انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 6 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

سبک شناسی


مرد

 
خط میخی ایرانی(ادامه)

همچنين بر روى فلزات يا سنگ‌ها حروف ميخى با دقت بايستى کنده شود. و به درد پاپيروس و غيره نمى‌خورده است ـ به همين سبب عامهٔ مردم ايران در آن عصر براى تحريرات عادى بر روى پوست يا پاپيروس خط آرامى به‌کار مى‌برده‌اند
اين اشکال کتابت، و خشنونت شکل حروف و جاى زياد گرفتن سطور سبب شد که از همان زمانِ هخامنشى خط آرامى (که از مدت‌ها دور از کنعانيان به سرزمين کلده و آشور رسيده بود) به همراه کاتبان و دُپيوران سامى به ايران آمد وسيلهٔ مبادلهٔ افکار و رفع حاجت بزرگان و تجار و ساير مردم قرار گرفت و اين است که در دورهٔ اشکانيان خط‌ميخى روى به تراجع گذارد و تا مدتى خط يونانى مورد استعمال واقع شد و به‌تدريج از نيمهٔ قرن دوم پيش از ميلاد خط آرامى متداول گرديد ليکن نبايد تصور کرد که خط‌ميخى در عهد اشکانيان به کلى منسوخ شده بود چه در بابل لوحه‌هائى يافته‌اند که متعلق به دورهٔ اشکانى است و به‌ خط‌ميخى نوشته شده است، در اين لوح‌ها مطالب قانونى و نجومى و سرودهاى مذهبى مندرج است.

     
  
مرد

 
خطوط ايران بعد از اسلام

مشتمل بر عناوین زیر است:
خطوط ملل مجاور عربستان
عقاید قدیمی و جدید در خصوص خط عربی
     
  
مرد

 
خطوط ملل مجاور عربستان

ملل سامى که از هر طرف با اعراب مربوط بودن به قرار ذيل است:
عبريان، آراميان، نبطيان، سريانيان، کلداينان، حميريان يمن، اقوام ثمود و بنى‌ليحان، صفويان
خطوطى که اين ملل بدان چيز مى‌نوشتند به قرار ذيل است:
خط عبرى: که از اصل فنيقى گرفته شده بود و آن را 'قلم‌عبري' مى‌ناميدند و بعد از خلطه با آراميان و واقعهٔ اسارت بابل خط مذکور را تغيير دادند و از گردهٔ خط آرامى خطى اختيار کردند و بعد از تکميل آن را خط آشورى يا خط مربع نام نهادند.



۱. نمونه‌اى از قلم نبطى متأخز در قرن اول و دوم و سوم ب‌ م که از کتيبه‌هاى پطرا و غيره به‌دست آمده.
۲. نمونه‌اى از حروف (نقش نماره) از قرن چهارم ب ‌م و اين هم نوعى از قلم نبطى است.
۳. نمونهٔ ديگر ازخط نبطى مستخرج از کتيبهٔ زبد و حران مربوط به قرن ششم ب‌ م.
۴. نمونه‌اى از حروف عربى معروف به کوفى متعلق به قرن اول هجرى .
     
  
مرد

 
خطوط ملل مجاور عربستان(ادامه)

خط نبطى : که آن هم از خط آرامى گرفته شده و از اصل آن به خط فنيقى مى‌رسد، و با تصرفاتى که در آن به‌عمل آمد اصل و ريشهٔ خط کوفى را به‌وجود آورد.
خط سُريانى : که اصلاح شدهٔ خط آرامى است و در تمام دورهٔ ساسانيان و ديرى بعد از اسلام يگانه خط علمى و مشهور مشرق شناخته مى‌شد و در مراکز علمى مهمى مانند شهر 'اُدسْ Edessa (۱) ' در الجزيره و شهر جُنديشاپور در اهواز و ساير بلاد عراق اين خط نوشته مى‌شده است و اين خط بعد از غلبهٔ مغول بر بلاد اسلام از ميان رفت.
خط کلدانى که باقيماندهٔ خط آرامى و با خط نبطى نزديک بوده است.
خط سبا يا 'سَبَئي' که اصلاح شدهٔ خط 'مُسنَدْ' بود و از اصل فنيقى گرفته شده و در يمن متداول بوده است.
خطوط ثمودى و لحيانى که در غرب و شمال حجاز نوشته مى‌شده و شعبه‌اى از خط 'سبا' بوده است.
خطوط 'صفوي' منسوب به سرزمين 'صفاة' که در سوريه نزديک کوه لبنان قمست‌هاى بسيارى از آن کشف شده است و به خط نبطى قديم شباهت داشته است.
خط نطسورى اين خط در ميان نسطوريان ـ مسيحيان پيرو کليساى مشرقى معروف به 'نسطوري' رايج بوده و نوعى از خط سطرنجيلى و سُريانى محسوب مى‌شده است و ما در جدول زيرين از لحاظ اهميت اين خط و خط سريانى را نشان داده‌ايم.
از خطوط نامبرده خط ثمودى و لحيانى و صفوى و همچنين نبطى را مى‌توان از امهات خطوط عربى شمرد، ولى هيچ‌کدام مربوط به خود عرب نيست، و از خود عرب در سرزمين حجاز و يثرب تا امروز آثار خطى که منسوب به عرب و مربوط به ايام و تواريخ معروف آن جماعت باشد به‌دست نيامده است اما کتيبه‌هائى که داراى لغات عربى و اسامى عربى باشد به خط صفوى و آرامى و نبطى و ثمودى پيدا مى‌شود ليکن از ايام و تواريخ عرب اشاره و ذکرى در آنها نيست و معروف‌تر از همه 'کتيبهٔ نماره ـ تاريخ اين کتيبه ۳۲۸ بعد از ميلاد است. نماره قصرى بوده کوچک از رم در کوه لبنان.' است و از 'امرءالقيس بن عمرو ملک حيره' که بر سنگ گور او نقش است ديگر 'کتيبهٔ زبد ـ به تاريخ: ۵۱۱ ب.‌م زيد نام خرابه‌اى است بن قنسرين و نهر فرات' و ديگر 'کتيبهٔ حَرّان ـ به تاريخ ۵۶۸ ب.‌م در منطقهٔ شمالى از کوه 'دروز' برسنگى روى سر در کنيسه' و ديگر 'کتيبهٔ ام‌الجمال ـ اين کتيبه هنوز انتشار نيافته است.' است و قديمى‌ترين اين کتيبه‌ها که از امرءالقيس باشد تاريخ آن سنهٔ ۳۲۸ بعد از ميلاد مسيح است. (براى شرح و تفصيل رجوع کنيد: تاريخ‌الغات ‌الساميه ـ مصر ص ۱۸۹ ـ ۱۹۴)
     
  
مرد

 
عقايد قديمى و جديد در خصوص خط عربى:

اهل علم گمان مى‌کنند که طوايف عرب داراى خط مخصوص نبوده‌اند، و بعضى گمان دارند که عرب قبل از اسلام به ‌هيچ‌وجه صاحب خط و فرهنگى خاص به خود نبوده است.:

سند تازه
عقیدهٔ قدیم
عقیده علمای امروز
قلم‌های اسلامی
قلم‌های منسوب به ایرانیان
     
  
مرد

 
سند تازه:

کتاب‌التنبيه على حروف التصحيف لحمزةبن الحسن:
نسخه‌اى از اين کتاب در کتابخانهٔ مدرسهٔ مروى ـ که امروز جزء کتابخانهٔ دانشکدهٔ حقوق است ـ ديده شد که خالى از اغلاط و تحريفات نيست، اما نسخه‌اى است قديمى و تاکنون سواى اين نسخه از اين کتاب نسخهٔ ديگرى به‌دست نيامده است.
در اين کتاب شرحى از خطوط و اقلام و صناعات کتابت پارسيان عهد ساسانى وارد شده است ـ که چون با روايت ابن‌النديم منقول از ابن‌المقفع تفاوت داشت به ‌نقل و ترجمهٔ آن روايات مبادرت ورزيديم:
'اما (اقلام) پارسى گوناگون است و داراى هفت فن است، و اين معنى را محمدالمؤيد (ظ، المؤبد) معروف به ابى‌جعفر المتوکلى روايت کرده و چنين گويد که پارسيان در ايام دولت خويش از انواع ارادهاى خود به هفت نوع کتابت تعبير مى‌نمودند و اسامى آن کتابت‌ها بدين قرار بود: رم فيره(۱) ، گُشته دفيره ، نيم‌گَشته دفيره ، فرْورده دفيره ، راز دفيره ، دَيْن دفيره ، وَسف دفيره.
==================
(۱) . يقين نداريم که اين نام خالى از تصحيف باشد، و به قرينهٔ شرحى که پائين‌تر داده است شايد در اصل 'هام دفيره' بوده چنانکه ابن‌القديم مى‌گويد: کتابت رسائل را نامه دبيره مى‌گفتند و 'دفيره' معرب 'دپيوريه' است، و اعدادى که ما قبل از اسامى نهاده‌ايم در اصل کتاب نيست.
======================
اما معنى 'رم‌دفيره' کتابت همگانى و عامه است و معنى 'گشته دفيره' کتابت تغيير يافته است (۲) ـ و معناى نيم‌گشته دفيره کتابتى است که نيمى از آن تغيير يافته باشد، و معناى 'فَروَرده دفيره' کتابت رسائل است، (در زبان پهلوى فَرْوَرتک به ‌معنى منشور و رسائل پادشاهى است. (ابن‌النديم گويد کتابتى داشتند که راس سهريه مى‌گفتند و بدان کتابت منطق و فلسفه را مى‌نوشتند و ۲۴ حرف داشته‌ است ـ م) و معناى دين دفيره کتابت دين است و کتب قرائت و شرايع دين را بدان مى‌نوشتند و معناى وَسف دفيره جامع کتابت‌ها است ـ و آن کتابتى بود مشتمل بر لغات امم از روم و قبط و بربر و هندوچين و ترک و نبط و عرب (!) (۳)
=================
(۲) . اين همان است که ابن‌الدنيم آن را 'الکتسج' و 'نيم‌کستج' ضبط کرده بود و ما حدس زديم که معرب 'گشتک' و 'نيم‌گشتک' باشد يعنى گشته و نيم‌گشته، و اين سند حدس ما را تأييد کرد (رجوع کنيد، کتب و رسالات پهلوي).
(۳) . وسف و هروسف به زبان پهلوى يعنى همه و هر همه و وسف دبير به ‌معنى دبيرى همگانى است ـ و شرحى که بعد از آن از اشتمال لغات امم مى‌دهد معقول نيست!
     
  
مرد

 
سند تازه(ادامه)

کتابت عامه، از اين مايه به بيست و هشت قلم نوشته مى‌شده است، و هر قلمى از اين اقلام اسمى عليحده داشته چنانکه در خط عربى و خط تجاويد و خط تحرير و خط تعليق اين معنى مشهود است.
صناعة کتابت، نزد ايرانيان داراى اسماء مختلفه بوده و هر نامى لازم ملزوم فنى از طبقات اعمال. و بسيارى از اسماء مذکور فراموش شده، و آنچه از آنها به ياد مانده چنين است:
- داذ دفيره، شهر هَمار (در اصل: سهرهماذ و از شرحى که مى‌دهد معلوم است که متن غلط و صحيح شهر هَمار است.)
- دفيره، شهر هَمار (اصل: لده...) همار دفيره، کنج همار دفيره، اَهُرْ همار دفيره، آتشان (اصل: اسان ـ آئين‌تر ـ اَتَشان) همار دفيره، روانکان (اصل: روانکان ـ پائين‌تر: رواندار که دال و الف را سرهم نوشته.) همار دفيره.
اما داذ دفيره ـ کتابت احکام و اَقضيه بوده، و شهر هماردفيره، کتابت ‌بيت‌الخراج، وحذه (ظ: کذه) همار دفيره، کتابت حسابدارى دربار پادشاه، و گنج هماردفيرده، کتابت خزائي، و آهُر همار دفيره کتاب اصطبلات، و آتش هماردفيره و کتابت حسابدارى آتشکده‌ها، و رواندار (بالاتر، روانکان) همار دفيره کتابت وقوف، (ظ، اوقاف) بوده است.
و جز اين که گفته شد کتابت‌هائى ديگر هم داشته‌اند که نام آنها از ميان رفته است، و باقى‌نمانده است. و پارسيان اين هفت قلم را که نام برديم در کتاب به‌کار مى‌بردند و همچنانکه در منطق و گفتگو پنج قسم لهجه را به‌کار مى‌بردند که پهلوى و دَرى و فارسى و خوزى و سُريانى باشد، الى آخر (بقيه مطابق روايت ابن‌النديم و ياقوت است که از ابن‌المقفع و غيره نقل کرده بودند).
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 
عقيدهٔ قديم:

مورّخان اسلامى مى‌گويند که عرب، در زمان بسيار نزديک به اسلام، خط را از مردم حيره و نبطيان آموخت، و خط از حيره به حجاز رفت، و اين روايات را به عبدالله‌بن‌عباس و بعضى به ابن‌اسحق صاحب السيرةالنبويه منسوب مى‌دارند. و واقدى و مسعودى و حمزةبن‌الحسن و ديگران در اين باب يکسان روايت کرده‌اند و خلاصهٔ روايات چنين است.
ابن‌عباس گويد: نخستين کسانى که خط عربى را بنياد نهادند سه کس بودند، از قبيلهٔ طى که ساکن شهر 'انبار' بودند و مردم را خط مى‌آموختند و نام آن سه 'مُرامِربن مرة' و 'اَسلَمْ‌بن سدرة' و 'عامربنِ جدرة' بود که اولى حروف را اختراع کرد و دومين حروف را به فصل و وصل افکند و سه ديگر نقطه گذارى نمود و آن را خط 'جَزْم ـ خط 'جزم گويند خط کوفى است (ادبيات اللغةالعربيه طبع قاهره)' - نام نهادند و گفتند خط مزبور از خط حِميْرى جدا شده است!
و باز روايت ديگر از ابن‌عباس آورده‌اند که مردم انبار خط را از مردم حيره آموختند: مسعودى گويد فرزندان مُحَصن‌بن جندل‌بن يعصب‌بن مدين خط عربى را به‌وجود آوردند״ (اين روايت را از ابن‌هشام هم نقل کرده‌اند) باز روايت است که اول واضح خط اسمعيل عيله‌اسلام است... ابن هشام گويد: واضح خط حميرين سبا است .... باز عبدالرحمن بن زياد بن انعم از پدر خود روايت مى‌کند که از ابن‌عباس پرسيدم که شما قريشيان اين خط را از کجا آورده‌ايد؟ ... گفت ما از 'حرب‌بن‌اميه' فرا گرفتيم. پرسيدم او از کجا گرفت؟... گفت:عبدالله بن جدعان. پرسيدم عبدالله از کجا گرفت؟ گفت: از مردم انبار. پرسيدم آن مردم از کجا آورده‌‌اند؟ ... پاسخ داد از مردم حيره. پرسيدم حيره از کجا آورد؟... گفت: مردى از يمن از بنى‌کنده به آنان آموخت، گفتم اين مرد از کجا آموخته بود؟... گفت: از خفلجان کاتب وحى هُود پيامبر و روايات ديگر از اين قبيل (۱)
===============
(۱) . نقل اين روايات نه از روى اعتماد به حقيقت آنها است، بلکه براى آن است که ذهن خوانندگان وسيع شود و گمان نکنند که در روايان اختلافى موجود نيست و به حقايق زيادتر از روايات اعتماد کنند و نيز بدانند که ميانهٔ خط حميرى و خط حيرى ارتباط مستقيمى نيست و هر دو خط از فنيقى (کنعانى قديم) گرفته شده است. و نيز از جملهٔ روايات بى‌اساس روايت هشام کلبى است (به نقل الفهرست) که گويد: اول مردمى که خط عربى را آوردند قومى بودند از عرب عاربه که بر عدنان‌بن اُدّ نازل شدند و اسماء آنان، ابوجاد، هواز، حطي، کلمون، صعفص، قريسات بود و اعراب کتابت را به‌نام آنان وضع کردند. بعد از آن حروفى يافتند که از اسامى آن مردم نبود و آن حروف: ث، خ، ذ، ظ، شين و غين بود. و اين‌ها را 'روادف' ناميدند. به روايت ديگر اسامي: ابجاد، هواز، حاطى کلمان، صاع‌فص، قرست بوده است
     
  
مرد

 
عقيده علماى امروز:

دانشمندان امروزى از خاورشناسان و علماى محقق مشرق برآن هستند که خط اسلامى از خط نبطى تازه گرفته شده است که در شبه‌جزيرهٔ طور سينا منتشر بوده است.
قديمى‌ترين سندى که به‌دست آمده است کتيبهٔ معروف به 'نقش نماره' است که تاريخ آن ۳۲۸ بعد از ميلاد است، دومين سند کتيبهٔ معروف به 'نقش زبد' است متعلق به ۵۱۱ بعد از ميلاد و سند سوم کتيبهٔ 'نقش حران' است که تاريخ آن ۵۶۸ بعد از ميلاد مسيح مى‌باشد.
لذا محققان بر اين عقيده‌اند که خط اسلامى در سال‌هاى بين ۳۲۸ و ۵۱۱ به‌وجود آمده و آن قرن ۴ يا ۵ بعد از ميلاد است.
بالجمله گويند که خط اسلامى از شبه‌جزيرهٔ طور سينا نشأت کرده و در بادى امر فرقى بين آن خط و خط نبطى نبوده است و در صحراى سوريه در منطقهٔ دولت بنى‌غسان بين تجار متبادل گرديده و تغييراتى يافته و به‌وسيلهٔ تجار به مراکز تجارى و فکرى حجاز منتقل شده و منتشر گرديده است. و بعيد هم نيست که در اين تغييرات مردم حيره و ابتاع دولت آل‌منذر که با مکه و مدينه روابط تجارى داشته‌اند نيز سهيم باشند.
بعضى معتقد هستند که اعراب خط بنطى را از 'حوران ' در اثناء مسافرت خود به شام و به‌وسيلهٔ تجار آموخته‌اند. عقيده‌اى هم ديده شد که گويد عربان و نبطيان هر دو خط را از يمن اخذ کرده‌اند و اين عقيده هنوز پيروى نيافته است و عقيدهٔ نخستين صحيح است که خط عربى از خط نبطى و خط نبطى از خط آرامى مأخوذ است و يمنى‌ها هم مستقيماً خط مُسند را از آراميان گرفته‌اند.
خطى که در قديمى‌ترين اسناد ديده مى‌شود مانند نقش زبد و نقش حران و سنگ قبر عبدالرحمن‌بن‌جبر به تاريخ ۳۱ هجرى که در مصر کشف شده است. مبدأ دو خط اسلامى کوفى و نسخ است، و از طرف ديگر هم به خلاف عقيدهٔ معروف که گويند خط ثلث و نسخ را ابن‌مقله از خط کوفى استخراج کرده است. اطلاع داريم که خط نسخ از خطوط قديم اسلامى است و اين خط و خط کوفى هر دو در يک عرض قرار دارند.
چنين به‌نظر مى‌رسد که ابتدا، خطى بين نسخ و کوفي، از خط بنطى اخذ شده است. سپس اين دو خط به‌علل مختلف و به ‌سبب معاشرت با مردم کوفه که به‌جاى حيره ساخته شد و غيره هم از آن خط قديمى جدا گرديد و در هر کدام از طرف خوشنويسان و کُتّاب تفنن‌هائى به‌کار رفت و اصلاحاتى شد تا بدين صورت درآمد و چنانکه بيايد، به اين دو خط نيز بسنده نکردند بلکه اقلام و شيوه‌هاى ديگرى هم پيدا شد.
چيزى که از آثا اسلامى به‌دست مى‌آيد آن است که خط کوفى زودتر مشق شده و اصلاح گرديده و در آن استادانى پيدا شده‌اند ـ و اين خط به ‌واسطه اينکه حروف آن بهتر از حروف نسخ (که آن روزها تا ديرى هر دو بى‌نقطه و اعراب نوشته مى‌شدند (۱)) بود يعنى حروف متشابهه کمتر داشت، خاص نوشتن قرآن و کتيبه‌ها و کتب علمى قرار گرفت، همچنان‌که نسطوريان و سريانيان خط سريانى و سطرنجيلى را و عبريان خط مُرَبّع را مخصوص کتب مقدس دينى و کتاب‌هاى علمى قرار داده بودند ـ و خط نسخ براى مکاتبات خصوصى و رفع حوايج عادى به‌کار مى‌رفته است.
==================
(۱) . اول کسى که زير و زبر اختراع کرد ابوالاسود معاصر على‌بن‌ابيطالب بود که نقطه‌هائى براى نشان دادن حرکت وضع کرد آن هم در خط کوفى در قرآن‌ها ولى نقطه وجود نداشت تا در اواخر بنى‌اميه نقطه هم اختراع گرديد.
در اين سال‌هاى اخير، نامه‌اى از طرف حضرت رسول‌ صلى‌الله عليه گردآورى شد به‌ خط نسخ قديم و غيرزيبا که بعض حروف کوفى هم در آن است و به خط اصلى اسلامى شبيه است و مُهر مدور (محمد رسول‌الله) پاى آن خورده است.
باز ابن‌النديم گويد(الفهرست ص ۸ و ۷): خزانهٔ مأمون نامه‌اى بود از 'عبدالمطلب‌بن‌هاشم' که بر پوست نوشته شده بود و گويد خط مذکور مانند خط زنان بود، يعنى بد تحرير شده بود و نامهٔ حضرت رسول که ما بالاتر بدان اشاره کرديم نيز از اين قبيل بوده است و سنگ قبر 'عبدالرحمن‌بن جبر' هم که در مصر است همچنين بد و کج‌مج و کودکانه و ابتدائى است
     
  
مرد

 
قلم‌هاى اسلامى:

روايات در اقسام قلم‌هاى اسلامي(۱) قدرى متشتت است، آنچه از مجموعهٔ روايات به‌دست مى‌آيد آن است که قلم اسلامى از آغاز همان قلم 'نبطي' بوده است که آن را 'النسخي' و 'الدارج' مى‌ناميده‌اند، و عرب مستقيماً از نبطى متأخر گرفته بود و بعد از معاشرت اعراب با مردم حيره و بناى کوفه در جنب حيره خطى که آن هم تقليدى از خط 'نبطي' بود شايع شد که او را 'حيري' يا 'جزم' مى‌خواندند.
====================
(۱) . اينکه ما قلم نام مى‌بريم از اين روى است که (خط) مراد حروفى است که در شکل خود از ديگر اشکال مستقل باشد ـ مثل خط لاتين و خط عربى و خط سنسکريت ولى قلم مراد تغييراتى است که در يک خط داده شود.
==============
ابن‌النديم گويد: در آغاز دولت اسلامى چهار خط معمول گرديده بود به اين اسم: خط مکي، خط مدني، خط بصري، خط کوفى و در خط مکى و مدنى الف‌ها به‌سوى راست کج بود و در شکل او کمى خوابيدگى به سمت بالاى انگشتان پديدار بود، و اين چهار خط را 'قُطْبَة' نامى در عهد بنى‌اميه کامل کرد، و بعدها از اين چهار خط اقلام ديگرى استخراج گرديد و در اوايل دولت بنى‌عباس دوازده قلم در نزد خوشنويسان متداول گرديده بود که مشهورترين آنها به قرار ذيل است:
قلم الطومارالکبير (کذا: الفهرست، ص ۱۱ در آداب اللغة العربيهٔ جرجى زيدان: الطومارالکبير۱: ص ۲۰۵) قمل الثلثين ـ قلم الزِنبُور ـ قلم المفتح ـ قلم الحَرَمْ ـ (ظ. الجَزم) قلم‌الموامرات ـ قلم العهود ـ قلم الخرفاج (کذا: الفهرست و در آداب اللغه: الخرفاج)
و از اين اقلام باز خطوط ديگرى به‌وجود آمد و به بيست و پنج قلم رسيد (رجوع کنيد: الفهرست ص ۱۱ ـ ۱۲) و در عهد مأمون عباسى خوشنويسيى رنگ و آبى به خود گرفت و در آن عهد قلم المرصّع و قلم النّساخ و قلم الرّياسى (منسوب به مخترع خود فصل ذوالرياستين) و قلم الرّقاع و قلم غبارالحليه و قلم الثلث و قلم المحقق و قمل المنشور و قلم‌ الوشى و قلم المکاتبات و قلم النرجس و قلم البياض نيز به‌وجود آمد ـ بيست خط از اين خطوط از خط کوفى بيرون آمده بود که هر کدام خاص نوعى از نوشته‌هاى مهم بود چون قرآن و مجلات و طومارها و نام‌هاى دربارى و بعض ديگر، مثل خط نسخ و خط محقق و خط مشق و ثلث و مدوّر و رياسى و رقاع خاص کتب و احاديث و اشعار و مراسلات معمولى بود و از عهد مأمون به بعد اين خطوط ترقى کرد و قلم رياسى متداول گرديد، تا ابن‌مقله خط نسخ را موزون و زيبا ساخت و آن را لايق آن قرار داد که قرآن را بدان خط بنويسيد(۲)
==============
(۲) . اينکه شهرت دارد که خط عربى اول کوفى بوده و ابن‌مقله خط نسخ را اختراع کرد و غلط مشهورى است و امروز طرف اعتماد نيست و خطوطى به خط نسخ بر روى پاپيروس موجود است که متعلق به اواخر قرن اول هجرى است
     
  
صفحه  صفحه 6 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

سبک شناسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA