ارسالها: 7673
#451
Posted: 1 Feb 2013 22:53
داداش. ایمان و رفیقمون از تهران.
خودم جوابشو نمی دونم

.
آویزون.
این چیزه گلم دستم به نوشتن نمیره. هرچی فکر میکنم ایده نمیاد تو ذهنم که بنویسم. یعنی نمی دونم چطور شروع کنم. آخه داش علی نوشته هاش خیلی سطحشون بالاست. و من در اون حد نیستم حقیقتش. واسه همین توش موندمه
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 6561
#453
Posted: 3 Feb 2013 23:00
gay_tehran: یه فیل ۱۵۰ کیلویی چجوری از یه درخت ۱۵ متری میره بالا ؟
خب معلومه به سختی
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
ارسالها: 2517
#454
Posted: 4 Feb 2013 03:15
مادر مسعود با مهران ازدواج ميكنه و "بهزاد" به دنيا مياد..
مسعود با مادر مهران ازدواج ميكنه و "مهرزاد" به دنيا مياد..
سوأل: بهزاد و مهرزاد چه نسبتي با هم دارن.!؟
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7