انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
تالار تخصصی سینما و موسیقی
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

معرفی و نقد فیلمهای خارجی


مرد

 
داستان واقعی که فیلم «جن گیر» از روی آن ساخته شد!!

او ادعا می کند که تکان خوردن تخت خواب را دیده است در حالتی که پسر کاملا به آرامی خواب بود. او صدای اصابت و خراشیدن بر روی دیوار اتاق رابی را نیز شنید. او همچنین ادعا می کند....

در تاریخ سینما هنوز هیچ فیلم ترسناکی محبوب تر و شناخته شده تر از جن گیر (1973) ساخته نشده است. این فیلم مورد ستایش حامیان و هم منتقدان آن قرار گرفته است و همچنان به عنوان یکی از ترسناکترین فیلم هایی که تا کنون ساخته شده است در نظر گرفته می شود. این فیلم و نیز کتابی با همین نام که پایه شکل گیری این فیلم است، ترسی بسیار بدوی را در آدمی مورد هدف قرار می دهند، ترسی که از زمان شعرهای دانته و هومر به نمایش در آمده است، ترس از مرگ. و به طور دقیق تر، ترس از مردن و رفتن به جهنم. فیلم جن گیر بر اساس رُمان افسانه ایِ ویلیام پیتر بِلَتی ساخته شده است، اما خود این رمان از ماجرایی واقعی الهام گرفته است، ماجرای جن گیریِ رابی مانهایم.

رابی مانهایم، نامی مستعار برای کودکی 14 ساله است که با خانواده اش در ایالت مریلند زندگی می کردند. ادعا می شود که روح او در اواخر دهه ی 1940 توسط شیطان تسخیر شد. اولین بار این نام را تاریخ دان توماس بی اَلن که تاکنون بارها مطالبی در مورد موضوع جن گیری مانهایم نوشته است، ابداع کرد. شاهدان اصلیِ ماجرا به شدت از هویت واقعی این پسر محافظت می کردند و به همین دلیل استفاده از یک نام مستعار لازم بود. گفته شده است که مانهایم هیچ خاطره ای از تسخیر شیطانی خود به یاد نمی آورد و نزدیکان او هم به فراموش کردن آن حادثه راضی هستند. بنابراین اصل داستان تنها از طریق شاهدان عینیِ دیگر منعکس شده است. بیش از 40 به عنوان شاهد این ماجرا تایید شده اند.

در فیلم جن گیر، ماجرا با اتفاق های غیر عادی، مانند حوادثی در شب شروع شد. خانواده مانهایم حوادث مشابه جزئی ای را تجربه کردند. ابتدا با صدای چکیدن آب شروع شد که هیچ منبع حقیقی ای نداشت. سپس صداهای خراشیدن و گام برداشتن بود که خانواده به موش ها نسبت دادند. پدرِ رابی تا آنجا که می توانست بخش هایی از دیوار را شکافت تا جوندگان مزاحم را پیدا کند، اما موفق نشد. این وقایع برای مدتی به همین شکل ادامه پیدا کرد.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
در فیلم، ریگان دختری تنهاست که به علت طلاق پدر و مادرش با همه احساس بیگانگی می کند. به طور مشابه رابی مانهایم هم تک فرزندِ تنهای خانواده بود. او در کنار بزرگسالان اطرافش بزرگ شد، به خصوص عمه اش هریت که طرفدار اصول معنویت مسیحی بود. او به رابی آموخت که چطور از تخته ارواح (تخته ای که با آن با ارواح ارتباط برقرار می کنند) استفاده کند. گفته می شد که رابی همیشه چشم به راه دیدن عمه اش بود. او در واقع بهترین دوست این پسر تنها بود. اما متأسفانه دوستی آنها به زودی با مرگ عمه هریت پایان یافت. سپس رابی تلاش کرد با استفاده از تخته ارواح با عمه عزیزش تماس برقرار کند. بسیای از معنویون باور دارند که دستکاری بی احتیاطانه رابی در تخته ی ارواح باعث شده است که او روحش را در برابر شیطان باز کند.

کم کم اتفاق های غیر عادی در خانه مانهایم رو به افزایش گذاشت. مبلمان خانه شروع به تکان خوردن می کرد. لیوان ها از روی کابینت به دیوار مقابل پرتاب می شدند. و این اتفاقات همه جا رابی را دنبال می کردند. یک حادثه در مدرسه برای او اتفاق افتاد. میز او به طور ناگهانی بر روی زمین سر خورد و و به شدت شروع به لرزش کرد و به دانش آموز کناری اصابت کرد. رابی رفتارهایی غیرعادی ای را آغاز کرد. او در حال جیغ کشیدن با صدای عجیبی که صدای خودش نبود فحاشی می کرد. همچنین رفتار او نسبت به پدر و مادرش کاملا خشونت آمیز شده بود. پدر و مادر رابی به دنبال پاسخی برای این مشکلات به علم رو آوردند، اما پزشکان و روانشناسان نتوانستند توضیحی برای رفتار رابی پیدا کنند. آنها پس از آن برای کمک به کلیسا پناه بردند.
کشیش لوتر مایلز شولز شب را در خانه مانهایم گذراند تا بتواند برخی از اتفاقات را به چشم خود ببیند. او ادعا می کند که تکان خوردن تخت خواب را دیده است در حالتی که پسر کاملا به آرامی خواب بود. او صدای اصابت و خراشیدن بر روی دیوار اتاق رابی را نیز شنید. او همچنین ادعا می کند که یک بار مبلمان و پتو ها در سراسر اتاق طوری به حرکت درآمدند، گویی یک نیروی نامرئی آنها را می کشید و هل می داد. کشیش شولز به این نتیجه رسید که نیروی شیطای ای در پسر نفوذ کرده است و او برای اولین بار عمل "جن گیری" را آغاز کرد. شولز مراسم جنگیری لوتری را اجرا کرد. اما در مورد رابی کارساز نشد. او پس از آن جن گیری انگلیکن را انجام داد، که باز هم بی نتیجه بود.

خانواده رابی اجباراً به کشیش رومی کاتولیکی به نام کشیش ادوارد هیوز معرفی شدند. هیوز رفتار خشونت آمیز و مبتذل پسر را مشاهده کرد و به این نتیجه رسید که جن گیری ضروری است. این بار جن گیری در بیمارستان دانشگاه جورج تاون در مریلند انجام شد. خودِ هیوز انجام مراسم را به عهده گرفت، تا اینکه در نیمه راه رابی جراحت بزرگی را به هیوز وارد کرد که نیاز به رسیدگی پزشکی داشت و در نتیجه مراسم متوقف شد.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
خانواده به خانه بازگشت با این امید که بعد از این جنگیری اوضاع رو به آرامش بگذارد، اما بر خلاف انتظارشان جن زدگی رابی حتی شدید تر از قبل شد. یک شب وقتی همه خانواده خواب بودند رابی شروع به جیغ زدن و ناسزا گفتن کرد. پدر و مادر با عجله به طرف او شتافند و دیدند که نقش "سنت لوئیس" بر روی قفسه سینه رابی حک شده بود. سنت لوئیس، شهری بود که عمه اش هریت در آن فوت شده بود. خانواده بلافاصله برای سفر به آن شهر برنامه ریزی کردند.

پس از ورود به سنت لوئیس، پسر عموی رابی آنها را به اسقف ریموند اس جی معرفی کرد که پروفسور دانشگاه سنت لوئیس بود. اسقف سپس با کشیش ویلیاماس بادرن و دو نفر دیگر تماس گرفت تا به همراه هم وضعیت رابی را بررسی کنند. آنها متوجه شده است که رابی از هر چیزی که به نوعی زمینه ی مذهبی داشته باشد متنفر است. به عنوان مثال او زمانی که با صلیب یا آب مقدس مواجه می شد خشن تر می شد. او اغلب با صدایی شیطانی به زبانی صحبت می کرد که ممکن نبود زبان خودش باشد. با توجه به وخامت وضعیت او، کشیش بادرن از اسقف اعظم کسب اجازه کرد تا جن گیری دیگری را بر روی پسر انجام دهد. این مراسم در طبقه پنجم بیمارستان برادران الکسیان انجام شد.

کشیش والتر هالوران و کشیش ویلیام ون رو در این اقدام به بادرن کمک می کردند. در طول جن گیری، رابی بی نهایت خشن شد. او بر صورت رهبران مذهبی تف می کرد و با فریاد به آنها فحاشی می کرد. یک شیشه آب مقدس به سمت سقف پرتاب شد و شکست. کلماتی مانند "جهنم" و "شر" شروع به ظاهر شدن بر روی قفسه سینه رابی کرد، که بر روی گوشت او حک می شد. بینی کشیش هالوران نیز در طول مراسم شکست. این مراسم 30 بار تکرار شد تا اینکه رابی کلمه ی “Christus, Domini” را ادا کرد :که به معنی "مسیح، خداوند" بود. و سپس صدای بلند رعد و برقی شنیده شد که پس از آن رابی گفت "تمام شد".

اختلاف زیادی در میان محققان بر سر بسیاری از جنبه های این داستان وجود دارد. به عنوان مثال، هیچ سند و مدرکی در دست نیست که نشان دهد پدر هیوز مراسم جن گیری را در بیمارستان دانشگاه جورج تاون اجرا کرده است و هیچ سابقه پزشکی ای نشان نمی دهد که پدر هیوز به دلیل آسیب به بیمارستان رفته باشد. همچنین، کشیش هالوران که در آخرین جن گیری حاضر بود ادعا می کند که در مورد وقایع خارق العاده ای که در طی مراسم رخ داد توسط همکار دیگر او تا حد زیادی اغراق شده است. او می گوید که تغییر صدای پسر آنقدر شدید و مشخص نبوده که شاهدان دیگر نقل می کنند. او می گوید که آن صدا می توانست از خود پسر تولید شده باشد. او همچنین می گوید که این امکان وجود دارد که نوشته های خونین بر روی بدن پسر توسط خود او با انگشت هایش انجام شده باشد.

این پرونده هم از نظر پزشکی و هم روحی و روانی مورد بررسی قرار گرفته است. توضیحات جایگزین بسیاری ارائه شده اند از جمله اینکه ممکن است آن پسر از اختلال روانی ای مانند اختلال شخصیت چندگانه، اتوماتیسم، سندرم تورت، یا اسکیزوفرنی رنج می برده است؛ اما شرایط گزارش شده با علائم معمول این اختلالات به طور کامل مطابقت نمی کنند. برای مثال، معمولا درمان چنین اختلالاتی نیاز به سال ها درمان و دارو دارد اما رابی بعد از آخرین جن گیری به طور کامل بهبود پیدا کرد. همچنین این فرضیه هم پیشنهاد شده است که شاید عمه هریت رابی را مورد آزار جنسی قرار داده است و او پس از مرگ عمه به علت سردرگمی از این رابطه شروع به رفتارهای عجیب کرده است. البته این نظریه صرفا بر پایه یک حدس است و هیچ مدرکی برای دفاع از آن در دست نیست.

یکی دیگر از افرادی که به این ماجرا مشکوک است نویسنده ای به نام مارک اوپساسنیک است. او در مقاله ای در مجله ی “Strange” تحت عنوان "پسر جن زده ی شهر کلبه: حقایق سخت و سردِ پشت پرده ی داستانی که الهام بخش فیلم جن گیر شد" نوشت:
حقایق نشان می دهد که رابی پسر بچه ای لوس و تنها بود، با مادری که بیش از حد مراقب فرزند بود و پدری که رابطه ی صمیمانه ای با پسرش نداشت. به نظر من این ها رفتار پسری رانده شده است که به هر طریقی می خواست از مدرسه بیرون بیاید. او خواستار توجه اطرافیان بود، و می خواست منطقه سکونتش را ترک کند و به سنت لوئیس برود. پس کج خلقی کردن راه حل او بود. او بازی ابداعیِ خود را شروع کرد. مجموعه ای از کشیش هایی که تا به حال هیچ تجربه ای در جن گیری نداشتند دور او جمع شدند در حالی که او را به تخت بسته بودند. واکنش او کاملا طبیعی بود، او با خشم و خشونت با آنها برخورد کرد، و برای رهایی خود تلاش کرد. رابی دوو در ژانویه 1949 بیماری نبود که بدون تعمق در محرک های بیماری های روانی- تنی بتوان به مشکل آن پی برد. مشکلی که شاید روانپزشکی مدرن تا کنون خوب به آن پرداخته باشد. راب تنها یک نوجوان عادیِ دیگر نبود."
این که آیا علت جن زدگی رابی روانی بود یا ماوراء الطبیعی هنوز بین روحانیون و شکاکین مورد بحث است. صرف نظر از پاسخ آن، داستان واقعی پشت فیلم جن گیر هم درست به همان اندازه بحث برانگیز است. علت دقیق اختلال رابی در آینده باز هم مورد بحث قرار خواهد گرفت. در حقیقت، همه ما باید به طور جداگانه شواهد و حقایق ارائه شده توسط شاهدان عینی را بررسی کنیم و به شخصه تصمیم بگیریم که اختلال آن پسر بچه روانی بوده و یا واقعا توسط یک روح شیطانی احاطه شده بود.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  ویرایش شده توسط: yemard1   
مرد

 
ترسناک ترین فیلم هایی که تا به حال ندیده اید

هر سال در آستانه هالووین لیستی ار "ترسناک ترین فیلم ها" ارائه می شود، همان فیلم های همیشگی درخشش (The Shining)، روانی(Psycho) ، اره (Saw) و سایر فیلم های کلاسیک. اگرچه این فیلم ها فوق العاده هستند و واقعا شایستگی لقب "ترسناک ترین فیلم" را دارند، ولی دنیای فیلم های ترسناک تنها محدود به این فیلم ها نیست. به فهرست زیر نگاه کنید تا با بعضی فیلم های دیگر آشنا شوید:

حمله ناگهانی

The Descent

این فیلم در سال 2006 تولید شد. در اکثر فیلم های ترسناک گروهی از دوستان سعی می کنند از چنگ یک قاتل زنجیره ای، یک حیوان درنده یا یک موجود شبه انسان بگریزند. در فیلم حمله ناگهانی هم شاهد چنین ماجرایی هستیم ولی آنچه این فیلم را از سایرین متمایز می کند این است که همه شخصیت های آن زن هستند، نسبت به مرگ نگاهی واقع گرایانه و وحشت آور دارد و نوعی حس ترس و خفگی در وجود بینندگان ایجاد می کند.

داستان دو خواهر

The Tale of Two Sisters


این فیلم که محصول سال 2003 است بر اساس یکی از داستان های محلی کره ای ساخته شده است. وقتی این دو خواهر وارد خانه پدر و نامادری خود می شوند، اتفاقات عجیب و مافوق طبیعی انتظار این خانواده از هم پاشیده را می کشد. نامادری بدجنس، لحظه های مرموز و ترسناک و جو غریب و مرموز خانه بر جذابیت این فیلم می افزاید.

جن زده

Possession

نویسنده این فیلم که در سال 1981 تولید شد لهستانی تبار بود و داستان طلاق خود را به صورت یک فیلمنامه درآورد که بعدا به یک شاهکار تبدیل شد. شخصیت اصلی فیلم، مارک، از یک سفر کاری به خانه برمیگردد و امیدوار است که بتواند رابطه خود را با همسرش بهبود ببخشد و زندگی مشترکش را نجات دهد. اما در کمال ناراحتی در می یابد که همسرش نه تنها با یک مرد آلمانی بلکه با یک موجود شاخکدار و عجیب در ارتباط است. از اینجاست که فیلم حالت ترسناک و عجیب به خود می گیرد. به گزارش برترین ها در این فیلم صحنه های پر از خشونت و خونریزی و همین طور همه احساساتی که جدایی و طلاق به همراه دارد دیده می شود.

هزارتوی پن

Pan's abyrinth

این فیلم در سال 2006 به زبان اسپانیایی ساخته شد. موجودی کریه که چشم هایش بر کف دستانش قرار دارند دختری به نام افلیا را دنبال می کند. افلیا دختری حساس است که خود را شاهزاده ای افسانه ای می داند. ناپدری او مردی بی رحم است که در طول روز گوریل ها را شکنجه می کند. کدام یک وحشتناک تر است؟ هیولای ترسناکی که در تخیلات افلیا وجود دارد، یا ناپدری بی رحمی که در واقعیت زندگی می کند؟

چیزی ستمکار این راه می آید

Something Wicked This Way Comes

این جمله را نخستین بار شکسپیر در نمایشنامه مکبث به کار برده و در واقع به انتخاب نامی برای این محصول 1983 کمک کرده است. داستان فیلم دو کودک را نشان می دهد که اشتباها در جشنی حضور پیدا می کند. دلقک های مرموز، بچه های شبح وار، چرخ فلک هایی که در جهت اشتباه می چرخند و غیره، جوی وحشت آور به وجود می آورند.

کلوب خودکشی

Suicide Club

این فیلم که محصول سال 2011 است از همان ابتدا بینندگان را روی صندلی میخکوب می کند. چندین دختر ژاپنی بر لبه سکوی مترو صف می بندند ، دست یکدیگر را می گیرند، تا 3 می شمارند و سپس خود را به جلوی قطار در حال حرکت می اندازند. صحنه های بعدی شامل قطرات خون هستند که به همه جا پاشیده می شوند و اعضای بدنی که زیر قطار له می شوند. مدتی بعد جوانان دیگری خودکشی دست به خودکشی زده و مسئولین شهر را گیج و سردرگم می کنند. فیلم های ترسناک ژاپنی طرفداران زیادی دارند و مورد تحسین منتقدین قرار گرفته اند.

Pulse AKA Kairo

کیوشی کروساوا شاید بهترین کارگردان دهه 90 ژاپن باشد و این فیلم ترسناک ترین اثر اوست. گروهی از دانشجویان در می یابند که دوستان و همکلاسی هایشان بر در اتاق خود نوار قرمز می چسبانند و سپس خودکشی می کنند. ترسناک تر اینکه جسد همه آنها غرق لکه های سیاه می شود. این خودکشی ها به وب سایت مرموزی نسبت داده می شود که از کاربران خود می پرسد "دوست دارید با ارواح ملاقات کنید؟".


بگذار آدم درست وارد شود

Let the Right One in

دختر جوانی به نام الی که با پای برهنه در برف قدم می زند با پسری تنها و ستمدیده به نام اسکار اشنا می شود. اسکار آرزوی انتقام دارد و الی به او توانایی انتقام می بخشد. اما یک دوراهی انتظار پسر 12 ساله را می کشد: او برای زنده ماندن باید خون بقیه را بنوشد.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
موفق ترین فیلم های سه بعدی تاریخ سینمای جهان

دانستنیها: سینما محصول رویاپردازی انسان هاست؛ انسان هایی که دوست داشتند تمام آن چیزی را که به صورت سیال در ذهنشان می گذشت روی پرده نقره ای بیاورندت تا آن را با دیگران به اشتراک بگذارند یا ایده ها و ایدئولوژی های خود را به دیگران نشان دهند اما خب این روزها که تکنولوژی روز به روز حتی ساعت به ساعت دارد پیشرفت می کند نمی شود سینما را هم بدون این پیشرفت ها در نظر گرفت: تکنولوژی هایی که اغلب به فیلمسازان کمک می کنند تا این رویاپردازی های قوتی تر و دلچسب تر به نظر برسند.

بعد سوم یکی از این پیشرفت هاست که خود را به عالم سینما تحمیل کرده. 3D یا سینمای سه بعدی چیزی است که از مدت ها قبل قرار بوده پرده های نقره ای را به تسخیر خود در بیاورد و حتی چند بازی هم در دهه های گذشته آن را امتحان کردند که اغلب به خاطر شرایط زمانی نامناسب با شکست روبرو شد اما در چند ساله اخیر و با جا افتادن این تکنولوژی شاهد این هستیم که اغلب فیلم های بلاک باستر بیشتر هم و غم خود را روی بخش بعد سوم خود می گذارند؛ چرا که خوب می دانند جذابیت بصری فیلمشان را می تواند چندن برابر گذشته کند.

جدا از اینکه آینده این تکنولوژی در عالم سینما چه خواهد بود، در این بخش به فیلم های موفق (چه از لحاظ فروش و چه از لحاظ منتقدان) می پردازیم و پرداختن به آینده 3D را به روز دیگر و پرونده ای پربارتر واگذار می کنیم.

1- Avatar 2009

سایت روتن تومیتوز: 100/83
فروش جهانی: 2 میلیارد و 780 میلیون دلار



بدعت گذار سینمای سه بعدی در عصر جدید را باید همین فیلم آواتار دانست که با اکرانش باعث شد این تکنولوژی حداقل تا بدینجا در صنعت سینما ماندگار شود. جیمز کمرون که بعد از تایتانیک به کل دست از ساخت فیلم های سینمایی برداشته بود و بیشتر فیلم های مستند می ساخت ناگهان سراغ سوژه ای رفت که می توانست با ساخت آن تا حدودی عطش خود را نسبت به دنیای مرموز پیرامون خودش برطرف کند.

او که همیشه در کارهای مستند خود در پی کشف مکان های جدید و بکری است؛ این بار بر پرده نقره ای سیاره ای ساختگی و فیکشن را پیش روی تماشاگران می گذارد به نام پاندورا. فیلمنامه او درباره سیاره ای است بکر که به خاطر منابع عظیمش می تواند مورد استفاده انسان هایی قرار بگیرد که دیگر زمینی بدون منابع برایشان باقی مانده.


بخش سه بعدی: همه صحنه های سیاره پاندورا با دوربین سه بعدی فیلمبرداری شده که البته نباید از فیلمنامه سه بعدی نوشته شده کمرون و دکوپاژ سه بعدی آن هم به همین راحتی گذشت که در کنار هم باعث شدند این فیلم تا بدینجا بهترین فیلم سه بعدی لقب بگیرد.

صحنه ماندگار: اولین باری را که جیک سالی سوار بر یک «مانتین بانشی» می شود (همان هیولای پرنده آبی رنگ بومی پاندورا) و به گشت و گذار در پاندورا می پردازد باید سکانس ماندگار این فیلم دانست که بی شباهت با رویای هر انسانی در اولین تجربه پروازش نیست.


2- Toy Story 3 2010

سایت روتن تومیتوز: 100/99
فروش جهانی: 1 میلیارد دلار


محبوبیت داستان اسباب بازی به قدری بالا بود که حتی اگر آن را به صورت سه بعدی نمی ساختند باز هم می شد برای آن فروش بالایی را تصور کرد اما پیکساری ها به جای هدر دادن این موقعیت آمدند و استفاده بهینه ای از تکنولوژی کردند.

انیمیشن ساخت آنها با آن فیلمنامه پر جست و خیزش تنها تکنولوژی سه بعدی را در کنار خود کم داشت تا به یکی از بهترین های سال 2010 تبدیل شود و اگر کمی هم خوش شانس بود می توانست در کنار اسکار بهترین انیمیشن سال، اسکار بهترین فیلم را هم از آن خود کند.

بخش سه بعدی: خب وقتی قسمت اول داستان اسباب بازی ها خود اولین انیمیشن سه بعدی (CGI) بلند دنیا محسوب می شد، می توان تصور کرد قسمت سوم آن با اضافه شدن لایه سه بعدی دیگر چه چیز خوش آب و رنگی می تواند باشد. زنده متصور شدن محیط و شخصیت ها یکی از ویژگی های داستان اسباب بازی های 3 بود.

صحنه ماندگار: اگر فیلم را به صورت سه بعدی دیده باشید هیچ وقت صحنه کوره مذابی که می خواست قهرمانان داستان را ببلعد را فراموش نمی کنید.

3- Hugo 2011

سایت روتن تومیتوز: 100/94
فروش جهانی: 184 میلیون دلار

نامه عاشقانه اسکورسیزی به سینما معجون سرگرم کننده شگفت انگیزی است از داستان ها و ایده ها اما در مرکز داستان، ماجرای پسر نوجوانی را پیگیری می کنیم که تمام تلاشش این است که بدون حضور پدر و مادر مرحومش بتواند روی پای خودش بایستد و رویای خودش را دنبال کند. اسکورسیزی اما این چارچوب را برمی دارد و با همه آنچه درباره پرده نقره ای می داند ترکیب می کند و فیلمی می سازد که بیش از هر چیزی ادای دینی باشد به خود فیلم ها و سینماها. فیلم هوگو را بیشتر می توان ساخته کودک درون اسکورسیزی دانست تا خود او.

بخش سه بعدی: یکی از برگ های برنده اسکورسیزی در فیلم این بود که همانند کمرون برای بیشتر نمهای سه بعدی فیلم فیلمنامه و دکوپاژ سه بعدی داشت و به همین خاطر فیلم را می توان در ردیف بهترین فیلم های سه بعدی قرار داد. اینکه در زمان های گذشته کارگردان ها چگونه و با چه ابزاری تماشاگران را میخکوب خود می کردند چیزی است که در هوگو به تصویر کشیده شده؛ آن هم با یک بعد اضافه.

صحنه ماندگار: هیجان انگیزترین سکانس فیلم مربوط می شود به نمایش دوباره فیلم 50 ثانیه ای «رسیدن قطار به ایستگاه» برادران لومیر در اولین روزهای پیدایش سینما که در آن زمان مردم از ترس له نشدن توسط قطار داخل فیلم پا به فرار می گذاشتند.

4- How To Train Your Dragon 2010

سایت روتن تومیتوز: 100/98
فروش جهانی: 494 میلیون دلار


اولین محصول جدی کمپانی دریم ورکس در زمینه انیمیشن های سه بعدی انیمیشن «چگونه اژدهای خود را آموزش دهیم» بود. این کمپانی که نمی خواست در این باب از رقیب همیشگی اش پیکسار شکست بخورد این انیمیشن زیبا را که اقتباسی است از کتاب کریسیداکاول ساخت.

خط اصلی داستان این فیلم درباره پسری بی دست و پاست که به صورت کاملا تصادفی در راه قهرمان شدن گام بر می دارد و در نهایت با کمک اژدهایی می تواند دهکده خود را نجات بدهد. دریم ورکس می تواند تا سال ها به این انیمیشن خود افتخار کند.
بخش سه بعدی: اگر رندر سه بعدی روی این انیمیشن نصب نمی شد کمتر کسی می توانست از صحنه ها و سکانس های پرواز با اژدهای آن لذت ببرد.

صحنه ماندگار: صحنه نبرد با آن اژدهای غول پیکر می تواند حداقل یکی از ماندگارترین سکانس های سه بعدی در این چند سال اخیر باشد که خیلی خوب نفس ها را در سینه حبس می کرد.

5- Resident Evil: Afterlife 2010

سایت روتن تومیتوز: 100/24
فروش جهانی: 236 میلیون دلار


چهارمین نسخه سینمایی رزیدنت ایول، اولین نسخه سه بعدی این سری از فیلم ها بود. Aterlife توسط پل اندرسون، خالق اصلی نسخه های سینمایی سری ایول ساخته شده که به خوبی از زیر و بم کار با خبر بود. هر چقدر سه فیلم قبلی نتوانسته بودند آنچنان که بازی های رزیدنت ایول هیجان را به بینندگان منتقل می کردند، منتقل کنند، نسخه Afterlife به خوبی از پس این کار برآمد که البته نباید تاثیر حضور تکنولوژی سه بعدی را در موفقیت آن نادیده گرفت. اندرسون به خوبی نشان داد درک متقابلی نسبت به ساخت فیلم های سه بعدی دارد و مطمئنا در فیلم های بعدی این درک به کمکش خواهد آمد.

بخش سه بعدی: Afterlife را می شود به دو بخش اصلی تقسیم کرد؛ صحنه های دو بعدی فیلم و صحنه های سه بعدی آن. بیشتر سکانس های اکشن فیلم که نفسگیر هم هستند به صورت سه بعدی درآمده اند؛ بنابراین دو بعدی دیدن آن هیچ فرقی با دیدن نسخه های قبلی ندارد.
صحنه ماندگار: صحنه مبارزه با نمسیس، همان غول بی شاخ و دم با آن تبر گنده و مبارزه با آلبرت وسکر در هواپیما از بهترین اتفاقات سه بعدی فیلم است.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
چند فیلم کلاسیک سه بعدی

House of Wax 1953
جزو اولین فیلم های سه بعدی رنگی است که در طول تاریخ سینما ساخته شده. کارگردان فیلم آندره دی توت این فیلم ترسناک را زمانی ساخت که کمتر کسی سراغ این تکنولوژی رفته بود. در این فیلم سعی شده بود بیشتر سکانس های وحشتناک را به صورت سه بعدی فیلمبرداری کنند تا بیننده بیشتر زهرترک شود و جانش بالا بیاید.

The Mask 1961

برخلاف فیلم ماسک جیم کری، این فیلم با تمی ترسناک ساخته شده. ماجرا از این قرار است که یک باستان شناس بعد از کشف یک ماسک متوجه می شود قدرت نفرین شده ای در پس آن وجود دارد. کسی که از این ماسک استفاده می کند می تواند ندای قاتلانی را بشنود که می خواهند مرتکب قتل شوند.

فیلم فقط در سکانس هایی که یکی از شخصیت های فیلم ماسک را به صورت می زند به صورت سه بعدی نمایش داده می شد تا افکت های ویژه بهتری به نمایش دربیایند.

Dial For Murder 1954
ام را به نشانه مرگ بگیر، فیلمی است از استاد فیلم های ترسناک، آلفرد هیچکاک که در آن سال به صورت سه بعدی فیلمبرداری شده بود. فیلم ماجرای در هم تنیده یک قتل از پیش تعیین شده است که ماجراها آنطور که قاتل دوست دارد پیش نمی رود و در نهایت دست او رو می شود اما این فیلم هیچ وقت نتوانست به صورت سه بعدی نمایش داده شود. درست قبل از اکران آن تکنولوژی سه بعدی با شکست مواجه شد و همه سینماها ابزار پخش آن را جمع کردند.
YEMARD

ز چشمت چشم آن دارم ، که از چشمم نیاندازد
به چشمانی که چشمانم ، به چشمان تو مینازد
زکات چشم ، چشمی سوی چشم ما کن
که چشمم را بجز چشمت ، دگر چشمی نمی سازد . . .
     
  
مرد

 
irreversible

برگشت ناپذیر




کارگردان:Gaspar Noé

بازیگران: Monica Bellucci/Vincent Cassel/Albert Duponte

محصول کشور فرانسه ۲۰۰۲

آی ام دی بی

خلاصه داستان:

داستان فیلم در یک روز می‌گذرد. آلکس و مارکوس با دوست خود پی‌یر به یک مهمانی می‌روند در مهمانی آلکس حالش بد می‌شود و از مارکوس و پیر جدا می‌شود تا به خانه برود در راه مترو یک منحرف جنسی به او تجاوز می‌کند و بعد او را به کما میفرستد. هنگامی که مارکوس این واقعه را می‌فهمد دربه‌در به دنبال متجاوز آلکس می‌گردد تا این که به یک کلوب همجنس‌گرایان به نام رکتوم (به معنای مقعد) راه می‌یابد ...

روایت:

تمام داستان این فیلم برعکس به نمایش می‌آید یعنی ابتدا سکانس آخر داستان و بعد سکانس یکی مانده به آخر نمایش می‌یابدو در پایان فیلم سکانس اولی که می‌توان برای داستان در نظر گرفت به نمایش می‌یابد .

جوایز:

نامزد بهترین فیلم نخل طلای جشنواره کن
     
  ویرایش شده توسط: julien   
مرد

 
بن افلک و بحران گروگان گیری 1979 تهران ؛ بازگو کردن یک نقطه ای تاریک از این ماجرا که اساسا کسی چیزی از آن نمیداند!

قبل از دیدن این فیلم فکر میکنیم که داستان این ماجرا را میدانیم، سناریویی مبنی بر ماجرای 52 نفر از دیپلمات های امریکایی که به گروگان درآمده بودند. وحشت روزافزون گروگان ها در دستان گروگان گیرها و تقابل رییس جمهور کارتر و آیت الله خمینی ... . فقط همین؟ البته نه، آرگو اساسا داستان دیگری را تعریف میکند.



برخی هفته نامه های فرانسوی در این هفته به بررسی فیلم «آرگو» پرداخته اند. فیلمی که به موضوع حمله برخی از دانشجویان موسوم به خط امام به سفارت ایالات متحده امریکا و به گروگان گرفتن حدود 50 تن از دیپلمات های امریکایی در این حمله پرداخته است.

هفته نامه لوپوئن در گزارشی که به فیلم آرگو پرداخته، نوشته است: در آرگو، بن افلک یک فیلم عالی هیجانی-سیاسی ساخته که به موضوع «بحران گروگان گیری» پرداخته است.

این هفته نامه ، می پرسد: اما آیا داستان، مربوط به امریکایی هایی است که در سال 1979 در ایران گیر کرده اند؟

بله مطمئنا، ما قبل از دیدن این فیلم فکر میکنیم که داستان این ماجرا را میدانیم، سناریویی مبنی بر ماجرای 52 نفر از دیپلمات های امریکایی که به گروگان درآمده بودند. وحشت روزافزون گروگان ها در دستان گروگان گیرها و تقابل رییس جمهور کارتر و آیت الله خمینی ... . فقط همین؟؛ نه، آرگو اساسا داستان دیگری را تعریف میکند.

این هفته نامه در ادامه به این نکته اشاره میکند که فیلمنامه نویس آرگو، کریس تریو تصمیم گرفته است بر نقطه ای تاریک از این داستان نور بتاباند، نقطه ای که اساسا کسی چیزی از آن نمیدانست.



لوپوئن ادامه میدهد این سناریو داستان امریکایی هایی را تعریف میکند که به طور معجزه آسایی میتوانند از ماجرای گروگان گیری، خود را بیرون بکشند و به خانه سفیر کانادا در تهران پناه ببرند. ماجرایی که تا سال 1997 جزء اسناد محرمانه امریکا به حساب می آمده است.

مجله لوپوین عنوان میکند این فیلم، داستان تلاش یک مامور سی‌آی‌ای را به تصویر میکشد تا از هر طریق ممکن بتواند پیش از پی بردن ماموران ایرانی به موضوع حضور شش امریکایی دیگر در ایران آنها را از تهران خارج کند و نهایتا تصمیم میگیرد تا با همکاری چند نفر در هالیوود، شروع کند به تبلیغ و آماده سازی مراحل عادی پیش تولید ساخت یک فیلم عظیم علمی-تخیلی به اسم آرگو و نهایتا با سفر به ایران به بهانه فیلم برداری برخی سکانس های فیلم در کویر ایران، امریکایی ها را با هویت جعلی کانادایی و به عنوان بخشی از گروه فیلم برداری که پیشتر وارد ایران شده اند، با خود از ایران خارج کند.


و البته هفته نامه «لوپوئن» تنها هفته نامه فرانسوی نبوده است که به این فیلم توجهی ویژه داشته.

هفته نامه «نوول آبزرواتور» نیز به طور مفصل به این فیلم پرداخته و گفتگویی دارد با بن افلک کارگردان و بازیگر فیلم آرگو که در اینجا خلاصه ای از این گفتگو را با هم مرور میکنیم:

شما چه طور به ماجرای «آرگو» دست پیدا کردید؟

به لطف سناریوی کریس تریو که از طریق جرج کلونی به دست من رسید و پیشنهاد داد که این فیلم را بسازم. من هیچگاه قبلا این ماجرا را نشنیده بودم، من فکر میکردم که اگر این داستان واقعیت نداشته باشد ادعاها معتبر نباشد، این فیلمی احمقانه خواهد بود که فردی به اسم تونی مندز و رفقایش تصمیم میگیرند یک فیلم در ایران بسازند. در میانه بحران گروگان گیری به ایران بروند برای فیلم برداری. این خیلی موضوع بزرگی است اما این ماجرا واقعیت دارد. آنها به این نتیجه رسیده بودند که اگر به گروهی از پزشک یا استاد دانشگاه فکر کنند، ایرانی ها حتما مشکوک خواهند شد.

چرا شما تصمیم گرفتید که مقدمه فیلم را به صورت انیمیشن بسازید، جایی که به طور خلاصه ماجرای روابط ایران و امریکا را تا پیش از 1979 تعریف میکند؟

امروزه عوامفریبی هایی در عالم سیاست درمورد ایران صورت میگیرد که به نظر من لازم بود برخی واقعیت ها در این باره مشخص و یادآوری میشد.
     
  
مرد

 
mahsa96: سلام دوستان
اگه میشه فیلم ها و سریال های مثل اسپارتاکوس و گم آو ترون رو که صحنه های سکسی زیبائی دارن معرفی کنید.یا فیلمی مثل فیلم کرش


شما میتونی تو سایت http://IMDB.com با مسخص کردن تایپ و نوع فیلمی که دوس داری ببینی یه لیست بلند بالا از فیلمها رو داشته باشی بعد تو سایت ها و فروم هایه فیلم و سریال درخواست لینک بدی و لینک دانلودشو بگیری و ترجیحا همونا برات مستقیم میکنن تو لیچر هایه بروز ...

تـ کـیـه بـر دوسـتــــ مـکـن مـحـ ـرم اسـرار کـسے نـیـسـت ... مـا تـجـ ـربـه کـردیـم کـسے یـار کـسے نـیـسـت
     
  
زن

andishmand
 


پدر خوانده

نگاهی کوتاه به فیلم :


پدرخوانده فیلمی داستانی-جنایی برندهٔ جایزه اسکار به کارگردانی فرانسیس فورد کاپولا، محصول سال ۱۹۷۲ کمپانی آمریکایی پارامونت است که بر اساس رمانی به همین نام از ماریو پوزو که در سال ۱۹۶۹ نوشته شده، ساخته شده‌است. فیلمنامهٔ این اثر حاصل همکاری مشترک فرانسیس فورد کاپولا و ماریو پوزو است.

به عقیده بسیاری از منتقدان و تماشاگران حرفه ای سینما یکی از بهترین فیلمهایی است که در طول تاریخ فیلمسازی آمریکا تهیه شده است، نمونه واقعی از یک فیلم کلاسیک آمریکایی. کارگردانی کاملا" حرفه ای فرانسیس فورد کوپلا (Francis Ford Coppola) و بازی زیبای مارلون براندو (Marlon Brando) و آل پاچیونو (Al Pacino) در نقش ویتو کورله اونه (Vito Corleone) و کوچکترین پسرش مایکل از جمله دلایل موفقیت فیلم محسوب می شوند.

ماجرای فیلم بین سال‌های ۱۹۴۵ تا ۱۹۵۵ اتفاق می‌افتد و داستان فیلم درباره خانواده مافیایی کورلئونه می‌باشد. در فیلم ستارگانی همچون مارلون براندو، آل پاچینو، رابرت دووال، دایان کیتن و جیمز کان نقش آفرینی می‌کنند. این فیلم خیلی زود مورد توجه منتقدان و تماشاگران عام، نه تنها در ایالات متحده که در تمام نقاط جهان، قرار گرفت. چندی نگذشت که محبوبیتی بی‌نظیر کسب کرد تا آنجا که حال جزء برترین ها در فهرست ۲۵۰ فیلم برتر وب‌گاه «IMDb» می باشد. به دلیل استقبال فوق‌العاده تماشاگران از این فیلم، دو سال بعد از اکران آن، قسمت دیگری از این فیلم به نام پدرخوانده: قسمت دوم و در سال ۱۹۹۰ نیز قسمت سوم این فیلم با نام پدرخوانده: قسمت سوم ساخته شد.
ناگهان رسیدی
و خوشبختی شیشه ی عطری بود
که از دستم افتاد
و در تمام زندگیم پخش شد!
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
تالار تخصصی سینما و موسیقی

معرفی و نقد فیلمهای خارجی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA