انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
داستان سکسی ایرانی
  
صفحه  صفحه 21 از 26:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  26  پسین »

سکس مامانم با دوست داییم


مرد

 
ادامه از نسرین
نمیدونم چقدر خواب بودم ولی وقتی بیدار شدم خودمو تو وضعیت عجیبی دیدم. روی تخت زیر پتوی دو نفره و تو بغل سعید. یعنی قشنگ منو از پشت بغل کرده بود و کیرش که دوباره قد علم کرده بود رو چسبونده بود یه شکاف کون گندم. لامصب نمیدونم چرا این بشر اینقدر حشری بود . سه بار آبشو آورده بودم ولی بازم شق کرده بود. نمیدونم چی میخورد اما من دیگه واقعا توان نداشتم . دعا میکردم بیدار نشه ازم سکس بخواد چون واقعا دیگه برام مقدور نبود. مخصوصا سکس کاملی که با هم داشتیم . خیلی بد گایید. کوسم هنوز می‌سوخت.
سعی کرد بدون بیدار کردن سعید از تخت بیام پایین و برم حموم اما تا تکون خوردم از خواب پرید.
س : کجا میری خانمی؟
ن : می‌خوام برم حموم. البته اگر ولم کنی. یه جوری از پشت بغلم کردی و چسبیدی بهم انگار زنتم واقعا
س : نیستی ؟ دوست نداری باشی
ن : دچار توهم شدیا. من کارمندتم. فروشنده مغازتم.
س : فعلا پاهاتو وا کن این کیر لعنتی رو بزارم لایه پاهای نرمت
ن : خواهشاً ول کن . من دیگه نمیتونم .
خلاصه بعد از چند دقیقه راضیش کردم که زودتر بریم حموم و بریم سرکارمون. از حموم که اومدیم بیرون ، با سعید صحبت کردم دیگه این فانتزی رو تموم کنیم . اونم به شدت استقبال کرد. روزهای داشت می‌گذشت و کم کم مغازه شلوغ میشد. منم روی کار سوار. شده بودم و دیگه همه چم و خم کار رو یاد گرفتم . هر دو سه روز یه بار هم که هوس میکردیم با سعید می رفتیم تو آپارتمان و حسابی سکس میکردیم و من با کوس و کون پاره میرفتم سر کار. تا اینکه سعید تصمیم گرفت چند نفر رو استخدام کنه که زودتر جا بیفتند و بعد خودش بره ترکیه جنس بیاره . از روزی که آگهی زد برای استخدام تقریبا پنجاه نفر اومدن که از بین اونا شش هفت نفر که ادعا میکردن کار فروشندگی رو تجربه کردن رو انتخاب کرد.بعد به من سپرد که یک هفته حواسم به این چند نفر باشه . خودشم اونا زیر نظر داشت. بعد از یک هفته با همفکری هم سه نفر از اون شش هفت نفر رو انتخاب کردیم . من عملا شده بودم مدیر فروشگاه . هم به کار فروشندگی مسلط شده بودم و هم به حساب کتاب. سعید هم به گفته خودش به من بیشتر می‌تونست اعتماد کنه. البته از اون سه نفر سفته گرفته بود و یه نفرشون سابقه زیادی تو اینکار داشت اما کارها رو به من سپرد. راستی یادم رفت بگم هر سه نفرشون زن بودن. یعنی دو تا دختر و یه زن هم سن من که اونم متاهل بود. خلاصه سعید قرار شد اواسط برج بره ترکیه. از اونجایی که من باید شب دیرتر از بقیه کار رو تعطیل میکرد و صبح زودتر کرکره رو میدادم بالا ، بنابراین سخت بود که بخوام شب برگردم خونه. با شوهرم صحبت کردم که این یه هفته رو شبا که سعید نیست برم تو آپارتمانش بمونم. البته قرار بود پرواز سعید روز یکشنبه باشه اما من به حمید گفتم شنبه هست و اون یه شب ، تا صبح در حال کوس کون دادن به سعید بودم. با اینکه میدونستم تنها بودن با سعید چه عواملی برام داره اما خودم هوسی میشدم و شرایطش. و فراهم میکردم. بعد که کارمون تموم میشد به غلط کردن میوفتادم .
یه هفته هم گذشت و منم تو اون چند روز بالا سر کار بودم. همه ما نایب که باید انجام میدادم رو به نحو احسن انجام دادم. رسیدیم به روزی که قرار بود سعید از مسافرت بیاد که من به حمید گفته بودم که سفر سعید ده روزه است. درست شنبه شب سعید می‌رسید تهران. منم فروشنده ها رو زودتر تعطیل کردم. رفتم بالا تو آپارتمان غذامو بار گذاشتم و بعد یه چرت خوابیدم که سرحال باشم. بعد از خواب رفتم حموم و یه دوش گرفتم. بعد از حموم آرایش کردم و یه لباس سکسی پوشیدم. دلم واسه سعید تنگ شده بود. مثل زنی که شوهرش داره از ماموریت یه هفته ای میاد . دلم میخواست واسش سنگ تموم بذارم. وقتی رسید فرودگاه تهران بهم زنگ زد که رسیده و بعد از دو ساعت زنگ خونه به صدا درآمد. دلم به تاپ و توپ افتاده بود. آیفون رو زدم . در آپارتمان رو باز کردم. تا سعید رسید دم در خونه و منو تو اون وضعیت دید چمدوناشو ول کرد و اومد سمت من. منم دویدم به سمتش و پریدم تو بغلش. لبامون بهم گره خورد. واااای چه حسی داشتم. واقعا انگار تو آغوش شوهرم پریدم. خیلی دلم میخواست منو ببره تو اتاق و منو بندازه رو تخت و بیوفته روم اما نمیشد .‌‌ خسته بود و باید بهش اجازه میدادم خستگیشو در کنه.
     
  
مرد

 
یه حسی بهم میگه اتفاق های جذابی تو راهه من خودم بازار هستم اما این روزا کارم شده رمان خوندن و فیلمو سریال دیدن و البته خوندن داستان شما تا حالا چندین بار از اول خوندم دمت گرم که تو این روزها دل منو شاد میکنی باز بذار خواهش میکنم وای من عاشق و دیوانه ی این داستان شدم عالی عالی عالی .خسته نباشی دوست عزیز
     
  
مرد

 
عالی بود ایکاش می گفتی نسرین جون چی پوشیده
     
  
↓ Advertisement ↓
TakPorn
مرد

 
یه حسی بهم میگه اتفاق های جذابی تو راهه من خودم بازار هستم اما این روزا کارم شده رمان خوندن و فیلمو سریال دیدن و البته خوندن داستان شما تا حالا چندین بار از اول خوندم دمت گرم که تو این روزها دل منو شاد میکنی باز بذار خواهش میکنم وای من عاشق و دیوانه ی این داستان شدم عالی عالی عالی .خسته نباشی دوست عزیز
بالا
نقل قول
     
  
مرد

 
سلام به دوستان عزیز
به زودی و ظرف سه قسمت آتی فصل اول داستان تموم میشه . اون هم چه اتمامی. داستان جنایی میشه. نمیدونم اینی که گفتم باعث میشه شما به چه چیزی فکر کنید اما مطمینا وقتی تا پایان فصل اول رو بخونید ، به شدت سورپرایز میشید. چیزی که حتی فکرشم نمی کنید. در هر حال امیدوارم منتظر بمونید چون من در حال پردازش داستان هستم.
هیچوقت به عنوان نویسنده داستان دوست نداشتم ، داستانم پر از بکن بکن و آخ و اوخ باشه و کلیشه ای بشه اما ناخداگاه این اتفاق افتاد در بعضی از قسمتها اما الآن وظیفه خودم میدونم به خاطر شما دنبال کنندگان این تاپیک ، پایانی برای فصل اول در نظر بگیرم که جبران محبتهای شما رو کرده باشم. از همتون متشکرم
     
  
مرد

 
خواهشا صحنه های اورتیک بهش اضافه کن ممنون فقط تو رو خدا سریع تر من مردم از انتظار
     
  
مرد

 
داداش چرا آخرش با مشت کوبیدی تو کیبورد!!!؟
     
  
مرد

 
دوست عزیز ما منتظریم زودتر بذار اگه میتونی پشت هم بذار خیلی منتظرم
     
  
مرد

 
چی شد دوست عزیز من شدیدا منتظرم خواهش میکنم زودتر بذار
     
  
زن

 
حیف که نمیشه همچین داستان هایی رو کتاب کرد و چاپ کرد به صورت فیزیکی و با تصویر خوندن یه حالی دیگه میداد
hamechiz az sex shoroo shod
     
  
صفحه  صفحه 21 از 26:  « پیشین  1  ...  20  21  22  ...  26  پسین » 
داستان سکسی ایرانی

سکس مامانم با دوست داییم


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA