انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 95 از 107:  « پیشین  1  ...  94  95  96  ...  106  107  پسین »

خاطرات بهرام و مامانش


مرد

 
کجایی پس شهره خانم منتظریم امروز نوبیت قسمت جدیده
     
  
زن

 
اتفاقات و مشاهدات مراسمامروز شرایطی رو در این لحظات برای طاهره فراهم کرده بود که خودش رو در هاله ای در تار های عنکبوت می دید تارهایی که احساسات جنسیشو هدف قرار داده بود و در این ساعات برایش کلافگی و بیتابی وحس تنهایی و بند نبودن در یک مکان ثابت رو به ارمغان داشت واینک در ایستگاه اخر بحران اسیر شده اش کارش به این اتاقک وروان کاوی و مصاحبه طبی گونه با دکتر کرامتی کشیده شده بود ...و.حس می کرد که بهتره وبه صلاحشه با دکتر راه بیادتا بلکه در این ساعات باقی مونده مراسمش به ارامش و شادابی مورد نظرش دست پیدا کنه ....و لذا به دستورات که نه بشه گفت بلکه توصیه های دکتر گوش داد و خودشو روی بالشتکی که براش فراهم کرده بود رها کرد وگوش به اوامرش داد
طاهره خانم ....... بانو طاهره ....می شنوی که .....خوشکل خانم
بله دکتر گوشم با شماس ...دارم تلاش می کنم به هیچی فکر نکنم ....خودتون گفتین
عزیزم به خاطر اینکه بتونم بهتر و بیشتر ارتباط حسی و عاطفی و روحی و روانی باهات برقرار کنم مجبورم خودمونی تر و به اصطلاح جوانان امروزی عاشقانه باهات صحبت کنم لطفا بد تعبیرش نکنی ..این یک روش طبیه ...
بله دکتر من که تا این مرحله اومدم دیگه جای مخالفتی برام باقی نمی مونه ....لطفا ادامه بدید سریعتر کسی سر نرسه ...
خب طاهره جوون ....خوشکل خوشکلا..میخام دستای نرم و لطیفتو بگیرم تا ضربان و تپش قلبتو به خوبی حس کنم اهان .......اوه دستات سرده ....نباید سرد باشه ....این سردی و سرما باید تبدیل به گرما بشه .....می فهمی عزیزم ....پس فعلا دستات تو دستم خواهد موند
بله دکتر ولی فکر نمی کنی زیادی خودمونی میشی ...لطفا رعایت کنید من شوهرم دارم ....
عزیزم برای بار اخر میگم ...نه و نمیشه و شوهر دارم و می ترسم و فلان فلان دیگه نباشه ....عزیزم مگه این همه دم از شوهر شوهر میزنی ...شوهرت میدونه الان چه رنجی می کشی ...ها .......پس ساکت بمون و اگه تموم اندامتو هم نوازش کردم و حتی جلوتر هم رفتم حق نداری یک کلام اعتراض کنی .....متوجه شدی .....اونی که الان به فکرته و به سلامتیت اهمیت میده فقط منم ..نه شوهر بی احساست ...

اه نه نکنید تورو خدا دکتر ....نوازش چیه ...نوازش نه ....اه اه دکتر ....دستامو ول کنید لطفا ...وای خدای من نمی خام موهامو نوازش کنید ...نه نه لطفا ....
عزیزم ....فدای اون ناز و اداهات شم ..فقط حواست وگوشت با من باشه الان دو دستات توی یک دستمه و دارم طپش قلبتو می شنوم و با دست دیگه ام از موهات شروع می کنم و با نوازش هام تلاش می کنم بهترین حس رو بهت انتقال بدم نترس ....اصلا جای نگرانی نداره ....کاری به لباسات ندارم ..اونقد زیبا و جذاب هستی که لازم به لخت کردنت نباشه ....خیلی قشنگی طاهره ......وقتیکه شهریار تو رو معرفی می کرد در دلم تحسینت می کردم و به شوهرت حسودی می کردم ...و همش نگاهم به تو و بعدشم سحر عروسمون بود ولی سحر مال شهریاره و نباید هیچ حسی بهش داشته باشم اون جای دخترمه ..ولی تو .....نه نه ..تو دوست داشتنی هستی و باید غریزه جنسیموبرات شعله ور کنم وقتیکه میرقصیدی ...چشام شش تا شده بود ووهر کدومش گوشه ای از اندامتو می دید و به وجودم انتقال می داد ...اه طاهره ....باید اعتراف کنم که با رقص زیبا و بی نظیرت خودمو ارضا کردم ..ولی قبلا پیش بینی شو کرده بودم و میدونستم تو قطعا در عروسی دخترات خواهید رقصید و من به خاطر رعایت بهداشت شخصیم التمو در یک کیسه فریزر گذاشته بودم و لذاشورتم و شلوارم خیس و نجس نشد .....وقتیکه رفتم و خودمو تمیزکردمو برگشتم بازم می رقصیدی ...و فوری التم راست شد اتفاقی که در زندگیم بعد از سال ها واولین بار میفتاد چون من سالها بود که در نهایت پنج روزو اغلب یک هفته یک بارمیتونستم التم رو با بدبختی و با کمک عکس های لختی اماده یک سکس زود گذر کنم و لی امروز تو سورپرایزم کردی ....و مثل دوران جوانیم ..خودم والتم شرمنده هم نشدیم ....مرسی ....عزیزم و این اتفاق برای این پسرره هم بهونه ای شد که بهم برسیم تا بتونیم به هم کمک کنیم .....توحس جوانی و نشاط رو بهم برگردوندی و منم در این دقایق کاری می کنم کمبود نبودن شوهرتو برات جبران کنم ....اه خدای من ....لمس کردن و نوازش خانم خوشکلی مثل تو چه لذتی داره که در وصف گفتن نمی گنجه ...اوه ..عزیزم ازت معذرت میخام که کمی دستم می لرزه چون قلبم الان مال خودم نیس ووومال تو شده اوووف پستونات .....شونه هات و کمرت و قوس کمرت .....اه خدای من ...بزار کمی به پهلو بزارمت .....اهان واییییییییییی باسنت .......طاهره ...طاهره ......طاهره ....
اه دکتر ....بالاخره کارتو کردی ...چیه ..دکتر .....دیگه ازم چی میخای منو که رام خودت کردی ....و فقط مونده نوازش اونجاهام و رونام

عزیز دل دکتر ...می خواستم ازت بپرسم چرا شورت تنت نکردی .....تو از کجا میدونستی که من عاشق خانمای بدونه شورتم ....ها
با این کارت بازم منو سورپرایز کردی

دکتر کشش نده یا سریع ادامش بده و یا نه نه.....اه دکتر ازت خواهش می کنم بهم تجاوز نکن .....کاری باهام کردی که اختیار و واکنش ازم سلب شده ...به خدا شوهرمو دوس دارم ....نکن منو ..عذاب وجدان بهم وارد نکن ..قول بده ...فقط نوازشم کنی

عزیزم من که بیرحم نیستم من تحصیل کرده ام و درک و فهم و شعور دارم چشم ...نمی کنمت فقط بروش خودم ارضات می کنم و لی اگه خودت خواستی اونوقت کاری می کنم ازم حامله بشی

غیر ممکنه بزارم حامله ام کنی .....نمیزارم دیگه ...نه نه ....لطفا دکترخوبی باش وایییییی اخ اخ دکتر باسنم...اوووف رونم ....حداقل دستمو ول کن تا راحت تر باشم ..اهان مرسی دکتر ....از بوی ادکلنت خوش میاد .شما ها دکترا خوب بلدین ماها رو خر کنین .....اه اه دکتر بالاخره که به اصل کاری رسیدی .....اخ کوسم ..وایییی ...خدای من ...چه خوب می خوریش ...واقعا که شما دکترا خوب بلدین ....اه اه اه نه نه کونم نه دردم میگیره ....دکتر گوش میدی ...انگشتیش نکن ...نه نه ...نکن دیگه .....اوووا .....
طاهره میگم ..تو از اون جنس خانما هستی که زیاد کون ندادی و اگه هم داده باشی سوراخت حلقویه و زیاد گشاد بشو نیس ....کونت که قشنگه و فقط یه کم موهاش اومده ولی بازم زیباس واین موها عین مدل کون دختراش کرده ....به جون خودم ....همه چیت عالیه ..عزیزم اماده باش با دو انگشتم کوستو بکنم ..اگه کم بود بگو سه انگشیش کنم ..ولی هم زمان با این کارم بهتره پستوناتو هم بگیرم .....قربونت برم طاهره دیدی لختت نکردم وفقط تنها جایی که لخته ..کوسته و قسمتی از باسنت ..من خوش قولم

اه دکتر دو انگشتی خوبه ..ازت ممنونم دکتر که لختم نکردی ...راستش از روی لباس که منو و خصوصا پستونمو فشار میدی برام لذتش بیشتره ....انگار که در خیابونا دست مالی میشم اخه اغلب ما خانما از دست مالی در بیرون خوشمون میاد اونم وقتیکه با شوهرامون هستیم اخ اخ اخ اخ اخ دکتر چه تلمبه ای زدی ..واییییییییی .......وایییییی وواییی.......وای کوسم ....اب ازش گرفتی اونم چه ابی ....اه دکتر ارضام کردی ......نه نه نه بازم تلمبه نه نه دکتر .....وایییییی وایییی خدای من ....اوووف دکتر داری ابمو می خوریش ..چه حال خوشی بهم میده ....بخورش ..بخورش ...
مگه میشه نخوردش طاهره این اب کوس تو خوردن داره ..این اب کوس تو برای من شفا بخش و نیرو بخش و دروازه یه برای باز گشت به جوانیم ...می فهمی بیا کمیشو بچش ...اهان ..انگشتمو بلیس ... نترس اب کوس خودته ....عزیزم بخورش .....
دکتر تا حال نخوردم .....اووه هیچ مزه ای نداره برای من
ولی برای من بهترین نوشیدنیه .....اماده باش بازم ازت اب بیارم
نه نه دکتر تلمبه نه ...کوسم دیگه ابی نداره ....
داره عزیزم اونش بامن
نه نه ....واییییی واییییی واییییی دکتررررررر...خدای من ...این همه اب ...مثل شیر اب ازش اب کشیدی .....خیال می کردم دیگه نداره
عزیزم این اب کوست همش شهوت به جامونده درون ته و باید تخلیه بشه میخام دستای خیسمو از زیر لباست به پستونات بمالم که از اب کوس خوشکلت خیس بشه ....برات خوبه ....باور کن از لحاظ علمی ثابت شده ....و بقیشو خودم می خورم ....
دکتر کرامتی در این لجظات زیب شلوارشو پایین کشید و در حالیکه اب کوسشو می خورد کیرشو که در یک کیسه فریزر جا گرفته بود به دست طاهره رسوند و به محض تماس ....و گرفتن قطر کیرش ..طاهره حس کرد که رگ هاش به شدت تکون می خوره و سفتیش به اوجش رسیده ...چون اب کیرش به شدت زدبیرون .....و تالحظاتی چند و چند اب مثل فواره از کیرش میومد ..و در نهایت در حالیکه فریادهای شهوت الود دکتر روی کوس طاهره فرود میومد ...مجددا مقداری دیگه اب از کوس طاهره بیرون زد و صورت دکترو خیسوند و بعد از خوردن چوچوله هاش و پیرامونش .سرشو بلند کرد و و با دستاش صورتشو پاک کرد و با زبونش دستاشو لیسد و با لذت خوبی همشو قورت داد....طاهره چهار بار متوالی بخوبی و با اعمال فشار زیادی ارضا شده بود ولی دکتر باز هم سراغ کوسش رفت و علیرغم مقاومت و مخالفتش با سه انگشت کوسشو مورد تهاجم تلمبه هاش قرار داد و این بار طاهره واقعا تحت فشار زیادی قرار گرفته بود و علیرغم لذتی که میبرد از درد کوسش هم رنج می کشید و جلو دهنشو گرفته بود که فریاد هاش باعث بیداری حنا و حسام نشه ..در این لحظات دقیقا صحنه عشق بازی دکتر و طاهره حالت تجاوز به خودش گرفته بود و تجاوز گر با سه انگشت وارد شده در کوسش و دست دیگری که همه جای اندامشو چنگ میزد و با کمک پاهاش تلاش می کرد طاهره رو اسیر و از مقاومتش بندازه و نگرانی که طاهره از بی ابرویی و صدای فریاد رفتنش به بیرون و بیدار شدن بچه ها می کشید خیلی زیاد بود و در این شرایط عشق و هوس و شهوت و ترس و گناه و از همه بدتر یهو اومدن شوهرش و ممد فابریک هم براش کوهی از ترس و واهمه و نگرانی و شهوت خیلی زیادی شده بود و این بار اب کوس طاهره بزعم خودش و دکتر تا قطرات اخرش گرفته شد و از لحاظ اندازه بیشترین اب ازش بیرون اومد ......طاهره جتی نای تکون دادن هم نداشت و واقعا انرژی و نیرو ازش گرفته شده بود و بدونه اختیارو توانی دراز کش افتاده بود ....دکتر کرامتی هنوز هم اب کوسشو می لیسید و با اشتهای زیادی قورت می داد ...برای دقایق زیادی شاید نزدیک ده دقیقه این کار ادامه داشت و بدین گونه کوس و چاک کون طاهره کاملا تمیز و خشک وحشک گردید ولی هنوز از نوک کیر دکتر قطرات اب می چکید و در کیسه فریزرش میریخت ...طاهره کم کم به خودش اومد و نیم خیز شد و به کوسش نیگاهی کرد ..باور نمی کرد از این تمیزیش .....انگار که خواب می دید ...ولی کوسش پاک و خشک و تمیز و بهداشتی در جلوش بهش چشمک میزد ..کوسش ازش تشکر می کرد.......مرسی طاهره جووون .....این بار خودت و دکترجوونت شیرین کاشتین ..دمتون گرم ....دست گلتون درد نکنه ...به اندازه یک ماه ازم اب گرفتین ....من که راضیم .... توم باید راضی باشی چون امروز خیلی کمبود کیر و شوهر داشتی بهتره جسابی از دکتر خوش اخلاق و خوش قولت تشکر کنی ومراتب تشکر منو هم بهش برسون .....طاهره تبسمی کرد و از این جمله اخر کوسش خنده اش گرفت ..اخه مگه میشه به دکتر بگم ..کوسم میگه دستت درد نکنه ....اونوقت نمیگه این خانمه مخش تعطلیه وبعد از کلی خندیدن و مسخره کردنم ..به خودش میگه این خانمه دیوونه س و بهتره بکنمش و اصلا حاملش کنم ...هههههه.....
چیه عزیزم طاهره ..چرا می خندی .....
چیز مهمی نیس به شما ربطی نداره ....
خوشت اومد طاهره راضی هستی..و ایا به اندازه کافی ارضا شدی ....اگه میخای بازم اماده ام ...
اررره اررره اررره خواهش می کنم دکتر ...پنج بار ارضا شدم ..زیر دستت سکته نکردم خودش جای شکرو داره این بار اخری داشتم بیهوش میشدم ....مرسی دکتر .....راضیم چرا راضی نباشم ..ولی بین خودمون بمونه لطفا من زن ابرو مندی هستم .
خیالتون راحت باشه چشم منم ابرو دارم و از این در اتاقک که بیرون رفتیم فقط خاطراتش در قلبم میمونه وغیر ممکنه که به زبون بیارم ازت یه خواهش دارم طاهره
بگین لطفا
برای بار اخر لباتو می بوسم و مثل یک عاشق واقعی اسممو ببر ..برام خیلی مهمه ....
ههههه ..باشه میگم پس اینم در ازای دستمزد و ویزیت شما ...پس منو ببوس ......اوووووف ...وای چه بوسی کردی توووو.....اووووف دکتر جووون ....مرسی از همه طبابت و معالجه خاص و هوسی باحالت من که عشق کردم ..هههه وراستی کیرتم خیلی کلفت نبودو لی خوشم اومد از بهداشت و روش عشق بازی تمیزت ...واییی با این بوسه ها کیرتم تکونی خورد ......خب بهتره تمومش کنیم من باید به حسام و حنا برسم ..بیچاره پدر و مادرش الان خیلی براش نگرانن....
دکتر خودشو جمع و جور کرد و رفت و طاهره هم که شرایطش بد نشده بود بعد از خوردن یکی از موزهای حسام ..کمی نیرو گرفت و سراغ حسام رفت ..و به خودش گفت دکتر کرامتی شخصیت خوبی داشت ورفتار و نحوه عشق بازیش هم خوب و براش جالب و تازه گی داشت ولی این امپول برای حسام ضرورت نداشت و فقط می خواست برای اهدافی که با من داشت مزاحمی نداشته باشه این امپولو زد ..ولی باز هم از دکتر راضی بود و ارامش مناسبی در این لحظات در خودش می دید و این همونی بود که می خواست ....و سیامک و ممد هم وارد اتاقک شدند ....سیامک ظاهر اشفته ای داشت و خبر از اتش سوزی انبار شرکتش می داد که به دلایل نامعلومی اتش گرفته بود و از لحظه ای که سیامک به شرکت رفته بود درگیر این قضیه شده بود ....و اون شب خاطره انگیز هم بعد از رفتن مهران و نازنین به خونه سازمانی مهران و رفتن اکرم و شاهرخ به خونه پدریش خاتمه پیدا کردو ...با کمک سیامک و شهریار ...حنا و حسام به اتفاق طاهره و سحر به منزل برگشتند ....با به هوش اومدن حسام برای لحظاتی چند ادرس پدرشو ازش گرفت و ممد رو برای رفع نگرانی و خبر سلامتی بچه هاش فرستاد و بدین گونه می خواست حسام و حنا رو روز بعدش و بعد از تمیز کردن و استحمامشون و با لباس نو و شیک به خونه پدرشون بفرسته ....واین دلیلی شد که نزدیکای صبح و بعد از بیدارشدن حنا و سپس حسام توسط سحر و طاهره به حموم برن ......
ابتدا باز گردیم به ابتدای شب و رسیدن به منزل .....سحر شیطونیش گل کرده بود و در حالیکه مرتب به شهریار نزدیک میشد و کیرشو می گرفت ..و بوسه ای سپس واسه ش حواله می کرد شهریار معذب و خجالت زده ..فقط در تلاش بود ابروش پیش طاهره و بهرام نره ...و در این میون با خوابیدن زود هنگام بهر ام تنها طاهره مونده بود و برای بار چندم سحر کیرشو لمس کرد .....و طاهره انگار فهمیده بود و سرشو پایین گرفت و از زیر نیم نگاهی به سحر کرد ......شهریار فهمید داره گند کار بالا میاد و فلنگو بست و فوری به حیاط خونه پناه برد و طاهره سراغ سجر رفت.......دخترم اخه این چه کاریه که تو می کنی اونم جلو من ......ههههه مامانی جوون ...خب شوهرمه و تووم که مامان خودمی و غریبه که نیستی ..تازه کاربدی نکردم که ...یادته بهتون گفتم کل ماجرای شب زفافمو براتون میگم ......خب الان میگم ...هههه....اه دخترم دوس دارم همشو ریز به ریز بگی اونم بعدا واسم بگو ..ولی الان خلاصش کن ..اخه شهریار تو حیاطه و زشته و ناجورو شرایط خوب و مناسب نیس...اوکی مامانی ...حق با شماس فقط خلاصشو میگم .....سه بار نه نه چهار بار منو کرد ....و در بار سوم پرده مو زد ولی مامانی درد داشتم خیلی سوزش داشت ..در اون لحظه دوس داشتم پیشم میبودی و منو دلداری می دادی هرچند شهریار خیلی مهربونه ..خیلی خیلی ولی شما فرق دارین ..کاش بودی و با دستای لطیفت کیر شهریارو تو کوسم فرو می کردی ...خیلی طول کشید تا کیرش داخل کوسم شد مامان کوسم حسابی کش اومد ....میگم مامانی توم اینجور بودی ؟......اه دخترم ارره منم مثل تو بودم ولی من مثل تو خوشحال نبودم ..با دلی غمگین وتنها و ترس زیاد پرده ام پاره شد من 13 سالم بود که کوسم برای اولین بار کیررو تجربه کرد ووهیچوقت اون شبو فراموش نمی کنم تا اخرین لحظه گرفتن بکارتم اشک میریختم اونم خاموش و ساکت و پدرت صالح منو درک نمی کرد ...ولی شهریار خیلی جنتلمن و با وقار و مهربونه قدرشو بدون ........چشم مامانی اه بمیرم براتون ..کاش کنارتون میبودم ....قربون اون قطرات اشکتون برم که اون شب میریختین ..اه مامانی .........بیا بغلت کنم .....میگم مامانی چه عطر خوبی زدی این عطروشما نداشتی مال کیه ؟....هههههه...اوووه سحر شیطون بلا ..درست گفتی من این عطرو ندارم و اینو امروز تو مراسم از یک دوست تازه که نه باید بگم هم صحبت و یک شخص خاص گرفتم ...بهم یاد گاری داد ......هههههه..واییی مامانی مامانی اون شخص خاص کیه ....بهم بگو من راز دارتم .....لابد خانمه ..ها ...وایییییی نکنه اقاس و یا پسررره .....اوووف مامانی قربونتون برم ..خوشکلی شما اونقد زیاده که هر جا میرین اول نیگاه شما می کنن .......سحر جوون دخترم ...خودت چه فکر می کنی از پسر گرفتم و یا خانم ؟....بزار خوب فکر کنم و کمی بوتون کنم .....اوووف بوی بدنتون اینو بهم میگه که مال پسرره و یا شایدم یک اقای جاافتاده ...ها .....اررره مال یک اقای خاصه همونی که خودتون گفتین ...خب مامانی ...درس گفتم یا نه .........ههههههای شیطون بلا ..سحر جوونم دختر باهوشم ...به کسی نگی ...اررره درس حدس زدی ..ولی فکرای بدی نکنی کارمون به سکس کامل نکشیدو اتفاقی پیش اومد ...دخترم من و سیامک عاشق هم هستیم .......ههههه..واییییی مامانی ....دوستون دارم تووو بهترین مامان جهان هستین ....تازه اگرم عشق بازی هم باهاش کردین نوش جونتون ...مگه چیه ...ها .....ولی مامانی درسته من این لذت و خوشیو حق شما میدونم ولی من در چهار چوب رفتار های خودم خیلی تعصبیم و تا امشب با اجازه تون نزاشتم از جلو و عقب سوراخم کنن .....میدونم دخترم خودم بزرگت کردم و می شناسمت ..تو به همون اندازه که خوشکل و زیبا هستی مثل یک مرد رفتار می کنی ولی این کارای امشبت منو متعجب کرد ...مامانی تعجب نداره ..دیگه من خانم شدم کنار شما من خیالم راحته و حتی با شهریار هم در حضور شما عشق بازیمو می کنم البته اگه اون بخاد ..این کارم شدت علاقه یک دختره که به مامان خوشکلش داره .......نه عزیزم موافق نیستم ...این کارت به صلاح نیس و ممکنه به زندگیت اسیب برسونه و حتی بهش معتاد بشی و باعث بشه که به جای من یک غریبه و یا غریبه هارو به خصوصی ترین چایگاه زندگیت راه بدی .......نمیزارم مامانی فقط تو مجوز ورود به اتاق خوابمو داری چون مامانمی و خیلی دوست دارم ....
.............دخترم فردا صبح حنا و حسام رو میخام نو نوار به خونه پدرشون بفرستم و باید حموشون کنم ..کمکم کن .......چشم مامانی اصلا هردوشونو خودم میبرم شما استراحت کنید ....نه عزیزم با هم انجامش میدیم ...چون تو عروس هستی و باید رعایتت کنم پس کوچیکه یعنی حنا مال تو میشه و حسام مال من ......پس برو شوهرتو صدا کن و باهم برید اتاق خواب من و روی تخت خواب من تا صبح باهم خوش بگذرونی .....اوکی مامانی ...ههههه حالا نمیای کنارمون ........هههههه..برو عزیزم دختر شیطون بلام ...گفتم این حرفو نزن ..من خودم شوهر دارم ..ههههه....
اون شب سحر برای اولین بار در اتاق خواب و روی تخت دو نفره مامانش با شهریار عشق بازی کردند ..و این بار چون هر دوشون خسته بودند ..فقط به بوسه ها و نوازش ها و کیر شهریار که واقعا باز هم راست و سفت بود در ابتدا شکل گرفت و به دنبالش هم به فرمی سپری شد که شهریار تحت تاثیر شیطونی های سحر در حضور مادر زنش و اینکه احساس کرده بود که فهمیده و بوهایی برده و ضمن احساس خجالت زدگی ..واقعا شهوتی شده بود و این چنین شد که هردوشون لخت و مادر زاد و در حالیکه سحر به شکم افتاده و یکی از لنگاشو کمی به کناره کمرش متمایل کرده بود شهریار هم کیر سفتشو فقط در چاک کونش وبدونه توجه به سوراحاش جا داده بود و تقریبا روش ولو شده بود و بدونه اینکه بهش فشاری وارد کنه تا نزدیکای صبح به خواب شیرینی فرو رفتند و یک تکون به همون استایل موندندووقتی شهریار بیدارشد که مقدار زیادی اب شهوت ترواش شده از کیرش ..چاک کون و تشکشو خیسونده بود ولی کیر همچنان سفت باقی مونده بود ...و این کیر تخلیه نهایی می خواست چون اون همه اب ....واقعا ..منی نبود و شهریار شرایط کوس کش اومده سحر رو درک کردعلیرغم اینکه خیلی تمایل داشت کوسشو ترتیب بده ..ولی نکرد و فقط کیرشو بصورت لاپایی روی چاک کونش حرکت داد و در حالیکه سحر بعد از بیدار شدنش خنده اش گرفته بود اب منی کیرشو روش تخلیه کرد و راحت شد
ووووواوووووو..شهی جووون صبحت بخیرتو با لاپایی روی کونم بهم دادی ....ههههههه.....
سحر جوونم صبح زیبایت بخیر دوس داشتی بجای چاک کونت میریختم توی کوست ؟....
اه شهی برام فرقی نمی کرد همون که سوراخ کونمو با نوک و کمر کیرت خاروندی برام کافی بود ..و خیلی هم بهم حال داد .....
قربونت برم ازت خواهشی دارم ؟
چیه شهریار جوون ..بگو
دیگه لطفا در حضور مامانت از این شیطونیا نکن ...خوبیت نداره ....برای من بد میشه ...
باشه ولی قول نمیدم که نکنم ولی کمی اندازه یه سرسوزن رعایتت می کنم ..هههههه
حالا من خواهشی دارم ازت شهریار جوون
بگو عشقم
ببین شهی جوون من تا دیشب به هیچ کسی اجازه ندادم که سوراخامو باز کنه ..و تو اولین مردی بودی که کوسمو زدی و این همه مدت من از شرافتم و غرور دختریم بخوبی پاسداری کردم ولی از این به بعد میخام بهت اعلام کنم که من وقت و زمان و مکان و شب و روز و اصلا نمی شناسم و حالیم نیس چه در مهمونی باشیم چه در خیابون و سینما و پارک و تو ماشین و حتی در بازار و کنار مامان و ناپدریم و بهرام ...من هوس کیرتو بکنم باید بهم ارره بگی و فوری سرویسم کنی ..حالیته شه شه جووون ...ههههههه.
واقعا جدی میگی یا شوخی می کنی
شوخیم چیه واه ...گفتم که ..این همه مدت خودمو مثل یک دختر روحانی کلیسا نگه داشتم ..دیگه بسمه من شوهر کردم و وقت و ناوقت کیرتو میخام ....اینم یه جور دیگه خواستم حالی بشی ..حالا افتاد شه شه جوون ......هههههه
..........شهریار بعد از صرف یک صبحانه خوب برای انجام یک سری از کارای شغلیش به پادگان رفت و بهرام هم با تلفنی که صحرا بهش زده بود راهی بیرون از خونه شد و عملا خونه عاری از هر مزاحمتی برای حموم کردن بچه ها شد ....سحر حنا رو به حموم برد و به خوبی کیسه و لیفش کشید و خودشم هم لیف زد و به اتفاق ازحموم بیرون اومدند و در حالی بود که طاهره بیدار نشده بود و حسام با کنجکاوی در پشت در حموم ایستاده بود و خیلی دوس داشت که بدونه که در داخل حموم چی می کذره و شاید هوس کرده بود که بازم اندام لخت و زیبای سحررو ببینه ولی فقط سایه هایی از اندامشو می دید با برجستگی هاش و پستوناش و قوس باسنی که گاها خم و راست میشد و باز هم ناخوداگاه دستش روی دودولش رفت و باهاش بازی می کرد ....و در لحظاتی چند حسام به ارزوش یعنی دیدن اندام لخت سحر رسید چون در حین بیرون اومدن از حموم خودشو در گوشه ای مخفی کرد و تا لحظه ای که سحر خودش و حنا خشک می کرد بخوبی و با دقت بیشتری به سرتاپای اندامش خیره شد و از این لحظات زیبا و تکرار نشدنیش براستی حالشو میبرد ....این بار حسام علاوه بر مالوندن دودولش ناخوداگاه بعضی نقاط حساس اندامشو هم نوازش می کرد مثل نوک سینه هاش و زیر گردنش و روی دو لبه کونش ..و از این کاراش استقبال می کرد
طاهره کم کم بیدار شد و اماده شده بود که حسام رو با خودش به حموم ببره ..ابتدا خودشو لخت کرد و به سوتین و شورتش که رسید به شک و تردید افتاد که چیکار کنه ایا کامل لخت بشه و یا با همون شورت و سوتین وارد حموم بشه ..سن و سال و پسر بودن حسام وادارش کرده بود به فکر فرو بره ...پس ترجیح داد که لخت نشه و دست حسام رو گرفت و وارد حموم شدند ......ابتدا بلوزشو دراورد و نوبت به شلوارش رسید .....طاهره روی کف سکوی حموم نشسته بود و حسام ایستاده و ساکت منتظر بود که یا خودش شلوارشو بیرون بکشه و یا طاهره براش انجامش بده نگاهشون به هم قفل شده بود ....
حسام جان ....خودت درش میاری یا من انجامش بدم
خانم نمی دونم ...خودم روم نمیشه ....
اخیش پسر خجالتی .. ببینم حسام جون با پدرت حموم میری یا برادرت و یا تنهایی .....
بابام که خودش نمی تونه و سرسری منو میشوره ولی وقتی داداش بزرگه ام باشه اون خوبه ..و حسابی تمیزم می کنه .....
اهان پس مادرت چی
با اون نه بابام نمیزاره میگه خوب نیس
خب خودت چه فکر می کنی که الان با من اومدی حموم منم مثل مامانت خانمم که....ایا مناسب میدونی ؟
نمی دونم خانم مهربون ...چی بگم
ههههه حسام جون ای وروجک اتیش زیر کاه از چشات میخونم که خوشت میاد ...ها مگه نه .....داری می خندی ...وای نگفتم خوشت میاد ....خب حسام جون نیگام کن ..تو چشامو ببین ...سرتو بالا بگیر ...افرین عزیزم شرم نکن ...وقتیکه خوشت میاد خودت باش و راحت رفتار کن در ضمن من اسمم طاهره س و با اسمم صدام کن
چشم طاهره خانم
خب عزیزم دوس دارم خودت شلوارتو پایین بکشی میدونی چرا که بهش عادت نکنی ...چون مناسب نیس ..می فهمی ..هیچوقت نزار شلوارتو کسی دیگه پایین بکشه غیر از زنت نباشه حالیت شد
چشم طاهره خانم ولی چرا ؟
چراشو وقتی بزرگ شدی خودت می فهمی ....
خب احازه دارم شلوارمو پایین بکشم
هههههههه اررره حسام جون ...پس چرا اومدیم حموم و من به خاطر تو لخت شدم منتظرتم که لخت بشی تا خوب بشورمت ....
ببخشید طاهره خانم ...کشیدم پایین .......ولی
ههههه واییییی حسام چرا دستاتو روی دودولت گرفتی مگه نگفتم راحت باش .....
چرا گفتین ولی روم نمیشه اونجامو ببینین ....
چرا اخه حسام نکنه دو دول نداری و پسر نیستی ها .....ههههه
چرا هستم خوبشم هستم ولی نمیشه ...چون ؟
چون که چی ...ها بگو دیگه وقت نداریم باید برگردی خونه پدرت ...
خب طاهره خانم اصلا شما کامل مثل من لخت نشدی ببینید روی مه مه هاتون یک تیکه پارچه زدین و پیدا نیس و روی کونتون هم شورت هستش خب منم اونجامو پنهون می کنم .....این به اون در
داری باهام بازی می کنی ..یعنی دوس داری منم کامل لخت بشم ...ها
خب اره دیگه مگه نیومدیم حموم که تمیز بشیم ...شمام لخت بشین تا منم راحت باشم .....
طاهره انتظار چنین جملاتیو از حسام نداشت و برای لحظاتی موند که چیکار کنه ..دوس نداشت که کامل برای حسام پسری که غریبه بود و نمی شناخت کاملا لخت بشه ولی به این فکر کرد که حالا 80درصد از اندامشو لخت به نمایشش گذاشته و دیگه دلیلی نداره براش ادای خانمای مثبت و پاک رو بازی کنه ...و به خودش گفت خب این که فقط یک پسر بچه ده یازده ساله س و هیچی حالیش نیس و هنوز به بلوغ جنسی هم نرسیده ...خیلی بچه س ..پس بهتره لخت بشم ...مطمئنم که دودولش مثل فلم دوات هست و شل ووله و اصلا بهتره زیاد به این موضوع اهمیت ندم و سریع و زود بشورمش و قال قضیه رو بکنم ....و بلند شد و در حالیکه زیر چشمی نیگاه حسام می کرد شورت سفیدشو به اروومی پایین کشید و سپس سراغ سوتینش رفت ونا خواسته برگشت و بهش گفت گیره شو براش باز کنه ....طاهره خودشم نمی دونست چرا این کارو می کرد شاید از روی عادتی که داشت که با هر مردی سکس می کرد ابتدا به ساکن ازش چنین درخواستیو می کرد و یا اینکه شاید می خواست حسام رو به چالش و ازمون جدیدی بکشونه .....و بالاخره بهش پشت کرد و منتظر باز شدن گیره سوتینش شد .....حسام در این لحظات بدونه شرم و خجالت و خیلی راحت به اندام سفید و یک دست طاهره نگاه می کرد و دستاشو از روی دودولش برداشت و به اروومی به گیره سوتینش کشوند و کمی تامل کرد و از زیر بغلاش به مه مه هاش خوب چشم دوخت مه مه های نرم و سفید و خوشکلش که اگه معلم میبود بهش بدونه تردید نمره بیست می داد ...سپس سریعا چشاشو به طرف کونش گرفت و ابتدای چاک کونشو به دقت نگاه کرد و دوس داشت خمش کنه و ادامه گودی و چاله کونشو بهتر ببینه ولی می ترسید و این کار نشدنی بود و از نیم رخ به صورتش دقت کرد و دراین لحظه بهتر فهمید که چه شباهت خوبی با دخترش سحر داره ......ودر این لحظات کوتاه خیلی افکار و سوالات و شبهه هات در ذهنش شکل گرفته بود و اخرین نگاهش به دودولش رفت که دید مثل خط افقی راست و سفت ایستاده و انگار که به این اسونیا خم شدنی و شل بشو نمیشد ..از این فرم دودولش خجالت می کشید اگه طاهره این شکلی میدیدش ....اونوقت چه اتفاقی میفتاد ایاعصبانی میشد و یا اینکه ؟؟؟؟؟
حسام جوون خوابت برده منتظرم گیره شو برام باز کنی زودباش ...پسرم ...افرین
اهان بلدی که ..افرین باریکلا پسرم ......اوکی ...درسته ..باز شد خب الان دیگه منم لخت لختم ...ببینم اونجاتو ....واه ..داری کلک میزنی نداشتیم حسام ..چرا بازم دستاتو روش گرفتی ......ها ...باشه پسرم هر جور راحتی ..بیا برو زیر دوش که کیست بکشم ..........
دقایقی چند واسه کیسه و سپس لیف و شستن سرو اندام حسام گذشت در حالیکه اون همچنان دستاشو محکم روی دودولش گرفته بود و در این لحظات حسام در اثر دست مالی های طاهره و تماس هایی که گاها با اندامش می گرفت واقعا هیجان زده و به یک حس تازه و خیلی لذت بخشی رسیده بود و هر لحظه هم بیشتر حسش می کرد .و دیگه دلش می خواست اندامشو لمس کنه و خصوصا مه مه هاشو که در حین تکوناش مثل ژله می لرزید و موج می خورد و به یاد عشق بازی دیروزو دیشب اتاق خونه باغ افتاد که دو دول پسرره چه جور و با چه فرم و استایلی در وسط پاهای خانم اولی(هما)و دومی سحر خانم میرفت وبه یاد اون صحنه های شیرین کوس کمی مو دار و خوشکل طاهره رو به دقت دید میزد و بازم دلش می خواست لمسش کنه .....چند بار از عمد پاهاشو به باسن طاهره زد و از نرمی و حس بسیار زیبایش بهره برد ودر این ثانیه های داغ و شهوت ناک کودکانه اش بالاخره طاهره ازش خواست که دستاشو از دودولش دور کنه تاکیسه و لیفش بزنه ..دیگه چاره ای نداشت باید اونجاش و اصل کاریشو نمایشش می داد..ولی ......یهو گفت
طاهره خانم..باشه میزارم اونجامو صابون و اب بکشی ولی به یک شرط واگه بشه یک خواهش ...
چیه پسرم بازم شرط گذاشتی اصلا خودت اونجاتو تمیز کن اگه اینجوری راحتی حرفی ندارم
می خواستم بگم منم میتونم شمارو لیف بکشم خیلی دوس دارم و از کارتون خوشم اومده ....شما هم خسته شدین اخه دلم میسوزه
اوووه عزیزم ....خوشت اومده از کیسه و لیف کشیدنم ....هههههههه..وای خدای من .....تو دیگه کی هستی ....
........اخه پسر جوون یک حموم اومدن و تمیز شدن این همه ناز و ادا و شرط و شروط میخاد چیکار..من دوس داشتم تجربه حموم اومدنت با من برات شیرین و خاطره انگیزشکل بگیره ..و اگه راسنشو بخای نمی خام قلب تو بشکونم ....واقعا دوس داری لیفم بزنی ها.....
اره طاهره خانم خیلی ...
خب موافقم ولی تا پشیمون نشدم فوری فوری دستاتو از اونجات دور کن .ببینم چی اون زیر قایم کردی احه لازمه اونجاتو باز دید کنم چون هر چی باشه یک خانم خوشکل مثل منو رو به بهونه لیف کشیدن نوازش می کنی ...ها ....زود باش وگرنه خودم دست بکار میشم ...اهان اهان ....وایییییییییییی دارم چی می بینم .......اووووه ....
     
  

 
مرسی شهره جان
اینبار هم واقعا خیلی درباره حسام و حنا نوشته شد ضرورت نداره واقعا اینهمه درباره اینها ما چند روز منتظر میمونیم ولی اینهمه حاشیه برا داستان می‌نویسید که یکیش حسام و حنا تازه قسمت بعد هم دوباره داستان بازی حسام با طاهره تو حموم کلی از وقت داستان رو میگیره اش همون اشه و کاسه همون کاسه و این دوکی پیری هم که کل و قسمت زیادی از داستان اختصاص پیدا کرد به اون در حالی که می‌شد از اونجایی که دکتر آمپول زد به حسام همونجا سیامک و ممد فابریک پیداشون میشد و با هم به خونه می‌رفتند و سحر با شهریار کارشو می‌کرد و طاهره هم با سیامک یه سکس جانانه می‌کرد لازم نبود طاهره خیانت بکنه به سیامک بعد بیاد خیانتشو رو توجیح کنه به سحر تازه با افتخار هم از خیانت حرف میزنه به دخترش
هر چی ما انتقاد بکنیم شما باز کار خوتون رو میکنید که البته صاحب اختیار داستانتی ما هم نظرمون رو دادیم ناراحت نشید
دستتون درد نکنه برا این قسمت و ممنون
     
  ویرایش شده توسط: Bamandek   
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
متوسط رو به پایین بود این قسمت به قول مسعود فراستی ولی بازم تشکر از زحماتت
     
  ویرایش شده توسط: Azadealirza   
مرد

 
عالی بود دست مریزاد شهره خانم
     
  
مرد

 
بسیار کم حرارت و کم داغتر از قسمت قبل داغیش کم بود آتیش نزد ما رو
خیلی خیلی ممنون خانم ازادمنشیان
     
  
مرد

 
سپاسگذاریم از این داستان زیبا و از نویسنده خارق العاده اون
خوشم میاد سحر بلا هم داره شیطون میشه پیشنهادم به نویسنده اینه که موتور شیطون بازی‌های سحر رو راه بندازه وزودتر نداشتن سکس آنال شهریار با سحر هم زودتر سوپرایز های که نویسنده گفت شروع بشه
شهره خانم شیطونی های بهرام و سحر با هم دیگه هم فراموش نشه و بیشتر دربارشون و شیطونی های این دو تا با هم بنویسین
     
  ویرایش شده توسط: Papayoga   
مرد

 
عالییییی بود
     
  
مرد

 
قربون قلم گیراتون دست پنجتون درد نکنه
دید زدن بهرام از سکس شهریار با سحر فراموش نشه نویسنده عزیز تو داستان و سکس عمدی سحر با شهریار و قتی بهرام هست تو خونه به قصد اذیتش و حالشو گرفتن جالب میشه
     
  ویرایش شده توسط: Nanamagikc   

 
کجایی شهره خانم امروز وقتش بود
     
  ویرایش شده توسط: Bamandek   
صفحه  صفحه 95 از 107:  « پیشین  1  ...  94  95  96  ...  106  107  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

خاطرات بهرام و مامانش


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA