انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین »

بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد


زن

andishmand
 


بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری گرامی باد

گم شدم در خود چنان كز خويش ناپيدا شدم
شبنمي بودم ز دريا غرقه در دريا شدم

سايه اي بودم ز اول بر زمين افتاده خوار
راست كان خورشيد پيدا گشت ناپيدا شدم

ز آمدن بس بي نشان و ز شدن بي خبر
گو بيا يك دم برآمد كامدم من يا شدم

نه، مپرس از من سخن زيرا كه چون پروانه اي
در فروغ شمع روي دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نِه، اگر با دانشي
لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون همه تن مي بايست بود و كور گشت
اين عجايب بين كه چون بيناي نابينا شدم

خاك بر فرقم اگر يك ذره دارم آگهي
تا كجاست آنجا كه من سرگشته دل آنجا شدم


چون دل عطار بيرون ديدم از هر دو جهان
من ز تأثير دل او بيدل و شيدا شدم


ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
روز بزرگداشت فریدالدین عطار نیشابوری گرامی باد
درود بر او باد
     
  
زن

 
عطار روزی که هفت شهر را میگشتی گمان میکردی که هرکس تا هفت آسمان و هفت دریا آرزو کند:کاش آنروز با تو می آمد؟
یادت گرامی
گفت بی احساسی....
میگم در حدی نیستی که حست کنم...چه برسه بخوام احساسی خرجت کنم....
     
  
مرد

 
بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد


کجا بودم کجا رفتم کجاام من نمی‌دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی‌دانم

ندارم من درین حیرت به شرح حال خود حاجت
که او داند که من چونم اگرچه من نمی‌دانم

چو من گم گشته‌ام از خود چه جویم باز جان و تن
که گنج جان نمی‌بینم طلسم تن نمی‌دانم

چگونه دم توانم زد درین دریای بی پایان
که درد عاشقان آنجا بجز شیون نمی‌دانم

برون پرده گر مویی کنی اثبات شرک افتد
که من در پرده جز نامی ز مرد و زن نمی‌دانم

در آن خرمن که جان من در آنجا خوشه می‌چیند
همه عالم و مافیها به نیم ارزن نمی‌دانم

از آنم سوخته خرمن که من عمری درین صحرا
اگرچه خوشه می‌چینم ره خرمن نمی‌دانم

چو از هر دو جهان خود را نخواهم مسکنی هرگز
سزای درد این مسکین یکی مسکن نمی‌دانم

چو آن گلشن که می‌جویم نخواهد یافت هرگز کس
ره عطار را زین غم بجز گلخن نمی‌دانم

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
زن

 
ای در میان جانم و جان از تو بی‌خبر
از تو جهان پر است و جهان از تو بی‌خبر

نقش تو در خیال و خیال از تو بی ‏نصیب
نام تو بر زبان و زبان از تو بی‌خبر

چون پی برد به تو دل و جانم که جاودان
در جان و در دلی، دل و جان از تو بی‌خبر

از تو خبر به نام و نشان است خلق را
وان‌گه همه به نام و نشان از تو بی‌خبر

شرح و بیان تو چه کنم زان که تا ابد
شرح از تو عاجز است و بیان از تو بی‌خبر

جوینــدگان گوهر دریای کُنه تو
در وادی یقین و گمان از تو بی‌خبر

عطار اگر چه نعره‏ ی عشق تو می‌زند
هستند جمله نعره‏ زنان از تو بی‌خبر


بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری گرامی باد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

andishmand
 
بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد



ای به عالم کرده پیدا راز پنهان مرا
من کیم کز چون تویی بویی رسد جان مرا

جان و دل پر درد دارم هم تو در من می‌نگر
چون تو پیدا کرده‌ای این راز پنهان مرا

ز آرزوی روی تو در خون گرفتم روی از آنک
نیست جز روی تو درمان چشم گریان مرا

گرچه از سرپای کردم چون قلم در راه عشق
پا و سر پیدا نیامد این بیابان مرا

گر امید وصل تو در پی نباشد رهبرم
تا ابد ره درکشد وادی هجران مرا

چون تو می‌دانی که درمان من سرگشته چیست
دردم از حد شد چه می‌سازی تو درمان مرا

جان عطار از پریشانی است همچون زلف تو
جمع کن بر روی خود جان پریشان مرا

ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
yalda: در بزرگی عطار همین بس که خیام میگه:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم
خیام نمیگه مولانا میگه

داستان جالبی داره دیدارش با حضرت مولانا حتما سرچ کنید بخونید خالی از لطف نیست
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
زن

 
بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت شیخ فریدالدین عطار نیشابوری گرامی باد.

تا درین زندان فانی زندگانی باشدت
کنج عزلت گیر تا گنج معانی باشدت

این جهان را ترک کن تا چون گذشتی زین جهان
این جهانت گر نباشد آن جهانی باشدت

کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن
تا به کام خویش فردا کامرانی باشدت


روزکی چندی چو مردان صبر کن در رنج و غم
تا که بعداز رنج گنج شایگانی باشدت

روی خود را زعفرانی کن به بیداری شب
تا به روز حشر روی ارغوانی باشدت

گر به ترک عالم فانی بگویی مردوار
عالم باقی و ذوق جاودانی باشدت

صبحدم درهای دولتخانه‌ها بگشاده‌اند
عرضه کن گر آن زمان راز نهانی باشدت

تا کی از بی حاصلی ای پیرمرد بچه طبع
در هوای نفس مستی و گرانی باشدت

از تن تو کی شود این نفس سگ سیرت برون
تا به صورت خانهٔ تن استخوانی باشدت


گر توانی کشت این سگ را به شمشیر ادب
زان پس ار تو دولتی جویی نشانی باشدت


گر بمیری در میان زندگی عطاروار
چون درآید مرگ عین زندگانی باشدت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
مرد

 
بزرگداشت عطار گرامی باد..
همه محبت خود را به یکباره برای دوستت ظاهر مکن زیرا هر وقت اندک تغییری مشاهده کرد تو را دشمن می پندارد
     
  
مرد

 
بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد

     
  
صفحه  صفحه 3 از 5:  « پیشین  1  2  3  4  5  پسین » 
مناسبتها

بیست و پنجم فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA