سیاست روسیه تزاری در ماورای قفقاز و بر ضد ارامنه
روسیه تزاری خیلی زود شروع به اجرای سیاست روسی کردن اجباری ساکنان ماورای قفقاز کرد. در ۱۸۳۶ به موجب فرمانی از طرف دولت مرکزی روسیه بسیاری از مدارس ارمنی را بستند و در موسسات آموزشی باقیمانده هم تعلیمات به زبان ارمنی را بسیار محدود کردند. پس از آن دولت روس تزاری به شیوهای بسیار جدی در امور کلیسای ارمنی به دخالت پرداخت.
در همان دوران که ملت ارمنی میبایست با تلاشهای زمامداران عثمانی برای برانداختن نسلش مقابله کند در امپراتوری روسیه هم بایستی مبارزه دفاعی سختی علیه استبداد و یا بر ضد آن دولت پلیسی که بر روسیه حکومت میکرد و تازه خود نظام تزاری در بند و زندان او بود انجام دهد. در حقیقت هیچیک از ملتهای دیگر ساکن ماورای قفقاز به اندازه ارامنه آن سختیها و آزارهای وارد از طرف حکومت تزاری را ندید. فرمانی از طرف دولت روسیه که اجحافی رسمی به آزادی اعطایی به کلیسای ارامنه از طرف تزار نیکلای یکم در ۱۸۳۶ بود از ۱۸۸۴ ببعد مدارس مربوط به قلمرو و کشیشی ارمنیان را تحت فشار گذاشت و از فعالیت آنها بسیار کاست.
از طرف دیگر فشار روزافزونی بر تودههای ملت ارمنی وارد میآمد برای اینکه آنان را وادار به گرویدن به مذهب ارتدوکس بکنند. در برابر علاقه ارمنیان به مذهبشان و به ملیتشان، دولت تزاری روس کوشید تا عنصر ارمنی را تبدیل به روس بکند و نگذارد این منطقه یک جنبه متمایز ارمنی به خود بگیرد.
در ارمنستان زمینهای بایر خیلی زیاد بود. دولت روسیه از فروختن یا از اجاره دادن این زمینها به دهقانان ارمنی خودداری میکرد، همچنان که با احداث شبکههای آبیاری زمینهای بایر تبدیل آنها به زمینهای قابل کشت و زرع که طرح آن را مقاطعه کاران ارمنی میکردند مخالفت میورزیدند. نقشه مقامات روسی این بود که گرویدن به مذهب ارتدوکس را شرط قبلی توزیع این زمینها بین دهقانان ارمنی قرار بدهند. وقتی معلوم شد که تحقق این شرط به سبب تصمیم خلل ناپذیر ملت ارمنی به حفظ مذهب خود غیر ممکن است مقامات روسی تصمیم گرفتند آن زمینها را برای استقرار آینده مهاجرنشینان روس نگاه دارند. همچنین دولت روس تزاری شروع به برکنار کردن تدریجی ارمنیان از مقامات عالی لشکری و کشوری، که از آغاز قرن نوزدهم خدمات برجستهای در آن مقامات کرده بودند نمود.
نهضت انقلابی ارمنی در آخرین دهه قرن نوزدهم جهشی پیدا کرد و با ترسها و نگرانیهایی که در زمامداران حکومت تزاری ایجاد کرد آنان را در عناد و خصومت خود نسبت به ارامنه راسخ تر نمود. با اینکه هدفهای احزاب داشناکسوتیون و هینچاک در ترکیه بود دولت تزاری که در کشور خود مبارزه بیرحمانهای را بر ضد سوسیال دموکراتها و سوسیالیستهای انقلابی و آزادیخواهان در پیش گرفته بود هر چه ازدستش برمی آمد برای انحلال و نابودی آن احزاب انجام داد.
صدها ارمنی که شک میرفت وابسته به سازمانهای انقلابی باشند دستگیر و به زندانهای قارص، تفلیس و باکو انداخته شدند و عده زیادی از آنان به خارج از ماورای قفقاز تبعید شدند. لیکن این احزاب انقلابی یا ملی مظهر یکی از تکیه گاههای ملت ارمنی بودند. تکیه گاه دیگری نیز وجود داشت که کلیسا بود.
<< ارامنه میخواهند روی دولت روسیه تکیه کنند ولی این کار را برای حفظ حیات ملی خویش میکنند نه برای اینکه درشکم روسها حل شوند. کلیسای آنان با ملیتشان یکی است و آنان میخواهند که هردو را سالم و دست نخورده نگاه دارند.>>
این اقدامات خشم و کینهای عمومی درمیان ارامنه برانگیخت و در بسیاری از دهات دهقانان ارمنی مقاومتی مسلحانه در برابر تجاوز به عبادتگاههای خویش از خود نشان دادند. پلیس و سربازان روسی دخالت کردند و بسیاری هم کشته شدند. در اچمیادزین سربازان روس دیر کهنسالی را که مقر جاثلیق بود محاصره کردندو خواهان کلیدهای کلیسای جامع و ذخایر آن شدند، و چون خریمیان هایریک درخواست آنان را رد کرد درها را شکستند و به زور داخل شدند.
بر همه ارمنیان روشن گردید که تنها آینده امیدبخش و امکانپذیر برای ملتشان سقوط رژیم تزاری و تبدیل آن هرملتی از خودمختاری برخوردار بوده و این امکان را داشته باشد که به مقتضای نبوغ خاص خود گسترش بیابد. بدین گونه در جلسه عمومی حزب داشناکسوتیون در ۱۹۱۹ در ایروان هدف اصلی حزب چنین اعلام شده بود:
<< ارمنستان واحد و مستقل >> محافل انقلابی ارمنی که مظهر عمده آنها حزب داشناک بود، در جریان این حوادث درکنار کلیسا قرار گرفتند و مقاومتی مسلحانه دربرابر اجهافات دولت تزاری سازمان دادند. این صحنه کمنظیر با شرکت مبارزان انقلابی ارمنی دیده شد.