|
اين چه جني بود كه با بسمالله ظاهر شد؟ تازه در باء بسمالله دفتر بودم، اين دفتر، دفتر آخر شد. نكنه سيگار رو از طرف تاجش آتيش زدم. نكنه خط نوشتن موقوفه، موقوف كردن در اين ولايت رسمه، راديو هم چيزي نگفته، ما جنگ رو از راديو شنيديم. نكنه اين پسري كه راديو گفت به جاي پدر نشسته خط نوشتن رو موقوف كرده. عاقبت كار آدمي مرگه. حسنك هم بر دار شد، حسنك كه تن در داد به دار، صاحباختيار خودش بود، من كيم كه مال وقفي رو هبه كنم؟ والا اگر جان، جان من بود، پيشكش ميكردم به آن پزشك شاگرد شيطان، كه تا با يك آمپول هوا، فاتحهاش رو بخونه. حقيقتا چه نخبهگانند اين جانيها كه از هواي مايه زندگي، مرگ بيصدا ميسازند [ هزار دستان . علی حاتمی ]
|