arnold_rr:
حالا سکسش برای اینه که یکطوری نیاز هم هست و شهوت باید خالی بشه
داداش گلم در مورد سکس که فرمودین نیازه و شهوت باید خالی بشه،این پتانسیل جنسی(
شهوت) رو با خود ارضایی میشه خالی کرد(
بدون انجام سکس)،سکس با جانوران میشه خالی کرد،سکس با هم جنس و یا جنس مخالف و یا هر دو با هم(
جنس مخالف و موافق) نیز میشه خالی کرد،ناگفته نمونه که بدن مرد وقتی اسپرم ها به یه مقدار خاص برسه(بستگی به شخص فرق داره)،اگه اسپرم ها تخلیه نشن،به طور طبیعی در خواب،این عمل صورت می گیره(تا بدن بتونه اسپرم تازه بسازه و...).
این پیش زمینه رو گفتم تا برسیم به اصل مطلب،سکس(
نیاز جنسی)تنها یک مقوله جسمی خالی نیست،بلکه به روح و روان آدم نیز مربوطه،اگه شما انسان رو یه هواپیما فرض کنید،بال سمت راستش و موتور های روی این بال رو به نیاز های روح و روان،بال و موتورهای سمت چپش رو به نیازهای جسمی تشبیه کنیم،حالا اگه یک بال مشکل پیدا کنه چه اتفاقی ممکنه بیفته؟
arnold_rr:
مگه نمیگن همه که عشقبازی و عاشق شدن و سکس خیلی لذت داره؟
به ترتیب واژه های که به کار بردین دقت کنید،
عشق بازی رو قبل از سکس آوردین،من با این جمله به شدت موافقم که سکس بدون عشق بازی(
پیش نوازش قبل از سکس،زدن حرفای عاشقونه و...) لذت اون چنانی نداره،به نظر من سکس بدون عشق بازی تفاوت چندانی با خود ارضایی و یا سکس با یک جانور نداره،خب داداش گلم انسان با چه شخصی پیش از سکس عشق بازی میکنه؟اسمش روشه دیگه،اگه مثلا کسی بخواد به من نوعی،تجاوز کنه،من با وی عشق بازی می کنم؟مسلما خیر،چون حسی به جز نفرت از او ندارم.
--------------------------
به نظر من،وقتی دو انسان با هم رابطه عاشقانه دارند،عشق بازی و سکس بهترین راه برای ابراز علاقه هست،چون هم از لحاظ جسمی و هم روحی روانی،به هم علاقشون رو نشون میدن و نیازهای روحی و جسمی هم رو برطرف میکنن،پس عشق نیز یک نیاز در زندگی ما انسان هاست،که هر شخص وقتی زمانش برسه،عاشق و دلباخته یک نفر میشه،که اون دو نفر نیازهای جسمی و روحی خودشون رو از هم تامین می کنن.
arnold_rr:
ولی عشق و اینا برای چیه؟ یعنی فقط برای لذت بردنه یا چیزای دیگه هم توش هست ؟
عزیزم ما زندگی می کنیم که از تک تک لحظه های عمرمون لذت ببریم،حالا خود لذت هم اشکال متفاوتی داره،با زدن چند مثال منظورم رو بیان می کنم.
بویدن یک گل،که بوش به مزاجمون خوش باشه،لذت بخش،خوردن غذایی که به ذائقه ما خوش بیاد لذت بخشه،دوستی و یا ارتباط با انسان های که وجوه مشترک زیادی با ما دارند لذت بخشه.
حالا زندگی کردن و انتخاب انسانی که حرف همو بفهمیم،به سلایق و تفاوت های هم احترام بذاریم،سنگ صبور هم باشیم،با هم هدف مشترک داشته باشیم و... به طور کلی نیازهامون رو از هم تامین کنیم و برای رسیدن به اهدافمون به هم کمک کنیم چگونه است؟من که میگم نفس کشیدن در کنار این انسان،راه رفتن،هم کلام شدن و... بسیار لذت بخش و مسرور کننده است،احساس می کنی نیمه گشده ای داشتی که پیداش کردی،(
اینم تعریف من از عشق).
عشق به انسان احساس قدرت میده،چون هم عاشق و هم معشوق احساس می کنند یه روح هستن تو دو تا بدن،از لحاظ فکری،جسمی و...دو برابر میشن،زندگی آسونتر و لذت بخشتره با وجود عشق.
farbod08844:
بامدادجان از شما به خاطر این توضیح زیبا و کاملتون خیلی خیلی ممنونم. واقعا لذت بخش بود خوندن حرفاتون
سپاسگذارم فربد جان
arnold_rr:
خودم خیلی زود با کسی که صحبت میکنیم و میبینم آدم خیلی خوبیه خیلی زود یه عالمه هم دوستش دارم و اصلا عاشقش میشم.
داداش گلم،این که ما انسان های خوب رو دوست داشته باشیم یک احساس زیباست به نظر من،اگه به زودی شما پی به خوبی انسانی می برید و در آینده از نظر خودتون در رابطه با اون شخص پشیمون نمی شوید،هم شناخت جامعی از خودتون دارید و هم خیلی باید انسان شناس خوب و درک بالایی داشته باشین

arnold_rr:
میشه خواهش کنم اینم بگید برام
آرنولد عزیز شما فرض کن از تمام قید و بندها آزادی،و خط قرمزی واسط وجود نداره،اونوقت خط قرمزها رو خودت واسه خودت تعریف کن،و اون گونه که دوست داری زندگی کن،درست و غلط یک چیزیه که انسان با توجه به سلایق و نیازهاش واسه خودش تعیین میکنه،اما حق تحمیل به دیگران رو نداره،انسان موجودیست آزاد و باید به آزادی او احترام گذاشت،آیا یک فرد دگر جنس گرا و یا دو جنس گرا میتونه به من بگه سکس و عشق به اینگونه است و من باید این چنین باشم؟نیازهای او با من متفاوت است،تازه اگر یک فرد همجنس گرا نیز بخواهد به من بگوید که عشق و سکس به چه شکل است،با توجه به نیازها و سلایقش نظر خود را ابراز می کند،هر فرد با دیگری تفاوت های دارد که انسان جهت دوستی و یا عشق با انسانی که سلایق نزدیک و اختلافات کمتری دارد این ارتباط را برقرار می کند،همه چیز در دنیا نسبیه و هیچ ۱۰۰٪ وجود ندارد(
این نظر شخصی منه،با احترام به نظر دیگران)،من خودم به شخصه دنیا رو اون جور که دوست دارم می بینم و اون جور که نیازمه زندگی می کنم،فقط واسه اینکه توی اجتماع هستم و با انسان های متفاوتی در ارتباطم،ناگزیرم و باید به نظر اونها احترام بذارم.
arnold_rr:
حالا یه سوالی هم میکنم من کاری ندارم کسی عاشق من شده یا نشده.ولی خودم خیلی زود با کسی که صحبت میکنیم و میبینم آدم خیلی خوبیه خیلی زود یه عالمه هم دوستش دارم و اصلا عاشقش میشم.ولی فرقش اینه که بزرگترای که عاشق میشن فاعل هم هستن توی سکس ولی من وقتی اینطوری عاشق یکی میشم اصلا فاعل نیستم توس سکس و هیچی هم به فکر سکس نمیفتم.
اگه دوست نداری توی این رابطه سکس داشته باشی،بهش بگو،و اجازه نده ازت سوء استفاده شه،اگه دوست داری فاعل باشی،از طرفت اینو بخواه،تو هم نیاز های داری که باید بر طرف شه،اون که نباید فقط به نیازهای خودش فکر کنه.

arnold_rr:
این دوستیه یا عاشق شدنه
عزیزم خودت چی فکر میکنی؟هر جور فکر میکنی همون درسته.
