انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 51 از 107:  « پیشین  1  ...  50  51  52  ...  106  107  پسین »

خاطرات بهرام و مامانش


مرد

 
azadmaneshian
سلام ودرود
خوشبختانه هرچی داستان به پیش میره ،با بوجود امدن فضاها و نفرات جدید توی داستان ، انگیزه و لذت زیادی برای خوندن و فهمیدن ادامه داستان در من خواننده بوجود میاد و این خودش یک امتیاز بسیار ویژه و عالیه دستمریزاد شهره خانم و ممنون بابت قبول زحمتی که میفرمایید .
     
  
زن

 
ادامه از طاهره
فلور حرفاشو خاتمه داد و من با شنیدن ماجرای فوق العاده جالب و حشری کننده اش از بس جذبش شده بودم که که متوجه اوضاع کوس خیسم نشده بودم شورتم قدرت جذب ابمو از دست داده بود و از لابلای رونای سفیدم اب لزجشو در انگشتام حس کردم ....فلور هم حواسش به سوراخ کونش رفته بود و اونو می خاروند ....انگاری هوس کیر دکتره رو کرده بود .از کیفم یک دونه دست مال کاغذی رو که در این کشور اون موقع باب شده بود و برای من که از ایران اومده بودم تازه گی داشت رو دراوردم و رون خیسمو با اطراف کوسم تقریبا تمیز و خشک کردم و یک دونه دیگه رو به فلور دادم که به سوراخش بگیره ..مرسی طاهره جوون .....خب جواب پیشنهادمو ندادی ؟.راستش فلور از تو چه پنهون خیلی تحت تاثیر صحبتات قرار گرفتم و دیگه تو غریبه نیستی و دوستمی .میخام رک و پوست کنده بگم شهوتیم کردی ..پیشنهادتو قبول می کنم ...مایلم با دکتری که کونتو دو بار با این شیوه مهیج و جدید کرده اشنا بشم ...پیداس با وجود تعصب و عقیده و عشقی که به شوهرت داشتی ولی بخوبی با خیانت ناخواسته ای که مجبور به انجامش شده بودی راه اومدی و قبولش کردی . قربونت برم طاهره جوون ..از بس مهربون و خودمونی و خوشکل هستی حس می کنم سال هاس تو رو می شناسم عین خواهرام میمونی .....مطمئنم با بودن تو ...فردا روز زیباو بیاد ماندنی در انتظارمه .اه طاهره این حرفمو درگوشی باید بهت بزنم هر چند تنها هستیم و نفر سومی بینمون نیس ...راستش کلافه ام و بی تاب..میدونی چرا این جوریم .....میدونم فلور جوون ..خودمم تجربه اش کردم ولی نه به شیوه و فرم تو ...در واقع فلور کونت کیر میخاد اونم در درجه اول ..کیر دکترو ازت میخاد ........درست نگفتم؟.ارره طاهره جوون زدی تو خال .همین جوره ...کونم میخاره هههههه.....اوووه فلور ..//داری حالمو بدتر می کنی .امشب نزار شوهرت بخوابه مجبورش کن علاوه بر کوست ..کونتو هم ترتیب بده ...نه عزیزم امکان نداره قربانی کون بکن بشه ....موندم بعدا چیکار کنم با این خارشای سوراخم .اه فلور خیارو یا هویج و یا موز که میتونه کارتو راه بندازه .اوا مگه با اونا شدنیه ؟.....اووه چه جورم ....ولی مثل کیر داغ و گوشتی یک مرد هیچوقت نمیشه ولی از هیچی بهتره ..مرسی طاهره ..پیداس تو خیلی تجربه داری .ارره فلور جوون هر چه باشه ۱۳ ساله بودم که شوهرکردم و از اون موقع همه جوره داشتم .اه طاهره با بودن تو و در کنارت من احساس ارامش و اسودگی وخوشبختی می کنم .ووقتی خوب نیگات می کنم هوسی میشم ....واه فلور نگی عاشقم شدی ..لطفاتو یکی بهشون اضافه نشو ...باور کن ازبس عاشق سینه چاک و خاطر خواه دارم که امارشون از دستم در رفته ..واقعا ؟.....اررره ...حتی .یکیشون تا پای پلکان هواپیما دنبالم بود و منتظر بود که بهش اره بگم ولی من شوهرمو از ته قلبم دوس دارم و نتونستم عشقشو قبول کنم ...اینم نامه و عکسشه ..فلور خیلی جالبه که بدونی تو این نامه از دخترم خواستگاری کرده و گفته چون خیلی به تو شبیهه و به جای خودت ..دخترتو زنم کن و واقعا این موضوع جالب و زیبا نیس ؟.....وای وای طاهره خیلی خوشکله عین دخترا میمونه .اسمش چیه؟...واصلا نکنه پسر نباشه .....نه بابا پسره و اسمشم مهران هستش.تو مطمئنی پسره ؟.....اررره باهاش چند بار سکس کردم کیرشم کلفته و در سکس کم نمیاره ....اوووف خوش به حالت که عاشق سینه چاکی مثل مهران داری ..هههه...فلور جوون دوس داری بهش کون بدی ؟....اه نمیدونم چه جوابی بدم ولی ...کاش اینجا بود ...بر گشتیم ایران و اگه بهم رسیدیم مهران رو به کونت میرسونم ....اه طاهره ..تو چه قد خوب و ماهی و اصلا حسادت در ذاتت نیس .ادرس و نشونیمو بهت میدم شش ماه بعد برگشتی همدیگه رو می بینیم ......
پاشو طاهره جوون وقت ناهاره ..موافقی به رستوران ماندانا بریم ..اوکی فلور موافقم ....مایلم بااونم اشنا بشم ....پس بریم
باید اعتراف کنم شهوت و نیاز جنسی بهم غلبه کرده بود و در خیابان های توکیو و در کنار فلور از نیگاه های هیز و شهوتی مردا و پسرای این کشور بخوبی استقبال می کردم و در حالیکه فلور در نقش یک راهنما از این شهر برام می گفت حواس من به چشمای حشری و وسط پاهاشون رفته بود و در خیالم کیراشونو تجسم می کردم ..اه خدای من ...این خاطره فلور بدجوری شهوتیم کرده و شدم مثل ایامی که از صالح جدا شده بودم و در کانون یک طوفان شهوت ناک عجیبی فرو رفته بودم و در نهایت کارم به سکس ناخواسته و اجباری دو باره با کمال کیر کلفت و بکن افتاد ..همونی که ازش خیلی متنفر بودم ولی کیرش باب طبع کوسم بود ....خدا بهم رحم کرده و در شهرم نیستم وگرنه مجبور میشدم منت کیر کمال رو برای ارووم کردن کوسم بکشم ......
ماندانا تاپ خوش رنگ و شلوار چسپی تنش بود شلوار نازکش قشنگ در چاک کونش رفته بود و وقتیکه تیز و با دقت به باسنش خیره شدم خط شورتشو اصلا ندیدم مثل اینکه شورت نداشت ..اووووف باسن میزون و مانکنی خوبی واسه خودش درست کرده بود و وقتیکه فلور منو بهش معرفی کرد ....بغلم کرد و دستی به شکم باد کرده ام کشید و گفت ..اوا بهت نمیاد حامله هستی ..... مگه چن سالته ...۴۱ سالمه ....اوووه عین ۲۱ ساله میمونی بزنم به تخته ....ماندانا این همون خانمیه که قراره خونه رو بهشون تحویل بدیم تازه گی اومدن توکیو ...و قراره فردا باهامون به مطب بیاد ....اوا چه خوب ...ولی باید مواظب باشم دکتره هوسشو نکنه ...ههههه.....اخه خیلی خوشکل و ماهه ....
ماندانا اندام و زیبایی حد و اندازه خودشو داشت با سینه های ۸۰ و باسن تقریبا برجسته و اندام متناسب که ناشی از فعالیت روزمره و مرتبش بود و با سن و سال ۳۵ سالی که داشت خوب و سرحال مونده بود ولی در زیبایی رقیبم نمیشد ..شوهرش از دیدن من و فلور چشاش از فرط شهوت زیادش گرد و قلمبه شده بود و و مثل نوکر دورمون می چرخید و به بهونه های مختلفی نزدیکمون میشد ..ماندانا بی تفاوت از این کاراش بود و ازش متعجب شده بودم ....مستخدم تایلندی اومد و سرویس روی میزمون گذاشت و وقتیکه خم شد و وسایلو روی میز می چید دامن کوتاهش بالا زد و شورت سفید و نازک و توریشو دیدم ...قشنگ لابلای چو چوله کوسش بیرون بود و پریودش انگاری خوب شده بود چون از پوشک خبری نبود ....لبخند خوبی بر لباش نقش بسته بود و وظیفشو بخوبی انجام می داد .....فلور چشمکی بهم زد و منو متوجه شوهر ماندانا و گارسن تایلندی کرد ....اونا انگار بهمدیگه ایما و اشاره می کردند ....فوری اوضاع رو تجزیه و تحلیل کردم . و فهمیدم این دو خیانت کار از اول وقت به خاطر حضور فیزیکی ماندانا فرصت نداشتند که سکس کنن و حالا شرایط فراهم شده و ماندانا سرگرم ماها شده بود ....و حدسیاتم کاملا درست درومد چون بعد از سرو غذا با هم دیگه به دستشویی رفتند .....حس حشریتم اشتهامو کور کرده بود و مایل بودم عشق بازیشونو ببینم .به بهونه دستشویی بلند شدم و با اشاره به فلور میز غذارو موقتا ترک کردم .....خوشبختانه رستوران خلوت بود و میدونستم دستشویی هم شلوق نخواهد بود ووارد محوطه دستشویی شدم ....خودمو به اخرین کابین دستشویی رسوندم ...خدس میزدم اونجاها مرکز عملیاتشون هست و از شانس خوبم اندازه یک کف دست درشون باز مونده بود و میتونستم خوب نیگاشون کنم ...یه دستم روی کوسم بود و کمی هم دلهره داشتم اگه مردک منو می دید چه بسا جنده تایلندیو ول می کرد و بجاش منو می کرد ولی اه وناله و اخ و فریاد های جنده خانم نمیزاشت صدام و حضورم موثر باشه و..دستاش رو روی دیوار تکیه داده بود و کونشو به حالت قلمبه به شکم پر مو و گنده شوهر ماندانا کیپ کرده بود و وقتیکه بهتر دقت کردم کیرش ضرباتشو به سوراخش وارد می کرد و با هر ضربه ای تا ته کاملا فرو میرفت ..یک دستش اززیر شکمش به کوسش رفته بود و انگشتاشو کاملا تا حدی که جا داشت در کوسش به شکل خوب و حرفه ای فرو می کرد ....از این پوزیشن ...جنده خانم خیلی عشق می کرد وقوس کمرشو با کونش به شکل زیبایی حرکت و موج گونه نمایش می داد و مرتب به شکمش میزد ..وگاها فاعل و کننده دست دیگه شو تو دهنش می کرد و جنده خانم براش می خورد .....شوهر ماندانا از کاراش معلوم بود که وارده و کارشو خوب بلده .....من که از دیدن این سکس مخفی لذت می بردم و با دست راستم کوسمو بخوبی نوازش و ازش حالمو میبردم .....کارشون با همون پوزیشن ادامه داشت تا اینکه فریاد های مردکننده بلند شد و ابشو در کونش تخلیه کرد ...کیرشو وقتی کامل و واضح دیدم که از سوراخش بیرون اومده بود کیر کمانی و کلفت و تقریبا تیره رنگ که باید فقط در کوس و کون ماندانا میرفت ولی خدا میدونه کیر این مرد خائن تا حالا چند جنده رو کرده و ماندانا ازش بی خبره ...ولی غیر ممکنه یک زن و شوهر از خیانت ها شون بی خبر بمونن ..خصوصا شم و بوی و تجسس ما خانما معمولا از اقایون بیشتر کار می کنه و زودتر می فهمن .....ولی ایا ماندانا تا حالا دونسته ؟.....فلور که می گفت به خاطر بچه شون من ساکت موندم و بهش نگفتم خب منم مجبورم این رازو نگه دارم و به ماندانا نگم .....فوری صحنه خیانتو ترک کردم و به میز شام برگشتم ......
فردای روز بعد فلور اومد دنبالم و با هم سراغ ماندانا رفتیم و خیلی سریع به مرکز طبی رسیدیم .....هیجان و اضطراب خاصی گرفته بودم انگار که من نقش فلور رو داشتم بر عکسش فلور شاد و شنگول بود و در تب کون دادنش انگاری له له میزد ....فلوری که به گفته خودش از زمین و زمان شرم و حیا داشت و عذاب وجدانش تاچند روز قبل دیوونه اش کرده بود ولی کم کم تبدیل به کونی تموم عیار میشد .....ماندانا دامن کوتاهی پوشیده بود با یک بلوز نازک و کت زیبایی که خیلی بهش میومد و فلور که با شلوار تنگش عیار باسنشو در این روز طلایی و خاص به معرض نمایش همه می گذاشت بی صبرانه منتظر بودیم وارد مطبش بشیم ...دکتره رو دیدم ....مردی با خصوصیات اکثریت این کشور چشم بادومی ولی عینکی و با موهای کم پشت .....منو که دید به ماندانا نگاهی کرد و ازش توضیح خواست ....نگاهش به شکمم خورد و وقتی دونست بار دارم مانع ورودم به مطبش شد واقعا از این کارش سر در نیاوردم و هر چی ماندانا ازش دلیلشو خواست چیزی نگفت ومن در حسرت دیدن کون دادن فلور جوون موندم .....در فکر بودم که تا اتمام کون دادن فلور چیکار کنم ...ماندانا بهم پیشنهاد ماساژو اب درمانی داد ....و گفت فرصت خوبیه که از امکانات و امتیازات این مرکز استفاده کنی .....خب از بیکاری و انتظار خیلی بهتر بود و رفتم هزینه و فرمشو تکمیل کردم و در اتاقکی خودمو لخت کردم ..و خوله ای رو دور خودم پوشوندم که تا پستونام می پوشوند ولی شورتمو نگه داشتم محض احتیاط ......کمی ترسیده بودم ماندانا بهم قول داده بود گاها بهم سر بزنه .....و حتی اخبارات فلور رو برام بیاره .....شورتم بوی اب کوسمو می داد ولی بیخیال ...چیکارش کنم .....اونقد در فکر علت مخالفت دکتره بودم که یادم رفته بود که ماساژورمو بهشون بگم و در فرم بنویسم ..نگفتنم برابر بود با انتخابم با ماساژور یک مرد ..ووقتیکه شاهد ورود یک مرد شکم گنده چشم تنگ ژاپنی شدم ضربان قلبم تند شد و به لرزش افتادم ناخوداگاه فریادی از ترس از گلوم بیرون زد ....به قصد کمک اومد سراغم و شونه هامو گرفت و تلاش می کرد اروومم کنه ....با صدای بلند ماندانا رو صدا می کردم ...چندین نفر از همکاراش دورم جمع شدند ... و هر کدومشون به بهونه ارامش و کمک و امداد دست مالیم می کردند .....اه خدای من ....چیکار کنم ...از ماندانا هنوز خبری نبود و زبون فارسیم و کلامم کمکی بهم نمی کرد ..با دستام محکم حوله مو گرفته بودم و زور میزدم که لختم نکنن اونا هنوز دست مالیم می کردند و گاها صورتمو نوازش می کردند ....پستونام یکیش بیرون افتاده بود و همین باعث شد چهار دست بهش هجوم ببره و گرفتار انگشتاشون بشه ......موضوعی که مردای این کشور عاشق و کشته مرده اش بودند ..مگه ول کن پستونم میشدن ..یک لحظه هم از دستشون در امون نبود ....نمی تونستم جلوشونو بگیرم وفقط ارزو می کردم ماندانا نجاتم بده .....لحظات به سختی و دشواری برام می گذشت و خیلی زورم میومد که ازم سواستفاده می کنن ....یهو ماندانا اومد و فریاد و اعتراض بسیار شدیدی منو از دستشون نجات داد..گریه ام گرفته بود و در اغوشش مثل بچه های کوچیک زار زار اشک میریختم ...در عجب بودم که با تعظیم و اکرام بسیار مودبانه ای ازم طلب بخشش می کردند با وجود اون همه که پستونمو و انداممو مالونده بودند ......از یه دید گاه دیگه خودمم مقصر بودم و در فرم ذکر نکرده بودم که ماساژور دختر میخام ....ولی بعد از اون همه هیجان و ترس و فریاد و دست مالی هام حس کردم شهوتم در لفای این موارد کارخودشو کرده و اب کوسم شورتمو باز خیسونده بود ....دختر زیبای چشم بادومی با روغنش اومد سراغم و ابتدا حولمو از اندامم دور کرد و چشامو محترمانه بوسید و به زبون خودشون ازم عذر خواهی کرد و خلاصه چنان منو ماساژ داد که همه اتفاقات زشت و زبیای لحظات و دقایق قبلمو فراموش کردم و حتی در اواخر کارش هوس کردم باهاش لز کنم ....بسیار با مهارت و تسلط خوبی کوسمو می چلوند و می لیسید که تا حالا تجربه اش نکرده بودم ....لبامو به نشونه بوسه های شیرینش تمنا می کردم و اونم فوری میومد و حسابی منو می بوسید ..در همین اثنا ماندانا اومد و خبر از دخول کیر کلفت دکتره به کوس دکتره داد در اون عالم شهوت ناکم بهش گفتم ...اوا ماندانا کوس چرا ؟...مگه قرار نبود کون بهش بده .....چرا عزیزم ...ولی دکتره ازش خواهش کرد که چون اخرین جلسه شونه ..اجازه بده کوسشم بکنه ....خب فلور که خیلی تعصب داشت چرا قبول کرد ....اوا طاهره جوون درست مثل خودت که الان شهوتی شدی و اگه هر کی بیاد با کیرش ..فوری بهش میدی .....اه ماندانا ...واقعا درست میگی خیلی حشریم این دختره خیلی در کارش وارده ..بارها منو ارضا کرده ..دوس دارم کارشو ادامه بده ...میگم بهش بازم ادامش بده خب من برم ببینم فلور چی جوری جرر میخوره .....فعلا بای .....دخترماساژور بازم مشغولم بود و همچنان بخوبی با دستا و لبا و حتی یک نوع دیلذو ساخت کشور خودشون کوسمو به شدت تحریک می کرد و یهو دیلدوشو در کونم فرو کرد و نگاهی بهم کرد که رضایتمو ببینه ....در اون شرایط لذت بخش و شهوتیم مگه ممکن بود مانع این کارش بشم و بهش لبخندی زدم و با اوکی گفتنم بهش اجازه دادم دیلدو رو تا ته داخل کنه ....اه و ناله های شیرین و حشرناکم چنان تاثیری روم گذاشته بود و مثل ادمای شراب خورده چشام به خماری افتاده بود و مایل بودم کاملا وارد دنیای شیرین خیالاتم بشم و چشامو بستم که هر کاری دلش میخاد روم بکنه ....انگشتاش به خوبی چوچوله ها و مدخل کوسمو نوازش می کرد و گاها روش همگام با دیلدو تلمبه میزد ....واقعا که می گن اصل ماساژ در کشورهای شرقی اسیاس ...دروغ نگفتن و جدا و براستی در کارشون استاد بی رقیبن ....ماندانا بازم اومد و برام خبرای حشری کننده اورد ......اوه طاهره می بینم خیلی بهت خوش می گذره ...اه ارره عزیزم جات خالیه ...عالیه ...همه چی اوکیه ..تورو خدا ازاین دختره تشکر کن و بهش بگو کارش درسته ....من که دارم از خوشی میمرم ....هههههه....خب چه خبر از فلور جنده ؟......وای طاهره .....دکتره نتونست جلو خودشو بگیره و اب کیرشو در کوس فلور خالی کرد و وقتی فلور فهمید اونقد گریه و زاری کرد که نگو و نپرس می خواست قهر کنه و لباساشو بپوشه با خواهش و التماس راصیش کردیم تا بمونه .....و همش می گفت اگه از این دکتر عوضی و بی شرف و بی پدر و مادر حامله بشم چه خاکی تو سرم بریزم اونوقت بچه ام مثل شرقیا میشه ونمی تونم به حساب شوهرم بزارم .....وای طاهره اونقد حشری شده بودم که می خواستم فلور رو دست مالی کنم ....اوووه چه خوب پس فلور جوون کوسشم به باد فنا داد ...ارره طاهره جوون ...الان هم دکتره داره اماده میشه کونشو بکنه ...خب من بهتره برم که از دیدن کون دادن فلور جوون محروم نشم ..بازم میام برات اخبار خوب خوب میارم ...برو ماندانا جوون...خوش بگذره .....سلام منو به فلور جوون برسون و بهش بگو خوب برای دکترش اه و ناله وناز و ادا بکنه .....هههههه........دقایق چندی نگذشت که زنگ اتاق به صدا درومد و متاسفانه وقت ماساژم تموم شد و حالم بد جوری گرفته شد ....دختره در اخرین لحظات بازم تلمبه هاشو روی کوس و کونم بیشتر کرد و اخرین ارگاسممو به زیبایی بهم تقدیم کرد ...بلند شدم و فوری از کیفم یک اسکناس یک دلاری بهش انعام دادم ..حلالش باشه نوش جونش ..واقعا حالمو جا اورد ....بلافاصله با کمک و راهنمایی دختره به سالن اب معدنی که خیلی خوب و شیک و سنتی طراحی و درست شده بود رفتم و با کمال تعجب دیدم مرد و زن همه با هم در چهار دونه حوضچه های به ابعاد ۶در ۶ حضور دارند .....اه خدای من همهشون بهم خیره شده بودند ...لخت و مادر زاد و با کیرا و مه مه های اویزونشون ..اگه میدونستم مختلطه ..عمرا نمی اومدم ولی پاهام انگاری سنگین شده بود و توان برگشتن رو نداشتم ....خودمو بی خیالی زدم و تصمیم گرفتم به خودم برسم و اهمیتی به نگاه هاشون ندم ...گوشه ای رو انتخاب کردم و تا بالای پستونام خودمو در اب غوطه ور کردم خوب شد شورتم پام بود و در زیر اب دستامو به کوسم گرفتم و خوب با اب تمیزش کردم //سوراخ کونم که دقایق قبل از دیلدو بخوبی پذیرایی کرده بود رو هم بهش رسیدم و انگشتمو توش کردم تا خوب پاک و تمیز بشه ..اوووف ..در همین لحظه یاد فلور افتادم که داشت به دکتره کون می داد ...منم با انگشتم به سوراخم میزدم و چشامو بستم و در عالم رویا ....فلور رو تصور کردم که به دکتره میگه ارووم تر ارووتر ...تو که کوسمو جرردادی حداقل امروز به کونم رحم کن......اه کاشکی کون دادنشو می دیدم شخصیت فلور رو دوس داشتم زنی پایبند به خونواده و شوهر و زندگیش و اعتقاد و باور به سلامتی نفس و صداقت و یک رنگی ...که خیلی تلاش کرد خودشو از این طوفان پر تلاتم بیماری که گرفتارش شده بود به هر نحو ی نجات بده ولی در اثر حوادث و اتفاقاتی که ناخواسته سر راهش قرار گرفت اسیر و گرفتار یک دکتر هوس باز و کلاش و سیاست مداری شد که در نهایت به بهونه معالجه اش مورد تجاوز عجیب و غریب و شاید بی سابقه ای قرار گرفت .....احساس اسودگی و ارامشی که در اثر تاثیرات اب معدنی و با حرارت مناسبش بهم دست داده بود منو در خلسه و دنیای مجازی زیبایی برده بود .ودستمو که روی کوسم گرفته بودم گاها بیدارم می کرد ولی مایل نبودم چشامو باز کنم و براستی ریلکس شده بودم .با صدای ماندانا مجبور شدم چشامو باز کنم و اولین چیزی که دیدم ...سه نفر مرد جوون و دو نفر پیرمرد و یک پسرک نوجوون کیر بدست و شق شده در نزدیکم بودند که با نگاهشون به من خود ارضایی می کردند ...باید خدا رو شاکرباشم که نهایت ادب و نزاکتو تا این لحظه رعایت کرده بودند که دسته جمعی بهم تجاوز نکرده بودند ...واقعا دم شون گرم ....افرین ....واقعا اگه این موقعیت در هر کشوری دیگه مثلا در ایتالیا و یا فرانسه و یا امریکا و شایدم خود ایران اتفاق میفتاد ایا به نظرتون دست نخورده و سالم میتونستم بیرون بیام من که میگم نه ....ولی چه جالب و با حال کیراشونو می مالوندند.و بهم کاری نداشتند ..اوه ....ماندانا نگاشون می کرد و براشون دست میزد ....واه ماندانا چرا تشویقشون می کنی ....یعنی چه ؟......طاهره جوون اخه نمیدونی چقدر این صحنه جالب و دیدنی و هوس بر انگیز شده ....حتی در خیالت هم نمی تونی تصوشو بکنی ......واقعا باید تحسینشون کنی که باهات کاری نداشتن .....اتفاقا من هم همین فکرمو می کردم ....واقعا چه مردمای عجیبین .....بگذریم از فلور برات بگم .....کون دادنش هم به خیر خوشی و لذت فراوون براش تموم شد و با اجازت پستونک سوم در کونش بعد از اب منی دکتره در سوراخ کونش جا گرفت و داره لباس می پوشه و فقط منتظر یم توم کارت تموم بشه ..اوا ماندانا من که کاری ناتموم نداشتم و داشتم وقت گذرونی می کردم که فلور جوون کون دادانشو تموم کنه ....حالا مانانا جوون تو با این همه دیدن صحنه های شهوت ناک .....هوسی نشدی ؟.....اه طاهره خیلی حالم خرابه و شهوتم تخلیه نشده ...اگه با فلوربهم نیم ساعت فرصت بدین .....خودمو راحت و ارضا می کنم .....اخه چه جوری ؟.....حالا از اب بیا بیرون و لباساتو تنت کن ....تا برات بگم ......راستش هوس ماساژکردم ولی کامل شو ......می فهمی یعنی چه ...نه والا کاملشو نمیدونم برام توضیح بده ؟....طاهره جوون ...ماساژ عادی داریم اونم فقط به معنی مالوندن اندام ...ولی ماساژ کامل ..یعنی مالوندن همه اندام وبه اضافه سکس .....حالیت شد ؟.....ارره ماندانا متوجه شدم .....ولی خیلی شیطونی خودمونیم ..حالا نمیشد صبر می کردی و میزاشتی شوهر جونت امشب زجمت کردنتو بکشه و به این جماعت مردای غریبه کوس نمی دادی .....اوا طاهره در کشورهای خارجه دیگه ماساژ رو با سکس معمولا انجام میدن و رسم شده و خیانت حتی حساب نمیشه و در همین کشور هم دیدم زن و شوهر باهم میان و جدا از هم و در یک اتاق و تنها با پرده ای که حایلشون هستش ماساژ و سکسشونو خیلی راحت و در کمال بی خیالی و ارامش انجام میدن یعنی شوهره با یکدختر ماساژ می خوره و همسرش هم با یک و اگه بخاد با دو مرد ماساژ و سکس می کنه و در اخر دست در دست هم و با رضایت کامل به خونه شون بر می گردند .....و حالابا این توضیحاتم کارمو خیانت به شوهرم حساب نکن .....اهان فهمیدم ماندانا ...برو عزیزم می مونیم تا کارت تموم بشه ......بیچاره فلور راحت و ریلکس نمی تونست روی صندلی سالن انتظار بشینه ...و مرتب بلند میشد و راه میرفت .....دلیلشو سوراخ کونش میدونستم که با کیر دکتره جرر خورده بود و با پستونکی که در کونش استعمال شده و مونده بود نشستن براش مایه عذاب و درد سر شده بود .....
     
  
مرد

 
عالی و زیبا
ممنون
اما چرا طاهره اینقدر بد واکنش نشون داد به ماساژور مرد
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
عالی بود شهره جون
     
  
مرد

 
azadmaneshian
عالی و جذاب
     
  
زن

 
هنوز لذت ماساژدختر ژاپنی و اب تنی معدنی دلچسپ و دلنشین در دلم مونده بودو احساس اسودگی و ارامش می کردم ولی فلور بر خلاف من بی تاب و نگران به نظر میومد می خواستم با هاش حرف بزنم ولی اون ترجیح می داد در تنهایی و سکوت وقت بگذرونه و به بیرون از سالن انتظار رفت و تکیه به دستی که به کمرش داشت پیاده راه میرفت .فکر کنم با وجدان خودش سر جنگ داشت ...بهش حق میدادم دقیقا مثل ایامی که تازه با فرهاد رابطه جنسی برقرار کزده بودم و با عذاب وجدانم هر لحظه درگیر و دچار کشمکش بودم ولی در نهایت باهاش کنار اومدم .ماندانا بعد از یک ساعت ریلکس و شاداب و خندان اومد و گونه مو به نشونه تشکر و صبر و انتظاری که به خاطرش کشیده بودم به شکل خوبی ماچ کرد .....قربونت ماندانا جوون ..من که حاضر بودم تا فردا صبح هم بشینم تا تو عشق و حالتو ببری .اووه جوونم طاهره خیلی ماهی به خدا .همین اولین روز دوستیمون ثابت کردی که خیلی سالاری .جونم واست بگه خیلی عالی بود اونقده بهم حال داد که همه خستگی و تشنگی بدنی و جنسیمو پاک و تحلیه کرد .اووه لامصب دستاش و مالوندناش بیست بیست بود به جون خودم هر بار که میام اینجا تا ۲۴ ساعت مست و شنگول کاراشونم .و حالا بمونه سکسی که باهام کرد . نوش جونت ..مرسی طاهره جوون ..بهت پیشنهاد می کنم بار دیگه که اومدی ماساژو با سکس تجربه کن ببین چه حس و حالی بهت میده ..خیلی عالیه خصوصا پسرایی که ماساژورن .کیرای کلفتی دارن و در استخدامشون یکی از ایتم های مهم و تاثیر گذارشونه .اخه طاهره اغلب مردای این کشور کیرشون کوتاه و خیلی کلفت نیس .ولی خب اقلیتی هم وجود دارن که کیرشون واقعا وحشتناک باشه و من یکیشونو که ماساژوره می شناسم که به شاه کیر معروفه ..ولی متاسفانه امروز در مطب نبود که جررم بده .راستی طاهره اخرش من نفهمیدم چرا با پسرای ماساژور گلاویز شده بودی و نزاشتی که کارشونو بکنن ....اه ماندانا حس غریبی و تنهایی و کمی ترس می کردم اخه هر چی باشه چن روزه به توکیو اومدم و ریلکس و راحت نبودم و واقعا نمی تونستم کارا و رفتارشونو تحمل کنم .و جالب اینکه حرکاتشون به مالش و مالوندن خیلی شبیه نبود به تجاوز بیشتر شباهت داشت ..ارره وقتی اومدم دیدم که با شش دست مه مه هاتو می چلوندند..بابا خودمونیم خیلی خوشکلی و کردنی هستی و باید بهشون حق بدیم که هوستو کرده بودند اونم زن ایرانی و حامله .اووووف ..این پستونات انگاری دست نخورده س و مثل دخترای زیر ۱۸ میمونه ....اه ماندانا داری چی میگی دوتا دخترام از ۱۸سال رد شدند و وقت شوهر کردشونه .من مدتی دیگه صاحب دوماد میشم و باید مادر زن صدام بزنن .واه باور نمی کنم .فلور کجاس ؟..بیرونه .انگارخیلی روبراه نیس .بریم عزیزم پیشش .
فلور جوون چته ...حالت خوبه؟اه ماندانا خیلی ناراحت و افسرده ام ..واه فلور بسه دیگه بیخیال چرا خودتو عذاب میدی کاریه که شده و تازه خودت قبول کرده بودی و اونم سه بار...من جای تو باشم اصلا بهش فکر نمی کنم .اخه نمی تونم میدونی چرا ؟..خب دارم گوش میدم بگو فلور .اگه فقط دادن کونم بود که باهاش راه اومده و قبولش کرده بودم چون شوهرم ممکن نیس کونمو بکنه و دلم خوش بود که کوسم فقط مال شوهرمه و غیر از اون کسی نتونسته بهش برسه ..ولی ولی امروز این دکتر کثافت و بی شرف کوسموکرد و از جلو منو گائید .وموندم من ماده الاغ چرا مانعش نشدم و مثل لاشه زیرش افتاده بودم و اونم وقیحانه ترتیبم می داد و از همه بدتر ابشو هم در کوسم خالی کرد و حالا بیشترین ترسم از اونه که ازش حامله بشم ...و بچه ای که هم بدنیا بیاد لابد مثل خودمون نمیشه و عین ژاپنیا میشه نمی تونم الکی دلیل بیارم که به شوهرم نسبتش بدم و تازه موقعی که تو از اتاقش بیرون اومده بودی دستیارشو صدا زد و اون حیوون هم بهم تجاوز کرد و اب کیر اونم در کونم موند الان اب منی هر دونفرشون داخل کونمه ..تورو خدا این فاجعه نیس .پس چیه ....ای بابا ..فلور جوون بازم ارزش نداره که خودتو ناراحت کنی بهتره قبول کنی که این اتفاق تلخ و یا شیرین و با هر چی که حسابشو می کنی افتاده و با غصه و گریه و فکر کردن درست نمیشه ..فلور جوون حق با مانداناس و بهتره خونسرد باشی و از این قالب نگرانی و تشویش و ترس خودتو خارج کنی و باید تلاش کنی شوهرت متوجه نشه که اگه بشه زندگیت هم نابود میشه ....
فلور به خونه اش برگشت و بعد از گذشت ۵روز وقبل از ترک توکیو برای وداع پیشش رفتم و خبر از سلامتی کامل و درمان یبوستش داد و خوشحال بود که حداقل با کوس و کونی که به دکتر داده بود نتایج مثبت و خوبیو در قبالش کسب کرده بود ولی هنوز نگران بود و می گفت ..طاهره دعا کن از دکتره حامله نشم .در اخرین لحظه فلور ادرسشو بهم داد و گفت ..برگشتی تهروون ...بیا سراغم ...چون هم با خودت و دوس پسرت مهران کارا دارم .....بهش لبخندی زدم و با بوسه ای که بهم دیگه دادیم ازش خدا حافظی کردم . با رفتن فلور و خونواده اش ما هم سروسامان گرفتیم و در خونه شون مستقر شدیم . با شنیدن اسم مهران یاد خواستگاری اش از سحر افتادم و بلافاصله گوشی تلفنو برداشتم و با ایران و سحر تماس گرفتم .سحر مثل همیشه با شور و نشاط . و صدای نازک و شیرینش که همیشه منو خوشحال و سرمست می کرد با سلام حشری گونه اش بهم هیجان خاصی داد....مامانی سلاممم.... سلام به روی ماهت دختر خوشکلم .خوبی عزیزطاهره .خیلی خوشحالم مامانی بگو چرا ؟.چرا سحرجوونم .دخترت سحر عاشق شده .....واه سحر چی گفتی ؟....میدونی که من هیچیو تا حالا ازت پنهون نکردم و نخواهم کرد و دختر راست گو و صادقی براتون بودم وهستم ...من عاشق شدم مامانی .هههههه....اوه چه خوب حالا این پسر خوشبخت کیه ؟...//مامان جوونم مربیمه در پادگان و افسر گارد ه .اسمشم شهریاره و خیلی اقا و مودب و از اون خوش تیپاس که دلمو برده و ازاون پسرای جلف و عوضی و بی کلاسا نیس ......دو برابرمن عاشقمه .اووه خوبه عزیزم ولی مواظب خودت باش و همون طوری که گفتم پاتو از گلیمت درازتر نکنی و کاری دست خودت ندی نکنه بی عصمتت کنه و بره ...نه نه مامانی هواسم هس شهریار یک پارچه جنتلمنه و تا حالا حتی بوسم نکرده . واقعا و قلبا عاشقم شده ......می خواستم در مورد مهران و خواستگاریش باهاش حرف بزنم ولی با این اخباری که از عاشقیش به من داد .دیگه بی خیال پیشنهاد ازدواجش با مهران شدم . و از درونم برای مهران وشانس بدش غمگین و احساس تاسف کردم دوس داشتم مهران رو به عنوان دوماد در جمع خونواده ام قبول کنم ولی انگاری قسمت و مقدر نیست ...اه بیچاره قلب شکسته مهران .از خوشحالی و شرایط مناسب روحی و روانی سحر از یک نظر دیگه خوشحال بودم ولی تحمل درد و رنج دوست پسر خوشکلم مهران رو نمی تونستم تحمل کنم ...فکر می کردم برای من چه روز گار عجیب و غریبی داشت درمیومد اگه سحر جواب اوکی به مهران می داد اونوقت چی میشد ..دومادی نصیبم میشد که بارها با من رابطه جنسی داشته بود و قطعا هم در اینده علاوه بر مالکیت بر دخترم سحر ...ول کن من هم نمیشد و دوبله دخترم و منو می گائید ..چه بهتر که دومادم نشد هر چند مهران پسر جذاب و خوبیه و در سکسام همیشه ازش لذت کافی میبردم ولی واقعا چنین روابط ناخوشایند محارم رو نمی پسندیدم هرچند در این لحظاتی که به این موضوع فکر می کنم کوسم تا حدودی به جنب و جوش و تولید ابش افتاده وادارم کرده بازم با انگشتم روش کار کنم ..از روزی که به شهر توکیو اومد م بجز چند شب اول .سکس درست و حسابی و ابدار و جون داری با سیامک نداشتم و دلیلشم فشردگی و حجم خیلی زیاد فعالیت های شغلی و کاریشه که از اول صبح خونه رو ترک می کنه و تا قبل غروب افتاب خسته و کوفته و بی حال پیشم بر می گرده و تنها روزی که میتونم از بودنش و عشقمون بهره ببرم روز تعطیلی یک شنبه س که اونم به جبران کم خوابی و جبران خستگی و تامین استراحتش اکثرا در خواب میمونه و من بی نصیب از سکسش و کیرش میشم .دلم نمی اومد بهش اعتراض کنم چون باید درکش می کردم ولی با شهوتم چیکار کنم ..کوسم که هیچ زبونی حالیش نیست و فقط ازم کیر میخاد ..حالا هرکیری باشه .گاها در خواب سراغش میرم و با کیرش مثل بچه ها بازی می کنم و شقش می کنم و در دهنم میزارم و مثل اب نبات و یا بستنی به یاد ایام نوجوونیم و جوونیم می لیسم و مکش میزنم ولی هر کاری تا حدی لذت خودشو میتونه داشته باشه و من دیگه سیراب از این بازیم شده بودم اه چیکار کنم .بازم یاد مهران و عشق پاکش و کیرش میفتم و در کنار شوهرم و در حالیکه خروپفاش به سلول های مغزم بدجوری ضربه میزد با یاد ش خود ارضایی می کردم و از انگشتام که دو سوراخمو تا دوبندش در خودش بخوبی قبول می کرد و با این سیستم و روش خود ارضایی هم تا چند شب میتونستم ارضا و راحت بشم ولی برای لذت بیشتر و نتیجه بهتر باید شخصیت خیالیمو عوض می کردم و به ترتیب با هوشنگ جون و فرهاد پدر واقعی سحر جوونم و منوچهری کیر کلفت و سیروس شوهر راحله و احمد اقا و شاهین نامرد کیر باریک که اولین بار تو کونم کرد و شحصیت های منفی شامل صابر و علی و جمشید و ذبیح وبشیر فرمانده کوس کشای تهروون که هر شب به یادشون سناریو و نمایش مالیدن و خود ارضایی مو اجرا می کردم ...و از همه مهمتر کمال بیشرف و حقه باز و رمال که ازش حامله ام و با فکر و خیال تجاوز مجازیش به من ...تونستم بهترین ارگاسم لذت بخشیو به خودم تقدیم و هدیه بدم اون شب متاسفانه با خیال کمال عوضی خیلی حال کردم ...کثافت عوضی کمال .حتی در رویا و خیالم بهم لذت خودشو میده ..تف به ذاتت کنن کمال ..که حتی در توکیو هم در خیالم ول کنم نمیشی .....دیگه این افکار و خیالات و تصورات برام تکراری و کهنه و بی مزه معنی می داد و من فضا و شخصیت تازه می خواستم ولی چه جوری و به چه روشی ..به خودم قول داده بودم که به سیامک و کانون گرم زندگی زناشوییم خیانت نکنم ..تنها دوست و یار و هم زبونی که سراغ داشتم ماندانا بود که گاها و در دقایقی که مطمئن بودم که در رستوران هست پیشش میرفتم و باهاش درد دل می کردم .از شوهرهیزش میترسیدم ..ماندانا شخصیت پاک و سالمی داشت و لی وقتیکه در شرایط حاد و سکس گونه ای قرار می گرفت از شخصیتش خارج میشد و تبدیل به یک فاحشه تموم عیار میشد نمونه اش ماجرای ماساژی که در مرکز طبی داشت و یهو یاد ماساژ و مرکز طبی افتادم ..دلم هوای اون دختر ماساژور رو کرده بود و اندامم مالش نیاز داشت ....ولی اونجا هم احساس خطر می کردم ترس از پسرای ماساژور و از همه خطرناک تر دکتره بود که با تجاوزی که به فلور کرده بود .عیار خطر ناکی و حقه های پزشکیشو بخوبی بهم ثابت کرده بود .....در این کشور بیگانه و دیار غربت چنین احساس ترس و نگرانی برای من دور از انتظار نبود ولطفا ازم ایراد و خورده نگیرید ....یک روز که فشار سکس و شهوت بهم غلبه کرده بود به ماندانا گفتم ..اه خیلی وقته اندامم مالونده نشده ..اوا طاهره جوون پس شوهرت مگه شبا باهات سکس نمی کنه .چرا می کنه ولی خستگی شرکت وکاراش نمیزاره حسابی سیرم کنه .اوا طاهره جوون حیف تو نیس که چنین شوهر بی حالی داشته باشی و از این همه زیبایی و خوشکلی فایده یی نبری و .....هر چند عزیزم سیامک مرد خوب و خوش تیپیه و اصلا قصدم نیس که روابط و زندگی شمادو تارو بهم بزنم ..ولی واقعا تو یک مرد ی میخای که در روز چند بار ازش جرربخوری و کاری کنه از شدت خوشی و ارگاسمت بیحال و مست و نیمه بیهوش بشی ....ببینم ایا کیر شوهرت کلفته ؟...ارره بابا کلفته ..و خوشکل و قبلا خوب منو می کرد .خب عزیزم نکنه از مردی افتاده باشه ...چرا بهش نمیگی دکتر بره ..نه ماندانا دلیلش خستگی و کار زیاده ..میدونم و مطمئنم هنوز کارخونه اش کار می کنه ...راستش طاهره حالا که از شوهرت گفتی فرصت خوبیه منم از شوهرم بگم ..من از عشق بازی و سکساش خیلی راضیم و وقت و بی وقت میاد منو می کنه ولی احساس می کنم مثل قبل بهم عشق نمیورزه ..شایدم اشتباه می کنم ...حس یک جور رفتار مصنوعی و غیر واقعی در رفتاراش می بینم .....عزیزم مگه ازش چیزی دیدی منظورم خیانته ...نه ولی میدونم چشم چرونه و از نگاه به زنا لذت میبره ..خب بهش هشدار بده تا بدونه بدت میاد ...نمیشه طاهره جون ..اینجا و و این موقعیت کاریمون نمیشه بهش بگم کورشو و نگاه نکن ...عزیزم زیادی حساس نباش اکثریت به اتفاق مردا همشون هیزن و چشم چرون خودتو اذیت نکن و بهتره بجای این افکار بیهوده یک وقتی بزار باهم بریم مرکز طبی تا انداممون ماساژی بخوره ...اوکی موافقم .طاهرره جوون ..خوشکل بلا ....دوروز دیگه همین ساعت میام دنبالت و بلندت می کنم تا خودت اتاق ماساژ. پس تحمل کن و اونجا پیاده ت می کنم تا سوارت بشن .ههههه....اووه ماندانا حرفات خیلی حشریه ...حرفاتو دوس دارم ..مرسی قابل شما رو نداره .ماندانا جون حرفات منو یاد دوستم شرافت میندازه با حرفاش همیشه هوسی میشدم اوه یادش بخیر .
اون شب سیامک طبق معمول خسته و بی حال اومد خونه ....با وجود وضعیتش هیچوقت ازعشق و محبت و مهرش به من کم نمی کرد و مطابق هر شب بغلم کرد و با بوسه هاش برلبام و اندامم و نقاط حساسم تلاش می کرد کمبود و نیاز های جنسیمو که ازش انتظار داشتم رو تحت لوای این کاراش مخفی و کم اثر کنه ....از اینکه تصمیم گرفته بودم با ماندانا به مرکز طبی ویا در واقع مرکز سکس خونه برم احساس پشیمونی و عذاب وجدان می کردم عذاب برای کاری که هنوز مرتکب نشده بودم ..واقعا که ...افرین به خودم که چقدر پاک و مطهر شده ام و خودم خبر ندارم ...ههه چشم نخورم .....خنده ام گرفته بود ..و سیامک در حالیکه چشاش از شدت خستگی و کم خوابی نیمه باز شده بود ....لبامو بهتر خورد و انگار تکونی به خودش داد و بعد از مدتها کیرشو واسم تیز کرد و منم که مثل تشنه ها منتظر چنین فرصتی بودم فوری ازش بخوبی استقبال کردم و زیپ شلوارشو پایین کشیدم و در دستم گرفتم تا کاملا رسیده و اماده و مهیا به کوس تشنه ام برسونم ....اه سیاه جون کیر میخام کیر خودمو .اونی که مال خودمه و نمیدم دست هیچ کسی......لطفا طاهره کیرمو ول کن بزار نفس بکشه ....نه نه مال خودمه ...کوسم واسش له له میزنه با دستای خودم باید به کوسم برسونم تو خیلی خسته ای و فقط دراز بکش و بزارش به عهده من .اه طاهره دوست دارم ...فدات بشم حونمی
ازشدت فشار شهوتم با شورتم روی کیر افراشته و سفت شوهرم فرود اومدم و از لابلای شورت لاکچریم که در یک بوتیک شیک توکیو خریده بودم کلاهک کیرشو در کوسم وارد کردم و با فرم و شکل اروومی تا ته روش نشستم ..اه .چه حس قشنگ و زیبایی دارم من ....ارزو می کنم نصیب همه خانمای هوسی و حشری بشه ..من که بعد از مدتها کوسم کیر خورده بود و اونم کیر حلال ..دیگه نمیشد ساکت و بی حرکت می موندم و باید روش جرکت می کردم .....با تکیه به سینه بدونه موی سیامک مثل فنر و در حالیکه اب کف سفید رنگی از لابلای کوسم چکه چکه میریخت روی کیرشوهرم بالا پایین می کردم .پستونام هماهنگ با حرکتم بر خلافش بطرز قشنگی موج می خورد و با دست راستش نوازش می خورد دست چپش هم بیکار نبود و رو سوراحم رفته بود ....نزدیک یک ماه میشد چنین سکسیو لمس نکرده بودم و بحدی ازش لذت میبردم که انگار اولین بارم بود ...تنها نکته منفی این سکس زیبا فقط زود انزالی سیامک بود که قبل از ارگاسم نهاییم بوقوع پیوست شوهرم گاها به چنین عارضه ای مبتلا میشد و با عشق و احترامی که براش قایل بودم نمی تونستم تو ذوقش بزنم و بهش بگم .و این بار هم نیمه تموم شهوتمو در درونم خفه کردم سیامک در استانه بخواب رفتنش بود ...در اغوشش خودمو براش لوس کردم و بهش گفتم ..سیاه جوون ..جونم طاهره ...میگما پس فردا با ماندانا قرار گذاشتیم بریم ماساژ...از نظر تو که اشکالی نداره .به عشقت اجازه میدی بره تا اندامشو مالش بدن .عزیزم من که کلی شرمنده و خجالت عشقم شدم و این مدت نتونستم پیشت باشم و تا به گردش و تفریحت برسی ..موافقم فقط ماساژور پسر نباشه چون فقط مال خودمی و بس ...مرسی سیاه جوون میدونستم نه نمیگی .جالا اگه یهو اشتباهی رخ داد و پسر مالشم زد مگه چی میشه پسرای توکیو خیلی با ادب و متواضعن و مثل پسرای ایرونی شیطون نیستن .طاهره جونم میدونم اینارو ولی کدوم پسر ی میتونه در برابر اندام زیبای تو و خوشکلیت دووم بیاره و به قول خودت با ادب بمونه ...قطعا ترتیبت میده ...اووووف سیاه اینجوری نگو نمیزارم عمرا اجازه نمیدم ..ارره جون خودت و منوچهری و کامران ...هر چی اون شب جلو اونا گرفتی .مانع ماساژور پسر هم میشی ....اوا سیاه توم از من بدتر کردی جلو چشام دستای دو تا فاحشه رو گرفتی و عین خیالت نبود ورفتی تا صبح در اغوش جفتشون عشق و حالتو کردی .چرا موضوع اون شبو پیش می کشی .من فراموشش کرده بودم .عزیزم منظور خاصی نداشتم فقط خواستم بازم شهوتی بشم تا در حال خوابیدنم کیرمو بخوری و بهتر سیرابم کنی اخه با این ناز و ادات هوستو کردم .اوکی سیاه جون ..چشم به شرطی که بزاری هر هفته برنامه ماساژو داشته باشم ....بخور عزیزم .بخور ...اوا سیاه کیرت دیر راست میشه .اگه ناراحت نمیشی میخام مطلبیو بهت بگم گاها زود انزال میشی چرا دکتر نمیری ..در توکیو دکترای خوبی هست و میتونی درمون بشی تا عشقت بیشتر حالشو ببره .اتفاقا خودمم میدونم و در صددم در اولین فرصت خودمو به دکتری نشون بدم ...منم باهات میام ..جتما باهم خواهیم رفت ...مرسی ..اب کیرش بر خلاف قبلی خیلی کم بود و رقیق و به گمونم این نشونه خوبی نبود ..اه خدا کنه عشقم سیامک از مردی نیفته .دو روز بعد ماندانا سروقت اومد دنبالم و باهم پیاده به طرف مرکز طبی راهی شدیم
     
  
مرد

 
اوف شهره جون مثل همیشه عالی بود
     
  
زن

 
ماندانا طبق معمول همیشگی و عادتش شلوار کیپی پوشیده بود و باسن قلمبه و مانکنیشو بخوبی واسه ملت پرتلاش و چشم بادومی ژاپن نمایش می داد ..منم با توجه به حاملگیم لباس گشاد ازادی تنم کرده بودم و و گاها با نسیم تندی که می وزید دامنم بالا میرفت و رونای سفید و بلورینم شکار چشمای حریص پسرا و مردای ژاپنی میشد .در سالن انتظار خانمای زیادی نشسته بودند که تعدادی مرد هم باهاشون بودند زن و شوهر هایی که هوس مالش دستای غزیبه رو کرده بودند .در جالیکه ماندانا دو برگ فرم ثبت نام ودرخواست رو اورده بود و در حال نوشتنش بود خواستم علت این ازدحام رو ازش سوال کنم که خودش به کلام اومد ..از اخلاقش و خصوصا این خصوصیتش حیلی خوشم میومدو اونم این بود که موضوعی که در ذهنم داشتم رو همیشه قبل از گفتنم می گفت و مخاطبشو به ستوه نمی اورد .....طاهره جوون لابد تعجب می کنی که امروز چرا مشتری زیاده و علتش چی میتونه باشه ....اوه مانی جوون ذهن ادمو ماشاله خوب می خونی ..اتفاقا همینو می خواستم ازت بپرسم ..خب چه خبره ؟خبر مهم اونه که ماساژور ساسوکه و یاهمون شاه کیر ی که تعریفشو کرده بودم امروز اینجاس و این همه ازدحام به خاطرجمال و کمال مبارک کیرشونه ..اوا حتی مردا ..//اوکی عزیزم حتی زن و شوهر هم به اتفاق از کیرش استفاده بهینه رو میبرن ..مشتریاش زیاده و فکر نکنی همین جا کار می کنه ..با همه مراکز مهم قرار داد کاری داره و در هفته دو روزش اینجاس ..اوه چه جالبه و مایه تعحبه .طاهره جوون در این دنیای خاکی همه جوره اتفاقات جوراجور و عجیب میفته و جای تعجبی باقی نمی مونه .خب طاهره در فرم درخواست نوشتم ماساژورمون ساسوکه باشه تو که موافقی ؟.نه نه مانی ..لطفا مال منو دختر بزن اسم اون دختر ماساژورو نمی دونم .من نمی خام به سیامک قول شرف دادم .ههههه...قول شرف داری چی میگی طاهره .شرف کیلویی چنده ..ای بابا اینجا خارجه و در جنوب تهروون و یا دوران دهه داشیا و لوطیای قدیم ایران که نیستیم ...جوون اون بچه ای که تو شکمته به خودت بیا تو که پاتو به قول خودت به این مرکز سکس خونه گذاشتی دیگه خودتو رها کن و بزار اندامت و احساست و شهوتت ازت راضی باشه ..نیازتو اینجا تامین کن .فهمیدی خوشکله .و تازه باید دعا کنیم که ساسوکه موافقت کنه چون متقاضی زیاد داره و نمی تونه به همشون برسه ..میاد به سلیقه و عشق و میلش مشتریاشو انتخاب می کنه و بقیه هم ناچارا باید ماساژور های دیگه رو انتخاب کنن .جالا چی میگی طاهره<<؟والا مانی با حرفات و این زبونی که تو داری مار رو سه سوته از لونه اش بیرون می کشی باشه موافقم ولی به شرطی که باهم باشیم تنهایی می ترسم خصوصا با تعاریفی که از کیرش کردی بیمناکم که بلایی سرم نیاره .اووه چرا طاهی جوون .مگه اول بارته که کیر کلفت می خوری .اه تجربه شو کردم نه یک بار .چندین بار .ولی این کیر خارجیه و من احساس امنیت نمی کنم .اوووف بمیرم واسه اون دل نازک و ترسوت . با این حرفاو ناز و کرشمه ات هوس کردم که یک روز خودم بکنمت وسایلشو دارم چنان جررت بدم که دیگه واسم فیلم بازی نکنی .واه ماندانا نازو کرشمه ام کجا بود دارم جوابتو میدم .بیا درگوشی بشنو .کیر ساسوکه نو کونت و بعدشم تو کوست ...چنان کیرش درازه که حتی به جنینی که تو شکمته میرسه ..واهههههه....نگو ماندانا .من نیستم ..بابا مبارک کوس و کون خودت باشه .من نخواستم ..تازه کار از کار گذشته و فرمو امضا کردی من رفتم فرمارو تحویل بدم .ههههه.بچه و تازه کار نبودم که از حرفاش بترسم ولی شرایط و اوضاعم در یک کشور بیگانه و وضعیت بار داریم واتفاقی که برای فلور افتاده بود و نبودن شوهرم در کنارم .و همه این دلایل باعث شده بود نگرانی و ترس بهم غلبه کنه .لحظاتی بعد یک مرد وارد سالن انتظار شد حدس میزدم ساسوکه باشه اوراقی دستش بود و به ترتیب اسما رو می خوند و بخوبی و با چشای مشتری مدارانه و حریصش اندام و چهرها شو نونیگاه می کرد و گاها دستاشو به باسن و پستوناشون میزد تعداد اوراق بالای بیست و پنج نفر بود و چون درخواستمون به خاطر حرفامون دیر تکمیل شده بود اخرین برگی شد که خوند قبل از ما دو نفر رو انتخاب کرده بود یک دختر خیلی جوون و شاید ۱۵ساله و یک خانم میان سال فوق العاده خوشکل و خوش اندام که باب طبع شهوت ساسوکه قرار گرفته بود . وقتیکه اسم من و ماندانا رو خوند چشاش گرد شد و بهمون نزدیک شد و با انگلیسی شروع به صحبت کرد ماندانا جوابشو داد اومد جلو ودستاشو از هم باز کرد و دست راستشو به پستونام کشوند و مثل خمیری که ورزش بدی خوب نوازشش کرد و همین کارو با دست چپش روی پستونای ماندانا هم انجام داد و بلافاصله سراغ کمر و باسنمون رفت و با لمس دو طرف ماهیچه کونمون و در نهایت مالوندن کوسمون .مچ دستامونو گرفت و به کنار دو نفری که قبلا انتخاب کرده بود کشوند و بقیه رو مرخص کرد .و قبل از دعوت به اتاق ماساژ.چیزیو به ماندانا گفت .داره چی میگه ؟.هههه/ساسوکه میگه همیشه طرفدار خانمای غربی و خاور میانه هستم ..خوشحالم که امروز دو نفر مشتری باب دلم دارم ..بهتون قول میدم روز خوبیو برای همدیگه فراهم کنیم .ماندانا یعنی میتونه چهار نفروتا ظهر بکنه ../..عزیزم ما چهار نفر تا قبل غروب در اختیارشیم و نوبت رو دیگه خودمون تعیین می کنیم از الان که ساعت ۱۰صبحه تا غروب ایشون کارشو باما ها تموم خواهد کرد.پس ناهارمون چی میشه ..ناهارو مهمون مرکز طبی هستیم و اگه موندیم با خودش می خوریم ..جالب نیس طاهره جون ..ارره خیلی دارم از هیجانم خراب میشم .اوووف طاهره تو چقدر ناز ی...ادمو هوسی می کنی .اوه مانی توم از من بدتری نیگاه محل کوست کن از همین الان خیس شده ..خودتو خراب کردی ههههه...اوا راست میگی .باور کن طاهره از شدت هیجان و کیر کلفتش حسابی کش اومدم .دلم میخاد چنان جررمون بده که چهار دست وپا برگردیم پیش شوهرامون ...ههههه...اه ماندانا بسه دیگه شهوتیم کردی .بزار نیرومون هرز نره ..پیداس با کیر کلفتش اگه زیرش بیهوش نشیم خیلی خوبه .
نوبت من و ماندانا به بعد از ناهار و عصرگاه کشیده شد چون اولین نفر به خانم میان سال رسید دلیلشم شوهر بیچاره و بی خبرش بود که باید سرموقع به خونه اش بر می گشت تا شوهر ش جونش بهش مشکوک نشه انگاری مرد خونه اش از مردهای باشرف و غیرتی این دیار شرق بود که نمی دونست همسرش که به بهونه ارایشگاه و خرید میاد بیرون و زیر کیر کلفت و رگ دار یک مرد نامحرم قرار می گیره .واقعا هم باید به سلیقه ساسوکه افرین گفت که تیکه خوبیو نشون کرده بود ..زن خوشکل و زیبا ولی با تیپ و خاص دنیای شرق اسیا .در این فرصت و با پیشنهاد منشی سالن من و ماندانا و دختر نووجون ژاپنی به سالن استخر اب معدنی رفتیم و لخت شدیم وقتی که اندام لخت دختر رو دیدم براستی شوکه شدم ...پستوناش یه ذره رشد کرده و موهای کوسش تازه درومده بود ..و با این اوصاف باید بگم احتمالا ۱۲ سال سن داشت ولی مونده بودم چرا تنهایی اومده ماساژو ایا با اجازه والدینش اومده و اصلااولین بارشه و یا دلیل دیگه ای داره از فضولی داشتم ریسه می رفتم ..اوه خدای من ...دارم چیا رو می بینم ...یاد خودم افتادم که در سن ۱۳ سالگی بزور شوهرم دادند ولی اندام من از این دخترره بیشتر رشد کرده بود و یادمه پستونام اندازه نیم کره یک تخم مرغ بزرگ بالا اومده بود و موهای زیر بغل و کوسم تازه و قد یک بند انگشت رشد کرده بود ولی هیچی از سکس وعشق و عاشقی نمی دونستم ..ولی این دختر چرااومده ...ماندانا باز ذهنمو خوند و گفت تو فکر اون دختری ؟..الان میرم سراغش ازش حرف می کشم ...تا برگشتن ماندانا هوش و حواسم به اطرافم رفت که مردای ژاپنی با نگاه های حشریشون به من کیراشونو سفت کرده بودند ..کیرایی که ریزه ومیزه و بجز یکیشون در قد و قواره کیر یک پسر بچه ۱۲ ساله ایرونی خودمون بود ...شبیه به کیر بهرام جوون پسر شهوتی و خوش تیپم که در ایام ۱۱ دوازده سالگیش در حموم وبه بهونه کیسه و لیفش باهاش بازی می کردم .قربون کیر کلفتش برم که دلم هواشو کرده .ماندانا از زیر ابی که تا پستونام اومده بود مچ دستمو که روی کوسم و به عشق بهرام رفته بود رو گرفت و به گوشه ای برد و گفت .ازش پرسیدم .اولش هیچی نمی گفت و لی خودت میدونی من در این چیزا خبره ام و بهش گفتم ما هم مثل خودت در همین سنا شیطونی کردیم .گفت واقعا ؟...منم گفتم ارره به جوون تو .وگفت چه جوری .چه جوری نداره .به پسر خاله ام کون دادم به همین سادگی سنم از تو کمتر هم بود .دیدی خیلی راحت به تو اعتماد کردم و رازمو بهت گفتم این رازو به هیشکی نگفتم .دخترره خندید و گفت چه خوب منم اومدم که همین تجربه رو کسب کنم یک روز که مادرم مهمون داشت و با مهمونش که یک خانمه بود درد دل می کرد من حرفاشونو گوش می دادم که در مورد ساسوکه می گفتند مادرم دو بار اومده بود واز پیسی (کوس)و آس(کون) با ساسوکه سکس کرده بود و اونقد بالذت و تعریف ازش گفت که دوستش ازش ادرس گرفت و اونم اومد به ساسوکه داد ..منم ادرسو در ذهنم به خاطر سپرده و با خودم عهد کردم که تنهایی به اینجا بیامو به ساسوکه بدم هفته قبل تا درورودی اومدم ولی ترسیدم داخل بشم و برگشتم ولی همون شب پشیمون شدم که چرا عقب نشینی کردم و امروز دیگه به خودم قول دادم که کارو تموم کنم و خودمو تسلیم ساسوکه کنم ....بهش گفتم تو خیلی بچه ای و نمی تونی زیر کیر کلفت ساسوکه دووم بیاری پاره ات می کنه اندامت بخوبی بزرگ و رشد نکرده .گفت من دووم میارم و تحملش می کنم یادم نرفته مادرم نیم ساعت تموم از کیرش و سکسش تعریف می کرد و برای اولین بار در عمرم شهوتی شدم ...اه دوست من شهوت شدن چقدر زیبا و لذت بخشه .بهش گفتم اگه پاره بشی و کارت به جراحی و بیمارستان بکشه لذتش بیشتر میشه بهتره این کارو نکنی به خودت رحم کن ..با هم قد و هم سن و سالای خودت سکس کن نه ساسوکه ..این کیر برات خطرناکه گفته باشم .خب چه جوابی داد ..فقط گفت .ممنون دوست من روش فکر می کنم فعلا که داره اون خانمه رو می کنه و هنوز نوبت من نرسیده .میگم ماندانا یه پیشنهاد..گوشم با توه طاهره جون ..چه پیشنهادی ...میگم اگه این دخترره پشیمون شد که چه بهتر واگه نشد بهش بگیم با خودمون همراه بشه و سه تایی به جنگ کیر ساسوکه بریم ..موافقی ؟....اررره طاهره ..عالیه بهترین پیشنهادیه که تا حالا شنیدم ..خیلی هم مهیج و باحال و شیرین در میاد ..بابا مغزت خوب کار می کنه افرین طاهره جوون .وایسا صداش بزنم بیاد که بهش بگم ...دختر نووجون ژاپنی اومد و ماندانا بهش گفت ..دیدم لبخندی زد و سرشو پایین گرفت و به فکر فرو رفت ...لحظاتی چند فکر می کرد و در نهایت جوابشو به ماندانا داد...چی گفت ...میگه هنوز تصمیم نگرفتم حرفات منطقیه و ممکنه کارم به بیمارستان بکشه ولی پیشنهاد شما هم جالبه ..بهم فرصت بدین تا بهترین تصمیم رو بگیرم ...وقتی که از نزدیک به اندامش خوب نیگاه کردم واقعا دیدم چنین اندام و تشکیلاتی ریسک بالایی رو می طلبه که با ساسوکه عشق بازی و امیزش داشته باشه .کاش پیشنهاد نمی کردم چه بسا میرفت و لی با پیشنهادم مونده واگه بلایی سرش بیاد منم مقصرم .چیه طاهره یهو بهم ریختی .چیز مهمی نیس مانی جوون..راستش کاشکی این دختر حشریه میرفت .انگار عذاب وجدان گرفتی که پیشنهاد دادی ؟.اررره ماندانا خوب ذهن ادمو می خونی ..اره دیگه می خونم ...اگه کلاس رمالی و حساب و کف بینی بزارم درامد خوبی به جیب میزنم ولی اهل اون حقه بازیا خوشبختانه نبودم و نیستم ..افرین مانی جوون تو قلب پاکی داری منم از اون کارا خوشم نمیاد.ولی خودمونیم طاهره کون ریزه میزه و خوشکلی داره ..ساسوکه خوب طعمه ای رو انتخاب کرده ..اگه کیر کلفتش داخل سوراخ کوچیک کونش بشه چی میشه دیدنش یه دنیا میرزه ....خدا بخیر بگذرونه بچه س چیزی حالیش نیس ..وقت ناهار رسید و من و ماندانا و دخترره از اب بیرون اومدیم و به رستوران کوچیک و مجهز مرکز طبی رفتیم ..ناچارا انتخابمون غذای سنتی ژاپن شده بود غذایی که طعم و بوی چندان خوبی نداشت و فقط شکم پر کن بود و من به خاطر جنینی که در شکمم داشتم اجبارا خوب خوردم وسیر شدم .در همین لحظه ساسوکه هم داخل رستوران شد و اومد پیشمون و به دنبالش خانمه میان سال هم با راه رفتنای کج و نامیزونش وارد شد ..اه خدای من انگار خیلی ناجور جرر خورده بود یک دستش به کمرش بود و دست دیگه اش روی نافش بود ..مثل اینکه کیر ساسوکه به بالای نافش خورده بود ..ههههواقعا که دارم نگران خودم میشم ....خانمه در میز کنارمون مستقر شد و با نگاهش به ماها انگار بهمون هشدار می داد که اماده و مهیا و قبراق به استقبال کیر ساسوکه بریم .کاش زبون ژاپنی بلد بودم و میرفتم که ازش حرف بکشم .ماندانا بهم نگاهی کرد و گفت اصلا جای حرف زدن با اون خانمه نیس و بهتره ولش کنیم ناهارو شو زود بخوره و بره به شوهر بدبخت و بی خبرش برسه ..اندازه سه پرس از چندین نوع غذا های مقوی و چرب و روغنی واسه ساسوکه اورده شد و با اشتهای زیاد و دیدنی مشغول خوردنشون شد ساسوکه مردی بود با قد حدود ۱۶۸سانت و وزن تقریبا ۸۰کیلو و با کمی شکم برامده ولی با عضلات نسبتا خوب و البته موهای تراشیده با تیغ و طبق معمول اکثریت مردای این کشور بدونه ریش و سبیل . که مجموعه ای از یک مرد سرحال و شاداب و قبراق رو در ظاهر نشون مخاطبش می داد...ولی هنوز کیرشو ندیذه بودم و تا دقایقی دیگه هم اگه اتفاق خاصی نیفته زیارتش خواهم کرد ...کیر کلفت و دراز رو قبلا من دیده و تجربه کرده بودم ولی کیر مدل خارجی و از نوع شرق اسیا هم قاعدتا جذابیت وکیفیت های خاص خودشو میتونه خصوصا برای من و ماندانا داشته باشه ...ساسوکه گاها به من و دخترره و ماندانا نیم نگاهی می کرد و با ابرو و چشماش باهامون حال و عشق می کرد ...از همین الان هیجان سکس مدل شرقی منو گرفته بود ...ولی ماندانا خیلی خونسرد بود با کمال ارامش سیگاری رو با فندکش روشن کرد و پک به سیگار میزد ....ماندانا میگم خوش به حالت خیلی بی خیالی ..نیگاه من و اون دخترره کن .. اصلا مثل تو نیستیم ..ای بابا طاهره جوون جنگ که نمیریم می خوایم سکس کنیم فقط سکس .ساسوکه که ادم خور نیس ...فقط تنها فرقش کیر کلفتشه وگرنه عین شوهرامونه .راستش طاهره جوون اینو بهت نگفتم و نمی خواستم بگم تا وقتیکه داخل اتاقش میشدیم ولی زودتر میگم فقط بهم قول بده پشیمون نشی و بر نگردی ....من یک بار قبلا با ساسوکه ماساژو سکس داشتم ...فقط خلاصه بگم که چنان منو کرد و جررم داد که اب از چشام بارها اومد و تا چهار روز می فهمی چهار شبانه روز از سوراخ کوسم و کونم درد می کشیدم اونم چه دردی ....وقتیکه فلور واسم درد دل می کرد و از کونش حرف میزد یاد اون چهار روز و جر خوردنم میفتادم . اونو درک می کردم ولی با وجود درد و رنجش خیلی لذت بخش و قشنگه و به دل هر زنی می چسپه ...واقعا شهوتی ازمن گرفت که تا حالا نگرفته بودم ارضا شدنام به بهترین شکلی اتفاق افتاد اونم چندین بار ..کف سفید رنگ زیاد شهوتمو می دیدم که از کوسم بیرون میومد به ارزش و کیفیت کار ساسوکه براستی ..پی میبردم که این همه طرفدار و مشتری داره ...می فهمی ...ارره مانی جوون ..نترس من نامرد نیستم و رو قولم هستم ولی دخترره چی ..ازش بپرس که میره و یا میمونه ؟.میمونه طاهره جوون ..ازش پرسیدم جواب اوکی داد ...خلاصه اماده باشید تا سه نفره به جنگ کیر کلفت مدل ژاپنی بریم ..اسحله ما یکیش تویی که خوشکل و قشنگ و حامله هستی با کوهی جذابیت و منم با اندام مانکنی و کلی شهوت واین دخترره دست نخورده با کلی انگیزه و تشنگی رسیدن به یک کیر اب دار .....اهان داره صدامون می زنه بهتره بلند شیم و به اتاق ماساژو عملیاتش بریم ........
     
  
مرد

 
azadmaneshian
درود بر شما شهره خانم عزیز
به جرات میتونم ادعا کنم که جذابترین و منظم ترین داستان حال حاضر در قسمت داستانهای لوتی ، همین حکایت شماست . بازم از نوشن داستان و هم از حس مسئولیت و علاقه ای که به تعهد نویسندگی دارید به شخصه سپاسگذارم
     
  
زن

 
از هیبت و ظاهر ساسوکه خوشم نمی اومد و با نوعی دو دلی و نگرانی ولی با انبوهی از هوا و هوس نهفته در درونم با ماندانا و اکینا که اسم دختر نووجوون ژاپنی میشد به سوی اتاق ماساژ راهی شدم .اتاقی که بزرگتر از چیزی که تصورشو می کردم و دیده بودم ..بود شامل دو تخت یک نفره و سه نفره به شکل تخت معاینه مطب یک پزشک و با تجهیزات و لوازم مورد نیاز یک ماساژور تزئین و طراحی شده بود .....مثل مراسم پادگان ارتش به صف شدیم و ساسوکه در نقش فرمانده اومد از نزدیک دو نه دونه از سر تا پامونو ورنداز و خوب نیگاه کرد و دور بعدی رو با نوازش نقاط حساس و باب میلش برگزار کرد ووقتی که به من رسید و کف دستاو انگشتاشو به پستونام و شکم برامده ام ودر نهایت به دو ماهیچه باسنم برد و لمس و فشارش داد از این کارش حالم بهم می خورد و از خودم و کاری که قبول کرده بودم متاسف و از شوهرم شرمگین شده بودم ختده ای از روی تمسخر و با واکنش اعتراض گونه به این کارش بروز دادم ...از این خنده ام شاید خوشش نیومده بود و یا براش جالب و غیر منتظره تعبیر میشد چون فوری به حرف اومد .ماندانا داره چی میگه ..طاهره از خوشکلی و اندام و تیپت خیلی خوشش اومده و میگه نمونه کامل و مظهر زیبایی یک خانم اسیای غربی رو من می بینم ولی این خنده هاش رو من زیاد نپسندیدم .ولی برام مهم نیس من کارمو می کنم .و در نهایت میخاد از تو شروع کنه .اووه چه خوب .من که از کارش خوشم نیومده و کاشکی ماساژورمو دختر میزدی .اتفاقا عزیزم میدونستم از ساسوکه ممکنه خوشت نیاد و تو برگه ات نوشتم که دو ماساژور میخای .یعنی یک دختر و ساسوکه ...واقعا راس میگی مانی ؟.ارره به جوون تو .پس ماساژور دخترره کوش چرا نیومده .میادش طاهره جوون ..هول نشو ..پس بی زحمت به این مرتیکه اردنگ بگو بهم دست نزنه و بیاد مشغول شما و اکینا بشه ..دو نفرین شماها و از سرشم زیاده ..هههه...طاهره جوون ..چرا جوش اوردی بابا بیچاره کاری نکرده فقط اومد کمی دست مالیمون داد ..لطفا باهاش مهربون تر باش ...نمیحام ماندانا ..از طرح و قیافه و تیپش اصلا خوشم نمیاد ..مگه زوره بابا ..نمی خام ماساژم بده ..ولی طاهره کیرشو هنوز ندیدی معره کس ...شاه کیر توکیو هس ...خیلیا در کفشن و حالا تو داری کوسو کونتو ازش محروم می کنی واقعا که ....تو رو جوون خودت و شوهرت کیرشو به رخ من نکش میدونی چیه کیرش هر چند کلفت و دراز و مثل الاغ باشه من کیراز اون کلفت تر و دراز تر رو دیدم وهم در کوسم گرفتم و تجربه اش کردم ...کیر صابر رو تو ندیدی که در باغش وقتی بهم تجاوز می کرد زیرش بیهوش شدم و نفهمیدم دنیا دست کیه ...ما خودمون در ایران بهتر ازاونو داریم ...مبارک کوس و کون توو اکینا باشه ما نخواستم ...دختر ماساژور وارد اتاق شد دختری که خیلی خوشکل و خوش اندام و کون برجسته و قشنگی داشت و با لبخند شیرنش سراغم اومد و منو روی تخت خوابوند و دستامو در دستاش گرفت و سپس به لباش برد و بوسید و در خاتمه به سینه هاش گرفت و مهربونی و مهر و عطوفت و ادب و نزاکتشو با این نحو و رفتار بخوبی نشون داداز این کارش خیلی خوشم اومد و دستشو به لبام گرفتم و بوسش کردم همین کارم باعث شد به اروومی روم بیفته و لبامو ن بهم دیگه قفل بشه و زمینه یک لز خوب و رومانتیک به این گونه استارت خورد ...بوسه هاش و تماس دستاش گرم و اتشین و لحظه به لحظه هوس و جشریمو به فرم زیبایی بالا میبرد وقتیکه انگشتاشو در دو ماهیچه کونم و چاکش میبرد و لمسش می کرد در همون لحظه هم لبامو می مکید و انگشتاش رو از دونه اول در کوسم فرو کرد و سپس تبدیل به دوتاش کرد و با سه تایی کردنش اه و ناله مو بلند کرد و از فرط لذتم کف دستامو به پشتش می کشیدم و این پوزیشن وقتی شکل کاملی به خودش گرفت که انگشت کوچیکه اش هم در سوراخ کونم فرو رفت و تا چایی که تونست و جا داشت داخلش کرد ماندانا لختش کرده بود و من هم پستونام بیرون و دامن گشادم کاملا بالا و جمع شده بود ...در اوج لزمون متوجه شدم ساسوکه شیی و میله باریک مانندیو در دست دختر ماساژور داد و بلافاصله احساس کردم همون شیی و یا میله برقی در کونم جایگزین انگشتش شد ووقتی که حس کردم مثل فنر مدخل داخل کونمو به شدت تحریک می کنه به هیجان اومدم و به سرعت ضربان قلبم بالا زد و گرمایی عجیبی رو در همه وجودم جس کردم ....همه این موارد به اضافه شهوتم براستی دو برابر شد و اغوششو بیشتر و بهتر قبول کردم.وفریاد زنان و با اه ناله و عشوه کنان ازش خواستم ادامش بده ...دخترره لبامو می خورد و با دو دستش پستونامو وقتی می گرفت و می چلوند چنان لذتی برام داشت که در تعاریف چه بسا نگنجه..دستشو از کوسم بیرون کشید و وقتی به صورتم گرفت تا نیگاش کنم چنان کفی و سفید و لزش شده بود که خودم در عجب موندم کمتر اتفاق افتاده بود که چنین ابی از کوسم اومده باشه من که یادم نمیاد ....شیی دیلدو مانند باریک هنوز در کونم مثل خودکار برقی کارشو می کرد و شهوتمو در اوج نگه داشته بود و در همین اثنا دختر ماساژور که داگی روم سوار شده بود و در لز با من هنوز قرار داشت فریادبلندی سر داد و در صدد بود بلند بشه چشای نیمه بسته و خمارمو باز کردم تا ببینم چه خبره وچرا فریاد میزنه ...وای خدای من ساسوکه از پشت کیرشو در کوس دختر ماساژوره تپونده بود و بهش تجاوز می کرد ..واقعا که ...دارم چیو می بینم مرتیکه عوضی ...فرصت گیر اورده بود و کوس همکارشو بخوبی ترتیب می داد ....در حالیکه صورتش دقیقا روبروی صورتم بود می دیدم که چه عذاب و رنجی از کیرش می کشه براستی به گریه و زاری افتاده بود خیلی تلاش می کرد از دستش فرار کنه ولی دو دست قوی ساسوکه روی پشتش بود و چنین کاری ظاهرا ممکن نبود دست و پاها زدن ها و تقالاهاش گاها به شکمم و پهلوهام می خورد و میترسیدم اسیبی به جنین توی شکمم برسه ..فریادم بلندشد و ناخواسته و علیرغم اخلاقیاتم به فش و بدبیراه و ناسزا زدن ساسوکه افتادم چشمای دریده و شهوت ناکش نمیزاشت حرفام روش تاثیری داشته باشه واقعا وحشتناک و بیرحمانه دختر ماساژور رو می گائید ماندانا به تکاپو افتاد و خواست مانع ساسوکه بشه ولی کسی جلو دارش نبود بطری پلاستیکی حاوی روغن رو که کنار شونه ام افتاده بود بر داشتم و به سینه اش کوبوندم ...کثافت ملعون .خدا لعنتت کنه .ولش کن .مرتیکه الاغ ....اگه تا قیامت هم بهش بد و بیراه می گفتم هیچ فایده ای نداشت چون نمی فهمید و شهوت چشاشو کور کرده بود اکینا بالای سرم اومده بود و گریه کنان منتظر عکس العمل من بود مونده بودم ماندانا چرا تکون حسابی به خودش نمی داد و جلوشو نمی گرفت ..مثل اینکه بدش نمی اومد جررش بده و از گائیدن و زجر کشیدنش لذتشو ببره ..در همین اثنا ساسوکه کوتاه اومد و کیر کلفتشو که از اب کوسش خیس و چرب و لزش شده بود بیرون کشید و اومد جلو صورتم گرفت و با عصبانیت حرفاشو بهم زد ..فرصت طلایی واسه دخترره فراهم شده بود و فوری بلند شد و از اتاق بیرون رفت و خودشو از دست کیر ساسوکه نجات داد...ماندانا این کثافت داره چی میگه؟...اوه طاهره ولش کن بیخیال داره پز کیرشو بهت میده .ارزش نداره واست ترجمه کنم ...بگو ماندانا به جون خودم نگی همین الان بلند میشم و میرم واسش مامور میارم درسته زبون و مسیر بلد نیستم ولی هر جور شده ازش شاکی میشم مرتیکه عوضی خجالت نمی کشه ..حتی به همکارش هم تجاوز می کنه ..طاهره لطفا خونسرد باش ..برات میگم ..میدونی در واقع ساسوکه خیلی وقته در کف کردن این دخترره س و چون بهش راه نمی داد و فرصتی براش فراهم نمی شد ارزوش بود که حداقل یک بار اونو بگاداز همه جالبتر این دختر ماساژور ۱۰روز نمیشه که نامزد کرده و امروز که براش جور شد و در یک اتاق قرار گرفتند و اون موقع که داگی روی تو خم شده بود و داشتین باهم لز می کردین بهترین موقعیت براش فراهم شد که بهش تجاوز کنه ..ولی طاهره از حق نگذریم عین تو خوشکل و تودل بروه و کردنی وباید به ساسوکه هم حق بدیم که هوسشو بکنه ...واما بهت می گفت تو خیلی در کار م دخالت می کنی خوشکلیت جای خود ولی بد اخلاق و بددهنی ..درسته منو ماساژور اول انتخاب نکردی وقاعدتا نمی تونم بهت دست بزنم ولی این کیرمو بالاخره بهت میرسونم تا بفهمی کیر ژاپنی چه مزه ای داره ....ولی طاهره جوون نگران حرفاش نشو فقط حرف میزنه و گمون نکنم برخلاف برگه ات عمل کنه ..بهش بگو نه از خودت و نه از کیرت نمی ترسم و از کیرت کلفت تر و درازترشم دیدم و خوردم و عین خیالم نیس و غلط می کنه بهم دست بزنه ..اصلا من میرم و تو بمون و تا صبح بهش بده ...من چرا بمونم تا تو کارتو تموم کنی میرم بیرون و دم مطب منتظرت می مونم ...بلند شدم که حودمو جمع و جور کنم اکینا مانعم شد و نمی زاشت برم انگار میدونست با بودن من امنیت و حمایتش تضمین شده س و گریه کنان مثل بچه ها جلومو گرفته بود بهش گفتم ای بابا ولم کن من باید برم ...توم مجبور نیستی بمونی .خب بیا بامن همرا شو و برگرد خونه تون ..ولی حرفامو متوجه نمیشد و ماندانا هم به خاطر اینکه تنها نمونه ترجمه اش نمی کرد ..دلم به حال اکینا می سوخت و نمی دونستم چیکارش کنم تصمیم گرفتم به خاطرش بمونم و گوشه اتاق فقط نظاره گر کارشون باشم خب از موندن در بیرون و پیاده رو خیابون توکیو که بهتر بود ....ساسوکه ماندانا رو لخت کرد و با روغن زدن به اندامش ماساژاندامشو شروع کرد از حق و انصاف نگذرم کارشو به بهترین شکل ممکنه انجام می داد و حتی از دخنری که قبلا منو ماساژداده بود و ماندانا مست و مدهوش و حشرگونه چشاش خمار شده بود و از لذت کاراش دست و پاشو گم کرده بود و از کوسش اب سفیدی قطره قطره میومد و روی سوراخ گوشتی کونش متوقف میشد و ساسوکه حقه باز و شهوتی با انگشتش توش می کرد و دهانه شو باز می کرد که کونشم لابد بکنه ...اوووف دیدن این صحنه ها برام زیبا و لذت بخش بود و منم به سهم خودم حالمو میبردم اکینا مثل بچه کوچولوها ...شده بود دستیار ساسوکه و وسایل دستش می داد و گاها هم با ترس و از روی کنجکاوی انگشتشو به کیر اویزون و نیمه شلش میزد و خنده می کرد ...انگار که اسباب بازی دست میزد وهمین کارش ساسوکه رو به فکر انداخت که کیرشو با دستای اکینا سفت تر کنه و در حالیکه ماندانا پاهاشو از هم باز کرده بود و ساسوکه کوس و کونشو با دهن و لب و لوچه و دستاش می خورد و می مالوند اکینا از بین روناش و تکیه به کف اتاق و با دستور و راهنمایی هر دوشون کیرشو در دستاش گرفت و باهاش ور میرفت هنوز می ترسید در دهنش بگیره و با ترس و وسواس زیاد نزدیک دهنش میبرد و دورش می کرد از دیدن این صحنه های اماتوری و زیبا و حشری کننده به وجد اومده بودم ساسوکه با قه قه ایی که زد یهو با با کمک دست چپش کلاهک کیر درازشو در دهنش یزور چپوند و اکینارو به کمی اعتراض و شکایت دراورد هر چند این کاراش جنبه تعارف و ناز کردن داشت و خودشم دوس داشت مزمزه اش کنه ..دهن کوچولوی اکینا بزور کلاهکشو در خودش جا می داد و در واقع جای عبور و وزود رو نمی تونست داشته باشه از بس کیرش کلفت بود ساسوکه خیلی حشری شده بود و یهو بلند شد و با یک دست اکینا رو شونه اش گرفت و بلند کرد و روی تخت سه نفره پرت کرد و به ماندانا دستور دادباهاش همراه بشه و دو نفری شروع به ماساژدادنش شدند از این لحظه دو نفری اکینارو دوره کردند ماندانا از پاهاش گارد گرفت و ازنوک پاهاش با روغن و کف دستاش ماساژرو روش پیاده کرد و ساسوکه در حالیکه کیرشو روی صورت و دهنش می مالوند و می کشید پستونای ریزه میزه شو با دستاش بیرحمانه نیشگون میزد و می چلوند و روغن کاری می کرد ...ماندانا شاگرد و کاراموز خوبی برای ساسوکه شده بود و بخوبی چوچوله کوچیک و کوس و سوراخ کونشو با زبونش بطرز حشرناکی می لیسد و یک دستشم روی کوسش گرفته بود و می مالوند .کارشون رو خوب انجام می دادند و وقتیکه ماندانا پاهاشو به طرف شونه هاش جمع کرد و بهتر و با تسلط تر کوس و کونشو می خورد .ودراین حالت ساسوکه جفت پاهاشو می لیسید و قلقلکش می داد شهوت توام با خنده به اکینا دست داده بود و مثل مار به خودش پیچ و تاب میزد از بس خنده هاش ادامه داشت که ادرارشو روی صورت ماندانا پاشوند و صحنه جالب و در عین حال بی مزه ای رو از دید من تداعی کرد ...ماندانا از شدت شهوتش عین خیالش نبود و همچنان کوس و کون خوریشو ادامه می دادکیر ساسوکه بطرز وحشتناکی شق و در اوج نعوظ اماده و مهیا برای گائیدن یکیشون شده بود در این لحظه دعا کردم اکینارو انتخاب نکنه چون تحمل چنین کیریو اصلا نداشت و بلایی سرش میومد وتصمیم گرفتم در صورت چنین اتفاقی برم مانعش بشم چون اکینا روی حمایت و پشتیبانی من حساب باز کرده بود ومتاسفانه رفت سراغ اکینا و پاهاشو از شونه هاش جمع کرد و از لابلای انتهای روناش کیرشو فشار داد ..ف بلند شدم روشون فریاد زدم ...ماندانا توضیح داد ..ارووم طاهره تو رو جوون بچه تو شکمت حال گیری نکن بزار بهمون خوش بگذره بابا داره لاپایی بهش میزنه مگه نمی بینی ..اهان خوب نیگاش کن ..این کیر تو دهنش جا نمی گیره اونوقت اگه به کوس و کونش بزنه باید لاشه شو به سرد خونه ببره ..ساسوکه خر که نیس می فهمه و نمی خاد تو دردسر بیفته .واقعا هم راست می گفت از بس برای اکینا نگران بودم خوب دقت نکرده بودم ..کمی خیالم راحت شد ...طاهره ...طاهره جووون ..چیه ماندانا ..چه مرگته ..ازت خواهشی دارم ..بگو ..نزار شهوتم بخوابه تا ساسوکه مشغول اکیناس بیا اغوشم و بزار کمی باهات عشق بازی کنم .لطفا ..خواهشمو ردنکن ...ولم کن ماندانا حالشو ندارم ..تو که بارها ارضا شدی و دیگه منو میخای چیکار...تو فرق می کنی ..طاهره دوست دارم ..هوای مه مه هاتو کردم ...لباتو میخام .اه بیا طاهره ...همین یه بار ...لطفا .جوون خودت بیا بغلت کنم ....اوا ماندانا چرا بهم گیر دادی ..چیکار کنم از دست تو ...خیلی خب باشه ولی خلاصه ش کن ..طولش نده که انرژیشو ندارم ..مرسی طاهره جوون ..اووخ جوون ...با خواهش و التماس ماندانا ناچارا و ازروی شهوت پنهونی که از درونم مجبورم می کرد و هولم می داد وارد معرکه عشق بازیشون شدم ..از ساسوکه فقط نگران بودم که یهو گرفتارش نشم هنوز تهدیدشو فراموش نکرده بودم در حالیکه نگاهم به اکینای بیچاره و مظلوم و بی دفاع بود که گرفتار یک حیوون ادم نما و سادیسم سکسی شده بود و بدونه ملاحظه اونو مثل یک اسباب بازی بازیچه شهوت و هوس های خودش کرده بود و به اشکال مختلف و خطرناکی کیر کلفتشو در چاک کون و لابلای کوسش میبرد و پوست های اطراف شو می دیدم که در اثر رفتار زشت الود سکسیش قرمز و از رنگ طبیعیش افتاده شده بود ماندانا منو خوابوند و روم سوار شد و به گونه لذت بخشی منو نوازش و می بوسید و کوسشو روی کوسم به حالت اصطکاک شکلی می کشید و شهوتمو که به جنب و جوش بالایی دراورد ..اوووه مانی چه خوب روشیه خیلی حال میده اینارو از کجا یاد گرفتی ...قربونت برم طاهره ..در این مرکز یادم دادن ...نوش جونت عشق می کنی که ..اه ارره مانی ....مرسی ....ولی از این یارو ساسوکه نره کیر میترسم ....اوا ولش کن اون داره بااکینا حال می کنه ...حواست به خودمون باشه فرض کن اون نیس و وجود خارجی نداره ..ارره حق باتوه ..بهتره به عشق بازی خودمون برسیم ..بدن چرب و لزج و روغنیش روی اندامم برام تازه گی خاصی داشت و ازش خوشم میومد و با بوی بدنش و کوسش وعرقش امیخته شده و جشریتمودر اوج خودش نگه داشته بود ماندانا چهار انگشتشو لوله کرده بود و مثل یک کیر در دهانه کوسم گاها میزد و همه جامو می خورد من در این لحظات بیشتر نقش مفعول رو بازی می کردم و زیرش و به پشت خیلی راحت خوابیده بودم در گرما گرم لزمون و در جالیکه چشام خمار بوذ نگاهم متوجه ماندانا شد که به ساسوکه ایما و اشاره ای میزد اکینا کارشو تموم کرده و از بس ارضا شده بود که نیمه بیهوش در گوشه تخت دراز کش افتاده و در رویاهای شیرینش غوطه ور بود اصلا نفهمیدم و درک نکردم چه جوری یهو کلاهک گوشتی و وحشتناک ساسوکه بجای چهار انگشت ماندانا جابجا شد و وقتی دو هزاریم افتاد که گرمای کیرش و درجه کلفتیشو در حالتیکه بهش فشار میاورد رو درروی کوسم دونستم اخ اخ خدای من به قول خارجیا مای گاد ...مای گاد چنان فشاری به دهانه کوسم اومد که براستی چشام داشت برمی گشت و برای لحظاتی تصاویرو معکوس میدیدم فریاد در گلوم خفه شده بود و احساس می کردم چیزی گلومو گرفته و نفس کشیدنو برام سخت می کنه .کیرش همچنان با فشار داخل کوسم میشد و واقعا تراژدی تجاوز صابر مجددا داشت برام تکرار میشد دقیقا عین ماجرای باغ صابر ...دستام از مقاومت و تکون میفتاد ماندانا مثل سپر مانعم قرار گرفته بود و نمی زاشت بلند بشم ودر واقع اگه هم رویم نبود توان و زوری برام نمونده بود که خودمو نجات بدم ..افت فشار که در لحظات خیلی سخت و شرایط بجرانی همیشه بهش گرفتار میشدم هم اینک در استانه مبتلا شدنش قرار گرفته بودم و فقط قبل از بیهوش شدنم تونستم به ماندانا بگم ...به دادم برس مجض رضای خدا ...دارم میمرم و دیگه چشام سیاهی رفت و هیچیو نمی دیدم ........
با اب سردی که به صورتم می خورد در اغوش ماندانا کم کم چشام باز شد و به تدریج به خودم اومدم ..نگاهی به اطرافم کردم و وقتی اکینا رو دیدم که با لبخند ملیحش منو نیگاه می کرد کم کم یادم اومد که چه بلایی سرم اومده ....اه خدا ی بزرگ ..به ماندانا گفتم ...چه بلایی سرم اومده و چن وقته بیهوشم؟...قربونت برم طاهره ..داشتم سکته می کردم دورت برگردم درد و بلات به جونم بیفته خدارو صد هزار مرتبه شکر که به هوش اومدی من و اکینا بیشتر از نیم ساعته کنارت منتظربودیم که چشاتو باز کنی ...اه ماندانا این حرفا رو ولش کن برام تعریف کن ساسوکه بعد از بیهوش شدنم چیکارم کرد فقط نگو ابشو در کوسم ریخت ..اه قبل از حرفات بزار دست به کوسم بزنم ...اووووه خدای من چه ابی در کوسمه ....نه نه نمی خواستم به خدا دوس نداشتم ابشو در کوسم بریزه ..از همونیکه میترسیدم به سرم اومد همش تقصیر توه ماندانا دیدم به همدیگه اشاره می کردین پس برام نقشه کشیده بودین ..اخه بی وجدان تو فکر اوضاع و موقعیت منو نکردی ...من حامله ام می فهمی جنین تو شکممه اونوقت تو با اون مرتیکه بیشرف و کثافت و کیر خر تبانی کردی که بهم تجاوز کنه .فکر نمی کردی جون دو نفرو به خطر میندازی .اصلا چرا ...مگه خودت کیرشو نمی خواستی و چرا گذاشتی ابشو در کوسم بریزه ...خیلی نامردی ماندانا ....خواهش می کنم طاهره خونسرد باش و گوش کن ..اولا کاریه که شده و به خاطر سلامتی خودت و بچه ات خودتو ناراحت نکن به جون بچه ام که خیلی برام عزیزه و خودم من تقصیر نداشتم و همون موقع که بیهوش شدی خیلی تلاش کردم ساسوکه رو ازت دور کنم و حتی خودم کیرشو از کوست بیرون کشیدم و به کوسم داخل کردم ولی باید شرایطو درک کنی همهمون شهوتی بودیم و ساسوکه خیلی در کفت بود ازت دل نمی کند و روی هر دومون تلمبه میزد من همچنان روت افتاده بودم و مواظب بودم که به شکمت فشار نیاره و پاهاتو باز و بلند کرده بودم که کمتر در شرایط بیهوشیت جرر بخوری به نوبت ساسوکه کیرشو در کوسمون میزد و چند بار بهش گفتم ابتو در کوس من بریز ....میدونی چی در جواب گفت ...بهم گفت ..مانی متاسفم ریسکه ابمو در pussy تو بریزم چون ممکنه ازم بار دار بشی و اگه ازم شکایت کنی در دردسر میفتم دوستت حامله س و هیچ خطر و ریسکی نداره و تازه خیلی مایلم ابمو در کوس تنگش بریزم ...خیلی خوشکله ..برای من تجربه تازه یه که با یک خانم بار دار اسیای غربی عشق بازی می کنم و لطفا مانعم نشو بزار لذتمو ازش ببرم ..ولی دوستم بیهوشه این کارو لطفا نکن دوستم خوشش نمیاد ...نگران نباش به هوش میاد خیلیا زیرم بیهوش شدن و حالشون خوب شده متاسفم مانی .....خلاصه طاهره نتونستم مانعش بشم و بعد از حدود ده دقیقه که تو رو می گائید ابشو در کوست ریخت و بلند شد و اتاقو ترک کرد ..ولی اکینا خیلی نگرانت بود و مرتب اب میاورد و با حوله روی صورت و پیشونیت می کشید و من هم هر کاری که از دستم برمیومد کردم ..به خدا طاهره منو مقصر ندون ...
اون روز از مرکز طبی بیرون اومدیم و اکینا ادرسشو بهم داد و ازم قول گرفت که بهش سر بزنم و ماندانا هم منو تا خونه رسوند و خودش رفت ..چند روزی از ماندانا ناراحت بودم و بهش سر نمیزدم ولی کم کم دلم هواشو کرد و بعد از حدود ده روز سراغش رفتم تنها دوست و همدم و هم زبونی بود که در توکیو سراغ داشتم و از هر نظر بهش احتیاج داشتم ...روابطم با ماندانا کماکان برقراربود و حتی به صرف شام با شوهر هیزش دعوتشون کردم ..شبی که سیامک بر خلاف قبلش رو فرم بود و در اشپز خونه خودشو به باسنم گرفت و کیر سفت شده شو به معرض نمایشم میزاشت .انگار می خواست بهم بگه هنوز از مردی نیفتادم و اون شب با نیگاهش به دم و دستگاه و کون ماندانا خیلی به خودش ور رفت و در خاتمه مهمونی .....تقاص اون همه شهوت و نگاه کردن به ماندانا رو روی کون بیچاره من دراورد و بعد از مدتها کیر سفتشو با انال سکس خوبی به معرض نمایش دراورد ..هم اینک دو ماه چند روزی از اومدن من و سیامک به توکیو می گذشت و ماندانا میترسید اسمی از ماساژو مرکز طبی ببره و ولی جسته و گریخته حرفشو پیش می کشید فهمیده بودم که ماندانا با ساسوکه رابطه گرم و جنسی عاشقانه خوبی دارند و حتی سه بار به خونه ساسوکه رفته بود و یک شب کامل در نقش زنش در رختخوابش باهاش به صبح رسونده بود اون شب ماندانا به شوهرش به دروغ کفت که شبو با طاهره هستم چون شوهرش در شرکته و تنهاس ..صبخ همون روز وقتی دیدمش خوب راه نمیرفت و ازش پرسیدم چت شده ماندانا ؟...در جواب گفت اه طاهره دیشب نزاشت حتی یک دقیقه بخوابم تا صبح منو می کرد بابا عجب کمر سفتی داره باور کن ارزو کردم بودی و کمکم میشدی تنهایی از پس کیرش بر نمی اومدم دیشب بالاخره هوس کونمو کرد و مردم و زنده شدم تا کیرش در کونم جا گرفت ..اه طاهره یه ذره مونده بود مثل تو زیرش بیهوش بشم جات خالی بهش کون دادم خیلی حال داد ...خوبه مبارک باشه بالاخره کونی هم شدی ..اوه طاهره اول بارم نبود قبلا دادم اولیش در ۱۴ سالگیم .باکی؟.....اوه عموم منو کرد ..رفته بودم امونتی بابامو بهش بدم و یک شلوار تنگ تنم کرده بودم و تنها در خونه بود و زن و بچه هاش نبودند امونتی بهش دادم و خواستم بر گردم دستمو گرفت و گفت وایسا ماندانا کارت دارم یه چیزی بخور ...رفت اشپز خونه و وقتی برگشت لخت اومد و بهم حمله کرد و لباسامو دراورد و بیرحمانه بهم از پشت تجاوز کرد و در خاتمه تهدیدم کرد که به هیشکی نگم ...ولی نتونست بازم بهم نزدیک بشه و همیشه ازش دوری می گرفتم و خوشبحتانه همون یه بار بود چون قیافه بدی داشت و ازش حالم بهم می خورد ......دیدن اکینا برام لذت بخش و زیبا بود و یک روز با ماندانا به دیدنش رفتم خونه شون بزرگ و سنتی بود و بخوبی ازمون پذیرایی کردند .اکینا کمی بزرگ شده بود و به شوخی دستی به کون و پستوناش کشیدم و لمسش کردم اونم در جواب چاک کونمو نشون رفت و انگشتشو به سوراخم گرفت ...دلم می خواست باهاش لز کنم ولی جا و موقعیتش فراهم نبود اکینا هم همین احساسو بهم داشت ووووو........
     
  
صفحه  صفحه 51 از 107:  « پیشین  1  ...  50  51  52  ...  106  107  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات بهرام و مامانش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA