✦✧✦ لحظه یی ها ✦✧✦
۴
با سکوت اش بر لب
وقتى نگاه ام مى کند
مى بینم
از آفتاب هم بلندتر است و
از شب هم ژرف تر
تنها
وقتى با سکوت اش
نگاه ام مى کند.
۵
دریا دریا تلاطم در دل ام
باغچه باغچه اطلسى در کنارم
قنارى قنارى آواز در گلوم
فواره فواره شعر در ذهن ام
کتاب کتاب واژه در دهان ام
بدر بدر، رخِ ماهت در برابرم
حالا اگر نسرایمت
پس کِى ؟!
۶
ناگاه
خنده پیاله ی آبی شد
تیفِ بیابانی تشنه
رنگِ رخ
آفتابِ پریده بر سر دیوار
تن،
تکّه چوبی
سفره ی هزاران هزار موریانه ی گشنه
و دهان چاهی خشک
که آهِ هزاران سر به چاه گذاشته را
یک جا در داد
ناز نگاه شوخ تو یارا
که مرگ را
مسخره کرد.
۷
یک چشم این پرنده
آشیانه ی هزار پرسش بى پاسخ است
چشم دیگرش،
لانه ی هزار پاسخ بی پرسش.