . اونو فرستادند بیرون تا خبرگزاریها و رسانه های ملی اعلام کنند .. کار تموم شده بود ولی من هنوز ارگاسم نشده بودم و یه خورده دیگه هم باید سر به سر این هالوها میذاشتم ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 19

کیر با یه سرعتی می رفت تو کوسم و میومد که کلفتی اون و اصطکاکش با کوسم داشت اونو می سوزوند و رای گیری که تموم شده بود همه با یه حرص و ولع خاصی داشتند به صحنه نگاه می کردند . دستمو محکم به میز مخصوص نزول اجلاس نماینده فشار می دادم و اونم با کیرش مدام منو به طرف جلو هل می داد و دیگه پاک از حال رفته بودم . -ایگرگ جون بزن بزن .. -تو منو نمی شناسی من نماینده .. -هر کوس خلی هستی باش من فقط کیرتو می شناسم همون واسم کیریه . همون طور که همه شما از کوسیها گرفته تا کیریها کیری هستین فعلا با کیرت کار دارم . بزن بزن که شاید این جوری گناهانت تا حدودی آمرزیده شه و من شفاعتتو می کنم . این پاداش توست که از اول ته دلت با این لایحه مخالف بودی .. -حوری جون دوستات هم همین دور و برا هستند ؟/؟ -ببینم واسه خودت میخوای یا واسه این آت و آشغالا که این جوری مثل سگ هار بهمون زل زدن ؟/؟ کارتو بکن . اگه بتونی یه حوری رو ارگاسم کنی ثواب صد تا ارگاسم کردن زن تو این دنیا به حسابت نوشته میشه -ببینم شما تو اون دنیا از این اصطلاحات ارگاسم هم دارین؟/؟ -به ! چی فکر کردی ما مجبوریم به انواع و اقسام زبونها حرف بزنیم -مگه الان آدما وارد بهشت شدن که دارین بهشون حال میدین ؟/؟ -اجازه ندارم اسرار اون دنیا رو تمام و کمال افشا کنم ولی این که می گن اون دنیا فقط باید زبون عربی باشه و از این چیزا این حرف یه مشت کوس خله که میخوان اسم شریف خلیح فارس رو به خلیج العربی تبدیل کنن . البته یه سری آخوندای ثوابکار رو که تو این دنیا همش از مبارزه بر علیه ظلم گفتن هر شب جمعه می بریم یه حوری میدیم به دمش که حال بکنه . میگن شب جمعه ها مرده ها آزادن . به این آخوندا این جوری پاداش داده میشه -نهههههه حوری جون ما آخوندای بهشتی هم داریم ؟/؟ -به ! فراوون . یه خورده با این کوس شر گویی ها مخشو کار می گرفتم و تو دلم می خندیدم . واقعا این کوس خلا معلوم نبود از کجا اومدن و شدن قانونگذار . هرچند برگ کلسیم هم نیستند .. ایگرگ خان هم واسه این که ثواب بیشتری ببره تند تر منو می گایید . رئیس مجلس بازم حرفا رو تو دهن و گلوش جوید و فریاد زد -برادر ایگرگ هنوز کارت تموم نشه توکه از این حوری بدبخت چیزی باقی نذاشتی . شاید بخواد یه پاداشی به ما هم بده .. -آق رئیس اجر شما اون دنیا شبای جمعه .. آخ که من و این ایگرگ می خندیدیم . نماینده های مرد زیر میز طوری که خانوما نبینند شلوارشونو کشیده بودند پایین و در حال جلق زدن بودند . دیگه متوجه شده بودند این حوری از اون حوری هایی نیست که بیاد سراغشون . چه حالی داشت سر به سر این هنر پیشه های کمدی درام گذاشتن . هنر پیشه هایی که گاه کمدی میشدن گاه تراژدی و گاه نقش هالوها رو در فیلمهای طنز بازی می کردند . ولی یک نمایش تلخو داشتند تو سیرک مجلس بازی می کردند . -ایگرگ تو خیلی خوب و با معرفتی نمی دونم چطور شد با این همه معرفت و مردونگیت نماینده شدی . اگه می خوای بری بهشت سعی کن دفعه دیگه کاندید نشی .. -حوری جون اعتراف می کنم که اون دفعه هم چون فکر می کردن با اونام منو انتخاب کردن . از همین حالا رو من خط قرمز کشیدند . -پس شعور مردم چی ؟/؟ .. یه من و منی کرد و منم بهش گفتم خب نمی خوای توضیح بدی دیگه صحبت از این چیزا تکراری شده من خودم همه چی رو می دونم . نمی دونم چرا هر چی منو می گایید سیر نمی شدم . این بار رفتم درست وسط مجلس و طاقباز دراز کشیدم و ایگرگ هم اومد رو من و دو تا کف دستشو گذاشته بود زمین و با نیرویی زیاد کیرشو می کرد تو کوسم و درش می آورد . اگه این نمایندگان دست خودشون بود تا حالا ایگرگ خانو از رو من بلند کرده بودند ولی من با فریاد های خودم اونا رو سر جاشون میخکوب کرده بودم . مثل سگ از جونشون می ترسیدن . نمی دونم با این که اعتقادی هم نداشتند ولی چرا از جهنم می ترسیدند . هر چند شیطان و شیطان زاده ها هم به جهنم اعتقاد دارند . -آههههه ادامه بده کوسسسسم ایگرگ جون .. بکوبون کیرتو به همین صورت بکوبون به ته کوسم .. داره میاد .. ایگرگ خیس عرق شده بود . -حوری جون اون دفعه گفتی داره میاد .. ببینم اگه اون دنیا به ما هزار تا حوری برسه و هر حوری رو بخواهیم این جوری بکنیم دوباره می میریم -کفر نگو زمینی ! اولا من از اون دنیام و قدرتم زیاده و وقتی هم که ارگاسم شم چند برایر زمینیها اوج می گیرم و چند دقیقه دیگه نتیجه شو می بینی . در ثانی وقتی تشریف ببری اون دنیا این قدرتو که دیگه نداری .. توان گایش هزار تا حوری رو میدن بهت . پس دیگه حرف نزن و به کارت ادامه بده .. حس کردم که آبم داره میاد . خیلی خوشم میومد . آبم همین جور داشت میومد . بدنم داشت می لرزید وقتی که آخرین ثانیه های ارگاسمم بود و داشتم به نهایت می رسیدم فشارصدا و نیرومو دادم به حلقم و طوری نعره کشیدم که ستون های مجلس لرزید و نماینده ها دوباره دچار وحشت شدند ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
زن نامرئی 20

سر و صداها و زمزمه هایی از گوشه و کنار شنیده می شد که مردا همه می گفتند که اگه سر و صدای حوری موقع ارضا این قدر بلند باشه چطور ما یه روز هزاران بار این صدا رو تحمل کنیم .. من که ارگاسم شده بودم به اون ایگرگ خان گفتم که آبشو بریزه تو کوس من .. و اونم اطاعت کرد . به زور جلو خنده امو می گرفتم . آخه اون واسه این که از قافله عقب نمونه به خودش فشار می آورد که مثل من نعره بزنه که مثلا ما هم یه چیزی هستیم -بگیر حوری جون بگیر که آبم داره میا د-بریز ایگرگ جون خیلی کار دارم -وای .. وای .. وایییی .. اون بالا دو تا از نماینده های کلاغ سیاه که دمشون در اومده بود با هم در حال گفتگو بودند -ببینم این ایگرگ زنشم این جوری میگاد عجب بیرحمانه تو کوس این حوری خانوم فرو می کنه .. واییییی نیگاه نیگا ریخت آبش داره میریزه .. زد از کوس بیرون .. عجب چیزی شده .. این آق رئیس مجلس که معرف حضور همه هست یه نگاهی به اطراف مینداخت که کسی از این صحنه فیلم نگیره ولی قهوه چی یا همون آبدار باشی که خیلی زرنگ بود و یه جورایی به سوراخ سنبه ها آشنا بود داشت فیلم می گرفت . من اونو خوب می دیدم و با لبخند سر تکون می دادم و تاییدش می کردم . اون دو تا کلاغ سیاه رو هم از بس بلند بلند حرف می زدند صداشونو می شنیدم . یکی از آخوندا پاشد و گفت با اجازه آق رئیس و با اجازه حضار محترم و با اجازه تر حوری جان بهشتی .. معلوم نبود این آخوندک این اصطلاح با اجازه تر را از کجا یاد گرفته .. من که نای بلند شدن نداشتم همون دراز کش ولی طاقباز واسه اون ملا دست تکون داده و گفتم بفر مایید حاج آقا -ببخشید این آقای ایگرگ خان در مهبل شما آب خالی فرمودند . زنای مجلس از خنده داشتند ریسه می رفتند . آخرش یکی بلند شد و گفت برادر! مهبل اول یا ابتدای کوسو میگن اگه بگین فرج بهتره .. واسه این که غائله رو ختم کنم گفتم حاج آقا ما این جا صحبتهای پشت پرده ای نداریم شما بی پرده حرفاتونو بزنین . اصلا بگین کوس . کوس کوس .. مگه غیر اینه شما تو رختخواب پیش خانوماتون از این اصطلاحات به کار می برین ؟/؟ یارو همچین جا رفته بود و خیس عرق شده بود که سوالش یادش رفت -حاج آقا پرسشتون چی بود ؟/؟ -آها می خواستم ببینم اگه شما بار دار شوید این بچه ای که دنیا میاد تکلیفش چیه . در این دنیا می مونه یا میره به اون دنیا . بهشتی میشه یا مربوط به این دنیا میشه و یا اهل سلامت که یه مدتی رو اون وسط گیر می کنه احتمالا میره بهشت . -ببخشید حاج آقا این آخرین اخطاره که من به شما می کنم . اگه دفعه دیگه از این سوتی ها دادید فورا حکم صادر می کنم که خلع لباس و خلع کلاه یعنی عمامه بشین .. شما کدوم حوزه علمیه درس خوندین ؟/؟ آخه جان من حوری که بار دار نمیشه . وگرنه از بس بهشت کم می آوردیم دیگه بچه هامونو باید می فرستادیم روی زمین . صدای احسنتما احسنتمای حاضرین که یه سری هم می گفتند احسنتم از گوشه و کنار به گوش می رسید و سر تم و تما دعوا داشتند . رفتم طرف خانوم ایکس . نیمه لختش کردم و دستمو کشیدم رو کوسش . یه ناله ای کرد و ولش کردم .. بغل دستیش به من گفت حوری جان از این تبرک ها به من نمی دهی ؟/؟ به اونم یه تبرکی رسوندم . اون خانوم ایکسه به من گفت حوری خانوم این چند تا قلمانی که قراره بفرستی بیان سر وقت ما و با ما همبستری کنند بهتر نیست یک سره همه رو حوری بفرستی که هم به آقایون حال بدن و هم به این خانوما ؟/؟ -اتفاقا بد فکری نیست . ظاهرا شما از این لزبینی خوشتان آمده .. درهر حال از این که داشتم سر به سرشون میذاشتم کلی کیف می کردم . خودمو غیب کردم و رفتم کنار آبدار چی و مرئی شدم .. -ببین برادر تو تا می تونی از این صحنه ها فیلم بگیر تا ده دقیقه دیگه شاهد یه صحنه های مهیج و بی نظیری خواهی بود . یک آمیزش عمومی در این مکان مقدس خواهیم داشت . نونت تو روغنه اگه از این صحنه فیلم بگیری فقط حواست باشه که کشت و کشتار نشه . بعد اگر هم وقت کردی می تونی پس از مدتی فیلمبرداری خودتم وارد عمل شی .. واقعا همه شونو کوس گیر آورده بودم . .. آبدار باشی خیلی خوش تیپ و سرخ و سفید رو بود . بهش گفتم شلوارشو بکشه پایین .. یه کاردرست وکار درشت بود .. -اگه حرفامو گوش کنی یه پاداش خوبی هم پیش من محل داری به تو هم افتخار میدم . مثل خر کیف می کرد .انگار که سند یه قسمت از بهشتو به اسمش صادر کرده باشند . وقتی که دوباره رفتم وسط مجلس و حضار منو دیدند فکر کردند که من رفتم ماوراءالبیعه و بر گشتم .. -حضار عزیز ای بهشتیان گرامی . به پاس خدمات ارزنده و مردم دوستیهای شما و مبارزات جهانخوارانه ای که بر علیه امریکا و اسرائیل اشغالگر می فرمایید مقرر گردیده بود که به تعداد شما برایتان حورو قلمان صادر گردد . منتها این برادران و خواهران به خاطر مشغله های کاری فعلا پوزش طلبیدند ولی این دستور اکید را صادر فرمودند که همگی همانند روز الست و نخست آفرینش بر هنه گردید و با هم معاشقه نمایید . . زنا از خوشحالی کیف می کردند . چون تعداد مردا هشت ده برابر اونا بود . مردا می گفتند بابا این چه وضعشه .. یکی از اونا که زنش هم تو مجلس بود گفت بابا زنم بره با هشت نفر باشه من با یه نفر .. -برادر تو هم به نوبت می توانی با هشت زن طرف شوی . خیلی خنگی حاج آقا . حور و قلمان ها به شما وکالت داده اند . شما را مفتخر کرده اند خر مفت که نکرده اند . زنا و مردا همه لخت لخت شدند و آتیشی تر از همه آق رئیس کف کرده مجلس بود که از اون بالا کله معلق شد ودر یه حالت بیهوشی قرار گرفت و منم خب مثل یه پزشک انسان دوست که واسه جون بیمار ارزش قائله رفتم کوسمو کشیدم سرش و وقتی که حالش جااومد صحنه رو ترک کردم و رفتم همون جایی که آبدار باشی داشت از این صحنه ها فیلم می گرفت . وای چه بلبشویی شده بود . هشت ده تا مرد افتاده بودند رو یه زن .. اصلا موقع فیلم برداری اون زنه معلوم نبود ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی .
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 36:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  33  34  35  36  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

زن نامرئی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA