ارسالها: 12930
#571
Posted: 8 Apr 2015 09:57
مراجعه بیش از ۵۵۰ هزار نفر به پزشکی قانونی به علت نزاع/ تهران خشنترین استان
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری فارس، بر اساس آماری که از سوی پزشکی قانونی در اختیار خبرنگار فارس قرار گرفته است، مشخص شد که در 11 ماه سال 93، تعداد 550 هزار و 783 نفر به علت نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کردهاند.
از میان این افراد 169 هزار و 901 نفر را زنان و 380 هزار و 882 نفر را مردان تشکیل میدهند.
مطابق این آمار تهران با ثبت 99 هزار و 126 نفر رکورددار ثبت نزاع در کشور محسوب میشود. در حالی که 33 هزار و 696 نفر این افراد را زنان تشکیل میدهند.
کم نزاعترین استان کشور در این مدت خراسان جنوبی بوده که تنها 2 هزار و 921 مورد نزاع در آن به ثبت رسیده است.
بعد از استان تهران، خراسان رضوی با 46 هزار و 224 مورد، اصفهان با 38 هزار و 791 مورد و آذربایجان شرقی با 32 هزار و 484 مورد نزاع خشنترین استانهای کشور محسوب میشوند.
نکته جالب در خصوص آمار نزاع در تهران این است که در حالیکه آمار کل کشور با کاهش 2.2 درصدی همراه بوده است اما نزاع در تهران 1.3 درصد رشد داشته است.
بیشترین افزایش نزاع در کشور مربوط به استان کرمان با 5.4 درصد رشد و بیشترین کاهش نیز مربوط به استان خراسان رضوی با 11.6 درصد کاهش میشود.
سال 92 تعداد 563 هزار و 47 نفر در مجموع به علت نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده بودند که از این میان 171 هزار و 360 نفر را زنان تشکیل میدادند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#572
Posted: 8 Apr 2015 09:57
دعوای خونین دو زن با قفل فرمان بر سر ۲ متر جای پارک
به گزارش خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، چندی پیش ماموران پلیس در جریان وقوع یک درگیری خونین در خیابان قرار گرفتند و بلافاصله موضوع را در دستور کار خود قرار دادند و با حضور در محل حادثه به تحقیق در این رابطه پرداختند.
با حضور ماموران در محل مشخص شد که دو زن بر سر جای پارک با یکدیگر درگیر شده و یکی از آنها با ضربات مشت و لگد و قفل فرمان راهی بیمارستان شده است.
با آغاز تحقیقات ضارب دستگیر شد و در بازجوییها به ماموران گفت: وقتی میخواستم ماشینم را در یکی از جاهای پارک در خیابان پارک کنم این زن آمد و بدون رعایت نوبت ماشینش را در آنجا پارک کرد. آنقدر از اینکار او عصبانی شدم که پیاده شدم و با او درگیر شدم. این زن هم شروع کرد به کتک زدن من. من هم نتوانستم خودم را کنترل کنم و با قفل فرمان او را کتک زدم.
بعد از اعتراف این زن وی با قرار قانونی روانه زندان شد و تحقیقات در خصوص پرونده وی در دادسرای ناحیه ۵ تهران ادامه دارد و شاکی نیز در بیمارستان بستری شد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#573
Posted: 8 Apr 2015 10:02
حمله مسلحانه به زندان برای فراری دادن اعدامیها
قتل یک مرد در تسویه حساب، شلیک مرگبار به سوی مأمور پلیس و حمله مسلحانه به زندان لاکان رشت برای فراری دادن محکومان به اعدام تنها بخشی از اتهامات شرور خطرناکی بود که در نهایت با شلیک پلیس کشته شد.
این مرد 42ساله که محمدطاهر نام داشت 16سابقه کیفری در پرونده خود ثبت کرده و سالهای زیادی را در زندان گذرانده بود.
جرایمی که این شرور خطرناک مرتکب شده بود شامل حمل سلاح، قاچاق و خرید و فروش اشیای عتیقه، سرقت مسلحانه و کلاهبرداری و اخلال در نظم بود و این مرد آخرین بار به اتهام سرقت مسلحانه دستگیر و با حکم قضایی به 10سال حبس در زندان لاکان رشت محکوم شد. مرد شرور اما اردیبهشت93 و بعد از تحمل 2سال و نیم حبس با سپردن وثیقه یک میلیارد تومانی از زندان مرخصی گرفت و دیگر بازنگشت.
دستمزد میلیاردی
مدتی گذشت تا اینکه یکی از زندانیانی که به اتهام قاچاق موادمخدر به اعدام محکوم شده و در زندان لاکان رشت بهسر میبرد، توانست از طریق دوستانش شمارهای از محمدطاهر بهدست آورده و با او تماس بگیرد. محمدطاهر در مدتی که در زندان بود با چند نفر از محکومان به اعدام آشنا شده و با آنها طرح دوستی ریخته بود.
مرد محکوم به اعدام پس از تماس با شرور فراری پیشنهادی را مطرح کرد که محمدطاهر را حسابی وسوسه کرد. مرد اعدامی وعده دستمزد میلیاردی داد به شرط آنکه محمدطاهر او و چند محکوم به اعدام دیگر را به هر نحوی که شده از زندان فراری دهد. همین باعث شد که مرد شرور نقشه حمله مسلحانه به زندان را طراحی کند. شامگاه 14آذرماه 93 بود که محمدطاهر با اسلحه، طناب و تجهیزات دیگر به سمت زندان حرکت کرد. از چند روز قبل آنجا را زیرنظر گرفته و نقشه کشیده بود تا زندانیان را از سمت حیاط با طناب فراری بدهد. او اما تصورش را نمیکرد که همه نقشههایش نقش برآب شود.
زندانی فراری آن روز بعد از حمله به زندان و تیراندازی، یکی از نگهبانها را مجروح کرد. او سعی داشت با ایجاد رعب و وحشت فرصتی مهیا کند که محکومان به اعدام یکی پس از دیگری از زندان فرار کنند اما با حضور نگهبانان زندان و اقدام بموقع آنها، حمله مرد شرور نافرجام ماند و او چارهای جز فرار ندید. با اعلام این خبر به مأموران پلیس، تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی با دستور سرهنگ فلاح کریمی، رئیس پلیس آگاهی استان گیلان وارد عمل شدند و جستوجو برای شناسایی و دستگیری شرور خطرناک را شروع کردند.
تسویه حساب مرگبار
اقدامات خطرناک این شرور انگار پایانی نداشت. درحالیکه کارآگاهان همچنان در جستوجوی زندانی فراری بودند چند روز بعد یعنی در 24آذرماه93 وقوع جنایتی در روستای رشتهرود شهرستان رودبار به پلیس مخابره شد. بررسیها نشان میداد که عامل این جنایت کسی جز محمد طاهر، شرور تحت تعقیب نیست. طبق اطلاعاتی که پلیس بهدست آورده بود، وی بهخاطر تسویه حساب مالی، مردی را به روستای رشتهرود کشانده و در آنجا با شلیک گلوله او را به قتل رسانده بود.
زندانی فراری بعد از قتل به روستای اسکولک رودبار در نزدیکی روستای رشتهرود فرار کرده و در آنجا مخفی شده بود.
وقتی اهالی این روستا متوجه شدند که قاتل فراری در آنجا پنهان شده موضوع را به پلیس اطلاع دادند. آنجا بود که تیمی از کارآگاهان راهی مخفیگاه متهم شدند و آنجا را محاصره کردند. مرد جنایتکار به محض دیدن پلیس پا به فرار گذاشت و اقدام به تیراندازی کرد که در جریان این تیراندازی استوار دوم سیدسجاد حسینی از مأموران شهرستان رودبار به شهادت رسید. پس از آن مرد جنایتکار به مناطق جنگلی رودبار گریخت و باردیگر توانست خود را از دید مأموران مخفی کند.
ایستگاه پایانی شرور مسلح
بهدنبال این ماجراها، تیم ویژهای از کارآگاهان پلیس آگاهی استان گیلان، زیرنظر سرهنگ فلاح کریمی و با همکاری اداره اطلاعات شهرستان جستوجوهای گسترده خود را برای شناسایی قاتل خطرناک ادامه دادند تا اینکه سرانجام اقدامات آنها نتیجه داد و مخفیگاه این مرد در یکی از روستاهای لاهیجان شناسایی شد. وی در سومین روز نوروز برای دیدن مادرش به خانه او رفته بود و این در حالی بود که پلیس از قبل این محل را زیرنظر گرفته بود.
به محض ورود محمدطاهر به خانه مادرش، مأموران متوجه او شده و در اقدامی ضربتی وارد خانه شدند. مرد شرور با دیدن مأموران حسابی غافلگیر شد و با ایجاد درگیری قصد داشت فرارکند. مأموران ابتدا قصد داشتند این مرد را بازداشت کنند اما او خیال تسلیم شدن نداشت و میخواست هر طوری شده فرار کرد. مأموران وقتی متوجه شدند که او اسلحه دارد و هر لحظه ممکن است به سوی آنها شلیک کند، برای جلوگیری از فرار وی دست به اسلحه شدند و با شلیک چند گلوله او را از پای درآوردند. با مرگ شرور خطرناک، پرونده سیاه او برای همیشه بسته شد...
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#574
Posted: 8 Apr 2015 10:03
پسر قلابی وزیر در ایستگاه زندان
شهروند: آشنایی دختر دانشجو با پسر جوانی که خود را پسر وزیر معرفی کرده بود، به ماجرای کلاهبرداریهای سریالی پسر قلابی وزیر پایان داد. تبهکار سابقه دار با چرب زبانی پول میلیونی به جیب میزد.
اواخر اسفند ماه سال گذشته مسئولان حراست یک دانشگاه در تهران با ماموران پلیس تماس گرفتند و آنها را در جریان رفتارهای مرموز دختر و پسر جوانی قرار دادند که با مدارک جعلی سعی در فریب مسئولان دانشگاه داشتند.
وقتی ماموران راهی محل شدند متوجه شدند که دختر دانشجویی با مدارک جعلی از شهرستان به دانشگاهی در تهران انتقالی گرفته اما با مشکوک شدن مسئولان دانشگاه به مدارکش دست وی خیلی زود رو شده است. دختر جوان با ارایه مدارکی به دانشگاه ادعا میکرد ازدواج کرده است. او با مدارک جعلیاش توانست از دانشگاه شهرستان به تهران انتقالی بگیرد. پسر جوانی که ظاهر موجهی داشت، همراهش بود. حراست دانشگاه که بهشدت به این دختر و پسر مشکوک شده بود با پلیس تماس گرفت و در نهایت این دختر و پسر جوان لو رفتند. در تحقیقات پلیسی مشخص شد کارآگاهان در مقابل یک پسر کلاهبردار و جاعل قرار دارند.
دختر جوان که خودش نیز مورد کلاهبرداری از سوی این پسر قرار گرفته بود، در تحقیقات به ماموران گفت: «دانشجوی دانشگاه شهرستان بودم اما میخواستم به تهران انتقالی بگیرم. با پسر جوانی آشنا شدم. ادعا میکرد که پسر وزیر است و میتواند با جور کردن مدارک خیلی زود انتقالی مرا بگیرد. ١٠ میلیون تومان پول باید به حسابش واریز میکردم تا یک عقدنامه جعلی به من بدهد. وقتی مدارک جور شد، انتقالی گرفتم. مسئولان حراست متوجه شدند و مرا احضار کردند. با پسر جوان تماس گرفتم. ادعا میکرد که با چرب زبانی میتواند از لو رفتن ماجرا جلوگیری کند. من باز هم به حساب این پسر پول ریختم و او هم با من به دانشگاه آمد. ولی دستگیر شدیم و من تازه متوجه شدم که او همه حرفهایش دروغ بوده و یک کلاهبردار حرفهای است.»
بعد از صحبتهای این دختر، پسر جوان که به شیشه نیز اعتیاد دارد، تحت بازجویی قرار گرفت و با اعتراف به جرم خود گفت: «همیشه خودم را پسر وزیر معرفی میکردم و با تهیه یک لباس روحانی برای اینکه کسی به من شک نکند، دست به کلاهبرداری میزدم. از رئیس بانک به بهانه ارتقای شغلی و از یک زن نیز به بهانه تهیه وام میلیاردی و از این دختر دانشجو نیز به بهانه انتقالی پول میلیونی به جیب زدم. برای شکار و فریب طعمههایم هم از چرب زبانی خودم استفاده میکردم و همه نیز خیلی زود به من اعتماد می کردند.»
با اعتراف این پسر مشخص شد که وی پیش از این نیز سابقه کلاهبرداری داشته است. همچنین ماموران دریافتند که دو پسر دیگر نیز در کلاهبرداریهای متهم شریک بودهاند. بنابراین دو متهم دیگر این پرونده نیز دستگیر شدند و همه آنها با قرار قانونی روانه بازداشتگاه شدند. این درحالی است که تحقیقات درخصوص این پرونده در شعبه دوم دادسرای ناحیه ٥ ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#575
Posted: 8 Apr 2015 10:06
پیمانکار شهرداری هادی ساعی را هم کتک زد/ درگیری خونینی که به قتل ختم شد
عصر ایران نوشت:درگیری خونین هادی ساعی و عمویش با پیمانکاران شهرداری در نهایت با مرگ پایان یافت. عموی 60 ساله تکواندوکار معروف کشورمان، پس از درگیری با پیمانکاران شهرداری به طرز مشکوکی جان باخت و پروندهای را پیش روی بازپرس دادسرای جنایی قرار داد.
ساعت 2 بعدازظهر روز 12 فروردین به ماموران پلیس خبر رسید که مردی 60 ساله در یک باشگاه سوارکاری به طرز مشکوکی جان باخته است.
خیلی زود کارآگاهان به همراه حسینپور، بازپرس شعبه 5 دادسرای جنایی تهران راهی محل حادثه شدند تا در این خصوص تحقیقات لازم را انجام دهند. با حضور ماموران مشخص شد که مرد میانسالی به طرز مشکوکی به کام مرگ فرو رفته است. تجسسها نشان داد که این باشگاه سوارکاری متعلق به هادی ساعی، تکواندوکار معروف کشورمان است که عمویش پس از درگیری با پیمانکاران شهرداری به طرز مشکوکی جان باخته است.
ماجرا از این قرار بود که وقتی شهردار منطقه 12 از این باشگاه دیدار کرده بود، متوجه شد که زبالههای درون سطل از سوی ماموران شهرداری به بیرون منتقل نمیشود و مسئولان باشگاه خودشان باید این زبالهها را تا بیرون باشگاه حمل کنند. شهردار پس از اطلاع از این موضوع بلافاصله با ماموران شهرداری همان منطقه تماس گرفته و از آنها خواسته بود تا برای حمل زباله به باشگاه بیایند. وقتی پیمانکاران شهرداری برای انتقال زبالهها به این باشگاه رفته بودند به دلیل نارضایتی با هادی ساعی و عمویش درگیر شده بودند.
شاهدان ماجرا در تحقیقات به ماموران گفتند: «این دو پیمانکار شهرداری که یکی راننده و دیگری هم کارگر بود، پس از اینکه با عموی هادی ساعی درگیر شدند، از داخل ماشین خود چوب برداشته و این درگیری را بیشتر کردند. آنها به جان هم افتاده بودند که در نهایت عموی هادی ساعی نقش زمین شد و جان خود را از دست داد. در این درگیری همچنین هادی ساعی با ضربه چوب از ناحیه پا به شدت مصدوم شد.»
بنابراین جسد به پزشکی قانونی منتقل شد تا علت اصلی مرگ مشخص شود. هادی ساعی نیز برای مشخص شدن میزان مصدومیتش به پزشکی قانونی منتقل شد.
همچنین کارآگاهان پس از اطلاع از این حادثه، به دستور بازپرس، دو پیمانکار شهرداری را به اتهام قتل شبه عمد بازداشت کردند، اما این این دو پیمانکار هرگونه دخالت در مرگ مرد میانسال را انکار کردند.
تحقیقات نشان میدهد عموی هادی ساعی دارای عارضه قلبی بود. تحقیقات در خصوص این پرونده تا اعلام نظریه پزشکی قانونی و مشخص شدن علت مرگ همچنان ادامه دارد و تا آن زمان نمیتوان مقصر اصلی این حادثه را مشخص کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#576
Posted: 8 Apr 2015 14:19
کشف راز جنایت خیابان فلسطین
اعتماد : پسری جوان که خواهرش را خفه کرده و پدرش را با ضربات چاقو از پای درآورده بود، علت ارتکاب به جنایت را «اختلاف سر تماشای تلویزیون» عنوان کرد.
عصر ١٦ فروردین امسال به دنبال تماس با فوریتهای پلیسی ١١٠ ماموران در جریان کشف دو جسد از اعضای یک خانواده در خیابان فلسطین قرار گرفتند. با حضور ماموران در صحنه مشخص شد اجساد متعلق به پدر و دختر یک خانواده است. تحقیقات ماموران پزشکی قانونی در صحنه جرم نیز نشان میداد که مرد میانسال با ضربات چاقو و دختر جوان به دلیل خفگی جان خود را از دست دادهاند. پس از انتقال اجساد به پزشکی قانونی، پروندهای مقدماتی با موضوع «قتل عمد» تشکیل شد و برای بررسی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
ماموران در آغاز تحقیقات خود به بررسی اظهارات هوتن، پسر خانواده پرداختند. او درباره روز حادثه به ماموران گفت: ١٥ فروردین با یکی از دوستانم به نام اشکان به سینما رفتیم و شب را هم در خانه آنها بودم. اما روز بعد که اشکان من را به خانه رساند، با جسد پدرم که در آشپزخانه افتاده بود روبهرو شدم. من بلافاصله اشکان را صدا کردم و او که از دیدن جسد پدرم شوکه شده بود، با پلیس ١١٠ تماس گرفت.
ماموران برای تایید گفتههای هوتن به سراغ اشکان رفتند که او نیز در اظهاراتی مشابه به ماموران گفت: روز شنبه ١٥ فروردین من و هوتن با هم بودیم. ساعت ١٧ بود که هوتن از من جدا شد و به خانه رفت و قرار شد همان شب برای خوردن شام با هم بیرون برویم. خیلی اتفاقی یکی از دوستان مشترک من و هوتن به نام پرهام هم با من تماس گرفت و قرار شد که او هم با ما بیاید. همان شب با هوتن و پرهام بیرون رفتیم. هوتن سرحال بود و میخندید. ما حتی ساعت ١١:٣٠ شب به سینما رفتیم و بعد از آن هوتن به خانه من آمد و شب را پیش من گذراند. فردای آن روز بعد از خوردن ناهار، هوتن را به خانهاش رساندم اما هنوز پنج دقیقه از رفتن او به خانهاش نگذشته بود که با من تماس گرفت و گفت که سریع خودم را به خانهشان برسانم. وقتی به آنجا رفتم جسد پدر هوتن را در آشپزخانه دیدم. شوکه شده بودم. به سرعت از خانه خارج شدم و با پلیس ١١٠ تماس گرفتم.
با تایید اظهارات اشکان و هوتن توسط پرهام، تصور میشد که پرونده با پیچیدگی روبهرو شده باشد اما مشاهده جراحت چاقو روی دستان هوتن، وقوع جنایت توسط او را تقویت کرد و به این ترتیب بازجویی از پسر خانواده به عنوان متهم اصلی پرونده آغاز شد.
هوتن که در بازجوییها، گفتههای متناقضی داشت درباره جراحات روی دستش به ماموران گفت: ساعت ٢٠ شب ١٥ فروردین بود که با خواهرم درگیر شدم و او با چاقو به سمت من حملهور شد. وقتی میخواستم چاقو را از دستش بگیرم، دچار جراحت شدم. پس از آن خواهرم را در اتاقش حبس کردم و با پدرم تماس گرفتم که هرچه زودتر به خانه بیاید. وقتی پدرم از سرکار برگشت، طرفهای ساعت ٢٠:٣٠، اشکان به دنبالم آمد و با او بیرون رفتم و شب را هم در خانه آنها گذراندم.
در حالی که تا پاسی از شب ١٧ فروردین، هوتن به اظهارات متناقض خود درباره روز جنایت ادامه میداد سرانجام با اعتراف به قتل خواهر و پدر خود درباره نحوه جنایت به ماموران گفت: ساعت ١٨ عصر ١٥ فروردین بود که سر تماشای تلویزیون با خواهرم درگیر شدم و او را در اتاقش حبس کردم. اما خواهرم در یک لحظه با چاقوی آشپزخانه از اتاق بیرون آمد و به سمت من حملهور شد که من چاقو را از دستش گرفتم و اینبار او را در اتاق حبس و در را قفل کردم. خیلی عصبانی بودم. در یک لحظه کنترل خود را از دست دادم و به اتاق رفتم و او را خفه کردم. میخواستم برای صحنهسازی خواهرم را حلقآویز کنم اما موفق نشدم. مانده بودم که چه کار کنم که ناگهان پدرم به خانه آمد و به آشپزخانه رفت. او هنوز از موضوع قتل خواهرم خبر نداشت که در تاریکی آشپزخانه از پشت به او حمله کردم و چند ضربه چاقو به او زدم. بعد از آن لباسهایم را عوض کردم. طرفهای ساعت ٢٠:٣٠ اشکان به دنبالم آمد و با هم بیرون رفتیم. آن شب در خانه اشکان ماندم اما روز بعد که او مرا به خانه رساند طوری رفتار کردم که انگار از ماجرا خبر ندارم.
سرهنگ کارآگاه آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با اعتراف صریح متهم به ارتکاب هر دو قتل، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی صادر شد و متهم برای انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#577
Posted: 8 Apr 2015 14:30
ماموران سد معبر با فرزند کارگر کشته شده در هنگام دستفروشی برخورد کردند
ابوالفضل چراغی فرزند ۱۵ ساله علی چراغی کارگری که ۲۳ مردادماه سال گذشته در ضرب و شتم ماموران منتسب به پیمانکاری شهرداری تهران کشته شده بود، امروز ۱۸ فروردین ماه در هنگام دستفروشی میوه در نزدیکی محل زندگی خود با برخورد ماموران پیمانی سد معبر شهرداری تهران مواجه شد.
به گزارش خبرگزاری کار ایران (ایلنا) این نوجوان که شاهد پرونده درگیری ماموران شهردای منطقه ۴ تهران با پدرش بود، هنگامی که در خیابان ۲۰ متری طالقانی واقع در منطقه پاسگاه نعمت آباد مشغول فروش میوه با چرخدستی بود، با برخورد ماموران سد معبر شهرداری تهران روبرو شد اما به دنبال حضور کسبه محل، ماموران این منطقه را ترک کردند.
ایلنا به نقل از شاهدان عینی نوشت پس از آنکه ماموران سد معبر، چرخ میوه ابوالفضل چراغی را واژگون کردند و قصد ضبط ترازوی این نوجوان ۱۵ ساله را داشتند، کسبه و اهالی محل که از هویت ابوالفضل آگاه شده بودند با ماموران شهرداری درگیر شدند.
علی چراغی کارگر ۴۱ ساله در اواسط مرداد ماه سال گذشته در حوالی اتوبان باقری (نبش خیابان ۱۹۶ غربی تهرانپارس) با ماموران منتسب به شهرداری درگیر و در پی آن در بیمارستان بستری شد. او بعد از یک هفته در اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان نورافشار تهران جان خود را از دست داد.
خانواده این کارگر مدعی هستند که وعدههای مقامات شهرداری و شورای شهر برای تامین معاش و آتیه خانواده محقق نشده و تنها هزینه بیمارستان این کارگر پرداخت شده است.
به گفته این خانواده، ابوالفضل بزرگترین فرزند این خانواده برای تامین معاش این خانواده ۵ نفره ترک تحصیل کرده و در نزدیکی محل زندگیشان به دستفروشی میوه مشغول است.
پس از اعلام خبر مرگ آقای چراغی در سال گذشته محمدباقر قالیباف، شهردار تهران گفت: "متاسفانه همیشه این مشکل وجود دارد و در سد معبرهایی که به وجود میآید، این درگیریها میان ماموران شهرداری و افرادی که در آنجا حضور دارند اتفاق میافتد. حتی در سال چندین نفر از ماموران شهرداری هم هستند که نقص عضو میشوند."
آقای قالیباف گفته بود مراجع قضایی مسئول رسیدگی به این موضوع هستند و "کسی که مقصر باشد حتما با او برخورد لازم صورت میگیرد."
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#578
Posted: 8 Apr 2015 14:31
۴ روز زندگی دختر کوچولو در کنار جسد پدر
روزنامه ایران : دخترک دیگر نای گریه هم نداشت، چهار روز در کنار جنازه پدر در جستوجوی دستان مهربانانه بود، ای کاش در باز میشد و مادر او را در آغوش میگرفت...دختر کوچولو سه سال بیشتر ندارد، تشنه و گرسنه به چشمان جسد پدری خیره شده بود که هر لحظه رنگ و بویش عوض میشد و او را میترساند.
در خانه خاموش دخترک آنقدر گریه کرد که نیمهجان در گوشهای افتاد، انگار سرنوشت دختر کوچولو بوی عید نمیداد، پشت دیوارهای این خانه همه در تکاپوی نوروز بودند و دختر کوچولو با مرگ دست و پنجه نرم میکرد.
انگار همین دیروز بود که مادر، دخترک را در آغوش میگرفت و موهایش را نوازش میکرد و حالا...باور کردنش سخت است و بغض به گلوها مینشاند!
به گزارش خبرنگار ایران، سحرگاه آخرین جمعه سال گذشته اهالی خردمدشت با مراجعه به کلانتری 41 کرج ادعا کردند بوی مشمئزکنندهای از خانه یکی از همسایههایشان به مشام میرسد. در پی این گزارش، مأموران پلیس خود را به خانه مرموز رساندند و با شکستن در خانه به داخل آن نفوذ کردند.سرهنگ «سیدحسین سیدحقیقی» فرمانده پلیس کرج در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار شوک گفت: مأموران با حضور در خانه با جنازه پدر 34 ساله و پیکر نیمهجان دختربچه سه ساله روبهرو شدند.دختر کوچولوی سه ساله که نزدیک به چهار روز بدون آب و غذا با جسد پدرش در خانه حبس شده بود، با کمک بموقع مردم و پلیس از کام مرگ نجات یافت.تیم ویژهای از کارآگاهان دایره جنایی با بررسی بیشتر برای کشف علت مرگ مرد 34 ساله در محل حادثه حاضر شدند.
یکی از کارآگاهان کلانتری 41 خرمدشت علت مرگ عباس را مصرف بیش از اندازه مواد مخدر اعلام کرد، اگرچه هنوز به صورت رسمی مرگ مشکوک این مرد از سوی پزشکی قانونی اعلام نشده است.سرهنگ سیدحقیقی در ادامه اظهار کرد: در بررسی تیم پلیسی مشخص شد 20 روز پیش از کشف جسد پدر خانواده، مادر دختر بچه به دلیل اختلافاتی که با وی داشته، خانه را ترک کرده و دختر سه سالهاش را با پدرش تنها گذاشته است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#579
Posted: 8 Apr 2015 14:34
مرگ دردناک ۶ نفر در انفجار گاز پیکنیکی
فرهیختگان : علت حادثه دلخراش انفجار گاز پیکنیکی در بار کامیون ایسوز در محور سپیدان به سمت نورآباد فارس که منجر به کشتهشدن شش زن و دختر و سوختگی شدید هشت نفر شده بود، رعایت نکردن نکات ایمنی اعلام شد.
این رخداد وقتی به وقوع پیوست که دوازدهم فروردین 14 نفر از اعضای یک خانواده که از سپیدان عازم نورآباد ممسنی استان فارس بودند در قسمت بار کامیون ایسوز اقدام به روشن کردن گاز پیکنیکی کردند. حرکت سریع کامیون و برخورد آن با یک دستانداز جادهای اما موجب افتادن گاز پیکنیکی به روی زنانی شد که در بار کامیون مشغول پخت غذا بودند. شعلهور شدن گاز پیکنیکی و سپس انفجار آن حادثه دلخراش را رقم زد. راننده کامیون که متوجه انفجار در قسمت بار کامیون نشده بود پس از طی کردن مسافتی حدود 3 کیلومتر از سوی رانندگان خودروهای عبوری متوجه ماجرا شد و از آتشنشانی و اورژانس کمک خواست.
عوامل آتشنشانی وقتی در محل حاضر شدند هشت زن، مرد و کودک را که بهشدت دچار سوختگی شده بودند از میان شعلهها خارج کردند و تحویل عوامل اورژانس دادند. با مهار شعلهها اما کمکرسانان با جنازههای سوخته شش زن و کودک روبهرو شدند که در گوشهای از بار کامیون کنار هم قرار داشتند.
نحوه قرار گرفتن جنازههای زغالی نشان میداد که آنها به احتمال زیاد برای در امان ماندن از شعلههای سرکش به قسمت انتهای بار کامیون پناه برده بودند که زنده زنده سوختند.
معاونت اجتماعی استان فارس با تایید این خبر تعداد کشتهها را شش نفر اعلام کرد و به فرهیختگان گفت: «علت تامه وقوع این رخداد پس از بررسیهای کارشناسان اعلام خواهد شد.»
در همین زمینه ایمان موسوی، رئیس هلالاحمر ممسنی علت این حادثه را عدم رعایت نکات ایمنی از سوی مسافران این کامیون و استفاده آنها از گاز پیکنیکی در قسمت بار کامیون در حال حرکت اعلام کرد.
حسین درخشان، سخنگوی سازمان امداد و نجات هلال احمر در گفتوگو با فرهیختگان گفت: «این رخداد در ساعت 5 عصر دوازدهم فروردین و در دشت آزادگان به وقوع پیوست و بلافاصله کمکرسانان آتشنشانی و اورژانس در محل حاضر شدند.»
وی ادامه داد: «هشت زن و کودک که دچار سوختگی شده بودند به بیمارستان نورآباد منتقل شدند، اما به علت شدت سوختگی آنها و وخیم بودن وضعیت عمومیشان از هلالاحمر درخواست کمک شد که امدادگران به بیمارستان نورآباد رفتند و اقدام به انتقال مجروحان این حادثه از بیمارستان نورآباد به بیمارستان شیراز کردند. اما گفته میشود حال عمومی مجروحان این حادثه رضایتبخش نیست.»
یکی از اهالی دردشت نورآباد که شاهد ماجرا بود به فرهیختگان گفت: «شعلههای آتشی که از قسمت بار کامیون در جاده به بیرون زبانه میکشید موجب شد راننده خودروهای عبوری راننده کامیون را مطلع کنند. به محض توقف خودروی سنگین اما صدای انفجار شدیدی به گوش رسید که گمان میکنم در آن لحظه کپسول پیکنیکی منفجر شد. صدای فریادهای گوشخراش زنان و بچههایی که در بار کامیون قرار داشتند به گوش میرسید و تلاش شاهدان برای مهار شعلهها بینتیجه ماند تا اینکه آتشنشانان و عوامل اورژانس سر رسیدند. آتشسوزی به حدی گسترده بود که به سختی مهار شد و جنازههایی که از سوی کمکرسانان به پزشکی قانونی منتقل شدند قابل شناسایی نبود.»
او ادامه داد: «کشتهشدهها مسافران نوروزی بودند که قصد داشتند به سپیدان بروند و طبخ غذا در بار کامیون در حال حرکت موجب این رخداد تکاندهنده شد.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#580
Posted: 8 Apr 2015 14:35
محاکمه عمه و برادرزاده به اتهام قتل شوهرعمه
فرهیختگان: زن جوان که نقشه کشتن شوهرش را با همدستی برادرزادهاش اجرا کرده در حالی در دادگاه کیفری محاکمه میشود که اولیایدم برای آنها اشد مجازات خواستهاند.
رسیدگی به این ماجرا از بامداد شانزدهم بهمن 91 به دنبال کشته شدن مرد 37 سالهای به نام محمد در یک بوستان در شهرری در دستور کار پلیس قرار گرفت.ماموران اداره آگاهی به بوستان کوثر شهرک صالحین رفتند و جنازه خونین به پزشکیقانونی فرستاده شد.
در این بین، همسر «محمد» به نام «مریم» به کارآگاهان گفت: ساعت 5:30 صبح امروز، شوهرم طبق معمول برای خرید نان از خانهمان خارج شد، اما دیگر برنگشت. یک ساعت بعد با دلشوره به طرف نانوایی رفتم و در پارک روبهرو با جنازه خونین شوهرم مواجه شدم.پلیس در نخستین مرحله از تحقیق میدانی دریافت محمد و همسرش از مدتها پیش بر سر مالکیت خانهشان اختلاف داشتند. با روشن شدن این موضوع مریم 30 ساله تحت بازجویی قرار گرفت و به ناچار لب به بیان حقیقت گشود. این زن گفت: در آغاز زندگی مشترکم، سند خانه به نام من ثبت شد اما چند سال بعد همین موضوع، اختلاف خانوادگی را به همراه داشت. محمد اصرار میکرد سند خانه را به نامش بزنم اما چون قبول نمیکردم زندگی را به کامم تلخ کرده بود. در آن بین با یک مرد در خیابان آشنا شدم.
او برخلاف شوهرم مهربان بود. به همین خاطر تصمیم به طلاق گرفتم اما بستگانم وساطت کردند و به خاطر داشتن دو فرزند، مرا از این کار منصرف کردند. شوهرم مدام بهانهگیری میکرد و مرا کتک میزد. آنقدر از این زندگی خسته شده بودم که یکبار دست به خودکشی زدم اما زنده ماندم. در حالی که دیگر آرام و قرار نداشتم از برادرزاده 19 سالهام به نام علیرضا کمک خواستم و نقشه قتل شوهرم را مطرح کردم. او هم قبول کرد.
به دنبال اعترافهای مریم ماموران به محل زندگی برادرزادهاش رفتند و بیستوچهارم اسفند 91 علیرضا را دستگیر کردند.
علیرضا در بازجوییها گفت: شیشه مصرف میکردم و حال و روز خوبی نداشتم. آنقدر عمهام از بدخلاقیهای شوهرش برایم گفته بود که تصمیم گرفتم در کشتن شوهرعمهام به او کمک کنم. به همین خاطر طبق نقشه مقابل خانه عمهام رفتم و کمین کردم و در فرصت مناسب شوهرعمهام را با چاقو زدم. به دنبال اعترافهای پسر معتاد به شیشه و بازسازی صحنه جرم کیفرخواست صادر و به شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. قرار بود علیرضا و عمهاش دیروز به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور چهار قاضی مستشار محاکمه شوند اما این جلسه بهخاطر عدم حضور وکلای آنها به بعد موکول شد. این در حالی است که اولیایدم برای عاملان این جنایت اشد مجازات خواستهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟