انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 19 از 30:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  29  30  پسین »

Silent Seconds | سكوت ثانيه



 
خدایـــااا ...
اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم ...
تو فراموش نکن که بنده کوچکی داری ...
با نوازشی و یا شاید تلنگری آرام
وجودت را
همراهیت را
مهربانی و بزرگی ات را
برایم یادآوری کن ...

من سالها عاشق شدم بی او ...
ی حس بی تفسیرِ وحشتناک . . .
     
  
مرد

 
حرفها دارم اما ... بزنم يا نزنم؟
با توام، با تو خدايا! بزنم يا نزنم؟
گفته بودم که به دريا نزنم دل اما
کو دلي تا که به دريا بزنم يا نزنم؟
از ازل تا به ابد پرسش آدم اين است!
دست بر ميوه ي حوّا بزنم يا نزنم ؟!
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
زن

andishmand
 
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
مرد

 
نیایش یعضی از ما ادم ها با خدا
و درخواست از او برای حضور در زندگیمان
مانند شیطنت بچه هایی است که در می زنند
و.....
فرار می کنند
دشمنی که صادقانه کینه ورزی میکند ترجیح میدهم به دوستی که مخفیانه تحقیرم میکند
     
  
مرد

 
در بیمارستان میلیون ها کلمه پراکنده "خداوند" ریخته بود روی کمپوت های میوه و تخت ها و راهروها و نیمکت های سنگی توی حیاط !
همیشه به یادش باشیم ...ن در مکانهای خاص؟؟؟
دشمنی که صادقانه کینه ورزی میکند ترجیح میدهم به دوستی که مخفیانه تحقیرم میکند
     
  
زن

 
گاه خدا را بار ها و بار ها صدایش می زنی اما پاسخت را نمی دهد احساس می کنی به نهایت عذاب رسیده ای .. وقتی که او صدایت را نشنود از بنده اش چه انتظاری می رود ! تنها اوست که باید یاریت دهد . خداوند همیشه صدایت را می شنود. چه گناهکار باشی چه بی گناه .!. چه بد خواه باشی چه خیر خواه ! آخر کار دیگری ندارد ... نه اهل اینترنت است نه ماهواره .. خداوند مهربان است حتی اگر احساس کنیم که دلهای پریشانمان چون امواج دریا طوفانی گشته به ساحل نجات نمی رسد .. حتی اگر آن چنان غرق اشکهایمان گردیم که احساس کنیم دنیا مکانیست که برای گریستن آفریده شده .. خداوند شکیبایایان را دوست می دارد ... شاید بیشتر از هر بنده دیگری آنان را دوست بدارد .. محمد را .. ایوب را .. عیسی را .. یوسف را ...بند گان صبورش را دوست می دارد .. آنان که در سختی ها و حتی خوشی ها فریادش می زنند و جز او و راه او را نمی جویند ... خداوندا به تو پناه می برم .. بنده گناهکاری هستم که در این روز عزیز همچون روز های دگر پناهی دیگر نمی جویم .. دستم را رها نکن .. به قلبم آرامش ببخش .. دلم گرفته ..به من صبری عطا فر ما که سختی ها را تحمل کنم و حتی در خوشی ها تو را از یاد نبرم ... به من صبری عطا فرما که به خاطر حکمتی که از آن بی خبرم لب به شکایت نگشایم که تو آمرزنده مهربانی ..که تو استاد گذشت و عاطفه هایی ...خداوندا آن چنان هدایتمان کن که جز تو هادی دیگری نطلبیم ... آمین یا رب العالمین
     
  
زن

andishmand
 
هر کسی گمشده ای دارد ،
و خدا گمشده ای داشت
هر کسی دو تا است
و خدا یکی بود....
خدا همچنان تنها بود و مجهول
و در ابدیت عظیم و بی پایان ملکوتش بی کس!!
و در آفرینش پهناورش بیگانه .
می جست و نمی یافت .
و خدا چشم به راه آشنا بود .
در جمعیت چهره های سنگ و سرد ،تنها نفس می کشید .
کسی "نمی خواست " کسی "نمی دید" کسی "عصیان نمیکرد"
کسی عشق نمی ورزید ،کسی نیازمند نبود ،کسی درد نداشت
و خداوند خدا ،برای حرف هایش ،باز هم مخاطبی نمی یافت.
هیچ کس او را نمی شناخت ،هیچکس با او انس نمی توانست بست .
هیچ کس چیزی از او نمی خواست .
پس انسان را آفرید و این
نخستین بهار خلقت بود .
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
زن

 
خـבایــــــــــــا .. ۩۩๑๑۩۩ .. پرورבگـــــــــــــارا ...

کـᓄـکـᓄ کن ، کـᓄـکـᓄ کن کهـ بتوانـᓄ پنجرهـ ے בلـᓄ را رو بهـ حقیقت بگشایـᓄ ...

خـבایا ... یاریـᓄ کن کهـ ᓄـرغ خستهـ בلـᓄ را کهـ בیرے است בراین قفس زنـבانے است ، בرآسـᓄـان آبے عشق تو پرواز בهـــᓄ ...

خـבایا .. پرورבگارا ... یاریـᓄ کن کهـ شوق پرواز را هـــᓄـیشهـ בر خوב زنـבهـ نگهـــבارᓄ ....

خـבایا ... تو خوב ᓄـے בانے کهـ بـבترین בرב براے یک انسان בورᓄـانـבن ازحقیقت خویشتن و رهــاشـבن בرگرבاب فراـᓄـوشے و سرבرگـᓄـے است

پس تو اے کرבگار بے هـــᓄـتا ᓄـرا یارے کن کهـ بهـ حقیقت انسان بوבن پے ببرᓄ تابتوانـᓄ روزبهـ

روزبهـ تو کهـ سر چشـᓄـهـ تـᓄـاـᓄ حقیقت هــایے نزבیک ونزבیکتر شوᓄ ...

خـבایا ... هـــᓄـیشهـ گفتهـ اـᓄ کهـ توراـבوست בارᓄـ...حالا هـــᓄ باتـᓄـاـᓄ وجوב فریاـב ᓄـے زنـᓄ :

خـבایا ........ בوستت בارᓄ ... בوستت בارᓄ ... בوستت בارᓄ ...
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  ویرایش شده توسط: SARA_2014   
مرد

 
خداوندا

اراده ام را به زمان کودکی بازگردان

همان زمان که برای یکبار ایستادن

هزار بار می افتادم اما ناامید نمی شدم
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
     
  
زن

andishmand
 
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  
صفحه  صفحه 19 از 30:  « پیشین  1  ...  18  19  20  ...  29  30  پسین » 
گفتگوی آزاد

Silent Seconds | سكوت ثانيه

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA