انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 35 از 43:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  42  43  پسین »

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد


مرد

 
دید شاعر
روی ایوان کوتاه زمان
در برابر آسمان بلند ابر
کنار باغچه ؛ زیر درخت گردوی آواز گنجشک
صدای یکنواخت چرخ خیاطی بر آستان ایوان روز
روی سکوی مقابل- گلدان های ردیف گل
دو گلدان آویخته با حلقه های آهنی بر دو سوی در باز
خروس با تاج قرمزی که بر یک طرف خم شده است
عبور چشمان دریچه از تپه های روز
مرغ سفید درشت ماشینی بر لب های سنگ قصه می گوید
درخت گردو با گردو های اندک و برگهای سبز در باد لبخند
ماشین ها و عبور هر چند گاه از جاده عمر
آینه ی با لای دستشوئی قطعه ای از پنجره را می خواند
نوار ترانه های گیلکی در فضای ایوان بر قلب گوشها
تنها شاعر است که با چشمانش راه می رود
نشسته بر تالار آوای بلبل ؛ بر شاخه ی درخت باغچه ی دل
جریان جاری آواز بلبل ؛ بعد از ظهر را به آرامی در چشمه ی شنبه شستشو می دهد
ما را طعم ترش آلوچه در دستان زیر دستی های کوچک شیشه ای به طعم سیب می پیوندد
بعداز ظهر پروانه و آرامش بی رنگ صدای سکوت
آبادی ؛ بسان دره ای سبز در نگین تپه ها می درخشد
پیر زن خرداد چادرگل گلی سفید ظهر را در بر می گیرد
کیسه ی پارچه ای قرمز رنگ و رو رفته را بر می دارد
با آب آواز بلبل زندگی را به بازار می برد
با کالا برگی که در صدای قند می پیچد
صدای تراکتور پشت دیوار سکوت ستاره می کوبد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
دیدار آفتاب
به حسرت می گذرد زندگانی
کدامین پرنده از این گذر عبور کرد
که شادمانی به سلولها فرو ریخت
کدام ترانه ی شادی در این دشت پر طراوت رویید
که آشیانه ی فرحبخش بیافرید
ما هنوز در فکر اندیشه ی پوسیده ی دیروزیم
و روزنه ی نور را از ورای اتاق نمی پذیریم
پس چگونه به دیدار آفتاب خواهیم رفت ؟
چگونه در بسوی کهکشان خواهیم گشود ؟
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
رهائی
اگر یک درخت بودی
می گفتی کاش یک پرنده بودم
اگر یک پرنده بودی
می گفتی کاش یک گل بودم
تو می خواهی رهائی را تجربه کنی
وگر نه اینهمه خواهان تغییر خود نبودی
در همین لباس هم میتوان
برهائی نقبی زد
وخود را عمیق تر کاوش کرد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
روزها
بر صندلی خستگی جوانی
بر میز ناباور بیکاری
روزها همچنان سپری می شوند
دلم پر از اندوه پرنده است
و درختان آزاد را بحسرت نظاره می کنم
اندوه ام همه از مرگ است
از مرگی که بیکاری است
چشمانم را به دورو نزدیک دعوت می کنم
آنها در اشیا غرق می شوند
و گذر روزها را درپرده ی غمگین می نگرند
می خواهم بی اغراق بگویم
جانم از این همه بطالت پر درد به ستوه می آید
و اندیشه ام توان خود را ناباورانه از دست می دهد
روز هائی که با قیچی یکنواخت تکرار یکی بعد از دیگری سپری می شوند
و دلم با آنهمه درد امیدوار گشایش فرداست
گشایشی به سمت آواز دلفریب شادمانی
به سمت چشمان خیابانهای خلوت زیبا
به سوی آسمان پر شکوه پر درخت
به جانب لبخند شکفته گل سرخ معطر
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
زبان
می گویم حیات خلوت فنجان
کلماتی که به آن هویت می بخشند
گاهی پر از آب
زمانی پر ازچای
پس کلمات به همه چیز هویت می بخشند
حروف بچه های خانه ی کلماتند
حروف الفبا گلهای زیبای باغ کلماتند
که از سرزمین ذهن مان بیرون می ریزند
عطر آنها دل پسند و معجزه آساست
هر سرزمینی رنگ و بوی خاصی دارد
از گلهای حروف کلمات
آنها زاینده زبانند
زبانی که حلاوت خاصی در هر سرزمین دارد
همچون گلهای خود روی و معطر در صحراها
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
زلزله های نفس
آفتاب را می بینی و می پذیریش
خیابانها و ماشینها و ساختمانها را
خود را
درون آینه و در دیکران-
چهره و قامتی مصور ومتصور
سوسکهائی از دیوار اخلاقت بالا می روند
مگسهائی که در اندیشه ات جولان می دهند
کنه هائی که روی قلبت لانه کرده اند
خار و خاشاک را در خیابان قامتت
همه ی انگلها ئی که در زندگیت جا خوش کرده اند
خود را در میان همه ی آنها از دست مده
تا به حقیقت بنائی بر پا داری
مقاوم در برابر زلزله های نفس
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
زندان
ساعتها نشستم؛ کسی وارد نشد
من بودم و صدای کولر و
یک تابلوی زنده ی درخت ـ اندکی ساختمان نوساز و کمی آسمان
آسمان شاد آزاد ابری
دلم تنگ بود که کسی تلنگری بر پنجره ی تنهائی وارد نکرد
در این اتاق چهارمیز و چهار صندلی انتظاری آبی در سر داشتند
ورای همه ی اینها ؛ تنها ساعت دیواری گل شادی می نواخت
به دلنوازی رفتن نزدیک می شدم
آری ؛ هر کجا که دلت شاد نباشد ؛ آنجا زندان است
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
زندگی صبح
اتوبوس خط واحد براه می افتد
مسافران هر کدام در پی فکری به رنگ تابستان
یکی روزنامه می خواند ؛ تعدادی چرت می زنند
چند نفری خیره به بیرون در عوالم فکرند
بیرون ؛ هوائی آفتابی
شخصی در نانوائی ؛ نان ها را روی هم می گذارد
؛؛؛؛؛
وقتیکه سرعت می گیرد
بادی خنک پیراهن ها را به بدن می چسباند
اتوبوس به طرف ایستگاه زندگی صبح لبخند می زند
چونان کودکی که آرام ؛ آرام از خواب بیدار می شود
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
ساحت ملکوتی
مرا اکنون رایحه ی درخت بودن در این رنج تحمیلی بر می انگیزد
تا خود را به طلوع عقاب آفتاب امیدوار سازم
اگر چه رنج راه در آینه ی چشمان آینده سخن می گو ید
با همه ی شباهتی به گذشته
همچنانم رحمت تو جنگلی در قلبم می کارد
بی شک از تنفس اینهمه غوغای ملال انگیز هنوز ترا از یاد نبرده ام
تمام دلم در حسرت هوای روحبخش تو می تپد
ای ستاره ی جوان روح آسمان رویائی
در سادگی عمیق تنفس بکر آزادی
مرا به آن ساحت ملکوتی پرواز ده
ای فرزانه مهربان
به مامن آ بی دلارام که لبریز از شکوه بی همتای رضایت توست
همان مقصد روشنگرآرامش بخشی که همواره از تو به تمنا خواسته ام
همان ساحت مقدسی که گاه گاه هر چند کوتاه ؛
روحم را در آن فضای دلپذیر پرواز داده ای
قلب من اگر در مسیر رحمت تو بروید
و اندیشه ام درشمیم هدایت تو ثمر دهد
خودرا همواره در رنگین کمان زیبای سعادت شکفته می یابم
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
ستاره شب
گله در روز نمی بینم
نه در زلف پیچ در پیچ درختان
و در گنجشکی که بین شاخه ها می پرد
ای ذهن جستجوگر آسمان
ریسمان شکیبائی بینداز
بی شک شب فرا می رسد
شب ستاره ای است
روبروی ماه
و داستان زمین را ورق می زند
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
صفحه  صفحه 35 از 43:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  42  43  پسین » 
شعر و ادبیات

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti.net Forum is not responsible for the content of external sites

RTA