انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
سیاست
  
صفحه  صفحه 63 از 200:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  199  200  پسین »

بحث سیاسی روز بی تعارف


مرد

 
خبرهایی از آن قاری معروف ....

Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
یک دیدگاه جالب


روی دیوارهای ویرانه‌های حلب نوشته‌اند: «وطن هتل نیست که هروقت خدماتش خوب نبود، ترکش کنیم. ما این‌جا خواهیم ماند.»

آلمان بعد از جنگ جهانی دوم کشوری تحقیرشده و اشغال‎‌شده بود. برنده‌های جنگ -شوروی، امریکا، انگلیس و فرانسه- آن را بین خودشان تقسیم کرده بودند و مردم آلمان بفهمی‌نفهمی حق حاکمیت بر خودشان را از دست داده بودند. سایه‌ سنگین جنایات هیتلر روی سر و دوش شهروندان آلمانی سنگینی می‌کرد و شانه‌ها زیر بار تحقیر خم شده بود. بعد هم که دوران جنگ سرد بود و آلمان عملا زمین بازی و رینگ بوکس بلوک‌های شرق و غرب. با این همه اما، قول معروف و متواتری هست که می‌گوید (طبعا با کمی اغماض) در تمام دوران بعد از جنگ، جز آلمانی‌هایی که به‌زور به شوروی یا امریکا کوچانده شدند، هیچ آلمانی‌ کشورش را ترک نکرد؛ حتی آنهایی که از ابتدا با آدولف هیتلر مخالف بودند، حتی آن‌هایی که در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۳۲ به او رای نداده بودند، حتی آن‌هایی که با انتخاب هیتلر به عنوان صدراعظم توسط رییس‌جمهور هیندنبورگ در ژانویه‌ ۱۹۳۳ مخالف بودند.

نمودار تحولات آلمان در قرن بیستم نمودار جالبی است: در ۱۹۴۰ کشوری است متخاصم و منفور، در ۱۹۵۰ کشوری تحقیر‌شده و تحت اشغال، در ۱۹۶۰ کشوری دوپاره‌شده، در ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ آتشی زیر خاکستر، در ۱۹۹۰ کشوری یکپارچه و متحد، در ۲۰۰۰ ققنوسی بیرون‌آمده از آتش، و امروز بزرگ‌ترین قدرت اروپای غربی.

چشم‌های آدم باید خیلی ضعیف یا حتا کور باشد که پشت چنین روندی، پشت چنین سربرآوردن و قد کشیدنی از میان ویرانه‌های جنگ و تحقیر، همت و حمیتی ملی را نبیند؛ همبستگی مردمی که
بدون نگاه از بالا به هموطنانشان،
بدون توهم غاز بودن مرغ همسایه،
بدون خیالِ این که با گذشتن از این کویر وحشت به شکوفه‌ها و باران می‌رسند،
بدون ادعای این که در این شهر بخت خویش را آزموده‌اند و حالا دیگر باید پای خویش را از این ورطه بیرون بکشند،
ایستادند کنار هم، دست به دست هم دادند، مسئولیت فردی انتخاب جمعی‌شان را پذیرفتند، دنبال پخته‌خواری نرفتند، و بهتر از مایی که پز مالکیتش را می‌دهیم، حواس‌شان بود که «نابرده رنج، گنج میسر نمی‌شود.»


تجربه‌ ژاپنِ بعد از جنگ جهانی دوم هم بی‌شباهت به تجربه‌ آلمان نیست. چنین اتفاقاتی اما، اگر برای ایران ما افتاده بود، هیچ بعید نبود جمعیت کشور به طرفه‌العینی نصف شود؛ عده‌ای بلاهت یا حماقت سایر هموطنان را بهانه می‌کردند و می‌رفتند جایی که آدم‌هایش باشعورتر، آسمانش آبی‌تر و درخت‌هایش سبزتر باشد، عده‌ای جان خودشان را بهانه می‌کردند، عده‌ای آینده‌ فرزندان‌شان را، عده‌ای کوتاه بودن سقف‌ها را، عده‌ای آلودگی «آب و هوا» را، عده‌ای حجاب اجباری را، عده‌ای کشف حجاب اجباری را، عده‌ای یکبارگیِ تجربه‌ی زندگی و -«منطقی باشیم خب!»- لزوم برخورداری از رفاه و آرامش و آسایش و فلان و فلان را که قرار بود به محض ورود به سرزمینی دیگر در همان فرودگاه مثل تاج گلی به گردن‌شان آویخته شود، و خلاصه هرکس بهانه‌ای مناسب برای نماندن و مشارکت نکردن دست‌وپا می‌کرد.

هرچه باشد، مشت نمونه‌ خروار است، هروقت اوضاع و احوال مملکت کمی کشمشی شده، سیل مهاجران بوده که روان شده. ماجرای امروز و دیروز هم نیست که بشود سردستی ربطش داد به سبک زندگی معاصر و کمرنگ شدن مرزها و انترناسیونالیسم و گلوبالیزیشن و چیزهایی از این دست. پانصد سال پیش هم آش بوده همین و کاسه همین؛ مگر شاعران ایرانی فرار مغزها نکردند و راهی هند نشدند؟ گفتم «فرار مغزها»، و شوخی بی‌مزه‌ «فرار مغزها و قرار بی‌مغزها» به یادم آمد. «فرار مغزها» به نظرم اصلاً عبارت درست و مناسبی نیست. «فرار» تا حدی بار منتقدانه دارد، این درست، اما کیست که دوست نداشته باشد «مغز» باشد. چنین عبارتی -«فرار مغزها»- این سوءتفاهم را به وجود می‌آورد که هرکس رفت، حتما «مغز» است -مغزی بزرگ که سقف کوتاه وطن لیاقتش را ندارد- و آن‌ها که مانده‌اند، لابد...

با خودم قرار می‌گذارم دیگر از این عبارت استفاده نکنم. «وطن هتل نیست که هروقت خدماتش خوب نبود، ترکش کنیم.» ماندن... گاه ماندن و در نشیب دره سر به سنگ زدن، هم شرافتمندانه‌تر است و هم تاثیرات بزرگ‌تر و ماندگارتری به دنبال دارد


هفته‌نامه‌ی کرگدن، ۳۰ مهر ۹۶
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
ایران در یمن مشکل است نه راه حل



برخی مسئولان کشور، «با بی‌مسئولیتی وحشتناکی» دارند ایران را به سمت یک جنگ ویرانگر پیش می‌برند! این بار «وزیر دفاع دولت روحانی» به طور ضمنی اعتراف کرده که موشک‌های یمن را ایران «می‌تواند» تأمین کرده باشد!
نشانه‌های بیشتری از این اعتراف ضمنی و در لفافه‌ وزیر دفاع وجود دارند که بر دخالت ایران در جنگ یمن دلالت می‌کنند. چیزهایی که نشان می‌دهند «مقصد نهایی» مسیر حرکت آقایان به کجا می‌رسد! چیزی که آمادگی‌اش را ندارند، اما جهت و مسیرشان به آنجا می‌رود: به «جنگ»!

امروز البته فرمانده کل سپاه با عقلانیت بیشتری (یا با ریاکاری بیشتری!) منکر هرگونه دخالت ایران در یمن شد و گفت: "موشک‌های یمنی، متعلق به ایران نیست و ما اصلاً امکان ارسال موشک به یمن را نداریم". اما ساعتی بعدتر، وزیر دفاع در حاشیه‌ی مراسم ترحیم پدر قاسم سلیمانی، به نوعی ادعای آقای ترامپ را تأیید کرد و گفت اگر آمریکا می‌تواند به عربستان کمک تسلیحاتی کند، چرا جمهوری اسلامی به «حوثی‌های یمن» نتواند؟! سخنی که شاید یک «بلوف» باشد، اما عملاً تأییدی بر سخن امروز ترامپ بود که گفت: "موشک بالستیکی که دیشب از یمن به سمت عربستان شلیک شد (و توسط سیستم پدافند هوایی آمریکایی عربستان در هوا منهدم شد) در حقیقت «موشکی از طرف ایران» بوده است"!

آقای حاتمی وزیر دفاع درباره شلیک موشک بالستیک انصارالله یمن به سمت ریاض و اتهامی که ترامپ متوجه ایران کرد گفت: "مگر کسی از آمریکا سوال می‌کند که شما چه چیزی در اختیار عربستان قرار می‌دهید؟" سخن وزیر دفاع، نوعی اعتراف به حمایت نظامی ایران از شورشیان حوثی یمن به حساب می‌آید که «بار امنیتی» هولناکی برای ایران دارد و قطعاً به زیان تمامیت ارضی ما خواهد بود. سئوال اینجاست که تصوّر مقامات ایران از فرجام دخالت نظامی در یمن چیست؟ تا کی می‌توانند اسم کمکهای نظامی را مثل باتلاق سوریه «کمک مستشاری» بگذارند؟ آیا عاقبت این دخالت را سنجیده‌اند؟ آیا کشته شدن بیش از ۲۲۰۰ عضو رسمی سپاه و صدها نیروی نظامی فاطمیون و زینبیون (مهاجران پاکستان و افغانستان) در سوریه و صرف «میلیاردها دلار» پول ایرانیان در "حرم اسد" چیزی به عقلانیت آنها اضافه نکرده است؟

به نظر می‌رسد مقامات ایران، دیگر «پرده‌پوشی» را درباره‌ یمن هم کنار گذاشته‌اند و علناً برای عربستان و متحدان پرشمار آمریکا در منطقه‌ی خاورمیانه «خط‌ ونشان» می‌کشند! اما مگر چه چیزی در توان نظامی ایران تغییر کرده که دارند به باتلاق یمن هم می‌روند؟ چه چیزی غیر از «پشتگرمی و اتکاء به حمایت رفیق روسی»، مقامات جمهوری اسلامی را اینگونه جسور و سرشار از اعتماد به نفس کرده که به استقبال یک جنگ دیگر بروند؟

پیام سیاسی تظاهرات ۱۳ آبان و عواقب «نمایش موشک دوربرد» در برابر سفارت سابق آمریکا در تهران چیست به جز شاخ‌وشانه کشیدن؟ بلوف زدنی که هیچ «پشتوانه‌ ملی» ندارد؟ آیا ادامه‌ی این مسیر به چیزی جز یک جنگ ویرانگر ختم می‌شود؟ واقعاً در مغز این گروه از مسئولان کشور چه می‌گذرد؟ آنها چطور فکر می‌کنند با داشتن تعدادی موشک دوربرد و چند قایق تندرو، قادرند با عربستان و آمریکا و بقیه که دهها برابر مجهزترند، بجنگند؟ آنها با «پشتوانه‌ کدام ملت»، به استقبال یک جنگ دیگر در یمن می‌روند؟ آیا اگر جنگی در بگیرد، حتی یک‌هزارم آنهایی که در جنگ ۸ ساله با عراق به جبهه‌ها رفتند، به صحنه می‌آیند؟ بخصوص مردم امروزی که با چشمان باز در دنیای اطلاعات و ارتباطات امروزی، دارند «واقعیات» را می‌بینند. و شاهد اقدامات تحریک‌آمیز حکومت ایران و سپاه هستند، و قریب به اتفاق آنان از این نظام استبدادی و فاسد بیزارند. آیا این ملت به ستوه آمده، به جنگی که هدفش «بقای همین حاکمان» باشد، روی خوش نشان خواهند داد؟ پاسخ از آفتاب هم روشن‌تر است. با توجه به «همسویی بی‌سابقه‌ای» که بین اعراب و اسرائیل و غرب بر علیه ماجراجویی‌های ایران شکل گرفته، بهتر است قبل از علنی کردن دخالت در یمن، «سود و زیان پرونده‌ سوریه» را یکبار محاسبه کنند. در باتلاق یمن، اگر ضرر بیشتری نباشد قطعاً هیچ سود و فایده‌ای هم انتظار ایران اسلامی را نمی‌کشد.

تجربه می‌گوید دعوت این حکومت به «عقلانیت»، خودش کاری غیرعاقلانه است! اما کاری بیشتر از انذار و هشدار هم نمی‌توان کرد. کاش این هشدار را از زبان و کامنت‌های تک‌تک شما شهروندان هم بشوند و مجبور شوند تا معقولانه رفتار کنند. واقعیت این است که جنگ یمن، «راه حل ایرانی» ندارد و ایران در آنجا «بخشی از مشکل» است، نه راه‌حل! این دخالتهای بی‌ثمر، تماماً ضرر و زیان هستند. و عقل هم می‌گوید که جلوی ضرر را از هر کجا بگیریم، فایده است.


بابک داد
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
هر موشک سعودی یا اسراییلی که به سوی یک مرکز نظامی ایران شلیک شود دو امضا دارد: نتانیاهو و حسین شریعتمداری



همه اخبار حول و حوش ایران حاکی از آماده شدن ائتلاف عربستان، تل آویو و کاخ سفید برای تحمیل یک جنگ خانمان‌سوز دیگر به ایران هستند. با این تفاوت که پس از این جنگ دیگر کسی خاطره‌ای از درگیری در نبرد نخواهد نوشت. زیرا این جنگ نبرد تکنولوژی‌های مدرن نظامی آمریکا و اسراییل با پایگاه‌‌ها و احتمالا مراکز موشکی ایران است و نیروی انسانی چندانی در آن نقش ندارد.


در همه جنگ‌ها ستون پنجمی وجود دارد که برای دشمن فعالیت می‌کنند و به آتش دشمن، گِرا می‌دهد. در جریان جنگ ایران و عراق نیز بودند عوامل ستون پنجم که پس از کشیده شدن آژیر خطر، از درون شهرها به هواپیماهای عراقی علامت می‌دادند تا خانه‌های مردم را دقیق‌تر بمباران کنند. حسین شریعتمداری روزنامه کیهان یک تنه نقش همه آن ستون پنجم‌ها را در شرایئطی بازی می‌کند که برای دومین بار تقریبا همه اعراب، اما این‌بار به سرپرستی اسراییل برای تسویه حساب تاریخی با ایران در حال آماده شدن هستند.


هیچ منبع مستقلی نمی‌تواند اثبات کند موشکی که به سوی فرودگاه ملک خالد ریاض شلیک و ره‌گیری شد از طرف ایران به حوثی‌های یمن داده شده است. حداکثر می‌توان با شکایت ایران یا عربستان سعودی یک کمیته تحقیق بین المللی تشکیل شود تا پیرامون موضوع تحقیق کند. اما بعید به نظر می‌رسد حتی در صورت تشکیل چنین کمیته‌ای نتیجه کار آن پس از چند سال به سرنوشتی بیش از سرنوشت کمیته بین المللی تحقیق در مورد ترور رفیق حریری در سال ۲۰۰۵ منجر شود.

هر کشور دیگری به جز ایران بود، موضع‌گیری روزنامه کیهان را که به صراحت مسئولیت موشک شلیک شده به فرودگاه ریاض را ــ به عنوان نماینده رهبر ایران ــ رسما بر عهده گرفته است در دادگاه‌های نظامی فوق العاده مورد رسیدگی فوری قرار می داد. زیرا آماده باش نظامی یک ماه اخیر همه نیروها و قوای نظامی و امنیتی کشور از سپاه و ارتش، حاکی از وجود تهدیدی است که در حال جدی‌تر شدن است و به هیچ‌وجه نباید آن را تحریک کرد یا ابلهانه به استقبال آن رفت.

هر چند رژیم بشار اسد یکی از خون‌ریزترین رژیم‌های منطقه است، اما وحشتی که داعش از خود باقی گذاشت تهدیدی بزرگتر از هر توحش دیگری است. این روزها همه مراکز اصلی داعش در عراق و سوریه با کمک ائتلاف بین الملل و نیز با مداخله نظامی ایران و روسیه تقریبا پایان یافته است. غائله استقلال اقلیم کردستان عراق نیز به پایان رسید و نتوانست پای سعودی‌ها را به نزدیک مرزهای ایران باز کند. هنوز هیچ طرحی برای آینده سوریه‌ ویران قابل تصور نیست٬‌اما هرچه هست توانایی ایران برای به عقب راندن همه قوای داعش در سوریه و عراق آثار بروز معادلاتی را آشکار می‌کند که بر اساس آن سعودی‌ها هر چه بیشتر و بیشتر در منطقه به حاشیه رانده می‌شوند.
هم سعودی‌ها دچار درگیری‌های داخلی جدی و جنگ قدرت هستند که دستگیری شاهزاده‌ها و وزرای فعلی از سوی طیف‌های افراطی دلیل آن است و هم دولت ترامپ با بحران مشروعیت و به هم ریختگی داخلی به ده‌ها دلیل مواجه است. اما هر چه هست اسراییلی‌ها به عنوان یک شاهکار سیاسی موفق شده‌اند تا در منطقه خاورمیانه دو بحران سعودی‌ها و ناهماهنگی دولت ترامپ را به هم گره زده و آن را به سوی ایران سرریز کنند.

برخی از اسراییل شناسان معتقدند که ارتش اسراییل هر هفت هشت سال یک‌بار به بهانه‌های متفاوت، تهدیدهای شکل گرفته در اطراف خود در غزه یا جنوب لبنان را با استفاده از ارتش قوی خود درو کرده و برای حداقل چند سالی مطمئن می‌شود که دیگر تهدید شاخص و فوری بزرگی در اطراف مرزهایش وجود ندارد. آخرین جنگ اسراییل به جنگ پنج‌سال پیش در غزه باز می‌گردد که عملا پرتاب راکت از غزه به اسراییل را متوقف کرد.

پس از چند سال درگیری با داعش و نزدیک شدن پایان جنگ در سوریه، تهدید جدیدی علیه اسراییل شکل گرفته است. این تهدید تثبیت نسبی ایران در سوریه و قدرتمند شدن حزب‌الله بواسطه نزدیکی با ایران است. به این ترتیب، با توجه به سابقه‌ای که اسراییل از خود باقی گذاشته است می‌توان احتمال داد که چهار سال پس از جنگ غزه، اسراییل زمان را برای درو کردن تهدیدهایی که در اطراف مرزهایش شکل گرفته مناسب تشخیص داده است. اما این بار اسراییل عربستان و بیشتر اعراب را نیز در کنار خود دارد و طبعا حمله به مراکزی در ایران و نیز علیه حزب الله می تواند هدف اصلی اسراییل باشد. ائتلاف به رهبری عربستان هنوز نتوانسته است جنگ در یمن را به پایان برساند و فرسایشی شدن آن سعودی‌ها را نگران کرده است. موشک‌های شلیک شده از یمن نیز بحران جدیدی است که جدا امنیت سعودی‌ها را تهدید می‌کند. هر چند که ایران بعد از اسراییل بزرگترین تجربه نظامی و گسترده‌ترین تاسیسات نظامی منطقه را دارد که به اعتبار فعالیت‌های هسته‌ای در ردیف بالاتری قرار می‌گیرد و نیز شمار موشک‌های دور برد، اعتبار نظامی مضاعفی را برای ایران ایجاد می‌کند، اما نباید فراموش کرد که هزینه‌های نظامی عربستان سعودی در سال گذشته دو برابر آلمان بوده و پس از چین در جایگاه سوم قرار گرفته است. بودجه نظامی این کشور بالغ بر ۸۷ میلیارد دلار بوده، در حالی که بودجه نظامی روسیه ۶۶ میلیارد دلار و بریتانیا ۵/ ۵۵ میلیارد دلار بوده است. مقایسه بودجه ۸۷ میلیارد دلاری عربستان با بودجه چهارده میلیارد دلاری ایران ملاحظات دقیقی را می‌طلبد. این در حالی است که عربستان در جریان سفر ترامپ به ریاض فقط ۱۱۰ میلیارد دلار ابزار و اسلحه خریداری کرد.

تفاوت سایز توان نظامی ایران با اتحادیه عربستان + اسراییل، تهدید بالقوه‌ای برای ایران به شمار می‌رود. علاوه بر این، در صورتی که سعودی‌ها تصمیم بگیرند عملیاتی را علیه هدفی در ایران انجام دهند می‌توان احتمال داد که این نظامی‌های اسراییلی هستند که به نام ریاض آن را انجام خواهند داد. زیرا سعودی‌ها سلاح‌های مدرن دارند، اما این اسراییل است که می‌تواند عملیات پیچیده نظامی را هدایت کند. در چنین شرایطی «حسین شریعتمداریِ کیهان» که از قضا نظر او هم به احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است، با هورا کشیدن برای شلیک موشک به ریاض عملا دارد موشک‌های اسراییلی را به تهران دعوت می‌کند. بسیاری از کشورها بعد از چهل یا پنجاه سال اسناد طبقه‌بندی شده خود را از ردیف محرمانه خارج و آن را منتشر می‌کنند. بعید نیست پنجاه سال دیگر اسنادی از ردیف محرمانه خارج شود مبنی بر این‌که کسانی در تشکیلات روزنامه کیهان عمدا و حساب شده رهنمودهایی می‌دادند یا تیترهایی می زدند تا ائتلاف یا مجامع جهانی با استناد به آن بتوانند جنگی حساس را در یک مقطع حساس علیه ایران راه بیاندازند که عواقب جبران ناپذیری را برای مردم ایران در پی داشت.
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  ویرایش شده توسط: mahdi75   
مرد

 
خدا مدیر بحران ما نیست


پلاسکو نشانمان داد ما در زمینه آموزش مدیریت بحران موفق نیستیم اما انصافا" مدال طلای سوگواری برازنده مان است. از صبح حادثه واژه "بلاتکلیف" مدام دارد تکرار می شود. نه مسئولان آماده اند، نه ماموران و نه حتی رسانه ها. نگوییم «غافلگیر شدیم». بلایای طبیعی به کسی زنگ نمی زنند که آماده باشید ما تشریف می آوریم.

وقتی پلاسکو فرو ریخت کام مان تلخ شد اما عبرتی نگرفتیم و یادمان رفت.درست مثل تصادف قطار در سمنان، مثل آتش سوزی خیابان جمهوری که دو زن پائین پریدند و مُردند. یادمان می رود، چون ما به زخم خو کرده ایم. مرگ کسب و کار ماست. یک اتفاق تازه رخ می دهد و این زلزله را می شورد و می برد! مسکن مهر را نگاه کنید. بیمارستان ها را پس از زلزله ببینید. تقریباً ویران شده اند. چه کسی آنها را ساخته است؟ ترامپ؟ نتانیاهو؟ آل سعود؟نه! خودمان!! ساخته ایم. با بی مسئولیتی. با بی فکری. با «حاجی سخت نگیر بابا!»، با
« آقا امضا کن بره،انشالله اتفاقی نمی افته»، با مصالح درجه چندم، با طمع، با سودجویی!

ما گرفتار بحران مدیریت در این کشوریم، چند نفرمان کُشته بشود تا قبول کنند «مدیریت بحران» نمی دانیم؟ یک باران، یک سیل کوچک، یک آتش سوزی در این کشور جنازه تولید می کند. برای درآوردن اشک هم، با شعر سوزناک و کلیپ جگرخراش مسابقه ندهیم، اسم این کار را نگذاریم همدردی! لزوماً هر کس بیشتر اشک در بیاورد انسان بهتری نیست.

تنها بیمارستان سرپل ذهاب با اولین زلزله تخریب شد. دست همه آنها که بی مزد و منت دارند کار می کنند را می بوسم. دستهای بدون دستکش و تاول زده و ناخنهایی که خون زیرشان مُرده. درود به غیرت کسانی که رفتند خون دادند،آنها که دارند کمک جمع می کنند. چندنفر از ما که فحش و تز می دهیم بلدیم با کپسول آتش نشانی کار کنیم؟تنفس مصنوعی بلدیم؟بلدیم بچه مان پاک کن قورت داد نجاتش بدهیم؟برای فاجعه بعدی آماده شویم. آموزش ببینیم. لطفاً به ما آموزش بدهید. به بچه های ما در مدارس همانقدر که مهندسی راه و آسمان یاد می دهید، روش های زنده ماندن را هم یاد بدهید.خدا مدیر بحران ما نیست.

کسی از نزدیکان من در این زلزله کشته نشد اما هر کس که جان باخت یا صدمه دید هموطن من است.
بی تدبیری بزرگترین خسارت را به کشور من وارد کرده
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
زلزله و شکست جامعه سازی در ایران!


تا کنون علی دایی، صادق زیبا کلام، و نرگس کلباسی کمکهای مردمی فراوانی برای زلزله زدگان غرب کشور جمع آوری کرده اند. همچنین برخی از مردم خود عازم این مناطق شده اند تا مستقیما کمک ها را بدست نیازمندان برسانند! از سوی دیگر شاهد بحران اعتماد عمومی در سازمان های رسمی امدادرسان هستیم به طوری که برخی از مسئولین هلال احمر و بهزیستی از جامعه شناسان خواسته اند تا یاریگر آنها در احیای اعتماد از دست رفته مردم به ایشان باشند! اگر در ابتدای انقلاب برخی نهادهای مردمی همچون جهادسازندگی قادر بودند تا عواطف و احساسات مردمی را به سمت و سوی محرومیت زدایی از روستاها سوق دهند. امروزه در جهان مدرن شاهد افزایش تمایزات نهادی هستیم. نهادهای سیاست، فرهنگ، اقتصاد، دین و خانواده از یکدیگر تفکیک شده و کارکردهای ویژه خود را انجام می دهند. در این میان البته افراد مشهور و سلبریتی ها هم جایگاه ممتاز خود را داشته و از توان تاثیرگذاری بالایی بر افکار عمومی برخوردارند، هرچند که هیچگاه نمی توانند جای خالی نهادها را پر کرده و کارکرد آنها را انجام دهند.


ولی امروزه در ایران شاهد" شکست فرایند جامعه سازی" در اذهان مردم هستیم. غلیان احساسات پرشور مردم در هنگامه زلزله غرب کشور نباید ما را از" بحران نهادی" و اجتماعی در کشور غافل کند! بحرانی که نه تنها فرآیند مدیریت کشور را دچار اختلال می کند بلکه نشانه روشنی از ذره ای شدن جامعه می باشد. در چنین فضایی اگر چه حضور افراد مشهور و خوشنام می تواند به تسریع جمع آوری مطمئن کمک های مردمی انجامیده و مرهمی بر دردهای آسیب دیدگان از حوادث طبیعی باشد ولی ناخواسته به افزایش وزن افراد و" شخصی شدن سیاست" در ایران می انجامد! اگر اعتماد مولد سرمایه اجتماعی را در سه سطح، افراد، نهادهای مدنی و سازمان های دولتی رده بندی کنیم روشن است که بحران اعتماد مردم به دستگاه های دولتی و رسمی در کوتاه مدت قابل ترمیم نیست، ولی به نظر می رسد که می توان از فوران احساسات در چنین فجایعی برای افزایش اعتماد به نهادهای مدنی و سازمان های مردم نهاد بهره جست. آینده ایران نه در گرو " اعتماد نمادین "به افراد، بلکه در قبال "اعتماد نهادین" به سازمانهای مردم نهاد رقم می خورد!


با گسترش بحران های اجتماعی از قبیل آب، محیط زیست، آسیب های اجتماعی و ...، این نهادهای مدنی هستند که باید فعالیت در این عرصه ها را تشدید و به نوعی جایگزین دولت شوند. متاسفانه دخالتهای دولتی و رسمی در این حوزه ها تاکنون جز خسارت به بار نیاورده و اکنون باید با فشارهای جامعه مدنی به مسیر صحیح هدایت شود. اکنون فرصت مناسبی است که هم به قهرمانان ملی فروتنانه توصیه کرد که با معرفی نهادهای مدنی مطمئن به مردم گام بلندی را در جهت نزدیکی مردم به این سازمان ها بردارند و هم از حکومت خواست که اقدامی جدی را برای بازسازی اعتماد مردم به سازمان های دولتی و رسمی انجام دهند. آینده درخشان ایران تنها از مسیر ترمیم سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی شهروندان می گذرد...

یکی از علل ظهور شرایط بی اعتمادی ، تمرکز قدرت و تصمیمگیری در نهاد های رسمی و غفلت از خردجمعی است و در نتیجه منزوی شدن‌مردم و ذینفعان در امور مرتبط با منافع عمومی است. در واقع مردم را برای نمایش فرض نمودن ، و افکار و عقاید انان را در نظر نگرفتن ، و در یک کلام معتقد به خرد جمعی نبودن ، عواقب و خساراتی بدنبال خواهد داشت که نسلها را بسمت هلاکت خواهد کشاند !

مهران صولتی

(با مقداری تغییر توسط من)
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
مولانا گرگیج خواستار برخورد قاطع با پیمانکاران خاطی مسکن‌های دولتی شدند



مولانا محمدحسین گرگیج در نمازجمعه امروز شهرستان آزاد شهر ضمن انتقاد از سهل‌انگاری پیمانکاران در ساخت‌وساز مسکن‌های دولتی که موجب تلفات سنگین در زلزله اخیر غرب کشور شد، از مسئولین رده بالای کشور خواستند بدون اغماض با خاطیان برخورد کنند:

زلزله اخیر غرب کشور مصیبت بسیار بزرگی برای ما بود، مسئولین رده بالای کشور در خصوص ساخت‌وسازهای مسکن نظارت دقیق داشته باشند و چنین امور حساسی را باید به افراد امین و متخصص بسپارند. بیمارستان‌هایی که پیش از انقلاب در کرمانشاه ساخته شده بودند در زلزله سالم ماندند اما به بیمارستان‌های نو ساز آسیب جدی وارد شد، این مسئله بیانگر این است که پیمانکاران امین و متخصص نبوده‌اند و فقط بیست درصد بودجه را صرف ساخت‌وسازها کرده‌اند اما ۸۰ درصد دیگر آن را به جیب زده‌اند. باید چنین افراد خائنی به شدت مجازات شوند، همین زلزله در کشور جنگ زده و فلج عراق نیز رخ داد ولی تلفات چندانی نداشت پس مسئولین چنین افرادی که جان و مال مردم را به خطر می اندازند توبیخ کنند. باید چنین کارهای حساسی به افراد مجرب سپرده شود و روابط بر ضوابط غلبه نکند لذا باید با پیمانکاران خاطی بدون اغماض و چشم‌پوشی برخورد شود، در زمینه ساخت‌وساز مسکن‌های دولتی، کارشناسی دقیق نبوده است پس باید این افراد تحت پیگرد قانونی قرار بگیرند.

افرادی که به نام اهل سنت در مراسم عزا و جشن تولد شرکت می‌کنند هیچ ارتباطی با اهل سنت ندارند. طبق باور اهل سنت مراسم عزا و سالگرد تولد برای بزرگان اسلام جایز نیست، بنده بارها این مسئله را در سال های اخیر متذکر شده‌ام اما هنگامی که عقیده خود را بیان می‌کنیم ما را دشمن اهل بیت جلوه می‌دهند. افرادی که به نام اهل سنت در مراسم عزاداری و سالگرد تولد شرکت می‌کنند هیچ ارتباطی با اهل سنت ندارند، علما مرزبان عقیده هستند و هرگز چنین مسایلی را نمی‌پذیرند، نباید حضور افراد بی‌سواد در چنین مراسمی را در قالب علمای برجسته اهل سنت کشور جلوه داد و در رسانه‌ها بزرگنمایی کرد. بسیاری از اهل سنت، تاریخ تولد و یا رحلت بزرگان دینی خود را نمی‌دانند و این بیانگر عدم محبت آنان با بزرگان اسلام نیست بلکه در باورشان چنین مسایلی وجود ندارد پس باورهای مذهبی خود را بر ما تحمیل نکنید، همان‌گونه که ما در مسایل عقیدتی شما دخالت نمی کنیم متقابلا این انتظار را نیز از شما داریم.

طبق عقیده برادران شیعه برگزاری نماز تراویح را که فقط یاد خدا و تلاوت قرآن هست بدعت به شمار می‌رود و آن را برگزار نمی‌کنند ما هم نیز برخی عقاید شما را قبول نداریم و ناجایز می‌دانیم پس اگر انجام نمی‌دهیم وهابی و یا تکفیری نیستیم بلکه درباور ما چنین چیزی نیست. وقتی در عقیده شما مسئله‌ای بدعت هست ما شما را مکلف به انجام آن نمی‌کنیم، اگر یک شیعه برخلاف باورش عمل کرد مجرم به حساب می‌آید و درست نیست ما شما را مکلف به انجام عملی کنیم که در باورتان نیست لذا زمانی که از عقاید خود دفاع می‌کنیم به ما برچسب تکفیری و یا وهابی نزنید.

هر عالِم سُنی که برگزاری مراسم عزا و یا جشن تولد را در کتب عقیدتی اهل سنت اثبات کرد بنده از همین تریبون سخنان وی را تایید می‌کنم و تسلیم خواهم شد.
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
تجلی نابودی سرمایه اجتماعی حکومت در زلزله کرمانشاه




حامد آئینه وند- دانش آموخته دکترای روابط بین الملل

امروز در کنار سرمایه‌های اقتصادی و انسانی سرمایه دیگری به نام سرمایه اجتماعی، در شکل دهی به تعامل حکومت و مردم نقش جدی ایفا می‌کند. تا پیش از پذیرش سرمایه اجتماعی به عنوان یک واقعیت جامعه شناختی، حکومت‌های غیردموکراتیک برای ماندگاری خود بر روی «توانمندی در قدرت نظامی و سرکوب سازمان یافته» حساب ویژه‌ای می‌کردند. در گذشته مادامی‌که یک حکومت اراده سرکوب و توانایی آن را با هم داشت می‌توانست پایداری خود را حفظ کند اما امروزه با شکسته شدن انحصار رسانه‌ای حکومت‌ها و گسترش شبکه‌های اجتماعی که به وسیع شدن دامنه آگاهی عمومی کمک شایان توجهی کرده است، پاسخ‌گویی حکومت‌ها به عنوان یک «مطالبه اساسی» مطرح است و هر حکومتی که از «پاسخگویی» سر باز بزند به دلیل این‌که توانایی برخورد با طیف وسیعی از مردم ناراضی را ندارد حیات سیاسی‌اش با بحران رو به رو می‌شود.


در این یاداشت و در پرتو حواشی زلزله کرمانشاه می‌خواهم توضیح بدهم که چرا باید «نابودی سرمایه اجتماعی حکومت» را به شدت مورد توجه و استفاده قرار داد. در جوامع دموکراتیک که میزان اعتماد مردم و گروه‌ها به یکدیگر و هم‌چنین میزان اعتماد آنها به نهادهای حکومتی بالاست بین امکانات، قدرت حکومت و نهادهای مردمی «هم افزایی» شکل می‌گیرد و این هم افزایی هم جلوی فساد را می‌گیرد و هم به توسعه کشورها سرعت می‌بخشد. اما، در صورتی که بین حکومت و مردم به دلیل «نارضایتی سیاسی» و «بحران مشروعیت» شکاف ایجاد شود، «سرمایه اجتماعی» حکومت از بین می‌رود و نهادهای حکومتی در جلب حمایت مردم ناموفق خواهند بود که اثرات سوء مستقیمی در روند توسعه می گذارد.


در جریان زلزله اخیر کرمانشاه و شهرستان‌های این استان، شاهد تحرکات خودجوش مردم و ورود سلبریتی‌های سیاسی، و رزشی و سینمایی برای کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان بودیم. سیل واریزی پول‌های مردم به حساب دکتر «صادق زیباکلام» برای امدادرسانی به زلزله‌زدگان که از مرز یک ملیارد تومان گذشته است و هم‌چینن کاهش جدی کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم به نهادهای حکومتی نشان می‌دهد که سرمایه اجتماعی حکومت نابود شده است. در فضای نابودی سرمایه اجتماعی حکومت و نهادهای آن، گروه‌ها، جریان‌ها و چهره‌های بسیاری برای پر کردن این خلاء وارد میدان می‌شوند اما تنها افراد و جریان‌هایی می‌توانند از اعتماد مردم بهره‌مند شوند که حکومتی نباشند و حتی الامکان مرزهای مشخصی میان خود و استبداد حاکم بر ایران ترسیم کرده باشند.

بنده که خود از شاگردان دکتر زیباکلام بوده و در محضر ایشان تلمذ کرده‌ام اقبال عمومی به ایشان را در «صراحت لهجه ایشان» در انتقاد از «حکومت و هسته سخت قدرت» می‌دانم. علی‌رغم کاهش شاخص‌های همبستگی اجتماعی در ایران و عدم اعتماد عمومی مردم به یکدیگر، وضعیت کمکهای خودجوش مردمی نشان می‌دهد که ما در کنار نابودی سرمایه اجتماعی حکومت، شاهد همبستگی عمیقی بین مردم هستیم. این همبستگی بین مردم، ارتش، نخبگان و نهادهای مردمی که مخرج مشترک همه آنها زاویه‌دار بودن‌شان با حکومت است، نشان می‌دهد که نهادهای حکومتی و مردم کارشان به رویارویی کشیده است.


نکته مهم ماجرای کرمانشاه این است که می‌بینیم در شرایط سخت اقتصادی مردم برای کمک‌رسانی آماده‌اند تا به آدم‌های شناسنامه‌دار و تشکل‌های شناسنامه‌داری که مرز روشنی با حکومت داشته باشند پول بدهند اما حاضر نیستد همین پول را به نهادهای شناسنامه‌دار جمهوری اسلامی بدهند. این امر نشان می‌دهد که جریان‌های مدعی جایگزین جمهوری اسلامی باید با گفتگو با یکدیگر برای جلب این «سرمایه اجتماعی» مهمی که در چنین شرایط اقتصادی حاضر است برای زلزله‌زدگان هزینه کند بیش از پیش وقت و انرژی بگذارد. ما باید این سرمایه عظیم اجتماعی را قدر بدانیم و با آن گفتگو کنیم و توضیح بدهیم که زلزله اصلی که کشور را به خاک سیاه نشانده است، سیاست‌های حاکمان بی‌لیاقت، مختلس و دزد جمهوری اسلامی در جناح‌های مختلف آن در داخل و خارج از مرزها است؛ سیاست‌هایی که ما را در برابر رقبای منطقه چون ترکیه و کشورهای عربی سر افکنده کرده و اسباب طعن و تمسخر ما را از سوی آن‌ها فراهم کرده است. سیاست‌هایی که نه تنها نخبگان بلکه تعداد کثیری از توده مردم را نیز به این نتیجه رسانده است که رفتن از کشور را به ماندن در آن ترجیح بدهند.
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
شش‌ نکته درباره اظهارات آقای وحید حقانیان در خصوص مسکن مهر

رحمت‌اله بیگدلی:، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی)
در کلیپی که اخیرا از آقای‌ وحید حقانیان منتشر شده است، ایشان‌ با لعن‌ صریح جناب دکتر جهانگیری می‌گوید: «خدا لعنت کنه معاون اول رییس‌جمهوری، آقای‌ جهانگیری، اولین تخم لق سیاسی را ایشان گذاشت و زود اعلام کرد در جلسه اقتصاد مقاومتی که آقا مسکن مهر! چه ربطی داره؟! ... اون ۷/۳ یا ۷/۶ ریشتر‌ خیلی وحشتناکه، رو خطش قرار بگیره کن فیکون می‌کنه!»



۱. لعن (درخواست محرومیت از رحمت خدا) برای‌ مؤمن فاسقی که گناه علنی انجام می‌دهد جایز نیست تا چه رسد به‌ برادر دو شهید و معاون اول رییس‌جمهوری که خود از رجال مذهبی سیاسی کشور است! بدون تردید، چنین عملی گناه کبیره و زایل‌کننده عدالت است، مگر این‌که توبه‌ کند و از شخصی که او را لعن کرده است حلالیت بطلبد!
آیت‌الله شبیری زنجانی در پاسخ به‌ استفتایی ‌درباره لعن شخص فاسقی که حتی برخی از گناهان را به شکل علنی انجام می‌دهد، فرموده‌اند: «لعن مؤمن جایز نیست حتی مؤمن فاسق بنابر احتیاط.» امام خمینی و دیگر مراجع عظام هم نظرات محکمی در رد لعن مسلمان مخالف‌ مذهب دارند تا چه رسد به اهل‌ مذهب! مقام معظم رهبری نیز قاطعانه لعن مسلمانان را محکوم کرده‌اند! این‌جانب لعن مطلق مسلمان را جایز نمی‌دانم، مگر این‌که مرتکب گناهانی شود که مسقط ایمان باشد. لعن غیر مسلمان را نیز تا زمانی که ظالمانه در مقابل حق قرار نگیرد مخالف تعالیم قرآن‌ کریم می‌دانم. از این‌روست که من حتی اعضای‌ دولت‌ فاسدی چون دولت احمدی‌نژاد را هم که از مضرترین دولت‌ها برای نظام‌ و کشور بود لعن نمی‌کنم‌؛ چون مسلمان نبودن آنان‌ برای من اثبات نشده است. پس‌ لعن جناب جهانگیری توسط آقای‌ حقانیان در ملاءعام به‌معنای‌ تکفیر وی‌ و کاری بسیار خطرناک و به‌منزله کافر حربی دانستن اوست!

۲. آقای‌ حقانیان‌ قطعا خودشان‌ متخصص و عضو‌ نظام‌مهندسی نیستند و استناد به سخنان دیگران‌ هم برای فرد غیر متخصص با وجود نظرات معارض‌ جایز نیست، جز در صورت اثبات بی‌طرفی و ارجحیت‌ نظر آن‌ افراد! پس باید وضعیت مسکن مهر توسط یک تیم مجرب متخصص بی‌طرف ارزیابی و نتیجه ارزیابی بدون کم و کاست به‌ ملت ارائه شود!‌

۳. آقای‌ حقانیان می‌گوید: «مسکن مهر روی خط‌ گسل بوده و هرچیزی که روی خط گسل باشد با این زلزله کن فیکون می‌شود.»! خوب، همین که این ساختمان‌ها بر روی خط گسل ساخته شده باشد، خودش خیانت به‌ ملت و بیت‌المال است! مگر نباید طبق قانون نظام‌مهندسی‌ اولا در جانمایی‌ یک پروژه عمومی‌، روی خط گسل نبودن آن‌ لحاظ شود؟! ثانیا مگر نباید طبق قانون نظام مهندسی در ساخت پروژه‌های با حساسیت بالا مثل‌ پروژه‌های عمومی که ساکنان و یا رفت‌و‌آمد زیاد دارند، استحکام خاک در آزمایشگاه مکانیک خاک مورد آزمایش قرار گیرد و طراح پروژه بر مبنای نتیجه استحکام خاک به‌طراحی بپردازد و نکات فنی دیگر که از حوصله جناب حقانیان خارج است؟! آیا واقعا آقای‌ حقانیان همه این موارد را بررسی و سپس اظهارنظر کرده‌ است؟!

۴. همین چند روز پیش آقای محمدرضا حبیبی، عضو نظام‌ مهندسی کرمانشاه در یک افشاگری تکان‌دهنده از روند ساخت مسکن مهر گفت: «زمان شروع ساخت مسکن‌ مهر در جلسه‌ای که در کرمانشاه با حضور وزیر‌ راه و شهرسازی وقت برگزار شد، علی نیکزاد اعلام کرد: « به‌خاطر کاهش هزینه‌های مسکن مهر، مجریان ذی‌صلاح در تمام کشور از‌ این پروژه‌ها حذف می‌شوند. هزینه نرخ نظارت هم از متری ۲۴ هزار تومان به متری ۳ هزار تومان و هزینه ساخت از متری ۶۰۰ هزار تومان به ۳۰۰ هزار تومان در مسکن مهر کاهش یافت! همچنین هزینه‌های تأمین اجتماعی و شهرداری در مسکن مهر هم به یک‌سوم کاهش یافت!» بدون تردید، مجری ذی‌صلاح یکی از کنترل‌‌کننده‌های اصلی در ساختمان‌سازی است و وقتی مجریان ذی‌صلاح در سراسر کشور از پروژه‌ای حذف شوند، قطعا کار به‌ دست افراد بدون صلاحیت می‌افتد! همچنین‌ کسر فاحش هزینه نرخ نظارت قطعاً منجر به کاهش کیفیت و استفاده از مصالح با استانداردهای پایین‌تر در مسکن مهر سراسر کشور شده است!

۵. با توجه به‌این‌که مقام معظم رهبری نماد وحدت ملی هستند، کسانی که به‌هر نحو منسوب به ایشان می‌باشند باید در گفتار و رفتارشان ملاحظه این جایگاه رفیع را بکنند و به‌گونه‌ای سخن بگویند و رفتار کنند که ولو به‌صورت جزئی هم آن جایگاه لطمه نبیند!

۶. برخی دوستان از من خواسته‌اند که این یادداشت را منتشر نکنم. من در پاسخ آنان گفته‌ام: «وقتی مقام معظم رهبری می‌فرمایند از خود من هم انتقاد کنید، چرا ما نباید نظر منطقی خودمان را در باره کارکنان دفتر ایشان بگوییم؟!
اتفاقا من این‌گونه خودسانسوری‌ها را توهین به مقام رهبری می‌دانم که‌ شکر خدا ما از آن مبرا هستیم.»
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
مرد

 
زوال رهبری در او اثر کرد!



چیزی که در کلیپ کوتاه وحید حقانیان توی ذوق می‌زند، «آینه‌وار بودن» اوست. سخنان او اهمیتی ندارد، بلکه «انعکاس چیزی که بازتابش می‌دهد»، خیلی جالب است. او بیشتر از سه دهه «دستیار، محافظ، مَحرم،... و مشاور نزدیک» رهبر معظم بوده و هست. خوب که دقت کنید، کار از «اثر کردن کمال همنشین!» گذشته و حالا حقانیان، تبدیل به «بدل شخصیتی!» خامنه‌ای شده، بدون هیچ کم و کاستی! نوع حرف زدن و ادبیات و نگاه کردن و آه و نفرین و زنجموره کردنش، عیناً شبیه رفتارهای آقای خامنه‌ای است. این «شباهت شخصیتی» آنچنان است که حتی به «فیزیک» و چهره‌ی او هم سرایت کرده و در کمال تعجب «فرم ابرو و بینی و حرکات سر و گردنش» هم شبیه حضرت آقا شده است! (خود انتخاب کنید که این سخن، تعریف از اوست، یا تحقیرش؟)

در خاندان سلاطین، غالباً کودکان و زنان و برخی مشاوران و «خواجه‌گان نزدیک»، بدون آنکه بخواهند «بخش پنهانی» از شخصیت حقیقی سلطان را نمایش می‌دادند. برای همین، در زمان حاضر هم خبرنگاران علاقه‌ی زیادی به مصاحبه با خاندان سیاستمداران دارند. دیروز «محافظ و ... و دستیار سی و چند ساله‌ی» آقای خامنه‌ای، با زبان عریان‌تری «منویات قلبی» رهبر را به زبان آورد. و به مردم نشان داد ولی‌فقیه، در جمع‌های خودمانی و در خفا با چه ادبیات و کلماتی درباره‌ی افراد حرف می‌زند. ناگفته پیداست لحن رهبر فرزانه، نشانی از فرزانگی و متانت و انصاف ندارد! گرچه اینها را قبل‌تر در بیانات خود رهبر هم می‌شد یافت، اما تا این اندازه که در یک کلیپ یک دقیقه‌ای جمع شده باشد، و با اجرای یک «بدل»، جذابیت خاص خودش را دارد. غرور و تفرعن مشمئزکننده‌ای که (در همین یک دقیقه) در رفتار و گفتار حقانیان دیده می‌شود، در واقع «انعکاس عریان» رفتار و گفتار واقعی آقای خامنه‌ای در خلوت است.

«داوری کردنش» درباره‌ی کلیّت پروژه‌ی مسکن مهر، فقط با استناد به مشاهدات ۲۷ نفر مهندسی که از زنجان نظر داده‌اند (و معلوم نیست چگونه و کجا نظر داده‌اند؟) و «تعمیم دادن» نظر این ۲۷ نفر بر هزاران منتقد عالم، عیناً شبیه داوری‌های رهبر است. از نظر حقانیان همین که آن ۲۷ مهندس درباره‌ی آپارتمانهای مهر نظر مثبتی داده‌اند، پس نظرشان در مورد کیفیت تمام ۲ میلیون و اندی آپارتمان مسکن مهر در سراسر کشور هم «مثبت» و «قابل تعمیم» است! این مدل ذهنی شخص حقانیان نیست؛ دقیقاً نوع ذهنیت و داوری کردن خامنه‌ای است! و ۲۸ سال است که ایران، اسیر چنین «منطقی» است! حقانیان «منعکس‌کننده‌ ادبیات» و منطق کسی است که در محاوره‌های عادی هم اینگونه حرف می‌زند و لعنت می‌کند! و باز هم این حقانیان نیست که حرف می‌زند. او را عمری است به قول حافظ «در پس آینه، طوطی‌صفتش داشته‌اند!» او فقط همان چیزی را منعکس می‌کند که عمری با آن حشر و نشر داشته و حفظش کرده است: قضاوتهای عجولانه و خام و سطحی، دشنام‌گویی و غیبت و لعن و زنجموره، و «تعمیم دادن» نظر ۲۷ نفر بر نظر همگان!

شخصاً خیلی از سخن گفتن محارم و نزدیکان رهبری چیز یاد می‌گیرم! اینها نوری بر «حقیقت عریان ولی‌فقیه» می‌تابانند که برای روشن شدن اذهان مردم، کار امثال ما را راحت‌تر می‌کند. قبلاً هم که آقای سعیدی امام‌جمعه قم درباره‌ی «لحظه‌ی تولد رهبر و یا علی گفتنش» در هنگام ورود به این دنیا سخن گفت، در یادداشتی آرزو کردم کاش بگذارند این قبیل افراد بیشتر حرف بزنند! حالا علاقمند شده‌ام که این «مُلازم نزدیک رهبری» باز حرف بزند! حقانیان فقط در یک «کلیپ یک دقیقه‌ای»، کلی «داده‌ مفید» درباره‌ی شخصیت حقیقی آقای خامنه‌ای به اذهان جامعه اضافه کرد. و باز هم یکی از نزدیکان، «دم خروس» شخصیت واقعی رهبر را بیرون انداخت تا مردم خوب تماشایش کنند!
تا مردم ببینند شخصیتی که با «رنگ و نور و پس‌زمینه‌ی آبی» و آن لبخندها و عکسهای «مکش‌مرگ‌مـا» به عنوان آیت خدا و ولی فقیه تبلیغ می‌شود، در واقعیت چگونه حرف می‌زند؟ چطور زنجموره و نفرین می‌کند؟ و قضاوتهایش و نوع نگاهش، تا چه اندازه حقیر و‌ کوچک و سطحی‌اند. این حجم از حقارت و خود‌ بزرگ‌بینی، حقیقتاً رقّت‌انگیز است.

یکی از رسم‌های روزگار این است که آدمهای حقیر، به دست افراد حقیری شبیه خودشان خوار و خفیف و حذف می‌شوند! در واقع روزگار، اینجا هم «حرمت آدمهای بزرگ» را نگه می‌دارد، تا نفس پاکشان آلودگی نبیند! دیروز از یک طرف حقانیان موجب تحقیر آقایش شد، و از آنسو، احمدی‌نژاد که زیر بال و پر همین سلطان بزرگ شده، با «بست‌نشینی در حرم شاه عبدالعظیم»، رهبر معظم را برای چندمین مرتبه خفیف و خوار کرد و داستانش فعلاً ادامه دارد! با دیدن اتفاقات این روزها، دارم بیشتر به رسم و رسوم عجیب روزگار فکر می‌کنم! به اینکه حقیقتاً عادتهای جالبی دارد این روزگار!


بابک‌ داد
Make the REST of your life, the BEST of your life
     
  
صفحه  صفحه 63 از 200:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  199  200  پسین » 
سیاست

بحث سیاسی روز بی تعارف

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA