انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 6 از 119:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  118  119  پسین »

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو


زن

Princess
 
بهترین دوست


پیرمردبه من نگاه کردوپرسید
چندتادوست داری؟
گفتم چرابگم ده یابیست تا...
جواب دادم فقط چندتایی

پیرمردآهسته ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت:
توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن
خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی

دوست فقط اون کسی نیست که
توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که توراازتاریکی
وناامیدی بیرون می کشد
درست هنگامی دیگرانی که توآنهارادوست
می نامی سعی دارند تورابه درون آن بکشند

دوست حقیقی کسی است
که نمی تونه تورارها کنه
صدائیه که نام تورازنده نگه می داره
حتی زمانی که دیگران تورابه فراموشی سپرده اند

امابیشترازهمه دوست یک قلب است
یک دیوارمحکم وقوی
درژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق هاازآنجامی آید!
پس به آنچه می گویم خوب فکرکن
زیراتمام حرفهایم حقیقت است

وفرزندم یکباردیگرجواب بده
چندتادوست داری؟
سپس ایستاد ومرانگریست
درانتظارپاسخ من
بامهربانی گفتم
اگرخوش شانس باشم...فقط یکی
وآن تویی

بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تومی سپارد
درتنهائیت توراهمراهی می کند
ودرغمهاتورادلگرم می کند
کسی که اعتمادی راکه بدنبالش هستی به تو می بخشد
وقتی مشکلی داری آن راحل می کند
وهنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری
به توگوش می سپارد

وبهترین دوستان عشقی دارند که نمی توان توصیف کرد
غیرقابل تصوراست

****
چقدرخداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظاردریافت چیزی راازاونداری...


بزرگترین

مهربانترین

بخشنده ترین

دوستت دارم

لحظه ای مارا به خودمان وامگذار
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
يادمون باشه که؛ خدا هميشه هست.
-يادمون باشه که؛ کسي که زير سايه ديگري راه ميره، خودش سايه‌اي نداره.
-يادمون باشه که؛ هر روز بايد تمرين کرد دل کندن از زندگي را.
-يادمون باشه که؛ زخم نيست آنچه که درد دارد، عفونته.
-يادمون باشه که؛ در حرکت هميشه افق‌هاي تازه هست.
-يادمون باشه که؛ دست به کاري نزنيم که نتوانيم آن را براي ديگران تعريف کنيم.
-يادمون باشه که؛ اونايي که دوستشون داريم مي‌تونند دوستمون نداشته باشند.
-يادمون باشه که؛ حرف‌هاي کهنه از دل کهنه مياد، پس دلي نو بخريم.
-يادمون باشه که؛ فرار، راه به دخمه‌اي مي‌بره براي پنهان شدن، نه آزادي.
-يادمون باشه که؛ باورهامون شايد دروغ باشند.
-يادمون باشه که؛ لبخندمان را در آيينه جا نگذاريم.
-يادمون باشه که؛ آروزهاي انجام نيافته دست زندگي رو گرفتن و اونو راه مي‌برند.
-يادمون باشه که؛ محبت به ديگران براي نمايش گذاشتن مهر خودمون نباشه.
-يادمون باشه که؛ آدم‌ها همه ارزشمندند و همه مي‌تونند مهربون و دلسوز باشند.
-يادمون باشه که؛ تنهايي ما در مقايسه با تنهايي خورشيد خيلي کمه.
-يادمون باشه که؛ دو رنگي رو با کمتر از صداقت نديم.
-يادمون باشه که؛ دلخوشي‌ها هيچ کدوم ماندگار نيستند.
-يادمون باشه که؛ تا وقتي اوضاع بدتر نشده! يعني همه چيز روبراهه.
- يادمون باشه که؛ هوشياري يعني زيستن با لحظه‌ها.
-يادمون باشه که؛ آرامش جايي فراتر از ما نيست.
-يادمون باشه که؛ من تنها نيستم، ما يک جمعيت‌ايم که تنهاييم.
-يادمون باشه که؛ از چشمه درس خروش بگيريم و از آسمان درس پاک زيستن.
-يادمون باشه که؛ براي آموختن و درس دادن به دنيا آمديم، نه براي تکرار اشتباهات
گذشتگان.

-يادمون باشه که؛ براي پاسخ دادن به احمق، بايد احمق بود!
-يادمون باشه که؛ لازمه گاهي با خودمون روراست‌تر از اين باشيم که هستيم.
-يادمون باشه که؛ قبلا چيزهايي برامون مهم بودند که حالا ديگه مهم نيستند.
-يادمون باشه که؛ آنچه امروز برامون مهمه، فردا نخواهند بود.
-يادمون باشه که؛ نيازمند کمک هستند آنها که منتظر کمکشان نشسته‌ايم.
-يادمون باشه که؛ ما از اين به بعد هستيم، نه تا به حال.
-يادمون باشه که؛ غيرقابل تحمل وجود ندارد.
-يادمون باشه که؛ با يک نگاه هم ممکنه بشکنند دل‌هاي نازک.
-يادمون باشه که؛ به جز خاطره‌اي هيچ نمي‌ماند.
-يادمون باشه که؛ وظيفه من اينه حمل باري که خودم هستم تا آخر راه
-يادمون باشه که؛ منتظر تنها يک جرقه است، انبار مهمات.
-يادمون باشه که؛ کار رهگذر عبوره، گاهي برمي‌گرده،گاهي نه.
-يادمون باشه که؛ در هر يقيني مي‌توان شک کرد و اين تکاپوي خرد است.
-يادمون باشه که؛ هميشه چند قدم آخره که سخت‌ترين قسمت راهه.
-يادمون باشه که؛ اميد، خوشبختانه از دست دادني نيست.
-يادمون باشه که؛ به جستجوي راه باشيم نه همراه.
-يادمون باشه که؛ هوشياري يعني زيستن با لحظه‌ها.
-يادمون باشه که؛ کلا نااميد نميشي اگه تمام اميدت را به چيزي نبسته باشي.
-يادمون باشه که؛ خوبي اوني رو که نداريم اينه که نگران از دست دادنش نيستيم.
-يادمون باشه که؛ در خسته‌ترين ثانيه عمر، رمقي براي انجام کارهاي کوچک هست.
-يادمون باشه که؛ وقتي از دست دادن عادت ميشه بدست آوردن، ديگه آرزو نيست.
-يادمون باشه که؛ اونايي رو که گوشه آسايشگاه‌ها غريب‌اند و تنها، از ياد نبريم.
-يادمون باشه که؛ گاهي بايد براي راحتي خيالِ ديگران خودمون رو خوشحال نشون بديم.
-يادمون باشه که؛ سعادت ديگران بخش مهمي از خوشبختي ماست.
-يادمون باشه که؛ قولي را که به کسي ميديم عمل کنيم.
-يادمون باشه که؛ دوست بداريم بي‌انتظار پاسخي از طرف ديگران.
-يادمون باشه که؛ مهرباني صفت بارز عشاق خداست پس از اينکار ابايي نکنيم.
-يادمون باشه که؛ اين دعا هميشه ورد زبونمون باشه �خدايا هيچوقت ما رو به حال
خودمون رها نکن
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
مردم چه می گویند؟

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت: شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید. دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم.

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت: مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه می گویند؟!... خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
خندیدن یک نیایش است

اگر بتوانی بخندی،آموخته ای که چگونه نیایش کنی

هنگامی که هر سلول بدن تو بخندد،هر بافت وجودت از شادی بلرزد،

به آرامشی عظیم دست می یابی!
بگذار خنده ات خنده ای از ته دل باشد.چنین خنده ای پدیده ای نادر است!
کسی می تواند بخندد، که طنز آمیزی و تمامی بازی زندگی را
می بیند.
کوتاه ترین راه برای گفتن دوستت دارم لبخند است!
شادی اگر تقسیم شود،دو برابر می شود!
غم اگر تقسیم شود،نصف می شود!
همیشه با دیگران بخندیم و هرگز به دیگران نخندیم!
یادت باشه!انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!
کمی موسیقی گوش کن،برقص،بخند(حتی به زور)،آنگاه بنشین و نظاره کن آثار شگرف همین حرکات به اصطلاح اجباری را!
فراموش نکن!همین لحظه را،اگر گریه کنی یا بخندی!بالاخره می گذرد،امتحان کن!
بهشت یعنی،شادی،خنده،سرور و شعف!
جای تأسف است!ما برای شاد بودن بهانه ای می خواهیم،ولی برای غمگین بودن نیاز به هیچ بهانه ای نداریم
با شادی خدا را و ضیافت زندگی را تجلیل می کنیم
سرور و شادی،خدای درون فرد است که از اعماق او برخاسته و متجلی می شود!
شادی ، یکی از راه های تقرب به درگاه خداوند است
ضرر نمی کنی!از هم اکنون لبخند زدن را تجربه کن
مطمئن باش همیشه یکی هست که عاشق لبخند تو باشه
شاد باشید


کار ما خوب کردن انسانها نیست کار ما خوب دیدن انسانهاست

الهی ! از تو سپاسگزاریم که به ما آموختی تا به دیگران چیزی گرانبهاتر از مال و ثروت ببخشیم

و آن سخاوت در کلام محبت آمیز است پس ما را آنقدر توانگر کن تا بتوانیم در هنگام رسیدن به دیگران در بخشیدن کلام محبت آمیز سخاوتمند باشیم

بزرگترین هدیه لبخند است چرا که می توان آنرا به همه کس تقدیم کرد
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده ؟

تمتوم روزو کار میکنیمو آخرشم از زمین و زمان شاکی میشیم که چیزی نداریم ، شمارو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:

قيمت يه روز باروني چنده؟

يه بعدازظهر دلنشين آفتابي رو چند مي خري؟

حاضري براي بو کردن يه بنفشه وحشي توي يه صبح بهاري يه تراول بدي؟

پوستر تمام رخ ماه قيمتش چنده؟

اگه نصف روز هم بشيني به نيلوفر سوسني رنگي که کنار جاده در اومده نگاه کني بوته اش ازت پول نمي گيره.

چرا وقتي رعد و برق مياد تو زير درخت فرار مي کني؟ مي ترسي برقش بگيرت، نه، اون مي خواد ابهتشو نشون بده. آخه بعضي وقت ها يادمون ميره چرا بارون مي ياد. اين جوري فقط مي خواد بگه منم هستم، فراموش نکن که همين بارون که کلافت مي کنه که اه چه بي موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت براي نيم ساعت قدم زدن زير نم نم بارون لک مي زنه. هيچ وقت شده بگي دستت درد نکنه؟ شده از خودت بپرسي چرا تمام وجودشو روي سرما گريه مي کنه؟ اونقدر که ديگه براي خودش چيزي نمي مونه و نابود ميشه. هيچ وقت از ابرا تشکر کردي؟ هيچ وقت شده از خودت بپرسي که چرا ذره ذره وجودشو انرژي مي کنه و به موجودات مي بخشه، ماهانه مي گيره يا قراردادي کار مي کنه؟

چرا نيلوفر صبح باز ميشه و ظهر بسته مي شه؟ بابت اين کارش چقدر حقوق مي گيره؟ چرا فيش پول بارون ماهانه براي ما نمي ياد؟ چرا آبونمان اکسيژن هوا رو پرداخت نمي کنيم؟

تا حالا شده به خاطر اين که زير يه درخت بشيني و به آواز بلبل گوش کني پول بدي؟

قشنگ ترين سمفوني طبيعت رو مي توني يه شب مهتابي کنار رودخونه گوش کني. قيمت بليتش دل تومنه!

خودتو به آب و آتيش مي زني که حتي تابلوي گل آفتابگردون رو بخري و بچسبوني به ديوار اتاقت ولي اگه به خودت يک کم زحمت بدي مي توني قشنگ ترين تابلوي گل آفتابگردون رو توي طبيعت ببيني. گل هاي آفتابگردوني که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمي شه، بلکه پررنگ تر هم ميشن، لازم نيست روي اين تابلو کاور بکشي که چون خاک روشو، شبنم صبح پاک مي کنه و مي بره.

تو که قيمت همه چيز و با پول مي سنجي تا حالا شده از خدا بپرسي قيمت يه دست سالم چنده؟ يه چشم سالم چنده؟ چقدر بايد بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟ خيلي خنده داره نه؟ و خيلي سوال ها مثل اين که شايد به ذهن هيچ کدوممون نرسه؟

اون وقت تو موجود خاکي اگه يه روز يکي از اين دارايي هايي رو که داري ازت بگيرن زمين و زمان رو به فحش و بد و بيراه مي گيري؟ چي خيال کردي؟ پشت قبالت که ننوشتن. نه عزيز خيال کردي! اينا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالي به حساب حق و حقوق خودت مي ذاري، اگه صاحبش بخواد مي تونه همه رو آني ازت پس بگيره.

اينو بدون اگه يه روزي فهميدي قيمت يه ليتر بارون چنده؟ قيمت يه ساعت روشنايي خورشيد چنده؟ چقدر بايد بابت مکالمه روزانمون با خدا پول بديم ؟ يا اين که چقدر بديم تا بابت يک کاستي که از صداي بلبل ضبط کرديم تحت پيگرد قانوني قرار نگيريم، اون وقت مي فهمي که چرا داري تو اين دنيا وول مي خوري!!
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
این قفسه سینه که می بینی یه حکمتی داره .
خدا وقتی آدمو آفرید سینه اش قفسه نداشت
یه پوست نازک بود رو دلش .
یه روز آدم عاشق دریا شد .
اونقدر که با تموم وجودش خواست تنها چیز با ارزشی که داره بده به دریا.
پوست سینه شو درید و قلبشو کند و انداخت تو دریا .
موجی اومد و نه دلی موند و نه آدمی .
خدا … دل آدمو از دریا گرفت و دوباره گذاشت تو سینش .
آدم دوباره آدم شد .
ولی امان از دست این آدم
دو روز بعد آدم عاشق جنگل شد .
دوباره پوست نازک تنشو جر داد و دلشو پرت کرد میون جنگل .
باز نه دلی موند و نه آدمی .
خدا دیگه کم کم داشت عصبانی میشد .
یه بار دیگه دل آدمو برداشت و محکم گذاشت تو سینه اش .
ولی مگه این آدم , آدم می شد
این بار سرشو که بالا کرد یه دل که داشت هیچی با صد دلی که نداشت عاشق آسمون شد .
همه اخم و تخم خدا یادش رفت و پوست سینه شو جر داد و باز دلشو پرت کرد میون آسمون .
دل آدم مثه یه سیب سرخ قل خورد و قل خورد و افتاد تو دامن خدا .
نه دیگه … خدا گفت … این دل واسه آدم دیگه دل نمی شه .
آدم دراز به دراز چش به آسمون رو زمین افتاده بود.
خدا این بار که دل رو گذاشت سرجاش بس که از دست آدم ناراحت بود یه قفس کشید روش که دیگه آها ، دیگه … بسه .
آدم که به خودش اومد دید ای دل غافل … چقدر نفس کشیدن واسش سخت شده .
چقد اون پوست لطیف رو سینش سفت شده .
دست کشید به رو سینشو وقتی فهمید چی شده یه یه آهی کشید … یه آهی کشید همچین که از آهش رنگین کمون درست شد .
و این برای اولین بار بود که رنگین کمون قبل از بارون درست شد .
بعد هی آدم گریه کرد هی آسمون گریه کرد .
روزها و روزها گذشت و آدم با اون قفس سنگین خسته و تنها روی زمین سفت خدا قدم می زد و اشک می ریخت .
آدم بیچاره دونه دونه اشکاشو که می ریخت رو زمین و شکل مروارید می شد برمی داشت و پرت می کرد طرف خدا تو آسمون .
تا شاید دل خدا واسش بسوزه و قفسو برداره .
اینطوری بود که آسمون پر از ستاره شد .
ولی خدا دلش واسه آدم نسوخت که .
خلاصه یه شب آدم تصمیم خودشو گرفت .
یه چاقو برداشت و پوست سینشو پاره کرد .
دید خدا زیر پوستش چه میله های محکمی گذاشته … دلشو دید که اون زیر طفلکی مثه دل گنجشك می زد و تالاپ تولوپ می کرد .
انگشتاشو کرد زیر همون میله ای که درست روی دلش بود و با همه زوری که داشت اونو کند .
آخ .. اونقد دردش اومد که دیگه هیچی نفهمید و پخش زمین شد .
.......
خدا ازون بالا همه چی رو نیگا می کرد .
دلش واسه آدم سوخت .
استخونو برداشت و مالید به دریا و آسمون و جنگل .
یهو همون تیکه استخون روی هوا رقصید و رقصید .
چرخید و چرخید .
آسمون رعد زد و برق زد
دریا پر شد از موج و توفان و درختای جنگل شروع کردن به رقصیدن .
همون تیکه استخون یواش یواش شکل گرفتو شد و یه فرشته .
با چشای سیاه مثه شب آسمون
با موهای بلند مثه آبشار توی جنگل
اومد جلو و دست کشید روی چشای بسته آدم
آدم که چشاشو باز کرد اولش هیچی نفهمید
هی چشاشو مالید و مالید و هی نیگا کرد .
فرشته رو که دید با همون یه دل که نه با صد تا دلی که نداشت عاشقش شد .
همون قد که عاشق آسمون و دریا و جنگل شده بود .
نه … خیلی بیشتر .
پاشد و فرشته رو نگاه کرد .
دستشو برد گذاشت روی دلش همونجا که استخونشو کنده بود .
خواس دلشو دربیاره و بده به فرشته .
ولی دل آدم که از بین اون میله ها در نمیومد .
باید دوسه تا دیگه ازونا رو هم میکند .
تا دستشو برد زیر استخون قفس سینش فرشته خرامون خرامون اومدجلو .
دستاشو باز کرد و آدمو بغل کرد
سینشو چسبوند به سینه آدم .
خدا ازون بالا فقط نیگا می کرد با یه لبخند رو لبش .
آدم فرشته رو بغل کرد .
دل آدم یواش و یواش نصفه شد و آروم آروم خزید تو سینه فرشته خانوم .
فرشته سرشو آورد بالا و توی چشای آدم نیگا کرد .
آدم با چشاش می خندید
فرشته سرشو گذاشت رو شونه آدم و چشاشو بست .
آدم یواشکی به آسمون نیگا کرد و از ته دلش دست خدا رو بوسید .
اونجا بود که برای اولین بار دل آدم احساس آرامش کرد
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
رفیق قدیمی




در واقع، هیچ چیز هرگز نخواهد توانست جای همسفر از دست رفته را ‏بگیرد. ‌

کسی نمی‌تواند یک رفیق قدیمی را بیافریند و از نو بسازد.

هیچ چیز نخواهد توانست ارزش گنجینه‌ی آن همه خاطرات مشترک و آن همه

ساعات پر خطری را که با هم گذراندیم و آن‌همه قهرها و آن‌همه آشتی‌ها و

همچنین تپش‌های قلب‌مان را داشته باشد.



چنین دوستی‌هایی را هرگز دوباره نمی‌توان ساخت.

شِکوه و شکایت و زجر، بیهوده است.

فقط می‌توانیم امیدوار باشیم که فوراً بتوانیم زیر سایه‌اش پناه بگیریم.


‏... مثل این است که ما ابتدا بارور می‌شویم و پس از آن‌که سال‌های متمادی کاشتیم،

سال‌هایی هم می‌رسد که هر چه را ‏کاشته‌ایم، دست زمان از ریشه در می‌آورد

و گلزارمان را خشک و بی‌ثمر می‌سازد.

دوستان و هم‌پروازان، یکایک، سایه‌ی خود را از سر ما بر می‌گیرند

و با ماتمی که در دل داریم، از آن به بعد،

با ماتم افسوس فصل پیری وارد زندگی‌مان می‌شود.


‏این اخلاق عجیبی است که مرموز و دیگران به ما آموختند.

عظمت یک حرفه شاید قبل از هر چیز، در یکی شدن روح‌هاست و این،

یک شکوه حقیقی است: ‏شکوه مناسبات روابط انسانی.


برگرفته از کتاب:
اگزوپری، آنتوان دوسنت؛ باد، شن، ستاره‌ها؛
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
باران


کاش بارانی ببارد ، قلبها را تر کند

بگذرد از هفت بند ما ، صدا را تر کند


قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها

رشته رشته مویرگهای هوا را تر کند


بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را

شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند


مثل طوفان بزرگ نوح در صبحی شگفت

سرزمین سینه ها تا نا کجا را تر کند


چترهاتان را ببندید ای به ساحل مانده ها

شاید این باران که می بارد شما را تر کند


(جلیل صفربیگی)
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
ما لیاقت آزادی نداریم چون : ...

· مهمترین کارمان در اول هر ماه صف کشیدن جلوی عابر بانکها برای گرفتن حق
السکوت ماهانه است. چون می ترسیم اگر اول ماه پول را برداشت نکنیم مثل
سهمیه بنزین می سوزد
......

· برای هموطنمان که در خیابان سهواً جلویمان پیچیده شاخه و شانه می کشیم
و پیش زن بچه خودمان و او فحش و ناسزا حواله اش می کنیم ولی در مقابل یک
بچه لات شانزده ساله که لباس بسیجی پوشیده و شب در خیابان راه را بر ما
می بندد جرأت جیک زدن نداریم

· روزهای تظاهرات و اعتراض از هر 100 نفر 90 نفر پشت کامپیوتر و اینترنت
منتظر خبر سقوط رژیم هستیم
.
· یک ساعت در ترافیک بزرگراه همت معطل می شویم و ککمان نمی گزد ولی سر
تقاطع به اندازه ده ثانیه نمی توانیم منتظر عبور ماشین روبرویی باشیم

· آنقدر راحت طلب و بی ارداه ایم که مشتری اول محصولاتی مانند قرص لاغری،
کفش افزایش قد، شربت ترک اعتیاد، داروی افزایش میل جنسی و... در دنیائیم

· وقتی در ایستگاه صادقیه می خواهیم سوار قطار شهری بشویم مثل زمانی که
در مهدکودک بازی صندلی می کردیم چنان به سوی قطار هجوم می بریم که متوجه
پیرمرد بغل دستی که عینکش افتاد و شکست نمی شویم

· به محض رد کردن خروجی مورد نظر در اتوبان جفت پا روی ترمز می رویم و با
اعتماد به نفس کامل دنده عقب می گیریم
.
· برای بچه خردسالمان هر روز چیپس و پفک و نوشابه می خریم ولی نمی دانیم
آخرین بار کی یک لیوان شیر خورده است
.
· فاصله ظرف جمع آوری زباله تا در خانه مان 50 متر است ولی ترجیح می دهیم
کیسه را همان روبروی خانه داخل بوته های کنار پیاده رو پرت کنیم
.
· پشت شیشه ماشین می نویسیم "میروم تا انتقام مادرم زهرا بگیرم" ولی
ناموس مردم در کوچه و خیابان از دستمان در امان نیستند

· در تاکسی مکالمات تلفنی خود را با صدایی کاملا رسا انجام می دهیم بدون
اینکه متوجه باشیم تاکسی حریم خصوصی افراد نیست و حقوق دیگران را نباید
تضییع کرد

· در ترافیک سر چهارراه با دیدن پسر بچه ای دوره گرد محبتمان گل می کند و
یک هزاری به او می دهیم و او بی آنکه بخواهد تا شب پول مواد مخدر پدرش را
جور می کند

· آخرین باری که کتابی را ورق زده ایم مربوط به سالها پیش می شود.
· حاضریم
به هر قیمتی ولو ثبت نام در دانشگاه مجازی دورقوزآباد سفلی مدرک
بگیریم و میلیونها خرج کنیم

ولی بعد از فارغ التحصیلی تنها چیزی که به
دردمان نمی خورد همان مدرک است
.
· برای اینکه وارد محدوده طرح بشویم روی پلاک ماشین لنگ خیس می اندازیم
تا دوربین شماره پلاک را ثبت نکند

· بیشترین جستجویمان در موتورهای جستجو مثل گوگل مربوط اعضای تناسلی و یا
انواع مسائل جنسی است

· یک شب را بدون ماهواره نمی توانیم سر کنیم ولی شبهای متعدد بدون اینکه
چند دقیقه ای با همسر خود گفتگو کنیم می خوابیم

برای ماشین پنج میلیونی که اقساطی خریده ایم، سه میلیون لوازم اضافی
وصل می کنیم
ولی پول رفتن به دندانپزشک برای معالجه دندان خرابمان را
نداریم

· برای سه روز تعطیلی صندوق ماشین و باربند را تا خرخره پر می کنیم و با
شش نفر راهی شمال می شویم و از سه روز تعطیلی را دو روز در ترافیک جاده
چالوس و هراز و فیرزوکوه می مانیم.
ولی نمی دانیم دریاچه گهر کجاست

روز آشتی با طبیعت (13 فروردین) چنان بلایی به سر طبیعت می آوریم که تا
یکسال خودش را پیدا نمی کند


هر مناسبتی که پیش میاد
به امریکا و انگلیس بد و بیراه می گیم اما 4
کلمه انگلیسی بلد نیستیم که بفهمیم رئیس جمهورشون چی داره میگه

بقیه اش را شما بنویسد ...
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
جهان سوم کجاست .... ؟؟؟؟؟؟؟


-جهان سوم جاییست که زنده بودن یک اتفاق است، نه مُردن..!

- جهان سوم جاییست که ریختن “کنجد” روی “بربری” برای مردمانش یک “آپشن” محسوب می شود!

- جهان سوم جاییه که کینه و حسادت و دشمنی حرف اول را می زند.

- جهان سوم جایی هست که هر کسی میخاد مملکتش را اباد کند خانه اش ویران میشود وهر که میخاد خانه اش را اباد کند باید مملکتش رو ویران کنه

- جهان سوم جاییست که وقتی میخوان از یه جنگل اوتوبان بزنن جنگلو اتیش میزنن بعدش میرن تا خاموشش کنن.

- جهان سوم جاییست که مردمش بجای حل مشکلاتشان سعی می کنند به بهترین شکل خود را با آن تطبیق دهند.

- جهان سوم جایی است که در فیلم هایشان نقش خوب و بد بازیگران با اسامی آنها در فیلم ارتباط مستقیمی دارد !!

- جهان سوم جائیست که پایین وبسایت هایش می نویسند Best View is in Internet Explorer 6!!!

- جهان سوم جائی است که که جا نیست !

- جهان سوم جائیست که مردم، خانه روبه آفتاب را گرانترمی خرند و بعد با هفت لایه پرده تمام پنجره ها را می پوشانند!

- جهان سوم جایی است که مردم برای فرار از آن تن به درس خواندن می*دهند

- جهان سوم جاییه که مردمش تو سالن مطالعه می خوابن، تو پارک درس می خونن و تو محل کار بازی میکنن .

- جهان سوم جاییست که یک دختر کنار خیابان می*تواند عامل اصلی یک ترافیک سنگین باشد

- جهان سوم جایی*ست که آدم*ها اگر دل*شان بگیرد، مجبورند بروند قبرستان، بیمارستان، تیمارستان یا آسایشگاه سالمندان، تا بفهمند غم*های بزرگ*تری هم هست، نکند که دل*شان هوای شادی کند…

- جهان سوم یعنی جایی که زندگی کردن درآن از مردن مشکل تره

- جهان سوم جایی است که یک مطلب طنز را جدی و یک مطلب جدی را به طنز می گیرند !

- جهان سوم جاییست که همه در آن،برای هر تغییر و هر اتفاقی، به دنبال منجی**اند،هر کسی غیر از خودشان!

- جـــــهان ســوم جــایــیــست کــه ســبیل وخــیانت و دست بزن داشتن را مــردانگی و احترام اعتــقاد بــه بـــرابری و وفــاداری را زن ذلیلی و بیچاره گی مینامــند

- جهان سوم جاییه که خانما میتونن تو سلمونی اقایون برن اما اقایون نمیتونن!

- جـــهان ســـوم جـــاییســـت کـــه احـــترام را تــرس و تـــرس را احــــترام مــی پــندارند

- همه جا جواب سلام ، سلامه .جهان سوم جایی که جواب سلام رو با زهر مارو ایش میدن

- جهان سوم جاییست که یه سری از روی حسد و کینه اون یکی* رو ریپورت می کنن

- جهان سوم جاییست که تفاوت بین شادی کردن و عزاداری را تنها با دیدن محل برخورد دستها میتوان فهمید.

- جهان سوم جائیه که اگه دیگه خیلی بخای بترکونی و ولخرجی کنی،کباب رو از بیرون می خری ولی برنجش رو تو خونه درست می کنی

- جهان سوم جایی که آدماش همدیگه رو اسکناس میبینن

- جهان سوم جایی است که مدیر عامل یه شرکت به جای اینکه به کافی بودن حقوق کارمنداش فکر کنه یه افطاری میده تو رستوران نایب ?? تا مرد سیبیل کلفت و دعوت میکنه که هزینه هر کدوم شاید هم اندازه پول گوشت و مرغ کارمندش بشه ......
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
صفحه  صفحه 6 از 119:  « پیشین  1  ...  5  6  7  ...  118  119  پسین » 
گفتگوی آزاد

هر چه ميخواهد دل تنگت بگو

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA