انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

مامان تقسیم بر سه


مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 20

من و معین بالاخره واسه خوابیدن رفتیم به اتاقمون . درو قفل کردیم ولی پنجره باز بود .هردومون خسته بودیم و تو بغل هم خوابمون برد . هر کدوم که تو نیمه های شب چشممونو باز می کردیم تا دوباره ببندیم بازم با هم ور می رفتیم و به هم لذت می دادیم . نزدیکای ظهر بود که با در زدنای مبین و میلاد از خواب پا شدیم . اونا پشت در اتاق ما رو می زدند . حالا با خودشون کلید برده بودند یا از دیوار پریده بودن رو نمی دونم . پاشدیم خودمونو مرتب کردیم . واسه بچه ها ناهار درست کردم . راستش یه جورایی دلم می خواست که با معین تنها باشم . حس وقتی رو داشتم که تازه با محسن از دواج کرده بود . روز بعد از شب زفافم بود و بازم دلم می خواست که لخت تو بغل شوهرم باشم و با هم حال کنیم اما خونواده شوهرم اومده بودن بهمون سر بزنن . خیلی اعصابم خرد شده بود . زمان چقدر زود می گذره . ولی این سکس و هم بستری با پسرم خیلی آرومم کرده بود . حالا همون روحیه و نشاطو داشتم و همون حس رو با پسرم همونی که جسممو در اختیارش گذاشته بودم تا هر کاری که دلش می خواد باهام انجام بده داشتم . با این تفاوت که دو تا مزاحم دوست داشتنی هم در کنار ما بودند . ناهارو که خوردیم بچه ها دور و بر من بودند . معین خودشو بد جوری بهم چسبونده بود . انگار داشت از سر و کول من بالا می رفت و منو می لیسید . خیلی سختم بود . اون باید متوجه بعضی مسائل میشد . مبین هم هم سنش بود . شایدم حالا با خود ارضایی خودشو آروم می کنه و یه جورایی داره به خودش ضرر می زنه . مبین خیلی خجالتی بود . نمی تونست گلیمشو از آب بیرون بکشه . من نگران اون بودم . نمی خواستم همین حالا و بی مقدمه یه احساس بدی راجع به من داشته باشه . اون حتی یکساعت با داداش هیجده ساله اش اختلاف سنی نداشت . شاید با این حالتای نیمه سکس و فانتزی که از مادرش دیده بود خیلی زود به سن تکلیف رسیده . یعنی 6 سال پیش وقتی که دوازده ساله بود . می خواستم در این زمینه از معین کمک بگیرم و یه جورایی جاسوسی بکنه برام تا از حال و روز داداشش با خبر شم ولی می دونستم با توجه به حرفایی که زده و حسادتهایی که نشون میده اگه خودم دست به کار شم خیلی بهتره . اگه دست معین بود حتی اگه مبین به بیست سالگی هم می رسید می گفت که اون یعنی پسر 18ساله هنوز بالغ نشده . اون منو فقط واسه خودش می خواست و راضی نبود که در خصوص رابطه جنسی داداشاشو شریک بگیرم و به اونا هم سهمی بدم . راستش خودمم هنوز جدی به این قضیه فکر نکرده بودم چون دیگه سیر سیر بودم و می دونستم پسر بزرگم تامینم می کنه ولی سر انجام این کارا چی میشه و من تا کجا می تونم پیش برم . آخه این پسره هنوز هیچی نشده مثل آدمای کس ندیده و کس نکرده بدجوری بهم چسبیده بود . مثل سابق همراه برادراش نبود . ناهارو که خوردیم دو تا می خواستند برن بخوابن . معین اومد کنارم خودشو بهم چسبوند و منو بوسید .. یه جوری هم می بوسید که اگه یه کور هم می دید می فهمید که یکی داره معشوقه خودشو می بوسه و ازش یه انتظاراتی داره .. یواشکی زیر گوشش گفتم معین زشته بده .. داداشات شک می کنن .. بهش بر خورد . -مامان اونا هیچی حالیشون نیست بذار بکنن .. دیوونه حتی داشت به سینه هام از پشت سوتین هم دست می زد . بازم یواش اونو کشیدم یه گوشه ای و گفتم عزیزم تو که تا دیروز از این کارا نمی کردی . خواهش می کنم یه جورایی کوتاه بیا . واسه این که زیاد جلب توجه نکرده باشیم رفتم طرف اون دو تا پسر خودم بغلشون کرده و اونا رو به سینه هام چسبوندم که مثلا یه جورایی بهشون نشون بدم که این حرکات برای من عادیه و یه وقتی شک نکنن .. خطاب به مبین و میلاد گفتم پسرا برین اتاقتون بخوابین من با داداشتون یه حرفایی دارم .. اونا رفتند و من و پسر بزرگه ام دوباره رفتیم تو رختخواب -عزیزم بی خود ازم ناراحت نشو . من از حرفات فهمیدم که در سکس و این جور حال کردنا دوست داری فقط مال تو باشم .. این حرکاتو که انجام میدی داداشات فکر می کنن من زن توام -مامان دست خودم نیست . یه حس و حالی دارم نمی دونی چقدر خوشحالم . هرکاری می کنم نمی تونم . آخه تو مامانمی .. ولی حالا حالمو گرفتی .. می دونستم که این عادتشو به این سادگیها ترک نمی کنه . خواستم که از دلش در بیارم .حالا یه چیزی دستی بده هم شده بودیم . با این که می دونستم بازم در این مورد جنگ و دعوا خواهیم داشت و اون به زور جلوی بقیه خودشو می چسبونه بهم و شاید همه رو متوجه کنه که مادرشو میگاد ولی اون لحظات یه خورده هم خودم هوس داشتم و هم نمی خواستم دل پسرنازکدل و حساسمو بشکنم . هر چه بود من به اون و کیرش مدیون بودم . اون با همه کم تجربگی خودش به من روحیه داده بود . رفتم طرفش و اونو بوسیدم . عزیز دلم حالا قهر نکن . دیگه دوست نداری با مامانت باشی ؟/؟ اگه نمی خوای بهم بگو منم دیگه کاریت ندارم . خودشو خیلی آروم انداخت تو بغل من . با نفسهای آرومش لباشو گذاشت رو لبام . یه حالتی داشت که حس می کردم میخواد گریه کنه ولی دستمو از داخل شورتش رسوندم به کیرش و یواش یواش با شق کردن کیرش اونو به هیجان آوردم و حس کردم که لبخند هوس رو لباش نشسته ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 21

دستمو دور کیرش می گردوندم و از ته به طرف سر کیر اونو می کشیدم . البته در این دوروزه بعید می دونستم که کیر دراز تر یا کلفت تر شده باشه ولی من اونو درشت تر از قبل حس می کردم . شاید به خاطر هیجان زیادی بود که داشتم . در حال ور رفتن باکیرش به این مسئله هم فکر می کردم که اون یه مامان داره ولی من سه تا پسر دارم . یه لحظه خنده ام گرفته بود چون رسیدگی به سه پسر واقعا کار سختی بود . رفتم پایین تر .. شلوارشو با شورت دوتایی از پاش در آوردم و کیرشو گذاشتم تو دهنم . -آههههههه عزیزم حالا هر کاری دوست داری باهام بکن . مثل بچه ها که دارن شکلات دسته دار می خورند و با لذت آهنگ می زنند منم با خوردن و ساک زدن کیرش یه همچسن حالتی بهم دست داده بود . سست شده بود و به من نگاه می کرد . نقطه حساس اونو تو دستای خودم گرفته بودم . حس کردم که اون داره فشار زیادی به خودش میاره که آبشو همون اول کار تو دهنم خالی نکنه .. منم دیگه خیلی حشری و از خود بی خود شده بودم . کیرشو از دهنم بیرون کشیده و مثل دیوونه ها افتادم روش .. زودباش معطل چی هستی لختم کن لختم کن .. فقط زیاد سر و صدا نکن . زود باش زود باش .. دو تایی مون با هیجان و مثل آدمایی که آروم و قرار ندارن تو هم وول می خوردیم و هر کدوم در حال لخت کردن اون یکی بودیم . مهسا مهسا تو چت شده .. تو با پدر معین که بودی تا این حد شور و هیجان نداشتی یهویی چطور شد که آتیشت تند شده و هر چی بیشتر سکس می کنی انگاری بیشتر دلت می خواد . چند دقیقه بعد حس کردم به غیر از شورت من بقیه لباسامون یه گوشه ای افتاده . دلم می خواست شورت منو هم پسرم از پام در آره . رفتم رو سرش نشستم . -عزیزم درش بیار خودت واسم بکش پایین . بکش پایین و بعدش دوباره اون کاری رو که دوست دارم انجامش بده .. معین با نفسهای هوس آلوده اش شورتمو از پام کشید واسه این که کاملا از پام در آد کمکش کردم . نمی دونم چرا امروز همه چی رو کلفت تر و درشت تر و بر جسته تر می دیدم . حتی فکر می کردم که کونم هم درشت تر و بر جسته تر شده وقتی معین دستاشو گذاشت رو قاچای کونم این حس بهم دست داده بود . دستاشو کلفت تر و پهن تر حس می کردم . رو همون تخت و و سوار بر معشوقم کونمو گذاشتم رو سرش و کوس بی اندازه خیس از هوسو هم رو سرش تا کوسمو بلیسه و میک بزنه .. قبل از این که شروع به این کار کنه کوسو به چونه هاش به لب و دهن و بینی ناز و کوچولوی پسر نازم می مالیدم -آهههههههه عزیزم .. کوسسسسسسم کوسسسسسم .. کوسسسسس مادرت دوباره می خاررررره .. اون دهنشو باز می کرد و با زبون و لبهاش در جستجوی نقاط حساس کوس در حال حرکتم بود . حس کردم که این جوری نمیشه . کوسم باید در یه حالت ثابت قرار بگیره و اون از روبرو بتونه بهم حال بده . همین کارو هم انجام دادم . به صورت طاقباز دراز کشیدم . پاهامو به دو طرف باز کرده و لبه های کسمو به دو طرف داده و ازش خواستم که کارشو شروع کنه و اونم دهنشو گذاشت رو کسم . وااااااییییییی چه آتیشی .. آتیشی که انگار از دهان یه اژدهای هوس بیرون میومد . اون با حرارت زیاد داشت کسمو می لیسید . دستشو رو یکی از دستام قرار داد . دستایی که لبه های کسو به دو طرف باز کرده بود . حس کردم که دستام یه جورایی مزاحمشه و مانع کس لیسی اون میشه . به خاطر همین اونو بر داشته ببینم چیکار می خواد بکنه . راه که براش باز تر شد انگشتاشو گرفت طرف کسم و همراه با کوس لیسی دو تا انگشتاشو فرو می کرد تو کسم و با سرعتی باور نکردنی فرو می کرد و بیرون می کشید . دیگه داشتم فراموش می کردم که کس دیگه ای هم تو این خونه هست بی اختیار جیغی کشیدم اما این بار معین بود که مجبور شد واسه ساکت کردن من لباشو از رو کسم ورداره و با لبای من جفتش کنه ولی دستاش همچنان با کسم ور می رفت . دستاشو یواش یواش بر داشت و اونو به سمت سینه هام رسوند وای این پسره دیگه چی شده بود .. دوباره یه فکرای عجیبی به سرم افتاده بود . اگه پدرش زنده بود می شد شرایطی پیش بیاد که من با اونم سکس داشته باشم ؟/؟ یا این زمینه ها در اون وجود داشت که با مادرش سکس کنه . رشته این افکارم با تماس کیرش با کس من از هم گسسته شد و داغی کیرش در تماس با خیسی کسم یه بار دیگه تمام آرزوهای کوچیک و بزرگ زندگی منو در یه آرزو خلاص کرد . آرزوی این که کیرش یه بار دیگه با تمام قدرت و عطش و هیجان بره تو کسم . اون لحظه نه تنها برای من بلکه برای تمام زنای دنیا لحظه ایه که حاضر نیستند با هیچ چیز در این دنیا عوضش کنند . نه با پول نه با جواهر نه با ملک و سر مایه دیگه ای .. هدف در اون لحظه فقط به نهایت لذت و آرامش رسیدنه .. لبامو کمی شل کرده و گفتم عزیزم بذارش بره اونجایی که باید بره .. بذارش تو .. معطلش نکن .. خیلی وقته از هم دور بودن . حتی حرکت آروم کیرش از سر کس به طرف داخل هم برام لذت بخش بود . معین یواش یواش سرعت کیرشو زیاد کرد . یه دستمو گذاشت پشت سرش و اونو محکم به طرف خودم فشار می دادم تا فشار لبهاش رو لبام زیاد بشه و ول نشه که من فریاد بزنم . وای اون لحظه ای که آخر کار و هیجانه دوباره رسیده بود . دوباره یه شور و حال دیگه و پیش به سوی یه اوج دیگه ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 22

چیکار می تونستم بکنم . اون اول جوونیش بود و غرور داشت . یه مادر علاوه بر همه مسائل باید تر بیت فرزندانشو هم به خوبی کنترل و هدایت کنه و به اونا اهمیت بده . می دونستم دست خودش نیست و اگه چاره داشته باشه جلو داداشش شورت منو هم می کشه پایین . شاید انتظار داره با این کاراش هیشکی هیچی نفهمه . شاید می خواد فریاد بزنه و شادی و هیجان خودشو یه جورایی نشون بده . باید بهش حق بدم ولی اونم باید فکر منو بکنه . البته در هوس و هیجان داشتن منم که خیلی از خود بیخود شده بودم . دیگه این فکرای درهم و بر هم داشت از ذهنم خارج می شد . فقط می خواستم بازم باهاش حال کنم . هرچه بیشتر خودمو اسیر کیرش می کردم بیشتر دوست داشتم که در دامش بمونم . انگار سیر نمی شدم . لذت مادری و هوس یک زن در هم آمیخته بود . معین رو آرومش کرده بودم . حالت چشاش نشون می داد که بازم هوس منو داره . هوسو که داشت ولی دیگه یادش رفته بود که چه جوری بهش توپیدم . اگه این مهسا شیطونه که می دونه کیر پسرشو در یه مدت کوتاه چه جوری دراز تر و کلفت ترش کنه . زبونمو مثل زنای حریص که واقعا هم حریص بودم و جز این نبود در آورده و رو کیر معین کشیدم . کیرشو مثل یک بستنی قیفی فرض کرده و سرشو مث یک بستنی لیس می زدم . کف دستمو دور تنه اش حلقه زده بودم . معین با این که سست بود آروم آروم شروع کرد به لخت کردنم . -دوستت دارم مامان دوستت دارم -منم همین طور عزیزم منم با تمام وجودم دوستت دارم . هوس تو رو دارم . اصلا سیر نمیشم . چقدر دلم می خواد برم توی استخر کوچیکه روی تپه اونجا با هم حال کنیم . کاش بشه یه موقعیتی پیش بیاد که من و تو بتونیم بریم اونجا . انگاری این ما نبودیم که دوروزه بیشترشو در حال سکس با هم بودیم . من از اون تشنه تر بودم و اون ازم حریص تر نشون می داد . هردوتا مون با سرعت تو هم وول می خوردیم . دستمون به هر جای بدنمون که می رسید مالش بود و نوازش .. طاقت نداشتیم . هر لباس و تیکه پارچه چسبیده به همو که به دستمون می رسید دوست داشتیم زودتر درش بیاریم و لخت بیفتیم توی بغل هم . از حرص و هوس و هیجان زیاد نزدیک بود که پیرهنشو پاره کنم ..-مامان چقدر حشری شدی .. نتونستم خوب جوابشو بدم که اصلا جوابی ندادم چون فقط با لبام داشتم سینه های معین رو می لیسیدم . با بدنش ور می رفتم و ازش لذت می بردم . -معین لباتو بده بچسبون به لبام منو دوباره غرق هوس کن . کیرتو بچسبون به شکمم .. آخ که چقدر میخوامت .. -مامان خوبم مامان نازم تو بهترین مامان دنیایی . تو فقط مامان منی . خیلی دوستت دارم .. اون گفته بود تو فقط مامان منی . می دونم از این جمله اش یه منظور خاصی داشت . غصه ام شده بود . اون دونفر هم پسرای من بودند . حق و حقوقی داشتند . نمی تونستم از اونا هم غافل بمونم . دخترای گرگ تو جامعه ما زیاد شدند . وظیفه مادری و تر بیتی من حکم می کرد که به اونا هم برسم هرچند خودمم حریص بودم ولی می دونستم اگه یه روزی معین بفهمه که من در این زمینه فکرم اینه که به داداشاش هم که حق مسلم اونا هم هست توجه داشته باشم از این رو به اون رو میشه و روحیه شو از دست میده . اون وابستگی زیادی به من داشت . بوسه داغ هوس معین و توی هم رفتن ما و تماس با کیرش دیگه تنمو داغ داغ کرده بود . لبای گرم معین رو لبام می گشت . دستشو گذاشته بود رو کسم و باهاش ور می رفت . حالا دیگه خیلی فرزتر شده بود . شاید خودشم از این حرکات لذت می برد ولی می دونست که منم خیلی خوشم میاد از ور رفته شدن با کوسم . از این که کدوم قسمتش حساس تره . این آموزش ها واسش غریزی شده بود . دلم می خواست یه جورایی مثل مربی هم بهش یاد می دادم یا ریزه کاریها رو می گفتم . هرچند از نظر یاد گیری آموزش سنگینی نیست و بیشتر در عمل خودشو نشون میده -معین معین من هوس دارم هوس دارم . دوستت دارم .. چشامو نمی تونستم باز کنم . هرچی بیشتر باهام ور می رفت و بیشتر با هم عشقبازی می کردیم دوست داشتم بیشتر باهاش باشم . مثل یه عروس و تازه عروس شده بودم . هوس داشتم که یه هفته باهاش برم ماه عسل و بدون هیچ مزاحم و مزاحمتی هر کاری که دوست داریم با هم انجام بدیم . آخ که چه سفر پربرکتی بود . پسرم لبشو از رو لبام ورداشت . آروم آروم اومد پایین تر .. بدنم می لرزید به زور جلوی فریاد خودمو می گرفتم . فکر نمی کردم یه روزی در این زمینه وابسته و محتاج اون بشم . دهنشو گذاشت رو کسم . لباش داغ داغ بود شایدم داغی کوس من این حرارتو زیاد ترش کرده بود . مثل وحشی ها شده بودم . کف دستامو گذاشته بودم دور سرش و طوری سرشو به کوسم فشار می دادم که می دونم گردنش هم درد گرفته بود . هرچی می خواست کسمو میک بزنه و زبونشو در آره نمی تونست .آخرش به زور گفت مامان یه خورده شل کن من میکش بزنم -جاااااااان فدای لب و دهنت . بیا رو من یه دور بگرد . می خوام دو طرفه حال کنم . بذار وقتی کسمو می خوری من با کیرت حال کنم . یه دور رو من گشت کونش رو سرم قرار داشت و دهنش رو کسم . کیرشو با حرص و ولع گرفتم تو دستام و اونو انداختمش تودهنم . بیحالش کرده بودم . اونم دهنشو رو کوسم انداخته و با لب و زبون و دندوناش به من و کسم حال می داد . ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 23

داغی کیر اون هوس کسمو در خودش جمع کرد و به تمام تنم رسونده بود . بی اختیار حرکات عجیب و غریب انجام می دادم . هیجاناتی که هم دوست داشتم ادامه داشته باشه و هم این که دوست داشتم به یه جایی برسم که اوج لذت و خوشی من باشه . یه خورده دستامو رو سرش شل کرده . بهش اجازه دادم رو من بلند تر شه . هرچند لباش از رو لبام بر داشته شد ولی این جوری راحت تر تونست باهام حال کنه و رو من سوار تر و استوار تر شده و کیرشو با سرعت و لذت خاصی به ته کسم می کوبید . خیلی قدرتمندانه و مردونه باهام عشقبازی می کرد . این چند روزه خوب آب بندیش کرده بودم . هر چند اون منو بسته بود به آب -واااااایییییی عزیزم عزیزم خیلی باهات حال می کنم . خوشم میاد معین دوست دارم بازم با سرعت به حرکاتت ادامه بدی .. چقدر حشرم زیاد شده بود . آدم تا یه چیزی در اختیارش باشه اون جوری که باید قدرشو نمی دونه و شاید اون جوری هم که شایسته اش باشه واسش حرص نمی زنه ولی حالا که من در محرومیت قرار گرفته بودم و پس از مدتها به خواسته ام رسیده بودم می دونستم که چه طوری باید از این لحظه های گرانبها استفاده کنم و لذت ببرم . واقعا لحظه های شیرینی بود که من اونو با هیچی عوضش نمی کردم . می دونستم که من و اون از نظر عرفی و شرعی کارمون اشتباهه ولی لذت و شیرینی این حرکت و آرامشی که به من می داد غیر قابل انکار بود و نمی شد گفت که اشتباهه . اگه به حق دیگران تجاوز نکنیم اشتباه یا صحیح بودن یک عمل دست خودمونه و می تونه امری نسبی باشه .درهر حال من دوستش داشتم و با هوس خودمو تسلیمش کرده بودم . معین هم کیرشو تا آخر از کسم می کشید بیرون و دوباره اونو با سرعت میذاشت توی کس و با سرعتی زیاد مثل آخرای خیلی از سکسهای این چند روزه مون منو می گایید . خیلی از خود بی خود شده بودم -اوووووفففففف عزیزم خواهش می کنم .. بکن بکن .. کس تشنه و حشری مادرتو بکن .. زود تر اونوبه یه جایی برسون که بتونی داخلش آب بریزی من آبتم میخوام می خوام . تشنه امه .. دوستت دارم .. کییییییرررررر تو باید کسسسسسمو ریز ریزش کنه مثل همین حالا آتیشش بزنه . -مااااامااااااان این جوری که داری با من تا می کنی من به زودی آبم میاد -عزیزم عشق من مامان فدای تو و اون کیر نازت بشه . دیگه این چند روز رو به اندازه کافی تو کس مامانت آب ریختی .. مردونگی خودتو نشون بده دیگه . یه خورده با این حرفام واسش عشوه گری کردم . دل پسرمو بیشتر بردم . حس کردم که معین گلم فشار بیشتری به خودش میاره تا دیر تر آبشو تو کوسم خالی کنه و ازاین نظر به من حال بیشتری بده .. -اووووووخخخخخ عزیزم کوسم .. یه گلوله آتیش شده . داره منفجر میشه . نمی تونم هیچ طوری جلو شو بگیرم -مامان جون .. اگه یه خورده سعیمو بکنم همون جوری که دوست داری بشی , بهم کون میدی ؟/؟ -اووووووهههههه آره عزیزم . این حرفا چیه می زنی ؟/؟ مگه من برای دلبندم شرط می ذارم ؟/؟ من همین جوریشم بهت کون میدم . البته راستش تا منو به ارگاسم نمی رسوند دلم نمی خواست کیرشو فرو کنه تو کونم . ولی این حرفا رو به این خاطر بهش می زدم که بهش روحیه بدم . تا این جوری حس کنه که اونو در منگنه نذاشته به خواسته هاش اهمیت میدم . اونم دچار هیجان شده و با روحیه بهتری و شاید هم به عشق کون کوسمو با دقت و سرعت و هوس و هیجان بیشتری می کرد . -اووووووهههههه معین عزیزم ..هرروز بهتر از روز قبل نمی دونم بگم کدومش بیشتر و بهتر حال داده .. هرچند اولیش غافلگیرم کرد و یه خاطره ای فراموش نشدنی به جا گذاشت ولی هر کدوم از این سکسهات به من روحیه میده .. عزیزم پسرم . من می خوام .. می خوام ... معین رهام نکن .. -مامان من ولت نمی کنم تا آخرش باهاتم -نشون بده نشون بده .. -مامان توکوسته .. می خوای بکشمش بیرون نشونش بدم -اووووووفففففف عزیز دلم حرفای لاتی می زنی ولی خیلی هوس انگیزه .. خیلی .. کیرتو بیرون نکش .. کسسسسسم حسش می کنه .. کسم داره اونو می بینه .. تو نشون دادی . نشونم دادی ونشونش دادی و بازم میدی .. من ولت نمی کنم .. -مامان کون .. کون .. کونتو عشق است .. از روبرو افتاده بود به جونم . کف دستشو گذاشته بود رو کسم و با جمع کردن عضلات بالای کسم توی کف دستشو می کشید به طرف بالا و با ول کردن دست اونو پخش می کرد تو تمام تنم .. -این چیه به من بگو چیه که هر چی می خورم سیر نمیشم . معین یه انگشتتو گذاشته بود رو سوراخ کونم و دوست داشت بذاره تو سوراخ .. یه چراغ سبز بهش نشون دادم و اون یه بند انگشتو فرو کرده بود تو کونم و باهاش بازی می کرد . همین کار اون هوسمو در ناحیه کس زیاد کرد .. معین حس کرده بود که اگه جریان سکسو به خوبی پیش ببره بازم به یه موفقیت دیگه میرسه .. چند بار محکم تا ته کس می کوبید ورمز حمله رو بر زبون می آورد ..یا عشق کون .. یا عشق کون .... ادامه دارد ... نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 24

معین قربون اون رمز و رمز بازیهات بشم من دوستت دارم بهت کون هم میدم فقط حال بده . مامانتو بکن تا اونجایی که دلم می خواد .. آخخخخخخخ بهم بگو بگو عزیزم بگو من دارم از حال میرم دیگه اراده ام دست خودم نیست ووووووویییییی عزیزم تند تر .. .کسسسم کسسسسسم دیگه مال من نیست مال خودم نیست -بگو بگو مال کیه مامان بگو براکیه .. -واسه تو عزیزم برای تو برای تو پسر خوشگل و دوست داشتنی من . آروم آروم بکن تند تند بکن هر جوری که دوست داری بکن . فکر کن دوست دخترتم . معشوقه اتم .. مامانتم .. یه زن شوهر داری هستم که دور از چشم شوهرش داری کیف می کنی از این که اونو بغلش کردی و کیرتو فرو می کنی تا ته کسش .. تمام این حرفا رو با نوعی حرص و هوس بهش می گفتم . اصلا معلوم نبود چی دارم میگم . گرم افتاده بودم .. حس می کردم که به چیزایی در درونم در حال آب شدنه .. این هوس و التهاب نباید فقط مال همین چند وقت و باز مونده همین دوران باشه . من از خیلی وقت پیش ها سنگین بودم و نیاز داشتم و خودم نمی دونستم . شاید زندگی زناشویی و این که همه چیزمو در محسن خلاصه شده می دیدم منو از خیلی از چیزا باز داشته بود . در هر حال یه نوع داغی خاص به هیجانم آورده بود . زبونم بسته شده بود . انگاری دیگه نمی تونستم حرف بزنم و شایدم دلم نمی خواست چیزی بگم . حتی معین هم رفت چیزی بگه چند تا از انگشتامو آروم گذاشتم رو لبای خوشگلش که یعنی ساکت . بذار من تو عالم خودم باشم و بتونم از لحظه های سکسم لذت ببرم و به اوج برسم . همین طور لذت داشت از سر تاپای وجودم می ریخت وداخل تنم پخش می شد و من فقط به این فکر می کردم که گویا روح از بدنم کنده شده و در یه عالم دیگه ای درحال پروازه . مثل یه پرنده ای غرق در آسمون هوس در حال پرواز بودم . سوار بر بالهایی به نام کیر . احساس آرامش می کردم . یک سبکبالی خاصی که نمی تونستم وصفش کنم . نمی دونستم چند دقیقه بوده که خوابم برده بود . فکر کنم پنج شش دقیقه ای بیشتر نمی شد . وقتی چشامو باز کردم معین بیچاره همین جور آروم داشت منو می کرد . -عزیزم فدات شم بمیرم برای پسر گل و خوشگل و کیر تپلم . خسته نباشی عزیز .. خیلی کمرت سنگین شده و آب کیرت اون پشت جمع شده .. ایرادی نداره می تونی حالا آبتو تو کسم خالی کنی .. خیلی تشنه ام شده .. -مامان ..-می دونم بعدش هر کاری که دوست داری می تونی باهام انجام بدی تو که می دونی من رو حرف خودم هستم تا حالا کی از مامانت چیزی خواستی و بهت نداد . با عشق با تمام وجود عزیزم . اگه به تو ندم به کی بدم . تو که می دونی با همه وجودم تو رو می خوام و همین طور کیرتو .. داشتم به این فکر می کردم که باید فکری به حال اون دو تا کیر هم بکنم . مخصوصا پسر دومی هم که همین روزا نوبت اونم می رسه . همین سکس با اونا می تونه بهشون روحیه بده . اعتماد به نفسشونو بالا ببره تا از روبرو شدن با مشکلات زندگی نترسن . معین دیگه صبر نکرد . کیرشو کشید عقب و با یه حرکت رو به جلو قصد داشت چند بار دیگه هم کسمو با حرکات رفت و بر گشتی خودش بکنه و بعد خالی کنه که دیگه طاقت نیاورد و آبش در جا خالی شد . حق داشت بیچاره خیلی داغون شده بود و بهش فشاراومده بود . طفلک باید بذارم هر کاری دوست داره با کونم انجام بده و لذتشو ببره -بخواب رو من . پسرم بخواب . استراحت کن . هیکل خودتو سنگینی خودتو بنداز رو من .. من خسته نمیشم . جونشو دارم و حالشو هم دارم . دستامو از زیر گذاشته بودم زیر بیضه های معین و اونو رو به جلو و به کسم می فشردم تا این جوری بیشتر کیف کنم . چه لذتی می داد تماس این کیر و بیضه هاش با قسمت کوس من . حالا پسرم بود که چشاشو بسته بود و افتاده بود رو من . کمی خسته شده بود . یواش یواش رو من سنگین تر می شد . حالا این اون بود که رو من خوابیده بود هر چند منم وقتی که خوابیدم زیر کیرش بودم . آدم که می خوابه وزنش خیلی سنگین تر نشون میده یه دستی بهش زده و خواب آلوده یادش اومد که کون می خواسته . دمر کرده و کونمو به طرفش گرفتم . پاهامو به دو طرف باز کردم . می دونستم که چاک کونم به خوبی افتاده تو دیدش . خیسی کسم از دو طرف ریخته شده بود دو طرف پام و معین هم از رو میز توالت کرم بر داشت و اونو به سوراخ کونم مالید . از بس حال کرده بودم دلم می خواست یه حالی هم به این پسرم داده باشم هر چند وقتی کرم رو به دستش آغشته می کرد و می مالید به سوراخ کونم یه دنیا حال می کردم . ....... ادامه دارد ..... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 25

وقتی کرم رو به سوراخ کونم می مالید و باهاش ور می رفت از لغزندگی دستش و سوراخ کونم یه احساس خوبی بهم دست می داد که دوباره دوست داشتم کیرشو توی بدنم حس کنم . هیجان و تشنگی اون بهم هیجان می داد و بیشتر تشنه ام می کرد . پس از این که دو تا دستشو گذاشت رو کونم و بادو تا قاچام که حس می کردم این دو سه روزی به جای آب شدن بازم رشد داشته وررفت و اونا رو در حالتهای مختلف می گردوند دهنشو گذاشت رو کونمو با لذت زبون و دندونشو رو کون گذاشته و با انگشتش سوراخ کون کرم مالی شده منو ماساژمی داد -آخخخخخخ معین جوووووون چقدر منو تشنه کیرت میذاری ..کونمم حالا واسه خودش یه کسی شده .. دیگه بیشتر از این صبر ندارم . خوب یاد گرفتی چطوری دل مادرتو ببری . فکر نمی کردم یه روزی واسه کون دادن هم این قدر تشنه و منتظر باشم اونم کون دادن به پسرم . کیرتیز شده شو سفت و سخت رو سوراخ کونم قرار داد . با این مالیدنها یه کمی روونتر راهشو پیدا کرده بود . هرچند احساس تنگی خاصی می کردم ولی باز شدن سوراخ کونمو حس می کردم . اگه سر کیر و حلقه کون می رفت داخل یه ایستادگی خاصی پیدا می کرد که تنه کیر راحت تر می تونست مسیرشو تو کون پیدا کنه . فقط بازم باید با آرامش منو می گایید که دردم نمی گرفت . حالا بیشتر از خود کیر لذت می بردم و از این که اون داره لذت می بره و کیف می کنه . کف دوتا دستشو گذاشته بود روکونم و اونا رو با حرص چنگشون می گرفت -مامان این کون براکیه .. کی کیرشو کرده داخلش .. کی داره حال می کنه و بهت حال میده -تو .. تو عزیزم تو .. کون منم این دو سه روزه یه خورده رشد داشت فکر کنم کیر امیر هم قبراق تر و تپل تر به نظر می رسید . ظاهرا تحریکات هورمونی , افزایش و تحرک و کارکرد بیشتر اونا رو هم به دنبال داشته . یه فشاری به سر کیرش آورد . حس کردم اول سوراخ کونم کمی باز شده و سر رفت به طرف جلو .. حلقه سر کیر هم مسیرشو تو سوراخ رفت .. -جووووووون معین تا اینجا رو خوب اومدی .. یواش یواش ..آخ چه دردی داره یه درد شیرینه ... خیلی مزه میده .. خیلی .. تنه کیر معین هم یواش یواش داشت می رفت تو کونم . سوراخ کونم همون حالت تنگی و کیپی رو داشت . -اووووففففف مامان جون .. عجب کونی عجب کون ناب و یکدستی داری مامان .. چقدر تازه و سفیده .. -ببین ببین معین هرچی دوست داری ببین تا چشم و دلت سیر باشه . ببین با چشات و با کیرت و با دستات بهش حال بده .. آخ منو بکن .. بکن .. من کیر می خوام .. بمالون کونمو بمالون .. هر جوری که می تونی بهم حال بده . آتیشم .. بذار کیرتو بره تو .. یه خورده رو دست خودم کرم ریخته و رو کیر در حال ورود و خروجش رو بیشتر کرم می زدم تا با روون تر شدن کیرو حرکت کیرش توی کونم بیشتر حال کنم .. یه جورایی حس می کردم که کوسم دوباره داره قلقلکش میاد و یه چیزی هم باید با اون ور بره هرچند دقایقی پیش ارگاسم شده بودم ولی دلم می خواست . با لبه های کوس و چوچوله ام بازی می کردم و اون هنوز کونمو می گایید . سینه هامو تو دستاش داشت و مثل همیشه نوکش رو میون انگشتاش می گردوند . سوراخ کس و کون از پایین و نوک سینه ها و خود سینه از بالا پوست تمام تنمو لرزونده بود . این لذت و لرزش وقتی اوج گرفت و بیشتر شد که صورت و پشت گردن و شونه هامو غرق بوسه هاش کرده با ملایمت منو می بوسید و کمرمو نوازش می کرد . بااین حرکاتش درد کون کمتری احساس می کردم . -معین تند تر تند تر سوراخم نرم تر شده .. می خوام حرکت کیرتو توی کونم بیشتر حس کنم .. آخخخخخ کوسسسسم کوسسسسسم .. همچنان دستمو روی کسم داشتم واون باهام ور می رفت و منم نمی دونستم هوسمو چطور خالی کنم . یه بار ار گاسم شده بود و کون دادن هر چند خیلی لذت بخش و شیرین بود ولی واسه ارضا شدن به اون صورت که منو به اوج آرامش و کیف برسونه کافی نبود .-مامان چیکار کنم .. داره میاد .. می خواستم بگم یه خورده فشار بیار به خودت که آبت نیاد ولی سرمو که بر گردوندم تونگاش یه التماس و هوس خاصی رو خوندم که گویی آب کیرش همش تو چشاش جمع شده بود و می خواست بریزه بیرون . منم چشامو بسته بودم و رفته بودم به دنیای سکس و هوس خودم تا اون لذتی رو که این روزا از سکس با معین می بردم به خوبی ببرم . -معین خودتو رها کن .. کیرتو ول کن .. فقط حداقل پنج شش بار دیگه کیرتو بفرست جلو بکش عقب تا یه خورده بیشتر حال کنم . رفته بودم به یک حالت خلسه و خماری .. با چشایی بسته حس لامسه قوی تری پیدا کرده بودم . کیررو تصور می کردم که میره جلو و میاد عقب و تکرار و تکرار .. داغ شده بودم .. داغی کیر در کونم سر تاسر بدنمو گرم کرده بود .. لحظه به لحظه کیرش بیشتر کونمو می سوزوند . پرشهای خفیف کیر نشون می داد که رفته پیشوازو ناگهان یک جهش شدید .. -جااااااان معین .. تمومش کردی بالاخره ریختی وپشت سر هم ضربه های کاری کیری معین بود که داشت کونمو می ترکوند .. پرش های کیرش ..-مااااامااااان کییییییرررررم خیلی آب داره و چند بار دیگه کیرشو محکم به کون من کوبید . با این که دردم می گرفت ولی دندون رو جیگر گذاشتم .. پرش پشت سر پرش .. -بوس بوس پسرم .. همین طور داری تو کونم خالی می کنی .. چه حالی داره !... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه ۲۶

شب بعدش از همسایه دعوت کردم که بیاد خونه مون شام . دوست داشتم به احترامشون و این که چند روزی دور هم بودیم و و ما رو به عروسی دعوت کردند و هوامونو هم داشتند چند ساعتی رو دور هم باشیم و دیگه یواش یواش هم باید می رفتیم تهرون و ببینیم وضع خونه زندگیمون چطوره . امان از دست این معین , کاری به روزم آورده بود که از خجالت داشتم آب می شدم . همه جا دنبالم میومد -پسر! مادرتو کسی نمی بره من همین جام . خودشو طوری بهم می چسبوند که هر کی نمی دونست فکر می کرد من و اون تازه نامزد کردیم . یه بار که من و زن همسایه راجع به یه سری لوازم آرایش و این چیزا صحبت می کردیم یهو معین که عین دنباله لباس عروس همرام بود فوری لباشو به لبام رسوند و گفت بوس بوس مامان .. خیلی روژش خوش رنگه و بهت میاد .. شب هم که دیگه گند حسابی زده بود .. مامان نمی خوابیم ؟/؟ رنگ می دادم و رنگ می گرفتم . هی با آرنج به پهلوش می زدم و هی لبامو گاز می گرفتم مگه گوشش به این حرفا بدهکار بود . مهمونا که رفتن پیش داداشاش بدتر می کرد . اون عشقبازی متین و مردونه اش و این حرکات بچه گانه اش اصلا با هم ساز گاری نداشت . -معین عزیزم راستی راستی داری ناامیدم می کنی . انگاری سرشو کرده بود زیر برف و فکر می کرد که هر کاری که می کنه فقط خودش متوجهشه و دیگران اونو زیر نظر ندارن . در این دنیا ی پیرامون ما فقط خودش و منو می دید . -پسر من چیکارت کنم . حقته که جریمه بشی . -مامان من دوستت دارم دیگه . می خواستم تنبیهش کنم ولی دلم نمیومد . با این حال باید یه درسی بهش می دادم که فکر نکنه اولا میشه خیلی چیزا رو ساده به دست آورد در ثانی هر چیزی حد و اندازه ای داره -معین اگه امشبه رو تنبیهت کنم که دیگه بدونی کدوم حرکتو کجا باید انجام بدی و کدوم کارو نکنی خیلی خوب میشه ؟/؟ -مامان نه ..نه .. دلشو داری ؟/؟ راستش نه تنها دلشو نداشتم خودمم یه جوری تشنه بودم و اگه بهش کوس نمی دادم خوابم نمی برد . مدتی بود که به جای قرص مسکن از این مسکن ها استفاده می کردم . ولی یه چند دقیقه ای اونو تو ی خماری گذاشتم . قرار بود که بچه ها یعنی اون دو تا پسرا فردا برن چالوس خونه یکی از فامیلای همسایه .. من و معین هم می تونستیم باهاشون بریم ولی یه بهونه ای آورده و طفره رفتیم . تازه خونه فامیل همسایه آدم سختشه ولی هرچی گفتند که اونا مهمون نوازن و خیلی از دیدن ما خوشحال میشن ازشون تشکر کرده که از این که همون پسرا رو که می برین یه دنیا ممنون . اون شب معین از هیجان تا صبح خوابش نبرد . با این که تا صبح داشت باهام ور می رفت و هر وقت از خواب پا می شدم در حال دست مالیدن به اعضای بدنم و مخصوصا به کونم بود ولی از این که صبح دو نفری میریم تو اون حوضچه کوچولوی بالای خونه رو تپه ها از هیجان نمی دونست چیکار کنه . با زبونش یک بند داشت سوراخ کون و کوسمو می لیسید -پسر داری چیکار می کنی . طوری رفتار می کنی که انگاری تا حالا مادرت بهت نرسیده باشه . چقدر تو حشری هستی .. همین حرکاتش منو به هیجان آورده بود . واسه همین دوست داشتم یه خورده از هیجانمو واسه داخل آب و استخر کوچولوی رو تپه یا قسمت بالا و بلندی خونه بذارم . مامان می تونم یه فیلم سکسی بذارم شبیه همین کاری که چند ساعت دیگه می خواهیم انجام بدیم . اتفاقا جاش هم شبیه خونه ماست . اون استخر و حوضچه اش .. -پسر می خوای اونجای مردمو به من نشون بدی .. راستش خیلی خوشم میومد و هوسمو زیاد می کرد که کیر یه غریبه رو ببینم ولی از این که معین بخواد اندام یه زن دیگه رو ببینه یه حسادت خاصی در من به وجود اومده بود . نمی دونم چرا دوست نداشتم غیر من به کسی نیاز مند باشه . راستش دگرگون شده بودم وقتی کیر کلفت و دراز اون مردرو دیدم که تو همون داخل آب و از پشت کونش رفت تو کوس زنه . کیرش با این که خیلی دراز بود ولی تا آخر کوس رفت . به زنه نمیومد این قدر گشاد باشه . دستم بی اختیار رفت طرف کیر معین .. -می بینی اون آقاهه عجب کیری داشت .. حواسم نبود و احساس خودمو بیان کرده بودم و پسرم هم گفت کون خانومه رو بگو انگار یه مجسمه ساز اونو تراشیده چقدر بر جسته و یه دست و تپله . زیر آب زلال و شفاف چقدر هوس انگیزه .. یه جمله تحویلش داده بودنم و اونم صد تا جمله پسم داده بود . راستش لجم گرفته بود . اون می دونست که منم چقدر می تونم به این چیزا حساس باشم . اون شب سعی کردم زیاد باهاش حال نکنم که بقیه رو بذارم برای داخل آب . همون جوری که اون می خواد . طوری بهش حال بدم که دیگه هوس این زنا رو نکنه . ولی می دونم اونم از این که من از کیر کلفت گفته بودم حرصش گرفته بود . اینو تو حرکاتش به خوبی می دیدم . چون با طرز مخصوصی به کیرش دست می کشید . صبح که همه رفتند من ومعین دیگه رفتیم طرف اون استخرچه هوس تا سکس در آبو هم به نوعی تجربه کرده باشیم . همه جا امن و امان بود . دو طرفمون پوشیده بود و از روبرو و سمت دیگه مون طوری بر محیط اطراف تسلط داشتیم که کسی نمی تونست شاهد ما باشه . هر چند من و معین تو استخر پایین با هم حال کرده بودیم ولی از این بلندی همراه با دور نمای زیبای جنگلی خیلی حال می داد . من که یه شورت نازک پام کرده بودم و سوتین هم نبسته بودم . غذای سبک و گرم هم خورده بودم که از درون داغ باشم . هرچند هنوز تنمو به تن پسرم نچسبونده حرارتشو احساس می کردم .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایـــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 27

قبل از این که بریم داخل آب دستامونو دور کمر هم حلقه زدیم . تن هردومون داغ بود و می دونم با گرمای هوس داغ تر از اینم می شد . گرما به صورت ما هم رسیده بود . اینو از تماس صورتمون به هم خوب می فهمیدیم . حتی نسیم خنک هم از این گرمای ما کم نمی کرد . -چقدر داغی معین .. -مامان تنتم گرمه .. -بریم توی آب ؟/؟ -بریم مهسا جون .. وقتی منو به اسم صدا می کرد لحنش خیلی مظلومانه می شد طوری که نشون می داد یه چیزی ازم می خواد و منم از این که می تونستم خواسته شو بر آورده کنم خیلی خوشحال بودم . -معین لب لبتو بیار .. لبامونو به هم چسبونده و در همون حالت پاهامونو گذاشتیم داخل آب و تا کمر فرو رفتیم . قد آب بیشتر از نصف بدن ما نبود . سرمونو به دیواره حوضچه تکیه داده و معین لباشو رو لبای من قرار داده بود . حرارت تن من به طرف آب کشیده می شد و خنکی آب به طرف من .. این جابه جایی خیلی لذت بخش بود و آرومم می کرد . معین دستشو به طرف شورتم دراز کرد و از لای شورت اونو گذاشت رو کوسم . منم در یک حرکت متقابل دستمو از لای شورت اون به کیرش رسوندم . با دو حرکت کیرشو شق کردم .. همراه با بوسه ای طولانی با کیر و کوس هم بازی می کردیم . یه خورده خودشو بهم نزدیک تر کرد تا دستاش راحت تر کار کنه . و سینه شو راحت تر به سینه هام بچسبونه .. چشامو باز و بسته می کردم . بالای سرم آسمون آبی و خورشید طلایی رو می دیدم و پشت سرم هم فضای خونه و جنگل و سزسبزی طبیعتو .. چقدر این مناظر زیبا آرومم می کرد و هوسمو زیاد .. این آرامش بهم لذت می داد و خوشی . معین لباشو از رو لبام بر داشت و شروع کرد به بوسیدن صورت و گونه هام و به نوازش موهای سرم که هنوز داخل آب نرفته خیس نشده بود . با یه دستش موهامو نوازش می کرد و با دست دیگه اش کوسمو تو چنگش داشت -مامان مامان دوستت دارم -منم دوستت دارم پسرم . ببینم مامانتو فقط واسه این کارا دوست داری ؟/؟ یا به خاطر خودشم دوست داری ؟/؟ -مهسا جون من اون وقتا دوستت نداشتم ؟/؟ -منم دوستت دارم معین . دستتو فرو کن تو کوسم ببین آب چقدر خنکه و کوسم چقدر داغ و خیس و تماس دست پر هوس تو رو می خواد . -مامان چقدر اون داخل گرمه . -آره عزیزم تو باید خنکم کنی اول گرمم می کنی و بعد خنکم . شورتشو از پاش در آورده و اونم لختم کرد دوتایی مون در این آب کم عمق تنی به آب زده و یه خورده شنا کردیم . می خواستم اونو به هیجان بیارم تا دیگه وقتی که کون زنا ی غریبه رو تو استخر می بینه از طریق فیلم این قدر به هوس نیفته و مامانش اونو سیر کنه .. هم چشمشو هم دلشو هم کیرشو .. اون هرچی که می خواد باید از من بخواد .. خودمو رو آب نگه داشته طوری که کونم رو آب و به طرف معین قرار بگیره -عزیزم چطوره ؟/؟ تماشای کونم بهت حال میده ؟/؟ سرمو که بر گردوندم دستای معینو دیدم که رو کیرش بود -عزیز دلم این قدر تحریک میشی که حالا پس از این همه بار که منو گاییدی بازم که منو داخل آب می بینی و بر جستگیهای کونمو دستتو می ذاری رو کیرت ؟/؟ -مامان اگه بدونی چه حالی داره ! -حالش بیشتر از اینه که به کونم بچسبی و بذاری توی کوسم ؟/؟ -مامان مامان سکس با تو یه چیز دیگه ایه . اون یه لذت دیگه ای میده . دوستت دارم . دوستت دارم مامان . تو رو به خاطر این که منو دوست داری و بهم عشق میدی و هوس . -عزیزم یادت باشه که من خودمم می خوام . به خاطر خودمم هست .-آره مامان ولی همه مامانا این کارو نمی کنن .-ولی تازگیها از اینا تو قصه ها زیاد داریم . . اومد نزدیک من . دستاشو گذاشت رو کون من .. چه حریصانه به بر جستگیهای کونم زل زده بود -عزیزم همش مال تو اون فرار نمی کنه . همین جاست . اومد و خودشو بهم چسبوند . چه آب زلالی بود . -چیه عزیزم . نگات میگه داری حرص می زنی .. کاسه چکنم دستت گرفتی پسرم . -مامان نمی دونم بخورمش گازش بگیرم ببوسمش یا .. -یاچی یا این که ..-خب بقیه شو بگو مامان می دونم فکرمو خوندی .. دو تا قاچ کونمو به دو طرف بازش کرده و گفتم یا این که از پشت کیرتو بفرستی توی کوس ؟/؟ -اوووووهههههه مامان چقدر خوب فکرمو می خونی .. مثل این که مامانت هستما . تازه چند روزه که تو بغل همیم و به زوایای سکس و علائق سکسی هم آشنا شدیم . یه چیزی رو بهت بگم ؟/؟ در این چند روزه به اندازه چند سالی که بابابات بودم نسبت به تو احساس نزدیکی می کنم . این یه حس قشنگیه که نمی دونم اسمشو چی بذارم . دستامو همچنان رو کونم نگه داشته و می دونم که معین از تماشای کوس و کون قلمبه ام تو آب لذت زیادی می برد . یه لحظه حس کردم که آب اطراف کونم شکافته شد و یه موشک زیر دریایی رفت سمت کوس . -آخخخخخخ معین چه خوب به هدف زدی ؟/؟ رفت رفت . رفت یه ضرب رفت تو کوسسسسسم .. کیییییرررررررت رفت تا ته کوسسسسسسم .. اوخخخخخخ عزیزم عزیزم . نمی دونی چقدر دارم حال می کنم .. چقدر همه جا قشنگه .. این اطراف چه زیباست . اون دور دورا ماشینایی که دارن میرن . چقدر زندگی قشنگه .. چقدر دلم می خواد لحظه های باتو بودن هرگز تمومی نداشته باشه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی


شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 28

کیر معین و کوس من هر دو توی آب قرار داشت . -هوووووووففففف معین .. نمی دونی چه لذتی میده .. خنکی آب .. نسیم جنگل گرمای داخل بدنمون چه حالی میده . سرمو برگردوندم تا شاهد فرو رفتن کیر تو کوسم باشم و ضربه هایی که میره تو کوسم و برمی گرده . هرچند کیر داخل آب مثل کیر در هوا نمی تونست سرعت داشته باشه و آبی که به اطراف پاشیده می شد خیلی حال می داد . -ماااااماااااان جووووووووون کیرم تو کوسسسست داره آتیش می گیره .. می میرم واسه اون کونت . اومد جلوتر و خودشو به کونم چسبوند . داغی درون و خنکی بیرون تنم دوتایی یه ترکیب خیلی باحالی رو درست کرده بودند که منو یاد انار ملس انداخته بودند . خنده ام گرفته بود . فقط لذت می بردم . لذتی که یه موج خاصی داشت و نه کم می شد و نه زیاد . شاید خنکی آب ضربه نهایی رو نمی زد . ولی از بس داغ و حشری بودم هر لحظه چرخش هوسو اطراف کوس و زیر سینه هام حس می کردم . . خودمو به لبه استخرک رسوندم . سرمو گذاشتم روش . یه خورده کونمو به طرف بالاتر کشیدم . کیر معین از کوسم اومد بیرون . ولی حالا قسمتی از کونم بیرون آب قرار گرفته بود . این بار پسرم می تونست کیرشو در فضایی خارج از آب تو کوسم فرو کنه . اون قدر از این صحنه به وجد اومده یود که نمی دونست حس خودشو چه جوری بیان کنه . منم این جوری بیشتر خوشم میومد . حس می کردم که در یه فضای پروازی بیشتر و بالاتری دارم به اوج هوس می رسم . می تونستم از یه حاشیه ای که پشت بعضی از ساختمونا قرار داشت خیلی از ماشینایی رو که در جاده در رفت و آمد بودند ببینم ولی زاویه اونا نسبت به من طوری بود که نمی تونستند منو ببینن . داشتم حال می کردم از این که بی پروا زیر کیر دارم حال می کنم اونم کیر پسرم .. . آسمون یه لکه ابر هم نداشت مثل دل من . همه چی آروم بود . آروم و دلپذیر . .شاد و رویایی اما در دنیایی واقعی . . قسمتی از پاها و سطح زیرین بدنم داخل آب قرار داشت . امیر رو کمرم خم شده و در حالی که کیرشو توی کوسم نگه داشته بود وآروم تر حرکتش می داد لبشو گذاشته بود پشت گردنم با زبون و لباش و بوسه هاش آروم آروم اومد پایین تر و شونه هامو غرق بوسه کرد و کمرمو . اومد زیر گوشم و خیلی آروم گفت مامان دوستت دارم .. سردت که نیست ؟/؟ -وقتی که پسرم کنار منه و رو منه من واسه چی سردم باشه . تو داری گرمم می کنی . با این حرفام حرارتشو زیاد تر کرده و دوباره پهلوهامو اسیر دستای خودش کرد و شدت ضرباتشو بیشتر . دوست داشتم واسه لحظاتی چشامو ببندم وتوحال خودم و دنیای آرامش خودم باشم -معین کوسسسسمو بکن .. تند و آروم هر جوری که می خوای فقط آبتو به این زودی خالی نکن . نمی خوام کیرت به این زودیها شل شه .. می دونم نمیشه ولی می خوام همین جوری حریص باشی .. -مامان من هرچی بکنمت سیر نمیشم . همیشه واست حرص می زنم . -اگه یه دختر ببینی چی -مامان تو که خودت از هرچی دختره واسم نازتری .. بکن .. کوسمو تند تر بکن .. دلم می خواست کوسمو بخوره و بعد از روبرو کیرشو فرو کنه توش . سر و چشامو رو به آسمون گرفته و به اصطلاح طاقباز شده و کمی خودمو بالا کشیدم و پاهامو از وسط باز کردم .. -معین عزیزم یه خورده بخورش کوسمو بخور .. -جووووووون مامان نمی دونی چقدر وقتی بهم میگی کوستو بخورم خوشم میاد .. -واسه این که منو خوشحالم کنی یا این که خودتم خوشت میاد -مامان هر دو تاش . هم خودم لذت می برم هم از این که تو لذت ببری . -عزیزم پسرم من از تمام کارات لذت می برم . خوشم میاد دوستت دارم . وقتی اون با هیجان کوسمو تقریبا در کناره های حوضچه میک می زد منم کوسمو به شدت به دهنش می مالیدم تا بیشتر خوشم بیاد . گیج شده بودم که چیکار کنم تا بتونم زود تر ار گاسم شم . هر کاری که ازش می خواستم در جا انجام می داد و بیچاره حرفی نداشت . -عزیزم حالا کیرتو از همین روبرو بکن تو کوسم . دیگه امونم نده . بکن . منو خواهش می کنم . معین .. . -مامان الان چشم . بذار خودمو بالاتر بکشم . یا این که تو یه خورده بیا پایین تر .. آروم و قرار نداشتم . خیلی حریص و تشنه بودم . این آب و هوا و منظره دیگه حسابی منو به وجد آورده بود . از زندگی زناشویی خودم تا به این اندازه کیف نکرده بودم . شایدم فرصتش نشد . شایدم اگه محسن زنده می بود نمی تونستم تا به این حد لذت ببرم . نمی دونم آدم که در محرومیت قرار بگیره قدر لحظه هایی رو که می تونست ازش به خوبی استفاده کنه می فهمه و شاید منم در چنین وضعیتی قرار داشتم . در همین افکار بودم که شدت حرکت کیر معینو تو کوس خودم حس می کردم . -نهههههه عزیزم کی کردی تو کوسسسسم . تند تر .. بزن با هوس .. خواهش می کنم .. سرمو یه خورده بالا آورده تا کیر پسرمو ببینم که چه جوری میاد عقب و دوباره میره تو کوسم . از تماشای این منظره کیف می کردم . خیلی بهم حال می داد . -مامان دوستت دارم دوستت دارم . فقط کوس تو رو می خوام . فقط کوس تو برای منه و کیر من برای کوس توست . .... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
مـــــــــــامـــــــــــــــــــــــان تقسیــــــــــــــم بر ســـــــــــــــــــــــــــه 29

دستامو رو لبه ها و دو طرف کوسم قرار داده و اونا رو باز ترشون می کردم تا کیر معین با گوشت بیشتری از کوسم در تماس باشه . .. -عزیزم .. عشق من نمی دونی زیر این آسمون آبی و تسلیم کیر توشدن چقدر بهم آرامش میده .. -مامان منم آسمون آبی و هوس رنگی رو می بینم هوس رنگی و یک رنگی رو که عشق و هوس من و تو فقط یه رنگ داره . محکم بکن منو بزن .. طوری منو بکن که از روی این تپه ها پرتم کنی . پرتم کنی تا لذتم پخش شه .. شاید این همه لذت بردن گناه باشه . شاید من این حقو نداشته باشم که تا این حد لذت ببرم و کیف کنم . -مامان تو حقت خیلی بیشتر از ایناست . این باغ بهشتو بابا برای من و تو خریده . برای ما که یه همچین روزی رو درش حال کنیم . آه که این شمال و رامسر و جنگلهاش چه زیبا بود . و من و پسرا در این فضا چه حالی می کردیم . معین خودشو بالا تر کشید دستاشو رو سینه هام قرار داد و منم چشامو به طرف آسمون باز و بسته می کردم و خودمو با اون لذتی که از حرکت کیر معین توی کوسم ایجاد می شد هماهنگ می کردم . لحظه هایی که با هیچ چیز دیگه تو این دنیا عوضش نمی کردم . نمی خواستم که این لحظه های شیرین تموم شه . کیر پسرم هنوز جا داشت که بازم از این کلفت تر و دراز تر شه . بهترین موقع برای تحریکش بود و کوس من بهترین نرمش و ورزش برای یک کیر حریص و تشنه در دوران نوجوانی بود و معین هم به بهترین وجهی ازش استفاده می کرد . حس می کردم هر چی بیشتر کیرشو تو کوسم فرو می کنه سفتی و شقی اون بیشتر میشه . -پسرم من سیر نمیشم . می خوام .. می خوام کیرتو می خوام میخوام که همین جوری ادامه بدی . همین جوری .. کاری کنی که بیشتر حال کنم . اومده بودیم مثلا تنی به آب بزنیم و یه حالی داخل آب کرده باشیم . نصف بیشتر تنمون بیرون بود . -نههههه نهههههه .. خیلی زوده .. خیلی زوده .. می خوام بیشتر حال کنم .. لذت ببرم از این همه زیبایی .. از تماشای تن لخت تو از این جنگل از این طبیعت و از این پرنده هایی که بالا سرم در پروازن . .. نمی دونستم یه روزی هم می رسه که دلم می خواد دیر تر ار گاسم شم تا حال کردنهای من با کشش خاصی بیشتر بهم حال بده .. -مامان به چی فکر می کنی کیر معین دوباره سر حالت می کنه . -نگی خسته ام .. اگه ارگاسمم کنی باید آبتو بریزی تو کوسم نگی شل شدم .. من ولت نمی کنم . درسته که پسرمی ولی باید مث یه مرد شیر باشی و شجاع . تو باید فردا تشکیل زندگی بدی و به خوبی خونواده اتو اداره کنی .. اینو دیگه زیادی فیلم اومده بودم . این لحظه فقط به خودم فکر می کردم . اون به کارش ادامه داد . بازم سرمو بالا گرفتم .. -نههههه .. آهههههه معین این کیر خودته ؟/؟ باورم نمی شه .. چقدر تیز تر و کلفت تر نشون میده . پوستش داره می ترکه . -مامان مال خودمه پس قرار بود این کیر کی باشه . از اون حرفا می زنی مامان .. باز خوبه که می شناسمت مامان براتوست .. برا کوس تپل و ناز تو .. چقدر ورم داره قربونش برم . دستشو بالای کوسم گذاشته بود و با سرعت و فشار منو می گایید . -آخخخخخخ معین عزیزم نزدیکه نزدیکه .. وااااااییییی وااااااایییییی سوختم .. سوخخخخخخختم کوسسسسسسم ... طوری جیغ کشیدم که دیگه حس کردم شاید همسایه مون یه اثری از صدامو شنیده باشه یا اگه یکی اون دوردستها کنار جاده از ماشینش پیاده می شد حتما زمزمه ای از فریاد منو می شنید . -معین آب .. آب .. خالی کن .. با همین سرعت دارم لذت می برم دارم لذت می برم همین جوری داره خوشم میاد .. یک ریز دارم حال می کنم .. بریز توی کوسم .. وقتی هم که ریختی ولم نکن .. زود باش .. زود باش داری چیکار می کنی -مامان هولم نکن .. صبر کن .. مامان دوستت دارم رو من خم شد و منو غرق بوسه کرد و لبامو بست تا این جوری کمتر هم تکون بخورم . -مامان داره میاد داره می ریزه .. چقدر می چسبید . چقدر حال می داد . یه قسمت از تنم داخل آب و یه قسمت هم در تماس با نور آفتاب و تماشای طبیعت زیبا و هوس انگیز ..-آخخخخخخ معین چقدر آب داغ کیر تو من تشنه رو سیراب کرده ولی هنوز می خوامش ولم نکن . بخواب روم . لبامو ببوس منو ببوس . دستامو دور کمر هم حلقه زده با بوسه هایی نرم و گرم هوس خفته رو دوباره بیدارش کردیم . بازم رفتیم داخل آب . دلم نمی خواست آب کیر معین از توی کوسم بریزه ولی یه خورده اش بر گشت کرده بود که اونو با دستام جمعش کرده به صورتم مالیدم -مامان از اینا بازم زیاد دارم . کم نمیارم . در حالی که می بوسیدمش گفتم می دونم پسرم شیره .. شیر با یه کیر منحصر به فرد و زندگی بخش . پسر خوب می دونم که عشق کونمو داری و از همون اول چشتو گرفته -مامان همیشه چشممو گرفته بود -نگو این قدر بد چش بودی که وقتی باباتم زنده بود بهم نظر داشتی -نه مامان هر گز هرگز شوخی کردم .. خودمو دوباره رو آب دراز کش کرده و البته کونمو رو به هوا و قمبل کرده نشون معین دادم و با حرکتای کونم آب زلالو به حرکت در آورده تا هوس پسرمو زیاد ترش کنم . -ببینم عزیزم حالا بهم بگو این کون خوشگل تر و هوس انگیز تره یا اونی که تو فیلم دیدیش ؟/؟ ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرانی

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
صفحه  صفحه 3 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

مامان تقسیم بر سه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA