انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 27:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  26  27  پسین »

Hooman Sharifi | چرک نویسهای هومن شریفی


مرد

 



تو راست میگویی ... من درد هایم را بزرگ میکنم ....

میدانی چرا ؟؟

از بس که مادرم در عروسیش با مسکن ها میرقصید

و پدرم به شهربانی راپورت میداد ...

مادرم سنگسار شد که به دنیا امدم

تا وارث آرزو های پاسپان ها باشم.........

نامردی که بلد نبودم ...یتیمی کشیده ام که یتیم نمیگذارم

بزرگشان میکنم ...درد هایم را ....

که جز من کسی را ندارند

این روز ها بوی گند ِ بی "کسی "گرفته ام...

بی کسی یعنی

توی چشم دختر 5 ساله خواهرم تاب میخورم ...

که در ازای یک آبنبات صندلی را از زیر پای من میکشد.....

از طرف من به عروسک های کودک خواهرم بگویید :

من با هر که نان و نمک خورده ام حرمتش را نگه میدارم....

با شما ها که یک عمر پابه پا زخم خورده ام .............

با همین زخم ها ...به زودی یک آمبولانس کرایه میکنم...

تمام درد هایم را پشتش میریزم ... و از این محل میروم.......


هومن شریفی
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
با احترام به نوستالژی ِ رگ به تیغ

با احترام به قانون بسته بندی ِ دهان ها / تضمینی و بی تاریخ انقضا

با احترام به بی احترامی ِ یک کور ِ مادرزاد به چراغ ِ قرمز های یک ذهن ِ باکره

جهان تنها چهاردیواری خوبی بود ...

تا سرت درست در آغوش کسی گیج برود

که دو دستش / کاملا درگیر کلاویه هاست ...

سمفونی سقوط / برای بتهوونی که در گوشش پنبه کرده اند

همانقدر ارزش دارد که

باران

برای مورچه ای که زورش به کشتن ملکه اش نمی رسد

.

.

.

خالی / ام کن

این گلوله جـــــــــــــان داد

از بس که جایی

برای خوردن در سینه ی کسی نداشت
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
جهان را کنار می گذارم ...

در خودم میروم / با تمام ِ لباس هایی که از زمستان به ارث برده ام

سرد که باشد ... امید ِ آغوش هم حوالی تختخوابت که پرسه نزند

کابوست را جدی می گیری ...

جدی تر از جای دندان هایی که بر تنت /به انکار نشسته اند

مردی که می داند از خودش / جان سالم بدر نمی برد ....

زبان تمام زندانبان ها را / بهتر از شعر هایش می فهمد

********************************************************

ملتی را كه با كلكسيون های دروغ های خوش خط و خال در پوست اجتماعش

نمی گنجد را نمی توان به بهای حقيقت به گريه واداشت

تا وقتی كه آنها ترجيح می دهند خود را به بهای هر چه خواب آلودگی

در ايده آل ببينند، حقيقی ترين تصويری كه منجر به ضعفشان باشد را انكار خواهند كرد

بپذيريم اگر با تمام احساس خوبمان به زندگی جايی از دنيايمان می لنگد

حتما حقيقتی از خويشتن را فدای تصويری از خود كرده ايم

كه جز سرگرم كردنمان به هيچ كجای درونياتمان نمی چسبد ....

باور كنيم شكستی را كه با تمام واقعيتمان می خوريم

به تمام پيروزی های در رويا صرف شده می ارزد

اينگونه واقعا پير خواهيم شد بی آنكه در رويای جوانی از خود فريبی بالا بياوريم
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 


جــــــــــــــــــــــــــــــریحم

زخم خورده ام / که زخم زبان بالا می آورم

آغوش /گرفتنی نیستم که از چشم / افتاده ام

جریحم ... با جای دندان های خدایی که یواشکی هایت را / نگه می دارد

روزهای بی تو در خیابان چپیدن ها .......

خندیدن به زور ِ اتفاقی که در چشم های / دیگری می افتم

سر ریز شدن از / سانسور گریه هایی که چشم ِ / دیدنش را نداری

شام /شدن ...در میز های تکنفره ....

تکثیر غلطیدن ِ از / بس که تختخوابم جا دارد

تو نیستی و شعر به خودش می گیرد ... این همه تلخی را

جریحم ....

که آرزوهایم /قبل از شلیک دود شد

جریحم که / تنم با دندان های هر کسی جز گرگ های شب/ بیدارت غریبی می کند

شکار خوبی نیستم ...چه برسد به تو که نشانه / میروی

شانه های دیگری را .................

جریحم ... از خانه ای که بی خنده های یک طرفه ات

به هیچ نگاتیوی نمی ارزد ....

جریحم / از سایه ات که بوی دیوار ِ همسایه می دهد

و تو همان خط اتوی سابق را / به بوسه هایت نسبت می دهی

.
.
.


با این همه دانسته های به روی نیاورده

با این همه بغض های سرد شده و دست نخورده

شبیه مسافری هستم / که کوله پشتی اش هم پشتش نمی ایستد

و از جهان اطرافش

بیشتر از فیلم های جن زده ای می ترسد

که با تمام ِ ترسشان / در تنت عاشقانه به تیتراژ می رسیدند .................

جریحم

امشب هم بیا و اضافه هایت را / در من بسوزان ...........

فردا بوی بنزین از تمام ِ جاده ها ی منتهی بی کسی هایم / می آید


هومن شریفی
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 



پستی طولــــــــــــانی به اعتبار ِ تمام ِ خاطراتم از خواننده های مرز و بوم خویش



از کودکی هایم می نویسم ... آن رو ها که باطری هیچ ضبط صوتی کفاف دلتنگی هایمان را نمیداد

نوار هایی که از چشم دنیا پنهان می کردیم و در خلوت هم صدایشان می شدیم ......

دلمان مثل شقایق ، خون ِ صدای داریوش بود ..

با غمی که از حنجره اش تا آسمان بلند بود ...........

از یاور همیشه مومنش تا عروسکی که در قصه ها ، پولک آفتابش به یغما رفت

مردی که بوی گندمش ، پرنده ی مهاجرش... حتی سقوطش / در گیر و دار ِ اشک های ما بود

می لرزیدیم بیشتر از اشک هایمان در لمس گل یخ کوروش یغمایی ...........

که غم میان چشم های معشوقه ای خیالی تر از چند متری هایمان لانه کرده بود ........

آن روز ها هنوز دست های فرهاد را از پیانو تا گور نکشانده بودند ....

آن روز ها که گنجشکک اشی مشی بهانه ای برای نشستن در حوض های خانه داشت

آن روز های که بوی عیدی بوی توپ بوی کــــــــــــاغذ رنگی ..........................

آن روز ها که صدای فریدون فروغی ...ترجمه ی تمام بی کسی هایمان در جاده های بی انصاف بود

قوزک پایی که دردش را بغض می کردیم ... چشم های گریانی که به حرمت فروغی ، شستن نداشت

آن روز ها که مستی مان به میخانه ی هایده بود نه دیسکو نشینی های دوبی ...

آن روز که سکوتمان از رضایت نبود ......... پرنده بودیم به وسعت قفس هایی که برایمان ساخته بودند

آن روز ها که شب ِ سیاه ِ قصه را در صدای سیاوش قمیشی سحر می کردیم

آن روز ها با معین صبح بخیر می گفتیم به هم آغوشی که ما را به خدای بی کسی هایمان سپرده بود .....

آن روز ها که سلطان قلبها را به دنیای دو روزه عارف می چسباندیم .......

چه روز هایی بود ....

از کروات کشی های من تا جوراب شلواری های سفید تو ....

عروسی های ساده تر از سلام هایمان ، یک غذا سرو می شد که یک دل بودیم

که یک جا می رقصیدیم ... که یک سلامتی می گفتیم .............

شش و هشت می زدیم در ریتم های شهرام شب پره ..................

پدر دستش را به کمر می زد و ابهتش را چند دقیقه کنار مادر ، جا می گذاشت

در باباکرم ِ لیلا فروهر با تمام مردانگی می رقصید ،

آن روز ها که .............

آن روز ها که بانوی صدا در سکوت گریه می کرد و ما پوستر خنده هایش را به دیوار می زدیم

مرداب را تا صدایش می کشید ، غرق می شدیم ، جاده اش را تا انتهای صدایش می رفتیم

هجرت ، همسفر، پیشکش ..............

جوانی کردیم در صدایی که در زندان ، برای خودش هم حق خواندن نداشت ..........

آقای صدا را یادت هست ....

میکروفون را تا کمر که خم می کرد ، اوج صدایش ، صدای ستاره ها را در می آورد

مردی که با مداد رنگی ، عسل و غزل را به هم می رساند

ستاره ها را به سرب می کشید ، معلم را تنبیه می کرد ...

خلیج را ... فـــــــــــــــــــارس می خواند ....

برگ ریزان های پاییز را امان نمی داد ..........

مردی برای تمام شب هایی که گریه نکن را در گوش معشوقه ات داد می کشیدی

.

.

.

چقدر دلم می خواهد تکرار دوباره ی این همه نوستالژی را ....


دلم می خواهد هایده تمام قوانین طبعیت را بر هم بزند ......

بلند شود ....... و برای آخرین بار از باد سرد ِ پاییز بخواند ........

دلم دست های ورم کرده ی فرهاد را می خواهد ...

و پیانویی برای تمام اعجازها ... برای خداحافظ رفیقی که دیر خواند و زود رفت ......

دلم می خواهد فروغی برای یکبار با صدایی که گوش جهان را کر کند نیاز را نماز بخواند ...

بخواند : من نمــــــــــــــــــــازم تو رو هر روز دیدنه .........

تا درد ِ سانسور از پیشانی ِ مغرورش پاک شود ....



د...ل....م .... می خواهد

برای یک شب .. به اعتبار ملتی که پای آنها ایستاد

آقا و بانوی صدا کنار هم بایستند ......

حنجره هایی برای تمام فصول ، یک شب که شده هم صدایی کنند ....

در چشم های گوگوش گریه شوم وقتی ابی با درد فریاد می زند : خدایــــــــــــــا ... کویرم .............

دلم می خواهد گوگوش ، مداد رنگی را بخواند ...

اصلا دلم می خواهد هفده بار متوالی با صدای گوگوش بخوانم :



واژه رنگ ِ زندگی بود ... وقتی تو فکر تو بودم

عطر گل با نفسم بود .... وقتی از تو می سرودم ....................

دلم می خواهد قامت به قامت هم بایستند .........

با هم بخوانند ...برای هم بخوانند ... برای ملتی .... که خاطره هایش را

به هیچ محدودیتی نخواهد فروخت ....

کاش حسرت این شب به دل ملتی نماند ...

که بزرگان موسیقی پاپش را تنـــــــــها تنـــــــــــها به خاک سپرد ......


کاش شبی .... با ارکستی به اعتبار ملتم .............


حنجره ی مردانه ای از من و گنجشک های خانه بخواند

و آوای زنانه ای در جوابش از درخت بخواند ... از تبرها ....................

کاش آن شب ... تنها برای یک شب اتفاق بیفتد




***********************************

با احترامی ایستاده برای ایرج جنتی عطایی ، اردلان سرفراز ، شهیار قنبری ، مرحوم واروژان ، اسفندیار منفرد زاده ، مرحوم بابک بیات ، فرید زلاند، حسن شماعی ... زاده سیاوش قمیشی ...

و تمام آنها که خود بهتر از هر کسی می دانند
در دل ملتی نشسته اند که سخت باور می کنند اما با جان و دل می پذیرند .............

و احترامی جدا و از جنسی دیگر برای استاد شجریان
که در موسیقی سنتی ، خسرو آواز ِ این سرزمین است ..........


هومن شریفی
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
بار ها شده است گفته ایم هرگز تن به کاری نخواهیم داد که آن شود

یا گفته ایم همیشه پای فلان چیز خواهم ایستاد

و در خلوت ، قاضی تر از همیشه که خیرگی کرده ایم ،

پی برده ایم به آن همه مرد عمل نبودن

.

.

.

.

خسته از" هرگز" و" هیچ"ها و " همیشه" هایی که در جو گیری هایمان حواله ی اجتماعم کرده ایم

زمان اثبات کرده هرگاه مرد ِ ایستادن بر روی تفکرات خویشتن نبوده ایم ،

با ساختن ِ مفهومی به اسم استثنا ، دست به آنجام کاری زده ایم

که در سخنرانی هایمان آن را قبیح دانستیم ...

همین گونه در خلوت نشستیم و رفتار دیگران را تیرباران کرده ایم

بی آنکه بدانیم هیچ کس در تعریف استثنا برای فرار از تفکراتش

از دیگری استثنا نیست
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 


به خودی ِ خود خیره می شوم :

روانشناسی که از امید دادن ِ واهی می ترسد

شاعری که به معصومیت واژه شک کرده است

مسافری که به پل های پشت سرش رشوه ی ماندگاری نمی دهد

یا یک روانی که در چشم های روانشناس ،قدرت ِ بازیگری اش را امتحان می کند

تمام این ها در من رفت و آمد می کنند

روزی هیتلر می شوم با سخنرانی های تاثیر گذار ....

روزی پیرمردی می شوم که سرش را برای هیچ بیلبوردی بالا نمی آورد

آدم ها می آیند و می روند ...

در دستی گل و در دستی دیگر گلوله می پرورند

و من دیوانه وار عاشق گل یا پوچی هستم

که حق انتخابش سهم من است حتی اگر به مرگ منتهی شود
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 



از تمام خون گرفتگي ها

كسي را در چشم هاي من ببين

كسي كه زير بازوي دوربين ها را مي گيرد

پايش را روي شانه هايم ميگذارد تا آنقدر بالا برود

كه از آسمان ِ آزاد تصوير بگيرد

از من نپرس

من آنقدر دموكراسي را در دندان هاي شكسته ام تجربه كرده ام

كه از تمام فرياد ها / به نفع زخم هايم طفره روم

تنها بدان

شعبده بازي كه شلاق به دست از رهايي حرف مي زند

جز مصادره ي مفهوم ِ آزادي / به زور بازوي تو اما به نفع خويشتن

در سر نمي پرواند

گيرنده ات را دست نزن

خودت را جابه جا كن

شايد آنچه به اسم حقيقت به دغدغه هايت خورانده مي شود

از تو يك چريك ِ انقلابي بسازد

در خيابان هايي كه او در حال آماده شدن براي تاج گذاري / به آنها خيره شده
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
یک روز نیستی و یک سال پیر شده ام ...

اگر از این ناسفر ِ چند روزه قصد ِ برگشت داشتی ...

برایم عصا بیاور ... و یک خیابان...

که دست ِ پیر مرد ها را بی منت تا آنطرف خیابان خواهند گرفت...ا

********************************************************

الف: كاش ميشد همه از درونشون با هم حرف بزنند

ب: نه نه نه اصلا

الف : مي ترسي لو بري ؟

ب : نه فقط مي ترسم آدما اعتماد به نفس شنيدن فحش هاي واقعي رو نداشته باشند

الف : آدما مي تونند با هم خوش باشند

ب : آره ... تا وقتي بتونن خيالشون از پنهون موندن حس هاشون نسبت به هم راحت باشه

الف : تو از باور اين همه فاصله چي نصيبت ميشه؟

ب: هيچ چي ... من فقط حوصله ي جنگ جهاني سوم رو ندارم ... همين
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 



بعد از اينكه لب هايم را / با واقع بينی ِ تمام بوسيدی ، پشتم بايست

برايم از جای خنجر ها بگو ، از زخم هايی كه با روی باز به پشت ِ بسته ام زدند

من در اين بدبينی ِ مفرط

در هجوم اين همه حرف كه با اول شخص ِ مفرد ِ من شروع می شود

و سوم شخص های جمع را روی سينه ام مينشاند/ تنها به حرف های تو اعتماد دارم

نمكدان ها را كه از زخم هايم بيرون كشيدی / چمدان را بياور

تمام ِ گريه هايم را در گوشه ای بگذار ... عكس های خوش خندگی هايم را بسوزان

مرا به دندان بگير و از اين شهر شب خورده ببر ...

مرا به سرزمينی ببر / كه قاصدك هايش وطن فروش نباشند


دلم يك گريه ی سير می خواهد / بی آنكه خبرش دست به دستشان شود

تنها تو را دارم در سرزمينی كه موريانه هايش آنقدر عرضه ندارند

كه خاطراتم را با انسان ها بجوند...

تنها تو را دارم كه بيشتر از من / از زخم های ازپشت خورده ام خبر داری

مرا به دندان بگير ... قدر تمام نرفته هايم مرا ببر ...

جاده ... تنها نفرين شده ايست كه ارث پدرش را از بی كسی هايمان طلبكار نيست ...
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
صفحه  صفحه 7 از 27:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  26  27  پسین » 
شعر و ادبیات

Hooman Sharifi | چرک نویسهای هومن شریفی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA