انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 8 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۷۱

-اووووووههههه شما که دیگه هیچی از اشی نذاشتین . شما که دیگه منو داغون کردین . اشی داره آبش میاد . ایمان ! شریف ! .. ماه منیر فدای همگی تون شم من . دیدی ایمان جون که سکس دسته جمعی چقدر حال میده ؟/؟ چقدر آدمو سر حال میاره . آدم تازه می فهمه که معنای زندگی چیه . ایمان جون آدم اگه دسته جمعی یه کاری رو انجام بده ثوابش خیلی زیاد تره . خیلی کیف داره . می دونم که مزه شو گرفتی و خیلی خوشت اومده . داره ازم می ریزه .. روی دو تا کیرتون حسش می کنین . آب کس اشی جونه .. عاشقتونم .. کس و کیر همه تونو می خورم . همه شما رو لیس می زنم . .. گیج شده بودم . داشتم حال می کردم . ار گاسم من طولانی شده بود و من دست از سر و صدا بر نمی داشتم و اونا هم حسابی برای لذت بردن من سنگ تموم گذاشته بودند و ایمان خیلی بشاش نشون می داد دیگه اون خجالت اولیه رو نداشت . -پسرا خوشگلا .. ناز دو دولا .. حالا باید اشی رو منفجرش کنین و نشون بدین که انقلاب شما هم انفجار نور بود هم انفجار آب .. بریزین آب کیرتونو توی کس اشرف زبل . حرکت منی اون دو نفر و فشار و پرشهای خفیف کیرشونو توی کسم حس می کردم . ایمان چشاشو بسته بود و می دونستم داره حال می کنه .دیگه از تماس کیر ش با کیر شریف ناراحت نبود . اون دیگه اومده بود توی خط . هر چند از اولش هم جمعی ما بود ولی یه سری مسائل هضم نشده ای براش وجود داشت و هنوزم داره که باید به مرور زمان براش حل شه . ولی می دونستم یه سری کارایی هست که نمیشه حلش کرد . اون راجع به مادرش تعصب خاصی داشت . یه بار که با هم در مورد این حرف می زدیم که از دواج یکی از سنتهای پیامبر و اسلامه و اگه یه خواستگار خوب برای احترام بیاد و اون باید از دواج کنه نزدیک بود با هر دومون گلاویز شه و این که دیگه از مادرش گذشته و این خوبیت نداره و مردم به دید دیگه ای نگاه می کنن . منم اونو پیچیوندم و به همون زبون خودش اونو محکوم کردم . واقعا آدم به این مردای خود خواه چی بگه . خودشون چند تا زن می گیرن و زنا شون نباید چند تا شوهر بکنن و حالا در مورد ننه اش هم اختیار داری می کرد . هر چند مادره خودش چیزی نگفته بود . ولی می دونستم یه جورایی گلوش پیش این شریف خان گیر کرده . خودش که حرفی نزده بود ولی من اینو از نگاههای زنونه اش متوجه بودم که دوست داشت خودشو توی دل شریف جا کنه . خوشگل تر نشون بده . شایدم خیلی راحت می تونست بهش حال بده . این پسره ایمان خان تازه گرم افتاده بود . ماه منیر انگشتشو فرو کرده بود توی کس من و آب کیر اون دو نفر رو بیرون می کشید و می خورد . هر چند قسمتی از این آب ها به عقب بر گشته ریخته بود رو پا هام و دور و بر کونم . یه بار که ماه منیر انگشتشو فرو کرد توی کسم و منی رو بیرون کشید انگشتو گرفت طرف اون دو تا مرد و گفت من نمی دونم چی بگم به نظر شما این آب کیر مال کیه .. ایمان : مخلوط شده نمیشه در این مورد اظهار نظر کرد . شریف : من هم نظر داداش ایمان رو تایید می کنم . -خب حالا فکر می کنین بیشترش مال کیه . ایمان : تر کیب اون مشاعیه . .. شریف رفت زیر ماه منیر دراز کشید و کمرشو محکم گرفت . این بار من دستمو رسوندم به کیر شریف و اونو فرو کردم توی دهنم و با لذت زیاد شروع کردم به ساک زدن تا این که تونستم شق ترش کنم . -ماه منیر بقیه اش با خودت . زود باش تا این کیر تازه خالی کرده دوباره شل نشده کست رو بنداز روش . ماه منیر سوار کیر شریف شد . -آخخخخخخخ اشرف اشرف .. من هر بار میرم روی کیر می شینم حس می کنم برای اولین باره که این نشستو انجام دادم . .. رفتم طرف ایمان جان . -فدات شم پسر با ایمان و ناز و تو چرا این جوری کیر شل به دست وایسادی . بیا من باها ش بازی کنم تا دوباره صاف وایسه . اشرف کیر مرده رو هم شق می کنه . حالا نوبتی هم که باشه نوبت ماه منیره که دو نفری بهش حال بدین . ولی خیلی توی کسم آب ریختین .نمی دونم واسه این ماه منیر هم چیزی گذاشتین یا نه کیر ایمان رو هم فرو کردم توی دهنم و با اون فن هایی که بلد بودم همچین شقش کردم که خیلی دلم می خواست اول خودم یه تستی می گرفتم ولی دیگه این از رفاقت به دور بود .-ایمان جان فرو می کنی توی کون یا کس رو می کنی -هر طور شما صلاح می دونی .. کس خل شده بود . اون می خواست کیر رو توی تن ماه منیر فرو کنه داشت از من اجازه می گرفت و با من مشورت می کرد . کیرشو گرفتم توی دستم و اونو به سوراخ کون زن فشار دادم -یه خورده که کون رو گاییدی بعدش از بغل کیر شریف جون فرو می کنی توی کس ماه منیر تا اونم به سبکی که من حال کردم حال کنه . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۷۲

چهار تایی مون حسابی با هم حال می کردیم . نمی ذاشتم وقت تلف شه . از لحظه ها نهایت استفاده رو می کردم . حالا من و ایمان می تونستیم راحت همو ببوسیم . دستاش رو سینه هام کار می کرد . مخصوصا با نوک تیزش . لبامو از رو لباش ور داشته و سینه هامو به لبش چسبوندم . تا با یکی از دستای آزادش رو کسم کار کنه . خودم دستشو گرفته اونو روی کسم قرار دادم . کیر های این دو مرد در کس جا دار و داغ ماه منیر حسابی کار می کرد خیلی هم تند و تیز تر از اون چه که فکرشو می کردم این کیر ها در حال فعالیت بودند . -آقایون یه خورده فنی تر . اکشن تر .. انگشتای ایمان طوری داخل کس من حرکت می کرد که من نمی نونستم به چیزی غیر از سکس و این که کی می خوام سیر شم فکر می کردم . -وووووووییییییی پسر پسر تو چند طرفو داری .تو چقدر ماهی .. فدات شم . این کسم چه کسیه که هر چقدر دست میذاری داخلش بازم آب داره بازم انگاری داخلش آب جمع شده . انگاری لوله آب من شکسته نشتی داره -فدای نشتی تو اشی جون -فدای اون حرفات فدای اون لبات و اون انگشتات بشه اشی .. ماه منیر در همون وضعیت به اوج خودش رسیده بود . ایمان و شریف داشتند پاره پاره اش می کردند . کس دوستم خیلی جا دار شده بود . چقدر این دو تا کیر راحت کارشونو انجام می دادند و منم چقدر از تماشای این صحنه ها لذت می بردم .ماه منیر یهویی شل شد ولی این دو تا پسرا دل نداشتند که کیرشونو از توی کس بیرون بکشن . رفتم کمکشون دوستمو نگاه داشتم که رو زمین ولو نشه . آخه مردا خیلی دوست داشتند که کیرشون به هم چسبیده باشه و در این حالت توی کس خیس کنند . چه صحنه و لحظات شاعرانه ای شده بود . شاعرانه و هوس انگیز همه با هم ناله می کردند . چقدر هوس کرده بودم که این دو تا کیر رو یه بار دیگه در سوراخم ببینم . اشرف قهرمان اشرف دلاور .. درود بر اشی جون . ماه منیر کارش تموم شده بود . بغلش کرده اونو می بوسیدم . یه علامت هم به مردا دادم که یعنی تمومش کنین . کس ماه منیر آماده نوشیدن آبهای گوارای وجود شماست . چه لذتی و عشقی می کردیم . یه لحظه لبامو از رو لبای دوستم بر داشته یه نگاهی به کس باز شده و اون جفت کیر آقا خوشگلا انداختم . عین شیری که به یه جایی ریخته شده باشه آب کیرشونو می دیدم که داره از کس ماه منیر خوشگله بر گشت می کنه .-پسرا نذارین ماه منیر بیفته .. کمرشو داشته باشین .. سرمو زیر کیر ها و کس ماه منیر خم کرده و منی های برگشتی رو زبون و لیس می زدم و روی پای دوستمو میک می زدم . -کیرتونو بکشین بیرون . بکشین بیرون من منتظرم . منتظرم . زبونمو روی کیرشون می کشیدم . از بالا به پایین کیر و هم از بالا به پایین حالتی که رو هم دیگه قرار گرفته بودند . کیرشون در حال شل شدن بود . اونو از توی کس در آوردند . دهنم باز بود و دو تایی مال خودشونو فرو کردند توی دهنم . اصلا به طعمش فکر نمی کردم . به مزه و لذتش فکر می کردم . -جااااااااان حالی میده چه عشقی می کنم . دو تایی شون خمار شده بودند . انگاری اونا نبودند که همین حالا حال داده بودند و حال کرده بودند . چهار تایی به هم چسبیدیم . دوستم که شل شده بود مثل کیر ایمان ولی مگه من ول کن بودم . با انواع و اقسام تکنیک ها سعی کردم که سفتش کنم . .. خلاصه اون شب احترام هم ما رو اذیت نکرد از خواب بیدار نشد و کاری هم به کارمون نداشت . ولی دم صبح از هم جدا شدیم که دیگه کار از محکم کاری عیب نکنه . روز بعد همه دور هم لحظات خوشی رو سپری می کردیم . من و ماه منیر سعی داشتیم یه کاری کنیم که شریف و احترام رو به هم جوش بدیم . احترام هم بی میل نبود . ولی یه سیاست خاصی رو بین ما رعایت می کرد هرچند که پیش شریف خیلی شل تر نشون می داد . -اشرف جون چیکار کنیم به نظرت .. -من نمی دونم .. من میگم تو برو توی حموم و بعدشم از ایمان بخواه که بیاد و با تو حال کنه . اگه پرسید که شریف و اشرف هم بیان یه بهونه ای می تراشیم و نمیاییم و میگم داخل رختخواب می خواهیم حال کنیم . از اون طرف شریف و احترام رو با هم جوش میدیم . ولی تمام این کار ها باید شب صورت بگیره . احترام با ما همراه شه . ایمان فکر کنه که مامانش خوابیده . برای این که احترام رو با خودمون همراه کنیم باید در روز روشن باهاش کار کنیم و بازم بر می گردیم به همون مسئله ایمان که موی دماغه مزاحمه .. علی الحساب باید یه بر نامه ای بچینیم که ذهن احترام برای این که با شریف خلوت کنه اون تمایلات و آتش زیر خاکسترش روشن شه آمادگی داشته باشه .مراقب حرکات احترام بودم . بد جوری رفته بود توی نخ شریف و شریف هم بد جوری دوست داشت مخ زنی کنه . می خواست به این محجبه های مومن نشون بده و بگه که کیر ما هم نیستی ولی این احترام با همه سن دار بودنش خیلی خوش گوشت بود و خوردن داشت .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــراهــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبـــــــــــل ۷۳

من و ماه منیر و خود شریف دست به دست هم داده بودیم که یه کاری کنیم که این شریف خان و احترام به هم جوش بخورن . -ببین ماه منیر بهترین کار اینه که ما این نقشه رو شبونه انجام بدیم . درست در لحظاتی که ایمان فکر می کنه که مادرش خوابه . ما باید ذهن احترام رو آماده آماده کنیم . خود اونو هم بیاریم توی خط .. یه سری از این کس شرات مذهبی هم یاد این شریف دادیم که فوری بیاد با کله احترام کار کنه .. ظاهرا خود احترام متوجه شده بود که پسرش ایمان مزاحم کار اوناست . به خاطر همین به وقت صبح ایمان رو برای کاری فرستاد بیرون .مرحله اول کارمون داشت شروع می شد . احترام هم خیلی دلش می خواست که با شریف تنها باشه . منم ماه منیر رو بردم به اتاق احترام .. مثلا در یه گوشه ای با هم اختلاط می کردیم . از شریف هم خواسته بودیم که کمی بلند تر حرف بزنه ولی خیلی دلم می خواست بدونم که احترام چی میگه .. شریف وارد اتاق شد . .. سلام کرد و رفت طرف احترام .. سلام به همگی -سلام به آقا شریف .. .. -خواهر سلام علیکم -علیکم السلام برادر -ایمان جان ما کجا تشریف دارن -یه کاری داشت رفت بیرون .. -حیف بازم که تنهایین . از این تنهایی دلتون نمی گیره ..؟/؟ در شرع مقدس و اصلا در آفرینش و راز خلقت همه چی جفت جفت آفریده شده ..مرد مکمل زن و زن مکمل مرده .. تا زمانی که ازدواج صورت نگیره دین آدم به کمال نمی رسه . حتما یک حکمتی وجود داشته که این جوری بیان شده . شما هم الان یک زن هستید و من جسارت نمی کنم ولی این باید یک گناه باشه که این جور دارین در تنهایی زندگی می کنین . درسته با پسرتون هستین ولی .. حیفه خانومی به زیبایی شما .. زیر چشمی یه نگاهی به احترام انداخته .. دیدم بد جوری سرخ شده همش داره یه اشاره ای به شریف می زنه که یعنی چون ماه منیر این جاست کمی رعایت کنه و خوب نیست .. من و ماه منیر به زور جلو خنده خودمونو گرفته بودیم .. -الان احترام خانوم تا اونجایی که من شنیدم در امر صیغه اگه رضایت قلبی دو طرف وجود داشته باشه همه چی حله .. یه خط دو خط خطبه خونده می شه و یک بله گفته میشه کار تمومه . من و ماه منیر برای لحظاتی اومدیم بیرون .. -میگم ما به یه جای کار فکر نکردیم و اون این که قصد داشتیم شبانه ایمان رو بفرستیم سراغ تو در حمام .. یه بهانه ای برای اونا بتراشیم که تا دو سه ساعتی رو نیان بیرون .. حالا برای احترام چی بسازیم ؟/؟ اگه بگه چی شد که شریف از پیش زنش پا شده اومده طرفش ..ما بگیم ماه منیر کجاست . -هیچی میگی ماه منیر خوابه . مگه اون می خواد پاشه بیاد منو ببینه ؟/؟ تازه از ترسش تکون بخور نیست که حرکت کنه . از اون طرف اگه ایمان بخواد زود از حموم در آد من این اجازه رو بهش نمیدم طوری اونو میخکوبش می کنم که تا ساعتها کیرشو از توی کسم بیرون نکشه .. -خب ماه منیر عزیزم می مونه یک نکته دیگه .. اگه احترام بخواد دینشو کامل کنه و حداقل برای یک شب هم که شده به صیغه شریف در بیاد که خیلی کس شر بازیه پیش خودش نمی پرسه که پسرم ایمان کجاست ؟/؟-برای اینم یک فکری کردم . روز مخ ایمانو کار می گیرم و بر نامه شبانه حمام رو به راه میندازیم . تازه در ابتدا که فکر می کنه مامانش خوابه . ولی یه ضعف دیگه کار این که احترام نترسه که ماه منیر بیدار شه .. من از صبح باید بر نامه شبانه حمام رو توی مخ ایمان پرش کنم . که مثلا ایمانو حالیش کنی که اگه یه وقتی مامانش بیدار شد و اونو ندید نگرانش نشه و نمی شه . به این حرفشم توجه نمی کنم که مامانش هیچوقت بیدار نمیشه ..-ماه منیر تو دیگه کی هستی .. -حالا می مونه که این دو نفر چه جوری کارشونو پیش می برن . احترام و شریف رو میگم .. رفتیم جلو در ورودی . گوشمونو کاملا تیز کردیم . از اون قسمت هال که می گفتم صدای احترام به خوبی شنیده نمی شد . -احترام جان .. خیلی عالی میشه .. -نه اگه پسرم ایمان بفهمه خیلی عذاب می کشه . اون باباشو خیلی دوست داشت . -منم به جای باباش . حداقل برای یک روز .. ..من خیلی دلم می خواد . احترام جون دلمو بردی . نذار من گناه کنم . یک مرد وقتی دلش می خواد .. آخه نمی خوام گناه کنم . وقتی صحیفه دل آدم سیاه شه به گناه عادت کنه سخت و سخت تر میشه که دلشو پاک کنه . من نمی دونستم این کس شرات رو از کجا یاد گرفته که داره برای احترام بلغور می کنه .. خیلی چیزا رو خود جوش بیان می کرد ان شریف جون خودمون ... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
↓ Advertisement ↓
زن

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۷۴

خلاصه همه چی دست به دست هم داد و من هم یه جوری برای خودم ردیف کردم که از یه نقطه ای در حاشیه در که شریف برای من باز می ذاره بتونم تمام اون صحنه های هیجانی رو شاهد باشم . اگر هم اوضاع خطری شد بتونم فوری اونا رو خبر کنم . خیلی قاطی شده بود . فعلا که دو سه ساعتی بود که شریف و احترام رو با هم تنها گذاشته بودیم . اونا همچنان در مورد مسائل مذهبی صحبت می کردند . ما حالا پشت قسمتی از اتاق قرار داشتیم که راحت می تونستیم حرفاشونو گوش کنیم . -احترام خانوم .. نمی دونم شما نظرتون چیه .. ولی اینو که می دونین اگه یک مردی از زنی خوشش بیاد و بخواد درمسیر حلال با اون باشه می تونه این خواسته اش رو بیان کنه -یعنی خواستگاری دیگه .. -همچین چیزایی -میشه کمی روشن تر بفر مایید .. صدای احترام خیلی آروم شده بود . من لرزش و خجالت خاصی رو در طرز کلامش احساس می کردم . می دونستم خیلی سختشه که این جور داره با شریف صحبت می کنه و با شناختی که ار اون داشتم می دونستم خیلی هیجان زده شده و به طرز عجیبی هم این هوسو داره که خودشو در اختیار شریف قرار بده . من این تمایل رو در حرکاتش حس می کردم . از چشاش می دیدم .. شریف دیگه خیلی راحت بهش گفت . احترام خانوم من می خوام از شما اگه امکانش هست دعوت مرا برای امر خیر و حلال بپذیرید . ناراحت نشین . می تونین قبول نکنین . میگن برای راحتی کار تازگی ها صیغه یکی دوروزه و یک وعده ای هم در اومده . نیازی هم نیست که ایمان جان را در جریان بذاریم که باعث ناراحتی و تکدر خاطر ایشان بشه . چون هر چیزی که برای شما اهمیت داره برای منم ارزش داره و منم باید به اون توجه داشته باشم .. یکی دو دقیقه ای صدایی به گوش نمی رسید . نمی دونستم آیا احترام چیزی بر زبون آورده که من نشنیده باشم یا نه . دلم برای فضولی لک زده بود . نزدیک بود من و ماه منیر بریم وسط اونا .. خلاصه من همچنان داشتم به عقربه ساعتم نگاه می کردم . درست سه دقیقه طول کشید که عروس خانوم لب باز کرد و با ناز و عشوه و کرشمه بله رو گفت .یعنی قبول کرد که بعدا بله رو بگه . . -آقا شریف ماه منیر ناراحت میشه .. تازه من و شما کجا می تونیم به هم نشون بدیم که زن و شوهریم و این سنت اسلامی رو پیاده کنیم ..... آخیش .. جوووووون احترام یهویی خیلی پیشرفت کرده بود .. -احترام خانوم شما بله رو بگو کاریت نباشه .. چقدر شما خوشگل و ناز و خواستنی هستین .. اگه چشمات بگن آره هیچکدوم کاری نداره .. آخ که این شریف مخ این احترام رو بد جوری تیلیت کرده بود .. نمی دونم شریف این قسمت از کار رو می خواست به چه تر تیبی قرار بده که به احترام گفت شما و اشرف جون دوستای قدیمین .. اگه دوست دارین این مسئله رو پیش اونم سکرت داشته باشین من حرفی ندارم . ولی به نظر من اگه باهاش صحبت کنین و ازش بخواین که همراهیتون کنه بد نیست .. -ولی اگه به ماه منیر بگه -می تونی ازش بخوای که به اون چیزی نگه .. شما که گناه شرعی نمی کنی . حالا دور از شما باشه بعضی خانوما اون قدرت پذیرش احکام اسلامی رو ندارن ولی خوشبختانه شما خودت داری یکی از این احکام مقدس و زیبا رو که در جهت جلوگیری از اشاعه فساد و گناه در جامعه هست پیاده می کنی .. ..این جای کارو می دونستم که احترام پاک قاطی کرده . فقط داره به آهنگ صدای شریف گوش میده ..می دونستم تمام بدنش داغ شده .. نفس نفس می زد . طوری شده بود که می دونستم همین حالا داره حس می کنه که در بغل شریف قرار داره و داره با اون عشقبازی می کنه . ولی اون نباید همچین حسی می داشت . چون این جوری ممکن بود خیلی تابلو بازی در بیاره و حتی کنار ایمان نتونه خودشو کنترل کنه و همه چی رو لو بده . من احترام رو خوب می شناختم . در هر حال همون احساسات رو داشت . شگرد ها و خصلتهای آدمی و روحیات اون به این سادگی عوض نمیشن . اون وقتی چیزی رو با تمام وجودش می خواست دوست داشت که علاقه خودشو نشون بده و اگرم می خواست این عشق و علاقه رو مخفی کنه به خوبی از عهده کار بر نمیومد . .. صحبتاشون تموم شد .. -ماه منیر جون حالا تو و شریف با هم برین مشغول شین . حدس می زنم این احترام بخواد یه کار خصوصی با من داشته باشه و من بهش مشورت بدم .. همین طور هم شد . خیلی سریع تر از اونی که فکرشو می کردم . احترام اومد پیش من .. من و من کرد . سکوت کرده بود . سرشو انداخته بود زمین -خانومی مشکلی پیش اومده ؟/؟ خدای نخواسته برای ایمان مشکلی پیش اومده ؟/؟ -نههههه ..من نمی دونم چه جوری بگم احترام جون .. من نمی دونم . فقط یه سوال ازت داشتم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 75

احترام اومده بود و می خواست باهام حرف بزنه . می دونستم که در مورد چه چیز هایی می خواد صحبت کنه . -بگو خجالت نکش احترام . حرفت رو بزن . -من می خواستم یه چیزی بپرسم روم نمی شه . می خواستم بگم اگه یکی ازت خواستگاری کنه . مثلا به عنوان صیغه موقت تو چه عکس العملی نشون میدی و اگه طرف زن داشته باشه چی . به پسرات میگی ؟ البته دخترا چون خودشون زنن و نیاز های یک زن رو بهتر درک می کنند راحت تر با این مسئله کنار میان -احترام جان من می بینم که این مسئله آیا با شئونات اسلامی ساز گاری داره یا نه . چون در در جه اول مهم اینه که تو از نظر شرعی گناه نکنی . تمابلات انسانی خودمم می سنجم و این که آیا این تمایلات همون چیزیه که من می خوام و آیا این هماهنگی داره یا گفته های دین .. -خب اون وقت اگه این تصمیم تو رو خیلی ها درک نکنند چی -خودت که احکام دین رو خوب واردی . برای جلو گیری از فتنه میشه مسائلی رو مطرح نکرد و این درش ایرادی نیست و به حساب دروغ نمیاد . خلاصه حسابی جو رو شلوغش کرده بودم و می خواستم کاری کنم که دیگه جای شک و شبهه ای برای احترام باقی نمونه و این خانوم با کمال میل بیاد طرف شریف .. کلی با هم حرف زدیم و اون جریان رو به طور کلی برای من گفت این جوری خیلی هم بهتر شد . طوری هم حرف می زد و از من می خواست که موضوع رو به کسی نگم که کم نمونده بود که گریه اش بگیره .. -احترام جان من تا اونجایی که بتونم هواتو دارم ولی یادت باشه هر کی که خر بزه می خوره پای لرزش هم می شینه . آخ اگه بدونی این کاری که تو داری می کنی چقدر شوق و اشتیاق منو هم زیاد می کنه .نمی دونی چقدر لذت میده. ولی خب چیکار کنم شریف جان از تو خوشش اومده . ببین چی داشتی و در تو چی دیده که با همه جوونی و خوش تیپی خودش هوس تو رو کرده . همون نور ایمان اگه بدونی چقدر تو رو زیبا تر می کنه . محبت توی دل آدم مینداره . هوس رو زیاد تر می کنه . در هر حال براش رفتم دستور صیغه نامه رو هم آوردم . از این کس شر نامه ها در منزل چند تایی داشتم که بیشتر به درد خندیدن می خورد . حالا نمی دونم آیا اوایل انقلاب جنده های شهر نو از اینا در جنده کده خودشون هم داشتند یا نه . خلاصه دیگه زیاد وارد جزئیات نشم و برم برسم به اصل مطلب . ابر و باد و مه و خورشید و فلک به کار افتادند تا خانوم دینی ما بالاخره سنت اسلامی خودشو پیاده کنه . خیلی هم وحشت داشت از این که ماه منیر و ایمان بفهمن که اون قصد چه کاری رو داره . در مورد ایمان که خجالت می کشید . در مورد ماه منیر هم خجالت می کشید و هم می ترسید . در هر حال اون شب ماه منیر ایمان توی حموم داشتن کارشونو می کردند .. نقشه رو کمی تغییر داده بودند . چون من در جریان قرار گرفته بودم برای محکم کاری تصمیم گرفته شد که که اشرف و شریف بیان اتاق ما .. منم مثلا برم یه جایی خودمو پنهان کنم . اگه منیره خیالی در اتاق خودش از خواب پا شد و یا ایمان از حموم اومد و پرسید مامانش کجاست بگم پیش من خوابیده .. این یک تیکه رو از احترام اجازه گرفتم که سر زده وارد شم چون دیگه وقت ضیغه و برای جلو گیری از فتنه اگه بشه بعضی چیزا رو دید اشکالی نداره . خلاصه یک شلم شور با حسابی به راه افتاده بود .ولی قبل از این که به شب برسیم از نظر داخلی خیلی هوای احترام رو داشتم . دو تایی مون رفتیم حموم تا اونو خوب واسه این شریف جون آماده اش کنم . خیلی وسواس داشت . موقع برق انداختن کسش خیلی ازم خجالت می کشید -احترام جون این که خجالت نداره . تو هم شوهر داشتی منم همین طور . حالا بخت و اقبال به تو رو کرده یک بار دیگه می خوای تجدید فراش کنی . این که گناه نیست . اتفاقا تو داری کار درست رو انجام میدی . -نظر تو راجع به من عوض نمیشه .. -چی بگم احترام جون اگه بگم که من دلم می خواد یکی هم برای من پیدا شه شاید دروغ نگفته باشم . این که عیبی نداره . حالا به من پشت نکن . نا سلامتی رفیق قدیمی هستیم . شورت احترام رو با دستام کشیدم پایین .گیج شده بود . فکرشو نمی کرد ....که همچین کاری بکنم ..... شاخ در آورده بود...نهههههه من روم نمیشه ...-عیبی نداره منم مث خواهرت این حرفا رو که نداشتیم تو می خوای مثلا عروس شی دیگه ...تازه کمکش کردم و جاهایی رو که براش مشخص نبود من واسش برق انداختم ..-اگه منیره بیدار شه و بیاد چی .. -نه من مراقبم .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 76

خلاصه من اون شب تختمو طوری ردیف کردم که بتونم از یک زاویه مناسب همه چی رو تحت نظر داشته باشم لذت می بردم از این که ببینم دوست قدیمی و مومن من چه جوری می تونه از سکسش لذت ببره . برام جالب بود که ببینم این خانوم با دین و ایمان چه جوری وقتی که نوبت حال کردن و لذت بردن خودش میشه دیگه دین و ایمان رو یه جورایی حلش می کنه . بچه پرروهای بسیجی رو که دیده بودم حالا نوبت این خانوم خانوما بود . در هر حال از نظر اون منیره خواب بود و ایمان هم در حموم .. نمی دونست که دو تایی شون هستند حموم . از بس چاخانهای متفرقه براش ساخته بودم خودم هم قاطی کرده بودم . حتی به نظرم میاد یک بار هم بهش گفته باشم که من ممکنه برم پیش منیره بخوابم به عنوان درددل و بگم که شریف اومده اتاق من تنها باشه .. که در جواب به من گفت که پس کی می خواد مراقب این باشه که ایمان از حموم که در اومد ضربتی به من خبر بده . دیدم بد حرفی نمی زنه و اما اصل مطلب .. این که می دونستم ماه منیر با فتنه گریهای خودش همچین می کنه که ایما ن نتونه از جاش تکون بخوره .. حتی ازم پرسید که یه نوشیدنی بهش بخورونه که داخلش خواب آور بریزه که ازش خواستم تا دو ساعت این کارو نکنه . چون فکر نکنم کار مادر ایمان خان و مهندس شریف بیشتر از دو ساعت طول بکشه . احتیاط واجب اینه که اونا بیشتر از این مدت طولش ندن . من فکر کنم این شریف به جای این کیری که قرار بود بفرسته توی کس احترام یک سفینه می خواست بفرسته فضا کارش راحت تر بود . شریف و احترام روبروی هم قرار گرفته بودند .. احترام رفت یه کتاب دعا و از این جور نوشته ها آورد که بخونه .. من از اون دور شاهد بودم . چراغ خواب و نور کم فضای شاعرانه ای به اونجا بخشیده بود . دلم می خواست که منم می رفتم وسط اون دو تا قرار می گرفتم ولی دیگه نمی شد . هر کدوم از زنا یه مرد در اختیار داشتند و اینجا سرمن بی کلاه مونده بود . عیبی نداشت فردا می تونستم با یکی از این آقایون حال کنم . اگه حالی براشون باقی مونده باشه . -احترام جون فکر نمی کنی الان باید دعا خوندن رو خلاصه اش کرد . این جزو مستحباته . اگه الان یک مشکلی پیش بیاد چی میشه .. -ما که حرام نمی کنیم . حق با شماست . ای کاش ما ایمانمان طوری بود که رضای خدا را ارجح بر رضای خلق خدا می دانستیم . شریف کمی بلند تر حرف می زد تا من بشنوم . سفارشش کرده بودم که می خوام حال کنم ولی احترام کمی آروم تر حرف می زد . شریف کتاب دعای احترامو از دستش گرفت و اونو گذاشت یه گوشه ای .. تازه احترام قصد داشت چادر نماز گل گلی خودشو سر کنه دو رکعت شکرونه بخونه ..باخودم گفتم ای بابا تو که دنبال کیر می گشتی چرا این قدر قصه امیر ارسلان نامدار می گفتی ؟/؟ شریف که حوصله اش سر اومده بود تمام بند و بساطها و لباسها شو از تنش در آورد .. قیافه ها به خوبی مشخص نبود .. ولی می دونستم که احترام هنوز باورش نشده و هضم نکرده که باید بره زیر کیر شریف .. یکی دو قدم خودشو عقب کشید .. -خانوم من وقت ندارم . من شما رو لخت کنم یا شما خودت لخت میشی ؟/؟ به زور جلوخنده امو گرفته بودم . شریف طوری حرف می زد که انگاری کیسه کش حموم باشه و می خواد تن و بدن احترامو لیف و کیسه بکشه . سرمو بر گردوندم . برای لحظاتی از اون فضا دور شدم . صدای شر شر آبو از پشت در حموم می شنیدم . ناله های ماه منیر و ایمان به گوش می رسید .. -ایمان من نمی ذارم تا صبح از این جا تکون بخوری -ولی مامانم چی اون نگران میشه . اون میگه . دلواپس من میشه .. -نگران نباش . من یه جوری اشرف جونو می فرستم پیشش .. -تو اگه اشی رو بفرستی درست ولی اون با من کار داره .. -ایمان جان مثل این که یادت رفته مامانت از اون خوشخواب هاست . تازه من به این اشی جون هم سپردم که یه جوری هوای ما رو داشته باشه .. عجب معرکه ای شده بود . مادرو پسر داشتند خلاف می کردند و از کار هم خبر نداشتند . ایمان واقعی داشتن به همین میگن دیگه . دوباره رفتم سراغ نو عروس دو ماد . واویلا بود . این شریف هم احترام رو برده بود جایی که بیش از همه نور چراغ خواب قرمر اونجا رو روشن می کرد . . -آقا شریف .. شریف جون یواشتر بذار من می ترسم .. خیلی تنگه .. من خودم توی حموم کسشو دیده بودم و واسش تیغ انداخته بودم . از اون کس های بشقابی اصل بود .. من نمی دونم کس بشقابی دهها سال کار کرده هم میشه اون زیر تنگ و غنچه ای باشه یا نه .؟/؟شریف هم کیرشو گرفت جلوی صورت احترام و گفت اینو می بینی هر چیر تنگو موقتا گشادش می کنه . وحشت نکن .. .. ناز و ادای احترام که عین دخترای چهار ده ساله داشت عشوه می کرد خودش یه دنیایی بود . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
زن

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل ۷۷

شریف اولش کاری کرده بود که احترام کونشو به طرف من بگیره و در یک حالت قمبلی باشه ..-جووووووووون احترام . چی درست کردی .. کون عجب کونی ! .. اندام چه اندامی ! فکر می کنم رسیده باشم به دروازه های بهشت . احترام کمی خجالت می کشید . اخلاقشو می دونستم و اتفاقا خودشم همین موضوع رو بر زبون آورد . -شریف جان این جوری که حرف می زنی من یه جوری میشم -اووووووخخخخخخخ احترام جون بگو چه جوری میشی ؟/؟ -نمی دونم هم خوشم میاد هم سختمه . حس می کنم نمی تونم تحمل کنم . شریف کف دستشو محکم می زد به کون احترام و می گفت واقعا عجب چیزی داری این مخصوص کیر منه - وای من بمیرم . این حرفا چیه -عزیزم . عشق من . من و تو الان زن و شوهریم . وقتی قانون این قدر راحت راه من و تو رو برای زن و شوهر شدن باز کرده پس من خیلی راحت هم می تونم راه تو روباز کنم .. خیلی خوشم میاد زن برای شوهرش ناز می کنه . احترام بد جوری به خودش می پیچید .. یه لحظه شریف روشو به طرف من که در حاشیه در بودم بر گردوند . با اشاره دست حالیش کردم که کلید برقو بزنه بالا .. دو سه بار اشاره زدم تا دو زاریش افتاد . -شریف چرا لامپو روشن کردی . من احساس نا امنی می کنم . انگاری آرامش ندارم . نمی تونم وظایف زناشویی خودمو انجام بدم . -احترام جان . همسر خوب و با ایمانم . تو مگه هنوز باور نداری که من و تو زن و شوهر شدیم ؟/؟ میگن صیغه از عقد بالا تره .. پیوند خیلی محکمیه . حالا ما بر داشت غلط داریم هنوز در جامعه ما جا نیفتاده عده ای به تو هین میگن که ترویج فحشاست . الان من و شما سه سوته صیغه هم شدیم و داریم از وجود هم لذت می بریم .. من دارم از کس و کونت لذت می برم و تو هم داری با کیر من حال می کنی . خیلی مزه میده . پس این جور ی نباید فرار کنی . در شرع مقدس ما در حین آمیزش و هم بستری زن و شوهر باید معاشقه کنند ...... شریف عجب چیزایی می گفت ..احترام رو هم به سمتی کشونده بود که نتونه متوجه من شه .. اوخ اوخ عجب چیزی .. فکر نمی کردم احترام بتونه کیر شریف رو توی دهنش تحمل کنه . اون قدیما که هر دو مون مجرد بودیم یه بار بین ما در این مورد صحبتی پیش اومده بود اون همش از این می گفت که اگه ازدواج کنه چندشش میشه از ساک زدن .. خیلی هم بد سکس بود . نمی تونستم خوب صورت و اون حالت نگاهشو ببینم . اگرم خودمو به طرف جلو می کشیدم ممکن بود منو ببینه و خیلی بد شه . خلاصه همینو فقط می دیدم که دستشو گذاشته دور کیر شریف و اونو تو ی دهنش می گردونه . طرز ساک زدن و حرکات دهن احترام نشون می داد که در این زمینه هنوز آما توره و باید چند تا کیر در همین مایه ها نوش جون کنه تا یواش یواش آب بندی شه ... -ساک بزن احترام . حال کن . کیر شریف اصل و اور جیناله . بخور نوش جونت که با این پسر با ایمانی که داری فکر نکنم دیگه از این موقعیت ها گیرت بیاد .. دست شریف رفته بود پشت سر احترام و اونو به شدت به کیرش فشار می داد . دهن احترام رو مث کس می گایید .از اطراف دهن احترام آب کیر شریفو می دیدم که چه جوری در حال ریزشه ... شریف با انگشتاش اون آبو به طرف دهن احترام بر گردوند . بازش کن . نوش جون کن . خاصیت داره . اینو که بخوری زمستون دیگه آنفلونزا نمی گیری . خیلی ویتامین داره . حرکات زن نشون می داد که داره به زور منی شریفو می خوره اونی که تا حالا از ساک زدن چندشش میومد حالا کار به جایی رسیده بود که مجبور شده بود آب شریفو بخورده . ولی این بار مرد اونو به طرف خودش بر گردوند تا یه حالی هم به طرفش داده باشه .. -نهههههه شریف .. آقا شریف اونجامو نخور من سختمه . اگه تمیز نباشه چی ؟/؟ -خانوم این که اگه مورچه بذاری روش سر می خوره میفته پایین . کریم صورت اصلاح کرده شو گذاشت روی کس احترام .. -ببین اصلا اذیت نکرده . هر دو تا شون نرمن . لبه های واژن درشت احترامو گرفت و اونا رو به دو طرف بازشون کرد و زبونشو روی کس می کشید . . صدای احترام اوج گرفته بود .. -شریف من نمی تونم جلو خودمو بگیرم . -عیبی نداره احترام جان . تو که خودت یک پا مجتهد و متدینی . در هنگام عملیات این امر اجتناب نا پذیره .. -من ایمانو چیکارش کنم . اون اگه متوجه شه مادرش امر خیر کرده .. -خانوم شما از خدای ایمان هراس ندارید از ایمان می ترسید ؟/؟ .. دستمو فوری گذاشتم جلو دهنم تا صدای خنده بی اختیار من به گوش احترام نرسه ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 78

شریف کس لیسی رو شروع کرده بود. احترام دیگه با پنجه هاش به صورتش چنگ مینداخت . نمی دونست دیگه باید چه جوری دردشو در مون کنه . همش فریاد می زد و این پا و اون پا می کرد .نمی تونست حسی داشته باشه .. شریف طوری دهنشو گذاشته یود رو کس احترام و پنجه هاشو انداخته بود رو جفت پاهای اون زن که حس کردم که الان احترام دیگه عین فرفره اون قسمت هوس دونی کسش در حال گشتن باشه . زیاد مشخص نبود چی به چیه ولی می تونستم اون حالات لحظه ها رو حسش کنم که یک زن چی داره می کشه . کاش کنترل این حالتها دست خود آدم بود . مردا می گفتند اگه کنترل سکس دست خودمون بود کاری می کردیم که آبمون دیر تر بیاد . همین جور که کیرمونو فرو می کنیم داخل کس یا کون یک زن لذت ما ادامه داشته باشه سر حال سر حال شیم و هر وقت که اراده کردیم بتونیم خودمونو خالی کنیم ولی زنا برعکسش دوست دارن زود تر آبشون بیاد انگاری اون لحظه اوج گرفتنشون که چند برابر مردا اونا رو حالی به حالی می کنه براشون غیر قابل تحمله .. من که خود همین حالا شم طوری بودم که دلم می خواست برم وسط اونا و بگم منو هم بازی بدین این جنده بازی یعنی صیغه بازیها چیه راه انداختین اینا مخصوص همون آخوندای زن باره و اوناییه که بیت المال ملت رو بالا می کشن و نمیذارن که امکانات رفاهی به وجود بیاد و جوونای مملکت از دواج کنن . خب دیگه اینم از جنده خانوم اسلامی ما که رفته بود زیر کیر این شریف خان . تازه فکر نکنم این خطبه هم درست و حسابی اجرا شده باشه . کیر که وارد کس شد همونجا به اتفاق کس خطبه خونده میشه . من چه جوری شده بودم . دور و بر کسم همه خیس بود و با این که این آب اصلی من نبود فکر می کردم که بد جوری آب راه افتاده ولی چاره ای نداشتم . باید با این شرایط کنار میومدم تا بکی از این دو نفر شریف یا ایمان یه جوری با هام راه میومدن . دیگه نمی دونستم که احترام ار ضا شده یا نه . فقط متوجه بودم که خیلی ساکت دراز کشیده و شریف هم دیگه کسشو میک نمی زنه . واسه لحظاتی خودموکنار کشیدم .. فقط صدای احترامو می شنیدم که از این می گفت که خیلی حال کرده خدا اونو بکشه اگه طوری جیغ کشیده باشه که صداش رفته باشه .. -احترام جون اگه قرار بر این بود که صدات رو بشنون که الان ما راحت نمی تونستیم این جا با هم حال کنیم . میومدن سراغ ما .. دو تایی شون خنده شون گرفته بود .. یه نگاهی کردم تا ببینم شرایط اونا چطوره .. -ببینم عزیزم کیر رو که قبول داری . خوب سر حال اومدی مزه گرفتی ؟/؟ اینا همه دست گرمی بود برای ورود به مرحله اصلی . یعنی وقتی که این کیر وارد قرار گاه خودش میشه و حمله رو شروع می کنه تو هم وارد مرحله ای از مراحل زندگی خودت میشی که بر روی تو اثر مثبت و مفیدی داره . -وااااااا -چی داری میگی من اصلا سر در نمیارم -احترام جون باید ببخشید قرار نیست که شما سر در بیارید . الان این سر کیرمو می بینی . اینه که الان می خواد از یه جای دیگه سر در بیاره و بهت نشون بده ه خیلی می تونه حالت رو جا بیاره . و اونه که از جاهای دیگه سر در میاره .. عجب صحنه ای شده بود . شریف در حالتی قرار گرفته بود که کیر اون به خوبی مشخص بود خلاف بدن احترام که زیاد نمی تونستم جز ئیات اونو ببینم . ووووووییییییی تا حالا کیر شریف رو این جور کلفت و دراز ندیده بودم .شاید به خاطر این بود که هنگام سکس روبروی اون قرار داشتم و از پهلو این معجون رو زیارت نکرده بودم . احترام کوفتت بشه که واسه حال و تفریح کردن و به تو خندیدن این لحظه های خودمو خرابش کردم . الان شریف می تونست کنار من باشه . این چه کس خلی بود که نشون داده بودم . خلاصه .. شریف کیر اژدها آسای خودشو فرو کرد داخل کس احترام .. -آخخخخخخخخخ .. طوری فریاد کشید که حتی خود این آقاهه ترس برش داشت . رفتم طرف حموم ببینم که این سر و صدا اثری رو اونجا نذاشته باشه . دیدم نه . همه جا امن و امانه و اون دو نفر هم سخت مشغولن و آب از آب تکون نخورده . شریف روی احترام خم شده بود و زاویه گایش خودشو طوری تنظیم کرده بود که چشای احترام به سمت در نباشه در عوض من دید خوبی نسبت به کیر و کس داشته باشم . اوخ چه صحنه هایی شده بود چه شلپ شلیپی . می خواستم برم یه چیز کلفتی بیارم فرو کنم توی کسم ترسیدم که صداش به گوش این زوج آتشین برسه ...... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 79

-بگیر بگیر احترام ! اینو داشته باش . زندگی بهتر از این نمیشه . کیر از این بهتری به گیرت نمیاد .. شریف نفس نفس می زد . احترام لاپاشو مدام باز و بسته می کرد . نشون می داد که خیلی دوست داره کیر شریف رو قفل کنه و اونو بچسبونه به خودش . فقط صدای ناله های خفیف احترامو می شنیدم که گاهی هم با صدای بلند می گفت خوبه بسه سوختم . چه خبره ! شریف هم می گفت چیه چیکار کنم کنار بکشم ؟/؟ خسته شدی ؟/؟ اگه نمی خوای من بکشم بیرون ؟/؟ -نهههههههه نهههههههه کی گفته .. بکن کن بکن .. تو شوهرمی .. هر چی می خوای بخواه . من باید تمکین کنم . گناه داره اگه نخوام بهت برسم . خلاصه من کارم شده بود این که با دستام خودمو بمالونم و دیگه کاری هم از دستم بر نمیومد . وقتی هم شورتمو بالا می کشیدم کاملا متوجه بودم که دیگه جای آبادی واسه این شورت من باقی نمونده بود همه جا خیس خیس بود . من شده بودم رابط بین این چهار نفر که دو به دو با هم مشغول بودند باید مراقب می بودم اون دو تای توی حموم و این دو تای داخل اتاق خواب متوجه جریان نشن .. ای چه بر نامه ای می شد . شریف احترام رو از جاش بلند کرد و از پشت کمرشو گرفت . می خواست اونو در حالتی قرار بده که منو نبینه . دو تایی شون رو تخت ایستاده بودند . بازم خوب بود که تخت و تشک محکمی داشتم . دستاشو به گوشه دیوار چسبونده بود . بیشتر از از این که خود کیر رو ببینم سایه کیر رو می دیدم که انگاری چند برابر شده بود و روی دیوار خود نمایی می کرد . خودمو دیگه به چهار چوب در می مالوندم . .. احترام که چسبیده و به حالت عمود مماس به دیوار قرار داشت رفته رفته شل شد و به همون حالت افتاد روی تخت . شریف ول کنش نبود . داشتم به این فکر می کردم که اگه من جای احترام بودم چه حالی می کردم ! یعنی این شریف خان جونی هم واسش می مونه که بیاد سراغ من و یه حالی هم به من بده .؟خلاصه به من میگن اشرف زبل . کیر های خفته رو از خواب بیدار می کنم . سن و سال و اندازه و قطر این کیر ها فرقی نمی کنه . شریف دست بر دار نبود . نزدیک بود داد منو در بیاره و بهش بگم بسه دیگه چه خبرته ! یه کمی واسه بقیه هم بذار . آخه ما هم مسلمونیم . فکر نکنم این ایمان که از حموم در آد دیگه جونی واسه ادامه فعالیت داشته باشه .. این بار شریف پاهای احترام رو انداخته بود رو دوشش . ولش نمی کرد .. -آقا جان .. شریف خان . حالا می تونی خالی کنی . آبت رو بریز . خالی کن توی کسم . بکن . منو حال بده . خواهش می کنم . ولم نکن . امون نده . خالی کن خالی کن .. -سیر شدی ؟/؟ آره خانوم ؟/؟ -نه نه من اصلا سیر نمیشم . این از اون چیزاییه که اصلا منوسیر نمی کنه . -الان سیر نمیشی یا اون وقتا هم که با شوهر اولت بودی سیر نمی شد . -اوووووخخخخخخ شوهر جونم این چه فر ما یشیه که شما می کنین زشته که من بخوام جواب بدم . -نترس زن و شوهر با هم محرمن دیگه . من باید از این اسرار با خبر باشم تا بتونم ببینم در کجای کار هستم .. این شریف هم دیگه داشت در زبل بازی با احترام رقابت می کرد . لذت می برد که ناگفته ها رو بشنوه . -نههههههه نهههههههه اون وقتا اصلا خوشم نمیومد . حالا دارم کیف می کنم . حال می کنم . بریز بریز .. زودباش .. این بار دیگه شریف طبق خواسته زن عمل کرد . ولی فبلش آن چنان سرعت گاییدن زنو زیاد کرده بود که احترام ازش خواست که دستشو بذاره روی دهنش و اونو محکم فشار بده . من هم چاره ای جز نگاه کردن به اونا و دیدن آخر کار نداشتم . شریف کارشو تموم کرد . -بگیر .. خانوم خوشگل من . می دونم هر چی که بریزم می خوای و می گیری . چقدر خیسی چسبنده ای داری احترام . سر کیر منو چه قشنگ به ته کست می کشونی . دلم نمی خواد قلاب کست ماهی کیر منو ول کنه . احترام فقط داشت زوزه می کشید . گاهی حس می کردم که داره می لرزه . دستاشو محکم چسبونده بود کمر شریف و هنوز حلقه اش نکرده بود . شریف تا اونجایی که می تونست توی کس احترام خالی کرد . ولی دست بردار نبود . -احترام جون سکس مقعدی رو که ما در غرب بهش می گیم آنال سکس خیلی به مردا مزه میده . بعضی از مردا این سکس رو دسر قبل از غذا می دونن یعنی پیش غذا و بعضی ها دوست دارن اونو بعد از غذا بخورن تا غذاشون هضم شه . می دونستم که احترام از این که بخواد کون بده یه جوری میش . ولی مگه شریف دست از سر کون بر می داشت . خوشم اومده بود احترام گیر بد حریفی افتاده بود . هر چند داشت فوق العاده لذت می برد . ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مــــــــــاجــــــــــرا هــــــــــای مــــــــــامــــــــــان زبــــــــــل 80

شریف حالا به کون احترام پیله کرده بود . -دستتو بذار جلو دهنم . نذار که جیغ بکشم . نذار .. -دردت هم میاد ؟/؟ -نمی دونم.ندیدم چه جوری ولی حالت کردن شریف طوری نشون می داد که داره به زور احترام رو میگاد اونم از کون . صدای ناله های احترام در گلو خفه شده بود . من کاملا متوجه زوزه های درونی این زن بودم .. یه خورده که چشامو تیز تر کردم و شریف هم یه حرکتی به خودش داد خیلی راحت می تونستم کیر کلفتشو ببینم که چه جوری داره کون احترام را می شکافه و حرکات خاص انفجاری خودشو انجام میده . کونم به خارش افتاده بود و هوس اینو کرده بودم که با منم حال کنه .. با کف دستاش تا می تونست به کون احترام می کوبوند . دیگه زن رو برشته کرده بود . دو آتیشه و سرخ شده بود . -بیا بیا جلو عزیزم خواهش می کنم .. بیا جلو تر احترام جون . این قدر از من فاصله نگیر شریف همه این حرفا رو روحساب خاصی نمی زدآخه می خواست یه حرفی واسه گفتن داشته باشه و این جوری نشون بده که چقدر احترام رو دوست داره . عجب اراده ای داشتند دو تایی شون . شریف به خاطر خستگی ناپذیر بودنش و احترام هم به خاطر تحمل و صبرش که اونم ناشی از این بود که می خواست لذت ببره و حال کنه . . حلقه کون احترام رو هم تا حدودی می دیدم . چقدر مزه می داد . اون حسابی افتاده بود توی خط . می دونستم حالا که مزه کیر رو گرفته ایمانش حسابی تحت تاثیر قرار گرفته و می تونه خیلی کارا صورت بده . چه مزه ای می داد این جور یک زن مومن رو گاییدن . هر چند دلیلی نداره که زنای مومن جنده هم نباشن . خیلی از جنده های شهر نو اوایل انقلاب حزب الشیطانی و شلاق زن شده بودند و به رژیم پیوسته بودند . البته من اشرف قصد توهین به این زنا رو نداشته نمی خوام ارزش اونا رو پایین بیارم چون زنای هرزه شرف و اصالتی دارن که این شلاق زنهای پست و بی شرم چنین شرفی نداشتند . حالا بعضی از این جنده ها از روی ناچاری جهنم رو واسه خودشون خریدند دیگه . شریف همچنان داشت کون احترامو می کرد . دیگه نمی دونستم که اونا در کجای کار قرار دارند . فقط یه وقتی به خودم اومدم که حس کردم مایع سفید رنگی از کون احترام در حال برگشتنه .. شریف توی کون این زن هم آب خالی کرده بود . احترام باز هم کیر می خواست . اون هنوز سیر نشده بود و شریف هم تا اونجایی که این زن دوست داشت باهاش حال می کرد و بهش حال می داد . بعد از اون شروع کرد به بوسیدن تمام تن اون و بعدش هم کیرشو فرو کرد توی دهن احترام . هر کاری که دوست داشت با این زن انجام داد . حال و روز احترام رو دگرگون کرده بود . طوری که زن دیگه افتاده بود وسط تخت و دستاشو به دو طرف باز کرده بود و تند تند نفس می زد و آروم آروم ناله می کرد . شریف زن میانسال رو بغلش زده و در حالی که روش دراز کشیده بود یک بار دیگه کیرشو توی کس احترام فرو کرد .. -تو دیگه کی هستی احترام جون . زن ندیدم مث تو حشری و فعال و جوندار باشه . اگه بگم حال کردن و حال دادن به این میگن که من و تو با هم انجامش دادیم شاید باورت نشه ولی می تونی از اونایی که حال نمی کنن و نمی تونن لذت ببرن بپرسی .. -پسر چی داری میگی .. از اونایی که حال کردن رو خوب وارد نیستن باید بپرسی یا این که باید میدونی رو واسه اونا خلوت کنی .. شریف ساکت موند . حس کرد که حق با احترامه . حالا کار به جایی رسیده بود که شریف از احترام پرسید که موافقه که برای امشب تموم کنن ؟/؟ چون هر لجظه ممکنه ایمان از راه برسه -ببینم شریف خان به همین زودیها از گاییدن من خسته شدی ؟/؟ -امکان نداره . من وظیفه امو به خوبی انجام میدم .. منظورم این بود که رسوایی نشه .. احترام که کیر خوردن و گاییده شدن و ارگاسم نشونش داده بود که زندگی فراتر از این حرفاست که بخواد با گیر دادن چند نفر به درجات اعلا برسه درک کرد که شریف چی میگه . به هر نون و ماستی بود اون شب شریف رفت به محل خواب خودش و احترام تنها در اتاق خودش بود . من باید یه کاری می کردم که دیگه شک بر انگیز نشه و این جوری بتونم کارمو پیش ببرم . خلاصه قبل از این که وضعیت عادی بشه احترام ازم خواست که اگه امکان داره شبو پیش اون باشم و دلش می خواد که با من درددل کنه و ایمانو هم بفرسته به اتاقی دیگه بخوابه . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 8 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

Maman Zebel | ماجراهای مامان زبل


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA