انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین »

لز با دختر خجالتی


زن

 
لـــــــــــــــــــــــــز بــــــــــــــــــــا دختـــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۰

سپیده یکی دو بند انگشتشو کرده بود توی کسم و به سرعت و قدرت در حال فرو کردنش به کسم و بیرون کشیدن اون بود و با حرکات دیگه ای که رو من انجام می داد فقط همین اجازه رو بهم داده بودکه بخوام در عالم خودم باشم . گاهی که چشامو باز می کردم درختان انبوهی رو می دیدم که بعضی هاشون مثل یه چتر برام سایبانی درست کرده بودند ولی بیشتر اونا عمود و استوار انگار که محو تماشای من بوده و شاید هم که حسرت اینو می خوردند که با همه زیباییهای خود چرا زیبای انسان و انسان زیبا نیستند . دیگه منو به آخرش رسوند . سپیده کارشو کرده بود خودشم به خوبی می دونست که موفق شده . با این حال از این که بازم یکی دو بند انگشتش توی کسم باشه و یا با یه حالت شیب رو به بالا با کسم در تماس باشه لذت می بردم -زیبا می دونم خیلی خوشت میاد . اگه تمام این انگشت بره توی کس و یا چه جوری بگم اگرم بخوای با یه پسر حال کنی و اونم از کیر خودش استفاده کنه یه لذت خاص دیگه ای رو برات به همراه داره . این که نمیشه در تمام زندگیت فقط به همین پای بند باشی . هر چند ما زنا که اینجا دور هم هستیم لذتی رو که از لز می بریم از هما غوشی با شوهرامون نمی بریم . ولی با همه اینها شوهر داریم . نمیشه که تا آخر عمر مجرد موند . -به نظر شما من باید چیکار کنم . -هیچی اگه می خوای لذت ببری باید که به خودت بقبولونی که اون چیزی که می تونه بهت حال بده از مرز کست عبور کنه . برسه به انتها ی درازای اون .. تمامی طول اون لوله و اون آلت و یا هر چیز دیگه ای در این مایه ها که به کست می رسه با یه فشار خاصی می تونه بره داخل و بیاد بیرون . با یه کشش از طرف خودش و یه مکش از طرف تو دامنه این لذت بیشتر میشه . بیشتر آتیشت می زنه و بهت لذت میده . برای تو زیبای خودم بهترین و شیرین ترین لذتها رو می خوام .. چقدر با حرفاش رامم می کرد . حس کردم که با این همه حرفای منطقی که داره می زنه اگه بازم بخوام دختر بمونم واقعا اشتباه و خیره سریه . . الان خیلی کمند دخترایی که قبل از رفتن به خونه بخت دست نخورده باشن . سپیده سرشو گذاشت رو سینه هام . در حالی که نوک زبونشو می ذاشت رو سینه هام گفت .. حیفه تن و بدن به این زیبایی و خوش پوستی اون لذتی رو که باید ببره نبره . دیگه اون زمان گذشت که پسرا بی خیال هر کاری که دلشون می خواست می کردند و دخترا باید عذاب می کشیدند . پیشرفتهای علمی و پزشکی دیگه راه رو برای همه چی باز گذاشته . حتی فر هنگها هم عوض شده .. دیگه خیلی ها به دخترایی که بخوان با لذتهای جنسی اول جوونی به خودشون آرامش بدن با عینک بد بینی نگاه نمی کنند . .. چقدر این خانوم دکتر ها با فرهنگ نشون می دادن . از بس بهمون گفتن اونا پول پرستن و رحم در وجودشون نیست باعث شده که مردم یه فکر دیگه ای داشته باشن . ولی من به خوبی می دیدم که سپیده و بقیه چقدر بی شیله پیله ان . تازه پزشکی که این همه زحمت کشیده درس خونده بهترین سالهای جوونی خودشو بی اندازه سختی کشیده و برای یاد گیری از جون مایه گذاشته حق داره که خیلی بیشتر از دیگران و اونایی که این سختی رو بر خودشون هموار نکردن در رفاه باشه ولی بقیه اش دیگه بسته به وجدان و حس انسان دوستی خودشه که چطور می خواد با مردم کنار بیاد . لحظاتی بعد نغمه رو دیدم که اومد طرف ما .. -می بینم که خیلی بهتون خوش گذشته . عاشق و معشوق با هم خلوت کرده از لحظه هاتون نهایت استفاده رو بردین . چه جای آرومی رو هم انتخاب کردین . -نغمه جون بقیه هم می تونن بیان اینجا .. -فعلا که اختصاصیه . اون زنا اون پایین ما رو کشتن . همش دارن این چند جمله رو میگن که این کون کجه مال کرجه .. و کلی شعر خونی دیگه هم به راه انداختن . -پس چرا ما نشنیدیم و نمی شنویم . -واسه این که شما در عالم دیگه ای هستید . -نغمه این پدیده ای رو که با خودت آوردی یک پای ثابت بر نامه های ماست . -اجازه میدی این پدیده رو با خودم ببرم . -شما صاحب اختیاری . البته زیبا جون هم خودش صاحب اختیاره . ولی حس می کنم به من اعتماد نداره . حیفه که اون نتونه از این زیبایی و اندام خوبی که داره نهایت لذتو ببره -خانوم دکتر .. سپیده جان من به شما اعتماد ندارم ؟/؟ این چه حرفیه . شما خیلی بزرگوار و دوست داشتنی هستید .. -نغمه جون تو به زیبا بگو که می تونه در این مورد که از دست دادن بکارت نباید نگرانش کنه و من همیشه ازش حمایت می کنم و حتی اگه خودم نتونم می تونم سفارششو به دوستان دیگه ام بکنم رو من حساب کنه . تازه اون که خودش نیاز به سفارش شدن نداره .. من و نغمه از اون جا دور شدیم .. دلم می خواست بقیه ساعات روزی رو که در اونجا هستیم یه حس دیگه ای داشته باشم . کسم بیشتر حال کنه . -نغمه جون من دیگه نمی خوام دختر باشم .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
لـــــــــــــــــــــــــز بــــــــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــــــر خجــــــــــــــــــــــــالتی ۵۱

-یک بار دیگه بگو دختر من می خوام خوب بشنوم . از این عبارتی که گفتی خیلی خوشم اومد . -من نمی خوام دختر باشم . می خوام زن شم . -ببینم حالا حرف استادی که تقریبا نصفه درساتو با اون داری برات مهم نیست و یه ساعت رفتی اون بالا عوض شدی ؟/؟ -چیه نغمه جون ناراحت شدی ؟/؟ در حالی که سفت و سخت بغلم زد گفت نه اتفاقا خیلی هم خوشحال شدم . داشتم اذیتت می کردم . -نغمه جون من به خاطر حرف دیگران نیست که به این نتیجه رسیدم . حس می کنم که باز شدن این راه برام یه طول لذتی به همراه داره که می تونه خیلی بیشتر آرومم کنه و از این کار خوشم بیاد . خب دیگه فرهنگ جامعه ما به این صورت بوده هر کسی تا بکارتش بر داشته نشه نمی تونه تجربه این نوع لذت بردنو داشته باشه . . ولی ... -ولی چی . -هیچی . سرمو گذاشتم رو سینه های لخت نغمه . دلم می خواست کمی فکر می کردم . یه وابستگی خاصی نسبت به زهیدا در خودم احساس می کردم . دلم می خواست اگه یه روزی بخوام تسلیم این خواسته ام باشم این زهیدا باشه که دختری منو می گیره . چون در کنار اون می تونستم لحظات خوشی رو داشته باشم . ولی حالا در فاصله ای دور از اون . اگه ازم دلخور شه چی . نمی دونم چرا حس می کردم اگه کس دیگه ای این کار رو انجام بده یه خیانتی میشه نسبت به اون . یا بی احترامی که سبب میشه اون ازم دلخور شه . دلم می خواست براش زنگ می زدم . باهاش مشورت می کردم . این موضوع رو با اون در میون میذاشتم . تا وقتی که از نزدیک باهاش روبرو میشم شوک نشه و مسئله رو پذیرفته باشه . این جوری اگه بخواد باهام قهر کنه تحمل قهر اونو ندارم . تازه ار درسام عقبم . باید فشار زیادی به خودم بیارم تا بتونم عقب موندگی هامو جبران کنم ..چند دقیقه ای گذشت . نغمه دستشو گذاشته بود رو ی سرم و با موهام بازی می کرد . لذت می بردم . خوابم گرفته بود . از این که اون این طور با محبت و احساس عاطفی شدید داره باهام ور میره احساس آرامش می کردم . لبام به سینه هاش چسبیده بود و در حالی که از نوازشهای اون خمار شده بودم نوک سینه شو آروم آروم میذاشتم توی دهنم و میکش می زدم . چقدر به این دستهای نواز شگرش نیاز داشتم . -زیبا بگو چه کاری ازم بر میاد -همه کار . من می خوام شما زحمت گذشت از این مرحله رو برام بکشی . می خوام آرومم کنی . می خوام به من بگی نشون بدی و این حس رو در من به وجود بیاری که وقتی به اون سوی مرز میرم دختر بی ارزشی نیستم . قیمت من پایین نمیاد .. -عشق من .. دختر ناز و خوشگل و با محبت .. زیبای خفته و بیدار و سیندرلای من این چه حرفیه که می زنی . ارزش آدما به اون قلب پاک و مهربونیه که در وجودشون قرار داره . در صفای دلشونه . چرا فکر می کنی که با این کار ارزشت میاد پایین . این ارزشها رو ما خودمون برای خودمون تابو کردیم . فر هنگ کردیم . اومدیم یه دختر هوس کرد با یه وسیله تیزی کلفتی پرده بکارتشو پاره کرد . یه تیکه خون میاد و تموم میشه رفت . یعنی باید بگیم این خانوم خائن وبد و هرزه بوده ؟/؟ یعنی انصافه که ما بخواهیم این قضاوت رو در مورد اون داشته باشیم ؟/؟ تازه گیرم که با یک پسر رابطه داشته و ترتیبش داده شده بازم ما حق نداریم که این قضاوت رو در مورد این دختر داشته باشیم که اون دختر بدیه . طردش کنیم . اونو بی ارزش بدونیم . سهم ما از زندگی از این هوایی که بالا سرمونه مساویه . -بازم برام حرف بزن نغمه جون بازم بگو که دوستم داری بازم بگو که فراموشم نمی کنی .. -دخترم خواهرم عشقم نترس . تازه سپیده هم هست اگه مشکلی پیش بیاد تو بیمه این خانومایی و اونایی که با اینا دوستن . اینجا کسی کسی رو تنها نمیذاره . نگاه نکن به ما که شریک خوشیهای همیم که این جور بدن خودمونو در اختیار هم میذاریم و با هم شوخی می کنیم . روح و روان و نیاز های ما در اختیار همه . ما شریک غم ها و شادیهای همم هستیم . می دونی زیبا اگه یکی از ما بهش گزندی برسه بقیه حس می کنن که به خودشون آسیبی رسیده .. -اگه دیگه نتونم با اونا و با شما باشم چی .. -سپیده وقتی یه حرفی بهت زده تا آخرشم پاش وای می ایسته . .. در این جا نغمه در حالی که می خندید گفت فکر نکن ما دکترا چون پول دوستیم دل نداریم .. ما هم رحم و عاطفه و انسانیت سرمون میشه . البته تا وقتی که جیبامون پر از چک های تضمینی باشه .. -نغمه جون دوستم داری ؟/؟ -بیشتر از هر وقت دیگه ای . عاشقتم . -درد داره ؟/؟ سوزش داره ؟/؟ -نه به اندازه ای که با شهامت قبول کردی که این کارو برات انجام بدم . راحت تر بگم وقتی که پذیرفتی این کار انجام بشه دیگه اون قسمت کار برات از آب خوردن هم راحت تر تموم میشه . و می تونی مثل بقیه ازش لذت ببری . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
لـــــــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختـــــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۲

-می دونم که می تونم لذت ببرم . ولی بیشترین لذت رو از بودن با خوبانی چون شما می برم . شما خیلی مهربون و دوست داشتنی هستین . استادخوب من .. -ببین زیبا خیلی از اینا ممکنه بعدا استادای تو هم بشن . پس سعی کن هوای اونا رو تا اونجا که می تونی داشته باشی -یه چیزی بگم نغمه جون -بگو -تو که گفتی اصلا از پار تی بازی خبری نیست پس چطور میگی که باید هوای این استادارو داشته باشم --خب نه این که بی عدالتی کنند به هر حال راههایی هم هست که معنی پارتی بازی رو نده . بیشتر و بهتر می تونن در کنار تو باشن . مشکلاتت رو درک کنند . بدونن که شرایطتت چه طور بوده .. می دونستم نغمه یه چیزی گفته و حالا می خواد به جوری درست کنه واسش سخته . برای این که موضوع رو عوض کنم و احساس لطیف خودمو نسبت به اون بازم بیان کنم بغلش زده و بعد دو تا بازو هاشو گرفته به چشای خوشگلش خیره شدم . -نغمه جون نگام کن . می خوام با چشای آبی خوشگلت بهم نگاه کنی . همون که رنگ آسمونه . همون که یه دنیا شادی و آرامشو واسم آورده . به من حس زندگی میده . این که دیگه انگاری هیچی نمی خوام . این که با تو به همه چی رسیدم . راستش این حسو با زهیدا هم داشتم . ولی حالا در این لحظات در کنار کسانی بودم که اونا هم می تونستند به خوبی این احساسو در من زنده کنند . آیا من از هوس به عشق و دوستی رسیده بودم ؟/؟ اگه این جوره هر کی که بتونه به من حال بده و به اون بالا بالا ها برسونه باید که بتونه بهترین دوستم باشه ؟/؟ یه جای کار می لنگید . از این افکار خوشی به هم زن اومدم بیرون . نغمه داشت آماده ام می کرد . یه انگشتشو همون انگشت وسط رو دو بندشو کرد توی کسم . -اووووووخخخخخخ نههههههههه خیلی خوشم میاد چقدر کیف داره . -قبلا هم چند بار این کا رو با هات انجام دادم ولی از اونجایی که تو این بار می دونی که می خوای از مرزها رد شی انگاری لذت بیشتری می بری . زیبا یواش یواش دیگه باید دست به کار شم . این یه کار ساده ایه . شاید با فشار انگشت بشه در بعضی آدما این پرده رو لرزوند و یه خونی رو جاری کرد . ولی در بعضی ها ضخامت پرده در حدیه که باید با یه فشار قوی تری بر داشته شه تا بعد ها عوارضی نداشته باشه . مواردی پیش اومده که این نارسایی جلوی بار داری رو گرفته طوری که مجبور شدن با جراحی پرده بر داری کنند و بار داری صورت بگیره .. من نمی دونم نغمه جون چرا داشت داستان تعریف می کرد . -ببین من الان میرم یه مشورتی با سپیده جون بکنم بیام . سپیده در نزدیکی ما قرار داشت . به نظرم اومد که اون و فرشته دارن حال می کنند .. تا نغمه رفت با سپیده حرف بزنه منم از فرصت استفاده کرده موبایلو گرفته و رفتم پشت یه تپه کوچولو تا یه تماسی با عشقم زهیدا بگیرم . بهش بگم جریان اینه . ازم ناراحت نشه . ولی اگه ناراحت شه . اگه بگه من به جای شوهرتو هستم و در واقع این منم که باید دختری تو رو بگیرم چیکار می تونم بکنم . چه کاری از دستم بر میاد . ولی اگه اون جوری هم بخوام یهویی برم خونه و اون بفهمه .. نمی دونم چیکار کنم . براش زنگ زدم . گوشی رو نمی گرفت . یه چند تا زنگ که خورد ول کردم . عیبی نداره می تونم بهونه بیارم که باهات تماس گرفتم می خواستم موضوع رو بهت بگم و تو گوشی رو نگرفتی . برای همین موبایلمو خاموش کردم تا اگه یه وقتی خواست تماس بگیره و یا گرفت و گفت چرا خاموش بود بگم که شارژم تموم شده . شایدم اعتراضی نمی کرد و این همه دلهره و استرس من الکی بود . نغمه جون بر گشت . با چند تا کیر مصنوعی و لوله پلاستیکی های نرم و موز و خیار و هویج و بادمجون -نغمه جون مگه می خوای جنگ بری ؟/؟ -ببین دختر ما بد ترین و سخت ترین جراحی ها رو انجام میدیم عین خیالمون نیست . چون همه جور امکانات کنارمون قرار داره . چون در مقابل کسی که نمی شناسیمش خونسردیم . اون حس عاطفی که بتونه قدرت تمرکز و تسلط رو از ما سلب کنه وجود نداره . هر چند یک پزشک خوب نباید این چیزا روش اثر بذاره . ولی یه پزشک ماهر و زبر دست رو می شناختم که زنشو داد به دست یک پزشک دیگه تا سزارینش کنه . خود همون پزشک اولیه بهترین دکتر زنان و زایمان بود .. -حالا نغمه جون میشه خواهش کنم که منو هم یه غریبه حساب کنی ؟/؟ -فدای تو . باید ببینم که کدوم یک از اینایی که با خودم آوردم موثر تره . تو خودت چی فکر می کنی . .-من خیلی دلم می خواد با دستات مستقیما این کار رو انجام بدی ولی حالا با این چیزایی که می فرمایی من دوست دارم یکی از این کیرا رو به کمرت ببندی با همون حس قشنگی که داری آروم آروم توی کسم فرو کنی ... ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی
     
  
↓ Advertisement ↓
زن

 
لـــــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــــــا دختـــــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــالتی ۵۳

حس کردم یک کیر مصنوعی می تونه بهتر از همه اینها باشه . هم این که می تونم این تصور رو داشته باشم که مثلا شوهر کردم و دارم توسط اون ردیف میشم . در حالی که این کارو نغمه جون برام انجام می داد . -زیبا خیلی دلم می خواست که پنجه ها مو فرو می کردم توی کست . اگه بدونی که این کار چقدر به من حال میده -فدات شم تو هر جوری که دوست داری می تونی با هام حال کنی . -نه زیبا جون باید به فکر تو هم باشم .نمی تونم که بهت عذاب بدم و کاری کنم که تو درد بکشی . -آخ که تو چقدر خوبی نغمه جون و همش می خوای هوای منو داشته باشی . کیر رو به کمر بندش و بعد به خودش بست . -ببین زیبا یه دستی بهش بزن ببین خشک نیست . یه نرمی خاصی داره . خیلی طبیعیه . هر چند که تو تا حالا کیر نخوردی ولی بعد که از دواج کنی یا دوست پسر بگیری متوجه می شی که با یه جنسی از این مرحله رد شدی که یک حالت طبیعی تری داره .. -نغمه جون من آمادگی اونو دارم و اصلا هم نمی ترسم . چقدر هیجان انگیز بود . . نغمه دلش می خواست با من حال کنه . تنمو داغ کنه . خیسی کسمو زیاد کنه . کیر رو با یه محلولی چربش کرد تا هنگام فرو رفتن به کس من اذیت نکنه -نغمه جون کس من به اندازه کافی هوس داره و چربه . زحمت چرا می کشی . -فدای زیبا جونم . دیگه تو باید حسابی به این جمع شیرینی بدی . -اونا هم لاید یه چیزی بهم بدن .. -آخ عروس خانوم تو چقدر شیطون بلایی . نغمه با حرفاش با شوخیهاش و با حال دادنهاش منو آرومم کرده بود . دلم می خواست هر چه زود تر از این مرحله رد شم و کارم تموم شه . چشاشو به چشام دو خته بود . سر کیر رو به طرف پایین پاش قرار داده تا بتونه از ناحیه شکم تماس بیشتری با من داشته باشه . من و اون یه بار دیگه دست دور کمر هم لبامونو به هم چسبوندیم . سینه هام به سینه هاش چسبیده بود . کیر مصنوعی سرش خم شده با لاپام تماس داشت . پامو باز کردم . چه احساس قشنگی ! یه دنیا هوس اومده بود سراغم . این که سر کیر مصنوعی با کیرم در تماس باشه یه حرکت جدید بود ولی کس من بار ها و بار ها در همون ابتدای ورودی خودش به وسیله چیزای خیلی کلفتی لمس شده بود . -زیبا می شنوی صدای پرنده هایی رو که به خاطر من و تو می خونن ؟/؟ -تو از کجا می دونی که اونا برای من و تو می خونن . -من صدای عشق و هوسو می شناسنم . صدای لذت .. صدای آرامش .. -من و تو هم مثل دو تا جفت عاشقیم ؟/؟ -آره زیبای من . وقتی که با تو اوج می گیرم پس یار پر واز من تو هستی . نوک انگشتشو گذاشته بود روسر کسم . حالا چند تا از انگشتاشو فرو می کرد توی کسم و بیرون می کشید -اوووووووففففففف اوووووووخخخخخخخ نغمه جون من که همین حالاشم از حال رفتم . اون دستاشو از توی کسم بیرون کشید و گفت نه هنوز با این انگشتا خونی نشده . حالا که برامون خیالی نیست هنوز دختری . باور کن اگه با ترس و لرز این کارو انجام می دادیم حتما پرده ات پاره می شد -نغمه جون خوشم میاد لذت می برم . نمی دونم یه چیزی در انگشتات هست که هر چه اونو فرو می کنی توی کسم و می کشی بیرون فکر می کنم که تاره این شروع لز من و توست . به من هیجان میده . -بازم ازت می پرسم . می خوای ؟/؟ -بیش از هر وقت دیگه ای . به همون اندازه که نفس می خوام تا باهاش زندگی کنم و به همون اندازه که دوست دارم با تو و با زهیدا باشم دوست دارم که این راه باز شه تا منم بتونم مثل شما بیشترین لذت رو از این کارم ببرم . از زندگیم . از لحظه هایی که با جسم و جانی برهنه در کنار شما قرار می گیرم . -زیبا نگاه کن به فضای بالای سرت . چقدر همه جا زیباست . می تونی آسمون آبی رو ببینی و نور خورشید رو . حس می کنی که داری پرواز می کنی -همراه با تو نغمه جون . برای من کلام تو از نغمه این پرنده هایی که دارن از عشق و هوسشون می خونن شیرین تره .. -مطمئن باشم زیبا جون .. -آره آررررره .. حس کردم که داره خوابم می گیره . وارد دنیای خوشی شده بودم که تا به حال حسش نکرده بودم .-نغمه جون چیکار کردی خیلی خوشم میاد . فکر می کنم کسم اون قسمتهای جلوش داره آب میشه -چیزی حس نمی کنی ؟/؟ یه چیزی یا یک حسی که با بقیه حس هایی که تا حالا داشتی فرق داشته باشه ؟/؟ -نههههههه نهههههههه اون کیر رو حرکت داده بود . به طرف جلو .. -نغمه دوستت دارم .من دستای قشنگ و گرمت رو می خوام . کاش تو تا آرنج دستتوفرو می کردی توی کسم .. کیر مصنوعی حرکت رو به جلوی خودشو انجام داد . بعد از چند سانت اولیه که از مرز کس رد شد و پیشروی طرف داخل رو انجام داد کمی احساس درد می کردم . درد همراه با سوزشی شیرین .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۴

هم به سوزش فکر می کردم و هم به لذت . اما لذتی رو که از فرو رفتن جسم خارجی در کسم حس می کردم خیلی بیشتر از ترس پارگی بکارت بود . دیگه دلمو یکسره کرده بودم . راستش نغمه داشت منو می کرد و منم تصور اینو داشتم که این تکه ای که به خودش بسته جزیی از وجودشه .. نغمه سکوت کرده بود . -به چی فکر می کنی زیبا -به تو -باز به چی -به نیمساعت دیگه . شایدم به پنج دقیقه دیگه که مثل حالا نیست . یه وقتی مثل حالاست . و من در این لحظات جز این که به این فکر کنم که منم می تونم از زندگی خودم بیشتر لذت ببرم و از تو و همه دوستای خوبم به چی می تونم فکر کنم . -نمی دونم چرا حس می کنم با انگشتام هم می تونم اون لذتی رو که می خوام ازت ببرم و بهت لذت بدم و کاررو تموم کنم . -نغمه جون اون کاری رو که برای بار اول ضریب اطمینانش بیشتره انجام بده .. آهههههههه چقدر خوشم میاد . زندگیم داره از این رو به اون رو میشه . حس می کنم دارم دگرگون میشم . نغمه جون چه خوب و آروم داری کارت رو پیش می بری . حس می کنم دارم به چیزی که می خوام می رسم و تو داری اونو خیلی راحت تقدیم من می کنی .. نغمه جون خیلی قشنگ با حرفای قشنگت داری آرومم می کنی . از اونی که بیشتر انتظارشو داشتم داری آرومم می کنی چقدر دارم لذت می برم . آخخخخخخ فکرشو نمی کردم . یه فشار دیگه فکر می کنم که داری ازش رد میشی . خیلی بلایی خیلی خوبی خیلی شیطونی .. -اون دیلدو یا همون کیر مصنوعی رو که وارد کسم کرده بود خود اون ..خود پلاستیک لذتی نمی برد و حتی شاید مستقیما احساس هوسی رو به نغمه منتقل نمی کرد ولی می دونستم اون از این که داره به من حال میده و زندگی منو دگرگون می کنه خیلی خوشحال بود . - نغمه نغمه جون من .. چقدر راهشو خوب بلده و خوب بلدی .. -بهم بگو اگه نازقشنگ و تنگت دردش میاد بهم بگو .. -یه کمی می سوزه .. نغمه اونی رو که فرو کرده بود توی کسم بیرون کشید -عزیزم فکر کنم که دیگه تموم شده باشه . به همین راحتی .. راستش تا اینو نگفته بود هنوز می تونستم مقاومت کنم ولی وقتی این حرفو زد یه لحظه ترس برم داشت . دچار استرس خاصی شدم . دیگه این که در دنیای متفاوتی نسبت به دقایقی قبل زندگی می کنم مثل سابق برایم غیر عادی نبود . راستش از بس به این مسئله فکر کرده بودم دیگه برام عادی جلوه می کرد . نغمه خواست لوله یا کیر خونین رو نشونم بده . ولی راستش اصلا از تماشای خون خوشم نمیومد . چه لزومی داشت اون چیزی رو که سالها مانع لذت بردن کامل من می شد ببینم . هر چند راههای دیگه ای هم برای ار ضا شدن وجود داشت ولی حرکت یه چیز دراز و کلفت و لوله مانند در این مسیر خیلی تنوع داشت . نغمه با دستاش مچ دستای منو داشت این کارش به من آرامش می داد . از این که اون با تمام انرژی خودش همراه منه . چشای خوشگل و آبی , اون پوست سفیدش .. زیبای بیدار اون جمع بود . یه لحظه بدون این که خودم بخوام خون روی کیر مصنوعی رودیدم .دیگه خیالم نبود . نغمه اونو از خودش جدا کرد .-حالا می تونم با خیالی راحت انگشتامو توی کست فرو کنم . لباشو برد طرف کسم . -نه نغمه جون سختمه همش بوی خون میده . -این بوی خون نیست . بوی زندگیه .. -راست میگی نغمه جون . این بوی زندگیه . جتی من از این پاییزی که بالای سرمه دیگه بوی غمو احساس نمی کنم . . بوی عشق و زندگی رو می ده . پاییز به من جون داده . همه با هم دارن می خونن . میگن که زندگی قشنگه و نغمه هایی که گفته میشه و خونده میشه . نغمه لباشو گذاشته بود روی کس من زبونش می زد . موهای بلندش کسمو مالش می داد . حالت یه قلقلکی بود که حس می کردم همون لوله یا کیر مصنوعی رفته توی کس منو داره به من لذت میده . چقدر هم با اشتها لبه های کسمو فرو می برد توی دهنش و اونو میکش می زد . این قسمت از کارو قبلا هم انجام می داد ولی حالا این هیجان و انتظارو داشتم که پیشروی کنه .. -عزیز دلم . زیبا جونم به نظر من یه چند دقیقه ای استراحت کنی بهتر باشه . چون ممکنه درد و سوزش داشته باشی . این یک احتماله زیبای شجاع من .. -نغمه جون از درسام عقبم .. -اگه به تو ارفاق کنم مجبورم به همه بکنم .. -ولی واسه من پارتی بازی میشه -چرا ؟/؟ -آخه دوجوره می کنی . هم منو می کنی هم ارفاقو .. -خیلی بلایی دختر . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۵

دیگه کارم تموم شده بود .. یه آهنگ غربی با ریتمی تند که آروم کننده هم بود در حال پخش شدن در اون فضا بود . نمی دونم کدوم با ذوق این آهنگو گذاشته بود . حس می کردم که این ترانه روی سیستم هوسی من اثر گذاشته . نغمه اومد روی من . از نگاه کردن بهش لذت می بردم . کسشو روی کسم می گردوند . این کارو قبلا هم انجام می داد . با خیس شدن بیش از اندازه کسم دوست داشتم که اون فشار رو زیاد ترش کنه . همین کارو هم انجام داد . دیگه دلم می خواست که پیشرفت کنه . انگشتاشو توی کسم فرو کنه . کیر رو ببنده به خودش و اونو بکنه توی کسم . خوشحال بودم . آروم بودم . همچنان به آسمون نگاه می کردم و با این آهنگ ملایم خودمو تسکین می دادم . وقتی ازش خواستم کیرشو ببنده و اونو فرو کنه توی کسم .. گفت حالا دیگه داری میای رو حرف ما . دیدی که چقدر لذت میده . این همون آرامش و لذتیه که بهش نیاز داشتی . همون زندگی و عشقیه که می خواستی . یه چند لحظه صبر کن الان بر می گردم -نه نغمه نرو تنهام نذار . من طاقتشو ندارم . -فقط یه دقیقه .. این قدر کم طاقت نشو . کسم تحمل اونو نداشت که یه لحظه تنها بمونه . یه چیزی باید با هاش ور می رفت -نغمه جون کجا داری میری . تو که می دونی من الان بیش از هر وقت دیگه ای بهت نیاز دارم . -منم اینو می دونم . آخه منم بهت نیاز دارم . دلم می خواد با هم حال کنیم .. تا اون بر گرده یه لحظه هم کف دستمو از روی کسم بر نداشتم . فقط جیغ می کشیدم . می خواستم تمام خانومای اونجا بدونن که من دیگه دختر نیستم دارم لذت می برم . چقدر این کسم هوس داره .. نغمه بر گشت .با خودش چند مدل کیر مصنوعی جدید آورده بود . یکیشونو که اندازه طولی اون کوچیک تر بود به کمرش بست و به من نزدیک شد . یک کیر دیگه رو هم دیدم که اون دو طرفه بود .. یه فیلمی رو بچه ها چند شب پیش گذاشته بودند که در این حالت دو تایی به هم حال میدن .. -نغمه جون اگه دلت می خواد اون دو نفره رو بیار با هم حال کنیم .. -اول می خوام یه حال سکسی عاشقونه با هات بکنم بعد .. -ببینم من شیرینی بده شده ؟/؟ -باشه دفعه دیگه که اومدیم شیرینی خودت رو بده .. ولی همه این خانوما جدا جدا ازت انتظار دارن که بهشون حال بدی . -حتما همین کارو می کنم . نغمه اون کیر کوچولو رو بست به کمرش و اونو تا ته کسم فرو کرد . حالا فهمیده بودم که اون چرا از این کیر استفاده کرده . می خواست خودشو کاملا به من بچسبونه دیگه فاصله ای بین ما نباشه . به جایی رسیده بودم که حس می کردم حتی لبام هم پر هوس شده و یکی باید بیاد اونو در یابه . که نغمه اومد و اونجا رو با لباش بست . از پایین روی کس و از بالا روی لبم کار می کرد . با حرکاتی که روی من انجام می داد سینه هاشو هم روی سینه هام می غلتوند .دستامو گذاشته بودم دور کمرش.. هیچ فاصله ای بین بدنهای ما نبود . ولی نغمه اگه می خواست منو ار گاسمم کنه باید از کمی بالاتر میومد و با حرکاتی سریع کسمو می کرد . دوست داشتم به این سبک ار ضا می شدم تا لذت این حالت هم بیاد دستم .. می خواستم بهش بگم این کارو انجام بده ولی روم نمی شد . خودش متوجه حالت نگام شد .. از جاش بلند شد . کیرشو به حرکت در آورد . دستاشو رو سینه های من قرار داده بود . با حرکاتی سریع لبه ها و دو طرف کسمو به آتیش کشیده بود . کسم بازم دچار سوزش شده بود ولی در اوج لذت بودم . لبامو گاز می گرفتم دو تا دستامو محکم به چمنها فشار می دادم . و به اطراف گل پخش می کردم . پاهامو می زدم به زمین . نغمه دست بر دار نبود .. -زیبا حال کن حال کن .. من که مرد نیستم بخوام جلو گیری کنم . تا هر وقت که بخوای و دوست داشته باشی می کنم . اینو فرو می کنم توی کست -نهههههه نههههههه آخخخخخخ نغمه جون می خوام . می خوام ولم نکن همینو ادامش بده ..داره میاد داره میاد نغمه جون داره آبم میاد .. اووووووههههههه خواهش می کنم .. کسسسسسم کسسسسسسم می خاره .. ول نکن .. ولش نکن ..جوووووووون جوووووون اووووووخخخخخخ کسسسسسسم ..فریاد های من جنگل و طبیعت رو لرزونده بود . چقدر این لذتم و اوج اون ادامه داشت .. حس می کردم از دو طرف و از مرکز کسم آب به نرمی وگرمی همچنان در حال ریزشه .. .. ادامه دارد ... نویسنده ... ایرانی
     
  
زن

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۶

پلکام رفته بود رو هم . دستم روی کسم بود . اصلا احساس سرما نمی کردم . بدنم داغ داغ بود . انگاری نغمه به ملافه ای انداخته بود روی من که سر ما نخورم . کسی دور و برم نبود .نمی دونستم که اون کجا رفته ولی می دونستم که خیلی دلم می خواد در همین حالت بخوابم . چشامو باز و بسته می کردم و بدون این که کسی رو ببینم زیر لب واسه خودم حرف می زدم -نغمه جون حالا بیا اون کیر دو طرفه رو بیار و اصلا یک طرفه رو بیار می خوام بهت حال بدم . خیلی دوستت دارم . خاطرتو خیلی می خوام . ولی کسی نبود که جوابمو بده . سرمو به سمت چپ بر گردوندم و فضای پایین رو یه دیدکی زدم . نغمه و سپیده و چند زن دیگه مشغول بودند . نمی دونم چرا نغمه و سپیده رو که می دیدم یکی دیگه داره باهاشون حال می کنه یه حسادت خاصی بهم دست می داد . اون منو گذاشته بود به حال خودم که استراحت کنم . شاید که این برای من خیلی بهتر بود تا این که بخوام یکسره فعالیت کنم . نغمه می گفت که باید مطمئن شه که من دیگه مشکلی ندارم . وخودمن هم باید این اطمینان برای خودم به وجود بیاد . دیگه بیکار شدن سبب می شد که به چیزایی که ساعتی پیش وقت پردازش به اونو نداشته باشم فکر کنم . به دوستام .. به زهیدا .. به این که برم و بهش بگم که این کار اجتناب ناپذیر بود . نمی شد در یه محفلی باشی و با اونا فرق داشته باشی .... اون وقت اونم می تونست بگه چطور میون خودمون تو رضایت ندادی که دیگه دختر نباشی .. منم می گفتم برای بار اول فکر کردن در موردش و تصمیم گرفتن خیلی سخت بود . یک ساعت بعد خانومی من بر گشت . -چطوری زیبا خانوم . حالا خیلی زیبا تر به نظر می رسی . خانوم بودی خانوم تر شدی . یه شرم خاصی رو در نگات می بینم . مشکلی که نداری . حالت خوبه ؟/؟-همه چی آرومه . فقط دلم می خواد بهت حال بدم . لذت بدم . بگم دستت درد نکنه . -تو می دونی چه جوری بهم حال میدی ؟/؟ این که با خوندن درسات نشون بدی که بهترینی ... سکوت کردم و چیزی نگفتم . راستش چی می تونستم بگم . آخه با این بر نامه ها چه جوری می تونستم درس بخونم . من تازه راه کسم باز شده بود همش باید در تب و تاب این می بودم که یه چیزی رو ازش عبور بدم . حالا زهیدا می تونست بهش حال بده و باهاش حال کنه ولی این که چه جوری قانعش کنم که دست خودم نبوده خودش کلیه . من و نغمه جون با هم حال دو طرفه کردیم . این جوری هم خودش صفایی داشت . اون کیر دو سره رو فرو کردیم توی کسمون و و دو تایی مون به سمت هم حرکت می کردیم . .. کسم می سوخت ولی خوشم میومد و صدام هم در نمیومد . نمی خواستم پیش نغمه کم بیارم .. ولی پس از مدتی این بار خودم به تنهایی و با همون کیری که نغمه دختری منو گرفته بود بهش حال دادم . مدتی بعد همه خانوما اومدن پیش من . هر کدومشون یه تبریکی به من می گفتند و کل اطلاعات پزشکی خودشونو می خواستند به رخ من بکشن .. هر کسی یه چیزی می گفت .. نغمه : خانوما این زیبا خانومو من جراحی کردم . متخصص زنان و زایمان سپیده جون هم اینجا حضوری موثر دارن . همه تون که یکی از یکی کار شناس تر شدین . من از دست شما چیکار کنم . یه خورده آروم بگیریم بهتره .. لیدا فریاد زد ما زنده ازآنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست .. -تو یکی که از دیشب تا حالا همین جور طوفانی هستی .. یک بر نامه دسته جمعی رو هم پیاده کردیم .. بر و بچه ها کمی خوردنی حاضری داشتند و خوردیم ولی بعدش از بس فعالیت کرده بودیم که دیگه حسابی خسته شده بودیم و خیلی زود گشنه مون شده بود . من از بس روحیه ام شاد شده بود به همه این بر و بچه ها حال می دادم . خوشحال بودم از این که اونا منو به عنوان عضوی از خودشون پذیرفته بودند . یه جون دوباره ای پیدا کرده بودم . حس می کردم حالا می تونم از زندگیم لذت ببرم . حالا می تونم راحت تر با هم خونه ای هام حال کنم . .. -نغمه جون نمی دونم زهیدا چه جوری با این مسئله بر خورد می کنه . -چت شده زیبا . اینجا این تویی که بکارت خودت رو از دست دادی . چه ربطی به زهیدا داره .. آها فهمیدم . می خوای من بیام برات ردیفش کنم .. -شما خودت کار داری زندگی داری . به اندازه کافی مزاحم شما شدیم . -حالا نمی خوای این جور فلسفه بافی کنی دختر .. حالا منو بگو که باید برم خونه شوهرم منو پوست کنه و بقیه رو بگو .. کار و زندگی ما شده دیگه همینا .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
زن

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی ۵۷

این خانوما هم خیلی زرنگ بودند . ناها رو سبک خوردند تا بتونن فعال تر باشن . اینا چه جوری به کار و زندگی خودشون می رسیدن . به خونه و خونواده . به حرفه شون .. شاید همین کارا بود که به اونا آرامش می داد . این که باید یه جوری فعالیت و تحرک می داشتند . اندام زیبای تک تک این زنا رو خوردن داشت . همه به همه حال می دادند . وقتی که می خواستیم بر گردیم همه شون می گفتند که من یکی باید همیشه پای ثابت این دور هم بودن ها باشم . این حرفشون به من لذت می داد . حس می کردم واسه خودم کسی هستم . ولی نیاید اسیر غرور کاذب می شدم . باید همیشه این آمادگی خودمو حفظ کرده اونو با درسام هماهنگ می کردم . این زنا سیر نمی شدند .. زنا با هم شوخی می کردند و می گفتند این قدر همو نخورین یه خورده هم واسه این شوهرای بد بختتون بذارین . ..البته همچین شوخی شوخی هم نبود . یکی دیگه می گفت شما از کجا می دونین شوهرامون از این که ما چیکار می کنیم خبر ندارن . ..نغمه : خواهش می کنم این یه تیکه رو از صداقت و این جور چیزا چیزی نگین . آدم که همیشه نمی تونه صداقت داشته باشه . حالا که اومدین اینجا باید حقه بازی رو هم چاشنی کارتون قرار بدین . اصلا چه لزومی داره که بگین چیکار کردین . داشتین از طبیعت و آب و هوای سالم اینجا استفاده می کردین . غیر از این هم که نبود . کارتونو کردین حالا به وقت رفتن همه تونم با وجدان هم شدین ؟/؟ من نمی دونم به شما چی بگم . از دست شما ها آخرش باید خودمو بکشم . .. سپیده : حالا که می خوای خودت رو بکشی می تونی اندام خودت روبه من ببخشی . مثلا کستو بدی به من .. -بالا سرم بذارم سپیده جون .؟ تو خودت همونی که الان همراهته از بس گشاده نمی تونی حملش کنی .. -تو به من میگی گشاد ؟/؟ اتفاقا می خوام جراحی کنم گشاد ترش کنم . - به جراحی نیازی نیست . چند شب کنار من بخوابی خودم گشادش می کنم . بحث های این چنینی داغ شده بود . قبل از این که بریم یک خواب دو ساعته داشتیم که خستگی از تنمون در بره . تمام کار هاشون استاندارد شده از روی بر نامه بود . حالا وقتش بود که به این فکر کنم که زهیدا با من چه بر خوردی می تونه داشته باشه و زلیخا و بهاره خب اونا برام اهمیت کمری داشتند . ولی نغمه جون هم حرفش کاملا منطقی بود . این که تو آزاد بودی و هستی . به کسی ارتباطی نداره که تو می خوای با بدنت چیکار کنی و چه کسی می خواسته این کار یعنی بر داشتن بکارتت رو انجام بده . با همه اینا حکم یک گناهکار رو داشتم که می خواستم هر طور شده خودمو آروم کنم . با این که دو ساعتی رو خوابیده بودم ولی بدنم کمی درد می کرد . نغمه بهم قرصی داد که حداقل یک بیست و چهار ساعتی رو آرومم می کرد تا پیش دوستام کم نیارم . -نگران نباش . یه چند دقیقه ای رو میا م پیش تو و بچه ها هستم . با هاشون حرف می زنم تا دیگه ناراحت نباشی .. خودم می دونم چی بگم . ولی می دونم و هنوزم میگم تو اگه بخوای از الان به خاطر هر چیز و این مسائل حساسیت نشون بدی نمی تونی فردا در جامعه خودتو با مسائل دیگه وفق بدی و با هاشون کنار بیای . نغمه شده بود خانوم پلیس ومنم حکم یک دزد رو داشتم .. خلاصه دست منو گرفت و با هم رفتیم به جمع دوستان . این زهیدا که منو دید خیلی خوشحال شد . من و نغمه با اونا روبوسی کردیم . طوری که هر کی می دید فکر می کرد که از یک سفر زیارتی بر گشتیم .. .نغمه : بچه ها این زیبا چقدر شما رو دوست داره . اول تا آخر مجلس همش حرف شما بود . مخصوصا این زهیدا جونو به یاد داشت . اگه بدونین من چه جوری حالشو گرفتم . هر چند نمیشه گفت حالش گرفته شد . چون بعدا به اندازه کافی بهش حال دادم . همش می گفت نه .. این زهیدا باید بیاد و واسم این کارو انجام بده . منظورش بر داشتن بکارتش بود . بهش گفتم دختر مگه تو می خوای از دواج کنی ؟/؟ تازه ما خانوم دکترا اینجاییم . اگه مشکلی پیش بیاد ردیفت می کنیم . خلاصه زهیدا جون حالا زیبا رو طوری ردیف کردمش که با شما هماهنگی داشته باشه . همه تون می تونین اون جوری که دوست دارین با هم حال کنین و به هم حال بدین . یه لحظه متوجه رنگ پریدگی خفیفی در چهره زهیدا شدم . من بمیرم شاید انتظار اینو نداشت . ولی به قول نغمه من که زنش نبودم . رفتم طرفش . دستشو گرفتم . به چشاش نگاه کردم . می خواستم نشون بدم که چقدر دوستش دارم . .... ادامه دارد ... نویسنده .... ایرانی
     
  
مرد

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی 58


زلیخا و بهاره بی خیال و خوشحال نشون می دادند . ولی زهیدا طوری شده بود که انگاری شوهر منه . شاید فکر می کرد که من به جمعیت خانوم دکترا اهمیت بیشتری دادم . .. نغمه : بچه ها اگه بدونین چقدر واسه زیبا جون روضه خوندیم تا بالاخره قبول کرد که دیگه دختر نباشه . قبولشو که کرده بود ولی می گفت که من اگه بخوام اینجا تر تیب خودمو بدم اون وقت دخترا مخصوصا زهیدا جون ازم ناراحت میشه . حتما فکر می کنه من به اونا بی توجه بودم که پیش اونا بهشون حال ندادم . تحویلشون نگرفتم . می دونی دخترا من بهش چی گفتم . ؟/؟ گفتم عزیز دلم وقتی که راه عبورت بازشه این تویی که بیشتر حال می کنی و لذتشو می بری . اون طرفت اگه دستش بیرون باشه یا درون کش واسه اینه که تو لذت ببری . حالا پیش اومده دیگه .. یه نگاهی به دوست در هم رفته ام انداخته بهش گفتم دختر برات تلفن هم زدم ولی گوشی خودت رو بر نداشتی .. بعد می خواستم دوباره باهات تماس بگیرم که بودیم خارج از فضای خونه میون درختا و جنگل و شارژر همرام نبود .. یه نگاه اگه به موبایلت بندازی متوجه میشی که من همیشه و در همه جا به فکر تو هستم .. خنده دار بود من بی بکارت شده بودم حالا باید ناز یکی دیگه رو می کشیدم که ناراحت نباشه . ولی بازم لب و دهن استاد نغمه درد نکنه که اومد و تا حدودی تونست موضوع رو بازش کنه .. استاد رفت و من با دخترا تنها شدم . زلیخا و بهاره دورمو گرفتن . حالا خوب با بزرگا می گردی . ببینم می تونی با ما حال کنی ؟/؟ -دخترا هر گلی یه بویی داره . ببینم مگه به خواهر گلم کم توجهی کردین . ؟/؟ زلیخا : خواهر گل تو خواهر اصلی منم هست . -امید وارم این دفعه یه بر نامه ای جور شه که دسته جمعی بریم میون خانوم دکترا .. -اونا خانوم دکترن و یکی رو می خوان که در آینده با اونا بپره . ما پرستا را واسشون افت داریم -چی میگی بهاره . شوخیت گرفته ها .. -اگه بدونین دخترا چقدر خسته ام . زهیدا : معلومه با ده نفر حال کردن همین درد سرا رو هم داره دیگه .. راستش خودم دیگه قاطی کرده بودم و اصلا واسه یه لحظه شک کردم ده نفر بودیم یا هشت نفر .. ولی حرف درستی می زد این زهیدا . .. بهاره و زهیدا رفتن طرف آشپز خونه تا یه چیزی درست کنن . -ببینم زلیخا ! خواهرت چشه .. -نمی دونم تا قبل از این که شما بیایین خوب بود . شوق و ذوق زیادی هم داشت که بر گردی . هر چی هم بهش گفتیم که زیبا خسته هست و می دونم که حال نداره گفت نه واسه من حال داره . من و اون هیچوقت از حال کردن با هم خسته نمیشیم . -زلیخا می تونم یه خواهشی ازت بکنم ؟/؟ با این که خیلی خسته ام و خوابم میاد ..ولی ازت می خوام که تو و بهاره امشبو کاری به کار من و خواهرت نداشته باشین تا من ببینم چه جوری می تونم سر حالش کنم . آخه چه فرقی می کرد کی بزنه پرده مو پارش کنه تا دیگه دختر نباشم . اصلا دیگه این بازیها از مد افتاده . امروز پاره کن فردا یکی دیگه بذار . الان که دیگه دوره عصر حجر نیستیم ؟/؟ -کی زیبا ! به همین چند سال پیش میگی عصر حجر ؟/؟ حسابی که خندیدیم با هم رفتیم پیش اون دو تا دختر .. همش سعی داشتم طوری با زهیدا حرف بزنم که از دلش در بیارم . حالا برعکس اون دفعه شده بود . اون نازمو می کشید حالا من باید نازشو می کشیدم . شامو که خوردیم بهاره و زلیخا معلوم نبود کجا غیبشون زده . زهیدا هم در اتاقی دیگه با لباس خوابش دراز کشیده چشاشو رو هم گذاشته بود . منم رفتم کنارش دراز کشیدم . -ببینم حالا ما رو تحویلمون نمی گیری ؟/؟ من که هر جا برم بازم پیش شمام .. چرا ساکتی عزیزم . من که حرف بدی بهت نزدم . ببینم اگه منو بزنی دلت خنک میشه . مچ دستشو گرفتم و لبمو گذاشتم رو صورتش . می دونی که چقدر دوستت دارم . حالا این قدر واسه ما ناز نکن .. -ببینم تو اصلا واسه چی اومدی پیشم . اصلا تو دیگه حالی واست مونده که واسه ما کنار گذاشته باشی ؟/؟ ..می دونستم دردش از کجاست -عزیز دلم نغمه که برات تو ضیح داده . باور کن من برات زنگ زده بودم . می خواستم باهات حرف بزنم . -که چی بشه ؟/؟ -فکر می کنی من دوستت ندارم . بهت اهمیت نمیدم ؟/؟ یا از این که من رفتم شما رو تنها گذاشتم ناراحتی . من که دوستت دارم . هر سه تا تونو دوست دارم . اگه دوستت نمی داشتم که اینجور منت تو رو نمی کشیدم . می گفتم به درک زهیدا دلخور باشه . دستمو از زیر لباسش رسوندم به سینه هاش . لباسشو دادم بالا چند بار می خواست برش گردونه سر جاش و خودشو بپوشونه ولی من نوک سینه شو گذاشته بودم توی دهنم . عین دختر بچه ها واسم ناز می کرد ولی می دونستم چه جوری ردیفش کنم . .... ادامه دارد ... نویسنده ... ایــــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
لــــــــــــــــــــز بـــــــــــــــا دختــــــــــــــــــــر خجـــــــــــــــــــــــــالتی 59

-خیلی دلم واسه میک زدن این سینه ها تنگ شده بود . اگه بدونی چقدر واسه این که پیشت بخوابم لحظه شماری می کردم . .. فکر نمی کردم از این که نتونسته واسه ما قهرمان بازی در بیاره این قدر ناراحت باشه . دستمو گذاشتم روی کونش .. با کف دستم آروم آروم باهاش بازی می کردم . سکوت کرده بود . دیگه چیزی نمی گفت . عین بچه کوچولو ها شده بود خیلی آروم و با هوس و اشتیاق زیر گوشش زمزمه کردم -دختر بکشمش پایین .؟/؟ ناراحت که نمیشی .. سکوتش دیگه مثل اول آزارم نمی داد . منتظر نشدم که ببینم چی میگه . شورتشو هم پایین کشیدم هیچ , دیگه نذاشتم هیچ لباس و پوشش دیگه ای هم تنش باشه . خودمم که سه سوته و فرز و جوندار لخت شدم . باید کمی تحرک نشون می دادم تا بدنم از فعالیت زیادی که در کرج داشته احساس درد و خستگی نکنه . چون قبلا هر وقت که می رفتم پیک نیک و بر می گشتم از فرداش تا چند روز بعد احساس کوفتگی شدیدی می کردم . اونم به علت کم تحرکی . کف دستمو که گذاشتم روی کس زهیدا بی اندازه خیس کرده طوری نرم شده بود که انگشتم خیلی راحت می رفت توی کس .. اون قدر انگشتامو فرو می کردم توی کس و بیرون می کشیدم که دیگه لاپاشو باز کرد که من این کارو با سرعت بیشتری انجام بدم . -حالا داری میشی همون دختر خوب . همون زهیدا ی ناز و پر هوس .. لبامو گذاشتم رو لباش . از پهلو و صورت به صورت در آغوشش گرفتم . لبامو با حرکت لباش پاسخ نداده بود ولی من همچنان اونو می بوسیدم تا این که یه تحرکی هم از خودش نشون داد . یواش یواش پای چپمو گذاشتم لاپاش و حالت پام طوری شده بود که انگاری اون با دو تا پاش اونو قفل کرده . پای من در تماس با کس زهیدا قرار داشت و من اونو با شدت و فشار از بالا به پایین حرکت می دادم . لبه های کس زهیدا به دو طرف باز شده و صدای هوسشو دیگه در آورده بود . می دونستم که دیگه کارش از ناز کردن گذشته یواش یواش میاد توی خط -عزیزم دیروز تا حالا بیکار نشسته بودی ؟/؟ . باهام قهری ؟/؟ من که بدون تو آب نمی خورم -ولی خیلی چیزای دیگه رو می خوری .. -دیوونه من با استاد نغمه بودم . خودت هم قبلا با اون بودی . تو چیکار به کار من داری . مگه ما پسر هستیم که مهم باشه براش که اون میره دوست دخترشو وا می کنه یا یکی دیگه . من که تو رو همین جوری که هستی قبول کرده بودم زهیدا -ولی کارمن از کار گذشته بود -ببین دختر ادای پسرا رو در نیار . تو دوست منی مث یه خواهر .. حالا نمی خوای امشب یه حالی بهم بدی و به اونجای زیبا دست بزنی . همین جوری می خوای منو تو خماری بذاری بذار -یعنی زیبا تو هنوز سیر نشدی -وقتی خوردنی خوشمزه ای رو کنار خودم می بینم اگه سیرم باشم اشتهام باز میشه -خانوم دکتر یه مدت دیگه که بگذره ما رو فراموش می کنی . اصلا یادت میره که چه دوستی ! چه رفاقتی ! -ببینم زهیدا تو اینا رو تجربه کردی ؟/؟ حالا یک ماه نمیشه که ما با هم آشنا شدیم . وضعیت پا هامو طوری قرار داده بودم که کسمو رو کسش می کشیدم . -زهیدا اگه بدونی منم چقدر کیف می کنم . بیا ببوسمت . دوست دارم دوباره شیطون شی . همه جاتو به من بمالونی . بشی همون زهیدا حشری شیطون سابق . همون دخترآتیشپاره ای که همیشه خاکسترم می کرد . دو تایی مون به لرزه افتاده بودیم . انگاری برق ما رو گرفته بود . زهیدا به اصطلاح خودمونی و روز جو گیر شده بود هر لحظه بیشتر از لحظه قبل به طرف من میومد و اون حس گذشته اش رو پیدا می کرد .شاید متوجه شده بود که اشتباه می کنه . -بغلم بزن عزیز دلم . تپلی من . اوووووخخخخخ اصلا نمی تونم باور کنم که من از یه جایی میام که کلی حال کردم . -زیبا کست که خیلی درد نداره و نمی سوزه ؟/؟-نه اصلا عین خیالم نیست .. طوری دلسوزانه از کسم حرف می زد که از این توجه اون لذت می بردم . دلم می خواست با تحرک بیشتری بهم حال بده .. همین کارو هم کرد . می خواست ازم فاصله بگیره تا این بار فقط خودش به من حال بده -فدات شم زهیدا . من دوستت دارم و می خوام جبران این یکی دوروزی رو که نبودم بشه .. در همین لحظه اون دو تا دختر دیگه وارد شدند و از این که می دیدند ما داریم به هم جوش می خوریم خیلی خوشحال بودند . خودشون هم مدام توی کون هم انگولک می کردند و سر به سر هم میذاشتن ... ادامه دارد ... نویسنده .... ایـــــــــــــــــــــــــــــرانی .

شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  ویرایش شده توسط: aredadash   
صفحه  صفحه 6 از 7:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

لز با دختر خجالتی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA