انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
گفتگوی آزاد
  
صفحه  صفحه 63 از 130:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  129  130  پسین »

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران


مرد

 
اقدام بی شرمانه دختر عاشق پیشه با تازه داماد

سرهنگ یزدان نیکنام رییس پلیس فتا استان البرز در تشریح این خبر گفت: چندی پیش مردی با در دست داشتن شکواییه‌ای از دادسرای ناحیه یک کرج به این پلیس مراجعه و از انتشار تصاویر جشن عروسیش در شبکه های اجتماعی خبر داد.
نیکنام تصریح کرد: با توجه به حساسیت موضوع تیم ویژه‌ای از کارشناسان این پلیس اقدامات ویژه ای را به منظور شناسایی عامل انتشار عکس‌ها آغاز کرده و بلافاصله با بررسی های کارشناسانه و به کارگیری آخرین شیوه های کشف نوین جرم در فضای سایبری موفق شدند تا رد متهم را در یکی از مناطق کرج شناسایی و طی یک عملیات غافلگیرانه وی را دستگیر و به این پلیس منتقل کنند.
رئیس پلیس فتا استان البرز افزود: ماجرای انتشار تصاویر خصوصی با رودرو شدن شاکی و متهم پایانی تلخ داشت، چرا که مسبب این عمل کسی نبود جزء یکی از اقوام نزدیک تازه داماد.
این مقام انتظامی خاطر نشان کرد: در بازجویی فنی از متهم مشخص شد که انگیزه وی از انتشار تصاویر خصوصی ناکامی در ازدواج با شاکی بوده است.
متهم در ادامه اعترافات خود بیان داشت که از دوران نوجوانی به شاکی علاقمند بودم به طوری که به کسی جز او نمی توانستم فکر کنم و در خیالم تصور می‌کردم که او هم به من علاقمند است و ما می توانیم با هم ازدواج کنیم ، ولی چندی پیش متوجه شدم که وی قصد ازدواج با شخص دیگری را دارد، از آنجا که دیگر راهی برای ممانعت از این ازدواج نمی دیدم چاره را در انتشار تصاویر جشن عروسی آنها دیدم چراکه فقط این کار می توانست مرا از کابوس ازدواج مرد رویاهایم خلاص کند.
سرهنگ نیکنام در پایان به شهروندان توصیه کرد: هرگز فایل‌هایی مانند عکس، فیلم و کلیپ‌های خانوادگی را در رایانه تبلت ، لب تاب و گوشی تلفن همراه خود نگهداری نکرده و سعی کنند با تهیه یک حافظه جانبی کلیه فایل های شخصیشان را در آن ذخیره و در یک جای امن نگهداری کنند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
افزایش اعدام ها در ایران؛ ۴۳ اعدام در سه روز

صدای آمریکا : نهادهای مدافع حقوق بشر از افزایش تعداد اعدام ها در ایران خبر می دهند. این نهادها می گویند حکومت ایران با وجود روی کار آمدن دولتی میانه رو، همچنان حقوق شهروندانش را بطور سازمان یافته نقض می کند. موضوعی که از سوی مقامات ایران رد شده است.
سازمان حقوق بشر ایران روز پنجشنبه گزارش داده است در سه روز گذشته دستکم ۴۳ نفر در ایران اعدام شده اند.
۴۲ نفر از این افراد در زندان های رجایی شهر و قزل حصار اعدام شده اند.
این سازمان خواهان واکنش فوری جامعه جهانی به اعدام های دسته جمعی در ایران شده است.
سازمان حقوق بشر ایران نوشته است که از این ۴۳ اعدام تنها ۸ اعدام در رسانه های داخلی ایران منعکس شده است.
احتمال می رود که در هفته های اول اردیبهشت اعدام های دسته جمعی بیشتری در این زندان ها صورت گیرد.
در میان این اعدام شدگان، نام جوان ۲۵ ساله ای دیده می شود که هنگام ارتکاب جرم زیر ۱۸ سال سن داشته است.
اتهامات اعدام شدگان جرائم مربوط به مواد مخدر و قتل عنوان شده است.
محمود امیری مقدم، سخنگوی سازمان حقوق بشر ایران در نروژ به بخش فارسی صدای آمریکا می گوید: «این اعدام ها بسیار نگران کننده هستند. در دولت حسن روحانی تعداد اعدام ها در ایران ۳۰ درصد افزایش داشته اند و جامعه جهانی باید توجه ویژه ای به این موضوع کند.»
نهادهای بین المللی مدافع حقوق بشر می گویند این اعدام ها طبق قوانین بین‌المللی جزو جرایم مستوجب اعدام نیستند.
به گفته این نهادها وضعیت حقوق بشر درایران با وجود روی کار آمدن دولت حسن روحانی بدتر شده است.
اروین کاتلر، نماینده پارلمان کانادا به بخش فارسی صدای آمریکا می گوید: «در ایران به شدت نقض حقوق بشر ادامه دارد. کشوری که نمی تواند به تعهدات خود درزمینه رعایت حقوق شهروندانش در داخل کشور عمل کند، چگونه می تواند به دیگر تعهدات بین المللی خود پایبند باشد.»
احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امورحقوق بشر ایران در تازه ترین گزارش خود تعداد اعدام‌ها در سال ۲۰۱۴ در ایران را ۷۵۳ نفر اعلام کرده است که در ۱۲ سال گذشته بی‌سابقه بوده است.
در ۱۰ هفته اول سال ۲۰۱۵ نیز۲۵۲ نفر اعدام شده اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
دردسر‌های بی‌مسئولیت‌ترین مرد

به گزارش پارسینه به نقل از باشگاه خبرنگاران، ساعت 20:30 یازدهم فروردین ماه کودکی 3ساله در سالن مسافران ترمینال جنوب تهران توسط ماموران کلانتری 208ترمینال در حالیکه گریه می کرد، پیدا شد.
تلاش برای پیدا نمودن والدین حتی به بیدار نمودن چند مسافر از خواب انجامید اما بی فایده بود تا اینکه توسط خانمی که به عنوان نیروی خدماتی و نظافتچی کار می کرد به گمان اینکه شاید والدینش مراجعه نمایند تا ساعاتی نزد وی نگهداری شد.
بی قراری کودک امان همه را بریده بود تا اینکه وی به کلانتری انتقال یافت و آن شب را تا صبح در کلانتری با ماموران بازی کرد و سرانجام به خواب فرو رفت.
با جست و جو در لباس های این کودک یک برگه که شماره تماسی که در جیبش بود پیدا شد و ماموران بلافاصله با این شماره تماس گرفتند که مرد جوانی جواب داد و خود را پدر کودک معرفی کرد و اعلام داشت هم اکنون درحال عزیمت به شهرستان شیراز هستم و در بین راهم و شرایط بازگشت را ندارم و سپس گوشی خود را خاموش نمود و دیگر پاسخگو نبود.
کودک که نام او را "اردشیر" نامیده بودند دیگر گریه نمی کرد و با سربازان وظیفه انس گرفته بود و کارکنان با او بازی می کردند و خلاصه اینکه این کودک سه ساله که نام خود را بلد نبود، فقط می گفت: "آب بده" .
در ادامه برای تعیین تکلیف این کودک سه ساله پرونده تشکیل و جهت سیر مراحل قانونی به مقام قضایی ارجاع شد که با هماهنگی های صورت گرفته و بنا به دستور مقام قضایی مقرر شد :اردشیر" به شیرخوارگاه "شبیر" در محدوده شوش انتقال یابد.
کودک که بسیار به کارکنان وظیفه خو گرفته بود موقع رفتن بسیار گریه کرد و سوار بر خودرو جهت تحویل به شیرخوارگاه از کلانتری برده شد.
دو روز بعد مرد جوانی به کلانتری 208پایانه جنوب مراجعه و در ادعایی عنوان داشت که از این کلانتری با من تماس گرفتند و گفتند که بچه ام پیدا شده برای تحویل "کودکم که "ابوالفضل" نام دارد مراجعه کردم.
وی هیچگونه مدارک شناسایی و هویتی دال بر صحت ادعایش نداشت و مدام بر ادعای خود اصرار می ورزید.
در ادامه ماموران به وی گفتند کودک شما را بنا به دستور مقام قضایی به شیرخوارگاه شبیر تحویل داده ایم و بایستی به آنجا مراجعه کنید.
مرد جوان آدرس شیرخوارگاه را گرفت و از کلانتری خارج شد، با تماسی که مسئولان کلانتری با عوامل حراست شیرخوارگاه گرفتند مشخص شد فرد مذکور هیچگونه مراجعه به این شیرخوارگاه نداشته است.
از این قضیه گذشت تا اینکه یک هفته بعد خانمی جوان به کلانتری مراجعه نمود و تحت عنوان اینکه مادر کودک است با مدارک شناسایی که برای احراز هویت و صحت ادعای خود به همراه آورده بود به دادسرا ارجاع داده شد.
در حین انجام مراحل قضایی که می باستی وی به همراه سرباز جهت تحویل گرفتن کودک خود مراجعه کند در در دایره اجتماعی کلانتری مصاحبه ای از چند و چون ماجرا توسط مسئول و مددکار اجتماعی کلانتری 208پایانه جنوب صورت گرفت که زن جوان ضمن معرفی خود به نام "شیرین"ُ اینگونه ماجرا شرح داد:
به همراه شوهر و دو فرزندم در شهر شیراز زندگی می کنیم، 8 ماه پیش شوهرم از کار آزادی که داشت دست کشید و بی دلیل ترک شغل نمود. شوهرم انسان تنبل و بی مسئولیتی است و با کار نکردن و سختی های زندگی روزمره و تنگی معیشت باعث شد تا هر روز میان من و شوهرم درگیری های زیادی به وجود آید .
این درگیرهای ادامه داشت تا اینکه در پنجم فروردین ماه سال جاری من با شوهرم قهر کرده و منزل وی را به قصد مراجعه به منزل پدرم که در شهر تبریز است، ترک نمودم .
من که می خواستم "ابوالفضل" پسر 3ساله مان را با خودم ببرم که با امتناع شوهرم مواجه شدم و وی اجازه نداد که من "ابوالفضل" را با خود ببرم و مجبور شدم فقط دختر 4 ماهه را با خودم ببرم ، بدین صورت منزل شوهرم را ترک کردم و بعد از گذشت 10روز یعنی در تاریخ 15فروردین ماه دوباره به شیراز مراجعه کردم که جای خالی پسرم را که مشاهده کردم و علت نبودن "ابوالفضل" را از شوهرم سئوال کردم که وی در جواب گفت: بعد از رفتن من، پسرم را به بهزیستی شهر شیراز برده و او را به بهزیستی تحویل دادم و برای اینکه "ابوالفضل" را تحویل بگیریم 100 هزار تومان پول لازم است.
ما که پولی در بساط نداشتیم فردای آن روز شرمنده و خجالت زده به درب منزل یکی از همسایگان مراجعه کرده و مبلغ 100هزار تومان پول قرض کردیم، بعد به همراه همسر و یکی از دوستان همسرم به بهزیستی شیراز مراجعه نمودیم. در میانه راه شوهرم به بهانه اینکه تو خانم هستی و من به خاطر اینکارم احتمال دارد مورد غضب آنها واقع بشوم، بهتر است تو تنها بروی و بچه را تحویل بگیری.
تنها به داخل رفتم و بعد از مراجعه به مرکز بهزیستی شهر شیراز و کلی پرس و جو هیچ اطلاعی از پسرم نیافتم و مایوس برگشتم. زمانیکه به بیرون از بهزیستی برگشتم خبری از همسر و دوست همسرم نبود و تازه فهمیدم که "فرهاد" با 100 هزار تومان و متواری شده.
به دنبال این موضع به اتفاق دختر نوزادم به محل کار دوست همرسم که "علی" نام داشت به ترمینال شهر شیراز رفتم تا از "فرهاد" و یا احیاناً "ابوالفضل" بگیرم.
خلاصه بعد از ساعت ها معطلی ساعت 7 شب همسرم با من تماس گرفت و گفت که باید به کلانتری ترمینال جنوب شهر تهران مراجعه کنی آنان می دادند که "ابوالفضل" کجاست البته نگران نباش جای پسرمان خوب است.
من نیز یک بلیط برای شهر تهران گرفتم و درحالیکه گرسنه و خسته بودم به سمت تهران به راه افتادم، ساعت 5:30 صبح به شیرخوارگاه شبیر رسیدم و با ارائه شناسنامه کودک،خودم و همسرم با اجازه عوامل حراست آنجا خوابیدم و صبح به کلانتری مراجعه کردم تا پس از تحویل پسرم به شهرستان مراجعه کنم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
مرگ، ۲۴ ســاعت پس از خودســوزی

فرهیختگان : بازنشسته آموزش و پرورش که خود را در بنگاه املاکی در مشهد آتش زده بود، درگذشت.
زن میانسالی که چهارشنبه گذشته خود را در بنگاه مشاور املاک به آتش کشیده بود، عصر پنجشنبه در بیمارستان امام رضا(ع) مشهد در حالی درگذشت که از 12 ساعت پیش از آن به کما رفته بود.
این زن که بازنشسته آموزش و پرورش بود وقتی متوجه شد بنگاه‌دار حاضر به پرداخت بدهی خود نیست در مغازه مشاور املاک روی خود بنزین ریخت و کبریت کشید. او دقیقا 24 ساعت پس از حادثه به آتش کشیدن خود، از دنیا رفت.


حوادث سوختگی در مشهد
بلوار دانشجو و خیابان اقبال لاهوری در مشهد، دو خیابانی هستند که در چهارشنبه گذشته آبستن اتفاقاتی بودند که در هر دو اتفاق بنزین و آتش نقش اصلی سناریو را داشت. اتفاقاتی که آرامش را از ساکنان و کسبه این دو منطقه گرفته است.
موسسه مالی و مشاور املاک دو مکانی بودند که میزبان چنین اتفاقاتی در چهارشنبه گذشته بودند.


خودسوزی در بنگاه املاک
هنوز هوا تاریک نشده بود که فریادهای زن میانسالی به گوش مغازه‌دارهای اطراف بنگاه رسید. مردم در پیاده‌رو مقابل این دفتر املاک جمع شده بودند و هریک نظری می‌دادند. هنوز دقایقی نگذشته بود که خودروی آتش‌نشانی با چهار امدادگر وارد محل حادثه شد و اقدام به خاموش کردن زن میانسال کردند. زن 50 ساله در حالی که از حال رفته بود روی زمین افتاده بود و هنوز تنش بوی بنزین می‌داد. براساس گفته‌های شاهدان ماجرا، زن میانسال پولی از املاک طلب داشته که وقتی بنگاه‌دار از پرداخت بدهی سر باز زده بود، این زن طاقتش طاق شد و ظرف بنزین را روی خود خالی کرد و باعث مرگ خود شد.
اورژانس مشهد وقتی به محل حادثه رسید وی را به سرعت به بیمارستان امام رضا انتقال داد و مصدوم را ابتدا در اورژانس و سپس در بخش سوختگی زنان بستری کردند. زن میانسال که حدود ساعت شش عصر چهارشنبه در بیمارستان بستری شده بود 12 ساعت بعد بر اثر مشکل شدید ریه به کما رفت و عصر پنجشنبه نیز در حالی که هنوز در کما بود، فوت شد.


به آتش کشیدن بانک جلوی چشمان مراجعان
ماجرای به آتش کشیدن یک موسسه مالی و اعتباری در مشهد اگرچه به نتیجه نرسید و با کمک مردمی که در بانک حضور داشتند ختم به خیر شد اما تنش و وحشتی که ظهر چهارشنبه بین مراجعان بانک ایجاد کرده بود هنوز هم از بین نرفته است. یکی از کسانی که روز چهارشنبه با دخترش در بانک بود به خبرنگار فرهیختگان گفت: «من اصلا متوجه نشدم ماجرا چه بود که ناگهان داد و فریاد مرد جوانی را شنیدم و بلافاصله او را دیدم که با یک دبه بنزین، روی همه میزهای بانک و دیوار و وسایل دیگر داخل بانک بنزین می‌ریزد.»
وی همچنین ادامه داد: «او آنقدر این کار را سریع انجام داد که هیچ‌کس موفق نمی‌شد ظرف را از دست وی بگیرد.»
این زن همین‌طور گفت: «چند ثانیه بعد همان‌طور که در بانک به این‌سو و آن‌سو می‌دوید ناگهان دبه را به گوشه‌ای پرتاب کرد و کبریتی از جیب خود بیرون کشید. اولین کبریتی که کشید جرقه نزد و بلافاصله چند مرد موفق شدند کبریت را از او بگیرند.»
هنوز مشخص نیست متهم که این روزها در بازداشت است با چه ‌انگیزه‌ای قصد به آتش کشیدن افراد داخل بانک و خود بانک را داشته ولی این‌طور که شاهدان ماجرا می‌گویند، وی در وامی که می‌خواسته از موسسه بگیرد به مشکل خورده بود.


خودکشی‌ها و خودسوزی‌های مالی
البته این اولین‌بار نیست که این موسسه مالی و اعتباری با حوادث این چنینی در صدر اخبار حوادث قرار می‌گیرد. هنوز یک ماه از روزی که مردی 31 ساله خود را بر فراز پشت‌بام این موسسه رسانده بود و قصد خودکشی داشت، نگذشته است. انگیزه این مرد نیز به مشکل خوردن دریافت وام از این موسسه بود که البته پس از چندین‌بار تهدید به خودکشی، یک ماه پیش این کار را انجام داد. گرچه این «بر بام‌رفتن»‌ها منجر به تجمع خودروهای امدادی و ترافیک خودروهای دیگر می‌شود اما تشک‌های آتش‌نشانی و حضور پلیس، آن دفعه نیز اجازه خودکشی را به مرد جوان نداد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پایان ۹ روز میهمانی جوان ماهیگیر در دریا

ایران :جسد جوان ماهیگیر پس از 9 روز سرگردانی در دریای خزر از آب گرفته شد. «مصطفی» برای صید ماهی به دریا رفته بود اما خودش توسط امواج دریا صید شد. او در آخرین ضیافت 9 روز را میهمان دریا بود. جسد مصطفی نعمت‌پور دانشجوی جوان محمودآبادی که برای صید به دریا رفته بود پس از 9 روز سرگردانی در ساحل عزت‌آباد بخش سرخ‌رود محمودآباد پیدا شد.
حسین نعمت‌پور پدر این جوان به شوک گفت: مصطفی دانشجوی ترم آخر رشته مهندسی عمران دانشگاه خزر محمودآباد بود که در کنار تحصیل کار هم می‌کرد. وی کارگری، رانندگی و صیادی می‌کرد تا کمک خرج خانواده‌اش باشد. پسر من برای اینکه بتواند باری از دوش من بردارد و برای پرداخت بدهکاری خانه‌ای که در حال ساخت آن بود، کار می‌کرد و خرج تحصیل خود و خواهرش را نیز از این راه پرداخت می‌کرد.
او یک جوان بسیار متدین و مقید بود و هرگز نماز و روزه اش قطع نمی شد.
حتی در زمان کار کشاورزی یا ساختمانی حاضر نبود روزه خود را بخورد. چنین فرزندی مایه افتخار ما و تمام فامیل بود.
پدر این جوان درباره ماجرای تلخ رخ داده برای فرزندش درحالی که از یادآوری حادثه بشدت ناراحت است و اشک می‌ریزد گفت: خانه ما کنار ساحل است و مصطفی برای صید ماهی به دریا می‌رفت، در آن روز هم با تیوپ به دریا رفت. او معمولاً در فصل صید این کار را انجام می‌داد. مادرش مثل همیشه با نگرانی در ساحل نظاره‌گر تلاش پسرمان بود که مصطفی برای او دست تکان داد و مادرش برای پخت غذا و ناهار به داخل خانه آمد و سفارش مصطفی را به کسانی که در ساحل بودند، کرد.
به گفته شاهدان عینی حادثه ، مصطفی در حال تمیزکردن و باز کردن تورهای ریخته شده در دریا بود که ناگهان یک موج بلند به تیوپ خورده و او را به داخل دریا پرت کرد. در این هنگام سر مصطفی به میله‌ای که داخل دریا کار گذاشته بود برخورد کرد. موج بعدی تیوپ را از او دور کرد و تا ساحل‌نشینان دست به کار شوند و کمک بیاورند پسر ماهیگیر به زیر آب رفت.
«حسین نعمت‌پور» در مورد وضعیت جسمانی پسرش گفت: او ورزشکار بود و تاکنون حدود 20 غریق را از دریا نجات داده بود.
در این 9 روز دریابانی بابلسر حفاظت منابع دریایی - ستاد بحران استان - مدیر کل امداد و نجات استان با همه ابزار و امکانات به جست‌و‌جوی او پرداختند و شرکت تعاونی صیادان نیز یک روز کار خود را تعطیل کرد و با تمام نیرو و تجهیزات به جست‌و‌جو پرداخت.
وی با تشکر از صیادان منطقه گفت: حدود 30 قایق ماهیگیری نیز در این مدت در دریا به گشتزنی پرداختند.
پدر قربانی حادثه درباره ماجرای کشف جسد پسرش نیز گفت: صبح روز نهم بود به ما اطلاع دادند که جسد پسرم در فاصله 4 کیلومتری از محل حادثه در ساحل روستای عزت‌آباد پیدا شده است. گویا هنگام جست‌و‌جو یک ماهیگیر جسد او را از میان امواج خزر می‌گیرد. من نخستین نفری بودم که بر بالین او حاضر شدم و تا زمانی که دیگران بیایند دقایقی با تنها پسرم خلوت و از او عذرخواهی کردم که نتوانستم حق پدری را بجا آورم و برایش عروسی بگیرم.
وی از حضور مسئولان و مردم در این چند روز تشکر کرد و گفت مردم با حضور خود، ما را شرمنده کرده و نگذاشتند داغ او را به تنهایی بر دوش بکشیم.
بنا بر این گزارش، پیکر بی‌جان قربانی حادثه پس از انجام معاینات تخصصی از سوی پزشکان قانونی تحویل خانواده‌اش شد تا به خاک سپرده شود.
درحالی که با فرا رسیدن فصل گرما در سواحل مازندران این مناطق مقصد سفر بسیاری از ایرانیان از سراسر کشور می‌شود برای ایجاد رفاه و امنیت بیشتر قرار است برخی از طرح‌های دریا بازسازی شود تا غریق کمتری در این سواحل رخ بدهد. هر چند که مصطفی از قربانیان بومی منطقه بوده است.
علی شادمان مدیرکل دفتر اجتماعی استانداری مازندران در جلسه طرح سالم‌سازی دریای مازندران با بیان اینکه 98 طرح دریا بزودی با مشارکت استانداری و شهرداری‌های استان بازسازی می‌شود، گفت: با بازسازی طرح‌های دریا پیش‌بینی می‌شود امسال نیز همانند پارسال بتوانیم در کاهش تعداد غرق‌شدگان در دریا موفق عمل کنیم.
وی با اشاره به اینکه با بازسازی طرح‌های دریا سعی می‌کنیم به استانداردها نزدیک شویم، بیان کرد: امسال با اعتبار 80 میلیارد ریال طرح دریا را اجرا خواهیم کرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
تراژدی تلخ در مرگ علی کوچولو

پسرک در حال خوردن نخود بود که ناگهان سیاه و کبود شد، هیچ پزشکی در دسترس نبود و مرگ تلخی رقم خورد. ساعت 8 شامگاه چهارشنبه 26 فروردین ماه بود که مادر و پدری پیکر نیمه‌جان کودک خود را به درمانگاه شهر درود بردند. درمانگاه باز بود، اما آنها هر چه جست‌و‌جو کردند پزشک را نیافتند. یک دانه نخود راه تنفسی پسر کوچولو را بسته بود و صورت پسرک هر لحظه بیشتر کبود می‌شد. زوج جوان با ترس و وحشت کودک خود را به مطب دکتر «حمزه‌ای» تنها پزشک شهر درود رساندند، پزشک با انجام معاینات اعلام کرد کودک دچار خفگی شده و نیاز به اورژانس پزشکی و دستگاه اکسیژن است.
با گزارش این حادثه به اورژانس 115، تیم امداد و نجات مستقر در دوراهی جوادیه پس از طی مسافت 15 کیلومتری خود را به محل رساندند، اما علی کوچولو جان خود را از دست داده بود. پیکر این کودک به پزشکی قانونی شهر نیشابور اعزام شد و اهالی شهر درود که در کیلومتر 40 نیشابور به مشهد زندگی می‌کنند در عزای مرگ این کودک خواستار رسیدگی مسئولان به وضعیت درمانی شهر درود شدند. این شهر که قدمت 52 ساله دارد درمانگاه شبانه‌روزی و پایگاه اورژانس 115 ندارد. این درحالی است که بیماران باید برای درمان به شهر قدمگاه مراجعه کنند. ابراهیم درودی، پدر این کودک خواستار رسیدگی این موضوع شده است. وی به روزنامه ایران گفت: اگر امکانات اولیه وجود داشت و دکتر را پیدا می‌کردیم شاید بچه‌ام زنده می‌ماند، من کارگر ساده‌ای هستم و با هزار بدبختی مخارج زندگی‌ام را تأمین می‌کنم. ابراهیم و همشهریانش از وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی خواستند سری به شهر درود بزنند و وضعیت این منطقه را بررسی کنند تا مرهمی بر دل دردمندشان باشد و شاید مرگ علی کوچولو بهانه‌ای شود برای اینکه خدمتی شایسته به اهالی زحمتکش شهر درود انجام شود.


گفته‌های مادر علی کوچولو
مادر علی کوچولو به روزنامه ایران گفت: صبح روز چهارشنبه وقتی علی از خواب بیدار شد طبق عادت همیشه به خانه مادر بزرگش در طبقه بالا سر زد، بعد از چند دقیقه برگشت به خانه خودمان که دوستانش سراغش آمدند برای بازی کردن. بعد از خوردن صبحانه به کوچه رفت تا بازی کند، تا ظهر مشغول بازی بود تا اینکه ناهار به خانه آمد. بعد از لقمه نان و ماست که درست کرده بودم دوباره به کوچه رفت، معمولاً مادر شوهرم هم این ساعت با همسایه‌ها سر کوچه جمع می‌شدند بعد علی با عجله به خانه آمد و گفت: یه مشت نخود بده تا با مادرجون بخوریم، من هم داخل نایلون مقداری نخود ریختم، رفت به کوچه که بعد از چند دقیقه سر و صدا بلند شد. وقتی به کوچه رفتم دیدم علی روی دست مادر شوهرم کبود شده است، بلافاصله شوهرم آمد و علی را به درمانگاه بردیم که متأسفانه هیچ کس داخل درمانگاه نبود و علی در برابر چشمانمان پرپر شد. وی افزود: بعد از این اتفاق تمام اهالی روستا جلوی درمانگاه جمع شدند و اعتراض کردند که چرا نباید در اینجا درمانگاه به صورت شبانه‌روزی باشد که چنین اتفاقاتی رخ ندهد.
گزارش شوک در پیگیری این حادثه حاکی است پزشک درمانگاه شهر درود اظهار داشته هنگام مراجعه پدر و مادر کودک داخل ساختمان بوده اما متوجه حضور آنها نشده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
پسربچه ۳ ساله گروگان ۳۰ ساعته زوج آدم‌ربا

راز ناپدید شدن پسربچه ۳ساله پس از گذشت ۳۰ساعت با دستگیری زوج کودک ربا فاش شد.
آنها با مخفی کردن کودک در خانه‌ای روستایی قصد اخاذی و سوءاستفاده داشتند اما نقشه‌شان نقش بر آب شد.گزارش ناپدید شدن پسربچه 3ساله، ساعت 20چهارشنبه گذشته به پلیس اهواز اعلام شد. آن شب مردی نگران و سراسیمه نزد مأموران رفت و گفت: دقایقی قبل برای خرید از خانه بیرون رفتم.
این درحالی بود که پسر 3ساله‌ام به‌نام مبین در حیاط خانه مشغول بازی بود. پس از خرید و بازگشت به خانه متوجه شدم که پسرم در خانه نیست. اطراف خانه را دنبالش گشتم اما اثری از پسرم نبود. به هرجا که فکر می‌کردم مبین به آنجا رفته باشد سر زدم اما هیچ‌کس اطلاعی از او نداشت. برای همین تصمیم گرفتم برای پیدا کردن او از پلیس کمک بخواهم.
با این شکایت، تیمی از مأموران پلیس مبارزه با جرایم جنایی با دستور سرهنگ خواجوی، رئیس پلیس آگاهی استان خوزستان جست و جو برای پیدا کردن پسربچه 3ساله را شروع کردند. این در حالی بود که خانواده وی نیز کوچه به کوچه به‌دنبال پسرشان می‌گشتند و به همه جا سر می‌زدند.
24ساعت گذشت و هنوز سرنوشت مبین کوچولو در هاله‌ای از ابهام بود. تنها فرضیه‌ای که پیش روی کارآگاهان مطرح بود اینکه پسربچه را ربوده‌اند اما هیچ تماسی با خانواده وی برقرار نشده بود. در شرایطی که تجسس‌های پلیسی در این زمینه ادامه داشت شامگاه پنجشنبه زنی با پلیس تماس گرفت و گفت که پسر و عروسش از شب قبل پسربچه‌ای را در اتاقکی در انباری خانه‌شان مخفی کرده‌اند.
همین تماس کافی بود تا کارآگاهان به تحقیق در این خصوص دست بزنند. وقتی این زن مشخصات پسربچه را اعلام کرد کارآگاهان دریافتند که او کسی جز مبین کوچولو نیست. تیمی از مأموران راهی خانه مورد نظر که دریکی از روستاهای اطراف اهواز بود شدند و با توجه به حساسیت موضوع آنجا را زیرنظر گرفتند. آنها وقتی وارد خانه شدند هرچه گشتند اثری از پسربچه نبود چراکه عروس خانواده وقتی متوجه تماس مادرشوهرش با پلیس شده بود شبانه با شوهرش و پسربچه از خانه فرار کرده بود.


دستگیری
ماموران پس از اطلاع از این ماجرا به اقدامات اطلاعاتی دست زدند تا اینکه در ردیابی‌های خود دریافتند زوج کودک‌ربا به روستای دیگری در اهواز رفته‌اند. همین سرنخ کافی بود تاکارآگاهان ساعت 2بامداد جمعه راهی مخفیگاه آنها شوند. این زوج جوان که با حضور پلیس حسابی غافلگیر شده بودند به دام افتادند و مأموران پسربچه 3ساله را که در یکی از اتاق‌ها زندانی شده بود آزاد کردند و تحویل خانواده‌ نگرانش دادند.


نقشه نافرجام
در ادامه متهمان تحت بازجویی قرار گرفتند. بررسی‌ها نشان می‌داد که مرد جوان مجرمی سابقه‌دار است که پیش از این بارها به اتهام سرقت و حمل مواد‌مخدر دستگیر شده و به زندان افتاده و مدتی قبل آزاد شده است.این مرد 27ساله که به تازگی با همسر 24ساله‌اش ازدواج کرده در ابتدا منکر کودک ربایی شد و ادعا کرد که بچه را در خیایان پیدا کرده و به‌خاطر علاقه‌ای که او و همسرش به بچه دارند تصمیم گرفته‌اند از او نگهداری کنند اما شواهد از ماجرای دیگری حکایت داشت. مرد جوان سرانجام به افشای حقایق پرداخت و گفت: روز حادثه با همسرم در خیابان بودیم که پسربچه‌ای را گریان در خیابان دیدیم.
به سمت او رفتیم. انگار به‌دنبال پدرش از خانه بیرون رفته و گم شده بود. همان لحظه فکری به سرم زدم. به همسرم گفتم اگر این پسر بچه را گروگان بگیریم، می‌توانیم از خانواده‌اش اخاذی کنیم. همسرم نیز قبول کرد. او به پسرک گفت که «بیا با هم به بازار برویم تا پدرت را پیدا کنیم.» به این بهانه او را سوار اتوبوس کردیم و به خانه بردیم.
قرار شد که روز بعد به آن محل بروم و با پرس‌وجو خانواده‌اش را پیدا کنم. می‌خواستم شماره‌ای از خانواده‌اش پیدا کنم تا نقشه مان را اجرا کنیم اما مادرم که متوجه شده بود پسربچه‌ را دزدیده‌ایم، ما را لو داد و خیلی زود گیر افتادیم. به گزارش همشهری، در ادامه تحقیقات تکمیلی از این زوج گروگانگیر مشخص شد که آنها نه‌تنها قصد اخاذی از خانواده پسربچه را داشتند بلکه می‌خواستند از او برای گدایی و فال‌فروشی استفاده کنند اما نقشه‌هایشان نافرجام ماند. این زوج جوان بعد از انجام تحقیقات با قرار قانونی روانه زندان شدند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
درگیری مرگبار شاکی و متهم

جوان متهم به زورگیری که قصد داشت به زور از شاکی رضایت بگیرد با یک ضربه چاقو به قتل رسید.
عصر روز پنجشنبه به مرکز فوریت‌های پلیسی خبر رسید چند جوان در جنوب تهران با یکدیگر درگیر شده‌اند. دقایقی بعد از اعلام این خبر مأموران کلانتری راهی محل درگیری شدند. در جریان این نزاع جوانی به نام اکبر به ضرب چاقو مجروح و به بیمارستان منتقل شده بود. با این حال ضاربان که 2 برادر افغان بودند، شناسایی و دستگیر شدند.
درحالی‌که 2 متهم افغانی در بازداشت بودند و بازجویی‌ها از آنها ادامه داشت از بیمارستان خبر رسید اکبر به‌دلیل شدت جراحات وارده و خونریزی شدید جان خود را از دست داده است. به این ترتیب افسرنگهبان کلانتری وقوع این جنایت مرگبار را به بستان زاده، بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی خبر داد و به دستور وی کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تحقیقات خود را در این‌باره آغاز کردند.
متهمان وقتی تحت بازجویی‌های فنی قرار گرفتند به ارتکاب جنایت اعتراف کردند.
یکی از برادران در اعترافاتش گفت: ضربه مرگبار را من به مقتول زدم و برادرم بی‌گناه است. او ادامه داد: در خانه خواب بودم که با سر و صدایی که از بیرون می‌آمد بیدار شدم. وقتی بیرون را نگاه کردم دیدم چند نفر با برادرم درگیر شده‌اند و او را کتک می‌زنند. من هم که از همه‌‌چیز بی‌اطلاع بودم از آشپزخانه چاقویی برداشتم و در حمایت از برادرم وارد درگیری شدم و ضربه‌ای به یکی از آنها زدم. من نمی‌خواستم او را به قتل برسانم و او ناخواسته به قتل رسید.
در ادامه تحقیقات، متهم دیگر تحت بازجویی قرار گرفت تا دلیل وقوع این درگیری مشخص شود. او گفت: چند روز قبل در خیابان مقتول و دوستانش با تهدید چاقو می‌خواستند گوشی تلفن همراهم را زورگیری کنند. آنها حتی با چاقو و شیشه مرا مجروح کردند اما نتوانستند گوشی‌ام را سرقت کنند. با وجود این، از آنها شکایت کردم تا به خاطر کاری که کرده بودند تنبیه شوند. متهم ادامه داد: مقتول که فهمیده بود با شکایت من به دردسر می‌افتد سعی کرد مرا از پیگیری شکایتم منصرف کند اما من می‌خواستم هر طور شده او دستگیر شود. روز حادثه مقتول همراه چند نفر از دوستانش جلوی خانه ما آمد و شروع به فحاشی کرد.
او می‌خواست به زور من را وادار کند تا به دادسرا بروم و رضایت بدهم اما گفتم چنین کاری نمی‌کنم. آنها هم من را به باد کتک گرفتند تا اینکه برادرم در دفاع از من برآمد و با چاقو به او ضربه‌ای زد. به‌دنبال اعترافات اولیه متهمان آنها صبح دیروز به شعبه دوم بازپرسی در دادسرای امور جنایی منتقل شدند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
کمین‌های تبهکار قدیمی با چسب قطره‌ای

زندانی قدیمی دستگاه‌های خودپرداز بانک‌هارا با چسب قطره‌ای از کار می‌انداخت و به کمین طعمه‌هایش می‌نشست.
روز 7 آبان ماه سال 93 مردی خود را به کلانتری 121 سلیمانیه تهران رساند و گفت: وقتی خواستم از دستگاه خودپرداز بانک پول بگیرم، دستگاه کارت مرا پس نداد، چند ساعت پس از آن و از طریق پیامک متوجه برداشت پول از حساب عابربانک خود شدم.
ماجرای پیچیده این سرقت با دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای ناحیه 14 تهران پیش‌روی پایگاه 6 پلیس آگاهی قرار گرفت.
در این مرحله مالباخته به افسر تحقیق گفت: ساعت 6/5 عصر بود، وقتی دستگاه کارتم را پس نداد، جوانی 30 ساله که در نزدیکی من ایستاده بود، پیشنهاد داد موضوع را با نگهبان بانک در میان گذاشته تا کارت را از دستگاه پس بگیرم، من نیز به در بانک رفتم اما کسی حضور نداشت. باز به دستگاه خودپرداز مراجعه کردم و این‌بار متوجه شدم دستگاه به حالت عادی بازگشته و درخواست کارت جدید می‌کند و از آن جوان نیز اثری نیست. به تصور اینکه کارت داخل دستگاه باقی‌مانده و فردای آن روز می‌توانم کارتم را از بانک دریافت کنم به خانه‌مان رفتم که در مسیر چند پیامک دریافت کردم که در چند نوبت 3 میلیون و 200 هزار تومان از حساب من برداشت شد. وی ادامه داد: فردای آن روز وقتی از رئیس بانک شنیدم که شخصی با ریختن چسب روی دکمه برخی از گزینه‌های عملیات بانکی دستگاه مانع از انجام عملیات بانکی من شده و پس از سرقت کارت و اطلاع از رمز آن اقدام به برداشت پول از داخل حساب کرده‌، فهمیدم که سرم کلاه رفته است.
با توجه به شگرد برداشت پول از حساب این مرد، بررسی شکایت‌های مشابه در دستور کار قرار گرفت و کارآگاهان موفق به شناسایی گروه دیگری از طعمه‌های این روش شدند. تصاویر دوربین‌های مداربسته بانکی نیز نشان می‌داد یک مرد جوان در همه این سرقت‌ها دست داشته است که این تصاویر تحت بررسی‌های تخصصی قرار داده شد و در آلبوم مجرمان قدیمی «احسان» 27 ساله را شناسایی کردند که بارها به همین شیوه اقدام به سرقت کارت‌های عابربانک کرده بود.
همزمان فریب‌خوردگان با دیدن عکس احسان تأیید کردند در برابر دستگاه خودپرداز با او همکلام شده‌اند و وی پیشنهاد مراجعه به در شعبات بانکی را داده است.
از سوی دیگر تصویر احسان در برخی از مراکز خرید که با عابربانک‌های سرقتی اقدام به خرید می‌کرد، شناسایی شد.
کارآگاهان هیچ ردپایی از مخفیگاه احسان نداشتند و تحقیقات نشان داد او با آزادی از زندان، مرتب خانه‌هایش را تغییر داده است. با وجود این آخرین مخفیگاه احسان در مشیریه ردیابی شد و روز 23 فروردین ماه سال جاری وی را دستگیر کردند و کارت‌های سرقتی را از خانه‌اش به دست آوردند.
احسان وقتی دید چاره‌ای ندارد، گفت: بیشتر در ساعات غیر‌اداری و در زمان تعطیلی شعبات بانکی به از کار انداختن دستگاه‌ها دست می‌زدم و زمانی که طعمه‌هایم از آنها استفاده می‌کردند، از غفلت آنها استفاده کرده و رمز عابربانک‌هایشان را یادداشت می‌کردم.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
مرد

 
اعترافات هولناک مسافر جنایتکار در چالوس

عامل سرقت مرگبار در کهریزک که به چالوس گریخته بود با تیزهوشی مرد مغازه‌دار دستگیر شد.
از ساعت 7/5 صبح72فروردین ماه سال جاری وقتی کارگران به انبار شرکت خصوصی در خیابان شهید مدنی شورآباد پای گذاشتند راز قتل نگهبان 60 ساله به نام «علی» فاش شد.ماجرای این جنایت وقتی به قاضی کشیک دادگاه کهریزک و تیمی از پلیس جنایی تهران مخابره شد، کارآگاهان در تجسس‌هایشان پی بردند که گروهی پس از قتل نگهبان در اتاقک قصد سرقت گاوصندوق را داشته‌اند اما ناکام مانده‌اند و تنها با سرقت تجهیزات رایانه‌ای شرکت پا به فرار گذاشته‌اند. تیم پلیسی در تحقیق از مدیرعامل شرکت شنید که عاملان سرقت مرگبار از در مخفی واقع در انتهای ساختمان وارد قسمت اداری انبار شده‌اند و این در حالی است که هیچ کدام از کارگران شرکت حتی آنهایی که چند سال در انبار مشغول به کار هستند نیز از وجود این در اطلاعی ندارند و در طول روز نیز همه ترددها به انبار از در عمومی صورت می‌گرفت.با توجه به این سرنخ، کارآگاهانی جنایی با جنایتکارانی مواجه شدند که اطلاعات کاملی از در مخفی داشته‌اند. در بررسی نحوه نفوذ عاملان قتل به داخل انبار مشخص شد که آنها بدون تخریب در ورودی و به خاطر آشنایی با نگهبان انبار، وارد ساختمان شده‌اند.بدین ترتیب تحقیقات از اعضای کارکنان شرکت در دستور کار قرار گرفت و از سوی مدیر شرکت یک لیست هشت نفره از کسانی که پیش از آن در شرکت مشغول به کار بوده‌اند و هر کدام به دلایلی مختلف از شرکت رفته‌اند در اختیار تیم پلیسی قرار داده شد.


سرنخی در چالوس
در شرایطی که تنها چند ساعت از تجسس‌ها گذشته بود کارآگاهان دریافتند مردی به نام «سعید» قصد فروش تجهیزات رایانه‌ای بویژه یک لپ‌تاپ به مغازه‌ای در شهر چالوس را داشته‌ که مغازه‌دار به وی مشکوک شده و موضوع را به پلیس اطلاع داده است. وقتی این مرد مرموز ساعت یک ظهر 27 فروردین ماه در خیابان 17 شهریور دستگیر شد با دستور سرهنگ «طبری» رئیس پلیس آگاهی چالوس وی که رفتارهای مرموزی داشت و سعی می کرد با دروغ‌پردازی مأموران را گمراه کند تحت تحقیق گرفته شد و چون مسافری از تهران بود پلیس چالوس در هماهنگی با پلیس آگاهی تهران فاش کرد که مرد مرموز یک قاتل تحت تعقیب است.
بدین ترتیب کارآگاهان جنایی تهران به شهر چالوس اعزام شدند و مشخص شد سعید 28 ساله کارگر اخراجی شرکتی است که در جریان قتل نگهبان دست داشته است.سعید به تهران انتقال داده شد و مدیر شرکت در مواجهه با وی ادعا کرد سعید راننده لیفتراک بود و گفت این مرد یکی از کارکنان مورد اعتماد من بود، به‌گونه‌ای که اختیار کامل انبار و مدیریت کارکنان انبار پس از من در اختیار وی قرار داشت؛ اعتماد کاملی به او داشتم و به هیچ عنوان برای من قابل قبول نیست که وی دست به جنایت و سرقت زده باشد.
سعید نیز که ابراز پشیمانی می‌کرد درخصوص انگیزه ترک محل کارش گفت: به خاطر حسادت سایر کنارکنان انبار مجبور به ترک محل کار خود شدم.سعید ادامه داد: با ترک شرکت بیکار شدم و همین باعث اختلافات خانوادگی زیادی شد تا اینکه همسرم متارکه کرد، تصمیم گرفتم باز به شرکت برگردم. روز 26 فروردین ماه در مسیر رفتن به انبار با دو بچه محل‌های کهریزک برخورد کردم که در حال کشیدن شیشه بودند و به واسطه آنها من نیز مقداری شیشه مصرف کرده و پس از آن به انبار رفتم، چون نگهبان مرا کاملاً می‌شناخت اجازه داد وارد شوم و حتی با هم شام خوردیم. سپس نگهبان تصمیم گرفت استراحت کند اما من به خاطر مصرف شیشه نمی‌توانستم بخوابم تا اینکه ساعت یک بامداد لوله‌ای را از داخل انبار برداشته و در حالی که نگهبان خواب بود، به وی حمله کردم.برای سرقت از در مخفی پشت ساختمان که معمولاً باز است، وارد قسمت اداری شده و سراغ گاوصندوق رفتم اما موفق به باز کردن آن نشدم به خاطر همین تجهیزات رایانه‌ای داخل قسمت اداری را سرقت کردم. از داخل انبار با آژانس تماس گرفتم، حدود ساعت 3 بامداد با آژانس به میدان آزادی رفته و با یک خودرو به چالوس رفتم، قصد داشتم با پول فروش لوازم سرقتی، چند روز را در چالوس تفریح کنم اما در مغازه دستگیر شدم.بنابر این گزارش، سرهنگ «حاجی‌زاده» معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران که نظارت کاملی به روند پیگیری‌های این جنایت داشت، گفت: سعید اعتراف کرده به تنهایی دست به جنایت زده است و بزودی بازسازی صحنه قتل صورت می‌گیرد.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
     
  
صفحه  صفحه 63 از 130:  « پیشین  1  ...  62  63  64  ...  129  130  پسین » 
گفتگوی آزاد

The sad news from Iran | اخبار تاسف بار از ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2025 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA